دوره کارگاهی ۲۶ – شناخت اسماء حضرت زهرا سلام الله علیها – جلسه دوم

صوت کامل جلسه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمین و صَلّی اللهُ عَلی سَیِّدَنا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین لا سیَّما علی مَولانا بَقیَّه اللهِ فی الاَرَضین وَ اللَّعنُ الدّائم علی اَعدائِهِم اَجمَعین.
اللّهمَّ صَلِّ علی الصِّدیقَهِ فاطمه الزهراء الزّکیه حَبیبِهِ نبیِّک وَ اُمِّ اَحِبّائِکَ و اصفیائِک التی انتَجَبتَها و فَضَلتَها و اَختَرتها علی نساء العالَمین.
با عرض سلام؛ با دومین جلسه از سلسله مباحث شناخت اسماء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در خدمتتان هستم. در جلسه گذشته گفته شد که شناخت آن حضرت شرط تکامل نبوت انبیاست و در نگاهی کلی تر برای رسیدن انسان به کمال که همان معرفت الله و بندگی صحیح اوست، هم موضوع و هم طریق شناخت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. تا او را نشناسیم، راهی برای دستیابی به معرفت خدا پیدا نمی کنیم و در نگاهی دقیق تر، شناخت او از آن رو که اسم الله است و آیه عظمای خداست، راهی برای دستیابی به معرفت الله است.
امام صادق علیه السلام به نقل شیخ صدوق رحمت الله علیه در علل الشرایع جلد یک، صفحه ۱۷۸ فرموده بودند: لِفاطِمَهَ تِسعَهُ اَسماءٍ عِندَ الله. برای فاطمه سلام الله علیها در نزد خدا ۹ اسم است. در این جلسه، در ادامه جلسه پیشین نام مبارک «فاطمه» را بررسی خواهیم کرد.
روایتی است که از وجود مقدس رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به نقل جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است. این روایت را مرحوم صالح بن عبدالوهاب بن عَرَندَس معروف به ابن عرندس حلی. ایشان کتابی دارد به نام «کشف اللئالی» یعنی کشف لولوءها و گوهرهای ارزشمند. در این کتاب این روایت نقل شده، روایت به لحاظ مضمون بسیار رفیع است. خداوند متعال به پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: یا اَحمَد! لَولاک لَما خَلَقتَ الاَ فلاک وَ لَولا عَلی لَما خَلَقتُکَ وَ لَو فاطِمه لَما خَلَقتُکُما. ای رسول ما! اگر تو نبودی من افلاک را خلق نمی کردم و اگر علی علیه السلام نبود، شما را خلق نمی کردم و اگر فاطمه سلام الله علیها نبود، نه شما و نه علی بن ابیطالب علیه السلام هیچ کدام را خلق نمی کردم.
این روایت در نگاه ابتدایی، بدون هیچ تاملی از عظمت و رفعت مقام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به ما خبر می دهد. اما با کنکاش بیشتر به نکاتی دقیق و ظریف می رسیم و هم ما را از یک سوء برداشت در امان نگه می دارد.
ممکن است برخی گمان کنند این روایت درصدد تبیین شرافت و افضلیت حضرت زهرا سلام الله علیها بر امیرالمؤمنین علیه السلام و شرافت و افضلیت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است. این تصور، تصور نادرستی هست. روایت نمی خواهد. بفرماید که چه کسی افضل است! روایت به یک نکته بسیار دقیق و عمیق اشاره دارد. اهل بیت علیهم السلام راه رسیدن به خدا و دستیابی به معرفت الله هستند و از سوی دیگر خود موضوع معرفت الله هستند. به این معنا که آیه الله العظمی هستند و ما با آن آیه می توانیم به ذو الایه که خدا باشد، دست پیدا کنیم. خوب با توجه به این معلوم می شود که اگر رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که خود مبین توحید و آیه خداوند متعال است، نباشد، هدف خلقت که عبودیت اوست، از بین می رود و محقق نمی شود. قرآن کریم در سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶ تصریح می فرماید که: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» من جن و انس را نیافریدم؛ مگر برای اینکه عبات مرا کنند. خوب اگر قرار باشد هدف مختل شود، بنابراین خلقت عبث و بیهوده خواهد شد. پس روشن است که اگر رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نباشد، خداوند متعال آفرینش را خلق نخواهد کرد. اگر قرار باشد عبادت خدا تعطیل شود و اسباب هدایت و دستیابی مردم به خداشناسی، به منعم شناسی تعطیل شود و این اسباب در اختیار مردم قرار نگیرد، چه شود؟
