کارگاه آموزشی شماره ۴۳ – شبهات فاطمیه – جلسه چهارم

صوت کامل کارگاه:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
توکلت علی حی الذی لا یموت و الحمدلله رب العالمین اللهم صلی علی حبیبک و حقیقت نورک و خاتم رسلک ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی السماوات و الأرضین و اللعن علی أعدائهم و مخالفیهم و منکر فضائلهم و مناقبهم الی یوم الدین
از سؤالاتی که باقیمانده بود، این است که آیا حضور حضرت زهرا سلام الله علیها پشتِ درب خانه، در روز هجوم، منافاتی با غیرت مندی حضرت علی علیه السلام دارد؟
چنانچه در بحث شجاعت پاسخ هایی را تقدیم کردیم، در بحث غیرت هم باید عرض کنیم کسانی که ادعا می کنند حضور حضرت مادر با مسأله غیرتمندی حضرت امیر علیه السلام منافاتی دارد، تعریف صحیحی از غیرت ارائه نکرده اند.
معنای غیرت چیست؟ آیا این است که همسر آدمی با دیگر مردان اجنبی مواجه نشود؟
برای پاسخ به این شبهه پیش پا افتاده، به بررسی رفتار دو پیامبر الهی در قرآن می پردازیم.
قرآن کریم در ۲ سوره هجر، آیه ۶۷ الی ۷۴، داستان قوم لوط علیه السلام را تعریف می کند که خواستار تعرض به مهمانان پیامبر خدا بودند. حضرت لوط علیه السلام برای منصرف کردن آنها از این کار، پیشنهاد ازدواج با دخترانش را به آنها می دهد. تعبیر قرآن، این داستان است:
«قال هولاء بناتی ان کنتم فاعلین» اگر قصد انجام کاری را دارید، بیایید این دختران من.
آیا چنین پیشنهادی با مسأله غیرت مندی این پیامبر الهی منافات دارد؟
بر اساس نقل صحیح بخاری، حضرت ابراهیم علیه السلام با همسر خود در سفر، به قریه ای وارد می شود. به فرمانروای جبار آن قریه، خبر می رسد که ابراهیم علیه السلام با زنی زیبا به این جا آمده است. فرمانروا طمع کرده و پیغامی به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرستد. حضرت متوجه طمع او شده و به همسرش ساره می گوید: «من به پادشاه برای حفظ جانم پیام دادم که تو خواهرم هستی. مراقب باش تکذیب نکنی که خواهرم هستی. در این صورت با تو ازدواج خواهد کرد، و چرا این مسأله را گفتم، چون بر روی زمین جز من و تو هیچ مؤمنی نیست»
به تعبیر صحیح بخاری «و ارسل بها الیک» حضرت ابراهیم علیه السلام همسرش را به سمت پادشاه ستمگر فرستاد.
آیا شبهه افکنان حاضرند غیرت این دو پیامبر الهی را انکار کنند؟ قطعا چنین نیست. اگر انکار کنند، باید از حیطه اسلام خارج شوند. پس باید تعریف خود را از غیرت تصحیح کنند.
اگر رفتار این دو پیامبر الهی را بپذیریم که منافاتی با غیرت ندارد، حتما آمدن حضرت صدیقه سلام الله علیها به پشتِ درب نیز منافاتی با مسأله غیرت ندارد.
در داستان هجوم به بیتِ حضرت صدیقه سلام الله علیها، حضرت حتی حجاب کامل ندارند و حتی تصمیم به باز کردن درب را هم ندارند، تنها قصد سخن گفتن و اتمام حجت را داشتند. این رفتار هرگز با غیرت مندی حضرت علی علیه السلام منافات ندارد.
به دو مورد قبلی، یک مورد دیگر اضافه می کنیم و آن سیره پیامبر صلی الله علیه و آله است. ایشان بارها بنابر نقل اهل سنت، همسرانشان را برای باز کردن دربِ خانه فرستادند. تا اینجا، پاسخ نقضی ارائه گردید. در ادامه پاسخ هایی را بیان خواهم کرد.
هم چنان که بعدها ابوبکر به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: «اَرَدتَ اَن تَشُقَ عن عَصَا المُسلِمینَ» تو می خواهی دوشقه کنی بین مسلمین را.
برای اینکه خون حضرت علی علیه السلام مظلومانه به هدر نرود و با یک روکش شرعی و توجیه قابل قبول شرعی حضرت را نکشند، با حضرت صدیقه سلام الله علیها باید روبه رو می شدند. ایشان کسی نبودند شق عصای مسلمین کنند. علی علیه السلام ناموس خداست، جایگاه او در خانه است. جایگاه ایشان مشخص است. نمی توانند ایشان را به تفرقه افکنی متهم کنند. لذا حضرت صدیقه سلام الله علیها پشتِ درب خانه آمدند. آمدند تا چهره واقعی و عدم مشروعیت آنان و مخالفت خود را نشان دهند، چرا که وقتی در برابر دختر او قرار می گیرند، هیچ حیا نمی کنند. دست از کار خود نمی کشند. با وجود و حکم آیه تطهیر و به حکم «ان الله یغضب لغضب فاطمه سلام الله علیها و یرضی لرضاها» که همه شنیدند، با حضور خودشان در پشتِ در، عدم ایمانشان را به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله را اثبات کردند.
وقتی کسی به خلیفه دوم می گوید: «ان فیها فاطمه» او می گوید: «و ان» حتی اگر فاطمه سلام الله علیها باشد، با این جمله ای که گفت، مهر ابطال بر پیشانی خود و صاحب خود زد و خود را تا ابد رسوا کرد.
بر فرض علی علیه السلام تفرقه افکن و حاضر است برای این کار، به دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله هم اهانت کند، پس حضور حضرت نشان دهنده این است که بهانه جو هستند و خلیفه واقعی خدا نیستند.
شبهه دیگری که مطرح می کنند، این است که آیا اصلا در زمان حضرت امیر علیه السلام خانه ها درب چوبی داشته است یا مخالفین ادعا می کنند از پارچه بوده یا حصیر که امکان شکستن درب وجود نداشته است؟
در پاسخ باید عرض کنیم این سؤال و شبهه، از روی جهالت و غرض ورزی است. کسی که با تاریخ آشنا باشد، چنین نمی گوید. بلکه بالاتر، باید با قرآن آشنا باشد.
علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب «ماساه الزهرا سلام الله علیها (مصبیت های حضرت)» در پاسخ به چنین سؤالی، مدارک بسیاری را ارائه کرده است که خانه های آن زمان درب داشته، جنس درب ها چگونه بوده و اینکه خانه حضرت درب داشته است.
به چند سند مختصر اشاره می کنم:
خود قرآن «لَیْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبَائِکُمْ و…» بر شما حرجی نیست که از خانه پدرانتان بخورید یا از خانه هایی که کلیدهای آن خانه را مالک می شوید و… وآخر می فرماید: خانه هایی که کلید های آن خانه ها را مالک هستید، درب پارچه ای یا حصیری می تواند قفل داشته باشد و آن قفل کلیدی داشته باشد. وقتی سخن کلید خانه می آید، مشخص می شود خانه ها درب داشته باشد.
در روایات، سخن از درب آمده است. مثلا شخصی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رفتیم. تقاضای غذا کردیم. حضرت به عمر فرمودند: به این ها غذا بده. او ما را بالا برد. کلید را از کمربندش باز کرد و درب را گشود.
در کتاب صحیح مسلم، جلد ۳ حتی جنس درب نیز آمده است. مثلا جنس چوبِ دربِ خانه پیامبر صلی الله علیه و آله از چوب درخت عرعر بوده است. در قرآن در تاریخ سنی خصوصا آمده که خانه ها درب داشته و از چه جنسی بوده است.
در داستان مربوط به ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام نقل شده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را احضار کرد. دعایی خواند. پس به حضرات عرضه داشتند: برخیزید، به سوی خانه خود روید و خود برخاسته و درب خانه را قفل نمودند.
بعد عبارتی از کتاب «المصنف صنعانی» است ثم قال فاغلق علیه بابه
در مورد هجوم به منزل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عبارات بسیار مهمی است. عمر همراه عده کثیری به خانه حضرت صدیقه سلام الله علیها بردند و بعد عباراتی که «الامامه و السیاسه» ابن قتینه دیوری نقل می کند، در جلد ۱، صفحه ۱۶ این است: «فدق الباب» عمر دق الباب کرد.
این نشان می دهد جنس درب از چوب بوده؛ حتی در روایت آمده جنس درب از جریده بود. (بحار الانوار)
گفتگوهایی در پشت درب با حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند. «فضرب عمر بر حلب فکثره فکان من صعف» این درب از جنس جریده هایی از درخت خرما بود.
بنابراین قاعده «الغویق تیشبث کل الحشیش» مخالفین زمانی که دستشان از همه کوتاه می شود، به چنین سخنان پیش پا افتاده پناه می آورند و حال آن که نور خدا خاموش نخواهد شد.
شبهه دیگری که در سال های اخیر دامن زده شد، این است که سخن از شهادت تا سال قبل از ۷۱ نبود و بعد این موضوع مورد توجه قرار گرفته و شهادت ثبت گردید. پس مورد قبول شیعه هم نبوده است. این سخن نیز گزاف است. و اعتبار علمی ندارد.
اولا مگر راه کشف حقایق تقویم است؟ آیا باید باداشتن این همه کتب تاریخی و روایی که در دست داریم، به تقویم توجه کنیم؟
زمانی که روایاتی از شیعه و سنی درمورد هجوم به بیت حضرت فاطمه سلام الله علیها آورده شده ، دیگر چه جایی برای تردید باقی می ماند!
وقتی در روایت امام کاظم علیه السلام آمده: «ان فاطمه صدیقه شهیده» (اصول کافی) دیگر جای تردید نیست، اگر چه تقویم بنویسد وفات!
علاوه بر این، در کتب اهل سنت هم آمده است. مثلا در کتاب جوینی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است: خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها: که تو مضروبه و مقتوله خواهی شد.
نکته بعد، در مورد معنای وفات است که (توفی) کلمه ای است که در قرآن آمده است. کسی که مقداری با فرهنگ لغت قرآن آشنا باشد، این مسأله را مطرح نمی کند. (توفی) یعنی جان ستاندن و وفات به معنی جان دادن است. جان دادن و وفات، شهادت محسوب می شود. چه به مرگ عادی و چه شهادت. شاهد آن این است که در کتب روایی سنی راجب شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تعبیر به وفات شده یا در تاریخ اهل سنت خلیفه دوم را که بررسی می کنیم، با آنکه به وفات تعبیر شده مرگ او، اما به مرگ عادی از دنیا نرفته. پس منافاتی ندارد.
ثانیا فرضا که منافاتی داشت، دلیلی نبود برای انکار حقایق مسلمی که بر اساس ادله قطعی آن ها را دریافته ایم و اثبات کرده ایم.
در کتب شیعه، نقل بسیار در این مورد است. در کتب اهل سنت هم ۳ دسته نقل داریم. دسته اول که ابوبکر به خلیفه دوم دستور هجوم داد. دسته دوم حضرت علی علیه السلام را با وضع نامناسبی از خانه بیرون می آورد. دسته سوم، اظهار تأسف ابوبکر از کشف خانه بی بی
با چیدن این سه دسته نقل کنار هم، یقین به وقوع هجوم به بیت و جریانات اتفاق افتاده می کنیم. چند نقل با بررسی دسته اول وجود دارد. انصاب الاشراف بلازی ج ۱، ص ۵۸۷، دوم نقل طبری ج ۱، ص ۴۴۳. نقل ابن ابی شیبه درال ص ۸۵۷. نقل العقد الفرید، ج ۲.
مضمون این ها این است: ابوبکر عمر را به خانه علی علیه السلام فرستاد. وقتی از بیعت خودداری کرد، دستور داد علی علیه السلام را به سخت ترین شکل ممکن نزد من بیاور. عمر هجوم آورد و گفت: به خدا، خانه را بر شما به آتش می کشم، مگر این که برای بیعت خارج شوید. حضور فاطمه سلام الله علیها مانع من نخواهد شد و…
آنچه مخالفین از آن شانه خالی می کنند، این است که می گویند: این ها تهدید است و هیچ کدام نشانه وقوع جریان نیست یا باید به نقل های دسته ۲ و ۳ مراجعه کرد. آیا حضرت از خانه بیرون آمدند یا خیر؟ در صحیح بخاری آمده: علی علیه السلام به اختیار خود بیعت نکرد.
سؤال دوم: آیا خلیفه دوم وقتی قسم یاد می کند «والله لا حرق علیهم البیت» قسم دروغ می خورد یا …
یعنی او شایستگی خلافت ندارد. اگر راست می گوید، چرا مفاد قسم را اجرا نکرده است؟
سوم این که: وقتی می بینیم حضرت علی علیه السلام را به نقل صریح تاریخ به اجبار بیرون می آوردند و خود خلیفه اول در آخر عمر، اظهار پشیمانی می کند که این نشان دهنده تحقق تهدید است. وقتی شخصی مثل طبری در ج ۲، ص ۴۴۴ می گوید: عمر پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و حضرت را با زبیر به سختی و فشار برد. پس تهدید عملی شده است.
در الامامه و السیاسه ج ۱، ص ۲۰ آمده که هجوم به مرحله نهایی خود رسیده است و از همه صریح تر، در ده ها سند ابوبکر اظهار پشیمانی داشته که ای کاش هجوم نبرده بودم. البته آن ها دربِ خانه را بسته بودند که با ما بجنگند.
هر چند ادعاییست؛ چنانچه در تاریخ طبری نیز می توانید ببینید. ج ۲، ص ۶۱۹
با چیدن این نقول کنار هم مشخص می شود هجوم تحقق پیدا کرده و در مرحله تهدید باقی نمانده است.
تمام تلاش های مخالفین است که ترسیم روابط دوستانه داشته باشند و به برخی ویژگی های حضرت علی علیه السلام بجویند و استناد کنند.
و در آخر به درب پارچه ای یا تقویم پناه بردند که هیچ یک از این ها نمی توانند تاریخ قطعی این قضیه را انکار کند.
دیدگاهتان را بنویسید