کارگاه آموزشی شماره ۱۶۰ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه هشتم

صوت کامل بخش اول
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُلِله رَبِّ العالَمین وَ صَلّی الله عَلی مُحَمّد وُ آلِهِ الطّاهِرین
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّد و آلِ مُحَمّد. سیَّما اِمامِ زَمانِنا حُجّهُ الله فِی الاَرَضین
خلاصه جلسات گذشته:
عرض شد که غدیر در فرهنگ شعر رفت و یکی از شیوه های نهادینه کردن یک اعتقاد یا مسأله ای این بود که در قالب شعر برود و در آن پرونده ثبت شود. همانطوری که حادثه کربلا در بحث شعر و اشعار رفت و ثبت شد. غدیر هم همینطور. خدا آقای امینی را رحمت کند. جلد ۲ تا چند جلد، شعرای غدیر را قرن به قرن، از قرن اول تا سوم طبقه بندی کردند. در قرن ۱ ما اسم پنج نفر را بردیم. اگر بخواهیم بحث کنیم، جلسات می خواهد.
شعرای قرن دوم هجری که درباره غدیر سرودند:
۱- کُمیت ابوالمُستَهَل
۲- سید حِمیَری
یادتان باشد! سید اسم او می باشد، نه این که واقعاً از اهل بیت علیهم السلام باشد، اسمش سید است. در بین عرب ها رسم است. همین الان بعضی از آقایان اهل سنت اسمشان سید است. دلم نمی خواهد اسم هم ببرم.
سید سابق صاحب کتاب الفقه. سید اسمش می باشد سابق هم اسم پدرش است. مثل آن آدم منحرف صاحب تفسیر فی ضلال (پدر داعشی هاست.) سید قطب که سید اسمش است، نه این که سید باشد. قطب هم پدر اوست. البته این جا هم می گوییم السید الحمیری، اسم او سید است.
۳- العبدی الکوفی
۴- ابوتَمّام طائی
۵- دعبل الخزائی
قبر و بارگاه شریف ایشان در شوش، کشور عزیز خودمان می باشد.
جلدهای بعد برویم، باز هم هست. اما بحث ما فعلاً راجع به همان سده اول بود. اولین کسی که شعر غدیر را سرود، حسّان بن ثابت بود. در کتب اهل سنت ما آدرس داریم. اما از کتب شیعه اولین نفر چه کسی بود؟
۱) محمد بن احمد المُفَجع (۳۲۷)
۲) محمد بن جریر ابن رستم طبری
ما دو تا طبری معروف داریم، طبری خیلی هست اما معروف دوتاست. یکی از اهل سنت است به نام محمد بن جریر: در سال ۳۱۰ فوت شده است. کتاب تاریخ معروف او، تاریخ الامم و الملوک است که تاریخ طبری می گویند. کتاب تفسیر معروف او جامع البیان می باشد و کتاب الولایه را هم علامه امینی از ایشان نقل می کند. جزو تألیفاتش است که در دسترس نیست. آن اهل سنت این مطلب را ندارد. اما یک محمد بن جریر ابن رستم، ابن رستم اگر اضافه شد، چه می شود؟ شیعه و کتاب های معروفی هم دارد. یکی از کتاب هایش دلائل الامامه که کتاب خوبی است و تقریباً معاصر هم هستند. ولی این اشعار را در المسترشد فی امامه علی بن ابیطالب آورده و این را نقل می کند: «مَوْلاَنَا وَ أَنْتَ وَلِیُّنَا وَ لَنْ تَجِدَنْ مِنَّا لَکَ اَلْیَوْمَ عَاصِیاً»
۳) مرحوم ابن بابویه متوفی ۳۸۱ (شیخ صدوق)
ابوجعفر صاحب سیصد تا کتاب است. ایشان این اشعار را در الأمالی (Al-Amali) نقل می کند. با کتاب هایی مانند الأمالی کار کرده اید ان شاءالله، الأمالی جمع املاء (دیکته) است. پنجشنبه ها که درس تعطیل بود، طلبه ها به خانه علما و اساتیدشان می رفتند. اساتید مطالبی می گفتند، آنها هم یادداشت می کردند. این شد أمالی.
مرحوم صدوق مرحوم طوسی، مرحوم مفید و مرتضی «أمالی» دارند. اخیراً یکی از عزیزان اینها را جمع کرده و ده، پانزده جلد شده است و دنیایی از مطلب است. خلاصه مرحوم صدوق در الأمالی این را نقل می کند.
۴) شریف رضی متوفی ۴۰۶
برادر سیدِ مرتضی صاحب نهج البلاغه است. یعنی ایشان جمع آوری کرده اند. کتابی به نام خصائص الأئمه دارد و این را نقل می کند.
ببینید علامه امینی از مرحوم شیخ مفید چه تعبیری می کند. قبلاً از این که بگوید مفید، می گوید معلم الامه، استاد بشریت، استاد امت است. چه کسی؟ شیخنا المفید متوفی ۴۱۳ کتابی دارد به نام الفصول المختاره.
چقدر علمای ما در آن موقعیت سخت نسبت به حفظ و نشر مذهب تلاش می کردند، خدا را الان خیلی شاکر باشید. وضع خیلی با قبل فرق دارد. تاریخ هم ببینید از این فرصت پیش آمده خیلی استفاده کنید. فرصت طلایی است. تاریخچه شیخ مفید را نگاه کنید. گاهی تحت تعقیب قرار می گرفت، از طرف همین سلفی ها که امروز می گویند داعشی و نواصب. می ریختند کتابخانه شیخ طوسی را آتش می زدند. ۸۰ هزار کتاب خطی بود. همه را آتش می زدند و یک بشکن هم می زدند، کتابخانه رافضی آتش گرفت. خودشان این کار را کردند.
خلاصه آقای مفید می فرماید: «و ممّا یشهد بقول الشیعه فی المولا» شاهد بر حرف شیعه در کلمه مولا است و «انّ النبی اراد به الیوم الغدیر» نبی مکرم صلی الله علیه و آله مقصودش از مولا در روز غدیر الامام است. خواهش می کنم صورت مسئله را پاک نکنید. خواهش می کنم آدرس غلط ندهید. مولا هر معنی می خواهد داشته باشد،۲۰ معنی دارد. علامه امینی همه را می آورد و می فرماید همه اش به یک معنی بر می گردد. در همه اش معنای ولایت نهفته است. معنای سلطنت، سلطه، حالا به هر معنایی می خواهید بگیرید. مفید می فرماید: عقیده ما شیعه این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله که فرمودند: من کنت مولاه، مولاه یعنی امام، رهبر، شیخ. آن چیزی که شاهد بر قول شیعه است، قول حسان بن ثابت است. دقت می کنید؛ شیخ مفید به حرف حسان استناد می کند. «علی ما جاء به الاثر» بعد نقل می کند وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان امام معرفی کردند و آن اشعار را هم ایشان خواند، «لما فرق من هذا القول، فقال له النبی لا تزال یا حسان مویدا» مورد تأییدی تا زمانی که در خط ما باشی و ما را یاری کنی. بعد می فرماید: «فلولا» دقت کنید استدلال شیخ مفید، «أن النبی أراد بلمولا الامام». اگر مقصود نبی از مولا امامت نبود، جا نداشت تقدیر و تشکر کند و به حسان آفرین بگوید. چرا؟ چون حسان در اشعارش از مولا به معنای امام استفاده کرده بود. حالا ما باید چقدر خدا را شاکر باشیم که «الهک مولانا و أنت ولینا و لن تجدن فینا لک الیوم عاصیا فقال» پیامبر به علی علیه السلام فرمود: «قم یا علی فأننی رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً» استدلال شیخ مفید این است که اگر مولا و ولی در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله به معنای امامت و هادی نبود، معنا نداشت تعریف کند از حسان بن ثابت که گفته بود: اماماً و هادیاً. پس مراد پیامبر صلی الله علیه و آله از مولا همین است.ِ لذا تأیید می شود. باز در رساله دیگر در معنای مولا می گوید شعر حسان مشهور است. حالا مدام نگویند چنین چیزی نیست، یکی از این جوجه وهابی ها اخیراً کتاب نوشته است که اصلاً چنین چیزی نبوده. آقا ۱۱۰۰ سال قبل شیعه و سنی می گویند اشعار حسان مشهور است. مگر می توانی با دست گذاشتن جلوی نور خورشید مانع روشنایی آن شوی؟! می فرماید: «شعر حسان مشهورٌ فی ذلک.» در کلمه معنای مولا به معنای امام است و «هو شاعر رسول الله» کتاب دیگری دارد، تحت عنوان المولا. یک کتاب دیگر دارد به نام الجمل و النصره فی حرب البصره. والله اینها مؤید بودند و مورد تأیید. نه امنیتی داشتند، نه امکانات مالی و نه مشوقی داشتند. ذهبی متعصب میگوید این عالم شیعه دویست تا کتاب نوشته، بعد هم به عنوان خوشحالی می گوید الحمدلله من هیچ کدامشان را ندیدم و شروع می کند به تعریف از ایشان که چطوری ایشان طلبه جذب حوزه می کرد و چطوری گزینش می کرد، خودش می رفت به محل کار بچه ها و ایشان را آزمایش می کرد. بعد که می دید باهوش وتیز هوش است، پدرش را احضار می کرد. ببینید چقدر اینجا کار می کند. فرض کنید قالیبافی، روزی چقدر به او می دهند؟ فرض کنید روزی هزار تومان. میگفت او را به حوزه من بیاور. من روزی دو هزار تومان به او می دهم، این حرف های ذهبی است.
میگوید به این وسیله توانست حوزه علمیه تشیع را جان و قدرت دهد. و شاگردانش معمولا نخبه بودند. یکی دو تا از شاگردان شیخ مفید را اسم ببرید، شیخ طوسی، سید مرتضی، شریف رضی. ببینید شیخ طوسی در درس ایشان در چه سالی شرکت کرد و کتاب «مقنع» شیخ مفید را شرح داد. اسمش شرح کتاب مقنعه است. تهذیب الاخبار که یکی از کتب اربعه است، ببینید در چه تاریخی بود و سن شیخ طوسی چقدر بود؟ بیست و سه سال، به بیست و پنج سال نمی رسد. بیست و پنج داشت که استادش رحلت کرده بود، شاگردان نخبه داشت و آن وقت خودش هم چقدر کتاب نوشته بود.
در کتاب جمل باز هم همین معنا را آورده. بعد از آن آقای سید مرتضی، ۴۳۶ در شرح بائیه سید حمیری یک شعر دارد، معروف است به شعر بائیه. شعردِعبل به طاعیه، باعیه شرح داده، آنجا قضیه حسان را نقل می کند بعد از آن کراجکی. من سفارش می کنم به شما عزیزان یک کتابی ملحق است به کنز الفوائد کراجکی، اسمش کتاب التعجیب (شگفتی ها) است. این شگفتی ها را جمع کرده، واقعا شگفت است. واقعا چیزهایی است که انسان متحیر می ماند، یک قصه ای آن جا نقل می کند راجع به هدایایی که حکومت اُمویین به قاتلان امام حسین علیه السلام می دادند. قصه خیلی مهمی است. اینجا اگر بگویم از بحث می مانم. مرحوم کراجکی صاحب کنزالفوائد و التعجیب می گوید که «اِنَ شعرحسان هذا قد صارت به الرکبان» یعنی شعر حسان ابن ثابت را به شرق و غرب عالم بردند. تعبیر «صارت به الرکبان» یعنی عالمگیر شد، همه مطلع شدند. کراجکی می گوید: «و قد تضمن» شعر حسان متضمن این است که امیرالمؤمنین علیه السلام امام است. «تضمن الاقرار به امیر المؤمنین بالامامه و الریاسه علی الانام» یعنی چه؟ این اشعار در برگیرنده اقرار به امامت و ریاست علی ابن ابیطالب علیه السلام بر تمام بشریت فرایدی چه می گوید؟ او میگوید: «احتیاج الکل الیه». همه به علی علیه السلام نیاز داشتند «واستغناوه عن الکل» و علی علیه السلام از همه بی نیاز بود. «احتیاج الکل الیه، و استغنائه عن الکل، دلیل على انه امام الکل فی الکل» همه به او رجوع می کردند و او به احدی رجوع نمی کرد. اصلا در جایی نیست. حتی دشمنان نقل نمی کنند که مثلا مولا از کسی چیزی پرسیده باشند ابدا، دیگران سؤال کردند و گفتند فلانی هفتاد مرتبه گفته «لولا علی»، اولی هم همین را گفته، سومی هم همین را گفته بلاخره اطلاعاتی نداشتند، ولی یک جا برای من بیاورید که علی ابن ابیطالب علیه السلام از کسی پرسیده باشد. بله از محمد مصطفی صلی الله و علیه وآله. صبح اشاره کردیم نسبت علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله چه بود؟ ماه وخورشید «أنا من أحمد صلی الله علیه و آله کالضوء من الضوء» شکی در این نیست اما از کس دیگری بپرسد ابدا.
ایشان می فرماید که دلیل است بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام بر همه «لما مدحه بذلک الیوم غدیر» میگوید. آقای حسان ابن ثابت در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام را مدح کرد به امامت به ریاست «اماماً و هادیا» و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نگفت نه مقصودم این نبود، بلکه تاییدش کرد. «فصوبه النبی فی مقاله، وقال له: لا تزال یا حسان مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک.» یعنی حرفهایش را تأیید کرد و فرمود تا زمانی که طرفدار ما باشی. ضمنا این یک نکته ای و اشاره ای بود، علم غیب که حسان تو یک روزی منحرف می شوی و شد. به خدا پناه ببریم. از خداوند عزوجل ثبات را بخواهیم که خدایا ما را در این عقیده ثابت بگردان. ما می شناسیم؛ در دوران خودمان دیدیم کسانی مدت ها عمامه سرشان بود. سر سفره امام جعفر صادق علیه السلام نشسته بودند. حالا رفته و طرفدار ابن تیمیه شده. قحطی آدم؟! و نان آنها را می خورد. یا یکی دیگر آن طرف آب رفته. جایزه نوبل بهش می دهند. دیگر این آقا تا کجا رفته که جایزه نوبلی که معمولا به یهود داده می شده و پشت سر چقدر از این راضی اند. یهود کی از کسی راضی می شوند؟ آیه خواندید. «لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم. ۱۲۰ بقره» حالا که از این آقا راضی شدند، یعنی پیرو خودشان شده. به خدا پناه می بریم. متاسفانه حسان لغزید که تاریخچه اش را بخواهم بگویم، می مانم.
یکی دیگر از آن پنج نفری که راجع به غدیر شعر گفتند و غدیر را در فرهنگ شعر بردند، خود مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بودند. البته در دوران خلافت ایشان. جریان این است که معاویه علیهما یستحق نامه ای به امیرالمؤمنین علیه السلام نوشت. در نامه نوشته:
«اننی فضائل!» به مولا نوشت که من فضیلت هایی دارم! فضیلت هایش چه بود! کان ابی سیدا فی الجاهلیه. پدر من در دوران جاهلیت آقا بود. پدرش ابوسفیان بود. راست می گوید! ابوسفیان آن قدر سخی بود که وقتی می خواست فاحشه ای را ببرد و با او فحشا کند، همراهش عمروعاص و دو سه نفر دیگر را هم می برد! دست و دلباز بود دیگر! ابوسفیان آنقدر هوای بچه و بچه داری را داشت که با هند ازدواج کرد، سه ماه بعد معاویه به دنیا آمد. خودشان می گویند! آخر عجله داشت و می خواست زود بچه تربیت کند. ملامتش نکنید! و خود هند کار زیاد داشت و مشتری فراوان! اینها را خودشان می گویند. وقتی خود معاویه به دنیا آمد، چهار نفر گفتند بچه ماست. اسم سه تا را می برد و چهارمی را نمی برد که بعد به شما می گویم. فلانی، فلانی، فلانی و یک مرد. چهارتا ادعا کردند.
برایتان قبلا نقل کردم، مقاله ای در مصر چاپ شد. اسم شخص و نویسنده اش را بنویسید و از اینترنت در بیاورید. انور عکاشه. سناریونویس هم هست. مقاله اش این است. ابناء الزنی کیف صاروا امراء المسلمین. چطور شد که حرامزاده ها امراء، استانداران، سران لشگر و کشور شدند! اسم چندین نفر را می برد که من این را سه سال قبل عنوان بحثم را بحث خارج از کلام قرار دادم و شاید دو هفته راجع به این صحبت کردم. روی سایتم در کلام هست که معمولا حداقل دو پدر، سه و چهار پدر داشتند و اگر نمی داشتند، با اهل بیت علیهم السلام طرف نمی شدند.
من صبح در جمع بعضی از دوستان نقل کردم که یکی از این وهابی ها با من در لبنان بحثش شد. گفت: «شما شیعه ها تندید. اگر با کسی چپ شدید به سیم آخر می زنید.» گفتم: «نه.» گفت: «در کتاب هایتان نوشته عبیدالله بن زیاد هفده تا بابا داشته و حالا که تحقیق کردیم، یازده تا بیشتر نبود!» گفتم: «خدا پدر و مادرت را بیامرزد! ما فقط می گفتیم دعی بن دعی حرامزاده است، نمی دانستیم چند تا پدر دارد. می گفتیم دو تا دارد. ولی حالا شما نه تا به معلومات ما اضافه کردی.» ابایی هم ندارند، داشته که داشته! حالا معاویه برای امیرالمؤمنین علیه السلام نامه می نویسد و می گوید: «پدرم در جاهلیت آقا بود.» و «الْحَسَنِ إِنَّ لِی فَضَائِلَ کَثِیرَهً کَانَ أَبِی سَیِّداًفِی الْجَاهِلِیَّهِ وَ صِرْتُ مَلِکاً فِی الْإِسْلَامِ» من هم الان شاه هستم. «وَ أَنَا صِهْرُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَالُ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَاتِبُ الْوَحْیِ فَلَمَّا قَرَأَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام الْکِتَابَ قَالَ» من داماد پیامبر صلی الله علیه و آله هستم یا نسبت با ایشان دارم و دایی مؤمنان هستم. محمد ابن ابی بکر مگر خال المؤمنین نبود که تکه پاره اش کردید! خال المؤمنینی برای شما ارزش دارد که در خط شما باشد. «و کاتب الوحی» کدام آیه را تو نوشتی؟ اصلا کی مسلمان شدی که وحی را تو بنویسی. بابا نامه ای بود! نامه ای بود پیامبر صلی الله علیه و آله میخواستند برای طایفه ای بنویسی، آن هم موفق نشد، چون تو نیامدی. مشغول خوردن بودی. معاویه به خوردن معروف بود. ابی الحدید میگوید: «روزی ۷ وعده غذا میخورد. هر دفعه پاتیل های بزرگ جلویش می گذاشتند. پیشبند به سینه اش میبستند. هر وعده ۳ دفعه عوض میکرد. بعد هم اینطور میگفت: بردارید بردارید. فکم خسته شد، شکمم سیر نشد. » این میخواهد به امیرالمؤمنین علیه السلام فضیلت فروشی کند. من هواء الدنیا. آن بنده خدا شروع کرد به امام علیه السلام جسارت کردن. امام علیه السلام فرمود: «مثال پشه است که روی درخت بزرگ و تنومندی نشسته و به درخت می گوید: می خواهم پرواز کنم. خودت را نگهدار. درخت میگوید: من از آمدن تو خبر نداشتم تا برسد به رفتنت.» مولا جوابش را میدهد. میگوید: «أَ بِالْفَضَائِلِ یَفْخَرُ عَلَیْنَا ابْنُ آکِلَهِ الْأَکْبَادِ؟» این پسر هند جگرخوار است که جگر حمزه را درآورد و سیخ کرد و کباب کرد و خورد. این پسر هند جگر خوار فضایلش را به رخ من میکشد؟!
یَا غُلَامُ اکْتُبْ إِلَیْهِ وَ أَمْلَى عَلَیْهِ:
مُحَمَّدٌ النَّبِیُّ أَخِی وَ صِهْرِی وَ حَمْزَهُ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّی
وَ جَعْفَرٌ الَّذِی یُضْحِی وَ یُمْسِی یَطِیرُ مَعَ الْمَلَائِکَهِ ابْنُ أُمِّی
وَ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَکَنِی وَ عِرْسِی مَشُوبٌ لَحْمُهَا بِدَمِی وَ لَحْمِی
وَ سِبْطَا أَحْمَدَ وَلَدَایَ مِنْهَا فَمَنْ مِنْکُمْ لَهُ سَهْمٌ کَسَهْمِی
سَبَقْتُکُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ طُرّاً غُلَاماً مَا بَلَغْتُ أَوَانَ حُلْمِی
أَنَا الْبَطَلُ الَّذِی لَنْ تُنْکِرُوهُ لِیَوْمِ کَرِیهَهٍ وَ لِیَوْمِ سِلْمٍ
وَ أَوْجَبَ لِی وَلَایَتَهُ عَلَیْکُمْ رَسُولُ اللَّهِ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍ
وَ أَوْصَى بِی لِأُمَّتِهِ لِحُکْمِی فَهَلْ فِیکُمْ لَهُ قَدَمٌ کَقَدْمِی
فَوَیْلٌ ثُمَّ وَیْلٌ ثُمَّ وَیْلٌ لِجَاحِدِ طَاعَتِی مِنْ غَیْرِ جُرْمِی
فَلَمَّا قَرَأَ مُعَاوِیَهُ الْکِتَابَ قَالَ مَزِّقْهُ یَا غُلَامُ لَا یَقْرَأُهُ أَهْلُ الشَّامِ فَیَمِیلُونَ مَعَهُ نَحْوَ ابْنِ أَبِی طَالِب
حضرت نویسنده داشت. ای نویسنده غلام، کمی از فضایل من را بنویس. اشعاری فرمودند که در آن اشعار اشاره به مولایی بود که در روز غدیر و به معنای امامت بود. «و اوجب لی ولایته علیکم» این تتمه شعر است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا خداوند عزوجل ولایت مرا بر شما واجب کرد. کی؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله. کجا؟ «وَ أَوْجَبَ لِی وَلَایَتَهُ عَلَیْکُمْ رَسُولُ اللَّهِ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍ». «فَوَیْلٌ ثُمَّ وَیْلٌ ثُمَّ وَیْلٌ لِجَاحِدِ طَاعَتِی مِنْ غَیْرِ جُرْمِی» سه بار فرمودند. وای به حال آن کسانی که خدا را ملاقات میکنند در حالیکه پرونده سنگینِ ظلم به من، دست شان است. به من ظلم کردید. خدا رحمتت کند علامه امینی. میگوید میخواهم بروم در اتاق درب را ببندم، تنها باشم و آن قدر بر مظلومیت علی علیه السلام گریه کنم. خود مولا میفرماید: «ظلمت بعدد الحجر والمدر.» این چند شعر را بخوانم و عرضم را در این جلسه اول تمام کنم. بنویس برای معاویه. امیرالمؤمنین علیه السلام از این جا شروع کردند.
«مُحَمَّدٌ النَّبِیُّ أَخِی وَ صِهْرِی» پیامبر برادر من است. صهری یعنی چه؟ دیدهاید درخت خرما گاهی از روی خود اصل ۲ تنه بالا میروند. به این میگویند صهر. «أنا و عَلِىٌّ مِن شَجَرَه واحِدَه و سائِرُ النّاسِ مِن شَجَرٍ شَتَّى.» میفرماید چه میگویی؟ نبی مکرم صلی الله علیه و آله برادر من است. و ما هر دو از یک درخت هستیم و حمزه عموی من است. جعفری که دو بال به او داده شده و در آسمانها با ملائکه هم پرواز است، او برادر من است. دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، فاطمه علیها السلام، همسر من است. آرامش من فاطمه علیها السلام است. او دختر پیامبر صلی الله علیه و آله است. خون، پوست، گوشتِ وجود او، وجودِ من است. پیامبر صلی الله علیه و آله دو تا پسر دختری دارد. آنها بچه های من هستند. کی این امتیازاتی که من دارم، دارد؟ از همه پیشدستی کردم. جلوتر از همه اسلام آوردم. ولایت من، امامت بر شما واجب شد. چه کسی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله. کجا؟ یوم غدیر خمی. بعد میگوید: «وقتی معاویه نامه را خواند، گفت: این نامه را پنهان کنید تا شامیها آن را نخوانند. اگر بخوانند، به طرف علی ابن ابیطالب علیه السلام میروند.» استارت پنهان کردن را اینها زدند تا به امروز.
خیلی ها از این حقایق بی اطلاع هستند عزیزان. ماهی نیست که چند گروه از اهل سنت ما یا از ایران یا از کشورها دیگر به دفتر ما نیایند و با ما بحث نداشته باشند. خدا میداند هر کدام شان که از این جا رفته، با چشم پر اشک رفته. و خودش را نفرین میکرد که ما چرا از این حقایق بی اطلاع هستیم. رئیس سازمان تبلیغات الاظهر مصر آمده بود قم، دفتر ما هم سر زد. تمام تبلیغات الاظهر زیر نظر او بود. وقتی که یک مقدار با هم صحبت کردیم، هی یادداشت می کرد. نماز هم که با هم خواندیم، اقتدا کرد. نهار هم با هم خوردیم. چند نفر هم بودند. بعد که خواست برود، سرش را نزدیک گوشم آورد. گفت: «دلم نمیخواهد از قم بروم. گفت این حقایقی که در این چند دقیقه برایم گفتی، به عمرم نشنیده بودم. تو را به خدا کاری کن که من قم بمانم و با حقایق اهل بیت علیهم السلام آشنا بشوم.» حالا که آنها آن طور هستند، ما باید تلاش بکنیم. فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را، غدیر را به هر نحوی که می توانیم به نسل ها برسانیم. اگر می خواهید این نسل ها سالم بماند، پافشاری کنید و از غدیر با تمام توان تبلیغ کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صوت کامل بخش دوم
الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سیما امام زماننا روحی و ارواح من سواه لتراب مقدمه الفدا
این اشعاری که امیرالمؤمنین علیه السلام خواندند و برای معاویه فرستادند که در آن غدیر و ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام تسبیح شده بود را هم شیعه نقل کرده و هم اهل سنت نقل کرده اند. اگر اشتباه نکنم ۲۶ نفر از علمای اهل سنت این اشعار امیرالمؤمنین علیه السلام را در کتاب هایشان نقل کرده اند:
۱- بیهقی متوفی ۴۵۸
تمام شعری را که من جلسه قبل خواندم را نقل کرده است. بعد می گوید: «ان هذا الشعر». یعنی اشعار امیرالمؤمنین علیه السلام، «مما یجب علی کل احد متوان فی علی حفظه» هرکس که علی علیه السلام را دوست دارد، باید این شعر را حفظ کند. «لیعلم مفاخره فی الاسلام» تا بدانیم علی ابن ابیطالب علیه السلام چه افتخاراتی در اسلام دارند.
۲- ابن الشیخ متوفای ۶۰۵
کتابی به اسم الفباء دارد که آنجا می گوید: «امّا علیّ فَمَکانُهُ علی» یعنی جایگاه علی علیه السلام رفیع است. «وَ شَرَفُهُ سَنیّ» خیلی باشرافت است. «اوَّلُ مَن دَخَلَ فِی الاِسلام وَ زَوجُ فاطِمه بِنتِ النّبی و قَد نَظَّمَ (خود مولا) فی اَبیات مُفاخَرَه وَ ذَکرَ فیها مَآثَرَه» مولا فضائل خود را در طی ابیاتی گفتند. «حین فاخَرَهُ بَعضُ عِداه» (اسم نمی برد) می گوید: آن وقت بعضی از دشمنان به مفاخره برخواستند. آن دشمن معاویه بود که اسم نمی برد. می گوید: «مِمّن لَم یَبلُغ مُداه» کسی با ایشان مفاخره کرد که به گرد پای او هم نمی رسد. «فقال یَفتَخِرُ بِحَمزَه عَمِّه وَ بِجَعفَر اِبنِ عمِّه و …» بعد اینجا این جمله را می آورد، می گوید: مولا در آخر بیت فرمودند: «فَاَوجَبَ لی وِلایَتَهُ عَلَیکُم رسولُ الله یَومَ غَدیرِ خُم» بر شما ولایت من را واجب کرد.
آقای ابن الشیخ ۹۰۰ سال، ۸۰۰ سال قبل می گوید: مراد علی بن ابیطالب علیه السلام از «اَوجَبَ وِلایَتَهُ عَلَیکُم»، «یُریدُ بِذلِکَ قَولُ رَسولُ الله، مَن کُنتُ مَولاه فَهَذا عَلیّ مَولاه» است. اینها را کنار یکدیگر بگذارید. علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: ولایَتَهُ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ولایت او را به من و بر شما واجب گردانید که از من تبعیت کنید. اشاره به این جمله است: مَن کُنتُ مَولاه … پس استدلال کردند به این جمله که مراد از مولا دوستی نیست، مسأله ولایت و رهبری است.
۳- آقای ابوالحسین تاج الدین حنفی متوفی ۶۱۳
وی کتابی دارد به نام المجتنی. او نیز ابیات را نقل میکند.
۴- آقای یاقوت الحموی متوفی ۶۲۶
در معجم الاُدباء، این را نقل میکند.
پس از اهل سنّت عرض کردم ۲۶ نفر این را نقل میکنند. از شیعه الی ماشاءالله. در این جا مرحوم آقای امینی اسم ۱۱ نفر از علمای شیعه را می آورند که این اشعار را نقل کردند. شیخ مفید، کراجکی در کتاب کنز الفوائد، ابن فتّال نیشابوری در روضه، ابومنصور طبرسی که استاد ابن شهر آشوب است در احتجاج، ابن شهر آشوب، أربَلی در کشف الغُمّه، نخجوانی در تجارب السّلف، علی بیّاضی کتاب نابی دارد به نام الصّراط المستقیم که در اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام غوغا میکند ولی حیف که این کتاب کمتر مطرح است. آنجا این اشعار را می آورد. می رسد به مجلسی. شیخ امینی علامه از مجلسی چه تعبیری میکند!
می گوید: «المجلسیُ العظیم» (صلوات بفرستید). با مجلسی طرف نشوید. مجلسی از شخصیت های نادر روزگار است. مجلسی باب الائمه است. کتاب سفینه البحار شیخ عباس قمی را نگاه کنید. در ماده جَلَسَ قضیه ای را نقل می کند از صاحب جواهر. اسم شان چه بود؟ شیخ محمد حسن نجفی. ایشان در درس فرمودند: یک شبی خواب می بینم مجلس علمایی است، نشست علماست. دربان هم ایستاده و هرکسی را راه نمی دهند، من دم در رفتم و گفتم: اجازه می دهید؟ گفتند: بفرمایید. وارد شدم، دیدم علمای شیعه از زمان اول تا زمان خودش سال ۱۲۶۶ همه آنجا جمع هستند؛ شیخ طوسی، شیخ مفید ... همه بودند. در صدر آن مجلس، علامه مجلسی بود. تعجب کردم. گفتم چطور صدرنشین و از همه جلوتر است؟ به من گفتند: «هذا مَعروفٌ عندَ الأئمه بِبابِ الأئمه» مجلسی نزد امامان به باب الائمه معروف است. شیخ امینی رَحِمُهُمُ الله چه تعبیری می کند؟ المجلسی العظیم. من در تمام این کتاب شریف الغدیر ندیدم که نسبت به کسی این طوری تعبیر کند. سید علی خان نجفی، ابوالحسن شریف کسانی هستند که این قضیه را نقل کردند.
متأسفیم برای بعضی از آقایانی که برای ایشان سخت است که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بپذیرند. نمی شود علی علیه السلام را کنار گذاشت. امیرالمؤمنین علیه السلام بین همه مسلمین مشترک است. همه به عنوان امامت علی علیه السلام را قبول دارند. ما می گوییم امام اول، آن ها می گویند چهارم. دیگر نمی توانند بگویند استغفرالله علی علیه السلام اشتباه کرده، دروغ گفته است. چکار می کنند؟ دست می برند. «و اوصانی النبی علی اختیار ببیعته غداه» اصلش چیست؟ غداه غدیر خم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وصیت کرد که با من بیعت کنند در غداه (صبح غدیر خم) اینها دست بردند «ببیعته غداه غد برحم» آن چیست؟ غداه غدیر خم. اینها می گویند غداه غد برحم. یعنی چه؟ این چه معنایی می دهد؟ این چاپ های مصر است و متأسفانه کتاب «ثمار القلوب» که در مصر چاپ شده، همین ها را هم دست برده و در فهرست اعلام اسمی از غدیر خم نیاورده است. حالا غدیر خم درست است یا درست نیست، به تو ربطی ندارد. کسی که فهرست می نویسد، اینها را باید بیاورد. اما از این کلمه ترسیده اند و همین کلمه را هم نیاورده اند!
شعرای طبقه بعد، فقط یکی از آنها را هم اسم می برم. مرحوم دعبل خزائی که شرح حال مفصلی هم دارد. دعبل خزائی، اشعاری دارد و نخواند مگر بر امام رضا علیه السلام! اشعار تائیه است و معروف است.
أفاطمُ لو خلتِ الحسین مجدلاً / و قد ماتَ عطشاناً بشطَّ فراتِ
إذن للطمتِ الخدَ فاطمُ عندهُ / و أَجْرَیتِ دَمْعَ العَیِنِ فِی الْوَجَناتِ
تا می رسد به مسئله ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام. در اینجا من قضیه ابراهیم بن محمد حموینی شافعی را نقل می کنم. دعبل می گوید: برای مولا علی بن موسی الرضا علیه السلام این ابیات را سرودم. «مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلاَوَهٍوَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ اَلْعَرَصَاتِ» امام به من فرمودند: می خواهی دو بیت هم من اضافه کنم؟ گفتم بفرمایید. فرمود: «و قبر بطوس یالها من مصیبه» در طوس هم یکی از اهل بیت علیهم السلام به خاک سپرده می شود. چه مصیبتی! دل می سوزد! «الحت علی الاحشاء بالزّفرات» و این مصیبت هست تا «حتی یبعث الله قائماً. یفرج عنا الغم و الکربات» این غصه در دل ما هست. این ناراحتی و گیر ما هست تا خدا مهدی علیه السلام را بفرستد که فرج و هم و غم را برطرف کند. دعبل می گوید: تا به اینجا باز رسیدم «خروج امامٍ لا محالته واقع» امامی خارج می شود و ظهور می کند. باید، قطعاً! «یقوم على اسم اللَّه و البرکات» گفتم: کیست این امام؟ این را خواندم، دیدم امام خیلی گریه کرد. صحبت امام زمان علیه السلام شد، امام رضا علیه السلام گریه کرد. «بکا بکاءً شدیدا»
دعای ندبه را سعی نکنید تضعیف کنید. ندبه نام امام است، اوصاف امام است. اسم امام، پیش امام رضا علیه السلام که می رود، «بکا بکاءً شدیدا» ثم قال: «یا دعبل نطق روح القدس بلسانک» این حرف، حرف تو نبود. تو نمی توانستی بگویی «خروج امام لا محاله واقع یقوم على اسم اللَّه و البرکات» این را روح القدس به زبان تو انداخت. «أتعرف من هذا الإمام» اسم بردی و گفتی آقایی خروج می کند و ظهور می کند، می دانی کیست؟ «قلت لا، من نمی دانم، إلّا أنی سمعت خروج امام منکم» یعنی نه؛ یکی از شما قیام می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند. فرمودند: «الامام بعدی ابن محمد و بعده علی و بعد علی إبنه و بعد الحسن ابنه الحجه و هو المنتظر»
