دوره کارگاهی ۲۶ – شناخت اسماء حضرت زهرا سلام الله علیها – جلسه سوم

صوت کامل جلسه سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمین و صَلّی اللهُ عَلی سَیِّدَنا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین و لعنه الله علی اَعدائِهِم اَجمَعین.
اللّهمَّ صَلِّ علی الصِّدیقَهِ فاطمه الزهراء الزّکیه حَبیبِهِ نبیِّک وَ اُمِّ اَحِبّائِکَ و اصفیائِک التی انتَجَبتَها و فَضَلتَها و اَختَرتها علی نساء العالَمین.
با سلام خدمت همه حضار گرامی، در جلسات گذشته، دو وجه تسمیه از نام مبارک فاطمه را بیان کردیم. وجه تسمیه اول این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه سلام الله علیها را فاطمه نام گذاشتم؛ چون خداوند عز و جل او را از آتش جهنم دور کرده و جدا ساخته و هرکه محبت او را داشته باشد، هم از آتش جهنم به دور است. وجه تسمیه دیگر این بود که فاطمه سلام الله علیها، فاطمه نامیده شد؛ چون مخلوقات از دریافت شناخت حقیقی و باطنی او محروم هستند. فاطمه از کلمه فَطَمَ گرفته شده، فطم به معنای جداشدن، بریده و قطع شدن است. وقتی که کودکی را از شیر می گیرند، می گویند فطیم؛ چون که از شیر گرفته شده و جدا شده است. در ادامه مبحث، وجه سوم نام مبارک فاطمه را پی می گیریم.
در بیان سوم وجه از وجوه نامگذاری فاطمه سلام الله علیها به روایتی از امام صادق علیه السلام اشاره می کنم که مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه در کتاب شریف معانی الاخبار، صفحه ۳۷۹ آن را نقل کرده اند. حضرت فرمودند: ثم یطف الارض فاطمه لانها فطم اعدائها عن حبها. فاطمه در زمین فاطمه نامیده شد؛ چون دشمنان او از نعمت محبت فاطمه جدا افتاده اند و دور مانده اند. برای توضیح این وجه تسمیه باید مقدمه ای بیان کنم.
خداوند متعال نعمت های مادی و معنوی فراوانی مانند نعمت داشتن بدن سالم، رفاه نسبی در زندگی مادی، همچنین نعمت های معنوی فراوانی مثل نعمت بهره مندی از معرفت به خداوند، نعمت اینکه بندگی او را می کنیم و توفیق بندگی او را داریم به ما عنایت کرده اند. از نعمت هایی که می توان در لیست نعمت های معنوی اضافه کنیم، نعمت بزرگ محبت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. این نعمت یک گوهر بسیار ارزشمند است که مصداق رزق معنوی و نعمت روحانی است که از طرف خدا نصیب ما شده است. اگر در قلب خودم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، حبیبه خدا را دوست داریم و در مصائب شان قلب مان می سوزد و با شنیدن مصیبت های آن حضرت، اشک مان جاری می شود، همه حکایت گر این حقیقت است که ما حضرت صدیقه سلام الله علیها را دوست داریم و این از بزرگترین نعمت ها و رزق های معنوی است. اگرچه باید به آستان خداوند سر عذر بساییم که ما حق این نعمت را آنگونه که باید ادا نکردیم و آنطور که باید شکرگزار این نعمت نبودیم. هم چنان که شکرگزار همه نعمت های خداوند آن گونه که شایسته بوده، نبودیم. نکته دوم این که معرفت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این گونه نیست که به صرف دانش و آگاهی حاصل شود. معرفت، آمیخته ای از دانش و تصدیق است. هم باید نسبت به آن چیزی که می خواهیم آن را بشناسیم، آگاهی و دانش داشته باشیم و هم اینکه این دانش خودمان را تصدیق و باور کنیم. در این ترکیب آگاهی و تصدیق، ترکیب آگاهی و اقرار، می توانیم بگوییم که آن بخشی که مربوط به دانش است، کار خداست و آن بخش که مربوط به اقرار است، کار ماست. خداوند متعال است که به ما می آموزاند، معلم همه حقایق خداوند است. به وسیله اسباب و وسائطی که فراهم کرده و در عالم خلقت چیده است. از طرفی ما باید معرفت را تصدیق و به آن اقرار کنیم. با توجه به این دو نکته به نتیجه مهمی می رسیم و آن اینکه چنین نیست که هرکسی با حقیقتی آشنا شد، بتواند آن حقیقت را بپذیرد. بلکه بسیاری از اوقات انسان حقیقتی را می بیند ولی آگاهانه آن را انکار می کند. روایت بسیار زیبایی را مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام در کتاب روضه کافی، صفحه ۱۳ نقل می کنند. می فرمایند که «و اعلموا أن الله تعالى إذا أراد بعبد خیرا شرح صدره للاسلام» بدانید وقتی خداوند متعال بخواهد خیری به یکی از بندگانش برساند، سینه او را برای تسلیم در برابر آن خیر گشاده می گرداند. فإذا أعطاه ذلک نطق لسانه بالحق فإذا أعطاه ذلک نطق لسانه بالحق و عقد قلبه علیه فعمل به. وقتی این طور می شود، خداوند متعال زبان او را به حق گویا می کند. و قلب او را بر آن حق گره می زند و عبد موفق می شود به آن چه که قلب او به آن پیوند خورده، عمل کند. إذا جمع الله له ذلک تم إسلامه. وقتی این گونه شد، اسلام بنده به تمامیت و کمال خود می رسد. و کان عند الله إن مات على ذلک الحال من المسلمین حقا. و بر خدا است که اگر این بنده او در چنین حالی از دنیا رفت، حقیقتا از مسلمان ها شمرده شود. «و إذا لم یرد الله بعبد خیرا» اگر اراده نکرده باشد که به کسی از بندگانش خیری را برساند، «وکله الی نفسه» او را به حال خودش وامی گذارد. «و کان صدره ضیّقاً حرجا» سینه او تنگ می شود و هیچ منفذ و روزنه ای برای سینه او باقی نمی ماند. «فانجری علی لسانه حقٌ لم یعقد قلبه علیه» اگر هم حقی به گوش او بخورد و بر زبان او جاری شود، قلب او این گونه نیست که با آن حق، پیوند برقرار کند و با آن عقیده صحیح گره بخورد. «و إذا لم یعقد قلبه علیه» و وقتی قلب او پیوند برقرار نکرد، «لم یعطی الله عملا به» خدا توفیق عمل به او عطا نمی کند. «فإذا اجتمع ذلک علیه حتی یموت و هو علی تلک الحال کان عندالله من المنافقینو صار علی ما جری من لسانه لم یعطی الله ان یعقد قلبه علیه و لم یعطی العمل به حجه علی الیوم القیامه» اگر این گونه مُرد، با چنین حالی از دنیا رفت، از منافقین شمرده خواهد شد. چرا؟ چون بر زبان او جاری شد، گوش او شنید، ولی قلب او نپذیرفت و نتوانست عمل کند. در چنین حالتی چون می دانست ولی اعتقاد نورزید و عمل نکرد، همان دانش او علیه او حجت می شود و در روز قیامت عذری نخواهد داشت.
نکته این روایت این است که حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: اگر سینه کسی تنگ شود، حقیقت را می بیند ولی نمی پذیرد. تعبیر ایشان این بود «لم یعقد قلبه علیه» قلب او نمی تواند پیوند برقرار کند. ممکن است بپرسید که آیا این جبر نیست؟ پاسخ این است که: خیر جبر نیست. این گونه نیست که خدا به صورت پارتی بازی بخواهد برای برخی از بندگان خود زمینه پیوند قلبی با حقایق را برقرار کند و با برخی دیگر نه. برای برخی توفیق ایجاد کند که آنها اقرار و تصدیق قلبی کنند و برخی دیگر نه. نه؛ این طور نیست! بلکه این خود ما هستیم که با کفران های ابتدایی خود، از خودمان سلب توفیق می کنیم و این خود ما هستیم که با شکر ابتدایی خود، برای خودمان توفیق ایجاد می کنیم. به عبارت دیگر در ابتدای کار همه مساوی هستیم. همه در برابر یک امتحان، در برابر یک نعمت قرار می گیریم. اگر کسی در امتحان اول پذیرفته نشد، نمره قبولی نیاورد و به سوء اختیار خود گزینه غلط را انتخاب کرد و رفوزه شد، آن وقت خداوند سینه او را بر حقایق بعدی تنگ می کند و از آن طرف اگر کسی در امتحان اول به حُسن اختیار خود، کاملا مختارانه حق را پذیرفت، آن وقت خداوند متعال برای پذیرفتن حقایق بعدی، سینه او را گشاده می کند. هم چنان که خداوند به این دو حقیقت اشاره می کند، می فرماید که: «وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدىً» خداوند به آن هدایت ابتدایی که بندگان از حسن اختیار خود از آن برخوردار شدند، بر آن هدایت اوّلی، هدایت های دوم و سوم و بعدی را می افزاید «وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدىً».
خداوند ضیق، تنگی و گمراهی را بر کسانی می فرستد که با سوء اختیار خودشان از آن هدایت اولیه خودشان را محروم کردند. تعبیر قرآن، تعبیر بسیار جالبی است. قرآن تصریح می کند که ما ضیق را افزودیم به خاطر سوء اختیاری که آنها در ابتدای خود انتخاب کردند. بنابراین این گونه نیست که هرکسی بتواند شایسته این باشد که از هدایت الهی برخوردار شود. و البته این شایستگی را خود انسان تعیین می کند و از آن طرف اگر کسی به حسن اختیار خودش این شایستگی را در درون خود ایجاد کرد، از نعمت هدایت های بعدی برخوردار می شود. با توجه به این مقدمات در بخش بعد توضیح فرمایش شریف امام صادق علیه السلام را پی خواهیم گرفت. آیه ۵ سوره مبارکه صف می فرماید: فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ؛ از یک طرف می فرماید: وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى، به کسانی که هدایت اولیه را پذیرفتند، خداوند هدایت های بعدی را عنایت می کند و از طرفی می فرماید: فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ، وقتی آن ها خودشان بر روی آن نعمت ها پا گذاشتند و به دنبال کجی رفتند، خداوند هم قلب های آن ها را کج و وارونه می کند. بنابراین ابتدای کار با ماست و توفیق یا خذلان نتیجه همان انتخاب اولیه ماست. با توجه به این نکات باید نتیجه بگیریم که این ماییم که می توانیم زمینه توفیق معرفت ذوات مقدسه معصومین علیهم السلام را فراهم کنیم یا این زمینه را از بین ببریم. فرصت بسازیم یا فرصت بسوزانیم. با توجه به این مقدمات، فرمایش امام صادق علیه السلام روشن می شود. وقتی حضرت صادق علیه السلام می فرمایند مادر ما، فاطمه سلام الله علیها کسی است که دشمنان او از محبت او بازمانده شده اند، دور افتاده اند، جدا شده اند، سُمِّیَتْ فَاطِمَه فِی الْأَرْضِ لِأَنَّهُ فَطِمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فَطِمَتْ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا. روشن می شود که چرا این اتفاق افتاده است. چون کسانی هستند که به تعبیر قرآن حقیقت را می یابند اما از سر لجاجت انکار می کنند. وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ، یافتند ولی نخواستند بپذیرند. در برابر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هم چنین حقیقتی است. اگر با آن حضرت آشنا بشویم، اما در گام دوم جایی که باید تصدیق کنیم و پیوند قلبی با آشنایی و آگاهی و دانش خود برقرار کنیم، این کار را نکنیم، اتفاقی که می افتد، این است که ما از محبت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها محروم می شویم. چرا؟ چون محبت نتیجه معرفت است. اگر من تصدیق نکردم، دانش من به معرفت تبدیل نمی شود. و اگر معرفت پدید نیامد، محبت شکل نمی گیرد. محبت صدیقه طاهره سلام الله علیها آن قدر ارزشمند است که امام صادق سلام الله علیها می فرمایند ما تکاملت النبوه لنبیّ حتّی أقرّ بفضلها و محبّتها، نبوت هیچ پیامبری به کمال خودش نرسید، مگر آن وقتی که به فضیلت صدیقه طاهره سلام الله علیها اقرار کرد (یعنی معرفت) و محبت او را پذیرفت. این نشان دهنده عظمت ارزش گوهر محبت حضرت زهرا سلام الله علیها است. قدر این گوهر ارزشمند را بدانیم. نصیب خیلی از افراد نشده است و نمی دانیم که خدا چرا به ما لطف کرده است و می شد که ما هم از این گوهر ارزشمند بی بهره باشیم. به برکت آن حسن اختیاری که در ابتدا داشته ایم، در عوالم پیشین بلا گفته ایم و در برابر مقامات نورانی اهل بیت علیهم السلام خضوع کرده ایم. خدا این توفیق را به ما عنایت کرده است و الّا ما هم جزو کسانی می شدیم که با فاطمه زهرا سلام الله علیها بیگانه بودیم.
تصور کنید! رنج کمی نیست که فاطمیه ای بیاید و ما نسبت به آن بانوی یگانه، حبیبه دردانه خدا بی تفاوت باشیم. مصیبت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشنویم و دلمان نلرزد و اشکمان جاری نشود، این مصیبت، کم مصیبتی نیست. گاهی اوقات می بینیم کسی یک مصیبت مادی به او روی آورده است و تأسف می خوریم و خدا را شکر می کنیم، بدون اینکه بخواهیم فخرفروشی کنیم (که فخرفروشی کاری بسیار مذموم و ناپسند است). خدا را شکر می کنیم که ما از این مصیبت در امان هستیم و از نعمتی که خداوند متعال به ما ارزانی داشته است، بهره مندیم. مثلا بیماری را می بینیم یا مردم زلزله زده مناطق مختلفی را می بینیم، خدا را شکر می کنیم که ما را از این مصیبت مصون داشته و پناه می بریم به او که ما را از این مصیبت حفظ گرداند. همین نگاه را در شدت بیشتر و با دقت بالاتر باید درمصیبت های معنوی داشت. وقتی می بینیم که خداوند متعال به ما نعمت بزرگ محبت حضرت زهرا سلام الله علیها را رایگان ارزانی داشته است، باید بسیار شاکر خداوند باشیم و حقیقتا نمی توانیم از پس این نعمت بزرگ و شکر این نعمت بزرگ بربیاییم. حضرت امیر علیه السلام در فرمایش بسیار زیبایی در حکمت ۳۸۸ نهج البلاغه فرمودند: علی وان من البلاء الفاقه واشد من الفاقه مرض البدن واشد من مرض البدن مرض القلب. حضرت می گویند: بلا، فقط بلای مادی نیست. یکی از انواع بلا، تنگدستی است ولی شدیدتر از آن بلای بیماری است و شدیدتر از تنگدستی و بیماری، مرضی است به نام مرض القلب. باید خدا را شکر کنیم که از این بلای بسیار شدید و سخت در امان هستیم. چه بسا گاهی اوقات ما نعمت هایی را در دست دیگران ببینیم و غبطه بخوریم، اما آیا هیچگاه شده نسبت به کسی که سوز وگداز خاصی نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها دارد یا توفیق خاصی در خدمت به آن حضرت دارد یا اینکه محبت ویژه ای نسبت به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها دارد، غبطه بخوریم؟ اگر شده، معلوم می گردد ما توانستیم صحیح نسبت به نعمت های مادی و معنوی ارزش گزاری کنیم. خدایی ناکرده ارزش نعمت های معنوی را کوچک نشماریم.
حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از مقام رفیعی برخوردار است. اگر بخواهیم زندگانی حضرت را موشکافی کنیم، باید ببینیم وجود مقدس رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که اشرف انبیاء و افضل همه موجودات و خلائق هستند، نسبت به وجودمقدس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها چه برخوردی داشتند؟ با برخوردی که پیامبر صلی الله علیه و آله نماد آیینه رضا و غضب خدا با حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند، می توانیم شخصیت آن حضرت را بشناسیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کسی نیست که رضا و غضب شخصی داشته باشد. درست است که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله بشراست اما بشری است که ویژگی بزرگ او ارتباط با وحی است، ویژگی بزرگ او، ماینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی است. هرآنچه می گوید، وحی است و جز رضایت الهی بر زبانش جاری نمی شود. جز آنچه مرضیّ خدا است، در رفتار او پیدا نمی شود. جز آنچه مورد رضای خدا است، در سکوت و در سخن او هویدا نمی شود. یک چنین شخصیتی است.
حالا وقتی راجع به چنین شخصیت بزرگی، شیعه و سنی در منابع فراوان؛ مثلا به عنوان یک نمونه المستمک علی الصحیحین حاکم نیشابوری در جلد ۳، صفحه ۱۵۴؛ از منابع شیعی کشف الغمه اربلی، جلد ۱، صفحه ۴۵۳ روایت نقل می کنند که «ما رایت احدا اشبه حدیثا و کلاما برسول الله» هیچ کسی را ما نیافتیم که سخن او، کلام او شبیه تر باشد به رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ «من فاطمه و کانت اذا دخلت علیه اخذ بیدها و فقبّلها» هر موقع فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد می شد بر پیغمبر صلی الله علیه و آله، خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله می رسید، «اخذ بیدها» دست مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها را می گرفت. «فقبّلها» بوسه می زد بر دستان فاطمه سلام الله علیها «و اجلسها فی مجلسه» فاطمه سلام الله علیها را در جای خود می نشاند «و کان اذا دخل علیها»؛ هر موقع پیغمبر صلی الله علیه و آله به خانه دخترشان تشریف می بردند، «قامت الیه» فاطمه زهرا سلام الله علیها تمام قامت در برابر او می ایستاد. «فقبّلته» دست پدر را می بوسید «و اخذت بیدیه» پیامبر صلی الله علیه و آله را می گرفت، «فاجلسته فی مکانها» جای خودش پیامبر صلی الله علیه و آله را می نشاند.
چنین احترام خاصی از جانب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا سلام الله علیها نشان دهنده این است که این دختر، دختر عادی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندان دیگری داشتند اما با هیچ یک چنین رفتار و برخوردی نداشتند. وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آینه تمام نمای وحی و رضا و غضب الهی بفرماید «لو کان حُسن هیئتاً لکانت فاطمه» اگر حُسن و زیبایی، اگر نیکویی و نکویی یک شکلی بخواهد داشته باشد، بخواهد به یک هیئتی دربیاید، «لکانت فاطمه» به شکل فاطمه سلام الله علیها درمی آید، «بل هی اعظم» بلکه فاطمه سلام الله علیها اعظم و بالاتراست، «إنّما فاطمه ابنتی خیر اهل الارض عنصرا و شرفا و کرما» فاطمه سلام الله علیها، دختر من بهترین کسی است که بر روی زمین گام می نهد. از جهت شرافت، کرامت و از جهت عنصر و ماده اولیه وجودی فاطمه سلام الله علیها. چنین شخصیتی است فاطمه زهرا سلام الله علیها. چنین شخصیتی، با چنین عظمتی، خداوند متعال به ما توفیق داده او را دوست بداریم و از طرفی دشمنان او را از محبت او جدا کرده است. به تعبیر امام صادق علیه السلام: «فطم اعدائها عن حبّها» دشمنان از محبت و دوستی او دور مانده اند. باید هم همین گونه باشد. فاطمه ای که سراسر نور است، فاطمه ای که سراسر عظمت است، فاطمه ای که نفر اول عالم خلقت، اشرف کائنات پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در برابر او تکریم می کند. او را تعظیم می کند. در برابر او تواضع می کند. دست فاطمه سلام الله علیها را می بوسد، یک چنین نوری، یک چنین نور علی نوری باید هم در هر سینه آلوده ای مأوا نگزیند. محبت او میهمان قلبی می شود که یک سنخیتی با آن وجود مقدس داشته باشد. کسی که سراسر وجودش از کینه، لجاجت یا حسادت پر شده باشد، سنخیتی با ایشان ندارد. به تعبیر قرآن «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» بر اساس روایات، فرمودند حسادت می کنند به اهل بیت علیهم السلام به خاطر آن فضیلت هایی که خدا به آنها داده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: این آیه درباره ما است.
زنی از همسران پیغمبر صلی الله علیه و آله همواره در مقام آزار صدیقه طاهره سلام الله علیها بود. همیشه خودش می گفت من حسادت می کردم از محبتی که پیامبر صلی الله علیه و آله به او داشت. وقتی خبر شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها را شنید، خوشحالی کرد. چنین کسی باید از محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها محروم بماند. قلب چنین کسی که متعفن از حسادت، نکبت زده از تکبر و فاسد و خراب از گناه است، باید هم از محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها محروم باشد.
خدا به ما لطف و عنایت داشته که در این آشفته بازار، در این غوغای پر سر و صدا و پر رفت و آمد زندگی دنیا، به ما محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ارزانی داشته. میشد ما هم بیگانه باشیم. چقدر باید خدا را شکرگزار باشیم «الحمدلله علی کل نعمه، الحمدلله علی هذه نعمه العظمی، الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولای محمد و محبت فاطمه الزهرا و اولاده المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین»
یکی از روایاتی که بسیار زیباست و البته فهم، تفسیر و دریافتش کمی مشکل می نمایاند، روایتی است که مرحوم علامه مجلسی رحمت الله علیه در بحار الانوار جلد ۹۷، صفحه ۱۹۴ نقل کرده اند از وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا فاطمه من صلی علیک، غفر الله له و الحقه بی حیث کنت من الجنه» فاطمه جان؛ هر کس بر تو صلوات بفرستد، خداوند گناهان او را می بخشد و او را به من ملحق می کند. در همان جایی که من در بهشت هستم. یعنی در رتبه ای که من هستم، به من ملحق می شود. روایت بسیار شریف و زیبا و البته مشکلی است. آیا صلوات بر فاطمه زهرا سلام الله علیها چنین ارزشی دارد؟ چنین قوه محرکه ای دارد که انسان را این گونه، به اوج کمال می رساند؟ آیا فاطمه زهرا سلام الله علیها در چه قله ای است که کسی که صلوات بر او می فرستد، آنقدر اوج می گیرد و آنقدر بال پرواز پیدا می کند که می تواند با خاتم انبیاء هم رتبه شود؟ آیا چنین است؟ بله! قطعا چنین است.
فاطمه زهرا سلام الله علیها کسی است که محبت او از دشمنانش دریغ شده و چرا دریغ شده؟ بخاطر سوء اختیار خود آنها. از آن طرف کسانی که به حسن اختیار بر نعمت های ابتدایی خدا بله گفته اند و آنها را شکرگزاری کرده اند، لجاجت و حسادت نداشته اند. چنین افرادی از نعمت محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها بهره مند شده اند. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «اگر شکرگزاری کنید، نعمت هایتان زیاد می شود.»
اگر نعمت معنوی محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها به ما عنایت شده است، ما می توانیم با شکرگزاری، این نعمت را فزونی ببخشیم. خیلی از جوان ها دوست دارند در این اوضاع نابسامان، در این فضاهای ناسالم پاک بمانند. راه اصلی و اساسی آن است تا جایی که می توانیم، دائما به دنبال گدایی محبت بیشتر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشیم. وقتی دل نورانی می شود به نور محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها، از پلیدی و پستی و زشتی و گناه بیزار می شود. آن قلبی که نورانی شده، دیگر به سمت گناه گرایش ندارد. اگر می بینم که به گناه گرایش دارم، معلوم می شود قلب من آن چنان که باید نورانی نیست. ممکن است سوسویی از محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها در قلبم باشد، چرا ولی اگر سراسر قلبم به نور محبت و معرفت حبیبه الهی روشن شود، دیگر گناه از قلب من رخت بر می بندد. گناه ظلمت است، فاطمه زهرا سلام الله علیها نور است و ظلمت و نور با هم جمع نمی شوند. فاطمه زهرا سلام الله علیها سراسر طاهر است و مطهر، گناه رجس است و نجاست. گناه و محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها جمع نمی شود. هر چقدر دلمان را پر کنیم از محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها، گناه از دل ما خارج می شود.
در لیوانی که سراسرش آب است، می شود در این لیوان هوا هم باشد؟ هرگز نمی شود. به هر میزانی که از آب کم شود، هوا زیاد می شود و هر میزانی که از هوا کم شود و در آن آب بریزیم، آب زیاد می شود. قلب ما هم همین است. هر چقدر در ظرف دل، محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیشتر بریزیم، کمتر جایی برای محبت به گناه می ماند و از آن طرف هر چقدر محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها کم شود، از آن طرف محبت به گناه بیشتر می شود. یا باید تحت ولایت الله قرار بگیریم یا تحت ولایت طاغوت و شیطان. و ولایت الله به محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها محقق می شود. حالا اگر کسی به جایی رسید که در سیر کمال، سراسر قلبش محبت و مودت به فاطمه زهرا سلام الله علیها شد، اگر کسی توانست به حقیقت، اجر رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله را ادا کند، پیغمبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله زحمات کشید. کسی بود که هدایت الهی را به ارمغان آورد و در برابر آن هدایت ارزشمند و آن نعمت عظمی یک اجر از ما طلب کرد: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» اگر کسی توانست حقیقتا این مودت به قربی و نزدیکان رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله را عملی کند، این اجر را به طور کامل پرداخت کند، یک چنین کسی قطعا شایستگی این را پیدا می کند که پر پرواز بیابد و تا جایگاه رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله پرواز کند و «الحقه بی حیث کنت من الجنه» به همان جایی برسد که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جای مأوی گزیده. حالا رابطه صلوات بر فاطمه زهرا سلام الله علیها چیست؟ صلوات یکی از نشانه های محبت است. صلوات اگر حقیقی و بر اساس معرفت کامل باشد و انسان بداند که بر چه کسی صلوات می فرستد و صلوات او برخواسته از محبت کامل و معرفت تام باشد، چنین صلواتی مؤثر است.
به عنوان مثال: شما خدمت یک عالم و مرجع تقلید می روید. عرض سلام می کنید، دست به سینه می گذارید و عرض ادب می کنید. فرزند شما هم می بیند و کار شما را تکرار می کند. او هم سلام و عرض ادب می کند اما آیا این دو احترام یکسان است؟ یک ارزش دارد؟ قطعا این طور نیست. شما که سلام می کنید، برخواسته از تواضع عمیق و شناخت دقیق نسبت به آن کسی است که احترامش می کنید. شما آن مرجع تقلید را می شناسید، محترم می شمرید. لذا در برابر او کرنش می کنید، تواضع می کنید، اما فرزند شما نه! صرفا از شما تقلید می کند. البته همین سلام او ارزش دارد. نمی خواهیم بگوییم بی ارزش است. بزرگترها ممکن است حتی تفقد کنند. احترامش کنند، خوششان بیاید، بگویند بارک الله پسرم! چقدر مؤدب است! اما همه می دانند که این تواضعی که شما دارید، از سر خلوص و صدق است. این یک ارزش دیگری دارد. شمایید که می شناسید حرمت او را و بر اساس آن شناخت تان هست که دارید. عرض سلام و ادب و احترام می کنید. از طرفی، فرزند کوچک شما شناختی ندارد، لذا احترام او چندان ارزشی ندارد.
در فرمایش شریف پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که فرمودند: «یا فاطمه من صلی علیه غفرالله له و الحقه بی حیث کنت من الجنه» آن کسی که به آن درجه بالای از معرفت فاطمه زهرا سلام الله علیها برسد، تصدیق کند دانش و آگاهی نسبت به فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها، بعد بالطبع قلب او سرشار از محبت شود، نتیجه این محبت سرشار و این قلب مالامال از محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها چیست؟ اینکه هیچ از گناه خوشش نمی آید. بلکه از ظلمت و نجاست گناه نفرت دارد. نتیجه این معرفت و این محبت و این عمل، صلواتی است که بر اساس نهایت معرفت و مبتنی بر خلوص دقیق و حقیقی است و چنین صلواتی باید اثرش این باشد که همه لغزش های او بخشیده شود. و نتیجه اش این باشد که در جایگاهی که پیغمبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله سکنی گزیده، به فضل خدا و به فضل رسول مکرم صلی الله علیه و آله در آن جایگاه مأوی بگزیند.
بد نیست با صلواتی که در این چند جلسه بحث را آغاز می کنم، شما دوستان عزیز را آشنا کنم. مرحوم سید بن طاووس در کتاب جمال الاسبوع صفحه ۴۸۶ به نقل از امام حسن عسکری علیه السلام صلواتی را نقل می کنند که حضرت عسکری علیه السلام به مادرشان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اینگونه سلام می دادند: «اللهم صل علی الصدیقه» خداوندا، بارپرودگارا؛ صلوات بفرست بر صدیقه سلام الله علیها، «فاطمه الزهرا» بر فاطمه زهرا سلام الله علیها، «الزکیه» کسی که تزکیه شده، در طهارت است. «حبیبه نبیک» محبوب دل پیغمبر توست. «و ام احبائک» مادر کسانی است که همگی محبوب تو هستند، «و اصفیائک» ، مادر کسانی است که آنها همگی برگزیدگان تو هستند. «التی انتجبتها» آن فاطمه ای که تو او را برگزیدی و انتخاب کردی. «و فضلتها» تو او را فضیلت بخشیدی و برتری عنایت کردی و «و اخترتها علی نساء العالمین» بر همه زنان عالمیان تو او را برتری دادی!
«اللهم صل علی الصدیقه فاطمه الزهرا الزکیه حبیبه نبیک و ام احبائک و اصفیائک التی انتجبتها و فضلتها و اخترتها علی نساء العالمین»
امیدواریم به برکت وجود حضرت عسکری علیه السلام این سلام برخواسته از معرفت و محبت ناقص و ناتمام ما ضمیمه شود به آن نفس قدسی امام عسکری علیه السلام و ما هم اجر و پاداش کسانی که همچون معصومین علیهم السلام توفیق سلام خالصانه و عارفانه به وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها را داشتند، آن اجر و پاداش را هم ما برخوردار بشویم. تا جلسه بعد شما را به خدا می سپارم.
خدانگهدار؛ با تشکر
جهت دانلود صوت و متن کامل این جلسه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید