کارگاه آموزشی شماره ۱۵۷ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه پنجم

صوت کامل بخش اول
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلّی الله عَلی مُحَمّد وَ آلهِ الطّاهِرین. سیّما اِمامِ زَمانِنا حُجهِ الله فِی الاَرَضین روحی وَ اَرواحُ مَن سِواه لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه
ایام دهه کرامت و سالروز میلاد حضرت ثامن الحجج علیه السلام را تبریک می گویم و امیدوارم که در دنیا و آخرت بین ما و این خاندان جدایی نیفتد.
اما بحث ما در ارتباط با غدیر و کتاب الغدیر شناسی است. من کراراً گفتهام این کتاب، باید کتاب درسی باشد. البته رشته تخصصی باشد با استادی که با مبانی رجالی فریقین و کتبی که اینجا مطرح می شود، آشنا باشد. یعنی کتاب شناس باشد و علاوه بر آن با مؤلفین و تفاسیر عامّه و رده بندی و میزان اعتبار و فن لغت و علم حدیث و درایه آشنا باشد.۱۰ تا ۲۰ تا طلبه فاضل در اختیار چنین استادی قرار بگیرد و شروع به تدریس غدیر از جلد ۱ کند. البته به نظر من ۱۵ سال طول می کشد که یک دوره غدیر تدریس شود. آنگاه فارغ التحصیلان این کلاس هر کدام رجل و شخصیتی شوند که در فن و بحث غدیر استاد باشند.
علامه امینی به احترام غدیر خم و برای زنده نگه داشتن این واقعه و این جریان مهم، اسم کتاب را «الغدیر» گذاشته ولی واقعاً این کتاب غدیر است؟ غدیر یعنی چه؟ یک برکه که در آن آب جمع است. این غدیر نیست، این بحار است! این دریاست و این دریا غواص می خواهد و هرکسی نمیتواند وارد شود. من این آرزو را دارم و امیدوارم که یک روزی ببینم که دوره های غدیرشناسی و تدریس این کتاب در حوزه ها راه افتاده است. بالاخره عمود فَقَری اعتقادات ماست. ما سال گذشته شمّه ای از جلد اول را گفتیم و امروز هم مختصر نگاهی به جلد اول می اندازیم. بعد وارد بیان بحثهای جلدهای دیگر می شویم که در غدیر چه چیزی هست.
این کتابی که دست من است، کتاب «اَلصّحیح مِن سیرهِ النَّبی الاَعظَم صلی الله علیه و آله و سلم»، نوشته علامه محقق سید جعفر مرتضی لبنانی است که سالها در قم مقدس زندگی می کردند و بعد هم به لبنان رفتند و موفق بودند. (شرح حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ۳۵ جلد است که جلد ۳۱ ام دست من است. شرح حال امیرالمؤمنین علیه السلام ۵۰ جلد است.) سپس گرفتار مرض سرطان شد که خداوند به او عافیت دهد. خدایا هرکس که برای امیرالمؤمنین علیه السلام قدمی برمی دارد، موفقش بدار. با وجود اینکه ایشان شیمی درمانی می شد و ممنوع الملاقات بود و نمی توانست با هرکسی دیدار کند، یکی دو دفعه به دیدنشان رفتم و با فاصله ده، دوازده متری با هم صحبت کردیم. ایشان در حالیکه خوابیده بود، مشغول نوشتن کتاب بود و در همان وضعیت ۲۴ جلد راجع به امام حسین علیه السلام نوشت. الان هم بالاخره نیاز به دعا دارد.
در جلد ۳۱ بحث تقریباً مستوفیایی از غدیر آورده. هم گزارش و هم شبهاتی که نواصب مطرح می کنند. ولی خود ایشان هم اشاره می کنند که این بحثها خلاصه ای از کتاب شریف غدیر علامه امینی است. یعنی بحثی که ایشان آوردند، خلاصه جلد اول است.
قبل از وارد شدن به این بحث یکی دو نکته در ارتباط با خطبه غدیر عرض کنم.
خطبه معروف غدیر از کتاب «احتجاج» است. البته قبل از احتجاج هم آورده شده اما بعضی ها شبهه می کنند که مشکل سندی دارد و چرا در جاهای دیگر نیست. این طرز تفکر و این طرز شبهه از یک شیعه جای تعجب دارد. نمی گویم داعی، دواعی بوده بر مخفی کردن اصل جریان غدیر که عمود بوده. ابن تیمیه اشکال می کند به ماجرای معروف فرود آمدن سنگ از آسمان بر سر حارث ابن نضر. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» که گفت: خدایا اگر قصه غدیر و آمدنش از جانب توست، سنگی از آسمان بیاید و کار من را یکسره کند. این از دعاهای مستجاب بود که هنوز به مرکبش نرسیده، سنگ بر سرش خورد و نقش بر زمینش کرد. برای این ماجرا ۳۰ مدرک هم داریم که همه از اهل سنت است. ابن تیمیه علیهما یستحق اشکال می کند. هفت هشت تا اشکال آبکی که یکی این است:
اشکال اول: اگر چنین ماجرایی اتفاق افتاده بود، چرا در کتاب ها نیامده؟ مثلا قصه ابرهه را همه نقل می کنند.
جواب: علامه امینی در جواب می فرماید: فرق است بین قصه ابرهه و جریان سنگ بر سر او خوردن. قصه ابرهه از مقدمات و علامات نبوت بود و داعی بر اظهارش زیاد بود. اما قضیه فرود سنگ بر سر حارث بن نضر، مرتبط با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است و دستهایی در کار بود که عمداً قضیه را مخفی کنند و صورت مسئله را پاک کنند. این چه قیاسی است که می کنیم؟
اشکال دوم: او اشکال می کند که جریان احتجاج طبرسی و خطبه ۲۴، ۲۵ صفحه ایی چطور در جاهای دیگر نیست؟
جواب: اولاً هست. و اینجا در احتجاج هم که آمده مرسل نیست. حرف صاحب احتجاج را ببینید. اگر کتاب بود من عبارت طبرسی را نشان می دادم. ایشان می گوید: من سند را حذف کردم. این که کتاب سند ندارد، معنایش این نیست که روایات سند ندارد. بلکه او حذف کرده است. چرا حذف کرده؟ میگوید این روایاتی که من آورده ام یا اجماعی است یا موافق است با عقل یا در کتاب های سیره و تاریخ مشهور است. پس به سه علت آقای طبرسی سند را حذف کرده:
۱) مورد اجماع است ۲) مطابق با عقل ۳) در کتاب ها مشهور است.
بحار را بشناس، بحارشناسی کار هرکس نیست! احتجاج را هم بشناس، کار هرکس نیست!
در مقدمه طبرسی می گوید: «لا نأتی فی أکثر ما نورده من الأخبار» سند بیشتر روایات را نمی آوریم «لا نأتی بإسناده» چرا؟ «إما لوجود الإجماع علیه أو موافقته لما دلت العقول إلیه أو لاشتهاره فی السیر و الکتب بین المخالف و المؤالف» چیزی که سندش را حذف کردیم، بین موافق و مخالف شهرت دارد. بعد می گوید: من روایات تفسیر امام حسن عسکری علیه الصّلاه و السّلام را با سند می آورم. «إلا ما أوردته عن أبی محمد الحسن العسکری» چرا اینجا سند می آورید؟ «فإنه لیس فی الاشتهار علی حد ما سواه» روایات و تفسیر امام حسن عسکری علیه الصّلاه والسّلام در شهرت به پای آن روایات نمی رسد. لذا من سندش را می آورم. بعد می گوید: «و إن کان مشتملا» هرچند گاهی می توانیم بگوییم با آنها برابری می کند. اما بالاخره من اینجا سندش را آورده ام «فی أول جزء من ذلک».
پس اگر آقای طبرسی سند حدیث و خطبه غدیر را نیاورده، نه این که نداشته یا مشکل داشته که نیاورده، نه! به یکی از این سه جهت، نیاورده است.
فرض کنید که اصلاً در کتاب ها این تفسیر نیست. آیا این دلیل بر نبود هست؟ نه! دلیل بر نبود نیست. هیأت حاکمه و طرفداران هیأت حاکمه بنا داشتند آثار امیرالمؤمنین علیه السلام را از جامعه حذف کنند. در فرعیاتش هم برنمی تابیدند. آقای رازی که سنی هست و شافعی و متعصب، خواهش می کنم نگویید ایشان شیعه هستند. کسی حرفهای او را نگاه کند، میگوید دست کمی از ابن تیمیه ندارد. البته بدمان نمی آید همه عالم شیعه آل محمد بشوند. «اللهم صل علی محمّد وآل محمّد وعجل فرجهم» ولی نمی شود در برابر واقعیات چشم پوشید. ایشان شیعه نیستند. خدا علامه مجلسی را رحمت کند. از او هم در «بحار» و هم در «مرآت العقول» تعبیر ناصبی می کند.
مورد اول: همین آقای رازی در تفسیر «مفاتیح الغیب» مربوط به تفسیر فخر رازی در باب بسم الله می گوید: پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسم الله را بلند می خواند. علی ابن ابی طالب علیه السلام بسم الله را بلند می خواند. امویین بودند که دستور دادند بسم الله آهسته گفته بشود.
دقت کرده اید! آهسته و یواش می گویند حتی در نماز صبح! بعضی ها هم گفته اند که اصلاً نمی گویند یا اگر بگویند، آهسته می گویند. چرا؟ چون مکروه است. ای خدا نماز برای توست، سوره حمد هم از توست. در سوره حمد و در نماز بردن نام تو مکروه است!!! اللهٌ اکبر، الحَمدٌلِلهِ ربِّ العالَمین، الرَّحمنِ الرّحیم … بسم الله چه شد؟ مکروه است!
آقای رازی می فرماید: چون علی ابن ابی طالب علیه السلام بلند بسم الله می گفت، اینان دستور دادند که آهسته گفته بشود. چرا؟ «إمحاً لآثار علی» چیزی یادآور علی علیه السلام نباشد. بنده خدا این یک مسأله فرعی است که بسم الله جهراً گفته بشود یا إخفاتاً که جای آن در رساله های عملی است. می بینید آنها از این مسأله فرعی هم نگذشتند. آن وقت از خطبه غدیر ۲۴ صفحه ای بگذرند و بگذارند دست همه باشد؟ این ها را من تأکید می کنم تا معلوم شود که چرا این خطبه نیامده و چرا دست به دست نشده. شهرت داشته و مورد اجماع بوده امّا حذفش کردند.
مورد دوم: آقای نسایی در کتاب «حج (سنن)» باب تلبیه روز عرفه می گوید: روز عرفه در چادر نشسته بودیم. عبدالله بن عباس به سعید بن جبیر (عبدالله بن عباس در زمان معاویه زندگی می کرد و نابینا بود و سعید بن جبیر عصاکش او بود.) گفت: «سعید ما لی لا أسمع النّاس یلبون» روز عرفه تلبیه مستحب است. چرا صدای کسی در نمی آید و کسی تلبیه نمی کند؟ این را سرچ کنید، نگاه کنید. به او گفتم: «یخافون المعاویه» از معاویه می ترسند. مثل قضیه بسم الله. امیرالمؤمنین علیه السلام در روز عرفه بلند بلند می گفتند: «لبیک اللّهم لبیک». حال اگر مردم بلند بگویند، یادآور چه کسی است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام. معاویه بخشنامه کرده بود که نگویید. در ادامه می گوید: ابن عباس در روز عرفه از چادر بیرون آمد و با صدای بلند گفت: «لبیک اللّهم لبیک و إن رغم أنف المعاویه لبیک». دماغ معاویه را به خاک می مالیم. «لبیک اللّهم لبیک اللّهم العنهم» خدایا لعنتشان کن. «فقد ترکوا السنه من بغض علی لبیک».
این را سنن نسایی با کمی حذف نقل می کند. مفصل تر آن را بیهقی نقل می کند. دلم می خواهد سرچ کنید و به همدیگر نشان بدهید. خدایا لعنتشان کن. چه چیزی را رها کردند؟ «فقد ترکوا السنه». سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را رها کردند. به چه بهانه ای؟ «من بغض علی». این یک تلبیه است و تلبیه مستحب است، واجب که نیست.
سِندی همانطور که کافیِ شریف حاشیه و شرح دارد، حاشیه دارد. این کتاب نسایی هم حاشیه و شرح دارد که شرحش متعلق به سندی است و خیلی قدیمی است. یک جمله عجیبی دارد. در ذیل این حرف: «فقد ترکوا السنه من بغض» این را توضیح می دهد. «علی کان یتغید بسنن» یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام پایبند به سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود. «و هؤلاء (حکومت شجره ملعونه) ترکواها السنه». آن ها سنت ها را ترک کردند. چرا؟ «بغضاً علی».
سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را! نمی گویم غدیر. نمی گویم «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». می گویم تلبیه. تلبیه گفتن روز عرفه واجب نیست، مستحب است. یک تلبیه، وقت مُحرِم شدن واجب است و مابقی مستحب. این مستحب را علی بن ابی طالب علیه السلام به جا می آورد. حکومتی ها این را برنگرفتند و بخشنامه کردند که ممنوع شود. چرا؟ تا تداعی و یادآوری نکند، نام و نشان مولی الموحدین اسدالله الغالب الامام علی بن ابی طالب علیه السلام.
از حاکمیتی که تا اینجا تعقیب می کرد و حاضر بود سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را زیر پا بگذارند که نام علی مطرح نشود، توقع دارید خطبه غدیر را بیاورند؟!
مفصلترین کتابی که از اهل سنت خطبه غدیر را آورده، غیر از «الولایه طبری»، «الصحاصه مسلم» است. همان را نگاه کنید که چگونه می آورد و چگونه نقل می کند که صورت مسأله را پاک کند تا نفهمید که مربوط به چه کسی است. چرا نمی خواهید باور کنید که یک اتاق داشتند. نمی گویم اتاق فکر. می گویم اتاق بی فکری. اتاق شیطنت که می نشستند ابتدا و انتهای احادیث و روایات را حذف می کردند و از هفت صافی رد می کردند که اشاره ای به مدح مولا نباشد.
کتاب «بخاری» را نگاه کنید. قال علی لفلانی (دومی) که مگر نمی دانید «رفع القلم» از سه نفر السبی حتی یبلغ، المجنون حتی یفیق و … . سر و تهش را که دزدید! خود ابن حجر اسغلانی شارع بخاری صدایش در می آید. می گوید آقای بخاری! چرا سر و ته حدیث را زدی؟ اصل قصه این است: یک زن دیوانه را پیش خلیفه آوردند که زنا کرده بود. خلیفه گفت: بروید و سنگسارش کنید. در راه به امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند. فرمود: کجا؟ گفتند: فلانی دستور داده است که ایشان را سنگسار کنند. فرمود: چرا؟ گفتند چون زنا داده. مولا فرمودند: دیوانه را سنگسار می کنید؟ برگردید. من خودم با خلیفه صحبت می کنم. مولا گفت: مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمود قلم تکلیف از سه دسته برداشته شده است: از نابالغ، خواب و دیوانه. گفت: یادم نبود. ببخشید. رهایش کنید.
ابن حجر می گوید: روایت این است. تو را به خدا اگر این روایت به همین نحو باشد، جهل طرف مقابل و مرجعیت مولا برای همه آشکار نمی شود؟ اینها نمی خواهند این مطلب باشد. لذا سر و تهش را قیچی می کنند تا کسی که مطالعه می کند چیزی در مورد فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام استفاده نکند.
حال، مسلم از همه مفصلتر راجع به خطبه غدیر و حدیث در خطبه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده است. بروید مطالعه کنید ببینید چه از آن استفاده می کنید. حاضر نیست مسئله در کنار قرآن بودن اهل بیت علیهم السلام را تصریح کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مردم را در غدیر خم جمع کرد و فرمود: دعوت حق را لبیک بگویند و من دو چیز گرانبها به ودیعه می گذارم: کتاب الله و سپس بسیار درباره کتاب خدا صحبت می کند. بعد می گوید و «قال اذکرکم الله فی اهل بیتی» یعنی یک جوری با الفاظ بازی می کند که اهل بیت علیهم السلام ردیف قرآن نشود.
می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم راجع به قرآن صحبت کردند. اول گفتید که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: دو چیز گرانبها. پس دومی کو؟ چرا اشاره نمی کنید؟ در ادامه می گوید بعد هم پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم سه بار فرمودند: «اذکرکم الله فی اهل بیتی. اذکرکم الله فی اهل بیتی. اذکرکم الله فی اهل بیتی».
ما از همین هم استفاده می کنیم. خودت می گویی در غدیر خم بوده و محوریت سخنرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همان که خودت نقل می کنی: قرآن و اهل بیت علیهم السلام. ولی به گونه ای نقل می کنند که برای نسل های بعد روشن نباشد که این محوریت چه بوده. به تاکتیک ها دقت کنید!! سپس اهل قلم و محدثین نسل های بعد از ریشه می زنند: غدیر چیست؟! اصلاً نبوده. اینها را رافضین نقل کرده اند. مثل آقای ابوالحصین که ناصبی بوده است. این ها را زهبی نقل می کند و در سخنرانی هایش می گوید اصلاً غدیری نبوده. این حرف ها جعلی هست. «ما سمعنا» اصلاً به گوش جامعه چیزی به نام غدیر نخورده! تا زمانی که این خراسانی (ابو اسحاق) از خراسان آمد و نَعَقَ! کرد (به اصطلاح خودمان نعق یعنی بلغور کرد. چوپان وقتی می خواهد گوسفندانش را جمع کند، یک صدایی از خودش در می آورد. به این صدا می گویند: نعق). ببینید چطوری غدیر را کوچک می کنند! می گوید اصلاً نبوده تا اینکه یک روزی آقایی به نام ابواسحاق از خراسان آمد و به اصطلاح بلغور کرد و این حرف را بر سر دهان ها انداخت. ببینید از ریشه منکر می شوند.
اینقدر قضیه غدیر روشن بود که صدای ذهبی هم در می آید. او آدم متعصبی است. به قول قماری، ذهبی کسی است که اگر روایت در فضیلت حضرت علی ابن ابیطالب علیه الصلاه والسلام ببیند «رده به حق عن به باطل». اگر فضیلت مولا را ببیند، فشار خون و قندش بالا میرود. سرگیجه می گیرد. می خواهد زمین بیافتد. همین ذهبی وقتی که می رسد به حرف ابوالحسین می گوید: ابوالحسین چه می گویی؟ البته چند صد سال بعد. «ان حدیث غدیر خم ثابت بلاریب». یعنی چه؟ بدون شک حدیث غدیر ثابت است. این شیوه اول که بناست به هر تاکتیکی باشد، غدیر تحت الشعاع قرار بگیرد. اما چراغی که خداوند روشن کرده هیچکس را یارای خاموش کردن آن نیست.
«وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ» (توبه/٣٢)
چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس پف کند، ریشه اش بسوزد
شیوه دوم این است که می گویند: غدیر بوده. اما این غدیر می دانید چه بوده؟ یک جنگی بوده و وقتی می گویند: واقعه غدیر؛ یعنی یک جنگی اتفاق افتاده است و اصلاً ربطی به علی ابن ابیطالب علیه السلام ندارد. آدم واقعاً می ماند. دکتر ملحم ابراهیم الاسود! (واقعا قلبش اسود است) تو که می گویی این یک جنگی بوده، همه جنگ های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را تواریخ خودتان ثبت کرده. آیا یک واقعه جنگی به نام غدیر بوده؟ این را چه کسی ثبت کرده؟ آدم واقعاً تعجب می کند. بنا است به هر قیمتی منکر شوند.
می گویند: «اَنا مدینه العلم و علی بابها» را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمودند. بلکه فرمودند: «عالی بابها»! یعنی در آن هم خیلی بلند است. حالا که اصرار دارید علی علیه السلام، یکی دیگر هم سقفش باید باشد، فلانی هم سقف است و کسی هم دیوارش باشد!! والله به حضرت عباس علیه السلام شهر سقف ندارد. کی به کی هست؟ فقط ما به هر قیمتی منکر فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام شویم.
باز می گویند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارون» را اینطوری نگفتند. گفتند: «بِمَنزِلَهِ قارون مِن موسی». کجا این را گفتند؟ راوی چه کسی است؟ خیلی جالب است ظاهراً به روباه یا شغال گفتند شاهدت کیست؟ چه گفت؟ اوه! چه شاهدی! دیگر هیچ نیاز به قسم نیست همین شاهد کافی است، دُم او.
آقای حمصی امام شنبه نه امام جمعه! امام شنبه، حِمص! خدا تو را لعنت کند. سر درس می گویی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «بمنزله قارون». خب شاهد تو کیست؟ چه کسی نقل کرده؟ می گوید عبدالملک بن مروان. به به چه آدم خوبی. عبدالملک بن مروان که امّ الدرداء، همسر ابوالدرداء است. به او می گوید: عبدالملک شنیدم حالا که شاه شدی، شراب می خوری. گفت شراب چیست، خون هم سر میکشم! یا اُمّاه و الدّم. تاریخچه ننگین او را مطالعه کنید. بناست فضائل وارونه شود. والله وارونه می شوید و هزاران مثل شما را کفن می کنند و فضائل علی علیه السلام می درخشد.
یا مثل ابوالحصین می گوید: اصلاً چنین چیزی نیست یا مثل این اسود می گوید جنگ است. کی به کیست برو تحقیق کن. ملّا از مال و مرکب خود پیاده شد، میخ طویله در دست داشت. می خواست بکوبد. یکی به او گفت که وسط زمین کجاست؟ گفت: همین جا. گفت: چه کسی می گوید؟ گفت: برو متر کن.
تیری به تاریکی می خواسته بزند. واقعه غدیر بله هست، اما جنگ بوده. چه کسی می گوید؟ برو تحقیق کن. یعنی مردم را آنقدر جاهل و نادان فرض کردید؟ یا می خواهید جهالت خود را برای مردم بر ملا کنید؟
یکی هم می آید مثل ابن کثیر. ابن کثیر جریان را می آورد. اما می گوید: یک دعوا و اختلافی بود بین امیرالمؤمنین علیه السلام و نیروهای تحت امر. جریان آن را هم نقل می کند. می گوید کار او هم درست بود. آنها مشکل داشتند. ولی مشکل ایجاد کردند و ربط می دهد به جریان یمن. بعد هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خواست آنها را صلح بدهد. اشتباه نکنید! کار علی درست بوده.
بنده خدا! سر خود را مثل کبک در برف می کنی و می گویی کسی مرا نمی بیند. بدبخت تو هستی که نمی بینی ولی آن ها تو را می بینند. تو می گویی که مربوط به اختلافات است در ارتش قضیه یمن، خب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم راجع به همین قضیه صحبت کردند. چرا هیچ اشاره ای به این قضیه نکردند؟ حتی همان نقلیّاتی که خودتان دارید. خود شما راجع به غدیر چه چیزی دارید؟ خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله را دارید. همان خطبه مختصر. خب ببینید یک جایی از این خطبه اشاره به اختلاف کرده؟ این چه خطبه ای است که در ارتباط با اختلاف بین امیرالمؤمنین علیه السلام و نیروهای تحت امر او است و اصلاً در این خطبه اشاره ای به این نشده است؟ به همه چیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره کردهاند، الّا به قضیه اختلاف. اما بنا بر چیست؟ بنا بر مخفی کردن و کمرنگ کردن است. قصه را تعریف میکند. بعد هم شروع میکند به فحش دادن.
من زمانی با یکی از وهابیهای ایدئولوگ در مدینه منوره بحث کردیم. بعد هم کتاب شد به نام «از مناظره تا دستگیری». این قصه واقعی است. خلاصه در آن بحث تند میشد و فحش میداد. من هم میخندیدم. میگفتم: «بأبی اقتد و علی فی الکرم». شما بچههای ابن تیمیه هستید. از شما توقعی غیر از این نیست. ابن تیمیه پدربزرگتان یک ساعت حرف میزند، سه ساعت فحش میدهد. شما هم همین جور هستید. ولی من خودم را در سطح شما نمی آورم. فحش بده. آرام گرفتی، من شروع میکنم به بحث کردن. بیشتر از من، ناراحت بود. چون این جوری با او حرف میزدم.
ابن کثیر قصه را منحرف می کند. بعد میگوید رافضی ها چنین و چنان هستند. می گویند: این بی عقلان، اینهایی که قصّاص اند (قصّاص یعنی داستانسرا)، این قصههای بافتنی را میآورند. این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان جانشین انتخاب کردند، این ها حرف های قصهگوهاست. حرف های جهله است و تا میتواند از این حرفها می زند.
اما اصل جریان را اینگونه نقل میکند. میگوید: «فَصلٌ فِی إِیرَادِ الْحَدِیثِ الدَّالِّ عَلَى أَنَّهُ علیه السلام خَطَبَ بِمَکَانٍ بَیْنَ مَکَّهَ وَالْمَدِینَهِ» حدیثی را می آورم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بین مکه و مدینه ایراد کردند. چه زمانی؟ «مَرْجِعَهُ مِنْ حَجَّهِ الْوَدَاعِ» زمانی که از حجه الوداع برگشتند. «قَرِیبٍ مِنَ الْجُحْفَهِ» آدرسش درست است. «یُقَالُ لَهُ غَدِیرُ خُمٍّ. فَبَیَّنَ فِیهَا فَضْلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ» از همان اول وسط دعوا نرخ تعیین میکند. میگوید ایشان فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام را می گوید. «وَبَرَاءَهَ عِرْضِهِ» کسی نباید علی بن ابیطالب علیه السلام را سب کند. کسی نباید به علی بن ابیطالب علیه السلام دشنام بدهد. عرض علی بن ابیطالب علیه السلام محترم است. «وَبَرَاءَهَ عِرْضِهِ مِمَّا کَانَ تَکَلَّمَ فِیهِ بَعْضُ مَنْ کَانَ مَعَهُ بِأَرْضِ الْیَمَنِ».
غدیر را به چه ربط داد؟ به قضیه یمن! میگوید: این نیروهای تحت امر علی بن ابیطالب علیه السلام از بعضی کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام که درست هم بوده است، خوششان نیامد و بد و بیراه گفتند و فحش دادند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، در غدیر ۱۲۰ هزار نفر مردم را جمع کرد. چند نفر فحش داده بودند؟ دو نفر، سه نفر، ده نفر، بیست نفر. خب با آنها صحبت میکرد. در مکه صحبت میکرد. گرماگرم در منا، در عرفه صحبت میکرد که همه بودند. اما نه، اینها را بین مکه و مدینه جمع کرد. روایت دارد که اگر گوشت را می انداختید زمین، «شَوی» پخته میشد. روایت دارد که از شدت گرما یک بخش عبا را روی سر میگذاشتند، یک بخشش را زیر پا «من شده الحرّ».
دو نفر به امیرالمؤمنین علیه السلام -استغفرالله- ناسزا گفته اند. دو نفر ایراد گرفتند. خب همان دو نفر را احضار کن. لشکر بد و بیراه گفته است، لشکر را احضار کن. اگر نیستند، لشکر نیامده است. مسئله درونی بوده است. چرا مسئله را برملا کردهاید؟ چرا در عرفات نفرمودید. آمدید غدیر خم؟ که چه بگوییم؟ مردم نسبت به عرض علی بن ابیطالب علیه السلام ادب داشته باشید. هر حرفی را نزنید. کسی اینگونه قضیه غدیر را تحلیل میکند که سراپا بغض و کینه است. من با یک نفرشان بحث کردم. گفتم: بالا غیرتاً اگر غدیر راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام نبود و راجع به اولی بود، در مورد «من کنت مولاه اولی مولاه» همینجور برخورد میکردید؟! هزار و یک اشکال میگرفتید؟! یا نه با طلا مینوشتید؟! همه آثار امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نبوی را پاک کرد و هیچ چیز نماند. اما یک پنجره بوده، البته معلوم نیست راست باشد یا نه. به آن خوخه میگویند. آن را نگه داشتند. «هذه خوخه ابی بکر». این سوراخ متعلق به …
واقعاً انسان درمیماند. به او گفتم اگر این قضیه غدیر راجع به اولی بود، همین طور برخورد میکردید؟ هر فضیلتی نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام است، ایرادی بر آن وارد میکنید. اما اگر نسبت به کس دیگر باشد!! قضیه غار! یک نفر برای من بیاورید از عامه که به قضیه غار ایراد بگیرد. با اینکه اینقدر ایراد دارد. چه کسی میگوید ابوبکر بوده؟ ابن بکر بوده. عبدالله ابن بکر ابن قرقیت. ابن بکر شد ابوبکر؟! بابا خودتان نقل میکنید که فلانی و فلانی قبل از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبا جماعت میخواندند و سالم ابن ابی حذفیه امامشان بود. این را خودتان نقل میکنید. اما چشمانشان را میبندند. حالا همین قضیه غار راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام بود. هزار و یک اشکال میگرفتند. چون راجع به فلانی است، من ندیدم کسی نصف اشکال بگیرد. میخواهم شما با طبع و با روحیه هایشان آشنا شوید.
دومی نماز صبح خواند. رفت سر منبر و در حال صحبت ناگهان حرفش را قطع کرد و گفت: ساریه (فرمانده بود) عقبنشینی کن. عجبا!! کوه را پشت سر خودت قرار بده. حالا لشکر کجا بوده؟ نهاوند. این آقا از مدینه نهاوند را دیده. فرمانده عقب نشینی کن تا محاصره نشوی. فرمانده هم عقب نشینی کرد و محاصره نشد! یا ساری الجبل! نود تا مدرک هم برایش نقل میکنند. یک نفر برای من بیاورید که اشکال بگیرد، ابداً. همه این را به عنوان فضائل نقل میکنند. فلانی در آب، هوا، زمین و آتش تصرف می کرد. ولایت تکوینی داشت، هیچ کس ایراد نمی کند. اما اگر بگویید امیرالمؤمنین علیه السلام در تبوک در مدینه ماندند و تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رفتند و برگشتند مولا، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را میدید، می گویند این چه حرفی است که میزنید؟! این ها غلو است. میخواهید علی علیه السلام را به مقام نبوت برسانید؟
دقت کردید؟ آن فضیلت است اما این میشود غلو. جریان غدیر را اینگونه از این زاویه در کتاب های عامه نگاه کنید. بعد برایتان مشخص میشود که چرا خطبه غدیر به این تفصیل در کتابهایشان نقل نشده است.
وَالسَّلام علیکُم و الرَّحمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُه
صوت کامل بخش دوم
بحث ما راجع به شیوه های تحلیل و تفسیر و برخورد نواصب با جریان غدیر بود.
نکته مهم برایشان این است که ارتباط غدیر با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قطع کنند. آقای ابن کثیر در «البدایع و النهایه» می گوید که جریان مربوط به ارض یمن است. «بهِ سَبب ما کانَ صَدر مِنه عَلیهِم».
قضیه چه بوده است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام برای اینکه به حج برسند، غنائم را دست یک نفر سپرده و فرمانده تعیین کردند. زمانی که لشکر به نزدیکی شهر مدینه رسید، مولا نزد آنها رفته و مشاهده کرد که غنائم تقسیم شده و همه لباس جدید پوشیده اند. حضرت فرمودند: تا به پیغمبر صلی الله علیه و آله نرسیده اید، سریع لباس ها را در بیاورید و فرمانده را هم به دلیل تقسیم غنائم توبیخ کردند. آقای ابن کثیر می گوید: «بِسَبب ماَ کانَ صدر مِنهُ عَلیهِم من المعدله» کار علی علیه السلام، عدالت بود و درست. «الَّذی ظَنَّها بَعضهُم جُورا» اما آنها گمان کردند، کار مولا، کار درستی نیست و می خواهد به آنها فشار بیاورد و بخل بورزد. بعد آقای ابن کثیر می گوید: «وَالصَواب کانَ مَعه ُفی ذلِک» کار مولا درست بود. یک مقدار نرمش نشان می دهد، تا اصل قضیه را ماست مالی کند! «لهَذا لِما تَفرغ عَلی من بَیان المَناسِک وَ رَجَع اِلی المَدینَه بَین ذلک فی اثناء الطَریق» می گوید: چون بین نیروها و امیرالمؤمنین علیه السلام بگو مگو شده بود، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسیر بازگشت به مدینه خطبه مفصلی را روز ثامن عشر، روز هجدهم از ذی الحجه در روز یکشنبه «و کان یوم الاحد» زیر درختی که آنجا بود، «تَحتَ شجره هناک» خواندند. «فبین فیها اشیاء».
آقای ابن کثیر مگر نمی گویی، پس آن خطبه کو؟! می گوید در آن خطبه فضیلت و امانت و عدالت علی علیه السلام و قرب علی علیه السلام از نبی اکرم صلی الله علیه و آله را تبیین کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه اینها را فرمودند و ابن کثیر فقط چه می کند، سرنخ هایش را ذکر می کند و خطبه را نمی آورد. بعد می گوید: «ما ازاح به» پیامبر صلی الله علیه و آله با این خطبه از دل مردم درآورد «ما کان فی نفوس».
حالا من قبل از اینکه حرف ابن اسحاق را هم نقل کنم، می گویم خب این خطبه کجاست که شما خلاصه اش را نقل می کنی؟ سرنخ فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام، عدالت، امانت و قرب مولا را نقل می کنی اما خود خطبه نیست! آن وقت چطور در این خطبه راجع به همه چیز صحبت می کند که در جلسه اول اشاره کردم. اما اصلاً به قضیه اختلاف اشاره نمی کند؟!
آقای ابن کثیر از ابن اسحاق نقل می کند، می گوید: «لما یقبل علی من الیمن» حضرت علی علیه السلام از یمن برگشتند که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مکه ملاقات کنند، «تعجل الى رسول الله» سبقت گرفت تا سریع خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله برساند. «استخلف علی جنده الذین معه» برای نیروها یک نفر را تعیین کرد که آن یک نفر تخلف کرد. «فکسى کل رجل من القوم حله من البر» این جانشین تخلف کرد. نمی گوید خیانت کرد. می گوید، تخلف کرد و پارچه ها و لباس ها را تقسیم کرد. «فلما دنا جیشه خرج لیلقاهم» نزدیک مکه که رسیدند، مولا به استقبالشان رفت. «فاذا علیهم الحلل» دید همه پارچه های یمنی پوشیده اند. «قال ویلک ما هذا» به فرمانده گفت: اینها چیست؟ ازکجا آورده اید؟ گفت: «کسوت القوم» من از این غنائم و بیت المال برداشتم «لیتجملوا به» تا وقتی همه مردم می آیند، با لباس تمیز و نو وارد شوند. مولا فرمود: وای برتو! دربیاور. «قبل أن ینتهى به الی رسول الله» قبل از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برسد. «فنتزع الحلل من الناس» به زور درآورد. «فردها فی البر و اظهر الجیش شکواه» از این کار ناراحت شدند. غدیر مربوط به این است.
من باید راجع به همین مفصل حرف بزنم، اما الان وقتش نیست. این شکایت ها اصلاً در مکه نبود، کجا بود؟ در مدینه.
علی بن ابیطالب علیه السلام چند دفعه به یمن رفتند. یکدفعه داعیاً، یکدفعه قاضیآً و یکدفعه جابیاً. یعنی چه؟ یعنی یکدفعه برای جنگ رفتند، برای دعوت به اسلام. یکدفعه برای قضاوت و یکدفعه هم برای جمع آوری حقوق و ذکوات.
قضیه اختلاف که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شکایت کردند و موجب ناراحتی بسیار شدیدشان شد، پیامبر صلی الله علیه و آله آن جمله معروف را فرمودند که متأسفانه بخاری همه اش را قیچی کرده و فقط یک تیکه اش را آورده است. مربوط به شَکوا از امیرالمؤمنین علیه السلام در مدینه است و مربوط به این قضیه نیست. یک نفر یمنی تعریف می کرد: آن خانه ای که مولا زمانی که در یمن بودند و در آن اقامت می کردند (حضرت شش ماه برای تبلیغ در یمن زندگی کردند)، الان هست وکنارش هم مسجد است. خدا ان شاءالله عزیزان را بر وهابیت پیروز کند و پوزه شان را به خاک بمالد و ما بتوانیم برویم و آن خانه را ببینیم. مولا شش ماه در آنجا اقامه نماز کردند، سخنرانی کردند، خطبه های جمعه داشتند. ایشان پنجاه خطبه آنجا ایراد کردند و تا به امروز به مساجدشان که می روید، البته به جز مساجدی که وهابی ها سلطه داشتند؛ در مساجدی که در دست زیدی ها بوده، بالای محراب نوشته شده:
«لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، مُحَمَّداً رَسوُلُ الله، عَلِیّاً وَلِیُّ الله»
خالد رفت و با خشونت برخورد کرد. شش ماه هم ایستاد و هیچکس هم طرفش نیامد. از آن روز داعشی ها و روش داعش منفور بود. از کارها و کرده های خالد پیداست که اگر الان بود، جزء سران داعش بود. ولی مولا رفتند و رؤسا را جمع کردند و صحبت و سخنرانی کردند. با یک سخنرانی، گروه گروه اسلام آوردند. خبر به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که رسید، ایشان سجده شکر کردند. یمنی ها از آن روز علاقه مند شدند و الان هم دارند تاوان تعلق شان به امیرالمؤمنین علیه السلام را می دهند. غدیری به پا می کنند که در تاریخ یمن سابقه نداشته، عاشورا همینطور. غدیر را به عنوان عید به همدیگر تبریک می گویند. جشن می گیرند و لباس نو می پوشند. و در کل وضعیت خانه و ... را تغییر می دهند. اینها همان عاشورایی را که اهل بیت علیهم السلام فرمودند و همین عاشورایی که ما به پا می کنیم، به پا کردند. نمی دانم خبرهایش به شما می رسد یا نه. روی سایت ها هست. اینان به سبب سخنرانی های مولا و همان شش ماهی که آنجا بودند، این تعلق را پیدا کردند.
ولی جریان شکایت نیروها از امیرالمؤمنین علیه السلام در مدینه بود و حضرت جواب دادند، ربطی به این قضیه ندارد. حرف ابن کثیر هیچ ارزشی ندارد که می گوید غدیر مربوط به قضیه یمن است. این اجتهاد است. اجتهاد ابن کثیر، در برابر نصوص ارزشی ندارد. روایات تصریح می کند «انَّما هُوالنَصْبٌ مِنْه» چرا صورت مسئله را پاک می کنید؟ مشکل دعوا این نبوده است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام را نصب کرد. ماجرای غدیر این است. آن هم نَصْبٌ از جانب چه کسی؟ نَصْبٌ من الله، نه مِن رسول الله صلی الله علیه و آله. وظیفه رسول الله صلی الله علیه و آله تبلیغ بود. «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» نفرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ عیّن».
متأسفانه بعضی از این مدعیان تشیع!! صریح باش، نفاق را کنار بگذار و بگو من شیعه نیستم. چرا در قالب تشیع قرار می گیری و می گویی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را کاندیدا کرد؟ یعنی چه؟ یعنی هرکسی می خواهد، علی را انتخاب کند و یا می خواهد، انتخاب نکند. این تشیّع نیست. نفاق و نفاق بازی را کنار بگذار. رک بگو، من شیعه نیستم. مرد باش و بگو شیعه نیستم. ببین مردم با تو چکار می کنند. نه اینکه تشیع را یدک می کشی و به ریشه های تشیع می خواهی ضربه بزنی. ممکن است عمامه به سر هم باشد. ولی حرف، حرف نواصب است. حرف، حرف کسانی است که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را برنمی تابند. خلاصه جریان غدیر «نَصب مِنَ الله لِمَقام بِعَینِه». صحبت مقام و جانشینی بوده، غدیر این است و همه کلمات پیامبراکرم صلی الله علیه و آله روی همین محور دور می زند. چه می گویید؟ قضیه اختلاف و پیراهن ها و لباس ها و … !!! چه می گویی؟ می خواهی جریان را کوچک کنی؟ آن روز شلوغ بود و ترافیک از آسمان تا زمین بود. مدام جبرئیل می آمد. آخر هم تهدید کرد. راجع به چه؟ اگر قرار بود این پیراهن ها را تقسیم نکنیم، تقسیم کردند. راجع به این بوده؟ «یا اَیّها الرَّسول بَلّغ ما اُنزِلَ اِلَیک». می گویند نه این آیه در عرفه بوده. باشد، قبول است. ما همان را قبول داریم. این حرف، حرف دومی است که او میگوید در عرفه بوده. ولی معنای آیه چیست؟ «وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلّغتَ رّسالَتَه» حتی اگر در عرفه هم باشد، این چه تکلیفی و مأموریتی است، چه برنامه ای است که اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ولو در عرفه آن را اعلام نکند، زحمات بیست و سه ساله هیچ است؟
شما خیال می کنید اگر گفتید این آیه در روز غدیر نیست و در عرفه بوده، قضیه تمام می شود؟ نه؛ شبهه را جواب بده. با این لحن تند که می گوید اگر تبلیغ نکردی مثل این است که در این ۲۳ سال هیچ کاری نکردی. اصلاً تبلیغ رسالت هم نکردی. این چه بوده؟ آیا در همان عرفه که به قول شما آیه نازل شده، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه چیز جدیدی فرمود؟ واضح است چه می گویم یا نه؟ قبول. در روز عرفه خدا تهدید کرد و تأکید کرد که بگو. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه چیزی را در عرفه گفت؟ این را بیان کنید.
فقط این مهم است که بگویید آیه با غدیر خم ارتباط ندارد. خب به عرفه ارتباط دارد. پس بگویید آنجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه فرمودند؟ «لَم نَجِد فِی الآیَهِ الشّریفَهِ المَذکورَه» همان احکام قبل را گفته و چیز جدیدی نیاورده. پس از این آیه جدید، فقط یک چیز است. «الجَدید هُوَ وِلایَهُ عَلیّ» که در طول این سفر حج به آن اشاره ای نشد، الّا بعد از نزول آیه. خیلی ها تلاش کردند. خود پیامبر صلی الله علیه و آله بنا داشتند. یعنی بنابر این بود که در عرفه گفته شود اما قریش، آن طمعکاران نگذاشتند. آنهایی که برای بعد از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برنامه ریزی کرده بودند، آنها نگذاشتند. خداوند عزّوجل آیه نازل کرد نگران نباش، ما پشتیبان تو هستیم.
«یا اَیّها الرَّسول بَلّغ ما اُنزِلَ اِلَیک مِن ربِّک وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلّغتَ الرّسالَتَه»
بعد آن: «وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس» می دانم ترور و تهدید هست. سوگند خوردند، قسم خوردند، اعتلاف کردند که نگذارند اما تو بگو. ابلاغ کن. خب، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مردم را جمع کردند و جریان را مطرح کردند. روز غدیر چه نامی پیدا کرد؟ عیدالله اکبر.
عبارات را دقت کنید. غدیر این مطلب را نقل می کند. «لمّا قضی مناسکه» حج تمام شد. خدایا آل سعود را سرنگون و ریشه کن تا مسلمین بتوانند در کمال امنیت مشرف شوند. می فرماید: وقتی مناسک تمام شد و به طرف مدینه برمی گشتند، به جُحفه رسیدند. جحفه پنج یا شش راه است. به آن منطقه که می رسیدند، هرکس از سمتی می رفت. اهل مدینه از یک راه، عراقی ها از یک راه، مصری ها از یک راه. منطقه افتراق کجاست؟ همین غدیر (جحفه). بعد می گوید که روز پنجشنبه هم بود و گرنه می گفت یکشنبه. پنجشنبه بود که جبرئیل آیه نازل کرد و دستور داد که علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان عَلَم و امام مردم معین کند و این را به همه مردم ابلاغ کند. در اینجا عبارات عجیب است. مردم این جور نباشید که فقط خودتان بدانید. نه! این را به دیگران هم منتقل کنید.
به جحفه رسیده بودند. جمعیت خیلی زیاد بود، ۱۲۰ هزار نفر. آخری های کاروان هنوز نرسیده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسانی که جلوتر بودند، برگردند و آنهایی که هنوز نرسیده اند، بیایند. همین جا بایستید. هوا به شدت گرم بود. دستور دادند که منبری درست کنند. «حتی اذا نودی للصلاه» نماز ظهر بوده یا اجتماع بوده، «صلّا بالناس» نماز جماعت خواندند و «کان یوماً هاجرا» روز گرمی بود. «یضع رجل بعض ردایه علی رأسه و بعضه تحت قدمیه» بخشی از عبایش را زیر پایش گذاشت و بخشی از آن را روی سرش «من شده» از شدت گرما، «وظلل بثوباٍ» یک پیراهن یا پارچه ای آوردند و روی جایگاه قرار دادند که آفتاب پیامبر را اذیت نکند. اینها جزئیات است. «فلّماً صرف» نماز خواندند. «قام خطیباً وسط القوم» جمعیت زیاد بود. چگونه صدا می رسید؟ الان هم صحبت کردن برای ۱۲۰ هزار نفر بدون بلندگو سخت است. بعضی ها می گویند منادی داشتند. یعنی چه؟ یعنی لابه لای جمعیت افراد می ایستادند و حرف را بر می گرداندند. ولی از استاد زاده ام شنیدم فرمود: آن منطقه را ما تجربه کردیم، خداوند عزوجل دستور داد که اینجا و از اینجا رد نشوید. استاد زاده ام آیت الله حاج رضا وحید فرمودند: من خودم آنجا آزمایش کردم. در همان منطقه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایستاده بودند، ایستادم. به برادرم گفتم برو و آن آخر بایست و بعد من معمولی بِسمِ اَلله الرَّحمَن الرَّحیم گفتم و برادرم شنید. سپس جایمان را عوض کردیم و او گفت و من با فاصله زیاد و عادی شنیدم. جایمان را عوض کردیم و به منطقه ای دیگر رفتیم و بِسمِ اَلله الرَّحمَن الرَّحیم گفتم، اصلاً نشنید. انگار که آن منطقه خاصیت این چنینی داشته که صدا به همه می رسید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شروع کردند به خطبه خواندن. خطبه را «نبأنی لطیف الخبیر» که من روزهای آخرم است. فرمود: مگر شما شهادت نمی دهید «لا اله الا الله» و اینکه من پیامبرم، بهشت و جهنم حق است. مرگ و ساعت قیامت حق است؟ گفتند: بله. فرمود: «ایها الناس! الا تسمعون؟» می شنوید چه می گویم؟ همه گفتند: بله! نه اینکه منادی باشد، همه گفتند: بله. فرمود: مردم؛ من پیشاپیش شما می روم. شما پشت سر من می آیید. اشاره به حوض کوثر داشتند. دو یادگار دارم که به شما می سپارم. «کیف تخلفونى فى الثقلین؟» صحبت از ثقلین است، صحبت پارچ آب نیست. «فنادى مناد: و ما الثقلان یا رسول الله؟» ثقلان چیست؟ فرمود: «الثقل الاکبر کتاب الله، و الآخَر عترتى» اینها امانت است و خدا به من خبر داد این دو از هم جدا نمی شوند، تا زمانی که «حتى یردا على الحوض» تا قیامت اینها با هم هستند. «سألت ربی ذلک فیهما» گفتم: خدایا اینها جدا شدنی نباشند، خداوند عز و جل پذیرفت. «فلا تتقدموهما» جلوتر از اهل بیت علیهم السلام نروید. فسابق؟ بله، مارق، و لازم، لاحق جلوتر از ایشان نروید. دیدید آن بنده خدا می گوید اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان من بود، حرف های مرا می زد. بساطت را جمع کن. به تو می گویند دست راستت کدام است؟ پای چپت را نشان می دهی. استغفر الله نسبت به اهل بیت علیهم السلام چه جسارت هایی؟ «لاتُمَیّزُ الهِر من البِر» تو اصلاً اهل تشخیص نیستی که حالا بگویی به نظر من! تو نظر داری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جلوتر از این حرکت نکنید که هلاک می شوید. عقب هم نباشید که باز هم «تَهلِکوا». جایگاه اهل بیت علیهم السلام را تثبیت کرد. «ثم اخذ بید على» سپس دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت و بالا برد. «حتى رئى بیاض آباطهما» یعنی چه؟ یعنی هم زیر بغل امیرالمؤمنین علیه السلام دیده شد و هم زیر بغل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. به گونه ای که همه حضرت علی علیه الصلاه و السلام را دیدند؛ همه. خدا نگذرد از کسانی که حق را مخفی کردند و امروز جامعه اسلامی را گرفتار داعش و گرفتار «بوکو حرام» کردند.
خدا ان شاءالله به آقای زکزاکی عافیت بدهد و حفظش کند. ایشان مالکی مذهب بود اما تغییر کرد. میگویند ٢۵ میلیون شیعه به برکت ایشان است. من حتی در یک سخنرانی هم گفتم، گفتم شما با «بوکو حرام» که در روز روشن دخترانتان را می برد، مقابله نمی کنید. اینان برنامه زیر زمینی دارند. همه چیز زکزاکی علنی است. روز اربعین، هنگامی که در حال عزاداری در حسینه ای در زاریا بودند، هزار شیعه را در یک روز کشتند.
خدا نگذرد از کسانی که در آن صحنه بودند، «رفع ید على عرفه القوم اجمعون» علما، یعنی چه؟ همه دیدند علی ابن ابیطالب علیه السلام را که دست در دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. همین طور که دست امیرالمؤمنین علیه السلام را بالا گرفته بودند، از مردم اقرار گرفتند. «ایها الناس من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟» سزاوارترین کس به شما کیست؟ قالوا: «الله و رسوله اعلم!» نمی دانیم. فرمود: «ان الله مولاى»، خدا به من از من سزاوارتر است. «و انا مولى المؤمنین» و من هم به مؤمنین از خودشان سزاوارتر هستم.
«و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه، فهذا علی مولاه»
همین جمله را سه دفعه گفتند. احمد میگوید چهار دفعه گفتند. ای خدا!! احمد تو می گویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چهار بار گفت. بعد میروی یک مذهب برای خودت درست می کنی. پس چرا پیرو مذهب علی علیه السلام نیستی؟ ثم قال:
«اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ و أحَبَّ مَن أحَبَّه و أبغَض مَن أبغَضَه وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ و اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»
«أدر الحق مع علی حیثما دار»، یعنی چه؟ علی علیه السلام دنبال حق است یا حق دنبال علی علیه السلام است؟ کدام است؟ حق دنبال علی علیه السلام است. «عمار مع الحق و الحق مع عمار»، «علی مع الحق و الحق مع علی»، پس عمار هم مثل علی علیه السلام است؟ نه. عمار یدور مع الحق. اما نسبت به علی علیه السلام؟ «الحق یدور مع علی علیه السلام». این را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند. هنوز جمعیت بودند که جبرئیل نازل شد، خبر خوش آورد:
«اَلْیوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»
بیست و سه سال است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مشغول تلاش است، اکملت حاصل نشد تا امروز. بعد از پیام جبرئیل، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «الله اکبر، الاکمال الدین و اتمام النعمه، و رضی الرّب برسالتی» خداوند عز و جل رسالت مرا پذیرفته است. «و الولایه علی من بعدی» خدا امروز هم رسالت من و هم ولایت علی علیه السلام را بعد از من پذیرفته است. «طفق القوم یهنّئون» مردم تبریک گفتند. از همه جلوتر فلانی و فلانی بودند. چه گفتند؟ «بخٍ بخٍ لک یا بن ابیطالب، اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه»
از شما سؤال می کنم کدام ولایت است؟ چه چیزی را تبریک گفتند؟ همانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند خدا ولی من است، من هم ولی شما هستم و بعد از من علی علیه السلام است و همان ولایت خداست. مخفی کردهاند، مدام اشکال می کنند، شبهه می کنند که اگر قضیه ولایت بود، امامت بود. چرا علی علیه السلام به آن استناد نکرد؟ ایشان استناد کردند. با وجود مخفی کاری ها، باز هم هفت، هشت جا از کتابهای اهل سنت آمده است که مولا استناد کرده اند.
حالا از شما سؤال می کنم اگر ولایت به معنای دوستی بود، یک جا برای من بیاورید که علی بن ابیطالب علیه السلام ولایت غدیر را به معنای دوستی آورده باشند. فقط یک جا. من برای شما ولایت غدیر به معنای امامت را هفت، هشت جا از خود امیرالمؤمنین علیه السلام میآورم. اصبغ بن نباته میگفت: از طرف مولا برای معاویه نامه بردم. معاویه یک سری از این اطرافیانش را جمع کرده بود، ابوهریره هم آن جا بود. نامه را به معاویه دادم و معاویه گفت که چرا علی علیه السلام تعلل میکند؟ چرا قاتلین عثمان را تحویل من نمیدهد؟ اصبغ شجاع و ولایت مدار بود، به معاویه گفت: از این حرفها کمتر بزن. قتل عثمان برای تو سکوی پرشی برای رسیدن به خلافت بود. تو در قتل عثمان شریک بودی. معاویه خیلی ناراحت شد. به ابوهریره گفتم: ابوهریره ما نسل دومیم و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندیدیم اما شما از صحابی پیامبری. ای صحابی پیامبر! تو را به خدا و تو را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ما بگو غدیری بود یا نبود؟ گفت بله بود. گفتم تو در غدیر بودی؟ گفت بله. گفتم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه گفت؟ همین عبارت را نقل کرد. گفت: به گوش خودم شنیدم و به چشم خودم دیدم پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم دست علی علیه السلام را گرفت که نصش در کتب اهل سنت و «تزکیه الخواص» است. دست مولا را گرفت و گفت: «من کنت مولا فهذا علی مولا». گفتم ابوهریره یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدایا یاری کن کسیکه علی علیه السلام را یاری کرده؟ و دشمن بدار کسیکه او را یاری نکرده؟ گفت: بله. گفتم: حالا تو کجا نشستی؟ موضع تو، موضع یاری علی علیه السلام هست یا موضع دشمنی علی علیه السلام؟ «تنفس السعداء» یک نفس عمیق و آهی کشید و هیچ نگفت.
با آه تمام می شود. جامعه اسلامی را داغدار کردید. کشورهای اروپایی بروید، امن و امان است. هرچه انفجار و کشتار است، در بلاد اسلامی است. خود دومی می گوید اگر امور دست علی علیه السلام باشد، مردم را درست هدایت می کند. در امنیت کامل. تو که می شناختی امیرالمؤمنین علیه السلام را چرا جلو افتادی؟ چرا کاری کردید که حضرت می فرمود مثل کسی هستم که استخوان در گلویش است و خار در چشمش؟ بیست و پنج سال علی علیه السلام را اینطور معطل کردید. «علی تورا فی نحباء». چوب حراج زدید، مصادره کردید. بیست و پنج سال هر کاری دلتان خواست کردید. فردا چطور می خواهید جواب خدا را بدهید؟ آمدید، تبریک گفتید.
این جملاتی که نقل می کنند، خیلی عجیب است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مردم رو کرد و فرمود: «معاشرالناس» به اصطلاح امروز فقط شنونده نباشید. آنچه که من می گویم، شما هم بگویید. یعنی از شما شعار می خواهم. می خواهم شما هم بگویید. «معاشرالناس! قولوا اعطیناک علی ذلک احدا من انفسنا» بگویید عهد و پیمان می بندیم. «بالسنتنا» به زبان می گوییم «و سفقتا بایدینا» دست روی دست شما می گذاریم. «نادیه الی من رأینا» که علی علیه السلام مولای ماست. بیعت می کنیم. «و نادیه الی من راینا من اولادنا و اهالینا» یعنی این موضع گیری و این تبعیت خودمان را به بچه ها و فامیلمان می رسانیم. «لا نبغی بذلک بدلا» جز علی علیه السلام، هیچکس را نمی خواهیم. همین را که شما فرمودید. «و انت شهید علینا» رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، تو هم شاهد باش، ما غیر از علی علیه السلام نمی خواهیم. «وکفی بالله شهیدا» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوباره فرمود: «قولوا ما قلت لکم» من از شما خواستم این جمله را بگویید. شما هم همین را بگویید. بعد هم «سلموا علی علی بامرات مؤمنین» یعنی بروید بگویید:
«اَلسَلامُ عَلَیک یا اَمیرالمُومِنین»
به یکی رشوه دادید، یکی را پول دادید و یکی را تهدید کردید که حق را مخفی کنند. قصه ابوالاسود را شنیدید؟ دختر سه ساله ای داشت. می گوید وارد شدم دیدم عسل به خانه آورده اند، دخترم دست کرده که بخورد. گفتم: دخترم می دانی این چیست و چه کسی و برای چی فرستاده است؟ گفت: نه بابا! فقط می دانم عسل است. گفتم: این را معاویه فرستاده که این شیرینی زیر لبت باشد و شیرینی ولایت علی علیه السلام را از تو بگیرد. دختر ۳ ساله از دهان برگرداند و دو بیت شعر گفت. «اب العسل المصفا یابن هند نبیع علیک ایمان و دینا» علی علیه السلام دین ما است. علی علیه السلام را به تو بدهیم، از تو چه بگیریم، عسل بگیریم؟ والله این کار را نخواهیم کرد و «مولانا امیرالمؤمنینا» مولای ما علی علیه السلام است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بار دوم فرمودند: مردم این را بگویید و بعد هم با شعار به چادر علی علیه السلام بروید. شعارتان چه باشد؟ «الحمدلله هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله». این را بگویید. نمیخواهم فقط نگاه کنید. خدا صداهایتان را هم می شنود. «فمن نکث بعد قولو ما یرض الله» زید می گوید: «عند ذلک بادر الناس» مردم از همدیگر پیشی میگرفتند و می گفتند: یا رسول الله! نعم نعم. درست است، «سمعنا و اطعنا» شنیدیم و مطیعیم. مطیع چه هستید؟ «لما امر الله و رسوله» بیعت با علی علیه السلام، دستور خدا است. دستور پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است. ما این را شنیدیم و اطاعت میکنیم. دقت کنید. چگونه پذیرفتیم؟ «بقلوبنا و انفسنا و السنتنا» یعنی با تمام وجود ما این را پذیرفتیم و به زبان هم میگوییم «و جمیع جوارحنا» یعنی با تمام وجود ولایت علی علیه السلام را پذیرفتیم. «کان اول من صافح رسول الله» اولین کسی که بلند شد، با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دست داد و بعد پیش امیرالمؤمنین علیه السلام رفت، فلانی بود و بعدش فلانی بود. بعد طلحه و سپس زبیر بود. بعد باقی مهاجرین. انصار همین طور رده بندی و طبقهبندی می آمدند. «الی عن صلیت اظهر و العصر» نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء خوانده شد و جمعیت همین طور میآمد. «و لم یزالو و یتواصلون البیعه» تا عشاء همین جور گروه گروه میآمدند. «والمسافقه ثلاث» و هر گروهی که میآمدند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم فریاد می زد: «الحمدلله الذی فضلنا علی جمیع عالمین» از آن روز دست دادن رسم شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در یک چادری قرار گرفت و دستور دادند چادر دیگری برای امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دهند. «یلبس فی خیمه اخری» و به مردم امر کردند که به علی علیه السلام تهنیت بگویید. صحبت پارچه نیست. صحبت اختلاف نیست. قضیه غدیر، بزرگتر از جریان اختلاف یمن است. «و لما فرق الناس من التهنیه امر رسول الله» بعد از مردان به زنان هم دستور دادند که به چادر علی بن ابیطالب علیه السلام بروند، ولی دست ندهند و تهنیت بگویند. زنان هم یک یک رفتند و بیعت کردند.
اینها همه جلد اول بود. جلد دوم غدیر، شعرای غدیر است. یعنی چه؟ یعنی غدیر در ادبیات و شعر رفت و کسانی راجع به غدیر شعر گفتند. نه به عنوان دوستی بلکه به عنوان ولایت و جانشینی. از حصان شروع میشود تا امیرالمؤمنین علیه السلام و چند نفر دیگر از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که در جلسه بعد ان شاءالله میخواهم این را اشاره کنم. بعضی خیال میکنند که قضیه وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام، قضیه جدیدی است. نه هم از صحابه و هم از تابعین در اشعارشان حتی در جنگ صفین و جمل و … در شعر از علی بن ابیطالب علیه السلام به عنوان وصی تعبیر میکردند.
در اینجا من میخواهم، راجع به حصان و اشعارش، راجع به قیص ابن سعد و اشعارش و شخصیت اینها صحبت کنم و اشعارشان را تبیین کنم. بعد شیطنت بعضی از این نویسندگان را هم خواهید دید. چون بنا گذاشتند که مخفی کنند. در همین هم دست میبرند. اگر اجازه بدهید ما بحث را تمام کنیم.
وَ اَلسَّلام عَلَیکُم وَ رَحمَهُ اَلله وَ بَرَکاتُهُ
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید