کارگاه آموزشی شماره ۱۴۴ – پیوند مهدوی – جلسه اول

صوت کامل کارگاه
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
الحَمدُلِله ربّ العالَمین و صَلّی اللهُ عَلی سَیّدِنا و نَبیّنا محمّد و آلِهِ الطّاهرین لاسیّما عَلی مَولانا بَقیّهِ اللهِ فِی الاَرَضین وَ اللَّعنُ الدّائِم عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
عرض سلام و ادب خدمت خانم ها و آقایان گرامی. در کارگاه آموزشی پیوند مهدوی جلسه اول، در خدمتتان هستم. خدا را شاکر هستم که این توفیق نصیب من شد که در این ایام سرور و شادمانی اهل بیت علیهم السلام یعنی پایان ماه مبارک رجب و ابتدای ماه مبارک شعبان در موضوع ارتباط با ساحت مقدس امام عصر ارواحنا له الفداه در خدمتتان باشم و مطالبی را گفتگو کنیم. در ابتدای جلسه به مناسبت ایام مبعث مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و نیز عرض تبریک و شادباش به مناسبت سال جدید خورشیدی را خدمت همه شما بزرگواران دارم. امیدوارم که سال جدید پر خیر و برکت بوده و عنایات خاصّه مولایمان امام عصر ارواحنا له الفداه شامل حال تمام جمع ما و دوستان و شیعیان آن حضرت خصوصاً محبّین و منتظران ایشان قرار بگیرد. در ابتدا جلسه استمداد می جوئیم از عنایات کریمانه مولایمان امام زمان علیه السلام و با تقدیم دعا بر سلامتی آن حضرت نگاه پر مهر آن حضرت را به سوی خودمان طلب می کنیم.
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. اللهُمَّ هَب لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعائَهُ و خَیرَه.
در این جلسه راجع به مفهوم ارتباط و پیوند با ساحت مقدس امام زمان صحبت خواهم کرد و ضرورت و لزوم این ارتباط بررسی خواهد شد، ان شاءالله.
بنا داریم بر اساس آیات کریمه قرآن و روایات و کلمات معصومین علیهم السلام راجع به این موضوع واکاوی کنیم و ابعاد ارتباط با ولی عصر را کمی جستجو نماییم. برای اینکه به عنوان مقدمه بخواهم کلید واژه های بحث پیوند و ارتباط با امام زمان علیه السلام را خدمتتان عرض کرده باشم، می توانیم به کلیدواژههایی از قبیل وصل، ربط، حبس، انتظار، تمسک و کلماتی از این دست تمسک بجوئیم و با این کلمات جستجو بحث خود را آغاز کنیم.
قرآن کریم در سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ میفرماید: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الارض اولئک هُمُ الْخَاسِرُونَ» قرآن کریم، کسانی را توصیف میکند که آنها نقض پیمان کردند، عهد شکنی داشتند و آن چیزی را که مأمور بودند به وصل آن، گسستند. تعبیر قرآن این است: «وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» قطع کردند یا قطع میکنند، آن چیزی را که خداوند متعال فرمان داده است، که وصل شود. این یکی از آیاتی است که در بحث ما باید مورد دقت قرار بگیرد. این آیه توضیح فاسقین است. در آیه قبل فرموده بود: «وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ» در این آیه میفرماید، این فاسقین کسانی هستند که «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» تا آخر آیه. (سوره بقره آیات ۲۶،۲۷)
سؤال این است که آن چیزی که باید با آن ارتباط برقرار می کردند، و به آن متصل میشدند و پیوند با او ایجاد میکردند چه بود؟ چرا این رابطه را گسستند؟ چرا قطع کردند؟ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ. سراغ کلمات معصومین علیهم السلام، مفسران حقیقی قرآن می رویم. در کتاب شریف برهان ذیل همین آیه شریفه در جلد ۱ صفحه ۱۵۸ از کلمات نورانی امام صادق علیه الصلاه و السلام اینگونه استفاده میکنیم. ایشان می فرمایند: «پیمانی بسته بودند با علی بن ابیطالب؛ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ فِی علیّ علیه السلام، این پیمانی که آنها بسته بودند به این پیمان وفادار نماندند و آن چیزی که باید با او اتصال برقرار میکردند و پیوست به او میداشتند را گسستند. یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ یَعنی مِن صِلَهِ امیرالمؤمنین و الاَئِمّهِ علیهم السلام. امام صادق علیه السلام میفرمایند: خدا دستور داده بود، مسلمانان با امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام اتصال برقرار کنند، اما برخی این ارتباط را گسستند. اجازه بدهید، پیش از اینکه این روایت شریف را توضیح بیشتری بدهم، سراغ روایت دیگری بروم از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام که آن را هم مرحوم بحرانی درتفسیر برهان جلد ۱ صفحه ۱۵۹ ذیل همین آیه نقل فرموده، از وجود مبارک امام باقر علیه السلام. وقتی امام باقر علیه السلام این آیه مبارکه ۲۷ سوره بقره را توضیح دادند، فرمودند: «یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَل» این افراد گسستند. چه چیز را باید می پیوستند که گسستند؟ آقا فرمودند: «مردم و مسلمانان موظف بودند صله رحم کنند، به اقربا رسیدگی کنند، به کسانی که با آنها عهد و پیمان داشتند با آنها ارتباط برقرار کنند و وفای به آن عهد و پیمان کنند. کسانی که حقی بر گردن آنها دارند، حق آنها را ادا کنند. این ها چیزی است که هم حکم عقل است، هم حکم دین و شریعت.» بعد آقا فرمودند: «وَ اَفضَلُ رَحِم وَ اَوجَبُهُ حَقّا رَحِمُ رَسولِ الله» برترین کسی که باید با او صله رحم کنند و واجب ترین حقی که باید آن حق را ادا کنند، بستگان پیغمبر صلوات الله علیه، اهل بیت رسول خدا علیهم السلام بودند. فَاِنَّ حَقّهُم بِمُحَمّدِ کَما اَنّ حَقّ قَراباتِ الاِنسان بابیه و اُمِّه. حقی که مردم نسبت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و آل او دارند، همانند حقی است که انسان نسبت به نزدیکان خودش دارد. همانند حقی است که انسان نسبت به پدر و مادر خودش دارد. بعد مقداری بحث را بالاتر بردند، پرده را کنار زدند و فرمودند: و محمد اَعظَمُ حَقٍّ مِن اَبَوَیه. پیغمبر حقش از پدر و مادر هم بزرگ تر و عظیم تر است. کَذلِکَ حَقُّ رَحِمِهِ اَعظَم حق فرزندان پیغمبر صلوات الله علیه هم عظیم تر و بزرگ تر از بستگان و خویشاوندان انسان است. اگر اینگونه است، قَطیعَتِهِ اَفضَعُ وَ اَفضَح. قطع چنین رابطه ای و گسستن چنین پیوندی زشت تر و ناپسند تر است. اَفضَع و اَفضَح است. در این دو روایت نورانی، گوشه ای از بحث ارتباط با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اوصیاء آن حضرت اشاره شده است. شاید بپرسید، خداوند متعال کجا دستور داده است، که ما با پیغمبر و فرزندان او اتصال برقرار کنیم؟ در این آیه خداوند می فرماید: اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن یوصَل! بگذارید پاسخ این سؤال را کمی جلوتر مطرح کنم. اما فقط به عنوان اشاره عرض می کنم که در آیات متعددی از قرآن به محبت ورزی، اعتقادمندی، پیروی و باورمندی نسبت به اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مورد تأکید قرار گرفته است. وقتی جلوتر مفهوم ارتباط و اتصال با امام را توضیح بدهم، معلوم می شود که این آیات فراوان که در قرآن اسم آنها را آیات الامامه یا آیات الولایه و آیات المهدویه می گذاریم، در بسیاری از این آیات، انواع و مصادیق مختلفی از ارتباط با امام مورد تأکید کلام الهی قرار گرفته است. خداوند متعال در این آیه در سوره مبارکه بقره گلایه می کند، از کسانی که تمام این آیات را زیر پا گذاشتند و وظیفه ارتباط با امام را رعایت نکردند. اینها کسانی بودند که اتصال با امام را گسستند. به تعبیر فرمایشی که جلوتر، خواهم گفت آنها عاق والدین شدند.
آیه دوم در ارتباط با بحث پیوند مهدوی، سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۰۳ خداوند می فرماید: «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ الله جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوُا» آنچه که باید مورد دقت قرار بدهیم این است که، قرآن کریم می فرماید: اعتصام بجویید؛ چنگ بزنید به ریسمان خدا و تمسک کنید، همگی این کار را انجام دهید و پراکنده نشوید. آیه ادامه دارد. «وَ اذکُروا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم اِن کُنتُم اَعداَءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم…»
باز برای پی بردن به مراد واقعی کلمات الهی، ناچاریم به مفسر حقیقی قرآن، یعنی ذوات مقدس معصومین علیه السلام مراجعه کنیم. ابن عباس می گوید، روزی خدمت پیغمبر بودم؛ مرد عربی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و به ایشان گفت: یا رسول الله من از شما شنیده ام که یک آیه از قرآن را چنین تلاوت فرمودید: «وَ اعتَصِموُا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً»، سؤالم این است که یا رسول الله، فَمَا حَبلَ اللهِ جَمیعَا وَاعتَصِموُا بِه، آن ریسمان خدا که باید به او چنگ بزنم چیست یا کیست؟ پیغمبر نشسته بودند کنار دست وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام، برادر نازنین پیغمبر! پیغمبر دستشان را به دست امیرالمؤمنین علیه السلام زدند و فرمودند: «تَمَسَّکوُا بِهذا، فَهذا هُوَ حَبلُ المَتیِن» مرد عرب! اگر آمده ای سؤال می کنی، حبل الله کیست به تو معرفی می کنم؛ این مردی که کنار من نشسته، این حبل محکم الهی است، حبل المتین اوست، به او تمسک بجویید. این روایت را اگر می خواهید مطالعه کنید، در ذیل همین آیه شریفه ۱۰۳ آل عمران در تفسیر شریف البرهان می توانید ببینید.
