کارگاه آموزشی شماره ۲۰۴ – عصمت شرط لازم وصایت (جلسه اول)

صوت کامل کارگاه
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
عرض سلام و ادب خدمت همه شما دوستان
خدا را سپاسگزارم که بار دیگر فرصتی برای خدمتگزاری در محضر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و گفتگو در مورد یکی دیگر از مباحث امامت پیدا کردیم. همانطور که گفته شد، تفاوت اصلی عقیده اهل تسنن و شیعیان، در مسأله وصایت است. اعتقاد شیعه به امام، برگرفته از آیات قرآن و کلام پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر الزام عصمت و به تبع آن، واجب الاطاعه بودن امام است؛ اما در سوی دیگر، اهل تسنن به خلیفه یا امامی اعتقاد دارند که لزوماً معصوم نبوده و فقط کافی است در اموری، مثل شجاعت، تقوا و امثال آن، برتری نسبی داشته باشد (البته اگر داشته باشد!) امامت در اعتقاد شیعه، مفهومی والاست اما در اعتقاد اهل تسنن، جزء فروع دین است. امامت در شیعه به معنای رهبری، هدایت و سرپرستی مردم به نیابت از پیامبر صلی الله علیه و آله در امور دنیا، با ولایت تشریعی و تکوینی است؛ اما در اعتقاد اهل تسنن این گونه نیست. بلکه امام ریاست عام دارد و البته در امور فقه هم دخالت می کند. شیعیان و اهل تسنن، هر دو با توجه به روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود امام و لزوم اطاعت از او در هر عصر و زمانی اشاره می کنند؛ اما شیعه، با توجه به آیات و روایات، امامت را مفهومی والا می داند. اعتقاد شیعه به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مفهومی والا و در حقیقت برگرفته از بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سنت ایشان و کتاب خداوند است. در این مجال کوتاه، می خواهیم به دلایل نقلی قرآنی در چند مورد بپردازیم.
ما عصمت در مورد اشخاص را به چهار بخش تقسیم می کنیم: آیات بیانگر عصمت انبیا علیهم السلام، آیات مختص عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آیات مربوط به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیای ایشان و آیات مربوط به عصمت امامان علیهم السلام. در این کوتاه سخن، ان شاءالله به دو مورد انتهایی می پردازیم. البته در خصوص موارد بالا نیز گفتگوی مختصری خواهیم داشت.
آیات بیانگر عصمت انبیا علیهم السلام
آیات بیانگر عصمت انبیا علیهم السلام، نوعاً از جمله مشترکات ما و سایر فرق اسلامی هستند. آیاتی که تنها عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله را بررسی و بیان می کنند نیز، با تفاوت هایی، از جمله مشترکات بین ما و سایر فرق اسلامی هستند. اما آیات مربوط به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام و آیات مربوط به عصمت ائمه و اهل بیت پیامبر علیهم السلام، از مواردی هستند که به بررسی و کنکاش بیشتر نیاز دارند و در گفتگو با غیر شیعه باید مد نظر باشند. البته باید در اعتقاد خود نسبت به آنها هم راسخ تر باشیم. پیش از ورود به بحث، نکته ای را لازم به تذکر می دانم. این که ما در این گفتگو فرض را بر این می گذاریم که مخاطب ما مسلمان است و قرآن را قبول دارد. چون در گفتگو با مخاطبی غیر از این، پیش از بیان آیات قرآن مبتنی بر عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام، طبعاً اثبات عصمت قرآن لازم است. فرض ما بر این است که با یک غیر شیعه گفتگو و اعتقاد خود را در ساحت قرآن محکم می کنیم. پس انتظار می رود چه ما و چه غیر شیعه، قرآن، عصمت آن، کلام خداوند و عاری از خلل بودن آن را قبول داشته باشیم.
از جمله آیاتی که به عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره می کنند، آیات ابتدایی سوره نجم هستند:
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
وَ النجْمِ إذا هَوَى * ما ضَل صاحِبُکُمْ وَ ما غَوَى * وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إنْ هُوَ إلا وَحْیٌ یوحَى
از این چهار آیه، به روشنی استخراج می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معصوم اند. بر اساس هوی و هوس نطق نمی کنند و در آیه بعدی خداوند تأکید می کند که «إنْ هُوَ إلا وَحْیٌ یوحَى» یعنی نطق و بیان او، وحی ای است که به او ارسال می شود. در آیات دیگر خداوند حتی نسیان و فراموشی را هم از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نفی می کند:
سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسَى
ما آیات را برای تو قرائت می کنیم. پس تو فراموش نمی کنی.
همچنین در آیه دیگری به اطاعت از دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به طور مطلق تأکید و امر شده است:
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
وَ ما آتاکُمُ الرسولُ فَخُذوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهوا
منظور از آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله می دهد، دستورات دین و سکنات حضرت و آن چیزی است که ما به عنوان سنت در رفتار حضرت می بینیم و گفتار ایشان که به عنوان حدیث نقل می کنیم، همه این موارد را باید بگیریم و آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله ما را از آن نهی می کند، باید رها کنیم. خداوند مقام آمریت مطلق را به پیامبر صلی الله علیه و آله اعطا کرده است. لازمه این مقام، عصمت است. چون خداوند می فرماید: «ما آتاکُم»، یعنی هرچه به شما عطا می کند؛ «وَ ما نَهاکُمْ»، هرچه شما را از آن نهی می کند. پس فردی که بدین صورت الگوی ما قرار داده می شود، باید از هرگونه ناپاکی و پلیدی بری باشد. چون قرار است این شخصیت را جلوی خودمان بگذاریم، کلام او، برایمان حدیث بوده و رفتارش برایمان سنت است و همه این موارد برای ما لازم الاجراست.
همان طور که گفتم، ما در تحقیق راجع به عصمت، چهار دسته آیات را به عنوان هدف خود قرار داده ایم. در دو دسته بالا که به عصمت انبیا علیهم السلام و عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مربوط بود، در مواردی با اختلاف می توانیم آن ها را از مشترکات بین شیعه و غیر شیعه قلمداد کنیم. البته چندان به این موضوع نمی پردازیم. در چهار آیه ای که پیشتر بیان شد، خداوند لزوم عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیرو آن، مقام آمریت مطلق ایشان را ذکر و یادآوری می کند. ما بیشتر در صدد بررسی آیات مربوط به عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و جانشینان ایشان هستیم. سرآمد این آیات مربوط به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیای ایشان، آیه تطهیر است:
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
إنَما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِرَکُمْ تَطْهیراً
اهل بیت علیهم السلام چه کسانی هستند؟ دلالت آیه تطهیر چیست؟ آیا اهل بیت علیهم السلام پنج تن آل عبا را شامل می شود؟ یا افراد دیگری هم در این دسته قرار می گیرند؟ آیا آیه تطهیر مبین عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان هست؟ این ها سؤالاتی هستند که در این جلسه خیلی مختصر به آنها می پردازیم. ابتدا می خواهیم واژه های این آیه (که سرآمد آیات مربوط به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان است) را بررسی کنیم. واژه «اِنما»، که از اَدات محصور کننده (ادات حَصر) است، انحصار اراده الهی در خصوص عصمت اهل بیت علیهم السلام را نشان می دهد. در نگاه و کنکاش دوم، تقدم جار و مجرور، یعنی «عَنکُم» بر مفعولٌ به «اَلرجس» نیز در لسان عرب، اختصاص و انحصار را افاده می کند (تقدم جار و مجرور بر مفعول، نشان دهنده انحصار و اختصاص است). در بررسی و نگاه سوم، وجود اعراب نصب در «آَهلَ البَیتِ» نیز اختصاص را می رساند که در حقیقت بر تأکیدات قبلی ما بر انحصار در واژه «اِنما» و تقدم «عَنکُم» بر مفعولٌ به «الرجس» صحه می گذارد. مورد چهارم (که نیازمند دقت در این آیه است) آمدن «یُطَهِرَکُمْ» در پی «لِیُذْهِبَ عَنکُمُ» است. در این آیه خداوند می فرماید که اراده کرده ام این رجس را از اهل البیت بگیرم. رِجس، با الف و لام آمده است و افاده عموم دارد و هر نوع ناپاکی را در بر می گیرد. سپس بار دیگر تأکید شده است: «و یُطَهِرَکُمْ». این تأکید، زائل شدن و رفع پلیدی ها از این اَهل البِیت، در کنار آراسته شدن آنها به ارزش های معنوی و فضائل اخلاقی را اعلام می کند. یعنی نه تنها این اراده برای دوری گناه و هرگونه ناپاکی است، بلکه آراسته شدن به تمام فضائل اخلاقی را نیز شامل می شود. به عبارت دیگر «وَ یُطَهِرَکُمْ تَطهیراً» یعنی شما را پاک گرداند. این پاک شدن که توسط خداوند انجام شده است، از چنان مقام بالایی برخوردار است که خداوند آن را با تأکید بیان کرده است. مفعول مطلق «تَطهیراً» بر مبالغه در موضوع تطهیر و یا غیر قابل وصف بودن طهارت معنوی و جسمانی اهل بیت علیهم السلام دلالت می کند. ما از کلام عربی همین آیه، مواردی را استخراج کرده ایم و هنوز به روایات موجود نپرداخته ایم. موضوعاتی نظیر این که واژه «اَلرجس» با الف و لام نشان می دهد که هرگونه رجس و پلیدی، از اهل بیت علیهم السلام به دور است. درباره این که اهل بیت علیهم السلام که خداوند آن ها را پاک کرده، چه کسانی هستند، گفتگو خواهیم کرد. در عبارت «یُطَهِرَکُمْ تَطهیراً» دوباره فعل مبالغه آمده است که نشان از غیر قابل وصف بودن این پاکی دارد. خداوند اراده کرده که آن ها را پاک کند، پاکی توصیف نشدنی.
در این مجال، کوتاه سخنی در مورد انواع اراده های متعارف در قرآن داشته باشیم: نوع اراده اول خداوند، اراده تکوینی است. اراده تکوینی یعنی چه؟ شیء مراد، در نظام تکوین و واقع تحقق پیدا می کند. در قرآن، آیاتی در این زمینه آمده است:
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
هُوَ الَذی یُحْیی وَ یُمیتُ فَإذا قَضَی أَمْراً فَإنَما یَقولُ لَهُ کُنْ فَیَکونُ
این ها اراده تکوینی خداوند است. خداوند فقط به او می گوید: «موجود باش!» و او بی درنگ موجود می شود. در آیه ۸۲ سوره یس نیز، خداوند می فرماید:
إنَما أَمْرُهُ إذا أَرادَ شَیْئًا أَنْ یَقولَ لَهُ کُنْ فَیَکونُ
این، امر خداوند است. وقتی چیزی را اراده می کند، به او فرمان می دهد: «باش!» و آن چیز هم موجودیت پیدا می کند.
در اراده تکوینی، مراد خداوند هرگز تخلف پیدا نمی کند. اگر اراده خداوند به چیزی تعلق گرفت، وجود آن چیز حتمی و ضروری است.
اما نوع دوم اراده خداوند، اراده تشریعی است. منظور از اراده تشریعی چیست؟ یکی از دلایل ارسال پیامبران توسط خداوند متعال، هدایت بشر است. خداوند پیامبران را می فرستد و آن ها شرایعی را برای مردم بیان می کنند. خداوند قانون جعل می کند و چیزهایی را اراده می کند. به ما امر می کند که نماز بخوانیم، روزه بگیریم و در رأس عبادت هایمان، ولایت اهل بیت علیهم السلام را داشته باشیم. خداوند به چنین کارهایی رضایت دارد، اما بشر می تواند آن ها را انجام ندهد و در این موضوع مختار است. مثلاً در این آیات، خداوند به طهارت دینی و ظاهری اشاره کرده و می فرماید:
ما یُریدُ اللهُ لِیْجَعْلَ عَلَیْکُم منْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُریدُ لِیُطَهرَکُمْ وَ لِیُتِم نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلکُمْ تَشْکُرونَ
خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما به وجود آید، بلکه می خواهد شما را پاک کند و نعمتش را برای شما تمام کند؛ شاید شکر به جا بیاورید.
حالا می خواهیم ببینیم اراده خدا به کدام یک از این ها بر می گردد. در آیه تطهیر، یکی از قرائنی که این آیه را به پنج تن آل عبا علیهم السلام اختصاص می دهد، نوع اراده ای است که خداوند آن را مراد خودش در این آیه قرار می دهد. بدون شک، مراد از «ارادَ» در آیه تطهیر، اراده تکوینی است، نه اراده تشریعی. زیرا خداوند آیه را با کلمه «اِنما» که یکی از قوی ترین ادات حصر است، آغاز می کند. یعنی این کار حتماً محقق می شود. در مورد اراده تشریعی، گفتیم که خداوند قوانین و اراده تشریعی دارد اما ممکن است بشری آن را انجام ندهد. در حالی که در اراده تکوینی خداوند «کُن فَیَکون» صورت می گیرد. یعنی حتماً انجام می شود. نکته دوم در آیه تطهیر، اذهاب رجس است که منحصر به پنج تن آل عبا علیهم السلام است. اگر مراد خداوند اراده تشریعی بود، حصر آن به پنج تن (اهل بیت علیهم السلام) معنایی نداشت. چون اراده تشریعی خداوند، شامل تمام افراد بشر است و به اهل بیت علیهم السلام اختصاص ندارد. چنان که خداوند در آیه ۶ سوره مائده می فرماید: «ما یُریدُ اللهُ لِیْجَعْلَ عَلَیْکُم منْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُریدُ لِیُطَهرَکُمْ». اگر منظور خداوند از این آیه اراده تشریعی باشد، مخاطبانش باید همه مسلمانان باشند، نه فقط اهل بیت علیهم السلام. چون اراده تشریعی خداوند، شامل تمام بشر است و به یک عده اختصاص ندارد. واضح است که مراد از آیه ۶ سوره مائده، اراده تشریعی درباره همه مؤمنان است. بنابراین قطعاً اراده ای که در آیه تطهیر از آن صحبت می کنیم، اراده تکوینی است. وقتی اراده تکوینی شد، عصمت اهل بیت علیهم السلام ثابت می شود. زیرا جزء چیزهایی است که خداوند می خواهد و انجام می شود و انجام می دهد و بقیه افراد بشر، از جمله همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و دیگران از دایره آن خارج خواهند شد. این مطالب مربوط به ارائه تکوینی و تشریعی مباحث بسیار پیچیده ای است، اما من مطالبی را به طور خلاصه و با توجه به آیات قرآن گفتم.
مرور کوتاهی داشته باشیم: خداوند دو نوع اراده دارد. اراده هایی که در قرآن بیان کرده است و ما می توانیم به او نسبت بدهیم. اولین اراده، اراده تکوینی است. آیاتی مثل «إنَما أَمْرُهُ إذا أَرادَ شَیْئًا أَن یَقولَ لَهُ کُن فَیَکونُ» (خداوند اراده می کند که موجود باش و موجود می شود)، بیانگر اراده تکوینی خداوند هستند. اراده تکوینی، اراده ای است که به شیء مراد در نظام تکوین تحقق پیدا می کند اما اراده دیگری هم در قرآن داریم که اراده تشریعی است. مثل اینکه خدا می خواهد که او را بپرستیم، به والدینمان احسان کنیم و غیره.
قَضَی رَبُکَ أَلَا تَعْبُدوا إلَا إیَاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إحْسانًا
خداوند این طور قضا کرده که ما او را بپرستیم و به والدینمان احترام بگذاریم.
حالا ممکن است بشری، خدای نکرده، به والدین خودش احترام نگذارد. پس اراده تشریعی خداوند، اراده ای است که می خواهد ما پاک شویم و نعمت بر ما تمام شود اما ممکن است بشری این کار را انجام دهد و کفران نعمت کند و اموری از دایره تشریع خداوند را نجام ندهد. پس اراده تکوینی خلل ناپذیر است، اما بشر می تواند اراده تشریعی را انجام ندهد و خلاف اراده خداوند، کاری انجام دهد. چرا می گوییم مقصود از «ارادَ» در آیه تطهیر که به پنج تن علیهم السلام اختصاص دارد، اراده تکوینی است؟ به دو دلیل:
اول، حصر آیه به عده ای
اگر قرار بود این اراده، اراده تشریعی باشد، پس فرمولی برای همه مسلمانان بود. مانند آیه ۶ سوره مائده که خداوند می فرماید: «ما یُریدُ اللَهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لَکِنْ یُریدُ لِیُطَهِرَکُمْ». خداوند در این آیه، با بیان آیاتی که مربوط به طهارت و پاکیزگی مسلمانان می شود، می فرماید که من می خواهم با این اعمال، شما را پاک کنم. مخاطب خداوند در این آیه، همه مسلمانان هستند و افراد معین و خاصی نیستند ولی در آیه تطهیر خداوند اصلاً نمی فرماید که من می خواهم با این کار، اهل بیت علیهم السلام را پاک کنم، بلکه خدا اراده می کند و اصلاً چگونگی این اراده را بیان نمی کند. خداوند نمی فرماید که با این عمل (مثلاً تقوا داشتن، وضو گرفتن و غیره)، اهل بیت علیهم السلام پاک می شوند. این پاک شدن، اراده ای است که خداوند انجام می دهد و ما هم کیفیت آن را نمی دانیم. برای مطالعه بیشتر، می توانید کتاب هایی در حوزه امامت شیعه و مطالب مربوط به آیه تطهیر، از جمله کتاب «جواهرالکلام» آیت الله میلانی (که عمده مطالبی که می گویم از آنجا استخراج شده است) را ملاحظه کنید. در این کتاب، به این بحث مفصلاً پرداخته شده است، اما از همین چند مورد می توان فهمید که منظور از «ارادَ» در اینجا، اراده تکوینی است، نه اراده تشریعی. چون در اراده تشریعی، خداوند باید برای ما بیان کند که این تطهیر، به چه حکمی برای مسلمان اتفاق افتاده است، ولی در آیه تطهیر (اِنَما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ اَهلَ البَیتِ)، اصلاً چیزی درباره علت پاکی اهل بیت علیهم السلام از پاکی بیان نشده است. در اینجا فقط اراده خداوند مطرح است. امیدوارم توضیحات ناقص بنده توانسته باشد مسأله را تا حدی برای شما روشن کند. به طور کلی همین را بدانید که چون در این آیه فرمول، تشریع و یا حکمی برای این نوع اذهاب رجس از اهل بیت علیهم السلام بیان نشده است، می توانیم و باید آن را جزء اراده تکوینی بگیریم. چون اراده تشریعی نیازمند حکم است. به عنوان مثال، خداوند در آیه ۶ سوره مائده بعد از بیان احکامی، می گوید: من می خواهم با انجام این اعمال و احکام، شما را پاک کنم تا شاکر باشید. ولی در آیه تطهیر اصلاً تشریعی صورت نگرفته است که اهل بیت علیهم السلام به واسطه آن به چنین مقامی برسند.
دوم، حصر بر اهل بیت علیهم السلام
درباره این که اهل بیت علیهم السلام چه کسانی هستند صحبت خواهیم کرد، ولی فعلاً اگر اهل بیت علیهم السلام را مجموعه ای در نظر بگیریم، تشریع نمی شود. چون به عده خاصی محصور است. گفتیم بیان تشریع برای کل مؤمنان است. مخالفان شیعه، با وارد کردن دیگران در آیه تطهیر، سعی دارند تطهیر را از اهل بیت علیهم السلام بگیرند. فرض کنیم همان تطهیری که می گوییم، ثابت شود. می گویند دایره اش آن قدر وسیع است که چیزی را برای عصمت امامان شیعه ثابت نمی کند. چون در حقیقت غیر از آن اهل البیتی که برگرفته از روایات گوهربار در ذهن شیعه نقش بسته است، دیگران را هم شامل می شود. پس نه جایگاه امامتی وجود داشته است، نه چیز دیگری. حالا همان مقام هم برای اهل بیت علیهم السلام باشد. عده ای از پاکان در اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله هستند. این امر، در کسب مقاماتی در آینده برای آنها چیزی را ثابت نمی کند. در اینجا در سیزده الی چهارده عنوان می خواهیم اثبات کنیم که زنان پیامبر صلی الله علیه و آله شامل آیه تطهیر نمی شوند. چون تعداد عناوین زیاد است، در صورت تمایل فایل متنی را تقدیم می کنم. در اینجا به برخی از این عناوین اشاره می کنیم و دلیلی بر مدعای خودمان می آوریم:
– اولین بحثی که اینجا مجال گفتگو دارد، این است که در آیات، وقتی سخن از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به میان می آید، ضمیر جمع مؤنث به کار می رود. اگر دوستان در محضر قرآن هستند، آیاتی با افعال: «مَن یَأْتِ مِنکُن»، «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُن»، «لَسْتُن»، «إنِ اتَقَیْتُن»، «تَخْضَعْنَ» و «قَرْنَ فی بُیوتِکُن» را ملاحظه کنند. ضمیر این افعال به صورت جمع مؤنث به کار می رود، ولی ضمایر در آیه تطهیر، جمع مذکر است («لِیُذهِبَ عَنکُم»، «وَ یُطَهرَکُم»). معلوم می شود مخاطب در آیه تطهیر، غیر از مخاطب در آیات قبل است. پس نتیجه می گیریم که مخاطبان آیات قبلی، زنان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، اما در آیه تطهیر چنین نیست.
– مورد دوم این است که زنان پیامبر صلی الله علیه و آله متعدد بودند و در خانه های مختلفی زندگی می کردند. لذا آیه «وَ قَرنَ فی بُیوتِکُن» در ابتدای این آیه آمده است. چنانچه آیه تطهیر شامل آن ها نیز می شد، به جای «أَهلَ البَیت»، باید عبارت «أَهلَ البُیوت» به کار می رفت، همانطور که در آیه ۵۳ سوره احزاب آمده است:
یا أَیها الذینَ آمَنوا لا تَدخُلوا بُیوتَ النبی …
چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خانه های متعدد داشته اند و اگر قرار بود این آیه به همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مربوط باشد، باید «أَهلَ البُیوت» می آمد. چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خانه های متعدد داشتند اما در زمان نزول آیه تطهیر در یکی از خانه ها بودند. پس، نباید «أَهلَ البُیوت» می آمد که همین طور هم هست.
– مورد سوم این است که بر فرض که آیه تطهیر همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را شامل شود، اما کلمه «إنما» در این آیه، به معنای حصر صحت از طرف خداست. فرض برخورداری همسران نبی مکرم صلی الله علیه و آله، با آیات دیگر قرآن تناقض پیدا می کند. چون آیات دیگری در قرآن حاوی گزارش های دیگری از همسران حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله هستند و در اینجا، حصر صحت و بحث اذهاب رجس، با آیات دیگر قرآن در مورد همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تفاوت بسیاری دارد. خداوند در آیه ۵ سوره تحریم می فرماید:
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
إنْ تَتوبا إلَى اللَهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلوبُکُما وَ إنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ
فَإن اللَهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهیرٌ
اگر شما (خطاب به همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) از کار خود توبه کنید، به نفع شماست. زیرا دل هایتان از حق منحرف گشته است و اگر بر ضد او دست به دست هم دهید، کاری از پیش نخواهید برد. زیرا خداوند و جبرئیل و صالح المؤمنین (در روایت شیعه و سنی، «صالِحُ المُؤمِنین» امیرالمؤمنین علیه السلام هستند) و فرشتگان بعد از این ها یاور اوست.
این آیه، با آن مفهوم تطهیر تطابق ندارد. چون آیه در مذمت همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است که با این تطهیر سازگاری ندارد. اگر آیه تطهیر به همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز مربوط باشد، پس باید از کدام گناه توبه کنند؟! در صورتی که آیه تطهیر از مقام والایی حکایت می کند (وَ یُطَهرَکُم تَطهیراً). جدا از بحث توبه، «الف» و «لام» در کلمه «رِجس» نشان می دهد که منظور، کوچکترین گناه، پلیدی و یا حتی فکر بد است. در حالی که این آیه از ضدیت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و توبه کردن زنان ایشان و انحراف دل هایشان سخن می گوید. پس اصلاً با آیه تطهیر تناسبی ندارد.
– مورد چهارم (که ادامه همین بحث ماست) این است که در آیه تطهیر، هیچ شرطی برای طهارت اهل بیت علیهم السلام مطرح نشده است و تقوای ایشان فرض شده است، اما در مورد همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله در قرآن چنین خطابی وجود دارد:
یا نِساءَ النَبیِ لَسْتُنَ کَأَحَدٍ مِنَ النِساءِ إنِ اتَقَیْتُن
ای همسران پیامبر، شما همچون یکی از افراد معمولی نیستید، اگر تقوای خدا پیشه کنید، مقامتان بالاتر می رود.
پس شرط تقوا داشتن برای بالا رفتن مقام آن ها، در مقایسه با سایر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شده است و اصلاً صحبتی از «یُطَهرَکُم تَطهیراً» و اذهاب رجس نیست و خداوند، تشریعی همانند آنچه برای سایر بندگان تعیین می کند (دعوت به تقوای الهی) را برای زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز بیان می کند و آن ها را به چنین کاری ترغیب می کند.
این دو مورد، اشاره مختصری به دو مطلب بود: ۱- در قرآن، مذمت هایی نسبت به زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صورت گرفته است؛ ۲- زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مانند دیگر زنان، مخاطب خداوند در تشریع و احکام هستند. پس نه آن مقام را دارا هستند که شامل آیه تطهیر شوند و نه مخاطب آیه تطهیر، زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند. چون آیاتی که زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مخاطب قرار می دهد، به آن ها تشریع کرده و فرمولی برای متفاوت شدن آن ها در جامعه نسبت به زنان دیگر می دهد که همان تقوا پیشه کردن است. از این دو بررسی نتیجه گرفتیم که زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشمول آیه تطهیر نمی شوند. قبل از ادامه بحث، مطلبی را بیان کنم: ما اهل بیت علیهم السلام را جدا می کنیم و حتی زنان صالح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، بسیاری از صحابه بزرگوار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (که در آن زمان، در جنگ ها به شهادت رسیدند و قبل از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفته اند و ان شاءالله بر ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و مخالفت علنی با جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نداشته اند) را مخاطب این آیه نمی دانیم. می خواهیم بگوییم که آیه تطهیر، جایگاه بسیار والایی دارد و هرکسی را نمی توان مخاطب آن دانست اما اگر کسی را مشمول این آیه ندانیم، الزاماً به معنای مطهر نبودن او نیست. عنوان اهل بیت علیهم السلام در آیه تطهیر، به عده خاصی مربوط می شود و آن ها به لحاظ رجس و تطهیر جدا هستند، اما قطعاً در بین زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز افراد خوبی بوده اند و در روایت هم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این موضوع تأکید می کنند، اما مشمول کسا و اهل بیت و آیه تطهیر نیستند. در عین حال این قضیه چیزی از آنها کم نمی کند. چون خداوند اراده کرده است که این عده را اذهاب رجس و تطهیر کند.
در بررسی روایات وارده از اهل تسنن در خصوص افرادی که شأن نزول این آیه هستند، روایت ۶۴۱۴ از «صحیح مسلم»، به نقل از عایشه، را به عنوان اولین روایت انتخاب کردیم. عایشه گفت که صبح هنگام، رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شدند و بر دوش ایشان عبایی سیاه بود. سپس حسن بن علی علیه السلام آمد. پس او را در زیر عبا گرفت و سپس حسین علیه السلام آمد و او را به زیر عبا وارد کرد و سپس فاطمه سلام الله علیها آمد و او را نیز وارد کرد و سپس علی علیه السلام آمد و او را نیز وارد کرد. سپس فرمود: «خداوند می خواهد پلیدی ها را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک نماید» و آیه شریفه «إنما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهرَکُم تَطهیراً» را خواند.
علت بیان چنین روایاتی این نیست که آن ها را صحیح می دانیم. ممکن است نقل این روایت از عایشه و به این مضمون که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در چه خانه ای بودند، از نظر شیعه قابل استناد نباشد. کاری به این قضیه نداریم، بلکه می خواهیم به غیر شیعه بگوییم عایشه (که در نظر شما، دارای جایگاه والایی است) می گوید این افراد، مصداق آیه تطهیر هستند. در کتاب «صحیح مسلم» (که جزء بالاترین کتب در نظر اهل تسنن است و به آن، «أَصَح الکُتُبِ بَعدَ کِتابِ الله» (صحیح ترین کتاب، بعد از قرآن) می گویند) حدیث دیگری (حدیث ۴۰۷۰۷) نیز نقل شده است که صفیه نقل می کند که از عایشه شنیدم: صبح هنگام شد (همان مضمون). عبای سیاه بر دوش پیامبر صلی الله علیه و آله بود. امام حسن و امام حسین سلام الله علیهما آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را زیر عبا بردند. حضرت فاطمه سلام الله علیها و بعد امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله همان مطلب را فرمودند. همانند این حدیث، در کتاب «مستدرک نیشابوری» آمده و حدیث صحیحی است و در مدارک متنی موجود است. اکنون این سؤال از غیر شیعه به ذهن می رسد: اگر آیه تطهیر شامل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله می شود، چرا عایشه در ابتدای این حدیث می گوید که پیامبر صلی الله علیه و آله صبح هنگام خارج شدند؟ چرا نگفت با ما همراه بودند؟ اگر آیه تطهیر شامل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله بود، چرا عایشه می گوید پیامبر صلی الله علیه و آله صبح هنگام خارج شدند و بر دوششان این عبا بود و سپس به منزل فاطمه سلام الله علیها رفتند، در حالی که یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه بوده است؟ پس معلوم می شود که در بین مدارک روایی اهل تسنن و آنچه ادعا می کنند، تناقضی وجود دارد. در روایتی دیگر در «صحیح مسلم» (روایت ۶۰۳۸۱)، از زید بن ارقم درباره مصداق «اهل بیت» سؤال شده است: «مِن أَهلِ بَیتِ نِسائِهِ؟»، یعنی آیا زنان پیامبر صلی الله علیه و آله هم جزء اهل بیت هستند؟ ایشان پاسخ داده است: «لا وَالله! إن المَرأهَ تَکونُ مَعَ الرجُلِ اَلعَصرُ مِنَ الدهرِ»؛ یعنی «نه، به خدا قسم! همسر، روزگاری همراه مرد است. (ممکن است طلاق بگیرد و نزد پدرش برود).» ولی اهل بیت، کسانی هستند که اصلشان به او بر می گردد. همان هایی که صدقه بر ایشان حرام است. زید بن ارقم، این موارد را ذکر می کند و بعد آن داستان را نقل می کند. در این روایت، زید بن ارقم زنان پیامبر صلی الله علیه و آله را از اهل بیت خارج می کند و دلیل هم می آورد. پس نمی توانیم آنان را از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بدانیم.
دلیل هفتم این است که هیچ یک از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله ادعا نکرده اند که آیه تطهیر، شامل آن ها هم می شود. بلکه برعکس نقل هایی برخلاف آن وجود دارد. مثلاً ام سلمه که از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و مورد تجلیل ایشان بوده است، ضمن بیان این روایت (که در «مستدرک علی الصحیحین»، جلد دو، صفحه ۱۴۶ آمده است) می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله بر روی حسن و حسین و علی و فاطمه علیهم السلام عبایی کشیدند. بعد به خداوند عرضه داشتند: «این ها اهل بیت و نزدیکان من هستند. از ایشان پلیدی را ببر و ایشان را پاک گردان.» ام سلمه می گوید: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم: «آیا من نیز همراه شما و از اهل بیت شما هستم؟» رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «إنکَ عَلَی خَیرٍ» (تو بر خوبی هستی)، اما از اهل بیت نیستی (این داستان، ماجرای جداگانه ای است). در ابتدای بحث گفتیم که بحث تطهیر، خوب بودن بقیه را نفی نمی کند. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله بر خوبی فردی صحه گذاشته باشند، ما نیز او را خوب می دانیم اما این ماجرا و این اراده خدا متفاوت است. اسکن تمام این روایات که از کتاب های اهل تسنن می باشند، در فایل متنی ما هست. توضیح آن که اگر شما دقت کنید، در زمان حضرت نوح علیه السلام، وقتی پسرش به بالای کوه می رود و آن داستان مفصلی که خودتان می دانید، حضرت نوح علیه السلام به خداوند می گوید: «إن ابْنی مِنْ أَهْلی.» (پسرم از اهل من است) اما جمله پیامبر صلی الله علیه و آله این است: «هَؤُلاءِ أَهلُ بَیتى» دقت کنید نوح علیه السلام می گوید که پسرم از اهل بیت من است. یعنی اهل بیتی دارم و این پسر، جزء آنان است ولی پیامبر صلی الله علیه و آله نفرمودند: «هَؤُلاءِ مِن أَهلِ بَیتی» یعنی من اهل بیتی دارم، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام هم از آن اهل بیت هستند، نه! بلکه می فرمایند: «هَؤُلاءِ أَهلُ بَیتى»: اهل بیت من همین ها هستند. ضمیر «هَؤُلاء» حصاری را بین این افراد و دیگران می کشد. ایشان نفرمودند: «هَؤلاءِ مِن أَهلِ بَیتی»، در صورتی که حضرت نوح علیه السلام فرمود: «إن ابْنی مِنْ أَهْلی» یعنی پسرم از اهل بیت من است. من اهلی دارم و او از آنهاست. پس اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله همین عده ای هستند که تحت عبای ایشان قرار گرفتند.
روایات متعددی از کتب معتبر اهل تسنن داریم که تصحیح های روایتی هم در آن بوده و مورد قبول آنهاست. همین آیه با همین روایت، از ام سلمه، عایشه و دیگران ذکر شده است. نکته جالب این است که پیامبر صلی الله علیه و آله به تمام مسلمانان در طول تاریخ این موضوع را تذکر داده اند. به عبارت دیگر با حرکتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انجام دادند و اهل بیت را به زیر عبای خودشان بردند، به نوعی خط و حصاری کشیدند تا دیگران نتوانند ادعا کنند جزء اهل بیت ایشان هستند. وقتی من در خانه ای باشم و صاحب خانه هم باشد، می تواند خودش را به حرف من متعلق کرده و تصدیق کند که در خانه او بوده ام ولی این که پیامبر صلی الله علیه و آله کسا را آوردند و این چهار نفر را زیر آن بردند، علت آن این بود که بگویند لفظ «اهل بیت» منحصر به این افراد است، تا در طول تاریخ برای مسلمانان شبهه ایجاد نشود و هرکسی نتواند ادعا کند که در خانه و محله او رخ داده، پس جزء اهل بیت است. در روایتی در «تاریخ دمشق» از ابن عساکر، به نقل از ابی سعید خدری آمده است که بعد از نزول آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله به مدت هشت ماه، به هنگام نماز صبح جلوی درب خانه امیرالمؤمنین علیه السلام می رفتند و دست هایشان را به در می گذاشتند تا نشان دهند خطابشان به این خانه است، نه خانه دیگری و می گفتند: «إنما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهرَکُم تَطهیراً». همان طور که عرض کردم، بیان این دسته از روایات، به جهت استفاده ما از مبانی آنها نیست، بلکه می خواهیم به غیر شیعه و مخالفان خود توجه دهیم که در نوشته های کتب خودشان هم، پیامبر صلی الله علیه و آله اصرار به حصر دارند. ظاهراً این اتفاق چندین بار هم رخ داده و یک بار نبوده است تا در اذهان ثبت و توسط راویان مختلف مطرح شود که این عده زیر کسا قرار گرفتند. پس نباید اهل خانه خودشان را به مقصود ایشان منتسب کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز جلوی در این خانه می آمدند و ندا می دادند تا به همه نشان دهند اهالی این خانه مدنظرشان است، نه اهالی خانه های دیگر. یا این که مثلاً به علت نزدیک بودن خانه ها به یکدیگر در آن زمان، عقب تر ایستاده باشند و شنونده شک کند که خانه دو همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که در شعاع دید بوده نیز مورد نظر ایشان هست. این خانه مورد خطاب واقع می شود و مردم مدینه هم بارها می دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله تا چه حد نسبت به این خانه عنایت دارند و متأسفانه وقتی که آمدند درِ این خانه را آتش بزنند، امیرالمؤمنین علیه السلام سکوت کردند. ایام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است و نمی خواهم زیاد به این مسائل بپردازم، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله هم با زبان گویای خودشان، هم زبان بدن، هم سنت و هم حدیث، به هر طریقی به مردم فهماندند که رجس و ناپاکی و پلیدی از این خانه دور شده است. علاوه بر این خداوند در آیه تطهیر، با صیغه مبالغه به بیان چنین مطلبی پرداخته است (یُطَهرَکُم تَطهیراً) تا نشان دهد آنها از هرنوع آلودگی به طور کلی پاک هستند. أَلا لَعنَهُ اللهِ عَلَی القَومِ الظالِمین. روایت دیگری نیز از ابی سعید خدری نقل شده است که مدارک و اسکن کتاب ها و نرم افزار آن موجود است.
به سراغ دلیل بعدی می رویم:
بِسمِ اللهِ الرحمَنِ الرحیم
فَمَنْ حاجکَ فیهِ مِن بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسَنا وَ أَنفُسَکُمْ
ثُم نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لعْنَتَ اللهِ عَلَى الْکاذِبینَ
ﭘﺲ، ﻫﺮﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ [ﻋﻴﺴﻲ] ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ [ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭﺣﻲ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻭﻱ] ﻋﻠﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺁﻣﺪ، ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﻛﻨﺪ، ﺑﮕﻮ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﭘﺴﺮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ، ﻭ ﻣﺎ ﺯﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ، ﻭ ﻣﺎ ﻧﻔﻮﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻴﻢ. ﺳﭙﺲ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ. ﭘﺲ، ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﻢ.
آیه فوق، آیه مباهله است. بحث آیه مباهله در کتب اهل سنت، در کتاب «صحیح مسلم»، جلد ۱۲، صفحه ۱۲۹، شماره حدیث ۴۴۲۰ آمده است: «وَ لَما نَزَلَت هَذِهِ الآیَهِ (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ) دَعا رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عَلیاً وَ فاطِمَهَ وَ حَسَناً وَ حُسَیناً، فَقالَ أَللهُم هَؤُلاءِ أَهلی.» مسلم جریان گفتگوی سعد بن ابی وقاص با معاویه را نقل می کند که معاویه لَعنَهُ اللهِ عَلَیهِ قصد بدگویی و سب امیرالمؤمنین علیه السلام را داشت. سعد بن ابی وقاص می گوید: «من را از چیزی منع نکن که فضائل دارد (فضیلتی که او داشت، فضیلتی است که ما را از سب کردن علی منع می کند).» سه فضیلت از امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می کند. یکی از آن ها این که پیامبر صلی الله علیه و آله اهل بیت خود را برای مباهله برده و می گوید: «هَؤُلاءِ أَهلُ بَیتی» چه کسانی؟ عَلیاً وَ فاطِمَهَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَین. انسان چه قدر باید کوردل باشد و شیطان در او نفوذ کرده باشد و تابع هوای نفسش باشد که این فضائل را نبیند! پس وقتی قرار شد پیامبر صلی الله علیه و آله آن چهار نور مقدس را ببرند، با توجه به همین آیه این سؤال پیش می آید که اگر آیه تطهیر همسران پیامبر صلی الله علیه و آله را شامل شود، چرا همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در روز مباهله جزء نساءنا نبودند؟ این هم تناقض دیگری است که موضوع سؤال ما از غیر شیعه است.
روایت دیگری را نیز آوردیم، مبنی بر این که در بحث أَبناءَنا وَ أَبناءَکُم، مسلم، حاکم نیشابوری و ذهبی، همگی اذعان می کنند که این چهار نفر همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند. در جای جای تاریخ اسلام، علی بن ابیطالب علیه السلام به عنوان «امیرالمؤمنین»، فاطمه زهرا سلام الله علیها به عنوان «عصمت کبری»، «ریحانه النبی» و «سیده نساء العالمین» معرفی شده اند تا اگر مسلمانان در امتحانی قرار گرفتند، به راحتی بتوانند بین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و دیگری انتخاب کنند. یعنی به لحاظ عقل واقعاً چیزی مبهم نباشد، مگر این که هوای نفس بر آنها غلبه کند و دیگری را انتخاب کنند.
نکته دیگر در روایت ۴۴۵۳ از «صحیح بخاری» که پایان بخش نکاتمان است، این که بعد از اختلافی که بین معاویه و عبدالرحمن بن ابی بکر پیش می آید، معاویه، هم عبدالرحمن بن ابی بکر و هم عایشه را از بین می برد. در آنجا عایشه از پشت پرده می گوید که هیچ چیزی از قرآن درباره ما خاندان نازل نشده است (ما أَنزَلَ اللهُ فینا شَیئاً مِنَ القُرآن). این خیلی مهم است.
در بحث لغوی آیه تطهیر گفتیم که «إنما» نشانه حصر است؛ در عبارت «یُطَهرَکُم تَطهیراً»، در مورد پاکی اهل بیت علیهم السلام مبالغه وجود دارد؛ «الف» و «لام» در واژه «رجس» نشان دهنده رفع کل ناپاکی ها از اهل بیت علیهم السلام است. از اراده خدا سخن گفتیم. اراده خدا، تکوینی است، نه تشریعی. چون در آیات مربوط به اراده تشریعی، خداوند شرط تقوا داشتن را برای همسران پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می دهد. خداوند به مسلمانان نمی فرماید که مثلاً مسائل وضو را رعایت کنید، خدا می خواهد شما را پاک کند. و پاک کردن خداوند در آنجا تشریعی است. چون حکم تشریع آمده است اما در اینجا حکمی نیامده است و حکم تکوینی است. بعد از آن به سراغ روایات اهل تسنن رفتیم و روایات متعددی را خواندیم که بر اساس آن ها وقتی این آیه نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه عایشه بیرون رفتند. پس عایشه همراه پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است. بلکه حضرت فاطمه، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام در آن خانه بودند. شأن نزول این آیه مشخص است. سپس روایت ام سلمه را خواندیم که حتی ایشان (که به اظهار پیامبر صلی الله علیه و آله زنی بر خیر بود) گفت که آیا من هم می توانم به این کسا وارد شوم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله کسا را جمع کردند و گفتند: «نه، تو بر خیر هستی اما این قانون و قاعده، به این عده مربوط است.»
گفتیم که زنان پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن مورد شماتت قرار گرفته اند. مثلاً در آیه ۵ سوره تحریم، خداوند می فرماید: «فَإن تَتوبا …». پس باید توبه کنند ولی در عوض چه کردند؟ در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله ایستادند. وقتی صحبت از توبه به میان می آید، معلوم است که نمی توان انتظار داشت اذهاب رجس (پاکیزگی از هرگونه آلودگی) برای آنها اتفاق بیافتد. در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله چه اتفاقی افتاد که خداوند می فرماید آنها توبه کنند؟! خدا و صالح المؤمنین و جبرئیل و همچنین الملائکه می آیند. وجود «الف» و «لام» در کلمه «الملائکه» نشان می دهد که همه ملائک می آیند. باید ببینیم چه اتفاق و گناه و دسیسه ای توسط زنان پیامبر صلی الله علیه و آله صورت می گرفته که خدا درباره آن دو زن (که در تفاسیر اسم هایشان را می بینید) چنین دستوری صادر می کند. این ها قابل بحث است. در جای دیگر خداوند خطاب به زنان باتقوای پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «إنِ اتقَیتُن». در واقع از اراده و تشریع خود سخن می گوید که اگر شما تقوا پیشه کنید، با بقیه متفاوت خواهید بود. این متفاوت بودن با مشمول آیه تطهیر شدن فرق دارد. سپس از آیه مباهله استفاده کردیم و گفتیم که پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد آن افراد فرمودند: «هَؤُلاءِ أَهلُ بَیتی»؛ این در حالی بود که ایشان زنان خود را همراه خودشان نبرده بودند. قرینه دیگری نیز از قرآن آوردیم که حضرت نوح علیه السلام خطاب به خداوند می گوید: «إن ابنی مِن أَهلی» (خدایا پسرم از اهل من است)، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد این که زنان ایشان هم از اهل بیت باشند، نفرموده: «هَؤُلاءِ مِن أَهلِ بَیتی»، بلکه تنها در مورد آن چهار نفر زیر کسا فرموده است: «هَؤُلاءِ أَهلُ بَیتی» (این ها اهل بیت من هستند). پس، حصر «اهل بیت» در این چهار نفر است ولی در مورد حضرت نوح علیه السلام می بینیم که درباره پسرش و کسان دیگر می گوید: «إن ابنی مِن أَهلی» (پسرم از اهل من است). این امر نشان می دهد که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله همان عده ای هستند که در جریان حدیث کسا در کنارشان نشستند. آن روایت و روایت دیگری که از قول عایشه و از کتاب «صحیح مسلم» مطرح کردیم (این که گفته بود آیه ای در حق ما نازل نشده است)، نشان می دهد که اگر کسی بخواهد زنان پیامبر صلی الله علیه و آله را در زمره اهل بیت قرار داده و آنها را مشمول آیه تطهیر گرداند، باید عبا را از دست پیامبر صلی الله علیه و آله بگیرد و زنان ایشان را به زور در آن وارد کند. یعنی کاری که شاید در همان موقع مخالفان می خواستند انجام دهند. در موارد دیگری هم که ذکر کردیم، اسمی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله برده نشده است. چون اگر سندی وجود داشت، تا به حال ارائه می شد. باید حدیثی جعل شود وگرنه در احادیث موجود (که، به قول خودشان، صحیح است) همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در کساء پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده و آیه تطهیر شامل آنها نمی شود.
آنچه گفتیم، مختصری از مباحث مربوط به آیه تطهیر بود. آیه تطهیر، سرآمد آیات دال بر عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. ان شاءالله در شب آینده، به آیات دال بر عصمت اهل بیت علیهم السلام می پردازیم. امیدوارم از بحث لذت برده باشید. اگر لذت بردید، عنایت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است و اگر کم و کاستی داشت، به اینجانب برمی گردد. ما را از دریافت نظرات خود بی نصیب نگذارید. در این شب زیارتی مخصوص سیدالشهدا علیه السلام از همه شما بزرگواران التماس دعا داریم. موفق و پیروز باشید. یا علی. خدا نگه دار
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
کارگاه آموزشی شماره ۲۱۴ – بررسی اجمالی ادله قرآنی نظریه عدالت صحابه در نزد اهل تسنن (جلسه اول)
کارگاه آموزشی شماره ۲۱۳ – اهمیت خطبه فدکیه
کارگاه آموزشی شماره ۲۱۲ – اهمیت و راهکارهای تبلیغ خطبه فدک
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
نَحنُ أهلَ البَیتِ لا یُقابَلُ بِنا أحَدٌ، مَن عادانا فَقَد عادَى اللّهَ.
ما خاندانى هستیم که هیچ کس با ما برابر نهاده نمى شود و هر که به دشمنى با ما برخیزد، به دشمنى با خدا برخاسته است.
إرشاد القلوب: ص۴۰۴
رسول اللّه صلى الله علیه و آله :نَحنُ أهلُ بَیتٍ لا یُقاسُ بِنا أحَدٌ
الفردوس : ج ۴ ص ۲۸۳ ح ۶۸۳۸ ، ذخائر العقبى : ص ۱۷ کلاهما عن أنس ، کنز العمّال : ج ۱۲ ص ۱۰۴ ح ۳۴۲۰۱ ؛ معانی الأخبار : ص ۱۷۹ ح ۲ ، الاختصاص : ص ۱۳ کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج ۶۸ ص ۴۵ ح ۹۰