کارگاه آموزشی شماره ۸۳ – مبانی تأثیر در مخاطب (نحوه انتقال محتوای تبلیغی)

صوت کامل کارگاه:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اَلمُستَغاثُ بِکَ یا صاحِبَ الزَّمان
عرض سلام دارم خدمت شما بزرگواران. در کارگاهِ نحوه انتقال محتوای تبلیغی در خدمتتان هستیم و امیدواریم که موضوعاتی که در این کارگاه در حدود نیم ساعت یا ۴۵ دقیقه بیان می شود، برای شما در برنامه های مناسبتی و برنامه های تبلیغی راهگشا باشد. از گروه سفیران تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار ما قرار دادند تا بتوانیم این کارگاه را در خدمت شما داشته باشیم.
نکات مقدماتی:
قبل از اینکه موضوع اصلی را شروع کنیم، چند نکته هست که باید به آن بپردازیم:
- نکته اول و بسیار مهم این است که: «ما به دنبال تغییر رفتار در مخاطب می گردیم». اگر برنامه ای داریم و اگر هزینه ای می کنیم و در مناسبتی مخاطب هایی را دعوت می کنیم که با آنها صحبت کنیم، به دنبال یک تغییر در رفتار آن ها هستیم. پس باید این تغییر کاملاً مشخص شود. هدفی که ما به دنبال آن هستیم تا مخاطب روی آن قدم بردارد و به آن برسد، باید کاملاً مشخص باشد. باید کاملا قابل اندازه گیری باشد. پس اولین نکته این است که ما این هدف را باید تعیین کنیم. اینکه من بگویم دلم می خواهد برنامه مناسبتی بگیرم، برنامه تبلیغی بگیرم و مخاطب های من با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط برقرار کنند، این هدف، هدف دقیقی نیست. این هدف قابل اندازه گیری نیست. مخاطب من حق دارد از من بپرسد که: بنابراین، من چه ارتباطی بگیرم؟ چگونه ارتباط بگیرم؟ منظور شما از ارتباط چیست؟ باید اول این موضوع را برای خودمان کاملاً شفاف کنیم و بعد مصادیق آن را هدفگذاری کنیم که با پلانی که می ریزیم و برنامه ریزی ای که می کنیم، مخاطب را به آن خروجی و مصداق برسانیم. پس اتفاقی که می خواهیم برای مخاطبان ما رخ دهد، در چینش محتوایی و هدفگذاری ای که داریم، بسیار تا بسیار مهم است.
- نکته بعدی این است که: «زمانی ما می توانیم توقع داشته باشیم که مخاطبِ ما تغییر کند و کاری را انجام بدهد که ارتباطی شکل گرفته باشد که مخاطبِ ما با ما همراه شده باشد. با ما تعامل کرده باشد و این ارتباط به صورت قوی بین مجریان، مبلّغین و مخاطب ها اتفاق افتاده باشد». پس این «ارتباط مؤثر» نکته مهمی است که ما باید به آن توجه کنیم.
- نکته بعدی این است که ما به نوعی در تجربیاتمان نگاه می کنیم و می بینیم: «زمانی ما می توانیم با فردی ارتباط بگیریم، وقتی می توانیم به شخصی نزدیک بشویم که با او گفتگو کنیم، گپ بزنیم و با او تعامل داشته باشیم». یک رابطه دو طرفه موجب می شود که ارتباط شکل بگیرد. « نوعاً می بینیم ارتباط و گفتمانی که یک طرفه باشد، خیلی سخت برقرار میشود. مگر اینکه فردی که دارد صحبت می کند، فردی که دارد پیامی را منتقل می کند، یک بِرَند خاص باشد». بله از یک آدم برند و شاخص شاید این خروجی قابل قبول باشد که افراد با وی ارتباط برقرار کنند، ولی نوعاً با مبلّغینی سر و کار داریم که برند خاصی ندارند و جوان هایی هستند که به دلیل دغدغه دینی ای که دارند، در جامعه فعالیت می کنند و این افراد میخواهند پیام منتقل کنند. «پس طبیعتاً حتماً باید بین مبلغین، سخنران ها، مجریان، افراد دست اندر کار و مخاطبین ارتباط شکل بگیرد و یکی از کانال های این ارتباط، گفتگو کردن و گپ زدن است. نباید توقع داشته باشیم با یک گفتمان یک طرفه ارتباطی شکل بگیرد». پس پیشنهادی که ما در همین ابتدا می دهیم، این است که: «محتواهای ما باید گفتگومحور باشد و شاید بشود اسم این کارگاه را اینگونه تغییر داد: «نحوه انتقال محتوای گفتگومحور تبلیغی».
من روی موضوع گفتگو تأکید می کنم که إن شاءالله در ادامه بیشتر باز خواهد شد و بیشتر متوجه خواهید شد که این تأکید به چه دلیل است.
چند سؤال:
در مرحله بعدی، با چند سؤال مهم باید مواجه شویم. اینکه عرض می کنم باید مواجه شویم، این چند سؤال را هرکسی که می خواهد محتوا را منتقل کند، باید برای خودش طراحی کند و برای آن جواب داشته باشد. چند سؤالی که از آن صحبت کردیم، سؤال هایی است که طبیعتاً از نکات اولیهای که عرض کردم، باید به ذهن بیاید. ما به دنبال تغییر هستیم.
- علامت سؤال اول این است که: «این تغییر در رفتار مخاطب چگونه شکل می گیرد؟» چه فرآیندی باید در مخاطب اتفاق بیفتد که تصمیم بگیرد یک راه را تغییر دهد؟ تصمیم بگیرد که کاری را که تا الان انجام نداده را انجام دهد. چه اتفاقی باید بیافتد که مخاطب تصمیم بگیرد مسیرهای غلط زندگیش را به مسیر درست تغییر بدهد؟ این فرایند به چه صورت هست؟ این سؤال باید پاسخ داده شود. این سؤال باید یکی از دغدغه های فردی باشد که میخواهد محتوا را منتقل کند.
- پس سؤال اول این است که تغییر در رفتار مخاطب چگونه و با چه فرآیندی شکل می گیرد؟ سؤال دوم این است که: «خب گفتیم که باید ارتباط شکل بگیرد تا ما بتوانیم گفتگو کنیم، ارتباط شکل بگیرد تا توقع تغییر داشته باشیم، این ارتباط چگونه باید ایجاد شود؟ این ارتباط مؤثر چه المان هایی دارد؟ ما چه مواردی را باید رعایت بکنیم که امید داشته باشیم ارتباط مؤثّر شکل بگیرد؟ از چه چیزهایی باید دوری بکنیم که فیلترهای منفی در ذهن مخاطب ایجاد نشود و این ارتباط را خراب نکند؟» این سؤال دوم است.
- سؤال بعدی این است: «که خب ما به دنبال گفتگو با مخاطب هستیم. چه اتفاقی باید بیافتد که باب گفتگو با مخاطب باز شود؟ اگر می خواهیم یک گپ و گفت با مخاطب بزنیم که نوعاً هم مخاطب های ما غریبه هستند، از چه کانالی باید وارد شویم که این گفتگو شکل بگیرد؟» پس در ادامه می خواهیم بیشتر در رابطه با این سؤالها با همدیگر صحبت کنیم و إن شاءالله پاسخ به این سؤال ها مسیر ما را روشن خواهد کرد.
پاسخ به سؤالات:
جواب سؤال ۳: پاسخ به این سؤال ها موضوع نحوه انتقال محتوای گفتگومحور را برای ما روشن می کند. اجازه دهید از سؤال آخر شروع کنم. سؤال آخر چه بود؟ این بود که ما باب گفتگو را چگونه می توانیم با مخاطب باز کنیم؟ یک بار ببینیم که مخاطب ما به چه صورت هست؟ معمولاً برنامه های مناسبتی و تبلیغی ای که می گیریم، تقریبا می توان گفت ۷۰ الی ۸۰ درصد و شاید هم بیشتر مخاطب هایی پای صحبت های ما می نشیند که غریبه هستند. مخاطب هایی که ما هیچگونه شناختی نسبت به آنها نداریم. هیچگونه شناختی نسبت به علایق یا دغدغه های آنها نداریم. با این حال بنا داریم با این افراد گفتگو کنیم.
چرا این مثال ها را می زنم؟ به خاطر اینکه اگر تجربیات شخصی خود را نگاه کنیم، می بینیم در جاهایی مثلا در یک مهمانی شرکت می کنیم. سر صحبت باز می شود. خیلی خوب، خیلی عالی شروع می کنیم به حرف زدن و گپ و گفت کردن. بسیار سرحال و شاداب، بسیار با انرژی، ما هم در گفت و گوها شرکت می کنیم. اما مهمانی دیگری برگزار می شود. در این مهمانی افراد ناآشنا هستند. در گوشه ای می نشینیم، صحبتی نمی کنیم، سکوت می کنیم، هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید حوصله مان هم سر برود. چه اتفاقی افتاده که در مهمانی اول ما شروع کردیم به حرف زدن، اما در مجلس بعدی هیچ صحبتی نکردیم و در گوشه ای ساکت نشستیم؟! به خودمان که نگاه می کنیم، می بینیم در جایی موضوعی را می بینم که بدان علاقه مندم. موضوعی را می بینم که بدان فکر کرده ام، موضوعی که دغدغه من است. سعی می کنم وارد شوم. موضوعی که روی آن تخصص دارم، سعی می کنم که در آن ورود پیدا کنم. وقتی که با مخاطبم می توانم فصل مشترک گفتگو پیدا کنم، انگیزه پیدا می کنم که گفتگو را انجام دهم. اما نه؛ در جایی که هیچ دغدغه ای نسبت به آن موضوع نداشته باشم، هیچ علاقه ای نداشته باشم، اصلاً آن موضوع، موضوعی نباشد که من تا حالا بدان فکر کرده باشم، طبیعتاً گفتگو پیرامون آن موضوع خیلی سخت شکل می گیرد. برای مخاطب های ما هم به همین گونه است. «اگر بخواهیم توقع داشته باشیم که مخاطب ما با ما گفتگو کند، باید این موضوع را مد نظر داشته باشیم که از فصل مشترک گفتگو با مخاطب مان استفاده کنیم». خب، این فصل مشترک چگونه پیدا می شود؟
همانطور که عرض کردم، نوعاً مخاطب هایی را می بینیم که غریبه هستند. هیچ شناختی نسبت به آن ها نداریم. هیچ فرصتی نسبت به تحلیل انگیزه ها و دغدغه ها و علایق مخاطب مان شاید نداشته باشیم و در اکثر مواقع این گونه است. برای مثال به یک پارک رفتیم، می خواهیم برنامه ای برگزار کنیم و افرادی که در پارک هستند، مشغول تفریح هستند. خانوادههایی که آمده اند را دعوت میکنیم که سر میزها و در غرفه های ما بنشینند تا برایشان برنامه سخنرانی ای برگزار کنیم. این ها افراد غریبه هستند. شاید حداکثر افراد همشهری ما باشند. چگونه می توانم بفهمم که این ها چه علایق مشترکی دارند؟ این ها چه دغدغه هایی دارند که روی آن ها گفتگو را جلو ببریم؟ «اگر امکان این بود که من از شما سؤال می پرسیدم که شما بفرمایید پیشنهادتان برای موضوع گفتگو چیست، طبیعتاً موضوعاتی که بیان میکردید، موضوعاتی بودند که دغدغه مشترک قشرهای مختلف می باشد». به عنوان مثال می شد این گونه جواب داد که من اگر بخواهم با قشر تاکسیران صحبت کنم، می توانم از دغدغه های مشترک راننده تاکسی ها موضوع را شروع کنم و بله این پیشنهاد درستی است. برای مثال اگر میهمان های من مادران بودند، می توانم از دغدغه ها و علایق و مشکلات یک مادر به عنوان فصل مشترک گفت و گو استفاده کنم. این هم صحیح است.
می خواهم کمی ذهن تان را بالاتر ببرید. کمی وسیع تر فکر کنید. «واقعاً فکر کنید در مجلسی می خواهیم گفت و گو کنیم، هم مادر هست، هم راننده تاکسی، کوچک هست، بزرگ هست، معتقد هست، کم ایمان هست، کم اعتقاد هست، و جوان و پیر، همه از این شهر آمده اند و میهمان شما شده اند. برای این ها می خواهید چه فصل مشترکی پیدا کنید؟ این را بدانید که خدا را شکر ما موضوعات مشترک بسیار قوی و خوبی داریم که می توانیم برای تک تک آدم هایی که هر کدام با دغدغه های مختلف میهمان ما می شوند، گفت و گو کنیم. حتی می خواهم بگویم شما می توانید با تک تک آدم های روی کره زمین باب گفت و گو را باز کنید. چون ما با همه آدم ها مشترکات فراوانی داریم». ما انسان ها در بسیاری از حوزه ها با هم مشترک هستیم. همان گونه که اکنون ذهن تان نزدیک شده، «در بحث فطریات، بحث مستقلات عقلی، اخلاقیات و همچنین یک پله پایین تر در مناسبات خاص اجتماعی با یک دیگر مشترکیم و این ها می تواند سکوی پرش ما باشد. این ها می تواند سکوی گفت و گوی مشترک ما با مخاطبین مان باشد». وقتی از مناسبات اجتماعی مثال زدم، منظورم این بود که به طور مثال «حادثه پلاسکو» را به خاطر بیاورید. این حادثه، حادثه ای بود که نه تنها تهرانی ها، بلکه کل مردم ایران نسبت به آن حساس شدند. کل مردم ایران نسبت به آن واکنش نشان دادند. این اتفاقی است که می تواند یک فصل مشترک گفت و گو برای ما باشد. «اما تاریخ مصرف دارد». یعنی ممکن است الان که ما از آن فضا فاصله گرفته ایم، بخواهیم از این موضوع برای گفت و گو استفاده کنیم، آن هیجانات اولیه را نبینیم. شاید خیلی ها فاصله گرفته باشند. شاید دیگر از آن تب و تاب اولیه دور شده باشند. پس طبیعتاً «مناسبات اجتماعی موضوعی است که تاریخ مصرف دارد. اما بحث هایی مثل بحث های اخلاقی، فطری و بحث های مستقل عقلی بحث هایی هستند که شما همیشه می توانید روی آن ها ایستادگی کنید و آنها را مبنا قرار دهید».