روایت دیگری است، که سؤال می کند از وجود مقدس امام کاظم علیه السلام، که وَ اعتَصِموُا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً کیست؟ امام کاظم علیه السلام می فرمایند: علی بن ابیطالب، حبل الله المتین است. در نقل دیگری که مرحوم ابن شهر آشوب درباره همین آیه شریفه دارد؛ وقتی آن مرد عرب خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می رسد و پاسخ خودش را می گیرد، مرد عرب بلند می شود و خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام می آید و دو دستش را دور آقا امیرالمؤمنین می گیرد و حضرت را به خودش می چسباند. می گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی قَدِ اِعْتَصَمْتُ (بِحَبْلِکَ) بِاَنَّهُ» خدایا شاهد باش من آمدم، عرض ارادت و نوکری خودم را به حبل الله تو نشان دادم. رسول خدا وقتی این ادب و ارادت را نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام می بینند، می فرمایند: «مَن سَرَّهُ اَن یَنظُرُ اِلی رَجُل مِن اَهلِ الجَنَّه فَلیَنظُر اِلی هذا» این مرد با این کارش بهشتی شد. لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس می خواهد به یک مرد بهشتی نگاه کند، بلند شود و بیاید به این مرد عرب نظر کند. می بینیم در این عبارات، به روشنی وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام مصداق حبل الله قرار گرفتند. در روایات فراوان دیگری از وجود مقدس معصومین علیهم السلام آمده که، ولایت همه امامان، یعنی دوازده امام، همگی مصداق حبل الله هستند. امام باقر علیه السلام فرمودند: «آلُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ هُمْ حَبْلُ اَللَّهِ اَلَّذِی أُمِرْنَا بِالاِعْتِصَامِ بِهِ» تمام آل پیغمبر از وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام تا امام زمان ما، علیهم صلوات الله همگی ریسمان خدا هستند. همان ریسمانی که ما مأموریم، همگی به آن ریسمان الهی چنگ بزنیم. در فرمایش دیگری از وجود مقدس امام صادق علیه الصلاه والسلام، پس از این که این آیه شریفه را تلاوت فرمودند، اینگونه بیان داشتند که: «نَحْنُ حَبْلُ اَللَّهِ اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ: وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الله جمیعا و لا تَفَرَّقُوا» ما اهل بیت عصمت و طهارت همان ریسمان خدا هستیم، که خدا درباره او فرموده است؛ همگی به ریسمان الهی چنگ زنید.
روایت دیگری را هم خدمتتان عرض کنم و راجع به آن نکاتی را تقدیم کنم.
امام باقر در فرمایش نورانی دیگری فرمودند: خداوند متعال می دانست بعد از پیغمبرش، امت پیغمبر چند دسته می شوند و دچار تفرقه و تشتّت خواهند شد؛ به همین خاطر پیش از آن، آنها را نهی کرد از این که، در دام تفرقه و چندگانگی بیافتند، همین کاری را که خدا با امتهای گذشته هم کرده بود. خداوند متعال نهی کرد و فرمود: «و لا تفرقوا» چند دسته نشوید، با هم متحد باشید. خب، روشن است که برای اتحاد، همه باید به یک جا مراجعه کنند. خدا این ملجاء و این مرجع را معرفی فرمود: «فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَجْتَمِعُوا عَلَى وَلاَیَهِ آلِ مُحَمَّدٍ(عَلَیْهِمُ الصَّلاَهُ وَ السَّلاَمُ)،وَ لاَ یَتَفَرَّقُوا» به همین خاطر دستور داد، که امت پیغمبر بیایند، اجتماع کنند، گرد هم باشند بر ولایت آل پیغمبر و به این ترتیب از تفرقه و چندگانگی خلاصی پیدا کنند.
نکاتی را راجع به آیه ۱۰۳ سوره مبارکه آل عمران خدمتتان باید عرض کنم.
نکته اول این که، این آیه را زیاد شنیده ایم و خوانده ایم و گفته ایم. اما باید در ژرفای آیه شریفه بیشتر واکاوی و دقت کنیم. ببینید هر اتحاد و وحدتی یک محور نیاز دارد، نمی شود به دنبال اتحاد باشیم، اما محوری برای اتحاد نداشته باشیم. اگر جمع یک دبستان یا دبیرستان یا دانشگاه در یک نقطه گرد هم آمده اند، محور آنها برای این اتحاد و اجتماعشان یک چیز است، تهذیب و تربیت. اگر جمعی برای عزاداری در یک حسینیه گرد آمده اند، اجتماع آنها یک محور دارد و آن عزاداری است. شما هر اجتماعی را که نگاه کنید و هر اتحادی را که رصد کنید، قطعاً و به ناچار باید یک محور برای این اتحاد و اجتماع در نظر بگیرید. اگر ما به دنبال اتحاد مسلمانها هستیم؛ که قطعاً باید باشیم باید محوری برای این اتحاد در نظر بگیریم. و اگر غیر از این باشد، اتحادی که محور نداشته باشد، بی معناست.
نکته دوم اینکه؛ اتحاد، محور می خواهد. اما این محور می تواند باطل و می تواند حق باشد و می تواند آمیخته از حق و باطل باشد.
شما ببینید گروهکهای تروریستی اتحاد دارند. هر گروهکی برای خودش یک اتحاد و انسجامی و یک برنامه ایی دارد، یک محوری دارد که آنها را دور هم جمع کرده، اما این محور اتحاد آنها، محور باطلی است. از آن طرف، گروه هایی که در این روزها می بینیم، به کمک مردم سیل زده در اقصی نقاط کشورمان می شتابند، اینها هم یک محور اتحاد دارند، همه دور هم جمع شدند، برای مدد وکمک رسانی. اینها محورشان چیست؟ یاری به یک عده مستضعف رنج دیده مصیبت دیده، اینها محورشان، محور حق است. سؤال من این است، که اگر به دنبال اتحاد مسلمانها هستیم که باید باشیم که اهل بیت دستور دادند. که مراجع ما امروز تأکید می کنند. آیا این محور اتحاد باید در سرزمین حق باشد یا در سرزمین باطل؟ آیا این محور باید آمیخته از حق و باطل باشد؟ یا پیراسته از هرگونه باطل و سراسرحق؟ پس باید سراسر این محور، از حقیقت پر باشد، این یک نکته است که در آن هیچ جای شک و تردیدی نیست.
نکته سوم، آیا تردید داریم که «عَلیُ مَع الْحَق وَ الَحَقُ مَع عَلی»
آیا تردید داریم، که پیغمبر راه هدایت را بعد از خودش مشخص کرد؟ قرآن کریم، اهل بیت پیغمبر صلوات الله علیه را، به عنوان کشتی نجات در اختیار و در معرض دید مردم قرار داد. در آیات متعددی عصمت آنها، علم آنها، طهارت و نزاهت پاکی و سروری و سیادت آنها را به ما گوشزد کرد. آیات فراوانی از قرآن همچون آیه ولایت، آیه اطاعت، آیه طهارت، آیه مودّت و دهها آیه دیگر همه و همه گواه این مطلب است که خداوند متعال پیغمبرش را موظف کرد تا بیاید و اهل بیت خودش را که از دانش او و طهارت او بهره مند بودند، به عنوان مسند نشین مسند هدایت، برای مسلمانها معرفی کند. اگرمطلب این است، اگر آنها جز نور نیستند و اگر در وجود آنها ذره ای ظلمت جهل و ظلم و پلیدی و زشتی راه ندارد، پس آنها باید محور وحدت باشند. آنها کسانی هستند، که همه حق در وجود آنها جلوه گر شده است و ذره ای باطل در آنها راه نیافته به تعبیر قرآن: «لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خلفه»
این توصیف قرآن از خودش است و توصیف پیغمبر از اهل بیتش این است که، اهل بیت من ثقل قرآن هستند. همسنگ و هم تراز قرآن هستند. پس می توان درباره آنها هم گفت: «لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خلفه» با این توضیحات، محور حقیقت و محور اتحاد کسی جز این ذوات مقدس و نورانی نمی توانند باشند. با این توضیحات معلوم می شود، روایت متعددی که فرمودند: «نَحْنُ حَبْلُ اللّه» به چه معنا است. با این توضیحات معلوم می شود اگر به دنبال وحدت حقیقی مسلمانها هستیم و نمی خواهیم محور وحدت را آمیخته از باطل و حق قرار دهیم، می خواهیم سراسر این محور حق باشد، باید مسلمانها را دعوت کنیم به وجود مقدس ذوات اهل بیت علیهم السلام.
این نکات را عرض کردم تا معنای صحیح این آیه را خدمتتان گوشزد کنم، اما ارتباطش با بحث خودمان. موضوع بحث ما پیوند مهدوی است، چگونه با وجود مقدس امام زمان، حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف ارتباط برقرار کنیم؟ آیا این ارتباط ضرورت دارد یا نه؟ می بینیم آیه قرآن دستور می دهد که اعتصام بجویید، چنگ بزنید، پناه ببرید به حبل الله …
سومین آیه که به بحث ما مرتبط هست، آیه ۲۰۰ سوره مبارکه آل عمران است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» در این آیه مبارکه قرآن کریم مؤمنین را دستور می دهد، به صبر و مرابطه و تقوا، که نتیجه این سه را فلاح و رستگاری معرفی کرده است. بحث ما به «رابطوا» منعطف می شود. رابطوا در لغت به معنای مرزبانی است، اما وقتی به فرمایشات معصومین علیهم السلام یعنی مفسران حقیقی قرآن مراجعه می کنیم، می بینیم درباره رابطوا نکته ای فرموده اند، که ما را به عمق و ژرفای این آیه راهنمایی می کند. امام صادق علیه الصلوه و السلام در ذیل همین آیه شریفه فرموده اند: « اِصبِروُا عَلَی الفَرائض» در انجام واجباتتان پایدار باشید، شانه خالی نکنید. «وصابروا علی المصائب» در سختی ها و مصیبت هایی که بر شما وارد می شود، بردبار باشید. اما رابطوا را چطور معنا کرده اند؟ فرموده اند: «رابطوا علی الائمه» به امامان خودتان مراجعه کنید.
این رابطوا علی الائمه را می شود به دو جور معنا کرد، رابطوا علی الائمه به این معنا که با امامان خودتان ارتباط برقرار کنید، ربط و پیوندی بین خودتان و امامان معصومتان ایجاد کنید. معنای دوم اینکه یعنی مرزبانی کنید، از اینکه کسی بخواهد به مرز امامت و ولایت امامان معصوم علیهم السلام تعرّض کند. رابطوا علی الائمه، مرزبانی کنید، مدافع باشید برای حریم امامتان. در معنای اول به روشنی معنای اتصال و ارتباط بیان شده است.
در فرمایش دیگری از امام کاظم علیه الصلوه والسلام که ابو بصیر نقل کرده، آمده که امام کاظم علیه السلام فرمودند: «اصْبِرُوا عَلَى الْمَصَائِبِ وَ صَابِرُوهُمْ عَلَى التَّقِیَّهِ وَ رَابِطُوا عَلَى مَنْ تَقْتَدُونَ بِهِ» ارتباط برقرار کنید با آن چیزی که به آن اقتدا کرده اید. باز بحث ارتباط با مقتدا و پیشوا و امام!
