کارگاه آموزشی شماره ۱۹۲ – راه نجات تمام مردم در سرگردانی های غیبت کبری

صوت کامل کارگاه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدُلله ربِّ العالَمین وَ صَلّی اللهُ عَلی محمّد و آلهِ الطّاهِرین وَ لَعنَهُ الله علی اَعدائِهِم اجمَعین
با عرض سلام و ادب خدمت شنوندگان عزیز و محترم. میلاد با سعادت حضرت باقر علیه السلام را تبریک و تهنیت عرض می کنم و ان شاءالله خداوند توفیق مناجات و عبادت در ماه مبارک رجب را به همه ما عنایت بفرماید. مبحث اولی که ان شاءالله برای شما معرفی می کنم، تفرقه در هر دینی می باشد . وقتی انسان به تاریخ توجه می کند، این چنین می نگرد که در هر دین و هر آیین و هر مذهبی، بعد از اینکه رئیس و پادشاه و بزرگ و پایه گذار آن مذهب و آئین از دنیا می رود، به مشکل بر می خورند. یعنی این تقریباً تجربه شده و در ۹۰ درصد اوقات این چنین است. چرا برای جانشین آن رئیس و پایه گذار مشکلاتی به وجود می آید؟ حالا این حدیث را بنگرید که امام باقر علیه السلام در کتاب کافی شریف جلد ۸، صفحه ۲۲۴ می فرمایند که عده ای آمدند و سؤالاتی پرسیدند تا به اینجا می رسد که ثُمّ قال اِنّ الیَهود تفَرّقوا مِن بَعدِ موسی اَلا إِحْدَى وَ سَبْعِینَ فِرْقَه. بعد از حضرت موسی علیه السلام، یهود ۷۱ فرقه شدند که فِرْقَهٌ فِی الْجَنَّهِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَه فِی النَّارِ، ۷۰ فرقه از این ۷۱ فرقه در جهنم هستند و بعد می فرمایند وَ تَفَرَّقَتِ النَّصَارَى، نصارا هم بعد از حضرت عیسی علیه السلام بر ۷۲ فرقه شدند. فِرْقَهٌ مِنْهَا فِی الْجَنَّهِ وَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِی النَّارِ. وَ تَفَرَّقَتْ هَذِهِ الْأُمَّهُ بَعْدَ نَبِیِّهَا عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً، برای اسلام هم بعد از پیغمبر ۷۳ فرقه ایجاد می شود که ۷۲ فرقه در نار هستند و فِرقَه فِی الجَنَّه. ادامه حدیث در اینجا بسیار زیباست. می فرمایند: از این ۷۳ فرقه ثَلَاثَ عَشْرَهَ فِرْقَهً تَنْتَحِلُ وَلَایَتَنَا وَ مَوَدَّتَنَا، از ۷۳ فرقه ۱۳ فرقه ادعای ولایت ما و محبت و مودت ما را دارند که باز از این ۱۳ فرقه، ۱ فرقه فِرْقَهٌ فِی الْجَنَّهِ است. آن ۱۲ فرقه دیگر فِی النّار. پس معلوم می شود که فرقه ها و آئین های جدید (نمی خواهیم به معنای کلی بگوییم) معمولاً بعد از پایه گذار و رئیس آن شخص و آن مذهب و دین و آئین ایجاد می شود و برای جانشین او مشکلاتی پیش می آید که یک حدیث هم در این مورد خواندیم. حال می خواهیم بگوییم که حتی در مورد فرقه های باطل هم این چنین است. نمی خواهم بگویم فقط مذهب یا دین یا حتی آیین، حتی یک فرقه کوچک، بعد از اینکه شخصیت مهم آن از دنیا می رود، به مشکلاتی بر می خورند. مثلاً من ۲ نمونه را مثال می زنم. یکی اسماعیلیه و یکی هم بهائیت.
اسماعیلیه کسانی بودند که بعد از امام صادق علیه السلام گفتند: ما شخصیت فرزند بزرگ حضرت صادق علیه السلام یعنی اسماعیل را قبول داریم. در حالیکه در سال ۱۴۵ هجری فرزند حضرت صادق علیه السلام، اسماعیل از دنیا رفت و امام صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجری به شهادت رسیدند. وقتی اسماعیل از دنیا رفت، حضرت صادق علیه السلام اصحاب را جمع کردند و گفتند: ببینید این چه شخصی است که از دنیا رفته؟ گفتند اسماعیل. تا بقیع که بردند، مدام جنازه را می گذاشتند پایین و نشان می دادند که اسماعیل از دنیا رفت. وقتی هم که رسیدند به بقیع و اسماعیل را می خواستند دفن کنند، باز دوباره کفن را کنار زدند. گفتند: این چه شخصی است؟ همه گفتند: اسماعیل. وقتی که حضرت صادق علیه السلام از دنیا رفتند، عده ای گفتند: ما اسماعیل را قبول داریم. گفتند : اسماعیل از دنیا رفت. گفتند: نه غایب شده است. لذا عده ای مبارکه و عده ای خالصه شدند. خالص یعنی اسماعیلی هایی که قائل به اسماعیل هستند و مبارکه کسانی که قائل به محمد بن اسماعیل، یعنی فرزند اسماعیل هستند.
وقتی محمد بن اسماعیل از دنیا رفت، یک نفر دیگر و یک نفر دیگر و … تا رسید به مستنصر. مستنصر یا مستنصر بالله ۲ فرزند داشت. یکی نزار و یکی هم مستعلی. این ۲ نفر نیز بعد از فوت پدرشان به مشکل خوردند. یک عده نزاریه شدند و گفتند فرزند بزرگتر را قبول داریم و عده دیگر مستعلیه شدند. مستعلی ها به سمت مصر آمدند و حکومت فاطمین را تشکیل دادند و نزاری ها به سمت ایران و افغانستان رفته و آن سمت را گرفتند. اگر دقت کنید، می بینید بعد از مستنصر حتی در فرقه باطل باز مشکلاتی بود.
در بهائیت هم به همین شکل است. در بهائیت که می نگریم، بعد از مرگ علی محمد شیرازی که بابیت را راه انداخت، شخصی که ملقب شد به بهاءالله (وگرنه اسم اصلی او میرزا حسینعلی نوری است) و سید یحیی یعنی برادر همین میرزا حسینعلی با هم نقشه کشیدند و با ترفندی سیدیحیی را جانشین علی محمد باب شیرازی معین کردند. بعدها بهاءالله و سیدیحیی از هم جدا شدند، به طوری که حکومت عثمانی بهاءالله را به فلسطین و اگر اشتباه نکنم، به حیفا فرستاد و همانجا از دنیا رفت و دیگری که سیدیحیی بود، به قبرس فرستاد و در آنجا بهائیت را ادامه دادند. هر کدام هم برای خود یک آئینی داشتند. بهاءالله ۲ فرزند داشت، یکی عباس افندی و دیگری محمدعلی. بعد از اینکه از دنیا رفت، این ۲ نفر بر سر جانشینی پدرشان بهاءالله که میرزا حسینعلی نوری باشد، مشاجره های زیادی داشتند. در اینجا من کتابی را معرفی می کنم، به نام «آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی» آقای رضا برنجکار. این شخص کتابی نوشته که زیاد هم نیست. حدود ۲۰۰ صفحه است که بسیار زیباست. هم فرقه های شیعه را مورد بررسی قرار داده و هم فرقه های اهل سنت را. و نیز فرقه های غالیان را بررسی کرده است. بهائیت، اسماعیلیه، زیدیه، معتزله، اهل سنت، خوارج و … را در آنجا بحث کرده که اگر کسی خواست اطلاعاتی داشته باشد، می تواند به آن کتاب رجوع کند.
حالا می خواهیم بگوییم که حتی در فرقه های باطل هم فرقه فرقه شدن امکان دارد و دعوا بر سر جانشینی آن هست. حتی در زمان قدیم مثل بنی اسرائیل هم همینطور شد. چند روزی که حضرت موسی علیه السلام به کوه طور رفت و قرار شد ۳۰ روز باشد وَ واعَدنا ثَلاثینَ لَیله وَ اتمَمناها بِعَشر. (ده شب دیگر و ده روز دیگر هم به آن اضافه کردیم) و هارون را جانشین خود قرار داد. در همین ۱۰ روز چند فرقه شدند، تفرقه بین آنها اتفاق افتاد و جریان سامری و گوساله آن پیش آمد که ان شاءالله در جلسه بعد توضیح خواهم داد. قصد من از بیان این موارد این بود که بگویم این قاعده در اسلام مستثنی نیست. یعنی شما می بینید بعد از شهادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر سر حکومت و جانشینی آن حضرت و خلافت دعواها شد. از یک طرف بعضی از شیعیان واقعی ایستاندند. مانند سلمان و ابوذر و مقدادها و عمارها و حذیفه ها و از طرف دیگر عده ای ثقیفه را راه انداختند. این مطلب اولی بود که توضیح داده شد که ان شاءالله مورد عنایت حضرت حق واقع شود.
مطلب دوم امتحانات الهی است. آیات الهی را بنگرید. در سوره عنکبوت، در همان آیه دوم و سوم این چنین می خوانیم: اعوذ بالله من شیطان الرجیم أحَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنّا وهُم لا یُفْتَنُونَ آیا مردم گمان می کنند، فکر می کنند، یا به عبارت دیگر به حسب شان اینطور آمده که همین که گفتند ایمان آوردیم آنها را ترک می کنیم و آنها را امتحان نمی کنیم و از آنها امتحان گرفته نمی شود؟ بعد می فرماید وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و یقینا به طور قطع این چنین بوده که قبل از آنها ما آنها را امتحان کردیم. مردم زمان قبل را امتحان کردیم و فهمیدیم که چه کسانی صادق و چه کسانی کاذب هستند. حالا من چند نمونه از این امتحانات را نام می برم. در زمان حضرت آدم علیه السلام، اگر آیات الهی را بنگرید، می بینید که تمام بر حضرت آدم سجده کردند؛ الا شیطان و شیطان در اینجا نتوانست پیروز این معرکه باشد. و کان من الکافرین، از کفار هم بود. چگونه کافر شد؟ در بعضی روایات داریم که شیطان می گوید: خدایا یک کار از من نخواسته باش، همین. عبادتی کنم که جن و انس همه در این عبادت بمانند. خداوند می فرماید انی اعبد من حیث ادری لا من حیث ترید من می خواهم عبادت شوم، آنطور که خودم می خواهم. نه آن طور که تو دلت می خواهد و الا این عبادت نیست. اصل عبادت و نفس و واقعیت عبادت به تسلیم بودنش است. ان الدین عند الله الاسلام، این اسلام تسلیم بودنش مهم است، نه خم و راست شدنش. البته آن هم یک قسمت از دین است. ولی قبل از آن مهمترین بحث در عبادت، طبق روایات اهل بیت علیهم السلام این است که انسان تسلیم در مقابل پروردگار باشد. در زمان های انبیا این امتحانات بوده، در زمان حضرت نوح علیه السلام پسرش و همسرش، ولو اینکه پسرش باشد و وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَب مَّعَنَا وَلاَ تَکُن مَّعَ الْکَافِرِینَ که این ها را در سوره هود می توانید ببینید. آیه ۴۲ تا آیه ۴۶. ببینید که ای فرزندم؛ همراه ما باش. لا تکن مع الکافرین. همین که از ولایت پیغمبری من پایت را کنار کشیدی، ولو اینکه پسرم باشی، از کافرین خواهی گشت. آنها کافر هستند. بعد می گوید که بله من می روم روی جبل، و یعصمنی من الماء و این کوه من را از آب نگه می دارد؛ تا بالاخره در انتها که نوح علیه السلام می گوید: وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی، ابن من از اهل من بود. به عبارت دیگر چرا نجاتش ندادی؟ خداوند به نوح علیه السلام چنین جواب می دهد که قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ همین که پایش را از ولایت و از امامت و از نبوت تو کنار گذاشت و سوار بر کشتی نجات نشد، او دیگر از اهل تو نیست. نَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ چیزی از ما نخواسته باش که خودت خبر نداری. فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ این ها آیاتی در سوره هود هستند، در مورد حضرت نوح علیه السلام که دراینجا پسر نوح علیه السلام امتحان شد ولی بازنده شد. ولو اینکه پسرش باشد. یک درجه بالاتر، نزدیکترین شخص به انسان است که همسرش باشد. در سوره تحریم، آیه دهم این چنین می خوانیم: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا، این آیه خیلی عجیب است. این قدر ما در طول تاریخ کافر داریم، فرعون ها، نمرودها کسانی که ظلم ها کردند. شدادها، تمام اینها را خدا می تواند مثال بزند برای کسانی که کافر شدند. اینها را مثال نمی زند اما ببینید چه چیزی را مثال می زند؟ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذینَ کَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ زن نوح علیه السلام و زن لوط علیه السلام کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ به این صالحین، اینکه این دو نفر ولو اینکه تحت دو عبد از صالحین ما بودند که همان حضرت نوح علیه السلام و حضرت لوط علیه السلام هستند ولی از خوبی همسران شان، ولو اینکه پیامبر باشند، به آنها هیچ چیزی نمی رسد. می خواهد چه چیزی را برساند؟ می خواهد بگوید ولو اینکه اینها همسر پیامبر هستند اما از خوبی همسرانشان به آنها هیچ چیزی نمی رسد. اینها هم بازنده شدند. حال مثال های دیگر را بررسی کنیم. در زمان حضرت موسی علیه السلام بنی اسراییل امتحان شدند. در مدت ده روز در اثر نبودن حضرت موسی علیه السلام، (وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ تا ثلاثین عشر). شخصی به نام سامری عجلی یا گوساله ای را ساخت که در آیات سوره اعراف، آیه ۱۴۸ «وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ» می خوانیم که قوم موسی علیه السلام پس از اینکه او به میقات خداوند رفت، در همان ده روز امتحان شدند. از زیورآلات خود گوساله ای را ساختند و از او صدایی می آمد که می توانید ذیل این آیات نگاه کنید یا در آیه سوره بقره، آیه ۵۴ «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ» به اینکه شما عجل و گوساله ای را گرفتید و آن را برای خودتان بت انتخاب کردید و به خودتان ظلم کردید. در همین زمان بود که حضرت موسی علیه السلام به سامری گفت: چرا این کار را کردی و از کجا توانستی این کار را انجام دهی و این صدا را از این گوساله به دست بیاوری؟ در روایت و در تفسیر قمی ذیل آیات می توانید ببینید که گفت وقتی که دریا را شکافتی و بنی اسراییل رد می شدند، من دیدم جبرئیل را که بر اسبی سوار شده است و شما را به سمت خودش می کشاند. زیر پای اسب جبرئیل که ته دریا می خورد و گلی بر پا می کرد، از زیر نعلین او کمی گل برداشتم. بر اثر آن بود که این گوساله صدایی می کرد. آن را داخل این گذاشتم. این هم یک مدل امتحاناتی است که در عرض ده روز انتخاب شد. در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله هم به همین شکل، مردم مکه با وجود آن حضرت مشرکین، کفار، منافقین همه به شکلی امتحان شدند. بعد از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله مردم به ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام امتحان شدند. حدیث را ببینید حضرت رضا علیه السلام در عیون اخبار الرضا، جلد دوم، صفحه ۲۱۶ این چنین می فرمایند که حدیث مفصل است. این قسمت؛ «قالَ یا هرس مَهلاک تُحدِث احدً بِما حَدّثکَ بِه سیبع» این چیزی که گفتم به همه کس نگو «الّا مَنِ امتَحَنَ الله قلبه بالایمان بمُحبّتنا و ولایَتنا» مگر کسی که خدا قلبش را به محبت و ولایت ما اهل بیت امتحان کردده باشد. پس معلوم می شود مردم به محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام امتحان می شوند. مطلب بعدی که در ادامه همان امتحانات الهی است و گفتیم تفرقه در هر دین و آیینی هست و در اسلام هم هست، بعد وارد دین الهی شدیم که چگونه این تفرقه ایجاد می شود. بر اساس امتحانات پروردگار آیات را خواندیم. در ادامه داریم که حضرت فرمودند: بحث بنی اسرائیل را که گفتیم، حدیث از سلمان فارسی است که فرمودند: هر چه در بنی اسرائیل اتفاق بیفتد، در زمان اسلام هم اتفاق خواهد افتاد.
