کارگاه آموزشی شماره ۱۰۳ – اگر حضرت صدیقه سلام الله علیها نبودند…

صوت کامل کارگاه:
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَی فاطِمَهَ و اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک وَ العَن اَعدائَهُم اَجمَعین بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک.
بررسی وجوه تسمیه حضرت زهرا سلام الله علیها به فاطمه!
بی شک ما نمی توانیم حقیقت وجود مقدسه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را بشناسیم. وقتی وجوه تسمیه حضرت زهرا سلام الله علیها را به فاطمه در کتب روایی تفحص می کنید، می بینید نزدیک به هفت یا هشت وجه را برای فاطمه ذکر کردند.
وجه اول:
فرمودند:
سُمِیَّتْ فَاطِمَهُ فَاطِمَهَ لاِنَّهَا فُطِمَتْ عنَ الشّرِ.
مناقب ابن شهر آشوب ج ۳ ص ۲۳۰
ما او را فاطمه نام نهادیم به جهت این که «فُطِمَت عَنِ الشَّر» هیج شری و هیچ پلیدی در وجود مقدسه این بی بی وجود ندارد. «فَطَمَ» به معنای بازدارنده یا بازداشت شده. هرچه معنا کنیم، به معنای اسم فاعلی و یا به معنای اسم مفعولی هیچ رابطه ای بین شر و وجود حضرت زهرا سلام الله علیها نیست.
وجه دوم:
سُمِیَّتْ فَاطِمَهَ لأنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الطّمْثِ.
مناقب ابن شهر آشوب ج ۳ ص ۳۳۰
ما او را فاطمه نامیدیم «لانَّها فُطِمَت عَنِ الطَمث» به جهت آن که پلیدی خاص در وجود حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها دختر نبی مکرّم صلی الله علیه و آله وجود ندارد.
وجه سوم:
چرا او را فاطمه نامیدیم؟ «لِاَنَّ الله فُطِموا فَطَمَها و فَطَمَ مُحِبیها عَنِ النّار» به جهت این که خدای متعال او را و دوستان او را از آتش جهنم دور کرده و باز داشته. دوستان او و محبین او به آتش خشم خدا و به آتش غضب الهی نمی سوزند. خدا رحمت کند مرحوم مستنبط را رحم الله معشر الماضین ایشان در کتاب القطره شریف این روایت را ذکر می کند که خدای متعال خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
فیوحی اللّه عزّ و جلّ إلیها: یا فاطمه، سلینی اعطک، و تمنّی علیّ ارضک. فتقول: إلهی أنت المنى و فوق المنى، أسألک أن لا تعذّب محبّی و محبّ عترتی بالنار. فیوحی اللّه إلیها: یا فاطمه، و عزّتی و جلالی و ارتفاع مکانی لقد آلیت على نفسی من قبل أن أخلق السماوات و الأرض بألفی عام أن لا اعذّب محبّیک و محبّی عترتک بالنار.
عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال / جلد ۱۱ / صفحه ۳۴۳
یا فاطمه! سلینی اَعطِک. از من بخواه تا به تو عطا کنم. از من درخواست کن تا تو را اجابت کنم. ببینید زهرای مرضیه سلام الله علیها چه می فرماید: یا الله! انتَ المُنا. تو آرزوی من هستی. تو حاجت من هستی. بلکه بالاتر از آرزوی منی. اما اگر منِ فاطمه بخواهم از تو درخواستی را بکنم و از تو طلب حاجتی را داشته باشم، می گویم:
اسئَلُکَ ان لا تُعَذِّبَ مُحِبّی و مُحِبّی عترتی بِالنار.
بار خدایا محبین من فاطمه و محبین عترت من زهرای مرضیه را به آتش خشم خود نسوزان. این ابلاغ حضرت زهرا سلام الله علیها به خدای متعال است. خدای فاطمه سلام الله علیها می گوید: یا فاطمه! تو از من خواستی دوستان تو را به آتش نسوزانم. بدان «بِعزَّتی وَ جَلالی وَ ارتِفاعِ مَکانی» به عزتم و به جلالم «لَقَد آلَیتُ علی نَفسی» من بر خودم فرض و واجب کرده ام، عهد کرده ام (به تعبیری) با خودم پیمان بسته ام. «مِن قَبلِ اَن اَخلُقَ السَّماواتِ وَ الارض» قبل از این که آسمان و زمین را خلق کنم. خدایا چه مقدار قبل از خلق آسمان و زمین؟ بِالفَی عام. دو هزار سال قبل از خلقت آسمان و زمین بر خودم فرض و واجب کرده ام: اَن لا اُعَذِّبَ مُحِبّیکَ و مُحِبّی عِترَتِکَ بالنِار. این که دوستان تو را و دوستان عترت تو را به آتش خود نسوزانم. جایگاه محبت حضرت صدیقه سلام الله علیها این چنین است.
وجه چهارم:
سُمّیت فی الأرضِ فاطمه لأنها فطمت شیعتها من النَّار ، و فُطم أعداؤها عن حُبّها
معانی الاخبار، ج٢، ص۴۳
دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها توفیق ولایت و محبت حضرت زهرا سلام الله علیها را ندارند. فلذا نمی توانند حول محور وجودی حضرت صدیقه سلام الله علیها مثل شمعی بگردند. و این نعمت حب و این نعمت بغض رزق خداوند است. نکند تصور آن بشود که چون ما در خانواده شیعی به دنیا آمده ایم، پس به ناچار امروز اهل تشیع و اهل مذهب حق شده ایم. خیر این رزق خدا است که خدای متعال منت گذارده و توفیق داده است که امروز به حبل الله المتین، امیرالمؤمنین علیه السلام تمسک کنیم و حول محور او بگردیم. فطم أعداؤها عن حبها. دشمنان فاطمه سلام الله علیها بازدارنده از این شدند، بازداشت از این شده اند، از آن ها جلوگیری شده است که محبت حضرت زهرا سلام الله علیها را به دست بیاورند.
وجه پنجم:
فرمودند: قطع کننده امید کفار و قطع کننده امید مشرکین و منافقین هستند. می دانید ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام و تکثیر نسل از طریق حضرت زهرا سلام الله علیها و امامتی که از طریق این بانو انجام شد، باعث شد امید کفار ناامید شود، و نقشه شوم آن ها بر باد بشود. اگر کتب تاریخی را تورق کنید، یکی از اقداماتی که جبهه منافقین انجام داد، این بود که حضرت زهرا سلام الله علیها را از پیغمبر صلی الله علیه و آله خواستگاری کردند و از طرف دیگر دختران خودشان را هم به تزویج نبی مکرم صلی الله علیه و آله در آوردند. و واقعا خدای متعال منت گذارده است که تکثیر نسلی از طریق این دو دختر و این دو زن که دختر خلفا بودند و دو دختر متخلف اول و متخلف ثانی بودند، انجام نشد. شما ببینید همین الان که این ها پدر زن پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند، چقدر در صدد جعل احادیث و جعل منقبت خودشان در آمدند تا بتوانند به نحوی این ها را جای پیغمبر صلی الله علیه و آله بگذارند. اگر خدای ناکرده از طریق این دو دختر قرار بود تکثیر نسلی انجام شود و این ها و دختران این ها از پیغمبر صلی الله علیه و آله صاحب فرزند می شدند، خدا می داند این غافله به کجا می رسید و نمی دانیم چه اتفاقی می افتاد. اگر قرار بود این مسیر مسیر دیگری را می پیمود، با توجه و با وجود حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها امید کفار ناامید شد، همه این ها را عرض کردم برای این وجه تسمیه:
عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنمَا سُمِّیتْ فَاطِمَهَ لِأَنَّ الْخلْقَ فطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا
بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق، ج ۴۳، ص ۶۵.
اصل بحث ما بر این است که ابراز عجز کنیم از این که فاطمه سلام الله علیها را بشناسیم. خدای متعال از طریق ائمه اش می فرماید، خلق از معرفت این بی بی بازداشت شده اند، بازدارنده شده اند، جلوگیری شده است از شناخت این بانو در این دنیا.
وقتی بزرگان، علما، محدثین، متکلمین، در صدد آمده اند که بتوانند ویژگی و لقبی و کنیه یا صفتی از صفات حضرت زهرا سلام الله علیها تبیین کنند، اگر چه از زاویه ای این لقب، کنیه، صفت یا ویژگیِ این بی بی و علیا مخدره تبیین شده، اما از حیث های گوناگون تحیر ما را بیشتر کرده است.
همین روایت «لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها» عبارتی قبل این خط روایت است که قابل توجه است. در آن روایت آمده «فمن عرف فاطمه حقّ معرفتها فقد ادرک لیله القدر» اگر کسی به حق و حقیقت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها را بشناسد، او لیله قدر را درک کرده است. بزرگان ما این جا به میدان آمده اند تا ببینند چه شباهتی است بین حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و بین لیله قدر و شب قدر؛ و وجوهی را ذکر کرده اند. من چند مورد از این وجوه را ذکر می کنم تا دریابیم تبیین برای ما شده است یا تحیر ما را فزون کرده است؟!
به عنوان مثال فرموده اند حضرت زهرا سلام الله علیها تشبیه به شب قدر شده است به این جهت که لیله قدر از تمامی مقدرات و تمامی قضا و قدری که برای افراد مختلف ثبت و ضبط می شود، آگاه است. به تعبیر دیگر در محضر و در مرآ و منظر لیله قدر است که شما تمامی
مقدرات تان به ثبوت می رسد. همان گونه که لیله قدر، آگاهی به جزئیات مقدرات شما در سال و عمر شما دارد، همان گونه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها به آن چه برای شما اتفاق می افتد، علم و احاطه کامل دارد.
بلکه بالاتر از این است در آن روایت عجیب اگر اشتباه نکنم، قضیه را عمار نقل می کند، فرمود حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها عالم است «بما کان، ما هو کائن و ما یکون» به آن چه قبل رخ داده است و در حال رخ دادن است و آنچه در بعد رخ می دهد. الله اکبر از این احاطه علمی!
بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب رومیان، لبخند بر علم ارسطو می زنند!
و هم چنین فرمودند: همان طوری که نمی توانیم معرفت کامل به لیله قدر پیدا کنیم «ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ» لیله قدر را نمی توانیم درک و فهم بکنیم، همان گونه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها هم قابل درک نیستند.
اگرچه تبیین است، اگر چه وجوه تشبیه را بیان می کنیم؛ اما مدام تحیر و شگفتی ما افزوده می شود و مدام انگشت حیرت ما بر دهان گزیده می شود که خدای متعال این چه وجود مقدسی است؟
وجه تشبیه دیگری که فرمودند، این است که آن لیله، لیله مبارک است «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ» ما در لیله مبارک، قرآن را نازل کردیم، همان طور که قرآن مبارک است، زهرای مرضیه سلام الله علیها هم خیر کثیر است و تمام وجود او برکت است. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» ما به تو خیر فراوان عطا کردیم یا رسول الله!
چرا حضرت زهرا سلام الله علیها شباهت به لیله قدر پیدا کرده است؟ برتری لیله قدر فرمود بر «الف شهر» است که «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» همان گونه حضرت زهرا سلام الله علیها هم برتری بر تمام زنان عالم دارد، بر تمام عالمیان تفوّق دارد و فائق بر تمام عالمیان است، سیده نساء العالمین است، سیده نساء اهل الجنه است «و اصطفاک علی نساء العالمین» است.
چرا شبیه است به لیله قدر؟ چرا که شب قدر محل نزول ملائکه است. همان گونه بیت فاطمه سلام الله علیها هم محل نزول ملائکه است. امام باقر علیه السلام فرمودند: فوجی می آید به زمین و فوجی دیگر به آسمان می رود. مدام در اختلاف ملائکه است این بیت. لذا هر چقدر می خواهیم زاویه ای از زوایای حضرت زهرا سلام الله علیها را تذکر بدهیم، ده ها برابر آن، صدها برابر آن، تحیر ما بیشتر می شود که این چه وجودی است که خان او مهبط ملائکه می شود!
با چنین حُسن و ملاحت اگر اینان بشرند ز آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند
تمام این مواردی را که عرض کردیم، یک ترسیمی است از جایگاه نا شناخت این بی بی و این علیا مخدره حضرت زهرا سلام الله علیها
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها در این عالم نبود …
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها در این عالم نبود، اگر فاطمه صدیقه سلام الله علیها تحمل این بلای عظیم را نمی کرد، چه اتفاقی در این عالم می افتاد؟
بارها شنیدید این روایت را و امثال این روایت را که فرموده اند:
«بُنی الاسلام علی خمس: الصوم و الصلاه و الزکاه و الحج و الولایه»
دین ما بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، حج، زکات و ولایت؛ «و ما نودی بشیء کما نودی بالولایه» به اندازه ای که به ولایت پرداخته شده و سنگ ولایت را ائمه ما و وجود مکرم نبی مکرم صلی الله علیه و آله به سینه زده اند، هیچ کدام از احکام دیگر، صلاه، صوم ما، به این مقدار چکش کاری نشده است. آن چه رکن دین ما است بحث ولایت است. اگر چه این روایت از وجود مقدس امام باقر علیه السلام است اما شما در زندگی تمام ائمه علیهم السلام و مخصوصا در طول حیات نبی مکرم صلی الله علیه و آله، مدام می بینید که تذکرهای مختلفی را پیغمبر صلی الله علیه و آله به امت خویش می دادند. در مواضع حساس مدام احقاق حق می کردند، اثبات حق می کردند و ابطال باطل. حالا چه از طریق قرآن و یا از طریق روایاتی که حضرت ذکر کردند.
مرحوم صاحب کفایه الموحدین نسبت به یک حدیث و آن هم حدیث منزلتی که «انت منّی بمنزله هارون من موسی الّا أنّه لا نبیّ بعدی» می فرماید که نبی مکرم صلی الله علیه و آله ما سیصد بار همین یک حدیث را نشان از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و مقام شامخ مرتضی علی علیه السلام عنوان کردند. فقط یک عبارت را الی ماشاءالله از این روایت ها می توانید ببینید و بیابید.
برای مثال جریان سوره برائت، در سال نهم هجری پیک وحی نازل شد. فرمود: یا رسول الله! این آیات را به کسی تحویل بده که برود و در مسجد الحرام، در بین افرادی که در مکه بودند، قرائت نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله رو کردند به پسر ابی قحافه ابوبکر که تو این آیات را بگیر و برو در مسجد الحرام و در کنار بیت الله این آیات را بخوان. ابوبکر آیه ها را گرفت و به سمت مکه راه افتاد. در میانه راه بود، پیک وحی دوباره نازل شد و فرمود: یا رسول الله! این آیات را «لا یبلغه عنک الّا انت أو رجل منک» این آیات را یا باید خودت یا فردی که از تو است، ابلاغ کند؛ «و اشار الی امیرالمؤمنین» پیغمبر صلی الله علیه و آله رو کردند به امیرالمؤمنین علیه السلام: «یاعلی! قم» حضرت بلند شدند. فرمودند: می روی در میانه راه، آیات را از ابوبکر می گیری که تو باید بازگو کننده این آیات باشی.
چه می خواهم عرض کنم؟ به زبان بی زبانی نبی مکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: ابوبکر از من نیست! او لیاقت خواندن چند آیه از وحی و الهام الهی را ندارد.
یک اظهار تأسفی کنم: متأسفانه امثال این قضیه را ما فقط لایه رویی آن را می بینیم. در این روایت، لایه رویی آن این است که ابوبکر از من نیست و علی امیرالمؤمنین علیه السلام از من است. اما وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، می بینیم که قرآن می فرماید: «من تبعنی فانه منی» اگر کسی از من تبعیت کرد، او از من است. اگر ابوبکر از پیغمبر صلی الله علیه و آله نیست، پس نشان از آن دارد که او تابع رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیست! قرآن می فرماید:
إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ
اگر خدا و رسولش را دوست دارید، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را باید اطاعت کنید تا خدا هم به تو محبت کند و به شما عشق بورزد. فلذا اگر ابوبکر تبعیت نمی کند، معلوم است نه او خدا را دوست دارد و نه خداوند ابوبکر بن ابی قحافه را ذره ای دوست دارد و عنایت می کند.
شما ببینید در همین جریان نبی مکرم صلی الله علیه و آله می گوید: «تو لایق نیستی بلکه امیرالمؤمنین علیه السلام تو لایق هستی و تو از من هستی»
این جریان را کنار جریان سال هفتم هجری بگذارید که جنگ خیبر برپا شد. روز اول و روز دوم خلفای غاصب رفتند و وقتی چشمشان به هیمنه یهود می افتاد، سپاه، دل سردار را خالی می کرد. رئیس دل سپاهش را خالی می کرد، دست از پا درازتر بر می گشتند. پیامبر مکرم صلی الله علیه و آله فرمود: لا ابتین رایتا غدا، فردا رایت را به دست کسی می دهم که، یحب الله و رسوله و یحب الله و رسول کرارا غیر فرار به کسی می دهم که هم او خدا را دوست دارد و هم پیامبرش را و هم خدا و پیامبرش او را دوست دارند. در جریان سوره برائت اثبات کردیم که نه خدا ابوبکر را دوست دارد و نه ابوبکر خدا را.
در جریان جنگ خیبر به نص صریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: امیرالمؤمنین علیه السلام خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول هم محبت دارند و عنایت دارند و عشق می ورزند به پسر ابوتراب.
لذا در مواضع حساس مدام پیامبر صلی الله علیه و آله اثبات حق و ابطال باطل می کنند. سر توحید احمدی این است که علی علیه السلام را فقط خطاب کند! عرصه جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند. تببین جبهه حق و باطلی که به عنوان نمونه به روایات اشاره کردیم و تذکر دادیم. شما این اثبات حق را در آیات مختلفه قرآن مجید نیز به وفور می بینید.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهبهانی را که کتاب مصباح الهدایه را تألیف کردند. این قدرآیات متفاوت و مختلفی درصدد بیان حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام برآمده اند و چه آیاتی که خط نفاق وکفر را رسوا و مفتضح نکرده اند! اگر از باب نمونه در این قسمت هم بخواهیم اشاره کنیم، آیه اکمال دین و اتمام نعمت را اگر بررسی و نگاه کنیم، یک آیه عجیب و بزنگاه های خاصی دارد. از این آیه زیاد گفته اند اما من نکته ای را متذکر می شوم که شاید کمتر شنیده باشید. در یک فراز از این آیه داریم: أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی، واژه تمام و تم و مشتقات او، یکی از معانی و کاربرد هایی که دارد، در موضعی است که شما یک محصولی را دارید و از اجزای مختلفی تشکیل شده است. اگر یک جز این را کم کنیم و برداریم و حذف کنیم، حتی اگر باقی آن محصول و مجموعه باشد، باز ناقص است. این جا عرب واژه تمام را به کار می برد.
قرآن می فرماید: أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ روزه را تا شب به اتمام برسانید. اگر فردی پنج دقیقه به مغرب (اصطلاح شرعی لیل یا شب) روزه خود را باز کند، نه تنها روزه دار نیست بلکه کفاّره هم به گردن او می آید. یعنی هیچ روزه ای را انجام ندادی. نگاه نمی کنند که ۱۴ – ۱۵ ساعت امساک کرده ای و هیچ چیز نخورده ای. چون یک ثانیه زودتر از موعد، چیزی را تناول کردی یا آشامیدی، تمام روزه تو از بین می رود.
خداوند می فرماید: أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی نعمت ولایت و محبت امیرالمؤمنین علیه السلام را بر شما تمام کردم. اتمام نعمت منِ پروردگار، به واسطه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود. یعنی این که اگر شما متمسّک به حبل الله نشوی، اگر به امیرالمؤمنین علیه السلام توجه نکنی، اگر ولایت این بزرگوار را اخذ نکنی و زیر ولایت او و زیر چتر حمایت او قرار نگیری، خدای متعال هیچ نعمتی را روزی تو نکرده است و آن اسلام ظاهری که داری، نه تنها نعمت نیست، بلکه باعث ضرر و خسران و زیان تو خواهد شد.
أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی این نعمت ولایت باعث تمامیّت نعمت شده است. اگر ولایت را حذف کنی، به طور کلی نعمت از تو سلب می شود و قس علی هذا، آیات مختلفی که خدای متعال برای ما بیان کرده است.
در مرحله دوم، خدای متعال در قرآن، در مواضع مختلف، دو جبهه را برای ما تبیین می کند. به عنوان مثال، در سوره بقره، یک جبهه «وَ مِنَ النّاسِ مَن یُعجِبُکَ قَولُهُ فِی الحَیوهِ الدُّنیا وَ یُشهِدُ اللهَ عَلی ما فی قَلبِه وَ هُو أَلَدُّ الخِصام» (بقره/۲۰۴). یا رسول الله! کسانی هستند، چنان با تو صحبت می کنند که توی پیامبر هم تعجب می کنی که کسی این گونه (به تعبیر ما) فیلم بازی کند! این طور نمایش بدهد، امّا در قلبش چیز دیگری باشد! این جبهه چه کسانی هستند؟ مراجعه کنید به کلمات حضرت زهرا سلام الله علیها و ببینید حضرت، «أَلَدُّ الخِصام» را چه کسانی معرفی کردند.
دو سه آیه بعد، خدای متعال می فرماید: «وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ» (بقره/۲۰۷). کسانی هم هستند که جان خودشان را در راه خدا به معرض فروش قرار می دهند و در راه خدا جانبازی می کنند. منظور امیرالمؤمنین علیه السلام و جریان لیله المبیت است.
اما با توجه به تمامی این سرمایه گزاری هایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انجام دادند، چه در آیات و چه در روایات ما، در مواضع حساس و مختلف، مخصوصاً هفته آخر حیات طیبه نبی مکرم صلی الله علیه و آله در جریان تجهیز جیش اُسامه، در جریان دَوات و قِرطاس، در جریان نماز ابی بکر، شما می بینید عجیب نبی مکرم صلی الله علیه و آله خودشان را به تقلاهای مختلفی می اندازد که بتوانند این حق را سر جای خودش بنشانند.
با توجه به این همه فعالیت های بیست و سه ساله پیامبر صلی الله علیه و آله و مشقت ها و رنج هایی که ایشان در این مدت متحمّل شدند، اما شما ببینید جریان مشرکین و جریان یهود، همان طوری که از قبل از تولد پیامبر صلی الله علیه و آله به وسیله ترور هاشم جد پیامبر صلی الله علیه و آله و عبدالله پدر پیامبر صلی الله علیه و آله در صدد بودند، اسلام را از کره زمین محو کنند، بعد از نبی مکرم صلی الله علیه و آله و در حیات ایشان، از طریق جبهه نفاقی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله سر کار آمدند، تمامی همّ خود را گذاشتند تا بتوانند زاویه این دین را به سمت دیگری برگردانند.
یک جمله عجیب امیرالمؤمنین علیه السلام دارد که ابن ابی الحدید معتزلی آن را نقل می کند. آن جا که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: اگر قریش درصدد عزت و ریاست، از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله نبودند، لحظه ای به نبی مکرم صلی الله علیه و آله و به خدای متعال ایمان نمی آوردند و عبودیّت ذات احدیّت را نمی کردند. این ها در حقیقت ایمان نداشتند. به تعبیر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف طمعا آمدند. دنبال ریاست بودند که بتوانند این چرخه و این پروسه اسلام را از توسعه بیاندازند و به سمت دیگری ببرند.
با توجه به تمامی فعالیت های پیغمبر صلی الله علیه و آله، جبهه نفاق تمامی تلاش خود را کرد در این بیست و سه سال که بتواند گونه ای دیگر جریان را رقم بزند. لذا شما در آیات ببینید جریان نوری را پیغمبر مکرم صلی الله علیه و آله ما مطرح می کند در آیات قرآن که «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ» که تبیین کردند به وجود مقدسه ائمه علیهم السلام.
در مقابل وقتی جریان نفاق را می خواهد توضیح بدهد، تعبیر عجیبی دارد، می فرماید: «أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ» یک دریا ظلمت آمد، در مقابل جریان نور؛ «یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» یک دریا ظلمت آمد، موج ظلمتی آن را پوشاند، ابر ظلمتی آن را فرا گرفت. بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله یک جریان ظلمت عجیبی را شما شاهد هستید و می بینید.
حالا بعد از جریان نوری که پیغمبر مکرم صلی الله علیه و آله با تبیین احکام، با تبیین ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام انجام دادند، این جریان ظلمت پدیدار شد. و قرار است کسی وارد بشود و این جریان ظلم را کنار بزند و جریان نفاق را رو کند، با تمامی همّ و غمّی که رسول مکرم صلی الله علیه و آله داشتند، اما طرف حساب پیغمبر صلی الله علیه و آله مشرکین و یهودیان و کفار بودند. اگر چه منافقین پرداختند، اما طرف حساب اصلی نبی مکرم صلی الله علیه و آله نبودند، برخورد جدی خاصی را ما از پیغمبر صلی الله علیه و آله در مقابل منافقین نمی بینیم. حالا بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله باید فردی به عرصه بیاید، فردی به میدان بیاید که این ظلمت را کنار بزند. او چه کسی خواهد بود؟ بعد از وجود مقدس حضرت رسول صلی الله علیه و آله یک ظلمت عجیبی عالم را گرفت و آن فرمایش حضرت صادق علیه السلام را هم حتما به یاد دارید که فرمودند:
«لاَ کَیوم مِحنَتِنا بِکَربَلاء وَ إن کانَ یَومُ السَّقیفه وَ إحراقُ النّارِ عَلَی بابِ أمیرِالمُؤمِنینَ وَ الحَسَن وَ الحُسَینِ وَ فَاطِمه وَ زَینَب وَ امِ کُلثوم وَ فِضه وَ قَتلُ مُحسَنٍ بَالرّفسَه أعظمَ وَ أَدهَی وَ أمرَّ لأنّه أصلُ یَومِ العَذابِ»
روز احراق بیت و یوم سقیفه بر ما ظالمانه تر، سوزناک تر، دردناک تر بود از روز فاجعه کربلا.
امیرالمؤمنین علیه السلام آن طور که باید و شاید نمی توانند به عرصه بیایند و داخل میدان شوند. به جهت این که اگر حضرت قداره از رو ببندد، خطر کشتن مولا است. همان طوری که سر سعد بن عباده ها را زیر آب کردند، از بین بردند، نیست کردند؛ اگر حضرت می خواستند سکوت کامل هم بکنند، جریان هدایت بود. کسی باید می آمد تحمل بلا و مصیبت می کرد تا جریان ظلمت را کنار بزند و بتواند درهای عبودیت را دوباره باز بکند. کسی که نبی مکرم در طول حیات خود بتوانند حجیّت او را به مرآ و منظر مردم رسانده باشند. بتوانند جایگاه خاص این بی بی را و این فرد را به عالمیان اعلام کرده باشند. فرموده باشند «فاطمه بضعه منی»؛ وقتی حضرت می خواستند به مسافرت بروند، آخرین خانه ای که سر می زدند، خانه حضرت زهرا سلام الله علیها بود. وقتی که از سفر برمی گشتند، اولین خانه ای که سر می زدند، خانه زهرای مرضیه سلام الله علیها بود. وقتی صدیقه کبری سلام الله علیها بر حضرت وارد می شد، تمام قامت می ایستادند. دست او را می بوسیدند. می فرمودند: خانه هایی خدا دارد که در آن ذکرش به اعلا درجه و به بالاترین درجه نام برده می شود. می فرمودند: یا رسول الله! خانه چه کسانی است؟ می فرمودند: خانه های انبیا، و بعد اشاره می کردند آیا خانه فاطمه و خانه علی علیهما السلام هم از جمله آن خانه هاست؟
می فرمودند: «من افاضلها» از بهترین و بالاترین و بافضیلت ترین آنها، خانه ایشان است. مدام حضرت سعی در بیان شأن حضرت زهرا سلام الله علیها را داشتند. چرا که یک روزی قرار است این بی بی به عرصه بیاید و جایگاهی را تبیین کند.
در جریان آیه تطهیر، چند روز و به طول چه مدت نبی مکرم صلی الله علیه و آله آمدند به در این خانه؟ معمولا دوستان اهل ولای ما وقتی می خواهند ذکر کنند، آخرین تایم و زمانی را که می فرمایند، می گویند شش ماه تا نه ماه. اما اگر به مجمع الزوائد و شواهد التنزیل مراجعه کنید، دو ثلث اهل سنت می گویند هفده ماه نبی مکرم صلی الله علیه و آله می آمد و جلوی خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام می ایستاد و می فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم. انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
شما خاندانی هستید که خدای متعال رجس و پلیدی را از شما دور کرده است.
آبرو یافته هرکس به تو نزدیک شده خار هم پیش شما گل به نظر می آید
همه جا دم زد و پیغمبر ما می دانست وحی از گوشه چشمان تو در می آید
با توجه به مقامات مختلفه ای که حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای وجود مقدسه حضرت زهرا سلام الله علیها بیان کردند که من فقط دو سه نمونه از آن را بازگو کردم. حال با توجه به این شئون و ویژگی ها، حضرت زهرا سلام الله علیها وارد جبهه نبرد با کفار و نبرد با کافر شدند و بسیار مهم است کسی در مقابل جبهه کفار ایستاد که حورای انسیه است و معنای حورای انسیه آن است که در همین وجود مقدسه، انس گونه اش حوریه است و لطافت حوریه دارد. این طور نیست که حوریه ای بود، بعد مبدل به انسان شد. خیر، در وجود انس گونه اش، لطافت حوریه دارد. او در مقابل کسی ایستاد که به تعبیر حضرت امیر علیه السلام: فسیرها فی خوذه خشناء. یغلضک المهاء. یک درشت خو و یک عصبانی مزاجی که خدا می داند هرکدام از این ها یک مصیبت است اما باید ذکر کنیم. در تاریخ آمده زنی در رحم او، فرزندی بود به محض این که رو به رو شد با متخلف ثانی، سقط جنین کرد. کسی که آن قدر شداد و غلاظ بود که وقتی زن ها او را می دیدند، از شدت رعب و وحشت او، فرزند خودشان را سقط می کردند. یک حورای انسیه قرار است در مقابل کسی بایستد که یغلضک المهاء یخشن المهاء. یک درشت خو، یک عصبانی مزاج است. حال در این درگیری حضرت زهرا سلام الله علیها چه کرد! رجوع کنید به مرثیه ها. با توجه به مصائبی که برای حضرت زهرا سلام الله علیها نقل کردند، آن بلای عجیب را حضرت زهرا سلام الله علیها تحمل کردند. اگر فاطمه سلام الله علیها نبود، چه اتفاقی می افتاد بعد از این ظلمت؟ اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نمی آمدند و تحمل این بلای عجیب را نمی کردند، من و شما دوباره بر می گشتیم به زمان جاهلیت. زمانی که تماما تعفن است و تماما ماء عاجن است و ماء بدبو و گندیده. حضرت زهرا سلام الله علیها با تحمل بلایی که کردند، با توجه به آن اتفاقی که در کوچه برای ایشان افتاد، با توجه به احراق بیت و با توجه به جسارت هایی که به شخصیت حقیقی و شخصیت حقوقی حضرت زهرا سلام الله علیها کردند، داشتند باعث می شدند که در را ببندند. با توجه به تحمل ابن بلا، ایشان دو کار انجام داد:
۱- طریق هدایت را برای من و شما نشان دادند. شمایی که هزار و چهارصد سال بعد می آیی، اگر می خواهی طریق هدایت را پیدا کنی، بدان با توجه به تحمل بلایی که منِ زهرای مرضیه کردم، خط نفاق را برای تو رو کردم. اینها کسانی بودند که انسانیت هم نداشتند. کسانی بودند که به دختر پیغمبر خودشان هم رحم نکردند. کسانی بودند که به یک خانم هجده ساله، یک خانم باردار، به یک فرزند در رحم هم رحم نکردند. بدان و ببین که دو خط چه کسانی را تشکیل می دهد. یک خط، خطی است که امیرالمؤمنین علیه السلام سردمدار او است. خط عقل محض و خط عدل محض است و خط دیگر، خطی است که حتی به دختر نبی مکرم صلی الله علیه و آله هم رحم نمی کند. حضرت زهرا سلام الله علیها، پشت در می ایستد. غلاف شمشیر را به بازو می خرد. تمامی جسارت ها را تحمل می کنند تا طریق هدایت را برای من و شما تبیین کنند که وقتی آمدی، خواستی سبک زندگی خودت را بگیری، وقتی خواستی بفهمی چگونه می توانی موفق شوی در دنیا و هم در آخرت، باید از چه کسی تبعیت کنی. حضرت زهرا سلام الله علیها با تحمل بلایی که کرد، فرمودند جبهه نفاق، جبهه کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند، چه کسانی هستند و جبهه من و جبهه همسرم مرتضی علی علیه السلام چه جبهه ای است.
این دو خطی بود که حضرت زهرا سلام الله علیها با تحمل بلایا نشان دادند و نه فقط برای آخرت، بلکه برای دنیای ما، برای هدایت دنیایی ما خود را به این تقلا انداختند، تحمل این بلای بزرگ را کردند که ما یک دنیای زیبا هم داشته باشیم. فرمودند: اگر حق به امیرالمؤمنین علیه السلام می رسید، دو نفر هم با یکدیگر نزاع نمی کردند.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»
اگر پیرامون امیرالمؤمنین علیه السلام جمع می شدند، خدای متعال تمام برکات آسمان و زمین را نه در آخرت، در دنیا بر سر شما می ریخت. یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها سینه سپر کردند، فرزند خود را دادند، در جوانی جان دادند که به من و شما بگویند راه درست در دنیا این راه است که با توجه به این بهترین گزینه ها در آخرت هم روزی شما بشود. لذا می بینیم آن یهودی آمد، وقتی قضیه کوچه و ریسمان امیرالمؤمنین علیه السلام را بعد از جریان احراق بیت دید، هدایت شد!
یک جمله ای را از فقراتی که ابوبکر در لحظات آخر عمر خود ذکر کرده، نقل می کنند این خیلی جمله خاص و بزنگاه خاصی را دارا است؛ اما متأسفانه اشتباه معنا می شود. آن جمله چیست؟ ابوبکر لحظات آخر گفت: «ای کاش در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را باز نمی کردم» خیلی از بزرگواران معنا می کنند که به هر حال لحظه آخر عمر، پرده هایی از جلوی چشم آدم کنار می رود و یک سری حقایقی را انسان می بیند و لذا اظهار مثلا تأسف یا پشیمانی می کند. اما با توجه به روحیه این فرد و با توجه به قرائنی که ما از شخصیت این فرد داریم، این تبیین اشتباه است، این تحلیل اشتباه است؛ او هم رفیق کسی است که گفت «النار و لا العار» من حاضر نیستم لحظه ای سر خم کنم در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام. معنای جمله این است: اینها داشتند کار خود را درست پیش می بردند، جبهه نفاق روی یک حساب و کتاب خاصی پیش می رفت، تا زمانی که برخورد کردند با حضرت زهرا سلام الله علیها. حضرت زهرا سلام الله علیها با جریان احقاق حق در فدک، با جریان پشت در خانه قرار گرفتن، با توجه به آن بلایی که حضرت تحمل کردند، نقشه این ها را بر آب ریختند و نشان دادند که اینها چه کسانی هستند.
۲- دومین کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها کردند، با تحمل بلایا به جامعه بشری بحث شفاعت را اعطا کردند. شما اگر زندگی تمام ائمه ما و زندگی نبی مکرم را زیر ذره بین قرار بدهید و ببینید، می بینید بسیاری از اوقات، فعالیت هایی را انجام می دادند، و مشقت هایی را بر خود هموار می کردند تا این که بتوانند به مقام شفاعت برسند. به تعبیر دیگر دستگیری از من و شما را به دست بیاورند تا بتوانند ما را هم بهشتی کنند، ما را هم از جهنم خدا آزاد کنند و ما را به آن دنیای باصفای زیبا برسانند. به جهتی که آن ها احتیاج نداشتند؛ البته نمی خواهم عرض کنم که این مشقت ها برای آن ها درجه ای ندارد؛ نه! فرمود: «للانبیاء درجه» برای انبیا هم درجه هایی است بر این صبری که می کنند؛ اما قِسم عمده آن رسیدن به مقام شفاعت است، آن ها کسانی بودند که نیاز داشتند کالبد انسانی پیدا کنند و به این دنیا بیایند. به تعبیر زیارت جامعه کبیره «فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ» این ها در گرداگرد عرش الهی مشغول تقدیس و تسبیح و تحلیل و تکبیر بودند، خداوند متعال منت گذاشت بر ما، خیر کثیر روزی ما کرد، آمدند در دنیا تا دست من و شما را بگیرند. این شفاعت، در دنیا همانی است که طریق هدایت را خدمت شما عرض کردم، در آخرت هم همان یک روایت امام باقر علیه السلام کفایت می کند. جابر رسید خدمت حضرت محمد بن علی علیه السلام و فرمود آقا! یک روایتی را برای من بگویید که وقتی برای دوستان و شیعیان شما این روایت را نقل می کنم، آن ها احساس بهجت، احساس شادمانی کنند. به تعبیر خودمان لذت وافر ببرند. حضرت فرمودند: فضلیتی از فضایل مادرم را برای تو نقل می کنم. جابر! بدان روز محشر که به پا می شود، پیغمبر مکرم صلی الله علیه و آله می ایستد و خطبه می خوانند، خطبه ای که هیچ کدام از انبیا چنین خطبه ای را نشنیده است. بعد از وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه می خواند، خطبه ای که هیچ کدام از اوصیا آن را نشنیده اند. بعد از این دو خطبه، از طرف ذات جلالی خطاب می آید «لمن الکرم؟ لمن الیوم؟» امروز کرامت، عزت و مُلک از آن کیست؟ پنج تن خمسه آل عبا جواب می دهند «لله الواحد القهار» برای خدای متعال است. خدای متعال در جواب
می گوید: اما من امروز کرامت و عزت را برای فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار دادم!
به به! خدای متعال کارناوال عجیبی به راه می اندازد. شتران مختلفی به واسطه ملائکه مقرب کنار صدیقه طاهره سلام الله علیها قرار می دهد. حضرت زهرا سلام الله علیها وارد محشر می شود، می ایستند، تمامی دیده ها سر بر سجده می گذارند، خم می شوند که به ناموس امیرالمؤمنین علیه السلام و ناموس کبریایی دیده ای دوخته نشود. حضرت زهرا سلام الله علیها راه می افتند به سمت بهشت. وقتی به درِ بهشت می رسند، یک لحظه حضرت مکث می کنند. برمی گردند به پشت سر خود نگاه می کنند. خطاب می آید: فاطمه جان! بهشت منتظر تو است، چرا ایستاده ای؟ می فرمایند: یا الله! قدر منِ فاطمه در دنیا مجهول مانده است، امروز می خواهم بفهمند که فاطمه کیست. خطاب می آید: فاطمه جان! برگرد به عرصه محشر، برگرد به عرصه قیامت «مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حُبٌّ لَکِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّتِکِ» برگرد و ببین هر کسی را که حبّ تو و حبّ یکی از ذریه تو در دل او است «خذی بیده و ادخلیه الجنّه» بگیر به دستانت و داخل بهشت کن. حضرت زهرا سلام الله علیها برمی گردند. جابر! بدان مثل مرغی که دانه های خوب و بد را از هم سوا می کند، مادر ما فاطمه سلام الله علیها دوستان خود را از غیر دوستان سوا می کند و به سمت بهشت می رود. تمام می شود توسعه شفاعت؟ الله اکبر! تحمل بلایی که حضرت زهرا سلام الله علیها کرده است، ببینید چه شفاعتی را باز می کند. تمام دوستان حضرت زهرا سلام الله علیها راه می افتند تا به در بهشت می رسند، خدای متعال به دل دوستان فاطمه سلام الله علیها می اندازد که شما هم پشت سر خود را نگاه کنید. آنها می ایستند پشت سر را نظر می کنند. خطاب می آید: دوستان فاطمه! بهشت در انتظار شماست. حورالعین ها، ملائکه منتظر قدوم شما هستند. چرا ایستاده اید؟ می فرمایند خدایا! قدر دوستان فاطمه سلام الله علیها هم در دنیا مجهول است. قدر محبین فاطمه سلام الله علیها هم در دنیا ناشناخته بود. خدای متعال می فرماید: شما هم برگردید. هر کسی که به سبب محبت فاطمه سلام الله علیها شما را پوشانده، هر کسی به سبب محبت فاطمه سلام الله علیها شما را خورانده، هر کسی به سبب محبت فاطمه سلام الله علیها به شما ادای احترامی کرده است، دست او را بگیرید و وارد بهشت کنید. جابر! بدان در عرصه محشر هیچکس نمی ماند که ولایت و محبت مادر مرا در دل داشته باشد و آن جا معطل بماند. تمامی افراد را حضرت زهرا سلام الله علیها می گیرد و وارد بهشت می کنند.
این مقامی که خدای متعال روزی ما کرده است، این هدایتی که صدقه سر حضرت زهرا سلام الله علیها نصیب ما شده، این شفاعتی است که هم در دنیا و هم در آخرت ان شاءالله نصیب دوستان حضرت زهرا سلام الله علیها، یعنی کسانی که ولایت امیرالمؤمنین و ولایت حضرت زهرا علیهما السلام را دارند، نصیب می شد. لذا در آن زیارت خطاب می کنیم.
یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً
خدا تو را صابر یافته است. و این را فاش می گویم و از گفته خود دلشادم؛ اگر همین یک کلمه، نه این یک خط، همین یک کلمه «صابره» در شأن حضرت زهرا سلام الله علیها بود، برای ما کفایت می کرد از مقام والای این بی بی. به جهت این که شما اگر مراجعه کنید، می بینید تمامی فضایل اخلاقی، تمامی نکات خوب و نکات حَسن و تمامی رذائل به نحوی به صبر برمی گردد. حتما دقت کرده اید و طوبی لکم؛ تمامی نکات اخلاقی ما، تمامی محاسن اخلاقی ما به صبر برمی گردد. وقتی ما از شکم و شهوت دوری می کنیم و صبر داریم، به او می گوییم «عفت» یعنی عفت هم نوعی صبر در شکم و شهوت است. «شجاعت» چیست؟ صبر در مقابله و نبرد را ما شجاعت می نامیم. «کتمان» چیست؟ صبر در رازداری را ما کتمان می نامیم. تمامی این محاسن اخلاقی، تمامی رذائل اخلاقی، گونه ای و نوعی تماماً به این صبر برمی گردد. یک جایگاه خاصی صبر دارد. وقتی به حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایید: «فوجدک لما امتحنک صابره» یعنی بانو! تو تمامی محاسن اخلاقی را دارا هستی و از تمامی رذائل به دور هستی. این جایگاه خاص این فقره از زیارت است. «صبر» تمامی محاسن را دل خود جا داده است.
از طرف دیگر هم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «الصبر علی ثلاثه» صبر بر سه نوع است: صبر بر طاعت، صبر بر معصیت، صبر بر مصیبت است. «صبر بر مصیبت» را خدمت شما عرض کردم؛ «صبر بر معصیت» هم که مصداق «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ» را گفتم که در هفده ماه نبی مکرم صلی الله علیه و آله خطاب می کرد به حضرت زهرا، حسنین و امیرالمؤمنین علیهم السلام که شما «مطهرون» هستید، شما کسانی هستید که مصداق این آیه هستید، این هم «صبر در معصیت» است. اما «صبر در طاعت» هم بروید جوامع حدیثی و روایی ما را ببینید که با چه افتخاری خدای متعال رو می کند به فرشتگان و ملائکه خود که «مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَهِ السَّمَاءِ» وقتی فاطمه سلام الله علیها می ایستد تا خدای خود را عبودیت بکند و به عبادت خدای متعال بپردازد، نوری از ایشان ساطع می شود کَما یَظهَرُ نورُ الکَواکِبِ لِأَهلِ الأَرضِ مانند نوری که ستارگان برای اهل زمین دارند، مانند خودنمایی که ستارگان برای زمینیان می کنند، آنجا خدای متعال می فرماید «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَهَ» نگاه کنید به کنیز من فاطمه سلام الله علیها؛ «سَیِّدَهِ إِمَائِی» سیده کنیزان من است؛ «قائِمَهً بَینَ یَدَیَّ تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتی» آن قدر مطیع است که مفاصل او، وجود او، تمام وجود و آناء و سکنات او در حال لرزش است از ترس منِ پروردگار. این هم «صبر در طاعت» است.
پس اگر بگوییم «فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً» این عبارت آن قدر گنجایش دارد که بهترین ها را از همین کلمه «صابره» برای حضرت زهرا سلام الله علیها اثبات کنیم.
با توجه به مقام حضرت زهرا سلام الله علیها و ویژگی هایی که اگرچه گفتیم به آن ویژگی ها و آن صفات و به عمق و حقیقت این علیا مخدره نخواهیم رسید و نمی توانیم وجوه تسمیه ای که در فاطمه سلام الله علیها گذشت را درک کنیم و هر چقدر که بخواهیم بیشتر خوض بکنیم، عمیق بشویم، تحیر ما بیشتر می شود. اما گاهی برای ما ویژگی هایی را به اندازه فهم ناچیز ما نقل کرده اند. اگر «فاطمه سلام الله علیها» نبود، چه می شد؟ اگر صدیقه کبری سلام الله علیها نبود، هستی به کمال خود نمی رسید که «لَوْلا فاطِمَهُ لَما خَلَقْتُکُما» نه این که هستی نمی رسید که نبوت و انبیای ما به عنوان سردمداران قافله هدایت، حتی به نبوت خود هم نمی رسیدند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَا تَکَامَلَتْ النُّبُوَّهُ لِنَبِیٍّ حَتَّی أقَرَّ بِفَضْلِهَا وَ مَحَبَّتِهَا» اگر فاطمه سلام الله علیها نبود، نبی صلی الله علیه و آله «نبی» نمی شد. اگر می خواستند به نبوت برسند، باید اقرار به فضایل و محبت حضرت زهرا سلام الله علیها می کردند، این قبل از وجود عالم.
در خود عالم، طریقت هدایت و طریق عبودیت را حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از ظلم عجیبی که قرآن مطرح می کند، «أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ» موج ظلمت، ابر ظلمت، دنیا به سمت ظلمت می رفت، حضرت زهرا سلام الله علیها، طریق هدایت شدند و در آخرت هم طریق شفاعت را به دست گرفتند.
پس اگر فاطمه سلام الله علیها نبود، هستی و انسان ها به انسانیت نمی رسیدند، انبیا به نبوت نمی رسیدند، همه این ها صدقه سر نگاه فاطمی حضرت زهرا سلام الله علیها است. اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود، من و شما جوان، من و شما انسان، در قرن چهاردهم طریق هدایت دنیوی خودمان را نمی فهمیدیم. فرمودند: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً» کسانی که اعراض کردند از ذکر الله و ذکر الله، امیرالمؤمنین علیه السلام است و ابنای او، معیشت و زندگی دنیوی آن ها در مضیقه قرار گرفت. حضرت زهرا سلام الله علیها مضیقه آمدند تا ما را پیرامون و حول محور وجودی امیرالمؤمنین علیه السلام جمع کنند، طریق هدایت شدند، در عالم بعد هم یک شفاعتی با آن توسعه را حضرت پهن کرده است، به مرآ و منظر قرار داده است که حتی دوستانِ فاطمه سلام الله علیها قابلیت شفاعت پیدا می کنند.
حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها با هیجده بهار، با تمام وجود آمده است تا دست من و شما را بگیرد. اگر ما کاری نکنیم، انسانیت خودمان را زیر پا گذاشته ایم. شرط انصاف نباشد که تو کاری نکنی! حضرت زهرا سلام الله علیها در بهار جوانی و در بهار عمر خود، بچه خود را از دست داد که طریق هدایت تو شود، نمی دانم کجا هستی؟ در سفری یا در حضر؟ دکتری؟ مهندسی؟ قشر زحمت کشی؟ طلبه ای؟ هر که هستید، برای کسی که او برای شما از تمامی چیزهای خود گذشت و با تمامی وجود آمد و سینه سپر کرد تا از مولای خود دفاع کنند و طریق هدایت را برای ما پهن کنند، کار کن!
من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش چون به فکر سوختن افتاده ای، مردانه باش
«کاری کنیم ور نه خجالت بر آورد» اگر کاری کردیم آن ها هم زیر منت ما نخواهند رفت.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
اگر واقعا مردانه آمدیم، جانانه آمدیم، همانی می شود که:
حافظ اگر قدم زنی در راه خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
آنها هم یاری خواهند کرد و بهترین ها در همین دنیا، تأکید می کنم بهترین ها در زندگی دنیا برای شما رقم خواهد خورد.
سبحان ربکّ رب عزت عما یصفون و السلام علی المرسلین و الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
دیدگاهتان را بنویسید