در روایت نورانی دیگری امام باقر علیه الصلوه و السلام در تبیین همین آیه شریفه اینگونه فرموده اند: «إِصْبِرُوا عَلی أَداءِ الْفَرائِضِ» در انجام واجباتتان و وظایف دینیتان پایدار باشید. «وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ» در برابر سختی هایی که از دشمنتان به شما می رسد، پایمرد بمانید. «وَ رابِطُوا إِمامَکُمُ [الْمُنْتَظَرُ]» با امامی که انتظار او را می کشید و چشم به او دوخته اید و منتظر او هستید، مرابطه کنید. با او ارتباط برقرار بکنید. ربطی بین خودتان و او ایجاد کنید. این روایات را عزیزان می توانند به کتاب البرهان جلد یک صفحه ۷۳۰ مراجعه کنند، ذیل همین آیه شریفه.
می بینیم که در ارتباط با بحث پیوند مهدوی، به روشنی امامان معصوم علیهم السلام این آیات را مربوط به پیوند و ایجاد اتصال با امام علیه السلام بر شمرده اند و بخصوص این آیه آخر، امام باقر علیه السلام که اسم امام منتظر و عنوان امام منتظر، را ذکر کرده اند، برای اینکه تکلیف امثال من و شما روشن بشود، که وظیفه داریم ارتباط ایجاد کنیم با امام خود.
اجازه بدهید، مجموع این سه آیه که خدمتتان تقدیم کردم، آیه ۲۷ سوره بقره، آیات ۱۰۳ و ۲۰۰ سوره آل عمران را کنار هم بچینیم و بعد از مجموعش نکته ای را استخراج کنیم. می بینیم در آیه دوم و سوم یعنی ۱۰۳ و۲۰۰ آل عمران دستور خداست، به ایجاد ارتباط، به پناه بردن و اعتصام به امام علیه السلام. خدا حجتی را برگزیده، و به او دانش و طهارت عطا کرده، در میان خلق، او را به عنوان نماینده خودش تعیین فرموده. حالا من و شما را دعوت کرده و فرمان داده با او ایجاد ارتباط کنیم و به او پیوند بخوریم. روشن است که فرمان الهی بوی وجوب می دهد، یعنی این چیزی نیست که بخواهیم از سلیقه خودمان و بر طبق میل و هوس خودمان به این فرمان بی اعتنایی کنیم و پشت گوش بیندازیم.
اگر می فرماید: «واعتصموا بحبل الله» اگر می فرماید: «رابطوا» یعنی یک دستور اکید برای ایجاد پیوند و ارتباط با حجت برگزیده خدا! در آیه اول یعنی آیه ۲۷ سوره بقره، عواقب این گسست و بی اعتنایی به پیوند با امام علیه السلام را بر شمرده و یکی از اوصاف فاسق ها را این دانسته است که، «یقطعون ما اَمَرَالله بِهِ اَن یوصَل» امر خداست به اینکه اتصال برقرار کنیم، اما فاسق ها چنین نکرده و قطع رابطه کرده اند. پرونده سنگینی دارند «الذین یَنقُضون عهد الله من بعد میثاق» این یک جرم، جرم دوم «و یقطعون ما امرالله به ان یوصل» این دوتا، «و یفسدون فی الارض» این سه تا، در مجموع می بینیم که قطع رابطه با امام علیه السلام در کنار چه جرائمی نشانده شده است.
خب؛ آیا از این سه آیه نمی توانیم به روشنی الزام و ضرورت پیوند با امام علیه السلام را نتیجه گیری کنیم؟ آیا نمی توانیم بگوییم، خداوند متعال به صورت اکید از مسلمان ها و در بعضی آیات از مؤمنین به طور خاص، خواسته است که هر گونه می توانند، در هر شرایطی به عنوان یک واجب، بلکه عرض می کنم یکی از اوجب واجبات، مهمترین مهمترین ها به دنبال ارتباط با امام علیه السلام باشند و حجت خدا را به عنوان مقتدا و پیشوای خودشان اتصال و ارتباط برقرار کنند؟
تا به حال با سه آیه راجع به ضرورت بحث ارتباط با امام و به خصوص پیوند با امام زمان حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء با هم گفتگو کردیم. اجازه بدهید به سراغ کلمات نورانی معصومین علیهم السلام برویم و نکاتی را از فرمایشات آنها بهره مند شویم. در فرمایشات معصومین این وظیفه مهم و این الزام ضرورت آور به طور روشن بارها، مورد تأکید قرار گرفته است. در روایات معصومین ارتباط با امام و اتصال با حجت خدا یکی از ضروری ترین کارها و وظایف هر مسلمانی برشمرده شده است. در واقع در سه آیه گذشته، می توانیم رد پای این تأکیدات را، در کلمات معصومین پیدا کنیم. اجازه می خواهم برای اینکه کم کم به واکاوی مفهوم ارتباط با امام و معنای پیوند مهدوی نزدیک شویم، از روایاتی استفاده کنم که به جایگاه خاصی برای امامان معصوم اشاره کرده اند و ارتباط خاص و تناسب و نسبت خاصی بین آنها و ما ترسیم کرده اند. این رابطه خاصی، که بین ما و آنها برقرار شده و به تصویر کشیده شده است، بیانگر ضرورت این رابطه است و از طرفی بیانگر مفهوم این رابطه است. به چند نمونه اشاره می کنم:
در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام از صفحه ۳۳۰ به بعد ذیل آیه «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» روایات متعددی داریم، که اینگونه بیان داشته اند. فرموده اند که: «افضل والدیکم و احقهما بشکرکم محمّد و علی» برترین پدران شما و شایسته ترین آنها و صاحب حق ترین آنها، برای شکرگزاری محمد و علی علیهما صلوات الله هستند. به دنبال کلیدواژه والد می گردیم. از پیامبر و امیرالمؤمنین با عنوان والد یعنی پدر نام بردند.
روایت دیگری را تقدیم می کنم. امیرالمؤمنین علیه صلوات الله علیه والسلام می فرمایند: از پیغمبر شنیدم که می فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه» اینجا کلیدواژه أب مورد تأکید قرار گرفته است. من و علی دو پدر این امت هستیم. «وَ لَحَقُّنَا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلَادَتِهِم» حق من و علی از حق پدر و مادر این امت بیشتر و بزرگتر است. بعد خود پیغمبر، توضیح دادند که چرا پدری و حق پدری پیامبر و امیرالمؤمنین، بزرگتر از پدری و حق پدری پدر و مادر است، فرمودند: «إِنَّا نُنْقِذُهُمْ مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ» ما آنها را از آتش نجات می دهیم و به آن جایگاه آرامش و سعادت و رفاه می بریم. «وَ نَلْحَقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّهِ بِخِیَارِ الْأَحْرَار» آنها را به سر منزل آزادگی می رسانیم و از بدبختی و عبودیت هوی و هوس نجاتشان می دهیم.
در فرمایش دیگری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها فرمودند: «اَبَوا هذِهِ الْأُمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ» دو پدر این امت، پدرم محمد و شوهرم علی بن ابیطالب علیهما صلوات الله هستند. «یُقیمانِ اَوَدَهُمْ» چرا پدرند؟ چون کجی ها را راست می کنند. «یُنْقِذانِهِمْ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ اِنْ اَطاعُوهُما» آنها را از عذاب نجات می دهند، اگر امت از این دو پدر اطاعت کند و حرف شنوی داشته باشد. «وَیُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائِم اِنْ وافَقُوهُما» به آنها نعمت های همیشگی بهشت را هدیه می دهند، اگر امت با آنها همراه شود و موافقت داشته باشد.
در فرمایش دیگری وجود مقدس امام حسن علیه السلام می فرمایند: «مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ اَبَوا هذِهِ الْأُمَّه» جدم رسول خدا و پدرم علی بن ابیطالب، دو پدر این امت هستند. «فطوبی لمن کان بحقهما عارفا» خوشا بحال آن کسی که حق آنها را بشناسد، حق شناس باشد، نمک نشناس نباشد. «و لهما فی کل احواله مطیعا» در هر حالی، هر اتفاقی افتاد؛ اطاعت فرمان آن دو را داشته باشد. «یجعله الله من افضل سُکّانِ جِنانِه و یَسعَدُهُ بِکراماته و رضوانه» خدا او را در بهترین و بالاترین جایگاه های بهشت سکنی می دهد و با کرامت و رضوان خودش او را به سعادت نائل می کند.
آخرین روایتی که خدمتتان تقدیم می کنم، از علی بن حسن بن علی بن فضال است. خدمت امام کاظم علیه السلام رسیده و از حضرت سؤال می کند، می گوید عرض کردم به آقا امام کاظم که چرا جد شما، رسول خدا کنیه شان ابوالقاسم است؟ (می دانید که کنیه پیامبر، ابوالقاسم است.) امام کاظم علیه السلام فرمودند: چون جد من فرزندی داشته اند که نام او قاسم بوده است، به همین خاطر کنیه او را ابوالقاسم گذاشتند.
این شاگرد امام کاظم علیه السلام زبر و زرنگ بوده است، تیزهوش بوده است؛ می گوید یا بن رسول الله، من را شایسته نمی دانید که نکات اضافه تری را به من بگویید. قطعاً رمز و رازی در این اسم گذاری ها هست. همه چیز معصومین پر رمز و راز است، حتی کنیه پیغمبر صلی الله علیه و آله. او می گوید می دانم که یک رمز و رازی دارد، آیا شایسته نیستم از رمز و راز این کنیه ارزنده با خبر بشوم؟ فرمودند: چرا حالا که طالب هستی به تو میگویم. نمی دانی که رسول خدا فرموده بود «انا و علی ابوا هذه الامه» من و علی دو پدر این امت هستیم؟ عرض کردم: چرا شنیده ام این روایت را. امام کاظم علیه السلام فرمودند: نمی دانی رسول خدا صلی الله علیه و آله پدر بود برای همه امت و علی هم یکی از افراد امت بود؟ گفت: چرا این هم که روشن است بله. فرمودند: نمیدانی که علی بن ابیطالب تقسیم کننده بهشت و دوزخ است؟ گفت: چرا این را هم میدانم آقا. بعد امام کاظم فرمودند: اگر اینها را کنار هم بگذاری، معلوم می شود چرا کنیه رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوالقاسم است. «لِأَنَّهُ أَبُو قَسِیمِ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ»، چون پیغمبر صلی الله علیه و آله پدر امت است، یکی از اعضای این امت علی بن ابیطالب علیه السلام است، علی بن ابیطالب هم قسیم الجنه و النار است، پس پیغمبر پدر قسیم الجنه و النار است، شده است ابوقسیم الجنه و النار. به این خاطر به او میگویند: ابوالقاسم. عرض کردم: یا امام کاظم! میشود یک مقدار معنای پدری امیرالمؤمنین علیه السلام و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را توضیح بدهید؟ امام کاظم علیه السلام شروع کردند، مفهوم پدری آن ها را باز کردند.
امام کاظم علیه الصلاۀ و السلام وقتی دیدند این شاگرد این قدر طالب است و این قدر قشنگ سؤال میپرسد، فرمودند: شفقت و دلسوزی و مهربانی پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به امتش همچون شفقت یک پدر است نسبت به فرزندان خودش. در بین امت پیغمبر صلی الله علیه و آله کسی بهتر از علی بن ابیطالب علیه السلام نیست. بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله شفقت علی بن ابیطالب علیه السلام و مهربانی و دلسوزی او نسبت به مردم همچون شفقت و دلسوزی و مهربانی پیغمبر صلی الله علیه و آله بود.چرا این گونه بود؟ چون علی بن ابیطالب علیه السلام، وصی و خلیفه و امام بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. چون چنین شفقتی و چنین دلسوزی و مهربانی در وجود مبارک علی علیه السلام بود، هم تراز با پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به امت مهربان و با عاطفه بود، پیغمبر صلی الله علیه و آله در برابر همه مردم از منبر بالا رفت و در حالی که اشاره به علی بن ابیطالب میکرد فرمود: «أنا و علیٌ ابوا هذه الاُمَّه» بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس دینی بر گردنش هست اگر از دنیا رفت، من دین او را به عهده می گیرم. اگر نفقه ای باید به زن و بچه اش پرداخت کند، من پرداخت او را به عهده میگیرم. دقیقاً مثل یک پدر مهربان که وقتی فرزندانش کم می آورند و ورشکست می شوند، مقروض می شوند، او جبران می کند. ولی مردم بدانید از شما چیزی به عنوان ارث مطالبه نمی کنم. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «و کذلک امیرالمؤمنین» بعد از من امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب هم همین گونه است. امام کاظم علیه السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله همین گونه برخورد کرد. قرض و دین هر کسی با علی بود، ولی وارث کسی نبود، همچون یک پدر دلسوز و مهربان.
بحث ما پیوند با امام زمان علیه السلام است. دنبال کلیدواژه های این بحث میگشتیم، در کلام معصومین علیهم السلام، به دو کلمه اب و والد برخوردیم. ببینید چه رابطه ای بین پدر و فرزندش وجود دارد. چه ارتباط مستحکمی بین فرزند و پدر وجود دارد. چگونه پدر خودش را موظف می داند به فرزندش رسیدگی کند، او را کمک کند، در مشکلات از او دستگیری کند، حامی او باشد، مایه رشد و پرورش و سعادت او باشد و امکانات را هرگونه که میتواند بی دریغ، بدون منت برایش فراهم کند. از آن طرف چگونه فرزند موظف است که نسبت به پدر خودش رابطه داشته باشد، با او قطع رابطه نکند، به هر صورت که می تواند، حرمت او را حفظ کند، از او و فرامین حکیمانه او اطاعت کند و به دنبال جلب رضایتش باشد. با این نکاتی که عرض کردم کم کم به مفهوم پیوند مهدوی نزدیک میشویم. من اگر دوست دارم با صاحب این عصر و زمان، مولای مهربان، حضرت بقیه الله روحی له الفداه، پیوند برقرار کنم. باید او را همچون پدر ببینم و او را در منصب پدری بنگرم. همچون فرزندی که با پدر خودش صمیمانه و مهربانانه تعامل میکند، تعامل کنم. همچنان که او همین گونه است. ایشان همچون یک پدر دلسوز با من تعامل خواهد کرد. این روایت نورانی که از امام کاظم علیه السلام خدمتتان تقدیم کردم، در کتاب گرانقدر عیون اخبار الرضا نوشته مرحوم شیخ صدوق رحمت الله علیه، جلد ۲، صفحه ۸۵ و ۸۶ موجود است، عزیزان میتوانند مراجعه کنند. شاید بفرمایید که این منصب پدری فقط برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ترسیم شده است، پاسخ منفی است، خیر این گونه نیست. در کلمات دیگری از معصومین علیهم صلوات الله به منصب پدری همه ائمه اشاره شده است.
وجود مقدس امام رضا علیه الصلاۀ و السلام در جمعی در مسجد جامع مرو مشغول سخنرانی بودند. امام را معرفی فرمودند. امام چه کسی است و امامت چه منصبی است. در آن فرمایش ارزنده فرمودند: «الامام الأنیس الرفیق و الوالد الشفیق» امام با تو انس میگیرد. همراهت میشود و برای تو پدری دلسوز و مهربان است. این فرمایش نورانی را میتوانید در کتاب شریف کافی نوشته مرحوم ثقه الاسلام کلینی جلد ۱ صفحه ۲۰۰ ملاحظه کنید. می بینیم که جایگاه پدری برای همه امامان معصوم تصویر شده است. اگر چنین است پس ربط و رابطه من با امام به روشنی مورد تأکید قرار گرفته؛ و امامان علیهم صلوات الله از من و شما خواسته اند که به آنها به عنوان یک پدر مهربان و دلسوز نگاه کنیم و اگر چنین است باید رابطه خودمان را با اماممان تقویت کنیم و این نشان دهنده ضرورت و الزام ایجاد رابطه با امام است. اگر او پدر است من نمیتوانم با او بیگانه باشم. من رابطهای که با پدرم دارم هرگز با رفیقم، با بقال سر کوچه، با رفتگر محله، با راننده تاکسی و دیگران ندارم. با پدرم موظفم به حکم انسانیت با او ارتباط خاصی برقرار کنم. به نظر میرسد مفهوم پدر یکی از گویاترین مفاهیم برای ایجاد رابطه با امام است. از طرفی الزام را میرساند و از طرفی واکاوی مفهوم ارتباط را برای ما به ارمغان میآورد. هم میتوانیم بیابیم که چقدر ارتباط با امام زمان ضرورت دارد. او پدر است. نمیتوانیم نسبت به او بیگانه و بیتفاوت باشیم. و از طرفی این رابطهای که سخن از او میگوییم و آیات قرآن بر آن تاکید دارد و میگوید رابطوا میگوید «یقطعون ما أمر الله به أن یوصل» این رابطه به چه معنا است. چگونه رابطهای است. البته در جلسه آینده بیشتر پیرامون مفهوم رابطه با امام سخن خواهم گفت. ان شاء الله. اما به خوبی مفهوم پدر وجود یک رابطه مستحکم ،رابطهای عقلی عاطفی رابطهای دوسویه است. رابطهای که بیانگر وظایف دو طرف است. رابطهای که نمی توان نسبت به آن بیتفاوت بود و نمیتوان از عنایات آن رابطه بیبهره ماند. اگر کسی بیپدر باشد، حمایت پدر را از دست بدهد، اگر کسی از دست نوازشگر و گرم پدر محروم باشد، چقدر خسارت میخورد و چه آسیب جدی به او وارد میشود. اگر کسی پدر داشته باشد و نسبت به پدرش بیتفاوت باشد و به او بی اعتنایی بکند، به دنبال ایجاد رابطه با او نباشد، چقدر کارش ناپسند است و مورد مذمت و نکوهش دیگران قرار میگیرد. می بینیم که همه نکاتی که در موضوع رابطه با امام زمان علیه السلام می خواهیم جست و جو کنیم، در مفهوم پدر گنجانده شده. این یک کلیدواژه برای بحث ارتباط با امام علیه السلام در میان کلمات معصومین است.
کلیدواژه دوم کلیدواژه انتظار است. انتظار به معنای نظر کردن؛ نظری که همراه با دقت است. نظری که گمشدهای در این نظر وجود دارد. میخواهم با نگاه خودم گمشدهای را جست و جو کنم و پیدا کنم. چنین مفهومی را باز در بحث ارتباط با امام به خوبی میتوانیم با بحث خودمان مرتبط کنیم. ما به دنبال ایجاد ارتباط و اثبات الزام رابطه با امام علیه السلام هستیم. اگر چنین است، انتظار امام یعنی اینکه امام را گمشده خود دیدن و به جست و جو او برخاستن و به سوی او نظر کردن و چشم به او دوختن. همه اینها بیانگر یک ارتباط مستحکم بین من و امام علیه السلام است. ببینید چقدر نظر به امام و انتظار او ارزنده و چقدر سازنده است. چقدر از امتیاز ویژهای برخوردار است که امام صادق علیه السلام راجع به کسانی که به دنبال ارتباط با امام خودشان هستند از جنس انتظار، میفرماید: «مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهَذَا اَلْأَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ اَلْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ» هر که از شما شیعیان ما، اگر منتظر است و در همین حال انتظار از دنیا برود، همچون کسی است که با مهدی ما در خیمه او به سر برده است. بعد آقا امام صادق لحظاتی را صبر کردند، فیض ابن مختار میگوید، بعد از مدتی فرمودند: «لاَ بَلْ کَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَیْفِهِ» نه! نه! بلکه بالاتر از این، همچون کسی است که همراه با امام زمانش، شانه به شانه مولایش صاحب الزمان بر سر دشمنان حضرت شمشیر کوبیده. سپس آقا امام صادق فرمودند: نه! نه! مطلب بالاتر از این است. «لا وَ اَللَّهِ إِلاَّ کَمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ » انگار همراه با پیغمبر به شهادت رسیده است. آنقدر ارج و قرب او بالا است که انگار خونش در راه پیغمبر و در جهاد همراه با پیغمبر به زمین ریخته. این روایت را در محاسن مرحوم بُرقی جلد ۱ صفحه ۱۷۴ میشود ملاحظه کرد. ببینید در این فرمایشات گرانقدر معصومین از جنس انتظار ما را دعوت به ارتباط با امام کردهاند. شکی نیست که چنین ارتباط منتظرانهای خودش هم بیانگر مفهوم انتظار و ارتباط است و هم الزام و ضرورتش را روشن میکند. چرا چون انتظار امام زمان یکی از واجبات دین و یکی از واجبات عقلی است. این را در جلسات آینده توفیق داشته باشم بیشتر توضیح خواهم داد. از طرفی واجب است پس لازم است من با امامم رابطه منتظرانه داشته باشم و از طرفی مفهوم رابطه با امام چیست؟ همان انتظار و چشم دوختن به او است. البته معلوم است که انتظار همه ابعاد رابطه با امام را روشن نمیکند. رابطه با امام معنای بسیار گسترده و عمیقی دارد که در این فرصت نتوانستم به ابعاد آن اشاره کنم. این را هم به جلسه آینده موکول میکنم. نکته دیگری در این زمینه دارم و آن اینکه جنس این رابطه یک جنس خاصی است. رابطهای است از جنس رابطههای غیر مادی. در توضیح این نکته اجازه بدهید در فرصت بعدی نکاتی را اشاره کنم. هم به جنس رابطه، هم به ابعاد مفهوم رابطه با امام علیه السلام اشاره داشته باشم و هم گرانسنگی و ارزشمندی این رابطه را باز مورد تأکید قرار بدهم. ان شاءالله که این جلسه مفید بوده باشد. در جلسات آینده بحث را بیشتر و کاربردیتر پی خواهیم گرفت ان شاءالله.
التماس دعای فرج
خدانگهدار
دیدگاهتان را بنویسید