کارگاه آموزشی شماره ۱۹۴ – نقطه پایانی برای حیرانی باشیم …

صوت کامل کارگاه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین
السلام علیک یا صاحب الزمان یا بقیه الله فی أرضٍ. ای پدر مهربان تر از هر پدر و ای صاحب عصر و زمان! ای کسی که همه آفرینش به یمن وجود شما روزی می خورند و به دعا و ثنای شماست که ما اموراتمان را می گذرانیم. دوستان عزیزم، سروران گرامی، خانم ها و آقایان، سفیران عالیقدر و گران ارجِ صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف! سلام علیکم. عرض ادب و احترام و ارادت من را بپذیرید. بسیار خرسند و خوشحالم که یکبار دیگر توانستم در خدمت شما باشم و برای شما خدمتگزاری و نوکری کنم و در حقیقت این خدمتگزاری و نوکری و کارهای کوچکی که من انجام می دهم، برای من خیلی بزرگ است. به خاطر اینکه یک بار جارو کشیدن سالن ها و جشن های شما برای من خیلی گرانقدر است. وقتی چایی برایتان بیاورم، برای من خیلی گرانقدر و ارزشمند است. چه بسا می بینم که ما و افراد بسیار زیادی، در اقصی نقاط دنیا، توسط کار بزرگی که گروه عزیز سفیران انجام داده اند، همه با هم یک دل و همدل می شویم و برای صاحب و اربابمان و برای امیر، فرمانده و پدرمان نوکری و خدمتگزاری می کنیم و این خیلی برای ما ارزشمند و بزرگ است و ممنونِ این بزرگواران هستم که این فرصت را فراهم کردند.
امشب می خواهیم با همدیگر کمی گفتگو کنیم، یک گفتگوی دلی و خودمانی داشته باشیم و یک قدم بزرگ برداریم. امشب شب مهم و بسیار تعیین کننده ای برای ما خواهد بود؛ به این دلیل که تا ایام نیمه شعبان فرصت زیادی نمانده و ما امسال با دو، سه مانع بزرگ و معضل خیلی عجیب و غریب طرف هستیم. دلم می خواهد که کمی رُک و صریح و شفاف با هم صحبت کنیم. می دانم که حال و روزمان زیاد خوب نیست، همه درگیر دلهره و اضطراب هستیم. بعضی آرام تر هستند، خدا خیرشان بدهد، متوکّل تر و متوسّل تر هستند. بعضی ناآرام تر هستند و این دست خودشان نیست، وجود و نهادشان این مدلی است. بعضی حیران و سرگردان هستند؛ بعضی دل زده و دل خسته اند، بعضی ناامید و بعضی کمی امیدوارتر هستند. خلاصه در بین ما طیف های متنوعی وجود دارد که ما باید امشب با هم تصمیم بگیریم که یک رویه واحد و متحدانه را شکل بدهیم و با آن روش و منش حرکت کنیم.
امشب قصد ندارم به صورت عتاب و خطابی صحبت کنم. می خواهم عتاب و خطابم به خودم باشد. نمی خواهم با شما بنا بر انگیزه هیجانی و تحریک آمیزی صحبت کنم که مثلاً بگوییم: حالا سربازان خیل مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به پیش! به جوش و خروش بیایید که ما برای کارهای نیمه شعبان شروع کنیم! و احساساتی باشیم و به قول معروف بخواهیم بدون در نظر گرفتن شرایط موجود با همدیگر، فقط به صورت هیجانی و خروشانی صحبت کنیم. ما می خواهیم امشب با هم کمی رُک تر، صریح تر و خودمانی تر صحبت کنیم. صحبت های امشب من باید خیلی پنهان بماند. خیلی خانگی و درونی و خیلی درون خانوادگی است. صحبت های بیرونی نیست و از حضور همه استدعا می کنم که گفت وگوهای امشب ما با هم، پیش خودمان بماند و به جایی درز و بروز نکند. برای چه؟ به خاطر اینکه می خواهم امشب با هم، یک سری برگه ها را از دفتر خاطراتمان ورق بزنیم که آن دفتر خاطرات خیلی شخصی و خصوصی است.
می گویند دست ها را باید شست، راست می گویند. از هرچه غیر از توست باید دست شست یا صاحب الزمان. اکنون که همه باید در حال شست وشوی دست هایمان و مراقبت های خیلی دقیق بهداشتی باشیم و دستمان را به هر چیزی می زنیم، در دلمان دلهره می شود که نکند ویروس را بگیریم، از همه چیز باید دست شست. از همه باید دست بشوییم. از همه کس و همه چیز و همه امیدهایمان باید ناامید شویم. به خودتان فقط متوسل می شویم. خدایا! ما اشتباه کردیم. خدایا ما خطا کردیم. از اول باید می گفتیم: فقط خدا. از اول باید می گفتیم خدایا! تو چه می گویی؟ می گویی پیامبرت، می گوییم چشم خدا، مخلص پیامبرت هستیم. می گویی بعد از پیامبرت، علی علیه السلام؛ می گوییم چشم، مخلصت هستیم، خدا تسلیم هستیم. می گویی ۱۲ نور و سپس صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار! می گوییم چشم؛ ما کسی نیستیم. ما چیزی نبودیم. از اول هم نبودیم. همه چیز تو بودی. همه چیز باید خاص تو می شد، ولی بعضی مواقع ما را عجب غرور و ریا و تظاهری گرفت. فکر کردیم خیلی کار می کنیم!!! نه، این طوری نیست؛ یا صاحب الزّمان از همه چیز باید دست بشوریم و فقط باید دست به دامن تو باشیم.
همه سال وقتی که نیمه شعبان می شد، کارهای خیلی سختی را انجام می دادیم. جارو می زدیم، صندلی می چیدیم، سِن درست می کردیم، رنگ می کردیم، کادو درست می کردیم، متن می نوشتیم، تمرین می کردیم، نمایش ها و سرودها و دکلمه ها و سخنرانی ها و مجری گری ها، دل نوشته ها و پذیرایی ها و همه چیز را خیلی با سختی به لحظه جشن می رساندیم و وقتی جشن می شد، لباس رزممان، لباس بزممان می شد و وارد یک حوزه می شدیم. همه لبخند می زدیم، گل هدیه می دادیم، گل لبخند هدیه می دادیم و همه را تحویل می گرفتیم و با حالت بگو و بخند و شیک و تر و تمیز می ایستادیم و برنامه ها را اجرا می کردیم و وقتی مهمان ها می رفتند، دوباره از اول، لباس کارمان را تن می کردیم و مجموعه را جمع می کردیم.
سال های گذشته هر کسی به فراخور حال خودش عمل می کرد. خیلی ببخشید، عذر می خواهم، چون امشب با هم خودمانی هستیم، همیشه در این جشن ها افرادی بودند که کارهای حمالی متعلق به آنها بود! همیشه کارهای خیلی دم دستی و سخت و به قول معروف خدمتگزاری در آشپزخانه و پذیرایی با آنها بود. یک سری هم بودند که همیشه جلوه و جلا داشتند و لباس های خوبشان را می پوشیدند و روی صحنه بودند. همه حواسشان بود که سُنّی ها چگونه برنامه اجرا می کنند. دو گروه بودیم. تقریباً همه مخلصانه کار می کردیم. چه کسی که بدون سر و صدا در آشپزخانه کار می کرد، چه کسی که پر سر و صدا روی صحنه کار می کرد. ما هیچ وقت نمی توانیم قضاوت کنیم که کدام یک خالصانه تر برای اربابشان خدمتگزاری می کند؟ کسی نمی دانست که خدمتگزاری خالصانه و خاص برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چیست و خادمان خالص و خاص ایشان چه کسانی و کجا هستند، چون به دل و عواطف درونی آنها بود، به اتصال قلبی به اربابشان بود. ما که نمی توانستیم حرفی بزنیم و چیزی بگوییم.
اما این به کنار، می خواهم به شما عرض کنم: سالی که در پیش داریم، به شدت سال سختی خواهد بود. چنانچه از ماه ها گذشته ما می دانستیم که امسال، سال آینده و سال بعد، بسیار سخت هستند. چون ۲۱ فروردین که می خواست شروع شود، ۱۶ فروردین تعطیلات تمام می شد. طبیعی بود که در ماه اسفند بعد هم با آن همه فشار، کار سختی در پیش داریم. سال آینده هم سال سخت تری خواهد بود. چون نیمه شعبان ۱۰ فروردین است و اصلاً شکل و شمائل خیلی متفاوتی دارد. سال بعد هم نیمه شعبان ۲۸ و ۲۹ اسفند است، آن هم همین طور خواهد بود.
آقایان، خانم ها، برادران و خواهران عزیز! سفیران خالص و خاص حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف! سروران و نور چشمان من! امسال، سالی است که خدا لطف ویژه ای به ما کرده است. چه لطفی؟ اینکه ما نمی توانیم دیگر لباس تمیز و شیک بپوشیم و آرایش کرده و بزک کرده روی صحنه برویم! و بگوییم ای مردم ما یک پدر و یک ارباب داریم، صاحبی داریم که بسیار خوشکل، خوش تیپ، خوش رفتار و خوش گفتار است. خیلی گل است. شما بیایید به دامن این پدر سر بگذارید و با او درددل کنید و از او بخواهید تا با او باشید. با او هم نشینی و گفتگو کنید.
بچه ها امسال باید لباس کلفَتیِ نوکری و خادمی و غلامی تن کنیم. در فضاهای مجازی بی اسم و رسم و بی نام نشان صحبت و کار کنیم. در اینستاگرام بدون نام و نشان و اسم پست بگذاریم. خلاصه رسم امسال این است که همه ما کلفَت و نوکر هستیم. امسال دیگر هیچ لباسی نداریم. چرا!؟ چون برنامه عمومی نداریم. امیدوارم که به امید خدا داشته باشیم. خدا را چه دیدید؟ شاید برنامه عمومی داشتیم. اگر داشتیم که فبه المراد، اگر نداشتیم چه؟! پس از الان باید به فکر باشیم. امسال احتمال۷۰% – ۸۰% نمی شود و ان شاءالله به زودی بتوانیم همان طور پرجلال، طمطراق و پرجاه و جبروت و پرشکوه برای اربابمان جشن تولد بگیریم، برای اربابمان سخن بگوییم و بسراییم و سرودخوان باشیم. اما شاید نشود. هرچه جلوتر می رویم، می بینیم نمی شود. حالا راهکاری دارم که خدمتتان عرض می کنم اما فعلاً این است.
وقتی جشن در فضای مجازی برگزار می شود، مثل اینستاگرام و تلگرام و واتساپ و اسکایپ و توییتر، از جنس کلام و تصویر و کلیپ است. وقتی جشن در موبایل و لپ تاپ و تلویزیون است، دیگر اسم و رسم و نام و نشان مان مطرح نیست. دیگر حتی قیافه مان هم بعضی جاها مطرح نمی باشد. دیگر کسی ما را نمی شناسد. چیز دیگری نداریم. برای اینکه ریا و تظاهر کنیم که بگویند به به آقای فلانی، استاد فلانی، دکتر فلانی، مهندس فلانی، خانم فلانی، حاج خانم فلانی، امسال نداریم و چقدر خوب است که نداریم. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چه لطفی به ما کرده است که نداریم! دیگر امسال هرچه هستیم، خودمان و اربابمان هستیم و هرچه هستیم بین خودمان و خدای خودمان است. امسال همه نوکر و کلفت و کنیز و غلام و خادم هستیم، خادمان خیلی بی نام و نشان و بسیار خاموش.
اما فکر کنم امسال یک برکت دیگر به ما دادند و یک خیر دیگر چیده شده و کار دیگری دارند که با ما کنند. از پله دیگری ما را بالاتر می برند. ما امسال یک اوج دیگری می گیریم. امسال ریا و تظاهر در نمایش و نشان دار شدن نداریم. اگر قرار است فقط در فضای مجازی باشیم که فکر کنم همین طور است، نمی دانم. ان شاءلله که بتوانیم دوباره پرشکوه و جلال و پرطمطراق برنامه اجرا کنیم. اما اگر این گونه پیش برود؛ بخواهیم در خانه ها بنشینیم و سخنرانی کنیم، در تلگرام پست و ویس بگذاریم، در واتساپ پیام دهیم، هیچ اسمی دیگر از ما بین مردم رواج پیدا نخواهد کرد. این لطف نیست؟ این لطف بزرگ حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست؟ که گفت دلم می خواهد لشکر و سپاهم امسال هیچ نام و نشان و اسم و رسمی نداشته باشند. آنهایی که خاصند، حرف بزنند، سرود بخوانند، سخنرانی کنند، بدون اینکه بگوییم آقای فلانی، حاج خانم فلانی؛ چقدر خوب است! چه فرصت طلایی ای خدا به ما داده است!
امسال ریا و تظاهر نداریم. امسال همان مش اکبرهایی هستیم که در شرکت ها آبدارچی هستند و می خواهند چای بیاورند. به نظر من مش اکبرهای چای بریز در سازمان های مختلف از ۱۰۰ تا مدیر و معاون بالاتر هستند. می دانید چرا؟ چون در قید و بند حقوق ماهیانه که مثلاً بخواهند به مدیرشان بگویند و خودشیرینی کنند، نیستند. مش اکبرهای آبدارچی شرکت ها، یک خصوصیت خاص دارند: وقتی چای روی میز مدیر عاملشان می گذارند، دلشان می خواهد مدیر عامل بگوید به به دمت گرم مش اکبر! چه چای به موقعی! چه چای خوش رنگی! همیشه چای ات تازه دم و خوب است. این برای آن آدم ها خیلی ارزشمند است، نیست؟
مدیر فروش همیشه می خواهد خودش را نشان بدهد. بگوید من بهترم، من می فهمم، من می دانم، اما آبدارچی این گونه نیست. امسال ما آبدارچی هستیم. امسال فقط خودتان با دل غریب اربابتان هستید. امسال ما و یک لشکر سپاه شمشیرکشیده مقابلمان هستیم. نیستیم؟! مشبهات امروزی فضای مجازی را که همه می دانیم و داریم می خوانیم. تمسّک و توسّل به باد رفته، نرفته؟! حالا بگذریم؛ نمی خواهم وارد این موضوع شوم. می خواهم همین را بگویم که امسال باید به یک شکل و شمائل دیگر خدمت کنیم، اما باید خدمت کنیم و این خدمت خیلی ارزشمند است که نصیب ما شده است.
اگر امسال کسی خدمتگزاری در نیمه شعبان را از دست بدهد، همه چیز را از دست داده است. می دانید چرا؟ چون دفعات پیش روی صحنه می رفتیم، نمایش بود. چون بازیگر، کارگردان، مجری و مطرح بودیم. چون چهره داشتیم، ظهور داشتیم و ما را می دیدند. بعد که پایین می آمدیم، می گفتند: به به آقای مهندس! التماس دعا. چقدر خوب صحبت کردید آقای دکتر، خانم دکتر، حاج خانم، به به! الان دیگر از این خبرها نیست. چه توفیق بزرگی است. چقدر این برکت و خیر عظیم است. اتّفاقاً هرکس پارسال کار نکرده، امسال باید حتماً کار کند و بهتر کار کند. بالاتر از پارسال باید اوج بیش تری بگیریم، کلیپ می سازیم، در فضای مجازی سخنرانی می کنیم، مجری ها دل نوشته هایشان را اجرا خواهند کرد. دعاها را می گذاریم، زیرصداها را به کار می بریم، سرودهای دلنشین و دلنوازمان را نشر و منتشر خواهیم کرد. نام امام زمانمان را ترویج می کنیم، به هر سبک و سیاق و روش و قالبی که شده است. تازه امسال می خواهیم صاحب الزمانی باشیم، مثل اربابمان، مثل صاحبمان، او هم این گونه است. در خاموشی، در پنهان، در پوشش، در حجاب، آرام و آهسته به همه خیر و برکت می رساند. امسال باید با همین پوشیدگی و مستوری قدم برداریم.
قالب های پیش روی امسال ما، قالب های متنوع و مختلفی هستند. یعنی به اندازه همه ساله ایست که ما هر جشنی را می گرفتیم و یک شکل و شمائل واحد و خاصی را ارائه می دادیم. البته چند سالی است که دوستان جوان ما، خانم ها و آقایان خوش ذوق و هنرمند و خوش قریحه قالب های دیگری از جشن های گذشته ارائه می دهند و خیلی جذاب تر و شکیل تر، با خلاقیت و نوآوری بیشتری دارند کار می کنند که خدا خیرشان بدهد. خاک پایشان توتیای دیدگان من است. وقتی با ایشان مشورت و گفتگو داریم، می بینیم که واقعاً خلاقانه کار می کنند. خدا خیرشان بدهد. ولی ببینید قالب های امسال، قالب های نوین و نوآورانه ای خواهد بود. امسال نمی دانم چه کار باید انجام دهیم. دوست دارم که کارگاهی را با هم با فوریت و سرعت برگزار کنیم که ان شاءالله طرح های جدید و جذاب را بررسی کنیم.
کانال محترم سفیران اتاق فکری را تشکیل دادند و گفتگو کردند و الان نتایج آن را دیدم. خدا خیرشان بدهد. حالا ۳۰ راهکار درآوردند؛ به نظر من ۳۰۰ راهکار وجود دارد. فقط باید بگردیم و قالب های فکری و ذهنی مان را بشکنیم. امسال باید نگرش جدیدی داشته باشیم، یعنی می خواهیم کلیپ و پادکست تولید کنیم و هر کاری که می خواهیم بکنیم، اصلاً می خواهیم صحنه و دکور بزنیم، مجری روی صحنه برود، به جای اینکه برای مردم صحبت کند، برای دوربین صحبت کند و مخاطبین همه را در آپارات و اسکایپ و واتساپ ببینند. سخنران سخنرانی هم داشته باشد. این هم یک مدل، همانند همان جشن مردم که در خانه نشسته اند و نگاه می کنند، می باشد. می تواند ضبط شده، تدوین شده یا کارگردانی شده باشد. این ایده ایست که در ذهن من است. اما به هر ترتیب، به هرگونه که می خواهیم جشن بگیریم و هر قالب را که باید شکسته شود، بشکنیم. چون همه چیز تغییر می کند.
ما می دانستیم امسال، سال تر و تمیزی نخواهیم داشت و سال سخت و صعب تری در پیش خواهیم داشت. الان کرونا قوز بالاقوز شده است! اما از این کرونا خیلی چیزها آموختیم. از این کرونا آموختیم که سین سفره هفت سین ما سین سلامتی است. که همیشه می دانستیم داریم ولی به آن توجه نداشتیم. این سینِ سلامتیِ سر سفره هفت سین کمتر دیده می شد که ای کاش این سین بر سر سفره ما بیاید. اتّفاقاً مثل اربابمان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، مثل لطف و دعا و استغفارهایش، مثل خیرات و برکاتش، مثل دست رساندن و نوازش کردنش که آن هم کمتر دیده می شد. خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم کمتر دیده می شد.
او قلب عالم امکان است. این قدر خوب می زند که اصلاً حواسمان نیست که این قلب دارد می زند. وقتی قلبمان کمی تیر می کشد، می رویم آن را اکو می کنیم. آی سیو، سی سی یو، همه نگاه می کنند که تپش خوب، فشار خوب، از این قلب مراقبت می کنیم. وقتی که کمی تپیدن آن کم و زیاد می شود، قلب عالم امکان این قدر خوب می زند که اصلاً حواسمان نیست که او می زند و ما می دویم و زندگی می کنیم و کار می کنیم و احساس و عواطف داریم. به دیگران خیر می رسانیم یا برای خانواده هستیم. آن قلب عالم امکان آن قدر منظم و سر وقت و تمیز می زند که یادمان رفته بود که قلب می زند که ما راه می رویم. امسال تمام نگرش هایمان را عوض می کنیم، اما اشکال ندارد. به یک سبک و سیاق دیگر جشن می گیریم. اتّفاقاً امسال سال خلاقیت و نوآوری ما خواهد بود. اتّفاقاً امسال سرودها بیشتر و صحبت هایمان دلنشین تر خواهد شد. منتها کوتاه تر می شود. اشکال ندارد. به جای اینکه ۳ ربع سخنرانی کنیم، کمتر صحبت می کنیم. عیب ندارد، به جای ۴۰ دقیقه صحبت، ۸ تا ۴ دقیقه صحبت می کنیم. اما صحبت می کنیم و همه را از اینکه آگاهی عالم دست ایشان است، آگاه می کنیم. امشب سخن به درازا نکشد. همین قدر با همدیگر گفتگو و خودمانی صحبت کنیم تا ببینیم چه باید بکنیم.
دوستان خوبم، سروران گران مایه، بانوان گران ارج، آقایان محترم و گرامی، آقایان عالی مقام، خادمان عالی قدر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف! این دنیا دائم در حال تغییر است و چیزی که تغییر نمی کند، خود تغییر است. یعنی تنها عنصری که تغییر نمی کند، تغییر است و همه چیز در حال تحول و دگرگونی است. همه چیز در حال وسعت و گسترش است. اگر ما در همان جایی که قبلاً بودیم، بایستیم، معلوم است که حرفمان شنیدنی نیست و برنامه هایمان جذاب نیست و کسی به ما توجه نمی کند. باید آنچه را که تا الان فکر می کردیم، بشکنیم و این قالب ها را فرو بریزیم و طرح نو در بیاندازیم. باید کاری کنیم کارستان. با همان مدلی که قبلاً کار می کردیم، دیگر نمی توانیم کار کنیم. اگر مرد هستید که هستید، اگر دلش را دارید که دارید، اگر واقعاً اهل دفاع و مبارزه و مدافعه هستید که هستید، خب بسم الله! باید کار دیگری کنیم. به گونه دیگری بجنگیم. جنگ پارتیزانی و خیابانی تمام شد. جنگ آمده، جنگ نرم در فضای مجازی.
باید به قلم های مؤثّر، به نگارش های تأثیرگذار، به کلیپ های مؤثّر، به فیلم های تأثیرگذار، به صداها و صوت های تأثیرگذار مسلّح شویم. باید خود و مردم مان را تغییر دهیم تا همه مردم تغییر پیدا کنند. اگر می خواهید تبلیغ کنید، تبلیغ یعنی تغییر، یعنی تأثیر، تأثیر قلبی و ذهنی و عملی. بنابراین باید ابتدا تأثیر ذهنی و باوری و فکری در مخاطب ایجاد کنیم تا او خودش این فرآیند تغییر عملی را بپذیرد و انجام دهد. می خواهیم بگوییم مردم بیایید دستتان را در دست حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بگذارید. دعا کنید تا در پناه قرار بگیرید. ما این موهبت را به شما معرفی می کنیم. باز هم خیلی خودمانی است، حتما توجه کنید. این را خیلی این طرف و آن طرف نگویید. کسانی در پاساژها و مراکز خرید بزرگ و خیابان شلوغ جلوی رستوران ها ایستاده اند، حتماً می دانید به آنها چه می گویند. دیدید و شنیدید، کارشان داد زدن است. یعنی این ها کسانی هستند که مردم را ترغیب و تشویق می کنند که به داخل این پاساژ بیایند. آی خانم ها و آقایان! غذای گرم، ناهار آماده، آی خانم ها و آقایان! بهترین کتاب ها اینجاست. آی مردم! بهترین لباس ها و کفش های حراجی. اینها «داد بزنِ» جلوی پاساژها و مغازه ها و رستوران ها هستند، یا صاحب الزمان! برای دَم و دستگاهتان «داد بزن» نمی خواهید؟ یا صاحب الزمان! «داد بزن» برای این همه مهر محبتت نمی خواهی؟ ما «داد بزنِ» شما هستیم. ببینید آن «داد بزن» مالک و صاحب پاساژ نیست. در نهایت وقتی می خواهد یک دقیقه برای رستوران داد بزند، ناهار و شام او مجانی است. ما هم سر سفره حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مجانی نشستیم، نان و آب می خوریم. مگر غیر از این است که سر سفره ایشان مجانی نشستیم؟! چه کسی بهایش را پرداخت کرده است؟ چه کسی تمام تکلیفش را ادا کرده است؟ هیچکس. ما «داد بزن» هستیم و ترغیب می کنیم. البتّه منسوب هستیم. خودمان را منسوب می کنیم و می چسبانیم. اصلاً ما کجا و صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کجا؟ معرفت افزایی که دست ما نیست. فقط تبلیغ و ترغیب می کنیم، ففط ترویج می کنیم. معرفت دست خود حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. دست اربابمان است که دست یک نفر را بگیرد و از صفر به ۱۰۰ برساند. مگر ما کجا بودیم؟ یک راه را می رفتیم، به یک شخص برخورد کردیم. چیزی شنیدیم و کسی را دیدیم و دور این شمع پروانه شدیم.
خدایا! این پَرِ پروانگی ما را نسوزان. خدایا! این خادمی و خدمتگزاری را از ما نگیر. خدایا! اگر نوکر و غلام و کنیز بدی هستیم، اگر لاابالی و بی سر و پا هستیم، عیب ندارد. خب ما نوکریم. نوکر که آقا و آدم حسابی نیست. کدام نوکر؟ کدام سرایدار؟ کدام کلفت؟ کدام خدمتگزار را دیدی که دکتر است؟ دکتر یعنی نوکر نمی شود یا صاحب الزمان! خب نوکر بی ریخت هستیم. دیگر چه کار کنیم؟ شما ما را آقا و بزرگ کردی. شما ما را جلال دادی، ما را آدم حسابی کردید و اِلا خودمان می دانیم که هیچ چیز نیستیم. یا صاحب الزمان! امسال سال سختی است. دستمان به دامن توست. هیچ انگیزه و توسل و هیجان و کلام و هیاهویی نداریم، جز اینکه از دست و دل و زبان شما بشنویم که امسال چه کنیم؟ یا صاحب الزمان! می خواهیم برای شما کار کنیم. می خواهیم اسم شما را پیش مردم ببریم. می خواهیم دست یتیمان را در دست یک پدر مهربان بگذاریم و بگوییم بچه ها دستتان را در دستانش بگذارید، گم نمی شوید، آرام می شوید، با او درد دل کنید، او به شما آرامش می دهد. ما همین را می خواهیم بگوییم و چیز دیگری بلد نیستیم. بگوییم معرفت صنع خداست، دست ما نیست. ما فقط می خواهیم بگوییم بیایید.
عزیزم! من اینجا آمدم، دیدم بسیار جای خوبیست. گفتم شما را هم دعوت کنم تا بیایید. یا صاحب الزمان! غیر از شما و به جز شما به سمت چه کسی دست گدایی ببریم؟ کاسه را به سوی شما ببریم و بگوییم یا صاحب الزمان! می شود امسال کاسه نیمه شعبان و خدمت گزاری ما را پر کنید؟ شخصی می گفت: گدا کاسه اش را بالا آورده است. می گوید: خدایا! بریز. به آن پولدارها می گوید: یک چیزی به من بده. خداوندا! بار الها! ما کاسه هم نداریم. کاسه را خودت به ما دادی که آن را بالا بیاوریم که چیزی داخلش بریزی. کاسه هم برای خودت است. اصلاً هیچ چیزی از خودمان نداریم. اصلاً کسی نیستیم. شما هستید که ما را بزرگ می کنید. شما به ما ایده و توفیق می دهید، شما به ما توفیق خدمت گزاری می دهید، جاروکشی، چای ریزی، مجری گری، سخنرانی، دکلمه خوانی را شما توفیق می دهید.
شما به ما ایده بدهید، یا صاحب الزمان! می شود امشب بنشینیم و از شما خواهش کنیم و بگوییم ای آقا جان! امسال ایده نداریم، هیچ کاری نمی توانیم نجام دهیم. خانه نشین هستیم. نمی دانم، قرنطینه ویروس کروناست. امسال چه کار کنیم؟ شما به ما بگویید. عذرخواهی می کنم که امشب نتوانستم آنگونه که باید و شاید در خدمتگزاری شما باشم و با هم، هم عهد و قسم شویم. دست هایمان را یکی کنیم، هم دل شویم و یک هدف واحد را در نظر بگیریم و آن نصرت امام زمانمان است.
من امشب قصور داشتم و معذرت می خواهم، به خاطر حال و هوایی بود. در این ۱۰ روز گذشته باورتان نمی شود؛ من تقریباً هر شب با گروه های مختلف اسکایپ و حضوری جلسه داشتم و این فروپاشی که از دل بچه هاست، سخت متأثر و ناراحتم کرده است. همه حیران و سرگردان و ناامید هستند که امسال چه کنیم؟ و این روی من خیلی فشار عجیبی گذاشته و به آن عزیزانی که در گروه سفیران هستند، با تمام وجود و از سویدای جان و عمق دلم می گویم: امسال اتفاقا سال ماست. امسال سال اجر و مزد است. امسال سال خوبیست. امسال سال تقرب تفضل شاهانه است. چون امسال است که می توانیم هر چیزی که داریم و نداریم را وسط بگذاریم. امسال می توانیم بی نام و نشان کار کنیم. امسال باید جان بکنیم تا مردم جامعه را تکان دهیم. امسال باید به دعای بیشتر ترغیب کنیم. به پناه آوردن به دست حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
آقا یک سؤال من را جواب بدهید. می گویند بهداشت را رعایت کنید، دعا هم بکنید. می گویند: باشد. بعد در خیابان می بینیم تمام دستکش ها و ماسک ها همه روی زمین است. یک سری آمدند و در بازارها خرید می کنند. یکی می گوید نه بابا! ما که نمی گیریم! پرستارها و پزشکان بار به این سنگینی روی دوششان است و دارند خم می شوند؛ بعد ما به همین شکل ولنگار! مثل همیشه سطحی نگر، سهل انگار، متأسّفانه لااوبالی گری در فرهنگمان نشر پیدا کرده است. نه همه؛ خب یک عده هستند. بازارها شلوغ شده است، می گوییم مگر نمی بینید که سرایت از یک نفر به ۹ نفر؟ به صورت تصاعدی است. یک سرفه می کنید و رد می شوید. مگر نمی بینید می تواند ۹ ساعت این ویروس به غایت وجه و به عبارت شیوا و گیرا، منحوس روی سطح و استیل بماند.
می گوییم بهداشت، خب بهداشت این هست که می بینید. حالا ما می گوییم بهداشت را رعایت کن، دعا سر جای خودش، بهداشت را رعایت کن. کدام بهداشت؟ ما اصلاً اهل رعایت بهداشت نیستیم. تو چیزی به من ارائه بده، به جای دعا کردن که من بگویم حداقل راه گشا و گره گشاست و گره من را باز می کند. بگو بهداشت را رعایت کن! چشم؛ نوکر و مخلص شما هستیم، بهداشت را رعایت می کنیم اما هزاران نفر و ده ها هزار نفر هستند که می بینید رعایت نمی کنند. گیلان و مازندران را چه کسانی به آتش کشاندند؟ همان مسافرانی که به آنها گفتند در خانه بمانید، قرنطینه نمی کنیم چون بَد و زشت است. ببندیم و بگوییم همه یک جا بمانید. خودتان رعایت کنید. خب فرهنگش را نداشتیم. یک سری فرهنگ نداشتند، رفتند و آن قائله را به بار آوردند.
حالا این را می خواهم بگویم تا توجّه کنید: می گویند رعایت بهداشت، می گوییم که مردم رعایت نمی کنند. پس فقط دعا می ماند. چیز دیگری نداریم. خب ما دعا نمی کنیم، بهداشت را رعایت می کنیم. بهداشت نداریم که! کجاست؟ این فهم و فرهنگ کجاست؟ نیست. می خواهم چیزی بگویم: الان وقت این نیست داخل گروه ها و کارها از نیمه شعبان صحبت کنیم. اصلاً الان وقت آن نیست. الان زود است. خریدار نداریم. تا وقتی تقاضا وجود ندارد، عرضه در بازار خطاست. آقا باش! کالایت را با آقایی بفروش. با خانمی بفروش. یعنی سرت را بالا بگیر و کالایت را بفروش. بیزینس و تجارت روز دنیا این است که تا طلب کننده و طلبه کالایت نباشد، عرضه نکن! بگذار بالا باشی. خب الان نباید دُرّ و گوهر نیمه شعبان و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را مطرح کنیم. در شیپور دعا، ثنا و استغفار می دمیم و بر طبل استغفار و «الهی العفو»، پناه بردن به خدا و اهل بیتD می کوبیم.
حالا تا اینجا را داشته باش. الان باید چه کار کنیم؟ الان باید مردم را در خانه نگه داریم. الان باید تمام کمپین هایی را که می گویند در خانه می مانیم، صدها برابر منتشر کنیم. باید دید و بازدید و سفر نوروز را تقبیح کنیم. الان باید عید نوروز را قربانی کنیم. چرا؟ قربانی چه کنیم؟ قربانی نیمه شعبان کنیم. چرا؟ چون اگر مردم به سفر و دید و بازدید بروند و این حصر و قرنطینه بشکند، موج وحشتناک بیماری در ۱۵ فروردین روی دستمان خواهد ماند و دیگر امکان ندارد بتوانیم برای عیادت به بیمارستان برویم و برای نیمه شعبان و هدیه حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تذکّر دهیم. دیگر امکان ندارد دوباره تجمعات را برقرار کنیم. وانگهی نیمه شعبان از دستمان خواهد رفت. اگر مردم را در خانه ها نگه نداریم، اگر این فرهنگ را ترویج نکنیم، پس به شدت تا پایان ۴ و ۵ نوروز، ترمز دستی مردم را بگیریم و به شدت این ترمز را بکشیم که مردم نروند. تقبیح کنید، فرهنگ سازی کنید، منتشر و ترویج کنید.
هر روز بگذارید: ما در خانه می مانیم. ببینید تمام نقطه قوت ویروس در کجاست؟ در کشتار است؟ در کشتن و بیمار کردن است؟ نه این نیست؛ در انتقال است. نقطه قوت این ویروس در انتقال و سرایت است. پس حتماً نقطه ضعفش در همین نقطه خوابیده است. باید زنجیره انتقال را قطع کنیم تا بتوانیم موفق شویم و بر این ویروس فائق بیاییم. پس وقتی بتوانیم این زنجیره را در نوروز قطع کنیم، می توانیم امیدوار باشیم در نیمه شعبان بهتر، شایان تر، شایسته تر، پر طمطراق تر، پر جاه و جبروت تر، با صدای بلندتر و شکوه مندتر، نیمه شعبان را برگزار کنیم. لذا رسالت امروز ما این است که این را فرهنگ سازی کنیم تا دوباره ۵ و ۶ فروردین آرام آرام شروع کنیم و إن شاءالله نیمه شعبان را جهانی کنیم.
إن شاءالله به حول و قوه الهی اگر فرصتی باشد، کارگاه های آینده را به زودی با هم برگزار کنیم و از این دست سخن ها با هم بگوییم و بشنوییم. منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستم. دست بوس و پابوس یک یک شما هستم و ارادت کامل دارم. پیروز و موفق و قدرتمند باشید. عزت و روزیتان زیاد و رو به فزونی باشد. إن شاءالله خدا برایتان از آسمان طلا ببارد. برایتان دریای آرامش خواستارم و التیام و مرهم بر روی زخم هایتان بگذارد. إن شاءالله چشمتان به جمال زیبای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روشن بشود.
یا علی التماس دعا خدا نگهدار
دیدگاهتان را بنویسید