کارگاه آموزشی شماره ۲۱۳ – اهمیت خطبه فدکیه

صوت کامل کارگاه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با عرض سلام و احترام خدمت شنوندگان محترم. همه با هم با توجه دعای سلامتی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را زمزمه کنیم:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
مجدداً خدمت مخاطبین و شنوندگان محترم عرض سلام و احترام دارم. در خدمت شما هستم با بحث اهمیت خطبه فدک. موضوعات این بحث را إن شاءالله در ۶ فصل خواهم آورد. اما فصل اول این است که چرا حضرت زهرا سلام الله علیها به این بحث و بحث خطبه فدکیه پرداختند و پافشاری ایشان در این موضوع به چه جهت بود؟ آیا بحث دنیایی بود؟ و اینکه آیا سرزمینی از آنها غصب شده است و به همین جهت بوده است؟ یا به جهاتی دیگر بوده است؟
جواب می دهیم:
اولاً که خیلی از مباحث و موضوعات در دین ما نهفته شده است که قرار نیست ما حکمت آن را متوجه شویم. مثلاً معاهده امام حسن علیه السلام، صلح حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله با مشرکین مکه (صلح حدیبیه) و شهادت حضرت أبی عبدالله علیه السلام. خیلی از این مباحث و حکمت هاست که ما از آنها نمی دانیم ولی می دانیم که آن حضرت معصوم و مورد تأیید پروردگار هستند؛ «إنَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاه». لذا از این جهت متوجه می شویم که بحث مهمی بوده است.
دوماً اگر بی بی دو عالم این کار را انجام نمی دادند و حق خود را نمی گرفتند و صحبتی نمی کردند و خطبه ای نمی خواندند، بعدها که عده ای می آمدند، چگونه وانمود می کردند و می گفتند که نکند حضرت زهرا سلام الله علیها به ناحق آنجا را تصرف کرده که وقتی از او گرفتند، هیچ نگفت و حرفی نزد؟ این دفاع از شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها و عصمت اهل بیت علیهم السلام است. اگر انسان حق خود را بگیرد، هیچ اشکالی ندارد.
در احادیث و آیات الهی هم به این تذکر داده شده است که انسان تا جایی که بتواند، حق خود را بگیرد. اگر نتوانست، یک بحث است؛ اما فرض کنید وقتی که ماشین من را بدزدند، به منزل شخصی دست برد بزنند، این آقا هم بگوید رها کن! اصلاً مهم نیست. پس معلوم می شود که ریگی به کفش او هست که این اندازه بی خیال است. خوب برو حق خود را بگیر، برو شکایت کن، برو کارهای قانونی آن را انجام بده و حق خود را بگیر وگرنه، تو خودت متهم می شوی. این هم جواب دو.
سوماً کمک به ظالم و تأیید حکومت غاصبین می شدند. اگر حضرت دفاع نمی کردند، همه می گفتند پس حضرت فاطمه سلام الله علیها هم تأیید حکومت غاصبانه را دارند، و الّا جنب و جوشی از خود انجام می دادند. می گفتند: مثلا این افراد غصب کردند، خب اشکالی ندارد. نیازمند به مبلغ فدک بودند و حالا به آنان دادیم، هیچ اشکالی ندارد.
جواب چهارم معرفی بدعتگزاران است. پس در دل خطبه فدکیه، علاوه بر این که خواستند حق خود را بگیرند، بی بی دو عالم می خواستند از آیات و روایات و کلام رسول الله صلی الله علیه و آله و کلام خود به عالمیان، تا قیام قیامت نشان دهند که این افراد، بدعت گزارِ در دین هستند و از خود حدیثی را می سازند و به نفع خود تمام می کنند که این افراد حتی به حرف قرآن حاضر نیستند و پا روی حرف قرآن می گذارند. به راحتی به رسول الله صلی الله علیه و آله دروغ می بندند و باکی هم ندارند. خودشان اصل فتنه و حقیقت فتنه هستند. فکر کردند می خواهند فتنه را بخوابانند، درحالی که اصل فتنه خودشان هستند. این موارد را حضرت زهرا سلام الله علیها نشان می دهند. راه را برای بقیه هموار می کنند که: ای مردم! دنبال چه کسی رفتید؟ و تا قیام قیامت این هست که این افراد انسان های بدعت گزاری بودند.
مطلب پنجم معرفی غاصبین خلافت بود. اینکه یک عده به زور ملک شخصی را صاحب شوند، مأموران آنجا را بیرون بریزند و حق صاحب آن را ندهند، نشان دهنده این است که این حکومت و این کسی که با زور و دعوا روی کار آمده است، بر اساس قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و بر اساس آیات الهی روی کار نیامده است. خلیفه پیغمبر صلی الله علیه و آله این چنین نیست که به زور قسمتی از زمین را بگیرد. می توانستند ابتدا با صحبت، راه های قانونی و صحبت های دو طرفه به یک جا و به یک نتیجه برسند. اما این کار را نکردند. پس معلوم می شود که این افراد از روی غصب و غاصبی روی کار آمده اند. پس این هم یک معرفی است.
جواب ششم، اثبات مظلومیت است. اگر انسان به حق خود نرسید، می تواند مظلومیت خود را آشکار کند. این آیه که در سوره نساء هست: «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ. لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ». اینکه خداوند صدای بلند را، در صورتیکه به بد و بیراه گویند، دوست ندارد؛ مگر اینکه به آن شخص ظلم شده باشد. ظلم از این بالاتر که غصب خلافت شود؟ یعنی هم جایگاه خلافت و هم زمین ها غصب شود؟ این هم یک بحث است. این همه ظلم. پس این شخص که مظلوم واقع شده، می تواند از حق خود دفاع کند و آبروی آنها را ببرد و آنان را به جهانیان معرفی کند. این هم جواب بعدی که اثبات مظلومیت حضرت است.
پاسخ بعدی در این است که حضرت زهرا سلام الله علیها دنبال این بودند که خلافت را به امیرالمؤمنین علیه السلام برگردانند. لذا به انصار گفتند: شما هم نیرو و هم قدرت دارید و هم«عدِه» و هم «عُده» دارید، یعنی لوازم جنگی و سلاح دارید. پس چرا دنبال این نیستید که حق را بگیرید و به علی بن ابیطالب علیه السلام بدهید؟ خیلی مهم است. تا اینجا این مطالب را گفتیم. بحث اصل فدک را که چگونه به دست بی بی دو عالم رسید، از این می گذریم. إن شاءالله در قسمت بعدی، باز به مطالب دیگر خواهیم پرداخت.
فصل دومی که در خدمت شما هستیم: چرا غاصبین دنبال غصب فدک بودند؟ مگر این چه اهمیتی داشت؟
همانطور که می دانید، فدک زمین بسیار بزرگی بود. یعنی ۵۰ در ۵۰ کیلومتر بود. در بعضی نقل هاست که جمعیت کوفه که نزدیک به ۴ میلیون نفر بود، یک سال خرمای آنها را جواب می داد و این گونه حساب کنیم که کوفه بزرگترین شهر عراق بود. یکی بصره بود و یکی هم کوفه. نه بغدادی وجود داشت، نه نجفی بود، هیچ کدام از اینها نبود. فقط دو شهر مهم بصره و کوفه بود. یعنی غذای اصلی هر شخص آن زمان در هر خانه، خرما بود. کوفه مثل الان نبود که چندان به آن اهمیت ندهند. آنجا در همه خانه ها خرما بود. تا ۴ میلیون نفر نوشته اند که در آن زمان در کوفه زندگی می کردند. حساب کنید یک سال این شهر را جواب می داد.
در قسمتی ابوبکر به حضرت زهرا سلام الله علیها می گوید که فدک ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله نبود. ایشان از درآمد آن، سپاهی را مجهز می کردند و برای نبرد با دشمنان می فرستادند. فرض کنید هزاران هزار جمعیت. ۱۲ هزار جمعیت را در بعضی جنگ ها که رسول الله صلی الله علیه و آله می فرستادند، صبحانه و نهار و شام را حساب کنید، چند میلیون تومان امروز است؟ یا چند هزار درهم و دینار آن زمان می شد؟ این که گفتم ۱۲ هزار نفر در غزوه حنین اتفاق افتاد، یا در غزوه تبوک در سال ۹ هجری، جمعیت دو سپاه را ۳۰ هزار نوشتند که اگر تقسیم بر ٢ کنیم، پانزده هزار جمعیت می شود. در داخل فَدک بستان و مسجد فاطمه بود، «عُیوناً فاطِمَه»: «منطقه فاطمه» اصلاً معروف بود. در بعضی نقلهای دیگر داریم که درآمد فدک، هفتاد هزار تا صد و بیست هزار دینار طلا نوشته شده است. پس اینجا خیلی مهم بود. یعنی آنقدر که می توانستند درآمد بسیار بالایی را از فدک به دست بگیرند.
چرا خلیفه به فکر غصب فدک افتاد؟ تا منبع مالی را از اهل بیت علیهم السلام دور کنند که اگر این کار را کنند، وضعیت مالی آنها بسیار کم می شود. مردم هم دیگر به دور ایشان نمی روند. هم ارزش های معنوی داشت، هم از جهت مالی بالا بود. در کتاب بِحار جلد ٢٩، صفحه ١٩۴ امام صادق علیه السلام فرمودند:
«لَمَّا وُلِّیَ أَبُو بَکْرِ» وقتی که ابوبکر وَلی شد، یعنی والی شهر مدینه شد و به جای پیامبر صلی الله علیه و آله نشست، «قَالَ لَهُ عُمَرُ» عُمر به او گفت: که «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ هَذِهِ الدُّنْیَا». یعنی مردم بنده دنیا هستند، غیر از دنیا را اراده نمی کنند. «فَامْنَعْ عَنْ عَلِیّ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْخُمُسَ» پس از علی علیه السلام و اهل بیت او خمس را منع کن. دیگر چه؟ «وَ الْفَیْءَ وَ فَدَکاً، فَإِنَّ شِیعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِکَ تَرَکُوا عَلِیّاً» وقتی که شیعیان او (پیروانش) متوجه شدندکه دور و بر اهل بیت علیهم السلام کسی نیست و مالی ندارند، دیگر او را ترک می کنند «وَ أَقْبَلُوا إِلَیْکَ» و به سوی تو می آیند. «رَغْبَهً فِی اُّلدُّنْیَا وَ إِیثَاراً وَ مُحَابَاهً عَلَیْهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ صَرَفَ عَنْهُمْ جَمِیعَ ذَلِکَ» و ابوبکر این کار را کرد. در فصل بعدی آنچه را که از آنها غصب شد، خواهم گفت. همان طور که می دانید، مال و اموال بسیار مهم است. در بعضی روایات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اسلام را دو چیز نگه داشت: یکی شمشیر مولا امیرالمؤمنین علیه السلام، یکی هم ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها. امروز شما می خواهید کار فرهنگی انجام دهید، نیاز به اموال و پول دارد، این جواب دوم. حکومت آن زمان تازه تثبیت شده بود، نیاز به منبع مالی بسیار بالایی داشت. فدک یکی از آن منابع بود لذا آن را غصب کردند.
مطلب و جواب سوم این است که: شکستن هیبت خاندان وحی، هتک حرمت و حریم و عصمت اهل بیت علیهم السلام بود. یکی از بزرگترین ظلم های سقیفه همین بود که در بین مردم، مقامات خاندان وحی را بشکنند و آنها را مانند یک شخص عادی و مثل بقیه مردم جلوه دهند. لذا حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه خود فرمودند: «لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً». یعنی صحبتی که من می کنم، اول و آخرش یکی است، یعنی به این صورت نیست که از حرفم برگردم.
من کار و عملی که انجام می دهم، از راه حق جدا نشده و لحظه ای پایم را از کنار حق و از راه حقیقت و پروردگار کنار نزدم و این کار را به این شکل انجام ندادم و نمی دهم. هر کاری می کنم، کارم وحیانی و الهی است. ببینید کاری که این ها کردند، ناموس خدا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به کوچه و بازار کشاندند. در حالی که بی بی دو عالم، در مسجد برای نماز جماعت نمی رفتند. درصورتی که درب منزل و خانه شان رو به مسجد باز می شد. «سَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ»
اهانت به دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و این که عمر ابن خطاب نامه ای را گرفت که ابوبکر آن را امضا کرده بود تا فدک را به فاطمه برسانید و برگردانید. و آب دهان انداخت، و حضرت زهرا سلام الله علیها را اذیت کردند و لگد به صورت آن بانو زدند (مرحوم شیخ مفید در کتاب خود، ص ٨۵). اینها می خواستند هیبت اهل بیت علیهم السلام را بشکنند. تشبیه کردن ابوبکر، مولا امیرالمؤمنین و همسرش علیهم السلام را نستجیر بالله به روباه و دم او که این را شرح ابن ابی الحدید نقل می کند، نشان دهنده این است که آنها نیاز داشتند به این که اهل بیت علیهم السلام را بشکنند. چون دیده بودند که پیغمبر صلی الله علیه و آله چقدر به آنان احترام کرده است: «قل لا اسئلکم علیه الا موده فی القربا»
خب این افراد را شکستند، این که زیر پا گذاشتن مبانی دینی که توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تبیین شده بود و خواستند آنان را با این کار آرام کنند و می خواستند آنان را افرادی عادی و معمولی جلوه دهند، و احترامشان در بین مردم شکسته شود. خودشان می شناختند که اینها چه کسانی هستند، و حرفشان صحیح، دقیق و درست است.
مثلاً ابن ابی الحدید در جلد شانزدهم، ص ۲۸۴ شرح نهج البلاغه می گوید: از علی ابن فارقی سؤال کردم که در مدرسه ای در بغداد استادم بود. فقلت له اَکانت فاطمه الصادقه: آیا بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها در مورد حرفش صادق و راستگو نبود؟ گفت چرا. گفتم پس چرا ابوبکر فدک را به او نداد «و هی عنده الصادقه»؟ «فَتَبَسَمَ». می گوید: استادم تبسم کرد، در حالی که اصلاً جای تبسم نبود و گفت: اگر به مجرد دعواها و ادعاها این فدک را می داد به حضرت زهرا سلام الله علیها که راست می گویی، فردا می آمد حق شوهرش، همسرش امیر را می گرفت و می گفت: خلافت مال اوست. پس مجبور شد آنجا دروغ بگوید و هیبتی و بزرگی آنها را از بین ببرد. پس از این جهت غصب فدک انجام دادند.
فصل سوم این است که آنچه که آنها از حضرت زهرا سلام الله علیها غصب کردند چه بود؟ آیا فقط فدک بود؟ می گوییم خیر؛ ببینید بعضی از چیزهایی که غصب کردند، هبه بود. یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه گرفته بود. یکی از آنها فدک بود که ارزش تقریبی آن زیاد بود، یکی دیگر باغ های هفت گانه بود که این هم به عنوان هبه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله عنایت کرده بودند. از دیگر چیزهایی که غصب شده بود، خمس بود. مانند: «دژ القموس». و این سهم ذی القربا بود که بحث خمس بود. ارزش تقریبی آن بسیار زیاد و در خیبر بود.
مابقی ارث است مثل: «وادی القراء» این ها ارث بود. ارزش تقریبی این ها هم زیاد بود. دژ سلالم، دژ وتیح. همچنین بخشی از دژ القموس ارث بود، بخش دیگر دژ القموس، خمس بود. طیما ارث بود. باقی مانده زمینی های بنی نظیر از یهودیان ارث بود. همچنین بازار محذور که یک بازار بزرگ در وسط مدینه بود. این ها به حضرت زهرا سلام الله علیها ارث رسیده بود اما تمام این ها را غصب کردند و گرفتند. پس این نیست که بگوییم حضرت زهرا سلام الله علیها برای فدک آمدند و سخن گفتند. لذا شما ببینید در خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها بی بی دو عالم به ارث هم اشاره می کنند. خیلی جالب است. می فرمایند:
«ای پسر أبی قحافه! ابوبکر این درست است که تو از پدرت ارث ببری من نبرم؟» پس معلوم می شود که چیزهایی به غیر از فدک هم در آنجا بوده که این ها غصب کردند؛ که چه می شود؟ ارث می شود. این ها بسیار مهم است. این ها آن چیزی را که غصب کردند، بسیار بالا بوده. چیزهایی که هبه بوده و یک قسمت هم ارث بوده است.
فقط یک کتاب را به شما معرفی می کنم که آن را حتماً بگیرید و بخوانید. بسیار جالب و زیبا است. چون دیگر وقت این را ندارم که بگویم آنها چقدر درآمد داشته اند. بازار محصول، دژ سلاله، دژ وطیع، هر کدام از این ها درآمدهای بسیار بالایی داشته که این ها می توانستند از اموال آن استفاده کنند. کتابی به نام «پژوهشی در غصب اموال حضرت زهرا سلام الله علیها» است. بالای کتاب هم «عبور از تاریکی» نوشته شده است. به اهتمام عدنان درخشان با همکاری علی لباف و انتشارات منیر است. یکی از اساتید ما می گفت: انتشارات منیر معمولاً کتاب های بسیار دقیق و علمی چاپ می کند. پیشنهاد می کنم که إن شاءلله این کتاب را مطالعه کنید. با چیزهایی که آنها غصب کردند، آشنا شوید. این کتاب بسیار والا و بسیار زیبا است. متوجه می شویم خیلی چیزها غصب کردند.
فصل بعدی در مورد این است که اوضاع مدینه چگونه بود؟ این خیلی مهم است. الان هم اثبات شده که وقتی انسان می خواهد از کسی حرفی بزند و نقلی بگوید، می گوید: فلانی این حرف را زد. خودمان را باید در آن زمان حس کنیم. یعنی به همان تاریخ برویم. من اگر می خواهم از یک پادشاه یا از یک بزرگ و یک عالم سخنی را نقل کنم، باید خودم را به همان تاریخ ببرم. اگر من بودم، آیا این عمل را انجام می دادم؟ این حرف را می زدم؟ یا حرف زدن در آن زمان با شرایط خاص خودش چقدر نتیجه داشت و چقدر اوضاع را به هم می ریخت؟ خیلی مهم است که انسان تاریخ شناس باشد. این که ما بگوییم حضرت زهرا سلام الله علیها آمد و به همین راحتی یک خطبه خواند. اصلاً این طور نیست.
ببینید اوضاعی است که بسیار همه ترسیده اند و به زور دارند بیعت می گیرند. چون وقتی در سقیفه غصب خلافت شد، وقتی متوجه این امر شدند که دیگر خلافت به دست شان رسیده است، در مدینه ریختند و به زور به هر کس که می رسیدند، از او بیعت می گرفتند و الّا او را می زدند. این ها اصلاً حاضر نبودند در دفن بدن مطهر حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله شرکت کنند. خیلی مهم است. امروز وقتی استادی می میرد، اولین کسانی که دور و برش را می گیرند، شاگردانش هستند. چون خیلی به گردنشان حق دارد. این ها هم استادی را از دست دادند. گاهی اوقات می بینی برای شاگردانش سخت تر از خانواده است. چون دیگر نمی توانند از سخنان استادشان استفاده کنند. لذا این ها اوّلین نفرها هستند. چون معرفت و شناخت شان بیشتر از بقیه است. چه کسی را از دست می دهیم. یک عالم بزرگ که خیلی از او استفاده کردیم. یا دانشمند بزرگی را از دست دادیم، خیلی مهم است.
حالا فرض کنید پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است. اگر این ها دور از آبادی بودند، بحثی ست. مثلا می گویند: ما مسلمانیم اما در خراسان بودیم. خب این یک بحث است؛ اما کسانی که در شهر مدینه کنار پیغمبر صلی الله علیه و آله سال های سال با ایشان بودند، از ایشان حدیث شنیدند، نماز دیدند، این همه اعمال دیگر دیدند، حالا پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است؛ اصلاً برایشان مهم نیست. دنبال چه برویم؟ دنیای خودمان. خب بیا دور پیامبر صلی الله علیه و آله را بگیر. باید تمام دغدغه شان این باشد که غم پیامبرشان را داشته باشند. باید مدینه را سیاه پوش کنند. لذا در قسمتی از خطبه، حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند:
«و اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَمِ»
شما اولین مخاطبان امر و نهی الهی بودید. چرا این قدر بی غیرت شدید؟ بعد در یک قسمت حضرت زهرا سلام الله علیها در بحث شهادت پدر بزرگوارشان می فرمایند: مصیبتی بر ما وارد شد که مثل آن وجود ندارد. خیلی مهم است. یک مصیبت عظیم وارد شد و یک شکاف در اسلام وارد شد که دیگر هیچ وقت مثل آن وجود ندارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در بعضی نقل ها فرمودند: چنان این غم مصیبت حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله بر من سنگینی می کرد که اگر بر کوه ها می ریخت، نمی توانستند صبر کنند. مصیبت این طور است.
بعد فرض کنید این همه مسلمان دور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شهر مدینه بعد چه کار کردند؟ در دل شب حضرت رسول صلی الله علیه و آله را خاک کردند. یعنی در شب اول ربیع؛ یک شب بعد. دوشنبه رسول الله صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند. شب چهارشنبه ایشان را با چند نفر خاک کردند. این یک حالت است. بعد حالتی که مردم ترسیده اند که اگر بیعت نکنند، آنها را بزنند. تازه از غدیر برگشته اند. هفتاد هشتاد روز است. چه کار کنند؟ درمانده بودند. یک قسمت از مردم که دنباله رو همان غاصبین بودند که هیچ، کاری به آنها نداریم. یک عده هم دنبال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بودند. می دانستند حق با ایشان است و شک هم نداشتند. در منزل مولا تحصن کرده بودند. یک عده از مردم هم به همه شکلی رها شده بودند. باد به هر طرف بوزد، به همان طرف است. خیلی بد است. انسان باید خودش را و جایگاه خودش را بشناسد.
یکی از وظایف امام و حجت خدا در این اوضاعِ بسیار خطرناک، هدایت مردم است. می توانید کتاب اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله یا کتاب سلیم ابن قیس هلالی را در این باب بخوانید که اوضاع را کامل آنجا از خود اصحاب نقل می کنند. اولین کتاب تاریخی شیعه است که به تأیید امام هم رسیده است. این کتاب را بخوانید که در آن زمان چه اوضاعی بود که این ها آنقدر جرأت کنند که بیایند در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها سر و صدا کنند.
حالا انواع هجوم داریم. هجوم اول، دوم و سوم. بحث هم در اینجا زیاد است. در هجوم اول آمدند فقط سر و صدا کنند و بترسانند. اینها چه جرأتی کردند؟! لذا حضرت زهرا سلام الله علیها در بحث نفاق می گویند: «ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ». شما همان آدم های قبل بودید. همان کفار بودید. فقط در اینجا حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله یک مانع بود. تا ایشان از دنیا رفتند، نفاق های شما از دل خاک بیرون آمد. این خاری که در دل نهفته بودید و با وجود رسول الله صلی الله علیه و آله دیده نمی شد، الان از بین رفته و خودتان را نشان می دهید.
پس در چنین حالتی، بی بی دو عالم می خواهند بیایند روشنگری کنند. حضرت زهرا سلام الله علیها می خواهند مردم را هدایت کنند. اتمام حجت کنند که راه را اشتباه می روید. لذا در این گیر و دار اگر کسی بیاید صحبت کند، باید کسی باشد که مردم روی او حساب باز کنند. این هم مطلب مهم بعدی است. اگر امیرالمؤمنین علیه السلام می آمدند، شاید این قدر به صحبت های ایشان اهمیت نمی دادند. خود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: در مدینه جواب سلام من را نمی دادند. اینها در عرض این یکی دو ماه چه کار کردند؟ بعد یک شخصیت باید بیاید. او کیست؟ حضرت زهرا سلام الله علیها.
حتی تا جایی که من تحقیق کردم، ایشان برای یک نماز جماعت هم به مسجد نرفتند. اما برای دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام و دفاع از دین، پا به عرصه میدان می گذارند و سخنرانی و صحبت می کنند و خطبه ای غرّا می خوانند. إن شاءلله در قسمت بعدی مفصل سخن خواهیم گفت.
فصل پنجم این است که احتجاج های حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای پس گرفتن زمین های غصب شده بود. اولین آن در مورد فدک بود. همان طور که می دانید فدک را حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله با دست نوشته ای به حضرت زهرا سلام الله علیها عنایت کردند و هم اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و ام ایمن را شاهد گرفتند. اولین احتجاج خود حضرت زهرا سلام الله علیها است که بی بی دو عالم آن دست نوشته را آوردند و به ابوبکر دادند.
ابوبکرگفت: فدک ملک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده و من جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستم. پس فدک بایستی در اختیار من باشد. ولی همانطور که می دانیم حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی که در حال برگشت بودند که قبول نکردند، عمر بن خطاب آب دهان بر صورت بانو انداخت و جسارت کرد و نامه را پاره کرد و این مطلب در کتاب بحارالانوار، جلد ۳۰ صفحه ۳۴۸ که نشان دهنده این است که حتی وقتی دست نوشته ای از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به دست ما رسید، چطور برخورد می کنیم؟ آیا احترام می گذاریم؟ بر دو دیده می گذاریم و می بوسیم؟ و یا نه، بی احترامی می کنیم؟!
احتجاج دوم از امیرالمؤمنین علیه السلام است که حضرت از قانون «ذولیت» استفاده کردند و نزد ابوبکر آمدند و گفتند: اگر در دست مسلمانی چیزی باشد و من ادعای مالکیت آن را داشته باشم، تو از چه کسی شاهد می خواهی؟ ابوبکر گفت: از شما که ادعای مالکیت داری و خب این حرف درست است. حضرت فرمودند: پس الان که فدک در دست حضرت زهرا سلام الله علیها است و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در آن دخل و تصرف داشته اند، یعنی صاحب ملک بوده اند. الان از فاطمه سلام الله علیها شاهد می خواهی؟ درحالی که تو داری ادعای مالکیت فدک را می آوری و تو باید شاهد بیاوری، نه ما…
وقتی چیزی در اختیار مسلمان است، مثلاً منزل یا ماشین در اختیار من است، چون من صاحب هستم و به این «ذولیت» می گویند. و اگر کسی غصب کرده باید او شاهد بیاورد. «الدّلیل علی المدّعی».
بعد امیرالمؤمنین علیه السلام اینجا احتجاج دیگری کردند و فرمودند: شما شاهد می خواهی؟! درحالی که مگر نمی دانی «إنّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عنکُمُ الرِّجسَ اهل البَیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطهیراً». در مورد چه کسی نازل شده است؟ آیا در مورد شماست یا در مورد ما اهل بیت علیهم السلام؟ گفت در مورد شما اهل بیت علیهم السلام.
و حضرت فرمودند: اگر این چنین است، پس حضرت زهرا سلام الله علیها اشتباهی انجام نداده اند که شما از ایشان شاهد می خواهید و خیلی قشنگ مولا فرمودند: «چون طاهر طهر مطهر هستند و لذا گناه و خطایی از ایشان سر نمی زند». بعد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: اگر نعوذ بالله اشتباهی هم رخ داده باشد، شما چه کار می کنید؟ ابوبکر گفت: مثل بقیه زن های مسلمان بر ایشان حد می زنم.
لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: ابوبکر تو الان کافر شدی و ابوبکر گفت به چه علت؟ مولا فرمودند: چون تو شهادت خدا در مورد طهارت حضرت زهرا سلام الله علیها را رد کردی و شهادت مردم را علیه او قبول کردی. (کتاب الاحتجاج، جلد اول، صفحه ۹۲).
احتجاج چهارم در حضور ام ایمن و امیرالمؤمنین علیه السلام بود که حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند شما شاهد می خواهی؟ و لذا شاهدها را آوردند که ام ایمن و امیرالمؤمنین علیه السلام بودند. اما عمر گفت: ام ایمن زن است و شهادت یک زن کافی نیست. «و أما علیّ فیجر إلی نفسه».
امیرالمؤمنین علیه السلام به نفع خودش شهادت می دهد و اینجا عمر خطاب هم کفر خودش را اثبات می کند. چرا؟ چون طبق آیه تطهیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام طاهر، طُهر مُطَهر است و دروغ نمی گوید که بخواهد به نفع خودش کاری انجام دهد و حضرت زهرا سلام الله علیها در مورد ام ایمن فرمودند: او یک زن بهشتی است که حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند و زن بهشتی دروغ نمی گوید.
احتجاج بعدی از نگاه ارث است که حضرت زهرا سلام الله علیها در خود خطبه هم می فرمایند که: «ورث سلیمان داوود». چرا ما را از ارث وا می گذاری؟ گفت؛ «نحن معاشر الانبیا لا نورث». که بعداً توضیح خواهیم داد که حدیث ساختگی است و با قرآن سازگاری ندارد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: شما یک موقع پیش ابوبکر برو، بدون حضور عمربن خطاب و حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند و احتجاج کردند و بعد ابوبکر نوشت که فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها برگرداند اما در راه برگشت عمر بن خطاب را دید. امام صادق علیه السلام که در اینجا می فرمایند: «فرفثها برجله و کانت حامله ابن اسمه محسن ثم لطمها فکانی انظر الی قره فی اذنها». (کتاب الاختصاص، صفحه ۸۵)
آخرین مطلب و آخرین احتجاج، خطبه فدک است که در اینجا حضرت زهرا سلام الله علیها تا قیام قیامت آبرویی از آنها می برد که در همان قسمت قبل وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها سندی را که از ابوبکر گرفته و عمر از ایشان می گیرد و آب دهان می اندازد و پاره می کند، حضرت زهرا سلام الله علیها نفرین می کنند و می فرمایند:
«بقرالله بطنک کما بقرت بقرت صحیفتی». (کتاب الاختصاص، صفحه ۷۸)
کتابی را با عنوان «فدک از غصب تا تخریب» اثر غلامحسین مجلسی که بسیار زیباست معرفی می کنیم و همچنین کتاب «اسرار فدک» جناب انصاری، این ها مطالب بسیار مهمی را نوشته اند و به رشته تحریر درآورده اند.
به قسمت آخر بحث می رسیم و آن هم بخش هایی از خطبه فدکیه است. اگر دورنمایی از مباحث گفته نمی شد و به یکباره وارد بخش خطبه می شدیم، اهمیت آن روشن نمی شد. لذا اوضاع آن زمان مدینه و اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها چرا به این بحث پرداختند؟ دلیل کار غاصبین چه بود؟ و احتجاج های بانو و همینطور در بحث شاهد گرفتن، بگوییم ابوبکر روزی بلند شد و گفت: «من کان عند رسول الله؟» کسی که برای او در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دینی بوده است، به نزد من بیاید تا بدهم.
جابر بن عبدالله و جریر بن عبدالله آمدند و آن چیزی که ادعا کردند را به آنها داد که ظاهراً زمین هایی در بحرین بوده است. (کتاب بحار، جلد ۲۹ صفحه ۱۹۴). لذا بی بی دو عالم، حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: چطور به آن دو نفر بدون اینکه شاهدی بیاورند، دادی اما من که دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستم، ادعایم را قبول نمی کنی؟
در مورد خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها بدانیم که دایره المعارف دین و ام الخطب است. چون او ام الائمه بود و تمام مسائل دین در خطبه فدکیه آمده است.
اگر به دقّت انسان متوجه شود، خطبه غدیر و خطبه فدکیه دفع شبهه می کنند. دفع شبهات و اشکالات در آن نهفته است. این ها گنجینه های بسیار مهم شیعه هستند. در موضوع توحید سخن گفته شده است: «اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِع پدرَمٍ اِبْتَدَاَها». اینجا فرق حمد و شکر و ثنا در چیست؟ خیلی دقت دارد که یک شرح خیلی اجمالی داشتیم و در این بحث توضیح دادیم. در کتاب «شرحی بر شکوه یاس» اثر سیدحسین حسینی، سه جلد است و همچنین کتاب آقای سیدعزالدین حسینی ایشان هم در این باب کتابی دارند که دو جلد و به نام «شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها» است و آن را از قسمت نرم افزار قائمیه می توانید تهیه و همچنین کتابی از علامه مصباح یزدی که سخنرانی ۵۵ جلسه ایشان است که با نام «شرح خطبه فدکیه» می باشد و از نرم افزار قائمیه می توانید دریافت کنید.
فرق حمد و شکر و ثنا در چیست؟ در بحث خلقت اینکه خدا از هیچ خلق کرد، «لا مِن شیء نه از شئ» این را حضرت زهرا سلام الله علیها در بحث توحید تذکر دادند.
اهل تسنن در کتاب های حدیثی چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله را نشان دادند؟ چگونه امروزه نگاه می کنید؟ در کتاب «نقش ائمه در احیای دین» مرحوم علامه عسگری می فرمایند: مستشرقین، کسانی که اصلاً دنبال اسلام نیستند، می خواهند از اسلام یک چهره زشت به عالمیان نشان دهند؛ مانند کاریکاتورها. اینها از کجا نشأت گرفته است؟ می گوید همه از کتب تاریخ طبری، کتاب حدیثی اهل تسنن، صحیح بخاری و صحیح مسلم و کتب هایی که متأسفانه پیامبر صلی الله علیه و آله را خیلی بد ترسیم کردند تا مقام ایشان را بشکنند و خراب کنند و به وجود نازنین شان اهانت شده است. اما اینها چرا نمی آیند از در خانه اهل بیت علیهم السلام بگیرند؟ از دیگران چیزی می گیرند؟ اما بیایند در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها. در خطبه فدکیه، ایشان صفات پیامبر صلی الله علیه و آله را به ما نشان می دهد. آیاتی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله گفته می شود جای بحث دارد؛ اینکه حکمت احکام گفته می شود. چرا نماز؟ چرا جهاد می شود؟ چرا قصاص می شود؟ چرا حج برپا می شود؟
یک قسمت این است: «طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهِ». طاعت ما ملت را نظم می دهد، به این معناست: نظام را مانند نخ تسبیح حساب کند که مهره ها را دور هم جمع کرده است. اگر این نخ تسبیح پاره شود، همه مهره ها از هم می پاشد. این نخ تسبیح را نظام می گویند. یعنی تمام احکام دین دور ما هست. اگر همه، دور ما اهل بیت بیایند و بچرخند، طاعت ما را داشته باشند، همه با هم موفق و متّفق می شوند. همه احکام از بین نمی رود و درستی آن به مردم گفته می شود. «وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَهِ».
می خواهیم تفرقه ای در بین مردم و جامعه نباشد. با قبول امامت ما مردم امنیت پیدا می کنند. همه حکمت های احکام را بی بی دو عالم می فرمایند. بعد خودشان را معرفی می کنند: «اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَهُ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً». توضیح دادم که خود این دلالت بر حضرت زهرا سلام الله علیها دارد. در قسمت دیگر حضرت از قرآن می فرمایند و قرآن را به مردم نشان می دهند که اگر شما به سمت قرآن بیایید و قرآن را قبول داشته باشید، باز هم خواهید فهمید که حق با ماست. بعد در مورد قرآن ۱۸ صفت می فرمایند:
«النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَهً ظَواهِرُهُ»
این قدر این کلمات زیباست که هر یک کلمه از آن جمله ها حرف دارد. این ها بسیار مهم است و باید اهمیت بدهیم. بعد از اینکه خودشان را معرفی می کنند، مردم را معرفی می کنند و می فرمایند: «شما چقدر پست و ذلیل بودید. پدرم شما را عزیز کرد و به شما عنایت کرد. از آب های لجن زار می خوردید. بزرگان شما، شما را به بردگی و بدبختی می کشاندند. اما پدرم دست شما را گرفت و آقایتان کرد».
سپس حضرت زهرا سلام الله علیها از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «هنگام جنگ ها امیرالمؤمنین علیه السلام مانند شما خاموش نبود. مانند شما فرار نمی کرد. منتظر این نبود که تا جنگ شروع شود، سر و صدا کند و وقتی به وسط جنگ بیاید، همچون بید بلرزد. او بود که در جنگ ها همیشه پیشرو بود. او شخصی بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله او را فرمانده قرار داده بود.»
سپس درباره سقیفه و نفاق می فرمایند: «ظهر فیکم حسیکه النفاق». مانند خاری که در دل زمین است و کسی نمی داند که اینجا یک مانع بود و آن وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ». یعنی کسانی که پست مایه بودند و اصلاً شناخته شده نبودند و از گمراهان بودند. شترِ اهل باطل سر و صدا کرد، شما هم دنباله رو شیطان رفتید. او یک حرف زد و شما با دل و جان او را قبول کردید.
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ». بیایید از کتاب خدا استفاده کنید. ببینید حق با چه کسی است؟ بعد شروع می کنند به استناد به آیات قرآن که ای مسلمانان می بینید که اَبی قحافه حق مرا می خورد. «اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟». از پدرت ارث داری اما من ارث نبرم؟ بعد آیاتی در این موضوع می خوانند.
در قسمتی حضرت زهرا سلام الله علیها شکایت از انصار می کنند که شما اهل جوان مردی بودید. جوان هایتان را در راه دین دادید. شما کسانی بودید که مهاجرین را در شهرتان جای دادید. شما کسی بودید که پیغمبر صلی الله علیه و آله بین شما، بین اوس و خزرج برادری ایجاد کرد. شما خیلی کار برای ما کردید، پس چرا اینجا سکوت کردید؟ «ما هذا فی القمیص» خودتان را به خواب زدید. مگر شما نمی دانید؟ فکر کردید پدرم از دنیا رفته، همین؟ تمام شده؟
«أتقولون مات محمد صلی الله علیه و آله» بعد شروع می کنند از غم بزرگ حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله گفتن که این چه غمی ست. «اظلمت الارض لغیبه»؟ زمین ظلمانی شد. زمین کسوف شد. خورشید گرفت. ماه گرفت. حق اهل بیتش را تا آخرش بردند. بعد آیاتی حضرت زهرا سلام الله علیها به آن اشاره می کنند که مهم است.
سپس می فرمایند که مرا می بینید که حق مان را در مرعی و منظر می گیرند، اما شما هیچ حرفی نمی زنید. بعد می فرمایند: «وَ اَشْرَکْتُمْ بَعد الإیمان؟ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الاْقْدام». شما مشرک شدید، ایمان شما فایده ندارد. حضرت زهرا سلام الله علیها هدایت می کنند. آیا با رفتن پدرم همه چیز تمام شد؟ نه همه چیز تمام نشد. او تا قیام قیامت راه را به ما یاد داده است و احکام را برای ما آورده است. این نیست که همین که از دنیا رفت، ما به همان حالت قبل برگردیم. ایشان به رفاه طلبی هم اشاره می کنند و می فرمایند: شماها رفاه طلب شده اید. دل ها و شکم هایتان پر شده است. دنبال نیرنگ و هوی و هوس هستید. بعد در مقابل ابوبکر هم صحبت هایی می کنند که عوام فریبی است. اول از فضائل اهل بیت علیهم السلام می گوید، بعد دوباره حضرت زهرا سلام الله علیها تا انتها جواب ابوبکر را می دهند.
«اللهم عجل لولیک الفرج»
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
دیدگاهتان را بنویسید