کارگاه آموزشی شماره ۱۷۵ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نوزدهم

صوت کامل بخش اول
اعوذُ بِالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
لا حَولَ وَ لا قُوّهَ اِلّا بِاللهِ العَلیِ العَظیم تَوَکَّلتُ عَلی الحیّ الّذی لایَموت اَلحَمدُلِله رَبِّ العالَمین اللهُمّ صَلّ عَلی حَبیبکَ وَ حَقیقَهِ نورِک وَ خاتمِ رُسُلِک ابی القاسِمِ مُحَمّد صلی الله علیه و آله وَ عَلی آلِهِ الطّیّبینَ الطّاهِرین المَعصومین سیَّما بقیّهِ الله فِی السّماواتِ و الاَرَضین وَ اللّعنُ الدّائِم عَلی اَعدائِهِم وَ مُخالِفیهِم وَ مُنکِری فَضائِلِهِم اِلی یَومِ الدّین
تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلامتی آن بزرگوار استمداد بطلبیم از حضرات معصومین علیهم السلام، خاصّه ابن الرضا جواد الائمه علیه السلام و مادر ایشان حضرت زهرا سلام الله علیها صلوات بفرستید.
شب جمعه است، یاد می کنیم از همه کسانی که در راه دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام و خدمت به حضرتش و غدیر آن بزرگوار زحمت کشیدند. محدثین شیعه، بزرگان، صاحبان قلم، صاحبان بیان، مرحوم علامه امینی، میرحامد حسین شرف الدین، علامیین مجلسیین، همه را یاد می کنیم، مرحوم آیت الله حاج حسن امامی، گذشتگان خودتان، پدر من عاصی صلواتی قرّاء تقدیم کنید.
در باب خدمت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و غدیر آن حضرت همانگونه که اشاره شد و اشراف هم دارید، بدون داعی و انگیزه نمی شود. لذا هرچه انگیزه ها زیادتر شود، ما را در رسیدن به هدف مقاومتر خواهد نمود. انگیزه هایی اولیه هست که ما را به سوی غدیر و خدمت به غدیر و تبلیغ آن حرکت می دهد. انگیزه هایی ما را ثابت قدم می دارد. لذا بحث ما این هفته در ادامه بحث انگیزه ها در مورد غدیر خواهد بود. بحثی را شروع کردیم، از ۱۱ انگیزه. ان شاءالله به فضل الله، مروری می کنیم بر مباحث جلسه گذشته و وارد بحث جدید خواهیم شد.
انگیزه اول این بود که تبلیغ غدیر امری است، واجب نه صرفاً مستحب و ۱۰ مورد دیگر از انگیزه هایی که قبلاً اشارتا توضیح دادیم، فعلاً مرور می کنیم و وارد همان بحث تبلیغ غدیر به عنوان یک وجوب می پردازیم. اولین بحث را بعد از بحث وجوب، خود امر به معروف که واجب است و ارتباط آن با بحث تبلیغ و مهندسی تبلیغ را در آینده بیان خواهیم کرد؛ به شرط حیات ان شاءالله. حاکم بودن غدیر بر همه مسائل دین، غدیر بزرگترین کلید مصلحت همه انسانها، غدیر برای همه اهل عالم است. غدیر حساس ترین فراز، برای مقابله با دشمن است. راه غدیر، مقابله با همه راه های ضد خداست. دفاع از غدیر، حق غدیر و غدیر معدن علم برای همه بشریت است. خدا و رسول و امامان پیشگامان هستند، برای تبلیغ غدیر. قرآنی بودن واقعه غدیر و تأیید خداوند. هر کدام از این موارد را اگر شما مرور بفرمایید، خودش یک منبر و یک محتوا خواهد بود. ۱۱ مطلبی که اینجا عرض کردم، به عنوان بحث انگیزشی هر کدام را خودتان پسندیدید، می توانید به عنوان یک محتوا انتخاب کنید. در همین بخش انگیزه ها در کتاب مهندسی تبلیغ هم متن آمده، دلایل آن آمده و می توانید به عنوان محتوا استفاده کنید.
صحبت ما راجع به این موضوع بود که تبلیغ غدیر امری واجب است، نه صرفاً مستحب. یک سری مراحلی دارد. ما مراحل بحث وجوب را ۳ قسمت کردیم. قطعاً شما برخورد خواهید کرد. یک مطلب که اگر دقت بفرمایید، این است که انگیزه اول و بزرگترین انگیزه ای که شما باید دنبال کنید، این است که هم خودتان واقعاً به این اشراف و اعتقاد برسید و هم دیگران را که انگیزه ای است به نام وجوب. واقعاً تبلیغ غدیر واجب است. آدم مردد می شود، تشکیک وارد می کنند. لذا ما باید دقت کنیم این چیدمان را تحلیل کنیم، تجزیه کنیم و ماحصل آن را درآوریم. بحث امر واجب به تبلیغ غدیر با ۶ قرینه اگر نظر مبارک شما باشد، ما بیان کردیم که به ادله ۶ گانه قرائن از خود متن خطبه غدیر و همان فرمان «فَلیُبَلّغ» ثابت کردیم به ۶ قرینه، که تبلیغ غدیر امر واجب است. اما این جلسه صحبت ما، راجع به دومین موضوع خواهد بود و سومین موضوع. با این ادله که خود وجوب مهندسی تبلیغ غدیر با توجه به اهمیت جایگاه آن در اعتقادات است که عرض خواهیم کرد.
ما وجوب مهندسی تبلیغ غدیر را دو قسمت می کنیم:
۱- وجوب نقلی
۲- لزوم عقلی
وجوب نقلی مهندسی تبلیغ غدیر:
در بحث اینکه ما باید به سمت حساب شده کار کردن، بررسی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، یک طراحی قوی، پیش بینی آینده، نسل امروز، دقت و تأمل در تاریخ گذشته تبلیغ غدیر همه این موارد را که بگوییم، بحث مهندسی است. ما را در بحث نقل به این مطلب می برد که چرا ما باید به این سمت ببریم؟ ما دستور داریم. ببینید یکی از نکات خیلی جالب برای بیان زیبا داشتن، همین زیبایی های کلام پیامبر صلی الله علیه و آله است در خطبه غدیر. چقدر زیبا، این کار مهندسی شده و بحث غدیر و تبلیغ آن بین خانواده ها تقسیم شده است. یک موقع بنا است یک کاری انجام شود، بیان می کنند که این کار و پروژه ای که باید اجرا شود، به یک گروه خاصی سپرده می شود. اگر کار سنگین باشد، آن گروه خاص نمی توانند از پس آن کار بر بیایند. یا یک مؤونه بسیار قوی می خواهد. اما ببینید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سفره ای را پهن کردند، به نام تبلیغ غدیر و وجوب آن را قطعی کردند. در این تبلیغ تقسیم کردند در سال ۱۰ هجری تا به امروز و تا قیامت بین همه خانواده ها. یعنی چه؟ بنا نیست یک قشر در بحث تبلیغ مؤونه سنگینی را بپردازند. ممکن است که یک موقعی از پس این کار برنیایند. لذا اگر خانواده، خانواده شد، این زیباترین شیوه مهندسی تبلیغ است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در ۱۰ هجری آمدند با یک امر تبلیغ، با یک عبارتی که «الوالِدِ الوَلَد» غدیر را به خانه های ما بردند. امروز این افتخار برای تک تک ماست که این شیوه بسیار زیبا کار را سرشکن کرده، برای من و برای شما و برای دیگران، و تسهیل در امر فراگیری غدیر و تبلیغ غدیر انجام شده.
بار غدیر و تبلیغ آن وقتی تقسیم شد، یک نکته هست. چرا وجوبش بر ما؟ به خاطر این است که شما در شهر خودتان، هر شهری که زندگی می کنید، ما در شهر اصفهان و یا شما در شهرهای مختلف این کشور و هر جایی یک نکاتی هست، می گویند آقا بعضی از نکات یا منشور شهروندی است و کاری ندارند که شما در چه سلیقه ای هستید. می گویند اگر اینجا زندگی کنید، باید تابع ترافیک آن منطقه باشید و قوانین آن منطقه را رعایت کنید. کار درست و پسندیده ای است وگرنه هرج و مرج می شود. لذا باید همه تابع باشند و هیچ عضوی نمی تواند خودش را مستثنی قرار بدهد. وقتی که شما دقت می کنید، حالا من چون از نزدیک خیلی ارتباط داشتم، ساعت هایی که قبلاً بود و حالا الکترونیکی شده، یا شاید شما کمتر داخلش را دیده باشید، وقتی نگاه می کردی این چرخ دنده هایی که به هم ارتباط داشتند، هر چرخ دنده، وظیفه ای داشت. یکی از این چرخ دنده ها که خراب می شد و یا مشکلی پیش می آمد، در کلیت این ساعت مقداری تزلزل می شد. حرف ما این است؛ چرا تبلیغ غدیر بر من واجب است؟ چون پیامبر صلی الله علیه و آله، تبلیغ غدیر را بین خانواده ها تقسیم کردند. کار را سبک کردند. اگر منِ نوعی در تبلیغ غدیر کوتاهی کنم و یا خانواده من کنار برود، بدانیم ما در غدیر تزلزل ایجاد کردیم. ما همان یک چرخ دنده یا زنجیر یا حلقه ای هستیم که با به میدان نیامدن و تبلیغ نکردن باعث می شویم، اختلال ایجاد شود.
مگر چقدر یک خانواده، در بحث تبلیغ اثر دارد؟ یا بار وجوب که بر آن وارد می شود، اصلاً اثر دارد؟ می گوییم اثر دارد و باید انگیزه قوی برای تبلیغ غدیر باشد. حالا دقت کنید. وقتی شما کنار دریا هستید، ببینید چه وسعتی این دریا دارد! الله اکبر. شما کنار دریا ایستاده اید، سنگی را برمی دارید و به این آب می زنید. موجی ایجاد می کند. اما اگر دقت کنید، این موج با چشمی که شما شاید ۱۰ متر،۲۰ متر ببینید و بیش از این ظاهر، موجی که در دریا می افتد را نمی بینید. اما امروز اگر دقت کنید، همه دانشمندان و کسانی که در این باب دقت می کنند، خود شما هم اگر دقت کنید، هست. تا آخرین قطره دریا این یک دانه سنگ اثر گذاشت. من نمی بینم. اگر کل فضای دریا، یک حجم مکعبی از آب را در نظر بگیریم؛ شما یک انگشت داخل آب فرو کنید، به تمام آن مولکول های آب فشار وارد می شود. بدنتان را نگاه کنید، یک کسی انگشت می گذارد و شما را فشار می دهد. درست است که وزن شما باعث می شود زمین نخوری اما این انگشت در بدن شما، روی تمام بدن، سلول ها و مولکول هایش اثر می گذارد. خوب دقت کنید که این مثال ها را برای چه عرض می کنم. می خواهم به خاطر اینکه در هر دو کار مثبت و منفی، یک نفر می تواند روی کل جامعه و کل بشریت اثر بگذارد. چه مثبت و چه منفی. بعضی وقت ها اثر آن محسوس نیست اما نمی شود انکارش کرد. یک خانواده عضوی است از کل خانواده هایی که بار غدیر بین آنها تقسیم شده است. حالا دقت کنید همین ساختمانی که اینجا هست یا هر کس صدای ما را می شنود. به یک مجموعه ای که ستون های زیادی دارد، دقت کنید. هر کدام از این ستون ها، باری برایش طراحی شده است. دوستان آنهایی که اهل فن هستند، می دانند. دقت شده تمام نیروهای برش، نیروهای فشار، پیچش همه بر سطح طراحی شده است. سطح میلگرد، مقاومت بتن یک ستون طراحی شده است. شما می گویید این ستون حذف شود، هیچ اتفاقی نمی افتد. من می گویم واجب است، این ستون دقیقاً همین جا باشد و دقیقاً کسی نباید دستش را بگذارد. اگر این کار را کرد، خلل در کل ساختمان و بنا ایجاد می شود. شما این را اعتقاد دارید؟ بنده به این مطلب ثابت می کنم. طبق کلام پیامبر صلی الله علیه و آله، اگر فقط یک خانواده شیعه، یک خانواده از بشریت، غدیر را تبلیغ نکند، خلل وارد شده است.
می گویید چطور؟! فقط برگردید به حدود ۸۰ روز بعد از غدیر، کم یا زیاد. اگر این ستون های خانواده ها، الوالد الولد و شاهد برای غائب اجرا می شد، مگر ستون ها قطع می شد؟ بحث تبلیغ حذف شد و آنگاه در پیکره اسلام خلل وارد شد. چه خللی وارد شد؟ دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و کسی که معرفی شده و بیعت گرفته شده برای او در غدیر، به راحتی دست ها بسته، عمامه از سر برداشته و با پای برهنه، طناب بر گردن می کشند. دیگر واضح تر از این؟ نمی خواهم الان روضه بخوانم. اما غدیر سرشار از روضه است. من به رفقا عرض کردم، واقعاً باید برای غدیر با یک چشم خندید و با یک چشم گریه کرد. چشمی که می خندد، نوید روزی است که برکاتی دارد و چشمی که می گرید، در مصیبت آنچه بر غدیر وارد شده است. غدیر که بین خانواده ها تقسیم شد، مهندسی بزرگی بود. اما اینکه مردم انجام ندادند، این اختیاری بود. در طول تاریخ دیده ایم که مردم به اختیار خودشان مطیع پیغمبرشان شدند. بعضی وقت ها مطیع امامشان شدند. همین امروز در زمان حال هم همین طور است. خدا پیغمبر صلی الله علیه و آله را می فرستد. او را رکن قرار می دهد که مردم رجوع کنند و احکام بیان شود. آن وقت با پیغمبران چه کردند. تاریخ انبیاء را اگر بخوانید، پیغمبری که او را به خاطر اینکه سخن از رسالتش زد، با اره قطعه قطعه کردند. بنا نیست گوش بدهند. وجوب است در بحث تبلیغ غدیر، به این استدلال که عرض می کنم، بدین استدلال که با یک فن مهندسی بیان دقیق که آن ها ساسه العباد هستند، بار غدیر و تبلیغ تقسیم شد. اما چرا وجوب؟ بدین معنا که بیان کردم هر خانواده ای، چه شیعه باشد و چه غیرشیعه باشد، هر فرقه ای باشد، آقای خانواده است، پدر است. خود موضوعیت پدر، الا و لابد باید بگوید. نمی گوید برای چه؟ عواملش را باید بررسی کنیم، چرا به او نرسیده است؟
وجوب عقلی مهندسی تبلیغ غدیر:
چرا ما باید عقلاً به این سمت برویم؟ این بحث خیلی ریشه ای است. شروع آن در این چند جلسه انجام می شود. دقت و تأمل آن و ورود بزرگان، در این بحث و حتی تألیف کتب زیادی، تشکیل دانشکده ها و حوزه هایی برای این منظور، تخصیص بودجه های کلانی که دانشکده های بزرگی در کشور باید باشد که به موضوع مهندسی تبلیغ غدیر بپردازد، واجب است. الان بزرگترین دارالقرآن ها هست. بزرگترین مراکزی هست که در بحث تفسیر کار می کنند. در بحث چاپ خود قرآن، کار می کنند در هر صورت برای این که احکام دین از صلاه و صوم و زکات و حج تبیین شود، خیلی عالی است. باید در این فاز شروع به کار شود. خیلی دیر شده، گرچه آنچه که به ما رسیده، مهندسی شده رسیده است. انصافاً در این باب خیلی دیر شده است اما باید فرصت را غنیمت شماریم.
یک نوع کار تبلیغی و یک مبلغ تبلیغ، در بحث غدیر از کجا باید شروع کند؟ خیلی وقتها با بعضی از این مبلغین حتی از دانشجوها، خواهران و برادران، طلاب، حتی فضلا صحبت می کنیم، می گویند ما از کجا شروع کنیم؟ بیست سال، پانزده سال در حوزه بوده، دانشجو یا استاد دانشگاه است، نمی دانیم از کجا شروع کنیم؟ اما هیچ وقت از شما نمی پرسند که می خواهیم بحث طراحی یک ساختمان را انجام دهیم، این جور نیست که ندانیم کجا برویم و چکار کنیم. می گویند چکار داری؟ می گوید می خواهم یک ساختمان بسازم. با انگشت اشاره می کنند مگر تابلوی آن را نمی بینید، دفتر خدمات مهندسی. برو آنجا. آن هم ساختمان بزرگ شهرداری. خداحافظی می کند و می رود کارش را انجام می دهد. جداً این سؤال است که ما از کجا باید شروع کنیم؟ به کجا ختم کنیم؟ چه کسی تعیین کرده؟ چند جلد کتاب تألیف شده؟ درس نمای مختلف را مرور کنید. بله کلی گویی شده، بعضی از مطالب هم انجام شده است. محتواهای غدیر بررسی شده اما تلفیق بین این دو، بین یک علم به نام مهندسی و یک محتوای عظیم غدیر که این دو با هم عجین شده باشد، من ندیدم. مگر اولین بار کتابی که در دست شماست، اگر قبلاً آن را بدین صورت دیدید ، من در خدمتم بشنوم یا ببینم. خیلی کار عظیم است، من با بعضی از رفقا که شاید ۲۰، ۳۰ سال تا آن اندازه که می شناسم، در بحث غدیر کار می کنند، باور کنید می گویند: ما شروع می کنیم، فرازهای خطبه غدیر را با دقت ورود کردن و بعد درمی یابیم که عجب! امسال یک چیز یاد گرفتیم. سال های قبل هم همینطور بوده. عجب دریای جوشانی است این غدیر؛ هرچه به آن رجوع می کنی تو را سیراب می کند و تمامی ندارد.
یک همایش پیاده روی باید مهندسی شده باشد، الان تبلیغات خوبی هست. الحمد الله یکی دو سال است شروع شده و بعضی از بزرگان خدمت کردند، پرچم هایی را هدیه دادند. تبلیغ همایش پیاده روی و کاروان های شادی. حالا من یک نکته مهندسی شده از این قسمت را عرض می کنم: هر که صدای ما را می شنود و پسندید، خواست، عمل کند. چون ببینید پیاده روی و کاروان شادی خوب است، خود آن حالت شادی در آن روز بسیار عالی است. ما در غدیر شاد شویم، همین کافیست؟ بله فعلاً همین بس است. ما در مهندسی با چه برخوردی با مخاطب سخن بگوییم و از کجا شروع کنیم و به کجا ختم کنیم. من این عقیده را ندارم، شاد کنیم. بله شاد کنیم با چه محتوایی؟ غدیر، فقط به شاد کردن نیست. غدیر به تعلیم آموزه ها است. در کنار شادی چه چیزی داریم برای مخاطب بگوییم؟ یک ساعت پیاده روی، بعد هم سرود و تمام می شود. این چه برداشتی به دنبال خودش برد؟ بهترین کار مهندسی و جلسه مهندسی برای غدیر، این است که وقتی مخاطب حضور پیدا کرد، پس از این که از اینجا بلند شد رفت، ذهنش درگیر شود. یک ساعت، دو ساعت تا سال آینده درگیر شود. حالا گوش دهید ببینید چطور است. ما پیشنهاد کردیم، یک حرکت نمادین باشد. یعنی از یک جایی شروع و به یک جایی ختم شود. همان غافله ای که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله از مدینه حرکت کردند تا به مکه و بعد به وادی خم غدیر. حالا بحث مکه را شما در نظر بگیرید چهارده ذی الحجه چه اتفاقی افتاد؟ حرکت کردند، حدود سه روز و نیم، کم و زیاد تا رسیدند به وادی خم غدیر. آنجا چه اتفاقی افتاد؟ یعنی حرکت غافله یک مفهومی را برساند.
لذا ما اینجا بیان کردیم که وقتی حرکت می کنند، یک نفر شروع کند به سخن گفتن. ببینید این حرکت ما، از یک خیل عظیم حدود ۱۲۰ هزار نفر نمادین است. چه اتفاقی افتاده بود؟ اصلاً تاریخ را نگاه می کنیم. بین همین کسانی که شرکت کردند، مرتب غُر می زدند چرا باید برویم به خم غدیر؟ چه خبر است؟ مگر پیامبر صلی الله علیه و آله چه می خواهد بگوید؟ مگر چه امر مهمی است؟ چرا باید بعد از مناسک حج که خسته هستیم؟ من خودم در فرودگاه بودم. کسانی که شرکت کردند، می دانند وقتی مناسک حج تمام می شود، به شما می گویند نصف روز بایست در فرودگاه معطل باشی. می گویی نمی شود، می خواهم زود برگردم. یعنی این جور آدم خسته می شود. حالا آن زمان که آن طور پیاده و با چهارپا می رفتند، خسته می شدند. بعد یک مرتبه پیامبر صلی الله علیه و آله بگوید: باید یک جای دیگر، یک پروژه دیگر هم هست که باید انجام دهیم. حتماً هم باید بیایید. صدایشان در آمد. چه می خواهد بگوید؟ موضوع چیست؟ ایمان ها یکسان نبود، مرتب پچ پچ می کردند. او حرف می زد، بعضی ها تند رفتند جلو. اصلاً تاریخ می گوید این گروه که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود برگردید، یک وجه آن توطئه بود؛ حرکت کنند و جلوتر بروند. چون بو برده بودند، چه اتفاقی می خواهد بیافتد. بعضی ها هم حالت سستی، عقب عقب بیایند. چه می شود، ما نباشیم. لذا باید برگردند و آنهایی که هنوز نرسیدند، برسند. این ها نکته است. همه این حرفها اتفاق افتاده است اگر پانصد نفر پیاده روی می کنند، شما می توانید پنجاه پلاکارد دست اشخاص بدهید و این جملات را روی آن بنویسید. جملات را بالا بگیرند. یا رسول الله، برای چه باید به خم غدیر برویم؟ چرا باید این همه ما پیاده برویم؟ بعد از حج الوداع چه کار مهمی است؟
همه اینها باید با دست هم نوشته شود، تایپ نشود. یعنی من عقیده ام این است. برایم سؤال است. برای چه از مکه به وادی خم غدیر حرکت کرده است؟ این تابلوها و این پلاکاردها وقتی بلند شود و این غافله حرکت می کند، تمام این جملات که بیست تا جمله هست؛ تکرار ضرب در سه یا دو پنجاه یا شصت پلاکارد دستشان است، حرکت می کنند. چیز دیگر هم نه. مردم نگاه می کنند، همین پلاکاردها را که می بینند، کل معارف غدیر را می فهمند. نیمی از غدیر را فهمیدند. اگر این نباشد، چه اتفاقی می افتد؟ خب یک حرکت و یک پیاده روی است. بعضی ها می گویند پیاده روی خانوادگی است و ورزش می رویم. ما بناست غدیر را بگوییم. مثل شخصی که می خواست، برای جوان ها تعریف نماز را کند. گفت نماز بخوان، نماز نوعی ورزش است. وقتی به سجده بروی، اینجور بدنت انعطاف پیدا می کند، در رکوع این طور. چه ربطی دارد؟ واجب الهی است. آن را درجای خودش باید توضیح داد.
کاروان به آن مکان می رسند. باید شخصی توضیح دهد: مردم اینجا که جمع شدیم، به خاطر این است که پیامبر صلی الله علیه و آله سخن دارد. گفتاری از خطبه غدیر بیان شود. در خطبه غدیر چه فرازهایی بیان شده است؟
۱- ای مردم با علی بن ابیطالب علیه السلام بیعت کنید.
علی بن ابیطالب علیه السلام و غیر علی لا. سلام بر علی بن ابیطالب علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین بدهید. مردم! بدانید، بیان این لقب برای غیر علی بن ابیطالب علیه السلام حرام است. مبادا از عهدی که با علی علیه السلام می بندید، روی برگردانید. مگر اینها در خطبه غدیر نیست؟ مگر غافله به پای منبری که شما درست کردید، نرسیده است. یک نفر باید اینها را بگوید. وقتی گفته می شود، باز در ذهن تثبیت نمی شود. باید پلاکاردهای قبلی پایین بیاید و پنجاه تا صد پلاکارد بالا بیاید که این حرف ها رویش نوشته شده است. پس این نوع حرکت با کمترین هزینه، اثر آن صدهزار برابر از اینکه فقط پیاده راه بروند، بیشتر است. امتحان کنید و اثر آن را از خود مردم بپرسید. وقتی من پلاکارد را نه تایپ شده و دست نویس دارم، یعنی عقیده خودم است.
۱. یا رسول الله ما پیام شما را شنیدیم.
۲. یا رسول الله ما امام برای خود برنمی گزینیم.
۳. یا رسول الله عهدی که امروز با علی بن ابیطالب علیه السلام بستیم را نمی شکنیم.
۴. یا رسول الله عقیده ما تغییر نمی کند.
این عین عبارات خطبه غدیر است که در آن روز با علی بن ابیطالب علیه السلام بیعت و اقرار کردند. بیعت نامه امضا کردند. عهدنامه غدیر را تقبل کردند. این فقط، یک قافله است و باید روی آن فکر کرد و محتوا را بررسی کرد. اگر اینگونه بشود، بهتر است یا اینکه فقط قافله برود و یک شاخه گل تکان بخورد؟! شما که مهندسین آینده غدیر هستید، کدام را می پسندید؟ این انتظار نباید از من باشد. سال آینده شما مهندسین تبلیغ غدیر، باید برای قافله غدیر طرح داشته باشید. اگر نداشته باشید، جامعه غدیر و تشیع سراغ چه کسی برود؟ اگر باید طرحی برای غافله های غدیر اجرا شود، سراغ کدام دانشکده و کدام کارشناس باید رفت؟ این یعنی وجوب آن پرداخته نشده است. این یعنی همه حرف کتاب مهندسی تبلیغ غدیر، از کجا شروع کرد و تا کجا پیش رفت، با چه برخورد و چه بیانی، همین نقشه راه است و ترتیب دارد. باید ترتیب آن را رعایت کرد.
فیلم و انیمیشن یکی از موارد تأثیرگذار است؛ هم در کشور خودمان و هم کشورهای دیگر. آنقدر روی مخاطب اثر می گذارد که حتی کودک چهارساله هم روی تلفن همراهش آن را دنبال می کند. به این خاطر که وقتی بناست این فیلم ساخته شود، دقت زیادی می شود. بزرگانی استخدام می شوند. هزینه پرداخت می شود. بزرگترین کارگردان و بهترین بازیگران، همه مرتب می شوند و بعد طرح داده می شود. وقتی تقدم و تأخر طرح بررسی شد، سراغ بودجه می روند و بعد شروع به نوشتن می کنند. انتخاب می شود که چه کسی فیلمنامه نویس و مجری باشد. اجرا می شود و تکرار می شود تا مطلب دقیق به مخاطب برسد. کلمه به کلمه اینها ساعت ها فکر شده است. وقتی پلانی اشتباه می شود، کارگردان متأثر می شود و بازی بازیگر تکرار می شود. اگر نشد، باز فردا انجام می شود. همه اینها برای اینکه یک ساعت فیلم تهیه شود، برای اینکه چند میلیون یا میلیارد مخاطب را سرجای خود نگه دارد و اثر پذیرد.
در بحث تبلیغ غدیر هم همینطور است. چرا باید نسبت به این مطالب بیگانه باشیم؟! گاهی اشخاصی نسبت به این موضوع سرد برخورد می کنند. شما عزیزانی که بناست برای غدیر کار کنید، این نوع چیدمان ذهنی را دقت کرده اید؟ آیا اگر به این سمت برویم، مفید خواهد بود؟ اگر مفید است که حتماً اینطور است، ان شاءالله شما عزیزان به این سمت خواهید رفت.
بحث وجوب تمام شد و بقیه مطلب در بحث فروعات گفته می شود. در بحث وجوب هم فروعاتی هست. ۸ فرع را دیدیم که در کتاب ۲۶ فرع آمده است. وقتی بحث وجوب است. باید فروعات آن هم بیان شود. من چند مورد را الان بیان می کنم.
فروعات مهندسی تبلیغ غدیر:
۱- فرض کنید پنج نفر هستند و باید پنج نوع کار تبلیغی غدیر کنند. بحث وجوب تبلیغ غدیر، عینی است و تردیدی در آن نیست. اما یک جایی تبلیغ غدیرکفایی خواهد شد، چه موقعی؟ تنها جایی کفایی خواهد شد که پنج نفری که بناست پنج کار انجام دهند، این پنج نفر به ۵ نوع کار نگاه می کنند. یکی منبر رفتن، یکی مهیا کردن جلسه و یکی پذیرایی است. اصل اینکه این پنج نفر باید تبلیغ غدیر کنند، وجوب عینی است و تردیدی در آن نیست. اگر یکی از این نفرات، در این پنج نوع کار گفت من منبر می روم و بیان غدیر با من باشد، این شخص نسبت به این پنج نفر کار را تمام می کند و حق مطلب را ادا می کند. این بیان و منبر برای آن چهار نفر وجوب کفایی می شود. از گردن بقیه برداشته شد. در این مجلس یک نفر صحبت می کند، اما آن چهار مدل تبلیغ نسبت به این چهار نفر وجوب عینی باقی می ماند. نمی شود که یک نفر حرف بزند و کسی پذیرایی نکند. دیگری چیدمان مجلس نکند و دیگری دعوت نکند! پس به این فرع دقت کنید. اینکه چه موقع تبلیغ غدیر، کفایی است، فقط همین جا است. اشتباه نکنید، اصلاً بحث وجوب کفایی برای غدیر نداریم. اگر اینجا نشستید و درس می خوانید و بناست مهندس تبلیغ غدیر شوید، این واجب از اقشار و گروه های مختلف برداشته نشده است. مگر اینکه آنها مطمئن شوند، شما حتماً مهندس می شوید و بگویند خدا را شکر. اما اگر تردید کنند، این جمع بنا نیست مهندسین تبلیغ غدیر آینده شوند. باید فکر کنند و وجوب می شود برای آنها وجوب عینی.
۲- یک فرع دیگر این است: برای بحث تبلیغ غدیر تخفیف نیست یا برداشته نمی شود. ما نماز را دیده ایم. خود نماز به این چنینی برای بعضی ها در مواقع خاص برداشته می شود. اما وقتی نگاه می کنیم، ما هیچ جا ندیدیم که برای بحث ولایت و غدیر بگویند از کسی برداشته شده باشد. از این گروهی که این گوشه بازار هستند، از آن گوشه راننده های اتوبوس، از تاکسیران ها، پزشک ها، از هیچ گروهی بحث تبلیغ غدیر برداشته نشده است. متأسفانه بعضی وقت ها گفته می شود تبلیغ غدیر برای شما حوزه ای ها و فضلا است. شما یک کاری کنید ما که داریم رانندگی مان را می کنیم، ما که پزشکی مان را می کنیم، ما مهندسی خودمان را می کنیم. جواب چیست؟ جواب این است که بحث تبلیغ غدیر، بر همه افراد کسانی که هستند، واجب است. اما اگر در آن نوع کار مطمئن شدید که یک گروهی دارند این کار را خوب انجام می دهند، شما به یک نوع دیگری از کار غدیر بپرداز؛ نه اینکه بروی به یک نوع دیگری مثل تجارت خودت بپردازی. لذا فضلای حوزه و طلاب در این زمینه استادند؛ اگر داری فقه و اصول و ادبیات را می خوانی، باید مطمئن شوی در بحث دوره ها و آموزش و تألیف، گروهی هستند که کار می کنند و کارشان هم قوی است و هیچ جای خللی نیست. اگر این نیست، تو به یک کار دیگری از نوع دیگری از تبلیغ بپرداز.
۳- در بحث وجوب، کاری به شما محول می شود. پیشنهاد می شود. شما می شوی مهندس تبلیغ غدیر که بعد هم شما باید دیگران را تبلیغ کنید. این کار شما سه مرحله دارد. مثلاً سه شب اعلام کردید، جلسه اول این کار را راجع به غدیر می کنم. جلسه دوم و جلسه سوم به من واگذار می شده و وجوب این کار به من وارد می شود. من باید چه کار کنم؟ من به امکاناتم نگاه می کنم. امکانات من هرچه هست، آن نوع برای من واجب می شود. اگر مرحله دوم را نمی توانم انجام دهم، همان مرحله اول برای من واجب می شود. این سه قسمت که به هم گره نخورده است. اگر قسمت اول اجرا شود، دو قسمت دوم خراب شود. یک جایی وجوب برداشته می شود. حالا دقت کنید آنجایی که وجوب برداشته می شود، این است که شما وقتی مرحله اول را انجام دادی، مرحله دوم و سوم را نمی توانی انجام دهی. کار شما ضایع می شود و هدر می رود. وقت شما تلف می شود. هزینه کردی اما هیچ نتیجه ای نداد. مثلاً بنا است شما پنجاه سری یا پانصد سری از یک جزوه بزنید. این جزوه را می زنید. جزوه به روز است، باید فردا توزیع کنید اما می بینید نمی شود. اگر بزنید و هزینه کنید، خیلی هم قشنگ است اما نمی شود اینجا توزیع کنید. پس انجام آن جزوه بر شما در آن مرحله واجب نیست. اما یک وقت کاری انجام می دهی که ارتباطی با مرحله دوم و سوم شما نخواهد داشت. این خیلی مهم است و دقت و تأمل در این نکته خیلی زیاد است.
پس ببینید فروعات زیادی هست. من حدود سه تا را عرض کردم، پنج تا را هم ان شاءالله در جلسات بعد عرض می کنم. شما هم به این بیست و شش فرعی که بیان شده است، در بحث وجوب کتاب دقت کنید.
نتیجه بحث:
برای تبلیغ غدیر، ما نیاز به داعی و انگیزه داریم. هم برای خودمان که بنا است مهندس تبلیغ غدیر شویم و هم برای دیگران که بنا است به ما اعتماد کنند. پس مهمترین مسئله در مهندسی تبلیغ، انگیزه است. انگیزه ها را پیدا کنید. بیان کنید و مباحثه کنید. در رأس انگیزه ها، این عنوان که تبلیغ غدیر واجب است، باید باشد. حالا که واجب است تبلیغ، باید چه شکلی تبلیغ کنیم و فروعات آن چیست؟ خداوند باری تعالی، همه را موفق در بحث تبلیغ غدیر و ادای این دینی که به گردن ما هست؛ قرار دهد. در این جلسه عزیزان و بزرگوارانی که تصمیم جدی گرفتند، برای تبلیغ غدیر خداوند متعال به برکت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ذهن و فکر و وقت شان را ان شاءالله با برکت قرار دهد تا در بحث تبلیغ غدیر موفق و مورد تأیید باشند.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا علی مدد
صوت کامل بخش دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
الهی و انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی الهی قو علی خدمتک جوارحی واشدد علی العظیمه جوانحی وهب لی الجد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخدمتک
در ادامه بحثمان متوسل شدیم به کلام مولا علی علیه السلام در دعای کمیل «قو علی خدمتک جوارحی». از حضرت می خواهیم که ان شاءالله ما را در ولایت ایشان ثابت قدم نگه دارند و ما را در تبیین معارف و تبیین فضائل آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام موفق کنند که شرمنده آن آقا نباشیم. بحثی که داشتیم در مورد احادیث وصایت بود. امروز ورود پیدا می کنم در بحث احادیث اهل سنت درباره احادیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام.
سه بحث تقریبا می ماند از مباحث وصایت در احادیث شیعه؛ بحث ویژگی های اوصیاء انبیاء، بحث ویژگی های وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بحث خصوصیات و فضائل و ویژگی های اوصیای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که هرکدام آن با روایات که ما نگاه کردیم، سه دسته است و حدودا چهل، پنجاه تا ویژگی از آن را در آوریدم که تتبع گسترده ای می خواهد. در واقع صد و پنجاه تا ویژگی که بررسی آن زمان می برد و برای این که تنوع شود، می خواهم در این جلسه و دو سه جلسه دیگری که در خدمتتان هستیم، به احادیث اهل سنت برای تنوعش ورود پیدا کنیم.
احادیث اهل سنت درباره احادیث وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در باب احادیث اهل سنت، ابتدا بررسی خواهیم کرد راجع به وصایت در مصادر اهل سنت که رویکرد آنها چیست؟ عکس العمل ها چیست؟ چه کسانی نقل کرده اند؟ چه کسانی نقل نکرده اند؟ جبهه گیری ها چیست؟ چگونه می توانیم اینها را تصحیح کنیم؟ می خواهم مقداری بحث را علمی و فنی کنم. الحمدلله اهل فضل و اهل تخصص هستید. با قطع نظر از این که شما بزرگان در این مجلس حضور دارید، هم زمان احتمال دارد در سرتاسر جهان افراد و محققینی باشند که این مباحث را پیگیری می کنند. شاید اهل سنت هم در این قسمت دنبال کننده این مباحث باشند. لذا یک مقداری بحث را فنی به زبان ساده در باب احادیث وصایت عرض می کنم. کار تقریبا جدید است و سعی می کنم حرف های جدیدی در این قسمت داشته باشیم تا زمانی بتوانیم حتی این مباحث را عرضه کنیم.
قرآن می گوید:
«لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ»
تا خداوند کارى را که انجامشدنى بود، به انجام رساند [و] تا کسى که [باید] هلاک شود، با دلیلى روشن هلاک گردد. و کسى که [باید] زنده شود، با دلیلى واضح زنده بماند و خداست که در حقیقت شنواى داناست.
آیه ۴۲، سوره انفال
به خاطر می آورم زمانی می خواستم شروع کنم برای تألیف در باب همین مباحث امامت، گفتیم استخاره کنیم، اگر خوب آمد، شروع کنیم که این آیه آمد «یَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ». اگر قرار است کسی هدایت پیدا کند، با بینه و دلیل محکم و آشکار و روشن، حیات طیبه و حیات معنوی پیدا کند و اگر بناست هلاکت معنوی پیدا کند، حجت برایش تمام شده باشد و بعد هلاک شود.
پیام های رسول خدا صلی الله علیه و آله و پیام غدیر عمومی است. در صحنه غدیر همه بودند. از اطراف و اکناف و اقشار مختلف بودند و پیغمبر صلی الله علیه و آله ابلاغ کردند. ما باید حجت را برسانیم حتی به مخالفین.
در ابتدا رویکرد اهل سنت در نقل احادیث را ذکر می کنیم؛ با رویکرد خاص خودمان. چگونه این ها را تصحیح کنیم؟ آیا احادیثی که این ها ذکر کردند که بیشتر در کتب دسته دوم و دسته سوم آمده، در کتب دسته اول اهل سنت نه تنها احادیث وصایت نیامده (وصایت رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام) بلکه انکار وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در احادیث کتب دسته اول اهل سنت آمده و منکر وصایت ایشان هستند که حالا عرض می کنیم. حالا همان مقدار احادیثی هم که اهل سنت دارند، درباره احادیث وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بیشتر در کتب دسته سوم آمده است.
حال چگونه می توانیم بعضی های ایشان را تصحیح کنیم؟ صحت سند ایشان را اثبات کنیم آن هم در مبانی خودشان؟ آنهایی هم که نمی توانیم، به طور کلی می توانیم اعتباری به اینها دهیم و اعتبارش را بر آنها تثبیت کنیم؟ آیا می شود یا خیر؟ و اگر می شود از چه راههایی امکان پذیر است؟ ان شاءالله ورود پیدا خواهم کرد به بحث فقه الحدیث، جمع حدیث، راه های تصحیح حدیث و بعد در قسمت دوم ورود پیدا خواهیم کرد. به نحوه مقابله مدرسه خلفا با این حجم احادیث وصایت. انواع و اقسام مقابله هایی که داشتند از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله الی زماننا هذا اعم تحریفات و تضعیفات و انکارها و تشکیکات و اتهاماتی در حول وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
ابتدا یک اعترافی را از ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش عرض می کنم، بعد به دسته بندی ورود می کنم.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش، جلد ۱، صفحه ۱۳۹ ذیل این جمله از نهج البلاغه «لا یقاس بآل محمد صلی الله علیه و آله من هذه الامه احد» می گوید: «وَ امّا الوصیّه…» چون در آخرین خطبه اشاره به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
میگوید:
«امّا الوَصیّه، فَلا رَیبَ عِندَنا (یعنی عِندَ المُعتَزِلَه) اَنَّ عَلیّاً علیه السلام کانَ وَصیّ رَسولِ الله صلی الله علیه و آله»
این اعترافات ابن ابی الحدید است. شکی نیست این که علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
عرض کردم فقط یک اشکالی که قبلاً هم عرض کردم، میگوید ما معنای وصایت را نمی فهمیم. خلافت نیست. مجمل است و نمی فهمیم، چیست؟ وصایت به اهل است؟ وصایت به امت است؟ وصایت به چیست؟ ۷ مورد داشتیم که در جلسات قبل در مورد وصایت بیان کردیم. ما جواب دادیم آنجا، اینجا هم اشاره ای میکنیم.
«وَ اِن خالَفَ فی ذلک مَن هُوَ مَنسوب عِندَنا إلى العِناد»
این تعبیر خیلی خوب است. گرچه بعضی از کسانی که منسوب به عناد هستند، یعنی دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعه هستند، مخالفت کردند در این مطلب و می گویند: نه ما وصایت علی علیه السلام را قبول نداریم اما ما معتزله قبول داریم که ایشان وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است. این اعتراف ایشان است. این را به عنوان مقدمه عرض کنم و بعد به احادیث ورود کنیم. پس در این بحث مقدماتی، دو نکته را عرض می کنیم:
۱) اعتراف معتزله به وصایت امیرمؤمنان علیه السلام. آدرس را هم ذکر کردیم.
۲) اعتراف قاضی شوکانی که سلفی است و حنفی در فقه و به تواتر به احادیث وصایت اشاره کرده. این خیلی مهم است.
آدرس عِقد الثّمین، صفحه ۳۶.
می دانید که زیدی ها به قاضی شوکانی توجه دارند. گویا در عقیده زیدی باشد و در فقه حنفی است و او را سلفی می دانند. تفسیر دارد، فقه دارد. یک کتابی دارد به نام العِقدُ الثّمین فی إثباتِ وِصایهِ أمیرالمؤمنین علیه السلام. اثبات وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام که یک سری روایات را در باب اثبات وصایت جمع کرده است. روایاتی که در مصادر سنّی ها به عنوان وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده.
این شخصیت برای اهل سنت خیلی مهم است. به همین دلیل در صدد ابطال اصل این کتاب برآمدند. من دیدم شخصی است به نام دکتر طواری که ان شاءالله در منتقدین کار ایشان را نقد می کنیم که کتابی نوشته به نام عقد الثّمین در ابطال. حالا ببینید تعارض بین آنها را. دو جبهه مخالف در اهل سنّت وجود دارد. یک جبهه ای وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را اثبات می کنند. لکن تأویل می کنند و یک جبهه ای انکار می کنند. این دو جبهه من جمله معتزله است. همچنین قاضی شوکانی.
حالا آن جبهه ای که مخالف با وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند. دیدند که شوکانی خیلی برای آنها گران تمام شد. گفتند این کتاب اصلاً متعلق به او نیست. ما دیدیم خود او ترجمه کتاب های خود را که ذکر می کند، ترجمه خودش را در یک جایی آورده است. کتاب های او را که می شماریم، اسم این کتاب نیست! العِقدُ الثّمین به عنوان یک رساله و کتاب نیست. اخیراً این کتاب را موسسه امامت گویا تحقیق کرده و با حواشی چاپ کرده است. ما گشتیم این مورد را ثابت کردیم در لا به لای کتاب های خودش یک جا اشاره می کند. می گوید: من در کتاب و رساله مستقلی وصایت علی بن ابیطالب علیه السلام را اثبات کردم. این اشاره دارد بر همین اما سنّی های معاند و تندرو در صدد انکار این کتاب هستند که بگویند نه این نیست.
پس ببینید دو جبهه وجود دارد، دو نوع عکس العمل از سوی اهل سنّت وجود دارد نسبت به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. یک عده قبول کردند لکن تأویل بردند. عده دیگر کلاً انکار کردند. می گویند احادیث جعلی است. احادیث موضوع است، ضعیف است اما آنهایی که احادیث را قبول کردند، دلالت آن را خراب کردند. پس تقریباً اتفاق و اجماع بین اهل سنت است. در این که افراد دست به دست هم دادند تا احادیث وصایت را از ارزش ساقط کنند، آن را لوث کنند و برد آن را از دست شیعه بگیرند.
محمد ناصرالدین البانی کتابی دارد به نام سلسله الاحادیث الصحیحه، حدود ۴۰۰۰ روایت را تصحیح سندی کرده است. من یک دوره از آن را در مدینه که بودم، در کتابخانه مسجدالنّبی از اول تا آخر نگاه کردم. مینشستم کنار وهابی ها آنجا مشغول تحقیق که بودیم، با یک لباس عربی بین همان افراد رفته بودم. نفوذ کرده بودم، تحقیق میکردم. دهها روایت را که ایشان تصحیح می کند، به نفع شیعه است که آوردیم اما برخی از روایات دیگر را می گوید، سنداً صحیح است اما ما یک طوری آن را تأویل میکنیم که مستمسک شیعه نشود. آنهایی که سند آن را درست می کنند، دلالت را خراب می کنند. بعضی هم می گویند از ریشه خراب است.
شوکانی درباره احادیث وصایت که در کتب سنّی ها آمده چنین می آورد. در عقد الثمین، صفحه ۳۶ ایشان بعد از نقل احادیث وصایت می گوید:
«و نحو هذهِ الاُمور الّتی کُلُّ واحِد مِنها لَوِ انفَرَدَ لم یصحَّ ان یُقال انّ رسول الله لن یوصیه»
اگر تمام این روایات را بررسی کنیم، لَوِ انفردَ بر فرض که منفرد هم باشد، نمی توانیم بگوییم که پیغمبر صلی الله علیه و آله وصیت نکردند.
نمی توانیم وصیت کردن پیغمبر صلی الله علیه و آله را انکار کنیم که بگوییم آقا ایشان وصیت نکرد. این ردّ کیست؟ ردّ قول عایشه است. رد ابن ابی العوجا است که می گوید وصیت نکرده است. ایشان در چند جا حتی حمله می کند به عایشه که منکر است و همچنین ابن ابی عوجا که منکر وصایت پیغمبر صلی الله علیه و آله شده و می گوید: ما این همه روایت داریم و نمی توانیم بگوییم پیغمبر صلی الله علیه و آله بدون وصیت از دار دنیا رفته است.
«اِذا جاءَ اَحدُکُمُ المَوت اِن تَرکَ خَیراً الوصیه لِلوالِدَینِ و الاَقرَبین»
پیامبر صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال بهترین خیر را آورد. بهتر از مال آورده است. بهتر از مال دین خود را آورده است. نباید وصیت کند؟
«اَنا وَ عَلیّ اَبَوا هذهِ الاُمّه»
پدر چگونه بر پسر و اولاد خود وصیت میکند؟ این پدر امت با علی علیه السلام که نفس اوست، آیا لازم نیست وصیت کند به این امت که بعد از من این میراثم را، میراث گرانبها را، این میراث فرهنگی را به دست چه کسی سپردم؟ چه کسی ادامه دهنده راه من باشد؟ ایشان می گوید: نمی توانیم با وجود این روایات این کار را کنیم.
فلذا ما این روایات را دسته بندی کردیم.
ادله وصایت امیرمؤمنان علیه السلام از منظر اهل سنت:
۱- لغت
۲- قرآن
۳- روایات نبوی
۴- روایات اهل بیت علیهم السلام (همه از کتب اهل سنت)
۵- روایات صحابه
۶- اشعاری که سروده شده است. چون می دانید که یک چیزی که خیلی بدیهی باشد، به شعر در می آید. شذوذات که به شعر در نمی آید از امور مسلمی است که به شعر درآورده می شود، من جمله احادیث وصایت است. وصی در شعر عربی ما یک جلد مستقلی برای این تدوین کردیم که به بعضی از این اشعار که از صحابه حتی رسیده، اشاره خواهیم کرد.
۷- وصایت در کلمات مخالفین از اهل سنت، حتی دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام عنوان لقب وصایت را برای او آوردند.
۱- لغات:
در باب لغت در دو هفته پیش عرض کردم عبارت زبیدی یا لسان العرب را نگاه کنید. بزنید ماده وصی را وَ صَ یَ. عده ای از لغویین اهل سنت می گویند الوصی لقب علی علیه السلام، الوصایه العهد، یا می گویند الوصل. بیشترشان گویا عهد می گویند. جالب این است که شاید لطف خدا باشد. این اعجاز امیرالمؤمنین علیه السلام است که این لقب را هیچ سنی برای ائمه خودشان یدک نکشیده است. می گوید الوصی لقب علی علیه السلام. پس در لغت می گویند وصی مال امیرالمؤمنین علیه السلام است. این لغویین عرب. لغویین اهل سنت را من جمله زبیدی در تاج العروس یا فیروزآبادی در کتاب قاموس المحیط یا شافعی در لسان العرب ملاحظه بفرمایید. در لفظ ماده وصی لغت را که می گویند اسم علی علیه السلام را می آورند الوصی لقب علی علیه السلام. مثل لفظ شیعه به طور مطلق که می آید، عده ای از لغویین اهل سنت گفتند: «شیعه یطلق علی علیه السلام اتباع علی علیه السلام و بنیه» اما اگر بخواهند به دیگران نسبت دهند، با اضافه می آورند. شیعه معاویه، شیعه ابوسفیان همانطور که امام حسین علیه السلام روز عاشورا فرمودند:
«اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»
شیعه معاویه، اتباع معاویه اما اگه به صورت مطلق بیاید، خود سنی ها تصریح دارند «الشیعه» به طور مطلق یطلق علی اتباع علی علیه السلام و بنیه. وصی هم همین طور است.
۲- قرآن:
اینها را چون قبلا ذکر کردیم، فقط اشاره داریم.
سؤال من این است عزیزانم: آیا با این حجم ادله ما نمی توانیم اطمینان پیدا کنیم به مسئله وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام؟ می توانیم از این راه بر آنها تحکم کنیم و اثبات کنیم و ادله جبهه مخالف را ابطال کنیم. عمده دلیل جبهه مخالف در انکار وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، روایات دو نفر است. یکی عایشه و یکی ابن ابی العوجا که در صحیح بخاری و مسلم آمده است. ما دهها اشکال به این دو روایت خواهیم داشت. می رسیم به اشکالات فنی روی مبانی خود اهل سنت.
این مورد را سنی ها نقل کردند، تاریخ طبری دارد، جامع البیان طبری دارد، ابن اثیر دارد. خیلی ها این را دارند که وقتی انذر عشیرتک الاقربین نازل شد، بنا بر نقل این ها سال سوم بعثت است. در شأن نزول این آیه در بین اهل سنت دو قول وجود دارد. یک دسته قصه معروف دارد که وقتی این آیه نازل شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علی علیه السلام دستور دادند که قوم و خویش نزدیک را جمع کن. بیش از ۴۰ نفر یا کمتر آمدند. گفت اطعامی آماده کن. اطعامی آماده کردند و همه خوردند. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله این را فرمودند:
«أنّی قَد جِئتُکُم بِخَیرِ الدُّنیا وَ الْآخِرَهِ ایکم یؤَازِرُنِی علی هذا الامر»
من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردم، یعنی دین اسلام. چه کسی کمک کار من می شود بر این امر؟ (امر اسلام، دین، گسترش دین)
«فَأَیکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟»
ذیل آیه هم در مصادر شیعی عرض کردم، هم در مصادر سنی. آدرسش مثل طبری و دیگران. طبری هم در تاریخش آورده و هم در جامع البیانش آورده است. تفسیر طبری مورد اهمیت اهل سنت از تفاسیر قدمایی آنهاست. گرچه در جامع البیانش یک تحریفی دارد که در قسمت تحریفات عرض خواهم کرد.
ما کار دومی که کردیم، این است که سند سنی ها را تصحیح کردیم. سند قابل تصحیح است از روی مبانی خودشان. پس این شان نزول را بر این آیه نقل کردند که علی علیه السلام دستشان را بلند کردند و گفتند من هستم که کمک کار تو باشم و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«انَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»
به حرفش گوش کنید و از دستوراتش اطاعت کنید. از اینجا استفاده می شود که امیرالمؤمنین علیه السلام زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وصی بودند. ولایت داشته و برادر ایشان بوده است. پس او خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است. اینطور نیست که ما بگوییم بعد از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام وصی است، نه! در زمان حیاتش وصی و جانشین ایشان هستند.
لکن نقل دیگری در کتب سنی ها (صحیح بخاری) است که متاسفانه اصح کتب پیش اهل سنت این نقل را ندارند و نقل دیگری دارند.
بخاری می گوید: وقتی این آیه نازل شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله خطاب کرد به اصحاب و اهل بیتش. ای فلانی! از آتش جهنم بپرهیز. انذر عشیرتک الاقربین. ای دخترم؛ فاطمه از آتش جهنم بپرهیز. به فاطمه زهرا سلام الله علیها می گویند ای فلانی! ای اصحاب من! از آتش جهنم بپرهیزید. شأن نزولش را اینطور گفته اند. اصلا صحیح بخاری نیاورده و ما این مورد را در جلد اول یا جلد دوم امام شناسی مورد بررسی قرار دادیم. روایت بخاری را به لحاظ سند اگر نمی شود به لحاظ دلالت، به لحاظ شأن نزول، زمان شأن نزول پرداختیم و مناقشه کردیم.
پس وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را در قرآن از کجا وارد شدیم؟ آیه انذار یا آیه عشیره با تفسیر و شأن نزولی که شیعه نقل کرده و شأن نزولی که خود سنی ها هم دارند و قابل تصحیح است. عده ای از علمای اهل سنت این شأن نزول اول را ذکر کردند. می توانیم قطع نظر از این ها هم سندش را تصحیح کنیم که من وارد نمی شوم. بحث تخصصی است و در جای خودش ذکر کردیم.
۳- حدیث نبوی:
احادیث نبوی عمده اش از طرق صحابه نقل شده، ان شاءالله مفصل این جا عرض خواهیم کرد.
ده ها نفر از صحابه احادیث وصایت را از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کردند یا خودشان ابداعا نقل کردند که علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است و شکی نیست که اینها از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند و درست است. اما حدیثی است که باز ما سند را تصحیح کردیم و آن حدیث سلمان است که قبلا اشاره کردیم که این حدیث قابل تصحیح است و قصه اش معروف است که سلمان می گوید: آمدم به پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کردم: «یا رسول الله من وصیک؟» وصی شما کیست؟ این را طبرانی نقل کرده در معجم الکبیرش.
پیغمبر صلی الله علیه و آله مکثی کردند و بعد از من سؤالی کردند و فرمودند: که بگو ببینم وصی موسی علیه السلام که بود؟ گفتم: یوشع. گفت: می دانی برای چه موسی علیه السلام وصیت کرد به یوشع؟ گفتم: الله و رسوله اعلم. گفت به خاطر این که او اعلم اهل زمانش بود. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«وصیی و اعلم امتی بعدی علی بن ابیطالب علیه السلام»
این را سنی ها نقل کردند. طبرانی در معجم الکبیرش نقل کرده و ما هم تصحیح سندیش را در جای خودش، یکی یکی رجال این حدیث را بررسی کردیم. حدیث نبوی، حدیث سلمان و احادیث دیگری که در جای خودش به آن ها اشاره کردیم و برخی از آنها قابل تصحیح سندی است که اکنون بحثی فنی برای شما عرض خواهم کرد که بحثی دارند؛ حدیث حسن لغیره اصطلاحی دارند که به آن شواهد می گویند. اگر یکی حدیث صحیح السند باشد احادیث دیگری که ضعیف السند هست، ما می توانیم متن های ضعیف را با این حسن جبرانش کنیم و به قوت برسانیم. این یک مبنای حدیثی است که سنی ها دارند و به آن می رسیم.
۴- احادیث اهل بیت:
جالب این است اگرچه در کتب دست دوم و سوم اهل سنت آمده، اهل سنت از طرق اهل بیت علیهم السلام ما هم روایات وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را نقل کردند که حالا برخی از آنها را برایتان عرض می کنم.
دوست ما فرمودند که اهل بیت علیهم السلام را از صحابه جدا کنیم. بله حق با ایشان است. اهل بیت علیهم السلام عنوان برتری است نسبت به صحابه.
به خاطر گل روی همین آقا که این پیشنهاد را دادند، یک نکته فلفلی می خواهم برای شما بگویم. غالب آقایان درباره آیه تطهیر می گویند: اهل البیت علیهم السلام ، بیت را خانه ام سلمه در نظر گرفتند. درست است؟ می گوید: اهل بیت یعنی اهل خانه ام سلمه. زیرا آن موقع پیغمبر صلی الله علیه و آله در خانه یا حجره ام سلمه بود که آیه تطهیر نازل شد. حدیث کساء درست است؟ اما استاد ما می فرمود: منظور از بیت، خانه ام سلمه نیست. بلکه یعنی بیت الله الحرام. اینها اهلیت دارند با خانه خدا، یعنی اهلیت با خدا دارند. از کجا؟ ایشان به فقره ای از دعای ندبه استشهاد می کردند. در دعای ندبه می گوید:
«أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکا وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنا وَ قُلْتَ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»
چرا در آیه تطهیر، قبلش این آیه را «ان اوّل بیت» ذکر کرد؟ چون یک قسم (الف، لام) الف و لام عهد ذکری هست در ادبیات. خواندید قبل از آیه تطهیر می گوید: «ان اوّل بیت وُضِع للنّاس». اول خانه ای که «وُضِع للنّاس لَلَّـذی بِبَکَّهَ مبارکاً». اهل بیت علیهم السلام مبارک هستند. وجودشان مبارک است. کلامشان نور است. همه وجودشان مبارک است. چرا؟ چون وابسته به خانه خدا هستند که مبارک است.
«فیه آیاتٌ و مَن دخله کان آمناً إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»
شما اهل این خانه هستید. اهل از ماده آل است. رجوع شما با خدا است. شما خدایی هستید. او خدا نیست ولی کار خدایی می کند. این مستند است. «عبدی أطعنی حتی أجعلک مثلی انا اقول للاشیاء کن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون» «العبودیّه جوهره کنهها الرّبوبیّه» این مورد به واسطه قرب الی الله مظهر صفات جمال وکمال الهی شده است.
۵- روایات:
در ابتدا روایت امیرالمؤمنین علیه السلام را برای شما بخوانم.
الف) حدیث مولا علی امیرالمؤمنان علیه السلام:
آدرس: شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید، جلد ۵، صغحه ۵۲.
حکیم ابن جُبیر میگوید: «خطب علیّ علیه السلام، فقال فی أثناء خطبته: أنا عبد اللّه و أخو رسوله، لا یقولها أحد قبلی و لا بعدی إلّا کذب» بعد و قبل من هیچکسی نمی تواند ادعا کند. انا عبد الله و اخو رسوله. فقط من هستم که برادر رسول الله صلی الله علیه و آله هستم. «ورثت نبی الرحمه» من وارث نبی الرحمه هستم. «و نکحت سیّده نساء هذه الأمّه، و أنا خاتم الوصیین» بعضی ها اشکال کردند، ان شاءالله می رسیم به قسمت برخی شبهاتی که اینها نسبت به احادیث وصایت دارند. جبهه مخالف منکر احادیث وصایت میگویند: خود علی ابن ابیطالب علیه السلام استشهاد به وصایت خودش نکرده. در نهج البلاغه دارد. این جا نگاه کنید که ابن ابی الحدید نقل می کند: انا خاتم الوصیین.
آدرس: ذیل خطبه ۸۸ نهج البلاغه که خواندم: «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ» آمده؛ «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَهِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّهُ وَ الْوِرَاثَهُ».
ببینید ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد ۲، صفحه ۲۸ می گوید: «و اعلموا أنه لا سوی» مساوی نیست «إمام الهدى و إمام الردى، و وصی النبی و عدو النبی». این نامه حضرت است به اهل مصر. عدو النبی صلی الله علیه و آله یعنی معاویه «لا سوا» مساوی نیستند، بین چه کسی؟ امام الهدایی که من هستم و امام الردایی که معاویه است. دارد می گویند: کار به جایی رسیده که منِ علی را کنار معاویه میگذارند. قال معاویه قال علی نه، لا سوى إمام الهدى و إمام الردى، و وصی النبی و عدو النبی. او دشمن پیغمبر صلی الله علیه و آله هست و من وصی ایشان هستم. پس خود امیرالمؤمنین علیه السلام استشهاد به وصایت خودشان کرده اند.
ب) حدیث امام حسن علیه السلام :
اینها مواردی است که سنی ها از اهل بیت علیهم السلام نقل کرده اند.
آدرس این هم خوب است. صحیح السند است در نزد عده ای از ایشان. حاکم نیشابوری کتابی دارد به نام المستدرک الصحیحین. ایشان از امام حسن مجتبی علیه السلام این را نقل می کند. میگوید: بعد از شهادت امام علی علیه السلام، حسن مجتبی علیه السلام خطبه ای در مسجد کوفه ایراد کردند و چنین فرمودند:
«من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فأنا الحسن بن علی، و أنا ابن الوصی»
خودشان را به عنوان فرزند وصی معرفی می کنند و نمی گویند: انا ابن علی ابن ابیطالب علیه السلام بلکه آن لقب معروفش را می آورد. از این جا معلوم می شود که بین یارانِ امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه، معروف بودند به وصی. لذا نگفتند انا ابن امیرالمؤمنین علیه السلام بلکه فرمودند: انا ابن الوصی.
آدرس: المستدرک حاکم، جلد ٣، صفحه ١٧٢.
طبرانی یک معجم الکبیر، یک معجم الصغیر و یک معجم الاوسط دارد. در معجم الاوسط، جلد ۲، صفحه ۳۳۶. حالا این وسط من خطابه ای عرض کنم.
در قسمت مبانی تاریخی، مطلبی را بگویم این را اغانی ابوالفرج اصفهانی نقل می کند. شخصی به نام ابن شهاب زهری که از طرفداران مدرسه خلفاست. بیش از هزار روایت از بخاری از او نقل کرده است. از اتباع مدرسه خلفا و بنی امیه و در دستگاه بنی امیه است و از نگارنده های تاریخ اهل سنت است. در زمان او والی مدینه یکی از بزرگان بنی امیه به نام خالد قسری است. از معاندین سرسخت اهل بیت علیهم السلام است.
خالد قسری به او گفت: «محمد بن شهاب زهری بیا و تاریخ حدیث را تدوین کن.» اولین تدوین تقریبا توسط او شروع شد. مدتی گذشت و پیش خالد آمد. گفت خالد، من گاهی وقتی تاریخ را می بینم و حدیث را مطالعه می کنم، به فضائل علی علیه السلام برمی خورم، این فضائل را چه کنم؟ دستور چیست؟ عین عبارت را می گویم که گفت: (نعوذ بالله) «علی علیه السلام را در قعر جهنم ببین و آن وقت مشغول تدوین حدیث شو.» ببینید چگونه تدوین حدیث کردند. یعنی نه تنها فضائل علی علیه السلام را ذکر نکن یا حذف و محوش کن و یا همان را برای بزرگان خودمان بیاور و برای آنها تمام کن. اینطور زیر و رو کردند. خواستند آن که در عرش بود به فرش برسانند و آنهایی که در فرش و در طبقات پایین جهنم بودند را بالا آوردند. امیرالمؤمنین علیه السلام را پایین کشاندند و خواستند کلاهی را برای اتباع خودشان بدوزند. این تصریح خودشان است. نمونه دیگری را می گویم.
محمد ناصرالدین البانی در کتاب سلسله الاحادیث صحیحه می خواندم که اعتراف خودشان است. ابن تیمیه شخصیت بزرگی است. به او شیخ الاسلام می گویند. حدیث غدیر و ولایت را تصحیح می کند. دو جا اسم ابن تیمیه را می آورد. می گوید: من از ابن تیمیه تعجب می کنم چرا حدیث را تضعیف کرده است. این صحیح السند است. می گوید: نیست الا به خاطر دشمنی با شیعه. چون با شیعه مشکل داشت، دید این حدیث مستمسک شیعه است. آن را تضعیف کرده است. پس یا ابناء اهل السنت، یا ابناء العامه بدانید بزرگان خودتان به تصریح خودتان سرتان را کلاه گذاشتند. آدرس: سلسله الاحادیث صحیحه محمد ناصر البانی است. ذیل حدیث ولایت و هو ولی کل مؤمنان.
بعدی را ببینید. می گوید: صحیح السند است. چرا تضعیفش کردید؟ می گوید: به خاطر مشکلی که با شیعه داشته است. می گوید من تعجب می کنم این صحیح السند است. چه کردند و چه بلایی؟! شما می خواهید با کتاب های ما ور بروید، ما تا به حال سکوت می کردیم. به این خاطر که تنشی ایجاد نشود. اگر قرار بر این است، ما هم متاع شما را عرضه می کنیم. لذا کاری که من در کلاس ها گاهی داشتم، کتاب توحید صحیح بخاری را با کتاب توحید کافی را مقایسه کردیم که شما چه دارید و ما چه داریم و خودتان قضاوت کنید!
بیایید روی مبانی ایشان ورود پیدا کنیم. این جاست که مثل قصه اشعاری که در صدر اسلام می سرودند، در بازار عکاظ (عُکاظ نام بازاری بزرگ در منطقه مکه بود. این بازار در هر سال یک ماه پر از شلوغی و هیجان بود و داد و ستد فراوان در آنجا صورت میگرفت و شعرا اشعار میخواندند و قبایل عرب و شیوخ و رؤسای آنان در آنجا جمع شده، به یکدیگر فخر و مباهات میکردند و گاهی به عیش و نوش می پرداختند) هر سال به کعبه آویزان می کردند و افتخار می کردند و بهترین شاعر عرب را معرفی می کردند. ما شعرای عرب مثل امرُؤُالقَیس داشتیم. پیامبر صلی الله علیه و آله او را به عنوان بهترین شاعر عرب معرفی کرده اند.
فَا نَبکِ مِن ذِکرَی حبیبٍ و منزلِ بِسِقطِ اللوی بَین الدّخولِ فَحَومَلِ
اینها اشعارشان را آویزان کردند و این آیه آمد:
«وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»
به قول سکاکی یا تفتازانی در مطولش می گوید ۳۰ مورد از محسنات بدیعی در این آیه آمده است. این آیه که نازل شد، همه از خجالت ماستشان را کیسه کردند و شبانه اشعارشان را که به کعبه آویزان کرده بودند، جمع کردند. ما وظیفه داریم متاعمان را درست عرضه کنیم.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
«یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»
شما خودتان شیعه زاده هستید. به خدا قسم اگر اهل سنت محاسن کلام اهل بیت علیهم السلام را بدانند، پیرو ایشان می شوند. پس ما وظیفه داریم به ایشان برسانیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
صوت کامل بخش سوم
بِسمِ الله الرحمنِ الرّحیم وَ بِهِ نَستَعین
اِنَّهُ خَیرُ ناصِر وَ مُعین
وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمّد وَ آلِهِ الطّاهِرین. اللّهُمّ صَلّی عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهُم. وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین مِنَ الآن اِلی قیامِ یَومِ الدّین
اِلهی و اَنطِقنی بِالهُدی وَ الهِمنِی التّقوی
سؤالی مطرح کردند و آن این است که مسئله عدم تفرقه و حفظ وحدت اسلامی اصل است یا بیان حق و حقیقت؟ آقایان استدلال می کنند به این آیه شریفه قصه موسی و هارون علیهما السلام. بعد از برگشت حضرت موسی علیه السلام از کوه طور «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی». از اینجا این استفاده را می کنیم که حدیث منزلت «أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی» هارون خلیفه حضرت موسی علیه السلام بود. بنابراین حضرت علی علیه السلام هم خلیفه اوست، چون حدیث منزلت را صحیح بخاری نقل کرده: «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ». وقتی برگشت، دید همه گوساله پرست شده اند. حضرت موسی علیه السلام ناراحت شدند و خطاب به هارون گفتند: «وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلا تَتَّبِعَنِ أفعَصَیّت أمری». سر برادر ناتنی اش را کشید سمت خودش و گفت: چرا وقتی دیدی این ها گمراه شدند، نگفتی از من پیروی کنند؟ آیا از دستور من عصیان و نافرمانی کردی؟ «قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی». گفت این را به عهده من نگذار. من وظیفه خودم را انجام دادم. من ترسیدم که بین بنی اسرائیل تفرقه بیفتد و به خاطر ترس از تفرقه کوتاه آمدم.
حالا آقایان می گویند ما هم از ترس اینکه مبادا وحدت جامعه بهم بخورد، باید کوتاه بیاییم. عزیزانم شکی نیست که در آن زمان هارون جانشین پیغمبر بوده و معصوم هست و شکی در این هم نیست که حضرت هارون به تمام وظایفش عمل کرده و آنها را نصیحت کرده و گفته گوساله پرستی نکنید، ولی حضرت موسی علیه السلام وقتی آمدند و این واقعه را دیدند، در مقابل همه گفتند (البته به کنایه که دیگران بفهمند تو از دستور من سرپیچی کردی) و هارون می گوید من تقصیری ندارم. من گفتم ولی آنها به حرف من توجهی نکردند. ولی اگر تو از من توقع داری که من دست به شمشیر ببرم، «إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ».
پس شکی نیست ما انبیا را معصوم می دانیم. شکی نیست که حضرت هارون به مردم گفتند و آنها را نصیحت کردند و به وظیفه خود عمل کردند. فقط بالاتر از این می گفت که هرجور بود جلو این قضیه را می گرفتی. که در جواب گفت: نشد و نمی شد دست به شمشیر برد. همان کاری که امیرالمؤمنین علیه السلام کردند، گفتند: شما بگو ما هم می گوییم. گفتند: تنها که مایه ندارد «لکم دینکم ولی الدین».
ما دست به شمشیر نمی بریم. ما کشت و کشتار بین شیعه و سنی راه نمی اندازیم و می گوییم وحدت تا اینجا باید حفظ شود و اگر تفرقه به این حدی برسد که کشت و کشتار بین شیعه و سنی باشد، ما هرگز راضی به این نیستیم. ما همان سیاست امیرالمؤمنین علیه السلام را داریم. امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله حقانیت خودشان را تبیین کردند که حق با من است. یکی دیروز اشکال می کرد و می گفت: شما عبارتی را خواندید که اوصیا دعوت به خود نمی کنند اما حق را گفتند. امیرالمؤمنین علیه السلام در جاهای مختلف حق و باطل را روشن کرد. حق با من است اما اینکه شمشیر به دست بگیرد که بیایید طرفدار من شوید و با من بیعت کنید، دعوت این چنینی نداشتند اما حق باید تبیین شود. امیرالمؤمنین علیه السلام در جاهای مختلف استشهاد می کردند، مناشقه می کردند، استشهاد به حدیث غدیر داشتند و گفتند؛ همان طور که هارون هم گفت.
بیش از این مصلحت نبود دست به شمشیر، تفرقه، اختلاف داخلی کشت و کشتار داخلی شوند. لذا چه شد؟ اینجا خط قرمز شد. حفظ جان خط قرمز است. بگذارید من یک چیز دیگر هم برای شما عرض کنم. سؤال: در تعارض بین وحدت اسلامی و یکپارچگی و بیان حق مهم کدام مقدم است؟ من قصه ای برایتان عرض می کنم، شما ببینید نتیجه آن چیست. در همین قصه غدیر خم پیغمبر صلی الله علیه و آله در ملاء عام که جمعیت را جمع کرده، دست علی علیه السلام را بالا بردند. ما معتقدیم پیغمبر صلی الله علیه و آله علم غیب دارند و می دانند که اگر این حرف را بزنند، اختلافات شروع می شود. یک عده می گویند اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله هیچ نمی گفت و این قصه غدیر نبود و می گفت آقا واگذار به خود امت؛ بیایید رأی گیری کنید، هرکسی رأی اکثریت را آورد. بیایید جمع شوید یا به شورا بگذارید یا به رأی امت، مثل الان که انتخابات می شود و هرکسی اکثریت رأی را آورد. تازه در همین هم دیده اید که چه اختلافاتی، درگیری ها و بزن بزن ها و بکوب بکوب هایی پیش می آید که کاندید من این است و آقا در انتخابات تخلف شده و … . اما پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم مردم را جمع کردند و دعوت کردند به امیرالمؤمنین علیه السلام.
پیغمبر صلی الله علیه و آله می دانند سر همین مسئله ولایت امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله عده ای استنکاف می کنند و جبهه ای درست می شود در برابر امیرالمؤمنین علیه السلام و عده ای طرفدار امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام درست می شود. پیغمبر صلی الله علیه و آله شکی نداشتند که عده ای با او مخالف هستند و جبهه ای درست می کنند، اما باز گفتند.
آن کسانی که می گویند آقا ما به خاطر تفرقه هیچ چیز نگوییم که مبادا سنی ها ناراحت شوند، ما مگر چه گفتیم؟ مگر فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن نیامده؟ ابن عباس می گوید سیصد آیه در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده، سنی ها خودشان نقل کرده اند. ما کتمان نمی کنیم، قرآن نازل شده، پیغمبر صلی الله علیه و آله آن را تبیین کرده. مگر قرآن نمی گوید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
خدا لعنت کرده بر لعنت کنندگان. لعنت کرده آن کسانی را که کتمان می کنند آیات و بینات خدا را. خود قرآن می گوید که وظیفه پیغمبر صلی الله علیه و آله تبیین این آیات است. یک بخشی از این آیات، آیات مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام و فضائلشان است و در رأس امیرالمؤمنین علیه السلام.
ما سکوت کنیم که مبادا آنها ناراحت شوند؟ امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ وظیفه نداریم؟ ما کوچک ترین چیزی را می بینیم، یک نفر را می بینید که خلاف می کند یا دروغ گفته، باید امر به معروف و نهی از منکرش کنید. یک منکر بزرگی، انحرافی در جامعه اسلامی ایجاد کرده. آن اولی ها انحراف ایجاد کردند. کلاه سر عده ای گذاشتند. میلیاردها مسلمان در طول تاریخ بشریت به انحراف کشیده شد. ما نباید تذکر دهیم؟ لااقل بحث کنیم. گفتگو چه اشکالی دارد؟! تفرقه می شود؟ کجای گفتگوی محض مشکل دارد؟ آدم نباید اینقدر خود باخته باشد.
آقایان در آن جلسات اهل سنت که می روید، حدیث ثقلین را بگویید. فضائل اهل بیت علیهم السلام که در کتب خودشان آمده، تذکر بدهید. یکی از این آقایان گفت ناراحت می شوند، بلند می شوند و می روند. بروند. مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر، حدیث غدیر را که گفتند، چه شد؟ «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ». نعمان ابن حارث گفت: «وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ». مگر معاندین در آنجا نبودند؟ مگر منافقین نبودند؟ مگر آنها خرابکاری نکردند؟ در بازگشتشان مگر توطئه نکردند؟ قصد کشتن پیغمبر صلی الله علیه و آله را نداشتند؟ اما باز پیغمبر صلی الله علیه و آله گفتند. این مصداق امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ هر چیزی حدی دارد. ما هم قائل به وحدت و تقریب هستیم؛ لذا دست به شمشیر نمی بریم و با اینکه حق با ما است، تا این حد راه می آییم. اما نه اینکه بیاییم دهانمان را ببندیم و تا بیاییم دو کلمه از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام بگوییم، می گویند آقا ضد وحدت حرف نزن! سنی ها ناراحت می شوند. «حقٌ و باطلٌ لکلٍ اهلٌ» طرف وقتی که متاعی ندارد، ما متاع خودمان را عرضه می کنیم. میگوییم «هل الدّین الّا الحبّ و البغض» فلسفه دارد. لعن را نمی شود انکار کرد.
تقریباً سیصد روایت در بحار در رابطه با لعن داریم. آیاتی داریم «لعنه الله علی قوم الظالمین» چه کسی ظلم کرد؟ حالا بعضی ها می گویند کلی گویی کنید، بگو خدا لعنت کند ظالمین را و اسم نیاورید. خب در همان مصداقش بحث است. این می گوید چه کسی گفته این آقا ظالم است؟ باید آن را ثابت کنی. همش کلی گویی، کلی گویی. مثل غزالی میگوید فقط بگو خدا ظالمین را لعنت کند. اما چه کسی ظلم کرد؟
مگر خودتان در بخاری نقل نمی کنید؟! نقل کرده این قصه را در باب قصه فدک؛
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أبا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ»
«إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضی لِرِضاها»
فاطمه الزهرا سلام الله علیها خشم کرد. می گویند این ها گفتن ندارد و بدشان می آید. اما استدلال هست. وظیفه امر به معروف همین هست. باید بیدارش کنید که بابا کلاه سرت رفته. حالا متین لااقل بگویید.
بعد از کلاس من می نشینم یک ساعتی، اگر کسی حرفی دارد، در خدمتتان هستم. بحث را ادامه بدهیم چون که این سلسله بحث در کتب اهل سنت بسیار بسیار گسترده است. احتمال می دهم که همین امروز هم نتوانیم آن را تمام کنیم. ممکن است بیفتد برای سال آینده اما این را برایتان ادامه بدهم.
روایت معجم الاوسط را برایتان می خوانم. طبرانی می گوید: یاد کرد از علی علیه السلام در خطبه اش با وصی خاتم الاوصیاء.
«خطب الامام الحسن بن علی بن ابی طالب فحمد الله واثنی علیه وذکر امیرالمؤمنین علیا ( علیه السلام) خاتم الاوصیاء و وصی خاتم الانبیاء»
برویم امام حسین علیه السلام: آدرس: تاریخ طبری، جلد ۲ صفحه ۳۲۹.
این قصه را که برایتان از تاریخ طبری عرض می کنم. متأسفانه یکی از موارد تحریفات در اهل سنت است. کسانی مثل ابن اثیر که قصه را از دیگران نقل کرده اند، محرف ذکر کرده اند. التزام می دهد من از طبری نقل می کنم و او محرف است. در قسمت تحریفات عرض خواهم کرد. می گوید روز عاشورا امام حسین علیه السلام خطبه ای دارند و خودشان را معرفی می کنند. آیا نمی دانید من فرزند وصی مصطفایم؟ طبری نقل کرده و میگوید: «اما بعد، فانسبونی فانظروا من أنا» امام حسین علیه السلام می گویند: نسبت من را بگویید، ببینید من چه کسی هستم. «ثم ارجعوا إلى أنفسکم» سپس به خود رجوع کنید. «و عاتبوها» و سرزنش کنید خودتان را. «هل یجوز لکم قتلی؟» آیا بر شما جایز است کشتن من؟ «أَلَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ وَ ابْنَ وَصِیِّهِ». جالب است بدانید که همین تکه را تحریف کرده اند. حالا می رسیم در قسمت تحریفات، «وَ ابْنَ وَصِیِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ القوم اسلاما وأَوَّلِ الْمُوْمِنِینَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللَّهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّه»
برویم امام سجاد علیه السلام. آدرس: مناقب خوارزمی حنفی، صفحه ۳۱۹.
ایشان نقل می کند که امام سجاد علیه السلام از پدرش از رسول خدا (با واسطه) که فرمود: «نَزَلَ عَلَی جِبرِئیل صبیحَهَ یَوم فَرِحاً» یک روز صبح شاداب جبرئیل بر من نازل شد. «مستبشراً» به من بشارت می داد. «فَقُلتُ: حَبیبی مالی اراکَ فَرِحاً مستَبشراً؟» چه شده که شما را خوشحال می بینم؟ «فَقالَ: یا مُحمّد وَ کیفَ لا اکونُ کَذلِک؟» جبرئیل گفت: چگونه خوشحال نباشم؟ «وَ قَد قَرّت عَینی بِما اکرمَ اللهُ بِه اَخاک» چشم من روشن شده به آنچه که خداوند متعال کرامت بخشیده به برادرت علی علیه السلام. «وَ قَد قَرّت عَینی بِما اکرمَ اللهُ بِه اَخاکَ وَ وَصیّکَ (تعبیر وصیّکَ) و اِمام امّتکَ علیّ بنِ ابی طالب علیه السلام» جبرئیل می گوید چشم من روشن. به به. ای شیعه علی علیه السلام ؛ چشمت روشن که ولای علی را داری. بارک الله.
برویم سراغ امام صادق علیه السلام (سنی ها از امام باقر علیه السلام ندارند.) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد ۱۳، صفحه ۲۱۰.
(در قسمت وصایت می گویم این کار ۲۰ ساله بنده است. متأسفانه چون وقت ضیق است، به فهرست کلی آن هم نمی توانیم برسیم. هر چه بوده، ما تطبع کردیم. حالا ادامه آن باشد برای سال بعد.)
ببینید امام صادق علیه السلام بنا بر نقل ابن ابی الحدید می فرمایند:
«وَ کانَ عَلیّ یَری مع رَسولِ الله قَبلَ الرّساله الضوء وَ یَسمَعُ الصّوت»
علی بن ابی طالب علیه السلام قبل از رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله نور وحی را می دید. می گوید این ضوء چیست؟ نور وحی است. نور وحی را در چهره پیغمبر صلی الله علیه و آله می دید. نور معنویات را می دید. لذا شما نگاه کنید یکی از ادله اثبات نبوت پیغمبر صلی الله علیه و آله این است: اگر دیدی یک مرد خدا پیرو یکی شده، یک چیزی دیده و پیغمبر صلی الله علیه و آله یک چیزی دارد که علی علیه السلام پیرو اوست.
دیروز هم عرض کردم بزرگترین معجزه پیغمبر صلی الله علیه و آله چیست؟ علی علیه السلام. بزرگترین معجزه ایشان علی علیه السلام است. قرآن ناطق است و مجسّد تقوا علی علیه السلام است. علی علیه السلام دست پرورده کیست؟ اگر علی علیه السلام می گوید رسول خدا صلی الله علیه و آله، این بهترین دلیل برای این است که او رسول خداست. ما همواره می گوییم قرآن، سر جای خود درست است. اما حضرت به خوارج می گویند: شما مدام می گویید: «لا حُکمَ الّا لله». قرآن را بالا بردند سر نیزه ها. چرا با قرآن بجنگیم؟ حضرت فرمودند: قرآن صامت و ساکت است. بنابراین قرآن ناطق می خواهد. منِ علی ناطق قرآن هستم، مجسّد قرآن هستم. علی علیه السلام دست پرورده قرآن است. قرآن بر علی علیه السلام پیاده شده. قرآن را می خواهی ببینی، سیره علی علیه السلام را ببین. قرآن یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله، پیغمبر صلی الله علیه و آله یعنی قرآن. علی علیه السلام دست پرورده قرآن است. علی علیه السلام دست پرورده پیغمبر صلی الله علیه و آله است. پس علی علیه السلام معجزه قرآن و معجزه رسول خدا صلی الله علیه و آله است. درست شد آقا؟ احسنت که حواست خوب جمع است. بارک الله.
امام صادق علیه السلام می گویند: «کانَ عَلیّ یَری مع رَسولِ الله قَبلَ الرّساله الضوء». علی علیه السلام نور را می دید، نور معنوی را می دید. ما کسانی را داریم که بچه هستند اما معنویات را درک می کنند. نور معنویات را درک می کنند. یادم می آید جوانی بود؛ هنوز ریش در نیاورده بود. از فومن، از شاگردان مرحوم آقای بهجت بود. خودش برای من نقل نمود. می گفت: من قرآن که می خوانم احساس می کنم خدا دارد با من صحبت می کند. درها را می بندم. در حجره را می بندم که کسی به حجره من نیاید و با کسی حرف نزنم. وقتی لطافت روح باشد، این چیزها را درک می کند. خودش می گفت وقتی وارد قبرستان می شوم، صدای بعضی از اموات را می شنوم که به من استغاثه می کنند. مرا صدا می زند بیا کمک من، بیا مرا نجات بده، من گرفتار هستم. می گفت من می شنوم این صدا را.
امیرالمؤمنین علیه السلام در آن سنین کودکی قبل از رسالت «کانَ یَری الضّوء وَ یَسمَعُ الصّوت» صدای فرشته ها را می شنید که بر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل می شدند. امام صادق علیه السلام نقل می کند. پیغمبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «وَ قالَ لَهُ لَولا اَنّی خاتمُ الاَنبیاء» اگر من خاتم الانبیاء نبودم، «لَکُنتُ شَریکاً فی النبوّه» تو شریک من در نبوت بودی. تو قابلیت نبوت را داری. «فَاِن لم تَکن نبیّاً» اگر نبی نیستی، «فَانّکَ وَصیّ». «فَاِن لمتَکن نبیّاً فَانّکَ وَصیُّ نبی وَ وارثهُ، بَل اِنّکَ سَیّدُ الاوصیاء وَ اِمامُ الاَتقیاء» تو سید همه اوصیاء هستی، سرور اوصیاء هستی.
برویم سراغ فرموده های امام رضا علیه السلام :
فرائد السِمطَین، متعلق به حمدینی، جلد ۱، صفحه ۵۵. شیخ الذهبی است. حمدینی به سندش نقل می کند از امام رضا علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله که حضرت فرمودند:
«مَن اَحبَّ اَن یتَمَسّکَ بِدینی وَ یَرکَب سفینهَ النجاه بعدی فَلیَقتَدِ بِعلیّ بن أبی طالب و لیُعادِ عَدوَّهُ وَ لیُوالِ وَلیّهُ، فَاِنّهُ وَصیّی وَ خَلیفَتی علی اُمَّتی فی حَیاتی وَ بَعد وَفاتی»
اینکه می گویند بعضی ها که حب داشته باشید چرا معادات. حب تنها کافی نیست. «هلِ الدّین الّا الحب و البُغض؟»
تا به حال لغت، قرآن، پیغمبر صلی الله علیه و آله، اهل بیت علیهم السلام را که الان ذکر کردیم، حالا برویم صحابه.
پنج صحابه: من اینجا اسامی عده ای از آنها را آورده ام که یکی از آن ها همان حدیث سلمان است.
۱- سلمان: که در روایت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورده ایم و حدیث هم صحیح السند است. ببینید آن روایت این است. می گوید:
یا رسولَ الله! لِکُلّ نَبیّ وَصیّی، فَمَن وَصیُّک؟ فَسَکَتَ عنی فلما کانَ بعدُ رآنی فَقال: یا سلمان! فَاَسرعتُ اِلَیه.
لَبّیک. قالَ تَعلَمُ مَن وَصیُّ موسی؟ قلتُ: نعم، یوشع بن نون. قالَ: لِمَ؟ قُلتُ: لِاَنّه کانَ اَعلَمَهُم. قالَ: فَاِنّ وَصیّی وَ مَوضعَ سرّی وَ خیر مَن اَترکُ بعدی وَ یَنجزُ عِدتی وَ یقضی دینی علیّ بن ابی طالب
همان روایتی که قبلاً به آن اشاره کردیم از پیغمبر صلی الله علیه و آله. روایت در معجم الکبیر طبرانی است. معجم الکبیر، جلد ۱، صفحه ۲۲۱. حدیث هم قابل تصحیح است. سلمان می گوید: یا رسولَ الله! لِکُلّ نَبیّ وَصیّی، فَمَن وَصیُّک؟ عرض کردم که طبرانی که این را نقل می کند. می گوید خب این درست است، سند آن را تشکیک نمی کند. می گوید لکن منظور از وصی یعنی وصی در اهل او. اینگونه تحریف می کند. وصی در اهل او. محدود می کند وصایت را. می گوید وصیی. سلمان نقل می کند. ما اینجا حداقل اسامی را خدمتتان عرض کنیم بقیه روایات را نمی خوانم که این فصل تمام شود.
۲- نفر دوم ابوایوب انصاری است. جالب این است که برخی از علمای اهل سنّت؛ اگر ۴ نفر از صحابه یک روایت را نقل کنند، متواتر می دانند. اسامی ده ها نفر از صحابه را ما اینجا آورده ایم که احادیث وصایت را نقل کرده اند. بله این موارد را رها کردند، فقط چسبیدند به آن عایشه و ابن ابی الحدید. همه زیر سر آن اولی است. او که گفته گویا که وحی مُنزل است. ابن ابی الاوفاء هم در جبهه اوست و همین را نقل کرده. بخاری هم همین روایت را نقل کرده. مسلم هم همینطور. فقط عایشه نقل نکرده. این همه از صحابه روایت را گفته اند اما آنها اصلاً نقل نکردند و از حیز انتفاع ساقط کردند. ان شاءالله روی مبانی توضیح می دهیم.
روایت ابوایوب انصاری در معجم الکبیر، جلد ۴ صفحه ١٧١ آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
«ان الله عزوجل اطلع علی اهل الارض فاختار منهم اباک فبعثه نبیا ثم اطلع الثانیه فاختار بعلک فاوحی الی فانکحته و التخذته وصیا»
٣. بریده اسلمی: آدرس تاریخ دمشق جلد ۴٢ صفحه ١٣٠.
قسمتی از متن آن این است:
«یا رسول الله لکل نبی وصی و وارث و ان علیا وصی و وارثی»
۴. انس بن مالک: آدرس حلیه الاولیا: جلد ١ صفحه ۶٣.
انس دربان بود و نسبتاً معاند است و بعضی ها او را ناصبی می دانند. در کوفه امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به همه مردم در رهبه گفتند: ای اهل رهبه؛ هر کسی در غدی رخم از صحابه بوده، بیاید شهادت بدهد به غدیر. این حدیث صحیح السند است و خود سنی ها نقل کرده اند. احتمالاً نسائی این را نقل کرده. ١٢ نفر از صحابه که در آنجا حاضر بودند، شهادت دادند. حضرت نگاه کردند و دیدند انس گوشه ای نشسته. گفتند: انس تو نبودی در روز غدیر خم؟ انس گفت: چرا من بودم ولی یادم رفته. حضرت فرمودند: اگر راست می گویی که هیچ ولی اگر دروغ می گویی خدا به یک مرضی مبتلایت کند که آن مرض هرگز خوب نشود و هر چه بخواهی کتمانش کنی، نشر پیدا کند. از فردای آن روز روی پیشانیش یک سفیدک افتاد و هر روز که می گذشت، بیشتر می شد و هر روز عمامه اش را پایینتر می آورد تا جایی که جلوی چشمانش آمده بود تا دیده نشود اما هر روز بیشتر می شد.
از جمله کسانی که مشمول نفرین امیرالمؤمنین علیه السلام در واقعه غدیر قرار گرفت، انس بود که علامه امینی هم نقل کرده است. انس خادم پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و این داستانش هم خیلی معروف است و عجیب که ابن عساکر دمشقی نقل کرده که انس بن مالک می گوید:
من و پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام در حال عبور از کوچه های مدینه بودیم. امیرالمؤمنین علیه السلام از هر باغی که رد می شدیم، می فرمودند: «ما احسن هذه علی الحدیقه». چقدر این باغ قشنگ است و پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرمودند: «لک فی الجنه احسن منها». باغ تو در بهشت از این ها زیباتر و بهتر است. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله اشکشان جاری شد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «ما یبکیک» چرا گریه می کنید؟ فرمودند: «ضغائن فی صدور اقوام لا یبدونها لک الا من بعدی». کینه ها (ضغائن) در دل یک عده افرادی است که بیرون نمی ریزند؛ مگر بعد از مرگ من و من برای این مظلومیت تو می گریم. به نص خود سنی ها رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام گریسته.
یک داستان دیگر انس دارد که در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله یک شب دیدم ایشان به روی یک تپه بلندی رفتند و نگاه کردند به خانه های مدینه و فرمودند: «قد اقتربت علیکم الفتن» فتنه ها نزدیک شده است و فردا در بستر بیماری افتادند و ۱۳ روز هم طول کشید که از دنیا رفتند. این را انس نقل می کند و در مصادر سنی ها هم آمده. این فتنه چیست؟ این همان فتنه ای هست که فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه فرمودند: «اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَهِ، اَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا» خودتان در فتنه افتادید. از ترس فتنه که مبادا فتنه ای بشود، امیرالمؤمنین علیه السلام را خانه نشین و حقش را ضایع کردید که مبادا او خلیفه بشود و خودتان با این کارتان یک فتنه بزرگ ایجاد کردید.
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید