دوره کارگاهی ۲۶ – شناخت اسماء حضرت زهرا سلام الله علیها – جلسه اول

صوت کامل جلسه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمین و صَلّی اللهُ عَلی سَیِّدَنا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین لا سیَّما علی مَولانا بَقیَّه اللهِ فی الاَرَضین وَ اللَّعنُ الدّائم علی اَعدائِهِم اَجمَعین
اللّهمَّ صَلِّ علی الصِّدیقَهِ فاطمه الزهراء الزّکیه حَبیبِهِ نبیِّک وَ اُمِّ اَحِبّائِکَ و اصفیائِک التی انتَجَبتَها و فَضَلتَها و اَختَرتها علی نساء العالَمین
با عرض سلام خدمت شما، قصد داریم پیرامون شناخت شخصیت والای حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها از رهگذر اسماء آن حضرت صحبت کنیم. ان شاءالله مورد رضایت خودِ حضرت صدیقه سلام الله علیها که آینه رضایت مندی خداوندی است، قرار بگیرد.
برای آنکه بر معرفت خود بیفزاییم، باید برنامه ای متناسب تدارک ببینیم. معرفت از اساسی ترین نیازمندی انسان در مسیر رشد و کمال اوست. هر میزان معرفت و شناخت ما کاسته شود، به رشد و سعادت ما خلل وارد می شود و خوشبختی حقیقی و کمال روحی و معنوی در گروِ معرفت است.
معرفت متعَلَّق می خواهد. چه معرفتی؟ به چه کسی؟ به چه چیزی معرفت پیدا کنیم؟ چیزی که کمال همه هستی به آن وابسته است، معرفت خداست. اگر خدا را بشناسیم، به همه خوبی ها و خیرات و سعادت ها دست پیدا کرده و بالاترین لذت را به دست می آوردیم.
در روایات اهل بیت علیهم السلام ما را از لذت های مادی و کم مایه به لذتِ معرفت خدا دعوت کرده اند و آن را از بالاترین درجات کمال انسان خوانده اند. معرفتی که تا حدودی طعم شیرین و لذت معنوی آن را در اوقاتی همچون شب جمعه، شب قدر، در مناجات با پروردگار همچون دعای کمیل یا در دعای ابوحمزه چشیده ایم.
اگر فرصت مناجاتی با خدا در اماکن متبرکه به ما دست داده و دقایقی سر بر خاک ساییده و با خدای خود نجوا کنیم و طعم بندگی را بچشیم و سبک شویم، این طعم شیرین لذت بخش با هیچ چیز نمی توان مقایسه کرد. الهی مَن ذَا الَّذی ذاقَ حَلاوَهَ مُناجاتِک فَرامَ بِکَ بَدَلا. خدایا آن کیست که طعم خوش و شیرین مناجات تو را چشیده باشد و بخواهد آن را با چیز دیگری عوض کند.
معرفت به خدا از اهداف مهم و بالاترین مقصد و مقصود ما باید باشد؛ در غیر این صورت با دیگر موجوداتی که از عقل و خردمندی بی بهره اند چه تفاوتی خواهیم داشت؟ آن کسی که یار را نشناسد و به صاحبخانه معرفت پیدا نکند، چه تفاوتی بین اوست با حیوان؟ بیچاره آن که کره خر آمد، الاغ رفت!
همه ارزش ما انسان ها به خردمندی ماست و خردمندی در پرتو کسب معرفت به کسی است که صاحب نعمت ماست و دست قدرت او در تک تک لحظات زندگی ما قابل مشاهده است. و اگر چشمی او را نبیند، کور باد و اگر گوشی صدای دعوت او را نشنود، کر باد و اگر زبانی به این ندای خداوند لبیک نگوید، لال باد. چراکه ارزش آدمی به این است که منعم خود را بشناسد و شکر او را به جای آورد.
این مقدمه را عرض کردم تا به نکته مهمی برسم و آن اینکه از امام باقر علیه السلام نقل شده است که روزی ابو حمزه ثمالی، صحابی جلیل القدر امام سجاد و امام باقر علیهم السلام، خدمت آن حضرت رسیده و پرسید که معرفت خداوند چیست؟ معرفت الله را برای من تعریف کنید.
امام باقر علیه السلام فرمودند: اگر می خواهی بدانی معرفت خدا چیست، «تصدیق الله عزو جل و تصدیق رسوله و موالات علی و الائتمام بهی و به الائمه الهدی و برائت الی الله عزوجل من عدوهم هکذا یعرف الله عزوجل.»
