دوره کارگاهی ۲۴ – بررسی و پاسخگویی شبهات فاطمیه – جلسه ششم

صوت کامل جلسه ششم
بسمه تعالی
بخش سوم – رابطه بانوی دو عالم سلام الله علیها با هیأت حاکم
پس از شهادت مظلومانه حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها، وجود مقدس و منور امیرالمؤمنین علیه السلام با قلبی محزون، بدن پاک آن بانو را در دل قبر گذاشته و در وداع با آن بانوی مظلومه چنین فرمودند: ای رسول خدا، از من و دخترت بر تو سلام باد که در جوار تو آمد و به سرعت به تو ملحق شد. ای رسولِ حق، از دوری دختر برگزیده ات شکیبایی ام کم شد و طاقتم از دست رفت. پس امانتی که به من سپرده بودی، برگردانده شد و به صاحبش رسید. از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده داری است تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند، از فاطمه سلام الله علیها بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوی شما. سلام وداع کننده ای که از روی خشنودی بر تو سلام می کند نه از روی خسته دلی.
۳-۱ عن الشعبی قال لما مرضت فاطمه أتاها ابوبکر الصدیق فأستئذن علیها فقال علی یا فاطمه هذا ابوبکر یستئذن علیک فقالت أتحب أن أأذن؟ قال نعم فأذنت له فدخل علیها یترضاها وقال والله ما ترکت الدار والمال والأهل والعشیره إلا لإبتغاء مرضاه الله ومرضاه رسوله ومرضاتکم أهل البیت ثم ترضاها حتی رضیت. هنگامی که فاطمه سلام الله علیها بیمار شد، ابوبکر برای کسب رضایت نزد وی آمد و اجازه خواست تا او را ملاقات کند. علی علیه السلام به فاطمه سلام الله علیها فرمود: ابوبکر برای ملاقات اجازه می خواهد. فاطمه سلام الله علیها فرمود: آیا شما دوست دارید وارد شود؟ علی علیه السلام فرمود: آری، پس فاطمه سلام الله علیها اجازه داد. ابوبکر وارد شد و جویای کسب رضایت فاطمه سلام الله علیها بود. ابوبکر گفت: به خدا سوگند خانه و زندگی و مال و ثروتم و خویشانم را ترک نکردم؛ مگر برای به دست آوردن رضایت و خوشنودی خدا و رسول و شما خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله، پس فاطمه سلام الله علیها از وی راضی شد. (البیهقی، احمد بن الحسین دلائل النبوه، ج ۷، ص ۲۸۱)
اول: بر خلاف ادعاهای مخالفین این روایت مرسل هست و شعبی اصلا آن زمان را درک نکرده که بخواهد چنین مطلبی را نقل کند و او دشمن سرسخت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است و روایاتش قابل استناد نیست.
دوم: این روایت با صحیح بخاری در تعارض کامل است. حدثنا: عبدالعزیز بن عبدالله، حدثنا: إبراهیم بن سعد، عن صالح، عن ابن شهاب، قال: أخبرنی: عروه ابن الزبیر أن عائشه أم المؤمنین أخبرته:. . . فغضبت فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله فهجرت أبا بکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.. . فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از ابوبکر ناراحت و از وی روی گردان شد و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت. (صحیح البخاری، جلد، ۳، ص ۱۱۲۶، چاپ دار ابن کثیر و الیمامه بیروت)
حدثنا: عبد الله بن محمد، حدثنا: هشام، أخبرنا: معمر، عن الزهری، عن عروه، عن، عائشه:. . . هجرته فاطمه فلم تکلمه حتی ماتت. . . پس فاطمه از ابوبکر کناره گیری کرد وبا وی سخن نگفت تا از دنیا رفت. (صحیح البخاری، جلد ۶، ص ۲۴۷۴، چاپ دار ابن کثیر و الیمامه بیروت)
طبق روایات صحیح بخاری، مشخص می شود این غضب و کناره گیری و عدم صحبت کردن تا زمان شهادت همراه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها بوده است. اما از دیگر روایاتی که این اختلاف شدید را می رساند، روایت دیگری از صحیح بخاری است.
سوم: روایتی که عایشه می گوید. حضرت زهرا سلام الله علیها را شبانه دفن کردند و ابابکر را برای نماز خواندن و تشییع آن حضرت خبر نکردند. وعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلی الله علیه وسلم سِتهَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِی لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلی علیها.
فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده بود. زمانی که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و بر او نماز خواند و ابوبکر را با خبر نساخت. (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۹، چاپ دار ابن کثیر و الیمامه بیروت)
اگر روایت مرسل شعبی که دشمن درجه یک حضرت علی علیه السلام، یارای تعارض با روایات صحیح بخاری را برای مخالفین ما دارد، پس چه بهتر که بگوییم بخاری صحیح نیست!
۳-۲ یکی از کانال های مخالفین برای دفاع از خلیفه خود و تبرئه او از غضب حضرت زهرا سلام الله علیها، مطالبی را مطرح نموده است که در ادامه به بررسی آن می پردازیم: باید این را دانست اغضاب آن است که شخصی با قول و یا با فعل قصد به خشم آوردن دیگری را داشته باشد. پر واضح است که ابوبکر هرگز قصد اذیت فاطمه سلام الله علیها را نداشت و بارها خطاب به فاطمه سلام الله علیها می گفت: والله یا بنت رسول الله صلی الله علیه و آله، إن قرابه رسول الله صلی الله علیه و آله أحب إلی أن أصل من قرابتی. (أشعه اللمعات: ج ۳، ص ۴۷۹)
به خدا سوگند ای دختر پیامبر! قرابت و خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار محبوبتر است که آن را برقرار کنم و نگه دارم تا قرابت و خویشاوندی خودم. پس وقتی از جانب او اغضابی صورت نگرفته، چه جای وعید دادن به او! حضرت زهرا سلام الله علیها بارها بنابر طبع بشری عصبانی شده است، اما چون وعید برای اغضاب است نه غضب، پس ابوبکر مورد ملامت قرار نمی گیرد. اگر حدیث با این الفاظ می بود که «من غضبت علیه غضبت علیه». آری! بر ابوبکر خوف وعید وجود داشت.
طبق احادیث صحیحه اهل سنت، غضب حضرت زهرا سلام الله علیها موجب غضب خداوند می شود: حدثَنَا بِشْرُ بْنُ مُوسَی، ومُحَمدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِی قَالَا: ثنا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمدِ بْنِ سَالِمٍ الْقَزاز، قَالَ: ثنا حُسَیْنُ بْنُ زَیْدِ بْنِ عَلِی، وَعَلِی بْنُ عُمَرَ بْنِ عَلِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمد، عَنْ أَبِیه، عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی، عَنْ عَلِی قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ لِفَاطِمَهَ: «إِن اللهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَیَرْضَی لِرَضَاکِ» (معجم الکبیر للطبرانی، ج ۲۲، ص۴۰۱)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: خداوند با غضب تو غضبناک می شود و با رضایت تو راضی می شود و همچنین طبق احادیث اهل سنت، هرچه که موجب غضب و ناراحتی حضرت زهرا سلام الله علیها گردد، در حقیقت رسول خدا صلی الله علیه و آله را خشمگین و ناراحت کرده است: حدثَنَا أَبُو الوَلِید، حَدثَنَا ابْنُ عُیَیْنَه، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِینَار، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَهَ، عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَه، أَن رَسُولَ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلم، قَالَ: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنی، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی» (صحیح البخاری، ج ۵، ص۲۱)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است و هرکس که او را غضبناک کند، پس مرا غضبناک کرده است. مخالف با نادیده گرفتن احادیث کتب خود، از روی تجاهل ادعا نموده که حضرت زهرا سلام الله علیها از فعل و قول ابوبکر غضبناک نشده است. درحالیکه در صحیح بخاری به صراحت بیان شده که ان حضرت بعد از امتناع ابوبکر از دفع فدک و سهم الارث خود، از ابوبکر غضبناک شدند: فأَبَی أَبُوبَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَی فَاطِمَهَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلمْهُ حَتی تُوُفیَتْ (صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳۹)
ابوبکر از دادن چیزی از فدک و خمس خیبر به فاطمه سلام الله علیها امتناع ورزید. پس فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت و در حدیثی دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از قول ابوبکر در عدم وراثت نبی مکرم صلی الله علیه و آله، از ابوبکر غضبناک گشتند: فقَالَ لَهَا أَبُوبَکْرٍ: إِن رَسُولَ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ قَالَ: «لاَ نُورَث، مَا تَرَکْنَا صَدَقَهٌ»، فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتی تُوُفیَتْ. (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۷۹)
ابوبکر به حضرت زهرا سلام الله علیها گفت که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: ما انبیا ارث باقی نمی گذاریم و هرآنچه از ما باقی بماند، صدقه است. پس فاطمه سلام الله علیها غضبناک شد و و از ابوبکر روی برگرداند. و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت. از این دو حدیث به وضوح مشخص است که حضرت زهرا سلام الله علیها از فعل و قول ابوبکر به غضب آمدند و علت غضب ایشان رفتار و گفتار ابوبکر است و نه چیز دیگر. لذا این ابوبکر است که حضرت را خشمگین نمود و در احادیث سابق ثابت شد که غضب حضرت زهرا سلام الله علیها موجب غضب پیامبر صلی الله علیه و آله و خداوند متعال می شود. لذا این احادیث قطعا شامل ابوبکر می شود و در این احادیث سخنی از غضبناک کردن با قصد یا بدون قصد وجود ندارد، بلکه از اوهام نویسنده می باشد. و قطعا کسی نمی گوید که غضبناک کردن پیامبر صلی الله علیه و آله بدون قصد اشکالی ندارد. پس اگر گفتن چنین حرفی باطل است و غضبناک کردن پیامبر صلی الله علیه و آله مطلقا منکر است، پس طبق احادیث اهل سنت؛ غضبناک کردن حضرت زهرا سلام الله علیها نیز چنین حکمی را دارد.
علاوه بر این، علمای اهل سنت نیز از این احادیث خلاف مقصود نویسنده را فهمیده اند: حافظ ابن حجر عسقلانی می گوید: وفِی الْحَدِیثِ تَحْرِیمُ أَذَی مَنْ یَتَأَذی النبِی صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ بِتَأَذیهِ لِأَن أَذَی النبِی صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ حَرَامٌ اتفَاقًا قَلِیلُهُ وَکَثِیرُهُ وَقَدْ جَزَمَ بِأَنهُ یُؤْذِیهِ مَا یُؤْذِی فَاطِمَهَ فَکُل مَنْ وَقَعَ مِنهُ فِی حَق فَاطِمَهَ شَیْءٌ فَتَأَذتْ بِهِ فَهُوَ یُؤْذِی النبِی صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ بِشَهَادَهِ هَذَا الْخَبَرِ الصحِیحِ (فتح الباری لابن حجر، ج ۹، ص ۳۲۹)
در این حدیث، حرمت اذیت کردن کسیکه موجب اذیت پیامبر صلی الله علیه و آله است، ثابت می شود. زیرا که اذیت کردن پیامبر صلی الله علیه و آله چه کم و چه زیاد، بالاتفاق حرام است. و آن حضرت تأکید فرموده اند که هر آنچه موجب اذیت حضرت فاطمه سلام الله علیها گردد، موجب اذیت ایشان می شود. پس هر چیزی که از کسی در حق حضرت فاطمه سلام الله علیها واقع شود و آن حضرت به وسیله آن اذیت شوند. پس این امر به شهادت این خبر صحیح، موجب اذیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می شود و همچنین نووی در شرح این حدیث می گوید:
قالَ الْعُلَمَاء: فِی هَذَا الْحَدِیث تَحْرِیم إِیذَاء النبِی صَلی الله عَلَیْهِ وَسَلمَ بِکُل حَال، وَعَلَی کُل وَجْه، إِنْ تَوَلدَ ذَلِکَ الْإِیذَاء مِما کَانَ أَصْلُهُ مُبَاحًا، وَهُوَ حَی، وَهَذَا بِخِلَافِ غَیْره. (شرح النووی علی مسلم، ج ۸، ص ۱۹۹)
علمای اهل سنت گفته اند: در این حدیث تحریم آزار و اذیت پیامبر صلی الله علیه و آله در هر حالی ثابت می شود و هرچند که این اذیت شدن از چیزی ایجاد گردد که اصلش مباح باشد و درحالیکه زنده باشد و این امر بر خلاف بقیه می باشد. همانگونه که شرح علمای اهل سنت مشخص می شود، همانگونه که اذیت کردن پیامبر صلی الله علیه و آله مطلقا و حتی در امور مباح نیز حرام است، لذا اذیت نمودن حضرت زهرا سلام الله علیها نیز مطلقا و در هر حالی هرچند اصلش مباح باشد، نیز حرام است. اما اینکه ابوبکر گفته است: «به خدا سوگند ای دختر پیامبر! قرابت و خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار محبوبتر است که آن را برقرار کنم و نگه دارم تا قرابت و خویشاوندی خودم» با بررسی سیره و رفتار ابوبکر با اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و بالخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها، به خوبی ثابت می شود که این سخن ابوبکر تزویر و نفاقی بیش نیست و نمی تواند از روی اعتقاد قلبی گفته شده باشد. از جمله این رفتارها ماجرای هجوم ابوبکر و یارانش به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد که به سند معتبر در کتب اهل سنت نقل شده است: فأَما الثلَاثُ اللاتِی وَدِدْتُ أَنی لَمْ أَفْعَلْهُن: فَوَدِدْتُ أَنی لَمْ أَکُنْ کَشَفْتُ بَیْتَ فَاطِمَهَ وَتَرَکْتُهُ، وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَی الْحَرْبَ. (المعجم الکبیر للطبرانی، ج ۱، ص ۶۲)
من در دوران زندگی بر سه چیزی که انجام داده ام، تأسف می خورم. دوست داشتم که مرتکب نشده بودم. یکی از آنها هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. دوست داشتم به خانه فاطمه سلام الله علیها حمله نمی کردم. اگرچه آن را برای جنگ بسته بودند. چگونه ممکن است که انسان به خانه کسیکه حقیقتا قرابت و خویشاندی او را از خویشاوندی خود محبوبتر می داند، وحشیانه حمله ور شود؟ کسیکه حرمت خانه شخصی را نگه نمی دارد، چگونه صاحب خانه و اهل آن را محترم می شمارد و آنها را دوست می دارد؟!
مخالف در ادامه نوشته است: «اگر حدیث با این الفاظ می بود که «من غضبت علیه غضبت علیه»، آری! بر ابوبکر خوف وعید وجود داشت و نه تنها ابوبکر بر علی مرتضی علیه السلام چرا که بارها در مسایل خانوادگی حضرت زهرا سلام الله علیها از او عصبانی شده است. پس این حدیث را به ابوبکر ربط دادن و او را ترساندن از آزار پیامبر صلی الله علیه و آله صحیح نمی باشد.»
همانطور که قبلا ثابت نمودیم، قطعا احادیث حرمت غضبناک کردن حضرت زهرا سلام الله علیها شامل ابوبکر می شود؛ زیرا که او با رفتار و قولش، موجب اذیت و خشمگین شدن حضرت زهرا سلام الله علیها شد. مخالف در ادامه برای پیدا کردن شریک جرم برای خلیفه خود خوانده خود، ادعا کرده است که حضرت زهرا سلام الله علیها از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز خشمگین شده اند! درحالیکه این مسئله دروغ است و ادعای مخالف صحت ندارد. و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام به دلایل قطعی و قرآنی معصوم و مطهر از خطا و گناه هستند. پس چگونه ممکن است که موجب خشم و غضب یکدیگر شوند؟!
«اگر هم واقعاً فاطمه سلام الله علیها به خاطر این مسئله از ابوبکر رنجیده خاطر باشد، اما بعد از آن ابوبکر برای اطمینان قلبی نزد او رفت و رضایت ایشان را به دست آورد»
همانگونه که قبلا ثابت کردیم، حضرت زهرا سلام الله علیها از رفتار و قول ابوبکر خشمگین و ناراحت شدند و تا اخر عمر با او صحبت نکردند: فأَبَی ابوبکر أَنْ یَدْفَعَ إِلَی فَاطِمَهَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلمْهُ حَتی تُوُفیَتْ. (صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳۹)
ابوبکر از دادن چیزی از فدک و خمس خیبر به فاطمه سلام الله علیها امتناع ورزید. پس فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت. لذا این ادعا که ابوبکر رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها را به دست آورد، دروغی بیش نیست که با احادیث صحیح در تضاد آشکار است.
مخالف در ادامه برای اثبات این ادعای کذب خود به چند حدیث جعلی استناد کرده است که برای بطلان بیشتر ادعای مخالف این احادیث را مورد بررسی قرار می دهیم:
حدیث اول:
وعن الأوزاعی قال: بلغنی أن فاطمه بنت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- غضبت علی أبی بکر, فخرج ابوبکر حتی قام علی بابها فی یوم حار ثم قال: لا أبرح مکانی حتی ترضی عنی بنت رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فدخل علیها علی فأقسم علیها لترضی فرضیت, خرجه ابن السمان فی الموافقه. (الریاض النضره، ج ۱، ص ۱۷۶)
این حدیث طبق قواعد رجالی اهل سنت، دارای ضعف می باشد و آن ارسال است. زیرا روایت از اوزاعی می باشد و او نه ابوبکر را درک کرده است و نه حضرت زهرا سلام الله علیها را و خود نیز شاهد ماوقع نبوده است.
الأَوْزَاعِی عَبْدُ الرحْمَنِ بنُ عَمْرِو بنِ یُحْمَد… وَ وُلِدَ سَنَهَ ثَمَانٍ وَثَمَانِیْنَ. (سیر أعلام النبلاء، ج ۷، ص ۱۰۹)
اوزاعی در سال ۸۸ هجری قمری متولد شد. لذا این حدیث به شدت ضعیف می باشد.
حدیث دوم:
أخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ حَدثَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ: مُحَمدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْحَافِظُ حَدثَنَا مُحَمدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهابِ حَدثَنَا عَبْدَانُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَتَکِی بِنَیْسَابُورَ حَدثَنَا أَبُو ضَمْرَهَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ عَنِ الشعْبِی قَالَ: لَما مَرِضَتْ فَاطِمَهُ رَضِی اللهُ عَنْهَا أَتَاهَا ابوبکر الصدیقُ رَضِی اللهُ عَنْهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَیْهَا فَقَالَ عَلِی رَضِی اللهُ عَنْهُ: یَا فَاطِمَهُ هَذَا ابوبکر یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکِ فَقَالَتْ: أَتُحِب أَنْ آذَنَ لَهُ قَالَ: نَعَمْ فَأَذِنَتْ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَتَرَضاهَا وَقَالَ: وَاللهِ مَا تَرَکْتُ الدارَ وَالْمَالَ وَالأَهْلَ وَالْعَشِیرَهَ إِلا لاِبْتِغَاءِ مَرْضَاهِ اللهِ وَمَرْضَاهِ رَسُولِهِ وَمَرْضَاتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ثُم تَرَضاهَا حَتی رَضِیَتْ. هَذَا مُرْسَلٌ حَسَنٌ بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ. (السنن الکبری للبیهقی، ج ۶، ص ۳۰۱)
این حدیث نیز همانطور که خود بیهقی در ادامه روایت اشاره کرده است، مرسل است. زیرا که عامر الشعبی خود واقعه را درک نکرده است، لذا خود نمی تواند شاهد ماجرا بوده باشد. عثمان الخمیس از محققین مشهور مخالفین در یکی از فتاوای خود، مراسیل شعبی را ضعیف دانسته است: الشعبی لم یدرک علیا و مراسیله لیست صحیحه علی المشهور من أقوال أهل العلم. (فتاوی الشیخ عثمان الخمیس، ج ۱، ص ۲۴۵)
شعبی امام علی علیه السلام را درک نکرده است و مراسیل او طبق مشهور اقوال علمای اهل سنت صحیح نیست. همچنین حاکم نیشابوری درباره مراسیل شعبی می گوید: وأَن الشعْبِی لَمْ یَسْمَعْ مِنْ صَحَابِی غَیْرِ أَنَس، وَأَن الشعْبِی لَمْ یَسْمَعْ مِنْ عَائِشَهَ، وَلَا مِنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ، وَلَا مِنْ أُسَامَهَ بْنِ زَیْد، وَلَا مِنْ عَلِی إِنمَا رَآهُ رُؤْیَهً، وَلَا مِنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَل، وَلَا مِنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ. (معرفه علوم الحدیث للحاکم، ج ۱، ص ۱۱۱)
شعبی از هیچ صحابی غیر از انس حدیثی نشنیده است. نه از عایشه، و نه از عبدالله بن مسعود و نه از اسامه بن زید و نه از امیرالمؤمنین علیه السلام و تنها ایشان را دیده است و نه از معاذ بن جبل و نه از زید بن ثابت در ثانی: مرسله او در تعارض صریح با روایت صحیح بخاری است که به صراحت دال بر استمرار غضب و عدم رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها از ابی بکر تا زمان شهادت دارد.
فقَالَ لَهَا ابوبکر: إِن رَسُولَ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلمَ قَالَ: «لاَ نُورَث، مَا تَرَکْنَا صَدَقَهٌ»، فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتی تُوُفیَتْ، (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۷۹)
ابوبکر به حضرت زهرا سلام الله علیها گفت که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: ما انبیا ارث باقی نمی گذاریم وهرآنچه از ما باقی بماند، صدقه است. پس فاطمه سلام الله علیها غضبناک شد و و از ابوبکر روی برگرداند. و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت. و یا در روایتی دیگر در بخاری آمده است: فأَبَی أَبُوبَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَی فَاطِمَهَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلمْهُ حَتی تُوُفیَتْ. (صحیح البخاری ج ۵، ص ۱۳۹)
ابوبکر از دادن چیزی از فدک و خمس خیبر به فاطمه سلام الله علیها امتناع ورزید. پس فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت. در این دو روایت به صراحت وارد شده است که حضرت زهرا سلام الله علیها از ابوبکر غضبناک شدند و این غضب و هجران ایشان تا زمانیکه وفات کردند، ادامه و استمرار داشت. و غضب نیز ضد و نقیض رضایت است. همچنان که در کتب لغت بدان تصریح شده است: غضب: الغَضَبُ: نَقِیضُ الرضَا (لسان العرب لابن منظور، ج ۱، ص ۶۴۸) ترجمه: غضب و ناراحتی ضد رضایت است و همچنین عبارت «فوجدت» در روایت دومی از صحیح بخاری نیز به معنی غضب کردن است که نشانگر عدم رضایت است: والموجده من الغضب. (کتاب العین، ج ۶، ص ۱۶۹)
حدیث سوم:
در محجاج السالکین روایت شده: هنگامی که ابوبکر دریافت فاطمه سلام الله علیها از او ناراحت شده و او را ترک کرده است و دیگر در مورد فدک سخن نمی گوید، این امر بر ابوبکر سنگین آمد و برای به دست آوردن رضایت فاطمه سلام الله علیها تلاش کرد. از این رو نزد فاطمه سلام الله علیها آمده و گفت: شما در ادعایت راست گفتی، ای دختر پیامبر! اما من پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که پس از آنکه سهمی را به شماها می داد، بقیه را بین فقرا و مستمندان تقسیم می نمود. فاطمه سلام الله علیها گفت: پس تو نیز همان کاری را انجام بده که پدرم می کرد. ابوبکر گفت: خداوند می داند که همان کار را انجام می دهم. پس فاطمه سلام الله علیها گفت: پروردگارا تو شاهد باش که به این راضی شدم. و ابوبکر سهمشان را می داد و بقیه را بین فقرا و مساکین و ابنسبیل تقسیم می نمود. مخالف ادعا میکند که این حدیث در کتاب محجاج السالکین امده و بدان علیه شیعه استناد کرده است؛ در حالیکه این کتاب بین شیعه شناخته شده نیست و در هیچ کتاب فهرست شیعی نام این کتاب وجود ندارد! و معلوم نیست این کتاب چه کتابی است و مؤلفش چه کسی است! و استدلال کردن بر کتابی که وضعش این چنین است، نهایت نادانی و جهل است!
۳-۳ آیا روایتی در اثبات دشمنی بین ابوبکر و اهل بیت علیهم السلام از منابع عامه وجود دارد؟
دوستان به این روایت صحیح بخاری خوب دقت کنید: فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلمْهُ حَتی تُوُفیَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ النبِی صَلی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلمَ سِتهَ أَشْهُرٍ فَلَما تُوُفیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِی لَیْلًا وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلی عَلَیْهَا وَکَانَ لِعَلِی مِنْ الناسِ وَجْهٌ حَیَاهَ فَاطِمَهَ فَلَما تُوُفیَتْ اسْتَنْکَرَ عَلِی وُجُوهَ الناسِ فَالْتَمَسَ مُصَالَحَهَ أَبِی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الْأَشْهُرَ فَأَرْسَلَ إِلَی أَبِی بَکْرٍ أَنْ ائْتِنَا وَلَا یَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَکَ کَرَاهِیَهً لِمَحْضَرِ عُمَرَ فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللهِ لَا تَدْخُلُ عَلَیْهِمْ وَحْدَکَ.
فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب نمود و با وی قهر کرد و تا پایان عمر با او سخنی نگفت. و بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شش ماه بیشتر زندگی نکرد. وقتی فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت، شوهرش شبانه او را دفن کرد و ابوبکر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه سلام الله علیها زنده بود، علی علیه السلام در میان مردم احترام داشت؛ اما وقتی فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت، مردم از علی علیه السلام روی گرداندند و این جا بود که خواستند علی علیه السلام با ابوبکر مصالحه و بیعت کند. علی علیه السلام در این شش ماه که فاطمه سلام الله علیها زنده بود، با ابوبکر بیعت نکرد. (صحیح بخاری، ج ۱۳، ص ۱۳۵، طبق مکتبه شامله)
نتیجه گیری طبق این روایت صحیح بخاری:
الف: قهر کردن فاطمه سلام الله علیها با ابوبکر تا پایان عمر
ب: شبانه دفن کردن فاطمه سلام الله علیها و با خبر نکردن خلیفه وقت (ابوبکر) برای تشیع جنازه و حتی نماز جنازه
ج: حضرت علی خودش علیه السلام نماز جنازه فاطمه سلام الله علیها را خوانده. این در حالی است که باید خلیفه وقت نماز را می خواند. ولی حتی ابوبکر را باخبر هم نکردند؛ حتی برای تشییع جنازه (چه برسد به نماز جنازه).
د: علی علیه السلام در آن شش ماه با ابوبکر بیعت نکرده بود. اگر خلافت او را قبول می داشت و بین شان مشکلی نمی بود، حتما در روزهای اول یا هفته های اول بیعت کرده بود.
نکته ای که از همه مهم تر است، این است که در متن روایت از لفظ مصالحه استفاده شده است. مصالحه، بر وزن مفاعله است. مثل مناظره، مقاتله، مکاتبه و… مفاعله، یکی از وزن های ثلاثی مزید و به معنای مشارکت است. یعنی شرکت دو شخص در یک فعل واحد، یعنی هرکدام از آنها، کاری را نسبت به دیگری انجام داده که دیگری نیز همان کار را نسبت به او انجام داده/ مثلا وقتی می گوییم: علی علیه السلام و معاویه مقاتله کردند، یعنی هم علی علیه السلام بر علیه معاویه شمشیر کشیده و هم معاویه بر علیه علی علیه السلام. وقتی می گوییم: دو نفر مناظره کردند، بحث بین دو نفر است. بحث یک نفر فقط نیست، بلکه یعنی دو طرف بر علیه هم بحث کردند.
در آن روایت بخاری نیز می گوید:. .. اقدام کردند برای مصالحه بین ابوبکر و علی علیه السلام. فَالْتَمَسَ مُصَالَحَهَ أَبِی بَکْرٍ… وگرنه اگر جنگی یا دشمنی ای بین شان نمی بود؛ نمی گفت مصالحه! پس بین هر دو، یقینا دشمنی حاکم بوده. به همین خاطر در روایت، از کلمه مصالحه استفاده شده. قرینه دیگری هم که این ادعای ما را ثابت می کند، ادامه روایت است که وقتی علی علیه السلام، یک نفر را می فرستد تا به ابوبکر بگویید نزد من بیاید! وقتی ابوبکر می خواهد پیش علی علیه السلام برود، عمر به ابوبکر می گوید: فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللهِ لَا تَدْخُلُ عَلَیْهِمْ وَحْدَکَ. خودت تنهایی نرو! یعنی عمر برای ابوبکر احساس خطر می کرده! به این خاطر به او گفته خودت تنهایی نرو! پس یقینا بین شان دشمنی و چیزی شبیه جنگ، در جریان بوده است.
۳-۴ یکی از مباحث مهم و مورد مناقشه، مسأله نفرین حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به عمر و ابوبکر می باشد. سؤال این جاست که آیا در منابع اهل سنت روایتی وجود دارد که حضرت زهرا سلام الله علیها عمر و ابوبکر را نفرین کرده باشند؟ و آیا این سندی معتبر و قابل اعتنا برای آن است؟
طبق روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم، حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله، نزد ابوبکر رفته و فدک را که ابوبکر از ایشان گرفته بود، مطالبه نمودند؛ اما ابوبکر از پس دادن فدک به ایشان خودداری کرد. خودداری ابوبکر از باز پس دادن حق حضرت زهرا سلام الله علیها، سبب آزار و ناراحتی آن حضرت شد. از این رو بر ابوبکر غضب کرده و با او قهر کردند. فغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رسول اللهِ صلی الله علیه و آله فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفیَتْ. فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از ابوبکر ناراحت و از وی روی گردان شد و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت. (البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای ۲۵۶ هـ)، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۱۲۶، ح ۲۹۲۶، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه ۱۹۸۷ – ۱۴۰۷)
بخاری و مسلم به همین اندازه روایت نموده اند: اما متن روایات که مضمون آن در سؤال مطرح شده، با سندهای مختلف در کتب اهل سنت نقل شده است:
روایت ۱:
ابن قتیبه در کتاب الامامه و السیاسه ماجرای سقیفه را تحت عنوان مستقل «ذکر السقیفه و ما جری فیها من القول» آورده و پس آن روایت طولانی را با این سند نقل کرده است: و در روایت ابن قتیبه آمده است که هنگامی که آن دو برای عیادت آمدند. فاطمه زهرا سلام الله علیها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به امیرمؤمنان علی علیه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت کرد. در پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: البیت بیتک، یعنی علی جان! خانه، خانه تو است. تو مختاری هر کسی را که دوست داری، اجازه ورود بدهی. امیر مؤمنان علیه السلام برای اتمام حجت و این که آن دو بعداً بهانه نیاورند که ما می خواستیم از فاطمه علیه السلام رضایت بگیریم ولی علی علیه السلام نگذاشت، به آن دو اجازه ورود داد. هنگامی که آن دو عذرخواهی کردند، صدیقه طاهره سلام الله علیها نپذیرفت؛ بلکه از آنها این چنین اعتراف گرفت: نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول «رضا فاطمه من رضای وسخط فاطمه من سخطی فمن أحب فاطمه ابنتی فقد أحبنی ومن أ رضی فاطمه فقد أرضانی ومن أسخط فاطمه فقد أسخطنی» شمارا به خدا سوگند می دهم. آیا شما دو نفر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیدید که فرمود: خوشنودی فاطمه سلام الله علیها خوشنودی من و ناراحتی او ناراحتی من است؟ هرکس دخترم فاطمه سلام الله علیها را دوست بدارد و احترام کند، مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه سلام الله علیها را خوشنود نماید، مرا خوشنود کرده است و هرکس فاطمه سلام الله علیها را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است؟ هر دو نفرشان اعتراف کردند: آری ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله اینگونه شنیده ایم. نعم سمعناه من رسول الله صلی الله علیه و سلم. سپس صدیقه طاهره سلام الله علیها فرمود: فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه. پس من خدا و فرشتگان را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده اید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد. به این نیز بسنده نکرده و فرمود: والله لأدعون الله علیک فی کل صلاه أصلیها، به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرین خواهم کرد. (أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه الدینوری الوفاه: ۲۷۶هـ.، الإمامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۷، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م، تحقیق: خلیل المنصور)
روایت ۲:
موسی بن عقبه می گوید: حضرت فاطمه سلام الله علیها هنگام بیعت بر ابوبکر وارد شد و به او فرمود: ام ایمن و رباح برای من شهادت می دهند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: به خدا سوگند؛ خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من کسی را نیافریده است. دوست داشتم که روز رحلت او قیامت بر پا می شد. اگر عایشه محتاج و فقیر شود، نزد من محبوب تر از این است که تو فقیر شوی. آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سیاه و سرخ پوست عطا می کنم اما در حق شما ظلم می کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستید. این مال، برای مسلمین است. پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق می کرد. (یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله از این مال برای مردان جنگی در حال جنگ انفاق می کرد) من نیز همان کاری انجام می دهم که پدرت انجام می داد. ایشان [حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها] فرمودند: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی گویم. ابوبکر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمی کنم. قَالَتْ: وَ اللهِ لأَدْعُوَن اللهَ، حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: به خدا سوگند تو را نفرین می کنم. ابوبکر گفت: من برای شما به درگاه خدا دعا می کنم. (البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج، ۱ص، ۷۹تحقیق: سهیل زکار و ریاض الزرکلی. الناشر: دار الفکر – بیروت. الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۶م)
روایت ۳:
حضرت فاطمه سلام الله علیها به ابوبکر گفت: ام ایمن برای من شهادت می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله به خدا سوگند، به نظر من خداوند هیچ مخلوقی را محبوب تر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیافریده است. دوست داشتم که روز وفات پدرت آسمان به زمین فرود می آمد. به خدا سوگند، اگر عایشه فقیر شود، نزد من محبوبتر از این است که شما فقیر باشید. به خدا سوگند آیا شما عقیده دارید که من حق سفید و سیاه را عطا می کنم اما در حق شما ظلم می کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستید؟ این اموال (فدک) از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود بلکه جزئی از اموال مسلمین است که مردم برای او می آوردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را در راه خدا انفاق می کرد. هنگامی که وفات یافت، من متولی آن شدم، همانگونه که ایشان متولی آن بود. آن حضرت فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی گویم. ابوبکر گفت: هرگز با شما قهر نمی شوم. قالت: و الله لأدعون الله علیک، حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین می کنم… (الجوهری، أبی بکر أحمد بن عبد العزیز (متوفای۳۲۳هـ)، السقیفه وفدک، ص ۱۰۴، تحقیق: تقدیم و جمع و تحقیق: الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ناشر: شرکه الکتبی للطباعه و النشر – بیروت – لبنان، الطبعه الأولی ۱۴۰۱ه – ۱۹۸۰م / الطبعه الثانیه ۱۴۱۳ه. ۱۹۹۳م)
نتیجه:
تا اینجا طبق این سه روایت چند مطلب ثابت می شود:
الف: ابوبکر و عمر پس از غصب فدک، اقرار کرده اند که حضرت زهرا سلام الله علیها را به خشم آوردند و از خود رنجانده اند؛ از این رو نزد آن حضرت برای عذرخواهی آمدند: انطلق بنا إلی فاطمه فأنا قد أغضبناها…
ب: حضرت زهرا سلام الله علیها نیز از آنان راضی نگردید و آنها را نبخشید. چرا که در جریان دیدار و ملاقات، حضرت روی خود را از آنها به سوی دیوار بر گردانید: حولت وجهها إلی الحائط؛ و خشم حضرت فاطمه سلام الله علیها بر آن دو تا حدی بود که فرمودند: در هر نمازی که بجا می آورم، شما را نفرین می کنم: و الله لأدعون الله علیک فی کل صلاه أصلیها.
ج: طبق این روایات، اعلام نفرین از سوی آن حضرت دو مرتبه صورت گرفته است. طبق روایت ابن قتیبه پس از غصب فدک، آن دو به منزل امیرالمؤمنین علیه السلام رفتند و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این جمله را فرمودند (و الله لأدعون الله علیک) و طبق روایات بلاذری و جوهری، وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را از آنان مطالبه نمودند و آنها از باز پس دادن حق ایشان امتناع کردند. حضرت فاطمه سلام الله علیها این مطلب را بیان فرمودند.
د: طبق روایت جوهری، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، وصیت نمودند شبانه دفن شوند تا مبادا ابوبکر در تشییع جنازه ایشان حاضر شود و بر پیکر مبارک آن حضرت نماز بخواند. فلما حضرتها الوفاه أوصت ألا یصلی علیها، فدفنت لیلا.
۳-۵ مخالفین می گویند: دلیل شرکت نکردن خلیفه اول و دوم در مراسم تشییع حضرت زهرا سلام الله علیها، وصیت خود حضرت بود تا نامحرمی در مراسم تدفین شرکت نکند؟
الف: از متن این شبهه این مطلب استفاده می شود که وصیت به دفن شبانه و امر به عدم حضور خلیفه اول و دوم به قدری مسلم است که خود مخالفین اعتراف کرده اند که حضرت فاطمه شهیده سلام الله علیها خودشان خواستند که ابوبکر و عمر در تشیع جنازه ایشان نباشند.
ب: مخالفین می گویند علت این وصیت این است تا نامحرمی در این مراسم نباشد!
سؤال می کنیم در روایات آمده از مردان جناب سلمان، مقداد، عمار، حذیفه، و اباذر آن شب در تشیع جنازه و تدفین از اول تا آخر بوده اند و از زنان ام سلمه و ام ایمن و فضه خاتون حضور داشته اند. و حضرت صدیقه شهیده سلام الله علیها را در تابوتی که پیکر مطهر ایشان مشخص نبود، تشییع نمودند. (اولین تابوت در اسلام، بحارالانوار ۴۳-۱۹۲)
پس قضیه محرم و نامحرم نیست. مسأله امر دیگری است که درصدد انکار آن هستند، اما واقعیت این وصیت چیست؟ از طرفی سؤال می کنیم چرا در غسل و تشیع جنازه عایشه و حفصه، از محرم و نامحرم همه حضور داشتند؟!
وصیتنامه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها خود گویای همه چیز است:
حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها به مولا علی علیه السلام وصیت کردند: اِنی اُوصیِکَ اَنْ لایَلِیَ غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواکَ وَ اِذا اَنَا مِت فَادْفِنی لَیْلاً وَ لا تُؤذننَ بِی اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَن بِی اَبَابَکْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَق مُحَمدٍ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله اَنْ لا یُصَلیَ عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَر، همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطلع نساز و تو را سوگند می دهم به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند. (روضه الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، ص ۱۳۰، کشف الغمه ج ۲، ص ۶۸)
امام صادق علیه السلام نقل فرمود که حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه های آخر زندگی خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
اذا تَوَفیْتُ لا تُعْلِمْالا اُم سَلَمَهَ وَ اُم اُیْمَنَ وَ فِضهَ وَ مِنَ الرجالِ اَبْنَی وَ الْعَباسَ وَ سَلْمانَ وَ عَماراً وَ المِقْدادُ وَ اَباذَرَ وَ حُذَیْفَهَ وَ لا تُدْفِنی اِلا لَیْلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِی اَحَدا، وقتی وفات کردم، به هیچ کس اطلاع نده. جز اینکه از زنان به ام سلمه و ام ایمن و فضه و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین علیهم السلام و عباس و سلمان و عمار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند. (دلائل الامامه طبری، ص ۴۴، بحار الانوار، ج ۷۸، ص۳۱۰)
حضرت زهرا سلام الله علیها به اسماء بنت عمیس فرمود: یا اَسْماءُ اِذا مِت فَاغْسِلْینِی اَنْتِ وَ عَلِی بْنُ اَبِی طالِبٍ علیه السلام وَ لا تُدْخِلْی عَلَی اَحَداً. ای اسماء وقتی من از دنیا رفتم، تو و علی علیه السلام مرا غسل دهید و هیچکس را در کنار جنازه من راه ندهید. (ذخائر العقبی، ص ۵۳)
همچنین خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
اُوصِیکَ اَنْ لایَشْهَدَ اَحَدٌ جِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقی فَاِنهُمْ عَدُوی وَ عَدُو رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یُصَلیَ عَلَی اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنی فِی الیْلِ اِذا هَدَأت الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ؛ ای علی؛ تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند. زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۰۹ – ج ۷۸، ص ۲۵۳، ج ۲۸، ص ۳۰۴ – روضه الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، ص ۱۳۰)
اما اعتراف علمای اهل سنت به صحت این قضیه: فاطمه زهرا سلام الله علیها شش ماه پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده بود و زمانی که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را باخبر نساخت. (صحیح بخاری، ج ۴، ص ۹۵۴۱، ح ۸۱۱۳)
پس مشخص شد دلیل نبودن ابوبکر و عمر در تشیع جنازه این بود که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله از ابوبکر و عمر ناراضی بودند و راضی نشدند تا به شهادت رسیدند و طبق روایات متواتر، عدم رضایت ایشان عدم رضایت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و به نص قرآن، آزاردهندگان رسول خدا صلی الله علیه و آله در آتش ابدی جهنم هستند.
۳-۶ آیا عمر بن خطاب اقدام به نبش قبر فاطمه زهرا سلام الله علیها نموده است؟
طبری می نویسد: آن شبی که فاطمه سلام الله علیها را دفن کردند. در بقیع چهل قبر تازه ساختند. وقتی مسلمانان فهمیدند بانو وفات کرده، به بقیع آمدند. ناگاه چهل قبر در برابر خود یافتند. نتوانستند مزار بانو را از میان سایر قبرها تشخیص دهند. ضجه های مردم بلند شد و همدیگر را سرزنش می کردند. می گفتند: پیامبرتان جز یک دختر در میان شما باقی نگذارد، او نیز فوت کرد و دفن شد اما شما در وفاتش حضور نمی یابید، بر او نماز نمیگزارید و حتی قبرش را هم نمی دانید کجاست. والیان آنها [ابوبکر و عمر] گفتند: از زنان مؤمن کسی بیاید این قبرها را بشکافد تا او را بیابیم. بر او نماز گذاریم و قبرش را زیارت کنیم. این خبر به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید. خشمگین بیرون آمد. آن چنانکه چشمانش سرخ شده بود و رگ هایش برآمده بود. عبای زردی هم که در هنگامه های نبرد آنرا می پوشید، بر دوش انداخته بود. شمشیرش ذوالفقار را نیز بر کمر داشت تا به بقیع وارد شد، ترس در میان مردم افتاد. گفتند: این علی بن ابیطالب علیه السلام است. با همین هیبتی که می بینید، آمده است. بخدا سوگند خورده که اگر حتی یک سنگ از این قبرها جابجا شود، شمشیرش را تا آخرین نفر در میان تان بیفکند. عمر و همراهانش با حضرت رو به رو شدند. عمر گفت: چه شده ابالحسن؟ بخدا، قبرش را می شکافیم تا بر او نماز بگزاریم. علی علیه السلام دست بر گریبان عمر افکند و او را بلند کرد. بر زمینش کوبید و فرمود: سیاه زاده! من حقم را از ترس اینکه مردم از دینشان بازگردند، رها کردم اما نسبت به قبر فاطمه علیه السلام اگر تو و یارانت حتی سنگی از آن را پرتاب کنید، به خدایی که جان علی علیه السلام در دست اوست، زمین را از خونتان سیراب می کنم. اگر جانت را می خواهی، برگرد عمر!
ابوبکر وقتی حضرت را به این حال دید، گفت: ابالحسن! به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و به حق همان که بر عرش است، رهایش کن! ما کاری را که تو نخواهی، انجام نمی دهیم. راوی گوید: حضرت دست از او برداشت. مردم هم پراکنده شدند و دیگر به تصمیم خود بازنگشتند. (دلائل الامامه، طبری ص ۴۶ – بحارالانوار ج ۴۳، ص ۱۷۱ و ۱۷۲)
جهت دانلود صوت و متن کامل این جلسه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید