کارگاه آموزشی شماره ۱۰۱ – ماجرای فدک

کارگاه ماجرای فدک ( غصب باغ فدک چرا و چگونه انجام شد؟)
در این کارگاه آموزشی با عنوان ماجرای فدک میپردازیم به اهمیت بحث فدک، اختلافی که در قصه فدک از قِبَل حضرت صدیقه سلام الله علیها با حکومت زمان خود مطرح شد و آن دعوای عجیب و غریبی که تا مدت های زیاد استمرار پیدا کرد.
صوت کارگاه ماجرای فدک
متن کارگاه ماجرای فدک
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت همگی بزرگواران سلام عرض می کنم. بحثی که داریم، درمورد فدک است. اهمیت بحث فدک، اختلافی که در ماجرای فدک از قِبَل حضرت صدیقه سلام الله علیها با حکومت زمان خود مطرح شد و آن دعوای عجیب و غریبی که تا مدت های زیاد استمرار پیدا کرد و یکی از علامت های فارق ما و اهل تسنن شد. دعوایی که ما با آنها داریم، یک مسأله بسیار جدی و بهای سنگینی که حضرت صدیقه سلام الله علیها به صورت ظاهری در این قصه دادند.
آسیب جدی که بعد از ماجرای فدک بر ایشان وارد شد، مجموعه ای از این حرف هاست که امشب شروع خواهیم کرد تا ببینیم که مجموع این حرف ها چه خواهد شد. من صورت مسأله را اینطور طرح می کنم، با این سؤال مسأله را باز می کنم. سؤال این است که: خطبه فدک که از زبان حضرت صدیقه سلام الله علیها جاری شد، کلام مهمی که از زبان حضرت صدیقه سلام الله علیها، یکی از چهارده نور مقدس در قِبَل یک دعوای بسیار بزرگی مطرح شد، منشأ آن چیست؟ چه دعوایی است؟
معمولاً در ماجرای فدک، یک تحلیل به صورت عادی مطرح می شود. ابتدا یک گزارش تاریخی می دهیم. اینطور می گوییم: در ماجرای فدک حضرت زهرا سلام الله علیها زمینی که حدود ۴ سال دست ایشان بود، حکومت زمان این زمین را به دستور خلیفه اول از ایشان گرفت. عامل و کارگزار حضرت را از آن زمین بیرون کردند و زمین را به تصرف در آوردند. حضرت زمین را مطالبه کردند و برای گرفتن زمین مقابله کردند و کار به جایی رسید که به پاره کردن نامه و به آن جنایت ها رسید.
سؤال از این قصه معروف تاریخی این است: آیا واقعاً یک معصوم، یک حجت خدا، آن هم سومین نفر در عالم خلقت، چنین شخصیتی، چنین فردی سر یک تکه زمین دعوا کرده؟ زمینی که خیلی هم ارزش داشته. آماری که در مورد عائدات هر ساله فدک می گویند، خیلی بالا بوده. تا عدد ۱۲۰ هزار دینار هم در یک سال گفتند که از عائدات فدک است.
اما هر چقدر باشد، آیا ما به عنوان یک شیعه باور می کنیم که تمام دعوا سر یک تکه زمین و عائدات آن باشد؟ اصلاً شأن اهل بیت علیهم السلام این است که سر این مسأله دعواکنند؟ و نقطه دعوا چه بود؟ و آیا واقعاً آن اشتباهی که دستگاه سقیفه و دستگاه جور کرد، آن اشتباه سر همین بود که می خواستند یک تکه زمین را بگیرند و سر این قطعه زمین دعوایی را شروع کردند؟
سؤال اصلی که می خواهم ذهن شنونده را با آن درگیر کنم، همین است که دعوای حضرت زهرا سلام الله علیها دعوا بر سر یک مسأله اقتصادی و یک تکه زمین نبود! دعوا بر یک مسأله بسیار مهم تری بود و اثبات یک نکته بسیار مهم تری است که این را ان شاءالله عرض خواهم کرد.
زمین فدک زمینی بود که با فاصله ای از منطقه خیبر قرار داشت. زمینی بود که بدون جنگ به دست مسلمان ها رسید. مسلمان ها در تصرف فدک دخالتی نداشتند. آن نقل معروف و مشهوری که هست، این است که اهالی آنجا خودشان تسلیم شدند و زمین را واگذارکردند. خدا هم یک حکمی را در قرآن بیان کردند که ما با این حکم کار داریم. حکم انفال یا فِیع. زمین هایی که جزء اموال عمومی حساب می شود. زمین هایی که بدون جنگ به دست مسلمان ها می رسد و سایر چیزها. انفال عنوان وسیعی است.
مثلاً معادن، دره ها، خیلی از جنگل ها، مجموعه این ها می شود اموال عمومی. خدای متعال نسبت به این ها حکمی را بیان کرده که کلید حل معمای ماجرای فدک در بیان این حکم است.
سوره حشر، آیه ۶ و ۷ خدا می فرماید:
وَ ما أفاءَ اللهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُم
آن چیزهایی که به صورت (فِی) تحت اختیار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار می گیرد،
فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ
آن چیزهایی که شما برایش اسب یا شتری را نفرستادید، یعنی نجنگیدید، کنایه از این است که نجنگیدید،
وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَن یَشَاءُ.
ولکن خدای متعال از رسل و پیامبران خودش، کسانی را که می خواسته است، مسلطه کرده و خدا قدرت دارد.
بعد در آیه ۷ تکمیل کرده:
«مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی …»
آن چیزی که از اهل قری و دیار تحت اختیار پیغمبر صلی الله علیه و آله قرار می گیرد، از قبیل همین فیء، یعنی بدون جنگ به دست شان رسیده.
«فَلِلَّهِ» برای خدا است، وَلِلرَّسُولِ برای پیغمبر صلی الله علیه و آله است، وَلِذِی الْقُرْبَى برای نزدیکان پیغمبر صلی الله علیه و آله است، برای وَالْیَتَامَى، برای یتیم ها و مسکین ها است. وَالْمَسَاکِینِ، وَابْنِ السَّبِیلِ و در راه مانده ها.
بعد یک علت بیان شده است:
«کَیْ لَا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ» برای اینکه اموال پیش ثروتمندان تلنبار نشود، جمع نشود. این آیه حکم مسأله فیء است، ظاهرا یک مسأل فقهی است. اما کلید ماجرای فدک در همین آیه است و اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها حق بسیار بزرگی را در این ماجرا می خواستند مطالبه کنند. حالا وارد توضیح این آیه می شویم. وقتی دقائق و ظرایف این آیه روشن شود، معلوم می شود ماجرای فدک چه بوده و دعوا برای چه بوده است.
آیه را خواندیم، حکم ظاهری را گفتیم، اما نکته دقیقی در آن هست علتی در این آیه است که ما نمی فهمیم این علت برای چیست؟! تکرار می کنم زمین های فیء برای خداست، برای پیغمبر صلی الله علیه و آله است. نزدیکان، یتیم ها، مسکین ها، در راه مانده ها، برای اینکه اموال پیش عده ای از اغنیا و ثروتمندان جمع نشود.
این علت برای چیست و چه نکته ای قبل از آن بوده که علتش را بیان می کند. یک نظری داریم و این نظر در مورد قرآن کریم بسیار دقیق است. و آن این است که باید حواس مان باشد تک تک حرف های قرآن کریم معنا دارد. و تمام ترکیب ها و شکل هایی که در قرآن هست، همه را باید به همان صورتی که هست، معنا بکنیم.
متأسفانه سایر فرق اسلامی غیر از شیعه به این پایبند نیستند. گرچه دم از قرآن می زنند و می خواهند از قرآن دفاع کنند، اما جای جای قرآن که می رسد و می خواهند بحث کنند، خیلی راحت کلمات را جا به جا می کنند. حروف را به معانی هم دیگر می گیرند. چیزهایی را در تقدیر می گیرند، تفاوت هایی ایجاد می کنند.
با توجه به توضیحی که دادم، نکته ظریفی در این آیه هست و آن این است:
خدا می فرماید: آنچه که از فیء هست، لِلَّهِ به این لام توجه کنید برای خدا است. وللرسول، دوباره لام تکرار شد برای پیغمبر صلی الله علیه و آله است. و وَلِذِی الْقُرْبَى، دوباره لام تکرار شد برای نزدیکان پیغمبر صلی الله علیه و آله است. بعد یک مرتبه لام حذف می شود و وَالْیَتَامَى، وَالْمَسَاکِینِ، وَابْنِ السَّبِیلِ و یتیم ها، و فقرا و در راه مانده ها.
حالا سؤال جدی مطرح می شود چرا خداوند متعال در سه تا کلمه اول لام آورده و در سه تا کلمه دوم لام نیاورده است؟ این عجیب است. یک جای دیگر خدا همین کار را کرده است در آیه خمس سوره انفال. وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى باز عین همین جا وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ دوباره این نکته را داریم. کلید اصلی ماجرای فدک فهمیدن این سه تا لام و تفاوت این کلمات است. سه تا لام اول آمده که این سه تا لام در سه تا کلمه بعد نیامده است برای خدا کاری نداشت.
جالب است این که اگر به کتب اهل تسنن مراجعه کنید، راحت می گویند لام حذف شده است. خب اگر لام حذف شده، چرا خدا از همه کلمات حذف نکرده؟ خدا می توانست بگوید للله و الرسول و ذلی القربی و الیتامی. اگر می خواسته لام را بیاورد، چرا در همه کلمات نیاورده؟ در سه تا آوردن و در سه تا نیاوردن هم در این آیه فیء و هم در آیه خمس یک نکته ظریف و یک پیام دارد. که این را باید حل کنیم. فعلا فقط سؤال مطرح کردیم و قدم قدم جلو رفتیم. اما نکته این است در زبان عربی می گویند لام برای ملکیت و اختصاص است.
آیه دارد یک چیزی می گوید؛ واضح ترین معنایی که برای (لام) گفته اند: این که (لام) علامت بر این که آن چیزی که داخل می شود بر (لام) قبل از (لام) برای بعد از (لام) علامت ملکیت، مالکیت آن بعد از (لام) مدخول، (لام) مالک قبلش هست یا قبل از (لام) مختص به آن هست به تعبیرات مختلف به کاربرده اند.