یعنی اینکه خدا را تصدیق کنی، وقتی آثار صنع و قدرت او را یافتی و این معرفت خود را انکار نکنی و بلکه بر آن صحه بگذاری و تأیید کنی و بر این معرفت باورمند شوی؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی ابن ابی طالب علیه السلام را تصدیق کنی، او را بشناسی و علی ابن ابی طالب علیه السلام و ائمه هدی علیهم السلام اجمعین را پیروی کنی و امام خویش برگزینی و همچنین از دشمنان آنها بیزاری و نفرت بجویی. و این گونه خدا شناخته می شود.
چون آن کسی که ولی خدا را بشناسد، بالاترین آینه کمال و جمال الهی را شناخته است. ولی خدا، ولی مطلق، ولی اعظم، ولی الله اکبر آن کسی است که تمام صفات الهی در او منعکس است. لذا خلیفه الله اوست و نه هر بشری. اگر او را شناختیم، بزرگ ترین آیه خدا را شناخته ایم و با شناخت این آیه عظمی به ذوالایه می رسیم.
اگر برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش دفتری است معرفت کردگار، این برگ کوچک، به اندازه سعه وجودی خودش می تواند خدا را به من نشان بدهد. ولی آن کسی که آینه تمام نمای صفات الهی است، به نحو کامل می تواند معرف خدا باشد. شناخت او از این نظر که در پای درس او می نشینیم و از معارف توحیدی اش بهره می گیریم، طریقیت دارد برای رسیدن به خدا، و از آن جهت که با نظر به اوصاف و کمالات او و شناخت معارف کمالی و جمالی او می توانیم به ذوالایه، یعنی خداوند متعال پی ببریم.
بنابراین موضوعیت دارد؛ این نتایج بیان شد برای این که به این نکته برسیم که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها یک شخصیتی هستند که شناخت و معرفت به ساحت مقدس آن حضرت به نحو بسیار شگفت آوری با معرفت خدا پیوند خورده است و کمال انسان به این است که به معرفت خدا دست پیدا کند و بالاترین لذات این است که با خدا آشنا شود.
حالا بررسی می کنیم معرفت حضرت زهرا سلام الله علیها چه جایگاهی برای این که ما را به معرفت خدا برساند، دارد. روایتی از امام صادق علیه السلام، مرحوم محدث بحرانی در «عوالم العلوم» نقل فرموده است در جلد ۱۱، صفحه ۱۶۱ می فرماید: «ما تکامله النبوه لنبی حتی اقر بفضلها و محبتها» نبوت هیچ نبی کامل نشد، مگر آن زمانی که به فضل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و به محبت او به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اقرار کرد.
دقت بفرمایید؛ می خواهیم این روایت را مقداری موشکافی کنیم:
وقتی می فرماید «ما تکامله النبوه لنبی» وقتی نکره در سیاق نفی می آید، مفید عمومیت است. یعنی هیچ پیغمبری؛ عیسی علیه السلام روح الله را می گویید؟ بله! موسی علیه السلام کلیم الله؟ بله! ابراهیم علیه السلام خلیل الله؟ بله! آدم علیه السلام ابوالبشر؟ بله! هر یک از انبیا که شما انگشت بگذارید، «ما تکامله النبوه لنبی» نبوت او به کمال نرسید مگر وقتی که به فضل و محبت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اقرار کرد.
به بیان دیگر، وقتی نهایت قرب و سعادت و کمال، معرفت خدا است و وقتی معرفت به آیینه تمام نمای خدا، راه رسیدن به معرفت خدا است؛ بنابراین اگر امام صادق علیه السلام می فرماید: معرفت فاطمه زهرا سلام الله علیها، اقرار به فضایل و محبت به فاطمه زهرا سلام الله علیها، شرط کمال نبوت است.
یعنی این که اگر انبیا می خواهند به درجات بالای کمال برسند، باید از طریق فاطمه زهرا سلام الله علیها خداشناس شوند. چون کمال مطلق و نهایی شناخت خدا است و شناخت خدا از طریق آیه عظمای خدا ممکن است.
بنابراین باید حضرت زهرا سلام الله علیها را شناخت تا کمال نهایی که همان معرفت خدا است، حاصل شود و با این معرفت می توان به درجات عالی رسید. همه ما اگر می خواهیم در معنویات رشد کنیم، باید خود را به صدیقه طاهره سلام الله علیها نزدیک کنیم؛ چه رسد پیامبران الوالعزم که آنها برای رسیدن به مقامات عالی نیازمند به صدیقه طاهره سلام الله علیها هستند. چرا که ایشان از موقعیت خاصی برخوردارند.
حضرت زهرا سلام الله علیها مرتبه والایی دارد و کمالات زیادی خداوند متعال به او عنایت فرموده است که با شناخت او برای انبیا معرفت ویژه ای حاصل می شود.
ما توان این را نداریم که بخواهیم فاطمه زهرا سلام الله علیها را آنگونه که هست، بشناسیم. وقتی انبیا باید سر درس فاطمه شناسی بنشینند، ما که جای خود داریم. اما به هر میزان که بتوانیم خودمان را نزدیک کنیم، حتی یک قدم، خود باعث رشد و کمال است. در روایات مختلف آمده است که ذکر فضائل اهل بیت علیهم السلام مایه رشد و کمال است.
در روایات می فرمایند: اگر کسی فضیلتی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را بشنود، گناهانی که با گوش انجام داده است، از بین می رود. اگر کسی فضیلتی از فضائل آن حضرت را بگوید، گناهانی که با زبان مرتکب شده است، بخشوده می شود.
فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ.
خداوند گناهان گذشته دور و گذشته نزدیک او را همه را می بخشد. می فرماید
وَ مَنْ کَتَبَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ اَلْکِتَابَهِ،
اگر فضائلی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را بنگارد، تا وقتی که آن نوشته برپاست، خداوند متعال ملائکه را موکّل می کند که برای او استغفار کنند.
اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَهٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَهٌ وَ لاَ یُقْبَلُ إِیمَانُ عَبْدٍ إِلاَّ بِوَلاَیَتِهِ وَ اَلْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِهِ. این روایت را مرحوم صدوق، در کتاب شریف امالی صفحه ۱۳۸ ذکر کرده اند.
روایت دیگری را هم عرض کنم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ کسی نیست که فضیلتی از فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام را ذکر کند الا این که ملائکه وقتی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را می شوند، از زبان او این فضائل را در می یابند، نازل می شوند و گرد او حلقه می زنند. تا وقتی که این فضائل هست، این ملائکه هستند. وقتی که جمع متفرق می شود، دیگر مجلس به هم می خورد، این ملائک به آسمان عروج می کنند.
دسته ای از ملائکه که در آسمان هستند، این ها را می بینند و می گویند که إِنَّا نَشَمُّ مِنْکُمْ رَائِحَهً لَمْ نَشَمَّهَا مِنَ اَلْمَلائِکَهِ، ما از شما یک بویی داریم می شنویم که این بو را تا به حال از دیگر ملائکه نشنیده بودیم.
فَلَمْ نَرَ رَائِحَهً أَطْیَبَ مِنْهَا. ما تا به حال بویی به این خوشی و به این سرمست کنندگی ندیده بودیم و نشنیده بودیم. این ملائکه می گویند: می دانید علت آن چیست؟
إِنَّا کُنَّا عِنْدَ قَوْمٍ یَذْکُرُونَ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ. فَعَبِقَ فِینَا مِنْ رِیحِهِمْ فَعُطِّرْنَا. نزد عده ای بودیم در زمین که این ها فضائل محمد و اهل بیت محمدI را ذکر می کردند. ما از عطر فضائل پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او معطر شدیم. این ملائکه ای که این را می شنوند، می گویند: می شود ما را هم ببرید؟ می شود ما هم از این عطر استفاده کنیم؟ آن ها رو می کنند به این ها می گویند: مجلسشان تمام شد.
قَدْ تَفَرَّقُوا، اینها دیگر رفتند، متفرق شدند. وَ مَضَى کُلُّ وَاحِدٍ إِلَى مَنْزِلِهِ، هر کسی به خانه اش برگشته است ولی بلند شوید بیایید برویم همان جایی که این ها حلقه زده بودند وجمع شده بودند. خودتان رابه این مکانی که ذکر فضایل نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت او شده بود، متبرک کنید و از عطری که به آن مکان ملصق شده است، خودتان را بهره مند کنید.
این روایت را مرحوم فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب خاص حضرت جواد علیه السلام و امام هادی و امام عسکری علیه السلام که قبر شریفش در نیشابور هست و محل زیارت شیعیان می باشد، در کتاب الروضه فی فضایل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام صفحه ۱۸۹ نقل کرده است.
وقتی ما فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها را می خوانیم و می شنویم و می نویسیم راهی است برای اینکه ما خودمان را با ملکوت آسمان و زمین متصل کنیم و ملائکه را به سمت خود دعوت کنیم. وقتی ملائکه آسمان با این فضایل معطر می شوند، ما چگونه می توانیم خودمان را محروم کنیم؟ علاوه بر اینکه برکاتی همچون اینکه گناهان بخشیده می شود، فضایل و ثواب اعطا می شود.
لذا خود شناختن اهل بیت علیهم السلام و ذکر فضایل آنها راهی است برای رسیدن به کمال. از منظر دومی که عرض کردم، نکته ای را خدمتتان عرض کنم، شاید بپرسید چرا برای ذکر فضایل اهل بیت علیهم السلام چنین آثاری نقل شده است. دلیل آن چیست؟ نکات فراوانی در این زمینه است که به دو نکته اشاره می کنیم.
به عنوان مثال: با بسیاری از آثار سوء مادی کارهای خود آشنا هستیم. مثلا اگر فلان میکروب یا ویروس وارد بدن شود، آثاری بر سیستم فیزیولوژی بدن ما می گذارد. چنین آثاری را نسبتا می شناسیم. اگر فلان دارو را بخوریم، چنین اثری دارد. اگر فلان کار را انجام دهیم، چنین تأثیری دارد. اما برخی از تأثیرات که تأثیرات ماورایی است و چشم بدن ما ازدیدن آن تأثیرات نابیناست، آنها را نمی شناسیم نیازمند آن هستیم که از کسی که علام الغیوب است و پشت پرده این عالم را می بیند، بپرسیم تا او به ما خبر دهد.
همانطورکه کارهای ما در این عالم تأثیرات بسیار روشنی در فیزیک این عالم می گذارد، تأثیراتی هم در متافیزیک این عالم می گذارد. چه کارهای خوب و چه کارهای بد. دانشمندان غربی خواستند برخی از این آثار را جستجو کنند. عده ای تلاش کردند آن را به تحقیق علمی و تجربه علمی برسانند.
در واقع حقیقت را نمی توانیم انکار کنیم و آن حقیقت این است که افعال ما هم بر فیزیک عالم و هم بر متافیزیک تأثیر گذار هستند. آن کسی که خود خالق این طبیعت وخالق ماورا طبیعت است می داند که چگونه ما می توانیم تأثیرات مثبتی برماورالطبیعه بگذاریم اوست که از تأثیرات و تاثرات باخبر است.
مثل یک پزشک که از مطالعات علمی خودش به نکاتی دست پیدا کرده است و می داند که یک دارو چه اثری دارد و چه سمی را وارد بدن می کند و می تواند به عنوان واکسن، بدن را واکسینه کند یا فلان زهر، به عنوان پادزهر بیماری ها استفاده شود. این اثرات را آن پزشک می داند. اگر او می داند، تحقیق کرده و به نتایج قطعی و صحیح رسیده، من به او اعتماد می کنم.
در مورد تأثیرات ماوراء الطبیعه، هم دقیقاً قصه همین است. اگر خداوند تأثیری از اعمال مرا بر ماوراء الطبیعه گزارش و به من گوشزد می کند، من هستم و راهی جز تسلیم ندارم. باید تن بدهم و بپذیرم. وقتی خداوند متعال از طریق انبیاء و اولیاء و حجت های صادق و مصدقش، چنین تأثیراتی را گوشزد می کند، چه دلیلی برای انکار و تکذیب وجود دارد؟
از راه های معطر شدن به عطر معنوی و روحانی، استغفار است و در کنار استغفار یکی از راه ها، گریه بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام و در کنار گریه بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام، ذکر فضائل اهل بیت علیهم السلام است. از تأثیرات اینها بر عالم ماوراء الطبیعه و بر روح خود اطمینان داریم.
عالم ماوراء الطبیعه، دارای اعراض عالم مادی است. آن جا غم، رنج، خوشی، آرامش و اصظراب وجود دارد. آیات قرآن، از بوی متعفن جهنم و از بوی خوش بهشت گزارش می دهد. فضایل اهل بیت علیهم السلام راهی است که خداوند متعال و ائمه علیهم السلام برای اینکه روح معطر شود، به ما معرفی کرده اند تا کمال روحی و معنوی پیدا کنیم.
