آشنایی با ایده ها، اتفاقات جدید، علایق کودکان و تجربه های جدید و خلاقیت هایی که می توان در مراسمات ویژه کودکان اجرا کرد


بسم الله الرحمن الرحیم

عرض ادب و احترام و خوش آمد به شما بزرگوارانی که با کوله پشتی همراه هستید. یک تغییر جدی در ارائه کارگاه هایی که تا به حال مجموعه سفیران یا خدمتگزاران داشتند و نگاه متفاوتی را این بار برای اطلاع رسانی، آموزش و ارائه خدمات این چنین در نظر گرفتیم. بهتر از من می دانید که دنیای امروز پر از آموزش های متفاوت است و افراد با حضور در کارگاه های مختلف، چه از جنس مجازی، چه حضوری، خودشان را قدرتمند می کنند و از تجربه های مختلف، ایده های مختلف بهره می برند. در حوزه اجرا برای کودک، از آن جایی که کار تخصصی کمتری در کشور ما انجام شده و بیشتر در سال های گذشته کار برای بزرگسالان محوریت داشته، رویکرد جدیدی در مجالس مذهبی، هیئات، در مساجد و مجموعه ای از مدارس و مؤسسات خصوصی به وجود آمده که این دفعه خودِ کودکان را محور و رکن اساسی اجرای مراسم قرار داده است. تجربه ده، دوازده سال کار فرهنگی حوزه کودک در حوزه ی اعتقادی – مذهبی و اجرای مراسم در مدارس، مؤسسات، در حسینیه ها، مناطق محروم، همایش ها و مجموعه ای در واقع رنگارنگ از آنچه که تا به حال لمس کردم، تجربه کردم و اجرا کردم را می خواهم با شما در میان بگذارم. حتما استفاده از تجربه ها، خلاقیت ها و ایده های شما برای استفاده دیگران هم بسیار مثمر ثمر است و به نوعی باقیات الصالحات است. با هم کارگاه امروز را شروع کنیم و درباره اینکه چه کارهایی در ایام شاد سال برای کودکان می شود انجام داد، در ایامی که شادمانه های مذهبی داریم و گاهی حتی ملی، چون شاید سبک اجرا و فرم و قالب آن یکسان باشد و محتوا تغییر کند. این را با هم شاهد و ناظر باشیم. تصاویر و نوشته هایی را تقدیم می کنم. برویم و با هم شروع کنیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ایده هایی که برای جشن های حوزه کودک می توانیم در واقع مرور کنیم و با آنها آشنا شویم، شامل مواردی است که روی مانیتور شما نقش می بندد و می خواهیم با هم شروع کنیم.

صَلّی الله عَلیکَ یا صاحِبَ العصرِ وَ الزّمان؛ قطعاً ابتدای هر کاری در حوزه اتصال و ارتباط و توسل به اهل بیت علیهم السلام به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف توجه خواهیم داشت. خیلی امر توسل و امر اتکا و سپردن کار به دست حضرات معصومین علیهم السلام یک رکن محوری برای یک مربی است که می خواهد یک کار تربیتی جدی انجام دهد. می دانم بهتر از من واقف هستید و اهل آن هستید، خیلی نمی خواهم روی این بایستم ولی حال خوش ارائه دهنده، حال خوش کادر اجرایی و حال خوش مربیان برای کودکان شاید ظاهر و ظهور نداشته باشد اما قلباً و نفساً و حالاتی که از آن ها متصاعد می شود، حتما کودکان را در بر می گیرد.

ما سرفصل های مختلف و تکنیک های مختلفی را در ارائه برای کودک داریم؛ می خواهیم این موارد را با همدیگر مرور کنیم و نکاتی که در آنها دیده می شود را با هم پی بگیریم. ما تکنیک های مختلفی مثل جشن های سنتی، جشن های شهربازی، غرفه ای، مکان محور، جشن های مینیاتوری، پویشی، ایستگاه فرهنگی و … را داریم.

جشن سنتی
جشن سنتی همان جشن های معمول و مرسومی است که در واقع همه ما با آن آشنا هستیم. یعنی تعدادی مهمان، یک مکان مناسب، پذیرایی مناسبِ آن ایام، تعدادی مخاطب کودک، یک مجری توانمند، گروه سرود، گروه های تواشیح، گروه های دکلمه خوان یا اجرای مسابقات حوزه کودک می تواند به ما کمک کند. (فایلی داریم حدود پنجاه بازی که مناسب جشن های حوزه کودک در آن وجود دارد. می توانید به کانال تلگرامی خدمتگزاران کودک به آدرس khedmatgozaran_kids مراجعه کنید یا در سایت خدمتگزاران محتوا، می توانید فایل pdf را بردارید. پنجاه بازی را توصیف می کند و برای شما توضیح می دهد.)

یکی از بزرگترین مسئله هایی که ما در جشن های سنتی داریم، مسئله محتواست. چه باید بگوییم که این جشن رونق و جان بگیرد؟ مسئله ما در جشن های سنتی این است که مخاطبی که دعوت می شود، با یک اتفاق تکراری همراه و مواجه می شود که باید از این گذر و عبور کنیم. یعنی می خواهیم یک اتفاق جدید هم در آن بیافتد. به همین خاطر مربی باید مسلّح به بعضی از ابزارها باشد. مثلاً بتواند بازی های خوبی ارائه دهد یا بتواند با اوریگامی یا بادکنک یا یک سری ابزارهای جذاب، جشن و مراسم را پر از اتفاق ناب و جدید کند. گروه های سرود کودکان، دکلمه کودکان و مسابقه ها که همیشه برقرار است. بالاخره ما باید توی یک قسمتی، یک نقطه قوت و یک مزیت رقابتی داشته باشیم یا بازی های ما خیلی ویژه و جدید هستند.

مثلا شاید دوره ماست خوری و پفک خوری دیگر گذشته باشد. در بحران ها ما را نجات می دهد اما قطعا اولین بازی های انتخابی ما نباید این موارد باشند. یا بازی ها هستند، یا بخش نمایشی قصه گویی، محتوایی، یا بخش کاردستی ها، فعالیت ها، مسابقه ها. می توانند جذابترین بخش های یک جشن باشند. البته نمی خواستم این را بگویم ولی بحثی که داخل پرانتز خیلی هم مهم است، بحث پذیرایی است. خیلی مهم است که پذیرایی انتخابی ما در جشن های سنتی، البته در بعضی دیگر از جشن ها هم می تواند مهم باشد اما در نوع سنتی آن می تواند قوّت قلب ما باشد. در واقع به نحوی نگاه مخاطب را بخرد. جنس پذیرایی و تنوع آن خیلی برای مخاطب ارزشمند و جذاب است.

خب ما شاخص های مهمی که اینجا داریم، نقش محوری مجری است. مجری باید توانمند باشد، موقعیت شناس باشد، مخاطب و گروه سنی آن را به خوبی بشناسد. مثلا من اگر تا به حال برای دختر خانم ها اجرا نداشتم، دخترهای دبستانی، قاعدتا باید یک مقدار نگران باشم که آیا ذائقه آنها را می شناسم یا نه؟ می توانم با آنها ارتباط بگیرم؟ آیا من می توانم با شوخی هایم لبخندی به لب آنها بنشانم؟ می توانم با آنها دیالوگ کنم، ارتباط بگیرم؟ پس نقش مربی یک نقش محوری است. در کنار آن، توانمندی در حوزه قصه گویی و بازی سازی و اجرای بازی و ایجاد هیجان خیلی مهم است. پس یک مجری باید با انرژی باشد، باید توانمند باشد، باید قصه بلد باشد، باید بتواند توی بحران ها خودش را نجات بدهد و البته چه تعداد کم و چه تعداد زیاد را بتواند مدیریت کند. مجموعه سفیران یک پکی دارند، اجرا برای کودکان به شکل رایگان ارائه می شود و البته یک دوره آموزشی قصه گویی ۸ جلسه ای. پس من اگر بخواهم یک روزی به یک نفر که تابه حال اجرایی برای کودک نداشته یا می خواهد مهارت های خودش را ارتقا بدهد، توصیه می کنم این دو مطلب را بیاموزد. به شکل جدی و ابزارهای مختلف را هم به خودش متصل کند. عرض کردم اگر ما بتوانیم کار با بادکنک را، یعنی کاردستی ساختن با بادکنک، کار اوریگامی، برش کاغذ، یا ساخت بعضی از بازی های لحظه ای با کش، با کاغذ، با لیوان یکبار مصرف، این ها ابداع و خَلقی است که مجری انجام می دهد و بچه ها را حیرت زده می کند.

جشن غرفه ای
بعد از جشن های سنتی، سبکی از جشن ها را محک زدیم و تست زدیم که به نوبه خود خیلی موفق بود. این جشن ها اغلب معونه دارد. یک کم اجرای آن سخت است اما گاهی اوقات وقتی با فکر و با زمان به آن نگاه می کنیم، اثر پذیری، پوشش دهی و ضریب نفوذ بسیار بالایی دارد. بالاخره گذشت آن دورانی که فقط همه دور هم جمع می شدند و یک دستی می زدند و مولود خوانی می آمد و در واقع اجرای برنامه می کرد. ما داریم در مورد کودکی صحبت می کنیم که امروز با مجموعه ای از رسانه های جذاب مواجه است. با مجموعه ای از حالات، مراسمات، جشن ها، شهربازی ها و غیره در واقع مواجه است. در این نوع جشن ها، توجه ما قطعا به مخاطبی است که به شکل ویژه ای دعوت شده و همراه ماست. جشن های غرفه ای، جشن و مراسمی است که ما به یک مکان مهم، بزرگ و در واقع می توانیم بگوییم که دارای انعطاف نیاز داریم.

اینکه ما بتوانیم بازی های مختلف یا محتوایی که داریم را به شکل قطعه، قطعه و به شکل پازلی و غرفه ای ارائه بدهیم. می دانم متوجه عرض من در حوزه غرفه ها هستید. یعنی می دانید منظورم از غرفه چیست. گاهی اوقات این غرفه ها با پارتیشن از هم جدا می شوند. گاهی اوقات با پارچه ها، بنرها، گاهی اوقات با داربست ها، گاهی اوقات در واقع در اتاق های مختلف یک مکان هستیم.

دقت کنید ما در پارتیشن، پارچه و بنر یک مشکل داریم، آن هم تداخل صداهاست. اما وقتی این جشن و غرفه ما در اتاق می رود، دیگر خیلی متفاوت می شود. توضیح بیشتری بدهم؟ ما مخاطبین را یک ورودی می گیریم و آنها را گروه، گروه داخل غرفه هایی به ترتیب وارد می کنیم. این غرفه ها، هم می تواند بازی محور باشد، هم محتوا محور و هم ترکیبی از محتوا و بازی. اینطور که ما داستان هایی را با محتواهایی به بچه ها ارائه می دهیم، از آن غرفه که فرض بفرمایید، تایم ۵ دقیقه دارد. خارج می شوند. می روند توی غرفه ۲ بازی می کنند، مسابقه می دهند، برنده می شوند، جایزه می گیرند یا امتیاز گروهی می گیرند، می روند داخل غرفه بعدی.

اتفاقی که اینجا می افتد، در واقع جشن های غرفه ای یک ویژگی دارند؛ آن هم این است که برای جمعیت های زیاد خیلی خوب و قابل مدیریت کردن هستند. یعنی شما می توانید به گروه های مختلف زمان بدهید که رأس یک ساعت آنجا باشند و غرفه های خود را شروع کنند. اغلب این غرفه ها، زمانی بین ۵ تا ۷ دقیقه دارد که ظرفیت پذیرش توان کودک در این سن و سال، همین اندازه است و بین ۵ تا ۷ غرفه، یعنی عملا بین ۳۰ تا ۴۰ دقیقه، بیشتر توان و میزان فهم و همراهی کودکان بیشتر از این نیست.

ما غرفه انتظار، غرفه پذیرایی، غرفه محتوا، غرفه جوایز وغرفه عکاسی داریم که اگر بخواهم به شما بگویم، حالا از تجربه خودم این بود که ما در غرفه ای، غرفه پایانی که گروه های مختلف می آیند جای خود را با هم عوض می کنند، یک غرفه قبل از غرفه انتظار یا غرفه پایانی ما بود، یک بنر زیبا، یک دوربین عکاسی مناسب و عکس هایی که از بچه ها در کنار این بنر زیبا می گرفتیم، شماره ای از مادر یا پدر می گرفتیم و برای آنها در فضای مجازی ارسال می کردیم. یک یادگاری از جشن ما بود. حالا بعضی ها روی تخته شاسی همانجا چاپ می کنند و تقدیم مخاطب می کنند. موضوع این است که در این نوع از جشن ها و مراسم ها نیاز جدی به مخاطب تعداد بالا داریم. یعنی برای ۲۰ نفر، ۳۰ نفر یا ۴۰ نفر هزینه برای دکور، ایجاد محتوا، بازی های مختلف صرف می کنیم. این خیلی صرف ندارد. بهتر است که برای عدد ۱۰۰ نفر به بالا که ۱۰ گروه ۱۰ نفره یا ۱۰ گروه پنج نفره یا ۲۰ گروه پنج نفره که مربی دارد؛ یعنی هر غرفه مربی خودش را دارد یا یک لیدر سرگروه دارد که گروه را می گیرد و با خودش می برد، همه غرفه ها را توضیح می دهد و بازی های آن را انجام می دهد و می آید. در مدلی که ما نیروی انسانی زیادی داریم، می توانیم اینطوری عمل کنیم که برای هر غرفه یک مربی قرار بدهیم. خب ما هر دو مدل را اجرا کردیم. غرفه ای که مربی خودش را دارد، مدل موفق تری هست. یعنی حدود ده تا غرفه داشتیم، مهمان هایی را از مدارس و مؤسسات مختلف می گرفتیم و این افراد گروه به گروه می آمدند، در غرفه می نشستند یا بازی می کردند، به غرفه بعدی می رفتند، جمع امتیازات این گروه باعث می شد برنده شوند. خب آیا ما دوست داریم بچه ها برنده و بازنده بشوند؟ خیر، این ها بهانه هایی است برای اینکه ما در حوزه گیمیفیکیشن (gamification) یا فکر بازی سازی فعالیت انجام دهیم، یعنی بچه ها یه جوری احساس پیروز شدن، تلاش و رقابت را در خودشان احساس کنند که انرژی افت نکند. پذیرایی های مختلفی هم داشتیم. مثلاً پفک ارگانیک، پف فیل، آبمیوه و غیره را تهیه کرده بودیم، در باکس های بزرگی قرار می دادیم. گاهی اوقات حتی هدایای بچه ها و برنده شدن های آنها توی غرفه های قبلی، منجر به خرید مواد غذایی بیشتر می شد. یعنی باز ما یک سری فیش ها، یک سری تک برگ ها و یک سری بن های خرید داشتیم که در هر غرفه که گروه موفق می شد، به آنها ارائه می شد. آنها می توانستند بعداً یا با این موارد هدایایی را انتخاب کنند یا از طریق آنها پذیرایی متفاوت یا با حجم بیشتری را استفاده کنند. پس این هم یک مدلی است. شاید شما به آن نقدهای زیادی داشته باشید اما ما در حین اجرا با تجربه های مختلفی که به دست آوردیم، هر سال داریم آن را بهتر می کنیم. یعنی گزینه های مختلفی به آن اضافه می کنیم. دغدغه ما بازی های جذاب و جدید بود و محتوای نمایشی. الان عرض می کنم ببینید ویژگی های آن چیست؟ هزینه ها بالاست. لجستیک و پشتیبانی خدمات بالایی دارد. نیاز به مربی دارد. حالا یا سرگروه یا برای هر غرفه یک نفر، خود بزرگ بودن فضا مسئله ساز است. یعنی ما هم در شهر خود خیلی باید می گشتیم که یک خانه چند طبقه پیدا می کردیم یا یک فضای بزرگ داخل شهر با آدرس مناسب که مهمان ها بتوانند بیایند. قطعاً اجرا برای جمعیت های بالا را این طرح می پسندد و می پذیرد و گروه بندی و توجه به مخاطب که در گروه های کوچک هستند، خودش یک دستاورد است. یعنی ما می توانیم لحظه به لحظه حال مخاطب را درک کنیم.

این کار محتوای ویژه و تخصصی می خواهد. یعنی نمی توانیم یک نمایش با یک بازی را برای همه بخش ها بیاوریم. نه، باید برای خودش برای آن محیط و آن ابعاد و اندازه طراحی شود. اجرای چند باره برای اقشار مختلف و جمعیت ها و چند روزه اجرا کردن، آن هم یکی از مزیت های آن است. یعنی اگر ما با گروه هایی، با مدارسی، با هیئات یا در واقع می توانیم بگوییم مؤسسات قرآنی یا حتی جلسات خانگی آشنا هستیم که می توانند بچه های خود را بیاورند، این یک کار بزرگ ماندگار و جذاب است. من تضمین می کنم که این کار، بسیار قدرت جذب بالایی دارد. بسیار خاطره شیرینی را به یادگار می گذارد اما کادر اجرایی فشار زیادی را تحمل خواهند کرد.

در جشن غرفه ای عرض کردم؛ چند تا نکته مهم فنی هم دارد. تداخل صدا را هم داریم. گروه هایی که ریخت و پاش می شوند و یک مقدار توی هم می آیند و این یعنی در اتاق انتظار باید خیلی مدیریت شود. گروه ها سریع دسته بندی شوند، بیایند. خود ورود و خروج بچه ها خیلی مهم است که اگر با اولیا هستند، اگر با مربی خود هستند، حتماً مراقبت کنیم. یک فضای باز و بزرگ برای سالن انتظارمان داشته باشیم که تداخل بچه ها با هم اذیت کننده نباشد. ایده های مختلفی هم وجود دارد.

در بخش بعدی؛ محتوا چه چیزی باشد؟ ببینیدبرای محتوا داستان های کوتاهی را طراحی می کردیم که در انتها به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ختم می شد. مثلاً بحث انتظار، بحث امید. پسر بچه ای که ناامید شده بود، باید یک کاری را می کرد. مثلا می رفت و یک چیزی را آماده می کرد، ناامید می شد، در بین راه بچه ها به او کمک می کردند. اگر الان از من بپرسید، همین الان محتوا را دارید که به ما بدهید؟ باید عرض کنم نه. یعنی اینطور نیست که من به شما بگویم. خب یک، دو، سه؛ این پروژه به لحاظ محتوایی در خدمت و در اختیار شماست. کتابی داریم به نام ده قصه از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، نویسنده فریبا کلهر. این ده داستان ۱۰ راوی داستان هستند که این افراد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدند و با ایشان در ارتباط بودند. خودِ این یک گزینه است اما خیلی کلیشه است. یعنی احتمالاً برای بچه ها داستان های بعدی خیلی زود لو می رود. پس نفر بعدی هم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می بیند. نفر بعدی هم همینطور. اینجا توی محتواها چند راهکار داشتیم. یعنی گاهی اوقات محتوای خود را در دل بازی ها می گذاشتیم. مثلاً یکی از بازی ها این بود که باید بچه ها توپ هایی را داخل تعدادی سبد، مثل سطل زباله یا سبد پرتاب می کردند. روی بعضی از آنها شعارهای بد نوشته بود. مثل بدجنسی، دروغ، غیبت، ناامیدی و … یک تعداد هم کلمات خوب داشت. حال خوب، دعا، نماز، ارتباط با خدا، توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و یک سبد بزرگ که مثلاً بحث ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و بچه ها با هدف گیری و انداختن توپ های خود داخل آن سبدها، می توانستند کسب نمره کنند.

شاید شما بگویید دز محتوای این خیلی کم است. من هم با شما موافقم اما مجموعه ای از این بازی ها یک مفهوم کلی را منتقل می کند. در انتها لیدر یا سرگروه می تواند محتوا را جمع بندی کند و یک محتوا بسازد. بنابراین در مدارس دخترانه خیلی امکان پذیر است. ولی باید کلاس ها تخلیه شوند، یا میز و صندلی ها طوری چیدمان شوند که قابل استفاده باشند. ولی در مجموع ما در یک خانه چند طبقه آن را اجرا کردیم، یا در یک سوله، در یک فضای بزرگ، در واقع زمین بزرگ که با داربست پارتیشن های متفاوت زده بودیم. برای ما همینقدر کفایت می کرد. نوع محتوایی که ارائه می دهیم، الزاما نباید هر غرفه حرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را مستقیما مورد تأکید قرار بدهد. همینکه حال بچه ها خوب است و ما در یکی از غرفه ها یک قصه ای را می گوییم، کفایت می کند. یکی از غرفه های ما می تواند قصه باشد. عرضم را در این بخش به انتها برسانم. فقط یادمان نرود ما در ارائه محتوا نباید زیاده روی کنیم. باید مراقب باشیم حال بچه ها، یک حال بسیار خوب و پر از لذت باشد که در یک لحظه وقتی ما یاد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را در دلشان قرارمی دهیم، این را بگیرند و با یک طعم شیرین پذیرای آن بشوند. در این حوزه ها که زیاده گویی می کنیم، بچه ها از یک جایی به بعد دیگر پس می زنند. پس یک غرفه می تواند غرفه قصه یا نمایش در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد. یک بخش نمایشی دو نفره، یک نفره که محتوای آن هم در سایت خدمتگزاران موجود است و می توانید انتخاب کنید و از آن بهره ببرید. در این زمینه کمک هایی را خواهیم کرد. یعنی من هم ایده هایی دارم. اگر قرار هست با همدیگر ارتباط بگیریم، نه اینکه برایتان بنویسم ولی در مورد محتوا می توانیم با هم گفتگو کنیم.

جشن شهربازی
در بحث بعدی، یعنی جنس و نوع ارائه دیگر برای کودکان، باید توجه کنیم که به دنبال این هستیم بچه ها با تعظیم شعائر و با دیدن نمونه هایی از شادی شیعیان در مراسم اهل بیت علیهم السلام، دلشان شاد باشد، خوشحال باشند، برای آنها شادی آفرینی کنند. آن چه جشنی است؟ جشن شهربازی، برخلاف جشن غرفه ای که کمی هم بصورت مستقیم محتوا داشت. در این جشن شهربازی، تمام محتوای مان را در قالب بازی ها قرار می دهیم. ببینید ساخت یک شهربازی نیاز به ابزار، یک تیم تخصصی و یک گروه سازنده دارد. اما همانطور که می بینید، بازی های آن خیلی ساده هست. یعنی یک یونولیت بزرگ را در نظر بگیریم، حالا می خواهیم با دارت به این پرتاب کنیم، یک سری هدف ها را بزنیم، نمره بگیریم. یا فرض کنید فوتبال دستی هایی بزرگی که دست افراد به داربست بسته می شود. یعنی ما آدمک های زمین فوتبال دستی می شویم. گذر از هزار راه، کش هایی را می بندند، از داخل آن رد می شوند. باد کردن بادکنک ها، یا عبور از سرزمین ترکیدنی ها که بادکنک ها روی زمین هستند و بچه ها پاهایشان را باید روی جای خاصی بگذارند. همینطور ایده های فراوان در حوزه ساخت بازی ها برای شهربازی وجود دارد. نکته مهم اینجاست که ما در شهربازی هم غرفه هایی را داریم که بین همدیگر هم پارتیشن و در واقع قسمت کننده، داشته باشند و هم می توانند نداشته باشند. یعنی می توانند مثل این شهربازی هایی که ما می رویم، داخل آن همه چیز دیده می شود، اما به مرحله و طی مسیری که عبور می کنیم، امتیازاتی که کسب می کنیم، برای مان شاد هست. حتی ما در یک سال اینقدر تعداد بازی های مان زیاد بود که همان درب ورودی، بچه ها می دیدند یا در فرم شان اسم هایشان را می شنیدند، می خواندند و تیک می زدند و ده بازی را انتخاب می کردند. بچه ها برای بازی های مختلف، گروه بندی می شدند و در هر غرفه یک مربی بود. بچه ها رابه این غرفه ها می دادیم. یعنی ما هم مجبور بودیم. به دلیل تعداد زیاد مخاطب و ورودی که داشتیم، شاید شبی بالای دو هزار نفر کودک ورودی داشتیم، حالا چون تبلیغ عمومی شهری بود، خیلی ها آمدند. در آن فضا مجبور بودیم مدیریت بحران کنیم. بیست بازی را نمی توانستیم به همه بدهیم. کاملا فضا اشغال می شد. بچه ها را تقسیم می کردیم. یک کاری که کردیم، به قید قرعه یک سری بازی ها را انجام می دادند، یا این که منتظر می ماندند. وقتی ده نفر می شدند، بازی را شروع می کردند. هرجا که ۴۵ یا ۵۰ دقیقه تعهد داشتیم، تمام می شد، از همانجا کات می کردیم. از غرفه ها بیرون می آمدند و به این صورت می توانستیم امتیازات آنها را جمع آوری کنیم و در انتها یا هدیه ناقابلی به آنها می دادیم، یا بعد از پذیرایی با آنها خداحافظی می کردیم. یعنی ما این تعهد را نداشتیم که هدایایی را تقدیم آنها کنیم. یعنی وقتی عدد بالا می رود، راحت نیست و بودجه اش سخت می شود و ما تعهدمان این بود که حال خوشی را منتقل کنیم و اسامی اینها را برای تماسهای بعدی، شهربازی های بعدی جمع آوری می کردیم. برای جلسات بعدی با اینها در تماس بودیم.

پس یکی از راه های جذب خیلی خوب در سطح شهر تعظیم شعائر بزرگ، همین بحث شهربازی است که جنس غرفه های بازی آن ساختنی تر است. یک تیم مهندسی خوب می خواهد، کم خطر و در دسترس باشد و برای دختر و پسر قابل اجرا باشد. این را می فهمم که سختی هایی دارد، ولی باز غرفه فضای مفرح تری دارد. غرفه کمی محتوایی تر است. شاید برای بچه های سوم، چهارم، پنجم، خوب باشد اما در شهربازی، شاید مثلا از بچه کلاس اولی هم بتوانیم دعوت داشته باشیم. حالا چه ویژگی هایی دارد؟ هزینه های آن بالاست، اجرای سنگین دارد. می تواند جمعیت بالا را پذیرا باشد. جذب آن خیلی بالاست. قابل اجرا در مدارس و محیط مدارس است و نیروی انسانی متخصص در ساخت می خواهد. یعنی فقط یک قلم بحث پلکان چوبی است. پلکان برای تعادل داربست خوب می خواهد. یکسری پلکان چوبی می خواهد. یا مثلا عبور از طناب ها که بچه ها باید طناب را برعکس می گرفتند، برای پایین آن تشک لازم بود و داربست می خواست که بچه ها از این عبور کنند. یکسری بازی های این مدلی و در ذهن مان این بود که بچه ها واقعا شاهد یک کار متفاوت باشند.

بخش بعدی؛ جشن شهر بازی، یک جشن پیچیده است. در واقع یک تیم جدی می خواهد. بحث مالی مفصلی دارد. ناظران جدی و مربیان کار بلدی می خواهد اما از آن سمت هم یادگار و خاطره عمیقی را برای بچه ها به یادگار می گذارد. همین که نواهای مهدوی پخش می شود، همین که درب و دیوار به نام ایشان مزین است، البته مربیانی که خودشان پیام های مهدوی می دهند یا بازی هایی که پیام های مهدوی را در دل خودشان دارند. به عنوان مثال طناب که این بود، بچه ها اگر دستتان از طناب رها شود، می افتید پایین و باید از اول شروع کنید. خب هرکس چند بار می تواند شروع کند؟ فقط ۳ بار. یعنی سه بار فرصت داریم اشتباه کنیم. بنابراین ما باید این را به بحث حبل المتین و چنگ زدن به طناب متصل کنیم که اگر ریسمان را بگیری و تا آخر بخواهی بروی، می توانی. فقط باید یک مقدار حواستان را جمع کنید. طناب را محکم بگیرید. رها نکنید. الان ممکن است شما در حوزه ایده ها و محتواها با من دچار چالش باشید اما اینها قابل گفتگو، قابل تولید، قابل بازآرایی و بازآفرینی است. خود من در این زمینه تجربه شیرینی دارم. یعنی شهر بازی برای ما یک نقطه عطف برای شروع کار کودک بود. نکته جالبی را برای شما بگویم: مادران و پدران زیادی می آمدند، می گفتند: شنیدیم زمان غرفه مثلا یک ساعت است. ما تا برویم و برگردیم، زمان ما می گذرد و بد قول می شویم. چه کار کنیم؟ می گفتیم غرفه والدین داریم، آنجا یک کارشناس تربیتی داشتیم که سانس به سانس سخنرانی می کرد و تصاویر شهربازی ما را به صورت مداربسته برای خانواده ها به نمایش می گذاشت. یعنی هم احساس امنیت بود، هم مباحث تربیتی را می شنیدند که خیلی برایشان مفید بود. بروشورها، کتاب ها، نمایشگاه کتاب و محصولات هم داشتیم که اینها مجموعا یک ساعت وقت خانواده را پر می کرد و خود این اتفاق بزرگ، یک تبلیغ برای خانواده ها بود. چون دوست عزیز پرسیدند: می توانید آخر برنامه لیستی از بازی ها را بگویید؟ من هرچه را که یادم بیاید، به شما میگویم که بتوانید از آن استفاده کنید ولی خب کار سختی هست. یعنی اگه بخواهم خاطراتم را مرور کنم، باید دائم مابین این عرایضم بگویم. سعی می کنم آنهایی که کمتر اذیت دارد و نیاز به ابزار دارد، بگویم.

جشن مکان محور
پس ما تا الان جشن سنتی جشن غرفه ای و جشن شهربازی را با هم مرور کردیم، اما فضا و اجرای بعدی با شکل و شمایل متفاوت در اختیار شماست. جشن مکان محور شاید کمتر شنیدید ولی گاهی اوقات در قصه گویی می گوییم که زمان و مکان محوریت دارند و گاهی اوقات قصه ما را عوض می کنند. ما هم در اجرای جشن ها گاهی اوقات با حضور در یک مکان متفاوت شکل و فرم و قالب اجرای مان را عوض می کنیم.

جشن های مکان عمومی:
مثلا می بینیم جشن های مکان عمومی یک سری جشن هایی هستند که محوریت آنها مدارس، مساجد، فرهنگسراها، پارک ها هستند. تجربه اجرا در پارک ها را داشتیم، اجرای خوبی است. اتفاق خوبی را رقم می زند، اما عمیق نیست. یعنی مخاطب بعد از جدایی از شما فقط چیزی از شادی یادش می ماند و جشنی را که یک مقدار بازی، دو تا کار نمایشی داشت و در واقع فضای شادی بود اما خیلی عمیق و ماندگار نیست البته تعظیم شعائر خیلی بالایی دارد. پوشش و حجم زیادی را به خودش اختصاص می دهد. این نوع برنامه ها یک مشکلی دارند! آن هم گرفتن مجوزهای آن شاید سخت باشد. اما ما در مکان های عمومی، البته مدارس این طوری هستند که کار با آن ها خیلی راحت می شود. یعنی اجرای جشن مدارس، در مکان های عمومی مثل پارک دردسر دارد. فرهنگسراها و ارتباط با فرهنگسراها مجوزهایی از مؤسسات می خواهد که لازم است. اما خیلی سریع همکاری می کنند. این نوع برنامه ها نیاز به مجوزهایی دارد. سازمان تبلیغات، معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری، خیلی خوب همکاری می کنند، دامنه اش عمومی تر اما عمق آن کمتر است.

در مدارس که یکی از فضاهای عمومی است، می توانیم به عنوان والدین یا انجمن اولیا یا خود والدینی که در مدارس تشریف دارند، می توانند طرحی را در مدارس ببرند و در اجرای کلاسی جشن نیمه شعبان مفصلا ورود کنند. مدارس خیلی استقبال می کنند.

اگر من بعنوان یک نیروی خارجی وارد مدارس شوم، چون مجوز می خواهد، کار سخت هست، اما اگر من یکی از اولیای مدارس باشم، داخل مدرسه می روم. با محتوا و جشن و تعدادی مسابقه در هر زنگ وارد کلاسی می شوم. و چه خاطره شیرینی از جشنی یادم است که رفتیم با هماهنگی یکی از والدین وارد مدرسه ای شدیم و کلاس به کلاس ساعت های مختلف می رفتیم و خبر آن در کلاس هایی که هنوز نرسیده بودیم، پیچید. می آمدند و می پرسیدند چه وقت نوبت ما می شود؟ مسابقه بگیرید، جایزه بگیریم، کیف کنیم.

قصه ای به همراه جوایز آماده کرده بودیم. کلاس به کلاس، حدود چهل و پنج دقیقه زمان می برد. خوبی آن این بود که دختر و پسر نداشت. یعنی هر جایی می رفتیم، محتوا قابل ارائه بود. پس شما از قدرت ولی بودن و یا عضویت در انجمن اولیاء، یا تبلیغ دیگر مادران یا حتی رابطه با دیگر مادران و آشنایانتان در مدارس، می توانید این برنامه را انجام دهید. من به شما عرض می کنم یکی از پر نفوذترین، اثرگذارترین و کم هزینه ترین مدل های اجرای جشن، مدل اجرای جشن در کلاس های مدارس هست. مدیران و معلمان استقبال می کنند. فقط لازم است شما با دست پر بروید. نه پرِ مالی، نه پرِ جایزه، بلکه با محتوا و مسابقه جذاب و یک کار طوفانی پر سرعت که ابتدای آن با یک داستان شروع شود. تعدادی مسابقه خواهد داشت. به همراه جوایز و حتی یک پذیرایی ساده که خیلی برای بچه ها ارزشمند و لذت بخش و یک یادگاری کوچک. یک بج سینه یا سربند و کارهای ساده ای از این دست و یا یک جامدادی کوچک می تواند کلی برای بچه ها خاطره سازی کند. خیلی خوب و کم معونه است. اجرای این کار در مناطق بالای شهر، در مناطق محروم شدنی هست و خیلی استقبال می کنند و من اگر بخواهم روی یکی از این طرح ها بایستم، با یک بودجه نسبی و با یک توانمندی نسبی اجرا می شود. قطعا یکی از انتخاباتم مدرسه خواهد بود. بماند که اگر این مجری، این ارائه دهنده، آنقدر توانمند باشد که بعد از ارائه در کل کلاس ها یا دو سه روز اجرا در کلاس ها، بیاید در صف، در مراسم عمومی هم یک اتفاق خوب را رقم بزند. با یک قصه زیبا، با یک جنگ شادمانه، کار را به انتها و پایان برساند. یک عکس یادگاری زیبا هم می تواند جزو برنامه هایی باشد که داریم. من بن خرید را هم پیشنهاد می کنم. از هدایایی که می تواند جذاب باشد، یک بن از سایت های خرید دیجیتال تهیه می شود و بچه ها خرید دلخواه خودشان را از آنجا خواهند داشت. خوبی این کار این است که رقم بن قابل مدیریت هست و شما درگیری بردن و آوردن کلی اسباب بازی و … را ندارید و این خود جذاب است. بنظرم می رسد لینکی که می تواند با من در ارتباط باشد یا دوستانی که اینجا کلی محتوای آماده دارند، سؤالات تخصصی و ویژه شما را پاسخ بدهند. من اگر بخواهم وارد یکی از این طرح ها شوم، باید ساعت ها بمانم و کلی از جزئیات و محتوا و بازی هایش بگویم. لذا جا از بقیه موارد جا می مانم. این را می توانیم به گفتگوی بعدی واگذار کنیم. حالا یک مقدار خصوصی تر گفتگو کنیم؛ همین که ذهن مخاطب الان با یک سری ایده های اولیه آشنا شود، بنظرم اتفاق خوبی هست. بعد می توانیم با هم ارتباط بگیریم و گفتگو کنیم. حالا از چه طریق؟ از طریق سفیران و شما می توانید با ما در ارتباط باشید. حالا من نوعی نه، تیمی که دارد این کارها را برای کودک انجام می دهد. بعضی از شما بزرگواران از شهرهایی حضور دارید که گاهی جمعیت زیاد و یا جمعیت کم هست. یکی از ویژگی های مدرسه این است که جمعیت کم و زیاد نمی شناسد.

جشن های اجاره ای:
در بحث جشن های مکان محور، ما جشن های اجاره ای داریم. شاید یکی از شاخص ترین و جدیدترین مدل های جشن هایی که ما اجرا کردیم، جشن در محیط اجاره ای بود. یک مقدار عجیب است اما اجازه بدهید، خدمتتان عرض می کنم. در همه شهرها، شهربازی ها، کافی شاپ ها، مؤسسات خصوصی، خانه بازی و مجموعه هایی که برای کودک کمی فعالیت می کنند، موجود هست.

ما در شهر خودمان این مدل را فراوان داریم. می رفتیم یک سانسی را اجاره می کردیم؛ فرض بفرمایید پنج میلیون تومان می شد و ما به اندازه ۵۰ بلیط برای ۱۰ بازی تهیه می کردیم. باز تأکید می کنم همه بازی ها را نمی توانستیم تهیه کنیم. گران بود و توان مالی نداشتیم. بچه هایمان از هیئات، مسجد، اقوام و آشنایان، جلسات خانگی مهمان هایی را دعوت می کردند و شماره هایشان را به ما می دادند و ما یک تماس اولیه با آنها داشتیم و اگر تأیید می کردند که فلان روز و فلان ساعت می آیند، آن ها را در لیست رزروهای قطعی خودمان می آوردیم و خودمان به آنجا می رفتیم. شهربازی امکاناتی دارد که ما هیچ موقع به آن ها نمی رسیم. تونل وحشت، توپ بنداز وسط و … اتفاقات و امکاناتی است که ما نداریم. حالا نکته این مورد چیست؟ اینکه حضور در این فضاها یک مقدار با ارزش های ما فاصله داشته باشد. مثلا پخش موسیقی های تند، مربی های خانمی که خب شرایطی دارند که شاید با ارزش های ما همسان نباشد. ما این ها را از قبل با مدیریت آن هماهنگ می کردیم که در واقع یا مربی آقا برای پسرها بگذارند و اگر دختر خانم بودند، کفایت می کرد. در پخش موسیقی های تند، موسیقی هایمان را جایگزین می کردیم. می گفتیم این ترک را پخش کنید یا این مجموعه ترک های صوتی را برای ما پخش کنید. بنری درب ورودی قرار می دادیم، امتیاز بندی می کردیم و مربی ها خودشان بالا سر بچه ها بودند. اینجا هم گروه بندی می کردیم. یک جشن واقعا عالی، بیاد ماندنی و خاص، با این هدفی که عرض می کنم. اغلب این بچه ها برای چندمین بار بود که ما را می دیدند و در ارتباط بودند و ما این تیر خلاص را برای جذب نهایی می زدیم. یعنی اگر می خواهیم در انتها با این بچه ها کار مداوم تربیتی انجام دهیم، این هزینه، خیلی هزینه ارزشمندی است. بعضی از اطرافیان و بانیان یک پذیرایی تدارک می دیدند و ما آن را هم در جشنمان ارائه می دادیم و اصلا عالی می شد. بنابراین محوریت جشن اجاره ای یک مکان خاص هست، یک شهربازی، کافی شاپ، بازیکده و می شود گفت به نوعی ما مهمان آن مکان می شویم، بچه ها را می بریم، از امکانات آنجا بهره می بریم. با کمترین زحمت ولی با هزینه ریالی بالاتر، یک مدل است. شما می توانید نپسندید و بگویید یک مقدار مصرف گرایی را رواج می دهد، ولی معتقدم تیری را که ما می زنیم و جذبی که در آن لحظات داریم، آنقدر می ارزد که بتوانیم در این فضا باقی بمانیم. شاید شرایط خاصی را هم بطلبد و بنظرم بهتر است یک مقدار مراقب و محتاط وارد این فضاها شویم و حتما از قبل قرارهایمان را با مدیر مجموعه محکم کنیم و خلاصه ما مهمان هستیم و آن ها میزبان و ممکن است گاهی اوقات تداخلاتی داشته باشیم و نیاز هست قول و قرارهای جدی و محکم بگذارید.

جشن های مسجد محور:
در این مدل جشن ها که مکان محور است، مسجد یا حسینیه ما با یک فضای قالب مذهبی مواجه هستیم که برای یک قشر خاصی از جامعه برنامه اجرا می کند. یعنی ما و مهمان ما می داند که اینجا مسجد است. شاید متولیان مسجد و حسینیه دست و سوت زدن را نپسندند. می دانیم که محوریت فضا باید محتوا و کمی بازی باشد و می دانیم که امکانات پذیرایی محدودتر می شود. اصلا کل مراسم کمی تنزل کیفیت یا بده بستان مخاطب را دارد، اما کارکرد آن یک جای خاص است. جایی که ما دور هستیم، در شهرک هستیم، مخصوصا من این را برای شهرک ها خیلی می پسندم. شهرک های مسکونی، اداری، کاری و کارگری، و مناطق بشدت محروم، حسینیه هایشان، چون در حسینیه ها یک مقدار دست ما بازتر از مساجد هست. یعنی اولیاء مسجد کمی سختگیری دارند. تجربه من این را می گوید. ما هر وقت وارد مساجد شدیم، یک مقدار با بزرگترهای مسجد درگیری داشتیم، اما حسینیه ها یک متولی دارد که با آن هماهنگ هستیم. بازی، مسابقه، حضور خانم ها و آقایان در کنار هم، قبل از اذان مغرب برای کودکان ساعت تخصصی قرار دادن خیلی گزینه خوبی است. یک تیم اجرایی آنجا می بریم، مسجد اغلب در آن ایام تزئینات را دارد. ولی فرض می کنیم ندارد، ساعت قبل ظهرمی رویم انجام می دهیم. نزدیکی های اذان مغرب از طریق بلندگو و واسطه یا رابط ما در منطقه می توانیم اعلام کنیم که جشنی بر پا می شود. خود امام جماعت می تواند از چند شب قبل تبلیغ کند. به کودکان و دختران و پسرها فراخوان بدهد، و یا ساعت تخصصی اعلام کنند. مثلا ما مربی خانم برده ایم در طبقه بالا، دختر خانم ها جشن گرفتند و برنامه آقا پسرها هم با ما بود.

یا در دو روز متوالی دختر و پسر بود و جمعیت هم زیاد، در اینجا نوع بازی به این صورت است که تحرک بعضی بازی ها کمتر است و بازی در محدوده چند متری قابل اجرا است. ولی پذیرایی باید در این نوع مراسمات به نوعی باشد که محیط را آلوده نکند. چون مهره ما می سوزد و برای سال های بعد یک مقدار سختر می توانیم ورود کنیم. تأکید می کنم این مدل را ما در حومه شهر اجرا کردیم، خیلی جواب گرفتیم. چون شما به سختی می توانید خانه بزرگ پیدا کنید. به سختی می شود اعتماد مردم محلی را جلب و جذب کنید. امام جماعت و متولیان مساجد خیلی کار برای شما را آسان می کنند. مخصوصا اگر بعد از اجرای کودک، بخش بزرگسال را هم به عهده بگیرید و بتوانید سخنران و هزینه ای داشته باشید که هدایایی را به قید قرعه یا با مسابقه کتابخوانی انجام دهید. یک پک کامل به آن منطقه وارد کردید، می دانم خیلی طرح قشنگی هست. معونه مالی کمی دارد، فقط برای حضور در این نوع مناطق یک مقدار همت می خواهد. اگر در شهر باشید، احتمالا هیأت امنای مسجد کمی سختگیرتر هستند: از کجا آمدید؟ چه کاری می خواهید انجام دهید؟ که اگر رابط یا خودتان هیأت امنا باشید یا آشنا در این زمینه داشته باشید، یا از سازمان تبلیغات اسلامی، کانون تبلیغی، فرهنگی ثبت کرده باشید، یک گام دیگر هم برداشتید. این هم یکی از مدل های جشن های مکان محور است که عرض می کنم کارکرد خودش را دارد. برای مثال در جاهایی که دست ما از لحاظ مخاطب یا مالی خالی تر است یا در نقطه حساس هستیم، مثلا ما در جایی رفتیم که بهاییت رخنه کرده بود و مجبور بودیم کار جدی انجام دهیم. حتی در یکی از مناطق محروم محله مان وهابیت به شدت آن منطقه را تحت پوشش و حمله قرار داده بود، کلاس های مخفیانه قرآنی برگزار می کرد. تعداد کودکان شیعیان به دلیل ناآگاهی جذب می شدند و داشت زیاد می شد. ما مجبور بودیم پلتیک جدی بزنیم و یک عدد بالایی را مورد تبلیغ قراردهیم. یک مقدار هم از بلندگوهای مسجد اعلام حضور کنیم. اینها یک مقدار بحث استراتژیک است. اصطلاحاً نقطه زنی می گویند. در واقع می شود گفت که جنگ تک تیر اندازهاست. کجا را بزنیم و کجا حضور پیدا کنیم. مخصوصا در حوزه خانم ها این را خیلی کم داریم. یعنی در جشن های ویژه دخترخانم ها چه حضور در مدارس آن منطقه، چه در برگزاری مراسم در مساجد و حسینیه ها، من همت بزرگی می بینیم و اینجا خروجی آخرتی بالایی دارد ان شاءالله. نمی گوییم جذب خیلی بالایی دارد اما حضور مستمر در مراسم های مختلف، جای پای ما را محکم می کند. حضور ما را علنی و معنادار می کند.

جشن های مینیاتوری
از جشن مکان محور خارج شدیم و وارد یک نوع از جشن هایی شدیم که ماهیت آن، اصلا جنس آن با آن چیزی که تا به حال گفتیم، کلا فرق دارد که بیشتر در عدد بالا معنا پیدا می کرد. این بار این مدل، جشن های مینیاتوری است. اسم جشن را خودم گذاشتم.

نه این به این جهت نیست که بگویید اسم علمی آن چیست؟ نه، فقط از این جهت که خیلی کوچک و جمع و جور است، اسم آن را مینیاتوری گذاشتم. جشن هایی با عدد کم، مخاطب تخصصی در یک گروه سنی ویژه، مربی محور، بازی ها، محتوا، پذیرایی تخصصی، یعنی یک کار کاملا جدی، تخصصی، فنی و البته اثرگذار، یعنی این را با صدای بلندتری گفتم که شانه خالی نکنیم و نگوییم حالا که اینقدر تخصصی است، چه فایده؟ نه، به این معنی که اگر ما با شناخت وارد شویم و این نوع جشن را اجرا کنیم، واقعا اثرپذیری بالا و عجیبی دارد. این جشن های مینیاتوری اغلب با حلقه اول اعضای خانواده ما شکل می گیرد. خواهرزاده، برادرزاده، دخترخاله، پسرعمو و … اینطوری شکل می گیرد. بین ۵ تا ۱۰ تا مهمان دارد و اینها در واقع به میهمانی آمدند. مهمانی که در آن یکسری بازی و مسابقه و پذیرایی خاص دارد و یک محتوای نقلی قصه گویی زیبا و جذاب. پس محور مربی است. توان علمی آن در حوزه ارتباط با کودک، شعرخوانی، برگ رنگ آمیزی، دفترچه های رنگ آمیزی و دفترچه های کار که سایت خدمتگزاران امسال هم تولید کرده، است. محور آن مراسم می تواند همان کاربرگ ها، همین بازی های ساده باشد. یک پذیرایی شیک و رنگی رنگی، مثل اسمارتیز، شکلات ها، کیک های کوچک، فینگرفودها و از طرفی معلم و مربی با حوصله، خوش تیپ و جذاب که این ۵ تا ۱۰ تا بگیرد، با خودش در مناسبت های مختلف جلو ببرد و اینها در اثر زمان اثرات عمیق تربیتی می گیرند و در واقع شعائر به این ها منتقل می شود. فرق آن در چیست؟ بچه ها با آن حال مهمانی که دارند، می آیند. من اینجا خیلی تأکید دارم. اگر تولد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیمه شعبان است، بگوییم تولد است و داریم به تولد می رویم. تولد کیست؟ امام زمان، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بچه ها، پس کو؟ چرا نیستند؟ امامی است که خدا به ایشان گفته بین مردم باش ولی خودت را معرفی نکن. کسی تو را نشناسد. همین کافی است. یعنی بحث حی بودن امام و حضور در جامعه برای ما فعلا کافی است. این را کاشتید، برویم بعدی؛ یعنی من اگر بخواهم برای خودم دو طرح را انتخاب کنم، (که یک نفر هستم و در توانم هست) حتما مدرسه و این طرح مینیاتوری را اجرا می کنم. مینیاتوری اصلا خنده دار است. خندار به این معنی که در حوزه اجرا نمی تواند هیچ بهانه ای به دست ما بدهد. خانه کجا بروم؟ خانه خودمان. چه چیزی بدهم؟ پذیرایی ساده که بچه ها دوست دارند، بستنی و … از کجا مهمان بیاورم؟ همین قوم و خویش ها.

من خجالت می کشم. رو در بایستی دارم. شاید آنها نیایند! اشکالی ندارد. شما این مراسم را بگیرید، مامان ها با هم بروند در اتاق حرف بزنند و … درد و دل کنند. از مادرجان و خاله جان و … . این طرف هم ما با بچه ها یک گفتگو داشته باشیم. اما اگر زرنگ تر باشیم، به مادرها، به والدین هم می گوییم ما یک نشست تربیتی توسط یک استاد در این زمینه داریم که می توانیم به سؤالات شما پاسخ بدهند. خیلی خودمانی بگویم؛ به این می گویند تیزبازی و زرنگی ها، یعنی ما خیلی سرسوزنی نوک می زنیم. بنابراین، این مورد و این مدل جشن های مینیاتوری کم هزینه، اثرگذار اما باید مستمر باشد. نکته آن این است که در استمرار زمان جواب می دهد. اگر می بینید چنین چیزی از شما بر می آید، چون بچه ها ساده و تمیز هستند، هنوز کلی جا دارد برای شنیدن، کلی حرف های نشنیده دارد. دل مهربانی دارد، پذیرای بالایی در مباحث و محتواها و اعتقادات و این هم یک مدل خیلی خوب است. هدایای ساده ای مثل کتاب، کاردستی ساده، یک بازی کوچک می تواند آنها را کلی خوشحال کند. حتی یک مسواک هدیه دادیم، کلی لذت بردند. یک کار اخلاقی هم انجام دادیم. گفتیم دفعه بعد که دور هم جمع می شویم، دوست داریم شما مسواک زدن را شروع کنید. خلاصه به همین سادگی جشن گرفتیم، کلی هم بچه ها دوست داشتند.

ایستگاه های فرهنگی
یک مدل خیلی متفاوت با آن مدل های دیگر که از آن خیلی جواب گرفتیم. بعد از مینیاتوری، با یک مدل جشن متفاوت روبرو می شویم که ماهیت و جنس آن با این مدل های قبلی مقداری فرق دارد. در ایستگاه های فرهنگی، ما اتفاقی رقم می زدیم که هم اثرپذیری آن کمی پایین است و هم شما مخاطبتان را انتخاب نمی کنید. این مخاطب است که شما را انتخاب می کند. در ایستگاه های معروف به ایستگاه صلواتی، که من دوست دارم اسم آن ایستگاه فرهنگی باشد، چون با کودک کار فرهنگی می کنیم. یک میز و صندلی کودک و یک حصار مناسب، برگه های رنگ آمیزی کاربرگی، بازی های کوچک و در چشم بودن مطرح است. چون این باید جزء اولویت ها باشد، شاید اثرپذیری آن پایین است، شاید مخاطب ما را انتخاب می کند اما ما زیاد دیده می شویم و از باب تعظیم شعائر در نقاط خاصی از شهر، گزینه خیلی خوبی است. محتوا هم ساده است. مربی خیلی حرفه ای نمی خواهد ولی حضور مستمر و طولانی مدت نیاز دارد. یعنی اگر شما سه روز اجرا دارید و بعد از ظهرها می خواهد اجرا کنید، تقریبا از اذان مغرب تا ۱۰ و ۱۱ شب درگیر می شوید. در شهر ما که این گونه است که در شب های جشن، تا دوازده و نیم و یک نصفه شب هم غرفه و ایستگاه فرهنگی مان برقرار بوده است. می دانم که می دانید و مدل این جشن را متوجه هستید، پس نیاز به توضیح بیشتر ندارد. به لحاظ محتوا هم کسی نمی نشیند که قصه گوش کند. پس بیشتر شبیه به یک رنگ آمیزی و اهدای یک جایزه خیلی سبک، مثل پیکسل یا هدبند و سربند از باب تعظیم شعائر باشد. یا حتی با یک پذیرایی و دادن نقاشی که با خود به خانه برود، کار تمام می شود. البته ایستگاه های فرهنگی خیلی حرفه ای تر هم داشتیم که یکی دو ساعت بچه ها را نگه می دارند. خانواده در بخش دیگری از ایستگاه فرهنگی مشغول و پرزنت می شود و بچه ها مشغول دیدن نمایش می شوند. کار خیلی جدی و سنگینی می توان انجام داد. من خیلی نخواستم روی آن بایستم و مانور دهم، چون یک کار سازمان یافته است و نیاز به یک همتی دارد. در شهر ما که نیاز به مجوزهایی هم دارد ولی اگر سازمان تبلیغات پشت شما باشد، قضیه خیلی عوض می شود. یا اگر هیئت باشید و بروید به شهرداری، بازی خیلی عوض می شود و پذیرای شما خواهند بود.

با خانواده هم می توان این ایستگاه ها را انجام داد، بچه ها نقاشی می کشند و محوریت آن رنگ آمیزی است. مدادرنگی را کمتر پیشنهاد می کنم چون ریخت و پاش و شکستن و تراشیدن دارد. اغلب مدادشمعی و پاستیل گزینه بهتری است. ریخت و ریز کمتری دارند و با چند بسته می توان کار را پیش برد.

جشن های پویشی
در این مدل مراسم که شما هم با آن آشنا هستید و یا تست کرده اید یا در مواجهه با آن قرار گرفته اید، جشن های پویشی است. پویش نقاشی، ارسال عکس و … . جشن های پویشی اگر در ابعاد بزرگ و متوسط اجرا شوند، خیلی اثرگذار هستند و در جمعیت های کوچکتر اثر کمتری دارد. مثلا فرض کنید اجرای پویش را در مدرسه داشته باشیم، خیلی اثرگذار است. رقابت و گرما و انرژی در آن خیلی بالاست. خود این پویش ها می تواند پویش های دانش آموزی، خانوادگی و گروه ها و اقشار خاص باشد. مثلا مسابقه کیک پزی بانوان ویژه نیمه شعبان. ما اجرا کردیم و تصاویر بسیار زیبایی از کیک ها به دست ما رسید و برنده هم از خارج از کشور داشتیم. در زمان کرونا، در دوران کرونا یک بحث مجازی راه انداختیم. دو هفته طول کشید. مجموعا سؤالات روزانه را در کانالی بارگذاری می کردیم، جواب آن برای ادمین می آمد. درکنار آن پویش عکاسی و دابسمش و نقاشی کودکان داشتیم. در واقع یک فستیوال تشکیل دادیم. اگر بخواهم اسم آن را در ابعاد بزرگتر بگویم، اصطلاحا یک فستیوال و یک جشنواره عمومی تشکیل دادیم که بخشی از آن، بخش پویشی بود. در پویش نقاشی و کیک پزی و عکاسی در ایام شعبان و ایام مرتبط با آن و پویش هایی مثل جشنواره بادبادک ها یا بادکنک های هلیومی که الان می توانم این دو طرح را برایتان توضیح بدهم، به این صورت برگزار می کردیم: جمعی از افراد در دسترس شما بودند. مثل مدارس و هیئت ها و افراد عام جامعه، اگر با شهرداری ارتباط می گرفتید، آنها مبلغ شما می شدند. در روز خاصی قرار می گذاشتیم، در جای خاصی خارج از شهر که شهرداری معرفی می کرد و اغلب در مناطقی که فضای باز دارد. ما جشنواره بادبادک ها، یا بادکنک های هلیومی، نامه ای به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یا جشنواره بادبادک ها را برگزار می کردیم. بادکنک هلیومی را ما تهیه می کردیم و نوشتن یک دست نوشته و دل نوشته از بچه ها و خانواده ها و اتصال آن به بادکنک هلیومی و آزاد گذاشتن و رفتن آن، بخشی با ما بود. در بحث بادبادک ها هم خود مردم باید بادبادک درست می کردند. در شهر ما، منطقه ای خاص است که جمعه ها بادبادک بازهای حرفه ای جمع می شوند و خانواده ها جمعیتی حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ خانواده می شوند و موقعیت خیلی خوبی برای ما بود.

یا حتی پویش خانوادگی کیک، پویش خانوادگی کتابخوانی، طراحی سؤالاتی که در فضای مجازی زودتر و دو هفته قبل از نیمه شعبان شروع می شود و در روز نیمه شعبان اختتامیه و قرعه کشی و جایزه است. ما در کانالی که در تلگرام داشتیم، از این کار خیلی جواب گرفتیم. در ایتا کمی سخت است ولی در پیام رسان های داخلی هم می توان این کار را انجام داد. افراد خودشان را به ادمین معرفی می کردند و یک کد می گرفتند. و روزهای بعد هم پاسخنامه را می فرستادند و کسی که بیشترین پاسخ درست داشت را برنده اعلام می کردیم. منبع خاصی هم نداشت و افراد با یک سرچ ساده هم می توانند جواب سؤالات را پیدا کنند. هدف این نبود که بار اعتقادی زیادی منتقل شود، هدف این بود که جست و جو و آشنایی باشد و این فضا که منتظر ساعت ۵ بعد از ظهر باشند که سؤالات را ببینند. جوایز اینجا خیلی مطرح است و چیزی که باعث می شود افراد همکاری کنند، جایزه خاصی مثل سفر به مشهد و قم است. کمک هزینه سفر به کربلا و عتبات یا خرید یک وسیله برقی ویژه است. اینجا بودجه یک مقدار خاص است و در میزان مشارکت ها اثرگذار است. سالی که ما در کرونا این کار را انجام دادیم، از حدود ۵ کشور، ده یا دوازده شرکت کننده داشتیم و از داخل ایران هم ۳۰ یا ۴۰ نفر. عدد بالا نبود ولی در بین خودمان اثرگذاری داشت و جذاب بود و در آن زمان دسترسی به تلگرام هم آسان تر بود و بهتر اجرا می شد. بنابراین جشن های پویشی زحمت زیادی ندارند. جز بخش انتقال و دست به دست شدن خبر که همه بتوانند مشارکت داشته باشند.

جشن های مجازی
در این مدل از جشن ها که با آن آشنا هستید و کرونا باعث شد خیلی از ما با آن آشنا شویم و قبل از آن شناختی از ابزار آن نداشتیم، جشن های مجازی مذهبی بود. شاید شما بفرمایید دوره آن تمام نشده؟ شاید به نوعی بله و به نوعی خیر، یعنی هنوز مخاطبینی هستند که لینک جشن های مجازی را می دهیم و حضور پیدا می کنند. البته کودکان بیشتر استقبال می کنند. گروه نوجوان کمتر و گروه بزرگسال باز هم کمتر. اما در حوزه کودک، بچه ها هنوز دنبال یک برنامه جذاب، مفرح، شاد، عروسکی، قصه گویی، مسابقه، کاردستی و … هستند. خب کجا برای اجرا برویم؟ فضای مجازی ما کجا باشد؟ اسکایپ، گوگل میت و … خریدن یک ساعت اسکای روم که فضای آن هزینه ای حدود ۷۰ تا ۹۰ هزار تومان دارد و آشنایی با این فضاها می تواند به شما این امکان را بدهد که با تعداد زیادی مخاطب از شهرها و کشورهای مختلف مواجه شوید. اگر مخاطب این چنینی دارید، محتوای تان را شامل کلیپ های کوتاه، قصه گویی، نمایش عروسکی، کاردستی، مسابقه و زنگ تفریح های جذاب قرار دهید. ما چون پیش از جشن کانال داشتیم و مخاطبین در آن حضور داشتند، درخواست می کردیم برای کاردستی روز جشن وسایل لازم را تهیه کنند. پذیرایی سیب و موز است که در ساعت خاصی اعلام می کردیم و سرود پخش می شد و به اندازه سه دقیقه بچه ها پذیرایی می شدند. جست و خیز داشتیم، ساعت بازی و تفریح و سرگرمی داشتیم. یک جشن ۶۰ دقیقه ای که شامل قصه و نرمش و بازی و کاردستی و دیدن یک کلیپ کوتاه انیمیشنی و بعد هم عنوان مسابقه که باید چند روز بعد جواب آن را ارسال می کردند، همه یک جشن مجازی جذاب می شد. برخلاف انتظار که فکر می کنیم بچه ها از مجازی خسته شده اند. گاهی اگر برنامه جذاب باشد، هنوز هم مخاطب خاص خودش را دارد. مخصوصا در کشورهایی که اجرا و ارتباط بای شان سخت تر بوده، هنوز استقبال می شود.

پس جشن های مجازی هم یکی از دیگر از آن جشن هایی بود که به نظر من نباید غفلت کنیم و هنوز می تواند جواب بدهد.

این نکته هم خیلی مهم است که الان به خاطر آوردم. این که دیگر نباید در بند تعداد مخاطب باشیم. مثلاً اگر به حد نصاب ده نفر رسیدیم، خودش اتفاق خوبی است. برای اینکه بتوانیم جشن یا برنامه ای را مجازی اجرا کنیم.

مخاطب +۱
مخاطب +۱ یعنی چه؟ یکی از بزرگترین دغدغه های ما در اجرای مراسمات و جشن هاست. ما در مخاطب +۱ طرحی داشتیم؛ آن هم این بود که توی جشن های ما همیشه با یک ریزش مخاطبی مواجه می شدیم. مهمان ها از مدارس، از هیئت ها، مساجد یا اقوام یا کلاس های قرآنی که داشتیم، وقتی گفتگو می کردیم، به عدد ۵۰، ۶۰ مخاطب می رسیدیم. روز جشن فقط ۱۰ نفر می آمدند. گفتیم از این به بعد هر مهمانی که دعوت می کنیم، می تواند یک نفر را با خودش بیاورد. یعنی خواسته ناخواسته یک موج دومی را ایجاد می کردیم. این کار، ده نفر، ۱۵ نفر، گاهی اوقات ۲۰ نفر مهمان می آورد. خود این طرح +۱ در جشن های خانگی، جشن های مینیاتوری، جشن هایی که ما پایه آن هستیم، خیلی جواب داد و مخاطب باید به ما مراجعه کند و ما به او دسترسی سریع نداریم. در جشن های مجازی، حتی در جشن های پویشی، طرح مخاطب +۱ می تواند خیلی راهگشا باشد و کمک کند.

خب مدل های مختلف جشن ها را خدمت شما ارائه دادم، البته دغدغه اصلی شما قطعاً این است که محتوا از کجا بیاورم. بازی، کلیپ از کجا تهیه کنم. این ها که می گویی همه قشنگ است، اما کو؟ کجا؟ یک بخش آن را قطعاً ما باید خودمان تولید کنیم و اگر می خواهیم درحوزه کودک فعالیت کنیم، تولید این محتوا، تولید این شعر، تولید کاربرگ ها یک بحث است. تعدادی از آن ها را باید جستجو کنیم. گفتم کانال تلگرامی خدمتگزاران کودک، شماره دستیار آموزش که در تلگرام یا ایتا، شما می توانید با ایشان ارتباط بگیرید، ۰۹۳۶۷۷۹۰۷۱۷ است. خود سایت محتوایی خدمتگزاران که مجموعه ای از نمایشنامه ها، محتواها، کاربرگ ها، پیک ها و محصولات متنوعی که من اینجا می بینم، در واقع محصولات تبلیغی نیمه شعبان حوزه کودک هم وجود دارد. خود اینها همه می تواند به ما ایده بدهد. مثلاً دفترچه و پیک نیمه شعبان، چند عنوان کتاب که برای نیمه شعبان اینجا نوشته شده و تولید شده و می توانید از آن استفاده کنید اما قطعاً در حوزه تولید این فضاها باید بجنبید. وقتی نمانده، وقت کم است. خود ما هم که الان مشغول هستیم، احتمالاً برای جشن سنتی می رویم که در آن یک سری اتفاقات جدید می افتد. بخش های نمایشی، سرود، بازی ها را داریم. سعی می کنیم متفاوت انتخاب یا تولید کنیم و عملاً ما هم داریم به این فکر می کنیم که الان شاید مدارس و جشن مینیاتوری کمک کند به من، برای یک نفر که می خواهد خدمتگزاری کند اما در سطح وسیع تری همان جشن های سنتی فعلاً مخاطب بیشتری می گیرد و اثرگذاری خودش را هم دارد. برای مثال جشن طرح کیک تولد دارد، طرح کیک تولد این گونه است که ما در جشن های سنتی یا مینیاتوری یک کیک تولد برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می گیریم، تعدادی شمع قرار می دهیم و در واقع این کیک را به یادگار می گذاریم.

دوستان می فرمایند: از جشن میز چیزی نگفتید. من تا به حال جشن میز برای کودک اجرا نکردم. شاید بچه ها را برای نظم بیشتر و پذیرایی دور میز نشاندم اما کودکی که امروز از او صحبت می کنم، نهایتاً دبستانی و مخاطب دبستانی است. جشن میز را به این معنی که یک کارشناس سر میز بشیند و گفتگو کند، من تا به حال ندیدم و اجرا هم نکردم. علاقه ای هم به آن نداشتم. تقریباً در این سال ها با اینکه خودم هم در بخش بزرگسال هم به عنوان پرزنتور میز فعال بودم، همین که به عنوان مهمان حضور داشتم اما برای بچه ها توضیح خاصی داشته باشید. ممنون می شوم دوستان توضیح بدهند جشن میز برای کودک چه معنایی دارد؟ چگونه اجرا می شود؟ چون اول برنامه و گفتگو عرض کردم حتماً شما تا به حال ایده ها و خلاقیت هایی داشتید که نه کسی از آنها خبر دارد و نه منتشر شده، پس اینجا جای خوبی است که ما حتی با یک توضیح کوچک از شما دعوت کنیم که حتماً این طرح را معرفی کنید. این را هم به شما بگویم سایت خدمتگزاران محتوا، تمامی ایده ها، خلاقیت ها، کاربرگ ها، تجربه هایتان را می گیرد و آنها را مستند سازی می کند و داخل سایت قرار می دهد. همچنانی که قبل از این بالای ۳۰ ، ۴۰ ایده را دوستانی از سراسر دنیا، مستند کردند و به سایت دادند و آنها بارگذاری کردند و خیلی ها دارند از آنها بهره یا حداقل ایده می گیرند. بنابراین چیزی که به ذهن من می آید، این است که حتماً دریغ نکنید و اجازه بدهید ما هم بهره ببریم و از این ایده ها استفاده کنیم. این نوع جشن ها را اغلب برای قشر جوان و بزرگسال برگزار می کنند چون محتوا محور است. بیشتر در حوزه پاسخ به سؤالات و کاشتن بذر اعتقادی است. ما اینجا برای کودک دنبال یک تفریح، یک سرگرمی، یک حال خوش و اجرای نمایش، بازی و قصه گویی هستیم. برای اجرای نمایش هم من چند نکته یادم آمد، خوب است که ما در بخش جشن های مینیاتوری و جشن های خانگی سنتی به این سمت برویم.

جشن میز را من اینجا ندیدم، یک سؤال از آنها می پرسیم، بعد راجع به آن صحبت می کنیم، بعد مسابقه، بعد برای بازی می روند. خب به نظرم فقط همان سؤال اضافه شده، یعنی شما مستقیماً محتوایی را پرسش کردید، ما این را در قالب نمایش، قالب قصه گویی، به بچه ها منتقل می کنیم. فرق آن این است که بچه ها دیگر دور میز نمی شینند. صندلی های سینمایی دارند، می نشینند، مجری با قصه گفتن، طرح پرسش، مسابقه نمایش می تواند محتوا را منتقل کند. به نظرم حالا طرح اینست.

عرض می کردم در بخش نمایشی ابزار خیلی مفید و اثرگذاری است اما خب اغلب نمایش ها باید به دو نفر و بیشتر پیوست و پیوند بخورد. نمی شود خود مجری هم نمایش بازی کند و هم مجری باشد. البته به شکل نمایش خلاق می شود این را اجرا کرد اما قطعا وقتی یک بازیگر اضافه می شود و یا عزیزی می آید و به جمع آن جشن اضافه می شود، قرار است این کار را انجام دهیم. یعنی ما محتوایی را آماده کردیم، یکی از دوستان من به عنوان یکی از بازیگران می آید وارد می شود، گفتگو بین مجری و آن شخص ادامه پیدا می کند و از طریق آن محتوا انتقال داده می شود. اصطلاحاً به این نوع بازی ها بده بستان و چاق و لاغر یا دانا و خنگ و خنگ و خنگ تر می گویند.

که البته اینجا خنگ و خنگ تر نیست، مثلا یکی اوستا و یکی شاگرد می شود. یکی نقش ضعیف علمی را بازی می کند، دیگری محتوا را منتقل می کند. این هم یک مدلی است که در نمایش هایمان با کمترین نفرات اجرا و بازی می کنیم. یک مدل دیگر این است که چند پرده و سکانس را طراحی کنیم، اینها بیایند و در قالب آن محتوایی را انتقال بدهند و بروند. برای بچه های نوجوانِ سن راهنمایی، تقریبا من یک مدل پلان و سکانس را بیشتر می پسندم که در چند پرده اجرا کنیم و محتوا را از آن طریق با بچه ها در میان بگذاریم و یا کارهای نمایشی جدی تر انجام دهیم.

در مدل سرود هم یک نکته ای را عرض کنم؛ سرودهایی که ما داریم، برای بچه هایی که اولین بارشان است، اجرا می کنند. فقط سرودها را اجرا می کنند. بچه هایی که چند ساله سرود می خوانند، می آیند و یک بخش نمایشی هم ما به آن اضافه می کنیم. یعنی وقتی سرود خوانده می شود، با توجه به معانی و کلماتی که وجود دارد، بخش های نمایشی با تعداد ۳ یا ۴ نفر از بچه ها تمرین می کنیم. مثل گرداندن پرچم، آوردن شاخه گل نرگس، مثلا وقتی یکی می گوید فقرا می روند و خوبی و خوشی می آید، یک شخصی که فقیره و مثلا لنگ لنگان، یک مرد دیگر یا دوست دیگر او جلوی سن می آید و آنهایی که دارند سرود را می خوانند، به او کمک می کنند و با خودش همراهی می کند. در واقع در این مدل اجرای جشن به دنبال این هستیم که خود سرود را هم متفاوت اجرا کنیم.

فرمودند: در غدیر پرده خوانی داشتیم، بچه ها خیلی دوست داشتند. پرده خوانی هم خیلی اتفاق خوب و بزرگی است و اگر یک رسانه و یک نگاه سمعی بصری به آن داشته باشیم، خود تصویر کمکمان می کند. اگر پرده خوانی در غدیر موجود هست، خیلی خوب است. من در نیمه شعبان، شیخ حسن آل رحیم را دیدم که در خدمتگزاران تولید شده و پرده آن موجوده که به نظرم یک مقدار برای گروه سنی کودک و دبستان دور است و مناسب نیست. بحث همسر گزیدن، فقر و بیماری او، یک مقدار فهم این موارد برای بچه ها سخت است. پرده، پرده زیبایی است اما به نظرم به ما کمک نمی کند. اگر بخواهیم برای بچه ها پرده خوانی کنیم، به نظرم به جای آن، اگر کارت قصه گویی برای بچه ها بیاوریم و در ابعاد بزرگ، تصاویری که از کتاب ۱۰ قصه از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هست را قرار بدهیم، هزینه اش یک کتاب ۷۰ هزار تومانی است که باید تصاویر آن اسکن شود یا عکس گرفته شود و چاپ رنگی هم بشود. باز تأکید می کنم شاید گروه سنی که من امروز در ذهنم دارم، مثلا ۵ یا ۶ سال به بالا تا ۱۱، ۱۲ سال، برای همین پرده خوانی ندیدم. اگر دوستان پرده خوانی سراغ دارید که به ما برای نیمه شعبان کمک می کند، بگویید. حتما خود آن یک رسانه خوب است، چون تصویر در مقابل قصه گو و پرده خوان هست و می تواند به او کمک کند که داستان و سیر داستان را به خوبی برای مخاطب ارائه بدهد.

خیلی ممنونم که وقت و فرصت گذاشتید، با مشغله هایی که داشتید، دغدغه مندانه در این گفتگو شرکت کردید. سایت و کانال را از دست ندهید و موافقم که در غدیر پرده و پرده خوانی داریم، تصاویر آن موجود است اما در شعبان من چیزی ندیدم. حتی محرم کار کودکانه ای دارد. پرده های کتاب قهرمانان کربلا موجود است. حتی میلاد امام رضا علیه السلام ، حتی زندگانی حضرت رضا علیه السلام پرده دارد و می شود پرده خوانی کرد.

امیدوارم که عاقبت همه ما از دست فتنه های آخر و زمان ختم بخیر شود و نوکری به ساحت اهل بیت علیهم السلام از ما گرفته نشود و پر روزی و پر رونق باشد و لحظه به لحظه بیشتر. و شما عزیزانی که برای کودک فعالیت می کنید و با کودک سر و کار دارید، ان شاءالله اجری مضاعف ببرید که هم حوصله و هم تخصص و هم کار بیشتر می خواهد. ممنون از شما، اجر شما با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ان شاءالله محفوظ و خودشان دستگیر همه ما باشند.

در انتها هم تقریبا به ساعت ملکوتی جناب نرجس خاتون، حکیمه خاتون، امام عسکری و امام عصر علیهم السلام جمیعا صلواتی را ختم بفرمائید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ
اَللَّهمَّ أَصْلِحْ عَبْدَکَ وَ خَلِیفَتَکَ بِمَا أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِیَاءَکَ وَ رسلَکَ وَ حفَّه بِمَلاَئِکَتِکَ وَ أَیِّدْه بِروحِ اَلْقدسِ مِنْ عِنْدِکَ وَ اسْلکْه مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَحْفَظونَه مِنْ کلِّ سوءٍ وَ أَبْدِلْه مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً یَعْبدکَ لاَ یشْرِک بِکَ شَیْئاً وَ لاَ تَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ عَلَى وَلِیِّکَ سلْطَاناً وَ اِئْذَنْ لَه فِی جِهَادِ عَدوِّکَ وَ عَدوِّهِ وَ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ إِنَّکَ عَلىٰ کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