نکته ای که در این آیه می گوید، این است: آن کسی که صاحب اختیار اموال عمومی است، خدا و پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله است و ذوی القربی؛ نزدیکان پیغمبر صلی الله علیه و آله. اینها صاحب اختیار و مالک این اموال هستند. چگونه باید تقسیم کنند؟ خودشان می دانند! خودشان چه ویژگی هایی دارند؟ خدای متعال علم الهی دارد و از هر خطایی، ظلم نمی کند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله علم الهی دارند و معصوم از خطا و اشتباه است.
نتیجه: نفر سوم این افراد که ذوی القربی هستند، آن هم باید کسی باشد که علم الهی دارد و معصوم از خطا هست. که چه کار کند؟ این اموال عمومی باید مصرف شود، مورد مصرف آن یتامی و مساکین و در راه مانده ها هستند. اما نکته خیلی مهم هست، این است که من به یک فقیر چقدر باید از این اموال عمومی بدهم؟ شما تصور کنید دو نفر در جامعه ای زندگی می کنند.
فرض کنیم خرج امروز نفر اول هزار تومان هست، خرج امروز نفر دوم دو هزار تومان هست. شما اگر به نفر اول روزی هزار و پانصد تومان بدهید، پانصد تومان اضافه بر خرجش داده اید. به مرور زمان این پانصد تومان ها جمع خواهد شد و او ثروتمند خواهد شد و اگر به نفر دومی که خرجش روزی دو هزار تومان بوده، شما روزی هزار تومان بدهید، این روز به روز فقیرتر خواهد شد.
خب ما چگونه تشخیص بدهیم؟ من آدمِ عادی که نمی توانم. کسی که علم الهی دارد می داند که به فلان شخص چقدر داده بشود این اموال چگونه تقسیم شود.
روایتی از حضرت کاظم علیه السلام در کافی هست، در مورد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی خمس را تقسیم می فرمودند، آخرین دینار به آخرین نفر می رسید. با این که یکنواخت نمی دادند، این گونه نبوده که به همه یکسان بدهند، به تناسب افرادی که دارد، به تناسب نیاز می دادند. اما می دانستند چقدر باید بدهند، هم به مجموعه دارایی علم دارند، هم به مورد مصرف.
بنابراین نکته ای که در این آیه هست، این است که اختیاردار اموال عمومی خداست، پیغمبر صلی الله علیه و آله و ذوی القربی.
موارد مصرفی دارد. یتامی، مساکین، ابن سبیل از موارد مصرف آن هستند. آنها با ملکیتی که دارند، با علمی که دارند، با عصمتی که دارند، می دانند که چه چیزی را تقسیم بندی کنند، آنها چون درست تقسیم می کنند «کی لا یکون دولت بین اغنیا منکم» اموال پیش عده خاصی از ثروتمندان جمع نخواهد شد.
نظریه عدالت در حقیقت در اسلام، مبتنی بر همین آیه است. این ساختار آیه، خب اموال عمومی که یکی از آن فدک بود و هزاران چیز دیگر، زمین های فراوان و امور مختلفی که از «انفال و فی» همه اینها تحت اختیار این سه گروه است: یعنی خدا، پیغمبر صلی الله علیه و آله و ذوی القربی.
تا اینجا مالکیت را فهمیدیم. قدم بعدی با توجه به این توضیحی که دادم، به نظرم یک مرحله قصه روشن شد و آن نکته این است که فدک با این توضیحی که دادم، ملک خدا، پیغمبر صلی الله علیه و آله و ذوی القربی است. کما این که سایر زمین ها و سایر اموال عمومی.
یکی از آنها فدک بود. زمین های دیگر هم بود، اموال عمومی دیگر هم بود، از همین قبیل بود.
اتفاقی که در ماجرای فدک افتاد، در ذیل «و آت ذی القربی حق» حدیث آن از شیعه و سنی نقل شده، خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله وحی کرد، خدا به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وحی کرد که پیغمبر ما، حق ذوی القربی را به او بدهد. این حق ذوی القربی را به او دادند، معنایش این نیست که هدیه بدهد، به او حق او را بدهد.
روایت از شیعه و سنی داریم. مثلا در نقل اهل سنت داریم که ابی سعید خدری گفت: از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند که: فاطمه! این سهم تو است، این حصه تو هست.
یعنی چه؟ یعنی اموال عمومی که ایشان اختیاردارش بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سهم فدک را به عنوان چیزی که اختیارش باید به حضرت زهرا سلام الله علیها داده بشود، به ایشان دادند و با این کار مسئله مهمی را ثابت کردند. به همه فهماندند که ذوی القربایی که در این آیه آمده است، یعنی فاطمه و علی.
بنابراین قصه فی و اموال عمومی که فدک یک نمونه اش بود و واگذاری فدک، تعبیری که گفته اند فدک هدیه پیغمبر صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها بود، شاید درست نباشد. هدیه وقتی است که من مالک هستم و سهم خودم را به کس دیگری می دهم.
نه، فدک حق حضرت زهرا سلام الله علیها بود که خدا دستور داد این حق را بده. آیه «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» عین این آیه است که «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً»، مهریه زن ها را به آنها بدهید. مهریه زن ها، حق زن هاست. هدیه شوهر به آنها نیست حقی است که خداوند برای آن ها به عنوان مالک این مهر قرار داده است.
حضرت زهرا سلام الله علیها مالک این بود. امیرالمؤمنین علیه السلام مالک فدک بودند. چون ذا القربی در این آیه بودند با کاری که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کردند، این قسمت تعیین شد، بریده شد، جدا شد، تحت اختیار قرار گرفت تا همه بفهمند ذا القربی حضرت زهرا سلام الله علیها است. ذا القربی امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. این فهمیدن نکته بعدی ماست که حالا که فهمیده شد، چه چیزی به دنبال دارد؟
❗️نکته بعد؛ خوب عرض بنده را دقت بفرمایید. سه تا مالک هست، خدا، پیغمبر صلی الله علیه و آله و ذا القربی. خداوند متعال که مالک هست. یعنی خود خدا می آید روی زمین این زمین ها را تحت اختیار می گیرد و خودش به آن رسیدگی می کند؟ قطعاً این طوری نیست. سهمی که مربوط به خدای متعال است، تحت اختیار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است تا وقتی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند، دو سهم از این سهم ها تحت اختیار پیغمبر صلی الله علیه و آله بود.
یک سهم، سهم خداوند بود که تحت اختیار پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و یک سهم، سهم خود ایشان بود که اختیاردارش پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و یک سهم هم سهم ذا القربی.
حالا یک سؤال مهم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که از دنیا رفتند، سهم خداوند و سهم پیغمبر صلی الله علیه و آله تحت اختیار چه کسی در می آید؟ تنها باقی مانده از این صاحب اختیاران، ذا القربی. اتفاقی که در فدک افتاد این است. «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ» فهمیدید که ذا القربی حضرت زهرا سلام الله علیها است، بدانید بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله صاحب اختیار سهم خدا، صاحب اختیار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، صاحب اختیار سهم ذا القربی، هر سه نفر ذاالقربی هستند.
به عبارت دیگر سهم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به ذا القربی به ارث رسیده است. اما این ارث، ارث یک پدر به همه فرزندانش، همه وراثش نیست. این ارث، ارث معصومی است به معصوم دیگر. ما اصطلاحاً به آن می گوییم وراثت اصطفائی؛ وراثتی است بین برگزیدگان.
لذا تا وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد سهم ها رسید به حضرت زهرا سلام الله علیها بعد امیرالمؤمنین علیه السلام، بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام تمام این سهم ها به امام مجتبی علیه السلام رسیده است نه کس دیگر. بعد از امام مجتبی علیه السلام به فرزندان امام مجتبی علیه السلام نرسیده است، به امام حسین علیه السلام رسیده است و بعد از سیدالشهدا علیه السلام، به امام سجاد علیه السلام و بعد از امام سجاد علیه السلام، این سهم بین همه فرزندان به امام باقر علیه السلام رسیده است.
معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که ذا القربی در این آیه، صاحب اختیار جمیع اموال عمومی بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است. دعوای بر سر فدک، دعوای بر سر ولایت و صاحب اختیاری بر جمیع اموال عمومی بود. قصه فقط یک قطعه زمین نبود. این قطعه زمین اگر به حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده بود، همه اموال را باید به حضرت زهرا سلام الله علیها می دادند و جالب این است در بعضی از دعواها دارد که حضرت زهرا سلام الله علیها مطالبه خمس را هم از این ها کردند.
جالب این است که خلیفه اول گفت که من سهم ذا القربی را به تو می دهم. از شش سهم خمس، من یک سهمش را می دهم. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند که سهم خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و ذا القربی را هم باید بدهی، اختیار سه سهم دیگر هم با من است. همه اش مال من است و طرف مقابل این را فهمیده بود. فهمیده بود که اگر فدک را بپذیرد، به این معنامی باشد که ذوی القربی را پذیرفته است و اگر ذوی القربی را قبول نماید، فاتحه تمام اموال عمومی و خمس را خوانده است.
وقتی که بعد از محاجه حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدک، خلیفه اول کمی کوتاه آمد، نفر دوم به او گفت: اگر فدک را بدهی، چه کسی می خواهد خرج لشکر را بدهد؟! مسئله فقط زمین نبود، این ها می دانستند که اگر فدک داده شود، خزانه از اموال عمومی خالی می شود و دیگر نه خمس و نه زکات به ایشان می رسد پذیرفته اند که صاحب همه اینها کس دیگری است.
به عبارتی خلع سلاح کامل شده بودند. با توجه به این نکته، بحث دیگری هم روشن می شود «فدک» هدیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها بود. چرا حضرت زهرا سلام الله علیها مطالبه ارث کردند؟یکی از چیزهایی که محل دعواست، این است که مگر فدک هبه نبود؟ چرا حضرت زهرا سلام الله علیها مطالبه ارث کردند؟
پاسخ به این سؤال با توضیحاتی که ارائه شد، روشن است. از بسیاری شنیدیم که می گویند علت اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها مطالبه ارث فرمودند، این می باشد: گفتند که حال که قبول نمی کنید هدیه است، چون برای پدرم است، به ارث بردم.
خیر اینگونه نیست! هر دو حرف حضرت زهرا سلام الله علیها این می باشد: حضرت زهرا سلام الله علیها مطالبه ملک خودشان را کردند و مطالبه ارث استعفایی کردند. جالب است! حضرت زهرا سلام الله علیها به دو آیه در خطبه فدک استشهاد می نمایند.
«ورث سلیمان داوود»، «یرثنی ویرث من آل یعقوب» هر دو آیه مربوط به مطالبه ارث استعفایی است. هر دو ارث بردن معصوم و حجت خداوند است، از معصوم و حجت خدای دیگر، مانند سلیمان پیامبر علیه السلام از داوود علیه السلام ارث برد. همان مقامی که داوود علیه السلام داشت، به سلیمان علیه السلام رسید.
حضرت زهرا سلام الله علیها همین را مطالبه کردند این حقی است که از پدرم به من رسیده است. شما معتقدید و قبول دارید؟ و آنها معتقد بودند حضرت زهرا سلام الله علیها معصوم است و معتقد بودند مصداق ذوی القربی در آیه هستند و عموم مردم هم این را می دانستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از آن، کار را در ماجرای فدک تمام کرده بودند. در حقیقت حضرت زهرا سلام الله علیها در مطالبه ارثشان دعوای دیگر نبود.
شنیدیم یک عده می گویند: هبه یک دعوا بود .حضرت سلمنایی گفتند: ارث یک دعوای دیگر بود. خیر، تمام دعوا یک چیز می باشد. حضرت زهرا سلام الله علیها فدک و اموال عمومی را مطالبه کردند به عنوان اینکه مال خودم می باشد و سهم خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به من ارث می رسد. وارث این ها هستم به عنوان مصطفی و برگزیده.
این ها را کنار هم بگذاریم، متوجه می شویم انتقال اموال از یک معصوم به معصوم دیگر معلوم می گردد حدیث معروفی که هم از مهدی خلیفه عباسی نقل شده است و هم از هارون که به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردند، حدود فدک را بفرمایید تا ما آن را پرداخت کنیم، به سبب اینکه اینقدر مطرح می شود و به شما ظلم شده است.
حضرت فرمودند: یک حد آن ماوراءالنهر است. یک حد آن مرز چین است. حد دیگرش بحرالمیت است وتمام اطراف مملکت را گفتند. اگر دقت کنیم، تمام این زمین ها بدون اذن امام معصوم به فتح مسلمانان در آمده است و قانون اموال وفی، اموال عمومی در همه این ها صادر و جاری شده است.
امام در حقیقت بیان می کنند تمام این ها اموال عمومی است و اختیارش با ماست. اگر بخواهی پرداخت کنی، باید همه شان را بدهی و نکته مهم این است که اگر واقعا آن دعوا به نتیجه رسیده بود و حاضر شده بودند زمین را بدهند، باید خلافتشان را کنار می گذاشتند. چون عملا پذیرفته بودند اختیار اموال عمومی با فرد دیگری است و آن اختیار اموال عمومی را به او واگذار کرده ایم و تمام شده است.
بنابراین دعوا، یک دعوای جدی بوده است. دعوا بر سر یک مسئله اقتصادی کوچک نبود دعوا بر سر این بود که این حق برای چه کسی می باشد؟ و اختیاردار اموال نه فقط این مال، بلکه همی اموال با اوست. یک گام جلوتر برویم وفضای دیگری از ماجرای فدک را بیان کنیم.
ممکن است این سؤال پیش آید حضرت زهرا سلام الله علیها این مطالبه را کردند این اختلاف را مطرح کردند و پافشاری براین مسئله کردند اما نتیجه نداد و زمین را گرفتند. چرا حضرت زهرا سلام الله علیها این کارا کردند؟ و چرا تا این حد آمدند؟ نکته بزرگتر و مهمتری وجود دارد و این است که ۱۴ نور مقدس علیهم السلام، وظایف مهمی دارند که عبارت است از هدایت بشر و حفظ حقیقیت دین و مذهب و اینکه حجت بر خلق تا روز قیامت تمام شود.
در این مسیر، یک انحراف بزرگ در روز سقیفه اتفاق افتاد و آن انحراف بزرگ سبب شد که کار را به جایی برساند که جامعه اسلامی داشت به انحراف کشیده می شد و حق و باطل زیر و رو می شد. بسیار هم زیرکانه جریان سقیفه در حال پیشرفت بود. در این میان کسی باید کاری کند که حق باقی بماند.
نکته مهم این است که خدای متعال تقدیری برای معصومین علیهم السلام قرار داده است و معصومین علیهم السلام مبتلا به بلاهایی می شوند و در اثر آن بلاها هم بندگی خدا را می کنند، هم خودشان به قرب می رسند، بالا می روند و رشد می کنند (بالاتر از آن حدی که هستند و ما نمی فهمیم) و هم بشر را هدایت می کنند.
حدیثی است که شاید مربوط به ماجرای فدک نباشد و در رابطه با سیر دیگری از این عوالم، در خلقت انوار اهل بیت علیهم السلام است. خدا نور پیغمبر صلی الله علیه و آله را خلق کرد و از نور ایشان، نور امیرالمؤمنین علیه السلام، نور صدیقه کبری سلام الله علیها، نور امام مجتبی علیه السلام و سیدالشهداء علیه السلام را خلق کرد. بعد اشباح ایشان را خلق کرد.
بعد در آن روایت است که خدا ملائکه را خلق کرد. ملائکه تسبیح خدا را از این انوار یاد گرفتند بعد خدا ظلمت را خلق کرد. ظلمت که خلق شد، تاریکی همه جا را گرفت. ملائکه وحشت کردند و به خدا عرض کردند: سبوح قدوس، خدایا از وقتی که ما این اشباح و انوار را شناختیم، این وحشت و اضطراب ما را فرا نگرفته بود.
این ظلمت از کجاست؟ این ظلمت را از ما دور کن و از بین ببر در آن روایت است که خدای متعال قندیل هایی از رحمت خودش خلق کرد. (نمی فهمیم معانی احادیث چیست). این قندیل ها نصب شدند. (کجا؟ باز هم نمی فهمیم.) قنادیل نوری داشتند که به واسطه نور این ها، تمام ظلمت ها از بین رفت ملائکه عرض کردند: خدایا نور این قنادیل از چیست؟ خدا خطاب کرد: «هذا نور أمتی فاطمه الزهراء. این، نور کنیز من، فاطمه زهرا سلام الله علیها است».
این قصه ای که در آن عالم دیگر (عالم ظلمت و انوار) اتفاق افتاده است، تجلی اش در این عالم، همین می شود. به نور صدیقه کبری سلام الله علیها ظلمات از بین رفته است. این در همین دنیا است. به کاری که صدیقه کبری سلام الله علیها در این عالم کرد، به بلایی که حضرت زهرا سلام الله علیها در این عالم مبتلا شد، به گرفتاری ای که حضرت زهرا سلام الله علیها پیدا کرد، ظلمت ها را از بین برد.
تمام حجاب های ظلمانی که داشت همه جا را فرا می گرفت و بنا بود همه چیز را واژگون کند و هیچ حقی باقی نماند را از بین برد. در بلای عظیمی که حضرت زهرا سلام الله علیها اتفاقا در خصوص ماجرای فدک تحمل کرد، هم قصه ولایت خودشان بر اموال عمومی را مطرح کردند و هم در کنارش این قصه ثابت ماند و آن ابتلاء و بلا، بشر را به جایی رساند که بفهمد و این حق جاودانه بماند.
قدم بعد! ابتلاء عظیمی که حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند و به ماجرای فدک برای ایشان اتفاق افتاد، همان چیزی بود که به اصطلاح، هدایت بشر را در عالم به عهده داشت. عرض من تا اینجا این شد. ماجرای فدک خیلی فراتر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم و پافشاری حضرت زهرا سلام الله علیها بر ماجرای فدک مسأله بسیار جدی و مهمی است.
نباید قصه را فقط محدود به یک تکه زمین و یک مسأله اقتصادی و حتی این مسأله که (خلافت متعلق به ما است یا نه) کرد. بلکه بسیار فراتر است. در لایه اولش، قصه اصل ولایت و صاحبان اموال عمومی است و در لایه دومش این ابتلاء عظیمی که خدا برای حضرت زهرا سلام الله علیها تقدیر کرده است.
حالا این را می خوانیم: «اَلسَّلامُ علیکِ یا مُمتَحَنَهُ امتَحَنَکِ الَّذی خَلَقَکِ قَبلَ أَن یَخلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِما امتَحَنَکِ صابِرَهً». خدا تو را در این امتحانی که کرد، صابر یافت. حضرت زهرا سلام الله علیها امتحان هایی در عوالم مختلف شده اند، اما تجلی آن امتحانات در این عالم، همین اتفاق و مصیبت بزرگی است که برای حضرت زهرا سلام الله علیها افتاده است.
لذا روی این جهت باید خیلی فکر کنیم کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها کردند، برای پذیرش این ابتلاء و رساندن حق به بشریت، من و شما باید حفظ کنیم. اهتمام اینکه بزرگان ما دارند برای اینکه خطبه فدک را حفظ کنید، یاد بگیرید، منتقل کنید به همدیگر، ماجرای فدک را بگوئید، برای این است که در این ماجرای فدک، در نقل این خطبه، در این ماجراهایی که در این مجموعه گذشته، در این حرف هایی که زده شده، در این ابتلائات چیزهایی برای بشر ثابت می شود و روشن می شود.
حالا یک قدم آن را من می گویم یک گامش را من عرض می کنم، ابتدای خطبه فدک را حتما با دقت بخوانید. تصویری که از ورود حضرت زهرا سلام الله علیها به مسجد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شده، تصویر بسیار بسیار عجیبی است. تصویر بسیار عجیبی است که باید روی آن فکر کرد که چرا راویان این جریان اینقدر قصه برایشان مهم بوده که وقتی حضرت خواستند بیایند، جلباب به تن کردند.
جلباب چادر است خمار به سر کردند، مقنعه گذاشته اند، بعد دارد در جمعی از زنهای مهاجر و انصار آمدند بعد دو وصف عجیب دارد. روی تصویر این دو وصف عجیب فکر کنید: «تجر ادراعها تطا ذیولها» ادراع جمع درع هست. درع نه آن جلباب هست و نه آن چادر است و نه آن خمار است!
چیز دیگری است، درع به لباسی می گویند که تا زانو است. کمی از زانو پایین تر، لباس های بلندی که تا زانو است. شما تصور کنید بی بی چادر که پوشیده اند، مقنعه هم که به سر کرده اند، لباسی هم به تن شان بوده است.
آن لباس درع حضرت بوده، بعد راوی چیزی که برایش جلب توجه کرده، این است که بی بی سلام الله علیها وقتی وارد مسجد می شدند، آن لباسی که تا زانو بود، روی زمین کشیده می شد. آنقدر وضع حضرت به گونه ای بوده که پایشان را می گذاشتند روی لبه های این چادر، دم این لباس، پایین این لباس. «تطا ذیولها» دامن این لباس را لگد می کردند. این موضوع دو نکته در خود دارد.
- این سؤال مطرح می شود که: چرا لباسی که تا زانو بیشتر نبوده، این لباس باید روی زمین کشیده شود؟یک معنا بیشتر ندارد دیگر، باید آن شخص آنقدر قد خمیده باشد که لباسش به روی زمین برسد.
- دوم چرا لگد می کرده؟ معنایش این است که خیلی راحت و با تعادل نمی توانستند راه بروند.
آن جمله ای که در ابتدای خطبه دارد که آن هم فکر کنیم «اقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها» یک مشت زن دور حضرت را گرفته بودند. عملا زنها برای این می آمدند که بی بی را مراقبت کنند و محافظت کنند. این یک گوشه این قصه است، یک گوشه این جریان عجیب است، یادمان نرود، دوباره دارم می گویم؛ آن بلای عظیمی که حضرت زهرا سلام الله علیها به جان خریدند و تحمل کردند، بشریت را دارد نجات می دهد. ببینیم، دقت کنیم، آن بلا را حفظ کنیم و منتقل کنیم.
خب دوباره بر می گردیم این ماجرای فدک جوانب عدیده ای را برای من و شما روشن می کند. روی همه این موارد فکر کنیم. از تمام این حرفهایی که زدیم، می خواهیم جلوتر برویم. باز قصه را بصورت یک قصه عادی مجمع خیلی معمولی بگوییم. حتی از جهت عادی و معمولی هم قصه را نگاه کنیم، باز هم حضرت زهرا سلام الله علیها پیشروی این جریان بودند.
ما چند سؤال داریم از کسی که جای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نشسته است. چند تا کار خلاف انجام داده، حضرت زهرا صلی الله علیه و آله اینها را برای ما باقی گذاشته اند.
❗️نکته اول؛ یک نفر صاحب اختیار زمینی است. زمینی در دست دارد. در مقابل ادعا شده که این زمین مال این شخص نیست. هنوز هیچکدام از مراحل قضایی طی نشده، نه دادگاهی، نه به اصطلاح دادستانی و نه مدعی هیچ کسی نبوده، صرفا یک ادعایی مطرح شده. کسی ادعا کرده که این زمین مال این شخص نیست.
سؤالمان از خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله، کسی که جای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نشسته، این است به چه مجوزی به کدام دین، به کدام آیین، به کدام قانون از قوانین هر دین و آیین و مذهبی قانون انسانی، به کدام قانونی قبل از اجرای مراحل قضایی، یک نفر را از زمینش بیرون می کنید و زمینش را از اختیارش در می آورید؟ این سؤال اول ماست. به چه ملاکی این کار را کرد؟ برای چی این کار را کرد؟ چه توجیهی برای این کار داشت؟
❗️نکته دوم؛ به صراحت برگشت گفت فدک فیء است و مال مسلمان هاست. دلیل بر این حکم چیست؟ با این توضیحاتی که ما دادیم و با این بیانی که قرآن کرده، نهایت این بود که می گفت مال پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است. چه توجیحی برای این کار داشت؟ از کجا آورد که مال مسلمانان است؟ این حرف خلاف را از کجا آورد. به چه دلیل این حرف را زد که فدک مال مسلمانان است.
❗️نکته سوم؛ بر فرص محال که فدک مال مسلمانان باشد، متولی امور مسلمانان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و متولی امور مسلمانان آن زمین را تحت اختیار یک نفر قرار داد. این شخص چکاره است که بگوید آن نفر اشتباه کرده؟ یک نفر متولی امور مسلمانان است و آن کسی که متولی امور مسلمانان است، آن کار را انجام داده. اعتراض به چه چیزی دارند؟
با وجود شاهدهایی بر این قضیه، بی بی سلام الله علیها وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله دستور خدا را اجرا کردند، شاهد گرفتند نوشتند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله. بماند که نوشته پیغمبر صلی الله علیه و آله را در اولین ادعایی که حضرت زهرا سلام الله علیها کردند و در اولین حضورشان قبل از خطبه فدک گرفتند، آب دهان به مهر پیغمبر صلی الله علیه و آله انداختند و نامه را پاره کردند.
عجیب تر این است قاضی و مدعی یک نفر باشد قاضی خلیفه است، مدعی هم خود خلیفه است. یعنی طرف دعوای حضرت زهرا سلام الله علیها خود خلیفه بود. خودش هم حکم می خواست و خودش هم می خواست قضاوت کند. عجیب تر این که معترف بودند که به شهادت آیه تطهیر، حضرت زهرا سلام الله علیها را معصوم می دانستند. مطالبه از معصوم چه معنی دارد؟ مطالبه بینه در صورتی می کنیم که در یک نفر احتمال دروغ بدهیم در مورد معصوم که احتمال دروغ نیست.
صدیقه کبری سلام الله علیها شاهدهایی که آورده بود: امیرالمؤمنین علیه السلام، امام مجتبی علیه السلام، سیدالشهدا علیه السلام و ام ایمن بودند. امیرالمؤمنین علیه السلام را که گفتند شوهرش است و به نفعش حکم می کند؛ حال آنکه جزء آیه تطهیر است. حسنین علیهم السلام که گفتند بچه هستند، شهادتشان قبول نیست و حال آنکه سیدا شباب اهل جنت هستند و دروغ نمی گویند.
ام ایمن که پیغمبر صلی الله علیه و آله درموردش فرموده بودند: ام ایمن زنی از زنان بهشت است. می دانیم که اگر کسی دروغ بگوید، به بهشت نمی رود و عجیب آنکه علاوه بر اینها، شهادت یک مرد و یک زن در اموری مثل امور مالی به راحتی قبول می شود. تمام اینها خلاف هایی است که اینها مرتکب شدند.
از همه اینها عجیب و عجیبتر آن که جسارتی که بعد از آن کرد هم به صدیقه کبری سلام الله علیها و هم به امیرالمؤمنین علیه السلام تعبیر عجیبی دارد وقتی دید تغییری در مردم ایجاد شد، خلیفه گفت آنقدر سرو صدا نکنید. ای انصاری که شنونده هستید، آنچه اتفاق افتاد، روباهی بود؛ شاهدش را دمش آورده بود.
جسارت تا کجا؟ به این حد؟ به امیرالمؤمنین علیه السلام به حدی جسارت کرد که گفت: رفته در خانه نشسته، زن ها را جلو انداخته از بچه ها و ضعفا کمک می گیرد. همه چیز را زیر پا گذاشتند؛ چون فهمیده بودند که اگر پای این جریان تا آخر کار ایستادگی نکنند، بازنده این بازی می شوند. اگر بازنده این ادعا شوند، همه چیز را از دست داده اند.
اول نفهمیدند کار به کجا کشیده می شود و نتیجه کار هم این شد که دیدند که اگر بازنده این بازی شوند و شکست بخورند، در این مدعا، همه چیز را از دست دادند و پایان کار هم این شد اتفاقی که در آخر افتاد. آنقدر صدیقه کبری پافشاری کردند، تصمیم گرفتند یکی بنویسند و یکی نامه را دوباره بگیرد و نامه خلیفه را پاره کند و کاری بکند که بی بی سلام الله علیها دیگر از جا بلند نشوند و بعد از آن اتفاقات و مصائب عجیبی که برای بی بی سلام الله علیها اتفاق افتاد، بعد از آن شما نمی بینید صدیقه کبری سلام الله علیها حرکتی کنند.
بیرون بیایند و دنبال جریان فدک را بگیرند. دستگاه ثقیفه به خیال خودشان پیروز ظاهری شدند اما این بلا و پذیرش این بلا از جانب حضرت صدیقه سلام الله علیها، هدایت بشر بود. دفاع از ولایت بود و همه چیز را از برای تاریخ باقی گذاشت که آنهایی که دنبال حق هستند، بفهمند که حقیقت کجاست.
بار دیگر عرض می کنم و ختم می کنم که حواسمان باشد جریان صدیقه کبری سلام الله علیها و وقایعی که برای حضرت اتفاق افتاد، بویژه جریان خطبه فدک، خطبه دوم حضرت زهرا سلام الله علیها که مجموعه اینها نکات مهم تاریخی دارد، مجموعه این قضایا و اتفاقات، همه اش برای این بود که من و شمایی که هزار و چهارصد سال گذشته، بتوانیم راه حق را بفهمیم.
خیلی دور از انصاف است و نامردی است که بگذریم و عده ای از بزرگان ما که عرشی بودند، از جنس دیگر و از فضای دیگری بودند، همین هایی که اینهمه بلا را متحمل شدند که من هدایت پیدا کنم و آنوقت من حاضر نشوم یک قدم بردارم و دفاع و حفظ کنم. کاری کنیم که بتوانیم با چنگ و دندان، آنچه که به ما رسیده، حفظ شود. به نسل های دیگر منتقل شود.
عبارت دیگری هم در آخر همین زیارتی که اشاره کردیم برای حضرت زهرا سلام الله علیها است که امیدمان به این است که با ولایت تو «اطهرنا بولایتک» با ولایت توست که ما پاک می شویم. با تصدیق آنچه که تو برای ما باقی گذاشتی، پاک می شویم.
باور کنیم خوشنودی دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در همین عصر و زمان، در همین مسئله است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
دیدگاهتان را بنویسید