مثالی برای شما می زنم. یکی از بحث های فطری ای که ما داریم، بحث اعتماد به خالق است. یک بحث بسیار قوی و خوب و محکم که شما می توانید مبنای گفت و گویتان قرار دهید، بحث «امید»، یک بحث مشترک بین همه آدم هاست، بحث «آرزوی رسیدن به خوشبختی، سعادت، موفقیت و آرامش»، این ها بحث هایی هستند که برای همه آدم های عاقل و سالم دنیا موضوعیت دارد. می شود گفت «بحث های اخلاقی» شاید در بسیاری از مواقع نسبی نیستند و برای همه عینی می باشند و شما می توانید روی آن ایستادگی کنید و این ها بحث هایی است که می توانیم به عنوان سکوی پرش گفت و گو از آن ها استفاده کنیم. این درب را من باز کردم، درب بحث های مستقل عقلی، فطری، بحث های اخلاقی، به عنوانی موضوعاتی که شما می توانید روی آن ها بیشتر مطالعه کنید، اشتراکات بسیار خوبی را می توانید در آن ها پیدا کنید و جای کار و مطالعه فراوان دارند و حتی شاید جا داشته باشد که شما کارگاهی طراحی کنید که در این حوزه ها، یعنی ورودی های مشترک گفت و گو برای مخاطبان پیشنهاد بدهد.
جواب سؤال ۲: از این موضوع مهم صحبت کردیم که اگر بخواهیم با مخاطب مان گفت و گو کنیم، باید فصل مشترک گفت و گو پیدا کنیم. حالا می خواهیم یک پله به عقب برگردیم. «چه اتفاقی باید بیفتد که یک مخاطب، یک فرد که ما را نمی شناسد، این اجازه را به ما بدهد که ما این گپ و گفت را با او آغاز کنیم؟ چه اتفاقی باید بیفتد که مخاطب تمایل پیدا کند تا با او گفت و گو کنیم؟ اگر بخواهیم مصداقی نگاه کنیم، چه اتفاقی باید بیفتد که آن فرد حاضر شود سر میز گفت و گو در غرفه ما بنشیند؟ پای صحبت ما بنشیند؟» این گفت و گو برای شکل گرفتن یک پیش زمینه می خواهد و آن هم همان نکته دوم بود که در اول عرایضم خدمت تان عرض کردم.
«ما باید به دنبال ارتباط گیری مؤثر با مخاطب باشیم. مخاطب وقتی حاضر است با ما گفت و گو کند که پذیرشی نسبت به ما در او ایجاد شده باشد. وقتی مخاطب حاضر است پای گپ و گفت ما بنشیند که ما توانسته باشیم با او ارتباط بگیریم» و موضوع ارتباط مؤثر موضوعی بسیار وسیع، عمیق و مهم است که در حال حاضر نمی خواهیم به آن بپردازیم؛ بلکه فقط می خواهیم به اهمیت موضوع پرداخته و مصادیق کمک کننده را در این حوزه ذکر کنیم. «در حوزه ارتباط گیری با مخاطب پیشنهاد می شود که در اولین قدم، زیاد به دنبال ارتباط مؤثر مثبت با مخاطب نباشیم. اولین فکرمان این باشد که چه کنیم مخاطب جبهه منفی نسبت به ما نداشته باشد و فیلترهای منفی نسبت به ما در ذهن مخاطب ایجاد نشود». کارهایی که ما قبل از برنامه انجام می دهیم، روندی که برای دعوت و استقبال از مخاطب پیش می گیریم، همه در حوزه ارتباط مؤثر تعریف می شود. ما به مهندسی دعوت و ابزارهای دعوت فکر می کنیم. کارت دعوت شکیل طراحی می کنیم و جملات زیبا در کارت دعوت می نویسیم. جملات جذاب در پیامک به کار می بریم و مخاطبانمان را دعوت می کنیم. اینها همه به این دلیل است که بتوانیم مخاطب را به حضور در برنامه ترغیب کنیم و یک ارتباط خوب با مخاطب ایجاد کنیم. ولی بهتر است از قبل به این نکات دقت کنیم: «کاری نکنیم که مخاطب نسبت به ما جبهه منفی بگیرد و در ذهنش فیلترهای منفی ایجاد شود». مثلاً برای دعوت به برنامه، به ساعت دعوت توجه کنیم و به عنوان مثال ساعت ۲ بعد از ظهر که زمان استراحت است، برای دادن کارت دعوت به درب منزل افراد نرویم یا زمانی نرویم که خانمی در خانه تنهاست و همسر یا پدرش در خانه نیستند و برای دریافت کارت به زحمت بیفتد. به این موارد از قبل فکر می کنیم تا نسبت به ما جبهه منفی در ذهن مخاطب ایجاد نشود. یا مثلاً «به مخاطب نگاه می کنیم و سبک اجرای برنامه برای این مخاطب را انتخاب می کنیم». به عنوان مثال می خواهیم در ایام محرم برای افرادی صحبت کنیم که اهل رفتن به هیئت و مجالس مذهبی و عزاداری نیستند؛ این افراد در جامعه حضور دارند و اگر بتوانیم از فرصتی استفاده کنیم و پیام را به این افراد منتقل کنیم، کار بسیار ویژه و مهمی انجام داده ایم. این افراد زیاد علاقه ای به شرکت در مراسم سنتی-مذهبی ندارند. اگر این افراد را به جایی مانند هیئت های مرسوم دعوت کنیم که باید جلوی درب کفش هایشان را در آوردند و روی زمین بنشینند و همه میزبان ها با ظاهر عزادار و نامرتب خاص شیعیان باشند، طبیعتا از همان ابتدا فیلترهای منفی در ذهن فرد ایجاد می شود. پس این سبک برنامه برای این مخاطب ها مناسب نیست. اگر می بینیم مخاطب به ورود به جایی مانند هیئت حساس است، می توان جایی را در نظر گرفت که فرد فیلتر منفی نسبت به آن نداشته باشد. مثلاً جایی که نیاز به بیرون آوردن کفش نداشته باشد و روی صندلی بنشیند. به شکل متفاوتی پذیرایی می کنیم و ظاهر میزبان ها به شکلی باشد که فرد جبهه منفی نگیرد. «همه این مصادیق و مصادیق مختلف دیگر در جایگاه های مختلف به این دلیل است که قبل از شروع گفت و گو، مخاطب نسبت به ما ذهنیت منفی نداشته باشد. این بسیار بد است که ما پیش از اینکه با کلام و پیام مورد قضاوت قرار بگیریم، لباس، ظاهر، محل مراسم و نوع دعوت مان به شکلی باشدکه مورد قضاوت منفی در ذهن مخاطب قرار بگیرد».
«پیشنهاد اولیه من این است که در حوزه ارتباط مؤثر به موضوعاتی فکر کنیم که حداقل ذهنیت منفی در ذهن مخاطب ایجاد نکند. این حداقل ارتباط مؤثر هست». یعنی با یک بازی صفر-صفر شروع کنیم و با گل خورده بازی را شروع نکنیم. این موضوعی است که در حوزه ارتباط مؤثر می توانیم به آن نگاه کنیم. من از شما اجازه می خواهم که باب بحث ارتباط مؤثر اینجا باز شود و خواهشم این است که آن عزیزانی که می خواهند در حوزه کار تبلیغی فعالیت داشته باشند و آن عزیزانی که می خواهند در کارهای مناسبتی فعالیت کنند، حتماً به فضای آموزش های ارتباط مؤثر ورود پیدا کنند. حتی شاید جا داشته باشه که عزیزان ما در کانال سفیران فضایی را ترتیب دهند که در حوزه ارتباط مؤثر ورود پیدا کنیم. البته این حوزه، حوزه بسیار وسیعی است. آموزش ها خیلی طولانی است اما می شود که آموزش های خیلی کوتاه و مرتبط با فضاهای مناسبتی را پیاده کرد. من این باب را باز کردم که دغدغه در عزیزان ایجاد شود که إن شاءالله بیشتر مطالعه کنند.
اگر بخواهیم در این حوزه دقیق نگاه کنیم، باید به مطالبی توجه کنیم. از جمله: لباس مجری، مکانی که شما قرار است در آن برنامه بگیرید و حتی نحوه دعوت شما نیز در حوزه ارتباط مؤثر تعریف میشود.
نوع زبان بدن شما، بیان شما، نوع پوشش شما، همه این ها در حوزه ارتباط مؤثر تعریف می شود و بهتر است یک بار عزیزانی که در حوزه ها فعالیت می کنند، به این موضوعات هم توجه داشته باشند. مطالعه کردن و دقت کردن به این نکات می تواند بسیار روی کارهای ما تأثیر بگذارد.
جواب سؤال ۱: یک نکته دیگر باقی مانده و آن این است که: «ما به دنبال این هستیم که در مخاطب تغییر ایجاد شود. ما به دنبال این هستیم که وقتی مخاطب وارد برنامه ما می شود، او را به هدفی که برای آن برنامه ریزی و طراحی کرده ایم، نزدیکتر کنیم. حالا سؤال این است که چگونه این اتفاق بیافتد؟ با چه پروسه ای این اتفاق می افتد؟
اولین نکته ای که دوباره عرض می کنم، این است که: «شما باید حتما هدفی را تعیین کنید که قابل اندازه گیری باشد. هدفی را تعیین کنیم که بتوان از آن خروجی دریافت کرد و بتوانیم از آن گزارش بگیریم. مجدداً عرض میکنم: اگر هدف من این باشد که فرد با صحبت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط بگیرد، او باید از من سؤال کند».
«این ارتباط به چه نحو باید باشد؟ برای این ارتباط چه مصداقی باید تعریف کرد؟» و من باید به همه این نکات فکر کرده باشم و بعد به مصادیقش فکر کنم. این نکته را داخل پرانتز عرض کنم «لزومی ندارد که حتما شما با یک برنامه، کل معارف شیعه را منتقل کنید. اگر من بتوانم تنها فرد را به یک هدف نزدیک کنم، به عنوان مثال تنها کاری کنم که این فرد از برنامه من که بیرون رفت، از جشن که خارج شد، با خودش عهد ببندد که هر روز صبح به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام بدهد، همین کفایت میکند و ما یک خروجی گرفته ایم». به هدف کوچک و قابل انداز هگیری دست یافته ایم. حالا اگر من به این فرد بگویم سلام بده، صدقه بده، دعا کن، رحم کن و خیلی از مصادیق دیگر، نصرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به او بگویم، چندان نمیتوانم توقع داشته باشم که همه را انجام بدهد. ولی یک هدف قابل اندازه گیری و کوچک را در حد مخاطب، در حد دانش مخاطب، در حد دانسته های مخاطبم می توانم به او منتقل کنم.
بنابراین، سؤال این بود که: «چگونه این اتفاق می افتد؟ من از چه روش و چه کانالی وارد شوم که توقع داشته باشم این تغییر در مخاطب اتفاق بیافتد؟» این را بدانید محتواهایی را که استفاده میکنیم، مسیرهایی را که میخواهیم پیام ها را انتقال دهیم، دو مسیر بیشتر نیست. و این دو مسیر، مسیرهایی هستند که المان های کاملاً متفاوتی با هم دارند. این دو مسیر، مسیرهایی هستند که خروجی شان کاملاً متفاوت است. این دو مسیر بر اساس نیازهای مخاطب باید تعریف شود. این دو لزوماً یکی بهتر از دیگری نیست و هر دو واجب هستند. اما برای ما که برگزارکننده هستیم، چه چیزی انتخاب یک مسیر را تعریف می کند؟ دغدغه های مخاطب، هدفی که به دنبالش هستیم، نیازی که در مخاطب دیدیم، مصداقی که می خواهیم مخاطب به آن برسد، مسیر حرکت ما را مشخص میکند و الان می خواهیم در این فاز با هم گفت و گو کنیم و این دو مسیر را یک مقدار باز کنیم.
«اگر برای این دو مسیر شما تفکیک قائل شوید، اگر این دو مسیر را از همدیگر جدا ببینید و هر وقت خواستید که محتوایی را طراحی کنید، هر زمانیکه خواستید پیامی را منتقل کنید، بدانید که با کدام یک از این مسیر ها به آن پیام خواهید رسید. فوق العاده می تواند کار شما را تأثیرگذار بکند». نوعاً می بینیم در برخی موارد ما به آن پاسخ و خروجی ای که مد نظرمان هست، نمی توانیم نزدیک شویم و به آن دست پیدا کنیم. دلیلش این است که این دو مسیر را تفکیک شده نگاه نکردیم. به این دلیل است که خیلی وقت ها این دو مسیر را با همدیگر جلو می رویم؛ یعنی محتوای ما باید مبتنی بر یکی از این مسیرها باشد، اما من از المان های هر دو مسیر استفاده می کنم. «می خواهم عرض کنم که یکی از این مسیرها جاده شرقی کشور است، و دیگری جاده غربی انتهای یکی از مسیرها شهرهای غربی کشور است، انتهای مسیر بعدی شهرهای شرقی. من نمی توانم توقع داشته باشم در جاده شرقی قدم بردارم ولی به شهر غربی برسم». و من مرتب تأکید می کنم که این دو مسیر مجزا هستند و نمی توانم از شما بخواهم که به این دو مسیر مجزا، با المانهای مجزا، یک بار نگاه کنید.
همان طور که عرض کردم، ما با دو مسیر متفاوت در ارائه محتوا رو به رو هستیم. دو مسیری که خروجی های متفاوتی به ما می دهد. «به یک مسیر اصطلاحاً می گوییم مسیری که موضوعات استدلالی و دفاعی و شاید بحث های علمی در آن مطرح می شود. یک مسیر، مسیری است که موضوعات تبلیغی و تبیینی در آن مطرح می شود». این دو مسیر را می خواهیم از این به بعد به مسیرهای تبلیغ و مسیرهای دفاع و استدلال بشناسیم. درباره تفاوت هایشان می خواهیم با هم گفت و گو کنیم. شناخت این تفاوت ها به ما کمک می کند تا نگاه کنیم که چه محتوایی به چه مسیری می خورد؟ چه هدفی را می توانم برای چه مسیری تعریف کنیم؟
«اولین تفاوت این دو مسیر در خروجی هاست». خروجی این دو مسیر کاملا با یکدیگر متفاوت است. «من اگر برنامه ای را بگیرم، اگر محتوایی را ارائه دهم که در حوزه بحث های استدلالی و دفاعی باشد یا درحوزه بحث های علمی باشد، اتفاقی که برای مخاطب من می افتد، در این برنامه این است که یک سری داده های ذهنی به او اضافه می شود. و یا اینکه ممکن است به یکسری از سؤالات ذهنی او جواب داده شود. همچنین، می تواند به دانسته هایش اضافه شود و اگر هم سؤالی ذهنش را مشغول کرده است، یا شبهه ای دارد ذهنش را اذیّت می کند، اگر بتوانم خیلی خوب در این مسیر قدم بردارم، خیلی خوب بتوانم محتوا را منتقل کنم، خروجی من برای مخاطب این می شود که ذهنش آرام می شود». پس من نباید توقعی خارج از این فضا برای مسیر دفاع و استدلال داشته باشم. مسیر دفاع و استدلال مسیری است که متأسفانه به دلیل این که در طول تاریخ، نوعاً شیعه در اقلیت بوده، شیعه مورد اتهام بوده است یا در شبهات بوده است، و خلاصه بمب باران این شبهات و سؤالات بر سر شیعه ریخته است و ما همیشه انگار گوشه رینگ بوده ایم. ده تا مشت خورده ایم، دو تا مشت زدیم ولی دو تا مشت کاری زدیم. و این روحیه ما بچه شیعه ها که هرجا که می نشینیم، باید دفاع کنیم، باید استدلال کنیم، باید بحث علمی کنیم، به خاطر این است که سابقه شیعه همیشه این گونه بوده است که در اقلیت بوده و باید از دانسته هایش دفاع میکرده. «بدانیم که این فضا، فضای دفاع است. این فضا، فضایی است که من باید از اعتقادات بچه شیعه ها دفاع کنم. این فضا، فضایی است که اگر شبهه ای در جامعه وارد شده است، من باید کمر همّت ببندم و این شبهه را از بین ببرم، یا آن را کمرنگ کنم. این فضا، فضای استدلالی است». اما در فضای تبلیغی به چه صورت است؟ «خروجی فضای تبلیغی این است که من زمانی که فردی را تبلیغ می کنم، زمانی که فردی را با معرفتی آشنا می کنم، می توانم این توقع را داشته باشم که او تصمیم به حرکت بگیرد. تصمیم بگیرد که مسیرش را عوض کند، و اتفاق جدیدی را در زندگی اش رقم بزند. و تفاوت خروجی مسیر تبلیغ و فضای دفاع در همین خروجی ست. ما وقتی در مسیر دفاع نگاه می کنیم، می بینیم بازخورد مخاطب ممکن است این باشد که آخر برنامه بیاید و از ما تشکر کند. بگوید که: «بله موضوع خوبی بود. جالب بود. به اطلاعاتم اضافه شد». اما در مورد مخاطبی که ما در فضای تبلیغی با وی گفت و گو کردیم، ممکن است با این بازخورد مواجه شویم که از ما تشکر کند و بگوید «این موضوعی که شما به من گفتید، انگیزه ای در من ایجاد کرد که یک تغییر در زندگی خودم ایجاد کنم. به من کمک کنید. مرا راهنمایی کنید که این تغییر را چگونه می توانم در زندگی عملیاتی کنم». نگاه می کنیم و می بینیم که با دو گزارش متفاوت از مخاطب مواجه می شویم. با دو تصمیم متفاوت در مخاطب مواجه هستیم و هر کدام سختی های خاص خود را دارند. «یکی از اتفاقاتی که ممکن است در فضای استدلالی و دفاعی بیفتد که متأسفانه می بینیم که خیلی پررنگ است، این است که ما زمانیکه در فضای استدلالی و دفاعی و در فضای پاسخ به شبهات ورود پیدا می کنیم، شاید توان علمی ما یا شاید نداشتن مهارت های مختلف موجب شود که مخاطب نتواند با ما ارتباط بگیرد و با آن فضا همراه نشود و این موجب می شود که به جای اینکه ما حس کنیم که به سؤال مخاطب پاسخ داده ایم، حس کنیم این سؤال حتی برایش بزرگتر شده و این شبهه پررنگ تر شده و ما نتوانستیم به آن شبهه پاسخ دهیم و این موضع، موضع بسیار خطرناکی است. پس باید حواسمان باشد که افرادی به این حوزه ورود پیدا کنند که توانایی های علمی و مهارت های بیان خاصی داشته باشند تا بتوانند این فضا را جمع کنند». فضای شبهات، فضای بسیار سختی است و این سختی هم در کنار آن وجود دارد که ما تمام توان خود را می گذاریم و به یک شبهه پاسخ می دهیم، اما ممکن است در ذهن مخاطب صد مورد شبهه دیگر باشد. آن ۹۹ مورد دیگر را در چه زمانی می خواهیم پاسخ دهیم؟ این یکی از سختی های فضای استدلالی و دفاعی است.
حالا می خواهیم به تفاوت های بنیادی این دو مسیر ورود پیدا کنیم، این تفاوت ها را یک بار که بشنوید، روشن تر خواهد شد که این دو مسیر چقدر با همدیگر فاصله دارند و چقدر خروجی های آنها با هم فاصله دارد. اوّلین تفاوت مسیر استدلالی و دفاعی با مسیر تبلیغی بسترهای این مسیرهاست. بسترهایی که اگر ما از مخاطب توقّع خروجی داشته باشیم، توقع اتفاقی را داشته باشیم که او به ما گزارش بدهد که تغییر در من حاصل شد و من به پیام تو نزدیک شدم، «بسترهای این دو تا مسیر با هم متفاوت است». یعنی چه؟ یعنی این که اگر ما در فاز استدلالی و دفاعی خوب کار کرده باشیم و خوب بتوانیم پیام را به مخاطب منتقل کنیم، نهایتاً می توانیم بگوییم که ذهن مخاطب مان را آرام کرده ایم. مخاطب می تواند به من بگوید که این شبهه ای که ذهن مرا درگیر کرده بود، با صحبت هایی که شما کردید، جواب داده شد و موجب شد که عقل، ذهن و مغز من آرام شود. اصطلاحاً به آن می گوییم که اِغنای عقلی برای مخاطب ایجاد می شود. «اما در فضای تبلیغی بستر کاملاً متفاوت است. اگر در فضای دفاعی بستر عقل و مغز بود، در فضای تبلیغی بستر قلب است. اگر مخاطب تصمیم بگیرد که حرکتی را انجام دهد، تصمیم بگیرد که یک کار جدید را در زندگی شروع کند و مسیری را که تا به امروز انجام داده، تغییر دهد و تحولی در زندگی اش ایجاد کند، به خاطر آن انقلابی است که در قلب مخاطب ایجاد شده است». پس اوّلین تفاوت این است که ما در فضای استدلالی، اغنای عقلی داریم و در فضای تبلیغی انقلاب قلبی. یعنی خروجی ای که من برای یک فضای تبلیغی توقع داشته باشم، این است که اگر من خوب پیام را به مخاطب منتقل کنم، انقلاب قلبی در وی ایجاد شود ولی در فضای استدلالی- دفاعی اگر من بتوانم پیامم را خوب به مخاطب منتقل کنم، در یک موضوع خاص، اغنای عقلی برای او ایجاد شده است. پس اوّلین تفاوت، بسترهای متفاوتِ این دو مورد است. من یک مثال خیلی معروف و قدیمی را می زنم که این تفاوت بسترها برای شما کمی ملموس تر شود. «آن داستان و آن مثال قدیمی معروف را شنیده اید که یک دکتر متخصص و فوق تخصص قلب و عروقی که همه مضرات مختلف را برای قلب و همه آسیب هایی که ممکن است قلب ببیند، می شناسد و سیگار می کشد. این فرد از لحاظ عقلی کاملاً اغناست. این فرد از لحاظ داده هایی که در ذهنش هست، کاملاً پر است و تمام مضرات این اتفاق را می داند ولی سیگار می کشد. چه زمانی می تواند سیگار را کنار بگذارد؟ چه عاملی باعث می شود که این فرد تغییر روش بدهد؟ آن جایی که قلبش تکان بخورد. آنجایی که یک انقلاب قلبی در این فرد ایجاد شود و لزوماً این انقلاب قلبی به خاطر دانسته هایی که دارد و به خاطر مضراتی که ممکن است این راه داشته باشد، نیست. به خاطر آن اتفاقی است که قلب این آدم را تکان داده و این فرد تصمیم گرفته است که در زندگی اش تغییری ایجاد کند».
شاید این مثال، مثال خیلی نزدیکی به تفاوت این دو بستر باشد و بتواند ذهن ما را آماده کند تا بیشتر متوجه شویم چه اتفاقی می افتد وقتی یک مخاطب تصمیم میگیرد کاری را انجام بدهد و چرا یک مخاطب که همه چیز می داند، مخاطبی که شاید تمام اصول یک بچه شیعه را، تمام احکام را و تمام آن اعتقادات را می داند، اما باز آن سیری که مدّ نظر ماست را انجام نمی دهد؟ این به خاطر تفاوت در این دو بستر است.
تفاوت بعدی که بسیار مهّم است، نوع لباسی است که ما در این دو مسیر، بر تن داریم. منظورم از لباس چیست؟ باید بدانیم که اگر ما داریم در فضای استدلالی و دفاعی حرکت می کنیم، (همانطور که عرض کردم) این فضا، فضایی است که همیشه شیعه را گوشه رینگ گذاشته اند و به او مشت می زنند. این فضا، فضایی است که ما را بمباران اعتقادی می کنند. بمباران شبهات می کنند. در این فضا، من نباید لباس مهمانی بر تن داشته باشم. نباید حال خیلی خوشی داشته باشم. نباید قضیه را خیلی راحت بگیرم. باید بفهمم در فضایی که شبهه وارد می کنند، اعتقادات بچه شیعه ها را می گیرند یا ضعیف می کنند، این فضا، فضای جنگ است و من باید به جنگ این اتفاق بروم. من نمی توانم در این فضا، لباس مهمانی بر تن کنم. من باید با آنچه توان علمی دارم، به مبارزه با جریان هایی که شبهات می اندازند، اعتقادات بچه شیعه ها را ضعیف می کنند، بروم. پس لباس من متفاوت است. آنجا باید لباس جنگ به تن کنم. باید کمربندم را محکم کنم. باید محکم و استوار پای کار بایستم تا در این جنگ برنده بشوم. اما لباس من در فضای تبلیغ، این لباس نیست. فضای تبلیغ را یک بار با هم باز کنیم. دوباره مثال یک جشن را می زنم. مثال یک برنامه مناسبتی را: ما در یک برنامه مناسبتی که به فرض در پارک گرفته ایم، با گل و شیرینی و شربت و خیلی محترمانه و خیلی صمیمانه از افراد دعوت می کنیم و می گوییم تشریف بیاورید در جشن شرکت کنید. در برنامه ما شرکت کنید، می خواهیم با هم گفتگو کنیم. «مخاطب من با من دعوایی ندارد، از من سؤالی نپرسیده است، شبههای را برای من مطرح نکرده است. حتماً شبهه در ذهنش است، حتماً سؤال در ذهنش است ولی آن را داخل مجلس نیاورده که بخواهد مطرح کند. به دلیل ارتباط خوبی که شما گرفتید، به دلیل ارتباط مؤثر، به دلیل آن المان هایی که شما پیرامون آنها فکر کرده اید (که مناسب این مخاطب می باشد)، برایش پذیرش ایجاد شده و مهمان شما شده است». این را بدانید که مخاطبین ما مهمان ما هستند و این ها دختران و پسران حضرت صاحب الزّمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند که ما از ایشان تمنّا کردیم، استدعا کردیم که آقا اجازه بدهید ما میزبانی بچه های شما را کنیم. پس فضا، فضای مهمانی است. لباسی که من باید به تن داشته باشم، لباس مهمانی است. صحیح نیست که من در فضایی که مخاطب با پذیرش آمده است و منتظر است که من پیامم را به او منتقل کنم، لباس جنگ بر تن کنم و به او بگویم که بیا به شبهات و سؤالاتت پاسخ بدهم! این، اشتباه است و این مسیر، مسیر غلطی است و آن خروجی ای که مدّ نظر ماست، اتفاق نخواهد افتاد.
«پس بدانیم لباسی که ما در فضای استدلالی – دفاعی به تن می کنیم، لباس جنگ است. باید بدانیم به میدان جنگ وارد شدیم. اما در فضای تبلیغی و تبیینی، لباس مهمانی به تن داریم. این فرصت را داریم که به مخاطب پیام دهیم. مخاطب را با خودمان همراه کنیم. دیگر نیاز نیست بایستیم و دفاع کنیم. میتوانیم رو به جلو حرکت کنیم و بسیار خوب است که از فرصتی که مناسبت ها و فضاهای مختلف در دسترس ما قرار می دهند، بیشترین بهره را ببریم».
تفاوت بعدی، تفاوت عمق ورود ما به یک موضوع در این دو مسیر است. این به چه معناست؟ ما در فضای استدلالی- دفاعی، معمولاً با یک شبهه و سؤال خاص مواجه هستیم و اصول مناظره و بحثهای استدلالی، این موضوع را به ما یاد داده است که اگر از ما سؤالی اعتقادی پرسیده می شود، اگر سؤال و شبهه ای مطرح می شود، در صورتیکه خواستیم پاسخ بدهیم، فقط حول همان سؤال باید پاسخ دهیم. نباید اجازه دهیم فردی که شبهه پراکنی می کند، به حاشیه رود و ما نیز با او به حاشیه کشیده شویم. اگر او به حاشیه رفت، ما باید سر موضع خودمان بمانیم.
به عنوان مثال فرض کنید که شبهه ای درباره طول عمر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مطرح می شود. اگر بخواهیم در فضای استدلالی – دفاعی به این شبهه پاسخ دهیم، با توجه به فنون مباحثه و مناظره باید فقط در همین حوزه طول عمر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سؤال جواب دهیم. اگر فرد عرصه را تنگ دید و خواست برای فرار موضوع را عوض کند، اصلاً نباید اجازه دهیم. باید سر موضوع ایستادگی کنیم و بگوییم که این سؤال را مطرح کرده ای، بایست و جواب آن را بشنو.
می توان فضای بحث استدلالی و عقلی را به چاهی تشبیه کرد که عرض کم ولی عمق زیادی دارد و ما همین طور در آن وارد می شویم و در عمق آن پیشروی می کنیم و بحث علمی می کنیم. بحث استدلالی و عقلی می کنیم و هر چه شخص مقابل نپذیرفت، باز ما عمیق تر می شویم و پایین تر می رویم. ولی در فضای تبلیغی این گونه نیست. می توان این فضا را به دریا یا اقیانوسی تشبیه کرد که افق های وسیعی دارد و شاید عمق کمی داشته باشد، اما اهمیتی ندارد و گستردگی آن است که مهم است. در فضای استدلالی – دفاعی اما عمق بسیار مهم است. اینکه ما چقدر درباره ی موضوع عمیق شویم در فضای استدلالی-دفاعی مهم است اما در فضای تبلیغی اینگونه نیست.
«در فضای تبلیغی ما با دریای وسیعی رو به رو هستیم که دوست داریم از افق های مختلف آن برای مخاطب بگوییم. دوست داریم از شئون مختلف حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای مخاطب بگوییم. از معرفت امام بگوییم، از بهانه های مختلفی که یک بچه شیعه می تواند با آنها در دامان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیفتد. برای همین از صفات مختلف ایشان می گوییم، از خوبی های شان، از معرفت شان، از یک افق می گوییم و وقتی تمام شد، از افق های دیگر می گوییم. اما لزوماً شاید در این افق های بحث های معرفتی عمیق نشویم. چون می خواهیم از عظمت این اقیانوس صحبت کنیم. از عظمت جایی که می توانیم افق های روشن را ببینیم و از آن بهره بگیریم و به بهانه های مختلف در آن ورود پیدا کنیم».
این تفاوت موضوع بحث تبلیغی و استدلالی – دفاعی است. «ما در فضای تبلیغی عمیق نمی شویم و سعی می کنیم موضوعات مختلف را در زمانی که داریم، بیان کنیم تا در فرد معرفت ایجاد شود که طبق روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام داریم، اگر معرفت ایجاد شود، محبت ایجاد می شود. اگر ما از عظمت، صفات، بزرگی، خوبی، کرامات و از شئون مختلف حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صحبت کنیم، از این اقیانوس بی پهنا صحبت کنیم، طبیعتاً محبت ایجاد می شود». اما در فضای استدلالی – دفاعی ما چنین رسالتی نداریم. در آنجا ما در مورد موضوعی خاص (یا چند موضوع خاص) مورد هجوم قرار گرفته ایم. ما روی هر کدام از این موضوعات عمیق می شویم و پاسخ می دهیم. این تفاوت، تفاوت دیگریست که ما در ارائه محتوای تبلیغی و محتوای استدلالی – دفاعی داریم.
این گونه فکر نکنید که یک مسیر از دیگری مهمتر است و باید بین این دو یکی را انتخاب کنید. این گونه نیست. بلکه «ما اگر بخواهیم برند مبلغ داشته باشیم و یا به عبارت بهتر، اگر بخواهیم تاج تبلیغ بر سرمان گذاشته شود، باید دو بال داشته باشیم که هر یک از این دو بال باید با هم کار کنند. و هر دوی این بالها باید قوی حرکت کنند». یک مبلغ نمی تواند دانش کمی داشته باشد، و فقط مهارتهای تبلیغی را بلد باشد. و همچنین یک مبلغ نمی تواند دانش زیاد داشته باشد اما از مهارت های تبلیغ بی بهره باشد.
«اگر کسی در بحث های علمی مسلط باشد و دانش کافی داشته باشد و در کنارش از مهارت های تبلیغ استفاده کند، حتما می تواند در جامعه مؤثرتر حرکت کند. وقتی کسی کار تبلیغی می کند، طبیعتاً مخاطب به سراغ او می رود و به او رجوع می کند و مخاطبی که در او انقلاب قلبی ایجاد شده و در دلش محبت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جای گرفته است، به دنبال حل کردن شبهات ذهنی اش است».
مثلاً می گوید: من تا امروز نمی دانستم که چنین پدر مهربانی دارم. من نمی دانستم امامی دارم که منتظر است که به او رجوع کنم. حالا فهمیده ام و از شما کمک می خواهم. این چند سؤال ذهن مرا اذیت می کند، در این حوزه احکام مشکل دارم، در حوزه اعتقادات مشکل دارم. بیا ذهن مرا آرام کن تا بتوانم قوی تر قدم بردارم. پس من آدمی می شوم که در جایی محلّ رجوع فردی هستم که می خواهد با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دل خود را پیوند بزند و همان آدم دلش می خواهد که در یک موضع دیگر سؤالات ذهنی و اعتقادی و شبهات خود را از من بپرسد و من بتوانم به او کمک کنم.
پس بدانیم که رسالت یک مبلغ فقط این نیست که مخاطب را به وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ترغیب کند. نه! کار تازه از آن برنامه شروع می شود، از آن گفت و گوی اولیه شروع می شود و اگر ما إن شاءالله این دو بال را در کنار هم داشته باشیم، با تمسک به حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می توانیم موفق تر و مؤثرتر در این حوزه قدم برداریم.
در آخر اگر بخواهیم مروری بر موضاعاتی که در این کارگاه با همدیگر صحبت کردیم، داشته باشیم:
موضوع این بود که ما باید «هدف قابل اندازه گیری و مشخص و مصداقی» ای را برای مخاطب تعریف کنیم و برای این که به این هدف برسیم، حتماً باید مخاطب ما «فعلی» را انجام بدهد، کاری را انجام دهد که به این هدف نزدیک شود. ما باید هدفی را تعریف کنیم که مخاطب من برای زندگی خود، نسبت به دیدگاه ها و کارهایی که تا به الان انجام می داده، تغییر مسیر دهد. برای اینکه این تغییر مسیر اتفاق بیافتد، باید با او «ارتباط» بگیریم. برای اینکه این ارتباط مؤثر شکل بگیرد، باید با او «گفتگو» کنیم. برای این که باب گفتگو باز شود، باید با مخاطب «سکوی پرش مشترک گفتگو» پیدا کنیم که با همدیگر صحبت کردیم که این «سکوی پرش ها» بسیار متنوع، وسیع و مهم و در دسترس ما هستند.
ما اشتراکات فراوانی با مخاطبین خود داریم. ما با تکتک آدم های روی کره زمین، در بحث های فطری، بحث های مستقل عقلی، اخلاقیات، مناسبات اجتماعی اشتراکات داریم و از این ها می توانیم مداخله ای بسازیم که پیام خود را بر آنها سوارکنیم و به آن نتیجه ای که می خواهیم، برسیم.
موضوع بعدی این بود که اِلمان های ارتباط مؤثر چه چیزهایی باید باشد؟
عرض کردیم که حداقل هایی که باید رعایت بشود، این باشد که: من کاری نکنم که در ذهن مخاطب، فیلتر منفی نسبت به خود ایجاد کنم. کاری نکنم که قبل از این که پیام من باعث شود که مخاطب در رابطه با من قضاوت کند، نوع پوشش من، نوع برخورد من، نوع ساختاری که برای مخاطب خود و برای مهمانان خود طراحی کردم، موجب شود که فیلتر منفی و یا بازخورد منفی و جبهه منفی در ذهن مخاطب ایجاد کند و باب گفتگو و مطالعه در حوزه ارتباط مؤثر باز است و امیدوارم که عزیزان در این حوزه ورود پیدا کنند.
در مرحله بعد، صحبت از این کردیم که اگر که من به دنبال این هستم که تغییری در مخاطب ایجاد شود و فعلی را مخاطب انجام دهد و به هدفی که من طراحی کردم، مخاطب تن دهد و آن نکات را انجام دهد، چه فرآیندی اتفاق می افتد؟ که دو مسیر را اینجا ما تعریف کردیم:
یکی مسیر تبلیغ و یکی مسیر دفاع و استدلال. عرض کردیم که این دو مسیر خروجی های متفاوتی دارند. اتفاقاتی که در این دو مسیر برای مخاطب می افتد، متفاوت است. در یکی از این مسیرها اگر خیلی خوب بتوانم پیام خود را منتقل و موضوعی را که مطرح هست، بیان کنم، اقناع عقلی برای مخاطب ایجاد می شود. اما در یک مسیر دیگر انقلاب قلبی ایجاد می شود که این انقلاب موجب حرکت است. آتشی که در قلب روشن می شود، موجب می شود که فرد تصمیم بگیرد تحولی در زندگی خود ایجاد کند و مسیری را تغییر بدهد.
و تفاوت هایی را خدمت شما عرض کردیم که نوع نگاه ما به محتوا در این دو مسیر متفاوت است. در یکی از این مسیرها مثل چاهی عمیق می ماند که وارد می شویم ولی روی یک موضوع، چرا که مسیر استدلال و دفاع هست. ولی مسیر تبلیغ مانند یک اقیانوس با افق های متفاوت میباشد؛ اما با عمق کم که می خواهیم از شؤون و صفات مختلف در این حوزه صحبت و تبلیغ کنیم.
و تفاوت دیگر این بود که لباس و برخورد ما با مخاطب متفاوت است. در فضایی که شبهات و سؤالاتی مطرح شده، در فضایی که ما نیاز داریم که شبهات جامعه ای را که آلوده شده است، کمرنگ کنیم، طبیعتاً بدانیم که باید لباس جنگ به تن کنیم. طبیعتاً بدانیم که آنجا خیلی راحت نمی توانیم قدم برداریم؛ آنجا باید محکم و استوار از اعتقادات خود دفاع کنیم. اما در مسیری که ما به عنوان مسیر تبلیغی انتخاب کرده ایم، مخاطب آماده است که به او پیام دهیم. مخاطب مهمان ماست. ما میزبان مخاطب هستیم. آنجا باید لباس مهمانی به تن کنیم. آنجا باید نوع برخورد ما برخوردی متفاوت باشد که بتوانیم انگیزه تغییر را در مخاطب ایجاد کنیم.
و عرض کردیم که این گونه نیست که بگوییم یک مسیر از یک مسیر دیگر مهم تر است یا یکی بالاتر و یکی پایین تر است. نه! این دو بال است. دو بال یک مبلغ باید باشد که هم زمان آنها را به حرکت دربیاورد. هم زمان آنها را قوی کند که إن شاءالله بتوانیم تبلیغ تأثیرگذاری داشته باشیم. إن شاءالله بتوانیم در حوزه دستگیری از فرزندان او، دختران و پسران و بچه شیعه هایی که همه بچه های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند، صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاری کنیم.
این کارگاه می تواند مقدمه ای باشد برای عزیزانی که تمایل دارند در حوزه بحث تولید محتوا و ارائه محتوا قدم بردارند.
من فکر می کنم که عزیزانی که در این حوزه علاقه مند هستند یا خدمتی می کنند، این گفتگویی که امروز در خدمت شما داشتیم، می تواند در بسیاری از حوزه ها برای آنها راهگشا باشد. می تواند انگیزه بدهد که با نگاه جدیدتری، محتواهایی را که می خواهند آماده کنند، جمع آوری کنند و امیدواریم که این شروع مسیری باشد که ما تبلیغ مؤثرتر و استانداردتری را نسبت به گذشته إن شاءالله داشته باشیم.
باز هم از تمام مسئولینی که کانال سفیران را در اختیار ما قرار دادند و از تک تک شما عزیزانی که با من همراهی کردید، تشکر می کنم. اگر قصوری بود، اگر در حوزه ای کم کاری شده بود، پیشاپیش عذرخواهی می کنم و امیدوارم که موضوعاتی که مطرح کردیم، مورد رضایت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گرفته باشد.
از تک تک شما عزیزان خداحافظی می کنم. التماس دعا.
دیدگاهتان را بنویسید