کسانی که طالب رشد معنوی و کمالات روحی هستند، می پرسند که برای ترقی چه باید کنیم؟ چه کنیم که یک گام جلو برویم؟ چه کنیم به امام زمان مان نزدیک تر شویم؟ چه کنیم با خدا دوست شویم و آشتی کنیم؟ راهش را خود اهل بیت علیهم السلام فرموده اند. لازم نیست ما راه های عجیب و غریب، از افراد خاص بپرسیم. یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم!
روایات ما به خوبی و روشنی فرموده اند. ائمه علیهم السلام با شفقت و دلسوزی ای که داشته اند، راه را برای ما به روشنی ترسیم کرده اند. یکی از راه ها ذکر فضائل است. وقتی فضائل اهل بیت علیهم السلام را می شنویم، دلمان روشن می شود.
اصلا وقتی شما از خوبها حرف می زنید، به خوبی علاقه پیدا می کنید. وقتی از صالحان سخن می گویید، دوست دارید خودتان را هم شبیه صالحان کنید (اُحِبُّ الصالِحینَ وَ لَسْتُ مِنْهُمْ، لَعَلَ الله یَرْزُقُنیِ الصَّلاحا) از صالحان نیستم ولی آنها را دوست دارم و آنقدر از آنان سخن خواهم گفت تا خدا از آن توفیقی که به آنها داده است، ذره ای به من هم عنایت کند.
برای کمال معنوی خود به معارف و فضائل اهل بیت علیهم السلام پناه ببریم و از آنها استمداد جوییم. در روزگاری هستیم که از فضای حقیقی و مجازی ما تیرگی می بارد. روح ما در معرض آلودگی های فراوان است. کم و بیش همه با این حقیقت تلخ آشنا هستیم و با آن مواجه شده ایم. تصویری، صحنه ای، صدایی، چیزی که روح ما را مکدر می کند. اهل بیت علیهم السلام در این وانفسا ما را رها نکرده اند. با شنیدن فضائل شان، با ذکر مناقب شان می توانیم قلب خودمان را صیقل بدهیم.
همچنین با شنیدن فضائل شان می توانیم به معرفت خدا دست پیدا کنیم که معرفت خدا همه کمال، کل الکمال و کمال مطلق است. به برکت آشنایی با مکتب اهل بیت علیهم السلام با بسیاری از معارف آشنا هستیم.
در فضایی استشمام می کنیم که از مجاری مختلف، از کانال های گوناگون به معارف اهل بیت علیهم السلام و به فضائل آنها دسترسی داریم. خدا را شکر که مثل کسانی نیستیم که هر گاهی به گاهی، در هر موقعیتی به موقعیتی آیا بشود، آیا نشود، به این معارف و فضائل دست پیدا کنند. الحمدلله هر مناسبتی که می آید، شهرمان، کشورمان، پر می شود از ذکر مناقب. از یاد فضائل اهل بیت علیهم السلام و سخنوران ما را با این فضای خوش سیما و با این هوای معطر آشنا می کنند.
مشکلی که وجود دارد، امثال ما کمتر سپاسگزاری و قدرشناسی می کنیم. قرآن می فرماید: (لئن شکرتم لازیدنکم) سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۷. اگر شکر بگذارید، قطعا من بر نعمت شما می افزایم (و لان کفرتم ان عذابی لشدید) اگر کفران نعمت کردید، منتظر عذاب شدید الهی باشید.
ما با نعمتی بزرگ آشنا هستیم و آن نعمت آشنایی با خداست. با نعمتی بسیار عظیم. نعمتی که عبارت باشد از معرفت ولی خدا. ما با نام صدیقه کبری سلام الله علیها انس داریم. از کوچکی با فاطمه زهرا سلام الله علیها آشناییم و کافی است نام او ذکر شود. نام او جلوی ما برده شود تا دل ما بلرزد و اشک مان جاری شود.
آیا اینقدر پیوند ما با آن بی بی، آن بانوی بی همتا قوی است؟
آیا شکر خدا را می کنیم؟
آیا سپاسگزار هستیم؟
تا این معرفت افزون بشود؟ زیادت پیدا کند؟
مشکل ما این است که گاهی مشکلات کوچک برای ما بزرگ جلوه می کند و از این نعمت بسیار بزرگ غافل می شویم. از صحابی امام صادق علیه السلام خدمت آن حضرت رسیده و عرضه داشت که آقا جان خدا را شکر که نعمت های دنیا برای من بزرگ نیست و نعمت محبت شما در نظر من بزرگ است.
