کارگاه آموزشی شماره ۸۶ – مسابقهها و ایده هایی جذاب برای مجریان در جشنها

صوت کامل کارگاه:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
عرض سلام و خسته نباشید به تمام سفیران بزرگوار عید غدیر. خدا قوت عرض می کنم و امیدوارم إن شاءالله دقایقی که در خدمتتان هستم، بتوانیم مباحث مفیدی را در رابطه با بحث اجرا و مجری گری جشن های غدیر گفت وگو کنیم. با ذکر دعای شریف «اللّهم کُن لِوَلیِّکَ…» بحث خود را آغاز می کنیم.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً».
بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمین. اَللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم.
به حضور شما بزرگواران عرض کنم که جشن هایی که در گذشته برگزار می شد، سبک سنتی داشت و معمولاً این طور بود که یک مجری در جشن قرار می گرفت. نوبت شروع برنامه ها که می رسید: سرود، دکلمه، سخنرانی و بحث های مختلف، مجری در لابه لای اجرای هر کدام از برنامه ها متنی را می خواند و با مخاطب ارتباط برقرار و اعلام برنامه می کرد. «خلاصه این که در گذشته مجری چندان نقش مهمی را در برنامه نداشت». اما «در برنامه های تلویزیونی و حتی در جشن های مذهبی امروزه، با توجه به این که سطح توقعات مخاطبین نسبت به گذشته بسیار بالاتر رفته، مجری نقش بسیار مهمی دارد. یعنی اگر مجری بتواند خوب ارتباط برقرار کند و برنامه های جذابی را اجرا کند، فضای خیلی خوبی در جشن حاکم می شود و اگر مجری خیلی خشک و یک اجرای بسیار معمولی داشته باشد، ممکن است جشن برای مخاطبین، حتی با وجود این که برنامه های دیگرشان بسیار برنامه های خوبی بوده باشد، جشن چندان جذابیت و آن اثرگذاری لازم را روی مخاطب نداشته باشد».
موضوعی که امروز می خواهیم در مورد آن با هم صحبت کنیم، حول همین مطلب است. یعنی بر اساس تجربه هایی که در حوزه اجرا بنده حقیر یا جمعی از دوستان که در این حوزه تجربه داشتند، معمولاً به این گونه است که: «مجری برای مخاطب باید خیلی جذاب باشد. باید بتواند زیاد شوخی کند، بسیار راحت باشد، بتواند فضای مجلس را به دست بگیرد و مجلس را کاملاً کنترل کند». حال، این مورد گاهی اوقات با یک سری جدّیت ها اتفاق می افتد، گاهی اوقات هم با شوخی هایی که در حین برنامه انجام می دهد. معمولاً طوری می شود که افراد بسیار به برنامه جذب می شوند.
۱- مسابقه
«اولین و شاید مهم ترین رکن کار این مجری، بحث مسابقه است». یعنی برای این که لابه لای برنامه ها تنوعی بشود، مجری می تواند مسابقات بسیار جذابی اجرا کند. به جای این که پشت سر هم برنامه ها را بچینیم و اعلام کنیم، یک سری مسابقات ساده اما جذاب را لا به لای برنامه با همان امکاناتی که داریم، اجرا می کنیم. نمونه هایی از این مسابقات را یکی یکی خدمت شما توضیح می دهم. لیست آن را هم بعداً ان شاءالله خدمتتان ارسال می کنم. بنابراین مسابقاتی که خدمت شما معرفی می کنم، ترتیب خاصی ندارد. به صورت پراکنده است. خود دوستان به آن نظم می دهند و بنا بر «فضای مخاطبتان»، «سن مخاطبتان»، «نوع جشن که خانم ها یا آقایان است»، باید یک مقدار تغییر کند. شاید بیشتر مواردی که من می گویم در فضای آقایان انجام شود. بعضی از آنها را می توان در فضای بانوان هم انجام داد، ولی بعضی ها شاید امکانپذیر نباشد. خود مخاطبین محترم، سفیران بزرگوار به این نکات دقت بفرمایند.
۱- اولین مسابقه، «مسابقه کلمات و داستان» است.
در این مسابقه، سه نفر را صدا می زنیم. حالا از طریق دست زدن یا به هر شکلی این ها را انتخاب می کنیم. مثلاً کسانی که خوب دست زدند را بالا بیاوریم و یا اینکه نه، به صورت کاندیدا هر کسی که دوست دارد، خودش دستش را بلند کند و بالا بیاید یا به شکل های مختلف خودمان انتخاب کنیم. خلاصه سه، چهار نفر را انتخاب می کنیم و مسابقه کلمات و داستان را اجرا می کنیم. در این مسابقه سه عدد برگه کاغذ برمی داریم و یک سری کلمات پراکنده را که البته یکی یا دو تا از این کلمات باید مرتبط با غدیر و جشن مورد نظر باشند، روی کاغذ می نویسیم و به هر کدام این کلمات پراکنده را می دهیم. مثلاً ۵ کلمه مناسب است (۴ – ۵ کلمه). به عنوان مثال روی کاغذ مینویسیم: «غدیر، عید نوروز، فضا، مادر بزرگ، بزرگترین عید».
شخص باید با این کلمات، یک داستان بسازد (فرض کنیم جمله سازی نیست و داستان سازی است). برای مخاطبین توضیح می دهید که در داستان سازی، میتوانند کلمات دیگر هم بین داستان اضافه کنند و یک داستان کوتاه درست کنند که معنا داشته باشد و بتوانیم به آن امتیاز بدهیم و یک نفر را از بین چند نفر برنده اعلام کنیم. مثلاً در جشنی بر روی کاغذ نوشتم: «جشن غدیر، کلاه قرمزی، تلویزیون، جایزه ویژه و من». با این کلمات باید داستان بسازند. معمولاً داستان ها، داستان های جذاب و خنده داری می شوند و به نوعی به غدیر ربط پیدا می کند و ذهن اشخاص یک مقدار درگیر می شود که چگونه جمله بسازد. کلمات می تواند طنزآمیز هم نباشد. یعنی مسابقه می تواند خیلی جدی تر باشد و شرکت کننده واقعاً یک داستان جدی بسازد. مثلاً بگوییم با این کلمات داستان بسازید: «امیرالمؤمنین علیه السلام، مسجد کوفه، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ظهور، جشن غدیر». این یک مسابقه جذاب است و معمولاً هم در جشن ها به خود مخاطبین این فرصت را می دهیم که برنده را انتخاب کنند. می گوییم کسانیکه موافقند که نفر اول برنده می شود، دست بزنند. چه کسانی موافق نفر دوم هستند؟ و چه کسانی موافق نفر سوم هستند؟ و برنده مشخص می شود.
۲- مسابقه دوم «مسابقه شیرینی نارنجکی» است.
قبل از جشن یک جعبه شیرینی نارنجکی تهیه می کنیم. در این مسابقه، شیرینی را در ۳ یا ۴ ظرف، روی میز می چینیم و مثلاً اگر ۳ ظرف داریم، ۳ نفر را صدا می زنیم. شرکت کنندگان، رو به جمعیت، جلوی این ظرف ها قرار می گیرند و به آن ها می گوییم برای مثال ۳۰ یا ۴۰ ثانیه فرصت دارید. هر کس بدون دخالت دست، تعداد بیشتر شیرینی از ظرف خود بخورد، برنده است. افراد شروع می کنند و شما با جمعیت می شمارید (۳۰ – ۲۹ – ۲۸ …) ، خیلی جذاب است و صورت هایشان معمولاً خامه ای می شود و صحنه بسیار زیبایی شکل می گیرد. مسابقه جذابی است. البته محتوای خاصی ندارد. این مسابقه فقط جنبه خوشگذرانیِ مخاطبین در جشن را دارد.
۳- مسابقه سوم «مسابقه بادکنک پر از آب» است.
این مسابقه را «شاید بتوان در فضای باز اجرا کرد». یک بادکنک را پر از آب می کنیم. دو یا سه نفر را انتخاب می کنیم. بعد به آن ها می گوییم که این بادکنک را در دست همدیگر بیندازید. هر کسی که بادکنک در دستش بترکد، یعنی نتواند خوب بادکنک را بگیرد و بادکنک در دستش بترکد، از مسابقه حذف می شود و دو نفر بعدی ادامه می دهند. افراد بادکنک را دست به دست می چرخانند تا بالاخره این بادکنک پر از آب می ترکد و آب هم روی یک نفر می ریزد. این مسابقه معمولاً در خانه قابل اجرا نیست و باید فضا نسبتاً باز باشد. مثلاً در فضای پارکینگ ها یا فضای جشن هایی که در پارک ها اجرا می شود، این نوع مسابقه قابلیت اجرا دارد.
«با همین بادکنک یک مسابقه دیگر هم می توان اجرا کرد». به این ترتیب که دو عدد بادکنک پر از آب را آویزان می کنیم. باز هم فضا باید باز باشد. هر کس که زودتر بتواند با دهانش و بدون دخالت دست، بادکنک را بترکاند، برنده است. آب بادکنک کاملاً روی شخص برنده می ریزد اما جایزه می گیرد.
یک سری مسابقات بادکنکی دیگر هم موجود است که در قسمت بعد خدمتتان عرض می کنم.
با خود بادکنک چند مسابقه دیگر هم می توان اجرا کرد. برای مثال ۵ – ۶ نفر را روی صحنه می آوریم و بادکنک ها را در دهانشان قرار می دهیم. باید بدون دخالت دست بادکنک را بترکانند. هر کس زودتر بترکاند، برنده است. از لحظه ای که مجری اعلام می کند، بدون دخالت دست، آنقدر بادکنک را باد می کنند تا بترکد.
در مسابقه بعدی، «یک بادکنک را باد میکنیم و دو گروهِ دو نفری، پشت به پشت می ایستند». این مسابقه در مخاطبین نوجوان و کودک بیشتر جواب می دهد و جذاب تر است. شاید برای بزرگسال خیلی جذاب نباشد. افراد پشت به پشت می ایستند و دو نفری باید بتوانند این بادکنک را بدون دخالت دست بترکانند. هر گروهی که زودتر بترکاند، برنده است.
با بادکنک یک مسابقه دیگر هم می توان اجرا کرد. «به این ترتیب که هرکس بتواند با دست بادکنک را بترکاند، برنده است».
این کلیّت مسابقاتی است که با بادکنک اجرا می شود.
۴- مسابقه چهارم «طناب کشی» است.
باید طنابی را روی صحنه بیاورید، و البته باید فضا باز و مناسب باشد و دو گروه سه/چهار نفری درست کنید و هر کدام طرفی از طناب را بگیرند و بکشند و هر کدام که بیشتر کشیدند و از خطی که قبلاً در نظر گرفته ایم، رد شد، آن گروه برنده است.
۵- مسابقه پنجم، «خوردن نوشیدنی با شلنگ کولر» است.
یک شلنگ کولر را تهیه کنید. آن را کاملاً شست و شو دهید تا تمیز باشد. بعد آب میوه ای را که رنگش از داخل شلنگ مشخص باشد، داخل آن می ریزیم و بعد به دست مسابقه دهندگان می دهیم و هر کس زودتر آب میوه را بخورد، برنده است. میتوانید از آب میوه های کوچک استفاده کنید.
۶- مسابقه ششم، «مسابقه پانتومیم» است.
که بسیار جذاب است و می توان به چند صورت آن را انجام داد. اول اینکه دو گروه دو نفره را انتخاب می کنیم و آن ها را روی صحنه می آوریم. آنها دو نفر، دو نفر برای هم باید پانتومیم اجرا کنند تا مخاطبین بفهمند منظورشان چیست. دو نفر اجرا می کنند و دو نفر دیگر در کنار می ایستند و کاغذی را که روی آن عبارتی نوشته شده است (برای مثال جشن غدیر و یا یک ضرب المثل) و آن را به دست کسی که اجرا می کند، می دهیم و او باید با پانتومیم به همگروهی اش بفهماند که روی برگه چه نوشته شده است.
یا اینکه ما یک شرکت کننده را روی صحنه می آوریم و کاغذ را به او نشان می دهیم. او باید برای مخاطبین اجرا کند و آنها جواب را بگویند. هرکس که توانست به گونه ای اجرا کند که مخاطبان زودتر جواب را بفهمند، برنده است. اما شرکت کننده نمی تواند حرف بزند و حتی نباید لب بزند. می توان ماسکی را جلوی صورت او برای اینکار قرار داد. مثلاً سه نفر را روی صحنه می آوریم و آنها هرکدام با پانتومیم واژه نوشته شده روی کاغذ را بازی می کنند و هرکس که بتواند زودتر از مخاطبین جواب درست را بگیرد، برنده است.
همین مسابقه را می توان با تخته وایت برد هم اجرا کرد. یعنی ما جمله ای را به مسابقه دهنده می دهیم و او باید با کشیدن شکل روی تخته به مخاطب یا همگروهی اش بفهماند که آن جمله چیست. تخته وایت برد پایه دار را روی صحنه می گذاریم و ماژیک را به شرکت کننده داده و وقت مشخصی به او می دهیم (برای مثال ۳۰ ثانیه) و او باید در این زمان با نقّاشی کردن روی تخته وایت برد به مخاطبش جمله را بفهماند. البته بدون صحبت کردن.
۷- مسابقه هفتم «سرود خوانی» است.
سه نفر را روی صحنه می آوریم. از بخشی از یک سرود غدیری مثلاً ۱۵ ثانیه اول را انتخاب می کنیم. اول سرود را پخش می کنیم و بعد از شرکتکننده ها می پرسیم که آن را شنیدید؟ و کاغذ متن سرود را به آنها می دهیم و می خواهیم که هرکدام شان آن را با سبک خود بخواند. و می گوییم که یک سبک را که شنیدید، حالا هر کدامتان با صدا و سبک خودتان بخوانید. آنها می توانند به گونه ای بخوانند که دیگران دست بزنند و یا به گونه ای بخوانند که دست نزنند. هر کس جذاب تر اجرا کرد، برنده است. و چون سرود فضای غدیری دارد، مناسب است.
۸- مسابقه هشتم «مسابقه دارت و بادکنک» است.
برای این مسابقه چند باکنک را در قسمتی از صحنه نصب می کنیم و به هر شرکت کننده سه دارت می دهیم که به بادکنک ها پرتاب کند. هرکس توانست تعداد بادکنک بیشتری را بترکاند، برنده است. این مسابقه بسیار جذاب است؛ مخصوصاً برای نوجوانان.
۹- مسابقه نهم «صندلی بازی» است.
برای این مسابقه پنج نفر را روی صحنه می آوریم و چهار صندلی می گذاریم و سرود را پخش می کنیم و وقتی سرود قطع شد، همه باید روی صندلی ها بنشینند و کسی که نتوانست، از دور بازی حذف می شود. بعد یک صندلی را کم می کنیم و مسابقه را آن قدر تکرار می کنیم که یک نفر بماند و او برنده می شود. مجری می تواند این مسابقه را جذاب تر کند، مثلاً زمانیکه سرود در حال پخش می باشد، مجری بگوید بنشین و همه بنشینند. در حالی که هنوز سرود دارد پخش می شود و نباید می نشستند. مجری می تواند جذابیت های این چنینی به مسابقه دهد.
۱۰- از دیگر مسابقه هایی که به عنوان دهمین مسابقه می توان اجرا کرد، «مسابقه سه آب معدنی بزرگ» است.
«سه عدد آب معدنی بزرگ» یا «سه عدد سن ایچ بزرگ». آنها را به افراد می دهیم و می گوییم هرکس بتواند بدون توقف، یعنی در زاویه ۴۵ درجه آنها را نگه دارد و تمام آب معدنی یا برای مثال سن ایچ پالپ دار را بنوشد (سن ایچ پالپ دار واقعاً سخت است. البته باید در فضایی باشد که کثیف کاری در این موارد مشکلی نداشته باشد). مسابقه بسیار جذابی است. مخصوصاً برای سنین نوجوان که این سن ایچ را بخورند و هرکس زودتر تمام کند، برنده است.
۱۱- مسابقه یازدهم که خیلی جذاب است و شاید جنبه آموزشی هم دارد، «مسابقه نقاشی» است.
یک تخته وایت بُرد روی صحنه می گذاریم. با خط کشی وسط صفحه تخته وایت برد را به سه قسمت تقسیم می کنیم. سه نفر روی صحنه می آیند و سه عدد ماژیک هم به آن ها می دهیم. در واقع سه فضیلت از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام، به طور مثال داستان «لیله المبیت»، شبی که امیرالمؤمنین علیه السلام به جای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خوابیدند، داستان «جنگ خیبر» و داستان «بخشش انگشتری»؛ حالا برای مثال داستان «مباهله» هم می تواند باشد یا حتی خودِ داستان «غدیر». سه یا چهار فضیلت از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام، هر کدام را به یک نفر می دهیم و آن را اعلام نمی کنیم. بعد به مخاطبین می گوییم حالا هر کسی باید سعی کند نقاشی آن فضیلت را به تصویر بکشد. مخاطبین باید تشخیص دهند که این مربوط به کدام فضیلت است. هرکس نام فضیلتی که نقاشی کشیده، زودتر تشخیص داده بشود، برنده است. بعد مجری فرصت دارد که آن فضیلت را برای مخاطبین توضیح دهد. بگوید خب! حالا این فضیلت «لیله المبیت» که شما تشخیص دادید، آن شبی است که امیرالمؤمنین علیه السلام برای حفظ جان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به جای ایشان خوابیدند و … . در دو یا سه دقیقه یک محتوا را به مخاطب منتقل می کند. این هم کار بسیار جذابیست که فکر می کنم که هم در جشن های آقایان و هم در جشن های بانوان قابل اجراست.
۱۲- دوازدهمین مسابقه ای که می توان اجرا کرد، «مسابقه کرانچی خوری» است.
به این ترتیب که ما یکسِری کرانچی تند و آتشین (مثلاً سه بسته) داشته باشیم، در سه عدد ظرف بریزیم (باز برای نوجوان ها خیلی جذاب است) کرانچی ها بسیار تند هستند و اذیت می کنند و شرکتکنندگان باید بدون دخالت دست بخورند. حال، هر کس زودتر بتواند ظرف خود را تمام کند، برنده است.
تذکر! «اهدای جوائز» در بحث مسابقه ها یکی از جذابیت ها، لحظه اهدای جوایز است. حالا فرض کنید مسابقه را اجرا کردیم، شخص می آید و می خواهد جایزه بگیرد. بعد می گوییم بسیار خب! ما می خواهیم به دو یا سه نفر جایزه بدهیم. بعد سه عدد جعبه کبریت که در یکی از آن ها مثلاً مبلغ مشخصی، مثل ده هزار تومان یا بیست هزار تومان می گذاریم. خودمان هم پشت آن علامت می گذاریم که بدانیم آن کدام جعبه است. بعد به افراد می گوییم که از بین این سه انتخاب کنند. اگر به طور مثال جعبه پول را انتخاب کردند که پول به آنها به عنوان جایزه داده می شود، اگر پوچ را انتخاب کردند که پوچ می شود. بعد وقتی پوچ را انتخاب می کند، ما باز می توانیم با او معامله کنیم. می گوییم: «برای مثال این جعبه شما را من چهار یا پنج هزار تومان می خرم». یک مقدار چک و چانه های مجری و مخاطب هست که خیلی کار را جذاب می کند و می تواند جایزه هم باشد. مثلاً می تواند در یکی از آنها یک سکه باشد که هرکدام از برندگان که سکه به او افتاد، جایزه آن را به او تقدیم کنیم. آن سکه ارزش ریالی ندارد اما برای هر کس بیفتد، جایزه را می گیرد. این یکی از روشهای جذاب سازی اهدای جایزه است. یعنی اهدای جایزه به صورت خشک و خالی نباشد.
یا مثلاً شخص بین عددِ یک تا ده، یک عدد را انتخاب کند. او عدد پنج را انتخاب می کند. شما هم می دانید جایزه پنج چه جایزه ای است. با او چک و چانه می زنید. می گویید: «جایزه را پنج هزار تومان می خرم، یا شش یا هفت هزار تومان می خرم، یا ده هزار تومان، یا پنجاه هزار تومان می خرم»، شخص قبول نمی کند. آخر فرض کنید یک شیشه پستانک به او می دهیم. می گوییم این جایزه پنج بوده است. به هر حال کارهای طنزی هست که می شود در این حوزه انجام داد.
۱۳- مسابقه سیزدهم که خیلی جذاب و بسیار آموزنده است، مسابقه «سؤالات چهارگزینه ای» است.
سؤالات چهار گزینه ای یک بانک دارد که من لینک های چند مدل آن را در سایت سفیران می فرستم. می توانید مراجعه کنید و سؤالات را بردارید. ما سؤال را می پرسیم. مثلاً می توانیم چهار یا سه نفر را بیاوریم. هرکس زودتر جواب سؤال را گفت، برنده است. همچنین می توانیم از هرکس یک سؤال بپرسیم. از نفر اول یک سؤال می پرسیم، باید ببینیم می تواند جواب دهد یا خیر. حالا همه به او کمک می کنند، تقلّب می رسانند! مثلاً دو ثانیه، پنج ثانیه فرصت دارد سؤال را جواب دهد. اما در قالب آن سؤال یک محتوا به مخاطبین منتقل می شود که آن محتوا بسیار ارزشمند است. مثلاً اگر بخواهم نمونه این سؤالات را خدمت تان بگویم، در سایت سفیران لینکی مقابل من باز است.
برای مثال یک سؤال این است. البته خیلی ساده است: بزرگ ترین عید امت اسلام کدام است؟
- عید فطر
- عید غدیر
- عید قربان
- مبعث
قطعاً جواب فرد، عید غدیر است.
سؤال بعدی: لقب امیرالمؤمنین مخصوص کدام یک از شخصیت های زیر است:
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
- حضرت علی علیه السلام
- امام حسن علیه السلام
- همه جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
فرد باید بتواند جواب درست را بدهد.
سؤال چهارم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم مسلمانان را به چه چیزی فراخواندند؟
- بیعت با حضرت علی علیه السلام و قبول جانشینی ایشان
- اعتقاد به دولت حضرت علی علیه السلام و امامان علیهم السلام تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
- جدا نشدن از امامان علیهم السلام و مراجعه به ایشان در همه زمان ها
- همه موارد درست است.
حال مجری هم می تواند کمی شیطنت کند و مخاطب را منحرف کند و به این سبک کار را جلو ببرد.
۱۴- مسابقه چهاردهم از مجموعه مسابقات، «مسابقات گفت و گویی» است.
اینها مسابقه هایی هستند که به امکانات خیلی خاصی احتیاج ندارند. یعنی خیلی ساده اجرا می شود. این ها مسابقاتی است که به صورت گفت و گویی است. من از این مسابقات در جشن ها خیلی جواب گرفته ام و معمولاً هم با همین مسابقات اجرا را شروع می کنم و بسیاری از مخاطبین جذب می شوند.
نوع یک: یکی از مسابقات «مسابقه بله/ خیر و آره/ نه نگفتن است».
یعنی هر سؤالی که از شخص می پرسید، نباید از کلمات بله/خیر و آره/نه و معادل های انگلیسی آن استفاده کند. مثلاً وقتی به او می گویید نام شما چیست و می گوید علی هستم. شما می گویید کدام مدرسه می روی؟ مثلاً می گوید مدرسه علی ابن ابیطالب علیه السلام می روم. می گویید مدرسه علی ابن ابیطالب علیه السلام می روی؟ می گوید بله! نباید بگوید بله. می توانید به شکل های مختلف او را به گفتن بله وادار کنید. معمولاً چند سؤال غیرمرتبط که بپرسید، یعنی سؤالاتی که جواب شان آره/ نه نیست، حواس شان پرت می شود. بعد یک دفعه، در میانش این سؤالات را نپرسید. دوباره می توانید این واژگان را از آنها بگیرید و مسابقه جذاب می شود. همه کف می زنند و آن فرد حذف می شود.
دو، سه سری این را در گروه ۴-۵ نفره اجرا می کنیم تا بالأخره بفهمیم چه کسی بهتر از همه جواب داده و از همه مسلّط تر است. خیلی از افراد هم واقعاً سرسخت هستند و شما هر چه بگویید، مثلاً می گوید شاید. به طور مثال من می گویم: من داشتم در خیابان راه می رفتم. فردی را دیدم که لباس صورتی پوشیده بود. او رفتگر بود و به شما شباهت داشت. آیا شما بودی؟ می گوید: شاید. می گویم: بله خودت بودی، فلان… . چون نمی تواند بله/خیر را بگوید، خیلی مسابقه لج دربیاری است! به هر حال مسابقه جذابی است. من حتی در سنین بزرگسال هم این مسابقه را اجرا کردم. در سنین کودک هم اجرا کردم. هر دو مقطع واقعاً از این مسابقه لذت می برند. بسیار مسابقه جذابی است. اصلاً یخ ها را می شکند!
نوع دو: مشابه مسابقه قبل، مسابقه «پاسخ های برعکس» است.
یعنی مثلاً وقتی به شخص می گوییم آیا شما مرد هستید؟ اگر مرد است، باید بگوید نه. یعنی باید جواب برعکس بدهد. مثلاً می پرسید آیا سر شما تاس است؟ باید بگوید بله. دقیقاً جواب ها را برعکس می گوید و جواب های جالب و جذابی می شود و سؤالات جذابی هم می توان پرسید. باید لیست سؤالات را هم همراه تان داشته باشید که هنگام اجرا زیاد به این که چه سؤالاتی بپرسید، فکر نکنید. مثلاً می پرسید رنگ لباس تان چه رنگی است؟ مشکی است؟ با این که مشکی است، می گوید نه. مشکی نیست. جواب ها را باید برعکس بدهد.
نوع سه: یک مسابقه دیگر در همین راستاست. اگر مسابقه اول، بله/خیر، آره/نه را استفاده نکنید. می توانید «با خود مجری» هم اجرا کنید. «در جاهایی که افراد می گویند واقعاً این مسابقه سخت است و نمی شود، بگویید خب اشکالی ندارد. شما از من سؤال بپرسید، ببینید من چطور جواب می دهم». مثلاً شخص می گوید: آیا شما ازدواج کردید؟ من می گویم: این به شما ربطی ندارد! باز هم کلمات بله/خیر آره/نه را استفاده نمی کنم. می شود به نوعی مسابقه را جذاب کرد. یعنی خود مجری هم می تواند مسابقه دهنده باشد. افراد مسابقه را برگزار کنند و ما پاسخ بدهیم و منِ مجری کسی باشم که مسابقه را انجام می دهم. آنها از من سؤال می پرسند، من جواب می دهم. این هم کار را جذاب می کند.
نوع چهار: یک مسابقه خیلی روتین دیگر هم در رده سنی بزرگسال و در سن بالا و هم در سن پایین جواب می دهد، «مسابقه بشین پاشوی برعکس» است. می گوییم بشین، باید بلند شود. می گوییم پاشو، باید بنشیند. بعد بین افراد یک نفر بالأخره اشتباه می کند و انتخاب می کنیم و او را از گروهی که روی صحنه آمده اند، حذف می کنیم. بعد یک مقدار سخت تر از بشین پاشوی برعکس، مسابقه سیب هویج است. یعنی دست مان را به صورت هویج می گیریم و می گوییم این یعنی پاشو، کف دست مان را صاف می کنیم و می گوییم این یعنی سیب و می گوییم بنشین. باز هم دو حالت دارد. هم می توانیم بگوییم حرف من مهم است، دستم مهم نیست. همه عادت کرده اند. میگوییم بسیار خوب حالا برعکس است. یعنی وقتی که من می گویم هویچ شما باید بنشینی و وقتی که می گویم سیب شما باید پاشید. بعد از مدتی که بازی می گذرد و با این هم عادت می کنند، یک مدل سخت تر این است که می گوییم خب اصلاً من حرفی که می زنم، مهم نیست. حرکت دستم مهم است و آن ملاک شماست. مثلاً دستم را به صورت هویچ می گیرم، اما باید بایستند. ولی می گویم بنشینید، یک عده به حرفم گوش می کنند، حواسشان پرت می شود و خلاصه مسابقه جذاب می شود. پس بنشین پاشوی برعکس هم یکی از مسابقات جذابی است که در جشن می توان اجرا کرد.
۱۵- بخش پانزدهم در واقع «مسابقه نمایش» است. این هم نسبتاً مسابقه جذابی ست.
خیلی مهم است که چطور اجرا شود و مجری چگونه بتواند ارتباط برقرار کند. مثلاً یک داستان کوتاه را عنوان می کنیم، بعد می گوییم شما این را به صورت نمایش بازی کنید. دو نفر روی صحنه می آوریم. مثلاً دو گروه دو نفره. می گوییم شما فرض کنید که یک پدر هستید و می خواهید به پسرتان بگویید: پسرم باید امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دوست داشته باشی و این کار را بکنی. بعد پسر ناراحت می شود و می گوید: بابا من می خواهم بازی کنم. و یک داستان کوتاه را تعریف می کنیم. بعد به این بچه ها می گویید که خب شما دو نفر! شما می شوی پدر، ایشان می شود پسر. شما این را بازی کنید، ما نگاه می کنیم و بعد به شما امتیاز می دهیم. آن ها بازی می کنند. بازی معمولاً بازی خیلی خنده دار و جذابی می شود و در نهایت یک گروه هم به عنوان برنده اعلام می شود. مسابقه های به این سبک زیاد است. در یک طوفان فکری لیست این مسابقه ها هست. زیاد توضیح نمی دهم. لینک آن را هم می گذارم تا بتوانید مراجعه کنید. لیست مسابقه ها را ببینید. مسابقه های خیلی جذابی وجود دارد. یک منبع هم برای سؤالات چهار گزینه ای برای شما می گذارم و بخش دیگری هم به نام اجرا دارد که إن شاء الله در قسمت بعدی خدمت شما تقدیم می کنم.
۱۶- یک سبک از مسابقات را فراموش کردم بگویم. «مسابقه هایی که با ویدیو پرژکتور اجرا می شود». مسابقاتی که در جشن ها می تواند اجرا شود.
نوع اول: برای مثال «گزارشگری فوتبال». فوتبال پخش می شود و فرد باید گزارشگری کند.
نوع دوم: «مسابقه دوبله». مثلاً فیلمی پخش می شود که می تواند مذهبی هم باشد. مثلاً فیلم محمد رسول الله صلی الله علیه و آله که شخص بسته به آنچه که پخش می شود، دوبله خود را اجرا کند و حالا گاهی به طنز جملاتی را هم می گوید.
نوع سوم: مسابقه بعدی می تواند «مسابقه تصاویر تکراری» باشد که ۱۰ تا ۱۵ عکس رد می شود و از شخص می پرسیم هر عکس چند بار تکرار شده است. البته این عکس ها می تواند درباره غدیر باشد.
نوع چهارم: «مسابقه حافظه منتظر» را اگر دیده باشید، یک سری خانه دارد. مثلاً ۱، ۲، ۳ تا ۱۰. یک سری از خانه ها با هم سؤال و جواب می شود، ۱ را نگاه می کند، ۲ را نگاه می کند، ۵ را نگاه می کند، سه نفر هستند و هر کسی بتواند آنچه را که با هم جفت هستند، انتخاب کند، برنده است.
نوع پنجم: «سؤالات ۴ گزینه ای» می تواند به صورت پاورپوینت روی ویدئوپروژکتور اجرا شود.
۲- تابلوهای مصور
بخش بعدی مربوط به تجربه چند ساله ای است که من در بحث اجرا دارم. همه می دانیم که حوصله افراد نسبت به سخنرانی طولانی، مقداری کم شده است. برای رفع این مشکل، چند سال است این طرح را اجرا کردیم و خیلی هم جواب گرفتیم. طرح این است که مجری لا به لای مسابقاتی که انجام می دهد، یک سری تابلوهای مصور هم که طرح های آن در سفیران موجود است و در جاهای مختلف کارکرده اند، روی صحنه قرار می دهد و لابه لای مسابقه، یک مطلب علمی را با توجه به آنها توضیح می دهد. می گوید دوستان این تابلو را ببنید و یک نفر بخواند. متن آن را می خواند و از مخاطبین می پرسد که به نظر شما منظور این تابلو چیست؟! «مثلاً وقتی نوشته است نیازی به معجزه و عصای موسی علیه السلام نیست، وقتی خیبرشکن به اشک یتیمی می گرید»، یعنی چه؟! حالا یک نفر ممکن است حدس بزند و ممکن است حدس نزند. در نهایت آن داستان مربوطه را که امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد خانه شدند و دیدند یک سری یتیم گریه می کنند، برای مردم تعریف می کنیم. تعریف شدن داستان توسط مجری خیلی جذاب است و یکی از جاهایی که ما از این داستان استفاده می کنیم و یا می توانیم استفاده کنیم، بحث توسل پایانی است.
۳- توسل پایانی
«یکی از کارهایی که مجری می تواند انجام دهد و به نظرم در کنار همه خنده ها و شوخی هایی که داشته و توانسته با مخاطب ارتباط نزدیک برقرار کند، بسیار پایان خوبی می تواند باشد، این است که: او می تواند یک توسل بی نظیر داشته باشد». حالا یک یا دو نمونه از این توسل ها را خدمت شما تقدیم می کنم اما ذهن شما محدود به این ها نباشد. توسّلی که انجام می دهیم، می تواند خیلی متنوع باشد.
مثلاً یک نمونه توسّل در واقع «داستان تراول» است. باید یک تراول پنجاه تومانی برای اینکار خرج کنیم. روش کار به این شکل است که مجری یک تراول پنجاه تومانی بر می دارد و روی دستش می گیرد. آخرهای برنامه می گوید: بزرگواران! چه کسی می تواند این را از من بگیرد؟ هرکس بیاید و این را از من بگیرد، مال خودش است. خب، چند نفر می آیند و بعد مجری روی سکویی می ایستد و یک ذره دستش را بالاتر می برد. خلاصه سر کارشان می گذارد! بعضیها فکر می کنند سرکاری است. بعضی ها شک می کنند. بعضی ها بلند نمی شوند. بعضیها می خندند. ولی یک نفر هم بالأخره پیدا می شود که قلدری می کند و پا می شود و خلاصه به زور هم که شده تراول را می گیرد و می نشیند. مجری برمی گردد به جمعیت می گوید که من از این کار می خواستم یک مطلب را از شما بپرسم و آن این است که خیلی از شما افراد اصلاً بلند نشدید. یعنی اینکه واقعاً به خودتان گفتید احتمالاً سرکاری است. خیلی از شماها بلند شدید و نیم خیز شدید اما دیدید بقیه نمیتوانند بگیرند، گفتید ما برویم و نگیریم، کوچک بشویم و نیامدید. خیلی ها آمدند و تلاش خودشان را کردند، اما وقتی دیدند که من یه مقدار بازی در آوردم و اذیتشان کردم، رفتند و نشستند و خیلی ها هم شک کردند و به خاطر شکشان بلند نشدند، وگرنه می توانستید این تراول را داشته باشید.
«امروز در زندگیمان خیلی از ما به در خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی رویم. می گوییم نکند به در خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برویم و از حضرت حاجتی را بخواهیم که حضرت به ما ندهند. یا مثلاً می گوییم بگذار ببینم افرادی که رفته اند، حاجتشان را می گیرند یا نه. شک می کنیم. به همه التماس دعا می گوییم اما خودمان به خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی رویم. بیایید از امروز در این جشن عهد ببندیم. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وارث غدیرند. تمام فضائلی که در روز غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند، تمام آنها امروز درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صادق است. من و شما امام زنده داریم. امام حی داریم. می توانیم در خانه اش برویم. می توانیم از او حاجت بخواهیم. می توانیم برایش کاری انجام دهیم. شک نکنیم. قدم برداریم. جلو برویم. حضرت خودشان به ما ثابت می کنند که این موضوع واقعی است. واقعاً بیایید از امشب یک پیوند بین خود و امام زمانمان ایجاد کنیم. این یک سوژه توسّل است که می تواند با آهنگ یک مقدار هم زیباتر شود.
سوژه توسلی دیگر که در جشن های قدیم هم اجرا می شده، این بوده است: «امروز اگر بخواهیم با وارث غدیر چند جمله صحبت کنیم، چه می گوییم؟» خودتان روی صحنه بیایید و بگویید. چند تا از مخاطب ها هم بیایند، نور فضا را هم کم کنید، وکال هم پخش کنید و صدا را هم اکو دهید. افراد بیایند و با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صحبت کنند. خود این می تواند یک فضای توسل ایجاد کند. یا اینکه اگر ما در غدیر بودیم، چه میکردیم؟ بیایید با امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت کنید و بگویید اگر در غدیر بودید، چه کار می کردید.
موارد خیلی متنوع است و ما می توانیم یک توسل خیلی خوب داشته باشیم.
یک نمونه توسل دیگر یادم آمد که در برنامه ای که در یک پارک بزرگ اجرا می شد، انجام شد و از آن خیلی هم جواب گرفتم و فکر می کنم توسّل مناسبی بود. آن «تعریف داستان» بود. سه عدد داستان بود (داستان خیلی جذاب است و مجری می تواند خیلی راحت داستان تعریف کند، داستان های کوتاه و اثرگذار) مثلاً یک بخش از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را می تواند لا به لای اجراهای خود به صورت داستان تعریف کند. می تواند در تابلوهای مصوّر داستان تعریف کند. داستان های کوتاه را افراد گوش می کنند و در ذهنشان هم نهادینه می شود و خیلی هم اثرگذار است. یک مجری می تواند یک برنامه کامل را یک تنه اداره کند و شاید نیاز به برنامه جذاب دیگری هم در کنارش نباشد. البته خوب است چند برنامه برای تنوع در کنارش قرار بگیرد.
به هر حال داستانی که من تعریف کردم، داستان آن طلبه ای بود که هم سل داشت و هم دختر بسیار پولداری را در شهرش پیدا کرده بود و دوست داشت با او ازدواج کند، ولی خیلی فقیر بود. یعنی مشکل دومش فقر بود و مشکل سومش هم این بود که بسیار چهره زشتی داشت. او در تشرفی خدمت حضرت رسید. تصمیم گرفت و ۴۰ هفته، ۴۰ چهارشنبه به جمکران رفت و در هفته های آخر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دید و بیماری او را شفا یافت و آن دختر را هم به عقدش در آوردند.
حالا این داستان را می توانیم به این وصل کنیم که ما هم بیاییم و از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخواهیم. ۴۰ هفته همت کنیم. ۴۰ چهارشنبه می شود چندین ماه. ما هم بیاییم یه حرکت برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دهیم. کاری کنیم.
یا مثلاُ حدیث امام رضا علیه السلام که می فرمایند: «الإمام الأنیس الرفیق و الوالد شفیق». این حدیث را خیلی قشنگ می شود وصل داد. حدیث برای توسل پایانی جشن، سوژه زیبایی است.
خلاصه این ها می توانند سوژه های خوبی برای اجرای توسل پایانی باشد.
تذکر! (سرودهای دستزدنی) ضمناً پیشنهاد می شود از «سرودهای دست زدنی»، سرودهایی که سبک دست زدن داشته باشد، استفاده کنیم که من برایتان یک نمونه درکانال قرار می دهم. این سرودها برای پخش شدن در بین جشن خیلی خوب است. حتی زمانی که مجری اجرای خود را انجام می دهد و مسابقه اش را اجرا می کند، از مسئول صوت بخواهیم که صدا را پایین بیاورد اما قطع نکند. زمانی که مجری برای مسابقه نفر انتخاب می کند و افراد دست می زنند، این سرود تا آخر جشن اجرا می شود و افراد کم کم آن را حفظ می شوند و با همدیگر دست می زنند. این هم می تواند نکته مهمی باشد.
در مجموع هدف من این بود که در این کارگاه آموزشی نسبتاً کوتاه که ۴۰، ۵۰ دقیقه بیشتر زمان نداشت، بتوانیم با مسابقه های متنوع تری آشنا شویم. البته این ها می تواند کلیدهایی باشد که خودتان بروید و در اینترنت درباره مسابقات جذاب سرچ کنید و یا یک سری از برنامه ها را که در تلوزیون می بینید، در عمق مطلب بروید که چگونه می توان مسابقه را به خوبی اجرا کرد و ما چگونه می توانیم این مسابقه را در جشن غدیر مورد استفاده قرار دهیم.
امیدوارم مطالب بیان شده مفید باشند و دوستان بتوانند از آن ها استفاده کنند.
ممنون و متشکرم. اگر بزرگواران سؤالی داشته باشند، من درخدمتشان هستم.
موفق باشید
التماس دعا
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید