کارگاه آموزشی شماره ۱۵۸ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه ششم

صوت کامل بخش اول
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
اَلحَمدُلِله رَبِّ العالَمین وَ صَلّی الله عَلی مُحَمّد وُ آلِهِ الطّاهِرین
سیَّما اِمامِ زَمانِنا حُجّهُ الله فِی الاَرَضین
بررسی و پاسخ به برخی شبهات مطرح:
شبهه اول: غدیر به عنوان یکی از بزرگترین اعیاد اسلامی است؛ ما می خواهیم ریشه یابی کنیم تا ببینیم همان طوری که بعضی از نواصب می گویند: «این یک عید من در آوردی است؟» یا نه، ریشه دینی و مذهبی دارد؟
شبهه دوم: مساله روز عید غدیر روزه گرفتن برابر است با شصت سال روزه. آیا این با روایات مطابقت دارد؟
شبهه سوم: آیا ممکن است که این همه آدم در غدیر باشند و بعد فراموش کنند یا مخالفت کنند؟
پاسخ شبهه اول:
در باب عید بودن این روز، کسانی امثال مِقریزی در الخُطَط و حتی امثال ذَهبی ادعا می کنند «اَوّلُ ما عُرِفَ فِی الاِسلام بِالعِراق» اولین باری که در اسلام غدیر به عنوان روز عید اعلام شد، «اَیّام مُعزّ الدّوله» بویهیان (آل بویه) «فَاِنَّهُ اَحدَثه» معزّالدوله غدیر را به عنوان عید احداث کرد. یعنی چه احداث کرد؟ یعنی قبلاً نبوده. چه سالی؟ «سَنَه اِفنَتَین وَ خَمسین وَ ثَلاثَ مِئه» سال ۳۵۲ اولین باری بود که در اسلام غدیر به عنوان عید مطرح شد. می گوید چون ایشان این کار را کرد، «فَاتَّخَذَهُ الشّیعَه مِن حینَئِز عیداً» شیعه ها از آن سال این را به عنوان عید مطرح کردند.
مأخذ: المواعظ والاعتبار بذکر الخطط و الآثار ج ۲ ص ۲۵۵
آیا واقعیّت این است؟ البته دست بویهیان درد نکند، از فرصت به دست آمده مثل صفویان خوب استفاده کردند. صفویان خیلی اشتباهات داشتند ولی برای جا انداختن مذهب، الحق و الانصاف کوتاهی نکردند. همین کاروانسراهایی که در مسیرتان تا مشهد، عراق، کربلا، نجف می بینید که هزار کاروانسرا است را برای زوار احداث کرده اند. درد و بلایشان بخورد به جان وهابی ها که زوار امام حسین علیه السلام را منفجر می کنند و می کشند. صفویان حتی برای مرکب ها و علوفه مرکب های زوار امام حسین علیه السلام جا درست کرده بودند و این از خدا بی خبرها مرکب ها و ماشین های زوار را با خود زوار منفجر می کنند. ولی صفویان بنیانگذار مذهب نبودند، مروج مذهب بودند. اشتباه نشود! نمی خواهم بگویم معصوم بودند، نه، خیلی اشتباهات داشتند. بویهیان هم همینطور، به وجود آورنده این روز به عنوان عید نبودند، مروج این روز بودند.
آقای مقریزی تو می گویی ۳۵۲، من برایت نصّی از مسعودی می آورم. مسعودی کی فوت شده است؟ سال ۳۴۶، یعنی ۶ سال قبل از تاریخی که این آقا می گوید. ببینید آقای مسعودی که شش سال قبل از این تاریخ فوت شده است، چه می گوید: «و وُلدُ عَلیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنه و شیعَتُهُ یُعَظِّمونَ هذا الیومَ» فرزندان علی علیه السلام و شیعیان علی علیه السلام در طول تاریخ این روز را بزرگ می شمردند. یعنی این روز را عید داشتند. تو می گویی بویهیان ۳۵۲، مسعودی که ۶ سال قبل از این تاریخ فوت شده چه می گوید؟ می گوید: روش شیعه و روش ابناء علی بن ابیطالب علیه السلام این بود که این روز را عید می گرفتند.
فرات بن ابراهیم صاحب تفسیر فرات، از علمای قرن ۳ از امام جعفر صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که فرمودند:
«یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَعْیَادِ أُمَّتِی»
بحار الأنوار ، ج ۹۷ ، ص ۱۱۰
عجب! تو می گویی که آل بویه این روز را در سال ۳۵۲ یعنی قرن ۴ به عنوان عید اعلام کردند، در حالی که وفات آقای فرات کوفی که این حدیث را از امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند، در قرن ۳ یعنی ۱۰۰ سال قبل بوده و می گوید که نه تنها روز غدیر عید است بلکه «أَفْضَلُ أَعْیَادِ أُمَّتِی» افضل اعیاد امت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است.
با اینها چکار کنیم که برنمی تابند؟! همین آقایی که الحمدلله دعا در حقش زود مستجاب شد و سنگ به مغز سرش خورد و کارش را یک جا ساخت، در به در دنبال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گشت که این چه کاری بود تو کردی. خودش را به مدینه رساند، در حالی که جمعیت دور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حلقه زده بودند، با عصبانیت و با تمام بی ادبی و بی احترامی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نام برد و گفت: یا محمّد! این کارها چیست که انجام می دهی؟ به ما گفتید شهادتین بگویید، ما گفتیم، نماز خواندیم، روزه گرفتیم، زکات دادیم، حج رفتیم. کافی نبود که دست علی علیه السلام را گرفتی و فضلته علینا و چیزی گفتی که یعنی علی علیه السلام از ما بالاتر است و قلتَ من کنت مولاه، این از طرف توست یا از طرف خدا؟ بیچاره مگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پیش خود هم می تواند حرفی بزند؟! از پیش خود گفته باشد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؟ و خدا فرموده: «من یطع الرسول فقد اطاع الله» ولی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «والذی لا اله الّا هو» از جانب من نیست، از جانب خداست. این شخص از مولا نفرت و تعصب داشت چرا که پدرش به وسیله امیرالمؤمنین علیه السلام سیلی خورده و به خاک مذلت کشانده شده است، نمی تواند تحمل کند و می گوید: خدایا اگر این حرف از جانب توست، سنگی بنداز که مرا بکشد و نابود کند.
حالا به او بگویید: «که فرض کن من کنت مولاه نسبت به فرد دیگری بود، آیا همین طور موضع می گرفتی؟»
علی بن ابی طالب علیه السلام روز جمعه ای که مصادف بود با روز عید غدیرخطبه جمعه خواندند، اولاً آن روز خیلی زودتر از همیشه چند ساعت مانده به ظهر ایشان به منبر رفتند و خطبه خواندند. ای کاش این خطبه را مطالعه می کردید. مفصل آن در بحار آمده و در آن هم به جمعه و هم به غدیر اشاره می کند. یک قسمت از صحبت امیرالمؤمنین علیه السلام این است:
«ثم ان اللّه تعالی جمع لکم معشر المؤمنین فی هذا الیوم عیدین عظیمین کبیرین»
ای مؤمنین! خدا امروز برای شما دو عید بزرگ قرار داده است
و بعد تفصیل می دهند. عید جمعه و عید غدیر. با وجود تمام این ها مقریزی می گوید: از سال ۳۵۲ آن هم توسط آل بویه بوده است. چشم هایت را می بندی و حرف می زنی، بعداً هم می گویی که من محقق و عالم و علامه هستم. خطبه مفصل است و مصادر و منابع زیادی دارد. به مصباح المتهجد مراجعه کنید. در بحار ۹۴، صفحه ۱۱۴ تفصیل خطبه را نقل می کند.
باز فرات از امام صادق علیه السلام نقل می کند:
عن فرات بن احنف عن ابی عبدالله (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ: [لَهُ] جُعِلْتُ فِدَاکَ لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَی وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ؟ قَالَ :فَقَالَ: لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» قَالَ قُلْتُ وَ أَیُّ یَوْمٍ هُوَ قَالَ فَقَالَ لِی إِنَّ أَنْبِیَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانُوا إِذَا أَرَادَ أَحَدُهُمْ أَنْ یَعْقِدَ الْوَصِیَّهَ وَ الْإِمَامَهَ لِلْوَصِیِّ مِنْ به عدهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ جَعَلُوا ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیداً وَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أُنْزِلَ فِیهِ مَا أُنْزِلَ وَ کَمَلَ [أُکْمِلَ] فِیهِ الدِّینُ وَ تَمَّتْ فِیهِ النِّعْمَهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ
گفتم: فدایت گردم؛ برای مسلمانان عیدی هست که از عید فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه أفضل باشد؟ حضرت فرمود: آری! أفضل اعیاد و أعظم اعیاد و أشرف اعیاد، در نزد خداوند از جهت قدر و منزلت روزی است که خداوند در آن روز دین را کامل نمود و بر پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله و سلم این آیه را فرستاد: «الیوم أکمَلتُ لکم دینکُم و أتمَمتُ علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا». من گفتم آن روز، چه روزی است. حضرت فرمود: انبیاء بنی اسرائیل رویهشان این طور بود که چون میخواست یکی از آنها عقد وصیّت و امامت را برای کسی بعد از خودش ببندد و این کار را انجام میداد، آن روز را «عید» میگرفتند و بنابراین أفضل اعیاد، روزی است که در آن رسول الله صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به عنوان امام نصف کرد و در آن روز نازل کرد آن چه را نازل کرد و در آن روز دین کامل شد و نعمت بر مؤمنان تمام شد.
تفسیر فرات صفحه ۱۱۷
باز کافی شریف از امام صادق علیه السلام نقل می کند: «إنّه أعتبار یوم الغدیر عیداً» امام صادق علیه السلام از غدیر به عنوان عید تعبیر کردند.
باز در روایت بعدی که روایت عجیبی است، امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ کَانَتْ تَأْمُرُ اَلْأَوْصِیَاءَ بِالْیَوْمِ اَلَّذِی یُقَامُ فِیهِ اَلْوَصِیُّ أَنْ یُتَّخَذَ عِیداً» یعنی آن روزی که پیامبری از انبیا مأمور می شد که یک نفر را به عنوان وصی خودش قرار دهد، این روز نبی دستور می داد که آن روز را عید اعلام کنند. پس قضیه عید غدیر و اعلام آن روز به عنوان عید، سنتی از قبل از اسلام بود و از بین انبیاء، هر نبی که وصی تعیین می کرد، آن روز را عید اعلام می کرد. این کجا و هر حرف مِقریزی کجا که یک سیاستمداری در ۳۵۲ آن روز را عید اعلام کرده و شیعیان هم پیروی کردند. این طوری نیست. ریشه دار است و ما بر خودمان باید تأسف بخوریم. البته ما الان قدردان هستیم، تقدیر می کنیم که مطرح می شود.
ولی بلاد، بلاد علی ابن ابیطالب علیه السلام است از شمال تا جنوب. از شرق تا غرب. هر مسجدش اشهد ان علیا ولی الله است. این بلاد باید همانطوری که عاشورا را به عزا به پا می کند، باید غدیر را هم، همسنگ عاشورا برگزار کند. آن حزن است و این شادی است اما باید همسنگ برگزار شود. من واقعا تأسف می خورم که عقب هستیم. بله نسبت به صفر الحمدلله جلو رفتیم، اما نسبت به صد خیلی عقب هستیم. من در جلسات عرض کردم: هزار و صد سال قبل، با بی امکاناتی که نه حکومت داشتیم و نه دولتی که از ما حمایت کند و نه امکانات مالی، در عین حال روز عید غدیر از هر کوی و برزن جمعیت بیرون می زد و از هر طرف به طرف میدان مرکزی شهر می رفتند و آنجا نماز عید غدیر می خواندند. حکومت دست سَلَفی ها بود، جریان حنابله (حنبلی ها) حاکم بود. مساجد و بازارهای ما را می سوزاندند. می ریختند در مدارس علمیه طلبه ها را می کشتند. در عین حال مگر شیعه عقب نشینی کرد؟ یک قدم عقب نشینی نکرد. صلوات خدا بر آن شیعه، شما هم صلوات بفرستید. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) البته اثبات شیء، نفی ما ادا نمی کند. صلوات خدا بر شیعه علی در هر دوره ای (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم).
چندتا شاهد برایتان بیاورم که شیعه های قبل از ما خیلی جلوتر بودند:
شرح تبصره، جلد دو صفحه ٢٠١. تبصره مال علامه حلّی است که صدتا شرح دارد: یکی از شروح، شرح آقای ضیاءالدین عراقی است. ایشان در کتابش این جمله را دارد «صلی المفید هذه الصلاه الغدیر فی میدان بغداد به الوف من الناس». شیخ مفید نماز عید غدیر را برای عده زیادی، هزاران نفر خواند. صد نفر و دویست نفر هم زیاد است اما این تعبیر دقیق است: هزاران نفر. آن وقتی که چیزی در دست ما نبود، آنطور اینها پافشاری می کردند.
آقای بهبهانی نوه علامه مجلسی بزرگ، همشیره علامه محمد باقر مجلسی را داشت و دختر محمد تقی (خدا همه شان را رحمت کند.). آقای بهبهانی کتابی دارد به نام مصابیح الظلام. برای شما عبارت را میخوانم: میفرماید: «که روز غدیر (کانوا یصلون صلاه الغدیر) شیعه مقید بود که نماز غدیر را بخواند. (حتّی أنّ العامّه) عامه هم اقرار دارند و نقل میکنند. (أنّهم فی بطن بغداد) شیعهها در مرکز بغداد (صلوا هذه الصلاۀ جماعۀً) نه فرادا. (فی آلافٍ ألوف) یعنی هزاران هزار. عامه باز گزارش دادند که (أنّهم (شیعه)، ضرب الکوس فی الیوم المذبور) وقتی از فلان مسجد و محله بیرون می آمدند که در مرکز شهر نماز بخوانند، با طبل و دهل و سنج بودند. طبل میزدند، دهل میزدند، سنج میزدند که امروز روز عید است، عید ماست.»
فرض کنید که عید غدیر در شهر ما بگذرد. خب روز تعطیل است، یک خرده بیشتر میخوابیم. آقا تعطیل کرده اند که بیایی بیرون و اعلام کنی من غدیری ام و امروز روز عید است.
این مال هزار و صد سال قبل است. میگوید: «اظهاراً للاجهار» شیعه تعمد داشتند که چه کار کنند؟ اجهار یعنی چه؟ میگویند نماز مغرب را اجهار کن. یعنی چه؟ یعنی بلند. اظهاراً للاجهار؛ در واقع دنبال این بودند که علنی اش کنند. «و البشاشه» خوشحالی. این در کتاب های ما آمده است. در کتاب های خودشان هم خوشبختانه نقل شده است.
شمس الدین ذهبی یک سنی متعصب شافعی مذهب است و شاگرد ابن تیمیه است. سعی میکند که حقایق را وارونه کند. کتابی دارد به نام العبر، ببینید چه میگوید. خود ذهبی سال مرگش ۷۴۸ هجری است. در کتاب عبر میگوید: «سنه اثنتین و خمسین و ثلث مائه» سال ۳۵۲، «فیها یوم ثامن عشر من ذیالحجه» میگوید در سال ۳۵۲، ۱۸ ذیالحجه، «عَملت الرّافضۀ عید الغدیر» همان حرف مقریزی را میزند و میگوید: «رافضیها آن روز را به عنوان عید اعلام کرده اند.» رافضه یعنی شیعه. «و دقّت الکوسات» سنج آوردند و به همدیگر میکوبیدند. خوشت نمی آید! دستت را بگذار روی گوشت، گوش نکن. امروز روز عید ماست. «دقت الکوسات و صلّوا بصحراء صلاه العید» رفتند به صحرا و نماز عید را خواندند.
بعد از این همه نصوص، حال ببینید آقای ابن تیمیه علیهما یستحق چه می گوید. می گوید: «ان اتخاذ هذا الیوم عیدا، لا استدله» اگر غدیر را به عنوان عید قرار بدهید، ریشه و اصل ندارد. آخر تو ریشه داری؟ آخر تو اصل داری؟ «فلم یکن فی السلف» می گوید گذشتگان این کار را نمی کردند. «لا من اهل البیت و لا من غیره» نه از اهل بیت علیهم السلام کسی این روز را به عنوان عید قرار می داد و نه غیر اهل بیت علیهم السلام. «من اتخذ ذلک عیدا» ما که برایت از مسعودی نقل کردیم. تو سال مرگت ۷۲۸ است. وفات مسعودی ۳۴۶. قریب به ۴۰۰ سال اختلاف. این مسعودی که ۴۰۰ سال قبل از تو بوده، می گوید فرزندان علی ابن ابیطالب علیه السلام این روز را عید می دانستند. شیعه این روز را عید می دانسته. امام صادق علیه السلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این روز را عید می دانستند، آن وقت تو بعد از چند صد سال نفست از جای گرم برمی خیزد که اینها کار شیعه هاست و اصلا نبوده؟!
موضع امام رضا علیه السلام که در آستانه ولادتشان هم هستیم، چه بوده؟ اینها باید برای ما درس و خط مشی باشد. فیاض ابن عمر طوسی سال ۲۵۹ نقل می کند: امام در سال ۲۰۳ یا ۲۰۲ شهید شدند و این شخص بعد از ۵۶ سال نقل می کند. وقتی هم که نقل می کرد، نود ساله بود. می گوید: خودم شاهد بودم «شهد ابی الحسن علی الرضا فی یوم الغدیر» روز عید غدیر دیدن امام رضا علیه السلام رفتم. «و بحضرته جماع من خاصته» در حضور حضرت، عده ای از شیعیان از خواص حضرت نشسته بودند. «و قد احتبسهم بالافطار» کسانی را که روزه بودند، امام نگه داشته بودند که افطار پیش امام باشند و سفره افطار با ایشان بود. «و قد قدم الی منازلهم طعام» روز عید بود. به اصطلاح امام، سبدهای کالا که در آنها طعام بود، آماده کرده بود که داخل آنها پر بود. ثلات (پاکت یا پول یا عیدی)، کثوه (لباس)، خواتین (انگشتر) و النعان (دمپایی). سبدهای کالا برای خانواده های اینانی که برای افطار مهمان حضرت بودند. «و قد غیر من احوالهم» و برای افرادی که برای افطار در خانه شان بودند، لباس های نو آورده بود که عوض کنند. «و احوال حواشی» حتی برای آن خدمه و دربان و غلامانی که آن جا بودند، هم لباسهای نو خریده بودند که با اونیفرم تمیز در جلسه باشند. «و جددت لهم آل غیر الالت التی جرسم بابتذالها». فرض کنید دیروز با این لیوانها پذیرایی میکردند. پیداست که این لیوان را امروز نخریدهاند و شاید مال یکی، دو ماه قبل است. ولی روز عید امام چه کرده بود؟ همه لیوانها را نو، حتی فرشها را نو، اگر تعبیرم درست نباشد، استغفار میکنم؛ حتی دکور را هم تغییر داده بود. به چه عنوان؟ مرتبا از امروز تعریف می کرد و میفرمود: «و یذکر فضل الیوم» مردم نمیدانید امروز چه روزی است. امروز روزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از جانب خدا جدم را به عنوان امام و خلیفه مسلمین قرار داد.
پس این روش از قدیم بوده و از تعالیم معصومین است. یکی میگوید: «کار آل بویه است!» یکی دیگر مثل ابن تیمیه میگوید: «اصلا اصل و ریشه ندارد!» معذرت میخواهم این را میگویم؛ یکی هم مثل ماها از کنار غدیر به سادگی میگذریم و میگوییم اتفاقی نیفتاده.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی کین ره که تو میروی، به ترکستان است
او دارد ریشه را میزند و میگوید: «بدعت آل بویه است.» این همه هم ما مدارک داریم که ریشه اش اسلامی است؛ از محمد مصطفی صلوات الله علیه شروع شده و ائمه طاهر صلوات الله علیهم اجمعین پشت سر آن هستند و ما از کنارش ساده میگذریم. توقع غیر از این است؟! همین روالی که این جا از امام و از ائمه علیهم السلام دیده شد، امیدوارم نمیریم و ببینیم چگونه ایام اربعین و ایام محرم ایستگاه های صلواتی برپا می کنند. میشناسم کسانی را که سال به سال، اربعین که تمام شد، بعد از اربعین پول جمع میکند برای اربعین سال بعد. امیدوارم ببینم اینجا اصفهان قلب تپنده شیعه است.
ما ایام فاطمیه چند سال قبل این جا بودیم. میگفتند ۱۸۰۰ مجلس، نقل میکردند من که خیلی آشنا نیستم. میگفتند: «یک مجلس ۴۰۰۰۰ غذا توزیع کرد.» خدا به آنها برکت بدهد. امیدواریم همان طور که در عزا، عزای فاطمه زهرا علیها السلام، عزای حسین بن علی علیه السلام سنگ تمام میگذارید، در جشن و سرور آل محمد علیهم السلام، جریان غدیر گله به گله ایستگاه صلواتی بزنید. هرچه در اختیارتان هست، هرچه میتوانید. ممکن است کسی فقط آب توزیع کند. اشکالی ندارد. موکب بزن. ایستگاه صلواتی بزن و آب توزیع کن. مشکلی نیست. ممکن است یکی شربت توزیع کند. هرچه دارید. اما بیایید. همان طور که گفتم. اظهارا للاجهار. ما غدیری هستیم. نگویید تظاهر ریا است. باشد. این از همان ریاهایی است که خدا قبول دارد و باید اظهار بشود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صوت کامل بخش دوم
شبهه دوم: چطور می شود که یک روز، روزه گرفتن در غدیر برابر با عبادت و روزه ۶۰ سال باشد؟
پاسخ شبهه دوم از زبان کتاب الغدیر:
علامه امینی در جلد اول به تفصیل جواب میدهند. چون این خیلی برای آنها سنگین است، ذهبی می گوید: «اِنَّ حَدیث مُنکَر» این حدیث منکر است. بعد می گوید: «بَل کِذب». خیلی راحت احادیثی که به مذاق آن ها نمی خورد را میزنند. مشکل سندی هم ندارد. اصلاً یک حدیثی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا علی عَدُوُّکَ عَدُوّی و عدوّی عدُوُّ الله». ذهبی درباره این حدیث می گوید: «این حدیث باطل است.» چرا؟ «یَشهَدِ القَلب» می گوید: «ضربان قلبم زیاد می شود.» وقتی حدیث را میبینم، فشارم بالا میرود. تو چکار به حدیث داری؟ مشکل حدیث چیست؟ می گوید: «بعد از اینکه حدیث را دیدم، قند من رفت بالا. لذا قلبم می گوید حدیث باطل است.» قلب خود را عوض کن. این قلب نیست، این مغلوب است. این را درست کن. حدیث چه مشکلی دارد؟ سند ضعیف است؟ میگوید: «نه، متن آن را نمیتوانم بپذیرم.» این جا هم ذهبی می گوید: «این احادیث که صوم روز ۱۸ ذی الحجه معادل است با صوم ۶۰ ماه یعنی ۶۰ سال عبادت، قسم می خوریم که دروغ است.» چرا دروغ است؟
ادله آنها: موقعی من کتاب روزهای پیشاور را مطالعه می کردم، حدیثی در فضائل نقل می شود. می گوید: «این حدیث از شواهد التنزیل است. این شیعه است.» چرا؟ می گوید: «بهترین دلیل بر اینکه شواهد التنزیل حسکانی شیعه است، این است که کتاب او را وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران چاپ کرده.» عجب! چه دلیل محکمی که اگر کتاب را ایران چاپ کرد، پس مؤلف شیعه است. این افراد وقتی که کفگیر به ته دیگ بخورد یا می گوید: «ضربان قلبم زیاد می شود پس حدیث ضعیف است.» یا می گوید: «که ارشاد چاپ کرده، پس حدیث ضعیف است.» ادله شما کجاست؟ این حدیث را ابوهریره هم نقل کرده که یک روز غدیر برابر است با ۶۰ ماه. خب چرا مشکل دارد؟ می گوید: «جهت آن این است که این آیه شریفه ای که در این حدیث آمده «اَلیَومُ اَکمَلتُ لَکُم» روز عرفه بوده.» می گوید: «لانی (دومی) گفته این آیه روز جمعه در روز عرفه نازل شده است و این حدیث یک روز روزه عید غدیر برابر است با ۶۰ ماه، صحیح نیست. چون چطور میشود یک ماه رمضان برابر است با ده ماه، آنگاه یک روزه روز غدیر برابر است با ۶۰ ماه؟ این امکان ندارد، پس این باطل است.»
جواب:
این که گفتی آیه الیَوم اَکمَلتُ … یا آیه یا اَیّها الرّسول … در عرفه نازل شده، خب باشد. آیا ما نداریم آیاتی که دو دفعه نازل شده است؟ جلد اول غدیر را نگاه کنید. ۲۵ مورد شاهد میآورد. آیاتی که چند مرتبه نازل شده اند. سوره چند مرتبه نازل شده.
فرض کنیم آیهای که ضمن مائده است، در عرفه نازل شده. یعنی عرفه روز چندم می شود؟ روز نهم. حالا اشکالش چیست که ۹ روز دیگر دوباره همین آیه نازل شده باشد؟ و آیاتی داریم که چند بار (از دو بار بیشتر) نازل شده است. اما این که می گویید: چطور می شود؟ می گوییم: «روایت دارد (خودتان هم نقل می کنید) کسی که ماه رمضان روزه بگیرد، بعد از ماه رمضان شش روز روزه بگیرد (این روایت را ما هم داریم) گویا تمام عمر روزه گرفته است.» دَهر یعنی چه؟ یعنی تا زمانی که دنیا هست. دنیا چقدر هست؟ یک میلیون، دو میلیون، سه میلیون … سال؟ ما چه می دانیم؟ شش روز از شوّال روزه گرفتن، با روزه گرفتن تا قیامت برابر است. آن وقت یک روز، روز غدیر را روزه گرفتن با چقدر برابر است؟ شصت سال. این زیاد است؟ واضح است چه می گویم؟ چرا وقتی که فضیلت در ارتباط با علی بن ابیطالب علیه السلام است، زود موضع و قیافه می گیرید و ترش می کنید؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مردم! شما را چه می شود؟ هر وقت اسم علی علیه السلام و اهل بیتم را می برم، مثل کسی که «یُفْغَع حَبَّهُ الرُمّان» دانه انار در صورت کسی بترکانند. چطور قیافه خودش را جمع می کند» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «چرا وقتی که من نامی از اهل بیتم و علی علیه السلام به میان می آورم، زود قیافه هایتان را بهم می ریزید؟» حالا اینجا همینطور است. می گوید: «شش روز روزه شوّال برابر است با روزه تا قیامت! این اشکال ندارد چون راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام در شوّال چیزی نیست.» اما بگو یک روز، روز گرفتن در غدیر با شصت ماه برابر است. می گویند: «اینها باطل و ضعیف است الی آخر… .»
خالد احمَر نقل می کند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «کَانَ یَأْمُرُ بِصِیَامِ الْبِیض» شب سیزده، چهارده و پانزده از ماه رجب اعتکاف مستحب است. می فرماید: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور می داد که این سه روز را روزه بگیرید» و می فرمود: «هُوَ کَصَوْمِ الدَّهْرِ». یعنی گویا تمام زمان دنیا نه صد سال، نه هزار سال بلکه میلیون ها سال، روزه گرفته است. سه روز با میلیون ها سال برابر است و این هیچ اشکالی ندارد اما یک روز غدیر با شصت ماه برابر است. این خیلی مشکل است. آسمان به زمین می آید. در جای دیگر احمر نقل می کند: «کَهَیْئَهِ صَوْمِ الدَّهْرِ» مثل کسی است که روزه تمام عمر را داشته است.
روایت دیگر:
فضائل أوقات بیهقی و درّ المنثور بیان می کند که «فی رَجَب یَوْمٌ وَلَیْله» ماه رجب یک روز و شبی دارد. «مَنْ صامَ ذَلِکَ الیَوم» کسی که آن روز را و روزه بگیرد «وَ قامَ تلکَ اللَیلَه» و شب را به عبادت بپردازد، «کَانَ لَه أجر کَمَن صام مائه سنه و قامَ مائه سنه» یک روز از ماه رجب، چه زمانی؟ «وَهِیَ لِثَلاثٍ بَقینَ مِن رَجب» سه روز از رجب مانده، یعنی بعثت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شب مبعث به عبادت بپرداز و روز مبعث هم روزه بگیر، مثل ۱۰۰ سال است. آن وقت بگوییم غدیر یک روزش برابر است با ۶۰ ماه. نه زیاد است، قبول نیست، ضعیف است و الی آخر.
باز روایات در این زمینه به همین مضمون زیاد است. پسر عمروعاص گفته: «صوم ثلاثه ایام من الشهر». سه روز از هر ماه را روزه بگیر برابر است با «صوم الدهر». هر ماه، سه روز برابر است با روزه کل دنیا هست. اینها را کسی اشکال نمی کند و اکثر اینها متأسفانه یا خوشبختانه در کتابهای خودشان هم آمده است. یعنی یک نگاهی بکنند، خودشان جواب خودشان را می دهند.
بعد از جواب این شبهات، حالا ببینید بعضی از نادان های اینها چه می گویند: راجع به سال ۳۸۹، ابن کثیر می گوید: «أراد الشیعه أن یصنع ما کانوا یصنعون» سال ۳۸۹، شیعه ها می خواستند چراغانی کنند، «من الزینه یوم غدیر خم» جلوی آن ها را گرفته بودند و چقدر از آن ها را کشته بودند. دوباره اینها می خواستند این کار را انجام دهند. آن چه روزی است؟ «یوم ثامن عشر من ذی الحجه» می خواستند دوباره اعلام کنند. «فقتلهم جهلهٌ آخراٌ» می گوید: «جهله از سنی ها جلویشان را گرفتند، با اینها جنگیدند و گفتند: ۱۸ ذی الحجه مربوط به علی بن ابی طالب علیه السلام نیست، مربوط به ابوبکر است. و امروز روزی است که فلانی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در غار بود و محاصره شد.» لذا سنی ها سالهای سال روز غدیر را جشن می گرفتند. امّا به چه اعتبار؟! به اعتبار این که روز فلانی است. «یعملون هذا العید المضعوم دهراً طویلا» آنها هم روز ۱۸ لباس نو می پوشیدند، «أظهر فیه الزینه و نصب القباد» به اصطلاح برای چراغانی، گاهی حجله برای اموات است و گاهی حجله برای جشن است. از این چیزها می گذاشتند. «ایقاد النیران» آتش روشن می کردند.
مشکلی نیست، ادامه بدهید. در این جا ما سؤال می کنیم. اولاً بفرمایید ببینیم برای چه جهله اهل سنت با شیعه ها مقابله کردند و خون آنها را ریختند؟ به خاطر اقامه شعائر. پیش تو بدعت است، پیش ما بدعت نیست. پس کارهای شما که از نظر ما بدعت است، ما هم بکشیم! نماز تراویح بدعت است، خود شخصی که بنیانگذاری کرد، می گوید: «نعم البدعه» خودش می گوید: بدعت است و امیرالمؤمنین علیه السلام هم جلویش ایستاد. خواستند امام جماعت اما آقا توجهی نکردند و خودشان در مسجد کوفه یک نفر را جلو گذاشتند و ایستادند در مسجد کوفه نماز تراویح بخوانند. مولایمان، امام حسن علیه الصلاه والسلام را با چوب در دستش فرستاد. وقتی دید که امام چوب در دستش است، امام جماعت فلنگ را بست و فرار کرد. باقی شان هم فرار کردند در حالی که شعار می دادند «اِبکو رمضان، وا رمضانا، وا سُنت فلان» سنت فلان از دستمان رفت. مولا جلوگیری می کرد. از نظر ما این بدعت است، ولی از نظر شما نه.
ظاهراً شعار آقای سرخسی هست. میگوید: «شعائر اهل سنت است نماز تراویح.» خودشان می گویند: «بدعت.» پس ما هم بیاییم جبهه باز کنیم و کشتار راه بندازیم. خیر این درست نیست. شما هم چرا این کار را کردید؟ برای چه؟ خب به نظر شما بدعت است، به نظر ما بدعت نیست، احیاء شعائر است. خب شما می گویید: «جُهال از سنی ها این کار را کردند.» خب سنی ها جاهل بودند، در بین آنها عاقل نبود؟ در بین آنها عالم نبود؟ چرا علمایشان و عقلایشان جلوی جُهالشان را نگرفتند؟ این بهانه کفایت می کند؟! از این بدتر، میگویید جُهال روز هجده را به عنوان روز خلیفه اول و روز غار مطرح کردند و پاس داشتند و احترام کردند و جشن گرفتند. می دانید اینها کار که بوده؟ حنابله. سؤال ما این است چه عجب! یک بدعتی که در هیچ تاریخی نیست، هیچ کجا نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ذی الحجه در غار بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه زمانی هجرت کردند؟ و چه زمانی به مدینه رسیدند؟ رأس سنه هجریه چه زمانی هست؟ محرم. پس می گویید در محرم بوده، خیر؛ ورود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه در ربیع بوده، قضایا مربوط به ذی الحجه نیست. یک همچنین دروغ تاریخی و بدعت، به قول خودتان سالهای متمادی راه افتاده بود و هیچ یک از شماها این را خروج از دین ندانستید. فقط چه گفتید؟ این ها از جُهال بودند. جُهال این کار را کردند. همین بس است؟ اگر جُهال خودتان بدعت انجام دهند، کاری به کارشان ندارید ولی اگر شیعه به قول خودتان بدعت انجام دهند باید با شمشیر جوابشان را بدهید؟ روز غدیر را به عنوان خلیفه اول تمامش کردید و گفتید: «در غار است.». فقط به همین مقدار اکتفا کردید، گفتید: «کار جُهال بوده.» خب بدعت است، چرا موضع نگرفتید؟ این مطالب در اینجا هست و نیاز به جواب هم ندارد، چون در ارتباط با امیرالمؤمنین علیه السلام است، سختگیری می کنند و اگر همان در ارتباط با کس دیگر باشد، مشکلی ایجاد نمی شود!
یک کلمه هم من جواب دهم. اینها خلاصه بحث های جلد اول کتاب شریف الغدیر بود. یک شبهه ای هم اینجا است که اگر واقعا غدیری بود و حق علی ابن ابیطالب علیه السلام بود، چطور اصحاب مخالفت کردند؟ اینها اصحاب را عملا معصوم می دانند، فوق عصمت، لذا می گویند اگر بوده، چطور مخالفت کردند؟
جواب: مگر مخالفت اصحاب با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کم بوده؟ در قضیه صلح حدیبیه، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ (فتح/٢٧) یعنی امسال. وقتی که مکه (مردم اهل مکه) جلوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را گرفتند، قرار داد بسته شد که سال دیگر برای حج بیایند، مخالفت کردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموند: «از احرام بیایید بیرون اما کسی بیرون نیامد.» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به چادر حضرت ام سلمه، امّ المؤمنین، رفتند و به ایشان فرمودند: «ببین قومت چه کار می کنند. منِ پیامبر به آنها می گویم از احرام بیرون بیایید، نمی آیند.» با این که این قضیه از احرام بیرون آمدن آن قدر حساسیت ندارد؛ چرا؟ چون صحبت از خلافت علی علیه السلام در آن نیست اما مخالفت کردند. مگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک رحلت قلم و دوات نخواستند؟ مخالفت نشد؟ چه گفتند؟ «إنّ الرّجلَ لَیَهجُر» دعوا نشد؟! عجیب است، من چند روز قبل از یکی از متعصبین وهابی دیدم که با صدای رسا این حدیث را می خواند و بعد می گوید: «کَفَرَ بِالله الرَّجل» جای تعجب است. عثمان خمیس این حدیث را می خواند که فلانی گفت: «أنّ الرجل غلب علیه الوجع» بعد می گوید: «کَفَرَ».
جالب است، این کلیپ اخیراً به دست من رسید. یکی از علمای مصر برای این که از این مخمصه بیرون بیاید، می گوید: «اصلاً محمد بن اسماعیل بخاری کتابی به نام بخاری نداشته است.» خیلی جالب است. مسلم بن حجاج نیشابوری، کتابی به نام صحیح مسلم نداشته است. اینها من درآوردی و جعلیات است. دلیلش چیست؟ می گوید: «نسخه خطی اش نیست. اگر کتاب بوده است، باید یک نسخه اصل و نسخه خطی داشته باشد.» حالا کار ندارم.
می خواهم عرض کنم که مخالفت اصحاب کم نبوده است. دومی تعابیری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به اولی شکایت برد. فرمود: «ببین چه می گوید. چه حرفهایی به من می زند. برو جلویش را بگیر. که اولی رفت تندی کرد با دومی که این چه حرف هایی است که می زنی؟» ابن ابی الحدید مفصل این داستانها را می آورد. بعد می گوید دومی طبع و ذاتش اینگونه بود. حرف که میزد، با تندی حرف میزد. یعنی می خواهد توجیه کند. بالاخره مخالفت کردند.
با قضیه تبدیل حج افراد به حجه الاسلام یعنی عمره تمتع و حج تمتع مگر مخالفت نشد؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، بالای کوه صفا برای مردم سخنرانی کردند. فرمودند: «مردم تا به امروز حج ما فرادا بوده است. یعنی تنهایی، عمره هم جدا بعدش.» جبرئیل از جانب خدا به من فرمود: «از این به بعد حج از عمره سوا نیست.» الان نیت عمره تمتع کنید. چند روزی استراحت کنید. دوباره وارد حج تمتع شوید. «دخلت العمره فی الحج» عمره تمتع با حج تمتع یکی شد. بین صحبتها یک زنگ استراحت. من هم اگر همراهم قربانی نیاورده بودم که حج من سیاق بشود، از احرام در می آمدم. فلانی و عده ای با چه تحقیری مخالفت کردند که من شرم می کنم بگویم. به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «یا رسول الله ما محرم باشیم و از سرمان قطرات آب غسل جنابت بریزد.» اصل مطلب چیز دیگری است که نویسندگان از بیانش شرم می کنند (از کذا مَنی بچکد)، این تندی ها و مخالفت ها با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کم نبود. زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت می کردند، آن وقت می گویید: «چطور می شود با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از وفاتش مخالفت کنند؟!»
مخالفت با غدیر کی بود؟ در حال حیات یا بعد از وفات؟ بعد از وفات بود. از حیات شروع شد اما مخالفت رسمی بعد از وفات بود. مخالفت ها یکی دو تا هم نیست. بعد می گوید صد و بیست هزار جمعیت کجا بودند؟ همه این افراد اهل مدینه نبودند. بلکه از کل جزیره العرب جمع شده بودند. همین الانش عربستان سعودی از یک منطقه تا منطقه دیگر با هواپیما یک ساعت و نیم، دو ساعت راه است. این جزیره العرب کلا در اختیار اسلام بود و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حجه الوداع از کل جزیره العرب بسیج کردند و همه اینها شاهد غدیر بودند. بعد از غدیر مردم کجا رفتند؟ هرکس طرف خانه خودش رفت. مصری ها به سمت خودشان، عراقی ها به سمت خودشان و همینطور مدینه و یمانی ها و … . اینطور نیست که وقتی سقیفه به پا شد، صد و بیست هزار نفر در مدینه بودند، مخالفت نکردند! اینطور نیست. عده خاصی در مدینه بودند. اهل مدینه و یک سری مهاجر که زور طایفه بنی اسلم هم پشت سرشان بود. کتاب سقیفه را ببینید. آن جا من بحثی کردم؛ طایفه بنی اسلم چماق دار. به کسانی که برای خرید آمده بودند، چماق و سلاح دادند و گفتند: «ما به شما پول می دهیم و اصلا هرچه بخواهید، مجانی به شما می دهیم. فقط کاری که ما می گوییم اجرا کنید. چماق به دست بگیرید و مردم را به زور مسجد بیاورید تا بیعت کنند.» این ها طایفه بنی اسلم بودند. این را طبری و دیگران هم می گویند. هرکس مخالفت می کرد، سزایش مرگ بود. کتکش می زدند. سعد ابن عباده را چکار کردند؟ گفتند: «این منافق است. زیر دست و پا لهش کنید.» زبیر و دیگران را چکار کردند؟ زبان، زبان زور بود. همه غدیری ها هم که آنجا نبودند و در عین حال مخالفت هم شد.
امروز وقتی می گوییم مخالفین سقیفه اسم چند نفر را می برید؟ چهار نفر. ولی من شناسنامه دار با اسم، هفتاد نفر را پیدا کردم. هفتاد نفر مخالف سقیفه و بدون اسم و شناسنامه هفتصد نفر. مگر موافقین سقیفه چقدر بودند؟ مگر صحنه گردان سقیفه چند نفر بودند؟ سه نفر: ابو عبیده جراح، اولی و دومی. این سه نفر پشت پرده صحنه گردان بودند. اگر اینها بله می گفتند، یعنی همه مردم. اگر می گفتند نه، یعنی همه مردم. یعنی خودشان سخنگوی مردم شده بودند. پس با این که موافقین با سقیفه سه نفر بودند، مخالفین هفتصد نفر بودند. اینها استدلال می کنند و می گویند چون مخالفتی نشد، پس نبوده. نخیر، مخالفت شد. هفتصد نفر هم بودند.
جنگ رده را مطالعه کرده اید؟ (من فقط سرنخ می دهم.) در جنگ رده حکومت اولی با مرتدین جنگید. می گویند چهل هزار نفر کشته شدند. سؤال: آیا همه اینها از دین برگشته بودند؟ وقتی ما می گوییم: «ارتدّ الناس بعد النبی الاّ ثلثه او اربعه» موضع می گیرید. می گویید: پس رحمات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه شد؟ بیست و سه سال، فقط چهار نفر؟ ما به شما برمی گردانیم. می گوییم مرتدین چند نفر بودند که چهل هزار نفرشان کشته شدند؟ سؤال: واقعا همه اینها مرتد بودند؟ از دین برگشته بودند یا برچسبی است که شماها زدهاید که کشتارتان را توجیه کنید؟ خیلی از اینها اصلا مرتد نبودند. شاهد غدیر بودند و میگفتند: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تکلیف امت را مشخص کرده و علی ابن ابی طالب علیه السلام هم خلیفه است.»
چه بلایی بر سر طایفه مالک ابن نویره آوردند؟ هی سانسور میکنید و واقعیت را نمیگویید. کتاب فضائل ابن شاذان را باز کنید و قصه حنیفه و قصه مالک را بخوانید. به جای اشک خون گریه میکنید. این ها میگویند ما مرتد نیستیم. ما مرتد نبودیم. ما میگوییم و میخواهیم در قضیه ولایت تابع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشیم. پس اینطور نیست که زمینه برای اینها فراهم بوده، نخیر، مخالفتهای شدیدی شد ولی با خشونت برخورد کردند. مخصوصا با امیرالمؤمنین علیه السلام که ریختند به خانه ایشان و آتش هم زدند و همسرشان زهرای اطهر سلام الله علیها را کتک زدند. جلو رفتند تا پای کشتن، ریختن خون. امیرالمؤمنین علیه السلام با مدیریت و سیاست توانست نگه دارد. اینطور نیست که راحت بوده باشد. بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سریع این ها را خلیفه کردند، کسی هم مخالفت نکرد. مخالفت ها بوده و سیاست های خشن حکومت ها هم بوده و به مخالف رحم نمیکرده، شوخی نداشته. هرکس میخواهد باشد. آن وَر دنیا هم باشد، تعقیبش میکردند. سعد ابن عباده را چه کردند؟ سعد مخالف بود. گفت من از کشور بیرون میروم. رفت به سوی شام. هنوز شام هم فتح نشده بود. تعقیبش کردند. همین خالد رفت با محمد بن سلمه انصاری او را کشتند و بعد هم گفتند: «قتیل الجن» جنیها او را کشتند. خودشان هم برایش عزا گرفتند.
روی اینها تأمل کنید. هی نیایند از ماهواره ها اشکال و شبهه کنند. به خیال این که جوابی ندارد. نخیر، غدیری بود. مخالفت هایی با سقیفه شد. با خشونت با مخالفین سقیفه برخورد کردند. تا مرز کشتار از ادارات اخراج کردند، تصفیه شان کردند و نگذاشتند کسی از مخالفین آن جا باشد و موافقین خودشان را آوردند. بنی امیه را آوردند. دوران اولی یک سوم حکومت دست بنی امیه بود. دوران دومی دو سوم حکومت، اینها با همدیگر چانه زنی داشتند. دوران سومی تمام ادارات دست بنی امیه و موافقین سقیفه و مخالفین امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
تا اینجا این خلاصه جلد اول غدیر است. ان شاءالله زنده باشم، فردا جلد دو و سه را توضیح میدهم که جلد دو چه دارد، راجع به غدیر چه مطالبی هست و جلدهای بعد هم همینطور. اگر مطلبی نیست، به من اجازه بدهید بحث را تمام کنم.
سؤال: اگر بیش از ۷۰۰ نفر مخالف سقیفه بودند، پس روایتی که میفرماید «ارتد الناس بعد رسول الله الا اربع» یعنی چه؟
جواب: آقای خویی رحمه الله در رجالشان جواب میدهند. ما یک سری از مسلمان ها داشتیم که اصلا از این بادها نلرزیدند. میگفت: «بیدی بودند که از این بادها نلرزیدند و آن ها، آن چهار نفر بودند». «الذین ثبتوا علی منهاج الرسول» یک سری دیگر بودند که متزلزل شدند ولی زود برگشتند. از آنها چه تعبیری میکند؟ «الذین رجعوا» گروه اول را میگوید: «ثبتوا» گروه دوم را میگوید: «رجعوا». این ۷۰۰ نفر جزء اینها بودند که زود حقیقت برایشان روشن شد و پرچم مخالفت برداشتند. این هم جوابی که به نظر ما میرسد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صوت کامل بخش سوم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
در آستانه ولادت با سعادت ثامن الحجج آقا علیّ بن موسی الرّضا علیه آلاف التهیه و الثّناء هستیم. جهت عرض تبریک و تهنیت به ساحت مقدس و منوّر فرزند بزرگوارشان قطب عالم وجود حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه صلواتی ختم فرمایید.
(اللهُمَّ صَلِّی علی مُحمدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم)
با جلسه سوم از کارگاه آموزشی غدیر با محوریت غدیر در خدمت شما هستیم و به این سمت میرویم که ببینیم چه موضوع و یا موضوعاتی می تواند مورد بحث قرار بگیرد. و در درجه دوم این که آن بحث را ما چگونه باید تحویل دهیم و در این زمینه آموزش نرم افزار بازار کتاب قائمیه را داشتیم در جلسه اول. این که ما چگونه مطلب خود را از میان مطالب انبوه استخراج و دسته بندی کنیم و در دفترچه یادداشت ذخیره سازی کنیم و همیشه در جیب خود در دسترس داشته باشیم.
خلاصه جلسه دوم: کارگاه آموزش منبر
جلسه دوم که بسیار هم فشرده شد، پیرامون این که ما این بحث را چگونه ارائه کنیم، عرض کردیم که ما باید مطلبی که می خواهیم عنوان کنیم، بعد از این که مخاطب خود را در نظر گرفتیم و مطلب را متناسب با مخاطب خود انتخاب کردیم، حالا روش های متعددی هست برای بیان آن مطلب.
روش های انتقال مطلب به مخاطب
۱) روش پاورپوینت
در سفرهایی که به بعضی از مناطق و بعضی از کشورها داشتم، دیدم در مساجد یا حسینیه ها، یک ال سی دی (LCD) بزرگ گذاشته بودند یا یک پرده پروژکتور و آن گوینده مطلب خود را در قالب پاورپوینت ارائه میدهد. به این صورت که آن مطالب کلیدی را به صورت تیتر با متن درشت نوشته بود و آن قسمت هایی که قابل توجه بیشتر بود را خیلی بولد و رنگی کرده بود که به چشم بیاید و اگر در این زمینه تصویری که بتواند خیلی بهتر گویای این مطلب باشد در این پاورپوینت استفاده کند، استفاده میکرد و مطلب خود را به شنونده خود منتقل می کرد. از نظر تجربی این که گوش انسان مطلبی را بشنود و بعد با چشم ببیند، این در مغز او و در حافظه او بهتر قرار می گیرد. استفاده از روش صوتی و تصویری، مطالب را بهتر به مخاطب می توان منتقل کرد.
من وقتی این رویه را دیدم، خیلی برایم جالب بود و بسیار پسندیدم و هر کجا رفتم، دیدم به همین منوال است. برای سایت اینترنتی قائمیه یک صفحه ای زدیم به نام ghbook@powerpoint یا اگر بخواهم صحیحتر آن را بگویم: powerpoint.ghbook.ir
این صفحه را زدیم و شروع کردیم به جمع آوری پاورپوینت مطالب مذهبی در موضوعات مختلف. به مراکز مختلفی که می رفتیم و تفاهم نامه امضا می کردیم برای اجازه گرفتن کتاب هایشان که در بازار کتاب قائمیه قرار بدهیم، یک صحبتی هم راجع به پاورپوینت می کردم. می دیدم ماشاءالله مراکز فراوان پاورپوینت های بسیار زیادی کار کردند و ارائه می کنند. حتی بعضی هایشان را درون هارد می گذاشتند و هارد را داخل مثلاً میز خودش گذاشته و اصلاً استفاده نمی شود. از اینها می گرفتم و به دوستانم در قائمیه می دادم. آنها موضوع بندی می کردند و داخل سایت قرار می دادند تا اگر شما می خواهید مسئله شرعی برای مردم بگویید، پاورپوینتش و عکسش موجود باشد. یک محیطی با وسایل نرم افزاری امروزی مثل همین ویدیو پروژکتور یا ال سی دی (اگر موجود باشد) آماده می کنیم و مطلب را به طرف مخاطب خود منتقل می کنیم.
من فکر می کنم این روش، روش بسیار خوبی است. باید همه ما کار کنیم و ننشینیم تا دیگران کارکنند و ما از کارهای آنها استفاده کنیم بلکه خودمان تولید کننده باشیم. مثلاً مطالبی که امروز شما از محضر آیت الله نجم الدین طبسی حفظه الله تعالی فرا گرفتید و قطعاً نکاتی را یادداشت کردید، بیایید امشب این را انجام بدهید. خیلی کار ساده ای هم هست همین قدر که شما با ورد (word) در کامپیوتر آشنا باشید، خیلی راحت می توانید پاورپوینت را هم بسازید و کار آنچنانی ندارد. شما در عرض نیم ساعت می توانید به تمام قابلیت های پاورپوینت مسلط شوید و آن مطلب خودتان را پاورپوینت کنید و از این طریق شما همیشه فلش آماده ای دارید که اگر به جلسه ای رفتید و دیدید که امکان نشان دادنش به مخاطب هست، چه بهتر که از این روش استفاده کنید. این یکی از روش هاست که من دیگر بیش از این توضیح نمی دهم.
چون مبحث غدیر، مبحثی است که شما برای هر حرف خودتان باید سند ارائه بدهید. مخصوصاً در منابع اهل سنت. شما می توانید از طریق پاورپوینت مطلب و سندتان را نشان دهید. بگویید: بفرمایید این عکس آن صفحه ای است که مثلاً در صحیح بخاری یا صحیح مسلم یا هر کتاب دیگر از اهل سنت وجود دارد. چاپ فلان سال و این هم مطلب که مثلاً با یک قلم زردی، فسفری خیلی بولدش کرده باشید و مطلب را نشان بدهید که آقاجان این مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام است. این حرفی که ما می زنیم، سندش را هم برای شما ارائه می کنیم. و این خیلی تأثیرگذارتر است تا این که شما بیایید در مطلب خودتان یک ادعایی بکنید و بعد هم یک آدرسی بدهید و به دنبال کار خودتان بروید.
اگر بخواهید، در برگزاری کلاس می توانید از این روش استفاده کنید. در جلسات عمومی و در جلسات خصوصی که افراد کمتری هستند، می توانید استفاده کنید. کاربرد بسیار فراوانی دارد ضمن این که خود شما کاملاً مسلط بر بحث هستید و وقتی یک جایی بحث را مطرح کردید خودتان معایب کار دستتان می آید. می توانید پاورپوینت را به آن چیزی که دلخواه تان هست تغییرش می دهید و برای جلسات بعدی آماده ترش می کنید.
۲) روش پرسش و پاسخ
شما الان می دانید این نرم افزارهایی که آمده، حوصله های مردم را کم کرده است و از بس مطلب زیاد است، کسی حالش را ندارد که مثلاً سه ربع ساعت یا یک ساعت پای حرف شما بنشیند و بالاخره تنوع لازم است. یکی از روش هایی که به جلسات تنوع می دهد، این است که شما جلسات را به صورت پرسش و پاسخ برگزار کنید. ممکن است کسی بگوید: «که من آیت الله نجم الدین طبسی نیستم که بنشینم و در زمینه غدیر هر سؤالی از من بشود، به راحتی بتوانم پاسخ بدهم. من گیر می افتم. کسی را می خواهد در پرسش و پاسخ که حریف باشد و بر بحث مسلط باشد و هر سؤالی را به راحتی بتواند پاسخ بدهد.»
برای این کار هم روشهایی وجود دارد. اولاً شما مثلا ۴۵ دقیقه می خواهید صحبت کنید. ۵ الی ۷ دقیقه بستگی به جلسه شما دارد که خودتان می توانید تشخیص بدهید. ۷ دقیقه یک مقدمه ای را فراهم کنید که تمام ذهن ها مشغول شود به مطلب شما. بعد بگویید: «در این زمینه اگر کسی سؤالی به ذهنش می رسد، یادداشت کند و سؤال خود را به دست من برساند.» و تواضع هم داشته باشید. بگویید: «آقاجان اگر جواب سؤالتان را بلد بودم و حضور ذهن داشتم، جواب سؤالتان را می دهم و اگر نه فردا جواب سؤالتان را آماده می کنم و خدمتتان تقدیم می کنم.» بعد چند شرط دیگه هم بگذارید. مثلاً شرط بگذارید مسایل سیاسی را مطرح نکنید. چون من رجال سیاسی نیستم. سؤال سیاسی را بگذارید برای افرادی که اهل سیاست هستند. در زمینه های تاریخی و علمی، آن هم در این موضوع در بحثی که در مقدمه برایتان فراهم کردم، سؤال بپرسید. یعنی از چارچوب بیرون نروید. یک مرتبه یک سؤالی که اصلاً هیچ ربطی به بحث ندارد، مطرح نکنید. یک شرط و شروطهایی خودتان قبل از این که بخواهید جلسه پرسش و پاسخ را شروع کنید، قرار بدهید. بعد سؤالات شروع به آمدن می کند.
ممکن هم است در جمعی باشید که اصلاً هیچ گونه آمادگی برای سؤال کردن از شما نداشته باشند. از قبل خودتان چند سؤال در همان زمینه آماده داشته باشید و یادداشت کنید و خودتان شروع کنید. آن وقت وقتی سؤال را مطرح کردند و جوابش را می دهید، آرام آرام مخاطب شما یادش می آید که در این زمینه سؤالاتی در ذهنش بوده یا مثلاً در بین صحبت های شما یک تناقضاتی را می بیند. همان موقع به ذهنش می رسد از شما سؤال بپرسد. و اینگونه سیل سؤالات به سمت شما سرازیر می شود. بعد یکی یکی سؤالات را نگاه می کنید. آنهایی را که مسلط هستید و یقین دارید پاسخش همین است، با طمأنینه و آرامش مطرحش کنید و پاسخش را بدهید. آنهایی را هم که تسلط ندارید، در ردیف های بعدی می گذارید تا بعداً مطالعه کنید و جلسه بعدی پاسخ دهید. برای پرسش و پاسخ از این روش استفاده کنید.
من خودم این روش را بارها و بارها به کار بردم و دیدم که مخاطب اصلاً متوجه نمی شود یک ساعت پای صحبت نشسته است. ضمن این که مسایل بسیار زیادی در این جلسه آموخته است. بعد شما دو جلسه، سه جلسه، اصلاً جلسات متعدد به این روش جلو بروید. من فکر می کنم خواسته نسل جوان امروز این است که بتواند سؤالش را راحت بپرسد. بعداً که تسلط بیشتر پیدا کردید، در آن بحث جرأت پیدا می کنید تا یک میکروفون بین مخاطبین بگردانید و بگویید: هر کسی هر سؤالی دارد، این میکروفون را بگیرد. یک نفر کمک دست باشد و میکروفون را جابه جا کند و به آنها بدهد و طرف بایستد و سؤالش را از شما بپرسد و شما هم سنگین، متین، زیبا پاسخش را بدهید. این خیلی تأثیرگذار است و واقعاً وقتی شخصی به جلسه شما آمده، با دست پر از جلسه بیرون می رود.
پس می خواهم بگویم که اینجور نیست که فقط برویم بالای منبر بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم و از اول تا آخر کسی حق این را که بگوید: نه، نداشته باشد. خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای منصورزاده از منبریان قهار اصفهان که حدود ۱۵ سال پیش از میان شما به رحمت خدا رفتند. یک زمانی جایی منبر بودیم که جوانی منبر رفته بود که بالای منبر داد می زد. ایشان دعوی شان بود که خیلی خودمانی و آرام صحبت می کردند. وقتی آن جوان از منبر آمد، یک جلسه ای بود که آقایان اهل علم همه در اتاقی بودند. صدایش زد وگفت: «بنده خدا، مگر ما هرچه بالای منبر میگوییم، مردم نه می گویند که تو این قدر داد میزنی! نیاز به داد زدن که ندارد.» اگر شما یک وقت جایی میروید و میبیند جلسه فقط جلسه منبر است، این مردم فقط آموزش دیده اند که پای منبر باشند. در این صورت شما از این روشها دیگر استفاده نکن و از همین طریق منبر رفتن و سخنرانی کردن مطلب را انتقال بده. اما یک وقتی می بینید جوانهایی هستند پر از شور و اشتیاق و خواهان مطالب، در این صورت از این دو تا روشی که معرفی کردم، استفاده کنید.
حالا روشهای دیگری هم هست که باز قرار است ما با جلسه چهارم هم ان شاءالله اگر عمری باشد، در خدمت شما باشیم و عرض کنم.
و اما برویم سراغ آن مطلبی که هفته گذشته فشرده خدمت شما تقدیم کردیم. به این صورت که از یکی از آقایون طلاب خواستیم از قبل مطلبی در حدود ٧-٨ دقیقه آماده کنند و ارائه دهند. بعد خود شما هم به عنوان شنونده مطلب، محاسن و معایب سخنرانی ایشان را میگویید. خوبی هایش را یکی یکی بگویید اما نه به خاطر این که ایشان را تشویق کنید، نه. آن کسیکه اینجا می آید و سخنرانی می کند، منتظر تشویق های شما نیست. منتظر است عیب های منبرش را شما تذکر دهید. لذا هفته گذشته در خدمت یکی از آقایان بودیم و این شانس را هم داشتیم که در خدمت حاج آقای ظُهَری هم بودیم که به عنوان کارشناس این هفته یکی از آقایان را دعوت کرده بودیم که تماس گرفتند و گفتند: من بیرون اصفهان هستم و تا بخواهم بیایم، دیر می شود. شما جلسه تان را برگزار کنید. لذا الان ما دعوت می کنیم از جناب حجت الاسلام حاج آقا کیوانفر تشریف بیاورند و چند دقیقه ای پیرامون غدیر صحبتشان را ارائه کنند. یک صلوات بر محمد وآل محمد می فرستیم.
(اللهُمَّ صَلِّ علی مُحمدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم)
اَعُوذَ باللهِ السَّمیعِ العَلیمِ مِنَ الشَّیطانِ اللعین الرَّجیم
بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
الحَمدُ للهَ الَّذی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمامَ نِعمَتِهِ بِوِلایَتِ امیرَالمُؤمنینَ علیِّ ابن ابیطالب وصلواه والسَّلامُ عَلی رسولِ الله وآله ال الله و لعنتُ دائِم عَلی اعدائِهِم الی یوم لِقائه الله
هدیه به روح مطهر اهل بیت علیهم السلام صلواتی ختم می کنیم.
(اللهُمَّ صَلِّ علی مُحمدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم)
قال الرضا علیه السلام:
«کَمالُ الدّینِ وَلایَتُنا وَالبَراءَهُ مِن عَدُوِّنا»
کمالِ دین شما، داشتن ولایت ما اهل بیت علیهم السلام و برائت و بیزاری از دشمنان ما اهل بیت علیهم السلام هست.
ان شاءالله که خداوند متعال دین ما را به داشتن ولایت اهل بیت علیهم السلام و برائت دشمنان اهل بیت علیهم السلام روز به روز کاملتر بگرداند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
(اللهُمَّ صَلِّ علی مُحمدٍ والِ مُحمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم)
خداوند متعال در آیات متعدد از قرآن کریم داستان اقوام گذشته، پیامبران و اقوام پیامبران را برای ما نقل کرده و از نقل این داستانها هم غرض داشته است. اینطور نبوده که بخواهد یک داستانی را صرفاً بیان کند و ما هم همینطور یک داستانی گوش داده باشیم و خوانده باشیم.
در آیه شریفه ١١١ سوره یوسف خداوند متعال می فرماید:
«لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ» (یوسف/١١١)
به تحقیق در این قصه ها و داستانهای اقوام گذشته پیامبران برای شما (مردمان) اولالباب مایه عبرت هست.
در روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام می خوانیم که فرمودند: «شیعتُنا هُم اُولُوا اَلبابِ» شیعیان ما حقاً اولالباب، صاحبان فَهم و خِرَد هستند و بعد ادامه آیه می فرماید:
«مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
این داستانها، قصه های دروغ بافته شده ای نیست. اینها همه اش تصدیق کننده (مطالب پیامبران پیشین هست) و مایه هدایت و رحمت برای قوم مؤمنین است.
لذا ما شیعیان اگر بخواهیم به هدایت برسیم و به رحمت خداوند دست پیدا کنیم، فرمودند: «باید بروید و قصه های امتهای گذشته را بخوانید، از آنها پند بگیرید و استفاده کنید.» لذا داستانی که بسیار در قرآن خداوند متعال متذکر شده است و آیات در رابطه با این داستان بیش از بقیه داستان ها آمده است، داستان حضرت موسی علیه السلام و حضرت هارون و فرعون و امت بنی اسرائیل است که خداوند بسیار این آیات را در کتاب خودش نقل کرده است. چه خوب است که ما بتوانیم برای جواب به شبهاتی که در این دوره و زمان به اعتقادات ما شیعیان وارد میشود، از قرآن استفاده کنیم. دشمن اصلی ما، وهابی ها و سنی ها هستند؛ مخصوصاً در رابطه با بحث غدیر. پس چه خوب است که ما روز به روز انس بیشتری با آیات قرآن پیدا کنیم و بتوانیم با حجت آوردن از آیات خداوند با آنها مقابله کنیم.
شبهه ای که الان میخواستم در دو-سه دقیقه خدمت عزیزان مطرح کنم و یک استشهادی از قرآن بگیرم، همین بحثی بود که ظاهراً حضرت آیت الله طبرسی هم کامل توضیح داده بودند. شبهه این است که ۱۲۰ هزار نفر در روز عید غدیر با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کردند و آقا رسول الله صلی الله علیه و آله برای ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اینها پیمان گرفتند. ولی هفتاد روز بیشتر نگذشت و همه این ۱۲۰ هزار نفر فراموش کردند. مگر میشود؟ شما شیعیان ادعا میکنید که ۱۲۰ هزار نفر بیعت کردند اما بعد از هفتاد روز همه چیز از یادشان رفت. آخر ۱۲۰ هزار نفر نه، ۶۰ هزار نفر، نه ۳۰ هزار نفر، نه! آقا یک نفر نبود که بیاید با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کند؟ این شبهه ای هست که الان میگویند. میگویند اگر واقعیت داشت، باید یک خبری باشد. خلیفه اولی که الان اکثر مسلمانان جهان قبول دارند، پس واقعا خلیفه اولی است که معرفی شده است.
در رابطه با پاسخ این شبهه، باید این نکته را عرض کنم که شبهات باید در بستر تاریخی آن زمان بررسی بشود. اینطور نیست که یک شبهه را همینطوری بشود جواب داد. نخیر باید جزئیات تاریخی آن زمان به صورت مفصل بیان بشود. همانطور که اساتید عزیز در این دوره و دوره های قبل جزئیات تاریخی را مطرح کردند و استفاده کردیم، مثلاً اینها چه قوم وحشی بودند که آمدند با وحشیگری از مردم مسلمان بیعت گرفتند. و اینطور هم نبوده است که هیچ کسی نباشد. به اسم این تعداد بودهاند، بدون اسم این تعداد بودهاند. لذا باید با جزئیات مطرح شود.
جواب شبهه با توجه به آیات قرآن
مطلب اول:
ما در قرآن می خوانیم که «اکثَرَهُم لایَعقِلونَ» یا «اکثَرُهُم لا یَعلَمون» و بعد می فرماید: «قلیلاً ما یشکرون یا قلیلاً ما یذکّرون.» یعنی عده کمی هستند که شکر نعمت های خدا را به جا می آوردند و متذکر نعمت و هدایت الهی هستند. لذا این که اکثریت رفتند به یک سمتی، دلیل بر حقانیّت آن اکثریت نمی شود. آیات شریفه به کرات ذکر کرده است که چه بسا عده قلیل حق باشد و کم بودن آنها دلیل بر عدم حقانیت آنها نیست.
مطلب دوم:
اشاره کنیم به داستان حضرت موسی علیه السلام که عرض کردم. از داستان باید برای هدایت و عبرت استفاده کرد. داستان حضرت موسی علیه السلام را همه خوانده اند و می دانند. بعد از آن معجزه هایی که حضرت موسی برای فرعون و فرعونیان آورد و حضرت موسی آن سحره را مغلوب خودش کرد و همه طناب های آنها را مار حضرت موسی علیه السلام بلعید و این همه حجت برای فرعون و اطرافیان آورد، فرعون و یاران فرعون می بینند که موسی دارد کم کم همه را به دین خودش می آورد. پس تصمیم می گیرند که موسی علیه السلام و بنی اسرائیل را بگیرند و زندانی کنند. خبرش به حضرت موسی علیه السلام از طریق وحی الهی میرسد. حضرت موسی علیه السلام و بنی اسرائیل شبانه فرار می کنند و لشکریان فرعون هم به دنبال حضرت موسی علیه السلام می روند تا به رودخانه نیل که از آن در قرآن کریم به بحر تعبیر شده می رسند. قوم بنی اسرائیل می بینند این جا گیر افتادند و کاری نمی توانند بکنند. خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی می کند عصای خودت را به دریا بزن. دریا شکافته می شود. موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل از دریا یا رودخانه نیل عبور می کنند و فرعون و فرعونیان در رودخانه یا دریا غرق می شوند. ادامه اش را آیه شریفه اینطور می فرماید:
«َوجاوَزنا بِبَنی اسرائیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلَی قَومٍ یَعکُفونَ عَلَی اَصنامٍ لَهُم قالوا یا مُوسَی اجعَل لَنا الهاً کَمَا لَهُم آلِهتٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلونَ»
ما قوم بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. فاتوا آورده. اینها بلافاصله مواجه می شوند بر قومی که در حال بت پرستی بودند. بعد تا این صحنه را قوم جاهل بنی اسرائیل می بینند، به موسی علیه السلام می گویند:
«ای موسی؛ بیا برای ما هم مثل اینها بت هایی قرار بده که ما هم شروع به پرستش بت ها کنیم.»
پس این خیلی بعید نیست که روز عید غدیر ۱۲۰۰۰۰ نفر بیایند و هفتاد روز بعدش انکار کنند، تمام این حقانیت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را. قوم موسی علیه السلام از دریا تازه عبور کردند.
ذیل این آیه روایتی هست. آقا امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «هنوز تری کف پای اینها به واسطه گذر از دریا نخشکیده بود که با این قومی که بت پرستی می کردند، مواجه شدند و بعد این حرف را به موسی علیه السلام زدند.»
وقتی یک قومی اینطوری جهالت می ورزد و اینطور با حقانیت خداوند متعال مبارزه می کند، چه بسا در غدیر هم چنین اتفاقی افتاده و دور از ذهن نیست و می تواند این اتفاق بیفتد و همینطور ادامه داستان که بعد می روند و جریان میقات حضرت موسی علیه السلام به کوه طور و این که اینها بعد از آن چهل روز دوباره گوساله پرست می شوند. یعنی تا این حد جهالت در تاریخ اتفاق افتاده و ما اگر ان شاءالله بتوانیم تسلط به آیات قرآن کریم پیدا کنیم، خیلی راحت می توانیم این تصویر خیلی بعیدی که وهابیت نسبت به عقاید شیعه دارد را برایش تبیین کنیم. ان شاءالله که خداوند متعال روز به روز ما را با معارف قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام بیشتر آشنا بگرداند.
نکته: یکی از نکات بسیار مهمی که برای مخاطب مهم است، وعده هایی است که سر وقت دقیقه ها و ثانیه ها خود گوینده برایش حساس است. بسیار شده که ما پای منبر آقایان اهل منبر نشستیم و می گویند من آخرین مطلبم را بگویم. درحالی که می بینیم ده، سیزده تا مطلب پشت سرش می گویند و بعد هم می گویند این آخرین مطلب است. شنونده را جان به لب می کنند و لحظه شماری می کند کی تمام می شود. خواستم تشکر کنم از شما که خودتان را در معرض تیرهای انتقادات ما قرار دادید. این نکته مهم را بگویم که آدم باید آنقدر مسلط باشد که بتواند مطلب را در قالب چند دقیقه بزند که از تایم خودش تجاوز نکند. اگر بین دوستان کسی هست که به سخنان دوستمان نقدی دارد بفرماید.
– ایشان می گویند کلمات عربی که چه از آیات قرآن و چه از روایات اهل بیت علیهم السلام ادا می کنند، کاملا صحیح باشد. الان ما می بینیم در بعضی از شبکه های ماهواره ای معاندین و وهابیت گشتند در سخنرانی بعضی از سخنرانان مشهور. غلط های تلفظی روی آیات قرآن را درشت کردند و گفتند: «ببین این آقایی که جمع بسیاری از شیعیان پای صحبت هایشان هستند و به عنوان مرشد و راهنمای اینهاست، هنوز در حدی نیستند که یک آیه قرآن را صحیح بخواند.» در نتیجه این خود افت بسیار زیادی می شود. نکته قابل تأملی بود. در خطبه ای که خواندند گفتند: «و العنه الدائم.» در حالی که «و العنه الدائمه» است.
مطلب دیگری که یکی از دوستان می فرمایند این که تن صدای ایشان و روش ارائه شان از اول تا آخر یکنواخت بود. به تعبیر یکی از آقایان باید مثل یک هواپیما آرام آرام صدا اوج بگیرد و بعد آهسته آهسته فرود بیاید. این که در یک خط مستقیم صدا مثل یک قطار باشد، موفقیت زیادی نمی توان کسب کرد. پس فراز و نشیب و شور و حال می خواهد. این فراز و نشیب ها باعث می شود که توجه مخاطب بیشتر به صحبت جلب شود.
یکی دیگر از دوستان می فرمایند چون مخاطبین متنوع بودند، روش ارائه ایشان بسیار عالی بوده و ایرادی به آن وارد نیست. فقط تذکری که هست این که این آیات و روایاتی که گفتند و به این سادگی از کنارش گذشتند، ای کاش یکی را می گفتند اما خوب می شکافتند.
– توضیح سخنران: بله. من شاهدم همان آیه «و جاوَزنا بِبَنی اسرائیلَ البَحرَ» بود که خواستم به این جا برسم و بعد چون فرمودید سیزده دقیقه و بیشتر از سیزده دقیقه هم شد. در کل می خواستم بگویم اگر به آیات قرآن تسلط بیشتری پیدا کنیم، می توانیم خیلی از شبهات را جواب دهیم.
– در مورد آیاتی که به عنوان شاهد استفاده کردید که: «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»، «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»، «قَلیلاً ما تَشْکُرُون»، «قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ» مخاطب می گوید: «این آیات مسلمانها نبودند بلکه در حقیقت مخاطب این آیات کفار بودند.» یعنی آنهایی که فکر نمی کنند. نه اینکه قاعده قرآن این باشد که اکثر مردم عقل ندارند. پس اکثر مردم آن زمان عقل نداشتند! این آیاتی که انتخاب و استفاده کردند، باید با دقت بیشتری انجام شود که خود این تازه باعث شبهه دیگری نشود (احسنت).
به نظرم باید اول مخاطب خودشان را مشخص می کردند و بهتر بود که این جا مخاطب عموم بود. اگر من یک مخاطب عام باشم و پای میز سخنرانی شما نشسته باشم، اصلاً با این جواب شبهه ام برطرف نمی شود. یعنی در واقع ایشان می فرمایند که با این بیانی که شما در این چند دقیقه داشتید، تنها هنرتان این بود که یک شبهه ای را برای من به وجود آوردید اما جوابی که بتواند من را قانع کند و از این شبهه عبور کنم، نبود. این خیلی نکته مهمی است.
آقایان من یک وقتی سر کلاس درس اصول و عقاید که در حوزه داشتم آمدم، یک روشی را شروع کردم. رفتم شبهات را جمع آوری کردم و برای حدود شصت طلبه که شاگردهای من بودند، مطرح می کردم. هفته ای یک شبهه می دادم و می گفتم بروید روی آن کار کنید. شصت نفر می رفتند کار می کردند و بعد یکی یکی مورد بحث و بررسی قرار می دادند و خیلی برای خودم جالب بود. این پیشنهاد را به مرحوم آیت الله حاج آقا حسن امامی دادم. ایشان فرمودند: «اصلاً اشتباه محض است منبری شبهه را مطرح کند.» و ایشان می فرمودند: «خودم جواب شبهات بسیاری را می دهم؛ در حالی که هیچ اشاره ای به شبهه نمی کنم.»
این یک هنر خاصی است. این نکته ای که ایشان فرمودند و حالا من از این نکته استفاده می کنم و عرض می کنم که یک وقتی کسی روحش هم از این شبهه خبر ندارد و تازه شما او را حساس می کنید و شما تازه عامل آن شبهه افکنان می شوید. چه کار دارید بگویید این شبهه هست. می آیید مثلاً در صحبت سیزده دقیقه ای بدون اینکه شبهه ای را مطرح کنید، خود اصل مطلب و آیات و روایات را به گونه ای مطرح کنید که آن کسی که این شبهه در ذهنش هست، پاسخ خودش را بگیرد؛ بدون این که اشاره ای به شبهه شود.
(سؤال یکی از حضار) ایشان می فرمایند: چه عیبی دارد یک سخنرانی گاهی روی نوشته ها نگاه کند، با مخاطب خودش صحبت کند و این را عیب نداند؟ از روی نوشته نگاه کند تا با تسلط بیشتر و با قاطعیت بیشتر بتواند مطلب خودش را به مخاطب برساند؟
– پاسخ سخنران: اتفاقاً بعضی از جاها نه تنها عیب نیست، بلکه جزء محاسن است که شنونده یک قوت قلبی پیدا می کند که ایشان، این حرفها را همینطوری نمی زند. (احسنت! نکته بسیار عالی بود.)
– یکی از حضار: یکی از جواب هایی که دادند، جهالت مردم بود. پاسخ های دیگری هم داشت که اشاره نشد؟
– پاسخ سخنران: عذر می خوام. در پاسخ آن دوست عزیزمان که نکاتی فرمودند، عرض کنم که ببینید شما باید آن ادعایی که من کردم و آن جوابی که دادم را در ظرف آن سؤال و شبهه ای و ادعایی که کردم، بررسی کنید. من نمی خواستم کلاً این شبهه را به کل از بیخ و ریشه بکنم. اولاً من خطابم با شماست که مبلغ هستید. یعنی این که می آیم شبهه را مطرح می کنم، در جمع شما صحبت می کنم نه مردم عادی که بگویید چرا شبهه را گفتید. ثانیاً من نمی خواستم جواب بدهم. روش اصلی اش این است که جزئیات تاریخی بررسی شود که گفتم اساتید معظم آمدند و گفتند. ادعای من چه بود؟ ادعای من این است بروید تسلط به آیات پیدا کنید و هیمنه یک شبهه را بشکنید. ادعای من این بود و بعد با یک آیه اثبات کردم. هیمنه شکسته شد و همه می گویند مگر می شود؟ بله می شود. دیدید که بنی اسرائیل این کار را کردند. تریِ پایشان هنوز خشک نشده بود. دیدند همین حالا موسی علیه السلام با عصا زده بحر را شکافته، گفتند: «موسی! برای ما بت بگذار تا ما بت بپرستیم.» پس ببینید می شود. در ۱۰ دقیقه می خواستیم همین را بگوییم و بیش از این ادعایی داشتیم. اما این نکاتی که دوستانمان درباره لهجه و عبارت های اشتباه عربی فرمودند، همه را قبول دارم و باید بیشتر کار بشود و تسلط پیدا کرد. ان شاءالله که خداوند به ما عنایت کنند.
– کمال دین ولایتنا و البرائه من عدونا مقدمه بود. یک حدیث خواندیم به خاطر اینکه برکت پیدا کند. معمولاً خطبا در ابتدای بحثشان حدیثی یا فضیلت صلوات، به هر حال یک چیزی می گویند.
– کاش یک عبارتی را برای مقدمه انتخاب می کردید که با بحث شما ارتباط داشته باشد. و من یک نکته ای اضافه کنم. وقتی به شخصی می گویند: شما ۸ دقیقه فرصت دارید صحبت کنید، نباید ۳ دقیقه خرج خطبه و مقدمه بشود. چون بعداً وقت کم می آورید. بسم الله الرحمن الرحیم. در خدمت شما هستیم با یک مطلب و مثلاً سه جواب. اینطور زود وارد بحث می شوید (یک خبرنگاری آمده بود و از یک نفر سؤال می کرد آقا شما در این محله مشکلی ندارید؟ بسم الله الرحمن الرحیم. با درود به روان پاک همه شهیدان و … چند دقیقه همینطور درود فرستاده بود. آخر کار گفته بود بنده مال این محله نیستم. خوب خدا پدرت را بیامرزد، از همان اول بگو که مال این محله نیستم. اینها چیست که وقت ملت را می گیری به خاطر درود به کی و لعن به کی و … بعد بگویی من برای این محله نیستم.) حالا هم این مطلب را باید خلاصه کرد. خیر الکلام ما قلَّ. بنابراین این نکته باید رعایت شود که خودتان وقت خودتان را نگیرید. گرچه همین خطبه یک آرامشی به خود گوینده می دهد که صدای خودش را با میکروفون تست کند و فرصتی به مخاطب می دهد که به اصطلاح با همدیگر ارتباط برقرار کنند. اگر در یک منبر مثلاً ۱ ساعت وقت داشتید، بله یک خطبه چند دقیقه ای بخواند و انسان وارد بحث شود. ولی هرچه قدر سخنرانی کوتاه باشد، به نسبت خطبه هم باید کوتاه باشد.
من هفته گذشته گفتم. کسی که اینقدر اعتماد به نفس داشته باشد و بیاید بنشیند در مقابل چشم و گوش هایی که منتظر هستند، یک ایرادی ببینند و آن را مطرح کنند، خیلی خوب است. من که این جرأت را در خودم نمی بینم. لذا به شهامتشان تبریک می گویم و ان شاءالله دعا می کنیم در همه موارد تبلیغی خداوند ایشان را مؤید بفرماید. خدایا فرج ما فیه السرور امام زمان علیه السلام بر همه ما نزدیک بفرما. و به عنایت امام زمان علیه السلام، ما را از سربازان واقعی حضرتش محسوب بفرما. و این فعالیت هایی که در این زمینه توسط همه دوستان انجام می شود، به احسن وجه از همه ما قبول بفرما. و ان شاءالله زمینه لبخند رضایت امام زمان علیه السلام را فراهم بفرما. الهی آمین. آقایان، اعزا و سروران خودم که شرح صدر خرج دادند و این چند دقیقه ما را تحمل کردند، بر توفیقاتشان بیفزا با صلوات بر محمد و آل محمد.
(اللهُمَّ صَلِّ علی مُحمدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم)
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید