دوره کارگاهی ۲۴ – بررسی و پاسخگویی شبهات فاطمیه – جلسه چهارم

صوت کامل جلسه چهارم
بسمه تعالی
۲ – ب) تاریخ و وقایع پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
۲-۷ آیا فقط هجوم به خانه مولا علی علیه السلام و صدیقه طاهره سلام الله علیها صورت گرفته یا درب خانه نیز بنا به نقل مشهور شیعه آتش زده شده است؟
سند اول:
حدثنا ابن حمَیْدٍ قال حدثنا جَرِیْر عن مغَیْرَه عن زِیَادِ بن کلَیْبٍ قَالَ: أَتَى عمَر بْن الْخَطابِ مَنْزِلَ عَلِی وَفِیهِ طَلْحَه وَالزببَیْر وَرِجَالٌ مِنَ الْمهَاجِرِینَ فَقَالَ وَاللهِ لأحْرِقَن عَلَیْکمْ أَوْ لَتَخْرجن إِلَى الْبَیْعَهِ فَخَرَجَ عَلَیْهِ الزببَیْر مصْلِتاً بِالسیْفِ فَعَثَرَ فَسَقَطَ السیْف مِنْ یَدِهِ فَوَثَبوا عَلَیْهِ فَأَخَذوه
عمر بن خطاب به خانه على علیه السلام آمد؛ در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. به آنان گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش می کشم؛ مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر درحالى که شمشیر کشیده بود، از خانه بیرون آمد. ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد. در این موقع دیگران هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند. (تاریخ الطبرى، ج ۲، ص ۴۴۳، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت لبنان)
سند دوم:
حَدثَنَا محَمد بْن بِشْرٍ، حَدثَنَا عبَیْد اللهِ بْن عمَرَ، حَدثَنَا زَیْد بْن أَسْلَمَ، عْن أَبِیهِ أَسْلَمَ ؛ أَنه حِینَ بویِعَ لأَبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه وسلم، کَانَ عَلِی وَ الزببَیْر یَدْخلاَنِ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله، فَیشَاوِرونَهَا وَ یَرْتَجِعونَ فِی أَمْرِهِمْ، فَلَما بَلَغَ ذَلِکَ عمَرَ بْنَ الْخَطابِ خَرَجَ حَتى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَهَ، فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه وسلم، وَاللهِ مَا مِنْ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَب إِلَیْنَا مِنْ أَبِیک، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَب إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیک مِنْک، وَأَیْم اللهِ، مَا ذَاکَ بِمَانِعِی إِنَ اجْتَمَعَ هَؤلاَءِ النفَر عِنْدَکِ، أَنْ آمرَ بِهِمْ أَنْ یحَرقَ عَلَیْهِمَ الْبَیْت.قَالَ: فَلَما خَرَجَ عمَر جَاؤوهَا، فَقَالَتْ: تَعْلَمونَ أَن عمَرَ قَدْ جَاءَنِی، وَ قَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ عدْتمْ لَیحَرقَن عَلَیْکمَ الْبَیْتَ، وَأَیْم اللهِ، لَیَمْضِیَن لِمَا حَلَفَ عَلَیْهِ، فَانْصَرِفوا رَاشِدِینَ، فَروْا رَأْیَکمْ، وَلاَ تَرْجِعوا إِلَی، فَانْصَرَفوا عنها، فَلَمْ یَرْجِعوا إِلَیْهَا، حَتى بَایَعوا لأَبِی بَکْرٍ.
هنگامى که مردم با ابوبکر بیعت کردند، على علیه السلام و زبیر در خانه فاطمه سلام الله علیها به گفتگو و مشاوره مى پرداختند و این مطلب به عمَر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه سلام الله علیها آمد و گفت: اى دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند، من دستور دهم خانه را بر آنها آتش بزنم. این جمله را گفت و بیرون رفت. وقتى على علیه السلام و زبیر به خانه بازگشتند، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله به على علیه السلام و زبیر گفت: عمَر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما بسوزاند. به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است، انجام مى دهد! (المصنف، ابن ابی شیبه، ج ١٣، ص ٢٠١، ح ٣٨٢٠٠ ناشر: الفاروق الحدیثه)
حالا برخی از علمای وهابی می گویند: این حرف عمر فقط یک تهدید ساده بود! عملی نشد!!!
سئوال: اگر این تهدید! عملی نشد، پس چرا ابوبکر در اواخر عمر خود می گوید: ای کاش به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها هتک حرمت نمی کردم و پشیمانم؟ (المعجم الکبیر للطبرانی – ج ١، ص ۶٢، ح ۴٣)
سند سوم:
قال البلاذری (ت ۲۷۰) المدائنی، عن مَسْلَمَه بن محارب، عن سلیمان التیمی وعن ابن عون إِن أَبَابَکْرَ اَرْسَلَ إِلَی عَلِی یرِید البَیْعَهَ، فَلَمْ یَبَایِعْ، فَجَاءَ عمَر وَمَعَه قَبَسٌ. فَتَلَقتْه فاطِمَه عَلَی البَابِ فَقَالَتْ فَاطِمَه: یَابْنَ الخَطاب! أَتراکَ محَرقًا عَلَی بَابِی؟! قَالَ: نِعَمْ، وَذَلِکَ أَقْوَی فِیمَا جَاءَ بِهِ أَبوکَ
ابوبکر کسى را دنبال على علیه السلام فرستاد تا بیعت کند اما على علیه السلام از بیعت با ابوبکر سرپیچى کرد. ابوبکر به عمر دستور داد که برود و او را بیاورد. عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه سلام الله علیها رفت. فاطمه سلام الله علیها پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطاب! آیا تویى که می خواهى در خانه را آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى! این کار باعث تقویت دینى است که پدرت آورده است.
۲-۸ یکى از شبهاتى که اخیراً برخى از مخالفین آن را با سر و صداى زیاد مطرح کرده اند، این است که منازل مسکونی مردم مدینه و مکه در صدر اسلام به شکل ساختمان ها و منازل مسکونی دوران ما نبوده است که علاوه بر دیوارهای نسبتا بلند، دارای بخش ورودی با درهای محکم و قفل های متنوع باشد؛ بلکه برای پوشاندن ومحفوظ نگه داشتن درون منزل از دید اغیار، تنها از پرده، حصیر و … استفاده می کردند. در روایتی علی رضی الله عنه تصریح می کند که خانه های ما اهل بیت در نداشته است. وَن َحْن أَهْل بَیْتِ محَمدٍ لا سقوفَ لِبیوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا ستورَ (خصال شیخ الصدوق، ص ۳۶۴، بحار الأنوا،ر ج ۳۸، ص ۱۶۷) خانه های ما اهل بیت نه سقف دارد و نه در. بنابراین چگونه ممکن است که فاطمه زهرا سلام الله علیها بین در و دیوار قرار گرفته باشد؟ و یا چگونه ممکن است که این در آتش گرفته باشد؟
اول (روایت در مقام ایثار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله):
در روایت یاد شده، حضرت امیر علیه السلام می فرماید: وَ یَتَدَاوَل الثَوْبَ الْوَاحِدَ فِی الصلَاهِ أَکْثَرَنَا وَ تَطْوِی اللیَالِیَ وَ الْأَیامَ جوعاً عَامتنَا وَ ربمَا أَتَانَا الشیْء مِما أَفَاءَه الله عَلَیْنَا وَ صَیرَه لَنَا خَاصهً دونَ غَیْرِنَا وَ نَحْن عَلَى مَا وَصَفْت مِنْ حَالِنَا فَیؤْثِر بِهِ رَسول اللهِ | أَرْبَابَ النعَمِ وَ الْأَمْوَالِ تَأَلبفاً مِنْه لَهم.
خانواده ما از شدت فقر چند نفر نوبتی با یک لباس نماز می خواندند و در طول سال چه شب ها و روزهایی به گرسنگی می گذراندیم و در همان وقت اموالی از فیء که مخصوص ما اهل بیت بود، می رسید ولی با فقر شدیدی که داشتیم، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ایثار نموده و به خاطر تألیف قلوب، آنان را بر ما اهل بیت خود مقدم می داشتند.
دوم (روایت و اثبات در از شاخه های خرما):
حضرت امیر علیه السلام داشتن درب خانه را نه تنها نفی نمی کند بلکه با صراحت می فرماید که درب خانه های ما از شاخه درخت خرما و امثال آن بود:
وَ نَحْن أَهْل بَیْتِ محَمدٍ صلی الله علیه و آله لَا سقوفَ لِبیوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا ستورَ إِلا الْجَرَائِد وَ مَا أَشْبَهَهَا.
در لسان العرب آمده است: الجَریده: سَعفه طویله رطبه؛ قال الفارسی: هی رطبهً سفعهٌ و یابسهً جریدهٌ؛ و قیل: الجریده للنخله کالقضیب للشجره، جریده شاخه طولانی تر را گویند و فارسی گفته است: اگر شاخه نخل، تر باشد، او را سعفه گویند و اگر خشک باشد، او را جریده نامند و گفته اند که جریده برای نخل، همانند شاخته برای درخت است.
سوم (درب خانه مسلمانان در کتاب و سنت):
مخالفین برای سخن خود که خانه های مدینه درب نداشت، نه تنها هیچگونه دلیل و شاهد نیاوردند و فقط ادعای خالی بود؛ بلکه با مراجعه به قرآن و کتب اهل سنت و شیعه ثابت می شود که منازل مدینه، به ویژه خانه های پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و همسران آن حضرت و هم چنین منزل حضرت فاطمه سلام الله علیها دارای درب چوبی بوده و در کتب اهل سنت حتی به نوع چوب هم اشاره شده است.
دلیل اول: کلید خانه های مسلمین در قرآن:
لَیسَ عَلَی الْأَعْمَی حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی أَنْفسِکمْ أَنْ تَأْکلوا مِنْ بیوتِکمْ أَوْ بیوتِ آبَائِکمْ أَوْ بیوتِ أمهَاتِکمْ أَوْ بیوتِ إِخْوَانِکمْ أَوْ بیوتِ أَخَوَاتِکمْ أَوْ بیوتِ أَعْمَامِکمْ أَوْ بیوتِ عَماتِکمْ أَوْ بیوتِ أَخْوَالِکمْ أَوْ بیوتِ خَالَاتِکمْ أَوْ مَا مَلَکْتمْ مَفَاتِحَه أَوْ صَدِیقِکمْ لَیسَ عَلَیکمْ جنَاحٌ أَنْ تَأْکلوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتمْ بیوتًا فَسَلموا عَلَی أَنْفسِکمْ تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللهِ مبَارَکَهً طَیبَهً کَذَلِکَ یبَین الله لَکم الْآیاتِ لَعَلکمْ تَعْقِلونَ (النور ۶۱)
بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهى نیست (که با شما هم غذا شوند) و بر شما نیز گناهى نیست که از خانه هاى خودتان [بدون اجازه خاصى] غذا بخورید و همچنین خانه هاى پدرانتان… یا خانه اى که کلیدش در اختیار شماست یا خانه هاى دوستانتان. بر شما گناهى نیست که به طور دسته جمعى یا جداگانه غذا بخورید.
دلیل دوم: دستور پیامبر صلی الله علیه و آله به بستن دَرِب منازل:
قَالَ أَبو حمَیْدٍ إِنمَا أمِرَ بِالأَسْقِیَهِ أَنْ توکَأَ لَیْلاً وَبِالأَبْوَابِ أَنْ تغْلَقَ لَیْلاً
ابوحمید می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به ما امر کرد که شب ها ظروف آب را در گوشه اى قرار دهیم و نیز دستور داد که شب هنگام درها را ببندیم. (صحیح مسلم، مسلم النیشابوری، ج ۶، ص ۱۰۵، ح ۵۱۳۶)
دلیل سوم: درب خانه های پیامبر صلی الله علیه و آله از چوب درخت سرو:
ابن کثیر دمشقی به نقل از حسن بصری می نویسد: وکانت حجره من شعر مربوطه بخشب من عرعر قال وفی تاریخ البخاری أن بابه علیه السلام کان یقرع بالاظافیر فدل على أنه لم یکن لابوابه حلق (البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۲۱) حجره های رسول خدا صلی الله علیه و آله از شاخه و چوب عَرعَر به وسیله مو بافته شده بود، و در تاریخ بخاری آمده است: در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله را با نک انگشتان و ناخن ها می زدند و این دلالت بر این دارد که حلقه هایی برای کوبیدن بر در نداشته است.
دلیل چهارم: خانه عائشه از چوب درخت سرو:
بخاری در ادب المفرد می نویسد: عن محمد بن هلال أنه رأى حجر أزواج النبی صلی الله علیه و آله من جرید مستوره بمسوح الشعر فسألته عن بیت عائشه فقال کان بابه من وجهه الشام فقلت مصراعا کان أو مصراعین قال کان بابا واحدا قلت من أی شیء کان قال من عرعر أو ساج (الأدب المفرد، ج ۱، ص ۲۷۲ – تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی و إمتاع الأسماع، ج ۱۰، ص ۹۳)
محمد بن فدَیک از محمد بن هلال نقل می کند که خانه هاى همسران پیامبر صلی الله علیه و آله را دیده است که از جنس درخت خرما با پوششی بافته شده از مو بوده است. ابن ابی فدیک در ادامه می گوید: از وى در باره خانه عائشه پرسیدم. گفت: در خانه او به طرف شام باز می شد. پرسیدم: یک لنگه داشت یا دو لنگه؟ گفت: یک لنگه بیشتر نداشت. گفتم: جنسش از چه بود؟ گفت از چوب درخت سرو یا از نوع ساج که از تخته سیاه و سنگین هندی ساخته می شد.
دلیل پنجم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دَرِ خانه را می بندد:
در داستان ازدواج فاطمه زهرا و امیر المؤمنین علیهم السلام آمده است:
ثم دَعَا عَلِیاً علیه السلام فَصَنَعَ بِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَا ثم دَعَا لَه کَمَا دَعَا لَهَا ثم قَالَ قومَا إِلَى بَیْتِکمَا جَمَعَ الله بَیْنَکمَا وَ بَارَکَ فِی نَسْلِکمَا وَ أَصْلَحَ بَالَکمَا ثم قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَیْهِ بَابَه (المصنف، عبد الرزاق الصنعانی، ج ۵، ص ۴۸۹)
رسول خدا صلی الله علیه و آله علی بن أبی طالب علیه السلام را احضار نمود و همان توصیه هایی را که به فاطمه سلام الله علیها نموده بود، به علی علیه السلام نیز توصیه فرمود. آنگاه دعاى خیری که را براى علی علیه السلام کرده بود، براى فاطمه سلام الله علیها نیز کرد. سپس به علی و فاطمه علیهم السلام فرمود: برخیزید بسوى خانه خود روید. خدا شما را نسبت به یکدیگر مهربان کند! و به نسل شما برکت دهد! و عاقبت شما را بخیر نماید! رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این دعاها برخاست و دَر خانه را بست.
دلیل ششم: درِ خانه حضرت زهرا سلام الله علیها به روی مهاجمان بسته می شود:
قَالَ عمَر: قوموا بِنَا إِلَیْهِ فَقَامَ أَبو بَکْرٍ وَعمَر وَ عُثْمَان وَخَالِد بْنِ الْوَلِیدِ وَالْمغِیرَه بْن شعْبَهَ وَأَبو عبَیْدَهَ بْن الْجَراحِ وَسَالِمٌ مَوْلَى أَبِی حذَیْفَهَ وَقنْفذٌ وَقمْت مَعَهمْ فَلَما انْتَهَیْنَا إِلَى الْبَابِ فَرَأَتْهمْ فَاطِمَه صَلَوَات اللهِ عَلَیْهَا أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِی وجوهِهِمْ وَهِیَ لا تَشکب أَنْ لا یدْخَلَ عَلَیْهَا إِلا بِإِذْنِهَا فَضَرَبَ عمَر الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَکَسَرَه وَ کَانَ مِنْ سَعَفٍ (بحار الأنوار، ج ۲۸، ص ۲۲۷)
عمر گفت: برخیزید به طرف خانه علی علیه السلام برویم. ابوبکر و عمر و عثمان و خالد بن ولید و مغیره بن شعبه و ابوعبیده جراح و سالم مولى ابو حذیفه و قنفذ حرکت کردند و من نیز با آنان به راه افتادم. هنگامى که به خانه رسیدیم، فاطمه سلام الله علیها آنها را دید. در را بر روى آنان بست. فاطمه سلام الله علیها شک نداشت که آنان بدون اجازه وى داخل نخواهند شد. اما عمر با لگد در را که از چوب درخت خرما بود، شکست.
دلیل هفتم: عمر در خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها را دق الباب می کند:
در روایت ابن قتیبه آمده است: ثم قام عمر، فمشى، معه جماعه، حتى أتوا باب فاطمه، فدقوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها: یا أبت یا رسول الله! ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن أبی قحافه فلما سمع القوم صوتها وبکاءها، انصرفوا باکین ، وکادت قلوبهم تنصدع، وأکبادهم تنفطر، وبقی عمر ومعه قوم، فأخرجوا علیا، فمضوا به إلى أبی بکر، فقالوا له: بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک، فقال: إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله، قال عمر: أما عبد الله فنعم، وأما أخو رسوله فلا، وأبو بکر ساکت لا یتکلم، فقال له عمر: ألا تأمر فیه بأمرک؟ فقال: لا أکرهه على شئ ما کانت فاطمه إلى جنبه، فلحق علی بقبر رسول الله صلی الله علیه و آله یصیح ویبکی، وینادی: یا بن أم إن القوم استضعفونی وکادوا یقتلوننی (الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۲۰، نشر: مؤسسه الحلبی و شرکاه للنشر و التوزیع، تحقیق: طه محمد الزینی)
۲-۹ مخالفین می گویند (حضرت) زهرا سلام الله علیها اصلا بچه ای به نام محسن علیه السلام نداشته که بخواهد سقط شود؟
بررسی اسناد اقرار به شهادت رساندن حضرت محسن علیه السلام از سوی اهل تسنن
سند اول:
مسعودى گوید: فهجموا علیه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه کرهاً، وضغطوا سیده النساء بالباب حتى أسقطت محسناً
پس هجوم آوردند بر او و درب خانه او را سوزاندند و او (امیرالمؤمنین علیه السلام) را با اجبار از خانه بیرون کشیدند. (حضرت زهرا سلام الله علیها را آنچنان زدند) که محسنش سقط گردید. (إثبات الوصیه للإمام علی بن أبی طالب، نویسنده: مسعودی، علی بن حسین ج ۱، ص ۱۴۶)
سند دوم:
جوینی از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نقل می کند: هرگاه فاطمه سلام الله علیها را می بینم، به یاد مصیبت هایی که پس از من بر او وارد می شود، می افتم و گویی که من خود شاهد آن اتفاقات هستم و می بینم که ذلت به خانه او وارد شده و حرمتش را هتک نموده و حق او را غصب وارث او را منع و پهلویش را شکسته و جنین او را سقط نموده اند. (فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۴)
سند سوم:
شهرستانی به نقل از نظام معتزلی می آورد: عمر در روز بیعت به شکم فاطمه سلام الله علیها ضربه وارد کرد تا این که محسن علیه السلام که در شکم او بود، سقط گردید. (الملل و النحل، ج ۱، ص ۵۷ – الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۵)
سند چهارم:
ذهبی در شرح حال ابن ابی دارم می گوید: ابن ابی دارم شخصی بود که در طول عمر خود با رعایت اعتدال زندگی کرد ولی در آخرین روزهای عمرش بیشترین چیزی که برای او خوانده می شد، روایات معایب او بود و برای او این روایت خوانده شد که: عمر به پهلوی فاطمه سلام الله علیها لگد زد و محسنش را سقط نمود. (سیر اعلام النبلا، ج ۱۵، ص ۵۷۸)
سند پنجم:
إن عمر رفس فاطمه حتى أسقطت بمحسن.
عمر چنان لگدی به حضرت فاطمه سلام الله علیها زد که حضرت محسن علیه السلام سقط گردید. (میزان الاعتدال فی نقد الرجال شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، ج ۱، ص ۲۸۳)
سند ششم:
ابن حجر عسقلانی می گوید: إن عمر رفس فاطمه حتى أسقطت بمحسن.
عمر به فاطمه سلام الله علیها لگد زد که سبب سقط محسن علیه السلام گردید. (لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸)
صفدى گوید: إن عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى ألقت المحسن من بطنها.
به درستی که عمر چنان ضربه ای بر شکم حضرت فاطمه سلام الله علیها وارد آورد، (در روز بیعت اجباری با ابوبکر) چنان که حضرت محسن علیه السلام سقط گردید. (الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۵)
اسناد معتبر از ائمه بزرگوارمان مبنی بر شهادت مادر و فرزند
سند اول:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ سَبَب وَفَاتِهَا أَن قنْفذاً مَوْلَى عمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ محَسناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً (دلائل الإمامه، ص ۱۳۴)
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: علت وفات حضرت زهرا سلام الله علیها آن ضربه ای بود که قنفذ، غلام عمر، به دستور عمر و با آهن نوک غلاف شمشیر، با شدت بر آن حضرت زد. پس آن بانو، محسن علیه السلام را سقط کرد و پس از این ماجرا به شدت بیمار شد.
سند دوم:
قَالَ سلَیْم: فَأَغْرَمَ عمَر بْن الْخَطابِ تِلْکَ السنَهَ جَمِیعَ عمالِهِ أَنْصَافَ أَمْوَالِهِمْ لِشِعْرِ أَبِی الْمخْتَارِ، وَ لَمْ یغْرِمْ قنْفذَ الْعَدَوِی شَیْئاً، وَ قَدْ کَانَ مِنْ عمالِهِ. فَلَقِیت عَلِیاً صَلَوَات اللهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَسَأَلْته عَما صَنَعَ عمَر؟ فَقَالَ: هَلْ تَدْرِی لِمَ کَفَ عَنْ قنْفذٍ وَ لَمْ یغْرِمْه شَیْئاً؟! قلْت: لَا. قَالَ: لِأَنه هوَ الذِی ضَرَبَ فَاطِمَهَ صَلَوَات اللهِ عَلَیْهَا بِالسوْطِ حِینَ جَاءَتْ لِتَحولَ بَیْنِی وَ بَیْنَهمْ، فَمَاتَتْ صَلَوَات اللهِ عَلَیْهَا، وَ إِن أَثَرَ السوْطِ لَفِی عَضدِهَا مِثَل الدبمْلجِ (کتاب سلیم، ج ۲، ص ۶۷۴-۶۷۳)
سلیم گفت: عمر بن خطاب در آن سال از همه کارگزارانش، نصف اموالشان را به خاطر شعر ابوالمختار به عنوان مالیات گرفت ولى از قنفذ هیچ مالیاتی نگرفت. در حالى که او هم از عمالش بود. لذا على علیه السلام را ملاقات کردم و درباره این کار عمر از آن حضرت سؤال کردم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا می دانی چرا عمر خوددارى کرد و از قنفذ، مالیات نگرفت؟ عرض کردم: نه. فرمود: زیرا قنفذ بود که وقتی فاطمه سلام الله علیها آمد و بین من و آنها فاصله شد، آن بانو را با تازیانه زد. پس فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت در حالى که اثر آن تازیانه در بازویش، مانند بازوبند باقى مانده بود.
سند سوم:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَال: وَ أَول مَنْ یحْکَم فِیهِمْ محَسن بْن عَلِی علیهماالسلام وَ فِی قَاتِلِهِ، ثم فِی قنْفذٍ، فیؤْتَیَانِ هوَ وَ صَاحِبه، فَیضْرَبَانِ بِسِیَاطٍ مِنْ نَارٍ، لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْهَا عَلَى الْبِحَارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا، وَ لَوْ وضِعَتْ عَلَى جِبَالِ الدبنْیَا لَذَابَتْ حَتى تَصِیرَ رَمَاداً فَیضْرَبَانِ بِهَا (کامل الزیارات، ص ۳۳۴)
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: اولین کسانی را که در قیامت براى ایشان حکم خواهند کرد، محسن بن على علیه السلام و قاتلش خواهد بود. پس قنفذ و رئیسش را می آورند و تازیانه هاى آتش بر ایشان زده می شود. تازیانه هایی که اگر یکی از آنها بر دریاها از مشرق تا مغرب فرود آید، همگی به جوش آیند و اگر یکی از آنها بر کوه های دنیا زده شود، ذوب شده، خاکستر می شوند.
سند چهارم:
فِیمَا احْتَج بِهِ الْحَسَن علیهم السلام عَلَى معَاوِیَهَ وَ أَصْحَابِهِ أَنه قَالَ لِمغِیرَهَ بْنِ شعْبَهَ: أَنْتَ ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسولِ اللهِ صلوات الله علیهما حَتى أَدْمَیْتَهَا، وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا، اسْتِذْلَالًا مِنْکَ لِرَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله، وَ مخَالَفَهً مِنْکَ لِأَمْرِهِ، وَ انْتِهَاکاً لِحرْمَتِهِ، وَ قَدْ قَالَ رَسول اللهِ صلی الله علیه و آله: أَنْتِ سَیدَه نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنهِ؛ وَ الله مصَیرکَ إِلَى النارِ (الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۷۸)
در احتجاجاتی که حضرت مجتبی علیه السلام با معاویه و یارانش داشتند، به مغیره بن شعبه فرمودند: تو همان کسی هستی که فاطمه سلام الله علیها، دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ضربه زدی و با این کار، آن بانو، خون آلود گشت و فرزند در شکمش را سقط کرد و هدف تو از این کار آن بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله را خوار سازی، و با امر او مخالفت نمایی، و هتک حرمتش نمایی، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن بانو فرموده بود: تو، سرور زنان اهل بهشت هستی و (بدین سبب) خداوند، تو را به سوی آتش جهنم راهی خواهد کرد.
۲-۱۰ تحدی از کل شیعیان تنها و تنها یک روایت صحیح؛ بنابر اصول و قوانینی که خودشان برای صحت حدیث قرار داده اند، از کتب خودشان بیاورند که ثابت کند پهلوی او (فاطمه سلام الله علیها) ضربه خورده و در اثر آن وفات (شهادت) کرده است؟
در کتاب گرانقدر بیت الاحزان شیخ عباس قمی قدس سره روایتی می آورند در همین زمینه و می فرمایند:
وروى محمد بن جریر الطبری الامامی بسند معتبر عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قبضت فاطمه علیها السلام فی جمادی الآخره یوم الثَلاثاء لثَلث خلون منه سنه إحدى عشره من الهجره، وکان سبب وفاتها أن قنفذ مولى عمر نکزها بنعل السیف أمره فأسقطت محسنا ومرضت من ذلک مرضا شدیدا ولم تدع احى ممن آذاها یدخل علیها.الخ (بیت الأحزان- الشیخ عباس القمی، ج ١، ص ١۷١)
محمد بن جریر طبری امامی با سند معتبر از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: حضرت فاطمه سلام الله علیها روز سه شنبه، سوم ماه جمادى الثانى سال یازدهم هجرى از دنیا رحلت نمود. علت وفات آن حضرت همان ضربه اى بود که قنفذ غلام عمر به امر او وارد کرده بود. حضرت زهرا سلام الله علیها به علت آن ضربه محسن علیه السلام را سقط نمود و بدین جهت به شدت بیمار شد و اجازه نداد احدى از آن افرادى که وى را اذیت کرده بودند، نزد او وارد شوند. (همین روایت در خود کتاب دلائل الامامه، در ج ١، ص ۴۵ و ۴۶ آمده است.)
علمای زیادی بر این روایت مهر تأیید زدند. برای مثال: آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه صراط النجاه، ج ٣، ص ۴۴۱. (طبق نرم افزار مکتبه اهل البیت علیهم السلام) سید جعفر مرتضی عاملی رحمت الله علیه لعاملی، السید جعفر مرتضی (معاصر)، مأساه الزهراء سلام الله علیها شبهات وردود، ج ٢، ص ۶۶. سیدهاشم هاشمی، حوار مع فضل الله حول الزهراء سلام الله علیها، السید هاشم الهاشمی، ص ۳۱۰، (طبق نرم افزار مکتبه اهل البیت علیهم السلام). شیخ عباس قمی که در اول قول ایشان را دیدید.
۲-۱۱ پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی گریه می کرد، طوری که همسایه ها به حضرت علی علیه السلام گفتند فاطمه سلام الله علیها یا شب گریه کند تا ما استراحت کنیم در روز یا روز گریه کند و ما شب استراحت کنیم. آیا این کار حضرت زهرا سلام الله علیها حق الناس نبود؟
فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از شهادت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و اتفاقاتی که پس از آن افتاد، بسیار محزون بودند و همواره به خاطر این مصائب گریه و ناله می کردند تا آنجایی که در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: پنج نفر در عالم هستند که بسیار گریه کردند. آدم علیه السلام به خاطر خروج از بهشت و یعقوب علیه السلام به خاطر فراق یوسف علیه السلام و یوسف علیه السلام به خاطر فراق یعقوب علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و امام سجاد علیه السلام (امالی صدوق ص ۱۴۰) امام صادق علیه السلام اشاره به گریه ای حکیمانه دارند که قصد تنبه دارد.
در روایتی نقل است: بزرگان مدینه نزد علی علیه السلام آمده و گفتند: فاطمه سلام الله علیها روز و شب گریه می کند. هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم در حالی که روزها به علت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداریم. ما از تو تقاضا می کنیم که فاطمه سلام الله علیها یا شب گریه کند و یا روز. علی علیه السلام فرمود مانعی ندارد و این موضوع را با فاطمه سلام الله علیها در میان گذاشت و پس از آن اطاقی در خارج از شهر مدینه برای فاطمه سلام الله علیها ساخت که آن را بیت الاحزان می گفتند. به هنگام صبح، فاطمه سلام الله علیها، حسن و حسین علیهم السلام را برمی داشت و به بقیع می رفت و همچنان تا شب گریه می کرد و چون شب فرا می رسید، علی علیه السلام فاطمه سلام الله علیها را به منزل باز می گرداند. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۷)
حقیقت آن است که گریه حضرت زهرا سلام الله علیها مایه اذیت و آزار هیچ کس نبود اما از آنجایی که این گریه ها، آمیخته ای از گریه های عاطفی به خاطر از دست دادن پیامبر صلی الله علیه و آله و گریه های سیاسی به خاطر غصب خلافت و هتک حرمت بیت نبوت بود، دستگاه حاکم و همپیمانان آنان را به خطر می انداخت که شاید این گریه ها سبب بیداری وجدان خفته مردم شود. لذا با دروغ و تزویر چنین وانمود می کردند که این گریه ها مایه اذیت و آزار ما شده؛ علی ایحال حضرت علی علیه السلام نیز به سبب آنکه بهانه ای به دست آنان جهت تبلیغ علیه اهل بیت علیهم السلام ندهد، بیت الاحزانی برای حضرت زهرا سلام الله علیها فراهم ساختند. با توجه به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها و بی غیرتی مردم مدینه در دفاع از اهل بیت علیهم السلام، این بیان و توجیه مناسب ترین بیان در این قضیه می باشد که هم با عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها منافاتی ندارد و هم شاهد دیگری بر بی وجدانی غاصبان خلافت می باشد.
۲-۱۲ عده ای مدعی هستند که تا چند سال پیش (سال ۷۱)، شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در تقویم ها نبوده بلکه وفات بوده. پس شیعه معتقد به وفات بوده و تازگی ها شهادت شده و برای این ادعاشون عکس تقویم سال ۷۱ رو می گذارن که وفات اومده.
در کتب شیعه با سند صحیح داریم که قال موسى بن جعفر علیه السلام: ان فاطمه سلام الله علیها صدیقه شهیده (اصول کافى، ج ۱، ص ۳۸۱) در سال های قبل از ۷۱ مراسم شهادت و تعظیم شعائر برای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها برگزار می شد و این نشان از اعتقاد به شهادت حضرت دارد.
قال امیرالمؤمنین علیه السلام حین دفن فاطمه قال:
وَ سَتنَبئکَ ابْنَتکَ بِتَضَافرِ أمتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السبؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطلِ الْعَهْد وَ لَمْ یَخْل مِنْکَ الذکْر (نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲)
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند. از فاطمه سلام الله علیها بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر که هنوز روزگارى سپرى نشده و یاد تو فراموش نگشته است. قال الشیخ حبیب الله الخوئی فی شرح معنی تظافر الامه: اشاره الی ماصدر عنهم من کسر ضلعها و اسقاط جنینها (منهاج البراعه ۱۳، ص ۱۴) ذکر الشیخ المفید فی کتابه الفقه «المقنعه»، و کذا فی کتاب «المزار» زیاره الصدیقه الطاهره و فیها: السلام علیک أیتها البتول الشهیده الطاهره (المقنعه: ص ۴۵۹، وراجع البحار: ج ۹۷، ص ۱۹۵، والبلد الأمین: ص ۱۹۸)
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی تفاوت ایده رزمندگان اسلام با دشمنان ـ عدم سازش با جنایتکاران، در محل حسینیه جماران: وفات و شهادت بانوی بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشی، سپاهی و بسیج و بر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض می کنم. ایشان سال ۶۸ از دنیا رفتند و این سخنرانی قبل از سال ۷۱ است. چطور چنین ادعایی می کنید؟
http://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=15647
اهل سنت اعتقاد دارند عمر و عثمان شهید شدند. وفات عمر و عثمان را در کتب اهل سنت جستجو کنیم. جستجوی عبارات وفات عمر بن خطاب، جستجوی عبارت وفات عثمان بن عفان در نرم افزارهایی مثل شامله انجام دهید. تعداد زیادی کلمه وفات می یابید. پس اگر مبنا این باشد که اگر به کسی بگوییم وفات یافته، دیگر او شهید نشده، نمی توانید به آن دو هم اطلاق شهادت کنید اما اگر بنا باشد درباره هرکس که وفات گفتند، در شهادت او شک کنیم، در منابع اهل سنت درباره افراد زیر از کلمه وفات استفاده شده. شما اینها را شهید می دانید یا نه؟
وفات عمر در کتب اهل سنت:
بلاذرى در انساب الأشراف می نویسد: و خطب فاطمه بنت عمر الخطاب رضی الله تعالى عنه، بعد وفاه عمر، وأصدقها مائه ألف… (البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای ۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۲، ص ۲۵۷)
و یقال کان فتح الری قبل وفاه عمر بسنتین. (الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای ۳۱۰) تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۳۶ – ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.)
جهت دانلود صوت و متن کامل این جلسه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
کارگاه آموزشی شماره ۲۱۴ – بررسی اجمالی ادله قرآنی نظریه عدالت صحابه در نزد اهل تسنن (جلسه اول)
کارگاه آموزشی شماره ۲۱۳ – اهمیت خطبه فدکیه
کارگاه آموزشی شماره ۲۱۲ – اهمیت و راهکارهای تبلیغ خطبه فدک
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام. پاسخ سوالات را دیر پیدا میکنیم در این کارگاهها
سلام
وقتتون بخیر
لطفا سوالاتتون رو به دستیار آموزش در تلگرام ارسال بفرمایید: ۰۹۳۶۷۷۹۰۷۱۷