با اینکه در مسائل دنیوی و مادی کاستی هایی دارم، چون با شما آشنا هستم، الحمدلله هیچ احساس کمبود نمی کنم. امام صادق علیه السلام ناراحت شدند. فرمودند: چه چیزی را داری با چه مقایسه می کنی؟ مگر این نعمت محبت و معرفت ما اهل بیت علیهم السلام قابل مقایسه است با نعمات مادی؟
حضرت فرمودند: این نعمات مادی که چیزی نیست. این نعمات مادی قرار است شکمی سیر کند. قرار است تن برهنه ای را بپوشاند. قرار است فقط ما را در این مدت کوتاه زندگی دنیا به سلامت و با آرامش و نسبی به پایان این دنیا برساند. تو میدانی چه چیزی را با چه چیزی مقایسه می کنی؟ نعمت ولایت اهل بیت علیهم السلام چیزی است که از لحظه ورود ما به قبر آثار و برکات عجیبش پیدا می شود.
فرمودند در ده جا نعمت ولایت اهل بیت علیهم السلام دیده می شود؛ از جمله در برزخ، در هنگام حسابرسی، در هنگام عبور از پل صراط است و در آنجاست که ما ارزش این نعمت را می یابیم. ما با مشکلی که در این دنیا پیدا می کنیم، ارزش نعمت سلامتی، دارایی را خوب می یابیم. اما نعمتی که در گرفتاری های عجیب و غریب آخرت قرار است در برابر ما قرار بگیرد، آیا می دانیم قدر آن نعمت که ما را از آن گرفتاری ها نجات می دهد، چقدر بالا و چقدر ارزشمند است؟
بنابراین جا دارد به برکت این که ما در پای سفره معارف صدیقه کبری سلام الله علیها نشستیم، بر این نعمت شکرگزار باشیم و ثانیا طلب کنیم که خدایا این نعمت بزرگ را بر ما فزونی بخش و ما را بیش از گذشته آشنا بفرما.
بحث اصلی ما عبارت از شناخت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها از طریق اسماء ایشان است. اسم اگر حقیقی باشد، می تواند از مسما برای ما گزارش دهنده باشد. گاهی اوقات ما اسمائی را انتخاب می کنیم که این اسماء، ارتباطی با مسمای خودشان ندارند.
گاهی اوقات کاملا برعکس است و رابطه ضدیت وجود دارد. اما گاهی اوقات اسمی انتخاب می شود که زوایایی از آن حقیقت مسما را برای شنونده تبیین می کند. این امر به شرطی است که اسم حقیقی باشد. اگر اسامی اعتباری باشد، اینطور نیست. به کسی که ممکن است بسیار پست باشد، بگوییم علی؛ یعنی بلند مرتبه. ممکن است به کسی که خیلی خسیس باشد، بگوییم جواد. چرا این اسم نمی تواند معرف و گزارشگر شخصیت وی باشد؟ چون این اسم اعتباری است. اسم حقیقی نیست.
اسامی اهل بیت علیهم السلام اعتباری نیست. اسامی آن ها حقیقی است زیرا اسامی آن ها را خداوند متعال و یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام تبیین می کنند. اسماء اهل بیت علیهم السلام را خود ایشان باید معرفی کنند.
چرا که اهل بیت علیهم السلام ادرا بما فی البیت ایشان خود را بهتر می شناسند و بنابراین اگر قرار است اسم هایی حقیقی باشد، خود بهتر انتخاب می کنند. اسم هایی که دقیق معرف شخصیت ایشان باشد. رابطه حقیقی بین اسم و مسما برقرار باشد. یکی از این اسامی که راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است، اسم فاطمه است. این اسم، اسم مرکزی و محوری حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها است. یونس بن ضبیان از اصحاب امام صادق علیه السلام است. روایت آن را ببینید. مرحوم صدوق در علل الشرایع جلد ۱، صفحه ۱۷۸ آورده اند.
خدمت امام صادق علیه السلام می رسد. امام صادق علیه السلام به او می فرمایند: «لفاطمه تسعه اسماء عند الله عز و جل» فاطمه سلام الله علیها پیش خدا ۹ اسم دارد. وقتی اسم می رود پیش خدا، این اسم، اسم اعتباری نیست. خدا چون به حقایق امور آگاه است. اسم هایی را هم که انتخاب می کند، حقیقی است و متناسب با مسمی است.
اولا اسم فاطمه سلام الله علیها را خود حضرت ذکر کردند و بعد فرمودند برای این شخصیت ۹ اسم است. اولین اسم (فاطمه) دوم (الصدیقه). سوم (المبارکه)، چهارم (الطاهره). پنجم (الزکیه). ششم (الراضیه). هفتم (المرضیه). هشتم (المحدثه). و نهم (الزهرا)
برخی از این اسامی را بررسی خواهیم کرد.
اولین اسم. اسم (فاطمه) است. فاطمه یعنی چه؟ فاطمه معانی مختلفی دارد.
در زبان عرب وقتی تکه چوبی شکسته می شود، قطع می شود، می گویند: «فطم العود فطما» چوب شکسته شد. قطع شد. وقتی نوزاد خردسال از شیر مادر گرفته می شود و او را دیگر از شیر جدا می کنند، می گویند: «فطم الصبی» نوزاد از مادر جدا شد. رابطه شیر نوشیدن او قطع شد. «فطم» در واقع به معنای جدا شدن، قطع شدن است.
یا مثلا وقتی شخصی به یک عادتی مبتلا شده. آن عادتش را با تمرین قطع می کند و کنار می گذارد. می گویند: «فطم الرجل عن عادته» مرد از عادت خودش جدا شد، قطع شد. پس «فطم» به معنی قطع شدن است. به معنای فاصله گرفتن، دور شدن، جدایی افتادن.
در روایات ائمه علیهم السلام اهتمام داشته اند که لفظ فاطمه را برای شیعیان تفسیر کنند و از معنای آن پرده بردارند و ارتباطی بین این نام مقدس که بر مادر مطهره شان نهاده شده با آن معنای لغوی برقرار کنند. در تفسیر فرات کوفی صفحه ۵۸۱ روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند: (انما سمیت فاطمه ان الخلق فطموا ان معرفتها)
اولین تفسیر برای نام فاطمه، این است که چرا فاطمه سلام الله علیها، «فاطمه» نامیده شد؟ چون آفریدگان از شناخت او دور مانده اند. از شناخت او جدا شده اند. از شناسایی او راهشان قطع شده است. علت اینکه ما اشیاء را نمی شناسیم یا بدان دسترسی نداریم و یا توانایی شناختش را نداریم.
مثلا فرض کنید که به ما می گویند آقا این موبایل چه سیستمی، چه سخت افزاری بر آن حاکم است؟ طبق چه مداری کار می کند؟ من می گویم نمی دانم. چرا نمی دانم؟ چون راهی برای باز کردن این موبایل و شناسایی مدارات آن ندارم. گاهی اوقات نه! راهی دارم. اما هیچ تخصصی ندارم. اگر مدارش را به من دهند، نقشه های آن را به من نشان دهند، من چون تخصصی ندارم، هیچ شناسایی از آن مدارات از آن نقشه ها، از خود این سخت افزار برای من پیدا نمی شود.
فاطمه زهرا سلام الله علیها کیست؟ آیا بشر، مخلوقات، آفریدگان، به تعبیر امام صادق علیه السلام «الخلق» یعنی همه آفریدگان دسترسی به او را دارند؟ شناسایی افراد به چهره آنها نیست. این پایین ترین سطح شناسایی است. شناسایی افراد به کمالات آنهاست.
شما ممکن است کنار شخصی بنشینید، برخیزید، اما ندانید که او چه شخصیتی است! شاید شما ساعاتی را کنار بزرگترین دانشمندان علوم بشری، بزرگترین دانشمندان، کنار آنها بنشینید، با آنها حتی کنار یک میز هم غذا بخورید اما به کمالات او به شخصیت او پی نبرید.
اینجا چهره او را دیده اید. لباس های او را زیر نظر گرفتید، برانداز کردید، برای اینکه به شخصیت او پی ببرید، راهی نداشتید و اگر هم برای شما توضیح دادند که فلانی چنین و چنان است، چنین رزومه درخشان علمی دارد، چون شما با مسائل علمی بیگانه بودید، نتوانستید عظمت علمی او را درک بکنید.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: مادر ما، فاطمه زهرا سلام الله علیها در چنان سطح رفیعی به لحاظ کمالات روحانی و به لحاظ مقامات معنوی است که هیچ کسی نمی فهمد که او کیست. و معرفت او از بشر به کلی منقطع شده. شما هر چقدر بخواهید پرفسور حسابی را برای یک کودک ۴-۵ ساله توصیف کنید و از افتخارات علمی او بگوئید، او هیچ بهره ای از سخنان شما نمی برد، چون قدرت درک مراتب علمی و افتخارات علمی پرفسور حسابی را ندارد.
هرچقدر بگوئید پرفسور حسابی پدر علم فیزیک بود، چون با فیزیک بیگانه است. لذا این گفتار شما برای او معرفتی از پرفسور حسابی بر آن کودک نمی گشاید. ما حقیقتا نسبت به مسائل روحانی و معنوی آن قدر پایین و آنقدر طفل دبستانیم که هر چقدر برای ما از فاطمه زهرا سلام الله علیها بگویند، نمی توانیم کشف کنیم فاطمه سلام الله علیها کیست؟
تنها باید بگوییم فاطمه سلام الله علیها، فاطمه سلام الله علیها است. جز با خود او نمی توانیم او را معرفی کنیم. بنابراین بسیار تأسف برانگیز است که بخواهیم فاطمه زهرا سلام الله علیها را با عبادت او، با حیاء و حجاب او، با بذل و بخش او معرفی کنیم. دقت کنید! ناچارم مثال بزنم:
اگر می خواهید یک مرجع تقلید که هزاران روایات و به هزاران آیه از آیات قرآن اشراف دارد، به تفاسیر آنها مسلط است، به قواعد استنباط اشراف کامل دارد، سالها بر قواعد اصولی، رجالی، ادبی، فقهی، آشناست و با آنها دست و پنجه نرم کرده است و هر دلیل فقهی، علمی و اعتقادی را در اختیار او قرار بدهید، نکات ناب از او استخراج می کند؛ اگر شما بخواهید یک چنین شخصیتی بزرگ، یک چنین مرجع تقلید فرهیخته و ارزشمندی را معرفی کنید، بگوئید بله آیت الله العظمی فلان؛ به خوبی می داند که بابا آب داد را چگونه باید نوشت! آیا شما به او خدمت کرده اید یا خیانت؟ آیا شما او را معرفی کرده اید یا در حق او ظلم کرده اید؟ نگویید آقا! آیت الله فلانی واقعا بابا آب داد را بلد است بنویسد. درست است. بلد است ولی این تعریفی که شما کردید، در واقع تعریف نبود، مذمت بود. این تعریف برای بچه دبستانی که بابا آب داد یاد گرفته است، خوب است بروید جلوی اقوام بگوئید پسرم بابا آب داد می نویسد. این خوب است. این تعریف برای اوست ولی برای یک مرجع تقلید نمی تواند این تعریف او باشد.
ما اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها را با حیا و حجابش معرفی کنیم و یا بگوییم کسی بود که احترام پدرش را نگه می داشت و یا هر سؤال علمی از او می پرسیدند، پاسخ زنان مهاجر و انصار را می داد، به او خدمت نکردیم. مذمت او را گفته ایم. فاطمه زهرا سلام الله علیها شناخته شدنی نیست. فاطمه زهرا سلام الله علیها در حد ادراک ما نیست. فاطمه زهرا سلام الله علیها فراتر از آن است که در الفاظ بگنجد و شخصیت او را بتوانیم اندازه کنیم.
برای روشن شدن مطلب، مثال دیگری می آوریم: اگر شما حرارت یک لیوان آب جوش را بخواهید اندازه بگیرید، دماسنجی که در منزل در اختیار دارید، وسیله خوبی است اما اگر این حرارت آنقدر زیاد شد که قرار شد با این حرارت پاره های آهن را در کوره های ذوب آهن اصفهان ذوب کنند، آن وقت این دماسنج قابلیت اندازه گیری و سنجش ندارد.
ما در معرفت خدا، در کمالات روحی و معنوی در سطح ابتدایی هستیم و مدارک معرفتی ما، دستگاههای سنجش و اعتبار سنجی ما ابتدایی و ساده است که نمی توانیم شخصیت عظیم و والای مقام فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسیم. کسی که فرمود:
«لولاک لما خلقت افلاک. و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» کسی که در چنین سطح از عظمت و معرفت است، چگونه می خواهیم او را بشناسیم. صدق مولانا جعفر بن محمد الصادق علیه السلام که فرمود: «فطم الخلق عن معرفتها» آفریدگان، آفرینش همگی از شناخت فاطمه زهرا سلام الله علیها باز مانده اند.
انشاءالله در جلسه آینده به ادامه بحث می پردازیم.
التماس دعا
جهت دانلود صوت و متن کامل این جلسه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید