در کارگاه روش تولید محتوای تبلیغی برای نوجوانان و جوانان تلاش می‌کنیم با ارائه مثال‌هایی به درک بهتری از مخاطبان این رده سنی، نیازها و گرایش‌هایشان برسیم و بدانیم برای این گروه‌های سنی چه نوع برنامه‌ها با چه ویژگی‌هایی را باید برگزار کنیم و به سراغ چه سبک برنامه‌هایی نباید برویم.


اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم

اَللهم کنْ لِوَلِیکَ الْحجهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ الساعَهِ وَفی کل ساعَهٍ وَلِیاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتى تسْکِنَه أَرْضَکَ طَوْعاً وَتمَتعَه فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الراحِمینَ.

اللهمَ صَلِ عَلَی محَمَدٍ وَآلِ محَمَدٍ وَعَجِلْ فَرَجَهمْ وَالْعَنْ أعْداءَهم أجْمَعِینَ

می خواهیم با همدیگر در مورد روش های تولید محتوای تبلیغی برای نوجوانان و جوانان صحبت کنیم. البته مفاهیمی که در این کارگاه من خدمت شما تقدیم می کنم، فقط برای این گروه کاربرد ندارد. بلکه می تواند برای گروه سنی کودکان و بزرگسالان هم بخشی از مفاهیم قابل استفاده باشد اما تمرکز ما روی این حوزه هست و می خواهم که شما هم مشارکت داشته باشید و تلاش کنید که پا به پای من در این کارگاه، پروژه های خود را برای مناسبت های پیش رو، از جمله نیمه شعبان طراحی کنید. لذا خواهش من این است که حتماً به دید کارگاهی به این جلسه نگاه کنید و تلاش کنید که خروجی این کارگاه برای شما، یک دیتای مناسب و قابل عرضه باشد؛ البته که بخش هایی از این گفتار من نیازمند پژوهش هست که شما طبیعتاً آن قسمت ها را باید جای خالی بگذارید و بعد از این جلسه در مورد آن ها کنکاشی داشته باشید تا بتوانید به پاسخ های مناسب برسید.

من خدمت همه بزرگواران عرض سلام دارم. به صورت کلی من مضمون یک روایت را خدمت شما عرض کنم. در روایات ما به این نکته اشاره شده که اگر یک پروژه ای اجرا شد یا در حین اجرا بود (من دارم در ادبیات امروزی در مورد آن صحبت می کنم)، در مورد اِی کاش های آن صحبت نکنید. این خیلی نکته مهمی است. تصور کنید من برای جشن نیمه شعبان رفتم تعدادی لیوان یکبار مصرف تهیه کردم، بعد شما من را می بینید، می گویید که این لیوان ها را چند گرفتی؟ من الان عددی که نمی دانم چند است. مثلا می گویم دانه ای هزار تومان، شما به من می گویید: چرا هزار تومان؟ به من می گفتی من یک آشنایی داشتم مثلا این لیوان ها را دانه ای ۸۰۰ تومان می خریدم. بر اساس روایات این جمله اینجا هیچ کاربردی ندارد. بهتر است که به طرف بگوییم که اگر خواستی از این به بعد بگیری، به من بگو که من آشنا دارم و بتوانم به تو کمک می کنم. تذکر در مورد زمان می تواند خوب باشد، به شرطی که این گزاره را حتماً در مورد شما لحاظ کنید. یکی از بزرگواران هم پروژه خود را ارسال کردند.

برویم سراغ گفتگوی امروز. در چهار بخش قرار است من عرایضی را در خدمت شما تقدیم کنم. یک مقدمه را بر اساس یک روایت خدمت شما عرض می کنم که خیلی مهم است. من در قالب کارگاه ها تلاش می کنم که این موضوع را با افراد به اشتراک بگذارم. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: برای هر چیز، اساس و پایه ای وجود دارد و اساس و پایه این دین اسلام، فهم عمیق است و یک فقیه در برابر شیطان، از هزار مسلمان عبادت گزار بدون شناخت محکم تر و مؤثرتر است.

بزرگواران؛ ما در دوره ای زیست می کنیم که فعالیت های تخصصی بسیار مهم شده و اگر ما به یک حوزه ای بدون دانش آن حوزه ورود پیدا کنیم، بیش از اینکه کمک کنیم، آسیب می زنیم. دقت بفرمایید بیش از اینکه کمک کنیم، آسیب می زنیم. نه اینکه حالا من به قول قدیمی ها نه طرف آب آورد، نه کوزه ای شکست، نه اینطوری نیست. در حقیقت این طور نیست که بگوییم عملکرد او خنثی بود، نه عملکرد این فرد می تواند منفی باشد و ضربه می زند. لذا با همین نگاه و با همین رویکرد داریم در این کارگاه پیش می رویم که بتوانیم فهم خود را در حوزه کار تبلیغی عمیق تر کنیم. در بخش عرائضم می خواهم نکته ای را خدمت شما متذکر شوم که چرا فعالیت در حوزه مهدویت و امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ضرورت دارد؟ دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد که شما بهتر از من به آن اشراف دارید. من می خواهم به یکی از آن دلایل اشاره کنم. یک دلیل در حقیقت مهم که سال ها ذهن خود من را درگیر کرده؛ مدت ها پیش کنفرانسی برگزار شد در تل آویو تحت عنوان کنفرانس شیعه شناسی. در این کنفرانس که احتمالاً برخی از شما نسبت به آن مطلع باشید، بیش از ۳۰۰ شیعه شناس معتبر جهان حضور پیدا کرده اند و دبیری این برنامه را یک فردی به اسم آقای مارتین کرامر به عهده داشت. مفصل در مورد مفاهیم کلیدی شیعه در این حوزه و در این کنفرانس گفت و گو شد. تقریباً می توانم بگویم این کنفرانس حدود ۴۰ سال پیش برگزار شد. یعنی اوایل دورانی که شیعه یک جهش فرهنگی و سیاسی در جهان رقم زده بود و این باعث شد خیلی از نگاه ها به آن جلب شود و حالا یک کمی افراد سراغ این تحلیل بیایند که این گروه و پیروان این آیین چه مفاهیم کلیدی دارند و قرار است که ما نسبت به آن ها چه واکنشی داشته باشیم؟ تا جایی که من اطلاع دارم، برای سایر فرقه ها و ادیان مثل این کنفرانس برگزار نشده. چرا؟ چون احتمالاً آن ها (سایر فرق و ادیان) نمی توانند به اندازه شیعه پویایی را در بر داشته باشند و احتمالاً برای سایر فرق و ادیان از منظر آن ها خطرآفرین باشد. لذا این برنامه برگزار شد و به سه محور کلیدی در این برنامه اشاره شد. چون برخی از شما می دانید من از این موارد خیلی سریع عبور می کنم. اگر فرصتی بود و دوستانی بودند که علاقه مند بودند در این زمینه بیشتر گفتگو کنیم، می شود چندین جلسه بصورت با نگاه استراتژیک به آن ها بپردازیم.

این سه گزاره عبارت بود از: اعتقاد به نهضت امام حسین علیه السلام، اعتقاد به مهدویت و انتظار منجی موعود و اعتقاد به مرجعیت و پیروی از آن ها. باور به این بود که این ۳ موضوع به هر طریق و ترتیبی شده، باید تضعیف شود. البته استراتژی مقابله با این سه موضوع به یک شکل نبود. هر کدام ساختار خاص خودش را می طلبید که به زعم من آن ها در پیشبرد این قصه و ضربه زدن به این مفاهیم تا حد قابل تأملی موفق بودند. این موضوع را من می گذارم کنار این سخن از پیامبر صلی الله علیه و آله که ۱۴۰۰ سال پیش فرمودند: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج، «افضل». ببینید لیدر و رهبر دین ما در مورد مهمترین اقدامی که ما می توانیم انجام بدهیم، صحبت می کنند و آن بحث انتظار فرج است. دایره مفاهیم متعدد از موضوعات دینی و برون دینی را در ذهن خود بیاورید، بالاترین آن ها انتظار فرج است. دیگران وقتی تحلیل می کنند، آن ها هم به این نتیجه می رسند که یکی از بال های مهم فرهنگ شیعه که باید به آن ضربه زده شود، موضوع مهدویت و انتظار فرج است. وقتی من این دو گزاره را کنار هم می گذارم، در تحلیلی خیلی سریع من را به این نکته می رساند که زنده نگه داشتن نام و یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وظیفه یک استراتژیک برای شیعیان است. وقتی از وظیفه استراتژیک صحبت می کنیم، داریم در مورد مفهومی حرف می زنیم که اگر به این موضوع پرداخت نشود، شیعه فرو می ریزد. در مورد مستحبات صحبت نمی کنیم. در مورد چیزی حرف می زنیم که اگر فقط در یک بازه نیمه شعبان به آن پرداخته شود و در سایر مناسبت ها به آن توجهی نشود و در سایر ایام سال نسبت به این تفکر استراتژیک بی توجهی شود، کما اینکه به نظر می رسد این بی توجهی رخ می دهد، بنیان شیعه فرو می ریزد. لذا اقدامی که شما برای نیمه شعبان انجام می دهید، از ابعاد مختلف مهم است اما من می خواهم به شما بگویم این اتفاق تلاش در این جریان، شبیه همان افرادی است که در جنگ احد بالای آن قسمت از کوه باید می ایستادند و آن وظیفه استراتژیک را رقم می زدند.

بی توجهی به این موضوع ضربه هایی می زند که آن ضربه ها غیر قابل جبران است. به حدیث اول برگردم؛ یک فقیه از هزار عابد نه، از هزارآدم معمولی بالاتر است. چرا؟ چون می داند چطور باید یک رفتار استراتژیک داشته باشد. چطور در موقعیت های مختلف باید واکنش نشان دهد. حالا ما با این پدیده به این مهمی روبرو هستیم که بیش از چهل سال قبل شروع شده و برای آن برنامه ریزی های مفصل و بیش از چهل سال پیش، فقط در تل آویو ۳۰۰ شیعه شناس بزرگ جمع شدند تا در مورد این موضوع و مفاهیمی از این جنس حرف بزنند. برخورد با این موضوع و با این پدیده نمی تواند یک اتفاق دم دستی باشد. مثل اینکه ما یک طرف با یک جبهه قوی مسلح از افرادی روبرو هستیم که سلاح های پیشرفته دارند، دوره های چریکی و دوره های تیفوس نظامی فوق العاده را دیدند و حالا ذهنیت من این باشد که آن چوب باتوم را به من بدهید، من بروم پدر این ها را در بیاورم! می خواهم به شما بگویم اساسا این مدل تفکر مضحک است. فارغ از اینکه غلط و اصلا مضحک هم هست، اینجا کمی تأمل کنیم. ما در برابر یک جریان تا دندان مسلح هستیم و من مسلح نیستم. چکار کنم؟ عرصه را خالی کنم؟ در این مورد من حرف نمی زنم. در مورد خالی کردن عرصه من حرف نمی زنم. در مورد نوع نگاهمان به این موضوع دارم حرف می زنم. اینکه اگر کسی نگاه دقیق، فقیهانه، جستجو گرانه، علمی به این موضوعات داشته باشد و در این مسیر حرکت کند، «ان تنصرالله ینصرکم» اگر شما خدا را یاری می کنید، یاری خدا معنا دارد. یکی از مصادیق آن، همین کار علمی و تخصصی است. اگر شما خدا را اینگونه یاری کنید، آن وقت است که خدا شما را یاری می کند.

به سراغ قسمت دوم عرایضم برویم. حالا ما می خواهیم شروع کنیم برای مخاطب فعالیت و کار تولید کنیم. من در این جلسه تمرکزم یک مقدار بر حوزه نوجوان است. چون احساس کردم اگر بخواهم به نوجوان، هم جوان هم، سر فصل های بعدی بپردازم نمی رسیم و جمع نمی شود و باورم به این است که اگر شما در بحث نوجوان بتوانید یک تسلط نسبی پیدا کنید، در بحث جوان می توانید قوی تر کارکنید. بزرگواران! دنیای نوجوانی ویژگی ها و ساختاری دارد که منِ تولید کننده محتوا باید نسبت به این ویژگی ها آگاهی داشته باشم و چقدر خوب است که اشراف پیدا کنم. نه فقط آگاهی؛ بلکه اشراف هم پیدا کنم.

من در این جلسه در مورد ۷ مورد از ویژگی های دوره نوجوانی صحبت می کنم و سریع تیترهای این ها را عرض کنم و مرور کنم. اگر فرصتی بود و کارگاه داشتیم، آنجا می توانیم نقش و تأثیر آن ها را در فرهنگ و تأثیر فرهنگ بر روی آن ها را با هم دیگر گفتگو کنیم. اولین ویژگی دوره نوجوانی، بحث دوره انتقال است. دوره انتقال از کودکی به جوانی، این فضا برای بچه ها یک برزخ درست می کند و این برزخ آن ها را به شدت ناراحت می کند. تعبیر برزخ واقعا تعبیر درستی است. دنیای ناشناخته ای هست که آن ها در بلاتکلیفی هستند. وقتی که با آن ها گفتگو می کنیم، احساس می کنند بزرگ شده اند ولی جدی گرفته نمی شوند. در حقیقت قرار است از کودکی به بزرگسالی برود و می خواهد که او را جدی بگیرند، ولی جدی نمی گیرند. می خواهد مشارکت کند اما در یکسری مباحث مشارکت داده نمی شود. قرار نیست تو ورود پیدا کنی! بنشین سرجات! به تو ارتباطی ندارد! تو هنوز خامی، متوجه نیستی و … امثال این ها. می خواهد یک سری فعالیت هایی را انجام دهد که ممکن است در آن اکتیو بودن، پویایی یا اصطلاحاً به گفته عموم، شیطنت داشته باشد و ما به او می گوییم که مگر تو بچه هستی؟ بزرگ شدی!

این فقط یکی از فاکتورهاست که برای او برزخ ایجاد می کند. فاکتورهای بسیار متعددی وجود دارد که در زمان خودش باید به آن بپردازیم.

دومین گزینه، بحث تغییر است. تغییراتی که به لحاظ فیزیولوژی، به لحاظ فکری در او ایجاد می شود. در حوزه نیازهایش ایجاد می شود و باز هم او نسبت به این ها آگاهی و تسلط ندارد.

گزینه بعدی، بحث مسئله آفرینی هست.

تا پیش از این سن، دغدغه ما این بوده که فرزندمان سرما نخورد، در خیابان با ماشین تصادف نکند، اما حالا برای او مسئله های جدیدی ایجاد می شود که این مسئله ها دیگر از جنس مراقب باشم کلاه سرش بگذارد، مراقب او باشم، شال گردن بپوشد، سرما نخورد، نیست. اصلا منِ پدر، منِ مادر نسبت به مسئله آفرینی های جدید او مستأصل هستم و این مسئله آفرینی های جدید، او، یعنی نوجوان من احساس می کند از رفتن به سمتشان ناگزیر است برای این که خودش را اثبات کند، باید در دل این مسائل برود. و می داند اگر در دل این غصه برود، هم برای خودش هم برای والدینش مسئله درست می کند. اما از طرفی هم احساس می کند نمی توانم به آن ورود پیدا نکنم. یکی ازاین گزاره ها چیست؟ مثلا بحث ارتباط با جنس مخالف.

این ها در حقیقت چالش هایی است که برای این کاراکتر ایجاد و مسئله آفرینی ایجاد می کند. حالا اگر فردی یا تیمی بنشیند مسائل حوزه نوجوان را لیست کند، طبیعتا برای تولید محتوا دستش بازتر است.

گزاره بعدی بحث جستجوی هویت است. من چه کسی هستم؟ و نقشی که قرار است در این هستی ایفا کنم، چیست؟

واقعا در این حوزه بچه ها ابهام بزرگی دارند.

گزاره بعدی، ترس نسبت به اتفاقاتی است که دارد برای او رخ می دهد. ترس نسبت به آینده که ابهام دارد و ترس نسبت به دغدغه هایی که نمی تواند آن ها را با دیگران مطرح کند.

آرمان گرایی، وقتی با او صحبت می کنید که بیا با همدیگر یک جشن طراحی کنیم، طوری با شما صحبت می کند و از چیزهایی می گوید که شما می گویی عجب اشتباهی کردم که این را دخیل کردم. پسر خوب! دختر خوب! این هایی که تو می گویی، غیرقابل انجام است. اما او این اتفاق را مطالبه می کند. وقتی که می گویی نمی شود، احساس سرخوردگی می کند. حالا با این تفکر آرمان گرایانه منِ فرد تولید محتوا کننده باید چکار کنم؟

و گزاره آخر، قرار است که او برای بزرگسالی آماده شود.

یکی از چیزهایی که ما هم به عنوان والدین هم تولید کننده محتوا به آن بی توجه هستیم، این است که فقط داریم برای دوره نوجوانی کار تولید می کنیم.

مثلاً وقتی مخاطب ما کودک است، فقط برای دوره کودکی تولید محتوا می کنیم. در صورتی که ما قرار است برای کودکی تولید محتوا کنیم که دارد برای ورود به دوره نوجوانی آماده می شود. یعنی از مسائل نوجوانی حرف بزنیم؟ نه، این که اشتباه است ولی باید طوری مطلب را برای آن طراحی کنیم که او آماده ورود به عرصه بعدی شود. برای نوجوان هم به همین صورت است. او قرار است طوری محتوای ما را درک کند و به او ارائه شود که او را آماده می کند ولو به اندازه یک سر سوزنی که در حقیقت مهیای ورود به بزرگسالی شود. ما با چنین کاراکتری رو به رو هستیم و قرار است برای او تولید محتوا کنیم. حالا باز جوانی هم مؤلفه های خودش را دارد که چون من دیدم فرصت نیست، به آن ها خیلی ورود نکردم. قرار است که در این برنامه برای مخاطبین نوجوان و جوان تولید محتوای تبلیغاتی کنیم و شما با این دیدگاه در این برنامه شرکت کردید. من تصورم به این است و قرار است که یک محتوایی را آماده کنیم و آن محتوا می تواند هر قالب و ساختار داشته باشد. الزاما جشن نیست. هر ساختار دیگری اما مهمترین گزاره بین این ۷ عامل که برشمریم، چیست؟ به نظر من مهمترین آن که بقیه به شدت رنگ و بو می دهد و آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد، بحث جستجوی هویت است. جستجوی هویت به زعم من یک مؤلفه بسیار مهم در طراحی محتوا است و ما اگر بخواهیم اتفاقات خوبی را برای مخاطب مان رقم بزنیم، بهتر است که روی این عامل دست بگذاریم و متمرکز روی این مفهوم پیش برویم. لذا من خواهشم این است که هر کدام از شما بزرگواران تیتروار برای من بنویسید یا تیتروار نمی شود، عنوان فعالیتی که قصد دارید برای مناسبت نیمه شعبان و برای مخاطب نوجوان یا جوان انجام بدهید را لطف کنید برای من بفرستید و من چند دقیقه سکوت می کنم تا پیام های شما بیاید و آنها را ببینم. چون قرار است از اینجا به بعد یک مقداری کارآگاهی تر پیش برویم. این مقدمات را عرض کردم، از این جا به بعد بحث ما کارگاهی می شود و شما باید در پیشبرد این فضا ان شاءالله پویا باشید. من سکوت می کنم، شما بفرمایید در نیمه شعبان پیش رو و مناسبت پیش رو می خواهید برای مخاطب نوجوان و جوان چه برنامه ای را طراحی و اجرا کنید. لطف کنید فقط عنوان آن را در یک جمله کوتاه بنویسید.

– دوست عزیزی فرمودند نشریه یا روزنامه دیواری

– دوست عزیز دیگر: یک جشن برای نوجوانان ۱۰ تا ۱۴ سال که همه دخترهای نوجوان بی سرپرست هستند.

– دوست عزیز فرمودند: برگزاری جشن برای دانشجویان

 – دوست عزیز: یک جشن پر از مهربانی

– دوست عزیز فرمودند: جشن خانگی برای جوانان با محتوای تاکشو، با موضوع چه داشته هایی دارم که ارزش بالایی در مسیر زندگی من دارد.

– دوست عزیز: گروه ما قرار است حدود ۲۰ نفر نوجوان را در کافی شاپ دعوت کنیم

– دوست عزیز: جشن برای گروه سنی نوجوانان و فعالیت های تبلیغی در رسانه

– دوست عزیز: استوری و عکس نوشته و تئاتر

– دوست عزیز فرمودند: جشن نیمه شعبان برای دختران ۱۲ تا ۱۸ سال

– دوست عزیز: تولید محتوای تصویری مثل پوستر، تصویرسازی، ویدئو و غیره بسیار عالی

– دوست عزیز: تهیه بسته مهدوی با مگنت در بسته و البته شکلات. قراراست ان شاءالله برویم برای دبیرستانی ها

ما قرار است که ما با همدیگر قدم به قدم پیش برویم. شما به قدر توان تان پروژه تان را تکمیل کنید. بخشی از چیزهایی که من در این جلسه خدمتتان عرض می کنم، برای شما احتمالاً در این مناسبت قابل اجرا نخواهد بود. این یک واقعیت است. این به این معنا است که شما یک قدم به جلو برداشتید و قرار است که قدم های تکمیلی را در آینده بر دارید. چیزی را که خدمتتان عرض می کنم، نباید مانع فعالیت شما بشود. یعنی احساس کنید که این ها را ندارد، پس ما امسال برنامه را اجرا نکنیم. نه، قرار ما این نیست. قرار این است که یاد بگیریم تا جایی که می توانیم تکمیل کنیم. الباقی را ان شاءالله در مناسبت های بعدی بهتر و بهتر و بهتر. این نکته اول؛ لذا خدای ناکرده حس دلسردی و نا امیدی … نه، اینطور نیست. من خودم هم روز به روز یاد می گیرم و هر روز که بیشتر یاد می گیرم، احساس می کنم که در گذشته چه چیزهایی را نمی دانسته ام. این یک فرآیند کاملاً طبیعی است. قرار نیست که وقتی ما با یک مطلب جدید روبرو می شویم، این ما را نسبت به عملکردمان نا امید یا دلسرد کند. این را حواستان باشد، شما آمده اید که پروژه اجرا کنید. آمده اید که تا جایی که می توانید، نمره و کیفیت تان را ارتقا بدهید. بخشی را هم که نمی توانید، در مناسبت های بعد اجرا می کنید. این یک نکته اول؛ نکته دوم این فرایند یک پروسه تحلیلی و آموزشی است که مصداقش الدرس حرف و تکرار الف، درس یک بار و تکرارش هزار بار. مباحثی که من می خواهم از اینجا به بعد خدمتتان تقدیم کنم، یک بار من تدریس می کنم اما برای این که ملکه ذهن شما شود، هزاران بار باید آن ها را تحلیل و مرور کنید.

تولید محتوا یک موضوع پیچیده و یک موضوع چند وجهی است و برای اینکه ما به آن مسلط شویم، دائماً تمرین می خواهد. این را هم پس باید سرلوحه کار خودتان قرار بدهید.

به سراغ بخش سوم برویم.

بخش سوم ما قرار است که ببینیم چه تهدیداتی پیش روی مخاطب ما است.

بخش اول: در رابطه با ضرورت کار در حوزه مهدویت که استراتژی شیعه است، صحبت کردیم.

بخش دوم: در مورد مخاطبمان و این که چه ویژگی هایی دارد، صحبت کردیم.

بخش سوم: می خواهیم ببینیم چه تهدیداتی پیش روی این مخاطب وجود دارد؟

ما می خواهیم برای مخاطبمان هویت سازی کنیم. با مفاهیم مهدوی، با مفهوم موعود، با مفهوم انتظار می خواهیم برای مخاطبمان هویت سازی کنیم. هر فعالیتی که شما انجام دهید، هر مفهومی که می خواهید به مخاطب منتقل کنید، در نهایت به زعم من باید منجر به هویت سازی شود. هر مفهومی را می خواهید به مخاطب بگویید، عنوان کنید، دست شما باز است. می خواهید در مورد دعای فرج صحبت کنید؟ بگویید. می خواهید درباره گفتگو با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستی با او صحبت کنید؟ بگویید. در مورد خدمت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صحبت کنید، خیلی خوب است. در مورد هر مبحثی که می خواهید صحبت کنید، دست شما باز است. بدانید در نهایت آن چیزی که صحبت می کنید، باید منجر به یک هویت سازی در مخاطبتان شود. اما ممکن است یکسری چالش ها و تهدیداتی پیش روی شما باشد. پس تهدیدات را هم باید بشناسیم و سریع با هم مرور کنیم.

اول این که معنای تهدید چیست؟ ما وقتی می گوییم تهدید، در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟ خیلی ساده بخواهم بگویم، فقدان شرایط امن و نبود امنیت را تهدید می گوییم. دیدید می گوییم احساس خطر می کنم، امنیت باشد که احساس خطر و ترس نمی کنم. ممکن است زلزله بیاید. این می شود تهدید، فقدان شرایط امن و امنیت.

(هویت سازی یعنی اینکه من بدانم چه کسی هستم و بخشی از این را پیوند با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بداند من شیعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستم) شما باید مؤلفه های هویت سازی را بدانید، و باید به دنبال آن رفت و یاد گرفت.

این فقدان شرایط امن و نبود امنیت و تهدید برای مخاطب ما در چه حوزه هایی است؟

خواهش می کنم به این سؤال پاسخ دهید: اکنون تهدید برای مخاطب ما در این حوزه ای که می خواهیم برای آن تولید محتوا کنیم، چیست؟ به نظر شما برای مخاطب ما در حوزه هویت سازی (با آن نگاهی که ما داریم، تو شیعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستی) برای نوجوان شیعه دوازده امامی، چه تهدیداتی وجود دارد؟ در بحث هویت سازی برای نوجوان شیعه دوازده امامی، چه تهدیداتی وجود دارد؟

پاسخ دوستان:

– جنگ نرم

– نا امید شدن از وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در فضای مجازی

– همراهی با جامعه ای که روز به روز دین گریزتر می شود

– حجاب چادر، آری یا خیر

– ضعیف شدن اعتقادات در این زمینه

– سردرگمی و عدم اعتماد به آنچه باور دارند

– تهدید نداشتن آگاهی از شناخت خود و توانایی هایش

– غرق در فضای مجازی و دور بودن از مطالب واقعی و مستند

– فضای مجازی

– تأثیر نگرفتن از مطالب مذهبی

– هجمه های دینی

– وجود محتوای با کیفیت تر و جذاب تر در زمینه های دیگر

– نبود والدین دلسوز وآگاه

– دینداری درست است یا بی دینی؟

– شبهات سرسام آور مجازی

– مد شدن همجنس گرایی

– استفاده از تأثیرپذیری ناخودآگاه

من می خواهم یک گزاره به مطالب شما اضافه کنم، تصاویری را با هم ببینیم.

این تصویر را کجا می توانیم ببینیم؟ حرم مطهر رضوی در مشهد
این تصویر را چطور؟ تخت جمشید در شیراز
اهرام ثلاثه، مصر
برج پیزا، ایتالیا
قطب شمال یا قطب جنوب
تصویر فیل مربوط به هندوستان
این ادویه، احتمالاً هندوستان
این بازار کجاست؟ وقتی به پرچم نگاه کنیم، نوشته جهان در انتظار تو: بازار تهران
پوشش این افراد به ما نشان می دهد که مربوط به پاکستان هستند.

تصویر بعدی، عشایر را نشان می دهد. تا به این تصویر می رسیم، «همبرگرد»! این تصویری نیست که فقط یک جا دید. این کامپیوتر، این شلوار جین، تام و جری، بازی کامپیوتری. متعلق به یک جا نیست. کوکاکولا، بن تن، فیسبوک و شبکه های اجتماعی و …

معنای این تصاویر به نظر شما چیست؟
این تصاویری که به شما نشان دادم، به نظر شما چه معنایی می تواند داشته باشد؟
یکسری تصاویر فقط مختص به یک جا بود ولی یکسری تصاویر دیگر تعلق به یک جا ندارد.
اگر بخواهید این ها را به مفهوم هویت سازی پیوند دهیم؛ چه می خواهم بگویم؟

پاسخ شرکت کنندگان:

– عمومیت پیدا کرده و درگیر آن می شویم

– گروه BTS و غیره،

– اولی ها هویت نشان می دادند و بعضی امور جهانی شدن

– آن چیزی که ناب باشد، فقط یکی موجود است. ولی آن چیزی که خاص نیست، نمونه مشابه دارد.

– دستیابی به هویت جهانی تهاجم فرهنگی

– یکسری موارد فقط یک جا پیدا می شود، مثل آرامش که در حرم اهل بیتD است.

– دهکده جهانی و فراگیر شدن آن ها

– فرهنگ های مختلف

بسیار ممنونم. پِلَنی که در دستور کار است، این است که قرار است تمامی کودکان و نوجوانان و جوانان یک شکل تربیت شوند. قرار است منِ تولیدکننده محتوا و مخاطبم به سمتی برویم که بر اساس الگوهایی که آن ها به ما می دهند، تولید محتوا کنیم و فرزند ما و مخاطب ما قرار است شبیه آن ها شود. و در این شبیه شدن، من یک سری پوست اندازی انجام می دهم. مثال بزنم؟ بچه من وقتی کودک است، دستش در دست مامان محجبه اش است. دوست دارد با او به پارک برود و با او بازی کند. وقتی بزرگتر می شود و گزاره های دیگری به سمت او می آیند، اگر هویت او تثبیت نشده باشد و تصمیم بگیرد که خواسته یا ناخواسته شبیه دیگران شود، نیاز به یک پوست اندازی دارد. یکی از این پوست اندازی ها این است که ترجیح می دهد دوستانش که احتمالا حجاب را باور ندارد، مامانش را نبینند. پس ناخودآگاه دارد از مادرش فاصله می گیرد. این ها همان پوست اندازی هایی است که در دل این اتفاق رخ می دهند. ما در این ماجرا افتاده ایم! در یک دریا افتاده ایم! اگر تلاش می کنیم شنا یاد بگیریم، می توانیم خودمان را نجات دهیم. اگر شنا یاد نگیریم، غرق می شویم. بی تعارف! این که من در ابتدا گفتم سیصد شیعه شناس در تل آویو هستند، یعنی پِلَن جدی است، خیلی جدی است!

روی ما فوکوس کرده اند، تهدید چیست؟ قرار است بچه ما و همه بچه ها را شبیه خودشان تربیت کنند. در این فضا آیا موضوع منجی و موعود در الگوریتم های آن ها هست یا خیر؟ کارگاهی که در هفته گذشته در خدمتتان بودم، درباره رویکردهای آخرالزمانیِ آن ها در رسانه مفصلاً گفت وگو کردیم. موعود و منجی ما در پلن آن ها نیست. لذا یکی از چیزهایی که در این پوست اندازی می ریزد، همین باور به انتظار و موعود و منجی است. و گفتیم این یک باور استراتژیک است. اگر این بریزد، مثل این نیست که یکی از مستحبات یا یکی از واجبات فوت شده باشد. این پایه اصلی ساختمان است. وقتی بریزد، دیگر اصلا ساختمانی وجود ندارد که بخواهیم درباره در و دیوار و رنگ و کاغذ دیواری آن حرف بزنیم.

من شما را به این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله ارجاع می دهم که شیعه و اهل تسنن همه و همه فریقین نقل کرده اند: کسی که از دنیا برود و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. راوی پرسید: این چه جاهلیت است؟ فرمودند: جاهلیت از جنس کفر و نفاق و ظلالت است. یعنی اگر کسی امام زمانش را نمی شناسد، این شخص شبیه یک کافر و منافق و گمراه است. هر سه با هم! یک سم مطلق است! بعد این آدم که سم مطلق است، طبیعتاً رفتارها و واکنش هایش در جامعه انتشار همین سم خواهد بود. حالا ما می خواهیم در برابر این قصه قد علم کنیم. می خواهیم با کمک مفهوم منجی و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای مخاطبمان یک هویت یونیک بسازیم. این کاری است که ما می خواهیم انجام دهیم. خیلی کار بزرگ، وقت گیر و پر هزینه و سختی است. همین اول می گویم ما داریم قله را ترسیم می کنیم. وقتی به قله نگاه می کنیم و می دانیم می خواهیم به آنجا برسیم، به این معنی نیست که همین حالا می خواهیم بپریم آن جا! فقط چشم اندازمان را مشخص می کنیم. از برنامه های تبلیغی که در نیمه شعبان و در طول سال داریم، باید این هویت و این یونیک بودن را در افراد تثبیت کنیم. اگر منجر به این اتفاق نشود، آب در هاون کوبیدن است. هر کاری می خواهید انجام دهید، انجام دهید ولی نگاهتان به آن قله هویت سازی باشد. یادتت نرود؛ حواستان پرت دامنه و رودی که از آن می گذرد، نشود. چشم انداز این است: هویت سازی با مفهوم منجی و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

این را در ذهنتان داشته باشید، این که فاکتورها و ساختارهایش چه چیزهایی هستند، مفصل است. من الان نمی توانم به این موضوع بپردازم، چون جزء دستور کار این جلسه نیست. تا این جا مخاطب را شناختیم، می دانیم می خواهیم چه کار کنیم، می دانیم چه تهدیدی پیش رویمان است و حالا می خواهیم وارد بخش چهارم شویم. می خواهیم کمی عملیاتی جلو برویم. بخش عمده صحبت های من از این جا به بعد شروع می شود. اصل حرف من تازه در این بخش چهارم است. می خواهیم یک فعالیت عملیاتی را آغاز کنیم و در این فعالیت عملیاتی می خواهیم ببینیم چطور مفهومی که قصد انتقالش به مخاطب داریم را عملیاتی کنیم. بزرگواران کار تبلیغی، فعالیت فرهنگی، کار رسانه ای، کار آموزشی، یک دانش است و فرمول های خاص خودش را می خواهد. البته که جنس این دانش، جنس دانش نرم است. و ما در حوزه انسان ها به عنوان پیچیده ترین حقیقت مخلوق روی زمین صحبت می کنیم. دانشِ نرم است.

خودِ دانش ذاتاً پیچیده است و مثل دانش، چیدن آجر روی آجر نیست! چیدن آجر روی آجر و آن فرآیند، یک فرآیند سخت است و لذا دانشش هم پیچیده نیست. اما دانش در حوزه روان شناسی و جامعه شناسی و مردم شناسی یک دانش نرم است، لذا پیچیده است. حالا این دانش نرم در دو حوزه است که این دو حوزه هم بسیار پیچیده است:

۱- دین، که ما می خواهیم از منظر این دین هویت سازی کنیم
۲- برای انسان که خودش بسیار پیچیده است

لذا نیاز به فرمول و قاعده دارد. من در این جلسه می خواهم به قدر فرصتی که داریم، این فرمول را در پنج قسمت به شما بگویم. شما در پروژه هایتان دو قسمت از این پنج قسمت را محقق می کنید. اگر بخواهید پنج قسمت را کامل پیش روید، جنس پروژه تان تغییر پیدا می کند. باید حواس ما به این موارد باشد که چه کاری داریم انجام می دهیم. ابتدای کار خدمتتان عرض کنم که فعالیت های فرهنگی با هدف تحقق دو اتفاق پیش می روند، یا این فعالیت فرهنگی یک تبلیغ دینی است با هدف تعظیم شعائر، یا یک تبلیغ دینی است با هدف اغنای مخاطب. در مدل اول ما می خواهیم یک پروپاگاندا انجام دهیم، می خواهیم شلوغ کاری کنیم.

الان در منطقه ای، در شهری، در دیاری نیاز است شیعه اعلام موجودیت کند.

ما یکسری پدیده هایی داریم که این پدیده ها در حقیقت نرم هستند. مثل علوم انسانی، جامعه شناسی، روانشناسی. یکسری پدیده های سخت هستند. مثل معماری، مکانیک. این تفاوت را تا اینجا داشته باشید، ما یکسری فعالیت های تبلیغی کنیم، می خواهیم شلوغ کاری کنیم و شیعه یک جایی اعلام موجودیت کند. درست است؟ لذا اینجا مهم است ما بریز و بپاش کنیم. مهم این است که سر و صدا کنید. چرا؟ چون به این نتیجه رسیده اید که الان اعلام موجودیت مهم است. فیلم روزی روزگاری یادتان هست یا نه؟ یک سکانسی داشت در این فیلم که چی چی بیک یا یکی از آن خانم هایشان بود، رفته بود تعداد زیادی عروسک شبیه آدم گذاشته بود. به این ها تفنگ داده بود. این تفنگ ها را با نخ به پشت یک سنگری کشیده بود. بعد یک نفر بود اما در حقیقت از دور چندین آدم دیده می شد. که این ها ماشه ها را می کشید و آن ها شلیک می کردند.

چه کاری انجام می دهد؟ دارد شلوغ کاری ایجاد می کند برای چه؟ برای اینکه دشمن فکر کند اینجا آدم زیاد است. بترسد، ورود نکند! این یک استراتژیک است و یک جاهایی هم باید انجام شود. یک جاهایی شما باید ثروتتان را به رخ بکشید. یک جاهایی مصداق عبادت است. بر اساس روایت عرض می کنم. نشستم با علما سر این قضیه مفصل صحبت کردم. مصداق عبادت است که شما به عنوان شیعه شیک و مرتب در جامعه ظاهر شوید. باید این کار را انجام بدهیم، یک جایی باید دانش خود را به رخ بکشید. این موضوع مهمی است. در قسمت تعظیم شعائر می آید. نتیجه تعظیم شعائر چیست؟ ۱- دشمن عقب می راند. ۲- باعث تقویت قلب هم تیمی های خودمان می شود.

قرآن می فرماید: نتیجه تعظیم شعائر چیست؟ تقویت قلوب است. رفتیم در استادیوم فوتبال نشستیم، ۳۰ نفر هستیم. هر ۳۰ نفر شیپور و طبل برده ایم. به اندازه ۲۰۰۰ نفر سر و صدا ایجاد می کنیم! این باعث تقویت قلب بازیکنان در زمین می شود. بازیکن ها نمی شمارند که این ها ۲۰ یا ۳۰ نفر هستند. بازیکن ها صدا و هیجانات را می شنوند. این نیاز هست که ما این کار را انجام دهیم. نیاز است یک جایی محجبه ها جمع شوند. طرف بگوید این ها چقدر زیاد هستند. فکر نکنید این ها اشتباه است، این ها درست است. نیاز است که ما هئیت راه بیاندازیم و نیاز است پلو قیمه بدهیم.

من که ۲۱ سال کارم در حوزه فرهنگی است و سال ها تلاش کردم که بانی ها را از سمت پلو قیمه به سمت کار فرهنگی سوق دهم، دارم به شما می گویم، یک جا باید دیگ بزنید، ۵۰ تا شله بدهید. این استراتژیک یکجا درست است و باید انجام شود. چون آنجا شلوغی می خواهد. اما یک جایی است ما دنبال اغناء مخاطب هستیم. دنبال آن شلوغ کاری نیستیم. به سراغ آدم ها رفتیم، به سراغ یک نفر، یک نفر رفتیم. شما در پروژه تان اردو بودید، ۲۰، ۳۰ نفر. ما اینجا با این ۳۰ نفر کار داریم و می خواهیم با این ۳۰ نفر کاری انجام بدهیم. روی این ها کاری انجام شود. این دیگر پروپاگاندا نیست. اینجا من رفتم سراغ فرآیند اغناء. ما نیاز داریم اربعین شلوغ کاری کنیم. لذا اساساً آنکه می آید می گوید این پول را به فقرا بدهید، آن فرد اگر آگاهانه می داند چه می گوید، می فهمد دارد کجا را می زند. دارد پروپاگاندا را می زند. و من باید حواسم باشد. اتفاقا باید شلوغ کاری کنم.

اینکه ما در مناسبت ها در سر در خانمان پرچم می زنیم، شما نگویید که حالا همین پرچم به چه دردی می خورد؟ این پرچم در حوزه تعظیم شعائر نقش آفرینی می کند و مهم است و باید انجام شود. پیراهن مشکی که من می پوشم باید انجام شود در آن حوزه این ها مهم است. اما شما باید ببینید پروژه تان برای نیمه شعبان، قرار است پروژه تعظیم شعائر باشد یا پروژه اغنایی؟ این ها مهم است. اگر ما در تشخیص این ها اشتباه کنیم، عملکرد خطا می شود.

احتمالا برای خود یک یادداشت کوچک انجام دادید. من حالا توضیحات تکمیلی درباره اینکه چه تفاوتی بین اقناع و تبلیغ هست، می دهم. بعد از این شما آن چیزی که برای خودتان نوشتید را جمع بندی کنید. حالا برویم به سراغ اینکه چه تفاوت هایی دارند که برای شما در حقیقت بیشتر تبیین شود.

در پاسخ به یکی از مخاطبین: باید یکی را انتخاب کنید. اگر هر دو را انتخاب می کنید، من به شما قطعی می گویم که شما اگر با نگاه تخصصی ببینید، هیچ کدام را انجام نمی دهید. ببینید ما همزمان نمی توانیم در یک دیگ هم قیمه بار بگذاریم و هم شله زرد، نمی شود. درست است که رنگ هر دو نزدیک به نارنجی و زرد است اما نمی توان در یک دیگ هر دو را بار بگذاریم. دو دیگ جدا می خواهد.

شما اگر قرار است پروژه های خود را همین طوری اینجا بگویید و بپرسید و کارگاهی باشد، من نظراتم را می گویم و به شما کمک می کنم. اگر بگویید، من هم نظراتم را می گویم. چرا؟ چون شما دوست گرامی قرار است تمرکز داشته باشید. اگر هدف شما آموزش به معنای اقناع بچه هاست، از سناریویی که انتخاب می کنید، از وقت گذاری که برای بچه ها دارید، از مخاطبی که دعوت می کنید و از اثری که در نهایت روی بچه ها می گذارید، باید در نهایت بسنجید که این اقناعی که مدنظر شما بوده، در آن محقق شده یا نه؟ اول کار باید مشخص کنید که من دنبال چه چیزی بودم؟ پایان پروژه به آن رسیدم یا نرسیدم؟ من خودم کار تئاتر انجام می دهم. یعنی حوزه کاری من همین است. کار تئاتر و نمایش. در حقیقت تعبیر درست آن نمایش است. چون تئاتر آن مکانی است که در آن نمایش اجرا می شود. ما در حقیقت کار نمایش انجام می دهیم. تئاتر به آن مکان گفته می شود که در آن جا نمایش اجرا می شود.

ما که کار نمایش انجام می دهیم، آنقدر این کار سنگین است و آنقدر دغدغه رسیدن با کیفیتِ کار را داریم که یک جاهایی ممکن است که از الگوهایی که باید حواسمان به متربی و شاگرد ما و هنر جوی ما می بوده، غافل شود. چرا؟ چون آن رسیدن کار، مهم است. یک جایی ممکن است من بر سر طرف داد بزنم ولی نباید در آن الگوریتم تربیتی داد می زدم. لذا اگر شما تکلیف خود را با خودتان روشن کنید، آخر آن ممکن است کاری که ارائه می کنید، خراب باشد. یعنی خیلی با کیفیت نباشد. اما آن اقناعی برای بچه های خودتان محقق شود. اما اگر آن فرایند خود اجرا برای شما مهم است، یک جایی ممکن است به تیم خود فشار بیاورید و از از الگوهای تربیتی خود خارج شوید. نمی گویم کار غیر اخلاقی کنید ولی دیگر آن الگو را دنبال نمی کنید. چرا؟ چون می گویید آن کار باید برسد و یک سؤالی که پیش می آید، این است که آیا پروژه تئاتر می تواند پروژه اقناعی خوبی باشد؟ سؤال می پرسم پروژه نمایش می تواند پروژه خوبی باشد یا نه؟ این باید تحلیل شود.

یکی از مخاطبین: مثل یک گرافیست می خواهد تولید محتوا کند. تفاوت دارد پوستری که دو گروه درست می کند؟

اساساً باید ببینیم آن پوستر توان اقناعی دارد؟ یکی از سؤالات این است خود پوستر می تواند مخاطب را اقناع کند؟ من فقط اقناع را در این جلسه می خواهم به شما بگویم. شما در این جلسه آشنا می شوید اصلا فرآیند اقناع یعنی چه؟ بعد ببینید اصلا پوستر می تواند این کار را بکند؟ این موارد مهم است.

بله دوست عزیز، با توجه به هدف مشخص می شود.

من نوعاً بین پروژه های آموزشی (شما فرمودید تهیه نشریه و روزنامه) خروجی کار تفکیک قائل می شوم. به تجربه به این رسیدم. این خیلی خیلی مهم است. خوراکی که به مخاطب برسد، باید خوراک باکیفیتی باشد. خوراکی که هنرجوی آماتور من تولید می کند، خوراک با کیفیتی نیست. متوجه شدید پارادوکس کار کجاست؟ آن شخص دارد رشد پیدا می کند. هنوز که نمی تواند کار پِرفِکت بیرون بدهد. من هم اگر کار او پِرفِکت نباشد، نمی توانم به مخاطب ارائه کنم. لذا اگر به او قول این کار را بدهم، یک جورهایی دارم قیمه ها را درون ماست ها می ریزم. من برای این قصه الگو دارم. برای مثال می گویم تئاترهای تجربی. تئاتر های تجربی به این سمت می رود که بچه ها ما می خواهیم یک کار ساده اجرا کنیم. یک کار در حد توان آدم ها که مخاطب آن کار شاید مثلا پدر و مادرهای آن ها باشند. یا اینکه من خودم این کار را انجام دادم. من با مثلا هنرجوی خودم تولید محتوا کردم، اما در نهایت خودم دستی به سر و روی آن کشیدم. چرا؟ چون چیزی که او داشته طراحی می کرده، نمی توانسته برای مخاطب ارائه شود. یا آمدم برای آن ارزش افزوده ایجاد کردم. قرار بوده نمایشنامه بنویسد، به او گفتم نمایشنامه بنویس. خود آن نمایشنامه اگر چاپ می شده، کار ضعیفی بوده. به او گفتم نمایشنامه تو را روی صحنه می بریم ولی چه کسی کارگردانی می کند؟ من! خوب است؟ او هم حال کرده، گفته بله آقا! من از خدا می خواهم. بعد من در کارگردانی کار به سر و روی آن دست کشیدم.

حالا کار او دارد اجرا می شود اما با قرائت من! مخاطب راضی از سالن بیرون می رود. او هم احساس می کند کار او دارد اجرا می شود. این موارد فرمول دارد. باید حواسمان به این موارد باشد والا هر دو طرف ضربه می خورند. من به او قول می دهم، می گویم تو کار خود را ارائه کن، تو تولید کن، من ارائه می کنم. تولید می کند، کار او بی کیفیت است. ارائه نمی کنم، سر خورده می شود. ارائه می کنم، مخاطب پس می زند، سر خورده می شود. مراقب این موارد باشیم.

یکی از مخاطبین: بعدا طبق نوشته ها و تحقیق آنها پی ببریم بچه ها تا چه حد به موضوع مهدویت ورود کردند؟

بهتر است یک فرایند دیگر را برای این قصه ببینیم. من یک سؤال از شما می پرسم: شما فکر کنید یک دختر نوجوان دارید که می خواهید به او آشپزی یاد بدهید. اگر مهمان داشته باشید، به دختر نوجوان خود غذای آن روز یا شب را می دهید بپزد؟ این مثال را در ذهن خود بیاورید همان عملکرد را داشته باشید. چه کار می کنید؟ می گذارید کنار خودتان. می گویید ادویه را بریز، حالا الان برنج را بردار، برنج چطور است؟ کمی مزه کن و … دارد با نظارت شما پیش می رود. آخر سر هم شما می گویید که لیلاجان غذا را درست کرد! اما واقعاً که لیلا جان غذا را درست نکرده. ما باید این الگو را داشته باشیم. نباید کامل بسپاریم به آن چیزی که می خواهیم برای ملت ارائه کنیم وگرنه غذایی درست می کند که اصلاً به درد سطل آشغال هم نمی خورد. جلوی گربه هم نمی شود بریزی!

– ما هر سال برای کودکان برنامه ای شاد و اهدای کتاب های مهدوی داشتیم، ولی امسال خدا بخواهد، قرار است جشن همراه با تبیین جوانان داشته باشیم.

بسیار عالی.

– برای اقناع چه پیشنهادی دارید؟ چه نوع فعالیت هایی؟

این موارد را می خواهم بگویم.

– برای تبلیغ در رسانه کدام بهتر است؟ اقناع یا شعائر؟

بسته به رسانه است و بسته به زمانی که شما دارید فعالیت می کنید. اگر شما می خواهید یک عدد کلیپ درست کنید، این کلیپ شما شعائری است. اگر می خواهید سریال درست کنید، می تواند اقناعی باشد.

برویم به سراغ تفاوت های اقناع و تبلیغ. اول شما بدانید که مرز بین اقناع و تبلیغ، مرز خیلی ظریفی است. برای همین است که خیلی ها فریب می خورند. اینکه می گویم تبلیغ، یعنی همان تعظیم شعائر، اینجا می گوییم تبلیغ و اقناع. می گوید من دارم کار اقناعی می کنم. اصلا کار ما عالی است، فوق العاده است، چنین است، چنان است … ، یک مرز بسیار ظریفی وجود دارد. که شما بر اساس چیزهایی که الان می خواهم خدمت شما بگویم، باید این موارد را بسنجید. اما ویژگی های کار تبلیغی چیست؟ ۳ فاکتور مهم دارد:

۱- کار تبلیغی زمان کمتری می برد. اصلا پروسه تولید و اجرای آن کلاً زمان کمتری دارد. اگر شما یک کاری را یک هفته ای می بندید، در فرایند کاری خود، یک ماهه می بندید، این ذاتاً تبلیغی است. یعنی تعظیم شعائری طور است. (از گزاره هایی که من می گویم، برای هر محتوایی می توانید استفاده کنید. برای همه محتواها می توانید استفاده کنید.) اگر کل پروسه طراحی و پروسه اجرایی شما زمان کوتاهی را در بر می گیرد، ذاتاً پروژه شما پروژه تعظیم شعائری و تبلیغی است. ذاتا اینطوری است. نمی تواند به آن سمت برود. من رفتم در خیابان به کسی گفتم: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تو را می بیند. او هم گفت: وای! و متحول شد. استثنائات را کنار بگذاریم. این معلوم است اصلا دست ما نبوده. کلا هدایت دست ما نیست ولی این مثال را نگیریم دیگر. این موارد دیگر شوخی با فرهنگ و دین و همه چیز است. اساسا پروژه تبلیغی به معنای همان تعظیم شعائری آن، کل پروسه آن کوتاه است. ما هم می خواهیم یک ماه کاری کنیم، پرونده آن جمع شود. پس اصلا بیشتر از این نباید به آن فکر کنیم. طبیعتا ماندگاری آن هم پایین تر است و البته هزینه پایین تری هم از ما می برد.

اگر هدف ما بشود تبلیغ به معنای همان تعظیم شعائر، اینجا تمرکز من و شما هم مرکز من و شما باید بیاید روی تغییر عواطف و احساسات. دقت کنید ما کجا را می خواهیم بزنیم. اگر پروژه شما ویژگی های کار تبلیغی را دارد، زمان کم داریم، هزینه پایین است، نمی توانیم استمرار بدهیم، در طول سال کار کنیم. طبیعتا پروژه تبلیغی به معنای همان تعظیم شعائری می شود. حالا چه کار کنیم؟ انجام ندهیم؟ گفتیم یک جایی لازم است، باید انجام بدهیم. اینجا تمرکز خود را ببرید روی تغییر عواطف و احساسات. حالا تغییر عواطف و احساسات خودش باز مدل دارد الگوریتم دارد. این شوری که در محرم و صفر در دهه اول ایجاد می شود این چیست؟ این تغییر عواطف و احساسات است و باید هم باشد. این حرف های عامیانه ای که آقا کار احساسی فایده ندارد … این حرف ها را بریزید دور. من دارم با شما علمی صحبت می کنم. یک جایی لازم است شما روی تغییر عواطف و احساسات کار کنید و پِلَن شما این است و هیچ اشکالی هم ندارد. من چند سال پیش یک ویدئویی تولید کردم، برای نیمه شعبان بود. به اسم نامه ای از یک دوست. آنجا به مخاطبم دیتا می دهم اما تمرکز اصلی من روی تغییر عواطف و احساسات است. چرا؟ چون یک ویدئو است و کلا ۴ دقیقه تمام!

اصلاً این پروژه تعظیم شعائری است. من چه کار می خواهم انجام دهم؟ این تغییر عواطف و احساسات ممکن است بر رفتار دینی انسان ها اثر بگذارد. مثلاً محرم و صفر، ماه رمضان می شود، طرف نمازش را می خواند. کمی عواطف و احساسات او تغییر پیدا می کند. این بد نیست. تأکید من این است که این فضا، اصلاً فضای علمی ای نیست. اصلاً یک جایی شما باید احساسات را فقط شارژ کنید. استراتژی شما چیست؟ این مهم است. لذا نگویم که نمانیم، نه تیمی هستند، کار این ها این است که فقط شور درست کنند. استراتژی شان این است و این بد نیست. اصلا آن تیم قرار نیست وارد حوزه های دیگر بشود. ما نباید اشتباه کنیم. اصلا تخصص یک عده شور آفرینی است. باید هم باشند و هم این کار را در طول سال هم انجام می دهند و اشکالی هم ندارد. نباید به این تیم بگویم که تو باید به مرحله بروی، نه! چه کسی این حرف را گفته؟ تخصصش این است. یک گروه دیگر باید بروند و مراحل بعدی را اجرا کنند. من می خواهم به شما بگویم بُعد احساسی الزاماً مرحله اول نیست. بُعد احساسی خودش یک مقوله است. ماندگاری آن پایین است اما یک جایی می طلبد ما با این ماندگاری پایین پیش برویم. این ها تحلیل می خواهد. من صفر و یکی نمی گویم و این ها را موکول به تحلیل ویدئو می کنم.

در این ویدئو تمرکز من به عنوان تولیدکننده تغییر عواطف احساسات بوده، به این معنا نیست که هیچ محتوایی را نمی خواهم ارائه کنم. نه! و یکی از همین عزیزانی که توی این برنامه آمدند و همراه ما بودند، یکی از خانم ها بعد از این پروژه که فیلمبرداری شد و تمام شد، بعد از مدت ها من ایشان را دیدم. با سلام علیک و بعد محجبه شده بودند. ایشان گفت همین ویدئویی که با هم ضبط کردیم، بعدش این اتفاق برای من افتاد. ببینید پِلَن منِ طراحِ این پروژه، اقناع آن خانم برای محجبه شدن نبوده، اما این فرایند احساسی ممکن است منجر به یک تغییر رفتار در حوزه دینی شود. تأکید می کنم پِلَن عواطف و احساسات به معنای این نیست که ما هیچ محتوایی را ارائه نمی کنیم؛ بله این که خیلی فول بزرگی است. من می آیم کانسپت خودم، مفهوم خودم، ساختار خودم را طراحی می کنم اما اینجا در این فعالیت تبلیغی، تمرکزم روی تغییر عواطف و احساسات است و البته دیتایی را به مخاطبم می دهم. به میزانی که این تغییر عواطف و احساسات بتوانند قوی باشد، احتمالا می تواند روی آن تغییر رفتار هم تأثیر بگذارند اما پلنِ من برای آن نبوده.

دوست عزیز من! بعید می دانم که مسخره کنند. تست زده ایم، چند جواب داده، ما از تغییر عواطف به معنای یک چیز حسی و بی محتوا حرف نمی زنیم. اینکه تمرکز روی چیست؟ که تمرکز روی تغییر عواطف و احساسات است. برویم در مورد مفهوم اقناع کمی با هم صحبت کنیم. طبیعتاً مقابل تبلیغ پروژه اقناع یک پروژه زمان بر است. من از همان اول باید تکلیف خودم را روشن کنم. اگر می گویم می خواهم طرفم را اقناع کنم، خب یک جشن برگزار می کنیم و به او می گویم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تو را دوست دارد. او هم می گوید: ممنون، خداحافظ! از فردا نماز شب من را بیدار کن! اصلا تصور آن هم خنده دار است. بله در تبلیغ، تمرکز روی احساسات است. اگر می خواهید یک کار اقناعی انجام دهید، فرایند طولانی است. طبیعتاً اثرگذاری آن بالاتر و طبیعتا هم هزینه برتر است. من همین اول بدانم چه کار می خواهم بکنم، بدون وارد چه گودی می خواهم بشوم، تیم من این کاره هستند یا نه؟ خیزش افقی را می خواهم بردارم، متناسب با این پروژه طراحی کنم. یک جشن سه هزار نفره می خواهیم بگیریم و فعالیت اقناعی را رقم بزنیم. اصلاً شما در این سه هزار نفر که سر سر، پا پا را نمی شناسد، چه اقناعی می خواهید انجام دهید؟ تو اصلا با انسان ها سر و کار نداری، با یک توده سر و کار داری. وقتی در استادیوم آزادی برنامه می گیرند که نوجوان ها و جوان ها بیایند، این برنامه اقناعی نیست بلکه برنامه تبلیغی است. باید پروپاگاندا انجام شود. می دانید چیست؟ یعنی شما برای او می گویید آقا من یک سال می خواهم با این آدم درگیر باشم. حالا اگر پروژه شما اقناعی است، از همان اول که استارت می زنید، باید پلن آن را بچینید. یک مثال بزنم، فکر کنید یک نفر می خواهد صاحب فرزند شود. خب می پرسیم پلن شما چیست؟ هیچی! همین که یک بچه به دنیا بیاید. بعد از آن چه؟ همین که بچه به دنیا بیاید. ببخشید بعد می خواهید با بچه چکار کنید؟ بعد آن به من ربطی ندارد. بچه نان می خواهد، آب می خواهد، تر و خشک کردن، مراقبت می خواهد. اصلا وقتی از بچه حرف می زنی، یک پروسه طولانی پر هزینه دارد. باید پایین بسوزی و بسازی، بچه تب کرده، شب گریه می کند، ساکت باش! به من مربوط نیست! اصلاً این حرف مضحک است. در پروژه های من هم این رویکرد و این حس را باید در خودمان ایجاد کنیم. البته جو الکی هم به خودمان ندهیم.

اگر من اهل پروژه های اقناعی نیستم، پروژه های تبلیغی خوبی کار کنم. اگر من مستمر کارهای تبلیغی خوب انجام بدهم، ما یک چیزی داریم تحت عنوان هژمونی. شما وقتی می روید اربعین، هژمونی قالب چیست؟ وقتی طرف پارتی می رود، هژمونی و جو غالب چیست؟ در پارتی کسی می تواند بگوید آقایان یا خانم ها؛ خواهشا الان وقت نماز شب است! چند دقیقه کنسرت را تعطیل کنید، همه نماز شب بخوانیم!!! اصلاح هژمونی غالب نمی گذارد شما دهان باز کنید. در اربعین هم هژمونی اجازه نمی دهد طرف دهان باز کند و یک سری کارها را انجام بدهد. لذا فعالیت های تبلیغی که درست طراحی شود، فعالیت های تعظیم شعائر که درست طراحی شود، می تواند ایجاد هژمونی کند. و این هژمونی برای مخاطب ما امنیت روانی ایجاد می کند و این امنیت روانی باعث می شود فرهنگ او پایدار ادامه داشته باشد. این که من فرزندم را به یک مدرسه مذهبی می فرستم، دلیل آن این است که هژمونی آنجا کمک می کند او از مادر محجبه اش فراری و گریزان نباشد. اما اگر او را به مدرسه ای بفرستم که فضای همه بچه هایشان اصلاً یک جنس دیگر است، خب این هژمونی غالب بچه من را می بلعد. لذا فکر نکنیم کارهای تبلیغی و کارهایی که گفتیم، احساسی و در پیتی، بی ارزش است. نه! این ها می تواند هژمونی بسازد و مهم است و ما کسی را نداریم که به این شکل کارهای مستمر و در طول سال انجام دهد. و اگر کسی توانایی و تخصص آن را دارد، باید این کار را انجام دهد و نباید اشتباه کند و تخصص کار تربیتی و اقناعی ندارد، برود آن جا. چون این هم روی زمین می ماند. و هژمونی فرهنگ این حوزه ضربه می خورد.

توانستم به شما برسانم که چقدر این موضوع مهم است؟ بعد من دانش آن را ندارم، می نشینم می گویم که بابا این کارها که به درد نمی خورد! چه کسی گفته؟ روی چه حسابی با چه دیتایی من این را می گویم؟ تحلیل من از کجا می آید؟ پشت آن چه رفرنسی است؟

برگردم به اصل حرفم؛ یک جایی من دانش ندارم، خراب می کنم. می خواهم بگویم آدم ها بروند کار اقناعی بکنند ولی دارم خراب می کنم. نباید این اتفاق بیفتد. چون اصلا دانش هژمونی و شناختی از فرهنگ و تمدن ندارم. نمی دانم کارکرد فرهنگ و تمدن چیست و خراب می کنم.

خب برویم جلوتر؛ یک مقدار می خواهم درباره تبلیغ و اقناع و فرآیندهای آن با هم صحبت کنیم. بزرگواران تغییر نگرش یا تغییر رفتار الویت اول اقناع است.

دوست عزیز: ممکن است این اتفاق بیفتد. این طراحی استراتژیک موضوع خیلی مهمی است. این که ما چطور است استراتژی خود را طراحی می کنیم. این موضوع خیلی مهمی است ولی می تواند این اتفاق بیفتد.

ببینید در آن تبلیغ، من دنبال تغییر احساس بودم. یک نکته اینجا به شما بگویم: تغییر احساس، کار درپیتی است! الان یک نکته به شما می گویم، ببینید تغییر احساس چیست. بزرگواران؛ اگر ما بتوانیم احساس یک نفر را به یک پدیده ای خوب یا بد کنیم، می توانیم مقدمات نزدیک یا دور شدن این آدم به آن پدیده را فراهم کنیم و این خیلی چیز مهمی است. دختری می آید، می گوید: ببین من از چادری ها متنفرم. سؤال؟ آیا برای تنفر از چادری ها ایشان مقاله ای مطالعه کردند؟ آیا ایشان رفرنسی دارند؟ آیا پایش و پژوهشی انجام دادند؟ آیا تولید محتوا و رفرنس علمی برای ما ارائه می کنند؟ نه، یک نفر در اتاق خبر BBC و CNN و … غیر و ذلک احساس این را دستکاری کرده، به خاطر همین این دیگر بدش می آید. نه فقط از چادر و حجاب، از چادری ها هم بدش می آید. از هژمونی آن ها هم بدش می آید. متوجه هستید چقدر این اتفاق می تواند مهم کارکردی باشد؟ برعکس آن طرف آمد مدینه، شنیدید نزد امام مجتبی علیه السلام شروع کرد به حضرت جسارت کردن. حضرت تفقدی کردند و گفتند: از راه دور آمدی، معلوم است غریبی و مسافری. او را به خانه شان بردند، پذیرایی و اطعام. بعد چه شد؟ گفت آقا وقتی آمدم در این شهر، بدترین آدم در چشم من شما بودید. الان که دارم می روم، محبوب ترین آدم در نزد من شما هستید. حضرت عواطف و احساسات این شخص را تغییر دادند. گرایشات فکری این آدم عوض شد. لذا این را کوچک نبینید.

لذا وقتی شما کار اقناعی می کنید، باید کار احساسی هم بکنید. نمی توانید، انجام ندهید. تغییر نگرش یا رفتار اولویت اول کار اقناعی است. من اگر دنبال این هستم کار اقناعی کنم، پس نگرش و رفتار این آدم را عوض کنم. از خودتان سؤال بپرسید اگر می خواهید کار اقناعی کنید، چه فکر یا چه رفتاری را می خواهید تغییر دهید؟ از چه می خواهید به چه تبدیل کنید؟

اگر می گویید می خواهم کار اقناعی کنم، سؤال من از شما این است: چه نگرش یا چه رفتاری را می خواهیم از چه به چه تغییر دهیم؟ اگر کارتان اقناعی است، برای من بنویسید. اگر می خواهید کار تبلیغی و تعظیم شعائری کنید، هیچ. برای خودتان باید یک مفهومی را مشخص کنید که به آن می رسیم.

دوست عزیز تغییر نگرش یا تغییر رفتار؟ چه چیزی را می خواهیم به چه چیزی تغییر بدهیم؟ دقت کنید به من می گویید که مثلا نمازت را یا نماز صبح ات را اصطلاحا لب طلایی می خوانی، من می خواهم یک کار کنم که تو نماز صبح ات را اول وقت بخوانی. ببینید چه چیزی به چه چیزی تبدیل شود. این باید شفاف بشود. اگر کلی بگوییم، می خواهیم تو آدم بهتری شوی، اصلا این قابل ارزیابی نیست.

دوست عزیز الان او در چه وضعیتی هست که می خواهد تبدیل به این بشود؟

دوست عزیز می فرماید: نگرش اینکه هویتی که بچه ها برای خود از قبل درست کرده اند را به هویت اصلی خودش تبدیل کنیم.

 دوست عزیز کلیات آن خوب است اما خیلی کلی است. مصداق به من بدهید. به جای اینکه پیراهن مارکدار عجیب و غریبی بپوشد، یک پیراهن شکیل و زیبا بپوشد. اینطوری به من بگویید.

دوست عزیز از چه می خواهید تبدیل کنید به چه؟ ببینید در سایتی که بلیط سفر می فروشند، می خواهم بلیط بخرم. زده مبدا و مقصد من، هر کدام از این دو مورد را نزنم، برای من بلیط صادر نمی کنند. فرآیند اقناعی اینطور است. مبدا و مقصد از کجا به کجا می خواهیم برویم.

 آفرین دوست عزیز! در ذهن او امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کاراکتری است که وجود ندارد. مثلا یا مرده یا نیست. می خواهم آن را تبدیل کنم به هست. آفرین به جای اینکه گروه BTS برایش الگو باشد، حضرت زهرا سلام الله علیها برای او الگو شود. آفرین دوست عزیز خیلی نزدیک شدید. باز بگویید چه چیز BTS مصداق دارد. بعضی چیزهایش به هم نمی خورد. باید ببینید به هم می خورد؟ مثلا الگو پوشش BTS است. من می خواهم الگوی او را حضرت زهرایی کنم. باز هم مصداقی تر بکنید. از تفکر چند خدایی، به تفکر توحیدی. دوست عزیز نوعا اینطوری است بله ما البته بحث اقناعی هم داریم. گسترده انجام می شود. خیلی پر هزینه تر، مثلا سریال مخاطب زیادی دارد اما تولید سریال هم کار پر هزینه تری است. پس دیدید الان مثال هایی که زدید، خیلی مثال های قشنگی شد.

من می خواهم یک پروژه طراحی کنم، از این تبدیل به این شود. این خیلی مهم است. مبدأ، مقصد را حتما برای خودتان بنویسید.

برویم سراغ گام های اقناع. می خواهم در مورد پنج گام اقناع با شما صحبت کنم. نه دوست عزیز؛ اساسا کار اقناعی با یک دفعه انجام نمی شود. مگر اینکه خدا بخواهد. می گویم بنده خدا آمد در ویدئوی ما جز مصاحبه کننده ها بود، خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف لطف کرد، بعد از آن محجبه شد. پِلَن ما این نبوده، این دیگر خواست خداست. دوست عزیز، آفرین! از تفکر بی پدری، آن را تبدیل کنیم به تفکر این که تو پدر داری. ببینید اصلا محتوا شما چه سر و شکل قشنگی پیدا می کند. دوست عزیز: کسانی که با جامعه همراهی می کنند، فقط خدا را قبول دارند. در کنار خداباوری، ولی باوری هم اضافه شود. آفرین دوست عزیز، با پدر مهربان مان آشنایشان کنیم. دوست عزیز چه چیزی هست که می خواهید آشنایشان کنید؟ آن نکته را بنویسید.

دوست عزیز: می خواهم پادکست تولید کنم. به جای درد دل برای دوستش، برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نامه بنویسد. البته دوست عزیز پیشنهادم این است که در کنار درد دل با دوستش، با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم درد دل کند. الزاما قرار نیست آن را حذف کنیم. نه.

برویم سراغ پنج گام اقناع. نکته مهم! دو گام اول برای کارهای تعظیم شعائری کاربرد دارد. اصلا تعظیم شعائری باید این دو گام را داشته باشد. پس ما می خواهیم پنج گام اقناع را جلو برویم اما از این پنج گام اقناع، دو گام اول برای کارهای تبلیغی و تعظیم شعائری کاربرد دارد و اصلا باید باشد. اولین گام آگاهی است. معنای آگاهی چیست؟ اولین مرحله در فرآیند پذیرش، یعنی اقناع، آگاهی است. دوباره جمله را می خوانم با کلمه تبلیغ، اولین مرحله در فرآیند تبلیغ هم آگاهی است. در این مرحله افراد به نحوی از پیام جدید و یا پدیده نوین مطلع می شوند. آگاهی شرط لازم برای پذیرش تلقی می شود. هرچند شرط کافی برای آن نیست. پله اول چه بخواهید کار تعظیم شعائری یا تبلیغی کنید، چه بخواهید کار اقناعی کنید، باید مخاطب تان را آگاه کنید. آگاهی، آگاهی، آگاهی. من یک کتیبه اینجا زدم؛ یا صاحب الزمان؛ چه آگاهی ای دارم به مخاطبم می دهم؟ باید به این ها فکر کنم. تأکید می کنم نمی گویم الان کتیبه را نزنید ولی اگر می توانم در این کتیبه مثلا بنویسم: سلام امام مهربان من، باید این کار را بکنم. چرا؟ وقتی می نویسم سلام امام مهربان من؛ دارم به مخاطبم آگاهی می دهم. دوست عزیز؛ فقط این یک تکه اسم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را باشد، من در شرایط الان این را قبول نمی کنم. با فرمول با سند حرف می زنم و اساسا آن را غیرکاربردی می دانم. فرصت باشد برایتان تحلیل می کنم. الان چون زمان ندارم، نمی توانم به آن بپردازم و یک جاهایی ما به خاطر همین به دین ضربه می زنیم. آگاهی که در این فرآیند به مخاطبتان می دهیم، چیست؟ این را باید برای خودتان شفاف کنید. لذا در قسمت جمع بندی گزینه آگاهی، باید برای خودتان بنویسید دقیقا به مخاطب من چه در تعظیم شعائری، چه در فرآیند اقناعی، می خواهم چه آگاهی ای به او برسد.

گزینه دوم، بحث جلب توجه است. آگاهی که من می خواهم به او بدهم، باید منجر به جلب توجه او بشود. ویدئویی که ما درست کردیم، دیدید در ابتدا چه طوری شروع شد؟ یک ریتمی داشت.

صدایی پخش می شود. ببینید این فضا دنبال این است که برای مخاطب مقداری جلب توجه کند.

جلوتر که می روم، یک کسی برای من نامه نوشته، دارم سؤال طرح می کنم. چون سؤال مجدداً به جلب توجه کمک می کند.

یک نکته در بحث آگاهی از قلم افتاده است. شما می دانستید آسمان آبی است؟ الان من به شما آگاهی دادم؟ می دانستید زمین گرد است؟ الان من به شما آگاهی دادم؟ می دانستید که آدم ها دو دست دارند؟ چه می گویی شما؟ من سعی می کنم کمی مثال های اغراق شده باشد تا در ذهن شما بنشیند. الان یک بار دیگر آگاهی را مرور می کنم. آگاهی یعنی یک حرف جدید. چرا نوجوان و جوان ما که موضوع گفتگوی ما هست، نسبت به مباحث مذهبی کمی گارد دارد؟ چون من در حوزه آگاهی، حرف جدیدی به او نمی گویم و از این تکرار خسته شده.

پله اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج

پله اول را من که می خواهم کار تبلیغی و اقناعی انجام دهم، دارم اشتباه می گذارم.

آگاهی باید نسبت به یک مسئله جدید باشد. وگرنه که اصلاً آگاهی نیست، تذکر می شود. ما داریم از آگاهی صحبت می کنیم، نه از تذکر! اگر حرفی که به مخاطب می زنید، برای او تکراری است، مراقب باشید این پاشنه آشیل شما است. ممکن است کار را زمین بزند.

دومین گزینه، بحث جلب توجه بود. پیام نوع جدید برای آن که بتواند مورد پذیرش مخاطب قرار گیرد. لازمه آن این است که توجه و علاقه پیام گیرنده ها را به سمت خود جلب کند. علاقه، علاقه. من یک شکلات دستم می گیرم، یک بچه کوچک اینجاست. سلام، سلام، شکلات، شکلات بدو بدو می آید جلو! به یک جوان ۲۰ ساله می گویم سلام، سلام، شکلات، شکلات می گوید: خدا شفا بدهد ان شاءالله! چرا؟ دقت کنید پیام نو، پیام جدید، آگاهی باید پیام جدید باشد. باید در حوزه علاقه مندی های این آدم باشد. شکلات، شکلات به جوان، این مسخره بازی ها چیست؟ بعضی اوقات ما این کار را می کنیم. پیام نو باید بتواند با سطح بیشتری توجه پیام گیران را جلب کند. به دانشجویان گفتم: عزیزم شکلات! برو بابا!

عزیزان شارژ صد تومنی ایرانسل! هجوم می آورند. چرا؟ چون مورد علاقه اش است. حالا پیامی که شما دارید به آنها می دهید، اگر بتواند سطوح بیشتری از نیاز مخاطب را پوشش بدهد، بیشتر با آن ارتباط برقرار می کنند. من می خواهم یک تشرف برای جوان ها بگویم. تشرف جناب مقدس اردبیلی که مشرف شدن حرم امیرالمؤمنین علیه السلام برای پاسخ گرفتن سؤالات شان، خب این یک گزینه است. گزینه دوم می خواهم شیخ حسین آل رحیم را بگویم، پول نداشت عاشق و بیمار بود و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به او کمک کردند که هم شفا پیدا کند و هم به عشقش برسد. به نظر شما کدام یک از این دو تشرف را بگویم؟ جواب مشخص است. چرا باید تشرف شیخ حسین را باید بگویم؟ چون دارد با سطوح بیشتری از این نیازها و علاقه آن ها درگیر می شود. حالا بیایید در جمع بندی؛ برای خودتان جمع بندی کنید. حداقل الان فرصت شاید نداشته باشید یک تیک بزنید، یک علامت سؤال ایجاد کنید. مصادیق من در قسمت اول چه بود؟

آگاهی، ما می خواهیم چه پیامی بدهیم که برای مخاطب جدید است؟ حالا این کدام سطوح از این نیازها و علایق این آدم را درگیر می کند؟ باید به این ها توجه کنم. وقتی شما این ها را مشخص کردید، حالا می توانید وارد انتخاب قالبی که می خواهید محتوایتان را عرضه کنید، بشوید. می خواهید چه چیزی بگویید را مشخص کردید، حالا چطور می خواهید این را بگویید؟ اگر این می خواهد این سطوح از نیازهای این آدم را درگیر کند، چطور و در چه قالبی باید ارائه شود. خود بحث قالب شناسی هم بحث مفصلی دارد و حداقل بدانیم که این مرحله انتخاب قالب ما است. گزینه سوم چیست؟ من پیامی را به مخاطبم دادم، باید بتوانم از آن ارزیابی نظری کنم. ارزیابی نظری کمک می کند به اینکه من بفهمم تبلیغی که ارائه کردم، چقدر توانست ذهن مخاطب را درگیر کند.

من می روم در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و در برنامه نیمه شعبان سخنرانی می کنم، آخر برنامه به مخاطبین می گویم که عزیزان خواهش می کنم چشم هایتان را ببندید. چشم هایشان را می بندند. دوستان با همین چشم های بسته چند لحظه تمرکز کنید، آن هایی که دوست دارند از همین امشب با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صحبت کنند، با همین چشم های بسته لطفاً دست هایشان را بالا بیاورند. وقتی چشم ها بسته است، سانسور کمتر است. دستش را بالا می آورد. من دارم یک ارزیابی نظری می کنم، اصلا حرف من را گرفت؟ آن را می خواهد؟ به او یک پیام دادم، جلب توجه کردم، حالا از او یک ارزشیابی نظری می گیرم. خیلی وقت ها ما می گوییم و می رویم. ارزیابی کردی که اصلاً پیام به او رسیده یا نه؟ ارزیابی نکردید؟ نه، ارزیابی چیست؟ خدا بده برکت! ما وظیفه مان را انجام دادیم. به خاطر همین است که فعالیت های ما، حتی در حوزه تبلیغی و تعظیم شعائر، یک جاهایی دچار خطا می شود. چون ارزیابی نظری نکرده ایم.

پوستر زدیم اما نرفتیم کنار پوستر بایستیم و یک نفر را بگذاریم که از هر ده نفر که رد می شوند، از یک نفر بپرسد نظر شما در مورد این پوستر چیست؟ پنج سؤال از آنها بپرسد؛ این خوب است یا بد؟ این ارزیابی نظری است. پوستر را زدیم، از صد نفر ۱۰ نفر را ارزیابی می کنیم، ۹ نفر می گویند به درد نمی خورد. ما چی فکر می کردیم، چی شد! ۹ نفر دیگر می گویند: چقدر عالی! یکی مثل این را ندارید به ما بدهید؟

– چرا می خواهید داشته باشید؟ (ببینید ارزیابی نظری)

– چون خوشگله

– واقعا؟

– چرا می خواهید داشته باشید؟

– این پوستر خیلی من را به یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می اندازد.
(ببنید دو تا شد.)

– یک پوستر به ما هم بدهید.

ببنید همه پوستر را می خواهند. نگاه نمی کند چه چیزی هست. پوستر را می خواهد که فقط یک جایی فقط بزنند که به رنگ در و دیوارشان بیاید.

وقتی ما ارزیابی نظری داشتیم که این ها و این اثربخشی هم باز فرمول دارد، تا اینجا مشترک بین فعالیت های تبلیغی و هم فعالیت های اقناعی است.

از این جا به بعد وارد فعالیت های اقناعی می شویم. در این بحث فعالیت های اقناعی، ما نیازمند آزمون عملی هم هستیم، علاوه بر ارزیابی نظری، باید برای مخلطبمان فرصت آزمون عملی ایجاد کنیم.

الان دارد داخل پروسه دراز مدت می شود. در پروسه اقناعی، آگاهی دادیم، جلب توجه و ارزیابی نظری کردیم. حالا می خواهیم از او آزمون عملی بگیریم.

دوستان؛ پنج برنامه ما در خدمت شما هستیم، داریم با همدیگر در مورد یک موضوعاتی گفتگو می کنیم. خواهش من این است که هر کدام از این عزیزان، جمع بندی خودشان را از این پنج جلسه تا این جا بفرمایند.

این آزمون عملی است. این اصلا به خاطر رفیقش امده و برای این که ما شام می دادیم، آمده که در اصلا خانه تنها نباشد. آزمون عملی! اصلا چیزی که من به او گفتم، اصلا او فهمیده چیست؟

در آزمون نظری می گویم چه کسانی متوجه حرف ما شدند؟ او یک پاسخی هم به ما می دهد. در آزمون عملی می خواهیم حالا او یک اقدامی را انجام بدهد. به دخترم که گفتم حالا برنج ها را بریز، با او قدم به قدم جلو می رفتم، حالا این دفعه سکوت می کنم و می گویم مامان می خواهم امروز شما غذا را درست کنید.
خب قدم اول چه بود مامان؟
در و دیوار را نگاه می کند، اصلا یادش نیست.

در آزمون عملی خراب می کند. وای! من باید به عقب برگردم و شروع کنم به ارائه دیتا! این نفهمیده، نگرفته است. جلو هم بروم فایده ندارد. این آدم اقناع نمی شود.

اینجا برای مقدمه سازی آزمون عملی و گرفتن آزمون عملی، ما نیاز داریم که به مخاطبمان مصداق بدهیم.

دیتایی که من اینجا آوردم، با بیان مصادیق افرادی که این کار را کردند و موفق شدند، کمک کنیم که مخاطبمان در آزمون عملی بتواند قدم های بهتری بردارد. و در این فضا نیاز داریم آن را به یک عمل مشخص که به آن می گوییم دعوت به عمل مشخص، هدایت کنیم. در آزمون عملی نمی گوییم خب! حاضر، آماده! بیست مدل غذا درست کن! این نمی تواند کاری انجام دهد. خراب می کند. اصلاً می زند آن را داغون می کند.

من می خواستم به مخاطبم هویت بدهم. آره یک شیخ حسن عراقی بود که این آدم لات و الواتی بود، با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شد و زندگی اش از این رو به آن رو شد.

ببینید داریم به او مصداق می دهیم. او دارد امید پیدا می کند. آهان پس اینطوری است. شیخ حسن رفت توسل کرد و از خدا این را خواست. ببینید دارم حالا جلوی آن الگو می گذارم. چون او می خواهد این را انجام دهد و او را به یک عمل مشخص هم دعوت می کنم. خب بچه ها؛ ببینید از امروز به مدت ۴۰ روز، با همدیگر دعای عهد بخوانیم. ببینید من الگو را ارائه می کنم و آن را به یک عمل مشخص دعوت می کنم.

بچه ها! دیدید زندگی شیخ حسن عراقی چطور متحول شد؟ پس بیایید از امروز با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط داشته باشیم!

واویلا! چه ارتباطی؟ یعنی چه کار کنیم؟!

دعوت به یک عمل مشخص باید باشد و بعد ناظر به آن عمل مشخص شما آزمون عملی می گیرید. مثل امتحان گواهینامه است که آزمون پایه یک و پایه دو و موتورسیکلت با هم فرق دارد. لذا محتوای هر امتحان جداگانه و متفاوت است.

گام پنجم:
شما می بینید واجدیتی در مخاطبتان ایجاد شده، هم برای خواندن دعای عهد علاقه نشان می دهد و هم انجام می دهد. در آزمون عملی از او لایک گرفته ایم. او پذیرفته و حالا پیگیری می خواهد. آنقدر باید این استمرار ادامه داشته باشد که در ذهن او تثبیت شود، و گرنه کار خراب می شود. برای همین است که فرآیند اقناعی، دراز مدت است.

حالا مطلب جالبی بگویم، ما فرآیند اقناعی را طولانی می کنم و در هر جلسه به مخاطبمان یک پیام جدید می دهیم!

وای خدایا! ما داریم چه کار می کنیم؟! می دانید چه اتفاقی می افتد وقتی هر بار به او یک دیتای جدید می دهیم؟

ببینید، گاهی یک سرفصل را برای او باز می کنیم. این دیتای جدیدی نیست. ولی گاهی یک پرونده بزرگ برای او باز می کنیم و مرتبا او را دعوت به فرآیندهای اقناعی متعدد می کنیم. مشخص است که این کار نتیجه ندارد.

چرا شخص سریال می سازد که یازده سیزنِ بیست قسمتی است و هر قسمت چهل و پنج دقیقه است تا یک پیام به من بدهد؟ چون فهمیده آدم ها اینطوری اقناع می شوند. فرمول این است.

نه اینکه این جلسه من طرف را دعوت کنم و از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بگویم و جلسه بعد از توحید بگویم و جلسه بعد از احکام بگویم! معلوم است اتفاقی برای این فرد نمی افتد. اما اگر من هر جلسه پله پله از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گفتم و گفتم و گفتم، در یک کانتکس است، حرف جدید می زنم ولی در یک کانتکس است. کانتکس را هم بزرگ در نظر نگیرید و بگویید کانتکس دین! نه، می فهمیم این شوخی است.

در یک کانتکس مخاطب را جلو ببرم، اقناع می شود.

خب چون وقت گذشته چند نکته مهم را به شما بگویم و بحث را تمام کنم.

این پنج مرحله اقناع است. سه مرحله اول برای کار تبلیغی ضرورت دارد و دو مرحله بعد شما را به فرآیند اقناعی می رساند.

اما پنج نکته برای تولید محتوا برای مخاطب جوان و نوجوان:

۱- پیامی نافذتر است که غیر مستقیم تر باشد. البته نه همه پیام ها و نه برای همه افراد. جایی، چیزی را باید مستقیم به شخص بگوییم. این تشخیص می خواهد. چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی یک دفعه قرمز می شود، نمی تواند بگوید حالا به نظر شما باید رد شوی یا نباید رد شوی؟ پس همه جا نباید پیام غیر مستقیم باشد و غیر از این حرفه ای نیست. باید تشخیص دهیم کجا و چه پیامی و برای چه کسی، اما نوعا و غالبا پیام غیر مستقیم نافذتر است. منجر به این می شود که مخاطب خود او را کشف کند. یک گنج و نقشه است، او با نقشه می رود و گنج را پیدا می کند. نه اینکه نقشه و گنجی نباشد و با مخاطب بگوییم خودت غیر مستقیم برو!

۲- پیامی مؤثرتر است که در دایره تجربه و فهم مخاطب ما باشد.

دقیقا شبیه به زمانی که شما روی کره ماه راه می رفتید، آن لحظه را یادت است؟! مخاطب اصلا نمی فهمد شما چه می گویید! مگر من روی کره ماه راه رفتم؟! در دایره تجربه من نیست!

به طرف می گویم شده سیلی بخوره توی گوشت و گوشت سوت بکشد و گیج شوی؟ شده سرت به جایی بخورد و گیج رود؟ این احتمالا در دایره تجربه و فهم مخاطب است. من دارم با مخاطب نوجوان حرف می زنم، حتی جوان هم در بسیاری از حوزه ها تجربه ندارد و من باید در دایره فهم و تجربه او حرف بزنم. طرف برای مخاطب نوجوان و جوان حرف می زند و پشت سر هم آیه و روایت عربی می تواند و نوجوان هم نمی فهمد شما چه می گویید و به در و دیوار زل می زند. مثال هایی می زند که در دایره تجربه و فهم او نیست، کار خراب می شد و ارتباط قطع می شود.

۳- تکرار پیام می تواند زمینه متقاعد کنندگی را افزایش دهد. برای این کار باید طراحی جدول برنامه داشته باشیم، چه در تبلیغ و چه در اقناع باید تکرار باشد. بااااید تکرار باشد. شخص می خواهد پنیر بفروشد، نیاز به تکرار دارد. تکرار پیام. فرمولی داریم: تکرار در طول زمان به اشکال مختلف.

فرمول دیگر: هر چه ضریب القاء بیشتر باشد، ضریب نفوذ کمتر است!

مشق هایت را ننوشتی ها! ممیززاده گفته هر چقدر بیشتر تکرار کنیم، اثرگذاری و متقاعدکنندگی بیشتر است. مشق هایت را ننوشتی ها!

بچه می گوید دست از سر من بردار! نمی خواهم مشق هایم را بنویسم!

ممیززاده که گفته بود زمینه متقاعدکنندگی بیشتر می شود!

بله، تکرار در طول زمان به «اشکال مختلف» و در حوزه «علاقه» مخاطب باید باشد. لذا جاهایی هرچه ضریب القاء به اشتباه بیشتر شد، ضریب نفوذ کمتر می شود. مرتب روی در و دیوار می بینیم که خواهرم حجابت را رعایت کن! حجاب! حجاب! حجاب!

این تکرار، زمینه متقاعدکنندگی را فراهم نمی کند! اصلا حالش از این جمله به هم می خورد! طراح این کار نمی دانسته چه کاری دارد می کند.

۴- نوعا نخستین پیام، تأثیرگذارترین پیام است. پیام، آگاهی است در حوزه یک مطلب جدید.

من می خواهم سخنرانی ام را با شما شروع کنم: می دانید فرمولی وجود دارد که به کمک آن می تواند مخاطبینتان را در سه ثانیه اقناع کنید؟ همین اول صحبت، این جمله در ذهن شما می نشیند. نخستین پیامی که به مخاطبتان می دهید، چیست؟ این مطلب خیلی مهم است. وقت هایی ما در طراحی برنامه اشتباه می کنیم، آنقدر به مخاطب پیام می دهیم تا او را آرام آرام درگیر کنیم. اما ذهن او آن قدر از پیام ها انباشته می شود که پیام آخر که اصل پیام ما بوده را نمی گیرد. یا اول کار برای او احساسی می سازیم که بعد احساس او را خوب کنیم. آن احساس بد آن قدر قوی است که کار خراب می شود و او اصلا از این احساس بد بیرون نمی آید. حواسمان به این ها باشد.

۵- مدت زمان ارسال پیام به مخاطب برای متقاعدکنندگی مهم است. در موضوعی دو ساعت توضیح می دهم! باشد بابا! بس است! حالم بد شد! فهمیدم!

یا پیامی را در سی ثانیه می گویم، اصلا مخاطب نمی فهمد چه شد! این ها همه یک پازل و قطعات درهم تنیده است. شما باید تمام این عناصر را با هم در نظر بگیرید. همه این موضوعات را باید با هم ببینید و طراحی پیام کنید.

برای تولید پیام برای نوجوان و جوان، امیدوارم بتوانید از این فرمول ها استفاده کنید. بحث تمام است.

لطفا برای تولید محتوایتان درباره این فرمول ها فکر و برنامه ریزی کنید.

سؤال: بهترین سن هویت سازی چه سنی است؟

هویت سازی چیزی است که از کودکی آغاز می شود. اما تا حدود سن سی سالگی می شود در او تغییراتی را ایجاد کرد. هر چه بالاتر برود، کار سخت تر می شود اما نوعا در این بازه می توان درباره آن جدی حرف زد. بهترین سن برای هویت سازی کودکی و نوجوانی است.

سؤال: برای دعوت فرزند به نماز خواندن چه کنیم؟

از همین فرمول استفاده کنید و ببینید از چه چیزی به چه چیزی می خواهید او را تبدیل کنید. و بعد فرآیند شما اقناعی می شود. یک آگاهی در حوزه نماز باید به او بدهید. پسرم نمازت را بخوان، آگاهی جدیدی نیست. این آگاهی باید طوری باشد که جلب توجه کند و در حوزه علاقمندی ها و نیازهای او باشد. هر چه سطوح بیشتری را درگیر کند، فرزند شما بیشتر درگیر می شود. وقتی این اتفاق افتاد، باید برای آن یک اتفاق ویژه طراحی کنید. یعنی از او بخواهید و او تشویق شده باشد و شوق داشته باشد که مثلا فقط نماز مغرب و عشاء را در تایم مناسب بخواند. ارزیابی نظری می کنید و اگر گیری داشت، باید رفع کنید. احتمالا با چیزی در نماز چالش دارد یا عاملی وجود دارد که نسبت به نماز خواندن برای او انگیزه بیشتری ایجاد می کند. باید آن عامل را رفع کنید و دوباره درباره علاقه مندی هایش در حوزه مرتبط با نماز آگاهی بخشی کنید. آزمون نظری، اگر اوکی بود آزمون عملی، یعنی او پذیرفته و دارد انجام می دهد. حالا باید پیگیری داشته باشیم. تکرار پیام در طول زمان به اشکال مختلف.

گاهی بچه های ما موانع دارند. مثلا مانع فکری دارد و هنوز برای او تبیین نشده، آگاهی او به سطحی رسیده که باعث حرکت او شود. هم خودتان باید اقداماتی انجام دهید و هم اگر لازم بود، از مشاور استفاده کنید.

ممنون از همراهی شما
وقت بخیر و خدانگهدار.