کارگاه آموزشی شماره ۱۱۸ – کارگاه انگیزشی خدمتگزاری محرم

صوت کامل کارگاه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
اَلسّلامُ عَلَی الحُسَین وَ عَلَی علیّ بنِ الحُسَین وَ عَلی اَولادِ الحُسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسین
می پرسند و به راستی جای سؤال هم هست که اگر امام حسین سلام الله علیه و اولاد الحسین و علی بن الحسین و شهیدان کربلایی به شهادت رسیدند، پس بنابراین از قفس این دنیا پر کشیدند، به قرب الی الله رسیدند و اکنون در نعمت جوار قرب خداوند و در بهشتِ آنچه که آرزو می کرده اند، خرامیده اند و در راحت و ناز و نعمت هستند و اکنون دیگر غمی ندارند. اگر این چنین است، چرا ما باید بر آنها بگرییم یا مویه کنیم یا لابه کنیم یا سینه بزنیم یا اندوهناک باشیم و اشک بریزیم؟
سنّی و شیعه نوشته اند که شخص حمزه سیدالشّهدا علیه السلام در پیش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسیار محبوب بوده و مقامی بسیار والا و شایسته داشته و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را اسد الله و اسد الرّسول، شیر خدا و شیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نامیدند و مردی سلحشور و پر شجاعت بوده و هم نوشته اند که وقتی که در جنگ احد، حمزه به دست وحشی، غلام هند جگرخوار به شهادت رسید و وحشی او را مُثله و بدنش را غرق زخم ها کرد و انگشت ها و پلک او و لب های او و گوش او و بینی او را برید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی که بالای سر جنازه مطهر او رسیدند و دیدند که سینه اش را شکافته اند و جگر او را بیرون کشیدند و بدنش را به چنین وضع دهشتناک و فاجعه باری در انداخته اند، بسی گریستند. به حدی که امام صادق علیه السلام فرموده اند: روزی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخت تر از آن روز نبود که جنازه عمّ خود و عموی خود را به آن حال دید و مورخین اسلام در تاریخ اسلام نوشته اند. سنّی ها و شیعیان تفاوتی نمی کند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از جنگ احد، وقتی که غروب به مدینه برگشتند، عده ای از زنان انصار نشسته بودند و بر شهیدان خویش می گریستند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را از گریستن منع نکرد اما با اندوهی بسیار رقّت انگیز که اشک در چشم مبارکش بود، فرمود: اما عَمّی حَمزه فَلا بَواکی لَه. «کسی نیست که بر عمویم حمزه بگرید» و به اتاق و به خانه خودشان تشریف بردند. وقتی که زنان انصار چنین سخنی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به گوششان رسید، شهیدان خود را رها کردند و بر در خانه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدند و نشستند و شروع کردند نوحه خواندن بر حمزه و گریستن بر او. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خانه بیرون آمدند و با این زنان در گریستن همراهی کردند و آنان را دعا فرمود.
می بینید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمود که عمویم به شهادت رسیده و به قرب خدا پر کشیده و اکنون در جنّت و بهشت است و بنابراین معنا ندارد که بر عموی من گریه کنید. نه تنها منع نکردند، بلکه تشویق فرمودند و آن زنان را دعا کردند و خودشان هم می گریستند. امام سجاد و زین العباد، چهارمین امام سلام الله علیه چهل سال بعد از فاجعه کربلا زنده بودند و بر پدر خویش و برادران شهید خویش می گریستند. امامان دیگر ما، باقر العلوم علیه السلام، امام صادق علیه السلام، حضرات اهل بیت و ائمه علیهم السلام مخصوصاً حضرت رضا علیه السلام هم می گریستند و هم تشویق بر گریستن بر حسین علیه السلام می کردند. حضرت رضا علیه السلام فرمود: که مصیبت حسین علیه السلام پلک های ما را زخم کرده است، از بس گریسته ایم و فرمود: یا بنَ الشّبیب! ان کُنتَ باکیاً لشیءٍ فابکِ لِلحُسین علیه السلام. بر هر چیزی که خواستی گریه کنی ای پسر شبیب (شخصی از شیعیان)، بر حسین علیه السلام گریه کن.
آیا ائمه علیهم السلام نمی دانستند که سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام در نتیجه فاجعه عاشورا به بالاترین مقام قرب الی الله رسیده و به سوی خدا پر کشیده و در بهشت خرامیده و آسوده؟ چرا می دانستند. اینکه کسی به مقام قرب برسد یا به بهشت وارد شود، معنایش این نیست که اگر او را به فجیع ترین وضع کشتند، ما شادمان باشیم. از نظر فطری و حتی عقلانی وقتی کسی را دوست دارید، بر درد او دردمندید و بر شادی او خرسندید.
پس می بینید که سیره و روش و سنت اهل بیت علیهم السلام همه نه تنها گریستن و محزون بودن بر ابی عبدالله الحسین علیه السلام و فاجعه عاشورا بوده، بلکه شیعیان را به گسترش این فرهنگ عزاداری و اقامه عزای بر سیدالشهدا علیه السلام تشویق می کردند و این امر را بهترین وسیله قرب الی الله و موجب غفران گناهان و آمرزش بندگان می دانستند که حضرت رضا علیه السلام به همان پسر شبیب فرمود که ای پسر شبیب، اگر بر حسین ما گریه کنی، به گونه ای که اشک بر گونه های تو جاری شود، خداوند گناهان پیشین و گناهان جدید تو را می آمرزد و مورد رحمت خدا قرار می گیری.
اینکه ما کسی را دوست داشته باشیم، در شادی او شادمانیم و در غم او اندوهگین هستیم و اگر بهترین دوست ما یا پدر ما یا مادر ما یا کسان ما را به طرز فجیعی به قتل برسانند و مظلوم هم باشند و به ناحق هم کشته شده باشند، اینکه مظلوم بودند و در نتیجه در پیش خدا آمرزیده شدند یا بهشتی هستند، مانع از این نیست که اندوه ما بر آنها اندوه نباشد و شادی کنیم.
حتی شما در فرهنگ دیرین ایرانیان می بینید که ایرانیان بر سیاوش می گریستند که سیاوش یک قهرمان ایرانی بوده که در جنگی و در نبردی کشته شده. ایرانیان سال ها بر سیاوش می گریستند و نمی گفتند چون روز رستاخیز او رفتار نیک داشته یا مثلاً در راه وطن سلحشوری کرده، بنابراین در مصیبت او شادمان باشیم، پایکوبی کنیم، دست افشان باشیم و برقصیم. این خلاف فطرت آدمی است. پس نتیجه می گیریم که اگر امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده است و در بهشت جاودان هست و از این غم خانه دنیا پرکشیده، این دلیل بر این نیست که در روز عاشورا و در سالگشت این عزا شادمان باشیم. بلکه ما شیعه ایم و پیرو فرهنگ امامان خویش. همه چیز را از رسم و سنت امامان علیهم السلام می آموزیم و امامان ما از بعد از عاشورا از امام سجاد علیه السلام تا به امام عصر علیه السلام همه می گریستند. آن هم چه گریه و حزنی و هم ما را به گریستن بر غریب و مظلوم کربلا و شهید نینوا تا به اینجا دعوت می کرده اند.
در مقابل؛ امویان و سفیانیان، همانانی که دستانشان به خون مظلوم کربلا حسین بن علی علیه السلام آغشته بود، آنها در طول حکومت نحس شصت ساله خویش بعد از عاشورا، روز عاشورا را روز جشن و سرور خود قرار دادند. «و فرحت به آل زیاد و آل مروان». حتی به شکرانه اینکه توانسته اند حسین بن علی علیه السلام را به آن وضع فجیع بکشند، با جسارت تمام آن روز را روز تبرک و مبارک می دانستند و روزه می گرفتند و روزه آن روز را مستحب می شمردند. با تمام وقاحت، شادمانی ها و جشن های خودشان را در آن روز می گذاشتند. در مقابل اهل بیت علیهم السلام روز عاشورا را روز حزن و ماتم دانستند و شیعیان شان را در طول تاریخ فراوان تشویق می کردند به اینکه روز عاشورا حتی کسب و کار را آن روز رها کنند و به اقامه عزا بپردازند تا خودشان به خداوند با این اظهار مودت نسبت به عترت قرب پیدا کنند. در حقیقت اقامه عزای سیدالشهدا علیه السلام به گونه ای اظهار مودت نسبت به ذوی القربی و پرداخت اجر رسالت است. هرچه که شخصی به امام حسین علیه السلام محبتش بیشتر باشد، در حقیقت به خدا محبت بیشتر دارد چون
حب محبوب خدا، حب خداست / این محبت سان محبت ها جداست
پس نباید گوش دل سپرد به وسواس های خناسانی که نمی توانند شکوهمندی عزای سیدالشهدا علیه السلام و شیفتگی شیعیان در اقامه عزا، چه در اربعین چه در عاشورا و چه در دهه محرم را ببینند و برتابند. ما می بینیم که برای مثال در قرن پنجم عده ای از بدکیشان و غیرشیعه وقتی دیدند که در مقابل عاشورا و این فرهنگ پر حماسه کربلا و عزاداری دهه محرم کم آورده اند و برگی برنده ندارند، سعی کردند روز قتل مصعب ابن زبیر را علم کنند در مقابل روز عاشورا که نتوانستند و حنای دروغین آنها در مقابل خون خدا رنگی نداشت.
پس بدانیم که نزدیک ترین راه به خدا «حسین علیه السلام» است و اقامه عزای ابی عبدالله علیه السلام توفیق بسیار بسیار بزرگی است که به هرکس ندهند و اگر چنین توفیقی را خدا به ما داده، خدا را شکرگزار باشیم: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی».
شعور دینی حکم می کند که باید در محبت ورزی و اقامه عزای حسین علیه السلام پرشور، پرسوز و پرگداز و اندوهناک بود. ای دل بسوز که سوز تو کارها بکند، این سوختن برای حبیب خدا، حبیب رسول خدا، حبیب زهرا علیها السلام، عزیز زهرا و امیرالمؤمنین علیهم السلام، «حسین شهید علیه السلام» خود بهترین وسیله تزکیه نفس و پیراستن دل است و پاکیزه شدن دل آدمی و پیداکردن قلب سلیم و کسانی که اهل سیر و سلوک اند، اهل تزکیه نفس اند، کسانی که راه سیر و سلوک را طی می کنند یا طی کرده اند، مردان راه آنها، همه به ما گفته اند که گریه بر امام حسین علیه السلام، اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام، سوختن دل برای حسین علیه السلام بسیار بسیار سریع و شتابان، آدمی را در مسیر قرب الی الله پیش می برد و گاهی ره صدساله را می شود با یک دم گریستن، گریستن خالصانه بدون ریا و سمعه طی کرد، این راه ماست.
مرحوم علامه امینی کتابی دارند به نام «سیرتنا و سنتنا سنت نبینا». این کتاب حاصل این است که بزرگوار دانشور فرهیخته شیعه، زمانی دیرباز به سوریه تشریف برده بودند و در کتابخانه های آنجا که به تحقیق و تألیف مشغول بودند، عده ای از عالمان شهر حلب سوریه به زیارت ایشان می آیند و در طی چهارده شب با ایشان گفتگوها و مباحثاتی داشتند. از جمله سؤالاتی که آنها کرده بودند، همین بود که چرا شیعه بر حسین بن علی علیه السلام می گرید و لطمه و سینه می زند و به زیارت قبر او می رود و تربت کربلای او را، مهر سجده خویش قرار می دهد؟ علامه امینی از مدارک عامه و اهل سنت دلایل متعددی می آورند که همه این دلایل را بعدها در یک کتاب فراهم آوردند و آن کتاب عنوانش این است که راه و روش ما راه و روش پیامبر ماست. حتما این کتاب را که ترجمه شده است، بخوانید و بهره ببرید و استفاده کنید.
در همان کتاب، علامه امینی می فرماید و نقل می کند از مدارک معتبر حدیث سنیان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین بود که تربت سیدالشهدا را و تربت کربلا را، یعنی همین خاک زمین کربلا را به اعجاز الهی فرشته ای برای ایشان آورد. سالها سال قبل از کربلا، خبر شهادت حسین ابن علی علیه السلام، نوه عزیزش را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گاه و بی گاه در بزنگاه های مختلف بر حسین علیه السلام می گریست و قاتلان او را لعن می کرد و به کسانش خبر می داد و به خاصانش که نوه نازنین و مظلوم او به دست ناجوانمردان و ناپاکانی در این امت به طرز فجیعی به شهادت خواهد رسید و آن مقداری از خاک کربلا را هم به همراه داشت و هم به ام سلمه، ام المؤمنین یکی از همسران خویش که محبت شدیدی به اهل بیت علیهم السلام داشت و به خمسه طیبه علاقمندی فراوان نشان می داد، هدیه داد و به او فرمود که ام سلمه؛ هرگاه دیدی که این خاک خونین و سرخ فام شد، بدان که حسین مرا این امت کشته اند. و با این روایاتی که جناب علامه امینی، از سنیان نقل کرده است، نشان داده است گریستن بر حسین ابن علی علیه السلام و تربت او را به تبرک همراه داشتن، سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است و ما اگر سنی می خواهیم باشیم، به این معنا که به سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل کنیم، باید داغ حسین علیه السلام، و غم حسین علیه السلام را در دل داشته باشیم و زیارت قبر او را مغتنم بشماریم و تربتش را مایه برکت، شفاعت و طهارت بدانیم. راه و روش ما، راه و روش پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم است.
