دوره کارگاهی بررسی و پاسخگویی شبهات محرم – جلسه پنجم

صوت کامل جلسه پنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل سوم
بخش سوم
موارد قرآنی و روایات
۳-۲۲ اخیرا روایاتی به دست من رسیده در منع عزاداری در کتب شیعه، این روایات چگونه با عزاداری بر سالار شهیدان قابل جمع است؟
۱- در ابتدا باید بیان کنیم اگر این روایات نشان از منع عزاداری است، پس چرا حضرت یعقوب علیه السلام وقتی که خبر کشته شدن حضرت یوسف علیه السلام توسط گرگ را شنید، سالها گریست چنانکه بیناییش را از دست داد. پس با این وجود یعنی یعقوب پیامبر علیه السلام اشتباه کرده یا نه طراحان این شبهات از یعقوب پیامبر علیه السلام بیشتر می دانند.
۲- یک دسته از این روایات، وصیت سیدالشهدا علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها است که بعد از شهادتم عزاداری نکن. دقت کنید که منع امام حسین علیه السلام از عزاداری حضرت زینب سلام الله علیها مربوط به شرایط خاص کربلا و برای جلوگیری از سوء استفاده دشمن در آن شرایط بود وگرنه اولین عزاداری که در مدینه اتفاق افتاد، توسط حضرت زینب سلام الله علیها برپا گردید.
۳- باقی روایات درباره عزاداری برای نزدیکان فرد است که غالبا به دلیل غلیان احساسات اتفاق می افتد، نه عزاداری امام حسین علیه السلام که یک حرکت دینی و از بزرگترین مستحبات است!
حتی در مورد عزاداری برای نزدیکان هم، نهیِ به کار رفته در روایات، نهی از نوحه سرایی به سبک جاهلیت است که در آن یا گناهان مرده به عنوان خوبی های او نوحه سرایی می شد یا با عزاداری غیرمتعارف به خود آسیب می زدند! و یا برای نوحه سرایی از زنان نوحه خوان استفاده می کردند که با آهنگ های خاصی با دروغ نوحه سرایی می نمودند.
این دسته از روایات اصل برپایى مجالس عزا را نهى نمى کند، بلکه از هر عملى که با قضا و قدر الهى منافات داشته باشد، جلوگیرى کرده است. زیرا برخى در فراق از دست رفته خود شکوه و اعتراض نموده، مقدرات الهى را زیر سؤال می برند ولى اگر در نوحه سرایى و مرثیه خوانى براى میّت تنها ذکر فضایل و خوبی هاى او گفته شود، اشکالى ندارد.
۴- خود رسول الله صلی الله علیه و آله برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کردند و منابع گریه ایشان بر سیدالشهدا علیه السلام و چهره خاک آلود ایشان در این مصیبت در منابع فریقین به وفور موجود است.
و از آنجایی که این شبهات بیشتر توسط مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام در فضای مجازی پخش می شود، باید پاسخگو باشند که چرا عایشه در شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و مرگ ابوبکر به سر و صورت زده و مجلس نوحه و سینه زنی راه انداخته است!؟
۵- ائمّه معصومین علیهم السلام در زمان حیات مبارکشان بر عزاداری و نوحه خوانی تأکید کرده اند و در سخنان فراوانی که درباره اقامه شعائر دینی از آن جمله تشکیل مجالس عزا در مصیبت و در سالروز شهادت دارند، بر تقویت این سنّت مبارک افزوده اند و به قطره اشکی که در این مجالس ریخته شود، پاداشی در خور شأن وعده داده اند.
همچنین حضرت أبا عبد اللّه الحسین علیه السلام فرموده اند:
من دمعت عیناه فینا دمعه، أو قطرت عیناه فینا قطره، آتاه اللّه عزّ وجلّ الجنّه. هرکس قطره اشکی در عزای ما بریزد، خداوند متعال بهشت را به او عنایت خواهد فرمود. (ذخائر العقبی، ص ۱۹، ینابیع المودّه، ج۲، ص۱۱۷)
در روایتى از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:
کلّ الجزع و البکأ مکروه سوى الجزع و البکأ على الحسین. هر جزع و گریه اى مکروه است؛ به جز جزع و گریه بر امام حسین علیه السلام. (الأمالی (للطوسی)، النص، ص۱۶۲)
امام رضا علیه السلام به پسر شبیب فرمود: انّ یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذلّ عزیزنا بأرض کرب و بلا و اورثنا الکرب و البلأ الى یوم الانقضأ. همانا روز حسین علیه السلام پلک هاى ما را زخم کرده و اشک هاى ما را جارى ساخته و عزیز ما را در زمین کرب و بلا ذلیل کرده. (الأمالی (للصدوق)؛ النص؛ ص۱۲۸)
امام سجاد علی بن الحسین علیهما السلام پس از واقعه کربلا لحظه ای اشک مبارکش قطع نشد. کسانی که او را در این حال می دیدند، از علّت آن سؤال می کردند. حضرت در پاسخ می فرمود: لا تلومونی، فإنّ یعقوب فقد سبطاً من ولده، فبکی حتّی ابیضّت عیناه من الحزن، ولم یعلم أنّه مات، وقد نظرتُ إلی أربعه عشر رجلاً من أهل بیتی یذبحون فی غداه واحده، فترون حزنهم یذهب من قلبی أبدا. مرا سرزنش و ملامت نکنید. یعقوب علیه السلام برای مدتی یکی از فرزندانش را از دست داد. آنقدر گریه کرد تا بینایی چشمانش را از دست داد. با این که نمی دانست فرزندش مرده است ولی من ۱۴ نفر از خاندانم را در یک روز در برابر دیدگانم سر بریدند. آیا فکر می کنید که اندوه و مصیبت برای همیشه از من دور خواهد شد؟ (تهذیب الکمال، مزّی، ج ۲۰، ص ۳۹۹ ،البدایه والنهایه، ج ۹، ص۱۲۵، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۱، ص۳۸۶)
حزن و اندوه همیشگی دلیل بر عمق فاجعه است و از طرف دیگر امام سجاد علیه السلام با این عمل، پیامی ارشادی به همه مؤمنین ابلاغ می کنند که عاشورا و امام حسین علیه السلام تا روز قیامت باید زنده بماند.
امام باقر علیه السلام نقل حدیثی از پدر بزرگوارش، امام سجاد علیه السلام بر جاودانگی حادثه عاشورا تأکید و از سیره عملی پدرش که احیاء مراسم عزاداری است، دفاع می کنند.
کان أبی علیّ بن الحسین علیه السلام یقول: أیّما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین ومن معه، حتّی تسیل علی خدّیه، بوّأه اللّه فی الجنّه غرفاً، وأیّما مؤمن دمعت عیناه دمعاً حتّی یسیل علی خدّیه، لأذی مسّنا من عدوّنا بوّأه اللّه مبوّء صدق.
پدرم علیّ بن الحسین علیهما السلام می فرمود: هر مؤمنی که برای شهادت حسین علیه السلام و یاران او اشکش جاری شود، خداوند غرفه ای در بهشت به او می بخشد و هر مؤمنی که اشکش برگونه هایش برای رنج هایی که ما از دشمن دیده ایم، جاری شود، خداوند به او جایگاه نیکو خواهد بخشید. (ینابیع الموده لذوی القربی، قندوزی، ج ۳، ص۱۰۲. الاصابه، ابن حجر، ج ۲، ص ۴۳۸. لسان المیزان، ج۲، ص ۴۵۱)
امام صادق علیه السلام نیز با تأسی به اجداد بزرگوارش، سفارش به بزرگداشت کربلا و عاشورا دارد و می فرماید: إنّ یوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض کربلاء أورثتنا الکرب والبلاء، فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون، فإنّ البکاء علیه یمحو الذنوب. أیّها المؤمنون؛ حادثه روز عاشورا دل های ما را آتش می زند، اشک های ما را جاری می سازد و ما وارث غم و اندوه سرزمین کربلا هستیم. پس گریه کنندگان، بر مثل حسین علیه السلام باید گریه کنند. زیرا ای مؤمنان؛ گریه بر او گناهان را از بین می برد. (نور العین فی مشهد الحسین، أبو إسحاق اسفرایینی، ص ۸۴)
پس خود اهل بیت علیهم السلام عزاداری کرده اند و دستور به گرفتن مجالس عزا و حفظ شعائر داده اند.
نتیجه آنکه: روایات نهی از عزاداری مربوط به اشخاص عادی به سبک جاهلیت است نه اهل بیت علیهم السلام.
۳-۲۳ با توجه به نهی امام علی علیه السلام در بحث عزاداری، چگونه شیعیان به عزاداری امام حسین علیه السلام می پردازند؟
پاسخ به شبهه وهابیت پیرامون خطبه ۲۳۵ و حکمت ۱۴۴ نهج البلاغه و نهی امیرالمؤمنین علیه السلام از مصیبت و عزاداری، ابتدا اصل شبهه را تقدیمتان می کنیم؛ بعد پاسخ به شبهه: چند کلام از سیدنا علی علیه السلام در مورد مصیبت و عزاداری: مصیبت تو این امتیاز را دارد که از ناحیه اى تسلادهنده است. یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگها اهمیتى ندارد و از سوى دیگر این یک مصیبت همگانى است که عموم مردم به خاطر تو در سوگ اند. اگر نبود که امر به صبر و شکیبایى فرموده اى و از بى تابى نهى نموده اى، آن قدر گریه مى کردیم که اشک هایمان تمام شود و این درد جانکاه همیشه برایمان باقى بود و حزن و اندوهمان دائمى و تازه اینها در مصیبت تو کم بود. اما حیف نمى توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود. (خطبه ۲۳۵، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده ناصر مکارم شیرازى ج۱، ص۵۵۷)
و قال: یَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِیبَهِ، وَ مَنْ ضَرَبَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِیبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ. صبر و شکیبایى به اندازه مصیبت نازل مى شود. کسى که دستش را (به عنوان بى تابى و ناشکرى) به هنگام مصیبت بر زانو زند، اجر او ضایع مى شود و پاداشى برمصیبت نخواهد داشت. (نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، نویسنده ناصر مکارم شیرازى ج۱، ص۷۶۹)
اما پاسخ:
متأسفانه وهابیون این عبارات را به میل خود تفسیر کرده اند و گویا از نهج البلاغه فقط همین عبارات را دیده اند! همان حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در کلمات قصارش ۲۹۲ می فرمایند: و قال علیه السلام على قبر رسول الله صلی الله علیه و آله ساعه دفن: إن الصبر لجمیل إلا عنک، وإن الجزع لقبیح إلا علیک، وإنالمصاب بک لجلیل، وإنه قبلک و بعدک لجلل. صبر نیکو است، مگر در مورد مصیبت شما (ای رسول خدا) و جزع و بی تابی زشت است، مگر درمورد شما و مصیبت شما بسیار سنگین است و مصیبت های بعد و قبل از شما، در مقابل آن کوچک است.
ابتدا خطبه ۲۳۵ را بررسی می کنیم:
۱- این خطبه وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله به دست غاصبین و اتفاقاتی از جمله شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها و غصب خلافت را می گوید که ای علی؛ بعد از من این اتفاقات خواهد افتاد و تو مؤظفی صبر کنی.
۲- دستور به صبر پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ منافاتی با گریه کردن امیر مؤمنان علیه السلام ندارد و این از همین خطبه هم قابل فهم است که می فرمایند: اگر نهی تو نبود، تمام اشکم را بر تو می ریختم (یعنی تا نزدیک کور شدن). پس اصل گریه نهی نشده و چون وهابیون به نهج البلاغه ترجمه آقای مکارم استناد کرده اند، شرح آقای مکارم را بر این خطبه می خوانیم:
با توجّه به اینکه (شؤون) جمع شأن در اینجا به معناى غده هاى اشک زاست، منظور امام این است که اگر ما را از گریه و جزع نهى نکرده بودى، چنان اشک مى ریختیم که منابع اشکى ما تمام شود ولى صبر و شکیبایى را ما از تو آموختیم. (پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام نویسنده: ناصر مکارم شیرازى ج۸، ص۵۵۲)
از کلام بالا و روایات دیگر استفاده مى شود که گریستن در مصائب عزیزان ممنوع نیست و ممنوع تنها جزع و بى تابى و ناشکرى است. قلب انسان کانون عواطف است و این عواطف مخصوصا هنگامى که شدید باشد، در همه وجود انسان اثر مى گذارد. هنگامى که عزیزى از دست رود، قلب متلاطم مى گردد و اشک جارى مى شود. بغض گلوى انسان را مى گیرد و زبان به اظهار اشتیاق به عزیز از دست رفته مى پردازد. اینها هیچکدام ممنوع نیست بلکه ممدوح است به شرط اینکه آمیخته با شکیبایى و صبر باشد. ممنوع است که انسان بى تابى کند، سر به دیوار بکوبد، لطمه بر صورت زند، سخنان ناروا بگوید. (پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام نویسنده: ناصر مکارم شیرازى ج۸، ص۵۵۴)
اما حکمت ۱۴۴: اما در مورد این کلام مولا، باید عرض کنیم که باز هم وهابی ها بر میل خودشان تفسیر کرده اند.
اولا مقصود حضرت که شما ذکر فرموده اید، مصیبت غیر رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام طاهرین آن حضرت است. نه بالعکس؛ ای کاش وهابیون، تمام سخنان حضرت را با یکدیگر بسنجند و سپس نتیجه گیری کنند!
اما پاسخ آیت الله مکارم:
بعضى از مفسران نهج البلاغه تفسیرى براى این جمله ذکر کرده اند که به ظاهر مراد امام نیست و آن این که تلخى صبر همیشه به اندازه تلخى مصیبت است و این خود واقعیتى است. اما این که امام مى فرماید: کسى که دست خود را به هنگام مصیبت به زانو بزند، اجر او ضایع مى گردد. به سبب چیزى است که در روایات اسلامى آمده است که اگر انسان در مقابل مصیبت صبور و شکور باشد، خداوند به او پاداش مى دهد و اگر ناشکرى و بى تابى و جزع کند، اجر و پاداشى نخواهد داشت. چنان که در ضمن حکمت ۲۹۱ خواهد آمد که امام به هنگام تسلیت به «اشعث بن قیس» درباره مرگ فرزندش فرمود: إنْ صَبَرْتَ جَرى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْجوُرٌ، وَانْ جَزِعْتَ جَرى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْزورٌ. اگر صبر کنى، مقدرات انجام مى شود و تو اجر و پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى کنى، باز هم مقدرات انجام مى شود و تو گناهکار خواهى بود.
این مطلب در بحارالانوار نیز با اندک تفاوتى از امام امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است.
البته گریه و عزادارى براى مرگ عزیزان در اسلام ممنوع نیست، زیرا سرچشمه هاى عاطفى دارد و اسلام هرگز با عواطف مردم مبارزه نکرده است. آنچه ممنوع است، بى تابى و اظهار ناشکرى و حرکات و سخنانى است که دلیل بر شکایت از تقدیرات الهى باشد.
حدیث معروف پیامبر صلی الله علیه و آله که به هنگام وفات فرزندش ابراهیم در کتب مختلف نقل شده نیز اشاره به همین معناست. هنگامى که خبر وفات فرزند به او رسید، اشک در چشمان حضرت حلقه زد و سرازیر شد. شاید بعضى به آن حضرت ایراد کردند، فرمود: تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَیَحْزَنُ الْقَلْبُ وَلا نَقُولُ ما یُسْخَطُ الرَّبُ. چشم مى گرید و قلب محزون مى شود اما چیزى که موجب خشم خدا شود، نمى گویم. (پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام نویسنده: ناصر مکارم شیرازى ج۱۳، ص۱۷۲)
پس منظور امام از این حکمت این است که در مصیبتی که بر شخص عادی وارد می شود، نباید ناشکری و بی تابی کرد. این قضیه ربطی به عزاداری برای اهل بیت علیهم السلام ندارد.
۳-۲۴ آیا زیارت اربعین و بطور خصوص پیاده روی، زیارت مورد تأکید روایات است؟
درباره منشأ اهمیت روز اربعین امام حسین علیه السلام در تاریخ شیعه، باید گفت که این روز (۲۰ صفر) از دو جهت کانون توجه قرار گرفته است. یکی از جهت بازگشت اسرا از شام به کربلا در اربعین اول یا دوم و زیارت قبر مطهر امام حسین علیه السلام توسط امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها.
و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا علیه السلام توسط جابر بن عبدالله انصاری، یکی از اصحاب برجسته رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام، بنابراین نخستین زائر اربعین از میان مردم غیر معصوم جابر بن عبد الله انصاری بوده است و نخستین زائران اربعین از میان خانواده امام حسین علیه السلام و بنی هاشم کاروان اسراء اهل بیت پیامبر علیهم السلام در هنگام بازگشت از شام می باشد.
چنانکه مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف لهوف، چنین می فرماید: لمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَینِ علیه السلام وعِیالُهُ مِنَ الشّامِ وبَلَغوا إلَى العِراقِ، قالوا لِلدَّلیلِ: مُرَّ بِنا عَلى طریقِ کَربَلاءَ، (ابن طاووس، الملهوف، ص ۲۲۵) هنگامى که زنان و خاندان امام حسین علیه السلام از شام باز گشتند و به عراق رسیدند. به راهنمایشان گفتند: ما را از راه کربلا ببر. آنان به قتلگاه [شهدا صلی الله علیه و آله رسیدند و جابر بن عبد اللّه انصارى که خدا رحمتش کند و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدند که براى زیارت قبر حسین علیه السلام آمده بودند. پس در یک زمان در آنجا گرد آمدند و با گریه و اندوه و بر سر و صورت زنان، به هم رسیدند و مجلس هاى عزایى بر پا داشتند که جگر را آتش مى زد. زنان حاضر در آن جا هم گِرد آمدند و چندین روز همین گونه ماندند.
هم چنین علامه مجلسى رحمت الله علیه در کتاب زاد المعاد مى نویسد: مشهور آن است که سبب تأکید زیارت آن حضرت در این روز، آن است که امام زین العابدین علیه السلام با سایر اهل بیت علیهم السلام در این روز بعد از مراجعت از شام به کربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مطهر شهداء را به بدن هاى ایشان ملحق کردند. (مجلسی، زادالمعاد، ص ۴۰۲)
و اما درباره استحباب زیارت اربعین نیز دو روایت بیان شده است:
۱- روایتی است که در آن امام صادق علیه السلام زیارت اربعین را به صفوان بن مهران جمّال تعلیم می دهد و همین تعلیم دادن، نشانه بزرگداشت زیارت اربعین است. (شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۸ـ۷۸۹؛ همان، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۵، سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۱ـ۱۰۳، مجلسی، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۱ـ۳۳۲)
۲- روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام که زیارت اربعین را در زمره نشانه های پنج گانه مؤمن بیان می کند:
علامَهُ المُؤمِنِ خَمسٌ: صَلاهُ الاِحْدَی وَالْخَمْسِینَ، وَزیاره الاربَعین، وَالتَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ، وَتَعفِیرُ الْجَبِینِ وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. (شیخ مفید، المزار، ص۵۳؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۷ـ۷۸۸؛ ابن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص۱۹۵؛ سیدبن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰)
تفسیر این روایت، بطور اجمال چنین است: درباره انگشتر به دست راست کردن، باید گفت که این مسئله، سفارش امامان معصوم علیهم السلام است که در واقع یک نوع مبارزه با سیره خلفای بنیامیه است. چراکه به گفته زمخشری، نخستین کسی که انگشتر به دست چپ کردن را شعار خود قرار داد و برخلاف سنت عمل کرد، معاویه بود. (عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۲۱۰)
شیعه بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نمازهای صبح، مغرب و عشا واجب و در نمازهای ظهر و عصر مستحب میداند و این امر نیز به دستور و سفارش ائمه علیهم السلام بوده است. زیرا چنان که فخر رازی گفته است؛ آهسته خواندن بسم الله را بنیامیه رواج دادند تا آثار ولایت را نابود کنند. (برای آگاهی بیشتر درباره تفسیر این روایت، ر.ک: قاضی طباطبایی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام، ص۳۹۰ به بعد)
زیارت اربعین عصاره و ستون ولایت است. باید توجه داشت و در این حدیث از امام حسن عسکری علیه السلام تأکید بر زیارت اربعین است وگرنه زیارت عاشورا توصیه می شد. یعنی رازی در زیارت اربعین است که آن را هم ردیف نماز و نشانه مؤمن قرار می دهد. بنابراین اربعین امام حسین علیه السلام موضوعیت دارد.
علاوه بر حدیث امام حسن عسکری علیه السلام، در آداب تعلیمی زیارت اربعین از طرف امام صادق علیه السلام به شیعیان، امام حسین علیه السلام به عنوان ولی خدا و نماینده جبهه حق و حقیقت، با عناوینی همچون ولیّ خدا، حبیب خدا، خلیل خدا، برگزیده خدا، شهید مظلوم، گرفتار رنج ها و مصیبت ها و کشته اشک ها: السلام علی اسیر الکُرُبات و قتیل العَبَرات… معرفی می شود و در مقابل در فرازهای دیگر زیارت اربعین، ویژگی گروه های باطل بر ضد ولی خدا را که در حقیقت بروز بغض و کینه های دیرین شان از صدر اسلام بود، به عنوان فریب خوردگان دنیا (غَرَّتْهُ الدُّنْیا)، فروشندگان آخرت به بهای ناچیز دنیا (وَشَری آخِرَتَهُ)، و هواپرست (وَتَرَدّی فی هَواهُ) معرفی می کند.
پیاده روی زیارت اربعین جزو شعائر الهی است اکنون و در عصر معاصر، زیارت اربعین از استحباب فردی فراتر رفته و به عنوان شعائر الهی محسوب می شود که تکریم و بزرگداشت شعائر الهی از واجبات مؤمنین است. زیرا عیناً در روایات و سیره ائمه اطهار علیهم السلام بر سنت پیاده روی به ویژه برای زیارت امام حسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام تأکید و تصریح شده است.
چنانکه ابن قولویه در کتاب ارزشمند کامل الزیارات از امام صادق علیه السلام در فضیلت پیاده روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، چنین نقل می کند. عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَال … (ابن قولویه، کامل الزیارات ص۱۳۴) على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین علیه السلام را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند، چیست؟ حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمى دارد، یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى فرماید و یک درجه مرتبه اش را بالا مى برد. و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکل او مى فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می شود، را نوشته و آنچه شر و بد مى باشد را ننویسند و وقتى برگشت، با او وداع کرده و به وى مى گویند: اى ولى خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى باشی. به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.
۳-۲۵ یک کانال وهابی مطلبی با عنوان «امام حسین علیه السلام از نظر شیعیان ذلیل است» نوشته شده است و متن مورد استناد، خطبه ۲۹ نهج البلاغه می باشد که قسمت مورد استدلال را ذکر می کنم:
اعَزَّتْ دَعْوَهُ مَنْ دَعَاکُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ، أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ وَ سَأَلْتُمُونِی التَّطْوِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ الْمَطُولِ. لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ. أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَیِّ إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ. آن کس که شما را (براى دفاع از حق) فراخواند، پاسخ آبرومندانه اى نمى شنود. و آن کس که شما را با قهر و زور (براى جهاد و انجام وظیفه) در فشار بگذارد، قلبش آرامش نمى یابد. شما پیوسته به بهانه هاى گمراه کننده متوسل مى شوید و تعلل مى ورزید و از من مى خواهید که جهاد را به تأخیر اندازم. مانند بدهکارى که (بر اثر سستى و سهل انگارى از اداى دین خویش ناتوان شده) و از طلبکار خود پیوسته تمدید و مهلت مى خواهد با استناد به قسمتی که حضرت امیر علیه السلام گفته اند مَا عَزَّتْ دَعْوَهُ مَنْ دَعَاکُمْ افاضه ای کرده و گفته که امام حسین علیه السلام با توجه به خبری که از حضرت امیر علیه السلام داشته اند، خودشون رو ذلیل کردند.
اما دو نکته برای رد این شبهه کافی است:
۱- امام از کوفیان ابتدائا بیعتی نخواست. این کوفیان بودند که درخواست بیعت با مولا اباعبدالله الحسین علیه السلام را داشتند.
۲- بیان مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام دال بر موعظه است و می خواهند مردم را با کلام شیوای خودشان از خواب غفلت بیدار کنند و همانطور که در ترجمه هم مشخص است، این بدان معناست که هرکسی از شما طلب کمک کند، پاسخ مناسبی به او نمی دهید و باعث سرافکندگی او می شوید.
سؤالات از مخالفین مکتب وحی
۱- آیا مطابق آیات قرآن، لعن بر کافرین جائز نیست؟ یعنی قبول دارید که ظالم مطابق صریح آیات قرآن مستحق لعن است، این بحث که نیاز به اثبات ندارد! آیا به شهادت رساندن سید جوانان اهل بهشت و خامس اصحاب کساء و مباهله، با آن حالت وحشیانه و اسارت گرفتن خانواده آن حضرت و رنج ها و مصائب فراوان که اشک غیرمسلمان را، حتی در زمان حال جاری می سازد، مصداق ظلم نیست؟
۲- باتوجه به اینکه خاک قبر ابن تیمیه، آب غسل او و سدر مستعمل او به عنوان تبرک و عامل شفاء بین پیروانش تقسیم می شده است، آیا اگر این فضیلت برای فردی که هم در زمان خود و هم اکنون، حتی در بین اهل تسنن هم حکم به انحراف و ارتداد او می دهند، حاکم است، چطور برای فردی که نه تنها بهشتی بودن او مورد تأیید است، بلکه سروری و آقایی او در بهشت از لسان نورانی نبی اکرم صلی الله علیه و آله صادر شده است، از طرف شما مورد اشکال است؟
۳- اینکه عده ای می پندارند چگونه ممکن است خداوند به واسطه اشک و عزاداری بر امام حسین علیه السلام (که سنت نبوی بوده) گناهان را می بخشد؟ آیا می دانند خداوند در قرآن می فرمایید وَ هُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (شوری ۲۵) و امثال این آیات که خداوند متذکر قبول توبه از کثیر گناهان برای گناه کاران می شود و آیا می دانند که برای بخشش و عفو خداوند تعیین تکلیف می کنند؟
۴- با توجه به اعتراف صریح شمس ذهبی، از قول احمد ابن حنبل مبنی بر گریستن بر مصیبت سید الشهداء علیه السلام توسط اعلم صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله علی ابن ابیطالب علیه السلام (توجه فرمایید مبنای استدلال اهل تسنن در خصوص امیرالمؤمنین علیه السلام اعلم صحابه است) چرا اهل تسنن که خود را ملزم به صحابه می دانند، به این سنت صحیح السند عمل نمی کنند؟
۵- با توجه به قرآئت قرآن به شواهد تاریخی و نیز ادعای انجام این عمل توسط بزرگان اهل تسنن، آیا این عمل با اخبار صحیح فریقین، از کسی که در قرآن خداوند او را در زمره پاک شده از هر پلیدی به اراده خداوند می داند، باعث تعجب شده است؟
۶- کسانی که عزاداری را بدعت می دانند، آیا می دانند که ام المؤمنین ایشان (عایشه) خود این بدعت انجام داده است؟ (در نظر داشته باشید که باید دو سوم دینتان را از عایشه بگیرید) وآیا اگر عمر ابن خطاب این موضوع را بدعت دانسته است، آیا سخن عمر را بر سنت پیامبر صلی الله علیه و آله ترجیح می دهند؟ (البته این موضوع با توجه به حرمت متعه و طواف نساء مطلب خالی از تعجب نیست. یعنی این اولین باری نیست که سلیقه های شخصی سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را تغییر می دهد)
۷- آیا با توجه به روایت حادثه عاشورا توسط فریقین، باز هم جایی برای تردید در شرکت صحابه در شهادت امام حسین علیه السلام و شهادت یارانش باقی می ماند؟ آیا می توان به عدالت صحابه قائل بود و همه را بهشتی دانست، حال آنکه می دانستند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند «الحسین منی و انا من حسین»، اگر صحابه ای تخطی از حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله نمودند، می توانند همه عادل باشند و قابل استناد؟ (البته ما در این مجال نمی خواهیم وارد آیات قرآن بشویم. چرا که ظاهر بسیاری از آیات قرآن کریم اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را مذمت می کنند)
۸- با توجه به حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» که مورد توافق فریقین به نقل های مختلف است، آیا می توان گفت امام حسین صلی الله علیه و آله (العیاذبالله) امام زمان خود را (که مردی فاسد و شرابخوار بود) نشناخت و به دلیل خروج بر او (العیاذبالله) از دین خارج شده است؟
اینکه می گویند بدلیل خروج بر دین جدش (که امام هیچگاه همچین ادعایی را نداشتند) خونش مباح شده است. حال با فردی خود اقرار می کند بنی هاشم بازی حکومت کردند و وحی و نبوت را منکر می شود، چه کنیم؟ مگر اینکه بگویید این اعتراف یزید در حال مستی بوده و مورد قبول نیست!
جهت دانلود صوت و متن کامل جلسه پنجم، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید