کارگاه آموزشی شماره ۱۸۳ – تفاوت امیر غدیر و امیر سقیفه (بررسی تطبیقی) – جلسه اول

صوت کامل کارگاه
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
تقدیم به ساحت مقدس و مبارک و منور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات.
همان طور که می دانیم، بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مسلمانان بر دو نگرش جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را برای خودشان معین نمودند.
دسته اول:
مؤمنانی هستند که با توجه به نصوص متواتر و پیمان غدیر بر ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پایبند بودند و ماندند.
دسته دوم:
در دسته دیگر عده دیگری را می یابیم که با چیدن مقدماتی این گونه وانمود کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله انتخاب امام را بر عهده مردم قرار دادند. اکنون با این دو تئوری مواجه هستیم و می خواهیم به لطف خدا و مدد وارث غدیر، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف یک مطالعه تطبیقی داشته باشیم. قبل از بحث مطالعه تطبیقی، کوتاه سخنی در مورد مطالعه تطبیقی خدمت شما دوستان و بزرگواران ارائه کنم.
یک روش، پژوهشی است که معمولا مرکب از شش مرحله است.
مرحله اول:
به تدوین مسئله می پردازیم.
(ماهیت امام الهی و امام بشری.)
مرحله دوم:
تعیین دامنه.
(بازه زمانی صدر اسلام.)
مرحله سوم:
تدوین فرضیه.
(امامت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله نصب است؛ یعنی انتخاب الهی است.)
مرحله چهارم:
موارد شباهت و تفاوت را داریم.
(موارد شباهت و تفاوت را بر اساس قرآن کریم و احادیث نبوی بیان می کنیم.)
مرحله پنجم:
مواردی را توصیف می کنیم که بین این دو نظریه دارای خلاف یا وفاق هستند.
(در توصیف موارد خلاف و وفاق، از توضیح و بحث استفاده می کنیم.)
مرحله ششم:
مواضع خلاف و وفاق را تبیین می کنیم.
(در حوزه تبیین که پایان بخش بحث های ما ان شاءالله خواهد بود، به نتیجه گیری می پردازیم.)
پس مطالعه تطبیقی، مقایسه دو مسئله است؛ در دامنه مشخص برای کشف نقاط اشتراک و اختلاف به منظور رسیدن به هدف تحقیق و از سه عنصر کلی هدف، مسئله و دامنه تشکیل شده است.
طبق فهرست، در جلسه اول ما به سه عنوان کلی می پردازیم.
عنوان اول: سخنی در باب فرستادگان الهی
سخنی در باب فرستادگان الهی داریم که از آن چه در قرآن کریم خداوند متعال پیرامون ائمه، هادیان الهی و رسولان خود بیان فرموده، استفاده می کنیم و این برای ما راهگشا خواهد بود که کلیتی را درمورد ظواهر قرآن بدانیم، از این که ایشان چه خصوصیاتی دارند و خداوند این بزرگواران را چگونه انتخاب کرده است.
در بحث اثبات ادعای خودمان نگرشی به آیات قرآن کریم داریم. وقتی به سلسله گرانقدر انبیای الهی علیهم السلام نظر می کنیم و خصوصیات ایشان را در قرآن می بینیم، متوجه می شویم در آیات قرآن کریم، خداوند علی رغم ذکر صفات بارزی از سجایای اخلاقی خاص ایشان و در عین حال که این سجایا باعث می شود ایشان متمایز از خلق باشند، می فرماید که در حد اعلا بودن این صفات، یکی از نشانه های الهی بودن، این فرستادگان خداوند است. یعنی خود همین صفات ویژه پیامبران علیهم السلام، یعنی صفات اخلاقی و علم، عصمت و … این ها همه برای ما معجزه و بینه است. از این رو است که خداوند انتخاب، انتصاب، قرار دادن، پرورش و حمایت لحظه به لحظه این فرستادگان الهی را به خود نسبت می دهد. البته مردم نتیجه را می بینند ولی فقط در حد بضاعت فهم و درک خودشان از وجود این فرستادگان استفاده می کنند. از این سیره قرآن، این نتیجه را حاصل می کنیم که معیار تشخیص اعلا بودن این صفات در فرستادگان الهی از عهده بشر خارج است اما بروز بیرونی آن را بشر می تواند ببیند. می تواند صبر پیامبر، علم او و عصمتش را در حد عقل خودش درک کند اما این که خودش تشخیص بدهد که این فرد به دلیل درجه بالای عصمت باید پیامبر خدا باشد، اینطور نیست و از عهده بشر خارج است.
این گفتار بر پایه ای نظیر آیات ذیل شکل گرفته است. در این جا به چند آیه از قرآن اشاره می کنیم که می بینید حتی در ظاهر آیات و نه در بحث تفصیل، خداوند به روشنی از بحث انتخاب امام توسط خودش سخن می گوید و پشتیبانی کردن از امام به وسیله وحی را اشاره می کند.
آیه اول:
«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»
سوره انبیا آیه ۷۳
خداوند متعال می فرماید: «و جعلنا ائمه» ما ائمه را جعل کردیم و قرار دادیم. کار ائمه هدایت به امر ما است. «یهدون بامرنا» به چه وسیله ای پشتیبانی می شوند؟ «و اوحینا الیهم» به آن ها وحی می شود. منظور جمیع آن چه مردم برای دینشان لازم دارند، خداوند این را به امام وحی می کند.
آیه دوم:
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»
سوره سجده آیه ۲۴
در این آیه هم می بینیم مواردی چون «یهدون بامرنا» هدایت به امر خدا، سربلندی از آزمایشات الهی که از آن به صبر تعبیر شده را خداوند برای امام قرار داده است. پس هم بحث جعل، هم بحث هدایت ائمه به امر خدا، و هم این که ائمه از آزمایشاتی بیرون می آیند و این ها به آیات ما یقین دارند، بود. در آیه قبل هم می فرماید که این ها اهل عبادت هستند.
آیه سوم:
«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»
سوره بقره آیه ۱۲۴
این آیه هم به روشنی این مطلب را به ما می رساند که رسیدن به مقام امامت، سربلندی از آزمایشات الهی را می طلبد که حضرت ابراهیم علیه السلام این آزمایشات را پشت سر گذاشتند. «فاتمهن» آن ها را کامل کردند. در این هنگام خداوند ایشان را برای مردم به عنوان امام قرار دادند.
در این سه آیه که در ظاهر آن ملاحظه کردید که بحث امامت، بحث جعل الهی است. کار امام هدایت به امر خدا «یهدون بامرنا» است و پشتیبانی امام به وسیله وحی «واوحینا الیهم» است. این چند مطلبی است که ما در قرآن از ظاهر آیات قرآن درمورد امام برداشت کردیم.
از آیه سوم هم بحث امتحانات الهی درمورد امام و رسیدن امام به آن مقامات را برداشت کردیم. یک نکته دیگر هم این جا درمورد آیه سوم خدمت شما بگویم؛ این قدر این مقام، مقام بالایی بود که حضرت ابراهیم علیه السلام آن را برای فرزندان خودشان و ذریه خودشان درخواست کرد و خداوند فرمود: «لا ینال عهدی الظالمین» عهد من به ظالمین نمی رسد، یعنی عهد امامت به ظالم نمی رسد.
در این جا برای ورود به بحث مفصل پیرامون اقسام ظلم مجالی نداریم اما آن چه که از این ره آورد برای ما حاصل می شود، این است که اقسام ظلم مثل ظلم به نفس، ظلم به الله، ظلم به دیگران و جنبه های دیگر آن که وجوهی دارد و از نظر مردم قابل تشخیص نیست. یعنی عدم رخداد آن برای ما قابل تشخیص نیست و این در علم خداوند که فردی را به عنوان امام انتخاب کند که از وجوه شخصیتی او اطلاع دارد.
بخواهیم به صورت تیتر وار و موردی جمع بندی کنیم، آیاتی را خدمت شما عرض کردیم که ان شاءالله بتوانیم از این ره آورد چند مورد برای بحث تطبیق خودمان داشته باشیم.
در مورد اول می گوییم قرار دادن و انتخاب الهی امام توسط خود خداوند با عباراتی چون جعل به معنی: قراردادن، اصطفاء به معنی: برگزیدن و اجتبا به معنی: باز برگزیدن از میان برگزیده ها انجام شده و این نشان دهنده این است که خداوند به هادیان بشری و هم چنین به هدایت بشر اهمیت ویژه ای می دهد.
در مورد دوم از بررسی آیات که خواندیم و آیات مشابه آن به این نتیجه می رسیم که امام الهی هدایت به امر خدا دارد و این هدایت را خداوند به وسلیه وحی از طرق خاصی به او می رساند. پس این بحث امام الهی است که هدایت به امر خدا دارد و این هدایت را خداوند به وسیله وحی از طرق خاصی به او می رساند.
در مورد سوم می گوییم انتخاب یا جعل یا استفا یا اجتباء و برگزیدن امام توسط خداوند، شروط و آزمایشاتی دارد که فقط خداوند از آنها آگاه است و این آزمون ها را از امام اخذ می کند و در نهایت امام را با علم خودش انتخاب می کند و بشر در حد فهم و درک خود از سجایای اخلاقی و علمی امام متوجه می شود و می فهمد و بهره می گیرد. گرچه که همین ها برای بشر بینه و معجزه است. یعنی در حد اعلایی است و ما این جا تأکید می کنیم مواردی مثل عصمت باطنی هر فرد است که اصلا برای بشر قابل تحصیل در مورد دیگری نیست که بخواهد انتخاب امام کند.
درمورد چهارم می گوییم امامت عهدی الهی است و در یک قاعده کلی می گوییم به ظالم نمی رسد. حالا اگر تعریف ظلم را بخواهیم همان طور که در بحث قبل خدمت شما گفتیم، تفکیک کنیم، به هر حال باز هم می گوییم که این قاعده از تشخیص بشر خارج است و بشر فقط می تواند معیار نقض آن را تشخیص بدهد و نمی تواند اثبات عصمت یا اثبات عدم ظلم را برای کسی داشته باشد.
درجمع بندی بحث کوتاه آیات، این نکته به ما گوشزد می شود که انتخاب امام به نص الهی است. چون باید امام مردم را به راه خدا دعوت کند. ما در قرآن آیاتی را می یابیم که: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» پیامبر و امام قرار است مردم را به راه پروردگار، به حکمت و موعظه احسن دعوت کند که در مورد این ها با هم گفتگو خواهیم کرد.
در بیان پایانی مرحله اول؛ می خواهم به موردی اشاره کنم. چون در بحث آیات هستیم، این نکته خالی از لطف نیست که این جا هم برای ارتباط قلبی و عملی ما با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و هم این که مسأله امامت و هدایت را واقعا مسأله سطح بسیار بالایی بدانیم، شاید یکی از عللی که خداوند به این اندازه به مسأله امامت و امام اهمیت می دهد را می توانیم در این آیه از قرآن جستجو کنیم و این آیه اتفاقا به ما می گوید که همراهی پیشوایی انتخابی بشر در تمام مراحل زندگی تا زندگی ابدی او را رقم می زند.
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ و لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»
سوره اسرا آیه ۷۱
دقت بفرمایید ندای حرف در خصوص قرارگیری در صف سعادت یا شقاوت بر چه مبنایی است؟ بر مبنای پیشوایی است که در دنیا برای خود انتخاب کرده است. می گوید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاس» هرکسی را خداوند به امامش صدا می زند. بحث بسیار مهمی است. مثل داشتن سرگروه است که در دنیا چگونه ایم، در آخرت هم همان گونه ایم. پس باید دقت کنیم.
به بحث مقدمه برگردیم. گفتیم بعد از وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مردم در انتخاب امام به دو دسته تقسیم شدند. بحث خیلی مهم است!
با توجه به این آیه و آیات مربوط به امامان هدایت الهی و پیشوایان ظلالت که در قرآن آمده، باید به این نکته توجه ویژه ای داشت که قطعا یک گروه اهل سعادت است و این گونه نیست که گروه هایی اهل سعادت باشند. تنها یک گروه اهل سعادت است و نکته تذکری هم برای خودمان که جایگاه ما نسبت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در حوزه خدمتگزاری، در حوزه بحث اطاعت از اوامر ایشان چگونه است؟ و ان شاءالله طوری باشیم که در صحرای قیامت ما را به امام عصرمان ندا بدهند.
عنوان دوم: تعریف لغوی امام
قبل از این که وارد بحث کلامی پیرامون تعریف امام و خلیفه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله شویم، به بررسی مختصر لغوی در خصوص کلمات مورد استفاده مان در مباحث آینده می پردازیم. این موضوع به ما خیلی کمک می کند تا مسلط به آن لغتی شویم که استفاده می کنیم و بتوانیم بار معنایی آن را خیلی خوب به کار ببریم.
چهار واژه این جا انتخاب کردم: امام، ولی، خلیفه و حاک. هرکدام از این ها معنی دارد. بعضی ها با هم مترادفند و بعضی ها از شئون یکدیگر هستند که ان شاءالله خدمت شما می گویم.
امام:
امام از ریشه «ا م م» امامت می آید. به معنی پیشوا و کسی که به او اقتدا می کنند.
راغب اصفهانی در مورد امام جماعت می گوید: امام جماعت فردی است که معمومین به او اقتدا می کند.
ولی:
اما در مورد کلمه ولی؛ ولی از ماده وَلَیَ، ولایت به معنای سرپرست و عهده دار امری می آید. ولایت از مفاهیم ذات اضافه است و به دو طرف نیاز دارد؛ یعنی وقتی ولایت کسی هست، حتما متولیانی هستند که تحت سرپرستی او باشند. البته ولایت شامل اقسام تکوینی و تشریحی و احکام شرعی نیز می باشد.
خلیفه:
خلیفه از ریشه خَلَفَ یخلِفُ خلافت به معنی جانشین است که این تعریف مربوط به لسان العرب می باشد که در فایل متنی آدرس این تعاریف هم آمده است. خلیفه باید خلاء حاصل از فقدان مستخلف عنه، یعنی کسی که جای او را پر می کند را داشته و دارای جمیع خصوصیات وی باشد. به عنوان مثال می دانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا می روند و آیه قرآن می فرماید: «ان الدین عند الله الاسلام». دین باید پا برجا بماند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران است. پس خلیفه وی، خلیفه ای است که باید این اسلام را تا قیامت اقامه کند. پس باید تمام شئون پیامبر صلی الله علیه و آله را غیر از نبوت دارا باشد.
حاکم:
حاکم از ماده حَکَمَ یا حکومت می آید و به معنای فرمانروا است. حاکم کسی است که امر و نهی می کند. حکومت هم مانند واژه پیشین از مفاهیم ذات اضافه است. یعنی تا حاکم و محکوم نباشد، اصلا حکومت صدق نمی کند. حکومت از شئون و مقامات خلیفه است. بالفعل نبودن حکومت هم منافاتی با خلافت و ولایت و امامت ندارد و موجب سلب مقام وی نیست. خداوند می فرماید:
«یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ»
آیه ۲۶ سوره ص
در این آیه ملاحظه می کنید که امامت و خلافت به جعل الهی است و چون خلافت الله مطلق است، خلافت خلیفه خدا هم مطلق است. حکومت با فاء تفریع، یعنی فرع بر خلافت برای حضرت داوود علیه السلام عنوان شده است.
این ها چهار تعریف خلاصه از بحث امام و خلیفه و ولی و حاکم بود که ان شاءالله با این تعاریف در آینده کار داریم. چون پرکاربرد است. اول تعاریف آنها را گفتیم که هر جا که می گوییم خلیفه، نگوییم حالا هر شخصی می تواند باشد. نه خلیفه باید خلاء حاصل از مستخلف عنه را طبق لغات عربی که مورد توافق همه مسلمانان است، پر کند. ولی و امام به معناهای گفته شده است و حاکم یکی از شئون خلیفه و امام و ولی است که می تواند تحقق پیدا کند یا نکند. باء تفریع یعنی فرعی از آن است. ممکن است امام حکومت پیدا نکند. حضرت ابراهیم علیه السلام حکومت به آن معنای ما را نداشتند اما امامتشان به جعل الهی در جای خودش بوده.
عنوان سوم: تعریف کلامی امام
در بحث کلامی تعریف امامت، تعریف جامع و کاملی از منظر علم کلام است. ابداع علم کلام را شاید بتوان به صحابه بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و موالی راستین مولا امیرالمؤمنین علیه السلام ابوذر غفاری نسبت داد و پرورش آن را مرهون تلاش دانشمندانی در شیعه نظیر خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی رحمه الله علیهم دانست. این علم در غیر شیعه نیز بحث است و افرادی چون تفتازانی، قاضی عضدالدین ایجی و سایر از عامه هم در باب آن آثار مهمی را تدوین کرده اند. با توجه به خط سیر مطالعه تطبیقی مان که بحث قرآن را صحبت کردیم (البته بسیار کوتاه، چون مجالمان بسیار کوتاه است و فقط سرفصل ها را خدمت دوستان و مطلع هایی برای مطالعه ارائه دهیم و الا این بحث در قرآن کریم بسیار مفصل است) اما آن چه که در حد بضاعت زمانی ما در گفتگویمان ارائه شد، در مورد قرآن و تعریف لغوی و این جا هم بحث علم کلام، با توجه به این سیر تطبیقی که بر قرآن و لغت شناسی پیش رفتیم، اینک به بررسی تعریف مصداق امام در این علم به عنوان گامی دیگر از بحث مطالعه مان در حوزه بحث مشترکات تطبیقی می پردازیم.
تعریفی که علامه حلی رحمت الله علیه از امامت دارند، با تعریف تفتازانی که از علمای عامه هستند، تقریبا یکسان است و آن هم به این صورت است:
« الامامه رئاسه عامّه فی الدّین و الدّنیا لشخص من الاشخاص نیابه عن النّبی (خلافه عن النبی)»
امامت ریاستی بر مردم است، در امور دین و دنیای ایشان برای یک شخص از اشخاص که او به نیابت یا خلافت از پیامبر صلی الله علیه و آله این کار را انجام می دهد. این تعریف غیر از یکی از فرق اسلامی که دیگر اثر خاصی از آن ها نیست، مورد اتفاق سایرین است. با رجوع به این تعریف، مطالبی را ان شاءالله به دست می آوریم که خدمتتان عرض خواهم کرد.
سه نتیجه ظاهری از تعریفی که ارائه کردیم، می توانیم بگیریم:
۱- امامت خلافت الرسول است. چون گفته نیابه عن النبی، خلافه عن النبی. پس امامت از شئون نبوت است و رسالت رسول الله صلی الله علیه و آله است. پیامبر صلی الله علیه و آله شئونی داشتند که از آن جمله عصمت بوده که در همه امور، دریافت و ابلاغ و تربیت مسلمانان و همه این ها بوده که ان شاءالله بعدا مفصل تر خدمتتان خواهیم بود. پس به طور کلی امامت خلافت الرسول است، پس باید شئون نبوت را داشته باشد. در بحث خلافت مفهوم لغوی از لسان العرب گفتیم که خلیفه باید خلا مستخلف عنه را پر کند.
۲- خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله همه وظایف او را به عهده دارد. پس غیر از نبوت، ما بقی خصوصیات برای او معتبر است. می دانیم مطابق تعریف خلیفه پس باید ویژگی هایی داشته باشد که رسول الله صلی الله علیه و آله واجد آن ها بوده اند. یکی از این ویژگی ها، ولایت همه جانبه و مطلق است که ان شاءالله به آن خواهیم پرداخت و آیات آن را در شب آخر تقدیم می کنم.
۳- ریاست در امور دین و دنیا به ابعاد وجودی امام اشاره دارد. چنان چه وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله ذو وجوه بوده اند، پس جانشین ایشان هم باید ذو وجوه باشد. از این رو در تمام موارد از جمله شریعت، عدالت، اقامه حدود، تفسیر راستین کلام خدا و حتی تفسیر راستین سنت رسول الله صلی الله علیه و آله باید به آن ها مراجعه شود. ریاست در امور دین فقط به اقامه حدود نیست؛ بلکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خودشان هم مبین و هم مفسر قرآن بوده اند و هم در مقام تزکیه و تعلیم مردم بوده اند. جانشین ایشان هم در این امور باید دارای گنجینه های علمی خاصی برای هدایت مردم باشد.
این هم سه مفهوم بسیار خلاصه و تیتروار از بحث کلامی امامت.
ممنون از همراهی شما، به پایان بحث شب اول رسیدیم. لازم می دانم چند نکته را به بزرگواران ارائه کنم؛ این که این بحث بسیار گسترده و وسیع است که ما می خواهیم در سه شب، در کمتر از یک ساعت در خدمتتان باشیم، قطعا فقط می توانیم تیترهایی را خدمت شما بزرگواران بگوییم و البته نتایج بسیار خوبی را بگیریم. اما مطالعه دقیق تر و عمیق تر در حوزه آیات قرآن و تفاسیر آن، بحث علم کلام و لغت شناسی، قطعا زمان و ساعت های بسیار مفصل تری را می طلبد. آنچه که در بحث مطالعه تطبیقی مد نظر ماست، این است که از هر چشمه گوارایی، جرعه ای را بنوشیم و در بحث مطالعه تطبیقی مان ان شاءالله استفاده کنیم. در حوزه قرآن آیاتی را در بحث امامت آوردیم. در لغت شناسی اشاراتی کردیم. در بحث علم کلام که بسیار پیچیده و دارای زوایای مختلفی است، تعریفی را آوردیم و از ظواهر آن استفاده کردیم. زنجیر وار به همه و همه این بحث ها خواهیم پرداخت که امامت بحث بسیار مفصلی است. امامت از اصول دین است. امامت بحثی نیست که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را رها کرده باشند. امامت بسیار والاتر از بحث فروع دین است که پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن تأکید ویژه داشتند. پس قطعا در حوزه امامت هم بیاناتی دارند. چه این که خداوند در قرآن بحث انتخاب امام را به خودش نسبت می دهد و امام را دارای سجایای ویژه ای می داند و همه این ها برای این است که خداوند برای هدایت بشر اهمیت ویژه ای قائل است.
خلاصه بحث جلسه اول:
دلیل ما بر مدعای منصوص بودن امامت از آیات قرآن، وجود آیاتی است که تمام و کمال انتخاب، حمایت و هدایتگری امام را خداوند به خود نسبت می دهد. همچنین از بررسی مقوله کلامی امام این نتیجه را یافتیم که خلیفه باید خلاء ناشی از مستخلف عنه را پر کند. پس باید دارای شئون پیامبر، غیر از نبوت باشد و وظایف او را انجام دهد. این امور نیازمند حداقل دو مقوله علم و عصمت است که باز هم از عهده تشخیص بشر برای انتخاب آن در مورد فرد دیگر خارج است. بنابراین با دو مبنا بر منصوص بودن امام ان شاءالله امشب را به پایان می رسانیم و ادامه بحث را در شب های آینده خدمت شما هستیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه
دیدگاهتان را بنویسید