در این کارگاه ۹۰ دقیقه‌ای قرار است درباره نکات عمومی برگزاری یک رویداد حقیقی و مجازی صحبت کنیم.
انواع رویدادها را بشناسیم و با چالش‌های برگزاری هر کدام از آنها آشنا شویم.
می‌خواهیم یاد بگیریم که در اجرای انواع رویدادها چه نکاتی را رعایت کنیم و بدانیم به عنوان یک مجری ممکن است با چه چالش‌هایی روبرو شویم.


اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

سلام عرض می کنم خدمت همه شما دوستان عزیز و ارجمند

وقت شما به خیر و خوشی و سلامتی باشد و امیدوارم هر کجای زندگیتان که هستید، به لطف و عنایت خداوند متعال دلتان شاد و ذهنتان باز و لب تان خندان باشد. تبریک و تهنیت عرض می کنم فرا رسیدن سالروز میلاد با سعادت سه نور الهی و آسمانی یعنی وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام و هم چنین ابالفضل العباس علیه السلام را اولاً به خدمت ولی نعمتان حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام، بعد به خدمت وجود مقدس امام زمانمان، حضرت حجه ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف و هم چنین خدمت شما دوستان عزیز و ارجمند. ان شاءالله که به برکت این ایام پر از شادی و پر از حس زیبا و قشنگ، این نیمه شعبان را و این جشن بزرگ آسمانی پیش رو را با حضور ظاهری امام زمانمان برگزارکنیم و ان شاءالله مهمان اصلی و ظاهری جشن نیمه شعبان همه عزیزان، وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد. خیلی خوشحالم که در خدمت شما عزیزان هستم و افتخار دارم که یک بار دیگر همراه گروه آموزشی سفیران باشم و این دفعه به بهانه جشن و رویداد نیمه شعبان و ان شاءالله قرار است در سری کلاس ها و کارگاه های کوله پشتی با همدیگر نکاتی را درمیان بگذاریم چیزهای مختلفی با همدیگر یاد بگیریم تا ان شاءالله بتوانیم نیمه شعبان خوب و پر برکتی با هم داشته باشیم. افتخار دارم که موضوعی را خدمت شما عرض کنم که با دوستان گروه سفیران مدتی پیش در مورد آن صحبت و برنامه ریزی کردیم تا ان شاءالله این محتوا را خدمت شما عرض کنیم.

می خواهیم در مورد نکات ریز و حتی مسائل کلان کلی در مورد برگزاری یک رویداد صحبت کنیم. حالا این رویداد هم می تواند به صورت حقیقی یا اصطلاحاً فیزیکی برگزار شود، هم می تواند به صورت مجازی برگزار شود. لازم است هر از گاهی بعضی جملات یا عبارات را معنی کنم تا هم فکر با هم جلو برویم. به صورت علمی، به صورت تحت الفظی، هر زمان که اتفاقی رقم می خورد و یک کاری را به صورت هدفمند انجام می دهیم، اسم آن یک رویداد است و کلاً هر ماجرایی که اتفاق می افتد و تأثیری را در محیط پیرامون خودش می گذارد، اسم آن را رویداد می گذاریم. مثلاً رویداد انتخابات، مهمانی، این که چند نفر از رفقا دور هم جمع شوند و بخواهند با همدیگر به استخر یا تفریح بروند، یا رستوران دور هم شام بخورند، این هم یک رویداد است. چون بالاخره کاری انجام می شود. حالا آن چه که در اصطلاح مطرح می شود وآن چه که ما به صورت اصطلاحی در فضاهای هنری، فرهنگی از آن یاد می کنیم، این است که هر وقت عده ای بخواهند یک عده دیگر را جمع کنند و دور همدیگر اجتماعی اتفاق بیافتد و تیم برگزار کننده بخواهد محتوایی را به مهمانان و مخاطبین خود ارائه دهد، اصطلاحاً ما به آن رویداد می گوییم. من می خواهم در سلسله شعب فروشگاه هایم، یک فروشگاه، یک شعبه دیگر افتتاح کنم، از یک سری مشتریان خودم دعوت می کنم به مناسبت نیمه شعبان تشریف بیاورید، می خواهیم شعبه جدید افتتاح کنیم. اسم این رویداد: افتتاحیه شعبه جدید. این که من می خواهم یک جشن تولد برگزار کنم، یک رویداد می شود. حالا در این جشن تولد، من چه محتوایی ارائه می دهم؟ برای دوست خودم احترام قائل می شوم. در آن افتتاحیه چه محتوایی ارائه می دهم؟ به افراد خدمات، محصول و شعبه جدید خودم را معرفی می کنم. حالا این فضا را کمی شخصی سازی کنیم. در فضای خدمتگزاری که مد نظر است، با این تعریف هر روضه ای، هر جشن میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، هر جشن میزی، هر سمیناری، هر همایشی، هر جشن میزی که بخواهیم دور همدیگر بنشینیم و گفتمانی داشته باشیم، هر جلسه سخنرانی، هر جلسه درسی، هر اتفاقی که بخواهیم بالاخره از طریق آن محتوایی را به مخاطب ارائه دهیم، یک رویداد می شود. حالا این رویداد می تواند به صورت حقیقی اتفاق بیفتد یا به صورت مجازی رقم بخورد. پس ما در مورد این موارد صحبت می کنیم. مباحثی که می خواهم در ادامه خدمت شما عرض کنم، با نیم نگاهی به فرمایشات شماست.

دو دسته از عزیزان مخاطب این کارگاه هستند:
یک عده کسانی هستند که مجری هستند و قرار است اجرا کنند. چه رویداد حقیقی و چه در رویداد مجازی.

یک عده هم برگزار کنندگان هستند. کسانی که در بحث برگزاری یک مراسم، یک سمت کلیدی دارند. این را در نظر داشته باشید که ما در این کارگاه دنبال آموزش مجری گری و به دنبال فن بیان برای مجری نیستیم که این خود باید در مجال دیگری باشد.

و باید در مورد فن بیان تخصصی صحبت کنیم. ما این جا در مورد استاندارهای برگزاری یک رویداد صحبت می کنیم و از آن نکاتی است که هم برای مجری ها و هم برای برگزار کننده ها قابل استفاده و به درد بخور است. و این را در نظر داشته باشید و که من شدیداً معتقدم که یک مجری قطعاً خودش جزء برگزار کنندگان به حساب می آید. یعنی چه؟ برگزار کننده که مشخص است. کسی که مدیر یک تیم یا گروهی است که با دغدغه کاری را برگزار می کند.

مجری را در نظر بگیرید. مجری اصطلاحاً آن کسی است که میکروفن در دست دارد و مخاطب او را می بیند. مجری همان کسی است که مقابل وبکم است و یک رویداد مجازی را اداره می کند. این مجری از دو حالت خارج نیست. یا داخل آن گروه است که جمع شدند و می خواهند مراسم برگزار کنند، یا معمولا خارج از آن گروه است که تقربیاً می توانم بگوییم اکثر اوقات مجری ها کسانی هستند که از فن بیان خوب بهره مند هستند و تسلط خوبی به محتوایی که می خواهند ارائه دهند، دارند. پس ناخواسته این مجری ها انسان های تأثیرگزاری در محیط پیرامون خود هستند. پس اگر من با دوستان خودم رویدادی را طراحی می کنم، اگر من مجری آن رویداد یا مراسم باشم، قطعاً در جمع دوستانم هم شخص تأثیرگزاری هستم. حالا حساب کن که منِ شخصِ تأثیرگزار که می توانم قشنگ به فکر دوستانم جهت دهم، کسی هستم که جلوی مخاطب هم دیده می شوم. بالاخره مخاطب آن کسی که پول جمع می کند را نمی بیند، آن که پذیرایی آماده می کند را نمی بیند. سر و ته مراسم را به منِ مجری می بیند و اگر اتفاقی در مراسم بیافتد، تنها کسی که می تواند به آن اشاره کند و پیش او برود، گله یا حتی می تواند از او تشکر کند و از اول تا آخر مراسم او را می شناسد، همان مجری است. پس در دید مخاطب همین مجری است که برگزار کننده است. میزبان مراسم، همان مجری است. حالا در نظر بگیرید این درحالتی است که مجری در خود تیم باشد. حالا اگر مجری خارج از تیم باشد، (من از پیام های مختلف دریافت کردم که از شما عزیزان در رویدادهای مختلف استفاده می کنند که جشنی را برگزارکنید. ) حتی با این که شما از خارج وارد آن گروه می شوید، باید توجه داشته باشید که شما نقش کلیدی دارید. پس:

۱- کل آن گروه و مدیر برگزاری آن رویداد برای شما قطعاً احترام زیادی قائل است.
۲- مخاطب که شما را نمی شناسد و نمی داند که شما دوست برگزارکنندگان و با آن ها هستید یا اصلاً آن ها را نمی شناسید. باز هم مخاطب شما را مسئول برگزاری آن دوره می داند. او کارگاه، رویداد، جشن، روضه و هر چیزی را منتسب به شما می داند. پس مجری ها هم برگزار کننده یک دوره، یک سمینار، یک همایش هستند. پس از این جهت یک سری حرف مشترک با هم داریم.

توجه داشته باشید به عنوان مقدمه یک سری حرف هایی را از قدم اول می خواهم خدمتتان عرض کنم و بیس برگزاری یک رویداد این است و مهمترین است که ما منابع خودمان را یادداشت یا شناسایی کنیم. وقتی شما یک رویداد را برگزار می کنید، از نظر علمی در لفظ علمی و آکادمیک به شما مدیر برگزاری یک رویداد می گویند. و وقتی به شما مدیر می گویند، کلمه سنگینی به شما بار شده. در تعریف علمی مدیر یعنی کسی که منابع خودش را می شناسد و از آن منابع سعی می کند به درستی استفاده کند تا گروه را به سمت آن هدف مقبول و مد نظر برساند. پس خیلی مهم است که مدیر منابعش را بشناسد و بتواند برای آن ها سرمایه گزاری کند.

زمانی که هر مراسم و رویدادی را که می خواهید برگزار کنید، باید این منابع را یاد داشت کنید و در مورد آن شناخت خوبی داشته باشید. نکته قابل توجه این است که بدانید که من اگر جای شما باشم، نمی آیم ایده را در ذهنم بیاورم و بعد تصمیم بگیرم که چه کار کنم. من منابع را می نویسم و بر اساس آن منابع کاری را انجام می دهم.

دو دسته منبع و سرمایه داریم که می خواهیم راجع به آن صحبت کنیم:

دسته های کلی: منابع مادی و منابع معنوی

منابع مادی: چیزهای که دیده می شود و تا حدود زیادی قابل لمس و اندازه گیری است.

منابع معنوی: ارزش هایی هستند که در گروه ما وجود دارد ولی ما آن ها را عملاً نمی توانیم ببینیم و اندازه گیری کنیم ولی وجود دارد.

مهم ترین نکته منابع مادی که دغدغه خیلی از ما است، بحث منابع مالی است. حتماً یاداشت و برنامه ریزی کنید که چقدر بودجه در اختیار دارید و برای ایده خود بر اساس آن تصمیم گیری کنید. متأسفانه خیلی ها دیده می شوند که تا چند روز بعد از برگزاری یک رویداد مذهبی به افراد متعددی متوسل می شوند که بتوانند بدهی های آن ها را پرداخت کنند. یا متأسفانه بعضی وقت ها در بعضی عزیزان شاهد یک سری بدقولی ها در پرداخت های مبالغ هستیم. به بهانه نام امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دور هم جمع شدیم، چیزی که ما را دور هم جمع کرده، محبت وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. ما یقین داریم که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به من و شما نظر ویژه دارند، حواسشان به من و شما هست. قطعاً هوای جشن تولد خودشان را دارند و می دانیم که از ما حمایت می کنند اما عزیزان، این به معنای بی گدار به آب زدن و این که بدون پشتوانه حرکت کردن، نیست. حضرات معصومین علیهم السلام به شدت به ما سفارش کردند که با نظم، عقل معاش حرکت کنیم و تدبیر امور را حتماً داشته باشیم. پس بدقولی در پرداخت، بدهکار شدن به افراد خودی و غریبه، یا بی حساب و کتاب هزینه کردن، اصلاً کار مناسب و در شأن مجلس اهل بیت علیهم السلام نیست.

در مرحله اول منابع مالی را یاداشت کنید.
دوستانه خدمت شما عرض می کنم که در برگزاری یک رویداد حتما حواستان باشد حداقل بیست درصد از چیزهایی که به شما قول می دهند را در نظر نگیرید. یعنی اگر فهمیدی که افراد به شما گفتند یک میلیون پول جمع می شود، شما روی هشتصد هزار تومان برنامه ریزی کنید. یک مرجی، یک حاشیه، یک تلورانس بیست درصدی در نظر بگیرید. اگر ده میلیون پول داشتید، خواهش می کنم فقط در مورد هشت میلیون آن تصمیم بگیرید.

این قضیه به دو علت اتفاق می افتد:
۱- شما نمی دانید که چه اتفاقی قرار است پیش بیاید و قرار نیست که هر چه در جیب داری، خرج کنی. شاید در مناسبت بعدی پول کم داری، یا در همان مناسبت و رویداد گفتی کاش فلان هزینه را نمی کردم. کاش این ایده قشنگ که امروز به گوشم رسید، اجرا می کردم و غیره.

ممکن است چیزی خراب شود و بخواهی خسارت بدهی. یک دفعه جایزه یا یک ایده به نظرت می رسد، پس بیست درصد از پولی را که جمع می کنی و به شما قول می دهند، در نظر نگیرید. برای روز مبادا و یا به حساب بدقولی افراد بگذار. افرادی می گویند که من صد هزار تومان کمک می کنم. بعد هشتاد تومان می آورد و می گوید ببخشید! پولم جور نشد ما و شما برای برگزاری مراسم از این موارد کم ندیده ایم.

قسمت بعدی، بحث منابع فیزیکی است. پا به پای منابع مالی، ما یک سری امکاناتی را داریم که وجود دارند و لازم نیست برای آن ها هزینه کنیم. قطعاً اگر جایی من نیازمند این باشم که چیزی را بخریم، پول را هم می توانم در نظر بگیرم اما چه بهتر که خیلی وقت ها پول را کنار بگذاریم و بتوانیم بدون پرداخت هزینه از یک سری امکانات فیزیکی استفاده کنیم.

خودتان هم حتما مستحضر هستید که خیلی از افراد ترجیح می دهند که مبلغی را هزینه نکنند و دوست دارند، راحت تر هستند که خودشان یک چیزی را خریداری کنند و یک امکاناتی را در اختیار بگذارند. مثلا اگر کسی در اطرافیان شما هست که قنادی دارد، قطعا برای او راحت تر هست که به جشن شما کمک پولی کند یا اینکه خودش شیرینی یا کیک جشن شما را متقبل شود. پس هرگونه منابع فیزیکی و قابل لمسی که دارید، قید بفرمایید. مکان جزء اولویت های بسیار مهم هست. دوربین، کامپیوتر، سیستم، وسایل تزئین، پارچه و کتیبه، سن و میکروفون، سیستم صوت و نورپردازی و هر چیزی که فکر می کنید می تواند به شما کمک کند. قند، لیوان، قاشق، چنگال، هرچیزی … یا مثلا حجم زیادی میوه و شیرینی از جشن دیگری باقی مانده و می تونید استفاده کنید. خواهش می کنم بعنوان مدل هیچکدام از این ها را از قلم نندازید. چیزی که حالا شاید در بحث منابع فیزیکی و مکان به چشم نیاید، اگر خواستید یک رویداد فیزیکی یا یک رویداد حقیقی و حتی رویداد مجازی برگزار کنید، مدنظر داشته باشید پلتفرم در رویداد مجازی یا مکان در رویداد حقیقی را به نحوی تعیین و مشخص کنید که دو شرط داشته باشد.

شرط اول:
دسترسی آسان؛ یعنی اگر بین دو مکان مردد هستید، امتیاز بیشتر را به آن مکان بدهید که دسترسی به آن راحت تر و خوش آدرس تر، رفت و آمد سهل تر و وسایل نقلیه راحت تر به آن دسترسی دارند. جایی هست که مهمان های شما در آن جا حضور دارند.

یا اگر رویداد مجازی هست، به سمت پلتفرم هایی بروید که مهمانان با یک لینک راحت بتوانند در آن رویداد مجازی حاضر شوند. دنبال ایده های عجیب و غریب برای مکان رویداد نباشید. اگر رویدادی هست که سرعت اینترنت زیاد می طلبد، در فضای مجازی ترجیح می دهم به سمت آن نروید چون وسط رویداد به مشکلی برمی خورید.

چون خیلی وقت ها هست می گوییم ای وای! کاش همان معمولی را انتخاب اما با کیفیت بهتری ارائه می کردیم. تا بخواهم بدنبال یک جای خفنی و خارق العاده باشم که یک مقدار دسترسی به آن سخت باشد.

شرط دوم:
از لحاظ روانی، معماری و حس و حال مخاطب، آن رابط کاربری که ایجاد می کنید، دنبال فضاهایی باشید که چه در محیط مجازی، چه در محیط حقیقی تنفس بیشتری داشته باشد. باید یک مقدار خدمتتان توضیح بدهم. در محیط های حقیقی، بدنبال فضاهایی باشید که سقف بلندی داشته باشد، وسیع تر باشد و مخاطب اگر زیر یک سقف بلند قرار بگیرد، ارتباط بهتری با شما برقرار می کند. تصور بفرمایید می خواهید جشنی برگزار کنید، مد نظر داشته باشید که یک سن یا تریبون داشته باشید، یک بک گراند داشته باشید. بنر را به عنوان تزئین پشت سر خودتون آویزان کنید.

مجری عزیز، این را حتما مدنظر داشته باشید که فاصله شمایی که میکروفون در دست تان هست، تا اولین ردیف مخاطب حداقل باید ۳ متر باشد. کمتر هم باشد، جشن شما برگزار می شود. اصلا شما می توانید ۵۰ نفر را داخل اتاق ۳ در ۴ جا کنید و به حرف آن ها گوش دهید و آن ها هم به حرف شما گوش کنند. من دنبال یک فضای حرفه ای می گردم. هر چقدر که فاصله شما از مخاطب ردیف اول بیشتر باشد، مجری یا سخنران امکان رفت و آمد بیشتری دارد و می تواند حس و انرژی بیشتری را به مخاطب القا کند. پس اگر جایی دیدید که فاصله ردیف اول و سِن یک متر بیشتر نیست، انتظار یک مجری خیلی عالی را نداشته باشید. حتی اگر یک مجری خیلی خوب را هم با خودتان همراه کنید، خواهش می کنم از او انتظار یک اجرای درجه یک را نداشته باشید.

در محیط مجازی هم همین است. پلتفرمی را انتخاب کنید که فضای آن تنفس دارد. یک عالمه کامنت این بغل نوشته نمی شود. یک عالمه تبلیغات در اطرافش نیست. علاوه بر اینکه دسترسی به ان آسان هست، فضای پنجره ای که مخاطب می بیند، فضای خوبی باشد. از طرفی اگر دیزاین را هم مدنظر می گیرید، هر چقدر دیزاین خلوت تر، بهتر! خواهش می کنم فضای سِن را چه در فضای حقیقی، چه در فضای مجازی خیلی شلوغ نکنید.

مورد بعدی که به عنوان یک منبع بسیار مهم باید مورد توجه قرار بگیرد، بحث منبع زمان است. خیلی از شما ایده خودتان را برای نیمه شعبان جمع و جور کردید و خیلی ها هنوز نه!

اگر کسی مثل من هست که هنوز ایده خودش را جمع و جور نکرده، خواهش می کنم حتما عنصر و منبع زمان را مدنظر داشته باشد و این زمان بسیار امر مهمی هست و باید توجه کنیم ایده ای که می دهیم، باید اندازه قد و زمان مان باشد. چون نکته خیلی مهمی را می خواهم بعد از اینکه عرایضم در این قسمت تمام شد، خدمتتان عرض کنم.
ببینید مثلا برای اجرای خوب یک پروژه، شما نیاز به حداقل یک هفته کار منظم دارید. به ۲ هفته وقت منظم.
خواهش می کنم فضایی فکر نکنید و ایده های عجیب و غریب ندهید و تیم تان را مستهلک نفرمایید.

 قسمت بعدی: بحث منابع معنوی است. منابعی که وجود دارد اما شاید ما زیاد لمس نمی کنیم. منبع اول که خیلی بحث مهم و قابل توجهی هست، بحث روابط هست. انسان هایی دور و اطراف مان هستند یا آشنایان و هم گروهی هایی هستند که روابط بسیار خوبی دارند و ما بعضی مواقع از آن ها غافل هستیم. کسانی که روابط خوبی دارند، می توانند به دو جهت به شما کمک کنند. هم تسهیلاتی را برای شما بوجود می آورند، هم می توانند کارهایی را انجام دهند که شما اصلا فکرش را نمی کردید که بتوانید بدون پرداخت هزینه بخواهید آن کار را انجام بدهید.

انسان هایی در اطراف شما هستند که می توانند مخاطبین زیادی را برای شما فراهم کنند. مثل مثلا مدیر یک آموزشگاه، مدیر یک یتیم خانه، یا مدیر درمانگاه و بیمارستان، کسانی که می توانند مخاطب برای شما پیدا کنند یا مثلا کسانی که می توانند با یک تلفن مکان خیلی خوبی را برای شما فراهم کنند. کسانی که می توانند برای شما سخنران های درجه یک و مجریان درجه یک و مهمانان بسیار خوبی را دعوت کنند.

اصلا کسانی که صرفا حضورشان در مراسمی که شما برگزار می کنید یا به نمایش در آوردن چهره آن ها، می تواند به اعتبار مراسم شما اضافه کند و مخاطب بهمراه داشته باشد. می توانید با آن شخص طراز اول و درجه یک مصاحبه ای داشته باشید و از حضور او استفاده کنید و مهمان ها را دعوت کنند که بیایند و در مراسم شما حضور داشته باشند. پس لیست همه این افراد تأثیرگذار را بنویسید. کسانی که خانه خوبی دارند، پول، ایده خوب دارند، می توانید با آن ها مشورت کنید تا محتوای خوب دریافت کنید. هر شخصی که فکر می کنید یک چیز قابل ارائه دارد، باید در لیست شما باشد.

منبع بعدی، منبع محتوایی است. توجه داشته باشید که خیلی وقت ها ما ایده خوبی نداریم و مخاطب راضی از جمع ما بیرون نمی رود. هرگونه محتوایی که دارید را لیست بفرمایید. امکان دارد از افراد هم کمک بگیرید. مهم این است که شما لیستی از محتواها و ایده ها داشته باشید. وقتی می گویم محتوا، صرفا محتوا نیست. محتوای حدیثی منظورم نیست.

چون بعضی مواقع محتوا و خلاقیت در بحثی است که ارائه می دهید و خیلی مواقع محتوا و خلاقیت در طریقه اجرای آن برنامه است. پس بایستی ایده و حرف خوب و محتوای خوب زیاد که حاصل مطالعه و دغدغه مخاطبین شماست، حاصل مطالعه برگه های نظرسنجی مراسمات قبل هست را لیست کنید و انبار خوبی از این داشته های محتوایی خودتان رقم بزنید.

یکی از بسیار مهمترین منابعی که همه ما در اختیار داریم و بعضی وقت ها آن را نمی شناسیم، و از آن غفلت می کنیم و درست مدیریت نمی کنیم، بحث منابع انسانی است.

منابع انسانی، بحث عمده و مهمی هست و به طور کلی افرادی که در گروه شما هستند، هرکدام یکسری توانمندی هایی دارند. و خیلی مهم است که این توان مندی ها را لیست کنید و بر اساس این توانمندی ها بتوانید تصمیم خوبی بگیرید. مثلا در جمع خود کسی را دارید که مجری، قاری، سخنران، نقاش، خطاط خوبی است. کسی را دارید که می تواند دکور خوبی بسازد. کسی دارید که فنی است. از سیستم صوتی سر در می آورد. اهل رایانه است، اپلیکیشن و وبسایت را می فهمد. کسی هست که محتوا نویس خوبی است. وکسی هست که می تواند بچه هارا خوب هَنِدل و مدیریت کند. کسی هست که خوب تلفن صحبت می کند. می توانید بگذارید حضور مهمانان را پیگیری کند. کسی هست که فرد منظمی است و می توانید کارها را به او بسپارید.
او پیگیری کند، این ها منابع انسانی من و شماست.
و خواهش می کنم که حتما این ها را لیست بفرمایید. چرا این را گفتم؟

چون به چیزی معتقد هستم و تجربه چندین ساله ای که در زمینه اجرا کردن مراسمات مختلف دارم، این را شدیدا به من فهمانده و آن را لمس کردم. اینکه ما معمولا دو بحث داریم. ما معمولا عزیزان در برگزاری مراسم هایمان درگیر دو اتفاق هستیم، دقت بفرمایید!

ببینید وقتی که می خواهیم پروژه ای را اجرا بکنیم، انگار ما یک ترازی برای اندازه گیری و اثرگذاری آن رویداد داریم، تحت عنوان خلاقیت یا کیفیت. خواهش می کنم این را یادداشت بفرمایید و بیایید با خودتان رو راست باشید و ببینید آنچه که تا بحال اتفاق افتاده و فکر می کنید می خواهد اتفاق بیفتد، با همدیگر صحبت کنیم.

خیلی وقت ها می خواهیم رویدادی را فراهم کنیم، دغدغه داریم که خلاقیت به خرج بدهیم. علت آن هم کاملا واضح و مشخص است. مثلا من و تیمی که دور و برم هستند، من و عزیزانی که با هم یک جلسه مذهبی را تشکیل دادیم، من و بچه های هیئت مان، من و بچه های کلاس درسی مان، من و بچه های مسجدمان، می خواهیم با همدیگر رویداد جدیدی را در نیمه شعبان ان شاءالله برگزار کنیم. خب پنج، شش سال است که با همدیگر کار می کنیم و اگر حداقل فقط نیمه شعبان ها را که جشن گرفته باشیم، شش بار برای نیمه شعبان جشن گرفتیم.

خوب به عرض من دقت بفرمایید؛ طبیعی است اگر یک چیزی شش بار اتفاق بیفتد، آن هم برای یک گروه، برای یک جمع، بعد از یک مدتی دل منِ برگزار کننده را می زند و ما که برگزار کننده آن مراسم هستیم، دوست داریم آن را عوض کنیم. یعنی برای ما تکراری شده، اینطور نیست!؟

مثلا فرض کنید که شما شش سال هست یک جشن اصطلاحا سنتی برگزار می کنید. مجری، سخنران، گروه سرود، نمایش می آید و الی آخر …

خب بعد از سال ششم، دیگر برای شما تکراری می شود. به سراغ یک ایده جدید می روید. اصلا بعضی ازگروه ها هستند که ارزش کار خودشان را در ایجاد خلاقیت می دانند. یعنی اینکه ما در هر مراسم، در هر سال، یک کار جدید را استارت زده و شروع کردیم. این ماجرای خلاقیت بحث خیلی مهم و قشنگی است. امسال این طوری جلو رفتی، سال بعد به یک نوع و با یک ایده دیگر، حرف دیگری را داشته باشید. یک عده دیگر هستند که سلیقه آن ها به سمت خلاقیت نیست. دغدغه آن ها بحث کیفیت است. یعنی اینکه دوست دارند یک کاری را با کیفیت انجام دهند، ولی بعضی وقتها آن قدر به این کیفیت می چسبند که یادشان می رود خلاقیت داشته باشند.

نکته بسیار مهم و قابل توجه، این است که (عذر می خواهم) یک تراز و یک تعادلی باید بین این دو عنصر و این دو عامل وجود داشته باشد.

من برادرانه از همه شما خواهش می کنم! دست تک تک شما عزیزان را می بوسم که اگر به فکر برگزاری یک رویداد مذهبی هستید، خواهش می کنم تا زیرساخت های مناسبی را برای برگزاری آن اتفاق فراهم نکردید، به هیچ عنوان سمت برگزاری آن ایده نروید. بزرگواران تجربه خیلی وقت ها و خیلی سال ها نشان داده که مخاطب از ما انتظار کیفیت خوبی دارد، نه صرفا خلاقیت خوب.

ما خیلی اوقات از کاری که انجام داده ایم، خسته می شویم اما غافل از اینکه من شش سال است کاری را انجام می دهم، مخاطب من دفعه اول هست که آن کار را می بیند. و من خیلی راحت می توانم یک تیم حرفه ای در برگزاری یک مراسم داشته باشم و فقط با عوض کردن لوکیشن برگزاری برنامه خودم و به هر طریقی عوض کردن مخاطبین خودم می توانم همان مراسم را بصورت حرفه ای برگزار کنم.

دقت داشته باشید من اگر بخواهم رویدادی مجازی یا حقیقی برگزار کنم، به یک سری منابع نیاز دارم. باید دوربین خوب، کامپیوتر خوب، یک مکان خوب باید داشته باشم. به یک تیم خوب که بتوانند دکور بزنند، نیاز دارم. باید محتوانویس و مجریان خوبی داشته باشم. اگر من این تیم را جمع کردم، بیایم تیم برنده را از بین ببرم. کار جدید انجام دهم. صرفا بخاطر اینکه خلاقیت داشته باشم؟ نه! باید بگویم این کار یک مقدار دور از حرفه گری است. من می توانم دامنه مخاطبم را عوض کنم. خیلی راحت می توانم مکان جشن و مکان رویداد، پلتفرم رویداد، جایی که برای آن رویداد تبلیغ مجازی می کنم، نوع جایزه ای که می دهم، دامنه مخاطبین خودم را عوض کنم و یک کار با کیفیت انجام دهم. بالاخره بعد از یک مدتی می فهمم که تیم من آماده شده است. خودش را تطبیق داده، حرفه ای یک جشن برگزار می کند. پس این جشن را بهم نزنم، خیلی ریز ریز می توانم خلاقیت های جزئی داشته باشم. ولی خواهش می کنم کل ایده تا زیرساخت های آن، تا منابع آن مشخص نشده اند، بهم نزنیم. از طرفی عزیزانی که چند سال است روی یک خط ممتدی حرکت می کنید، حتما حواستان به خلاقیت باشد. مخصوصا کسانی که از یک مکان ثابت یا مخاطبین ثابتی استفاده می کنند که در شهرهای کوچک این قضیه را زیاد داریم. مخاطب بعد از مدتی با شما انس می گیرد. در شهر شما رویداد دیگری هم نیست. بالاخره او مشتری شما هست. اینکه آش کشک خاله است، چه بخورند، چه نخورند، پای آن ها هست. شما را غره نکند. مثلا شبیه بازار انحصاری خودرو نشود که بگوییم چون فقط من تأمین کننده این بازار هستم، دیگر خلاقیت نداشته باشم. مجری و محتوا را عوض کنید، در ان ماجرا بازی بیاورید و الی آخر.

عزیزان نکته قابل توجه این بود که ما اول منابع مان را لیست می کنیم و بر اساس منابع مان تصمیم می گیریم که چکار کنیم. این دو حرف که خلاقیت بهتر است یا کیفیت و این بحث منابعی که روی این دو تخته به شما نشان دادم، حاصل آن می خواهد یک چیزی بشود. اینکه شما با رعایت اصل کیفیت و بعد از آن خلاقیت، نگاهی به منابع تان بیندازید و با توجه به آن ایده خودتان را مشخص کنید. یعنی شاید امکانات به شما این پالس را بدهد که ببین عزیز من، تو زیر ساخت لازم برای رویداد مجازی خوب را نداری. یا بالعکس، عزیز دلم! تو زیرساخت لازم برای برگزاری یک جشن حقیقی را نداری. تو باید یک رویداد مجازی برگزار کنی. پس اجازه دهید این نوشته های شما به شما خط فکری بدهد. نگذارید خطاهای شناختی، توهم های شما یا هم گروهی هایتان، فکرهای بی پایه و اساس بعضی از افراد که ایده ای می دهند، یکهو دل شما را به سمت دیگری ببرد.

خیلی وقت ها می شود که ما در گروه ها دچار خطای تصمیم گیری می شویم و کسی یک ایده ای به میان می آورد، انسان خوش سر و زبانی هم هست، شروع می کند از آن ایده دفاع کردن و الکی الکی تصویب می شود.

بعد که جلسه تمام می شود، در خلوت خود فکر می کنی، می گویی که اصلا من تصمیم درستی گرفتم یا تصمیم نادرست بود؟
چرا من این تصمیم را گرفتم؟ مگر تا ده روز دیگر می توانیم به این ایده برسیم؟ الان ششم اسفند است.

نیمه شعبان ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هفده اسفند است. یعنی از الان یازده روز دیگر تا نیمه شعبان فاصله است. بعضی از عزیزان مراسم شان را یک هفته بعد از نیمه شعبان هم برگزار می کنند. یعنی شما باید حواستان باشد با توجه به دامنه مخاطبینی که دارید، بین ۱۱ روز تا ۱۵، ۱۶ روز نهایتا وقت دارید که کارهایتان را جمع کنید، بر اساس آن و بر اساس کلی منابع تان تصمیم بگیرید.

در مورد منابع، بحث را جمع کنیم. برادرانه هم بگویم که خیلی از مشکلات اگر واقعا نوشته شود، بر طرف می شود. با تجربه ای که من داشتم و دارم، می بینیم که خیلی از افراد در تصمیم گیری خطا می کنند. چون از منابع خود آگاه نیستند.

به دو مورد از مواردی که دوستان اشاره کردند، بپردازیم.

دوستی فرمودند: یعنی در مورد فن بیان، مجری برنامه نیمه شعبان و طریقه اجرای خوب در این کارگاه صحبت نمی شود؟
من عرض کردم یکسری نکات کلی در مورد مجری گری را خدمتتان عرض می کنم، اما اینکه بخواهیم فن بیانی حرف بزنیم، نه. قطعا این کلاس فن بیان نیست. ولی در مورد کلیات این که مجری چه کاری انجام دهد، با هم صحبت می کنیم.

دوست دیگری فرمودند: معمولا ما محتوا و سین برنامه را می چینیم، بعد از آن افراد را انتخاب می کنیم.

دوستان عزیز می دانم که خیلی از شما چنین کاری را انجام می دهید. صحبت ما ناظر بر این است که گروه و تیمی داریم و بر اساس همین ها کار را می چینیم. خیلی فرق است بین کسی که می خواهد یک کار حرفه ای انجام دهد با کسی که نه، هدف او انجام دادن کاری است و سعی می کند کاری را به صورت خوب و پرفکت انجام دهد. یعنی چه؟

یعنی زمانی هست که من خود را یک فرد حرفه ای برای برگزاری یک رویداد می دانم. به من می گویند که فلانی n میلیون تومان بانی داریم. یک نقشه خوب برای برگزاری جشن نیمه شعبان بچین. معلوم است که من دنبال کارهای حرفه ای می روم. یعنی برای خودم ارزش می گذارم و می گویم من می خواهم این مخاطب را دعوت و این محتوا را به مخاطب ارائه دهم. که لازمه آن چیست؟ لازمه آن برگزاری یک رویداد با این ویژگی هاست.

اینقدر هزینه و نقشه و … الی آخر و انگار یک منبع تقریبا نامحدود دست من است. یعنی ناگهان یک پول قلمبه دستم هست یا یک عده آدم توانمند دور و برم هستند. من می توانم کارهای مختلفی را من با آن اجرا کنم. معلوم است ما اینجا ایده محور جلو می رویم. ولی خیلی وقت ها هدف ما صرفا برگزاری حرفه ای یک رویداد نیست. بیشتر اوقات هدف ما انجام دادن یک فعالیت و پروژه خدمتگزاری با دوستان خودمان است. بیشتر مواقع هدف ما این است که دور همدیگر یک کار را انجام دهیم. من مربی یک جلسه هستم، بزرگتر یک هیئت هستم و می خواهم به بچه های کوچکتر از خودم یاد دهم که این ها هم خدمتگزار باشند. پس باید لقمه ای را بردارم که اندازه دهان آن ها باشد. پس باید حواسمان باشد که هدف ما به کارگیری منابع انسانی و منابع موجود مان است.

یا نه! من ایده ای دارم، مثل یک پروپوزال که این را به یک بانی و تأمین کننده ای انتقال می دهم و آن بانی و اسپانسر می آید منابع را در اختیار من می گذارد و می گوید جلو برو.

مثل کسی که اصلا دور و بری هایش او را به برگزاری تئاتر حرفه ای می شناسند. چون او را می شناسند، این اصلا برود ایده پردازی کند. جلو برود، بقیه پشت او هستند ولی گاهی اوقات هست که من با آنچه که موجود هست، می خواهم یک جشن بگیرم. نمی دانم چه کاری ولی می خواهم با دوستانم برای نیمه شعبان یک فعالیتی داشته باشم. این خیلی مهم است و در مدیریت به شما کمک می کند. ما تا اینجا جلو آمدیم، منابع خودمان رامشخص کردیم و به این نتیجه رسیدیم که رویداد حقیقی و رویداد مجازی آن هم به چه صورت و چه ایده ای داشته باشیم.

ببینید ما به صورت کلی دو نوع محتوا می توانیم به مخاطبان مان ارائه دهیم. می توانیم بگوییم: مخاطب،

من بر اساس حرکت مخاطب، برنامه های ارائه محتوا را به دو دسته تقسیم می کنم:
۱- مخاطب ثابت
۲- مخاطب در حرکت

که این دسته بندی در فضای حقیقی انجام می شود، در مورد فضای مجازی ما فقط یک قسمت از آن را داریم. من می توانم دو مدل قالب محتوایی داشته باشم، الان بحث ما در مورد قالب محتوا است.

یا مخاطب من ثابت است و برگزار کننده ها درحرکت هستند، یا برگزارکننده ها ثابت هستند و مخاطب در حرکت است. به عنوان مثال:

اگر مخاطب ثابت باشد، پس برگزار کننده در حرکت است. یعنی چه؟ یعنی من دائم سن برنامه را عوض می کنم. مخاطب روی صندلی نشسته یا سر جای خود ایستاده، من دائم برنامه را عوض می کنم. یک مجلس ساده روضه هم از همین نوع است.
مخاطب شما روی زمین و فرش نشسته، یک لحظه سخنران می آید یا یک لحظه مداح اول، بعد مداح دوم می آید، یا زیارت آل یس خوانده می شود.
این یعنی مخاطب ثابت و برنامه متحرک است.
تئاتر و هرگونه نمایش یا سمینار قطعا از نوع مخاطب ثابت است.

مخاطب در حرکت یعنی چه؟ شما یک ارائه محتوای کپسولی را ایجاد می کنید و مخاطب را بین لاین خودتان در مراسم حرکت می دهید.

برگزاری مراسماتی مثل جشن یا رویداد میزها که افرادی را دعوت می کنیم، قسمت قسمت سر میزها بشینند و حرف را بشنوند و به قسمت بعدی بروند. برگزاری هرگونه نمایشگاه غرفه ای و برگزاری هرگونه برنامه ای که شبه تابلوی مصور باشد، این ها همه از جنس مخاطب در حرکت هستند. اینکه شما تصمیم بگیرید که مخاطبتان در حرکت یا ثابت باشد، باز به همین قسمت منابع برمی گردد که با هم صحبت کردیم.

پس خواهشا با توجه به مکان، تعداد مخاطبی که دارید، روزتان را باید مشخص کنید که از کدام یک از این محتواها و قالب های ارائه محتوا می خواهید استفاده کنید.

حالا در قدم بعدی بیاییم ببینیم که چطور می خواهیم این ایده محتوایی خودمان را در این قالب پیاده کنیم.

ما تعداد زیادی ایده محتوایی را برای خودمان به روش بارش فکری جمع می کنیم. ببینم این نیمه شعبان می خواهیم با هم در مورد آرامش سایه انتطار صحبت کنیم؟ یا می خواهیم در مورد دنیای پس از ظهور حرف بزنیم؟ یا راجع به نقش انتظار در امید زندگی صحبت کنیم؟ یا در مورد نقش انتظار در بالا رفتن سطح زندگی اجتماعی مردم صحبت کنیم؟ می خواهیم مردم را به توسل به نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعوت کنیم و از آن ها بخواهیم در مشکلات به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف متوسل شوند و از آن ها دعوت کنیم برای ظهور و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنند. اول باید این ایده ها را برای خودمان به صورت اصلی پیاده کنیم. ببینیم در مورد چه تیتر اصلی می خواهیم صحبت کنیم. از طرفی هم می گوییم با توجه به امکاناتی که من دارم، می توانم برنامه مخاطب ثابت داشته باشم. مثلا سالنی دارم که می توانم تعداد زیادی صندلی در آن جا بچینم و یک سن خیلی خوشگل داشته باشم.

پلتفرمی دارم که مثلا می توانم ۵٠٠ نفر را در آن جا آنلاین کنم و لایوی یا جشنی برگزار کنم که مخاطب ثابت است و ما می خواهیم برگردیم. پس من محتواها و ایده های محتوایی را در ذهنم می آورم و تقسیم بندی می کنم و می گویم دو قالب مخاطب ثابت و مخاطب در حرکت را هم دارم، کدام یک بهتر است؟ مثلا با توجه به شرایطم می گویم: مخاطب در حرکت. حالا من از این طرف ایده «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه» را انتخاب کردم. از این طرف مخاطب من هم مثلا مخاطب در حرکت است. پس نتیجه می گیرم که با توجه به مکانم که سالنی دارم که پر از اتاق است و از طرفی دغدغه من که حدیث مرگ جاهلیت هست، متوجه می شوم یک نمایشگاه غرفه ای باید برگزار کنم که در هر غرفه بیایم یک قسمتی را برای افراد توضیح بدهم و در قسمت آخر هم نتیجه گیری کنم. در رویدادهای مجازی گفتم قطعا مخاطب ثابت است و شما در حرکت هستید، حالا از این به بعد بیاییم با خودمان حساب و کتاب انجام دهیم. من محتوایی دارم، مثلا محتوای آرامش در سایه انتظار. این را من چگونه به قسمت های مختلف تقسیم کنم تا بتوانم یک رویداد یک ساعت و نیمه را به قشنگی برگزار کنم تا برای مخاطب جذاب باشد؟ عزیزان؛ حرف من برای شما از این طرز فکر بیان می شود که کیفیت در اکثر مواقع شرط بسیار مهمتری نسبت به خلاقیت است. یعنی من مؤظف هستم یک مراسم را به خوبی و زیبایی برگزار کنم. وقتی خیالم از این راحت شد که من دیگر در برگزاری فلان نوع مراسم کاری نبوده که انجام نداده باشم. بعد از این جریان اجازه دارم یک ایده جدید خرج کنم. من مؤظف به فراهم کردن بهترین سیستم صوتی، به زیباترین دکور، به قشنگ ترین و تمیزترین فضا، سالن خوب، صندلی خوب، سرعت اینترنت خوب، پلتفرم خوب، جوایز خوب، مجری خوب، محتوای زیبا که همان اتفاق فعلی را قشنگ برگزار کنم. در قدم بعدی می گویم من در فلان جشن خوب برگزار کردم و به سراغ خلاقیت می روم. برای همین من این طرز فکر را برای شما بیان می کنم. منابع تان را یاداشت بفرمایید، بر اساس آن منابع و امکاناتی که به بهترین وجه می تواند در اختیار شما باشد، ایده خوبتان را روی این سوار کنید، ببینید که به چه قالبی می رسید.

تا این لحظه انگار در مراحل پیش تولید مراسم بودید. قطعا همه شما می دانید برای این که یک مراسم خوب داشته باشید، باید به درستی مسئولیت ها را بین افراد پخش کنید. من یکسری کارگروه را بیان می کنم و در مورد هر کدام یک خط توضیح می دهم که ببینیم می توانیم با هم مسئولیت ها را خوب پخش کنیم یانه؟

 ما باید کارگروه هایی داشته باشیم که شامل کارگروه مالی، کارگروه محتوا، کارگروه تدارکات، کارگروه اجرای فنی و کارگروه دعوت هستند. و این ها کارگروه های اساسی هستند که ما به آن ها نیازمند هستیم.

کارگروه مالی: کسانی هستند که سعی می کنند پول و منابع مالی را جمع و هزینه کنند و به خوبی ثبت سند انجام دهند.

کارگروه محتوا: کسانی هستند که بر اساس آن ایده اولیه می آیند محتوا و خوراک ایجاد می کنند. حالا شما می توانید زیرمجموعه این گروه محتوا یا یک واحد مجزا، واحد مدیا را هم در نظر بگیرید. چون وقتی می گویید محتوا، هم منظورمان محتوایی است که به صورت مکتوب یا به صورت حرف ارائه می شود، هم آن محتوایی را که به صورت مدیا در اختیار دیگران قرار می دهیم، محتوا در نظر می گیریم. پاورپوینت و کلیپ های زیبا، سرود و مداحی هایی که مثلا در قبل و بعد از مراسم مان پخش می شود یا اگر یک رویداد مجازی داریم، بچه های واحد مدیا یا فنی عهده دار برگزاری هرچه بهتر آن رویداد به صورت مجازی هستند. همین الان که من با شما صحبت می کنم، در بستر اینترنت خدمت شما عزیزان صحبت می کنم. این جا بستر، میکروفن، دوربین فراهم شده و ما باید دوستانی را داشته باشیم که به این محیط واقف هستند. الان نور محیطی، نور مناسبی است. چون دوستان در این محیط پرژکتوری نصب کردند و شخصی که این کار را انجام می دهد، به این محیط آشناست. و این کار را خوب انجام می دهد. حواسش به این که اگر اینترنت قطع شد، چکار کند. حواسش هست که سیستم پشتیبان فراهم کند. اگر اتفاقی افتاد، چه کاری انجام دهد که سریعا با کمترین مشکل و تأخیر، مراسم را پیش ببرد.

کارگروه تدارکات: کسانی هستند که بتوانند حرفه ای، خوب، با قیمت مناسب خرید کنند. تنبل نباشند و خوب بتوانند مایحتاج و امکانات گروه را تهیه کنند.

بحث اجرای فنی: بعضی از آقایان و خانم ها هستند که گروه خونی آن ها کار فنی و یدی است. این ها را حتما بچینید که کار خوب ارائه دهند و تدارکات خوبی را به همراه داشته باشند.

بحث بعدی مهندسی دعوت:

این که مخاطبمان را بشناسیم. بدانیم که این محتوا برای چه مخاطبی مهم است. (بسیاری از اوقات ما ایده ای را می دهیم، برای آن ایده به دنبال مخاطب می گردیم. چون دغدغه اجرای آن ایده را داریم. گاهی اوقات هم هست که ما یک مخاطب درجه یک داریم که دست اول به ما رسیده و برای ان مخاطبین محتوا بنویسیم) مثلا فرض کنید که به یک طریقی به دانش آموزان یک اموزشگاه، مدرسه، به دانشجویان دانشگاه، به کارمندان یک اداره، شرکت، به کارکنان یک رستوران دسترسی دارید. جشن بزرگ خانوادگی تعداد زیادی مخاطب دارد. یک جشن چندین ساله خانوادگی را برگزار می کنید. مخاطب شما، از نوع مخاطب ثابت است. باید دید برای این مخاطب چه محتوایی نوشته شود. خیلی وقت ها که نه، یک دغدغه محتوایی دارید، جستجو می کنید از آن مهندسی دعوت استفاده می کنید که بتوانید مهمان هایتان را بیاورید که بتوانید آن محتوا را ارائه کنید. نکته دیگر این که بهترین مهندسی دعوت، خلاقانه ترین، زیباترین، جدیدترین و بکرترین مهندسی دعوت اگر با پیگیری همراه نباشد، نود و نه درصد محکوم به شکست است. مد نظر داشته باشید که در این دنیای پر از تلاطم و شلوغی مخصوصا با وجود نیمه شعبان در انتهای سال، مخصوصا با این همه دغدغه های مختلف دوستان و اقوام که در این دوره و زمانه دارند، دغدغه های اقتصادی، اجتماعی، فکری، کاری، تحصیلی، انتظار نداشته باشید با چند پیامک بخواهند به مراسم شما تشریف بیاورند. یا لینک را برای او پیامک کنید، در برنامه آنلاین شما حاضر شود. پیگیری شدید و جذابیت در کنار آن را می طلبد. اگر جذابیتی ارائه کنید ولی دائم به مخاطب یادآوری نکنید، آن جذابیت به چشم نمی آید، از طرفی اگر دائم یادآوری و ممارست داشته باشید ولی جذابیت و ایده خوبی نداشته باشید که مخاطب را بتواند به پای مجلس برساند، قطعا آن جا هم اتفاق خوبی نمی افتد. می توانید از جوایز خوب استفاده کنید. می توانید بخشی از محتوا را به صورت پازلی در اختیار مهمانانتان بگذارید و مثلا بگویید این سؤال است و می خواهیم در مراسم جواب آن را پیدا کنیم. یک جمله هست، هرکسی این جمله را زودتر کامل کند، می تواند در قرعه کشی کمک هزینه فلان سفر حاضر شود، می توانید یک بخشی از اتفاقات مراسم تان را در دعوتنامه بگنجانید تا یک مقدار جذابیت ایجاد کند ولی یادتان باشد این ممارست را حتما داشته باشید.

حالا یک مقدار با تمرکز و دقت بیشتر درباره ریزبرگزاری خود آن مراسم با همدیگر صحبت کنیم، تا دغدغه اجرا، سخنرانی، و مجری گری یک رویداد را دارند، برطرف کنم.

در ۴۰ دقیقه گذشته راجع به پیش تولید صحبت کردیم. الان در مورد همان لحظه رویداد همان لحظه و ساعتی که با مخاطب هستیم، صحبت کنیم.

یک تعداد قابل توجه از عزیزانی که در همین کارگاه و در این رویداد با ما همراه هستند، کسانی هستند که دغدغه مجری گری دارند. بزرگواری فرمودند: علت شرکت در این جلسه این است که در این هفته و هفته آینده مجری و اجرا کننده چند جشن کلاسی و جشن میز، جشن خانوادگی هستند و مایلند نکات و توجهات لازم برای جشن ها را بدانند.

دوست دیگری فرمودند: برای دو مراسم سمت مجری دارم. برای یکی از این جلسه ها اضطراب دارم و نیاز به کسب مهارت در این موضوع دارم. دوست دیگری درخواست داشتن که چگونه کیفیت اجرا را بالا ببرند؟ ارتقاء و تقویت مهارت اجرا و …

عزیزی حرف قشنگی زدند، من وقتی برخی اجراهای صدا و سیما را می بینم، احساس می کنم مجری با خود من صحبت می کند و یا وقتی رادیو گوش می کنم، بعضی مجری ها واقعا آن حس را دارند. مجری گری های برنامه های ما خیلی کلیشه ای هستند. خوب است که بدانیم بعضی جاها مجلس مشاعره نیست و باید چیزهای دیگر هم بگوییم. یعنی گفتن ما دوست داریم در اجرا کیفیت بالاتری داشته باشیم که در این کارگاه حضور پیدا کردیم.

حدود ۱۳ الی ۱۴ سال که در مراسمات مختلف کار اجرا را انجام می دهم و با مجری های متفاوتی آمد و شد داشتم. هم از کسانی که به صورت آماتور و خیلی ابتدایی مجری گری را انجام می دهند، هم با مجریان بسیار حرفه ای در سطح ملی رفت و آمد داشتم و سعی کردم چیزی از آن ها یاد بگیرم و تجربه ای کسب کنم. مجری در برگزاری مراسمی موفق است که مراسم را از خود بداند. نکته ای که خیلی وقت ها از آن غافل هستیم. برگزاری مراسم بر اساس نقشی که مجری در آن مراسم دارد را به چند دسته تقسیم می کنم:

قسمت اول، مراسم: مراسمی هستند که مجری در آن ها میزبان یا برگزار کننده است و حالت کاملا متضاد این اتفاق، حالتی است که مجری صرفا اعلام کننده برنامه است و بین این دو اتفاق یک طیفی وجود دارد و تعداد و انواع زیادی مراسمات مذهبی اصلا مراسمات کلی و هر رویدادی را به خودش اختصاص می دهد. بعضی وقت ها مجری ها میزبان و برگزار کننده یک مراسم هستند. اگر به عنوان مجری به عنوان کسی که سمت اجرا کنندگی در یک مراسم دارید و با این کارگاه همراه هستید، به حرف من خوب توجه کنید. خیلی اوقات مجری ها برگزار کننده اصلی یک مراسم دیده می شوند. من به عنوان یک مجری، محتوایی را آماده می کنم. اصلا خیلی وقت ها نویسنده یا کسی مغز متفکر محتوایی است که او می آید به عنوان مجری هم ایفای نقش می کند. من این شخص را بالاترین و بهترین حالت مجری گری می دانم. یعنی من زمانی یک مجری را مجری می دانم و واقعا بگوییم این شخص کارش اهمیت دارد که صاحب محتوا باشد. محتوا را نه تنها از خودش می داند؛ بلکه اصلا محتوا را خودش تهیه کرده است. من به این نوع افراد مجری کارشناس می گویم. این طور افراد هستند که برنامه هایی تحت عنوان تاکشو را برگزار می کنند (تاکشو را جلوتر به آن اشاره می کنم). این بالاترین حد یک مجری است که احاطه صد در صدی به اجرا دارد. پایین ترین حد و توان مورد نیاز برای اجرا یک کسی است که صرفا اعلام برنامه می کند. یک برنامه قطعاً باید یک کارگردان پشت آن حضور داشته باشد. کارگردان یعنی کسی که نقشه اصلی و کلی آن برنامه را می چیند، یعنی من مشخص می کنم که سناریوی اصلی محتوای من چیست؟ من مشخص می کنم که دقیقاً از کجا می خواهیم به کجا برسیم؟ من دایرکتور هستم، من کارگردان این برنامه هستم. یعنی تمام آیتم های آن برنامه را من می چینم. حالت ایده آل یک مجری این است که خود مجری کارگردان آن برنامه باشد و چه قدر زیباست وقتی من در یک برنامه آنلاین، در یک برنامه مجازی، جلوی مخاطب می ایستم، در یک برنامه حقیقی میکروفون به دست می گیرم و جلوی مخاطبین خودم می ایستم، من نخ اصلی تسبیح باشم و سیر کننده در روند اصلی محتوا. این اعلی حالت یک برنامه مجری محور می شود. مثال: بسم الله الرحمن الرحیم با یاد و نام خداوند متعال برنامه را آغاز می کنیم. دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به عنوان مجری می خوانید و بحثی را شروع به مطرح کردن می کنید. مهمانان عزیز عیدتان مبارک باشد، یک سؤال می خواستم از خدمت شما بپرسم. خیلی وقت ها ما در زندگی دچار یک سری دغدغه ها، اضطراب و استرس هستیم، و همین طور جلو می رویم و از قبل وقتی ایده اصلی برنامه را چیده بودی، این جا می طلبد که من از سخنران یا دوستی دعوت کنم تا بیاید و حرف مرا کامل کند. مهمان و مخاطب شما می بیند که شیرازی روی سِن رفته و می گوید دوستان عزیز؛ حالا تا این جای برنامه که آمدیم، از شما اجازه می خواهم که با من همراه باشید. از دوست خوبم خانم یا آقای … یا حاج خانم یا حاج آقای …

دعوت کنم که در ادامه این بحث با ما همراه باشند. از سخنران خداحافظی می کنید و بعد از فلان گروه سرود دعوت می کنیم. بعد از اجرای سرود، از گروه نمایش دعوت می کنید. بعد از گروه دکلمه خوان، بعد از فردی که بیاید مسابقه را اجرا کند و …

هر برنامه نیاز به نخ تسبیح دارد. حالت اعلای ماجرا آن است که مجری همان نخ تسبیح شود و شما آن قدر به برنامه احاطه دارید که انگار مخاطب چنین چیزی برداشت می کند. شما می خواهی از حرف (a) مخاطبت را به حرف (z) برسانی. می خواهید الف را به حرف ی برسانید. انگار مجری تمام آن محتوا را ارائه می دهد. خوب به این ظرافت ماجرا دقت کن. یعنی مجری خودش را آماده می کند. اگر هیچ آیتم جانبی هم در برنامه وجود نداشت، بتواند کل محتوای مدنظر تهیه کننده و آن تیم برگزارکننده را به گوش مخاطب برساند. اما برای زیباتر شدن کار، صلاح می دانند که فلان قسمت حرف را به دست یک سخنران بدهند، فلان قسمت حرف را به دست یک دکلمه خوان بدهند، فلان قسمت نمایش اجرا کند و از طریق نمایش با مخاطب در ارتباط باشد. فهمیدید ماجرا چه شد؟ گرداننده بحث من هستم. پایین ترین حالت آن چیست؟ اینکه ما می خواهیم یک جشن خیابانی، یک جشن سنتی بگیریم، حاج آقای فلانی را دعوت کردیم نیم ساعت صحبت کنند. یک گروه سرود هم داریم که ده جا رفته و کار اجرا کرده اند. به آن ها هم می گوییم بیاید. یکی از دوستان ما گفت: یک نمایش هم یک تیم نمایشی آماده کردند، نمایش آن ها قشنگ است. موضوع آن چیست؟ نمی دانم قشنگ است!

اینها را هم دعوت می کنیم. نه سر و ته حرف سخنران مشخص هست، نه محتوای کلی جشن را می دانی چیست؟ نه متن آن سرود را می دانی، نه از محتوای آن نمایش اطلاع داری.

مجری این وسط دو بیت شعر می خواند، دو کلمه با مخاطب حرف می زند و دعوت می کند که به سراغ قسمت بعدی برنامه بروند. حالا بروید تئاتر را ببینید، سرود را بشنوید، مثلا به حرف سخنرانمان گوش کنید. پس بالاترین حد این است که وقتی من ایده محتوی اصلی اجرای خودم را نوشتم، بگویم که ببین من می خواهم به گوش مخاطبم برسانم که تو می توانی مثل یک پدر مهربان، «الإِمامُ الأَنیسُ الرَّفیقُ، وَالوالِدُ الشَّفیقُ» می توانی مثل یک رفیق جان جانی، یک برادر تنی، مثل یک پدر تنی، مثل یک مادر دلسوز به طفل صغیر می توانی با امام زمانت در ارتباط باشی و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین فردی است. این کل محتوایی هست که من می خواهم ارائه دهم. می گویم ببین این محتوا را بچین تا دو ساعتت را پر کند.

قدم اول:

– چه می خواهی به او بگویی؟
– مثلا می گویی من قدم اول می خواهم بگویم ما در طول این زندگی نیاز به یک رفیق و همدم داریم.
– می گویم خب بعد از آن چه می خواهی بگویی؟
– مثلا می خواهم بگویم ما خیری از رفاقت های دنیوی مان ندیدیم و اگر خیری هم دیده باشیم، تعداد آن خیلی کم است. اوکی؟
– قسمت بعد چه می خوای بگویی؟
– مثلا باید دنبال رفیق های درجه یک بگردیم.
 چه جمله ای می خواهی به مخاطبت بگویی؟
– ببین یک سیر محتوا می چینم که مثلا من بعد از آن می خواهم بگویم که خدا افرادی را به ما هدیه کرده که این ها خیلی درجه یک هستند. در عصر و زمانه ما چه کسی است؟ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند.
– می پرسم بعد از آن چه؟
 -حالا می خواهم یکسری راهکار بدهم که این ها اینگونه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ارتباط باشند.
– پس انگار آن ماجرای ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با یک پیش مقدمه و پس مقدمه، تکه تکه کرد. مثلا در پنج، شش پاراگراف یا پنج شش خط بند محتوای آن را شکست.
– این حالت اعلای آن است که انگار من محتوایی را آماده کردم، آن محتوا را شکستم به یکسری زیرمجموعه رساندم. انگار از یک a به z رساندم. از الف به ی رسانده، مثلا شش مرحله شده.
می گویم خب مجری عزیز، برگزار کننده های دسته گل، شش بخش  را چه کسی می تواند بگوید؟
– می گوید: ببین منِ مجری، اینقدر توانمندم، چون خودم محتوا را نوشتم، شش بخش را خودم می توانم بروم بگویم.
– می گویم: باریکلا. این توانمندی تو را می رساند و بودن همچون تویی در یک مراسم، موجب دلگرمی است. چون خیالم راحت است، اگر هر کدام از قسمت ها خراب شد، تو می توانی جای آن را پر کنی.

قدم بعدی:
 حالا یک مقدار خسته کننده است که شش بخش را تو بگویی. می توانی هرکدام از این شش بخش را با چیزهای دیگر جایگزین کنی؟
– مثلا یعنی چه؟
 – مثلا شعری داری که این شعر بتواند به افراد القاء کند که دنیا چقدر بی وفا است و رفیق چقدر مهم است! اما در این دنیا بی رفاقتی و نارفیقی زیاد کشیدیم.

یعنی امکان دارد تو یک دکلمه خوان، یک شعرخوان، حتی یک گروه سرود را بیاوری و از آن ها استفاده کنید و اجرای زیبای آن ها را ببینی، بدون اینکه آن ها اصلا حرف مذهبی بزنند. چون قرار است آن ها یک قسمتی از پازل محتوی تو را پر کنند. امکان دارد یک سخنران، یک روانشناس را دعوت کنید، فقط ده، پانزده دقیقه برای مخاطبین تو از نقش رفیق در زندگی صحبت کند. تو این محتوا را اینجوری کنار هم می چینی تا بیایی یک روند محتوایی را پیاده کنی. می بینی؟ نخ تسبیح همه این ها، آن مجری هست. من قسمتی از حرفم را با دکلمه می زنم، یک قسمت را با یک تئاتر چند دقیقه ای می زنم، قرار نیس وقتی می گوییم تئاتر، دو ساعت تئاتر باشد. نه! دو قطعه پانزده دقیقه ای، می توانند برای تو یک فضایی را ترسیم کنند تا مجری تو، تاکشومن تو، سخنران تو، از آن نمایش استفاده کند و بتواند پیش مخاطب راحت مثال بزند.

به همین منوال جلو می روی، می گویی من این قسمت را دست سخنران می دهم. این قسمت دکلمه، این قسمت اصلا بازی و مسابقه، با گیمفیکیشن می خواهم یک محتوا را به مخاطب منتقل کنم. در انتها مجری اینگونه با مخاطب ارتباط می گیرد.

می گوید: آهای مخاطبی که من به تو سلام کردم و خودم عرض مسئله کردم، حالا با تو خداحافظی می کنم و تو را با این کال تو اکشن ها، تو را با این کارهایی که باید انجام بدهی، به خدای متعال می سپارم، ان شاءالله که زندگی خوبی داشته باشید.
این حالت اعلای مجری گری است.

پایین ترین حالت را گفتم. جشن های شلخته که مقدار زیادی آیتم را دور هم جمع می کنیم، یک مجری هم کنار آن می گذاریم که این مجری انگار حُکم بتونه ای را دارد که بین این آجرها را پر می کند. در حالت قبلی مجری می گوید من خط سیر اصلی هستم. برای زیباتر شدن کلامم، از پلاگین ها و آیتم های مختلف استفاده می کنم. اما در حالت دوم چگونه است؟ تهیه کننده مراسم چهار، پنج آیتم را پیدا می کند، کنار همدیگر می گذارد. سخنران دیر می آید، می گویند مداح بیشتر بخواند. در مجلسی قرار بود دو مداح بیایند و بخوانند. یک مداح در ترافیک گیر می کند، یک مداح فراموش می کند بیاید. این وسط مجری را هم آن وسط می گذارند و می گویند هر جا خالی بود، خودت بیا جمعش کن. اسم سخنران و مداح هم به آن می دهند. می گویند این ها را حفظ کن. از حاج آقا، حاج خانم فلانی دعوت کن بیایند دو دقیقه صحبت کنند. این وسط حالا تلورانس هم دارد. مثلا برنامه جشن را فرد دیگری بسته، به زیبایی هم بسته ولی شما جزء آن گروه نیستید. حالا می گویند بیا این نقش را پر کن. پس اول جایگاه خودمان را به عنوان مجری بشناسیم، بدانیم من چه مدل مجری ای هستم. عزیزان دلم برادران و خواهران گلم که به عنوان مجری در جشن های مختلف فعالیت می کنید، از شما خواهش می کنم حتما جایگاه خودتان را به عنوان مجری بدانید. خیلی وقت ها برگزار کننده جشن نمی داند. شما باید به عنوان یک مجری حرفه ای به ایشان بفهمانی و شرایط را برای او توضیح دهی و از او بخواهی که به تو راهنمایی دهد. خیلی وقت ها هم نه، برگزار کننده جشن آدم حرفه ای است. خواهش می کنم او را سؤال پیچ کنید.

دوست عزیزی می فرمایند: منظور ما از مجری، ارائه دهنده محتواست. مثل سخنران. ببینید من اینجوری می گویم؛ خواهش می کنم حتما چه به عنوان سخنران، راوی، مجری و به عنوان پرزنتور، مجری که اعلام برنامه می کند، اگر دقت کرده باشید، در حالت قبلی وقتی می گویم مجری میزبان برنامه است، او دیگر مجری نیست. برای خودش یک پا سخنران است. تنزل رتبه که به او بدهیم، صرفا اعلام برنامه می شود. و الا در لِوِل اول یک سخنران است که از سخنران های دیگر هم کمک می گیرد. حالا بگذریم. می خواهم بگویم که عزیزان اگر خواستید میکروفن در دست بگیرید و در یک مراسم ایفای نقش کنید، از شما خواهش می کنم که حتما از برگزار کننده آن مراسم بپرسید و اگر نمی داند، او را سؤال پیچ کنید و جایگاه خودتان را در آن مراسم مشخص بفرمایید. خیلی وقت ها آن برگزار کننده جشن انتظار دارد که شما فقط اعلام برنامه کنید. خواهش می کنم حرف اضافه نزنید. هر برنامه نمایشی که اجرا می شود، اصطلاحا به آن یک آیتم می گویند.

مثلا ما یک آیتم دکلمه یا آیتم سخنرانی داریم. مصطلح هست که به حرف های مجری که بین آن آیتم ها گفته می شود، پلاتو گفته می شود. اصطلاح است. ممکن است جای دیگر اصطلاح دیگری بشنوید، قرآن، زیارت آل یس آیتم هستند. صحبت های مجری، پلاتو است. سخنران؛ آیتم و مجری پلاتو، دکلمه آیتم، مجری پلاتو. مجری عزیز! این را حتما توجه داشته باش که در پلاتوها چقدر حق داری صحبت کنی؟ بعضی از مجری ها به اشتباه در پلاتوها شروع می کنند به اندازه یک سخنران صحبت کردن. اگر برنامه و مراسم به نحوی تهیه شده که شما فقط اعلام برنامه کنید، زیاد صحبت نکن! و بالعکس بعضی وقت ها برگزار کننده مراسم انتظار دارد که ای کاش یک فردی باشد و بتواند خط و ربط محتوای ما را به مخاطبمان برساند. مجری جایگاه خودت را بشناس! بعضی وقت ها شما لازم هستی برای این که مخاطب شیرفهم شود، بعضی وقتها یک ایده خوب را در نمایش پیاده می کنند ولی مخاطب هنوز حیران است. ایده اصلی نمایش را نفهمیده. تو به عنوان یک مجری وظیفه داری دو روز قبل از اجرای برنامه بروی با برگزار کننده جلسه بگذاری. البته اگر در تیم آن ها نیستی و از آن ها بپرس که انتهای این می خواهید به چه چیزی برسید، هدف از برگزاری آن نمایش چیست؟ چرا این ایده بازی را دادید؟ من می توانم بازی دیگری جایگزین کنم؟ چقدر به من زمان می دهید؟ در بین آیتم ها، پلاتوها چقدر می توانم صحبت کنم؟ دوست دارید چه نکاتی در صحبت من ارائه شود؟ شاید لازم باشد شما گل را بزنید، شما تیر آخر را بزنید. شاید مخاطب شما؛ مخصوصا اگر لِوِل برنامه از سطح مخاطب یک پله بالاتر باشد، احتمال دارد مخاطب شما ایده اصلی نمایش و سخنرانی، هر چه بود، خیلی قشنگ هست که مجری دائم فلش بک بزند. همانطور که در صحبت های سخنران شنیدید، چقدر قشنگ است همان طور که در نمایش دیدید، مثل فلان شخصیت این کار را انجام دهیم. دائم استفاده و کمک می کنی تا نخ تسبیح تا آن شالوده فکری در طول برنامه حفظ شود. مشروط به این که تهیه کننده برنامه از ما چنین انتطاری را داشته باشد و به شما فقط به چشم اعلام برنامه نگاه نکند. تذکری را در عرایضم گفتم که توجه داشته باشید که شما مجری هستید و ما در آن قسمت مجری هستیم. ما معلم نیستیم. خیلی وقت ها نباید بعضی صحبت ها را به مخاطب بگوییم. قرار نیست ما آن جا علامه دهر بازی در بیاوریم، قرار نیست من هرچه بلد هستم، به زور در ذهن مخاطب فرو کنم. سخنران عزیز، اگر سخنران یک رویداد هستی، بدانید که داری از مدیا و از قالب سخنرانی استفاده می کنی. سخنران عزیز خواهش می کنم توجه داشته باشید، شما در کلاس درس نیستید. این را از قدیم بزرگترها به ما یاد دادند و از نظر علمی این را اثبات کرده که حد تأثیر پذیری متمادی و متوالی یک شخص، تقریبا به دقیقه یک و نیم برابر سن اوست. یعنی چه؟ یعنی اگر مخاطبین شما در رنج بیست ساله هستند، یک و نیم برابر می شود سی دقیقه. پس شما نهایتا به صورت ممتد و متوالی سی دقیقه می توانید برای مخاطبت صحبت کنید. پس آیتم سخنرانی را از سی دقیقه بیشتر نکن. به نظر من هیچ آیتمی را بیشتر از سی دقیقه برگزار نکن و چه بهتر سخنرانی شما بیست دقیقه شود. چه جالب که مجری شما کوتاه کوتاه صحبت و قسمت قسمت محتوا را ارائه کند.

گفتم تاکشو؛ تا اینجا هستیم، بگویم.  قطعا اسم تاکشو را شنیدید. یک تعریف علمی دارد، یک تعریف اصطلاحی دارد. تعریف علمی تاکشو آن چه که در فضای تلویزیونی بین المللی اجرا می شود، آان چیزی و شرایطی است که در صدا سیمای جمهوری اسلامی هم قطعا دیده اید. شاید در شبکه های بین المللی ماهوره ای برنامه هایش را دیده باشید. این است که یک برنامه ای اجرا شود که بین مجری و بین مخاطب تعامل باشد (استاندارد تاکشو همین است)، زمانی که مخاطب احساس کند صحبت هایش یک مقدار تأثیر دارد و دیده می شود و صرفا مثل دیوار با او صحبت نمی کنیم. یعنی اگر مجری به این دعوت کند که مثلا شما تشویق کنید کدام ایده را اجرا کنیم، شما تشویق کنید که جایزه را به چه کسی بدهیم، شما دست هایتان را بالا بیاورید، سؤال بپرسید، سخنران پاسخ دهد، شما بگویید کدام حرف را پیش بگیریم، هرچه قدر که بیشتر در دل مخاطب برویم و او احساس کند وجود دارد و میکروفن را در جمع بچرخانیم، این بیشتر به سمت تاکشو میل پیدا می کند. اصلا مثل برنامه های تلویزیونی مجری و سخنران بین مخاطبین بنشینند، مخاطب دیده شود و حضور داشته باشد، این می شود تاکشو. آن چه که اصطلاحی بین ما مطرح است و غلط مصطلح است، زیاد با آن کاری نداریم. خیلی از افراد فکر می کنند که اگر به پشت یک تریبون رفتند و با یک میکروفون رفتند، سخنرانی می کردند یا مثل یک مجری صحبت می کردند، این یعنی این که جشن سنتی و اسم آن را مجری سخنرانی می گذاشتند.

اگر همین افراد یک هد میک، (از این میکروفون هایی که نزدیک گوش و دهان قرار می گیرد) استفاده می کردند و با یک لباس فاخر روی سن رفتند و راه می رفتند و حرف می زدند، اسم این تاکشو می شود. این اصلا اینطوری نیست. خیلی از افراد فکر می کنند اگر دو نفر با هم صحبت کنند، به این تاکشو می گویند. این هم نیست، صرف این که دو نفر با هم صحبت کنند، تاکشو نیست. اگر مخاطب را درگیر برنامه کنید، این می شود تاکشو. یعنی امکان دارد شما مجری را دعوت کنید، حالا دوست داری دو مجری دعوت کن. مجری ها با همدیگر پاس کاری صحبتی داشته باشند. فرقی نمی کند میکروفون دستی یا سیم دار به مجری هایت بدهی. مثل این میکروفونی که من الان دارم، میکروفون یقه ای به مجری وصل کنید. یا از این هدمیک خوشگل ها به او بدهید. این ها هیچکدام معنای تاکشو نمی دهد. مادامی که شما مخاطب را درگیر محتوا کنید. پس این تعریف اصطلاحی و علمی تاکشو است. دقت کنید کلا ما لازم داریم که حتما سناریو مراسم مان را بنویسیم و تکه تکه سناریو را می نویسیم و مشخص می کنیم هر قطعه از این سناریو را با چه ایده و پلانی می خواهیم اجرا کنیم. یک جاهایی لازم است آن ایده با کلیپ ارائه شود. زمانی لازم است کل چراغ ها را خاموش کنیم، پادکست پخش کنیم، یک کلیپ صوتی. همه این قضایا را که می گویم، در فضای مجازی هم هست. احتمال دارد بگوییم دو مجری بیایند با هم حرف بزنند، دو کارشناس بیاید، یک سخنران بیاید مونولوگ بگوید. یعنی بایستد آن جا یک نفره صحبت کند. امکان دارد یک مسابقه، یک کلیپ، کارهای مختلف انجام می دهیم تا یک محتوایی را به افراد ارائه دهیم. باید پیوستگی این موضوع حفظ شود. چه در تاکشو چه در اجرای مونولوگ، مجری نداریم. برگردیم به خط قرمزها و نکاتی که در مجری گری باید رعایت کنیم.

دوستان دغدغه ای داشتند که متن شان را خواندم، بعضی مجری ها فکر می کنند که شب مشاعره است، می روند شعر پیدا می کنند، در بین آیتم ها شعر می خوانند. ببینید بدون تعارف این نحوه اجرا مربوط به عهد دقیانوس است! تقریبا می توانم بگویم این گونه اجرا که مجری در پلاتوهای خودش شعر می خواند، به نظر من حداقل ده سال پیش تاریخ انقضای آن فرا رسیده بود. و اگر دیدی کسی در اجرای خودش متوسل به شعر شده بود، کمکش کنید که از این ناتوانی در بیاید. نکته جالبی دوست عزیزمان اشاره کردند. می گویند من وقتی پای صحبت مجریان صدا و سیما می نشینم، احساس می کنم با من حرف می زنند ولی در جشن های خودمان احساس می کنم یک فرد غریبه با دیوار صحبت می کند.  واقعا هم همین است. چیزی که خیلی مهم است، این که مجری و سخنران ارتباط چشمی با مخاطب داشته باشند و به صورت چشمی مخاطب را ببینند.

و دائم بین حرف هایشان به مخاطب فیدبک بدهند. همین طور که شما من را می بینید، فرض می کنم که اینجا یک سالنی هست و مخاطب دور تا دور من ایستاده یا نشسته، من مؤظف هستم وقتی میکروفون را در دستم می گیرم، مدام به تمام مخاطبینم نگاه کنم. اصطلاحی بکار می برند به نام اصطلاح W. می گویند.اگر داری برای یک جمعی صحبت می کنی، حتما بصورت W مخاطبت را نگاه کن. اگر اینجا مجری باشد و اینجا هم مخاطبین باشند، یک W با حرکت چشمی باید برای آن در نظر بگیرید. یعنی از ته سالن بیایید به جلوی سالن، چشمتان را و حرکت چشمی خودتان را ببرید عمق وسط سالن و دوباره بیاورید جلو، سمت چپ سالن و آن سمت دیگر و دوباره برگردید عقب.

این حرکت W که در نگاه شما حفظ شود، تمام مخاطبین احساس می کنند که با شما ارتباط دارند. خیلی وقت ها یک مزه پرانی، یک نمک ریختن خیلی کوچولو و شوخی کردن با مخاطب شلوغ صحنه می تواند هم برنامه را جذاب و با نمک کند و هم از سر و صدا کردن بعضی مخاطبین جلوگیری شود. با رعایت شئونات متفاوت و این که ببینیم طرف با جنبه است، می توانید با او شوخی را شروع کنید. قطعا می دانید نباید شوخی از حد بگذرد و به بی حرمتی ختم شود و الی آخر. یا شوخی های بی نمک و جک های نامربوط قطعا نباید بازگو بشود. ولی تمام تلاشمان همان صحبت زیبای دوستمان است. مجری صدا و سیما که حرف می زند، من احساس می کنم با من حرف می زند. مجری های ما کلیشه ای و غریبه هستند. طوری صحبت می کنند احساس می کنند انگار تو نیستی. تمام تلاش شما بعنوان یک مجری یا سخنران این باشد که مخاطب شما احساس کند شما در آن سالن حضور دارید. به اجزا توجه کن، با بچه های پشت صحنه شوخی کن، پرسش و پاسخ راه بینداز، بعضی اوقات میکروفون را در دستت بگیر، از انتهای سالن بیا و وسط سالن صحبت کن. مثلا من شخصا همیشه یکی دو اصل را در اجرای خودم رعایت می کنم. وقتی تهیه کننده ای با من تماس می گیرد و می گوید شیرازی من می خواهم مجری یا سخنران جشن من باشی، مدام از او می پرسم تصویر ذهنیت از مجری چیست؟ چرا با من تماس گرفتی؟ از من چه چیزی می خواهی؟ بعضی ها که خیلی راحت می گویند تو مجری جهنمی هستی! (شوخی یکی از دوستانم هست) یعنی هیچکس نبود، ای به جهنم بگو فلانی بیاد.

بعضی وقت ها شیرازی مجری جهنمی است. ای به جهنم! هیچ کس نبود، بگوییم شیرازی بیاید. بعضی وقت ها می گویند: نه، شیرازی من این مدل صحبت کردن و این مدل دغدغه تو را می خواهم و مثلا دوست داریم با مخاطب اینطور حرف بزنی. مجری و سخنران؛ تو وظیفه ات این هست که بروی ماجرا را پیدا کنی. اگر دیدی شخص اصلا پرت هست و در دنیای دیگری است و نمی داند چرا تو را دعوت کرده، واقعا مجری جهنمی هستی! با توجه به مخاطبت هرکار صلاح می دانی، انجام بده. اما اگر میدانی مخاطبت چیز خاصی از تو انتظار دارد و تهیه کننده تو را برای هدفی خاص دعوت کرده، سعی کن به هدف او برسی.

مورد بعدی که معمولا رعایت می کنم، مگر اینکه امکان فنی آن فراهم نباشد، این هست که من به هیچ عنوان میکروفون سیم دار دستم نمی گیرم و به هیچ عنوان پشت تریبون نمی ایستم. فقط در شرایطی پشت تریبون می ایستم که فضا کوچک باشد و با مخاطبم خیلی نزدیک باشم.
اگر جا برای مانور داشته باشم و به شما گفتم عزیزان حداقل ۳ متر سن با مخاطب فاصله داشته باشد، حتما از میکروفون بی سیم استفاده می کنم و راه می روم تا بتونم انرژی بیشتری را به مخاطبم ارائه دهم.

قطعا می دانید در کیفیت صدا، بهترین میکروفون، سیم دار و بعد دستی بی سیم و بعد با فاصله زیادی هاچ اف (میکروفون یقه ای) است. بالاخره این ها به شما آن کیفیت صدا را نمی دهند و مجری عزیز حتی المقدور از میکروفون دستی استفاده کن و خوشبحالت هم می شود. خیلی از ما در زبان بدن مشکل داریم. اگر میکروفون یقه ای یا هدمیک داشته باشی، نمی دانی دو دستت را چکار کنی! ولی وقتی میکروفون دستی داشته باشی، هم کیفیت صدای بالاتری را داری و هم این که همیشه دستت یکجا گیر هست. مگر اینکه با بوم و کاغذ بخواهی اسم برنده ای را بخوانی که لازم باشد از دستت استفاده کنی.

تا اینجا یک سؤال بخوانم؟ فرمودند مطلب ما ۴ بخش و در ۸ صفحه است. می خواهم بگویم حفظ بودن مطلب از اثرگذاری کم نمی کند؟

اگر سخنران یا مجری محتوا را حفظ کند، من که می فهمم و بنظر من هر مخاطبی می فهمد و تا حد بسیار زیادی از اثرگذاری کم می کند. توجه داشته باشید از شما خواهش می کنم مجری و سخنران به محتوا مسلط باشد و بقول قرآن لُب مطلب را یاد بگیرد. شنیدید که لُب مطلب اصطلاح قرآنی هست. وقتی که قرآن اشاره می کند و عبارتی را تحت عنوان اولوالالباب می آورد، اولول یعنی صاحبان و الباب جمع لُب هست. آن صاحبان لُب مطلب که وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام هستند، یعنی لُب مطالب و علم الهی در این عالم در دست اهل بیت علیهم السلام است. من می گویم یک مجری و سخنران باید لْب مطلب دستش باشد و حرفه ای بداند سر و ته ماجرا چیست.
اگر من این گوشی را کامل بشناسم، هرکاری دلم بخواهد، انجام می دهم و هرطور دلم بخواهد، با آن ارتباط می گیرم.

خیلی وقت ها هست، یکهو جشن ما خراب می شود، برق قطع می ود یا کسی سؤالی می پرسد و رشته کلام را خراب می کند. نشستیم سر میز و حرفی را از قبل حفظ کردیم، یکهو شخصی که می خواهد خودنمایی کند، یا واقعا سؤال دارد، بحث را دست می گیرد و سؤالی می پرسد و مراسم را بهم می زند و نظم جلسه را مختل و تایم را می گیرد. و اگر احاطه صد درصدی به آن محتوا نداشته باشم، رشته افکارم به راحتی پاره می شود.
اما فرض کن من معلم بحثی هستم، به آن بحث احاطه کامل دارم. شاگردهای من از هر جا سؤال بپرسند، من می دانم چطور ادامه دهم.
مخصوصا در یک چیزی مثل این تاکشوها و مباحث ۲ نفره.
پیشنهاد من این است، فرمودید مطلب من ۴ بخش و در ۸ صفحه می باشد.
۴ بخش را به مجری ها و به سخنران هایتان ارائه دهید، بگویید این پاراگراف را بخوان و فکر کن چه مطلبی می خواهم به تو بگویم؟ حرفش را که زد، بگویید با یک زبان دیگر برای من بگو. وقتی شنیدید، خودت هم خلاصه آن را برای او بگو. بعد بیان کن من می خواهم بگویم این، بعد این را بگو من می خواهم به مخاطب بفهمانم مثلا محبت چیزی خوبی هست. درست برای آن دو صفحه متن نوشتم، ولی هدف من این است.

خواهر و برادر عزیز؛ این را مد نظر داشته باشیم! جشن میز راه می اندازید و سخنران یا مجری دعوت می کنید ولی می بینید مخاطبان خیلی وقت ها شبیه کسانی نیستند که شما تصور می کردید و مجری شما اگر توانمند باشد، با یک نگاه به حجاب خانم ها یا تیپ آقایان و بچه ها می فهمد این محتوا به درد این این مخاطبین می خورد یا نه! بعضی وقت ها مجری روی سن به این نتیجه و صلاح می رسد که الان محتوا را عوض کند، گاهی اوقات هم سخنران احساس می کند بایست از این مطلب رد شود یا بیشتر ادامه دهد.

اگر لُب مطلب دستش نباشد، این اختیار را از او گرفتید. و یک سری حرف های طوطی وار خواهد گفت که جالب و جذاب نیست.

پس مجری و سخنران عزیز؛ محتوا را خلاصه کنید و بدانید لُب مطلب چیست. دوستی پرسیدند که آیا امکان دارد چند جمله و اصطلاح مثال بزنید که چگونه رابطه صمیمی تری با مخاطب پیدا کنیم؟ یک سری مباحثی بوجود می آید.

اولا؛ مخاطب شناسی در بحث مجری گری و سخنرانی خیلی مهم است. بعنوان مجری یا سخنران حتما مدنظر داشته باشید حتی المقدور از تهیه کننده و برگزار کننده بپرسید چه مخاطبی را دعوت کرده؟ نکند خدای نکرده شوخی هایی انجام دهید که سبب دل شکستن یا اذیت کردن آن ها شود یا اصلا ذهن آن ها را دور کند.

– می پرسم مخاطب من چطور افرادی هستند؟
– می گویند انسان های عامی جامعه.
– می پرسم آن ها چطوری در این جمع می آیند؟
– می گویند خانوادگی می آیند.

مثلا اگر دیدی جشنی داری که مخاطب شما خانواده هستند، راحت به دنبال مثال های زن و شوهری بگرد. مثال های پدر مادری، به دنبال شوخی های مصطلحی که در خانواده ها هست، بگرد. از جک های تر و تمیزی که در خانواده ها مطرح می شود، مثل آن پدری که کولر را خاموش می کند یا مادری که روی دست بچه می زند و می گوید سیب زمینی سرخ کرده نخور …
یک چیزهایی که خانم ها و آقایان را با هم درگیر کند، از این ها استفاده کن.
اگر دیدی مخاطب شما خانواده هستند، فضایی را پیدا کن، بگو آقایان برای خانم ها، خانم ها برای همسران شان یک کف مرتب بزنند.

اگر دیدی فضای خانوادگی است، از بچه ها بخواهید که دست بزرگترهایشان را ببوسند، بزرگترها پیشانی بچه هایشان را ببوسند. اگر دانش آموز هستند، به سراغ شوخی کردن در مورد معلم هایشان برو، دنبال اینکه معلم ها قرار است چگونه در مدرسه حال شما را بگیرند؟ یا مثلا معلم ها چقدر به فکر تو هستند؟ از خاطره های دوران مدرسه بگو، اصلا خیلی وقت ها مجری این گونه شروع می کند:

به جای اینکه بگویی بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن … بعد به سراغ صحبت بروی، یک بار ایده پردازی کن و برو پشت میکروفون، اولا سکوت کن، سکوت برای مجری و سخنران خیلی کمک می کند و خیلی جمع را ساکت می کند. چون یکهو همه منتظر می شوند که تو حرفی بزنی. به افراد نگاه می کنی، سرت را برمی گردانی، با سکوت به همه نگاه می کنی و می گویی که یادش بخیر! فکر می کنم سیزده یا چهارده ساله بودم، شب امتحان بود و شدیدا دغدغه امتحان داشتم. انگار حرفت را با یک داستان شروع می کنی و اصلا انگار می توانی آیتم های مختلف که برگزار شد، پلاتوهای مختلف مجری را براساس آن داستان اولیه ببندی. انگار یک جوری خودت را به بچه ها ترکیب می کنی. خودت را از آن بچه ها می دانی. کاسب هستند، مَثَل کسب و کار می زنی. خانه دار هستند، مثال خانه داری می زنی. مطالبی بگو که انگار از خودشان هستی. گفتم وقتی می خواهید روی یک نفر زوم کنید، کاری نکنید ناراحت شود ولی راحت می توانید از داستان ها، مثال ها استفاده کنید. اگر آدم خنده دار، لطیف و خوشمزه ای نیستید، جُک تعریف نکنید. یا اگر می خواهید یک جُک تعریف کنید، به بچه ها، به مخاطب، به مهمان هایتان بگویید «می خواهم یک جک بی مزه برایتان تعریف کنم» گارد مخاطبت را بشکن!

انتظار نداشته باش که قاه قاه بخندند. چون کلا آدم ها «حریص علی ما مُنع» هست. اگر جایی ادعا کنید که حرف خنده دار دارید؛ دیگران با نخندیدن شما را ضایع می کنند. اگر بگویید یک جک بی نمک داری، افراد بالاخره یک لبخندکی زیر لب می زنند. اگر هم نخندید، تو به عنوان مجری چیزی را از دست ندادی و بحث خراب نمی شود. برای صمیمی تر شدن با مخاطب، می توانی از شوخی های روزمره استفاده کنی. ترجیحا سمت مسائل سیاسی نروید. نکات تند اعتقادی را مطرح نکنید. چون سبب می شود مخاطب تان را از دست بدهید. شما قرار نیست معلم اخلاق، معلم احکام باشید. خرابش نکنید.

یک مسئله دیگری را می خواستم خدمتتان عرض کنم. همانطور که گفتم حتما به فضای فنی برگزاری رویدادتان توجه داشته باشید. نکته خیلی مهمی است. اگر رویداد حضوری دارید (حقیقی)، حتما به نور سالن و به سیستم صوت توجه داشته باشید. اگر هم رویداد مجازی دارید، به دوربین، به کیفیت آن، به نور محیط و میکروفون توجه داشته باشید. سیستم صوت خیلی مهم است. خواهش می کنم سَرسرکی و بی توجه از کنار آن نگذرید. سیستم صوتی خوبی تهیه کنید و خواهش می کنم از یک کسی که اهل فن است، دعوت کنید حتی شده با پرداخت هزینه بیاید و سیستم صوت را به شما تحویل دهد.

سوت نکشد، صدا زیادی بم یا زیر نباشد، اکوی الکی ندهید و یک کار خوب تحویل دهید. به اندازه محیط تان باند و اسپیکر فراهم کنید.

از زیرصداها بصورت حرفه ای استفاده کنید. کسی را پای سیستم بگذارید و به او آموزش دهید تا مشکلی پیش نیاید. هرجا که مجری صحبت می کند، با ولوم بسیار مناسبی زیرصدا پخش کند تا به صحبت های مجری هیجان بدهد. وقتی مسابقه برگزار می شود، سرودهای شاد برگزار کند، همین حرف را دقیقا در مورد بستر مجازی هم داریم. عزیزان از دوربین خوب استفاده کنید. از امکانات خوب استفاده و از سرعت اینترنت خوب بهره مند شوید تا کار شما خراب نشود. یک تقلب به بچه هایی که اهل فعالیت مجازی هستند، برسانم؛ متاسفانه از زمانی که کرونا به میدان آمد، خیلی از فعالیت های حقیقی در بستر مجازی برگزار شد و این عادت مجازی برگزارکردن در بعضی از ما باقی ماند. همان زمان هم من به خیلی از دوستان تذکر می دادم. متأسفانه خیلی ها گوش نمی کردند و ضربه آن را هم می دیدند. به انتشار یک رویداد مجازی، به انتشار یک فیلم، یک چیزی، یک محتوا در فضای مجازی اصطلاحا استریم گفته می شود.

استریم یعنی اینکه شما یک چیزی را آپلود می کنید و فضایی را فراهم می کنید که مخاطب شما بتواند آن برنامه را ببیند، اوکی؟ خیلی از افراد اقدام می کردند و سعی می کردند که یک محتوای آنلاین و صددرصد آنلاین تهیه کنند. همین الان کلاسی که من و شما داریم با هم برگزار می کنیم، یک رویداد کاملا آنلاین است و همین الان هر نقص فنی هم که باشد، روی کلاس من و شما تأثیر می گذارد. علت اینکه ما قصد داریم حتما این رویداد را آنلاین برگزار کنیم، چیست؟ اینکه اگر در این وسط از دوستان سؤالی به ما رسید، ما همان جا سؤال را جواب دهیم.

اما یک سؤال از شما دارم؛ خیلی از برنامه هایی که در فضای مجازی اجرا می شود، نمی توانیم بصورت آفلاین آن ها را ضبط کنیم و بعد آن را پخش کنیم؟

دقت کنید! مثل برنامه های آفلاین و تکرار صدا و سیما. تو یک بار آن برنامه را زنده می بینی، ولی خیلی وقت ها هم تکرار آن را می بینی. بگذار یک نکته جالب تر به شما بگویم. چه تضمینی وجود دارد که خیلی از برنامه هایی که علامت لایو کنارشان هست، نوشته زنده، حتما زنده برگزار می شود؟

 فکر کنم بعضی از شما یک مقدار در فکر رفتید. یعنی اگر من از یک فیلمبردار حرفه ای دعوت کنم تا از مجری، از سخنران من فیلم بگیرد، این ها را خیلی خوشگل تدوین کند، از یک نوار زیر نویس استفاده و پیاده کند، افکت های مختلف کامپیوتری را پیاده کند و یک ساعت و نیم به من یک کلیپ جشن بدهد، یعنی یک فیلم یک ساعت و نیمه از یک جشن را به من بدهد که برای تولید آن یک هفته زحمت کشیده و بعد این را در فضای استریم بگذارد و پلی کند، برگزار کننده آن مراسم چند نفر هستند؟ یک نفر.

یک نفر که در خانه نشسته و یک فایل تصویری را استریم و پخش می کند، یا پادکسب می کند و تنها چیزی که می تواند این وسط به مشکل بخورد، اینترنت است که آن هم دیگر دست من و شما نیست. و شما یک فیلم بسیار حرفه ای را در یک تایم بسیار عالی در یک زمان بسیار خوب، بعنوان یک جشن پخش کردید. اشتباهی که خیلی از افراد می کنند، چیست؟ اینکه تمام آن تیم را در آن تایم از آنلاین در آن تایم مشخص می خواهند فراهم کنند و بیایند تا برنامه را اجرا کنند.

حالا یک بار دوربین خراب می شود، سیستم صوت از بین می رود، اینترنت … یا سنگ از آسمان می آید، ناگهان حال مجری بد می شود، لباس خوب نیست، صدا قطع شده، برق یکهو قطع شد، چرا اینکار را بکنیم؟

امکان دارد برای شما این سؤال پیش بیاید که آقا من بعضی وقت ها می خواهم در رویداد آنلاین و رویداد مجازی همان جا بصورت آنلاین قرعه کشی کنم، اشکال ندارد. این هم راه حل دارد. یک ساعت و نیم جشن و رویداد آنلاین داری، دو نیم ساعت است. یک ساعت برنامه داری، دو نیم ساعت کسانی که استریم می کنند، کاملا با این حرف من آشنا هستند. دو برنامه نیم ساعته را ضبط کن، در آن وسط سوئیچ کن، فقط ۱۰ دقیقه، یک ربع آنلاین و واقعی آن جا حضور داشته باشد و برنامه را کاملا بصورت آنلاین پخش کن. متوجه شدید؟

خیلی راحت می توانید اینکار را انجام دهید. یعنی نود درصد برنامه ات را در ضرب گیر آفلاین بگذار. که بماند خیلی از افراد بصورت هنرمندانه یکساعت قبل از برنامه، قرعه کشی را هم انجام می دهند. مثلا شما قرار است قرعه کشی کنید و بفهمید بهترین پاسخ مال هرکسی بود، جایزه را به او بدهید. دو ساعت قبل از برنامه ات قرعه کشی را انجام بد،ه فیلم بگیر. فیلم را همانجا کَپچر و ادیت کن. خروجی و رِندر بگیر و پخش کن. اصلا نیازی نیست که بخواهی همه چیز را همانجا انجام بدهی. هدف ما برگزار کردن یک جشن با کیفیت است. این جمله را از من به یادگار داشته باشید. اگر فرض کنیم ساندویچ یک غذای معمولی است، و چلو کباب یک غذای لاکچری است، یک ساندویچ خوب و با کیفیت، قطعا از یک چلو کباب بی کیفیت خیلی بهتر است.

اگر در جشن تان یک ساندویچ خوب و خوشمزه بدهید، قطعا بهتر از این است که تا اسماً چلو کباب بدهید ولی کسی نتواند بخورد و غذا را دم درب بگذارد.

که این اتفاق متأسفانه خیلی وقت ها می افتد. از این صحبت ها بگذریم. من باید بحث را جمع کنم. دو ساعت این رویداد طول کشید. خیلی حرف هنوز برای انجام دادن و گفتن هست.

نکته قابل توجه این است که من نمی خواستم در اینجا کلاس فن بیان مجری گری برگزار کنم که اگر لازم باشد، بتوانیم با بچه های گروه سفیران هماهنگ کنیم، در صورت وجود درخواست شما عزیزان باشد، می توانیم یک کارگاه مجزا، صرف برای نکات فن بیان و مجری گری در نیمه شعبان با همدیگر داشته باشیم. چه بگوییم، کجاها برویم، از چه چیزهایی مثال بزنیم، دغدغه من بیشتر از برگزاری خوب، یک رویداد حقیقی یا مجازی بود که شمای برگزار کننده، یا شمای مجری، هر دو حکم متولی و پدر این رویداد را دارید. پس باید حواس تان به این باشد که خوب برگزار شود.

ان شاءالله که بحق ولی نعمت مان حضرت رضا علیه السلام ، بتوانیم برای خدمتگزاری هرچه بهتر در ایام نیمه شعبان توفیق داشته باشیم. اگر هر سؤالی برای شما بوجود آمد، دوستان گروه سفیران و بنده حقیر توفیق داریم که ان شاءالله بصورت مشاوره، بعنوان یک مشاور در کنار شما عزیزان باشیم. پس به هیچ عنوان سؤالات خودتان را چه در زمینه محتوایی و چه در زمینه اجرایی و ایده پردازی از ما دریغ نکنید. می دانید که گروه سفیران کلاس های متنوعی، کارگاه های مختلفی برگزار کرده و می کند که به شما کمک می کند در زمینه های مختلف به خوبی و با قدرت ظاهر شوید. پس حتما سؤالات خودتان را با ما در میان بگذارید و ان شاءالله ما بتوانیم به شما کمک کنیم.

 کلام و عرضم را با دعا برای سلامتی و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خاتمه می دهم. و شما را به خدای بزرگوار می سپارم.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک الحجه الحسن، صلوات علیه و آله. وعلی ابائه فی هذا الساعه وفی کل ساعه ولیا و حافظا و قاعدا وناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه عرضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن واهلک اعدائهم اجمعین

یا علی و خدا نگهدار.