یعنی قدم به قدم هر چه در آنجا اتفاق افتاد، در اسلام هم اتفاق می افتد. اگر در آنجا، بجایی می رسد که حضرت هارون علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام می گوید که «کادوا اَن یَقتُلوننی» نزدیک بود که من را از دنیا ببرند و بکشند، «و کادوا یَقتلوننی فَلا تُشمِت بیَ الاَعداء اِنّ القوم اِشتَضعفونی و یقتلوننی» همین جمله را حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رو به قبر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند که «یَابنَ عم انّ القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی» و این هم امتحان مردم بود. گاهی اوقات سؤال می شود که امیرالمؤمنین علیه السلام نمی توانستند دست به شمشیر ببرند؟ و جواب هایی هم گفته می شود. به عنوان مثال اینکه حضرت مأمور به صبر بودند و پاسخ دیگر این است که مردم باید امتحان شوند، و مردم هستند که باید به سمت امام بیایند «مَثلُ الاِمام مثلُ الکعبه تُوتی اِذ تُوتی وَ لا یُوتی علیه» یعنی اینکه مردم به سمت مکه و کعبه می روند، نه اینکه کعبه به سمت مردم بیاید. مَثَل امام، مَثَل کعبه است و این از وجود نازنین حضرت زهرا سلام الله علیها است. بیاییم یکی یکی بنگریم؛ امتحان مردم در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام، امتحان مردم به وجود نازنین زهرای اطهر سلام الله علیها، آنقدر که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سفارش حضرت را کردند، چگونه جواب دادند؟ اینها را می دانید. امتحان مردم به وجود امام حسن مجتبی علیه السلام، آدرس حدیثی را می دهم، حتما این حدیث را ببینید. بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۱، حدیث ۲ بحث فرق اینکه امام حسن مجتبی علیه السلام مصالحه کرد یا معاهَدَه کرد؟ معاهد یعنی فریب دادن و در آیات الهی هم داریم «وَ مکَروا و مکر الله و الله خیر الماکرین»، اما مصالحه یعنی ۲ نفر با هم دست آشتی می دهند و جدا می شوند. آیا امام حسن مجتبی علیه السلام اینچنین بود در همان حدیثی که آدرس دادم، بنگرید. مفصل امام جواب می دهند که به چه دلیلی است؟ در همان صلح حدیبیه که پیامبر صلی الله علیه و آله انجام دادند، چرا کسی اعتراض نکرد؟ و اینجا به من اعتراض می کنید؟ اینکه مردم تسلیم امر اهل بیت علیهم السلام باشند. مردم اینجا امتحان شدند تا جایی که خود حضرت می فرمایند اصحاب من حاضر بودند خودم را دست بسته به معاویه تحویل دهند. امام حسن مجتبی علیه السلام مظلوم و تنها بودند. امتحان مردم به سیدالشهدا علیه السلام را ببینید.۱۲۰۰۰ نامه نوشتند. اما دور و بر امام حسین علیه السلام ۱۵۰ نفر، ۱۴۰ و خورده ای نفر بیشتر نماندند. خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در عاشورا بوسیله همین نامه ها احتجاج کرد که شما همین نامه ها را نوشته اید و حالا من را تنها می گذارید؟ این هم امتحان شد. کتابی را معرفی می کنم که اگر دوستان بخوانند، از مباحث دیگر سید الشهدا علیه السلام واقعا بی نیاز می شوند. کتاب «مع الرکب الحسینی» نام فارسی آن با کاروان حسینی است و نزدیک به ۶ جلد و عده ای از نویسندگان نوشتند و بسیار کار کردند و زحمت کشیدند. این کتاب را بخوانید. کاملا در مورد امام حسین علیه السلام دستتان باز می شود. در زمان امام زین العابدین علیه السلام کاری کردند که وقتی امام زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شدند، فرمودند بعد از جریان کربلا و بعد از قتل سیدالشهدا علیه السلام ما ۲۰ نفر محب نداشتیم. امام زین العابدین علیه السلام چکار کرد؟ امام زین العابدین علیه السلام بوسیله دعا و اشک پنهانی اصحاب پیدا کردند؛ مثل ابوخالد. اینها نتوانستند علنی تبلیغ کنند و بوسیله های دیگر توانستند تبلیغ کنند و این هم روش دیگری برای امتحان مردم بود که نتوانستند. بعد از آن یکی یکی امتحانات در زمان اهل بیت علیهم السلام رخ می دهد تا به وجود مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می رسیم. مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین جلد ۱ صفحه ۲۵۳ حدیثی را از جابر بن عبدالله انصاری می آورد که گفت: وقتی شنیدم که این آیه نازل شد «یا اَیّها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» می گوید من گفتم: یا رسول الله، خدا را شناختیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را شناختیم. پس اولوالامر چه کسانی هستند؟ بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شروع می کنند «مفصل هُم خُلفایی یا جابر و ائمه المسلمین من بعدی اولهم علی بن ابیطالب ثم الحسن و الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمدبن علی المعروف التورات بالباقر و ستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرءه منی السلام» او را درک کردی، سلام من را برسان. بعد می فرماید «ثُم صادق جعفربن محمد ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمدبن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم السمیی و کُنیِیی حجه الله فی ارضه و بقیه فی عباده ابن الحسن بن علی» بعد تا به اینجا می رسد که «غیبه یغیب عن شیعته» غایب می شود از شیعیان و اولیائه و از دوستانش غیبه، غیبت شدیدی.
حالا «لا یَثبُت فیها علی القول بامامته» بر قول امامتش ثابت قدم نمی مانند. چه کسانی هستند؟ «الا من امتحن الله قلبه للایمان» پس معلوم می شود اینجا مردم به ایمانشان امتحان می شوند. اما در زمان چه کسی؟ در زمان وجود نازنین امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف. حدیث بعدی از موسی بن جعفر علیه السلام که حضرت فرمودند: «اذا فقد الخامس من وُلدِه سابع» وقتی که فرزند پنجم از فرزند خود موسی بن جعفر علیه السلام سابع یعنی امام هفتم که خودشان باشند و فرزند پنجم ایشان که وجود نازنین مهدی فاطمه سلام الله علیها باشد، می فرمایند: فَالله فَالله فی ادیانکم شما را به خدا، شما را به خدا در ادیان، در دین هایتان، حواستان جمع باشد و بعد می فرمایند: «یا بُنیّ انه لا بُدَّ لصاحب الامر من غیبه ای بُنَیّ» همانا ناچاریم برای صاحب این امر از غیبتی که حتی از این امر برمی گردند. چه کسانی؟ «من کان یقول به» کسانی که قائل به این امامت و به این امر هستند. حالا اینجاست (انما هی محنت من الله عزوجل امتحن بها خلقه) انما حصر است. یقیناً این چنین است که خداوند تبارک و تعالی خلقش را به وسیله این امر و صاحب این امر یقیناً امتحان می کند. خب این هم در کتاب کافی شریف، جلد اول، صفحه ٣٣۶ است. پس این امتحانات برای کیست؟ برای کسی که یهودی مسیحی است؟ نه مال کسانی است که قائل به امامت آن آقا هستند. مربوط به همین مسلمانان و همین شیعیان است که معتقد به امامت ایشان هستند. شیطان از همه طرف انسان را گرفته. در آیات سوره مبارکه اعراف؛ من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم از پیش رو، پشت سر، سمت راست و سمت چپ، از همه طرف انسان را احاطه کرده تا از دل شیعیان این محبت را از راه واقعی و راه حقیقی که ولایت آن حضرت باشد، خارج کند. باز ببینید چقدر دینداری در آخرالزمان سخت است. از وجود نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله هست که حضرت می فرمایند: چقدر دوست دارم که برادرانم را ببینم. دو مرتبه فرمودند. بعد فرمود: یا رسول الله؛ مگر ما برادرانتان نیستیم؟ حضرت فرمودند: لا انکم اصحابی، نه شما اصحاب من هستید و اخوانی، قوم من آخر زمان امنو بی و لم یرونی برادران من کسانی هستند که در آخرالزمان ایمان به من می آورند، در حالی که من را ندیدند. من آنها را می شناسم. اسماء آنها و اسماء پدران آنها را می شناسم. قبل از اینکه از اصلاب پدرانشان دربیایند. بعد حضرت فرمودند: دینداری در آن زمان خرت القنات فی لیله الضما هست. خرت القناط یعنی وقتی انسان در بیابانی راه می رود که خارهای خاصی دارد که بسیار نوک تیز است و اصلاً نمی تواند دستش را جلو ببرد. چه رسد که اینها را بگیرد، حال انسان این خار را بگیرد و بالعکس با تمام دست بکشد؛ آن هم در دل شب. چقدر سخت است. فرمود دینداری در آخرالزمان به این شکل است. یعنی انسان را امتحان می کند. (و بصائر الدرجات، جلد اول، صفحه ۸۴)
در روایت دیگری داریم که حضرت فرمودند: از فضل بن عمر شنیدم از امام صادق علیه السلام: ولله لیغبن امامکم سنینا من دهرکم ولتمحثن حتی یقال: مات قتل، هلک، بای واد سلک … یعنی چه ؟ قسم به خدا امام شما سالهایی از روزگار را غیبت خواهد کرد و دور از شما می شود تا اینکه گویند مرده یا هلاک شده یا در چه وادی باشد؟ کسانی در دین ثابت قدم ماندند، یعنی عیون مؤمنین در آن زمان گریان است. فلا ینجوا الا من اخذ الله میثاقه، نجات پیدا نمی کند، مگر کسی که خدا از او میثاقش را بگیرد و کتب فی قلبه الایمان، در کافی شریف حدیث دیگری از امام رضا علیه السلام از حضرت فرمودند. در ذیل همان آیه اول خواندم؛ احس الناس ان یقولوا امنا وهم لا یفتنون آیا فکر کردند ما آنها را امتحان می کنیم، همین که گفتند ما ایمان آوردیم. بعد حضرت فرمودند: مردم به فتنه گرفتار می شوند، همانطوری که طلا آزمایش می شود. آنقدردر ورطه آزمایش پخته می شوند تا خالص شوند. حتی انسان را به نمازش امتحان می کند به دینش، به بیرون رفتنش و به تمام آنچه که دور و برمان هست، امتحان می شویم. شیطان هم اجازه نخواهد داد که ما پیروز شویم تا جایی که بتواند و امکان داشته باشد، مقاومت می کند. امروزه این حادیث معلوم است. خیلی واضح و آشکار است که انسان چگونه امتحان می شود. گاهی اوقات با یک امضا، گاهی اوقات با یک غیبت، گاهی اوقات لا اله الا الله، در بعضی احادیث داریم: مانند سرمه به چشم کردن. دقت کنید، در این حدیث حضرت فرمودند: یعنی وقتی انسان سرمه به چشم می زند، می داند چه زمانی هست اما وقتی که از بین می رود، متوجه نیست. دینداری نیز اینگونه است. وارد دین می شود اما از دین خارج می شود و خود متوجه نمی شود. در بعضی از روایات غیبت نعمانی صفحه ۲۰۶ هم این حدیث نقل شده است و در حدیث دیگر گفته شده وکذلک یصبح الرجل علی شریعه من امرناویمسی وقد خرج منها، در این حدیث ذکر نمی شود مسلمان، می گوید کسی که ولایت ما را قبول کرده، مردی که امر ما را قبول داشته و صبح کرده و بعد از ظهر و شب کرده، در حالی که از شریعت خارج شده و برعکس آن را نیز حضرت فرموده اند. پس، از سختترین کارها در آخرالزمان، دین نگه داشتن است. حدیث دیگر از وجود نازنین امام جواد علیه السلام می باشد که حضرت فرمودند: امام بعد از شما چه بعد از امام حسن علیه السلام کسی است؟ فمن الامام بعد الحسن؟ فبکی بکا شدیدا. حضرت جواد علیه السلام گریه بسیار کردند و فرمودند: ثم و بعد الحسن ابنه قائم بالحق المنتظر، سپس پرسیدند یا رسول الله، چرا اسم آن حضرت اسم و لقب خاص نامیده شده است؟ حضرت فرمودند: لانه یقوم بعد موته ذکره بعد از آن که ذکرش میان مردم مرده شود، ظهور می کند. بعد از آن چه می شود؟ فرتدا اکثر القائلین بامامته اکثرا مرتد می شوند. لفظ کثیر در ایجا ذکر نشده، فرمودند بیشترکسانی که قائل به امامت آن حضرت بودند، مرتد می شوند. کفایه الاثر صفحه ٢٨۴، در این روزگار که به این شکل است، فتنه ها و فرقه ها برای مهدویت بیشتر از دوره های دیگر است. بابیت به یک شکل، بهایت به شکلی دیگر. حتی بعضی ها ادعا می کنند که ما فرزند امام هستیم که حضرت فرمودند: اینها همه باطل است. کتاب هدایت الکبرا صفحه ٣۶٠ مفصل این حدیث آمده است. می توانید ملاحظه کنید. سؤال این است که با وجود این امتحانات و فرقه های بسیار، راه نجات چیست؟ با این نوع فرقه ها و امتحانات، حضرت به مفضل فرمودند: مانند این خورشید آنقدر واضح است، ولله امرنا انور وابین منها که از شمس نورانی تر است. بعضی ها می گویند مرده است. بعضی ها می گویند متولد نشده است. بعضی ها می گویند ما فرزند امام هستیم. در حدیث است که حضرت می فرمایند اولئک عِلیهم لعنه الله و الملائکه و الرسل و الناس اجمعین. با وجود این فرقه ها و امتحانات، راه نجات در چیست؟ باید چه کاری انجام دهیم که مردم را از سرگردانی آخرالزمان نجات دهیم؟ خب یکی از این امتحانات الهی، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما است که متأسفانه باعث می شود مردم از دین زده شوند و به قول یکی از دوستان، تقصیر مبلغین و آخوندهاست؛ چون برای مردم از وجود اهل بیت علیهم السلام نگفتیم. از خوبی های زمان ظهور، از قشنگی های انسان منتظر، از اینکه اگر واقعاً در راه پروردگار پا نهیم. این آیه بسیار زیباست. من از تلاوت این آیه واقعا لذت می برم. همین الان به ذهنم رسید که می فرماید: وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ. سوره اعراف، آیه ۹۶. اگر قریه ای، شهری یا روستایی ایمان بیاورند و تقوا هم داشته باشند، ما برکات از زمین و آسمان برای آنها باز می کنیم. این یعنی چه؟ در روایات داریم، در زمان ظهور حضرت زمین گنج های خود را هویدا می کند. چرا هویدا می کند؟ چون همه تقوا دارند. همه ایمان دارند. کسی آن را نگاه نمی کند. اگر دقت کنید، در ۲ روستا، یک روستا این طرف جاده است و یک روستا آن طرف دیگر. یکی را می بینید چقدر پر آب و پر ثمره است و یکی را هم می بینید که هر چه می کارند، رشد نمی کند. این برای چیست؟ کمی دقت کنید، می بینید همین تقوا است. همین ایمان است.
دقت کنید، می بینید اینجا روضه سیدالشهدا علیه السلام بیشتر گرفته شده، به قرآن و اهل بیت علیهم السلام بیشتر اهمیت می دهند. کمی خدا آنها را نگاه کرده. اما آن طرف اهمیت نمی دهند. مسخره می کنند یا برای مثال وضعیت اقتصادی و اجتماعی را به رخ می کشانند. پس ببینید خدا هم آنجا کاری به آنها ندارد. خیلی جالب است در این آیه خداوند می فرماید: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا، هر کس که از یاد من روی برگرداند، من هم زندگی سختی به او می دهم. راه نجات چیست؟ ما این موارد را به مردم نگفتیم.
بهترین راه نجات، معرفت به حجت خدا و ولیّ خدا، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بحث ما در این قسمت همین است که این معرفت چگونه است و به چه شکل است؟ حالا من موضوعات معرفت زایی را برای شما می گویم که خودتان به دنبال آن بروید. من موضوعاتی را فقط تیتروار می گویم، می توانید خودتان به دنبال آن بروید.
در ماده عَرِفَ چه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ در لغت هم خواستید، ببینید کتاب العین که برای مرحوم فراهیدی است را ملاحظه کنید. این کتاب در زمان خود اهل بیت علیهم السلام نوشته شده و قدیمی ترین کتاب لغت هست. کتاب العین مرحوم فراهیدی که سال ۱۷۵ از دنیا رفته. بعداز آن کتاب معجم مقاییس اللغه را ببینید. فرق های بین عَرِفَ و عَلِمَ می بینید و یا نمونه دیگر کتاب الفروغ فی اللغه است. بهترینِ این ها را اگر خواستید ببینید، کتاب آقای مصطفوی التحقیق فی کلمات القرآن است که می توانید ببینید. ماده عَرِفَ را در لغت و اصطلاح پیدا کنید. فرق بین علم و عرف.
ضرورت شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف:
من فقط موضوعات را می گویم. بعد از این باز با هم صحبت خواهیم کرد. معرفت به وصایت در ادیان قبل مانند یهود، مسیحیت، زرتشت، بودیسم. معرفت در آیات الهی. خداوند چگونه در آیات الهی معرفت را برای ما معرفی کرده. معرفت در روایات، مثلا این جمله را می توانید سرچ کنید «ما المعرفه». پیش حضرت می آمدند و می گفتند: معرفت چیست؟ یا در بعضی روایات المعرفه صنع الله. معرفت کار خداست. پذیرش یا عدم پذیرش آن کار انسان است.
موضوع بعدی، اهمیت عملی حضرات معصومین برای معرفت است. ایشان چه کاری انجام می دادند؟ گاهی اوقات صحبت می کردند. سخنی می فرمودند. گاهی کار عملی انجام می دادند. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین علیه السلام چه کرد که این را خواهم گفت. معرفت در طول تاریخ: آثار معرفت به امام، ما به مردم نگفتیم که چقدرآثار معرفت به امام زیباست. اگر کسی در زندگی معرفت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته باشد، در زندگی او غوغا می شود. زندگی او از این رو به آن رو می شود. چرا؟ چون اگر من معرفت به امام داشته باشم، مسلما آثار آن این است که گناه نکنم و سر مردم را کلاه نگذارم. دزدی نکنم. حق عابر پیاده را حفظ کنم. حق زن و فرزندم را، حق پدر و مادرم را، حق رفیقم را، تمام این موارد را رعایت کنم و بر اساس دین جلو بروم. حتی در کاسبی سرکسی را کلاه نخواهم گذاشت. ببینید دنیا گلستان می شود. اگر همه اینچنین فکر کنند، رفتارشان چگونه می شود. شخصی می گفت که ما به اندازه ای که می دانستیم، عمل کردیم. گفتم به همان اندازه ای که عمل کردی، خوشبخت شدی. اسلام نیامده که برای ما بدبختی بیاورد. ما قائل به چیزی هستیم؟ به مصالح و مفاسد افعال. هر چیزی که در آن نهی هست، یقیناً یک مفسده ای هست. گاهی اوقات می فهمیم اما گاهی اوقات نمی فهمیم. هر چیزی که در دین امر به آن هست، مصلحتی در آن نهفته است. بعد به او گفتم چقدر آیات الهی را بلدی؟ چقدر در مورد روایات اهل بیت علیهم السلام آگاهی داری؟ در بحث زندگی، طب، زن داری، مباحث خانواده، در بحث های غیر خانواده با مردم و اجتماع؟ گفت هیچ چیزی. گفتم خب عزیز دلم؛ همه را همینطوری حساب کن. کتاب حلیه المتقین را بخوانید این کتاب هایی که علمای ما نوشتند را بخوانید. علوم اهل بیت علیهم السلام، شاگرد جابر بن حیان شیعه حضرت بوده. هرچه علم بوده، در همین جا است. امروزه ۳۷ دانشگاه شیعه پژوهی در دنیا داریم که ۲ تا از آنها در ایران است. بقیه در اسرائیل و آمریکا و … است. کتابی است به شما معرفی کنم، شیعه پژوهی انگلیسی زبانان، این کتاب را بخوانید. در آنجا ۲۵ دانشگاه نام برده؛ الان تعدادشان بیشتر شده و ۳۷ دانشگاه داریم. شرط ورودی آنها هم این است که یا باید یهودی باشی یا مسیحی. یکی از اساتید ما می گفت ما در آلمان با اصرار وارد این دانشگاه شدیم. رئیس دانشگاه را دیدیم، فردی یهودی است. از او پرسیدیم شما چکار به شیعه شناسی دارید؟ گفت شما خودتان خبر ندارید که اهل بیت شما چه آورده اند. ما خبر داریم. بعد نمونه هایی را برای ما نام برد. مثلا مُنیه المرید شهید ثانی را ببینید که مثلاً شاگرد نسبت به استاد چگونه بنشیند، چگونه یاد بگیرد، چگونه یادداشت برداری کند و همچنین استاد نسبت به شاگرد خود چکار کند. این موارد را اگر معرفت پیدا کنیم، یاد می گیریم. اگر همه این موارد را ما عملی کنیم، بر اساس آن معرفتی که یاد گرفتیم، چقدر دنیا گلستان می شود؟ پس ما از آثار معرفت به اطلاع نداریم. آثار عدم معرفت به امام را هم می بینیم. می بینیم که جامعه چطور شده. چگونگی به دست آوردن معرفت در زمان غیبت و وظایف شیعه در زمان غیبت از موضوعات معرفت زایی است. من چند نمونه از عملکرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را در اهمیت معرفت بازگو کنم. ببینید در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ذیل این سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ بعد از جریان غدیر، (این بحث عملی است که معرفت چقدر مهم است)، شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت یا رسول الله؛ شخصی از سمت شما آمده وگفت نماز بخوانید، مسلمان شوید، شدیم. نماز بخوانید، خواندیم. روزه بگیرید، حج به جا بیاورید، جهاد بروید، چه کار کنید، این ها را انجام دادیم. الان آمده و می گوید پسر عم شما علی ابن ابی طالب را به عنوان ولی و خلیفه شما قبول داشته باشیم این را نمی توانیم قبول کنیم به قول معروف این تو کت ما نمی رود.از این گذشته آیا از طرف خودتان می گویید یا از سمت خدا؟ پیغمبر فرمود من کی از خودم حرفی زدم؟ هر چه گفته ام از سمت خدا گفته ام.سپس این شخص گفت خدایا من نمی توانم بپذیرم ، همه می آیند پیش خداوند رحمت می طلبند این شخص بیچاره آمد عذاب خواست. گفت اگر پیغمبر راست می گوید ما نمی توانیم علی ابن ابیطالب علیه السلام را به عنوان امیرالمؤمنین ببینیم. ببینید همان بحث تسلیم که گفتم. اگر اینگونه است، خدایا سنگی از آسمان ببارد، به من بخورد. چون من نمی توانم این حالت را ببینم و به محض اینکه از پیش پیغمبر صلی الله علیه و آله رفت، سنگی از آسمان آمد و به سرش خورد و افتاد و به درک واصل شد. سؤال در این است. ببینید معرفت چقدر مهم است. چقدر شناخت مهم است که امام زمانت را بشناسی. این قدر اهمیت دارد که این آقا نماز می خوانده، بله خودش گفت نماز می خوانم. حج به جا می آورم. زکات می دهم. جهاد انجام دادم. همه این ها را انجام می دهم. ولی یک چیز را قبول نداشته. ولو اینکه یک چیز را قبول نداشته باشد، چون اگر این یکی را قبول نداشته باشد، آنهای دیگر هیچ فایده ای برای او ندارد. مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. این حدیث مشهوری است که سنی و شیعه به شکل های مختلف و به نقل های مختلف این را فرمودند. در خطبه غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «الا وانی اوشک ان افارقکم» دیگر نزدیک است که از پیش شما بروم. حال این نکته جالب است: إنّی مَسؤولٌ و إنّکُم مسؤولُونَ هم من مسئولم نسبت به چه؟ نسبت به اینکه به شما خلافت و ولایت را برسانم و اینکه بعد از من امام زمانتان را بشناسید که چه کسی است و هم شما مسئول هستید. بعد فرمود: و إنّی سائِلُکُم حینَ تَرِدونَ عَلَیَّ عَنِ الثَّقَلَینِ، فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما حتی تلقونی ببینید چگونه از این ثقلینی که بین شما گذاشتم در روز قیامت، وقتی من را ملاقات خواهید کرد، جواب من را می دهید. اللهمَّ والِ مَن والاه و عادِ مَن عاداه و انصرْ من نصرَه و العِنْ مَن انکره. لعنت خدا بر کسی که انکار کند علی ابن ابیطالب علیه السلام را. و اغضب علی من جهد کسی که منکرش شود و بگوید اصلا علی ابن ابی طالبی نیست. الله اکبر. در خطبه غدیر مفصلا آمده، می توانید نگاه کنید و نکاتی را به دست بیاورید. در جنگ بدر رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواهد این شخص را برساند و بشناساند. از یک روز قبل فرمود: لادفعنک رایت غدا فردا این رایت و پرچم را به دست کسی می دهم که یحبه الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لیس به جبار و لا فرار. کسی که هم خدا او را دوست دارد و هم پیغمبرش و هم او خدا و پیغمبرش را دوست دارد. ترسو نیست، فراری نیست. این هم یک مدل بحث عملی رسول خدا صلی الله علیه و آله است. همه منتظر هستند. چه کسی هست؟ چه کسی هست؟ چه کسی هست؟ نکند ما نباشیم؟ این طور می گفتند تا فردا آمد و فرمود: این علی ابن ابیطالب علیه السلام است. این چنین معرفت و شناخت او را بین اصحاب شان و مردم ابراز کردند. در جریان فرستادن سوره توبه، اول ابوبکر را فرستادند و رفت از مکه خارج شد تا برود برای مردم مکه این آیات را بخواند. فلما خرج ابوبکر تا ابوبکر خارج شد، جبرئیل نازل شد: یا رسول الله لا یعدی عنک الا رجل منک یا خودت باید بروی یا کسی که مثل خودت است، مردی از سمت خودت. در اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را فرستاد و در بین راه از ابوبکر آیات را گرفت و ابوبکر برگشت. این را در تفسیر قمی جلد اول، صفحه ۲۸۲ می توانید مشاهده کنید. این ها همه بحث های عملی است که به ما می فهماند باید امام زمانمان را بشناسیم. بشناسیم که چه صفاتی دارد، چه عنایاتی دارد. اگر این را شناختیم و پیرو او شدیم و راه او را رفتیم، یقیناً در فتنه ها نجات پیدا می کنیم. یقیناً وقتی امام زمانت را شناختی و فهمیدی که چه چیزی از تو می خواهد، در امتحانات الهی سربلند و پیروز هستی. البته که انسان هم باید دعا کند. در داستان طیر مشوی داریم که رسول الله صلی الله علیه و آله قصد تناول مرغی را داشتند و فرمودند: اللهم اعطنی به احب خلقم علیک و الی رسولک. خدایا بهترین خلقت به خودت و رسولت را بفرست. می گوید حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سه مرتبه در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عایشه هم در را باز نکرد و به دروغ می گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله خوابیده است و برو یک وقت دیگر بیا. تا سه مرتبه این اتفاق افتاد. خیلی عجیب است که این شخص چقدر دشمنی با امیرالمؤمنین علیه السلام داشت که خود پیامبر صلی الله علیه و آله رو کرد به عایشه و فرمود تو چرا این قدر دشمنی؟ خداوند این طور مقدر فرموده گفت: می خواستم پدرم بیاید تا پدرم … یعنی این قدر مهم است این کلام پیامبر صلی الله علیه و آله که اللهم اعطنی به احب خلقم علیک پس کسی که نزدیکترین خلق به پیامبر صلی الله علیه و آله و به خدایش باشد او لیاقت جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را دارد، نه شخص دیگری. حال از همین داستان طیر مشوی، مرحوم میرحامد حسین رحمت الله علیه در کتاب عبقات الانوار مفصل از این حدیث، خلافت را به دست می آورد و می گوید: این خود دلالت بر خلافت می کند. خب در زمان زهرای اطهر سلام الله علیها چقدر اهمیت می دادند؟ حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به انصار در خطبه فدکیه هفت احتجاج کردند و فرمودند: شما خیلی زحمت کشیدید، خیلی کار کردید. آن موقعی که هیچ کس نبود، اگر انصار نبود، مهاجرین مانده بودند کجا بروند. منظور از اینکه کجا بروند، نمی دانستند در کدام شهر بروند. وقتی از مکه خارج می شدند، انصار این ها را یاری کردند، اوس و خزرج. در بعضی روایات داریم نماز برپا نشد، جهادی برپا نشد و حجی برپا نشد، مگر اینکه شمشیرهای انصار بود و اِلا اصلا اسلام پا نمی گرفت. یعنی اینقدر مهم بوده، اما در یک قسمت از خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید: اشرکتم بعد الایمان یعنی چه؟ یعنی اگر از این ولایت علی ابن ابیطالب علیه السلام و محبت امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع نکنید و این کسانی که سقیفه را به راه انداختند و این کسانی که حق پدر من را خوردند و به ناحق جانشین شدند را بیرون نکنید، شما هم مشرک می شوید بعد از اینکه ایمان آوردید. درست است که ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آوردید؛ آفرین، اما اگر این کار را انجام ندهید، مشرک هستید.
بعد فرمودند که اَلا فی الفِتنه سَقطوا و انّ جهنم لمحطیه بالکافِرین. شما ترسیدید به فتنه بیافتید که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چه کسی رهبر است؟ بِدار زَعمتم خلقه فی الفتنَه و در حالی که خودتان فتنه کار هستید وَ عجبتُ عنِ الدین و مججتُم الّذی وَعَیتُم و تا انتهای خطبه شما مانند کسی هستید که در دهانش لقمه را می گذارد اما هنوز قورت نداده، بیرون می اندازد. یعنی هنوز لقمه اش کامل نشده، بیرون می آورد. این لقمه آن اثر را بر بدن انسان نمی گذارد. حضرت، اسلام را این چنین مثال می زنند: اما آن را بیرون انداختید. چرا؟ چون نیامدید از علی بن ابیطالب علیه السلام دفاع کنید و از منِ زهرای اطهر سلام الله علیها دفاع نکردید. چون این چند نفر را بعنوان خلیفه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبول کردید…
بعد می فرمایند: «طاعَتُنا نظاماً للمله و امامتنا لنا للفرقه» اگر می خواهید از فرقه یا همان تفرقه که اول گفتم، نجات پیدا کنید، امامت ما را قبول کنید.
نحوه عملکرد امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای شناخت معرفت چگونه هست؟ در نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲ می فرمایند: اِنما الاَئمَه قوامُ الله علی خَلقه این که ائمه علیهم السلام مدیریت جهان در دستشان است و عرفائُهُ علی عِبادِه و وظیفه مردم و عباد و بندگان است که آنها را بشناسند، مهم است اما بعداز این خیلی مهمتر است وَ لا یدخُل الجنه اِلّا من عَرفَهم و داخل بهشت نمی شوند مگر کسی که آنها را بشناسد و عرَفوه این خیلی سخت است و آنها هم او را بشناسند که این آقا چه کسی است؟ لذا در مجالس سیدالشهدا علیه السلام ، در حرم های اهل بیت علیهم السلام باید مردم را تشویق کنیم که به آنجاها بروند. نه اینکه بیاییم راه ها را ببندیم، ملجأ و پناهگاه امن الهی و حرم های اهل بیت علیهم السلام را به مردم بشناسانیم.
اینکه در مجالس سیدالشهدا علیه السلام، در حرم ها، در دعاها در دعای عهد خواندن ها، اینها را بشناسیم که اگر تو گفتی یا علی علیه السلام، اگر در مجالس رفتی، امام زمانت تو را می شناسند. به اسمت می شناسند. این آقا نوکر و خدمتگزار ما بوده است. می فرمایند وَ عرفوه و لا یدخُل النار الّا من ان اَنکرهم و اَنکروه و داخل جهنم نمی شود مگر کسیکه آنها را انکار کند و آنها هم او را انکار کنند. وقتی برای کسی مجلس امام حسین علیه السلام اهمیت ندارد و برای او مهم نیست حرم برود یا نرود، امامزاده برود یا نرود، دعا بخواند یا نخواند، قرآنی، هدیه ای، صدقه ای، صله رحمی انجام دهد و در کل این چیزها مهم نباشد، چگونه می خواهد وارد بهشت شود؟ وقتی این مباحث برای او اهمیت نداشته باشد، در روز قیامت هم نباید انتظار داشته باشد که دستش را بگیرند اما برای کسی که دغدغه اش امام زمانش است که اینها را بشناسد و شناخت پیدا کند، وضع فرق می کند.
احتجاجات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با خلفا و مخالفین که در کتاب احتجاج آمده است را می توانید پیدا کنید. حدیث بساط هم مفصل هست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرشی را آوردند و عده ای از اصحاب و امیرالمؤمنین علیه السلام را روی فرش گذاشتند. گفتند بروید، خودش می داند که کجا برود. رفتند به یک غار رسیدند در آن غار هرکدام از اصحاب سلام دادند که السلام علیک یا اصحاب الغار که اصحاب الکهف بودند. کسی جواب نداد تا امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و سلام دادند و جواب شنیدند: السلام علیک یا وصی رسول الله صلی الله علیه و آله. بعد پرسیدند چرا به بقیه جواب ندادی؟ گفتند این کار عملیست. ما وظیفه داریم فقط به پیامبر یا وصی او جواب بدهیم. بعد برگشتند به مدینه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند یادتان باشد وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام از شما اقرار خواست، انکارش نکنید. در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام به یک شکل. در زمان سیدالشهدا علیه السلام به شکلی دیگر. فقط یک حدیث از امام حسین علیه السلام بخوانم که فرمودند: ایّها الناس انّ الله خلق خداوند تبارک و تعالی خلق کرد عباد را تا او را بشناسند و زمانیکه او را شناختند، عبادتش کنند و وقتی عبادتش کردند، مستغنی شوند به عبادت او، از عبادت غیر از او. فَقال له رجله یابن رسول الله صلی الله علیه و آله بابی انت و امّی. فَما معرفه الله؟ معرفت خدا چیست؟ فرمودند معرفه اهل کل زمان. امامهُ الذی یجب علیهم طاعته امامت امام زمان هر زمانی را و معرفت به او را معرفه الله (علل الشرایط، جلد ۱ صفحه ۹) در حدیث دیگری از وجود نازنین امام حسین علیه السلام (کمال الدین، جلد ۱ صفحه ۳۱۷) خودتان مراجعه کنید. در زمان امام سجاد علیه السلام فرمود: کسانیکه قائل به امامت ما اهل بیت در زمان غیبت باشند، «اَفضَل من اهل کل زمان». بالاترین، بافضیلت ترین زمان ها، زمان غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ برای کسی که قائل به امامت ایشان باشد و منتظر برای ظهورش باشد. (کمال الدین، جلد ۱ صفحه ۳۲۰) و همچنین امام باقر علیه السلام به یک شکل در این کتاب فرمودند (کافی شریف، جلد ۱ صفحه ۱۸۰). شخصی مثل ابن ابی یعفور که از اصحاب خاص حضرت امام صادق علیه السلام بود، گفت خدمت حضرت رسیدم و گفتم کسانی هستند که شما را قبول ندارند اما امانت و صدق و وفای اینها خیلی دقیق است و کسانی هستند که شما را قبول دارند و ولایت شما را، ولی نه امانتی دارند، نه وفایی، نه صدقی. خیلی بد است که انسان شیعه باشد ولی اینچنین باشد. سپس حضرت فرمودند: «فَستبا ابو عبدالله جالساً فاقبل علیّ تلغضبان» در حالتی که نشستند، تکیه داده بودند اما نشستند با حالت غضبان به من نگاه کردند و فرموند لا دینَ لَمن دان الله بولایه امام جاعل لیس من الله اصلا دین ندارد آن کسیکه ولایت امام جاعل را قبول داشته باشد که از سمت خدا تعیین نشده است «و َلا عَتب علی من دان بولایه امام عادل من الله» و عتب و سرزنش هم نیست بر کسی که ولایت و امامت امام عادلی را از طرف خدا قبول داشته باشد… تا انتهای روایت (جلد ۱ کافی، صفحه ۳۷۵) در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام و در زمان فرقه واقفیه (واقفیه کسانی بودند که در زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شخصی بنام علی بن ابی حمزه بطائنی را بعنوان وکیل خودشان انتخاب کردند و نه هر شخصی را. وکیل امام یعنی آدمی مهم که وجوهات حضرت را جمع آوری می کردند و نامه های مردم را جمع آوری می کردند و به حضرت می رسانند و بالعکس یعنی آن قدر اهمیت داشت)، چقدرمعرفت به امام مهم است که بعد اینکه حضرت به شهادت رسید، امام علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام پیغام دادند که آن اندازه وجوهات و هر چه هست، بیاور و به ما بده. این فرد انکار کرد. بخاطر ۳۰ هزار دینار طلا. امام که نیاز به وجوهات ندارد، فقط می خواهند ما را امتحان کنند. همینطور خداوند که نیاز به عبادت من ندارد و می خواهد من و شما را امتحان کند، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیاز به خمس من و شما ندارد ولی می خواهد ما را امتحان کند که چند مرده حلاجیم؟ تا کجا با ایشان هستیم؟ چقدر ما شیعیان پای کار حضرت هستیم؟ آیا شیعه به همین اندازه است؟ ولی وقتی پای پول و جان می رسد، دیگر همه را رها می کند یا نه تا آخر عمر می گوید یا صاحب الزمان؟ خداوند ما را از امتحانات آخرالزمان ان شاءالله سربلند بیرون آورد. در ادامه داستان این شخص انکار کرد. گفت اشکال ندارد و امام پس از موسی بن جعفر علیه السلام را قبول نکرد و واقفیه را ایجاد کرد تا زمان مرگش رسید و از دنیا رفت. امام رضا علیه السلام در مرو بودند. فرمودند لا اله الله، الله اکبر. – چه شده؟ فرمود ابن ابی حمزه بطائنی مرده است. زمانی که در قبر گذاشتند، سؤال کردند من ربک، من کتابک، من قبلتک؟ تا رسید به من امامک؟ به امام هفتم موسی بن جعفر علیه السلام، من امامک مانده بود چه بگوید. چندین بار سؤال کردند، نتوانست جواب دهد. گرزهای آتشین چنان بر فرقش زدند که تا قیامت آتش می زند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه حواست باشد که امامت را بشناسی. این در کتاب کمال الدین، جلد ۲ بیان شده. این عمل حضرت خیلی برای ما مهم است که چنین می فرمایند. گریه های بلند حضرت رضا علیه السلام بر فراق فرزندش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در همان کتاب کمال الدین ج ٢ ص ٣٧٢ آمده است. می توانید حدیث را بنگرید. از حضرت جواد علیه السلام است که گفتم ارتداد اکثر قائلین و حضرت چنان گریه می کنند و اشک می ریزند. بعد می فرمایند: «فینتظر خروجه المخلصون» مخلصین منتظر خروجش هستند و چنان گریه می کنند و خالص می شوند برای امام عصرشان، خدا به ما توفیق دهد مخلص و در عمل خالص شویم. و ینکره المرتابون و یستهزئ به الجاحدون آنهایی که مسخره می کنند، منکر هستند. «و یکذَّب فیها الوقاتون» و کسانی که وقت تعیین می کنند، کاذب هستند. «و یهلک فیها المستعجلون» آنها که عجله می کنند، هلاک می شوند و باید تسلیم شوند. «و ینجو فیها المسلّمون». آنها که تسلیم هستند، نجات پیدا می کنند. جلد دوم کمال الدین، صفحه ۳۷۸.
و آخرین مطلب در زمان امام حسن عسگری علیه السلام؛ فرموند: چه کنیم در این زمان نجات پیدا کنیم که اکثر قائلین از آن برمی گردند؟ حضرت فرمودند: یا احمد ابن اسحاق، این امری از امر خداست. سری از سرالله است. غیبی من غیب الله است. و فقط به اهلش بگو. حضرت فرمودند:
لَا یَنْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَکَهِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ، از خدا باید بخواهیم که ما قائل به امامتش ثابت قدم باشیم .وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ این را به مردم بسیار بگوییم که برای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بسیار دعا کنیم که همین دعا برای فرج خودش، فرج برای ما است. اگر می خواهی مشکلاتت برطرف شود، برو حرم امام رضا علیه السلام، برو امام زاده یا مسجدی بنشین، با خودت خلوت کن. بنشین دو رکعت نماز بخوان. با خدا مناجات کن. بعد روضه امام حسین علیه السلام برای خودت بخوان. روضه که بلدی، دو بیت شعرکه می توانی برای خودت بخوانی. می توانی ۴ کلمه برای خودت شعر بخوانی. امام رضا علیه السلام به دعبل یا امام باقر علیه السلام به کمیل فرمودند: اگر ۵۰ نفر را بگریانی، ثواب بهشت برای تو است. بعد ۴۰ نفر، بعد۳۰ نفر، بعد ۲۰ نفر، بعد ۱۰ نفر، بعد ۵ نفر؛ تا حضرت فرمودند اگر یک نفر را برای عزای جدم ابی عبدالله علیه السلام بگریانی، بهشت از آن توست. بعد فرمود: برو بالاتر، خودت بگویی و خودت برای امام حسین علیه السلام گریه کنی، بهشت بر تو واجب می شود. در کتاب مکیال المکارم، سیدمحمدتقی موسوی اصفهانی می گوید: بعد از اشک بر امام حسین علیه السلام هرکس برای فرج مهدی فاطمه سلام الله علیها دعا کند، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای او دعا می کنند. این را به مردم یاد دهیم که برای فرج آن حضرت دعا کنید. مشکلی دارید؟ اشکال ندارد، بنشین و برای امام حسین علیه السلام گریه کن. بعد دستهایت را بلند کن و بگو اللهم عجل لولیک الفرج بعد از آن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای تو دعا می کند. این راه نجات است.
و آخرین مطلب که این است که به فضیل فرمود که یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ… یا فضیل، اعْرِفْ إِمَامَکَ، امامت را بشناس.
فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ امامک، وقتی امام زمانت را شناختی، لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ به تو ضرری نمی زند.
این امر یعنی فرج، دیر شود یا زود شود. چرا؟ چون تو امامت را شناختی. حالا نگاه کنیم، ادامه روایت را خودتان ببینید. کافی ج ۱، ص ۳۷۱
این را مقایسه کنیم با کسانی که برای امام حسین علیه السلام نامه نوشتند. آنها نامه نوشتند چون امام زمانشان را آنگونه که باید بشناسند، نشناختند. لذا معرفت پیدا نکردند و دشمن امام حسین علیه السلام شدند و در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند بالاتر از همه چیز، معرفت و شناخت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، اما راه نجات در این دوره و زمانه چیست؟ راه نجات دعاست. زراره سؤال کرد: اگر آن دوران را درک کردم، چکار کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوان:
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دینى
این را به مردم یاد دهید. دعا و مناجات با خدا را به مردم یاد دهید. اگر واقعا یک قدم برای خدا برداریم، خدا یقیناً، صدها قدم برمی دارد. طبق آیات و روایات، از ماه هایی که انسان می تواند به خدا نزدیک شود، ماه رجب است. فرمود رجب ماه خداوند است. شهر رجب و در این ماه روزه گرفتن، مناجات کردن، ذکر گفتن، نماز خواندن، حرم رفتن، به شکل های مختلف خودمان را به خدا نشان دهیم و از خدا بخواهیم که ما را قائل به امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد. معرفتش را خودش در وجودمان بیاندازد. المعرفه صنع الله معرفت کار و صنع خداست. خدا باید در دل انسان بیاندازد. شناخت آن را بیشتر دهد. با عمل خوبی که من داشته ام، گاهی اوقات اگر عمل بدی انجام دهم، خیلی چیزها نفی می شود. خیلی چیزها گرفته می شود اما گاهی اوقات عمل صالحی که انجام می دهم، صدقه ای می دهم برای مادرم، نیکی می کنم، بچه ام را دوست دارم، کار خیری انجام می دهم، دست یکی را می گیرم، وضعیت فرق می کند. الان ایام نیمه شعبان است. چه کاری بالاتر از این که برای امام زمانم کاری کنم. ایام فروردین و نوروز در پیش داریم. چه می شود که هر یک از ما هر کجا می رویم و هر کجا که می نشینیم، از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بگوییم. حدیث حفظ کنیم. همین کتاب کمال الدین شیخ صدوق یا مکیال المکارم که به دستور خود حضرت نوشته شده، منتخب الاثر، انجم الثاقب را نگاه کنید. غیبت نعمانی در دوران غیبت، تمامی کتبی که بزرگان نوشته اند، ١٠، ۲۰ حدیث حفظ کنید و در هرجا که می نشینید، چند کلمه ای برای امام زمانتان بگویید. بعد ببینید برکت در زندگیتان می آید یا نه؟ بعد ببینید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه نگاهتان می کند. ببینید چگونه معرفت پیدا می کنید به حجت خدا. وقتی این دل، وقتی این قلب، تمامش از محبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و از معرفت حجت خدا پر شد، دیگر ذکر و ذهن و تمام حواستان می شود یا صاحب الزمان، می شود یا بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف. هر کجا می نشینید، برای آن آقا دعا می کنید. اگر معرفت در دل ما یا در جامعه ما یا در دل مردم ما بیاید، یقیناً وضعمان از الان خیلی بهترمی شود. چرا؟ چون زمان ظهور این چنین است. زمان ظهور همه مردم باتقوا و باایمان هستند. لذا زندگی من شیرین می شود. نگاه ها، نگاه های خوبی می شود. لذا همه با هم مهربان می شوند. خیلی فرق می کند. حتی حیوانات با انسانها مهربان می شوند. چرا؟ چون همه با ایمان شدند و این ایمان داشتن را باید نگه داریم و نباید از بین ببریم و باید حواسمان جمع باشد. و آخرین مطلب این که خداوند ما را از یاوران خاص حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد و ما را تا آخرین قدم و آخرین نفس در راه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اولاد معصومین ایشان ان شاءالله ثابت قدم قرار دهد و ما را از مبلغین فرزندش حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد. ان شاءالله درس و بحث ما مورد عنایت بی بی دو عالم، حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بگیرد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله.
دیدگاهتان را بنویسید