شعور حکم می کند که شور حسینی باید داشت. عقل حکم می کند که باید محبت خوبان، پاکان، پاکیزه زاده ها و امامان هادی و منورکنندگان قلوب آدمیان را در دل احیا نمود. شیدای اینها بود، شیعه وشیفته آنها بود، یک معنا باید عشق آنها در دل و جان ما رخنه کند. عقل حکم می کند به عشق حسین علیه السلام.
و کسانی که در این میان وسوسه و دغدغه ایجاد می کنند و خلط مبحث می کنند که باید شور را کنار گذاشت و شعور داشت و در مجالس حسینی باید به شعور برسیم، خود این سخن از کمیِ دقت و کمیِ شعور است. در بزنگاه هایی از حیات خویش، آدمی نیاز دارد به احساس عاطفه و محبت و بخش عظیمی از روح آدمی از محبت سیراب می شود. آن هم این محبت که همین محبت است که از او خارها گل می شود و همین محبت است که ما را به خداوند می رساند. حب محبوب خدا، حب خداست «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» کسانی که خدا را دوست می دارند و ایمان آورده اند و مؤمنان به خدا محبت شدیدی دارند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و به حبیب خدا محبت دارند، چه کسی حبیب خداست جز حسین ابن علی علیه السلام؟ پس سعی کنیم در محرم و صفر بخصوص در دهه آغازین، در دل خودمان شورِ عزا و محبت و عشق ورزی به سید الشهدا علیه السلام را در دلهایمان ایجاد کنیم و آتشفشانی باشیم که نور برافروزیم و هم برای دیگران شورآفرین باشیم. سلام خدا بر علی ابن موسی الرضا علیه السلام، امام مهربان و رئوف ما که از اوصاف اوست که «مهیج الاحزان یوم الطفوف» یعنی حضرت رضا علیه السلام تا جایی که می توانستند مردمان را تهییج می کردند و شور می آفریدند برای حزن روز عاشورا و کربلا، و وقتی رضوی و امام رضایی هستیم و شیعه امام رضاییم که در این مسیر به روش و سنت امام رضا علیه السلام اقتدا کنیم و شورانگیز باشیم و در جامعه و در خانه، در هرجایی که از دست بر آید، علم و عزای سیدالشهدا علیه السلام را را بلند کنیم، خود بسوزیم و بسوزانیم.
دیده به دیدار رخ دوختم / با نگهی سوختن، آموختم
سوختم و ساختم و سوختم / سوختم و نور بر افروختم
ان شاءالله این سوز و گدازها بر حبیب خدا حسین علیه السلام باعث نورانیت دل ما، خانه ما، جامعه ما و فرزندان ما خواهد شد تا حسینی بمانند و حسینی بمیرند.
در این مسیر باید بپرهیزیم که مبادا حرف خنک و سردی بزنیم که از این شور حسینی بکاهیم. مبادا ما چوبی لای چرخ اقامه عزای، عزاداران سید الشهدا علیه السلام بگذاریم. مبادا مانعی ایجاد کنیم. مبادا به وسواس خناس نادانسته و ناخواسته تبدیل بشویم. مبادا روشنفکرمآبی کاری به دست ما بدهد که از خیل عاشقان و عشق ورزان به حبیب خدا عقب بمانیم و در محضر حضرت زهرا سلام الله علیها سیه روی باشیم. نه تنها عزا دار نباشیم، بلکه با سخنان واهی و بیهوده و نابجایی که می کنیم، دل آزار باشیم.
البته باید در عزای سیدالشهدا علیه السلام پارسا باشیم، باتقوا باشیم، از گناه بپرهیزیم، از آزار مردم بپرهیزیم، حق الناس را رعایت کنیم و در کنار اینها حتماً باید در مجالس حسینی دعوت به نیکی و احسان و کمک محرومان و ایتام و فقرا و نفرت از ظالمان را داشته باشیم. باید مکارم اخلاق را در مجالس حسینی ترویج کنیم و در حقیقت مجلس عزای سیدالشهدا علیه السلام را به دانشگاه مکارم اخلاق و کرامت های اخلاقی و انسانی تبدیل کنیم تا با بیرون رفت از گناهان و تمام شدن این عزا در خود ترقی و ارتقائی را ببینیم که به آدمیت نزدیکتر و متخلق تر شده ایم. این بهترین زمینه است. مجالس امام حسین علیه السلام همیشه باعث شده است که افراد استحاله پیدا کنند و به طهارت برسند و به پاکی برسند. بسی افراد آلوده که دیده ایم در مجالس سید الشهدا علیه السلام موفق شده اند توبه و انابت کنند و به سوی خدا برگشته و به پاکی رسیده اند. این را بارها و بارها از نزدیک فراوان دیده ایم و حتما شما هم دیده اید. بنابراین این چنین نیست که بگوییم که آیا باید به مکارم اخلاق توجه کرد یا به عزای امام حسین علیه السلام، همیشه کار رسیدگی به یتیمان و فقرا و مستمندان و کمک کردن همه گونه به آنها، چه درمان ریشه فقر آنها، چه مرهمی و مسکنی برای آنها بودن، در کنار مجالس امام حسین علیه السلام جریان داشته است و همیشه این حسینی ها و کربلایی ها بوده اند که سنگ یتیمان را به سینه می زدند و به فقرا رسیدگی می کردند. نشان آن هم همین است که این همه مؤسسات خیریه که در کشورهای مختلف رسیدگی به مستمندان و نیازمندان و یتیمان می کنند، همه به نام یک نفر از فرزندان حسین بن علی علیه السلام یا پدر بزرگوار او یا خود اوست. چه بسا خیریه هایی که ما در عالم دیده ایم، به نام حضرت اباالفضل علیه السلام نامیده شده اند و خدمات شایانی را انجام داده اند. بله؛ البته مکتب حسین بن علی علیه السلام مکتب ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم است. همه این ها به جای خویش نیکو و برقرار است و البته خمیرمایه اینها محبت حسین بن علی علیه السلام و اشک او و عزای او است. حاصل کلام و جمع بندی سخن این است که این ده روز آغازین ماه محرم، فرصتی است برای نو شدن، نو شدنِ دل و شستن دل به آب اشک بر حسین بن علی علیه السلام. فرصتی است برای نزدیکتر شدن به خدا. فرصتی است برای جلب رضایت امام زمان علیه السلام و البته، البته، البته همه می دانیم که مظلومیت حسین بن علی علیه السلام در نهایت به قیام قائم درمان می شود و جبران می شود. بنابراین بکوشیم و از این فرصت استفاده ببریم و چون می دانیم که ما مؤظف و مأموریم برای دعا جهت ظهور امام زمان مان و تعجیل در فرج. بهترین وقت اجابت، همان وقتی است که در مجالس حسینی، در هیأت ها، در روضه ها اشکمان جاری می شود و دلمان می سوزد بر مظلومیت ثارالله. آن لحظه ها را غنیمت بدانیم برای دعا کردن جهت تعجیل فرج مولا و سرور و عزیز ما، ولی عصر، مهدی فاطمه علیهم السلام که در این خصوص، صاحب مکیال المکارم نقل کرده است: که در رؤیایی دیده شده که امام عصر علیه السلام فرموده اند: «إنی لأدعو لمؤمن یذکر مصیبه جدی الشهید ثم یدعو لی بتعجیل الفرج و التأیید» من دعا می کنم برای کسی که به یاد مصیبت جد شهیدم بیفتد و ذکر مصیبت کند و پس از آن برای فرج و تأیید من دعا کند. من دعاگوی چنین کسانی خواهم بود. خب چه مژده ای بالاتر از این، بر این مژده گر جان فشانم، رواست. اگر منِ کمترین، در جایی نشستم بر زمین و با دوستانم ذکر مصیبت اباعبدالله الحسین علیه السلام را کردیم و گریستیم و بعد گفتیم یا رب، فرج امام ما را برسان. «عجل لولیک الفرج» امام عصر علیه السلام که همه عالم طفیل عنایت اوست، ما را دعا خواهد کرد و در رعایت و عنایت داشتن به ما، کوتاهی نخواهد کرد. پس بعد از هر گریه و اشک و ماتم بگوییم: «اللّهم عجّل لولیک الفرج» و ناله کنیم که «أین الطّالب بدم المقتول بکربلاء.» خدایا انتقام گیرنده خون حسین علیه السلام و تنها امید و اقامه کننده گسترده در جهان، یعنی مهدی زهرا علیهم السلام را برسان و او را به تمامی محرومان و مستضعفان و منتظران بنمایان.
اللّهم عجّل لولیک الفرج
دیدگاهتان را بنویسید