اما عبارت دومش «لو لا علی لما خلقتک» این چرا؟ چرا اگر علی بن ابیطالب علیه السلام نباشد، خدا پیامبر صلی الله علیه و آله را خلق نمی کند؟ دلیلش این است که آن چیزی که هدایت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله را استمرار می دهد، امیرالمؤمنین علیه السلام است. با تدبر در آیه مبارکه ۶۷ سوره مائده که می فرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» این آیه در غدیر نازل شده، شیعه و سنی گواهی داده اند. می فرماید: ای رسول ما؛ برسان آنچه که بر تو نازل شده است. تفاسیر شیعه و سنی نوشته اند، آنچه نازل شده بود بر پیغمبر صلی الله علیه و آله، ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام و امام و خلافت او بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. «و ان لم تفعل» اگر نرسانی، اگر به مردم نگویی که علی بن ابیطالب علیه السلام خلیفه بعد از توست، «ما بلغت رسالته» رسالت الهی را انجام نداده ای! یعنی ۲۳ سال زحمتی که کشیده ای، هیچ، همه ناپدید، محو و بی اثر خواهد بود. چرا؟
آیا خدا؛ نعوذ بالله می خواهد تحکم کند، بگوید زحمت کشیدی ولی من می خواهم زحماتت را، همه را به اجبار، به زور همه را نادیده بگیرم؟! نه این طور نیست. بلکه آیه شریفه می خواهد به ما نکته ای را گوشزد کند و آن اینکه اگر علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی نکنی، تمام زحمات تو به سرانجام نخواهد رسید و کان لم یکن خواهد بود. انگار که هیچ کار نکرده ای. بگذارید مثال بزنم. شما یک زمین ویران را در اختیار می گیرید و روی این زمین کار می کنید. آبیاری، بذر، نهال، تمام خدمات و کارهایی که برای آبادانی و سر سبز کردن این بستان لازم است، شما انجام می دهید. با زحمات طولانی و جان فرسای شما این زمین یک گلستان می شود. بسیار پر ثمر، سرسبز، شاداب.
ولی اگر قرار باشد شما برای بعد از خودتان کسی را بر این باغ نگمارید، این باغ بزودی بعد از شما به خزان و زردی می گراید. درست است! اگر پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله قرار باشد این باغ سرسبز اسلام را رها کند، انگار هیچ کار انجام نداده است و به هدف نرسیده است. زحمات ایشان به سرمنزل مقصود منتهی نشده است. لذا قرآن می فرماید: «ان لم تفعل فما بلغت رسالته» اگر نرسانی رسالت الهی را، به سرانجام نرسانده ای. دراین روایت شریف هم همین را خداوند متعال می فرماید: «لولا علی لماخلقتک.» چون اگر حضرت علی علیه السلام نباشد، هدایتی که تو آورده ای به سرانجام نمی رسد و اگر هدایتی که تو آورده ای به سرانجام نرسد، باز هدف خلقت ناتمام می ماند. بنابراین آنچه باید به دست می آمد، به دست نمی آید. لذا اگر قرار باشد حضرت علی علیه السلام نباشد، پیامبری را هم نمی آفرینم. چرا که خلقت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مقدمه بود برای هدایت خلق به سوی معرفت الله و بندگی خداوند. این هدف بدون حضرت (علی علیه السلام) محقق نمی شود. عبارت سوم «لولا فاطمه لما خلقتکما» اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود، شما دو را خلق نمی کردم.
نکته ای که در این عبارت نهفته است و لطافت دارد، این است که خداوند متعال اراده فرموده است که اهل بیت علیهم السلام را از وجود مقدس حضرت حسن مجتبی علیه السلام، برادربزرگوارشان حضرت سیدالشهدا علیه السلام تا وجودمقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همه این ها را از نسل با برکت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها خلق کند و این بزرگوارانند که استمرار هدایت پدرشان امیرالمؤمنین علیه السلام و جدشان رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله را به دوش می کشند. اگر این ها نباشند، هدایت الهی ناتمام می ماند. چرا که باید در هر زمانی حجت الهی باشد. حضرت امیر علیه السلام به کمیل فرمودند: «خداوند متعال در هر زمانی حجتی بر خلق قرار داده است اما ظاهرا، مشهورا، او خائفا، مغمورا، یا ظاهر است یا غایب است اما حتما هست، زمین بدون حجت اگر بماند، لساخت الارض باهلها، اهل آن را در کام خود فرو می برد.»
حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نقش محوری دارد. چون اگر آن حضرت نباشد، نسل امامت امتداد پیدا نمی کند و اگر نسل امامت امتداد پیدا نکند، هدایت امیرالمؤمنین علیه السلام و رسول مکرم صلی الله علیه و آله استمرار نمی یابد و اگر این هدایت استمرار پیدا نکند، هدف خلقت محقق نمی شود و اگر هدف خلقت محقق نشود، خلقت عبث می گردد و خداوند حکیم کار عبث نمی کند. بنابراین نقش حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این است که ایشان حلقه ارتباط بین رسالت و امامت هستند. اگر آن حضرت باشد، رسالت الهی از طریق امامت اهل بیت علیهم السلام ادامه پیدا می کند. لذا اگر قرار باشد حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در این منظومه هدایتگری قرار نگیرند، همه چیز ماقبل ایشان ناقص و ابتر می ماند. فلذا می فرماید: «لولا فاطمه لما خلقتکما» یکی از مدعیان روشنفکری که به حقیقت تاریک فکر است، در دانشگاهی درآمریکا همین روایت را با فهم ناقص خودش به سخره می گرفت و مدعی بود مگر می شود حضرت زهرا سلام الله علیها افضل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام باشد؟ پاسخش روشن است. اصلا این روایت در مقام بیان افضلیت نیست؛ بلکه در مقام بیان جایگاه کلیدی حضرت زهرا علیه السلام می باشد. حضرت چنین نقشی دارند. چنین واسطه گری دارند. اگر بخواهم تشبیه کنم، ممکن است که در یک سیستم بسیار پیچیده، اگر سیستم مکانیکی است، اگر سیستم الکترونیکی است، یک محور را حذف کنید و تمام آن سیستم مختل شود، این نشان دهنده نقش اساسی و کاربردی آن قطعه است، نشان دهنده افضلیت آن قطعه بر دیگر قطعات نیست.
اصلاً ما در مقام بیان فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها بر امیرالمؤمنین علیه السلام یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این روایت نیستیم، بلکه می خواهیم نشان دهیم که حضرت از یک جایگاه حساس و کلیدی برخوردارند که وجود آن حضرت، استمرار هدایت است و هدایت وابسته و منوط به شخصیت اوست. اگر او حذف شود، هدایت مختل می شود که این روایت به خوبی این را می رساند. با این مقدمات به سراغ اصل مطلب می رویم و آن این که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، یکی از اسماء مبارکشان فاطمه است و تفسیر این نام از جایگاه معرفتی بالایی برخوردار است. وقتی آن حضرت را بشناسیم و نام های آن حضرت که هر یک از این نام ها با مسمّا است، بیشتر با آنها آشنا بشویم، معرفت ما نسبت به وجود مقدس آن حضرت بیشتر می شود و محبتمان فزونی پیدا می کند. عرض شد که فاطمه به معنای بریده شده است. عرب وقتی می گوید فَطَمَ الصَّبی؛ یعنی کودک را از شیر گرفتند و جدا کردند.
بریده شده، جدا شده، کنده شده. متعلق این بریده شدن و جدا شدن در روایات مختلف، موارد مختلفی بیان شده است. در یکی از روایات که عرض کردم، متعلق این جدایی و فاصله، معرفت آن حضرت معرفی شده است. حضرت فرموند که إنَّما سُمّیت فاطمه، فاطمه لأنَّ الخَلقَ فُطِموا عَن مَعرفَتها. حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمه نامیده شدند، چون خلق از معرفت آن حضرت جدا شده اند. کُنه معرفت یعنی آن حاقّ معرفت، حقیقت معرفت و درجه بالا و کامل معرفت آن حضرت، برای هیچ کسی قابل دست یابی نیست؛ مگر همان وجودات مقدس و نورانی رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله تا وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و الّا برای ما کُنه معرفت آن حضرت قابل دست یابی نیست. ما می توانیم با اندک تلاش خودمان به پایین ترین سطوح معرفت آن حضرت دست پیدا کنیم که باید این تلاش را داشته باشیم ولی باید بدانیم که در مدرسه معرفت آن حضرت طفل دبستانی بیش نیستیم.
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: می دانید چرا دختر من فاطمه نامیده شده؟ چون که او و محبان او از آتش جهنم جدا شده اند، دور افتاده اند، فاصله گرفته اند. إنَّما سُمِّیَتُ ابنَتی فاطِمَهُ لأنَّ اللّه َ عزَّ وَ جَلّ فَطَمَها و فَطَمَ مَن أحَبَّها مِنَ النَّارِ. چون خداوند متعال هم فاطمه سلام الله علیها را و هم محبین فاطمه سلام الله علیها را از آتش جهنم دور کرده است. فاصله انداخته بین محبین آن حضرت و آتش جهنم. بنابراین در این روایت که دومین تفسیر از نام مبارک فاطمه است، متعلق جدایی، آتش جهنم است. در منطق قرآن نهایت و سرمنزل نهایی انسان یا سعادت است که تحقق آن بهشت است، یا شقاوت است که تحقق آن آتش دوزخ است. و برای ورود به جهنم، کسی وارد جهنم می شود که فاکتورهایی مانند اعمال ناشایست و یا اعتقادات باطلی را با خودش همراه کرده باشد. از طرفی برای ورود به بهشت، آن کسی می تواند وارد بهشت شود که در یک کلمه متقی باشد. متقی یک مفهوم بسیار عام است که خوب واکاوی نشده است. متقی هم جهات اعتقادی و هم جهات عملی و رفتاری انسان را پوشش می دهد. متقی کسی است که در تمام شئون، هم در فکرش و هم در عمل و گفتار و شنیدار و در حالت خنده و گریه اش در همه جا و در همه حالاتش رضایت الهی را جلب می کند. به دنبال این است بداند خدا کجا راضی است، همان جا حاضر شود و در جاهایی که خداوند رضایت ندارد، حضور نمی یابد. بنابراین چنین کسی که فکرش و عملش منطبق بر رضایت الهی است، در منطق قرآن سعادتمند است و جایگاهش بهشت است.
قرآن می فرماید: «ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر». بدون شک پرهیزکاران در باغ ها و در کنار رودهای بهشتی جای دارند. در یک جایگاه صدق و راستی نزد پادشاهی مقتدر یعنی خداوند متعال سکنی می گزینند.
تقوا شرط ورود و کلید ورود به بهشت است. بیایید درباره روایتی که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند، صحبت کنیم. تقوا در وجود کدامین انسان تبلور تام و تمامی دارد؟ کسی که تک تک نفس زدن هایش، یکایک رفتارش، غضبش و آنجا که باید سکوت کند و لب فرو بندد، لب فرومی بندد. آیا چنین کسی مصداق تام و تمام تقوا است یا خیر؟
در این جا می خواهیم از روایت هایی که در طراز با میراث فرهنگی شیعه و سنی است، درباره وجود مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده کنیم. حضرت زهرا سلام الله علیها را سرور بهشتیان خوانده اند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بارها و بارها فرمودند: «فاطمه سیده النساء اهل الجنه» این روایت را شیعه فراوان نقل کرده است و عجیب آن که اهل سنت هم فراوان نقل کرده اند. معتبرترین کتاب اهل سنت، صحیح بخاری و صحیح مسلم این روایت را نقل کرده اند که فاطمه سلام الله علیها سرور زنان اهل بهشت است، در قالب یک تمثیل بحث را ادامه می دهیم. گاهی اوقات برای یک گروه علمی، سرگروهی انتخاب می کنیم. طبیعتا باید، سرگروهی انتخاب کنیم که خود به لحاظ علمی بر همه تفضل و چیرگی داشته باشد. اگر این جمع کودکان دبستانی باشند، سرگروه آنها نسبت به همان ها سنجیده می شود.
اگر این جمع، جمع دبیرستانی های تیزهوشانی باشند، سرگروه آنها از یک رتبه بالاتری برخوردار خواهد بود. اگر جمع دانشجویان به عنوان مثال دانشگاه شریف باشند، مهندسین زبده ای که در رشته های برق تحصیل کرده اند، سرگروه یک تیم مهندسین برق دانشجویان دانشگاه شریف از یک رتبه متناسب با همین گروه برخوردار است. وقتی روایت شیعه و سنی فراوان نقل کرده اند حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها سرور، سرگروه اهل بهشت را به عهده دارد. با توجه به اینکه می دانیم بهشت جایگاه نیکان است، بهشت مجمع خوبان است، در بهشت هیچ آلودگی و ناراستی راه ندارد، کسی که آلودگی داشته باشد، راهی برای ورود به بهشت ندارد.
در یک چنین جمع خوبان و نیکان و پاکانی، وقتی یک نفر را سرور و سرگروه انتخاب می کنند، یعنی در رتبه ای از طهارت و تقوا و پاکی است. کسی که بتواند بر همه نیکان بهشت سروری کند، در این بهشت مریم مقدس سلام الله علیها و حوا و آسیه هستند. در این بهشت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است. چنین شخصیت های بزرگی در این بهشت هستند. حال بر همه این نیکان بهشت یک نفر باید سروری کند. یک نفر قرار است که سرگروهی شان را به عهده بگیرد. ببینید او در چه عظمتی از تقوا و جلب رضایت خداوند برخوردار است. این خود نشان دهنده عظمت وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. با توجه به چنین جایگاهی که حضرت زهرا سلام الله علیها دارد، آیا تعجب است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بفرمایند: «لان الله عز و جل فطمها من النار» خداوند متعال فاطمه مرا از آتش جهنم جدا کرده است. بین او و آتش جهنم فاصله انداخته است. خیر جای هیچ گونه تعجبی نیست. حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از نیکان است و باید در مجمع نیکان وارد شود. نکته ای که جای تأمل دارد و عظمت وجود آن حضرت را بیشتر نمایان می کند، بخش دوم روایت است. در بخش دوم روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «دخترم فاطمه سلام الله علیها هم خودش، هم محبانش از آتش جهنم دور افتاده اند. و فطم من احبها من النار هرکس فاطمه را دوست بدارد، از آتش جهنم جدا شده است و فاصله گرفته است.» این جای تأمل دارد. چگونه است که محبین حضرت زهرا سلام الله علیها از آتش جهنم دور می شوند؟ این مطلب را با روایتی از حضرت باقر علیه السلام بیشتر بررسی کنیم تا علت را دریابیم. این روایت را مرحوم شیخ صدوق علی الله مقامه در کتاب علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۱۷۹ نقل کرده «لفاطمه وقفت علی باب جهنم» حضرت زهرا سلام الله علیها روز قیامت در برابر دری از درهای جهنم توقف می فرماید. «فاذا کان یوم القیامه، کتب بین عینا کل رجل مؤمن او کافر» در آن روز بر پیشانی هر کسی نوشته شده است که مؤمن یا کافر است. می دانید که تا ما در این دنیا هستیم، چه خوب و چه بد، مانند هم هستیم اما در آخرت، یکی از اسماء قیامت، یوم تبلی السرائر هست. روزی که پنهان ها آشکار می گردد. اگر ایمان داشته باشیم، معلوم می گردد که مؤمن هستیم و اگر کافر و منافق پیشه باشیم، نمایان می شود که از ایمان بی بهره بوده و کفر ورزیده ایم. در آن روز، کسانی که محب حضرت زهرا سلام الله علیها هستند ولی به خاطر کثرت گناه در این دنیا مستحق آتش هستند، امر می شوند که این ها را به سمت جهنم ببرید. به سبب گناهانی که انجام داده اند، «فیومر محب قد کثر ذنوبه الی النار» بر پیشانی اینها نوشته شده است: محب، یعنی دوستدار حضرت زهرا سلام الله علیها. حضرت زهرا سلام الله علیها این ها را می بینند و درمی یابند که اینها محب آن حضرت هستند. (فتقرا فاطمه بین عینیه محبا) وقتی حضرت صدیقه سلام الله علیها درمی یابند که اینها محب هستند. عرضه می دارند: خداوند متعال، خدای من، آقای من، «سمیتنی فاطمه» تو مرا فاطمه نامیدی «و فطمت بی من تولانی» و هر کسی را که مرا دوست بدارد، از آتش جهنم جدا کردی و «و تولا ذریتی من النار» و هر کس ذریه مرا دوست بدارد، هم از آتش جهنم جدا کردی. «و وعدک الحق و انت لا تخلف المیعاد» خدایا تو وعده کردی، وعده ات هم حق بود و تو کسی هستی که خلف وعده نمی کنی. «انت لا تخلف المیعاد» خداوند متعال می فرماید: بله فاطمه جان؛ درست می گویی. «صدقت یا فاطمه» من تو را فاطمه نامیدم. «انی سمیتک فاطمه و فطمت بک مناحبک و تولاک و احب ذریتک تولاه من النار» من بخاطر تو، هر کسی را که تو را دوست بدارد و ذریه تو را، یعنی فرزندان معصوم تو را دوست بدارد، از آتش جهنم جدا کردم. «و وعدی الحق انا و لا اخلف المیعاد» و وعده من حق است و من خلف وعده نمی کنم. خب پس تکلیف مشخص است. خداوند متعال چه خواهد کرد با اینها! «انما امرت بعبدی هذا الی النار لتشفعی فیه فاشفعک و لیتبین لملائکتی و انبیائی و رسلی و اهل موقفه و اهل موقف موقفک» من امر کردم گناهکارانی که محب تو بودند، به سمت آتش بروند و به تو اجازه دادم که شفاعت کنی و الان شفاعت کن در حق آنها. خب خدایا چرا این کار را کردی؟ چرا اول امر کردی؟ مگر نفرموده بودی وعده من حق است و من وعده کرده ام که کسی را که محب فاطمه سلام الله علیها است، به آتش جهنم نسوزانم؟ چرا وعده کردم. می دانی چرا این کار را کردم؟ بخاطر اینکه فاطمه سلام الله علیها من شفاعت کند و با شفاعت او من این محبین گنهکار را نجات بدهم و با این شفاعت که فاطمه سلام الله علیها می کند، عظمت و رفعت و بزرگی مقام فاطمه سلام الله علیها برای ملائکه من، برای انبیاء و رسولان من روشن می شود. می خواهم بدانند که تو چه جایگاهی پیش من داری. تو چقدر برای من عزیزی و «مکانتک عندی» خوب می خواهم بفهمند فاطمه سلام الله علیها کیست؟
می خواهم بفهمند که فاطمه سلام الله علیها کسی است که با شفاعت او، اگر گوشه چشمی کند، با گوشه چشم او محبان او از آتش جهنم جدا می شوند و نجات پیدا می کنند. «فمن قرات بین عینیه مؤمنا فخذی بیدهی و ادخلیه فی الجنه» هر کسی را که تو دیدی، بر پیشانی او نوشته است مؤمن. دست او را بگیر و به سمت بهشت روانه کن. بنابر این خیال تو راحت. هر کسی که محب تو باشد، نجات پیدا خواهد کرد. این حقیقت معنای فاطمه سلام الله علیها است. فاطمه سلام الله علیها کسی است که هم خودش، هم محبانش از آتش جهنم جدا شده اند.
این نکته ای که خداوند متعال در این روایت شریف به نقل از امام باقر علیه السلام بیان کرده است، بسیار نکته لطیفی است. نگاه کنید این دنیا، نه جایگاه آن را دارد که زشتی ها را به نحو تام و تمام به دیگران بشناساند و نه خوبی ها را. نه جایگاه و ظرفیت آن را دارد که بدها و صاحبان زشتی ها را به دیگران خوب برساند و بفهماند و نه صاحبان خوبی ها و خوب ها را. نه خوبی و نه خوب ها! نه زشتی و نه زشت ها، هیچ کدام به خوبی بروز و ظهور پیدا نمی کنند. این آخرت است که بخاطر وسعتی که آن عالم دارد، به لحاظ وجودی، می تواند به خوبی، نمودار و بیانگر حقیقت ها باشد. چه حقیقت های خوب، چه حقیقت های افراد زشت و چه حقیقت های افراد خوب؛ همه آنها در آنجا روشن می شود. عظمت صدیقه طاهره سلام الله علیها در روایت «فاطمه سیده النساء اهل الجنه» است. یک هم چنین عظمتی در این دنیا نمودار و هویدا نمی شود. بنابر این در آخرت است که با اعطای مقام شفاعت به آن حضرت، مقام او را همه با تمام وجودشان لمس و حس می کنند. لذا خداوند متعال ابتدا امر می کند که محبان آن حضرت که مؤمن اند، ایمان حقیقی در قلب دارند ولی در عمل زشتی هایی داشته اند، به سمت آتش روانه شوند و در نهایت با شفاعت آن حضرت به سمت بهشت رهنمون گردند.
توضیح روایت گذشته که پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: ان ما سمیتتی فاطمه لان الله عزوجل فطمها و فطم احبها من النار. من دخترم فاطمه سلام الله علیها را فاطمه نامیدم، چون خداوند متعال او را و هرکه او را دوست بدارد، از آتش جهنم دور کرده.
سؤال اینجاست که چگونه کسی که گنهکار است، از آتش جهنم به شفاعت فاطمه زهرا سلام الله علیها نجات پیدا می کند؟
به این سؤال می توانیم از منظرهای مختلفی جواب بدهیم. نکته اول اینکه اصل شفاعت، یک اصل قرآنی است. آیات متعددی در قرآن به شفاعت شفیعان اشاره می کند. هیچکس نمی تواند اصل شفاعت را انکار کند. حتی وهابی ها اصل شفاعت را انکار نمی کنند. در آیات مختلف قرآن می فرماید: شفاعت برای افرادی که از سوی خدا مادون هستند، ثابت است و حق شفاعت دارند… ولا یشفعون الا لمن ارتضی. شفاعت نمی کنند مگر برای کسانی که خدا می پسندد. یا مثلا ولا یشفعون الا باذن الله. به اذن خدا شفاعت می کنند. این تعابیر در قرآن فراوان است و اگر جایی نفی شفاعت شده، شفاعت های بت هاست که از پیش خود خداوند بوده است. نکته دوم اینکه هیچگاه شفیع؛ اگر ماذون از طرف خدا باشد، برخلاف رضایت خدا عمل نمی کند. شفیعانی که در قیامت شفیع می کنند، مثلا قرآن شفیع است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفیع است. برخی از مؤمنین شفیع اند. این ها کسانی هستند که بر طبق رضایت خدا، همان کسانی که خدا می خواهد و می پسندد. شفاعت می کنند و لذا قرآن به صراحت می فرماید ولا یشفعون الا لمن ارتضی. شفیعان ما بدون کسانی که از سوی خدا اجازه دارند، شفاعت نمی کنند مردم را، مگر آن مردمانی را که خدا بخواهد و بپسندد و راضی باشد که شفاعت شوند. بنابراین هرکسی مورد شفاعت شفیع قرار نمی گیرد. پس سؤال این است که چه کسانی را خدا دوست دارد که شفیعان آن ها را شفاعت کنند. پس اصل شفاعت قرآنی است و در آن تردیدی نیست.
چیزی که محل سؤال است، این است که آیا هرکسی را شفیعان شفاعت می کنند؟ خیر. قرآن می فرماید هرکس نمی تواند شفاعت کند. شفیع باید ماذون باذن الله باشد و از سوی خدا اجازه شفاعت داشته باشد. دو، شفیع هرکسی را شفاعت نمی کند.
مشفوع له، باید مورد رضایت خدا باشد. خدا باید بخواهد، اجازه داده باشد و راضی باشد که شخصی مورد شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار بگیرد تا پیامبر صلی الله علیه و آله بتوانند وی را شفاعت کنند. پس اینطور شد که خدا چه کسی را می پسندد. شخص چه ویژگی هایی باید برخوردار باشد تا شفاعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله یا هر شفیع دیگری شامل حال او شود. سؤال اساسی اینجاست؛ این روایات شفاعت که راجع به اهل بیت علیهم السلام آمده، همین ویژگی ها را مشخص کرده اند. مشخص کرده اند اگر کسی ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام را داشته باشد و اقرار به فضائل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها کند، این شخص شرط ورود به گروه کسانی که خداوند از آن ها راضی است برای شفاعت شدن، پیدا کرده است. بنابراین نگوییم فرد چرا گناه کرده ولی حضرت صدیقه سلام الله علیها شفاعت می کنند. مگر ما شفاعت را منکریم؟ مگر شفاعت یک اصل قرآنی نیست؟ این سؤال اصلا از اساس غلط است. خداوند همچنان که با توبه، گناه گناهکاران را می بخشد، با شفاعت هم گناهِگناهکاران را می بخشد اما آیا هر توبه ای؟ نه! توبه ای که با ندامت همراه باشد. آیا هر شفاعتی؟ نه! آن شفاعتی که اولاً – شفیع اجازه داده شده باشد از طرف خدا؛ دو – شخص مورد شفاعت مورد رضایت خدا باشد. چه کسی مورد رضایت خدا هست تا بتواند مشفوع له قرار بگیرد؟ آن کسی که محبت صدیقه طاهره سلام الله علیها را داشته باشد.
سؤالی پیش می آید: چرا محبین فاطمه زهرا سلام الله علیها گناه کرده اند؟ به تعبیر روایت امام باقر علیه السلام کثرت ذنوب هم دارند. خیلی گناهان آنها زیاد است ولی باز هم مورد شفاعت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها قرار می گیرند؟ نکته آن در یک مسأله بسیار دقیق معرفت اهل بیت است، معرفت اهل بیت علیهم السلام گوهری است که خدا این گوهر را به هرکسی نمی دهد.
اولا معرفت چیست؟ معرفت فقط دانستن نیست. معرفت آن دانستنی است که همراه با تصدیق و اقرار همراه باشد. پس اگر شناختیم، یعنی دانستیم مقامات اهل بیت علیهم السلام را، اگر به فضایل صدیقه طاهره سلام الله علیها پی بردیم ولی اقرار نکردیم (که این اقرار بحث مفصلی دارد، چرا اقرار نمی کنیم؟ به خاطر تکبر، به خاطر حسادت، به خاطر حب دنیا) به هر دلیلی اقرار نکردیم، ما معرفت به صدیقه طاهره سلام الله علیها پیدا نکردیم. اما اگر تکبر که بزرگ ترین و اساسی ترین گناه است، این تکبر را کنار گذاشتیم و اقرار کردیم، در برابر عظمت صدیقه طاهره سلام الله علیها کرنش کردیم، آن کاری که شیطان نکرد. (خوب دقت کنید عزیزان!) شیطان اعمال عبادی فراوان زیاد داشت، هیچ معصیتی هم نداشت. هیچ اهل معصیت نبود. تمام عبادات را هم انجام می داد. فقط یک مشکل داشت که متکبر بود. به خاطر همین تکبرش در برابر آدم سجده نکرد، لذا زمین خورد.
اگر کسی این تکبر را در برابر حجت خدا (چه آدم باشد، چه صدیقه طاهره سلام الله علیها که افضل از آدم است) داشته باشد، زمین می خورد و قطعا اهل نجات نیست. از آن طرف اگر این تکبر را کنار گذاشت، در برابر صدیقه طاهره سلام الله علیها خضوع کرد، کرنش کرد و اقرار به فضایل آن حضرت کرد، اگر حسد را کنار گذاشت و در برابر صدیقه طاهره سلام الله علیها کرنش کرد و او را به عنوان حجت خدا، به عنوان حبیبه خدا پذیرفت، این خود شرط ورود به جرگه مرضیین است. شرط ورود به کسانی است که آنها مورد رضایت خدا هستند. ممکن است این شخص گناه هم کند. این گناه او به خاطر چیست؟ به خاطر دشمنی با خدا نیست؛ چون در برابر حجت خدا تواضع کرده، در برابر خدا بخواهد گردنکشی کند؟! نه! به خاطر دشمنی با خدا نیست. به خاطر چه هست؟ به خاطر غفلت است. همان تعبیری که حضرت سجاد علیه السلام در دعای ابو حمزه دارد. می فرماید که: «الهی! ما عصیتک حین عصیتک و انا بربوبیتک جاحد» وقتی گناه کردم، معصیت کردم، منکر ربوبیت تو نبودم، «و لا بوعیدک مُستخف» اینطور نبود که به قیامت و آتش جهنم تو بخواهم دهن کجی کنم. «بل خطیئه عرضت بی و سوّلت بی نفسی و غلبنی هوای و اعان علیها شقوتی» خطایی بود از من سر زد، فریب خوردم، پایم لغزید و ممکن است این لغزش ها زیاد باشد. پس ایمان دارد. هم چنان که روایت امام باقر علیه السلام می فرماید روی پیشانی او «مؤمن» ثبت شده است، مؤمن است. در برابر حجت خدا تکبر و حسد ندارد. همچون شیطان نیست. اگر لغزشی دارد، غفلتی دارد، خدا به برکت آن اقراری که به فضیلت حبیبه اش فاطمه زهرا سلام الله علیها کرده، از این گناه او درمی گذرد. این اشکالی دارد؟ آیا شفاعت برای چنین کسی چیز عجیبی است؟ شفاعت برای خوبان است یا برای بدها؟ شفاعت قطعا برای بدها است. پس اینها کسانی هستند که خطاهایی دارند. این که قرآن می فرماید «ما شفاعت می کنیم»، خوب ها (گرچه در جای خودش بحثی دارد) ولی قطعا بدها را شامل می شود. نمی شود گفت بدها نیاز به شفاعت ندارند. چرا! بدها که قطعا نیاز به شفاعت دارند.
سؤال: چرا خدا این بدها را شفاعت می کند؟ به برکت گوهر بسیار ارزشمندی که آنها دارند. آن گوهر ارزشمند چیست؟ تواضع در برابر فاطمه زهرا سلام الله علیها.
لذا این وجود مقدس کسی است که اگر کسی به فضایل آن حضرت اقرار کرد، در برابر آن حضرت کوچکی کرد، برای آن حضرت نوکری کرد، خدمت آن حضرت را کرد، در مصیبت آن حضرت عزاداری کرد، برای آن حضرت ترویج نام کرد، تبلیغ آن حضرت را کرد، مصیبت آن حضرت را برای دیگران منتشر کرد و بیگانه را با آن حضرت آشنا کرد، همه این خدمات که نشان دهنده حب و معرفت است، نشان دهنده کوچکی در برابر مقام آن حضرت است، انسان را مستحق رسیدن به شفاعت می کند، می تواند از شفاعت صدیقه کبری سلام الله علیها بهره مند شود. چه چیزی مهم تر در آن روز وانفسا که «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ» در آن روزی که از شدت سختی هر مادر بچه داری، از سختی بچه خود را فراموش می کند، هر شیرده ای، کودک شیرخوار خود را به فراموشی می سپارد، مردم همچون مست ها دیده می شوند؛ در چنین روز سختی وقتی صدیقه کبری سلام الله علیها در قلب کسی گوهر محبت خود را بیابد، شفاعت می کند و این بعید نیست. هم صدیقه طاهره سلام الله علیها از عظمت بالایی برخوردار است که او را مستحق مقام شفاعت مأذون از طرف خدا کرده است و هم محبین آن حضرت این افتخار را دارند که بتوانند از شفاعت او برخوردار بشوند و جزء «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى» باشند.
ان شاءالله که مباحث برای همه عزیزان مفید و سودمند بوده باشد. تا جلسه آینده شما را به خداوند متعال می سپارم.
خدانگهدار
جهت دانلود صوت و متن کامل این جلسه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید