با افزایش دانش و آگاهی مان نسبت به وجود مبارک امام زمان علیه السلام در مسیر خدمتگزاری ایشان، تازه نفس و با نشاط حرکت کنیم!


اَعوذُ بِالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم

بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ المَهدی صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سلام عرض می کنم خدمت شما بزرگواران خانم ها و آقایان. یک بسم الله می گوییم و عرض ادبی هم می کنیم به ساحت مقدسه حضرت زینب سلام الله علیها. از قضا امروز یا امشب شام وفات یا شهادت بی بی دو عالم حضرت زینب کبری سلام الله علیها هست. ان شاءالله خود آن بزرگوار خود بانو که بهترین یار امامان زمان خودش بود، هر دوره ای بهترین خدمتگزار بود، قله خدمتگزاری زینب کبری سلام الله علیها است و بعد از معصومین کسی همطراز او نیست. ان شاءالله به جمع و دل های ما نظر لطفی کنند، نیت کنیم ان شاءالله هر چه زودتر زیارتشان نصیب شما بزرگواران شود. از آنجایی که یکی از مهمانان ما از قم هستند، الهام می گیریم از بعضی از عبارات زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها که دیگر برای ما هم مدینه است هم سوریه است و هم کاظمین است. خلاصه قم حرم اهل بیت علیهم السلام است و این عبارات را خدمت حضرت زینب سلام الله علیها عرض می کنیم:

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک ِیا عَمَّهَ وَلِیِّ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زینب صَلّی اللهُ علیکِ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ.

اما از امروز تقریبا یا دقیقا می توانیم بگوییم یک ماه قمری تا غروب نیمه شعبان بیشتر باقی نمانده. ۱۵ ماه رجب تا ۱۵ شعبان هم ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. امروز هم که ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۱ این را هم اعلام کردیم، به احترام بزرگوارانی که بعدا این تصاویر را می بینند. من دلم می خواهد بدانم که شما بزرگوارانی که در این جمع حاضر هستید، چه انگیزه ای باعث شد که در این نشست شرکت کنید؟ عبارت «معمای پیچیده آخرالزمان» را اولین بار کجا شنیدید؟ چه چیزی احساس کردید که ممکن است در این جمع برای شما مفید باشد و لطف کردید و وقت خود را در این غروب زمستانی به شرکت در این برنامه اختصاص دادید؟ شما سرورانی که بصورت آنلاین و زنده همراه هستید، خیلی خیلی وجودتان و این وقت گذاری و همت شما برای من قابل احترام است. پس من می خواهم سطح مطالب را با توجه به تشخیص شما و نیاز و علاقه شما مشخص کنم. بنابراین لطف کنید به این سؤال من پاسخ بدهید.

آیا کتاب معمای پیچیده آخرالزمان که به نوعی منبع ما در این نشست هست را قبلا مطالعه فرمودید یا نه؟ از ۸ قسمت برنامه رادیویی فانوس که به بررسی این کتاب و محتوای آن می انجامد، آن را شنیدید یا خیر؟ و اصلا کجا و به چه دلیلی کجا با این عبارت برخورد کردید؟ چه شد که علاقه مند شدید که در این جمع شرکت کنید؟ لطفاً برای من بنویسید.

دوستی می فرمایند: می خواستم اطلاعاتم بیشتر شود که بتوانم پاسخگوی سؤالات فرزندانم باشم.

دوست دیگر میفرمایند: نام کتاب.

دوستان خیلی کوتاه برای من توضیح دهید چه شد که این محتوا و این اسم برای شما ایجاد انگیزه کرد؟

دوستی فرمودند: قسمت اول فانوس را شنیدم. فعالیت تبلیغی پیش روی شما در ایام نیمه شعبان را هم اگر دوست داشتید، بنویسید یا جاها یا فضاهایی که شما یا مخاطبین شما احیانا با مباحث مهدویت دچار چالش هستید، مثل مطلبی که دوست عزیز فرمودند: سؤالات فرزندانم. اگر احیانا جایی کار تدریس انجام می دهید، فعالیت تبلیغی دارید، تصمیمی برای نیمه شعبان دارید، این موارد را الان بیان بفرمایید. خیلی خیلی به من کمک می کند. دوست عزیزمان برای جشن دارند آماده می شوند.

امروز از شما زیاد سؤال می کنم و دلم می خواهد شما نظراتتان را بیان بفرمایید.

– دوستی می فرماید: من هم به دنبال اطلاعات وطرح جشن جدید هستم و با گروه هم سالیان سال هست که آشنا هستم.
– جشن شما برای چه گروه سنی هست؟
– جشن فامیلی

بهرحال این نکته را عرض کنم که امروز سعی می کنیم در مورد مطالب مهمی با هم گفتگو کنیم. منتها به جهت اینکه در کل وقتمان پایین است و حجم مطالب بالا است، من بخش های مهمتر را با توجه به فرمایشات شما جدا می کنم و پله پله با هم جلو می رویم و هر جا احیانا ابهامی بود یا لازم بود که با هم بیشتر گفتگو کنیم، شما بفرمایید. محتوایی که امشب گفتگو می کنیم، سعی می کنم سرفصل های اصلی را در محضر شما بیان کنم و بعد هم کتاب و هم فایل های صوتی که دست شما را خیلی بیشتر از این پر می کند را معرفی خواهم کرد تا ان شاءالله بعد از این شما پیگیر این محتوا باشید. من بیش از ۳ سال پیش، شاید اوایل کرونا خیلی اتفاقی با این کتاب برخورد کردم. کتاب معمای پیچیده آخرالزمان ترجمه و تحقیق و تنظیم جناب آقای دکتر محمد مقداد امیری، چاپ انتشارات منیر درس های مهدویت یکی از علما که به زبان عربی بوده و این بزرگوار در سه فصل به زبان فارسی ترجمه و خلاصه و تنظیم کردند.

پیشنهاد می کنم کتاب را یا از طریق فروشگاه خدمتگزاران یا انتشارات منیر که هم فروش آنلاین دارد یا بزرگوارانی که در تهران و قم هستند، می توانند تهیه کنند. کتاب خیلی ارزشمند است و بنظرم بسیار محتوای خوبی را برای فعالیت های نیمه شعبان به ما ارائه می دهد. این کتاب در ۳ فصل تنظیم شده، من به جهت کمبود وقت و اهمیت مطلب به سراغ فصل ۲ و ۳ می روم، اما عناوین فصل اول را خیلی خلاصه خدمتتان عرض می کنم.

فصل اول در مورد آزمون و امتحان صحبت می کند، حواسمان باشد یک دور بحث را در ذهنمان سر و شکل بدهیم، ما در دوره غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف زندگی می کنیم و شروع بحث اینجاست که انگار مخاطبان ما کسانی هستند که امامت امام ثانی عشر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را پذیرفتند و معتقد به ظهور حضرت و زنده بودن ایشان هستند و البته می دانند که دوران غیبت آن بزرگوار هست. اگر مخاطبینی داشتیم که در این موارد اشکالاتی داشتند، باید مطلب را برای آنها ساده کنیم. حالا این دوره چرا شکل گرفته؟ انتهای مفهوم آن چیست؟ بخواهم ساده بگویم؛ دوره فتنه ها و آزمون های الهی است و فصل اول را اینگونه نامگذاری کردند. فتنه ها و آزمون های الهی. بعد بحث امتحان را بررسی می کنند و چند نمونه از امتحان های امت های قبل را می آورند. مثلا یهودیان و آزمون گوساله پرستی، مسیحیان و آزمون کشتن حضرت عیسی علیه السلام. اینها را با اشارات قرآنی بررسی می کنند و بعد وارد فضاهای تاریخی اسلام می شوند. برای مثال: تاریخ اسلام از بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. دوره بسیار مهم و مبهم و خیلی خیلی پرفتنه و پر آزمون، سه نبرد امیرالمؤمنین علیه السلام، یعنی فتنه های جمل و صفین و نهروان و گشایش در بصیرت امت (تعبیری که کتاب بکار برده) بحث بصیرت بکار می برد و در پایان این دو سرفصل با تأکید روایات، شدت نیرنگ ها مقارن ظهور که اگر وقت شد، آخر بحث در مورد آن صحبت می کنیم و راه حل نهایی تفقه در دین عامل مصونیت از گمراهی ها، و این مطالبی است که در فصل اول راجع به آن صحبت شده. اگر فرصت شد، در مورد آن ها حرف می زنیم. اما فصل دوم این عنوان را دارد: غیبت موعود آخرالزمان و نظام پیچیده اداره جامعه توسط حجت پنهان خداوند که بحث خیلی مهم و کاربردی است.

بعضی یا همه مطالب آن را شما قطعا می دانید، اما به یقین می توانم بگویم که اگر تأمل و مروری کنیم، افق تازه ای جلوی روی ما باز می شود. دلم می خواهد برای من بفرمایید از نظر شما معنای غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف چیست؟ الان حضرت در غیبت هستند، یعنی چه؟ چگونه زندگی می کنند؟ شما چه دریافتی از این مفهوم دارید؟

اگر قرار باشد این مفهوم را برای یک نفر تعریف بکنید که امام غایبی داریم، به او چه می گویید؟
لطفا پاسختان را برای من بفرستید.

چند تا پاسخ دریافت کردم؛
دوست عزیزی تقریبا زنگ اول شروع چالش را به صدا در آوردند. من به احترام دوستان دوباره سؤال را مطرح کنم: عرض کردم که فصل دوم کتاب در مورد مفهوم غیبت صحبت می کند. غیبت موعود آخرالزمان تحلیلی ارائه می دهد که خیلی قشنگ است و قطعا برای مخاطبین شما در مراسمات نیمه شعبان می تواند روشنگر باشد. بنابراین اگر این چند دقیقه را امشب بتوانیم با همدیگر همراهی کنیم،

به نظرم همه مان دست پر از این جمع بیرون می رویم. امیدوارم که تأثیرش را هم خود حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به دلها بگذارند. حالا بفرمایید که مفهوم غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از نظر شما یعنی چه؟ چه تعریفی برای آن دارید؟ ساده بخواهید بیان کنید، اینکه می گوییم امام غائب است، یعنی دقیقا چه کار دارد می کند؟ الان کجاست؟ بعد این دوره غیبت هم یکی دو روز نبوده که هزار و صد و خورده ای سال است. یعنی از سال ۲۶۰ ه ق این دوره غیبت شروع شده و آرام آرام دارد به عدد ۱۲۰۰ سال می رسد که خدا کند نرسد، یک روز و دو روز و ده سال و بیست سال نیست. الان که ۱۴۴۴ هستیم، ۲۶۰ تا کم کنیم که می شود عمر غیبت حضرت. از ۲۵۵ کم کنیم، می شود عمر وجود مبارک شان. از زمان تولد حضرت در این هزار و خورده ای سال؛ یعنی بیش از ۱۱ قرن! در این دوران چه می کند؟ چرا این دوران اینقدر طولانی شده است؟ قرار است چگونه و به چه شکل تمام شود؟ آیا عواملی برای زودتر به اتمام رسیدنش مؤثر هست؟ که در فصل سوم کتاب و در بخش دوم نشست امشب در رابطه با این ها گفتگو می کنیم. بنابراین شما تعریف تان را برای من بفرمایید.

دوست عزیزی می فرمایند: حضور دارند ولی ما امام را نمی بینیم. بعد مثالی زدند: مانند یک دانش آموزی که یک روز غیبت کند ولی در جای دیگر حضور دارد. نظر بقیه دوستان را هم بخوانیم. دوست دیگری می فرمایند: یعنی هنوز آماده سازی برای آمدنشان مهیا نشده، پس ایشان یکجا نیستند. برای آمدنشان مهیا نشده، الان نیستند، کجا هستند؟ بعد الان این عالم چطور اداره می شود؟ این ها سؤالات مهم است. می خواهم ذهن شما را فعال تر کنم، عرض کنم این امامی هم که نیست، زمینه هم برای آمدنش مهیا نشده، چه کاربردی در زندگی من دارد؟ یعنی من فقط باید دوستش داشته باشم، یعنی فقط بعد نمازهایم بگویم عجل لولیک الفرج؟ این به چه کار من می آید؟ خب من یک اعتقادی دارم، فرق داشتن این اعتقاد با من شیعه، با کسی که مسلمان و از یک فرقه دیگر است، در چیست؟ این ها سؤالات خیلی مهمی است که امشب می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم.

دوست دیگرمان می فرمایند: غیبت به معنای عدم ظهور است، نه حضور. حضرت حاضر هستند ولی ما ایشان را نمی بینیم، بارک الله!
دوست عزیز دیگر می فرمایند: غیبت یعنی ما ایشان را نمی بینیم ولی ایشان همه کارهایشان را انجام می دهند، همه کارهایشان را انجام می دهند، یعنی چه؟
عزیزی می فرمایند: به نظرم در حال یارگیری هستند.

اینجا زنگ دوم چالش توسط این دوست به صدا در آمد.
درحال یارگیری هستند، یعنی چه؟ یک جایی روی نیمکت ذخیره ها نشسته اند، یا در یک میدان غیر رسمی تمرین می کنند تا یک روزی کار را شروع کنند؟ منظور این است؟

عزیز دیگر می فرمایند: الان هستند ولی ظاهر نیستند.
از خانم ها می فرمایند: هستند ولی در اصل زمینه آماده سازی برای آمدنشان انجام نشده، باید خودم را کاملا آماده کنم.

حضور فقط نباید به چشم من بیاید. اگر این طور بود، می گفتم باید خدا را هم ببینیم.

نظر بقیه حضار را هم بدانیم، شما می گویید شیعه هستید و امام شما هم غائب است. یعنی چه غائب است؟ بعد امام غائب به چه کار ما می آید؟ الان بود و نبود ان فرق نمی کند من که الان دارم زندگی می کنم و روزهای خوب عمرم هم گذشته، اگر امامی هست، الان باید به کار من بیاید. دوره ظهور معلوم نیست که من باشم یا نباشم.

یکی از دوستان یک سند رو کردند و یک دلیل برای فرمایششان آوردند: پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند که غیبت او همانند خورشید پشت ابر است. مردم خورشید را نمی بینند ولی خورشید نور افشانی خودش را دارد.

دوست دیگر می فرماید: بین ما هستند رفت و آمد و در همین دنیای ما هستند.

باشد؛ قبول. درهمین دنیای شما هستند ولی ایشان چکار می کنند، آیا کاری هم انجام می دهند؟

پاسخ های شما گرامیان را جمع بندی می کنیم: اکثریت درست فرمودید، پاسخ ها خیلی دقیق و خوب است. معلوم است که شما با کلیت این مباحث خوب آشنا هستید. اگر بخواهیم خیلی خلاصه و سریع بگوییم، این نکته را عرض می کنیم که همین طور که شما بخوبی اشاره فرمودید، غیبت در برابر ظهور است. متضاد آن، کلمه ظهور است. غیبت یا ظاهر بودن، این دو مفهوم با هم متضاد است. غیبت به معنای عدم حضور نیست. یعنی یک نفر می تواند غائب باشد اما حاضر و ناظر باشد. بهترین مثال آن هم خورشید پشت ابر است. و به نوعی هم آن مثال دانش آموز که دوست عزیز اشاره فرمودند، هست. اگر امام نباشد که منی وجود ندارد، اگر حجت روی زمین نباشد، زمین اهل خودش را می بلعد.

چرا اگر امام نباشد، عالمی وجود ندارد؟ زمین اهل خودش را می بلعد؟ می خواهیم یک جواب جدید به این سؤال بدهیم. تمام کارها به دست امام است. «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَریٰ وَ بِوُجودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماء» روزی ما از دست مبارک حضرت مولا است، احسنت.

این نکته را اول حواسمان باشد، این را شما بهتر از من می دانید. مرور می کنیم: منتهی یادمان باشد متأسفانه، متأسفانه، بیشتر مخاطبین ما در جشنهای نیمه شعبان همین مطلب را نمی دانند. ما اگر بتوانیم این را جا بیاندازیم، بتوانیم با بیان خوبی این پیام را منتقل کنیم، خیلی می تواند در زندگی مخاطبین ما تاثیر گذار باشد. بله امام غائب است به معنای این که امام ظاهر نیست. من نمی توانم او را ببینم اما او حاضر است، او هست. فرمایشات شما و دلایلی که آوردید، کاملا صحیح است. که اگر حجت خدا نباشد، «لولا الحجه لساخت الارض بأهلها» بابی است؛ مفصل اهل تحقیق مراجعه کردند، مراجعه کنند.

در کتاب اصول کافی یک باب مفصلی دارد؛ در مورد این که اگر حجت خدا روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو می برد که قرار است کمی در مورد آن صحبت کنیم. برکت و روزی به دست ایشان است. به برکت ایشان آسمان می بارد و تمام اشاراتی که در زیارت جامعه کبیره یا منابع دیگر است. نشانه ها را این گونه عرض می کنم. نکته اصلی اینجاست؛ اگر من بپذیرم که امام حاضر و ناظر است، باید پاسخ سؤال بعدی را هم بدهم. این امام دقیقا دارد چکار می کند؟ کتاب می گوید اینجا سه نظریه بوجود آمده، کتاب می گوید: افراط و تفریط و میانه است. نظریه افراط، تقریبا به این معنا است. کارشناس محترم ما جناب حاج آقای اسکندری اصطلاحی می فرمودند که بعضی ها به این دید نگاه می کنند که انگار ما یک امام زمانی داریم که در فریزر است. این را یک جایی نگه داشتیم، یک مقدار نیت شما این نبود ولی بعضی از عباراتی که فرمودید، ممکن است یک مقدار این اشکال به آن وارد باشد. که در حال یارگیری، یا در کلاس نیست (نیت شما این نبود ولی کمی اشکال داشت) او فعلا یک جایی است. زمانی که ظهور ایشان فرا برسد، می آید و کار خود را شروع می کند. این یک دیدگاه است. اگر این دیدگاه را بپذیریم، یک مقدار خیلی زیاد پهلو می زند. تعریفی که اهل تسنن از امام و از بحث مهدویت دارند، می گویند هنوز به دنیا نیامده، قبل از ظهور به دنیا می آید، ظهور می کند. عالم را پر از عدل و داد می کند. اینجا با ما مشترک هستند ولی برای آنها الان فرقی نمی کند که مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به دنیا آمده باشد یا نیامده باشد، اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را جایی ذخیره کرده باشیم، در جزیره خضرا، یا چاه جمکران، سرداب سامرا، یا مثلث برمودا یا اصطلاحا در فریزر گذاشته باشیم، بعد در توصیف شرایط و پیدا کردن مسیر هدایت گیر می کنیم. حتی در تعیین شأن فقها و نائبان عام حضرت هم دچار مشکل می شویم، و یک عده ای این گرفتاری را دارند. اگر کمی به دنبال بحث های غیر شیعه هستیم، اینجا مرزی است بین بحث های روشنفکری، اصطلاحا اندیشه های دینی با بحث های معارفی متکی به قرآن و حدیث. پس ما الان تکلیفی نداریم، چون به امام دسترسی نداریم. امام هم نمی تواند کاری برای من انجام دهد. راه ارتباطی هم وجود ندارد. یک جایی هم هست تا دستش باز شود. الان دست امام بسته است. در اضطرار و سختی است. حالا در انتها می گویند حرکت کن، آن چه که تو به آن رسیدی، تکلیف تو می شود. باید به آن عمل کنی. متاسفانه این بحث ها در جامعه زیاد است. بین جوان ها یک مقدار گسترش پیدا کرده یا بعد به این می رسند که باید شورایی باشد، مصلحت باشد. یک چیزهایی پهلو می زند. به تعریف امامت در نگاه اهل تسنن، من انگار شیعه هستم ولی اعتقادم در این موضوع اعتقاد اهل تسنن هست. یا در بحث های روشنفکری دینی که عرض کردم. دوست عزیز حکم را دادند. نه؛ اصلا این درست نیست. چون این دیدگاه با احادیثی که شما بزرگواران اشاره فرمودید، نمی خواند. امام مثل خورشید پشت ابر است یا حیات زمین وابسته به آن است. امامی که یک جا یا یک گوشه باشد، به کار من نمی آید. این را برای مخاطبمان راحت باز کنیم. داخل پرانتز عرض کنم منظور فرد خاصی نیست. برای همه عرض می کنم. درست است که شرایط و اتفاقات چند ماه گذشته در زمستان ١۴٠١ در جامعه ما رخ داده، فضای فکری کمی ملتهب است. اما یادمان باشد. مطالب مربوط به مسائل دینی بخصوص در بحث مهدویت اگر صاف، ساده و راحت برای مردم بیان شود، خودمان دچار خودسانسوری نشویم. بگوییم اگر من یک حدیث بگویم، این ها بگویند ما قبول نداریم، یا یک قصه قرآنی بگوییم، اینها بگویند ما قبول نداریم. نه!! حرف منطقی و سالم و ساده را مخاطب می پذیرد. نباید از این بابت نگران باشیم. ولی البته تشخیص شما درست است که به فراخور نیاز مخاطب، گاهی باید مطلب را هم نرم کرد. پس این دیدگاه غلط را جایی که جایش هست و مخاطب قابلیت این مطلب را دارد، کاملا باید در ذهن او فرو بریزید. امامی که صبح و شام کارش فقط گریه باشد، امامی که خانه و زندگی اش در بیابان ها باشد، امامی که روز و شب فقط دعا کند تا روز ظهورش برسد، ان الان در این دنیای ۸ میلیاردی آشفته به کار من نمی آید. می آید؟ من که هیچ، به کار شیخ طوسی که هزار سال پیش مشکلات علمی داشت هم نمی آید. به کار مرحوم شیخ انصاری هم نمی آید. به کار علامه امینی هم نمی آید. به کار منِ انسانِ عامی الان و صد سال بعد یا صد سال پیش هم نمی آید. جنگ و قحطی می شود، جنگ های جهانی می شود، قحطی بوجود می آید، در ایران صد سال گذشته، در زمان معاصر ما دلار پایین و بالا می رود، من در دانشگاهم، زندگی، کار، ازدواجم، تربیت بچه ام؛ الان مسئله دارم، روز ظهور باشد، قربانش بروم ان شاءالله ان روز را هم می بینیم، اما الان به چه کار من می آید؟

بنیان این تعریف را کاملا در ذهن مخاطب کاملا فرو بریزیم. اجازه دهید من مقداری اینجا صبر کنم.  ناخودآگاه، از روی عمد هم نیست، چون فکر می کنیم این مباحث کمی ساده است و ما دیگر بلد هستیم. در مخاطب مذهبی عرض می کنم، در جمع حاضر را نمی گویم. در عموم مخاطب مسجدی، هیئتی و مذهبی و نیمه شعبان جشن بگیر و گاه رمضان روزه بگیرها (که همه آن ها در پیشگاه خدای تعالی از من بهتر هستند) چون احساس می کنیم این ها ساده است و ما بلد هستیم، حواسمان نیست که گاهی مویرگی بعضی افکار ناسالم از فرقه هایی که بعضی از آنها را مثال زدم، در ذهن ما ته نشین می گردد. یکی از مطالب مهم ان این است. ما (منظور شیعه است) گاهی این طرز فکر را داریم که اهل تسنن نماز می خوانند، قرآن می خوانند، عبادت می کنند، ماه رمضان روزه می گیرند، حج به جا می آورند، یک سری از کارهایشان خوب است. ما در شیعه نماز می خوانیم، روزه می گیریم، حج به جا می آوریم، امر به معروف، نهی از منکر می کنیم، یک چیز دیگر هم اعتقاد داریم؛ آن هم ولایت اهل بیت علیهم السلام است. گاهی اینطور مقایسه می کنیم. به نظر شما این صحیح است؟ نه، این صحیح نیست. گاهی در عمل این طور پیش آمده، آن آقای عزیز روشنفکر هم نماز می خواند، روزه می گیرد، تقلید را مثلا قبول ندارد. حالا اینجا حجاب هم کمی سر می خورد ولی روی انسانیت و اخلاق تأکید دارد. حالا ما در فضای مذهب و تدین و شریعت، نماز می خوانیم، حجاب داریم، مرجع تقلید داریم، خمس می دهیم، در عین حال منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم هستیم. یعنی روی این میز مقابل من، نماز، روزه، حج، عبادت هست. یک سبد گل نرگس هم هست که اعتقاد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.  ناخودآگاه دیدگاه ما این شده، نظرتان در مورد این دیدگاه چیست؟ گاهی در عمل این طور فکر می کنیم، نه، نه، نه … همه چیز به وجود صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان نماینده خدا روی زمین، به عنوان اتصال خلق با خدا به عنوان کسی که راه هدایت، راه آسمان را برای ما باز کرده، همه چیز بر مدار او تعریف می شود. تمام دیانت بر اساس او تعریف می شود. نماز و به ولایت او قبول و روزه به برکت او پذیرفته می شود. ما خمس را با اعتبار او پرداخت می کنیم، تقلید را به احترام دستور او انجام می دهیم، همه چیز با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تعریف می شود. با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام تعریف می شود.

اینها بحث های خیلی نابی است. الان در بهمن و اسفند خیلی از خانواده ها شروع به خانه تکانی کردند. این از ان گرد و غبارهایی است که متاسفانه روی ذهن ما و در جامعه نشسته. چون ما از معارف ناب اهل بیت علیهم السلام کم دفاع کردیم، تمام امتیاز و برتری و تمام بی همتایی تشیع، بین مذاهب مختلف اسلامی و ادیان الهی و غیر الهی، جهانی و مکاتب بشری به همین است، او در این لحظه آن به آن معتقد است که خداوند یک نماینده حاضر، ناظر، فعال و مؤثر در این عالم دارد که همه چیز به دست او اجرا می شود. اگر این مطلب را اول برای خودمان و بعد خانواده، فرزندان، قشر جامعه مذهبی و بعد به دیگر عزیزان بتوانیم بیان کنیم، باور کنید آرامش و افق نگاه زیادی می آورد. خیلی دین را جنتلمنانه می کند. این اعتقاد دینی خیلی با کلاس و خیلی به روز می شود. افق نگاه بسیار امیدوارانه ای است. این فرق می کند با یک امام نالان، دست بسته و گریانی که منتظر هست یک روزی بیاید و انتقام ظلم هایی که به خودش و خانوادش شده را بگیرد و ببرد. آنها هم هست ولی مفهوم امامت را دست کم نگیریم، این یک نگاه.

کتاب یک نگاه تفریطی مطرح می کند. از این بخش سریع رد می شوم، چون پایه های آن را قبلا زدم. دوباره این امام کنار است؛ حالا به بعضی افراد یک نیابت خاصه داده. من که فعلا نمی توانم کاری کنم، فعلا دستم بسته است. دوره غیبت است. من در زندان غیبت هستم، کاری نمی توانم بکنم. به عده ای وکالت می دهم که آنها یک سری کار را انجام دهند که متاسفانه از دل این نگاه، شیخیه، بابیه، یمانی، این جور چیزها گاهی بدست می آید. ادعاهای دروغین که من با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ارتباط هستم و آقا این را فرمودند و من محضر ایشان می رسم و امثال این حرفها بدست می آید. آن چیزی که میانه است، صحیح و ناب تر است ان شاءالله، امیدوارم به دل های ما بنشانند و حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اشتیاقش را در دل شما بیشتر کنند که با این اعتقاد و این محتوا برای مردم خدمتگزاری کنیم.

در هر زمان و این زمان و در طول دوران غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، حضرت امورات الهی را به اجرا در می آورند. آنچه که خدا به ایشان مأموریت می دهد، ایشان خودشان به زبان ساده اجرا می کنند. فعال ترین، مجاهدترین، عالم ترین، دلسوزترین، پرکارترین، عالم ترین، قدرتمندترین، بنده خدا ترین انسانِ روی کره زمین، حضرت حجت ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف است. امام حاضر و ناظر و فعال، امامی که مدیریت عالم دست اوست. نه فقط کره زمین ما، امامی که بر عوالم مدیریت می کند و البته آنچه خدا به او مأموریت داده. پس فرق آن با دوران ظهور چیست؟ این کتاب و نشست امشب می گوید اصلا فرقی ندارد. در اجرای شئون امامت، این دوره با دوره بعد اصلا فرقی ندارد. فقط در این دوره حضرت دیده نمی شود، او ما را می بیند. ما او را نمی بینیم. در دوره ظهور دیده می شود. در دوره غیبت مأموریت های ایشان سری و مخفیانه است. بنابراین گاهی سخت تر و از جهاتی مؤثرتر. در دوره ظهور دستشان بازتر، دایره اعمال مأموریت ها بیشتر.

در اصل امامت! یعنی این امامی نیست که روز ظهور، تازه امامت ایشان شروع شود. این نگاه غلطی است. در ذهنمان پایه این نگاه را بزنیم. یک پله جلوتر بروم، پایه یک تصور دیگر را در ذهن مخاطب بزنید. البته فصل سوم کتاب است، اما اینجا می گوییم.

یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اصلا مربوط به دوران ظهور نیست. یعنی اینطور نیست که حضرت ظهور کنند و ما یاری کنیم. یاری حضرت همین الان است. چون امامت ایشان، شخص ایشان، جایگاهشان، مقام امامت هیچ تفاوتی ندارد. فقط شکل مأموریت تفاوت دارد. کمی به این فکر کنید، حالا معنا می شود که خورشید پشت ابر یعنی چه؟ یعنی حیات زمین و عالم و کهکشان ما، کاملا وابسته به خورشید است. حالا پشت ابر بودن یا نبودن دیگر هیچ فرقی نمی کند.

دقیقا همین معنا می شود. حیات، هدایت ما، وجود، زندگی ما، اداره و استحکام عالم، کاملا به دست حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف است. گرمابخش حیات و زندگی و هدایت در عالم است. اگر او نباشد، زمین اهلش را فرو می برد. یعنی اگر مدیریت و عنایت و توجه او نباشد، انجام مأموریت های او نباشد، یک طوری می شود که زمین اهل خودش را فرو می برد. مثال هم جنگ جهانی، ۵۰، ۷۰ میلیون زدند و کشتند. مثال دوره کرونا، یک طوری است این بشر، یک طوری این شیطان عالم را مدیریت می کند که بشر همه همدیگر را می کشند. و حیات بشر از بین می رود. حجت خدای تعالی عالم را نگه داشته، در هر زمان و هر مکان، نمی گذارد زمین کاملا به سمت فساد برود. چه در بحث عقیدتی چه بهداشت، محیط زیست، چه زندگی عادی بشر.

در اینجا کتاب مفصل بحث می کند و دلایل قرآنی می آورد، آن اشکالی که ملائکه موقع خلقت انسان گرفتند: خدایا می خواهی کسانی را می خواهی خلق کنی که اینها همدیگر را می کشند. خدای متعال فرمودند من یک چیزی می دانم که شما نمی دانید. معنای آن این است.

حجت خدا در هر زمانی و در زمان ما، حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی گذارد که زمین به سمت فساد کامل برود.

پایه چند اصل را زدیم:

۱- امام زمان دوره غیبت با دوره ظهور فرقی ندارد.

۲- یاری، سربازی، نوکری، خدمتگزاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوره غیبت و ظهور فرقی ندارد. از نظر مفهوم می گوییم، چه بسا در دوره غیبت ثواب بیشتری داشته باشه.

۳- این تصور باطل که در این چند ماه هم بین ما بیشتر شده، بین مذهبی ها، خانم ها و آقایان، گاهی خود من هم همینطور. ما گاهی فکر می کنیم کار از دست خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در رفته، گاهی فکر می کنیم شیطان زد و خورد و برد و تمام شد. گاهی فکر می کنیم فساد همه عالم را گرفت. گاهی فکر می کنم دین خدا غریب شد. این تصور اشتباه ما است. چون ما قدرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در ذهن خودمان محدود می دانیم، چون ما او را مدیر، مدبر و امام در صحنه و امامی که حاکمیت خدا در عالم را رقم می زند، حساب نمی کنیم. امام ما  ناخودآگاه در زندان است. در زندان هست ولی ما او را دست بسته و ناتوان حساب می کنیم. این طور نیست. در حالیکه هیچوقت کار از دست امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیرون نمی رود والا این جمله که هر روز می خوانیم: «اهدنا الصراط المستقیم» اصلا این آیه بیهوده می شود، چه هدایتی؟ شیطان که در عالم هدایت می کند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شما هم که در یک گوشه است. پس من برای چه هر روز بگویم اهدنا الصراط المستقیم؟ نه اینطور نیست. امام به شیوه عالی مدیریت می کند.

تا اینجا، سه معنا در مفهوم غیبت و افراط و تفریط و میانه اش را تا حدودی توضیح دادم.

در مورد آن حضرت در میان مردم است اما ناشناخته؛ احادیثی وجود دارد که می توانید مراجعه کنید. مثل این نمونه که در این کتاب نیز هست که حضرت فرمودند: داستان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شبیه غیبت حضرت یوسف علیه السلام است. بعد اشاره می فرمایند، برادران یوسف پیغمبرزاده بودند. یعنی آدم عادی هم نبودند با جناب یوسف داد و ستد می کردند اما یوسف را نمی شناختند تا زمانیکه خود یوسف اراده کرد و خودش را معرفی کرد که ما برای نوجوانان اینطور می گوییم که در فیلم یوسف پیامبر نشان داده شد و هم در قرآن است، زمانیکه حضرت یوسف علیه السلام خود را معرفی کرد و اراده کرد که برادرانش او را بشناسند، بنوعی غیبت ایشان به اتمام رسید. بعد حضرت اشاره می فرمایند: بین یوسف و پدر گرامی ایشان حضرت یعقوب علیه السلام ، ۱۸روز بیشتر فاصله نبود. حضرت یعقوب و کاروانش ۹ روزه این مسافت را طی کردند. خودشان را به حضرت یوسف رساندند و آن دیدار اتفاق افتاد و این وصال انجام شد. با اینکه حضرت یعقوب علیه السلام می دانست که پسرش زنده است اما جای او را نمی دانست. یک مثال خوب است برای تفهیم موضوع غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چون اولا قصه است و ثانیا سند قرآنی دارد، پس جای اشکال باقی نمی ماند. بنابراین داستان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همینگونه است. ایشان بین ماست و به همین دلیل است که بعد از ظهور، عده ای می گویند ما این آقا را قبلا دیده بودیم و آن روایت هایی که می گوید حضرت در بازارهای شما قدم می زند، روی فرش شما می نشیند و عبارات خود حضرت که فرمودند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ» من در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنم و یاد شما را فراموش نمی کنم. اینها کاملا نشان می دهد ما امامی داریم که فعال و حاضر و ناظر و مدیر و مدبر است.

همچنین روایاتی که می فرماید نامه اعمال ما هر دوشنبه و پنجشنبه یا در بعضی روایات هر روز به دست حضرت می رسد (که شما شنیده اید و می دانید) به درخواست دوستانی که فرمودند کمی فرادینی صحبت کنیم، این سند را تقدیم می کنم: کتاب ژئوپلوتیک شیعه نوشته آقای فرانسوا توال، ایشان دانشمندی است در عرصه جغرافیای سیاسی، یعنی سرزمین های اسلامی و شیعی را زحمت کشیده، تحقیق کرده و مورد بررسی قرار داده و سعی کرده تا ارتباطی بین اینها پیدا کند. البته ممکن است جاهایی را متوجه شده و بعضی را متوجه نشده باشد. او یک جمله ای دارد که خیلی عجیب است؛ او در مورد فضای شیعه و اعتقاد به امامت تحقیق و بررسی کرده و به نتایجی رسیده که در جمله ای عجیب می گوید: غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در نظر شیعیان به معنای پنهانی و رازگونه بودن است که در اینصورت امام در تدبیر امور فعال تر خواهد بود. این جمله یک فرد غیرمسلمان است. جناب فرانسواتوال از کشور فرانسه، دانشمندی است که در آخر به این تحلیل رسیده است.

بعد آنجا بحث می کند که در نظام های حاکمیت دنیا اتفاقا هرچه مأموریت ها محرمانه تر و سری تر باشد، به قول امروزی ها در پوشش باشد، آن مأموریت ها تأثیرگذارتر است، حسابی تر است، زیربنایی تر است. بنابراین این نگاه را شیعه دارد که در این صورت امام در تدبیر امور فعال تر خواهد بود. حالا صفحه بعد را هم با هم ببینیم. یک جمله ای هست که باز توضیح بیشتری در این مورد می دهد. جمله بعدی این است: «آن حضرت امور بشریت را از طریق شیوه های سری و رازگونه و ابزارهای غیبیِ پشت پرده اداره و تدبیر می کند.» این از آن جملاتی است که آدم می خواهد سه چهار بار با خودش مرور کند، روی کلمه به کلمه آن فکر کند. کتاب خیلی مختصر است اما خیلی پرمطلب است. برای همین حداقل ۸ جلسه یعنی بیشتر هم جا داشت. ما نزدیک ۸ ساعت در مورد محتوای کتاب صحبت کردیم. یک اثر خوب می تواند این قابلیت را داشته باشد.

آن حضرت نه امور شیعیان در ایران، قم و تهران و مشهد و اصفهان و کاشان، نه آن حضرت «امور بشریت» را از طریق شیوه های سری و رازگونه و ابزارهای غیبی پشت پرده اداره و تدبیر می کند. شیوه های سری، رازگونه و ابزارهای غیبی. حالا یک نکته دیگر خواهد بود که در مورد آن حرف می زنیم، از دل این مطلب موضوع تقیه بدست می آید که یک لحظه نگه داریم. این عنوان که فکر می کنم یکی از بزرگواران فرمودند که عنوان «معمای پیچیده آخرالزمان» برای من عنوان جذابی بود، یعنی همین. یعنی امام فعّالِ مدیرِ مدبری که رشته مدیریت عالم، سر رشته مدیریت عالم در دست اوست اما زندگی پنهانی دارد. چگونه عمل می کند؟ به چه شیوه ای عمل می کند؟ ما متوجه نمی شویم ولی از آثار آن می فهمیم که وجود دارد. حالا معنای روایت را بهتر متوجه می شویم که امام مثل خورشید پشت ابر است. از وجود او همه بهره مند می شوند اما او را نمی بینند. از اینجا می خواهم اشاره ای داشته باشم به یکی از داستان های قرآنی که خیلی خیلی زیباست. پس تا الان یکی قصه حضرت یوسف علیه السلام را گفتیم و یکی هم داستانی که الان در مورد آن صحبت خواهیم کرد. اگر قرآن کریم نزدیک شما هست، لطفا آماده کنید. سوره مبارکه کهف از آیات ۶۰ تا ۸۰. حالا تا فاصله صفحه بعدی می شود. کمی می خواهم فاصله بیندازم، یک نکته ای بگویم. داستانی است که شما شنیده اید اما می خواهیم در جلسه امشب نگاه تازه ای به آن داشته باشیم. از منظر مهدویت به آن نگاه کنیم. از منظر مفهوم غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به آن فکر کنیم. عرض کردم سوره مبارکه کهف، تقریبا از آیه ۵۹ یا ۶۰ شروع می شود تا ۸۰ آن هم داستان معروف، مهم، سری و جذاب جناب موسی و خضر علیهما السلام است. واقعا بیایید این دفعه خدا را شکر کنیم به خاطر نعمت قرآن که هیچ شکر آن را اصلا نمی توان به جا آورد، به خاطر همین یک قصه ای که خدا لطف کرده، مرحمت کرده در قرآن ثبت کرده و بیان فرموده و به دست ما رسانده. امشب خدا را به خاطر همین قصه شکر کنیم. خیلی از سؤالات ما را برطرف می کند. حالا نمی دانم چقدر کار سختی است که آقای ابراهیم حاتمی کیا در سریال حضرت موسی علیه السلام که امیدواریم ساخته شود، ببینیم چطور می خواهند این قصه را به تصویر بکشند؟ نمی دانیم. اما موسی علیه السلام امام است، پیغمبر الوالعزم است. صاحب شریعت است. به زبان ساده چندین و چند امتیاز دارد. خیلی خیلی نکته دارد ولی مثل دنیای ما آدم ها، همه امتیازات را خدا به هر کسی نداده. همه فرزندان یک خانواده عین هم نیستند. هر کدام امتیازی دارند. حضرت موسی علیه السلام خیلی امتیازات داشت اما به زبان ساده یک چیزهایی را خداوند متعال می خواست به او بفهماند. خدا به قول ما یک چشمه ای برای او رو کرد، بعد از خواستن حضرت موسی علیه السلام. خدا او را با یکی از مأموران سری و مخفی خودش همراه کرد. من نمی توانم وارد قصه شوم اما خیلی خلاصه می خواهم بعضی جنبه های آن را عرض کنم تا معنای نظام پیچیده و سری که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اداره می کنند را کمی متوجه شویم.

شخصیت جناب خضر علیه السلام . تا به حال به این فکر کردید که اسم ایشان در قرآن نیامده؟! حتی خضر هم که ما می گوییم (حالا من گاهی جوان ترها که هستند کمی با آب و تاب فیلم های پلیسی و رمان های امنیتی مطرح می کنم) خود این اسم هم اسم مستعار است، جناب خضر.

اصلا خود کلمه اسم شخص نیست. یک کد است یا در روایات دارد عبد صالح. باز هم اسم او مشخص نیست. حالا جناب موسی علیه السلام قرار است بروند به دیدار جناب خضر علیه السلام. اولاً نام او مشخص نیست. نوع قرار گذاشتن با ایشان هم کاملا پلیسی است. کاملا سری است. از آیات ۶۰ به بعد شروع می شود که من این ها را سریع رد می شوم. حضرت موسی علیه السلام همراهی یا کارگزاری داشتند و با همراهشان حرکت می کنند. او یک مقدار ماهی و … برای ناهار (یا به قول ما) برای غذای بین روز آماده کرده بود. یک جایی استراحت می کنند. یکی از این ماهی ها (متن آیات قرآن است) به شکل معجزه آسایی از آن سبد بیرون می افتد و راه خود را باز می کند و می افتد در دل آب. مسیر را این افراد می روند. جایی حضرت می فرماید: آن غذایی که آماده شده بود را برای ما بیاور. اَعوذُ بِالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا. آن غذای صبحگاهی را آماده کن که ما خستگی خود را برطرف کنیم. خدمتگزار ایشان جواب داد: قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَهِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا. یادتان هست که ما کنار آن صخره نشستیم، من یادم رفت ماهی را بردارم. شیطان از یادم برد. ساده معنا می کنم و این ماهی هم خلاصه افتاد در دریا و راه خود را گرفت و رفت. حضرت موسی علیه السلام متوجه شد. قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا می دانست ایشان با کد و با رمز به او گفته بودند که می روی یک جایی که ماهی از دست می رود و … کنار آن صخره یک نفری هست، آنجا دراز کشیده به قول ما رو انداز هم کشیده روی خودش. آن شخص کسی است که تو باید با او همراه شوی. نه اسم دارد و نه مشخصات دارد. نه شماره تلفن و آدرس دارد .کاملا رمزی از روی نشانه، شبیه داستان های امنیتی و پلیسی روزگار ما، در یک محیط عمومی، نه یک جای دنجی که بشود رهیابی کرد، در یک مکان عمومی کنار دریا و ساحل با یک نفری که آنجا این نشانه را دارد، قرار داری. اصلا نوع پیدا کردن جناب خضر، خود اسم و شرایط ایشان همه رمزی است.

پس مسیری را رفتند و دوباره سر قرار برگشتند. آیه ۶۵ رامی خوانم: اعوذبالله من الشیطان الرجیم فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا بنده ای از بندگان ما را پیدا کردند (باز هم اسم نمی برند) چکار دارید کیست؟ یک بنده از بندگان ماست. منتها آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا از طرف ما یک رحمتی به او رسیده وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً علم ویژه و لدنی و علم خاصی به او دادیم. ای موسی! خیلی علوم داری اما او یک علمی دارد که تو نداری. این دیدار صورت می گیرد. بماند که چقدر حاوی نکات اخلاقی است، چقدر نکات تعلیم و تربیت دارد. چون عجیب حضرت موسی علیه السلام احترام می گذارد. عجیب تواضع می کند. در آیه ۶۶ قالَ لَهُ مُوسی‏ هَلْ أَتَّبِعُکَ اجازه می دهی از تو تبعیت کنم؟ عَلی‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً من آمدم از شما پیروی و تبعیت کنم. با اجازه، با گردن کج، خواهش می کنم به من اجازه بده با شما همراه شوم تا از چیزهایی که شما بلد هستی، یک مقدار به من بگویید تا من رشد کنم. آیه خیلی عجیبی در بحث تعلیم و تربیت و آداب شاگردی و علم آموزی و … است. و اصلا نوع مواجهه این دو شخصیت، این دو کاراکتر و نوع ارتباط، آن شخصیت محترم هم جناب خضر علیه السلام؛ قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً تو نمی توانی با من صبر کنی! حضرت موسی علیه السلام است و پیامبر اولوالعزم! تو نمی توانی با من صبر کنی. وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً چطور می توانی به چیزی که به آنها علمی نداری، صبر کنی؟ من کارهایی می کنم که تو نمی توانی درک کنی و به آن احاطه علمی نداری. خیلی چیزها حضرت موسی علیه السلام احاطه علمی داشته و جناب خضر علیه السلام نداشته ولی حضرت خضر علیه السلام یک علم ویژه داشتند. تو به چیزی که علم نداری، نمی توانی صبر کنی و دوباره حضرت موسی علیه السلام تمنا و تواضع. قالَ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصی‏ لَکَ أَمْراً ان شاءالله من صبر می کنم. ان شاءالله مخالفت نمی کنم. شما حالا اجازه بده من همراه شما باشم. قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنی‏ فَلا تَسْئَلْنی‏ عَنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً باشد؛ اگر با من همراه شدی، سؤال نمی کنی تا خودم برای تو توضیح دهم.

فَانْطَلَقا حَتَّی إِذا رَکِبا فِی السَّفینَهِ باز من شک کردم. لعنت بر شیطان! وسط قرآن شک کردم، کی هست و کی نیست؟ به من بگویید بعد از این ۳ اتفاق، کجا میروند و چه می شود؟ من مقدمات آشنایی و دیدار جناب موسی و خضر علیهما السلام را گفتم. نوع ارتباط برقرار کردن و راضی کردن جناب خضر علیه السلام را هم عرض کردم. حالا یادتان هست بعد چه اتفاقاتی می افتد؟ دوستی فرمودند: سوار کشتی شدند. بله سه اتفاق را بیان کردند. این قصه را امشب یکبار از نگاه مهدویت بررسی کنیم. حداقل برای خودمان مورد استفاده است و قطعا برای مخاطبین. کاملا درست فرمودید و آیات قرآن هست و ادامه را می خوانند و وقت را نمی گیرم.

دوست عزیز تحلیل خودتان را از اینجا به بعد بفرمایید. حضرت خضر علیه السلام سه کار انجام داد و حضرت موسی علیه السلام نتوانست تحمل کند. شأن کلام الهی خیلی بالاتر از اینهاست و من می خواهم ساده بگویم. بقول ما دیالوگ ها خیلی قشنگ هست. خیلی کارشده است. خیلی خیلی قرآن قشنگ و دقیق و چند جانبه و زیبا می فرمایند. به آیات مراجعه بفرمایید، برای بحث های ماه مبارک، بسیار مباحث خوبیست.

دوستان برداشتتان را با توجه به مبحثی که در این قصه داشتیم بیان کنید. تحلیل شما چیست؟

اتفاق اول می افتد؛ بحث هاخیلی خیلی مهم است. حضرت خضر علیه السلام سه کار انجام می دهد. کشتی را که کسی نباید سوراخ کند و سه کار کاملا متضاد است، دیوار را که کسی خراب نمی کند و پسر بچه را که کسی نمی کشد! حضرت موسی علیه السلام خیلی صبر کرد. اگر ما بودیم، اصلا صبر نمی کردیم. باز هم گلی به جمال نورانی این پیامبر الهی تا سه بار توانست صبر کند. ما همان دفعه اول حکم کفر حضرت خضر علیه السلام را داده بودیم.

کاملا سه کار متضاد است. یعنی ظاهر با باطن آن همخوانی ندارد.

پیشنهاد می کنم اگر دوست داشتید و صلاح دانستید، برنامه های رادیویی فانوس با محتوای تکنیک های عملیات روانی یک بحث است و معمای پیچیده آخرالزمان هم بحثی دیگر.

آنجا خیلی بهتر از بیان یک عالم استفاده می کنیم، اما ساده آن اینست که علم اهم و فی الاهم را جناب خضر علیه السلام داشتن و حضرت موسی علیه السلام نداشتند.

در نگاه اول کشتی را نباید سوراخ کرد اما اگر یک مهمتری وجود داشته باشد و خداوند آن علم را به فردی داده باشد، او حکم می کند، کاملا به بندگی خدا و به امر خدا کشتی را سوراخ می کند.

حکمت کارهای اولیای الهی را بسادگی و با روال عرفی نمی توان درک کرد.

اولیای الهی در اینجا، منظور ما حجت خدا می شود. در هر زمانی در مورد حجت خدا بحث را خاص می کنیم. عقل عرفی ما باز ساده را می بیند. راست می گویید کشتی باید سالم بماند. کشتی ای که سوراخ شود، از بین می رود. او علم بالاتری دارد. حکمت ها را می داند عمق را می داند و می تواند تشخیص دهد. آنچه من می خواستم عرض کنم را یکی از بزگواران بهتر فرمودند. این بخش را جمع بندی کنیم. انگار قرآن کریم این قصه را برای من و شما فرموده که در دوره غیبت هستیم، متوجه شویم که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در این عالم دارند چکار می کنند. بنابراین نترسیم از اینکه بگوییم ایشان مدیریت عالم را بدست می گیرند، در برابر هجمه های لشکر شیطان. آن حرفی که فرانسوا توآ فهمیده بود را محکم بگوییم، با اعتقاد بگوییم و سر خود را هم بالا بگیریم. دلگرم و امیدوار به این اعتقاد باشیم که آن حضرت به شیوه های سری و رازگونه، با ابزار غیبی امورات عالم را انجام می دهند. منتها ما متوجه نمی شویم یک چیزهایی ممکن است ۵۰ سال بعد صدای آنها در بیاید. یک چیزهایی ممکن است این طرف عالم به هم بریزد، آن طرف عالم یکدفعه اتفاقی رخ دهد. کتاب اینجا این بحث را می کند. هر چه دنیای غرب دارد (حالا این را اگر مخاطبینی باشند، جمع های دیگر باشد، بتوان بحث کرد. شاید در بحث عقل امنیتی که حالا آن هم نشستی است که افتخار داشته باشم در خدمت شما باشم، آنجا عرض می کنیم) این گسترش اسلام در ممالک غیراسلامی و در مغرب زمین را هر چه می آیند با راه های عادی جلوی آن را بگیرند، باز می بینند نمی شود. انگار یک طوری از دست آنها در می رود. جلوی مهاجرت را می گیرند، نمی شود. اسلام هراسی راه می اندازند، باز بدتر می شود. این موج گرویدن به اسلام و خیلی از جاها مکتب اهل بیت علیهم السلام ؛ ما نشستیم، یکدفعه می شنویم ۱۰ میلیون نفر یا شاید هم بیشتر در نیجریه شیعه شدند. نیجریه؟ چقدر شیعه این طرف، آن طرف، فلان جا و … اصلا چه زمانی؟ ما به کارهای عادی خود نگاه می کنیم، می بینیم اصلا این کارها از دست ما بر نمی آید. ما نه این مقدار مبلّغ داریم، نه این مقدار مبلّغ تأثیرگذار، نه پول داریم، نه اصلا کارهای ما اینگونه است. اسپانیا، این طرف، آن طرف، یک جاهایی شیعیان مقاوم، کشور آذربایجان یک طور، بحرین یک طور، یمن همینطور، اصلا آدم تعجب می کند. فقط می فهمد که انگار کسی هست که حواسش به خیلی چیزها هست و او کارهایی می کند که دیگران به گرد پای او نمی رسند. هرچه می خواهند رد او را بزنند، نمی شود. ما به این امام معتقد هستیم. این امام باب الله است، عین الله است. حالا می شود حرف های کاربردی برای مخاطب زد. باید به در خانه این امام رفت. حالا متوجه می شویم چرا ناامیدی در دین ما بزرگترین گناه است. تو چنین کسی را داری و ناامید هستی؟ حالا آدم می تواند با خودش خلوت کند. من گاهی خیلی نمی توانم در این وادی بیشتر وارد شوم ولی می فهمم یک جاهایی قدر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را من ندانستم. اصلا اندازه مهربانی و توجه و عنایت او را متوجه نشدم. من با عقل خودم همه چیز را می سنجم. گره کار ما هم همین است. از اینجا، آرام آرام می خوام بروم سراغ فصل سوم کتاب آنجا هم یک بحث جدی جانانه داریم.

یک مکثی کنم. این قصه موسی و خضر علیهما السلام، قصه حضرت یوسف علیه السلام، آنچه که تا الان گفتیم، آیا در فهم معنای غیبت امام و در فهم نظام پیچیده و سری این عالم، (کتاب به نظرم قشنگ عباراتی را آورده) و در فهم معمای پیچیده آخرالزمان به ما کمک کرده یا نه؟ تا اینجا نقطه ابهامی هست؟ مطلب قابل استفاده ای برای ارتباط با مخاطب به دست شما آمده؟ برای خودتان و ارتباط با مخاطب؟

مفهومی را در روایات باز ما بهتر متوجه می شویم. حالا می فهمیم چرا در روایات، تقیه را اولا به شدت روی آن تأکید کردند. کتاب مکیال المکارم جزء وظایف دوران غیبت آورده. روایات آن را بررسی بفرمایید. در کتاب های دیگر بحث تقیه را بررسی بفرمایید. آنجا اولاً می فرماید: کسی که تقیه ندارد، دین ندارد. اصلا بعضی روایات گاهی خیلی تند و صریح و خیلی واضح است. امام علیه السلام می فرماید: تقیه دین من و دین آباء و اجداد و پدران من است و در حدیث تعبیر زره شده.

معنای آن این است: تقیه به مانند زرهی مستحکم در حرکت است که از طریق آن مسئولیت در کامل ترین شکل خود با امنیت و دور از چشم دشمن انجام خواهد شد. اینجا بحث به شدت مهمی داریم که این را در عقل امنیتی بیشتر باز می کنیم که کارگاهی هم برای آن برگزار می شود. در رادیو خدمتگزاران هم توفیق داشتیم تا الان ۲۷ قسمت موضوع عقل امنیتی بحث شده که البته ناتمام است و باید تکمیل شود. معمای پیچیده آخرالزمان ۸ قسمت و تکنیک های عملیات روانی رسانه ها ۶ قسمت تا الان کار شده است. این تعریف را دقت بفرمایید: تقیه به مانند زرهی مستحکم، یعنی من یک لباس مستحکم، یک زره باید دستم بگیرم یا یک زره باید بپوشم و با آن حرکت کنم. شیعه تمام آن حرکت است. تماما حمله است. تماما تهاجم به سمت لشگر شیطان است. شیعه ایستادن ندارد. تقیه به معنای بیکار نشستن و به معنای انفعال و هیچ کاری نکردن نیست. کامل از این روایت این فهمیده می شود که معنای درست این است که تو زره دست بگیر و با شمشیر حمله کن. زره دستت بگیر که شمشیر نخوری، آسیب نبینی اما با شمشیر خود حمله کن. برو جلو و به سنگرها و به خاکریزهای دشمنت یورش ببر. دشمن تو به تعبیر قرآن، حزب الشیطان است. الشّیطان لکُم عدُوٌّ مُبین. قرآن بارها تکرار می فرماید. نه یک بار، چندین بار قرآن می فرماید شیطان دشمن آشکار است و بعد توصیفاتی که دارد. تقیه به مانند زرهی مستحکم در حرکت است که از طریق آن «مسئولیت» (این واژه خیلی مهم است) در کامل ترین شکل خود با امنیت و دور از چشم دشمن انجام می شود. پس امام علیه السلام با رعایت تقیه مسئولیت های خود را انجام می دهند. شیعه در این زمان و در هر زمانی با رعایت تقیه با امنیت و دور از چشم دشمن کار خود را انجام می دهد. شام رحلت زینب کبری سلام الله علیها است. اشاره کوچکی داشته باشیم. کسی که به تعلیم پدر و مادر گرامی اش و برادران عزیزش تقیه را به کامل ترین شکل رعایت کرد، زینب کبری سلام الله علیها است. ائمه ما همه بودند، حالا موضوع ما الان حضرت زینب سلام الله علیها است. اینکه حضرت زینب سلام الله علیها در عصر عاشورا، در شام غریبان، در روز یازدهم، لحظه بردن کاروان اسرا، در کوفه در بین راه حضرت خطبه می خواند، سخنرانی دارد، امورات کاروان را اداره می فرمایند، عین تقیه است. چون او یک سپری به دست گرفته؛ نگوییم نه اینجا حضرت تقیه را کنار گذاشته و دارد کار آشکارا انجام می دهد. آن هم یک بانویی که آنقدر عفیفه است و آنقدر خودش را از نامحرم دور نگه می دارد اینجا تقیه را کنار گذاشته است. نه نه عین تقیه است. چون دربرابر اصلی ترین موضوع و اصلی ترین سنگر سپر قرار داده. اصلی ترین موضوع، اصلی ترین گنج، اصلی ترین دارایی، اصلی ترین نقطه ای که لشکر شیطان می خواهد قرار دهد، از عصر عاشورا به بعد یا حتی قبل از آن در داستان کربلا چیست؟ اگر گفتید؟ ان چیزی است که زینب کبری سلام الله علیها، حضرت ام کلثوم سلام الله علیها، حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها، بانوان دیگر، زنان اصحاب، درجه به درجه، حضرت سکینه سلام الله علیها، حضرت رقیه سلام الله علیها، بعد می آییم مدینه، حضرت ام البنین سلام الله علیها و دیگر بانوان به خوبی از او محافظت می کنند. او وجود مبارک امام معصوم است. از حضرت سجاد علیه السلام به بهترین شکل محافظت کردند. این بحث تقیه را مفصل در عقل امنیتی گفتگو می کنیم.

وارد فصل سوم کتاب می شویم. پس تا اینجا جمع بندی کنیم: امامی داریم کاملا خودش در صحنه است، مسئولیت ها را انجام می دهد. یکی از این مسئولیت ها که گفتیم؛ زمین کامل به سمت فساد نرود، شیطان کامل غلبه نکند. حضرت مدام کارهایی را انجام می دهد که لشکر شیطان فکرش را نمی کند. خیلی خیلی مهم است، حضرت مدام به لشکر شیطان ضربه هایی می زند که او از جایی که فکرش را نمی کند، آسیب می بیند. شیعه باید در این دوره همین گونه عمل کند. خودش را لو ندهد. خودش را حرام نکند. مشتش را باز نکند. گرای سنگرهای اصلی را به دشمن ندهد که این ها را بعدا مفصل صحبت می کنیم و گرفتارش هستیم. معمای پیچیده آخرالزمان، عقل امنیتی و عملیات روانی، این ها در کنار هم استراتژی شیعه در دوران غیبت را تشکیل می دهد. حالا باید این سلاح حرکت کند، چه سمتی برود؟ این تحلیل یک فقیه و یک مرجع تقلید است که من همیشه می گویم که اگر امام جماعت محترم مسجد محله ما هم این مطلب را می فرمود، خدمتگزاران و سفیران باید روی هوا می زد! چون راهی برای زودتر رسیدن ظهور بیان می کند، چه برسد به این که عالی ترین مقام شیعه دارد بیان می فرماید. فقهای عظام، مراجع تقلید؛ تحلیل و نظر کتاب این است، عنوان فصل سوم این است: شرایط ظهور موعود آخرالزمان و وظایف منتظران در قبال آن. در صفحه بعد مطرح می کند: معنای ظهور چیست؟ ظهور اعلان طرح و برنامه حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. امام، همان امام است. کار خودش را انجام می دهد. دوره ظهور چه اتفاقی می افتد؟ هیچ، حضرت فقط طرح و برنامه شان را به جهان اعلان می کنند و آن وعده الهی که تحقق حکومت خدای متعال است، تحقق حکومت الله است، فراگیری اسلام در سراسر عالم است، در زمان ظهور قرار است اتفاق بیافتد. وظیفه ما چیست؟ و انتظار، واکنش و احساس مسئولیت به طرح و برنامه مهدوی است.

روز ظهور حضرت چکار می کنند؟ طرح و برنامه شان را برای رسیدن جهان، حرف های فرادینی اینجا است. بشر آرزوی عدالت دارد. حضرت می فرماید عدالت مطلق را برایتان آوردم. تا الان عدالت سرمایه داری بود، مارکسیست بود، عدالت طبقه فقیر و غنی بود. همین الان هم در جامعه ما هست. می گویند همینکه بلاخره زیر چرخ های توسعه یک عده باید له شوند تا به توسعه برسند. این چیزی است که بشر در انتها به آن رسیده؛ نه، حضرت می فرماید: همان عدالتی که جدم امیرالمؤمنین علیه السلام راجع به آن صحبت می کرد. عدالت مطلق، آزادی، انسانیت، امنیت، آنچه که بشر الان و گذشته به خاطر آن در رنج و فقر بیماری، جنگ و ناامنی است. حضرت طرح و برنامه خود را برای برطرف شدن آنها و آنچه که بشر دنبالش است، آرامش، یکتا پرستی، آزاد شدن استعدادها و توانایی هایش، رشد علمی، این ها را حضرت اعلان می فرماید. منتظر چه باید بکند؟ واکنش و احساس مسئولیت نسبت به طرح و برنامه مهدوی. در صفحه بعد، ما در دوره غیبت چه باید بکنیم؟ ما در دوره غیبت تمام توجه مان نسبت به وجود مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باید باشد. البته با رعایت تقیه، و معرفی طرح و برنامه ایشان، و اعلان کردن که می خواهند اجرا کنند، جهان آماده پذیرش باشد. حالا انتظار ظهور بر ما حکم می کند که باید زیر بار پذیرش مسئولیت، مسئولیت تلاش برای آمادگی و مهیا کردن ظهور رفت که تنها راه آن نشر مذهب اهل بیت علیهم السلام و عقاید ایشان است. یکماه به نیمه شعبان مانده، حال و هوای جامعه مذهبی ما چگونه است؟ حال و هوای دل های ما چگونه است؟ حال و هوای شغل و زندگی و خانه تکانی و کار و کاسبی و برنامه آخر سال و عید نوروز ما چگونه است؟ اینجا این اشکال پیش می آید که من می گویم باید یک کاری داشته باشم، در شغل خودم پیشرفت کنم و به یک جایی و به یک اعتباری برسم، به هدف و برنامه هایم را در زندگی دست پیدا کنم، می خواهم حرف های مهم بزنم.

بلاخره در کار خودم به یک تجربه ای می رسم. بر اساس آن تجربه طرفدارانی پیدا می کنم. به قول امروز یک مقدار ممبر و فالوور خواهم داشت. بلاخره یک سری شاگرد باید تربیت کنم، زندگی ام را باید بگذرانم، به فکر بیمه و آینده خودم و فرزندانم باشم، به فکر روز پیری خودم باشم، بلاخره در مسائل اقتصادی و زندگی اجتماعی، مسافرت و … از فامیل و اقوام نباید عقب بیافتیم. می گویند این مذهبی ها خیلی عقب مانده هستند و خلاصه مثلا خیلی خوش مغز هستند! این کارها را باید انجام بدهم. حالا یک وقت اضافه می ماند. آن وقتم را با عشق و افتخار در راه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هزینه می کنم. خیلی هنر کنیم، نگاهمان این است. باید سرکار بروم، به زندگی، بچه و خانواده ام برسم، تغذیه سالم و ورزش و استراحت هم بگذارم، در هفته چند ساعتی وقت اضافه می ماند و با جان و دل برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کار می کنم. نگاه ما این است! اگر این باشد که خوب است. در حالی که منتظر یعنی آماده باش وَ تَوَقَّعْ امْرَ صَاحِبِکَ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ، منتظر یعنی تمام طرح و برنامه زندگی اش را بر اساس رسیدن روز ظهور حضرت برنامه ریزی می کند. حتی خانه و زندگی اش، حتی رسیدگی به خانواده اش، حتی یک لیوان آبی که به دست همسر یا شوهرش می دهد، همان غذایی که در دهان بچه اش می گذارد، لحظه لحظه اش بندگی خدا و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

در غم، در شادی و در حرص خوردنش؛ این بزرگتر از دهان من هست! خیلی نمی توانم اینجا توقف کنم ولی اشتباه استراتژیک ما، اشتباه مهم ما این است که عرصه ها را جدا کردیم. می گوییم این شغل، این درس، این تحصیل، این خانواده است. این هم خدمتگزاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نه؛ خدمتگزاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روی همه اینها سایه می اندازد. اگر درس می خوانم به خاطر او، اگر کار می کنم به خاطر او، اگر به بچه ام رسیدگی می کنم به خاطر او، همه اش اوست. چون من می خواهم در طرح و برنامه او حرکت کنم، همه آن هم تقیه وار است. چون من می دانم یک سری کارها را نمی توانم انجام بدهم. خانواده ام بهتر می تواند انجام دهد. یک سری کارهای دیگه از عهده من برنمی آید، همکلاسی ها و بچه های کلاس من می توانند آن مسیر را ادامه دهند، نسل بعد می تواند ادامه دهد. یک سری فعالیت ها را به عنوان جشن و مراسم مذهبی می شود انجام داد. یک سری را در شکل کار اقتصادی و علمی و شغلی می شود انجام داد. پیشرفت های علمی، پیشرفت های شغلی، قدرت اقتصادی، قدرت فکری، در هر زمینه ای. شیعه در این دوره باید با آیه وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ عمل کند. در علم، بهداشت، اقتصاد، در کار نظامی، در انسان سازی، تعلیم و تربیت و در یک کلام در معرفی مذهب اهل البیت علیهم السلام به جهانیان.

در صفحه بعد، کتاب این مطلب را بیان می کند: آن آماده باشی که عرض کردم و این فرهنگ سازی که در یکی از سخنرانی های اخیر رهبری هم بود که تأکید فرمودند: من خیلی می گویم فرهنگ سازی ولی بقیه معنا را متوجه نمی شوند. به نوعی این فرمایش را فرمودند. راست می گویند. یک فرمایشی که بیان می شود، ما سریع فکر می کنیم که اگر آن را بنر و تابلو کنیم، انگار که داریم ترویج می دهیم. نه. بعد در همین سخنرانی توضیح می دهند؛ سخنرانی اخیری که برای آقایان شاغل در سازمان تبلیغات بیان فرمودند. مرحله آمادگی برای ظهور، آن است که تمام بشریت بدانند که برنامه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حکومت ظهور، مناسب ترین و شایسته ترین و برترین حکومت است. حالا شما حساب کنید ما کجای کاریم؟ حساب کنید ادعای من چقدر و عملکرد من چقدر است؟ حرف و در بوق و کرنای من چقدر است؟ خروجی کارم چقدر؟ دیگر سرم را پایین می اندازم، حرفی برای زدن ندارم، کتاب عجیب حرف مهمی می زند که ما از سال ۱۳۹۹ که اوایل کرونا بود، اصلا میخکوب همین حرفها شدیم که چه می گوید. می گوید شرط ظهور این است. مرحله آمادگی ظهور این است.

ما در بچه محل خودمان، در بچه خانواده خودمان مانده ایم. جامعه ما این شد که شد. متأسفانه در این اتفاقات اخیر، ما که در مشهد امام رضا علیه السلام هستیم، خیلی سخت شده، شما را که نمی دانم کجایید. امیدوارم که جایی که شما هستید، بهتر باشد. مسیری را اشتباه رفتیم. استراتژی غلط چیدیم، جاده را به یک سمتی اشتباه رفتیم، کم کاری کردیم. گنجی که دستمان بود، به ثمن بخس تخس کردیم، پخش کردیم. سرمایه هایی را که داشتیم، از معارف، از فکر، از امکانات، از اموال حضرت، همه را هدر دادیم. مقوله مهدویت را جدی نگرفتیم. فرانسوا توال از ما جدی تر گرفت. مرحله آمادگی برای ظهور آن است که تمام بشریت آماده شوند. حالا باید دستمریزاد گفت به آن هایی که نیمه شعبان یک طور، اربعین یک طور دنبال تبلیغ هستند. چون تمام بشریت باید بداند که برنامه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حکومت ظهور مناسب ترین و شایسته ترین و برترین حکومت است. این را بدانند. برای آن آماده باشند.

حالا ظهور می شود، اعلان و اجرای طرح و برنامه، در صفحه بعد شیعه چه چیزی را باید فرهنگ سازی کند؟ اعتراف و اعتقاد به آن نظام فکری و فرهنگ اهل البیت علیهم السلام . یعنی دنیا بفهمد عدالت می خواهی، اینجاست. کرامت زن می خواهی، اینجاست. آرامش می خواهی، اینجاست. از ادعاها و ظاهرسازی ها خسته شدی؟ راهش مکتب اهل البیت علیهم السلام است. از نابرابری های در جهان خسته شدی؟ راهش مکتب اهل البیت علیهم السلام است. و این را به فطرت به درون می فهمد که آنچه در عالم در حال اجراست، جواب نمی دهد. حال آدم را خوب نمی کند. این را آدمی که در کالیفرنیا، در حومه پاریس زندگی می کند، آن که در استرالیا و آن که در کامرون است، می فهمد. آن که در مشهد، تهران، شیراز، قم هست، می فهمد. باید به او تذکر داد. باید یادآوری کرد. باید بیان کرد. فرهنگ سازی به چه چیزی؟

۱- اعتراف و اعتقاد آن نظام.
۲- شناخت تعلیمات و اصول آن

اصول فرهنگی اهل بیت علیهم السلام چیست؟ این ها را باید به جهان گفت. حالا اگر این اتفاق بیفتد!!! حرف مهم را بزنیم. صفحه بعد کتاب این ادعا، این نظریه، این نگاه فقهی را بیان می کند که نشر معارف اهل بیت علیهم السلام در تمام جهان شرط نزدیکی ظهور است. اینجا نقطه مهمی است که باید فکر کنیم کجای کار هستیم؟ چکار باید بکنیم؟ چقدر باید خودمان را سازماندهی کنیم؟ فکرم، درونم، زندگی، تیمم، گروه و تشکیلاتمان … دنبال راه حل های جدید باشیم. دنبال محکم تر شدن خودمان در فکر و عملکرد باشیم. هنوز بعضی از ما شک داریم که باید کار تشکیلاتی کرد یا نباید کرد. کار گروهی یا تشکیلاتی می خواهیم کنیم، نمی توانیم با هم کار کنیم. با هم نمی سازیم. نمی توانیم دور یک میز با هم بنشینیم. نمی توانیم با هم همکاری کنیم. مدام این ور میز، آن ور میز می کنیم. مدام بالا و پایین می کنیم. مدام به هم برچسب می زنیم. این ها اینطوری، آن ها آنطوری … این با چیزی که از ما خواستند، به ما فرمودند، نمی شود. این عالم بزرگوار، دو نظریه برای ظهور مطرح می کند.

یکی از شرط ظهور گسترش معارف اهل بیت علیهم السلام در تمام جهان است که امشب صحبت کردیم.

و یکی بالا رفتن فکر امنیتی یا عقل امنیتی جامعه شیعه که در کارگاه آن صحبت می کنیم. می گوید این دو نظریه ظهور را جلو می اندازد. نبود آن ها به عقب می اندازد. چون خدا بخشی از ظهور حضرت را به ما واگذار کرده، بخشی از آن به ما بستگی دارد. اگر ما کارهایی را انجام دهیم، آنگاه اثری را نتیجه می دهد.

اگر کارهایی را انجام دهیم، نتیجه خوب می دهد. اگر کارهایی را انجام ندهیم، نتیجه عکس دارد. خداوند این نظام را در عالم قرار داده است. ما بر اساس اختیار خودمان انتخاب می کنیم و بر اساس انتخاب خودمان سود یا ضرر می کنیم. خودمان هم انتخاب کرده ایم و باید پاسخگوی انتخاب خودمان باشیم.

جمع بندی: نقطه اصلی توجه شیعه باید به سمت حجت خدا باشد و او را حاضر و ناظر و عالم و آگاه بداند و تمرین کند در دوره غیبت زندگی صمیمانه و پر محبت همراه با امامی که حاضر و ناظر است، داشته باشد. من او را نمی بینم، اما او من را می بیند و من نسبت به او مسئولیت دارم. اینطور انسان ساخته می شود.

راه هدایت و دستگیری باز است. بن بست و ناامیدی در زندگی وجود ندارد و راهی برای توجیه وجود ندارد که بگوییم چون بقیه بد هستند، من هم نماز یا حجاب را کنار می گذارم. چون تو همواره صاحب و سرپرستی داری. این ها همه نتایج این بحث هستند و برای فهم این نظام پیچیده و سری که حضرت به روش های مخفیانه و تقیه وار این گونه عمل می کند، شیعه باید روش هایی را با زره تقیه پیدا کند، شامل همواره تلاش و همواره تبلیغ و همواره حرکت و خدمتگزاری و نوکری کردن تا هرچه بیشتر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام منتشر شود. بنابراین بهره وری مهم است. چگونه من با کمترین صرف هزینه و وقت، بیشترین نتیجه را بگیرم. با کمترین نیرو، بیشترین فایده را داشته باشم. چگونه نیروهای من کمترین صدمه را ببینند. چطور سرمایه من هدر رفت کمتری داشته باشد. چگونه با زبان مخاطب نزدیکتر شود، و هزار و یک حرف که این جا مطرح می شود.

در پایان از شما دعوت می کنم کتاب معمای پیچیده آخرالزمان را تهیه کنید و بخوانید. هشت قسمت برنامه رادیویی در شرح و توضیح این کتاب با جناب آقای حجت الاسلام اسکندری کار شده و اگر دوست داشتید، بشنوید. این برنامه ها را می توانید در سایت رادیو خدمتگزاران پیدا کنید. در بخش فهرست، برنامه فانوس را انتخاب کنید و با کلیک روی عنوان فانوس برای شما فهرستی باز می شود و چند موضوع اصلی آن جا دسته بندی شده است.

  1. معمای پیچیده آخرالزمان، ۸ قسمت
  2. تکنیک های عملیات روانی در رسانه ها، ۶ قسمت
  3. عقل امنیتی، (فعلا) ۲۷ قسمت

در کانال تلگرام یا ایتا هم هشتگ فانوس یا عنوان معمای پیچیده آخرالزمان را جست وجو کنید و به برنامه دسترسی پیدا می کنید. و اگر مایل بودید برای سایر عزیزانتان هم ارسال کنید.

همچنین طرح صله امام عصر هم هست که می تواند زندگی های ما را بیمه کند. در کارهای خیر مشارکت کنید.

دوستان من با ثبت نام در کارگاه های کوله پشتی، مجموعه ای از محتواها را آماده کرده اند که برای عزیزانمان بسیار قابل استفاده است. بنابراین از شما خواهش میکنم به دوستان و آشنایانتان معرفی بفرمایید.

 

سؤال: من شاید اشتباه کنم ولی برای ما که خانم هستیم، ظاهرمان کاملا نشان دهنده اعتقادات ماست و بحث تقیه خیلی عملی نیست.

جواب: مثال حضرت زینب سلام الله علیها خیلی گویاست. تقیه استراتژی حمله است. به معنای این است که من باید به سمت لشکر شیطان و مواضع او حمله کنم و در مسیر هدایت قدم بردارم. ولی طوری که آسیب نبینم و اهم فی الاهم کنم. حضرت زینب سلام الله علیها هم همه جا در بیان و سخنرانی و حجاب و نمازشان، همه وجود مبارکشان بیانگر مسیر حق بود اما در اصل سپری بودند برای حفظ امامت. تمام تلاش دشمن این بود که در کربلا نسل امامت را کاملا از بین ببرد. ابن زیاد تعجب کرد که مردی را در کاروان اسرا دید. گفت اسمت چیست؟ حضرت فرمودند علی بن الحسین علیهم السلام.

ابن زیاد ملعون گفت علی بن حسین علیهم السلام را که خدا در کربلا کشت! حضرت فرمودند خدا نکشت و تو کشتی، و او هم برادرم علی اکبر علیه السلام بود. تعجب کردند که حضرت به شام رسیدند و خطبه خواندند. و مکتبی که حضرت در سی و پنج سال دوره امامشان به راه انداختند، غوغا کرد و بحثی است که باید در عقل امنیتی درباره آن صحبت کنیم.

یعنی زمانی که همه فکر می کردند امام سجاد علیه السلام شمشیر به دست می گیرند، امام با دعا و تربیت شاگرد، مکتبی راه اندازی کردند. امتیازی که بانوان نسبت به آقایان دارند، این است که بودنشان با حجاب و پوششی که دارند، خود تبلیغ است. اما کجا خودمان را سر چه موضوعی خرج کنیم و کجا خودمان را محفوظ نگه داریم؟ کجا باشیم و کجا نباشیم؟ این مهم است و بحث تقیه را شامل می شود. اگر من در جاهایی باشم، نیرو و انرژی من هدر می رود. آیا لازم است من درباره هر موضوعی نظر دهم؟ مثلا فرض کنید در جمع های خانوادگی بحث مسائل ریز و فرعی فقهی و شرعی است. مثلا درباره دیدن هلال ماه در عید فطر! بحث های زیادی بین مذهبی ها می شود و هر کس چیزی می گوید. آیا لازم است من این جا خودم را خرج کنم؟ آیا لازم است با همکار و فامیل و همکلاسی خودم که مذهبی است، سر این موضوعات بحث کنم و به اختلاف بخورم؟ و بعد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسائل اصلی دین که می رسیم، نمی توانیم با هم کار کنیم. این ها اجزای تقیه است. و الا تقیه به این معنا نیست که هیچ کاری نکن که آسیب به تو نرسد! این که ایستایی و انفعال و شکست است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

خدایا به عظمت نام زینب کبری سلام الله علیها هرچه زودتر فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را برسان.

حوائج آن حضرت را به حق خودشان برآورده بفرما.

دوستان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را هرجای عالم که هستند، یاری کن. دشمنانشان را خوار و ذلیل کن.

خدعه و مکر دشمنانشان را، به خصوص نقشه هایی که درباره کشور و سرزمین ما کشیده اند، به خودشان برگردان. خدایا به حق حضرت زینب سلام الله علیها در این جمع و هر کس که بعدا این تصاویر را می بیند، در خانواده های ما و کسانی که به ما التماس دعا گفته اند، اگر گرفتاری و بیماری و مشکل و قرضی هست، رفع گرفتاری بفرما.

توفیق نوکری و سربازی آن حضرت را در دوران غیبت و ظهور به همه ما عنایت بفرما.

نیمه شعبان امسال را برای جمع ما نیمه شعبان پرتوفیقی همراه با خدمتگزاری خالصانه قرار بده.

واسطه های فیض، علما، بزرگان، مراجع را از دوران پیامبر صلی الله علیه و آله تا الان، از اول تاریخ تا الان، هر کس که در مسیر حق تلاش کرده، خونش ریخته شده، شهدای گرامی، درجات عالی همه را متعالی بفرما. ما را ممنون و مدیون کسانی که این مطالب را به ما رسانده اند و این شرایط را برای ما فراهم کرده اند، قرار نده.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم