دوره کارگاهی بررسی و پاسخگویی شبهات محرم – جلسه سوم

صوت کامل جلسه سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل سوم
موارد قرآنی و روایات
۳-۱ به چه استناد ذبح عظیم که در قرآن آمده است، منطبق بر امام حسین علیه السلام تلقی می شود؟
ذبح عظیم، در لغت یعنی ذبیح یا مذبوح بزرگ و بزرگوار. این ترکیب وصفی یک بار در قرآن مجید به کار رفته است: وفدیناه بذبح عظیم؛ «به عوض او، ذبح عظیمی را پذیرفتیم.» (صافات، ۱۰۷) در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام که در خواب دید باید فرزندش اسماعیل علیه السلام را قربانی کند. در قرآن مجید در سوره صافّات گفته شده است: هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هرچه دستور داری اجرا کن. به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت. هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد. او را ندا دادیم که: ای ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی)» ما اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم! این مسلما همان امتحان آشکار است! ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم و نام نیک او را در امتهای بعد باقی نهادیم) (صافات، ۱۰۷ – ۱۰۲) غالب مفسّران شیعه و اهل تسنن در این جا گفته اند که مراد از «ذبح عظیم»، «کبش» (قوچ) است و به گفته علاّمه طباطبایی چون این ذبح به امر الهی است، «عظیم» نامیده شده است وگرنه خود ذبح، فی نفسه عظیم نبوده است.
بعضی از مفسران شیعه از جمله ملامحسن فیض کاشانی در تفسیر صافی، سیدهاشم بحرانی در تفسیر برهان، حویزی در تفسیر نورالثقلین، و مرحوم مجلسی در بحار الانوار، طبق حدیثی که در عیون اخبار الرّضا روایت شده است، نقل کرده اند که در این جا مراد از «ذبح عظیم»، حضرت امام حسین علیه السلام است که از ذریه ابراهیم علیه السلام است و او قربانی عظیمی بود که جانشین ذبح اسماعیل علیه السلام قرار گرفت. ترجمه حدیث از این قرار است: «عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نیشابوری که در نیشابور عطار بود، در سال ۳۵۲ نقل کرد که این حدیث را از محمد بن علی بن قتیبه نیشابوری شنیدم که او نیز از فضل بن شاذان شنیده بود که گفت شنیدم از حضرت رضا علیه السلام که می فرمود: چون خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام دستور داد که به جای ذبح اسماعیل علیه السلام قوچی که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهیم علیه السلام در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعیل علیه السلام را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدری که فرزندش را ذبح کرده، به درد آید و سزاوار والاترین درجات اهل ثواب که در مصائب صبر می کنند، بگردد. خداوند عز و جل به او وحی کرد که ای ابراهیم! محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت: یا رب هیچ آفریده ای از آفریدگانت برای من محبوب تر از حبیبت محمد صلی الله علیه و آله نیست. خداوند وحی کرد که یا ابراهیم؛ آیا او عزیزتر است یا خودت؟ پاسخ داد: او عزیزتر است. خداوند پرسید: فرزند او برای تو عزیزتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قربانی شدن فرزند او به ظلم و ناحق به دست دشمنانش بیشتر دل تو را به درد می آورد یا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قربانی شدن او به دست دشمنانش برایم دل آزارتر است. خداوند فرمود: ای ابراهیم؛ گروهی که گمان می کنند که از امّت محمّد صلی الله علیه و آله هستند، فرزندش حسین علیه السلام را بعد از او از سر ظلم و عدوات می کشند. همچنان که گوسفندی را بکشند و با این کار، مستوجب غضب من می شوند. ابراهیم علیه السلام از این سخن بی تاب شد و دلش به درد آمد و اشک به دیدگان آورد. خداوند بار دیگر به او وحی کرد که ای ابراهیم، جزعِ تو را بر فرزندت (اگر او را کشته بودی) با جزعت بر حسین علیه السلام و قتل او فدیه و معاوضه می کنم و برای تو رفیع ترین درجاتی که ثواب صبر بر مصائب است، قرار می دهم و این همان است که فرمود: وفدیناه بذبح عظیم (ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر صافی. حویزی، نور الثقلین. بحرانی،البرهان فی علوم القرآن. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۵ـ ۱۲۴. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص۲۰۹) بنابراین طبق نقل برخی از روایات و مفسرین مراد از ذبح عظیم در آیه ۱۰۷ سوره صافات، امام حسین علیه السلام است که در صحرای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.
۳-۲ آیا زیارت عاشورا که در بین شیعیان رواج دارد، دارای سند معتبر می باشد؟
در کتاب مصباح شیخ طوسى که مفاتیح الجنان هم زیارت عاشورا را از آنجا نقل کرده است، امام صادق علیه السلام در فضیلت و ثواب زیارت عاشورا مطالبى فرموده اند. در ادامه آن امام به راوى که صفوان است؛ مى فرماید: اى صفوان، من یافتم این زیارت را با این ضمانت [ثواب ها و فضیلت ها] از پدرم امام باقر علیه السلام و پدرم از امام سجاد علیه السلام تا مى رسد به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل و جبرئیل از خداوند.
شیخ طوسى قدس سره با سه سند، این زیارت شریف را به شرح زیر نقل کرده است:
– محمد فرزند اسماعیل بن بزیع، از صالح فرزند عقبه، وى نیز از پدرش عقبه بن خالد از امام باقر علیه السلام.
– محمد فرزند خالد طیالسى، از سیف بن عُمیره، از صفوان فرزند مهران از امام صادق علیه السلام، از پدرانش علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و جبرئیل و سرانجام خداوند بزرگ.
– صالح بن عقبه و سیف بن عُمیره از علقمه فرزند محمد حضرمى از امام باقر علیه السلام، (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ۷۷۲، ۷۸۷).
همه افراد پیش گفته از مشاهیر راویان حدیث هستند که عموما از سوى دانشمندان علم رجال توثیق شده اند و برخی نیز توثیق عام دارند. یعنى افراد بنامى بودند که روایات امامان را نقل مى کردند و اگر نقطه ضعفى در آنان بود، به یقین در جامعه اشتهار پیدا مى کرد. با این همه، هیچ گونه قدحى درباره آنها نقل نشده است. از این طریق مى توان «توثیق عام» را برای ایشان کفایت دانست.
۳-۳ آیا واقعاً طبق روایات زیارت قبر امام حسین علیه السلام از حج و عمره هم بیشتر ثواب دارد؟
روایاتی که فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام را بیان داشته اند، هرچند در بیان ثواب با هم متفاوت اند اما دریک نقطه اشتراک دارند و آن، این که آن را برتر از حج و یا عمره دانسته اند و برخی از آنها ثواب چندین حج را برای زیارت امام حسین علیه السلام برشمرده اند.
ابتدا به چند روایت از باب نمونه اشاره می کنم و در ادامه نکاتی در مورد چرایی این مقایسه و چگونگی افزون بودن فضیلت زیارت کربلا بر حج و عمره، خدمت شما عرض خواهم کرد:
عن أبی عبدالله [الصادق صلی الله علیه و آله]: زیاره قَبر الحسُیَن علیه السلام حَجَّهٌ، و من بَعد الحَّجهِ حَجَّهٌ و عُمرَهٌ بعَد حَجَّهِ الإسلامِ (کامل الزیارات، ص ۲۹۸، ح ۴۹۵؛ بحار الأنوار، ج ۱۰۱، ص ۳۹، ح ۵۹)
امام صادق علیه السلام فرمودند: زیارت قبر حسین علیه السلام [برابر] یک حج است و [بلکه برابر با] حج و عمره ای است که پس از حجه الإسلام به جا آورده می شود.
عن محمد بن سنان: سَمعِتُ الرِّضا علیه السلام یَقولُ: زیارهُ قبَرِ الحُسَینِ علیه السلام تَعدِلُ عُمرَهً مَبرورَهً مَقبوَلهً (ثواب الأعمال، ص۱۱۲ ح۱۰؛ کامل الزیارات، ص۲۹۱، ح۴۷۳ و ص۲۹۲،ح۴۷۷)
شنیدم که امام رضا علیه السلام می فرماید: زیارت قبر حسین علیه السلام، برابر با عمره ای مقبول و نیکوست.
عن أبی عبدالله [الصادق] علیه السلام: مَن أتی قَبرَ الحُسیَن علیه السلام کتِب َاللهُ لَهُ حَجَّهً وَعُمرَهً (کامل الزیارات، ص۳۰۰، ح۵۰۰ و ح۴۹۹)
هرکس به [زیارت] قبر حسین علیه السلام بیاید، خداوند برایش یک حج و عمره می نویسد.
عن علی بن الحسین [زین العابدین] علیه السلام: مَن زارَ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام کتِبَ لَهُ حُجَّهٌ وَعُمرَتانِ (فضل زیاره الحسین علیه السلام، ص۴۳، ح ۱۷)
هرکس قبر حسین علیه السلام را زیارت کند، یک حج و دو عمره برایش نوشته می شود.
عن أبی عبدالله [الصادق] علیه السلام: مَن أَتی قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام عارفاً بِحِّقهِ، کانَ کمَن حَجَّ ثَلاثَ حِجَجٍ مَع َرَسوُلِ اللَه صلی الله علیه و آله (کامل الزیارات، ص ۲۶۷، ح ۴۱۳)
هرکس با شناخت حق حسین علیه السلام به زیارت قبرش بیاید، مانند کسی است که سه بار همراه پیامبر صلی الله علیه و آله خدا حج گزارده است.
عن أبی عبدالله [الصادق] علیه السلام: زِیارَهُ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام تَعدِلُ عَشرینَ حُجَّهً وَأفضَلُ، وَمِن عشِرینَ عُمرَهً وَحُجَّهً (الکافی، ج ۴، ص ۵۸۰)
زیارت قبر حسین علیه السلام، برابر با بیست حج و برتر از آن است و نیز [برتر از صلی الله علیه و آله بیست عمره و بیست حج است.
عن أبی سعید المدائنی: دَخَلتُ عَلی أَبی عَبدِالله علیه السلام فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداک، أأتِ قبَرَ الحُسَینِ علیه السلام؟
قالَ: نَعَم یا أبا سَعیدٍ! فَائتِ قَبرَ ابنِ رَسوُلِ الله صلی الله علیه و آله أطیبِ الطّیَبینَ، وأَطهَرِ الطّاهرینَ، وأبَرَّ الأَبرارِ؛ فَإذا زُرتَهُ کتَبَ الله لَک َبهِ خَمسًا وعِشرینَ حُجَّهً (همان، ج۴، ص۵۸۱، ح۴)
ابوسعید مدائنی گوید: بر امام صادق علیه السلام درآمدم وگفتم: فدایت شوم! آیا به زیارت قبر حسین علیه السلام بروم؟
فرمود: آری، ای ابوسعید، به زیارت قبر فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برو که او پاکترین پاکان، پاکیزه ترین پاکیزگان و نیکوترین نیکوکاران است. پس چون او را زیارت کنی، خداوند در برابر آن، بیست و پنج حج برایت می نویسد.
عن بشیر الدّهّان سَمعِتُ أبا عبَدِالله علیه السلام یَقولُ…. فَقالَ: یا بَشیرُ! إنَّ الرَّجُلَ منِکُم لِیغتَسِلُ عَلی شاطِیِء الفُراتِ، ثُمَّ یَأتی قَبرَ الحُسِینِ علیه السلام عارِفًا بِحِّقهِ، فیَعطیهِ الله بکلِّ قدَم َیَرفَعُها أو یضَعُها مِئَهَ حُجَّهٍ مَقبولَهٍ، وَ مِئَهَ عُمرهٍ مبَرُورهٍ، وَمِئَهَ غَزوهٍ مَعَ نَبی مُرسَلٍ إلی أعداءِ الله وَأعداءِ رَسولِهِ (کامل الزیارات، ص۳۲۰، ح۵۴۴، ص ۳۴۳، ح۵۸۰)
شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید: ای بشیر، فردی از شما بر کناره فرات غسل می کند و با شناخت حقّ حسین علیه السلام به زیارت او می آید و خداوند در برابر هر گامی که بر می دارد و می گذارد، یک صد حج مقبول و یکصد عمره نیکو و یک صد جهاد همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاده شده در برابر دشمنان خدا و پیامبرش، برایش می نویسد.
۳-۴ چطور زیارت کربلا از حج هم با فضیلت تر است؟!
اینگونه ارزش گذاری در روایات اهل بیت علیهم السلام به زیارت امام حسین علیه السلام اختصاص ندارد. بلکه موارد متعددی یافت می شود که عملی یک هزار برابر حج، بلکه بیشتر از آن ارزیابی شده است. مانند: برآوردن حاجت مؤمن که برتر از یک هزار حجّ پذیرفته شمرده شده است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «قضاء حاجه المؤمن افضل من ألف حجّه متقبّله بمناسکها، وعتق ألف رقبه لوجه الله؛ برآوردن حاجت مؤمن، برتر از هزار حجّ پذیرفته شده و آزاد کردن هزار بنده در راه خداست (الأمالی (صدوق)، ص۳۰۸، ح۳۵۳)
و یا رد کردن و خودداری از تصرف مال حرام که معادل هفتاد هزار حج پذیرفته است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «لرد دانق من حرام یعدل عند الله سبحانه سبعین ألف حجّه مبروره؛ هر آینه رد کردن یک دانگ (یک ششم) درهم حرام، نزد خدا برابر با هفتاد هزار حج پذیرفته است.» (عدّه الداعی، ص ۱۲۹؛ الدعوات، ص۲۵، ح ۳۶؛ بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۲۹۶، ح ۱۶)
همچنین برخی از احادیث تصریح می کنند که زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام، معادل گزاردن یک میلیون حج است.
محمد بن ابی نصر بِزَنطی می گوید که در نوشته ای از امام رضا علیه السلام خواندم:
أبلغ شیعتَی أنَّ زیارَتی تَعدِلُ عِندَالله – عز وجل- ألفَ حَجَّهٍ وألفَ عُمرَهٍ مُتقَبَّلهٍ کلّها؛
به شیعیان من برسان که زیارت من نزد خدا، برابر با یک هزار حج و عمره پذیرفته است.
او می گوید: این موضوع را با امام جواد علیه السلام درمیان گذاشتم که چگونه می شود که زیارت آن امام برابر با یک هزار حج باشد؟ امام جواد صلی الله علیه و آله پاسخ داد:
إی وَالله! وألفُ ألفِ حَجَّهٍ لِمَن یَزوُرهُ عارفاً بِحِّقهِ (تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۵، ح۱۶۸؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص ۵۸۲، ح ۳۱۸۲)
آری به خدا! و برابر با یک میلیون حج است. برای کسی که او را از سر معرفت زیارت کند.
با توجه به مجموع روایات رسیده در باب فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام و برتری آن با حج، می توان گفت علاوه بر اینکه احتمال مفهوم عددی داشتن این احادیث بعدی نداشته و محذوری به دنبال ندارد، می توان زیارت امام حسین علیه السلام را با حج واجب هم مقایسه کرد به اینصورت که هرچند زیارت جایگزین حج واجب نمی شود یعنی هیچ شیعه ای قائل به این نیست که زیارت امام حسین علیه السلام را به جای حج انجام دهد ولی بعدی ندارد که ثوابش بیشتر از حج واجب هم باشد. در بین اعمال دیگر هم مواردی داریم که مستحب ثوابش از واجب بیشتر است و نمونه روشن آن سلام و جواب سلام است که طبق روایات ثواب سلام کردن با اینکه مستحب است، از ثواب جواب سلام که واجب است، بیشتر می باشد.
امام على علیه السلام می فرمایند:
اَلسَّلامُ سَبعونَ حَسَنَهً تِسعَهٌ وَ سِتّونَ لِلمُبتَدى وَ واحِدَهٌ لِلرّادِّ: سلام هفتاد ثواب دارد که شصت و نه تاى آن براى سلام کننده است و یکى براى جواب دهنده. (بحارالانوار(ط-بیروت) ج۷۳، ص۱۱، ح۴۶)
مهمترین نکته در روایاتی که زیارت امام حسین علیه السلام را برتر از حج معرّفی کرده اند، توجه دادن مسلمانان به روح حج و حقیقت آن است. چنان که از امام رضا علیه السلام گزارش شده: امامت امام عادل اساس بالندگی اسلام محسوب می گردد: إنَّ الإمامَهَ اُسُّ الإِسلامِ النّامی؛(۵) امامت، ریشه بالنده اسلام است.
۳-۵ آیا واقعاً امام حسین علیه السلام نسبت به ایرانیان کینه و دشمنی داشتند که فرمودند: «ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی برتر و والاتر و هر ایرانی از دشمنان ما بدتر است. ایرانیان را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد. زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت». (سفینه البحار و مدینه الاحکام، حاج شیخ عباس قمی، صفحه ۱۶۴)
ترجمه و توضیح متن حدیث مورد پرسش، یادآوری این نکته ضروری است که در مطالب نقل شده، اشتباهات و تحریفات متعددی صورت گرفته که به اختصار از این قرار است:
۱- ترجمه اشتباهات فراوانی دارد که در مقایسه با ترجمه صحیح معلوم می شود.
۲- قسمت «بیان» به بعد که در متن عربی آمده، کلام امام نیست و توضیح روایت است که نویسنده کتاب با ذکر این جمله وارد توضیح روایت شده و «بیان» به معنای توضیح است. در حالی که مترجم جمله «بیان» را این گونه معنى کرده که «روشن است» و به امام نسبت داده است!
۳- روایت از امام صادق علیه السلام است که به اشتباه به امام حسین نسبت داده شده است!
کسی که اندک آشنایی با روایات داشته باشد، می داند که مراد از «ابی عبدالله» در روایات به صورت مطلق، امام صادق علیه السلام است نه امام حسین علیه السلام.
۴- قسمت پایانی متن فوق [از جمله: «سوء رأی الثانی» به بعد] رفتار خلیفه دوم با اسیران فارس نقل شده که مترجم این بخش را هم به عنوان حدیث از امام حسین علیه السلام نقل کرده.
۵- از همه بدتر این که بخشی از آن را حذف کرده که مربوط به ادامه نقل است.
ادامه این نقل اعتراض امیرالمؤمنین علیه السلام است به رفتار خلیفه دوم. حضرت خطاب به خلیفه دوم می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده: کریمان هر قومی را احترام کنید، هرچند مخالف با شما باشند. این جماعت عجم حکیمان و کریمان هستند که آغوششان را با تسلیم به روی ما گشوده و اسلام را قبول کرده اند و من حق خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم.
ابتدا ترجمه غلط و مغرضانه ای که از این حدیث شده است، می آوریم و سپس ترجمه صحیح ان را ذکر می کنیم تا تفاوت این دو ترجمه روشن شود.
در ترجمه ایشان آمده است: ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
همچنان که در این ترجمه ملاحظه می کنید، اولا کلمه عجم به ایرانی ترجمه شده است که این نوع ترجمه در نوع خودش بی نظیر است. زیرا هیچ لغت شناسی تا به حال عجم را به ایرانی ترجمه نکرده است. ثانیا عبارت «روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست … » جزء حدیث نیست و به عنوان شرح و توضیح نویسنده کتاب نسبت به حدیث می باشد ولی ایشان فکرکرده است که جزء حدیث است و همه را یک جا ترجمه کرده است.
اما ترجمه صحیح حدیث این است که: امام صادق علیه السلام فرمود: «ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم! یعنی شیعیان ما از عربند و دشمنان ما از غیر عرب و در واقع عرب ستایش شده، کسی است که از شیعیان ما باشد و [شیعه ما صلی الله علیه و آله اگر چه غیر عرب باشد، ممدوح و مورد ستایش است. و غیر عرب مذموم کسی است که دشمن ما باشد، [و دشمن ما صلی الله علیه و آله اگرچه عرب باشد، مذموم است.»
یعنی این که: شیعیان ما ممدوح و مورد ستایشند. چه عرب باشند، چه غیر عرب و دشمنان ما مذمومند. چه غیر عرب باشند و چه عرب.
اما در مورد سوء نظر خلیفه دوم درباره عجم:
در مناقب نقل شده است: وقتی اسیران فارس را به مدینه آوردند، خلیفه دوم خواست زنان آنان را بفروشد و مردان آنان را برده عرب قرار دهد و قصد داشت که ناتوانان از طواف را مانند مریض، ضعیف و پیران را بر دوش آنان نهد. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کریم هر قومی را احترام کنید، هرچند دشمن شما باشد و این جماعت فارس، حکیمان و کریمان هستند که آغوش خود را با تسلیم برای ما گشوده و مایل به اسلام شده اند و من سهم خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم.» (سفینه البحار، ج۲، ص۱۶۵)
حال این ترجمه صحیح را با ترجمه ناقص و سراسر غلط و مغرضانه ای که از این عبارت داده شده مقایسه کنید:
ایشان رفتار بد خلیفه دوم را این طور ترجمه کرده است:
ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
اولا این عبارت از حدیث امام حسین علیه السلام نیست وگزارشی است که نویسنده کتاب مناقب از رفتار خلیفه دوم ارائه می دهد.
ثانیا معنای عبارت این نیست که «ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت» بلکه معنایش این است که خلیفه دوم تصمیم داشت چنین کاری انجام دهد که امام علی علیه السلام شدیدا با وی مخالفت کرد و چنین حادثه ای اتفاق نیفتاد و بین این دو گزاره اختلاف زیادی وجود دارد. زیرا بین جمله خبری و انشایی تفاوت وجود دارد. آنچه در کتاب مناقب آمده است، این است که خلیفه دوم می خواست چنین کاری انجام دهد؛ در صورتی که آن چه مغرضانه ترجمه غلط شده، آن است که خلیفه دوم گفته ایرانی ها را باید دستگیر کرد …
روایات فراوانی در مدح ایرانیان به خصوص آمده است که یکی از آنها روایتی است که در ابتدای این متن آمده است ولی متأسفانه مغرضانه آن را حذف کرده اند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «اگر قرآن بر عجم و غیر عرب نازل می شد، عرب به آن ایمان نمی آورد و قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آوردند و این فضیلتی است برای عجم» (بحارالانوار، ج۹، باب۱ (احتجاج الله تعالی…)، ص۲۲۸)
همچنان که ملاحظه می کنید، بر فرض این که عجم به معنای ایرانی باشد، امام از ایرانیان تعریف کرده است که اینها دارای تعصبات قومی نیستند و به قرآنی که عربی نازل شده است، ایمان آوردند. گذشته از این که در هیچ روایتی نکوهش ایرانیان نیامده، چنین چیزی با قرآن و روح تعالیم پیامبر صلی الله علیه و آله که می فرمود: «هیچ عربی را بر عجم فخر نمی باشد و گرامی ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست» سازگار نیست. (میزان الحکمه، ح۲۲۳۹۶)
حدیثی که از امام صادق علیه السلام نقل شد (همانگونه که در توضیح مرحوم شیخ عباس قمی از مرحوم مجلسی نقل شده) منظور این نیست که عجم دشمنان اهل بیت علیهم السلام هستند، بلکه ترجمه صحیح این است که دشمنان ما عجم هستند. یعنی هرکس دوست ماست عرب است، گرچه عجم باشد و هرکس دشمن ماست، عجم و بیگانه است.
واژه عجم در لغت بار منفی دارد و مراد از آن کسی است که از بیان مراد خود گنگ است. هرچند به ظاهر عرب باشد. در روایات دیگری نیز تأیید این برداشت از روایت موجود است، از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «شعیان ما عرب هستند و سایر مردم اعرابی [بادیه نشین و بیگانه از تعالیم اسلام] اند.» (کافی، ج۸، ص۱۶۶)
در روایت دیگر می فرماید: «مؤمن عرب است، چون پیامبر او و کتابی که بر وی نازل شده است، عربی است» (بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۷۱)
نکته ای که نباید مورد غفلت قرار بگیرد، آن است که واژه «الممدوح» در «العرب الممدوح» و «المذموم» در «العجم المذموم» صفت اند و نه خبر، بنابراین نویسنده کتاب در صدد این نبوده است که بگوید عرب خوب است و عجم بد است، بلکه در مقام شرح حدیث گفته است: منظور امام از عربی که مورد ستایش واقع شده، شیعیان هستند. اعم از این که عرب باشند یا خیر و منظور از عجم مذموم، آن نیست که عجم مورد مذمت قرار گیرند و منظور امام این بوده است که دشمنان شیعه غیر عرب محسوب می شوند. چه به زبان عربی صحبت کنند یا خیر.
و متأسفانه این فرد که در صدد انتشار این حدیث بوده است، نتوانسته فرق بین صفت و خبر بفهمد.
به نظر می رسد تهیه کنندگان و منتشرکنندگان این مطالب اهداف خاصی را دنبال کرده و شتابزده در صدد ایجاد شکاف و تفرقه میان مسلمانان هستند. در این راه حاضرند دست به هر کاری بزنند و هر تحریفی را انجام دهند که یک نمونه آن همین چند سطر بود که در آن چندین اشتباه وجود دارد و پایان آن اشتباهی است که در سطر آخر نام کتاب شده که دقیق نوشته نشده و به جای «مدینه الحکم والآثار»، «مدینه الأحکام والآثار» نوشته شده و مجلد آن هم آدرس دهی نشده که جلد دوم است.
۳-۶ روایاتی که ثواب عزاداری و گریه بر امام حسین علیه السلام را بسیار زیاد و بی حد و مرز دانسته، چگونه قابل توجیه است؟
این گونه روایات، غیر از موضوع عزاداری و ثواب و پاداش آن، در موضوعات بسیار دیگر نیز آمده است. مانند ثواب ذکرهایی چون «لا اله إلاّ الله»، «سبحان الله» که پاداش آنها بسیار دانسته شده یا ثواب روزه در روز های خاصی از سال مانند نیمه شعبان.
بنابراین ثواب و پاداش بسیار تنها برای عزاداری امام حسین علیه السلام نیامده، در بسیاری از اعمال خیر چنین تعبیراتی در روایات آمده است. پس در پاسخ، هم جنبه کلی چنین موضوعی باید لحاظ شود و هم خصوص مورد عزاداری باید مورد توجه باشد.
حال پاسخ به سؤال در چند محور قابل بررسی است:
۱- این اعمال از یک طرف وابسته به ما است که بسیار ناچیز و اندک می نماید. به خصوص آن که توفیق انجام هر عمل خیری از طرف خداوند است اما طرف دیگر که ثواب و پاداش باشد، وابسته به خداوند و فضل و رحمت بی انتها و خوان گسترده او است. پس برای هر گونه داوری در این موضوع باید جنبه رحمت گسترده الهی مدنظر قرار گیرد.
۲- اگرچه عزاداری و گریه بر سالار شهیدان و اعمال نیک دیگر توسط انسان، از جنبه ظاهر و دنیوی بسیار ناچیز می نماید اما صورت باطن این اعمال می تواند بسیار بزرگ و برجسته باشد. حتى به شرح و زبان و قلم در نیاید و چنانچه از ثواب آنها ذکری به میان می آید، از باب نمونه باشد. در روایتی که در کتاب های فقهی و رساله های عملیه مورد استناد قرار می گیرد، آمده است: اگر شمار افراد در نماز جماعت از ده تن بگذرد، چنانچه درختان عالم، قلم و دریاها، مرکب و تمام فرشتگان الهی نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یک رکعت از آن را بنویسند. (محمدکاظم طباطبایی، عروه الوثقى، ج۳، ص۱۱۲)
۳- عزاداری برای پیشوای مظلومان و هر عمل نیک دیگر، اگر چه ذاتاً اقتضای پاداش بسیار دارند (و در اصطلاح از حُسن فعلی برخوردار هستند) اما علاوه بر آن باید شرایط دیگر برای تأثیر و علیت را برخورد باشند. یعنی علاوه بر حُسن فعلی باید از حُسن فاعلی، انگیزه صحیح فاعل، پاک و خالص بودن عمل و … برخوردار باشد. اگرچه عزاداری، سوگواری و گریه، علت مقتضی برای پاداش بیکران الهی است اما علّت تامه نیست و در کنار دیگر شرایط لازم، علّیت آن تامه می شود. اگرچه گریه و سوگواری به تنهایی ارزش خود را دارد و ثواب و پاداش آن در هر حال باقی است، اما برای رسیدن به آن ثواب های بیکران و ثبت جاودان، باید علیت آن تامه باشد.
۴- در کنار وجود شرایط برای تأثیر، باید موانع را نیز بر طرف کرد. چه بسا سبب یک عمل نیک تمام است و ثواب و پاداش وعده داده شده نیز نصیب شخص خواهد شد، اما در همان زمان یا پس از مدتی، انسان عملی را مرتکب می شود که عمل گذشته خود را باطل می کند و از بین می برد. در همین باره روایت معروفی وارد شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله میان جمعی حضور داشتند و حضرت در بیان پاداش ذکر «لا إله إلاّ الله» فرمود: «به تعداد هر ذکر، خداوند برای گوینده، در بهشت درختی قرار خواهد داد» یکی از یاران گفت: بنابراین درختان ما در بهشت بسیار است. حضرت در پاسخ فرمود: آری، اما مبادا آتشی بفرستید تا درختان را بسوزاند و نابود کند. (امالی صدوق، ص۷۰۵؛ وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۵؛ بحار الانوار، ج۸، ص۱۸۶، ح۱۵۴)
در خصوص گریه بر امام حسین علیه السلام می گوییم: گریه، متفاوت از هر عملی دیگر، ناشی از احساس پاک و شدید انسانی و برخاسته از رقت قلب و خضوع دل و نیز از ریا و مانند آن پاک است، چنان که تولّی و تبرّی (که از فروع مذهب شیعه است) در آن وجود دارد. هم نشان محبت است و هم بیزاری درونی از قاتلان و دشمنان آن حضرت. بنابراین، ذاتاً عمل، یا رفتار ارزشمند و مقدس است.
حال اگر این امر ارزشمند در کنار پاکی و صداقت درون باشد، اگر گریه و عزاداری، موجب پیوند روح و جان با سالار شهیدان شود، به ما عزت نفس بخشد، ما را از گناه و معصیت الهی دور نماید و با هدف عالی او پیوند برقرار کنیم، پاداش های وعده داده شده محقق خواهد بود و جای شگفتی ندارد.
۳-۷ آیا عزاداری از دیدگاه قرآن عملی صحیح است و آیات قرآن آن را تأیید می کند؟
از نظر شرع نبودن دلیل، موجب غیر مشروع بودن نیست، وگرنه می بایست بسیاری از رفتارهایی را که در صدر اسلام نبود و بعداً به وجود آمد، غیر مشروع دانست. همچنین بسیاری از امور که در آیات قرآن به طور صریح نیامده، در سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وجود داشته است.
بعد از بیان این مقدمه، ببینیم آیا قرآن کریم (که جامع تمامی احکام و معارف و منبع شناخت دین می باشد) از عزاداری و سوگواری سخنی گفته است؟ آیا در قرآن شاهد و قرینه ای بر اثبات یا نفی عزاداری وجود دارد؟
آیاتی وجود دارد که می توان پدیده عزاداری (حتى عزاداری بر بزرگان دین) را از آن برداشت کرد که به برخی اشاره می کنیم:
۱- عزاداری و بزرگداشت شعائر
«الهیومن یعظّم شعائر الله فإنّها مِن تقوى القلوب» (حج، آیه ۳۲)
بی شک بزرگداشت شعائر الهی، از دستورهای اساسی دین است.
دو بحث در این جا قابل طرح است:
– منظور از شعائر چیست؟
– آیا شعائر عمومیت دارد یا مخصوص شعائر خاصی است؟
در مورد بحث اوّل مطالب متنوعی مطرح شده است که بررسی و تحلیل آن، ما را از پاسخ دور می کند.
در مورد بحث دوم، برخی از عالمان شیعی و سنی به عمومیت و شمول شعائر اشاره کرده اند:
الف) صاحب جان هندی حنفی از عالمان اهل سنت در ذیل آیه مذکور می نویسد: «شعائر جمع شعیر به معنای علامت است و هر چه که از دیدن آن خدا به یاد آید، از شعائر خداست و شعائر الله اختصاص به صفا و مروه ندارد …» (اصول الاربعه فی تردید الوهابیه، صاحب جان هندی، ص۳۰)
ب) ملا احمد نراقی از عالمان شیعه می نویسد: برخی از فقها و مفسران عقیده دارند که آیه دلالت بر عموم و شمول دارد. چنانچه این نظریه پذیرفته شود، تعظیم همه شعائر اگر واجب نباشد، استحباب و رجحان دارد، زیرا شعائر منسوب به خداوند بزرگ است. (عوائد الایام، ص۳۱)
ج) علامه طباطبایی شعائر را به معنای نشانه های عظمت و تقوای الهی دانسته و آن را منحصر به موارد خاصی نمی داند. (تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۱۴، ذیل آیه ۱۶۵ سوره بقره)
از این رو به طور عموم می توان استفاده کرد که در هر زمان یا مکان، عملی که یاد خدا و زمینه تقوا و رشد معنوی و روحی را فراهم آورد، در صورتی که در چهارچوب قوانین و دستورهای اسلام قرار داشته باشد، جزء شعائر الهی است.
بنابراین با توجه به دلایلی که عزاداری ها را مشروع دانسته، به طور مسلّم عزاداری برای اولیای الهی (که برای حفظ دین، جان خود را قربانی کرده اند) از بارزترین نشانه ها و شعائر دینی است. چرا که در این مراسم جز فراگیری مسائل دین و یادآوری شهامت ها و ایثارگری های شهیدان، سخنی دیگری طرح نشده، سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا است.
۲- سوگواری یعقوب در فراق یوسف
از آیه ۸۴ سوره یوسف که در مورد حضرت یعقوب است، می توان به مشروعیت عزاداری استدلال کرد: «یا أسفی على یوسف وابیضّتْ عیناه من الحزن فهو کظیم؛ وا اسفا بر فراق یوسف! در حالی که یعقوب علیه السلام خشم خود را فرو می خورد، چشمانش از اندوه سفید شد.»
حضرت یعقوب و حضرت یوسف علیهم السلام، هر دو پیامبر بودند و گریه حضرت یعقوب علیه السلام بر حضرت یوسف علیه السلام تنها به جهت پدر و فرزندی نبود، بلکه گریه یک پیامبر در غم فراقِ پیامبر دیگر بود. فقط جنبه عاطفی در آن نیست و جهات مهم دیگری مطرح است.
هنگامی که از امام سجاد علیه السلام سبب گریه بیش از حد را مى پرسیدند، آن حضرت مصائب جانگداز کربلا را بازگو مى کرد و مى فرمود: «مرا ملامت نکنید. یعقوب علیه السلام، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد، در حالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت. در حالى که من به چشم خود دیدم که در نیم روز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند. انتظار دارید داغ آنها از دلم بیرون برود؟» (امالى صدوق، مجلس۲۹، ص۱۲۱)
۳-۸ امام حسین علیه السلام وارث پیامبران گذشته است. این سخن به چه معنا است؟
از کتاب های واژه شناسی و فقهی بر می آید: «الوارث من انتقل الیه ترکه المیت؛ وارث کسی است که اموال و اشیای متوفی به او منتقل می شود»، اما کاربرد این واژه محدود به این معنا نیست. زیرا ارث تنها به اشیا و اثاثیه میت گفته نمی شود.»
در قرآن مجید آمده است: «و ورث سلیمان داود و قال یا ایها الناس عُلِّمنا منطق الطیر و اُوتینا مِن کلِّ شئ إنّ هذا لهو الفضل المبین؛ سلیمان علیه السلام از داوود علیه السلام ارث برد و گفت: ای مردم! خداوند به ما زبان پرندگان را تعلم فرمود و از هر چیزی عنایت فرمود. در این تعلیم و عنایت او فضل آشکار است» (نمل آیه ۱۶). حضرت سلیمان علیه السلام مال و دولت و ملک و نبوت و علم داوود علیه السلام را به ارث برد (تفسیر اطیب البیان، ج۱۰، ص۱۱۹؛ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۱۹)
در کافی روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود :إنّ داود ورث الانبیاء و إنّ سلیمان ورث داود و إنّ محمداً علیه السلام ورث سلیمان و إنّا ورثنا محمداً علیه السلام و إنّ عندنا صحف ابراهیم و الواح موسی؛ داوود علیه السلام از پیامبران ارث برد و سلیمان علیه السلام از داوود علیه السلام ارث برد و محمد صلی الله علیه و آله از سلیمان علیه السلام و ما از محمد صلی الله علیه و آله و نزد ما صحف ابراهیم و الواح موسی است.
نیز در روایتی که شیعه و سنی نقل کرده اند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «تو برادر و وارث منی». گفت: یا رسول الله، چه چیز تو را از تو ارث می برم؟ فرمود «آن چه را پیامبران پیش از من به ارث گذاشتند … کتاب خدا و سنت پیامبر» (بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۱۷۷)
در این روایت به کتاب های آسمانی و سنت های پیامبران ارث اطلاق شده و به کسی که به آنها آگاه است، وارث گفته شده است.
در زیارتنامه های امامان علیهم السلام به آنان وارث پیامبران اطلاق شده، از جمله در زیارت جامعه کبیره (که از نظر متن و سند از بهترین و کامل ترین زیارت ها است) می خوانیم: «السّلام علی ائمه الهدی و مصابیح الدجی و … ورثه الانبیاء …؛ درود بر شما پیشوایان هدایت و چراغ های درخشان و … و وارثان پیامبران (التحقیق فی الامامه و شؤونها، عبدالطیف البغدادی، ص ۲۲۸).
بنابراین وقتی به امام حسین علیه السلام وارث پیامبران گفته می شود، پیداست که ارث مادی و مالی نیست. زیرا:
اولا: هنگامی که در پیشگاه مقدسش برای زیارت می ایستیم و این کلمات را بر زبان جاری می کنیم، به قصد تعظیم و تجلیل از مقام شامخ او است، نه خبر دادن از این که چه اموالی را از پیغمبران به ارث بُرد!
دوم: اگر هم مالی از پیغمبران باقی مانده بود، زمانی طولانی بین آدم و دیگر پیامبران با امام حسین علیه السلام است و می بایست به بازماندگان مستقیم شان می رسید نه امام حسین علیه السلام، پس باید معنای دیگری را جستجو کرد. با اندکی تأمل درمی یابیم که میراث ظاهری و مادی مراد نیست بلکه مجد و عظمت و مقام معنوی و خلیفه اللهی است (این مضمون از عبارت «السلام علیک یا وارث آدم خلیفه الله» قابل برداشت می باشد).
خداوند می فرماید: لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ پیامبران را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم برای برپایی عدالت قیام کنند. (حدید آیه ۲۵) و نیز در زیارت امام حسین علیه السلام می خوانیم: أشهد أنّک قد أمَرتَ بالقسط و العدل و دعوت إلیهما؛ گواهی دهم که دستور به عدل و داد فرمودی و مردم را به آن دعوت کردی. (مصباح کفعمی، ص۴۹۱)
۳-۹ آیا گریستن برای امام حسین علیه السلام امری است که مورد تأیید روایات می باشد؟
ما در اینجا تنها عبارت ذهبی را که در بین اهل سنت به تعصب معروف است، نقل می نماییم و قسمت های مهم را ترجمه می کنیم:
وقال الإمام أحمد فی مسنده ثنا محمد بن عبید ثنا شرحبیل بن مدرک عن عبد الله بن نجی عن أبیه أنه سار مع علی وکان صاحب مطهرته فلما حاذی نینوی وهو سائر إلی صفین فنادی اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاک قال دخلت علی النبی صلی الله علیه و سلم و عیناه تفیضان فقال قام من عندی جبریل فحدثنی أن الحسین یقتل بشط الفرات وقال هل لک أن أشمک من تربته قلت نعم فقبض قبضه من تراب فأعطانیها فلم أملک عینی أن فاضتا وروی نحوه ابن سعد عن المدائنی عن یحیی بن زکریا عن رجل عن الشعبی أن علیاً قال وهو بشط الفرات صبراً أبا عبد الله وذکر الحدیث
وقال عماره بن زاذان ثنا ثابت عن أنس قال استأذن ملک القطر علی النبی صلی الله علیه وسلم فی یوم أم سلمه فقال یا أم سلمه احفظی علینا الباب لا یدخل علینا أحد فبینا هی علی الباب إذ جاء الحسین فاقتحم الباب ودخل فجعل یتوثب علی ظهر النبی صلی الله علیه وسلم فجعل النبی صلی الله علیه وسلم یلثمه فقال الملک أتحبه قال نعم قال فإن أمتک ستقتله إن شئت أریتک المکان الذی یقتل فیه قال نعم فجاءه بسهله أو تراب أحمرقال ثابت فکنا نقول إنها کربلاء عماره صالح الحدیث رواه الناس عن شیبان عنه وقال علی بن الحسین بن واقد حدثنی أبی ثنا أبو غالب عن أبی أمامه قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لنسائه لا تبکوا هذا الصبی یعنی حسیناً فکان یوم أم سلمه فنزل جبریل فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لأم سلمه لا تدعی أحداً یدخل فجاء حسین فبکی فخلته أم سلمه یدخل فدخل حتی جلس فی حجر رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال جبریل إن أمتک ستقتله قال یقتلونه وهم مؤمنون قال نعم وأراه تربته رواه الطبرانی وقال إبراهیم بن طهمان عن عباد بن إسحاق وقال خالد بن مخلد واللفظ له ثنا موسی بن یعقوب الزمعی کلاهما عن هاشم بن هاشم الزهری عن عبد الله بن زمعه قال أخبرتنی أم سلمه أن رسول الله صلی الله علیه وسلم اضطجع ذات یوم فاستیقظ وهو خاثر ثم اضطجع ثم استیقظ وهو خاثر دون المره الأولی ثم رقد ثم استیقظ وفی یده تربه حمراء وهو یقبلها فقلت ما هذه التربه قال أخبرنی جبریل أن الحسین یقتل بأرض العراق وهذه تربتها وقال وکیع ثنا عبد الله بن سعید عن أبیه عن عائشه أو أم سلمه شک عبد الله أن النبی صلی الله علیه وسلم قال لها دخل علی البیت ملک لم یدخل علی قبلها فقال لی إن ابنک هذا حسیناً مقتول وإن شئت أریتک من تربه الأرض التی یقتل بها رواه عبد الرزاق عن عبد الله بن سعید بن أبی هند مثله إلا أنه قال أم سلمه ولم یشک، وإسناده صحیح رواه أحمد والناس وروی عن شهر بن حوشب وأبی وائل کلاهما عن أم سلمه نحوه (تاریخ الإسلام ذهبی ج ۵، ص۱۰۲)
احمد بن حنبل در مسندش گفته است که راوی داستان همراه علی علیه السلام می رفت و ظرف آب حضرت را همراه داشت. پس وقتی به نینوا رسید، در حالیکه به صفین می رفت، (پس مولا علی علیه السلام) صدا زد که ای اباعبدالله در شط فرات صبر کن. گفتم این چه معنی دارد؟ فرمودند : به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و حال آنکه دو چشم ایشان (مانند چشمه) می جوشید. پس به من فرمودند که جبرئیل در کنار من ایستاد و گفت که حسین علیه السلام در کنار شط فرات کشته می شود. و گفت آیا می خواهی که بوی تربت وی را احساس کنی؟ گفتم آری، پس کفی از خاک وی را گرفته به من داد. پس نتوانستم که جلوی اشک چشم خود را بگیرم … از انس نقل شده است که فرشته باران در روز ام سلمه (روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه وی بودند) از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه حضور گرفت. پس حضرت فرمودند که ای ام سلمه، مراقب در باش که کسی بر ما وارد نشود. در این هنگام حسین علیه السلام آمد. پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت. و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بوسیدند. پس فرشته باران گفت: آیا او را دوست می دارید؟ حضرت فرمودند: آری، گفت: به درستی که امت تو او را بعد از تو می کشند. اگر بخواهید مکان شهادت وی را به شما نشان خواهم داد. پس حضرت قبول فرمودند. وی حضرت را در کنار تپه ای یا خاک سرخی آورد. ثابت گفت: ما آن را کربلا می گفتیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به همسرانشان فرمودند: این کودک (حسین علیه السلام) را به گریه نیندازید. پس نوبت ام سلمه شده بود که جبرئیل نازل شد. پس حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود. پس حسین علیه السلام آمد و شروع به گریه کرد. پس ام سلمه اجازه داد که ایشان وارد شود. پس وارد شده بر دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. پس جبرئیل گفت که امت تو او را خواهند کشت. حضرت پرسیدند: او را می کشند و حال آنکه مؤمنند؟! (ادعای ایمان دارند) گفت آری و تربتش را به حضرت نشان داد. ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی خوابیده بودند. پس در حالت ناراحتی بیدار شدند، سپس دوباره استراحت فرموده و دوباره بیدار شدند و حال آنکه گرفتگی ایشان کمتر بود. دوباره خوابیدند و بیدار شدند و در دستشان خاک سرخی بود که آن را می بوسیدند. سؤال کردم که این خاک چیست؟ فرمودند جبرئیل به من خبر داد که حسین علیه السلام در عراق کشته خواهد شد و این تربت وی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمودند که فرشته ای به نزد من آمد که تا کنون نیامده بود. پس گفت که فرزندت حسین علیه السلام کشته خواهد شد و اگر بخواهی خاک زمینی را که در آن کشته می شود، به تو نشان دهم. (سندش صحیح است. احمد و عده ای آن را نقل کرده اند.)
در روایات معصومین علیهم السلام نیز که فراوان احادیث در این باب وجود دارد. از آن جمله:
روزی در خدمت امام صادق علیه السلام بودیم و امام حسین علیه السلام را یاد کرده و از او نام بردیم. حضرت صادق علیه السلام بسیار گریستند و ما نیز به تبع ایشان گریستیم. پس حضرت صادق علیه السلام فرمودند که امام حسین علیه السلام می فرمود: من کشته گریه و زاری (اشک) هستم. نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمی شود؛ مگر آن که محزون و گریان می شود.
در روایت آمده است هیچ روزی نبود که اسم امام حسین علیه السلام در نزد امام صادق علیه السلام برده شود و آن امام در آن روز تبسمی بر لب بیاورند. آن حضرت در تمام روز گریان و محزون بودند و می فرمودند: امام حسین علیه السلام سبب گریه هر مؤمن است.
شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن تغلب روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: نَفَس کسی که برای مظلومیت ما محزون است، تسبیح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست. (منتهی الآمال، ج۱، ص۵۳۸)
۳-۱۰ آیا شفاعت مانند آنچه شیعه قائل است، در خصوص امام حسین علیه السلام وجود دارد؟
حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی ثنا محمد بن غورک ثنا أبو سعید التغلبی عن یحیی بن یمان عن إمام لبنی سلیم عن أشیاخ له غزوا الروم فنزلوا فی کنیسه من کنائسهم فقرأوا فی حجر مکتوب:أیرجوا معشر قتلوا حسینا شفاعه جده یوم الحسابفسألناهم منذ کم بنیت هذه الکنیسه قالوا قبل أن یبعث نبیکم بثلاث مائه سنه قال أبو جعفر الحضرمی وثنا جندل بن والق عن محمد بن غورک ثم سمعته من محمد بن غورک (المعجم الکبیر الطبرانی ج۳، ص۱۲۴)
با روم می جنگیدیم؛ پس به یکی از کلیساهای ایشان وارد شدیم. پس در آن سنگی بود که روی آن نوشته شده بود: آیا امتی که حسین علیه السلام را می کشند، شفاعت جد او را در روز قیامت امید دارند؟
وروینا أن صخره وجدت قبل مبعث النبی صلی الله علیه وسلم بثلاث مائه سنه وعلیها مکتوب بالیونانیه
أیرجو معشر قتلوا حسینا (التبصره ابن جوزی ج۲، ص۱۷)
به ما خبر داده شد که صخره ای در بیت المقدس؛ سیصد سال قبل از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله پیدا شده است که بر روی آن با زبان سریانی نوشته شده بوده است: آیا امتی که حسین علیه السلام را می کشند …
شبیه این دو روایت در کتب ذیل آمده است: (تهذیب الکمال ج۶،ص۴۴۲ بغیه الطلب فی تاریخ حلب ج۶، ص۲۶۵۳ صبح الأعشی فی صناعه الإنشا ج۱۳، ص۲۳۴ الخصائص الکبری سیوطی ج۱، ص۶۳).
طبق اقرار برخی علمای اهل سنت، حاکم نیشابوری هم شبیه این روایت را (در مورد وجود نوشته ای با این اشعار) با اضافه ای در کتاب امالی خویش آورده است اما متأسفانه اکنون این روایت در کتاب وی یافت نمی شود و آن اضافه این است که علاوه بر بیت مذکور در آن، نوشته نام ابراهیم خلیل الله (ظاهرا به عنوان نویسنده) موجود بوده است.
حدیث أنس أن رجلا من أهل نجران احتفر حفیره فوجد فیها لوحا من ذهب فیه مکتوب:
اترجو أمه قتلت حسینا شفاعه جده یوم الحساب وکتب ابراهیم خلیل الله فجاؤا باللوح إلی رسول الله فقرأه ثم بکی وقال من آذانی وعترتی لم تنله شفاعتی حا فی أمالیه (تنزیه الشریعه علی بن محمد بن علی بن عراق الکنانی ج۱، ص۴۰۹)
روایت انس که شخصی از اهل نجران گودالی می کند، پس در آن لوحی از طلا پیدا کرد که در ان نوشته بود آیا امتی که … و نوشته بود ابراهیم خلیل الله علیه السلام پس این لوح را به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند. پس آن را خواند و گریه نمود. سپس فرمود هرکس که من را اذیت کند و خانواده ام را شفاعت من به وی نخواهد رسید. (حاکم درکتاب امالی)
اما شفاعت در شیعه مفهوم بسیار گسترده و جامعی دارد.
«یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا؛ در آن روز شفاعت سودی ندارد مگر کسی که خدای رحمان به او اجازه دهد و سخن او را بپسندد.» (طه آیه ۱۰۹)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «الشفاعه لاتکون لاهل الشک والشرک و لا لاهل الکفر والجحود بل یکون للموءمنین من اهل التوحید؛ شفاعت برای تردیدکنندگان و مشرکین و کافرین نیست. بلکه برای مؤمن موحد است.» (میزان الحکمه، ج۵ ص۱۱۷)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هرکس دوست دارد شفاعت شافعین در مورد او سودمند واقع شود، باید در صدد جلب رضایت خداوند برآید و بدانید هیچکس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد؛ مگر با اطاعت از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیای الهی از آل محمد صلی الله علیه و آله.» (بحارالانوار ج ۷۸ ص۲۲۰)
۳-۱۱ آیا حالت حزن و گریه برای عزیز از دست رفته سنت نبوی است؟ که بطور خاص بتوان آن را برای امام حسین علیه السلام امری پسندیده دانست؟
الف: اصل گریه و حزن یک امر فطری و اگر نهیی از طرف شارع مقدس رسیده باشد، باید از این کار اجتناب نمود. امّا نه تنها برای این موضوع نهی ای نرسیده، بلکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله این مسئله را در سخن و رفتارشان مورد تأیید قرار دادند که برای نمونه یک حدیث را از منابع معتبر اهل سنت نقل می کنیم.
انس می گوید: ابراهیم روی دستان پیامبر صلی الله علیه و آله در حال جان دادن بود که اشک از دیدگان آن حضرت جاری بود و فرمود: چشم اشک می ریزد، قلب محزون می شود امّا چیزی غیر از خشنودی خدا بر زبان جاری نمی کنیم. ابراهیم، قسم به خدا که ما برای تو محزون می باشیم.
(حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَیْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ کِلَاهُمَا عَنْ سُلَیْمَانَ وَاللَّفْظُ لِشَیْبَانَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ الْمُغِیرَهِ حَدَّثَنَا ثَابِتٌ الْبُنَانِیُّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وُلِدَ لِی اللَّیْلَهَ غُلَامٌ فَسَمَّیْتُهُ بِاسْمِ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أُمِّ سَیْفٍ امْرَأَهِ قَیْنٍ یُقَالُ لَهُ أَبُو سَیْفٍ فَانْطَلَقَ یَأْتِیهِ وَاتَّبَعْتُهُ فَانْتَهَیْنَا إِلَى أَبِی سَیْفٍ وَهُوَ یَنْفُخُ بِکِیرِهِ قَدْ امْتَلَأَ الْبَیْتُ دُخَانًا فَأَسْرَعْتُ الْمَشْیَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ یَا أَبَا سَیْفٍ أَمْسِکْ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمْسَکَ فَدَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالصَّبِیِّ فَضَمَّهُ إِلَیْهِ وَقَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُولَ فَقَالَ أَنَسٌ لَقَدْ رَأَیْتُهُ وَهُوَ یَکِیدُ بِنَفْسِهِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَدَمَعَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَیَحْزَنُ الْقَلْبُ وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا یَرْضَى رَبُّنَا وَاللَّهِ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّا بِکَ لَمَحْزُونُونَ»، قشیری نیسابوری، مسلم بن الحجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم صحیح مسلم، محقق: عبد الباقی، محمد فؤاد، ج ۴، ص۱۸۰۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت)
گفتنی است که در سنن ابن ماجه و برخی از منابع دیگر اهل سنت، این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ به اعتراض خلیفه اول و دوم بیان شده است (ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج ۵، ص۶۹، ح۱۵۷۸)
– گریه پیامبر صلی الله علیه و آله بر امام حسین علیه السلام: زمانی که اصل گریه بر مردگان مورد تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت، با آن استدلالی که در ذیل آن بیان شد، پس فرقی نمی کند که این گریه برای ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله باشد یا برای امام حسین علیه السلام نوه و یکی از اوصیای ایشان باشد. علاوه بر این که در منابع شیعی، روایات بسیاری دال بر گریه پیامبر صلی الله علیه و آله برای امام حسین علیه السلام نیز وجود دارد. (حسن ابن ابی الحسن، دیلمی، إرشادالقلوب، ج ۲، ص ۲۹۶، شریف رضى، ۱۴۱۲ هجرى قمری)
در آیه مباهله به اعتراف شیعه و اهل تسنن امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب شده اند. حال اگر در زمان شهادت این دو سید جوانان اهل بهشت، پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشتند (با آن اوصاف و مصائبی که بر ایشان وارد شده است)، پیامبر صلی الله علیه و آله اقامه حزن و گریه نمی کردند.
۳-۱۲ علت زیارت قبر امام حسین علیه السلام با وجود خطرات فراوان برای شیعه چیست؟
ابن حجر که از علمای طراز اول اهل سنت و مؤلف مهمترین شرح صحیح بخاری است، در کتاب خود در شرح صحیح بخاری به نام فتح الباری فی شرح الصحیح البخاری می نویسد: حاصل این که علما حکم تحریم بار سفر بستن به جهت زیارت قبر سید ما رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ابن تیمیه نسبت داده اند و گفته اند «او این عمل را انکار کرده است»، در شرح این مطلب از هر دو طرف طول و تفصیل وجود دارد و این از بدترین مسائلی است که از ابن تیمیه نقل شده است. یکی از ادله برای دفع مدعای دیگران که همان اجماع بر مشروعیت زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله است، آن است که نقل شده مالک کراهت داشته بگوید من به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم ولی محققان از اصحاب مالک به این مطلب جواب داده و گفته اند که او برای رعایت ادب از تلفظ این کلمه کراهت داشته؛ نه آنکه از اصل زیارت کراهت داشته باشد. زیرا زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله از برترین اعمال و بهترین وسیله تقرب است که ما را به ذی الجلال رهنمون می سازد و مشروعیت آن بدون نزاع، محل اجماع است و خداوند هدایت کننده به صواب می باشد. (تخریج الأحادیث و الآثار: زیعلی، ریاض: دارابن خزیمه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق)
– از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «هرکس قبر مرا زیارت کند، شفاعتش بر من لازم مى گردد» (سنن ترمذی: ترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق). این حدیث داراى چهل منبع از کتاب هاى اهل سنت است.
سبکی شافعی پس از نقل این حدیث از میان احادیث زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله و بحث مفصّل علمی درباره اسناد این حدیث می نویسد: این احادیثی که ما درباره زیارت جمع کردیم(که بیش از ده تا پانزده روایت از روایاتی است که در آن لفظ زیارت به کار برده شده است) غیر از آن روایاتی است که در استدلال به این احادیث از آن استفاده کردیم و کثرت احادیث موجب قوّت احادیث است. (سنن دارقطنی: دارقطنی، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق)
در این روایت نیز نیامده است که اگر شخص بدون شد رحال بستن به زیارت بیاید، شفاعت من بر او لازم می شود و طبیعی است عمل به این روایت برای کسانی که در خارج مدینه هستند، جز با شد رحال به سوی قبر پیامبر صلی الله علیه و آله امکان پذیر نیست.
– پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس حجّ گزارد و قبر مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مانند کسى است که در حیاتم مرا زیارت کرده است» (سنن کبری: احمد بن حسین بیهقی، بیروت: دارالفکر)
این حدیث داراى ۲۵ منبع از کتاب هاى اهل سنت است و در آن اشاره به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله بدون در نظر گرفتن سفر برای این زیارت دارد.
صالحی شامی از علمای مذهب شافعی پس از نقل این حدیث و پاسخ به اشکالات سندی بر حدیث می نویسد:
حداقل مرتبه ای که می توان برای این حدیث بیان کرد، حَسَن بودن آن است که اعتبار آن را بیان کردیم و شواهدی برای آن آوردیم. به جز این مطلب، تعداد زیاد احادیث موجب قوّت آن می شود تا جایی که این حدیث را در زُمره احادیث صحیح قرار می دهد. (سیرأعلام النبلاء: شمس الدین محمد ذهبی، تحقیق: حسین اسد، بیروت: موسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق)
– پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس حج خانه خدا را انجام دهد و مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است» (السیره النبویّه: مصطفی عبدالواحد ابن کثیر، بیروت: دارالمعرفه، ۱۳۹۶ق)
بسیارى از حافظان این حدیث را نقل کرده اند. حِصنی دمشقی به ادعای ابن تیمیّه که برای کنار گذاشتن حدیث می گوید این حدیث را احدی از علما نقل نکرده است، اینگونه پاسخ می دهد: این حرفی که ابن تیمیّه زده است، تهمت آشکار به علما و ناشی از عدم اطّلاع اوست. زیرا این روایت را تعداد زیادی از بزرگان حدیث با الفاظ نزدیک به هم نقل کرده اند. (الشرح الکبیر: عبدالرحمن ابن قدامه، بیروت: دارالکتب العربی)
اما یک بحث قرآنی:
قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّهَ فِی القُربى (سوره شوری آیه ۲۳)
قُلْ مَآ أَسْـَٔلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِۦ سَبِیلًا (سوره فرقان آیه ۵۷)
بطور خلاصه: مؤده مصدر است. یعنی از ما نخواستند اهل بیت علیهم السلام را دوست داشته باشیم. از ما خواستند هرچه را خواستیم دوست بداریم؛ از ظرف مؤدت اهل بیت علیهم السلام برداریم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: محمکترین ریسمان الحب فی الله و البغض فی الله است.
روایتی که ذکر گردید در علل الشرایع و عیون أخبارالرضا شیخ صدوق نقل شده است که سندش صحیح می باشد: روایت در مورد این است که یکی از حقوق ائمه بر گردن شیعیانش، زیارت قبور آنها است. روایت را با ترجمه ذکر کرده و به بررسی سند آن می پردازیم: حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن أحمد بن محمد بن عیسى عن الحسن بن علی الوشاء قال: سمعت أبا الحسن الرضا علیه السلام یقول: إن لکل إمام عهدا فی عتق أولیائه وشیعته وان من تمام الوفاء بالعهد وحسن الأداء زیاره قبورهم، فمن زارهم رغبه فی زیارتهم وتصدیقا بما رغبوا فیه کانوا أئمتهم شفعاءهم یوم القیامه (علل الشرائع – الشیخ الصدوق – ج ۲ ص ۴۵۹)
هر امامى در گردن دوستان و شیعیانش عهدى دارد و وفای کامل به عهد و نیکو ادا کردنش به این است که اولیاء و دوستان قبور آنها را زیارت کنند. چه آنکه هرکس ایشان را از روى رغبت و میل زیارت کند، در روز قیامت ایشان شفعای او خواهند بود.
جهت دانلود صوت و متن کامل جلسه سوم، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید