کارگاه آموزشی شماره ۱۵۹ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه هفتم

صوت کامل بخش اول
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرَّحمنِ الرَّحیم
الّلهُمَّ عَجِّل لِولِّیکَ الفَرَجَ وَ العافِیَهَ و النَّصرَ و حُفَّهُ بِمَلائِکَتِک المُقرَّبین و اَیِّدهُ بِروحِ القُدُسِ
آمین رب العالمین
تقدیم به ساحت مقدس حضرت ولیعصر روحی فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات ختم کنید
نام این دوره به نام مهندسی تبلیغ گذاشته شده به این معنا که برنامه تدریس و مباحث این دوره به صورت منظم و با دقت انجام شده با یک تعریف کلی که مهندس کسی است که در آن نوع موضوع و علم خودش تبحر پیدا می کند و صاحب طرح می شود و در مواقع نیاز برای هر مشکلی پاسخی خواهد داشت. محور سخنمان در بحث تبلیغ غدیر، کار مهندسی است که یک مبلّغ باید پیگیری کند. تبلیغ غدیر موضوعی هست که باید مهندسی شده باشد.
اولین مرحله از بحث مهندسی غدیر: طراحی با تحقیق علمی همراه با توسعه فنی
فراهم نمودن تولیدات با استفاده از منابع و مقدمات و مراحل آزمایش. آخرین مرحله ای که نشان می دهد یک مهندس جایگاهش چیست و چه مقدار تجربه دارد، این است که بتواند با توجه به نیاز بیرون مدیریت کند و تولید خودش را به بازار برساند. مفهوم کلی مهندسی تبلیغ غدیر که دقتش لازم است، خود به خود برای همه سؤال شد که برای این دوره شش هفته ای چرا این عنوان؟ به این جهت که بنا است روح و جسم ما وقف شود. تخصصی افرادی تربیت شوند که نه فقط به زبان گوینده اشهد ان علی ولی الله باشند (که او خود نشانه ایمان و تشیع است).
دومین مرحله از بحث مهندسی غدیر: مطابقت محتوا قدیم با نسل جدید
ما بنا نیست در بحث مهندسی تبلیغ غدیر، علمی جدید در بحث محتوا بیاوریم. ما ادامه راه هزار و چهار صد ساله قبل غدیریان را مطالعه کردیم و به منظور مدیریت و مهندسی برای نسل امروز و فردا به میدان آمده ایم. این کار جمع ابتکارها و نوآوری ها را می خواهد. رساندن و دریافت غدیر برای نسل امروز و فردا محور کار یک مهندسی تبلیغ خواهد بود. برگزاری این دوره خود به خود یک نمونه ای از کار عملی و علمی در جهت این است که باید مهندسین پر انرژی مثل شما بزرگواران در آینده، محوریت کار تبلیغ را در کشور و در شهرها و مناطق خودتان و حتی خارج از کشور به عهده بگیرند. این مسیر تعلیم، آموزش و مباحث کارگاهی قطعا ایستادگی و مقاومت می خواهد که الحمدلله شما دارید.
سومین مرحله از بحث مهندسی تبلیغ: شناخت راهکارهای قوی و دقیق در مقابل با آنانی است که بنا دارند و بنا داشتند چیزی از غدیر به ما نرسد
هرچند به هیچ عنوان در این کار موفقیت نداشتند و در پیروزی غدیر همین بس که خداوند باری تعالی فرموده:
«وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» (مائده/۶٧)
امروز ما شاهد هستیم با همه ترفندها نتوانستند کاری کنند که امسال در سال ١۴۴٠ غدیر به ما نرسد. الحمدلله که رسید و ما نیز خواهیم رساند. نتایج آن چیست؟ حالا ما آمدیم بحث کردیم، کتابی تألیف شد، دوره هایی برگزار شد، شما مطالعه می کنید این چه نتایجی را دنبال دارد؟ نتایجی را به دنبال دارد که دانشکده های فنی مهندسی در سطح کشور و دنیا بر اساس آن بنا شده اند. اساتید و بزرگان و مهندسین و کسانی که دانش آموخته اند تا یک کار فنی مهندسی را مدیریت کنند، بر اساس آن بزرگترین دانشگاه ها در تمام علوم مختلف برپا شده. این تشابه نیز تا حد زیادی برای بحث تبلیغ شما و مدیریت هست. خب چه نتایجی دارد؟ ثمره این نشستن ما، دقت ما، مطالعه ما، رسیدن به یک نیروی انسانی موفق و مهندس در زمینه تبلیغ غدیر است.
آیا اخلاص به تنهایی در کار تبلیغی کافی است؟
اخلاص بسیار عالی است. اما افراد مخلص باید علمی را در کنار خودشان بگذارند. اگر صفری را در نظر بگیریم و پشت این صفر عددی قرار نگیرد، اصلا این صفر معنایی پیدا نمیکند. اگر اخلاصش بالا باشد اما علم را کنارش نگذارد، مهندسی تبلیغ در کنار کار تبلیغ نباشد، به منزله این است که بسیاری از منابع و سرمایه های خودش و دیگران را تلف خواهد کرد. بزرگان در گذشته در بحث تبلیغ غدیر این گونه بودند که علمی به نام مهندسی را کنارش میگذاشتند. فقط نوع تعابیر و الفاظ فرق می کرده است.
نتیجه این که کسی در بحث تبلیغ، مهندسی عمل کند این است که تمامی مراحل تبلیغ به صورت علمی و حساب شده خواهد بود و قطعاً یک طمأنینه و آرامش را برای شخص مبلغ به ارمغان خواهد آورد.
یکی از چیزهایی که باید دقت کنیم، این است که ما در کار فرهنگی نباید اضطراب و دغدغه این را داشته باشیم که نتیجه چه می شود؟ درست می شود؟ کارم به ثمر می رسد؟ امروز در دنیا این مسئله مطرح است که کسی اگر کار تبلیغی انجام بدهد، این نیست که بنشیند ببیند چطور میشود. تمام این سعی و خطاها و تمام این دقت ها را انجام میدهد که مبادا خروجی او دچار مشکل شود. اساس و بنیاد یک مهندس در جامعه فعلی ما در علوم مختلف این است که چه قدر ضریب خطای کار او کم است و ضریب اطمینان او باید بالا باشد. ما هم در این عرصه همین سخن را داریم.
راجع به پروژه تبلیغی ما در بدو شروع انتخاب یک هدف برای غدیر و کاری کارساز، انتهای کار مشخص شده است. چیزی نیست که ما ندانیم آخر کار چه اتفاقی می افتد. امروز بزرگترین آرشیتکت ها و مهندسین اجرا و تمامی مراحل اجرای ساخت را نگاه کنید. دقیقاً همینطور است. شما را کنار مانیتورش می نشاند و شما را می برد به لحظه ای که شخص روی مبلمانش نشسته است و تمام خانه را تحویل شما می دهد. حتی رنگ مبلمان را. دقیقاً چیدمان و پارتیشن ها را به شما معرفی می کند.
شما هم باید در بحث تبلیغ غدیر تا آنجا جلو بروید. گرچه تجربه کارهای فنی مهندسی امروز خیلی زیاد نیست که به حد بحث سابقه غدیر برسد، اما ما باید دقت کنیم که در این جهت حتماً به فضل الهی این موارد را داشته باشیم. قطعاً خطاها به کمترین مقدار خواهد رسید. کیفیت کار بالا خواهد رفت. اگر مدیریت انجام بشود، قطعاً در بحث بودجه، شما مهندس تبلیغی خواهید بود که یک اطمینان خاطری را به رئیس هیئت، به مسئول منطقه یا مسجد میدهید که با بودجهای کمتر و با کیفیت و گستره بالاتر می توانید یک کار تبلیغی دقیقی را ارائه فرمایید.
مدیریت و صرفهجویی در زمان از پارامترهای دقیق و بسیار مهم است. هدف شما این است که آن چه از غدیر دریافت کردهاید، برسانید. مخاطبتان برای کسب این معارف نباید خیلی معطل شود. باید دقت شود تا برای فهم معارف غدیری که می خواهیم به مخاطب برسانیم، زمان کمتری گرفته شود. آن چه در این جلسه مرور خواهیم کرد، این است:
عنوانی است به نام مهندسی تبلیغ غدیر که سه واژه داریم: مهندسی، تبلیغ و غدیر. در جلسات گذشته در مورد مهندسی سخن گفتیم. با این مطلب که تعریفی به عنوان مهندس و مهندسی بیان شد که بناست طرحی داده شود که در نوع تخصص خودش با این شاخصه که بتواند در مشکلاتی که در حین اجرای پروژه بوجود می آید، پاسخگو باشد. مطلبی وجود دارد و این است که ارتباطی که مهندسی تبلیغ با بحث غدیر دارد، تمام انجام مراحل صفر تا صد یک کار مهندسی است.
حدود شاید ۲۵ سال قبل بود. ما جایی بودیم به همراه استاد فنی که یک سد خاکی اجرا می کردند. این را تذکر می دهم به خاطر آماده شدن ذهن. باور کنید این مطالب را که عرض می کنم، می خواهم ذهن ما به سمتی برود که چه کار باید بکنیم؟ و چرا این عنوان؟ میزی که بود و بررسی می شد، شاید از کف اینجا که من دست می گذارم، حدود ۲۵ سانتیمتر ۵ جلد به ابعاد تقریبا ۵۰ یا ۷۰، هر مجلد حدود ۷ سانتیمتر، این فاز صفر بود. و فاز یک. به چه معنا؟ اصلا اینجا از اول ۱۰ سال تحقیق شده بود. ژئوتکنیک خاک، مقاومت خاک به چه صورت خواهد بود. بعد مراحلش، تنش ها، فشارها، مسیرها و برنامه های ورودی و خروجی آب به طور مفصل دقت و تأمل شده بود تا به طراحی برسد که به چه شکل این سازه بنا شود. حالا با جزئیات فنی آن کار ندارم.
می خواهم بگویم چرا وقتی بنا است به عنوان تبلیغ یک تفکر اعتقادی توسط یک مبلغ به مخاطب انتقال پیدا کند، ما بعضی وقت ها خیلی ساده می گیریم؟! چرا نباید امروز جامعه بشریت و تشیع به سمتی برود که دقت کند این موارد لحاظ شود؟ لذا این صفر تا صد یک پروژه مهندسی را باید دقت کنیم. ما نیامده ایم برای امیرالمؤمنین علیه السلام یک کاری بکنیم برویم. آخر از این حرف ها نبوده تا به حال. می رفتیم ببینیم چه می شود. خدا کمک می کرد. آنجا را چه می کردیم. درست است. الان آنانی که موفق هستند در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، اصلا سر سوزنی این تفکر را ندارند. آنها اعتقادی به کمک خدا ندارند. ما بعضی وقت ها تفکر به این و اصرار بر یک کار مهندسی نداریم. حالا ببینید اگر این دو کنار هم آمد، همان بحث صفر و عدد یک. شما اخلاص، توکل به خداوند باری تعالی و عنایت حضرات معصومین علیهم السلام را در کنار آن بگذارید. حضرات معصومین علیهم السلام می فرمایند که ما کمک تان می کنیم، بروید جلو. می خواهم بروم جلو، ابزار ندارم. لذا اعداد جای خود دارد و صفرها جای خود.
باید ارتباط بحث مهندسی تبلیغ صفر تا صدش رعایت شود. بحث اصلی این است که بزرگترین مهندسان در دنیا آنانی هستند که از بهترین شیوه های استفاده از امکانات بهره برده اند و دقت می کنند. در بعضی از کارهای تبلیغی حتی در عنوان های دیگر مذهبی، سرمایه زیاد هست. بعد وقتی می آیید آنالیز می کنید و خروجی می گیرید، خودت به آن اداره یا مؤسسه یا شخص می گویی: ای کاش یک دهم این امکانات نزد من بود. آن وقت ده برابر خروجی می دادم. این حرفی است که زده می شود. مبادا یک مهندس تبلیغ پس از این دوره ها و مطالعات کاری بکند، یک نفر به او زنگ بزند و بگوید این همه امکانات داشتی، اگر در اختیار من قرار می دادی، ده برابر خروجی می دادم. نباید اینطور باشد. لذا آن قدر مهندسین امروز در دنیا دقت و تأمل می کنند که این اتفاق نیفتد. مبادا کسی این ادعا را بکند. لذا ادعا می کنند بر این مبنا که ما نسبت به امکاناتی که شما در اختیار ما بگذارید، می توانیم بهترین خروجی را برای شما داشته باشیم.
پارامترهای شش گانه تبلیغ: ۱. مخاطب ۲. زمان ۳. مکان ۴. قدرت مبلّغ ۵. محتوا ۶. هزینه
مهندسی نوعی تجزیه و تحلیل و ترکیب و طراحی است. این بحث خیلی مهم است. دقت کنید. وقتی خواستید در یک کار تبلیغی ورود کنید، ابتدا شش پارامتر را باید در نظر بگیرید. من فعلا خلاصه می گویم. به وقتش توضیح خواهم داد. ما یک بحث داریم به نام مخاطبین. کنار آن زمان را داریم. بعد مکان و قدرت مبلغ را داریم. محتوا و بودجه را داریم. این ۶ پارامتر باید در ذهن شخص و مهندس جا بیفتد تا بعد با توجه به اینها کنار هم یک طرح بدهد. آن طرح هدف تبلیغی او در اجرا خواهد شد. لذا اگر این تحلیل ها و تجزیه ها انجام نشود، باید بازش کرد و قطعه قطعه اش کرد. قطعه قطعه را مورد تحلیل قرار داد و سپس با هم ترکیب کنیم.
مثال عرض می کنم: بنا است جلسه ای گرفته بشود. من وقتی زمان را دقت می کنم، زمان های مختلفی در ذهن من می آید. مکان را دقت می کنم، مکان های مختلفی در ذهن من می آید. این مکان ها را که دقت کردم، چقدر بودجه دارم؟ همه این ها وقتی مورد تحلیل قرار بگیرد، تازه باید آنها را با هم ترکیب کنم. حالا اگر بخواهم یک طرح قوی داشته باشم، چه مقدار از این کنار این باید بگذارم؟
حالا نمی خواهیم از این لحاظ تشبیه کنیم. جهت تقریب به ذهن می گویم؛ وقتی یک آشپز بخواهد غذای بسیار لذیذی داشته باشد، بنا نیست برود سر یخچال هر چه گوشت و هرچه ادویه هست بیاورد و یک آش در هم درست کند، این نیست. در بحث محتوا در ادامه خواهیم گفت. بعضی ها فکر می کنند حالا که خیلی از احادیث و آیات را حفظ هستند، سریع باید اینها را بگویند. من مثال می زنم، بلا تشبیه بنا نیست در یک آش هفت نخود و عدس و چیزهای مختلف را قاطی کند. چرا که هضم اش سنگین است. بعد می بینی مجلسش موفق نیست. مخاطبین از دست می روند.
۱) مخاطب:
در بحث مخاطبین یک مهندس تبلیغ در آنالیز و تحلیل خود دقت کند. باید به رده سنی، مذهبی بودن یا نبودن دقت کند. آقا مگر بنا است ما غدیر را برای غیرمذهبی هم بگوییم؟ چطور در آن طرف دنیا کسی که اصلاً غیر شیعه و غیر مسلمان است، در خانه های ما و موبایل ما تفکر اعتقادی خود را که شیطان پرستی است، انتقال می دهد؟! او اجازه دارد، ما اجازه نداریم؟ پس ما هم باید به عنوان گروه مخاطبین غیرمذهبی ها را در نظر بگیریم. درجه علمی آن ها شاخصه مهمی است برای شمای مهندس در آن طرحی که می دهید. فرقه های مختلف باید مدّنظر شما باشد. قدرتی که مبلّغ دارد، باید اینجا جزئی از آن قرار بگیرد (در جهت این که چه اندازه می تواند آن مخاطب را پوشش دهد). و مطلب آخر این است که بعضی اوقات شما مخاطبینی دارید که حوصله دارند و اصلاً تا بگویید «غدیر» می آید. بحث که تمام شد، آن طرف نمی رود. می آید آن ذهنیت و سؤال خودش را کنار استاد پیگیری می کند و بنا نیست که رها کند و برود. شما مخاطبینی دارید که این خصوصیات را دارند و برای آن شخص باید یک نوع دیگری از محتوا، بررسی و کار مهندسی شود و نباید اینها یکسان باشند.
۲) مکان:
انصافاً بستر تبلیغی ما کجاها باید باشد؟ ما چه مکان هایی را داریم؟ مکان ها دایره اش چه قدر است؟ یک بحث کلی است که دایره تبلیغ شما کل جهان است؛ اما از این کل جهان یک جاهایی حساس تر است. بزرگترین و مهم ترین مکان برای تبلیغ غدیر کجاست؟ خانه. چرا؟ نص صریح پیامبر صلی الله علیه و آله است: «الوالدٍ : پدرها». بعداً به مرحله ای می رود که حاضران بروند به غایب ها بگوید. شما بلند شوید به حرم معصومین علیهم السلام بروید. به مجالس جشن ها بروید. این طرف، آن طرف. هتل ها، خوابگاه ها و متروها را مدیریت کنید. سپس مرحله بعدی. دقت کنید در بحث مکان، ما خانه را بزرگترین مکان و مؤثرترین مکان تبلیغی می بینیم.
۳) زمان:
ما باز هم زمان های بسیار خوبی را در طول سال داریم. ایام غدیر خاصه دهه غدیر، ایام زیارتی اربعین مشاهد مشرفه، جشن های مذهبی و ولادت ها برای معصومین علیهم السلام، زمان های عبادی خاص مثل رمضان، حج. پس عجب ما یک دهه غدیر داریم. مابقی هم می شود به عنوان زمانی برای تبلیغ غدیر باشد؟ بله. اجتماع خانواده، مهمانی های فامیلی … در بحث زمان، مدیریت و مهندسی می خواهد.
۴) محتوا:
محتوای کلی غدیر را ما در چهار قسمت کلی عرض می کنیم. تمامی این ها بعداً در «بحث مهندسی محتوایی غدیر» خواهد آمد. تاریخ غدیر را مفصل داریم. به کتاب مهندسی تبلیغ غدیر رجوع می کنید. شاخه های فرعی تمام این چهار قسمت آمده است. از همانجا مطالعه می کنید. فقط این چهار سرشاخه محتوایی را داشته باشید. عرض ما این است که اگر یک مهندس در بحث تبلیغ غدیر اشراف دقیق به محتوای غدیر نداشته باشد، بدانید کُمیتش لنگ است.
نکته: این ابزارها به هیچ عنوان این نیست که کسی بگوید: «من محتوا را کنار می گذارم و با آن پنج پارامتر پیروز هستم.» یا یکی بگوید: «ما اصلاً به بودجه کاری نداریم. بودجه را کنار می گذارم، با پنج تا محتوا می توانم کارم را بکنم.» لذا در تعیین نوع هدف تبلیغی ضروری است که این شش تا با هم باشند.
۵) قدرت مبلغ:
مُبلغ باید بسنجد که چقدر قدرت دارد و هدف تبلیغی خودش را انتخاب کند. اگر من نفهمم و دقت نکنم که از لحاظ علمی و … چقدر وزنه هستم، به هیچ عنوان در کارم موفق نخواهم شد. لذا طرح های زیادتر از عرضه و قدرت خودم برمی دارم. ما به چه کسی یک مُبلغ قوی می گوییم؟ کسی که به محتوا اشراف داشته باشد و قدرت بیان هم داشته باشد. تجربه تبلیغ و قدرت او شاخصه بزرگی برای مبلغ است.
مرحله از قدرت مبلغ بحث این است که قدرت تحلیل او بالا برود. بعضی ها می گویند: ما حال نداریم فکر کنیم، بدهید برای تبلیغ برویم. البته آنها قابل احترام هستند و ما برایشان محتوا داریم، بفرما برو تبلیغ کن. ما امروز سخن مان تربیت نیروی انسانی قوی به نام مهندس تبلیغ است که خود تولید کننده محتوا هم باشد. ما اصلاً این نوع برخورد را با آن شخص نداریم، امروز سخن ما با شما این است. ما با دیدی با شما سخن می گوییم که شما طراحان و تجزیه کنندگان و تحلیل گران غدیری هستید و باید بشوید که در آینده با طرح های قویتان، ان شاءالله تمام جامعه تشیع را پوشش دهید.
۶) هزینه
طراحی تبلیغ:
بعد از بحث تجزیه و تحلیل و ترکیب نهایتا به طراحی تبلیغ می رسیم. دقت و تأمل داشته باشیم. به واژه «تبلیغ» قطعا شما برخورد داشته اید. بعضی از بزرگواران شاید سالیان سال است بحث تبلیغ را دنبال می کنند. ما بحث تبلیغ مذهبی را عرض می کنیم.
معنای تبلیغ چیست؟ در چند کلمه خلاصه کنم: بنا است من یک پیامی را به دیگری برسانم.
امروز در بحث تبلیغ با قید غدیر بنا است ما پیامی را برسانیم. والسلام. این که این پیام چیست و چه خصوصیاتی باید داشته باشد و به چه شکل باشد، همان مهندسی است. ببینید بحثی که وجود دارد، این است که اگر در همین واژه تبلیغ دقت کنیم، به این مطلب می رسیم که قرآن شیوه نامه تبلیغ است. از کجا باید شروع کنیم؟ از خود خدا. از کتاب آسمانی. چه شکلی شروع کنیم؟ ببینید خود قرآن حامل یک پیام بزرگ است. حالا فعلا نگوییم چه پیام هایی. اصلا خود قرآن حامل یک پیام است. یک پیام بزرگ و در این پیام راه های تبلیغی هم گفته شده. مجموعه ای از تجارب انبیا و بزرگان. کسانی که شاید شرایط بسیار سختی داشتند و شروع به یک تبلیغ بسیار مشکل بوده.
وقتی ما در قصه و بیان قصص قرآن به حضرت نوح علی نبینا و آله علیه و علیهم السلام دقت کنیم، می ببینیم به چه شیوه ای و چند سال با چه استقامت و با چه شرایطی تبلیغ کرد. او هم مبلغ بود. لذا ما از نوح علیه السلام به عنوان کسی که در قرآن به عنوان یک شخصیت مبلغ یاد شده، یاد می گیریم که به چه شیوه ای تبلیغ کرد و نحوه برخورد مردم با تبلیغ او چه بود. حالا ببینید انبیای گذشته و داستان های مختلف آنان را داریم. پس خود قرآن داستان مجموعه ای از افرادی است که بزرگترین کارهای تبلیغی را کرده اند. خصوصا می رسیم به خاتم الانبیا محمد صلی الله علیه و آله و سلم که امروز همه ما غدیریان از این شخصیت با این صفت که او مبلغ اعظم غدیر است، یاد می کنیم. بزرگترین مبلغ که در قرآن یاد شده و به او خطاب شده: یا ایها الرَّسول.
شیوه نامه تبلیغ در قرآن:
قرآن شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را «رسول» می نامد. وقتی که خداوند باری تعالی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم را «رسول» معرفی می کند، اولین چیزی که به ذهن تبادر می شود این است که حتما یک رسالتی در کار است. اگر رسالت در کار باشد، پس باید واژه ای به نام تبلیغ باشد. برای این که بدانیم این رسالت باید به چه صورت انجام بشود، می رسیم به واژه تبلیغ. واژه های مشابه ای در قرآن داریم در بحث تبلیغ. ان شاءالله دقت و تأمل می کنیم. من این مطالب را کنار هم و همه را با هم آورده ام.
۵ مورد در بحث واژههای مشابه در قرآن: ۱.دعوت ۲.دلالت ۳.ارشاد ۴. امر به معروف و نهی از منکر ۵.صدع
واژه های مشابه تبلیغ در قرآن بحث دعوت، دلالت و ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر و بحث صَدع (به معنای شکاف و آن ضربه ناگهانی و شکسته شدن) است که جدّاً در غدیر همین اتفاق افتاد. حرکت به سوی وادی غدیر و بحث به آنجا برسد که کاری کنند با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که صدیقه اطهار سلام الله علیها بفرمایند: «پدرم در روز غدیر کاری کرد که جای هیچ عذر و بهانه ای برای کسی نگذاشت.»
منظور دقیق از تبلیغ:
ببینید تعریف اول چه بود؟ این که ما بنا است یک پیام را برسانیم. این پیام چیست؟ تخصصی تر دقت و تأمل کنیم. تخصصی تر در بحث معنای «تبلیغ» این است که ما یک تفکر را انتقال بدهیم. امروز جامعه بشریت را دو تفکر گرفته. حالا فرض می کنیم یک تفکر شیعه و یک تفکر مخالف شیعه. این دو تفکر با شیوه های تبلیغی در تضاد هستند. مقابله می کنند. همین بحثی که جناب آقای محمدباقر انصاری در این دوره داشتند. تقابل سقیفه با غدیر. سقیفه شروع کرد، غدیر ایستادگی کرد. سقیفه بنا شد تفکر خود را غالب کند، غدیر ساکت ننشست، او هم تفکر داشت.
پس انتقال یک تفکر به مخاطب «تبلیغ» است. مُبلّغ گرامی! سرور گرامی! چقدر موفق هستی که تفکر غدیری خود را به مخاطب انتقال بدهی؟ هر چه قدر موفق بودی تفکر را انتقال دهی، پیروز هستی. امروز در دنیا پول و ثروت و علم را در اختیار می گیرند تا یک تفکری را انتقال بدهد. امروز تفکر وهّابیت مقابله غدیر را می خواهد. تفکر بهائیت مقابله غدیر را می خواهد. چه کسی باید انجام بدهد؟ به چه شیوه ای؟ باید مهندسینی دقیق با ایستادگی محکم تفکر غدیر را انتقال بدهند. پس بنابراین سخن ما رساندن یک تفکر و اعتقاد به مخاطب خودمان است.
والسَّلام علیکُم و الرَّحمَهُ اللهِ و بَرَکاتُه
صوت کامل بخش دوم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سیما امام زماننا حجه الله فی الارضین
بررسی جلد دوم الغدیر: اثبات غدیر در اشعار شاعران غدیر
خلاصه جلد اول را ما در جلسه قبل بحث کردیم که تفصیلش را سال های قبل گفته بودیم. الان وارد جلد ۲ می شویم.
محور جلد ۲ شعرای غدیر است. یعنی کسانی که در جریان غدیر، وصایت و ولایت و خلافت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام را به قالب شعر درآوردند. نمی دانم چقدر راجع به نقش شعر در آن دوران تحقیق و بحث کرده اید. خود علامه امینی در مقدمه اش چندین صفحه راجع به نقش شعر و اهمیت شعر بحث می کند. یک جایی از نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که ایشان راجع به آقایی که یک شعری گفته بود، فرمودند: «این شعر از نیزه، یعنی از سلاح تأثیرش بیشتر است.» در دوران قدیم نقش شعر، مانند نقش رسانه امروزی بود. اگر می خواستی مطلبی عالم گیر، فراگیر و همه گیر کنی و همه مطلع بشوند، چه مدح، چه ظن، این را شعرا در قالب شعر درمی آوردند.
مثال: اخباری که در خود کشور یا ماهواره ها پخش می شود، رده بندی و طبقه بندی شده است. یک خبری را که می خواهید همه در کشور بدانند، از شبکه یک ساعت ۲ یا ۹، به عنوان اولین خبر اعلام می کنید. این موج برمی دارد، دور برمی دارد.
دوران قبل نقش شعر این گونه بود و شاعر اگر شعری برخلاف سیاست حکومت می گفت، تحت تعقیب قرار می گرفت و به اصطلاح امروز جانش در دستش بود. لذا می بینیم امامان در قضیه کربلای امام حسین علیه السلام چه پول هایی خرج می کردند و مداح ها، شعرا، مرثیه خوان ها را با چه پول هایی بدرقه می کردند. چرا؟ چون مدحش، شعرش، مرثیه اش دور برمی دارد و خودش هم به خطر می افتد.
آقا زین العابدین علیه الصلواه المصلین، وقتی که هشام بن عبدالملک خلیفه اموی آن برخورد را با فرزدق کرد و خیلی در این وادی ها نبود اما خدا به دهانش انداخت، وقتی که هشام با بادیگاردش نتوانست برای استعلام حجرالاسود برود، آن بالاها نشست و نظاره گر بر طواف کنندگان حجاج بود. دید آقایی بدون بادیگارد و محافظ و … برایش کوچه و راه باز کردند. او هم حجرالاسود را استعلام کرد و برگشت. این بادیگاردها هشامی بودند و هیچکس را جز او نمی شناختند، هیچکس. گفتند این کیست؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی دانم. فرزدق آنجا ایستاده بود. به زبانش جاری شد و گفت: نمی دانی کیست؟
هذا الّذی تعرِف البطحاء وَطأته / والبَیت یعــرفه والحل والحَـرَم
او که تو نمی شناسی، همان کسی است که سرزمین بطحا جای گام هایش را می شناسند. و کعبه و حل و حرم در شناسائیش همدم و هم قدمند.
هذا الَّذی اَحمَد المُختار والِده / صَلی عَلَیه الهی ما جری القَلَم
او فرزند بهترین تمامی بندگان خداست. او همان شخصیت منزه از هر آلودگی و رذیلت و پیراسته از هر عیب و علت و مبرا از هر تهمت و منقصت و کوه بلند علم و فضیلت و نورافکن عظیم هدایت است.
آن ابیات معروف ۵٠ بیت خیلی به خلیفه برخورد. حالا اگر شعر یک چیز عادی بود که برخوردن نداشت. زود حکم بازداشتش آمد و به زندان بیرون مکه انداختنش.
خبر به امام زین العابدین علیه السلام رسید. امام یک نفر را برای ملاقات او فرستادند. هدیه ای هم هفت دینار، ده دینار، حساب کنید هر دینار پنج میلیون تومان است، ده دینار می شود پنجاه میلیون تومان برای او فرستاد. بعد هم که آزاد شد، زود از کار برکنارش کردند. نه این که باز خرید؛ نه، اخراج هیچ امتیازی ندارد. برو بیرون. البته بازهم خیلی به او رحم کردند، خیلی به او رحم کردند فقط اخراجش کردند. خدمت امام زین العابدین علیه السلام آمد. عرض کرد: «آقا مرا از کار بر کنار کردند، بدون هیچ حقوقی.» آقا فرمودند: «که چقدرحقوق می گرفتی؟» فرض کنید این کارمند معمولی هست. الان مثلا سه میلیون گفت به آقا. مثلا ماهی سه میلیون تومان می گرفتم. آقا دستور دادند حقوق چهل سالش را به او بدهید. حقوق چهل سال! البته یک اشاره ای هم داشت که بیش از این عمر نداری. حساب کنید یکسال سی و شش میلیون، ده سال سیصد و شصت میلیون، بیست سال هفتصد و خرده ای. ببینید سر از میلیارد درمی آورد. میدانید چرا؟ همین الان هم آن شعری که گفته ثبت است. همین الان هم زبانزد است. خاص و عام می خوانند. ائمه علیهم السلام، امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام، ائمه دیگر یک، یک به شعرا، البته نه آن شعرایی که «یتبعون الغالبون» نه؛ آن شعرایی که فرهنگ آل محمد علیهم السلام را (اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم) را در قالب شعر درمی آوردند و به تعبیر امروز نهادینه می شد، می رفت در قالب شعر و فرهنگ و نمی شد این ها را جا به جا کرد. به اینها خیلی رسیدگی می کردند. امام رضا علیه السلام با دِعبِل چه جور برخورد کردند؟ شعر، آن روز این تأثیر را داشت.
لذا نبی مکرم علیه الصلواه المصلین بعد از این که مولا علیه السلام را به عنوان امام و جانشین بعد از خودش معرفی کرد، اولین اقدام چه بود؟ به حسان ابن ثابت گفتند: این صحنه و این جریان را به قالب شعر دربیاور. ثبت شد. حسان آدم شجاع و نرمالی نبود. عمرش طولانی بود. ١٢٠سال عمر کرد. بعدش هم متأسفانه با دیگران زد و بند داشت ولی چون در شعر خیلی قوی بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از امکانات ایشان و از توان او استفاده کردند و فرمودند: «که بیا شعر بگو.»
حالا من اول به شعر ایشان اشاره می کنم و بعد شرح یک یک شعرایی که در این زمینه شعر گفته بودند را نقل می کنم. یادتان باشد؛ پنج نفر شعرهایی که در زمینه غدیر سرودند، این پنج نفر در همان قرن اول بودند و عده ای از آنها هم در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. اولین شان حسان ابن ثابت است، خود مولای ما امیرالمؤمنین علیه السلام، قیس ابن سعد، عمروعاص! عجیب است و پنجم محمد ابن عبدالله حمیری. عده ای از اینها صحابه بودند. ولی بعضی از اینها تو خود غدیر و در خود صحنه یعنی روز هجدهم، اشعار خود را در بیان ماجرای غدیر سرودند. کی بود؟ خود حسان ابن ثابت. بعضی هایشان در مناسبت ها که یک یک برایتان توضیح می دهم.
۱- حسان بن ثابت:
علامه امینی مولا را اول قرار می دهد که حق هم همین است. ولی چون به ترتیب زمان می خواهم بگویم، از نظر زمانی اولین کسی که غدیر را در قالب شعر درآورد، حسان ابن ثابت است. آن هم به امر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
«إئذن لی یا رسول الله أن أقول فی علی ابیات» بخوانم و شما گوش کنید. «فقال قل علی برکت الله فقام حسان» حسان از جا بلند شد و گفت: «یا معشر مشیخۀ قریش!» ای سران قریش! من توضیح بدهم، ای فتنه گران! ای کسانی که فردا دست به دست هم می دهید، ائتلاف می کنید که علی علیه السلام را کنار بگذارید! امام زین العابدین علیه السلام یک جمله ای دارد که دل می سوزد. می فرماید در تمامی مکه بیست نفر که ما را دوست داشته باشد، نداریم. «ما بمکۀ عشرون رجل یحبنا» و قریشی ها دلشان با ائمه علیهم السلام نبود، با آن زن بود. هزاران نفر از این ها رفتند به حمایت در قضیه جمل ولی با امیرالمؤمنین علیه السلام پنج نفر بیشتر نبودند. ظاهراً به حسان هم الهام شده بود از این همه جمعیت، به قریشی ها خطاب کند. «یَا مَعْشَرَ مَشِیخَهِ قُرَیْشٍ أُتْبِعُهَا قَوْلِی بِشَهَادَهٍ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» من می خواهم شعری بگویم که بیان حرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. بیان شان چه بود؟ «فی الولایه» یعنی چه؟ می خواهم شعری بگویم که همان بیانات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام باشد.
«ینابیهم یوم الغدیر نبیهم بخم و اسمع بنبی منادیا»
پیامبرِ مسلمانان، روز غدیر در وادى خم به آنان ندا داد، به نداى رسول خدا گوش فرا دهید
ندا کننده یا منادی در روز غدیر خم، خود محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بود.«مانکم کیف تحکمون» چه کار کردید با تاریخ؟ چه کار کردید با حقایق؟ چه قدر کشتید و چه حلقوم ها را خفه کردید، که این صدا نرسد و چه قدر هزینه پرداختید؟! منادی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
«و قد جاء جبرئیل عن امر ربّه»
و این در حالی بود که جبرئیل از طرف خداوند پیام آورده بود
این ندای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از که بوده است؟ از پیش خود جبرئیل؟ نه! «عن امر ربه» جبرئیل هم از جانب خودش این پیام را نیاورده است، از جانب خدا آورده است.
«بانّک معصومٌ فلا تک و انیا»
که در این امر سستی مکن که تو محفوظ خواهی بود
اشاره به چه دارد؟ و الله یعصمک … . جبرئیل آمد به ایشان گفت تو معصوم هستی. نگران نباش. کسی نمی تواند به تو آسیب برساند. حرفت را بزن. حرفی که از جانب ربّ العالمین آمده است را بگو. «فلا تک و انیا» یعنی چه؟ این دست آن دست نکن، تأمل نکن. با قاطعیت حرفت را بزن.
«و بلغهم ما انزل الله ربّهم»
بگو به مردم آنی که خدایشان نازل کرده است.
آقایان ولله غدیر آسمانی است. ولله خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم در قضیه غدیر دخالت نداشته است. از جانب خداست. خدا به ایشان فرمود این جوری بگو. ولی آنقدر این بار سنگین بود، آنقدر هزینه بر بود که خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم دو سه بار جرأت اعلام را نداشت. می دانست قضیه چیست. جمعیت آمده اند، آمده اند حج اما چادرهای سوا سوا می زنند. با همدیگر صحبت می کنند. استغفرالله، استغفرالله، می گویند شنیدی این مجنون چه گفت. استغفرالله، استغفرالله، زبانم لال، شنیدی این نادان چه گفت. گاهی نادان، گاهی مجنون. آخر کار هم چه گفتند؟ می خواهد مجنون باشد. می خواهد نادان باشد. ما نمی گذاریم. اینها همه در تاریخ ثبت است. اما این قضیه پشتوانه آسمانی دارد، قضیه غدیر از آسمان آمده است. و جبرئیل هم واسطه است. تبلیغ کن نگران نباش.
«و تقام به اذ ذاک رافع کفّه»
در اینجا بود که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله دست علی علیه السلام را بلند کرد
بعد از دستور، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از جا برخاستند، کف یعنی چه؟ دست. رافع کفّه، دستش را بلند کرده بود، در دست که بود؟ بکف علی، یعنی چه؟ دست در دست علی علیه السلام. غدیر شوخی است!؟ آقایان در این قضیه جبرئیل بوده است و امر الهی و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبلغش است.
قضیه ای را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مبلغش باشد، شما نمیخواهید مبلغ باشید؟ نمی خواهید برسانید؟ هی می آیند اشکال و شبهه مطرح می کنند و می گویند کاندیدا بوده است و …. جمع کن این حرفها را! کاندیدا دیگر چیست؟ هر کس دلش می خواهد، به مولا رأی بدهد، هرکس دلش نمی خواهد، رأی ندهد!! چه کسانی این حرف ها را زده است؟ «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ» این حرف شیاطین است. آنها این جوری القا می کنند.
«بکف علی معلن الصوت عالیا»
و با صدای بلند فرمود
نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم اینجا با صدای بلند فرمودند. عزیزان، سروران این اشعار را حسان بن ثابت کجا خواند؟ پیش چه کسی؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. به دستور چه کسی؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. این اشعار ممکن است برای ما تازگی داشته باشد. اولین بار ۱) اولین مستمعش نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. بعد ببینید به ایشان چه فرمود: «فقال فمن مولاکم و ولیکم؟» مردم مولایتان کیست؟ ولی تان کیست؟ یعنی دوست؟ آن جا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میخواستند دوستی را برسانند؟ مردم مولایتان کیست؟ «فقالوا و لم یبدوا هناک تعامیا» هیچ این دست آن دست نکردند، صریح گفتند: «الهک مولانا و أنت ولیّنا» یعنی چه؟ خدای تو مولای ماست و بعد از خدا تو ولی ما هستی. «و لن تجدن فینا لک الیوم عاصیاً» ما قائل به توحید هستیم و قائل به ولایت خدا هستیم و بعد هم قائل به ولایت تو. اصلاً در این زمینه هیچ تردید نکن. وقتی که از مردم اعتراف گرفت، «فقال قم یا علی فإننی / رضیتک من بعدی اماما و هادیا» حالا که از شما اقرار گرفتم، ولی خداست و بعدش تو هستی یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، علی پاشو رضایت دادم که تو بعد از من چه باشی؟ دوست باشی؟ دوست!؟ «اماماً و هادیا» قضیه فراتر از دوست است. قضیه رهبری جامعه است، قضیه هدایتگری جامعه است. کسی را من سراغ ندارم و نیست جز علی علیه السلام. از جانب چه کسی؟ «فمن کنت مولاه فهذا ولیّه» خب مگر نگفتید که بعد از خدا من ولی هستم؟ هرکس که من ولی او هستم، بعد از من علی ولی اوست.
فَقالَ لَهُمْ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ مِنْکُمُ
هر کس از شما که من مولای او هستم
وَ کانَ لِقَوْلی حافِظاً لَیْسَ ناسِیاً
و سخن مرا به یاد می سپارد و فراموش نمی کند
فَمَوْلاهُ مِنْ بَعْدی عَلِیٌّ وَ اِنَّنی
مولای او بعد از من علی علیه السلام است،
بِهِ لَکُمْ دُونَ الْبَرِیَّهِ راضِیاً
و من فقط به او – نه به دیگری- به عنوان جانشین خود برای شما راضی هستم.
نزنید جاده خاکی. این دست، آن دست نروید. یار و یاور صادق علی بن ابیطالب علیه السلام باشید. به خدا قسم جای دیگر خبری نیست.
در کتاب هایشان هم بعضی جاها از دستشان در می رود. در کتاب تهذیب التهذیب نگاه کنید، ابن حجر عسقلانی از آن متعصبین است. اسم یک نفر را می برد. می گوید آدم بدی است. چرا آدم بدی است؟ گفته است که وقتی انسان را به خاک می سپارند، ملک می آید می گوید: «من ولیک؟» ملک می آید، می گوید: ولی تو کیست؟ «و إن قال علی ترکوه» اگر گفت ولی من علی علیه السلام است، دیگر کاری به او ندارم. در تهذیب التهذیب آمده است اما یک چند تا فحش به او می دهد. می گوید این از کذاست. گفتم آخر این حرف را ما نشنیده ایم. گفت: بوده است «إنّ النواصب حذفوه» ناصبی ها این را رها کردند. از این حذفی ها زیاد داریم.
فَیا رَبِّ مَنْ والی عَلِیّاً فَوالِهِ
پروردگارا هر کس علی را دوست بدارد، او را دوست بدار
وَ کُنْ لِلَّذی عادی عَلِیّاً مُعادِیاً
و هرکس با علی دشمنی کند، او را دشمن بدار
وَ یا رَبِّ فَانْصُرْ ناصِریهِ لِنَصْرِهِمْ
پروردگارا یاری کنندگان او را یاری فرما پروردگارا،
إِمامَ الْهُدی کَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیاجِیا
به خاطر نصرتشان امام هدایت کننده ای را که در تاریکی ها مانند ماه شب چهارده روشنی می بخشد
وَ یا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِلیهِ وَ کُنْ لَهُمْ
خوارکنندگان او را خوار کن
إِذا وَقَفُوا یَوْمَ الْحِسابِ مُکافِیاً
و روز قیامت که برای حساب می ایستند، خود جزا بده
«هناک دعا اللّهمَّ والِ ولیَّهُ» از روز غدیر شما مورد دعای پیامبر صلی الله علیه و آله هستید، فرمود: «اللّهمَّ والِ ولیَّهُ / و کن لِلّذی عادى علیّاً معادیا» دشمن علی علیه السلام هستی، راحتی؟ ای بیچاره! خدا با تو دشمن است. این دعای چه کسی است؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. «فیَا رَبِّ أنْصُرْ نَاصِرِیهِ لِنَصْرِهِمْ.» برای بار دوم دارند شما را دعا می کنند. خدایا من پیامبر تو هستم. دعا می کنم، می گویم یار علی علیه السلام را یار باش. علی علیه السلام کیست؟ «إِمَامَ الْهُدَى کَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیَاجِیَا» علی علیه السلام ماه است در شب تاریک. در شب تاریک همه از چه چیزی استفاده می کنند؟ از نور ماه. محمد صلی الله علیه و آله شمس است و علی علیه السلام قمر است. یادتان باشد، قمر نورش را از کجا می گیرد؟ از شمس؛ یعنی علی علیه السلام هر چه دارد، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. نور ماه انعکاس خورشید است. علی علیه السلام، انعکاس محمد صلی الله علیه و آله است. حرف هایش حرفهای پیامبر صلی الله علیه و آله است. خود پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: مردم تا علی علیه السلام هست، من زنده ام. این را سرچ کنید، پیدا کنید «لم أمُت و علیٌ فیکم» تا علی بن ابیطالب علیه السلام هست، پیامبر صلی الله علیه و آله زنده است.
خب این اشعار را آقای حسّان خواند. دقت کنید. ببینید شیعه و سنی این شعرها را نقل کرده است. اجازه بدهید من سیر را خدمتتان نقل کنم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از این که این شعر را گفت، فهمیدند که حسّان واقعاً مقصود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را فهمیده است. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: «لا تَزَالُ یَا حَسَّانُ مُؤَیَّداً بِرُوحِ اَلْقُدُسِ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ» روح القُدس تو را تأیید می کند. تا کی؟ «مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِکَ» تا زمانی که با زبانت ما را یاری کنی، تو هم مورد تأیید هستی. اولین کسی که این را نقل می کند، مرزبانی از علمای اهل سنّت است. وفات او در سال ۳۷۸ است، این شعر را می آورد. این جمله را بگویم و عرضم را تمام کنم «لَمَّا کَانَ مِنْ غَدِیرِ خُمٍّ أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُنَادِیاً فَنَادَى اَلصَّلاَهَ جَامِعَهً» مردم را جمع کرد، گفت: «فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ» دست مولا را گرفت و فرموند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَالَ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَقُولُ فِی عَلِیٍّ شِعْراً؟» اجازه می دهید یک شعری بگویم؟ «فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِفْعَلْ» بله ، بله. بلند شو بگو. «یُنَادِیهِمُ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ نَبِیُّهُمْ …»
تقریباً، اگر اشتباه نکنم، دوازده تا کتاب از کتاب های اهل سنت از قرن چهار تا قرن ده. یعنی ششصد سال، قضیه شعر را نقل کردند.
از شیعه: طبق تتبع علامه امینی که یک نفر بود و کامپیوتر و لپ تاپ و نرم افزار نبود و خودش به هند، ترکیه، سوریه و کجا و کجا … می رفت. طبق تتبع، ایشان از شیعه تقریباً بیست و شش کتاب از کتاب های دست اول، از زمان مرحوم المُفَجَّع که از علمای شیعه است و در سال ۳۲۷ فوت شده است، این حدیث و قصه را نقل می کند تا دوران بَحرانی.
۲- امیرالمؤمنین علیه السلام:
معاویه نامه ای می نویسد و فضائل خودش را به رخ می کشد! ای خدا! معاویه و فضائل! خود بخاری وقتی فضائل اصحاب را یک به یک تبویب می کند، چند تا حدیث می آورد. به معاویه که می رسد، نمی گوید باب فی فضائل معاویه، می گوید باب یا فصل فی ذکر معاویه. نمی گوید فضائل، می گوید ذکر و عجیب است فقط عنوان است و هیچی نمی آورد. مثل بنده خدایی که گفت خواب دیدم. گفتم چی دیدی؟ گفت هیچی خواب خالی! هیچی توش نبود. حالا باب فی ذکر معاویه که در آن هم هیچی نمی آورد. خواب خالی، آن وقت این آقا برای امیرالمؤمنین علیه السلام که مجمع الفضائل است، نفس رسول الله صلی الله علیه و آله است، برای مولا نامه می نویسد و فضائل به رخش می کشد! می دانید که برای معاویه حتی یک دانه فضیلت، روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فضیلتش نداریم. این را خودشان می گویند. ولی من می گویم یک دانه حدیث صحیح راجع به معاویه هست. اول کتاب سنن نساعی. به شام رفت، گفتند به منبر بروید و راجع به افضلیت معاویه حدیث بگویید. ما می خواهیم بنویسیم. فرمود: «ما رضی راس براس؟» برابری را قبول نمی کند. می خواهد بالاتر از علی باشد؟ گفتند: «باشد برابر.» گفت: من چیزی یادم نیست جز یک حدیث: که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دنبالش فرستاد که نامه ای را بنویسد، نه وحی (اشتباه نشود). گفتند مشغول خوردن است. دوباره و سه باره فرستاد. گفتند مشغول خوردن است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «لا أشبع اللّه بطنک» خدا این شکم را سیر نکند. آقایان عصبانی شدند و یک کتک حسابی به او زدند و نساعی در اثر همان کتک مرد. لذا می گویند نساعی الشهید. علتش این است. این هم بالاخره به نام معاویه ثبت شد.
هرکس پرخور بود و سیر نمی شد، می گفتند این چه وضعش است؟ مثل این که در روده اش یک معاویه گیر کرده. «کان فی امعائه معاویه» این برای مولا نامه می نویسد که فضیلت من این و آن است. مولا جوابش را طی اشعاری که می خوانم، درباره ولایت خودش که در روز غدیر اعلام شده بود، می خواند.
مصادیق دیگری هم هست که من در جلسه بعد اشاره خواهم کرد.
و السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
صوت کامل بخش سوم
ادامه بحث قبل: شعرای غدیر
بررسی منشاء طرح وصایت:
کسانی که می گویند تشیع مربوط به عبدالله بن سبأ یهودی است و او قضیه وصیّت و وصایت را مطرح کرده است، این افراد یا نادان هستند یا خودشان را به نادانی می زنند. ما برای شما ده ها مدرک می آوریم که قضیه وصیّت و جانشینی اولین بار بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بعد هم بر زبان شعراء در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مطرح شد و بعد هم بر زبان امیرالمؤمنین علیه السلام الی آخر.
دروغگو حافظه ندارد!
گاهی می گویند که تشیع برای زمان عبدالله بن سبأ، دوران عثمان میباشد. گاهی هم می گویند تشیع برای زمان صفویه است. اگر بنیانگذار تشیع صفوی ها هستند، چرا می گویید عبدالله بن سبأ؟ پس آن روز نبوده است. اگر تشیع دست ساخته عبدالله بن سبأ است، چرا می گویید صفویه؟ چگونه می خواهید خودتان را میان این حرف هایتان جمع کنید. بعضی از شاگردهای ما چندین جلد کتاب تحت این عنوان نوشته اند «الوصی فی الشعر العربی». خیلی کار زیباییست. معنی کلمه وصی در زبان شعراء عرب در طول تاریخ، شاعرهایی که وقتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نام می بردند، می گفتند وصی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است را جمع کردند. این که من الان دارم، ۳ جلد است ولی بیشتر از این حرف ها است.
همین جور قرن به قرن آمده است. جالب این که در جنگ جمل چند نفری که در مدح مولا شعر گفتند، از مولا چه تعبیری کردند؟ الوصی. جالب این که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در جریان حضرت مختار، من تأکید می کنم حضرت مختار و بخل هم نورز. به روان پاکش صلوات بفرستید. (اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم). هر کاری هم کرده، دستش درد نکند. می گویید: مسلم باشه، مسلم که دستش درد نکند. فقط ما یک گله از آن ها داریم و می گوییم چرا کم کشتید و مابقی را نکشتید؟ خدا رحمتش کند. در آن مصاف بین لشکر حضرت مختار با لشکر عبیدالله ابن زیاد که خود عبیدالله هم بود، اشعاری طرفین گفتند. جلد ۴۵ بحار اخفر، آخر جلد ۴۵ اشعار آمده است. وقتی از مولا نام می برند، باز تعبیر الوصی می کنند.
گفتیم شروع شعر در ارتباط با غدیر و وصی بودن امیرالمؤمنین علیه السلام، از خود صحنه غدیر و روز غدیر و کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم جزء مستمعین بود، شروع شد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم گوش می دادند. قضیه ریشه دار است، به این سادگی نیست. چرا تا به امروز نتوانستند خاموشش کنند؟ چراغی است که خدا روشن کرده است. ما اسم حسان ابن ثابت را آوردیم و گفتیم اشعارش را خود علمای اهل سنت در کتاب هایشان نقل کرده اند.
- حافظ مرزوانی در کتابش مرقات الشعر مرزوانی
اولین کسی که اشعار حسان را آورده، حافظ مرزوانی است. می دانید حافظ به چی کسی می گویند؟ این رتبه ها، اصطلاحات است. مثلاً ما می گوییم: علامه، ثقه الاسلام، حجت الاسلام و المسلمین. این به اصطلاح در حوزه های ماست. اهل سنت هم اصطلاح دارند. شیخ الاسلام که می گویند یعنی بالاترین شخصیتشان، مثل مرجع، حافظ، مسند، حاکم، حاکم خیلی رتبه بالایی است. یعنی کسی که بر همه احادیث اشراف داشته باشد و همه احادیث را بلد باشد و اینها کم هستند. حاکم نیشابوری، حاکم حزکانی و چند مورد دیگر.
حافظ کسی است که لااقل ۱۰۰ هزار حدیث با سند حفظ باشد. بعضی گفته اند ۴۰۰ هزار. این افراد اکثراً حافظ اند، یعنی متخصص هستند. آقای مرزوانی در سال ۳۷۸، جریان و شعر را می آورد.
- حافظ خرکوشی در کتابش شرف المصطفی
بعد از آن حافظ خرکوشی (ابو اسعد) متوفی ۴۰۶، کتابی دارد به نام شرف المصطفی که در آن کتاب این اشعار را می آورد.
- ابن مردویه اصفهانی در کتاب تفسیرش
باز شخصیت ابن مردویه اصفهانی را مطالعه کنید. چقدر نزد اهل سنت ابن مردویه جایگاه دارد. تفسیری دارد که می گویند از مهم ترین تفسیرات است. ایشان متوفی ۴۱۰ است، قبل از زمان شیخ طوسی بنیانگذار حوزه. ایشان حدیث غدیر را می آورد و جریان را هم نقل می کند. میگوید «قال حسان ثابت یا رسول الله أتاذن لی ان اقول ابیاتاً» اجازه می دهید من اشعاری بگویم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او اجازه دادند و او شروع کرد. «یُنَادِیهِمُ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ»
- ابونعیم اصفهانی در کتابش آیات الولایه
بعد از او ابونعیم اصفهانی؛ میگویند مرحوم علامه مجلسی از طریق مادر به ایشان منتهی می شد. این کجا و آن کجا. کسی که تابع الامام است، ابونعیم را ببیند، احساس می کند که مشکل دارد. وفات او سال ۴۳۰ است. کتابی دارد به نام «ما نَزَلَ من القرآن فی عَلی» یعنی «آیات الولایه» آن جا همین جریان را نقل می کند که حسان از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه گرفت و اشعار را خواند و خطاب کرد به مشایخ قریش که گوش کنید به شما چه می گویم. حرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را می خواهم به شعر دربیاورم.
- ابوسعید سجستانی در کتابش الولایه
بعد از آن ابوسعید سجستانی، سجستان یعنی کجا؟ سیستان، حافظ سجستانی (متوفی ۴٧٧) ایشان هم کتابی دارند «الولایه»
- خوارزمی در کتابش مقتل الامام الحسین
بعد از آن خوارزمی صاحب همان مناقب «اخطب الخطبا» سخنور بود. از همه سخنورها قوی تر بود و اصلا مکی (اهل مکه) است. متوفی ۵۶٨ است، یعنی قرن شش. کتابی دارد به نام «مقتل الامام الحسین». به نظر من کسانی که اهل منبر هستید و این شرف و افتخار را دارید، تا قبل از محرم چند تا کتاب را حتما ببینید: یکی کتاب با کاروان حسینی، عربی آن «مع رکب الحسینی» که شش جلد هست و ترجمه اش سه جلد. این را قبل از محرم مطالعه کنید. یکی هم همین کتاب خوارزمی است، «مقتل الحسین» آنجا جریان غدیر را نقل می کند.
- نطنزی حافظین در کتابش الخصائصه العلویه علی سائر البریه
تا اینجا چند تا مدرک شد؟ شش تا، بعد از آن «نطنزی حافظین» همه حافظ هستند. ایشان همان عبارت ابونعیم را کتابی دارد «الخصائصه العلویه علی سائر البریه». بینی و بین الله اهل سنت را اگر به خودشان واگذاری و هوای کثیف و آلوده سَلَفی ها، وهابی ها و نواصب را استنشاق نکنند، نسبت به امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام دید منفی ندارند. حافظ نطنزی سنی است. چه نوشته؟ اسم کتابش الخصائصه العلویه است. دنبالش چیست؟ «علی سائر البریه» یعنی امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام از تمام خلق افضل است و خصائص و ویژگی های مولا را می آورد. یا همان «هستانی» در مقدمه کتابش، هستانی سنیِ حنفی است. میگوید: علی ابن ابیطالب علیه السلام صد و بیست تا منقبه دارد. «لم یشارکُ فیها احد من الصحابه». صد و بیست ویژگی دارد. خاص به خودش است «و ما من منقبت لصحابیه الا و شارکه فیها علی». هرچه از فضائل آنها دارند، حضرت علی علیه السلام هم دارد و صد و بیست تا فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام دارند که خاص به خودشان است. این ها را خودشان نقل کرده اند. این کتاب انصافا خیلی اسم زیبایی دارد: «خصائص العلویه علی السائر البریه». قصه حسان را نقل می کند.
- ابن الجوزی سِبط در کتابش تذکره الخواص
ابن الجوزی سِبط، سِبط یعنی چه؟ حسن و حسین علیهما السلام را سِبط می گویند. یعنی فرزند دختری. اگر فرزند پسری باشد، می گویند «حفیظ». ابن الجوزی صاحب «المنتظم» و صاحب «الموضوعات» به شدت متعصب است. تعصب از سر و رویش میبارد. خدا به او یک نوه داد، نوه دختری که به او سِبط گویند سِبط ابن الجوزی، سُنی است، اما چقدر منصف است. آن قدر منصف است که به تشیع متهمش کردند. تذکره الخواص مال ایشان است. باز هم سفارش متواضعانه دارم این تذکره الخواص را ببینید. نمی دانم ترجمه شده یا نشده. ولی اخیرا با تحقیق دو جلد قطور شده. خدا خیرشان بدهد. این سبط ابن الجوزی با جدش درگیر است. در همین کتاب مشخص است. رد الشمس را جدش رد می کند و می گوید همچین چیزی نیست. نوه به جنگش می رود و می گوید مشکلش چیست؟ سند است یا دلالت. اگر سند است، این سندش. کدامشان مشکل دارند؟ اگر دلالت است، می گویید چطور می شود خورشید بر علی علیه السلام برگردد؟ بگوییم خورشید قبل از این که بر علی علیه السلام برگردد، بر یوشع ابن نون برگشت. این سابقه داشته. خب اگر این معجزه موسی علیه السلام بود، به معجزه موسی علیه السلام خورشید برگشت، نبی ما از موسی علیه السلام بالاتر است و اگر بخاطر کرامت یوشع ابن نون بود که کرامت علی ابن ابیطالب علیه السلام بالاتر از یوشع ابن نون است. بعد می گوید که علی ابن ابیطالب علیه السلام از انبیاء علیهم السلام بالاتر است. یک سنی است که می گوید و حدیث می آورد. می گوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «صدیقون ثلاث» این ها حرف های سبط ابن جوز است. صدیقین سه تا هستند؛ حبیب نجار، مومن آل فرعون و علی ابن ابیطالب علیه السلام و علی علیه السلام افضلهم. علی ابن ابیطالب علیه السلام از حبیب و مومن آل فرعون افضل است. بعد خودش می گوید که مومن آل فرعون نبی است. حبیب نجار پیامبر است. وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: که علی ابن ابیطالب علیه السلام صدیق یعنی چه؟ یعنی معصوم. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علی افضل از اینهاست، یعنی«افضل از انبیاء است».
از این حرف ها خوششان نمی آید. ایشان جمعه ها (سال ۶۵۴) در دمشق منبر می رفت، یعنی قبل از سقوط بغداد دو سال، زمان هلاکو، جمعه ها منبر می رفت. قبل از نماز جمعه از شب می آمدند، جا می گرفتند. این ها را ابن کثیر در الوداء والنهایه می گوید. این تاریخ را بزنید و پیدا کنید. روز جمعه ای اتفاق افتاد که با عاشورای امام حسین علیه السلام مصادف شده بود. همین طور که طرف منبر می رفت، گفتند آقا راجع به عاشورا برایمان صحبت کن. این ها خیال کردند که می خواهد راجع به صوم عاشورا صحبت کند که چقدر ثواب دارد و کذا و کذا. به منبر رفت. یک سکوت معنا داری کرد و چند دقیقه ای حرف نزد. جمعیت هم به ایشان نگاه می کنند. یک دفعه این دو بیت شعر را گفت:
لابد ان ترد قیامت فاطمه / و قمیصها بدم الحسین ملقها
حتما زهرا قیامت می آید / پیراهنش به خون فرزندش حسین آغشته است
ویل لمن سمائه شفعائه / و صورفی یوم القیامت ینفخا
وای به حال کسی که شفیعانش دشمنانش باشند / صور قیامت هم دمیده می شود
این را گفت و زیر گریه زد. دستمال دستش بود و همان طور گریه می کرد و اشکش را پاک می کرد. دیگر حرفی نزد و از منبر پایین آمد. انقلابی در شام به پا کرد. همان طور گریه می کرد و هق هق می کرد تا به خانه اش رسید، منطقه صالحیه. ایشان در کتاب تذکره الخواص جریان حسن ابن ثابت را نقل می کند.
- کنجی شافعی در کتابش کفایه الطّالب
کنجی شافعی دو کتاب البیان و کفایه الطالب دارد. چقدر کنجی را می شناسید؟ عرب ها کنجی می گویند و ما گنجی می گوییم. ایشان از اهل سنت است اما منصف است. اگر کسی کتاب البیانش را که من چندین بار آن را مطالعه کردم، مطالعه کند، می فهمد که چقدر منصف است. او را کشتند. سال ششصد و پنجاه و هشت در نماز ترورش کردند و بعد هم گفتند چون با هلاکوخان همکاری می کرد. دروغ بود. او اصلا همکاری نداشت. کدامتان همکاری نکردید؟ مشکل او این بود چیزهایی مینوشت که اعتقادات شیعه را تقویت میکرد. از شما خواهش میکنم کتاب البیان او را مطالعه کنید. مخصوصاً باب ۲۴ آن را ببینید که چطور درباره امام زمان علیه السلام بحث میکند. به حیات امام زمان، زنده بودن حضرت. آن جا ایشان در کفایه الطّالب قصه حسان را می آورد. چند مدرک شد؟ تا اینجا ۹ تا شد.
- صدرالدین حمّوئی در کتابش فرائد السمطین
صدرالدین حمّوئی یا حَمَوَینی. باز هم من سفارش میکنم. الحمدلله اهل تحقیق در بین شما کم نیست و اهل مطالعه کم نیست. سؤالاتی که می آیند از من میپرسند، من حظ می برم و احساس میکنم که ماشاءالله جای امیدواری است. کتاب «فرائد السمطین» را مطالعه کنید. نویسنده آن مرجِع (شیخ الاسلام) شافعی ها بود در خراسان. خراسانی که می گوییم، نه خراسان فعلی که مدتی شهر ما را هم از خراسان جدا کرده بودند. جزء یزد شده بود. دیگر جا نبوده ظاهراً و همین خراسان سه قسم است: شمالی، رضوی و جنوبی. خراسانی که ما می گوییم، ایشان شیخ الاسلام آن بود. خراسان قبل بود که کل افغانستان بخشی از ازبکستان و … هم جزء آن بود و او شیخ الاسلام و مرجع امور دینی شافعی ها بود. عرض کردم کتاب او خواندن دارد. واقعاً بنشینید مطالعه کنید. چقدر بحث دارد که ضد سلفی ها و وهابی ها است، ضدوهابی زده ها است. خیال می کنید شیعه است اما حرف های ابن تیمیه را می زند. من نخواندم مطالعه نکردم. در این کتاب زیارت جامعه را نقل میکند و در این کتاب در باب ۱۲ به تفصیل جریان آقای حسّان را نقل میکند. سریع بگویم.
- شمس الدین زرندی در کتابش نظمُ دُرَر السِمطَین
شمس الدین زرندی حنفی است. کتابی دارد «نظمُ دُرَر السِمطَین» گاهی در آن کتاب کج هم می رود، جسارت هم میکند ولی این قصه را نقل میکند.
- جلال الدین سیوطی در کتابش الاِزدِهار فیما عَقَدَهُ الشُّعَراء مِنَ الاَشعار
آخرین منبعی که ایشان نقل کردند، جلال الدین سیوطی است. دیگر سیوطی را همه می شناسند. چرا؟ چون کتاب درسی است. کتاب نحو او «شرح الفیه» ابن مالک برای ایشان است. آقای سیوطی یک کتاب دارد به نام «الاِزدِهار فیما عَقَدَهُ الشُّعَراء مِنَ الاَشعار» آن جا هم نقل می کند. تا اینجا ۱۲ تا مدرک به حسب تتبّع مرحوم علامه امینی که اگر الان بود و این ابزار کار بود، حتماً جور دیگری مینوشت.
یکی از علمای نجف اشرف که الان هستند. خدا حوزه های ما را حفظ کند، مراجع و علمای ما را حفظ کند و ایشان را هم حفظ کند. ایشان یک کتاب راجع به ابن عباس نوشته ۲۰ جلد است و کتاب های متعدد دارد. ایشان اظهار تأسف میکند و می گوید: چرا در دوران ما لپتاپ و نرم افزار و … نبود؟ اگر در دوران ما بود، من جور دیگری مینوشتم. الان الحمدلله امکانات هست. آن روز علامه امکانات نداشت. روزها ۱۶ ساعت کار میکرد. من هند رفتم. گرمای هند طاقت فرسا است. آدم را می کُشد و ایشان هند می رفت. گاهی ۱۶ ساعت کار یکنواخت می کرد. کار یکنواخت ۱ ساعت خسته کننده است. من یک ساعت صحبت میکنم، حس میکنم هم خودم خسته شدم و هم شما. ۱۶ ساعت او می نوشت. بعد یک موقعی به ایشان گفتند: احساس گرما نمی کنید؟ گفت: الان که گفتید من یادم آمد که گرم است. اصلاً احساس نمی کرد. ایشان با آن وضعیت ۱۲ تا مدرک اهل سنت و ده ها مدرک شیعه جمع کردند. قضیه واقع است. واقعیت است. مدام گرد و غبار تولید کردند، مدام جوّسازی کردند و سعی کردند تکذیب کننداما نتوانستند.
این جمله را بگویم و عرضم را تمام کنم. دو نفر خیلی برای این قضیه غدیر می سوزند و متأثر هستند و ناراحت هستند و ابراز هم داشتند. یکی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. تمام اهل سنت نقل می کنند. در مرض الموت قلم و دوات خواستند. آنها چه گفتند؟ «یَهجُر» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه فرمودند؟ «قوموا اَنّی» بلند شوید و بروید. چقدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روز غدیر خوشحال بودند. نگاه کنید؛ مدام تکبیر می فرمودند. بیایید به علی بن ابیطالب علیه السلام تبریک بگویید، بیعت کنید. با چه بشاشتِ وجه و خوشحالی. ولی نگذاشتند این خوشحالی بماند. این خوشحالی را به چه تبدیل کردند؟ قوموا اَنّی. بلند شوید بروید. نمی خواهم نزد من باشید.
یکی هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها. خطبه های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ببینید. حرف های ایشان را ببینید. در یکی از حرفها دارد. «اَبَا الکَمَدُ قاتِلی.» بابا دارم از غصه می میرم. الکَمَدُ قاتِلی. برای چه زهرای اطهر سلام الله علیها این اندازه ناراحت هستند؟! به زنهای مدینه چه میفرمایند؟ بروید، نمی خواهم شما را ببینم. «اَنّا زَهزَهوقا» چرا از علی دور کردید؟ علی چه مشکلی داشت؟ «اَنِ الطوینِ بِاَمرِ الدّین. اَنسیتُم یَومَ غَدیرِ خُم؟»
این دو بزرگوار البته خود علی بن ابیطالب علیه السلام هم همینطور. خدا رحمتت کند آقای فیروزآبادی. من به یک واسطه از ایشان شنیدم. آقای فیروزی نه؛ فیروزآبادی (آقای فیروزی را هم دیده بودم. خیلی خدوم بود. خدا رحمت کند) فیروزآبادی صاحب عنایه الاُصول با یک واسطه من از ایشان شنیدم. سید بودند. فرمود: من دیشب خواب مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها را دیدم. به ایشان عرض کردم که: مادر! ما حالُ عَلی بَعدَ رسولِ الله؟ وضعیت امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چطور بود؟ فرمود: «ما زالَ عَلی مَظلوم. لَم یَزَل عَلی مَظلوم» در مظلومیت به سر برد.
بعد می گوید به ایشان عرض کردم که: مادر! شنیدم به شما جسارت شده، همینطور است؟ هیچ چیزی نفرمود. فقط دست برد آستین خود را بالا زد و گفت نگاه کن. می گفت نگاه کردم دیدم که بازوی مادرم زهرا سلام الله علیها سیاه شده.
سؤال این است که فاطمه زهرا سلام الله علیها تا اینجا رفت برای چه؟ برای حفظ ولایت. جنین ایشان هم سقط شد برای حفظ ولایت. آمدند علی بن ابیطالب علیه السلام را ببرند، خود ایشان آمد علی علیه السلام را گرفته بودند. ملبّب (یعنی از یقه) علی علیه السلام را آمدند ببرند. «حالَت فاطمه بَینَهُما» زهرا سلام الله علیها آمد، علی علیه السلام را رها کنید. «خَلّبنُ عَمّی» آمد این افراد را از علی علیه السلام جدا کند. فلانی گفت قنفذ شلاق را بده. «کان یَضرِبُها، عَلی عَضُدِها وَ السَّوطُ یَلتَوی» هرباری که میزد، شلاق تاب می خورد. انّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجعون.
خدایا به ما توفیق بده که حق فاطمه زهرا سلام الله علیها را احیا کنیم. حق علی علیه السلام را احیا کنیم. توفیق بده که به مولای خود خدمت کنیم. تا پای جان علوی باشیم و علوی بمیریم و علوی محشور شویم.
وَالسّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید