کارگاه آموزشی شماره ۱۸۶ – مباهله؛ روز مباهات

صوت کامل کارگاه
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
تقدیم به ساحت مقدس و مبارک و منور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات.
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه شما خوبان روزگار و امیدوار هستم که این روزهای خجسته همچنان برای شما پر از سرور و شادمانی و سلامتی و سعادتمندی باشد.
تذکر اخلاقی:
افتخار بسیار بزرگی نصیبم شده است که توانستم در خدمتتان باشم و در مورد مباهله با هم به گفت وگو بنشینیم و ان شاءالله خدا تمام نوکری ها و کنیزی هایتان را به احسن وجه از همه شما بپذیرد. جا دارد که این جمله احسن تقبل منا که از تمام انبیا و خصوصا حضرت ابراهیم علیه السلام نقل شده را در این روزها زیاد بگوییم. تمام انبیاء به حرف خدا گوش کردند و همه سرسپردگی به امر الهی داشتند اما وقتی کارشان تمام می شد، همان کاری که خدا امر فرموده بود، باز هم این جمله را می گفتند که خدایا از ما قبول کن. بنابراین در این روزها و ایام شایسته، سزاوار است که از سویدای جان بگوییم اللهم تقبل منا که خدایا همین کار ناچیز و صفر ما را که برای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام انجام داده ایم، از ما قبول کن. خدایا ما هیچ کاری نکردیم. هرچند که شبانه روز تلاش کردیم و اعصابمان خورد شد و تنمان درد گرفت و فشار مالی و جانی و ذهنی و روحی و قلبی زیادی به ما وارد شد. خدایا از ما بپذیر. می دانیم و باور داریم هنوز هیچ کاری نکردیم. باید کاری می کردیم که کل منطقه و شهر و کشور و جهان مان از وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام با خبر می شدند. هنوز نتوانستیم محل و شهر خودمان را آن گونه که باید و شاید تکان دهیم اما خدایا عهد می بندیم که مجدداً در این روزها این شور و سرور ادامه پیدا خواهد کرد و ان شاءالله در ایام پیش رو بر وفق مراد امام زمانمان عمل خواهیم کرد و باز هم بیشتر و افزون تر و خالصانه تر و عاشقانه تر و آگاهانه تر و مردانه تر و جانانه تر و خاص تر در راه امام زمانمان می کوشیم و او را به همه عالم معرفی کنیم با حرف و کلام و سخنانمان؛ نه! با کلام و عمل مان و رفتار و اخلاق مان و حتی با معنویت مان و روحیات مان.
خدایا ما اهل گذشت خواهیم بود تا مردم همه بگویند این ها شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. این امام زمانی ها اهل وفق و مدارا، خوش اخلاق، با همه مهربان هستند، این امام زمانی ها از همه می گذرند و گذشت دارند. اهل ایثار هستند. امام زمانی ها غیبت نمی کنند. تهمت نمی زنند. خدایا ما را بر این اخلاق بدار و ما را با این اخلاق هم نشین و قرین بفرما. خدایا از ما قبول کن. یا صاحب الزمان؛ از ما بپذیر. ان شاءالله موجبات خوشحالی و خشنودی شما را فراهم کرده باشیم.
شادباش مباهله یا پیشواز محرم؟!
عزیزان دلم و سروران گرامی؛ خدمتگزاران محترم و بزرگوار و مؤدب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ امشب می خواهیم از یک مباهات بزرگ، از یک فضیلت بزرگ آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن، از روزی که همه ما باید به آن روز مباهات کنیم؛ به نام مباهله به گفت و گو بنشینیم. چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام به آن روز مباهات کرده اند.
روز بیست و چهارم ذی الحجه همان طور که می دانید و آگاهید، روز بسیار بزرگی است اما متاسفانه این روز در لابلای چرخ استقبال که عبارت بسیار ناخوشایندی است، مورد بی توجهی و بد سلیقه ای و در مظان فراموشی قرار گرفته. شما که همه عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هستید، ان شاءالله که ما هم باشیم اما شما سرآمد این عاشقان و عشق و توجه به ابا عبدالله الحسین علیه السلام هستید ولی دوستان خوب، ما هیچ توصیه ای به استقبال ماه محرم نداریم. اگر داریم، شما به من هم معرفی کنید که ببینیم آیا اهل بیت ما، امام صادق، امام رضا، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام چهل روز مانده، ندای میر و علمدار سر داده اند؟ آیا این ائمه ما هنوز محرم نرسیده، گفته اند که چقدر دلم برای محرم تنگ شده؟ این حرف هایی که در این روزگار از زبان مداحان می شنویم، حرف های خطرناک و ناخوشایندی است. مگر می شود ما به استقبال برویم؟
امروز من نوحه عجیبی از زبان یک مداح سرشناس شنیدم که واقعاً ناراحت کننده است که می گفت چقدر خوب که باز هم محرم رسید! روز عاشورا نهایت دردمندی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. کدام عاشق برای امام زمانش چنین چیزی می خواهد؟!
بله ما می سوزیم و می گدازیم چرا که جان امام زمانمان می سوزد و می گدازد. نه این که ما خودمان خیلی حال کردیم! به خدا این حرف ها صحبت های صحیحی نیست. نمی دانم اگر ریشه ای دارد، حتماً با هم به گفت وگو بنشینیم. دوست ندارم که یک طرفه صحبت کنم. آمده ایم که با هم گفتگو کنیم و اندیشه هایمان را به هم نزدیک کنیم. اگر اشتباه می گویم، شما به من تذکر دهید و بگویید این یعنی چه؟ ما آمدیم این جا که خیلی حال کنیم؟ نه! جایی برویم که بندگی خدا را کنیم. جایی برویم که مطیع محض امام زمانمان باشیم. جایی که خدای متعال از ما راضی باشد. جایی که خدا از ما قبول کند و رضایت داشته باشد؛ نه آن که من این جا بروم، خیلی حال می کنم و اینجا بروم خیلی خوب می شود.
این یک بحث دیگر و روی دوم سکه است که بگوییم جایی رفته ایم که از معاصیمان توبه کار شدیم. رفتیم آن جا سوختیم و گداختیم و این آینه دل را از زنگارها زدودیم. اشکالی ندارد اما این که بروم و بگویم حال من، شعف من و شوق من، منیت محور خطرناکی است. منیت لبه تیغ لغزان و ترسناکی است. پس باید همیشه حواسمان باشد که به خاطر خدا برویم، به خاطر خدا قدم برداریم، برای بندگی خدا حرکت کنیم، برای بندگی خدا حرف بزنیم، از روی منیت خودمان و حال خودمان نرویم.
امروز مداح بزرگی می گفت که چقدر آرزو داشتیم و چقدر مشتاق بودیم که این روز برسد! چند روز دیگر بیشتر نمانده؛ آخ جون!!! استغفرالله. اصلاً ادبیات، ادبیات ما نیست. این ادبیات خطرناکی است. لذا باید و یقیناً و حتما روز بزرگ مباهله ای که باید جشن گرفته شود اما کم کم سیاهی ها را زدند، هر چقدر هر سال می گوییم، باز هم برخی از هیئتی ها فکر می کنند هر چقدر زودتر بزنند، برنده اند. مثل این که مسابقه است. هیئت ما اول زد؛ باریکلا! آفرین! در این مباهله به این بزرگی، به جای این که تمام شهرمان را چراغانی کنیم و به تمام عالم و به تمامی شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام و حتی اهل تسنن بگوییم که پس چه شد؟ شما که می گفتید در غدیر مولا به معنی دوست است! می گفتید رفته بودند بر سر غنیمتی که از جنگ یمن آمده بود و اختلاف بود، حرف بزنند.
آیه قرآن به صراحت هرچه تمام تر نازل شده است:
أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ
تمام تاریخ های شیعه و سنی گفته اند که در این روز، این چهار نفر گرد پیامبر صلی الله علیه و آله بزرگوار آمده و به مباهله رفتند. همه گفتند که اسلام پیروز شد. همه گفتند که مقابل آنها نصرانی ها و مسیحی ها بودند. پس برای چه ما خاموشیم؟ فراموش می کنیم؟ مگر می شود از چنین روز با فضیلتی به چنین راحتی گذشت؟ حتماً باید یک روزی تعطیل باشد تا م بگوییم جشن؟! نه تعطیلی و باز بودن را ما ساختیم. ما همواره در قالب ها و در چارچوب هایی گیر می کنیم و محبوس می شویم که خودمان آن ها را ساخته ایم. دلم می خواهد که شماها بجنگید و این قالب ها را بشکنید و نگرش تان را تغییر دهید. حتماً نباید تعطیل باشد تا جشن بگیریم. آن روز را جشن می گیریم. ما آن روز را سرور می کنیم. روزها و زمان ها و شب ها و ساعت ها و دقایق را ما می سازیم.
علت چیست؟!
اگر هیئتی و مسجدی و حسینیه و تکیه ای در روز مباهله سیاه به در و دیوار می زند، دوستان ما از روی لجاجت که انجام نمی دهند. با مباهله و با امیرالمؤمنین علیه السلام لج ندارند که این کار را انجام می دهند. از روی جهالتی است که فکر می کنند هر کس اول بزند، برنده است. البته برخی؛ نه همه شان. بعضی ها مشکلاتی دارند. هر مسجدی که می بینیم، این کار را کرده. با زبان خوش با آن ها صحبت می کنیم. آن ها با احترام می گویند که مثلاً داربستی ها نمی آیند اما این دلیل خیلی جالبی نیست که شما مباهله را زودتر سیاه پوش کنید. اما به هر حال دلایلی دارند. من می گویم بزرگترین دلیلی که این ها در روز مباهله در و دیوار را سیاه می زنند، این است که من و شما کار نکردیم. من و شما در راه آگاهی دهی و اطلاع رسانی و تبلیغ امیرالمؤمنین علیه السلام و تبلیغ این فضیلت بزرگ، در تبلیغ این روز خجسته و فرخنده کار نکردیم. این انگشت اتهام را باید به سمت خود بگیریم. اگر مثل غدیر تمام شهرمان را چراغانی کرده بودیم، تمام ایستگاه های صلواتی و شیرینی و شربت را به راه انداخته و میزهای گفتگوی را گذاشته بودیم، اگر غرفه های مان را برپا کرده بودیم، اگر بیرق جشن های مان را به بلندای خانه های مان می رساندیم، امروز، روزگار مباهله این قدر غریب نمانده بود و در مظان فراموشی قرار نگرفته بود. ما کار نکردیم!
لذا عاجزانه خواهش می کنم، دست و پای شما را می بوسم، فردا را روز آگاهی، روز اطلاع، روز تبلیغ، روز بلند آوازه کردن این روز خجسته و فرخنده قرار دهید؛ ولو شده یک جعبه شیرینی، یک اس ام اس، یک پست اینستاگرامی، یک توئیت یا یک حضور در گروه ها باشد. این روز را باید به همه بشناسانیم. این روز، بسیار روز بزرگی است. هم فردا مباهله است، هم روز بعد که بعضی از تواریخ بیست و چهارم و بعضی بیست و پنجم را روز نزول سوره هل اتی دانسته اند که در پایان گفتگو با شما صحبت خواهم کرد. روز خاتم بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام، روز نزول آیه تطهیر است.
ببینید چه روزهای بزرگی است. همه اش قرآن است الله اکبر! می گویم که جهالت است و لجاجت نیست و توطئه شاید نباشد. می گویم که محتمل و ممکن است که این گونه باشد که یک دستی بر این آتش فرود آمده است تا ما این کار ها را نکنیم. ما این روزها را فراموش کنیم و نشناسیم. جامعه ما و جوانان ما نشناسند. حتی پیرهای ما نمی شناسند. نمی گویم که حتما یک دستی است اما چگونه است که هر جا قرآن وسط است و این روزها، روزهای قرآن و اهل بیت علیهم السلام است، عترت و کتاب الله این قدر فراموش می شود؟ این قدر خاموش می شود؟ روزهایی است که آیات قرآن در فضایل اهل بیت علیهم السلام نازل شده و ما انگار نه انگار! درحالی که تمام فشار دشمنان ما بر این است که شما قرآن را رها کردید. خب بسم الله! این که قرآن است. فردا روز بزرگداشت قرآن است. روز اکرام و تکریم و تعظیم کتاب خدا و آیات قرآن مجید است. چرا؟ آیه مباهله و آیه تطهیر و هل اتی را برای شما می خوانیم و شما بگویید معنی این آیات چیست؟ فردا روز قرآن است. روز مباهله، یعنی قرآن و اهل بیت علیهم السلام، یعنی ثقلین! روز فضیلت است. روز خجسته مباهله، روز فرخنده، روز سرور، روز مباهات، تعظیم، تکریم قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. باید کار کنیم. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» هرگاه فارغ شدید، دوباره خودت را به کار مشغول کن.
ما فقط آدم غدیر و نیمه شعبانی نیستیم که چهار یا پنج روز برای آنها بجنگیم. برویم تا بشود محرم، اربعین، فاطمیه؛ نه! باید مرد جنگ باشیم و بجنگیم. یک روز از پا نشستن، یعنی حمله بی مهابای دشمن به ما. در مباهله نشستیم و دشمن به ما حمله کرد و شبیخون زد؛ می گوید شما قرآن را کنار گذاشتید و فقط به اهل بیت علیهم السلام چسبیدید. ما نشستیم که آن ها حمله کردند. بنابراین از پای ننشینید و همچنان مردانه، جانانه و عاشقانه پای در رکاب امام زمانتان و نصرت و یاری حضرت بردارید و فردا را روز خجسته و فیروزه قرار دهیم.
جان سخن این که حتما به کتاب زیبای «و سرانجام صلیب می شکند» آقای دکتر نادر فضلی مراجعه کنید. حتما این کتاب را پیدا کنید و بخوانید. کتاب بسیار مفیدی در مورد مباهله است که انتشارات منیر آن را چاپ کردند. داستان کلی مباهله را حتما می دانید. من برای عزیزانی که نمی دانند، به صورت بسیار خلاصه عرض می کنم و بعد یک نتیجه می گیرم و صحبتم را با «هَلْ أَتى» پایان خواهم داد.
داستان مباهله
مباهله بین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و بزرگان مسیحی اهل شهر نجران اتفاق افتاده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آنها نامه می نویسند و می گویند که مسلمان شوید یا این که تحت پوشش حکومت اسلامی قرار بگیرید و مالیات یا جزیه بدهید. به پیامبری من ایمان بیاورید، ایمان به خدای واحد لاشریک بیاورید و موحد باشید به یگانه پرستی، به همان رسالتی که همه انبیا داشتند، همان رسالتی که همه پیامبران داشتند و مردم را به یگانه پرستی دعوت می کردند. اصلا پیامبران باید این کار را انجام دهند. ما هم همین کار را می کنیم. مثلا دریچه چاه را در خیابان دیده اید؟ اگر درپوش نداشته باشد یا برداشته باشند و یک نفر به سمت آن در حال حرکت باشد، چه می کنید؟ همه بوق می زنند که آقا نرو، چاه هست! و همه می گویند نیفتی، مراقب باش! و کار ندارند که مشرک یا منافق یا بی خدا است و نمی پرسند که آیا به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اعتقاد داری؟ همین که نیفتی در چاه مهم است! پیامبر ما هم می گویند: توی چاه هلاکت و شرک نیفتید و همه در بهشت یگانگی و بهشت توحید بیایید و عین کار انسانی است.
بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را به علو، پرواز، کمال، رشد دعوت می کنند. یعنی به اسلام، یعنی به توحید، یعنی به ولایت، یعنی به انسانیت. آنها قبول نمی کنند. می گویند نه ما چنین چیزی را نمی پذیریم. بحث و صحبت می کنند. مباحثه و مناظره می کنند اما حق را قبول نمی کنند و می گویند: خدای متعال.
نکته: شیعه هر جا حرف می زند، هر جا تشیع صحبت می کند، می گوید: خدا، خدا! این جا هم خدا، اصلا هر چه خدا گفت. می رویم حرم امام رضا علیه السلام را می بوسیم، می گویند شما فلانید و مشرکید و … . می گویند برو از خدا بخواه، چرا از امام رضا علیه السلام می خواهی؟ می گوییم از خدا می خواهیم. خدا خودش گفته به وسیله ها به من تقرب بجویید «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» به اسماء من توسل بجویید تا اجابت کنم. اسماء من این ها هستند. اسم هم وسیله است. خود خدا گفته به وسیله بخوان، به وسیله اسم ها مرا بخوانید.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: بیایید به توحید و یگانه پرستی، قبول نکردند. خدای متعال فرمود: رسول من؛ به آن ها بگو بیایید دعا کنیم و نبتهل و خدا را قاضی کنیم و از خدا بخواهیم و دعا کنیم که هر کس دروغ می گوید، خدایا به او عذاب الهی اش را نازل کن. به فرمان چه کسی؟ به فرمان خدا پیامبر صلی الله علیه و آله این کار را کردند. نکته باریکی این وسط است که باید گفته شود. مسیحی ها پیشنهاد می دهند که بیاییم با هم دعا کنیم که هر که دروغ می گوید، خدا بر او بلا نازل کند. خداوند متعال به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وحی می کند که این پیشنهاد را بپذیر. بعد خدا ترکیب این سپاه را و ترکیب این دعا کننده ها را مشخص می کند. مربی گفته این تیم بره، پس همه چیز دست خداست. همه چیز خدا. خدای متعال گفت ای رسول من، چه کسی را برای این ابتهال و مباهله و دعا کردن و استجابت دعا ببر؟ خودت. بگو خودشان بیایند. خودت را هم با خودت ببر. یعنی چه خودت را با خودت ببر؟ یعنی نفست، جانت و وجودت را ببر. چه کسی است؟ کسی که مساوی با توست، منهای وحی و قانون آوری که امیرالمؤمنین علیه السلام جانشین بلا فصلت، برادرت، همه وجودت، نفس نفیس پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد ابناءنا و ابناءکم شما بچه هایتان را بیارید و من هم بچه هایم را. بچه های پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی اند؟ امام حسن و امام حسین سلام الله علیهما یعنی امام حسین علیه السلام نوه رسول الله صلی الله علیه و آله است اما ابناء رسول، پسران رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند. پسر امیرالمؤمنین علیه السلام هستند که همسر امیرالمؤمنین علیه السلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله است. یعنی پسران پیامبرند. نساءنا و نساءکم؛ نساءنا حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها، خیر النساء العالمین، سیده نساء العالمین، همه آفرینش، شالوده کائنات، استوانه استوار خلقت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها را ببر! فدایتان بشوم! به به ببینید چه لشکری، چه سپاهی! چه کسی آرایش کرده؟ خدای متعال.
مسیحیان میان کوهی، زیر درختی قرار می گذارند. ۲ درخت بوده، سایه ای بوده، همه می نشینند. مسیحی ها بزرگانشان را می آورند و شروع می کنند به دعا کردن. می بینند که آسمان و زمین دارد به هم می ریزد. ابرهای خیلی سیاه و رعدآسا می آیند. زمین آرام آرام به لرزه در می آید. مسیحی ها صورت این سپاه خدایی را نگاه می کنند و می گویند پیامبر صلی الله علیه و آله با چه کسی آمده؟ با بچه ها و خانواده اش. می گویند نه، نه! ما نیستیم. خیلی مفصل است و من نمی توانم کامل بگویم. مسیحیان نجران به صورت آنان نگاه می کنند و می گویند بزرگانی را می بینیم که اگر این ها لب از لب باز کنند، دودمان ما به باد خواهد رفت.
نقلی را هم خواندم. گفتند اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله با سپاه و با یارانش آمد، مباهله می کنیم ولی اگر با خانواده اش آمد، ببینید چقدر حقانیت دارد. چقدر به خودش ایمان دارد که اگر بلایی آمد، به بچه های خودش نازل شود. بنابراین این یک شرط بود برای مسیحی ها و آن ها دیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با خانوادشان آمدند. بعد بزرگ مسیحی ها به چهره های این ها نگاه می کند و می گوید: من می دانم اگر این ها لب از لب باز کنند، عذاب الهی دودمان ما را به باد خواهد داد. در آخرین لحظه مسیحی ها شکست را می پذیرند و این لشکر الهی به فرماندهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و به آرایش زیبای امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن مجتبی و امام حسین سلام الله علیهما و حضرت زهرا سلام الله علیها برنده این میدان می شوند.
این مباهله است. آیه مستقیم قرآن است. تمام تاریخ و نقل های شیعه و سنی آن را آورده اند و اصلا کولاک است. مروان می گوید: اگر من یکی از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را دارا بودم، به تمام عالم و آدم می بالیدم. یکی از آن فضایل، مباهله است. روایت و نقل های تاریخی را بخوانید، مبهوت می مانید. دشمنان شماره یک و قسم خورده اهل بیت ما، مباهله را به عنوان بزرگترین فضیلت اهل بیت علیهم السلام شناختند و این واقعا عجیب است.
وحدت آفرین ترین بحث میان شیعه و سنی!
روز مباهله، سپاه اسلام مقابل سپاه کفر پیروز می شود. پس نه بحث شیعه و سنی است و نه بحثی اختلافی. وحدت آفرین ترین بحث میان شیعه و سنی کجاست؟ مباهله که هیچ کس در آن اختلافی ندارد و آیه صریح قرآن است.
بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن به فرموده امام معصوم، مباهله است. پیروزی از آنِ سپاه اسلام است و شکست هم نخورده ایم. ما جنگ را بردیم. در مقابل چه کسی؟ در مقابل مسیحی ها. مقابل سنی ها که نبردیم، مقابل مسیحی ها بردیم. پس چقدر این روز عظیم است. چقدر این روز بزرگ است.
موضوع دیگری که اصلا مبهوت می مانید، وقتی پیروز شدیم، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام ، به نفس نفیسشان، به جانشان می فرمایند: خب علی جان؛ شما صلح نامه را بنویس. امیرالمؤمنین علیه السلام صلح نامه را می نویسند. می خواستم این قسمت را هم راجع به صلح نامه بخوانم که اصلا مبهوت بمانید. به حضور شما عرض شود که علی علیه السلام نماد همان رحمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و جلوه دیگری از همان دادگری پیامبر خداست. از این رو هنگامی که علی علیه السلام به میان مسیحیان نجران رفت تا قرارداد صلح را امضاء کند، مواد صلح نامه را با نهایت عدل و انصاف چنین منعقد فرمود. (نگویید مسیحی ها خیلی مهربان و رحمت و فلان هستند، نه! این ها به دروغ می گویند رحمت و مهربانی و شفقت مال دین مسیحیت است. نه خیالتان راحت! تمام رحمت، تمام عطوفت. تمام شفقت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام است)
متن صلح نامه:
- ماده اول این است که آنها مالیات و جزیه بپردازند و محاسبه فرمودند که چقدر و چطور باشد. پرداخت کنند و در ذمه حکومت اسلامی قرار بگیرند. در دو ماه محرم و رجب، هر ماه هزار حله از تمام دارایی هایشان بپردازند. دارایی های آنان فقط شامل محصولات کشاورزی و سیم و زر و برده ها و این ها نمی شود. تنها از پول نقدشان که به عنوان جزیه می پردازند و از همان جا حمایت می شوند. یعنی تحت حمایت حکومت اسلامی قرار می گیرند. کار زیادی به این چیزها ندارم. خیلی فنی است. باید بخوانید تا ببینید که چقدر صلح آمیز و عادلانه و با انصاف و وجدان نوشته شده.
- هزینه پذیرایی از فرستادگان رسول خدا صلی الله علیه و آله با نجرانیان است. این پذیرایی از یک ماه تجاوز نمی کند.
- اگر میان مسلمانان و مردم یمن جنگی رخ دهد، مسیحیان نجران متعهد می شوند که سی زره و سی نیزه و سی شتر و سی اسب به سپاهیان مسلمان امانت و عاریه دهند. البته این عاریه مضمونه است. یعنی تضمین شده مسلمانان باید آنها را سالم به مسیحیان باز گردانند و اگر آسیبی به امانت ها رسید، مسلمانان ملزم به جبران خسارت هستند.
الله اکبر! تمام سرزمین نجران و حواشی آن در جوار خدا و ذمه پیامبر صلی الله علیه و آله هستند. یعنی جان و مال و خاندان سرزمین و دارایی های آن ها همه در امان است. این تعهد همه نجرانیان، چه آنان که حاضرند و چه آن کسانی که غائب هستند، چه فرمانروایان و چه سپاهیان را در بر می گیرد. کلیساهای نجرانیان همچنان می ماند. هیچ صلیب و شمایلی شکسته نمی شود. حقوق هیچ مسیحی اهل نجران دگرگون نمی گردد. آموزه های دینی آنان مورد تعرض و تغییر قرار نمی گیرد. هیچ اسقفی از مقام خویش عزل نمی شود. هیچ راهبی هم از رهبانیتش رانده نمی شود و هیچ جایی هم که در وقف مسیحیان است، از وقف مسیحیان خارج نمی گردد. این را بخوانید، ببینید چه کردند. ببینید رحمت یعنی چه؟ برنده شدیم. این گونه صلح نامه می نویسیم. حالا بگذریم؛ این صلح نامه را حتما بخوانید.
جان کلام
این که آقایان و خانم ها لطفا فردا از پای ننشینید. بسیار در سرور و خوشحالی آگاهی بخشی به این روز با شیرینی و شربت و همان مراسم همیشگی تان، این روز را باز بلند مرتبه تر و بلند آوازه تر کنید. اولین مخاطب ما مردمان خیابان نیستند. اولین مخاطب ما خانواده های ما، دوستان ما، هم هیئتی های ما، هم جلسه ای های خودمان، هم صحبتی های خودمان، هم گروهی های خودمان هستند. اولین نفرها این ها هستند. بعدا به بقیه باید بگوییم بعدا می توانیم قدم های بزرگتر را برداریم.
فردا روز یا پس فردا در همین ایام، بیست و چهارم یا بیست و پنجم، روز نزول سوره هل اتی است. سوره هل اتی در فضیلت و در منقبت اهل بیت علیهم السلام نازل شده است. این که امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خاطر بیماری حسنین سلام الله علیهما نذر می کنند که ان شاءالله خوب شوند، سه روز، روزه بگیرند.
نکته: سه روز روزه هم از همان نذرهای مجرب است که از امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلام الله علیهما به ما یاد می دهند. اگر گرفتاری خیلی سختی پیدا کردید، سه روز، روزه به نیت تعجیل فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نذر کنید.
نذر می کنند روزه بگیرند. روزه شان را هم می گیرند. افطار می شود، در می زنند. چه کسی است؟ یک اسیرم، چه شده؟ من اسیرم، اسیر بودم و آزاد شدم. نان ندارم بخورم. امکان دارد به من کمک کنید؟ افطارشان تقدیم اسیر می شود. شب دوم زمان افطار در می زنند، چه کسی است؟ یتیم هستم و افطارشان را تقدیم می کنند. شب سوم در می زنند، چه کسی است؟ فقیرم، نان ندارم بخورم. حالا ترتیبش را شاید من اشتباه بگویم ولی اسیر، یتیم، فقیر. فقط می خواهم کمکی از این واقعه بگیرم. شب سوم فقیر می آید، افطار می خواهد. دم افطار بود، آنان تمام سفره شان را به فقیر می بخشند. به خاطر این که آن فقیر از این بزرگواران چیزی خواسته است و این ها به سینه هیچ سائلی دست رد نمی زنند. (اگرچیزی خواستیم، به ما ندادند، دلیل نیست که به سینه ما دست رد زده اند و ما را نخواسته اند و ما را طرد کرده اند، نه؛ آن ها پدر مهربان و حکیم و دلسوز هستند که اگر به ما نمی دهند، حتما به نفع ماست که به ما نمی دهند.)
بعد در فضیلت کار بزرگ این خاندان، آیه نازل می شود که چه اعجازی است این سوره! چه اعجازی چه مناظر و چه مراتبی را این سوره از اهل بیت علیهم السلام بیان می کند که اعجاب آور است.
سخن پایانی
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
آقا جان، ارباب، مولا، امام، حجت خدا، خلیفه الله، امیر آفرینش، الهی تمام دنیا به پایتان بریزد. ما که هیچ، همه چیز ما به فدای شما یا صاحب الزمان؛ قربان شکل ماهتان برویم. فدای شما شویم، ما غدیری هستیم، ما نیمه شعبانی هستیم، ما فاطمی هستیم، ما محرمی و عاشورایی هستیم، یا صاحب الزمان؛ بمیریم برایتان، الهی که آن قدر تلاش کنیم و آن قدر کوشش کنیم که جان تسلیم کنیم به قربان قدم های شما. برای این که یک لحظه از غربت شما بکاهیم، یک لحظه از تنهایی شما بکاهیم، یک لحظه از این طرد شدن شما، از این که مردم را به سوی شما برگردانیم، خودمان بیاییم و مردم را بیاوریم. قربان شکل ماهتان بروم، فدای این روی نازنینتان بشوم یا صاحب الزمان! آقا امشب در خانه شما را می زنیم. کی هستیم؟ فقیریم، فقیر آرامش، فقیر معنویت، فقیر همه چیز. فقیر مادی، فقیر معنوی، فقیر علمی، فقیر آگاهی، فقیر عملی، فقیر اخلاقی؛ فقیریم امام زمانمان؛ یا صاحب الزمان! در خانه شما در می زنیم. کی هستیم؟ اسیریم؛ اسیر هوای نفس، اسیر لجاجت، اسیر جهالت، اسیر کوتاهی، قصور، اسیر نداشتن، نداشتن علم، اخلاق، معنویت، اسیریم. یا صاحب الزمان؛ قربانتان بروم، فدایتان شوم. در در خانه شما را می زنیم یا صاحب الزمان. کی هستیم؟ یتیمیم، یتیمیم آقا. امشب باید این را به شما بگوییم. کِی باید بگوییم؟ آقا یتیمیم و دور افتاده از پدر هستیم، دور افتاده از شما هستیم. دور افتاده از اماممان هستیم. آقاجان می شود خواهش کنم به ما صله ای، عطایی، هدیه ای، احسانی، اطعامی کنید؟ می شود هم طعام معنوی و هم طعام مادی به ما بدهید؟ می شود خواهش کنیم هم غذای روح و هم غذای جسم به ما عطا کنید؟ می شود نان حلال به ما بدهید؟ می شود به ما بصیرت، بینش و صبر بدهید؟ می شود به ما تحمل بدهید؟ می شود به ما بزرگواری بدهید؟ می شود ظرفیت ما را بالا ببرید؟ بابا جان، قربانتان بروم، فدایتان بشوم و دور تان بگردم؛ می شود خواهش کنم به ما عطا کنید آقاجان؟
ان شاءالله که به همه تان بهترین عطایا را بدهند. قدرتمند باشید. پیروز باشید. موفق باشید. بجنگید، محکم بنجگید. استوار بجنگید. با شمشیرهای آخته بجنگید، با لبخند. گواه، منطق و استدلال ما، سپر و شمشیر ماست. مردانه بجنگید، جانانه بجنگید. ما پیروز هستیم. ما در بهترین جای عالم نشستیم که داریم تبلیغ می کنیم، دفاع می کنیم از امام زمانمان. کجا برویم غیر از این جا؟ جای دیگری نیست. اصلا جایی در عالم وجود ندارد که ما برویم. این جا را رها کنیم؟ کجا بنشینیم؟ بهشتی وجود ندارد جز همنشینی و در رکاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودن. ما در بهشت هستیم. بله لباس هایمان مقداری پاره است. اخلاق هایمان کمی بد است. یک مقدار نداریم. یک مقدار فقر معنوی داریم. مقداری تندخو هستیم ولی این جا بهشت است. همه دنیا این جاست. همه چیز این جاست. همه سرسبزی، طراوت، زندگی، بهشت پرواز، اوج، آسمان، همه چیز این جاست. خوب می شویم، درست می شویم ان شاءالله. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روی دلهایمان دست می کشد و دلهایمان پاک می شود. ان شاءالله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر عقل هایمان دست می کشند و بارور می شود. ما ثروتمند ترین هستیم، ثروتمند، نه پولدار! مال مهم نیست، برکت مهم است. پول آرامش نمی آورد. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» آرامش می آورد. ذکر خداست که آرامش می آورد. مال زیاد مهم نیست، برکت آن مهم است. خیر آن مهم است. سلامتی خوب است، عافیت بهتر است. ما دنبال این ها هستیم که ان شاءالله همه شما دارید.
دلتان خوش، صبور باشید. آرام باشید. زندگی هایتان رنگی باشد ان شاءالله؛ به حول و قوه الهی در پناه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دیدگاهتان را بنویسید