این تعبیرات از خودشان است. امام رضا علیه السلام از امام زمان علیه السلام تعبیر منتظر کرده است. «المطاع فی ظهوره» وقتی ظهور کرد، همه از او اطاعت می کنند، «فیملا أرض قسطاً و عدلاً و أمّا متی» پرسید آقا کی ظهور می کنند؟ فرمود: «أمّا متی یقوم فإخبار عن الوقت» یعنی توقیت و در توقیت پدرم از جدم از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرد، فرمود: «مثله» مثل امام عصرعلیه السلام «مثله کمثل الساعه لا تأتیکم إلا بغته» قیامت یک دفعه است. قضیه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نگویی امروز است، فردا ان شاءالله. امیدوارم فردا باشد. اما بگویی قطعاً فردا است، دروغ می گویی، نه توقیت نکن. خلاصه در این اشعار آقای دعبل اشاره به ولایت کرده است. دعبل می گوید: وقتی این اشعار را گفتم، رفتم خدمت امام رضا علیه السلام «و هو بخراسان ولیعهدٍ مأمون و أحضر مأمون» مأمون احضارم کرد و گفت: «دعبل برای ما اشعار بخوان»، گفتم من شعر بلد نیستم. شعر تائیه! گفتم شعر بلد نیستم، «ما عَرَفُها»، فورا مأمون امام رضا علیه السلام مثله کمثل الساعه لا تأتیکم إلا بغته را احضار کرد، «فلم یک الا ساعه حتی حضر» امام رضا علیه السلام آمدند. مأمون رو کرد و به امام رضا علیه السلام و گفت آقا من از دعبل خواستم شعر «تائیه» را بخواند. گفت من اصلا شعری، چیزی بلد نیستم. امام علیه السلام به او فرمود: دعبل اشعار را بخوان: «فاخذت فیها» شروع کردم به خواندن شعر. «فَاستحسَنَها» مأمون خوشش آمد. «اَمَرَلی بِخَمسین اَلف درهم» ، پنجاه هزار درهم به من داد. تقسیم بر ده کنید، چقدر می شود؟ پنج هزار سکه طلا به من داد. فَقُلتُ، امام رضا علیه السلام هم همین مقدار یک خورده کمتر دادند. گفتم سیدی! به امام رضا علیه السلام عرض کردم من یک چیز دیگر از تو می خواهم. «ان رایت ان تهبنی شیئا من ثیابک» یکی از پیراهن های خودت را من می خواهم «لیکون کفنی» تا کفن من باشد. امام قبول کردند. «ثم دفعنی قمیصا قد ابتذله» پیراهنی را که همیشه به تن داشتند «و من شفع» من شفع یعنی حوله. امام پیراهن شخصی خودشان و حوله را به من دادند «وقال لی احفظ هذا تحرس به» پیراهن را حفظ کن. این پیراهن را حفظ کن، چون حفظ تو در این است. نفهمیدم چه گفتند، «ثم دفع لی ذو الریاستین» صله یک پاکتی به من دادند و مرا سوار بر مرکبی کردند. حرکت کردیم، گفتم می خواهم به عراق برگردم. پولی هم به من دادند. همین طرف های مازندران «خَرَجَ علینا الاکراد» راهزن بعضا (اینجا طایفه اکراد) که کرد بودند، ریختند و هرچه داشتیم گرفتند «فکان ذالک الیوم یوم مطیرا» باران هم می آمد، به من چیزی داده بودند که روی سرم بگذارم. نمی دانستند این چیست، حالا فهمیدم «فبقیت فی قمیص خلق» هرچه داشتم بردند، فقط یک پیراهن توی راه پوشیدم و فقط این را داشتم. هوا هم نسبتا سرد بود. متأسفانه که همه چیزم را از دست دادم و بیشترین چیزی که من را ناراحت می کرد، این بود که حوله و پیراهنی که آقا به من داده بودند را هم از من گرفتند. «متفکر فی قول سیدی» فکر می کردم که آقا به من فرمودند: «اینها را نگه دار تا تو را حفظ کند.» این یعنی چه؟ هرچه بود، بردند. میگفت یکی از این راهزن ها آمد پیش من ایستاد و همینطور با خودش زمزمه می کرد و شعر می خواند. ایستاده بود زمزمه می کرد. چه می خواند؟ همین شعر مرا می خواند.
ببینید شعر مثل بمب صدا می کرد. همه جا می رفت. ایستاده بود و همین اشعار مرا میخواند و گریه می کرد. این اشعار راجع به اهل بیت علیهم السلام است. او راهزن بود. می خواند و گریه می کرد، «فلما رایت ذالک منه عجبت» تعجب کردم، راهزنِ دزدِ، مرید اهل بیت علیهم السلام است؟ شعر راجع به اهل بیت علیهم السلام می خواند و گریه می کند؟ می گوید این را که دیدم، طمعم برداشت که اظهار کنم که چیزی که بردی، به من بده. مقصودم حوله امام علیه السلام بود. به او گفتم: سیدی، به چه کسی؟ به راهزن گفتم آقا «لمن هذه القصیده»، چه شعر قشنگی می خوانید. این شعر مال کیست؟ و چه ربطی به شما دارد؟ گفت: وای به حالت! می دانی این شعر مال کیست؟ «فیه سبب»، برای چه سؤال می کنی؟ گفتم علت دارد. گفت این شعر مال کسی است که «هی اشهر به صاحبها من ان یجهل» هیچکس نیست که نداند این شعر مال کیست. گفتم چیست و مال کیست؟ گفت مال دعبل خزاعی است، شاعر آل محمد صلی الله علیه و آله است. «جزاه الله خیرا» میگوید: این را که گفتم، گفتم: میدانی دعبل کیست؟ گفت: نه! گفتم: من هستم که اسیر شما شدم. گفت: راست می گویی؟ ما احترام خاصی برای دعبل داریم. اشعار برای اهل بیت علیهم السلام می گوید. گفت: صبر کن می آیم. پیش رئیسشان رفت. گفت: می دانید در این کاروان کیست؟ در این کاروان دعبل است. رئیسشان آمد و گفت به احترام این آقا هرچه از دیگران هم بردید، برگردانید. همه را برگرداندند. با احترام و سلام و صلوات گفتند: بفرمایید بروید.
به قم آمد. قمی ها به استقبالش رفتند. فهمیدند که پیراهن امام علیه السلام هم پیشش است. هرچه مردم گفتند: می خریم هزار درهم؟ ابدا. هزار دینار؟ ابدا. نمی دهم. خلاصه شعر را خواند و از قم داشت حرکت می کرد که یکی از جوان های به اصطلاح داشی، گفتند پیراهن امام رضا علیه السلام پیش توست، به ما نمی دهی؟ کتک مفصلی زدند و لباس را از او گرفتند. دید هیچ راهی ندارد، دوباره به قم برگشت. به بزرگان و علماء گفت تو را به خدا از اینها بگیرید. گفتند: نمی دهند. ما زورمان به اینها نمی رسد. اینها گفتند ما پیراهن را به تو نمی دهیم. پولش را می دهیم. می خواهی بگیر و نمی خواهی برو. همانها پول جمع کردند و به او دادند. گفت پس به من آستین امام را بدهید. گفتند باشه. آستین پیراهن امام علیه السلام را به او به همراه پول دادند و گفتند برو. به شوش آمد. دید با دو مشکل رو به رو است. مشکل اول خانه اش را دزد جارو کرده و برده. مشکل دوم دخترش یک چشمش نابینا شده و چشم دیگرش هم در حال نابینایی است. از امام رضا علیه السلام پیراهن خواست، امام علیه السلام به او پول دادند. فرمودند: «پیراهن را هم به تو می دهم». عرض کرد نمی خواهم، پیراهن می خواهم. فرمودند: این پول را ببر، به دردت می خورد. باز نفهمید. حالا که آمد، دید خانه اش را جارو زدند، با آن پول دوباره خانه اش را تأمین کرد. آن تیکه ای از پیراهن امام علیه السلام را به چشم دخترش بست که گفته بودند نابینا می شود. شب بست و صبح بینا شد. یعنی می خواهید بگویید پیراهن امام رضا علیه السلام تأثیر در شفایش از پیراهن یعقوب علیه السلام کمتر است؟
قرآن در دو جا می فرماید یرتد بصیرا. بینا می شود. این دعبل خزائی که قصه ها و قضایای زیادی دارد، در اشعار تائیه اش این جریان را نقل می کند. یک کلمه می گویم و رشته را به شما می سپارم. امام رضا علیه السلام خیلی به ایشان علاقه داشت. روزی که به احتمال در ایام محرم بود، از راه رسید. امام فرمودند: دعبل بیا و اینجا بنشین. دلمان گرفته، ایام حزن اهل بیت علیهم السلام است. بیا بنشین و برایمان روضه بخوان. به اصطلاح امروز بانی اش هم من هستم. دعبل آمد و پیش امام علیه السلام نشست که روضه بخواند. امام از جا برخاستند و پرده زدند. به زن های خانه فرمودند: بیایید و پشت پرده بنشینید. همین کاری که ما انجام می دهیم. پرده گذاشتند و زن ها پشت پرده نشستند و خود آقا این طرف بودند. فرمودند: دلم گرفته، می خواهم قدری در مصیبت جدم گریه کنم. شروع کرد اشعار خواندن تا به این جا رسید: «بنات زیاد فی القصور مصونه» دختران ابن زیاد و یزید، اینها پرده نشین اند، «بنات رسول الله فی الفلوات» دختران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همانطور در صحرا و بیابان ها سرگردان هستند. این جمله را که گفت، ناگهان از پشت پرده صدای شیون زن ها برخاست. وا محمدا! وا محمدا! و امام چه کردند که این جمله را از این شاعر شنیدند. فاطمه زهرا سلام الله علیها به قبر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب می کنند و می گویند: «صبت علی مصایب لو انها» مصیبت هایی بر فاطمه سلام الله علیه و آله نازل شد که اگر بر روز نازل می شد، به شب تبدیل می شد. «صبت علی الایام صرن لیالیا». زینب کبری علیها السلام بعد از این که از شام بر می گردند، کنار قبر مادر می آیند و می گویند: مادر مصیبت هایی که تو دیدی، یک دهم مصیبت های دخترت نیست. «افاطم ما لقیتی من عداکی و لا قیراط مما قد لقینا». بعد می گویند: مادر «و لو ابصارت زین العابدینا» اگر به وضعیت زین العابدین علیه السلام نگاه می کردی، «فی البلاد مشتتینا» فرزندانت همین طور سرگردان هستند.
اینجا بود که آقا امام رضا علیه السلام با صدای بلند فریاد زدند و گریه کردند.
انا لله و انا الیه راجعون
مظلومترین چه کسی است؟ امام حسین علیه السلام؟ نه؛ علی ابن ابیطالب علیه السلام. ظلمی که به حسین علیه السلام شد، به علی شد. اگر کسی به فرزندت سیلی بزند، به تو زده. اگر مصیبتی به فرزندت وارد شود، بر تو وارد شده. علی ابن ابی طالب علیه السلام اولین مظلوم عالم است؛ به همسرش زدند، به فرزندانش زدند و کاری نبود که نکردند. تاوان چه چیزی را مولا پس دادند؟ غدیر. اگر غدیری نبود، کاری به مولا نداشتند. اما چون غدیر بود و پافشاری می کند، باید تاوان پس بدهد! امیدوارم ما هم بتوانیم در این راه گام برداریم. بلغ مابلغ و کلف ماکلف
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صوت کامل بخش سوم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
به ساحت مقدّس و منوّر قطب عالم وجود حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه صلواتی ختم فرمایید.
خلاصه جلسات قبل:
با چهارمین جلسه کارگاه آموزشی ویژه تبلیغ غدیر در خدمت شما هستیم. در جلسات گذشته طریقه فیش برداری و آماده کردن منبر یا مقاله یا مطالب متنی را از طریق سایت اینترنتی قائمیّه خدمت شما عرض کردیم. در جلسات دوم و سوم هم پیرامون نحوه ارائه مطالب به مخاطبین ورود پیدا کردیم و به صورت عملی نشان دادیم که یک شخصی که میخواهد سخنرانی کند و منبر برود و با مخاطب صحبت کند، چه ملاحظاتی را باید داشته باشد. خود شما از جمله منتقدینی بودید که پای صحبت بعضی از طلاب عزیز که منبر چند دقیقه ای رفتند، نشستید و شاهد هنرها و یا ضعف های سخنرانی های این بزرگواران بودید.
روز گذشته دو ابزار دیگر تبلیغ را خدمت شما عرض کردم. یکی استفاده از پاورپوینت و یکی اینکه جلسه را به صورت پرسش و پاسخ آماده کنیم و در این زمینه صحبت داشته باشیم. من چند تا پاورپوینت ویژه غدیر را آماده کردم که اگر سیستم آماده شود، عملاً برویم و مطالب را بررسی کنیم که ببینیم چگونه باید از این قالب های آماده استفاده کنید و یا این که خودتان سازنده آن پاورپوینت ها باشید که با مخاطب خود ارتباط برقرار کنید و مطلب را منتقل کنید.
یک یادآوری کنم و بعد قسمت دوم برنامه را در خدمت کارشناس محترم برنامه امروز حاج آقای زهری هستیم و بعد از آن هم یکی از دوستان به نام حاج آقای طاهری هستند که چند دقیقهای صحبت میکنند و مثل جلسات قبل صحبت ایشان مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
وقتی وارد سایت قائمیّه می شوید، یک گزینه ای دارد که در آن سایت مربوط به سایت های اینترنتی دیگر (قسمت راست و پایین صفحه نوشته سایت های مرتبط) مجموعه قائمیّه است. یکی از آنها به نام slide.ghbook.ir هست که در این زمینه به هر مناسبتی که شما فکر کنید، پاورپوینت هایی جمع آوری و به نمایش گذاشته شده است. من امروز تورقی کردم و در این زمینه در رابطه با غدیر نگاه کردم، بیش از ۲۰ مورد پاورپوینت آماده پیرامون غدیر وجود داشت که چند مورد را انتخاب کردم. سایت های مرتبط را که بزنید، اولین سایت، سایت پاورپوینت می آید و روی آن کلیک می کنید و وارد می شوید.
من این پاورپوینتها را به عنوان آزمایشی آوردم خدمت شما. مثلا آیا واقعه غدیر به خاطر برطرف نمودن ناراحتی تعداد اندک از لشکریان یمن بود؟ که یکی از شبهات کلیدی در این زمینه است. کسی که این برنامه را درست کرده، می آید و کاملاً ریشه ای بررسی می کند. سفرهای امیرالمؤمنین علیه السلام به یمن که یکی از آنها دعوت به اسلام، یکی قضاوت و یکی هم دریافت وجوهات بوده. بعد می آید تمام شکایتی را که در این سفر شده، یکی پس از دیگری بیان میکند. شما می توانید هم مطالعه دقیق داشته باشید و هم این پاورپوینت را دقیق ببینید و بعد یکی یکی روی این واژه هایی که به نمایش گذاشته می شود، صحبت داشته باشید.
خدمت شما عرض کنم که باز می رویم صفحه بعدی. همانطور که مشاهده میکنید، این صدا و توضیحات شما همراه با این اَشکالی که به نمایش میگذارد، مخاطب را خوب جذب میکند. ضمن این که چون هم سمعی است و هم بصری، به این راحتی از ذهن افراد پاک نمی شود. حالا من سریع می زنم و جلو می روم. این یک نمونه بود که من انتخاب کردم. شما وقتی نگاه کنید، در این برنامه می بینید که حتی می توانید صوت یا فیلم هم بگذارید.
«اعلام امامت اختصاص به غدیر ندارد»
این یکی از حرف های ما است که امیرالمومنین علیه السلام تنها در غدیر خم معرفی نشدند. در یوم الدار، حدیث منزلت، حدیث طیر مشوی، حدیث ولایت هم بوده. بعد ویژگی های حدیث غدیر را نشان می دهد و اینجا همانطور که مطالب را نشان میدهد، شما دیگر میتوانید تعریف کنید. این ها قابلیت دارد که کم کم یکی یکی خودش ظاهر شود که شما فرصت برای توضیح را داشته باشید.
من امروز نمونه هایی از پاورپوینت را نشان دادم. در آپارات ویدئوی نیم ساعته آموزش استفاده از پاورپوینت وجود دارد. می گوید اگر خواستید پاورپوینت درست کنید، از همان گزینه word خود چگونه می توانید این صحنه ها را درست کنید. از کجا عکس بیاورید، وارد کنید. نوشته ها را به چه صورتی بنویسید. فونت هایش را چگونه عوض کنید. چگونه حرکات نمایشی به این کلمات بدهید. تمام اینها را برایتان می گذارد و پخش می کند. آن وقت از مجموع این آرشیوها می توانید به راحتی برای انتقال مطالب خودتان به مخاطب استفاده کنید. خیلی جذاب و راحت است و خیلی بهتر می تواند افراد را درگیر کند، با آن مطلبی که شما می خواهید ارائه بدهید.
پس پاورپوینت یکی از روش های ابداعی است. شما باید روی تمام زمینه ها کار کنید. من یک مطلبی را برایتان بگویم. وقتی منبر یا مطلبی را آماده می کنید، آنقدر باید تمرین کنید که در حد جهانی باشد. نه این که حالا من این را آماده می کنم و به کلاسی، حسینیه ای، مسجدی می روم تا برای جمع سی چهل نفری ارائه بدهم؛ نه. باید به اندازه ای قوی باشیم که اگر چنانچه اطراف شما دوربین ها گذاشتند و گفتند مطلبت را ارائه کن، بدون هیچ استرس و نگرانی بتوانی مطلب خودت را به خوبی ارائه کنی.
الان ما درباره موضوع غدیر صحبت می کنیم. در همین سایت قائمیه برای اکثر موضوعاتی که مربوط به کار طلبگی و تبلیغ می شود، پاورپوینت آماده آورده شده است. بعد اگر خودتان برای درست کردن وارد می شوید، به سلیقه خودتان مطلب تان را به صورت پاورپوینت آماده می کنید. وقتی اینگونه ارائه می کنید، مخاطب شما احساس می کند شما برایش ارزش قائل شدید و رفتید مطالعه کردید و زحمت کشیدید. و شما با حرارت هر چه تمام دانسته های خودت را به طرف مقابل منتقل می کنی. این یکی از روش هایی است که ما این آمادگی را داریم. در مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان با هم در ارتباط باشیم و به قول حاج آقای شریفی گفتند: که این شما و این مخاطبین شما.
ببینید من کتابی صحبت می کنم. چون می دانم این مطالب بعداً در فضای مجازی وارد می شود که دیگران هم استفاده کنند. آن موقع وقتی توانستیم راحت ارتباط برقرار کنیم، یک چیزهایی من از شما یاد می گیرم و یک چیزهایی من بلدم به شما یاد می دهم و این هم افزایی می شود. و بعد در مناطق مختلف که می رویم کار می کنیم، تجربیاتمان را به همدیگر منتقل می کنیم. فکر می کنم یک کارگاه بسیار با برکتی بشود. آن وقت هرکدام از شما می شوید یک نفر استادی که بتواند بقیه مبلغین را تجهیز کند.
شما باید به تمام این وسیله ها مسلط شوید. پاورپوینت بایست برایتان مثل آب خوردن شود، چون یک ابزاری است برای تبلیغ. سخنرانی کردن از آب خوردن برایتان راحتتر شود. چرا؟ چون ابزاری است برای تبلیغ. در گذاشتن جلسه پرسش و پاسخ این قدر مسلط شوید که برای شما وقتگیر نباشد. چرا؟ یک زمانی جبهه و جنگ بود و می گفتند: نمی توان با ایرانی ها مقابله کرد، به دلیل اینکه اینها بسیجی هستند و هم آر پی جی بلد هستند و هم با ژ۳ و هم با کلاشینکف کار کرده و هم نارنجک انداختن و تخریب مین بلد هستند. یک نفر است اما در همه رشته ها وارد است. نمی توان از پس آن برآمد. ولی آن ارتشی که فقط وظیفه اش آر پی جی باشد و هیچ چیز دیگری بلد نباشد، این مشخص است که زود شکست می خورد. الان هم یک جبهه جنگی است. واقعاً که در این جبهه و میدان جنگ من و شما باید به تمام ابزارها خودمان را تجهیز و مسلط کنیم که هرجا هر برنامه ای پیش آمد، آماده باشیم.
الان یک قسمت پاورپوینت برای کودکان داریم. با ارائه مسابقه مطلبی را سؤال می آورد و شما کلید را نمی زنید تا آنها جواب بدهند و به آن کسی که جواب درست داد، یک امتیاز می دهیم. و به مرحله بعد می رود. با همین پاورپوینت شما به صورت مسابقه یک مطلب اعتقادی را به یک نوجوان یا کودک منتقل می کنید. بستگی دارد مخاطب شما چه کسی باشد. آن وقت شما با این وسیله ها می توانید مطلبتان را منتقل کنید. خوب من دیگر بیشتر در این خصوص بحث را ادامه نمی دهم و تقاضا می کنم از جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای زهری که تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم با صلوات بر محمد و آل محمد.
بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
وَ صَلی اللهُ علی مُحَمَدٍ و آلهِ الطَّیبینَ الطّاهرین وَ لعنتُ اللهِ علی اعدائِهِم و مُخالِفیهِم و مُنکری فضائلهمالسَّلامُ عَلَی المَهدی و عَلی آبائِه
در مورد غدیر و خطبه غدیر و تبلیغ غدیر این نیست که فقط انسان ذهنش در مسجد یا حسینیه و یا از این قبیل باشد. همه جا انسان باید مبلغ غدیر باشد و از هر جمعی یا فردی یا افرادی استفاده کند، حتی مثلاً در مجلس عروسی. ما در یکی از شهرستانها دعوت داشتیم برای عروسی و آن هم در تالار. گفتیم چه کار کنیم. به خانواده گفتیم یک خطابه غدیر را به عروس خانم هدیه بدهید. نه فقط این هدیه باشد، یک هدیه دیگر هم داشتیم. همان جا هم دو سه دقیقه در مورد خطبه غدیر و غدیر تبلیغ کنید. حالا شما تصور کنید خانم ها آن هم شب عروسی که هرکدام می خواهد خودش را به دیگری نشان بدهد و از آن مسائل بینشان هست. سه چهار دقیقه کوتاه برای غدیر صحبت کرده بودند و شماره تلفن و تماس با اصفهان که اگر کسی در این شهرستان بتواند، کار کند. اکثراً می گفتند که اصلاً صحبت کردن فایده ای ندارد. اما سه چهار روز بعد از همان شهرستان چندتا از خواهرها زنگ زدند و گفتند که ما می خواهیم برای غدیر یا خطابه غدیر تبلیغ کنیم. چه کار کنیم؟ اتفاقاً جمعه همان روز برای دارالقرآنی قرار بود آنجا برویم و چند جمله ای از خطبه غدیر صحبت کنیم. همان جا دعوتشان کردیم و آمدند و یک سری از محصولات را به آنها از طرف خواهرها دادیم. سی دی یا دیگر راهنمایی ها و یک شهرستانی در پوشش غدیر و خطابه غدیر قرار گرفت با دو سه دقیقه صحبت کردن در تالار عروسی. پس ببینید چه قدر افراد پذیرش غدیر دارند با آن فطرت خداجو و غدیرجویی شان و همه جا می شود از این فرصت ها استفاده کرد. من در خدمتتان هستم.
بله همین است باید تمام شگردها در تمام کارهای ما وارد شود. یک وقتی حاج آقای قرائتی می گفتند از من دعوت شده بود، در جایی صحبت کنم. گفتم: من بدون تابلو نمی توانم صحبت کنم. خود ایشان گفت عادت کردم هر مطلبی را روی تابلو بنویسم. ولی امروز ما باید هر جایی هم با تابلو کار کنیم هم مثلا با پاورپوینت و همه وسیله ها و به تعبیر حاج آقای زهری در مکان های مختلف با شگردهای مختلف گریزمان را به غدیر داشته باشیم.
حالا تقاضا می کنیم از حاج آقای طاهری تشریف بیاورند و بحث شان را با صلوات بر محمد و آل محمد ارائه کنند. (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهرین
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی أَعْدائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ مِنَ الان إِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّین
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَوْلانا أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المعصومین عَلَیْهِم صَلَواتُ الله
قالَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی فی کتابه الکریم:
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا
وَ قالَ مَوْلانا علی بن مُوسَی الِّرِضا عَلَیْهِ السَّلَام: «اِنَّ الاِمامَهَ زِمامُ الدّین وَ نِظامُ المُسلِمین»
بحثی را که خدمت رفقای عزیزم و اساتید بزرگوار خودم هستیم، در این چند دقیقه خیلی محدودی که ان شاءالله بناست خدمت شما باشیم، در رابطه با غدیر، اهمیت غدیر و تبلیغ غدیر است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن جمله تاریخی و معروف خودشان این وظیفه را بر عهده تک تک و آحاد جامعه اسلامی قرار دادند و فرمودند:
«فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ»
آگاه باشید که بر تمام شما که در این صحرا و وادی غدیر خم حاضر و شاهد ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از جانب پروردگار هستید، بر عهده تک تک شماست که به غائبان برسانید و پدران هم به فرزندان برسانند «اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ» و این وظیفه تا روز قیامت بر عهده همه شما هست. مادامی که دنیا دنیا هست، باید این وظیفه را انجام بدهید.
اهمیت غدیر تا چه حد است؟ چرا این قدر غدیر مهم است؟ چرا این قدر غدیر اهمیت دارد و ما باید تلاش کنیم غدیر را احیا کنیم؟ از چه جهت می توانیم پی ببریم به این که غدیر اهمیت دارد و بر ما واجب است که این مسئله را تبلیغ کنیم؟
یکی از جهت هایی که خیلی اهمیت فراوان دارد و شاید گفت مهم ترین دلیلی که غدیر، چه در ایام گذشته نزد بزرگان و علما و چه در زمان حال حاضر حائز اهمیت است، این است که امامت و ولایت امری بسیار عظیم و حقیقت دین و اصل دین است. اگر امامت و ولایت نباشد، کَأَنَّ دینی وجود ندارد. لهذا بخاطر این مسئله است که در روایات ما و در آیات قرآن کریم می بینیم که بر این مسئله بسیار بسیار تأکید شده است که ولایت حقیقت و اصل دین است. چنانچه در حدیثی که ابتدای عرایضم از وجود مبارک و نازنین آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام خدمت شما عرض کردیم، حضرت فرمودند:
«اِنَّ الاِمامَهَ زِمامُ الدّین وَ نِظامُ المُسلِمینَ»
امامت زمام دین، افسار دین، نگهدارنده دین است و «نِظامُ المُسلِمینَ» و امامت منسجم کننده اهل دین و مسلمانان است. بله، فروعات دین ما جزء دین ماست اما حقیقت دین ما نیست. این که بعضاً گفته می شود وجود مبارک آقا سیدالشهدا صلوات الله علیه و السلام بخاطر نماز کشته شدند، یک حرف غلط و باطلی است. نماز از فروع دین است و امامت از اصول دین است. امام که خودش اصل دین و حقیقت دین است، فدای فرع نمی شود. لذا امام حسین سلام الله علیه فدای ولایت شدند. برای ولایت جنگیدند. برای حقیقت دین جنگیدند که اصل دین و حقیقت دین بماند.
در پرتو حقیقت دین و اصل دین که ولایت و امامت باشد، نماز و روزه هم می ماند. این همان است که وجود مبارک امام رضا علیه السلام فرمودند: «الاِمامَهُ نِظامُ المُسلِمینَ». امامت دین شما مسلمانان و خود شما مسلمین را منسجم می کند. چگونه؟ این مثالی است که وجود مبارک حضرت رضا صلوات الله علیه والسلام فرمودند: امامت و ولایت ما اهل بیت علیهم السلام مانند نخ تسبیح است و اعمال و فروعات دین ما و هر امری که ما در دین انجام می دهیم، اینها همه در حکم دانه های تسبیح است. دانه های تسبیح به واسطه نخ تسبیح منظم و منسجم شده و دور هم جمع شده اند و تسبیح را تشکیل داده اند. ولایت که حکم نخ تسبیح را دارد، اگر پاره شد، تمام این دانه ها پراکنده می شود و تسبیحی باقی نخواهد ماند. لذا حضرت می فرمایند: «وَ نِظامُ المُسلِمینَ.»
اعمال، نماز، روزه، حج، خمس، زکات و سایر اعمال ما و فروعات دین ما بسته به ولایت و امامت دارد و حول محور امامت می گردد. اگر امامت نباشد، قطعاً عملی پذیرفته نخواهد شد. چنانچه پیغمبر اکرم، خاتم انبیا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم) به وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«علی جان! اگر کسی نهصد و پنجاه سال عمر نوح نبی علیه السلام کند (البته بعضی در نقل ها بیش از این هم عمر حضرت را گفته اند. حالا ما همان نهصد و پنجاه سال یا غریب به هزار سال عمر کند) و تمام این عمر را روزها روزه باشد و شب ها قائم الیل و به عبادت پرودگار عالم مشغول باشد، بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، به اندازه کوه احد و ابوقبیس طلای سرخ در راه خدا انفاق کند اما ولایت تو را نداشته باشد، ذره ای پروردگار عالم از او نمی پذیرد و با صورت به آتش جهنم خواهد افتاد.»
لذا ولایت حقیقت دین و اصل است و از این جهت است که غدیر خم را تأکید فرمودند و فرموده اند: غدیر را احیا کنید، چنانچه بزرگان ما احیا کردهاند.
یکی از راه هایی که ما می توانیم به اهمیت غدیر پی ببریم، اعمال بزرگان دین ماست که اینها در رابطه با غدیر چه کردند. اول مبلغ وجود مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چگونه تبلیغ کردند؟ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حتی قبل از واقعه غدیر ولایت را مکرر تبلیغ فرمودند. حضرت زهرا سلام الله علیها که با شهادت شان از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع کردند. شهادت حضرت محسن علیه السلام، سایر ائمه علیهم السلام تأکیدات شان بر این مسئله و هم علمای بزرگ شیعه که در احیای این امر کوشیدند، این نشان دهنده اهمیت غدیر است.
یکی دیگر از راه هایی که می توانیم به اهمیت غدیر پی ببریم، شناختن دشمن است. دشمنان غدیر، سقیفه و اهل سقیفه را بشناسیم تا بفهمیم چه قدر غدیر اهمیت دارد. امیرالمؤمنین سلام الله علیه در دعای صَنَمَیْ قُرَیش که مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه در بحارالانوار از کَفْعَمی نقل می کند. این دعای شریف و نورانی تماماً برائت است. ببینید آنجا حضرت در مورد کسانی که سقیفه ای بودند و بنیان گذاران سقیفه بودند، چه می فرمایند؟ در این دعای شریف حضرت درمورد اهل سقیفه چطور با آنها برخورد می کند؟
«اللّهُمَّ الْعَن صَنَمَیْ قُرَیْشٍ» حضرت از آنها تعبیر بت دارند. خدایا دو بت قریش را لعنت کن.
«اللّهُمَّ الْعَن صَنَمَیْ قُرَیْشٍ وَ جِبْتَیْهَا وَ طاغُوتَیْهَا وَ إِفْکَیْهَا وَ إِبْنَتَیْهِمَا»
دو دختران آنها را که قاتلان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودند.
«وَ إِبْنَتَیْهِمَا اللَّذَیْنِ خَالَفَا أمْرَکَ» کسانی که مخالفت امر تو کردند.
«وَ عَصَیَا رَسُولَکَ» پیغمبرت را نا فرمانی کردند.
«وَ قَلَّبَا دِینَکَ» دین تو را منقلب و زیر و رو کردند.
«وَ عَطَّلَا أحْکَامَکَ» حکام تو را تعطیل کردند.
«أبْطَلَا فَرائِضَکَ» فرائض دینت را باطل کردند.
«وَ خَرَّبَا بِلادَکَ» تمام شهرها را ویران کردند.
«وَ أفْسَدَا عِبَادَکَ» تمام بندگانت را فاسد کردند.
لذا امیرالمؤمنین سلام الله علیه و سایر ائمه علیهم السلام فرمودند. و روایات از اهل بیت علیهم الصلوه والسلام فراوان هست که فرمودند: هر گناهی که تا روز قیامت صورت بگیرد، به گردن این دو نفر و سقیفه ای ها و اهل سقیفه هم می نویسند. چرا که آنها بسترش را فراهم کردند. لذا خداوند رحمت کند تمام علمای تشیع را، آقای شیخ مرحوم حسین غروی اصفهانی که ایشان در دیوان شعر خودشان دو سه بیت شعر را خیلی زیبا و عالی بیان می کنند که اینها ریشه هر فساد و گناه و ظلمی تا به قیامت بودند. آنجا که می فرماید:
و ما رماه اذ رماه حرمله / و انما رماه من مهد له
سهم انى من جانب السقیفه / و قوسه على ید الخلیفه
و ما اصاب سهمه نحو الصبى / بل کبد الدین و مهجه النبى
ایشان می فرماید: «در صحرای کربلا این حرمله نبود که تیر سه شعبه را به گلوی شش ماهه پرتاب کرد، بلکه این تیر از جانب سقیفه آمد که کمان این تیر در دست خلفای ملعون بود. این تیر در حقیقت به گلوی شش ماهه اصابت نکرد (بل کبد الدین و مهجه النبی) بلکه به قلب دین خدا و به قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این تیر را پرتاب کردند. بیست و سه سال رنج نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم را پایمال کردند و از بین بردند و دین خدا را نابود کردند و تحریف کردند.»
در دعای صنمی قریش دارد «حَرَّفا کِتابَک» کسانی که کتاب تو را تحریف کردند را مورد لعن و خشم و غضب خودت قرار بده.
لهذا اهمیت غدیر و تبلیغ غدیر از این جهت نیز واضح می شود. اگر ما سقیفه ای ها و اهل سقیفه و بنیان گزاران سقیفه را بشناسیم که اینها با دین خدا چه کردند و چگونه عمل کردند و اگر برای کسانی که نمی دانند معلوم بشود، قطعا و یقینا ایمان خواهند آورد و خواهند پذیرفت؛ اگر صاحب عقل سلیم باشند. چون حقیقت روشن است. واظهر من الشمس. لذا در تاریخ هم هست که خیلی از افراد از امیرالمؤمنین علیه السلام تعابیر بلند و عجیبی دارند، چون حقیقت آشکار است. اگر موانع پذیرش ولایت در آنها نبود، قطعا ولایت را می پذیرفتند. مثل بزرگ شافعی ها. امام شافعی که آن دو بیت شعر را می گوید.
«کفی فی فضل مولانا علی وقوع الشک فیه أنه الله / و مات الشافعی و لیس یدری علی ربه ام ربه الله»
اگر این دو بیت شعر را یک شیعه گفته بود، تهمت غلو و بزرگنمایی به او زده بودند. این را امام اهل تسنن می گوید که در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام همین بس که در خدا بودن ایشان شک واقع شد. آنقدر بزرگ و با عظمت بودند که در خدا بودن ایشان شک واقع شد. «و مات الشافعی و لیس یدری علی ربه ام ربه الله» و شافعی مرد و هرگز نفهمید علی علیه السلام خدای او بود یا الله. این را امام آنها می گوید. پایان سخن به این حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام که خیلی واضح بیان می فرماید که حقیقت و اصل دین ولایت و امامت است. آن جا که مولا در نهج البلاغه می فرمایند:
«ان الله لا یقبل توحیده النبوه ولا یقبل توحید و النبوه»
بدون الولایه خدای تبارک و تعالی توحید و یکتاپرستی اش را بدون پذیرش نبوت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمی پذیرد و توحید و نبوت را. اگر در دایره اسلام باشند، خدا را بپذیرند، نبوت را بپذیرند اما ولایت نداشته باشند، و لا یقبل توحید و النبوه بدون الولایه. جهت سلامتی وجود مقدس آقا امام زمان عجل الله و تعالی فرجه الشریف و تعجیل در امر فرج و ظهورشان که وارث حقیقی غدیرند، بلند صلوات.
– طیب الله. بسیار عالی بود. اگر کسی حرفی دارد، بفرماید.
– چون فرصت نبود، من آیه را توضیح ندادم. البته من آیه «تبلیغ» را انتخاب کرده بودم ولی چون اصل دین و نمادش در آیه «اکملت لکم دینکم» بود، از این جهت انتخاب شد.
– از اول بحث که خواستند اهمیت داشتن موضوع ولایت را مطرح کنند، چندین مرتبه کلمه «اهمیت دارد» را تکرار کردند.
– چون ما وقت زیادی نداریم. ولی اگر بخواهیم به یک جمع بندی برسیم، از حاج آقای زهری تقاضا کنیم بین تمام صحبت هایی که شد، شما نظرتان را بفرمایید.
بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
در مورد صحبت برادر عزیزمان دو مطلب هست. ما آمده ایم این جا اشکالات فن خطابه را بگیریم. از ایشان یا اشکالات موضوع محتوای غدیری که ایشان گفتند. بیشتر مطلب برای دومی است. ما در جلسه ای نیستیم که بخواهیم منبر رفتن را یاد بگیریم که کجا فراز برود و کجا پایین بیاید یا این که کجا مثلا جنبه سؤالی در سخنرانی داشته باشد و که ایشان چرا اینطوری کرد، آنجا آن طور عمل کرد. می خواهیم محتوای غدیری را که ایشان بیان کردند، ببینیم در این محتوای غدیر درست پیاده کردند و چه اشکالاتی داشته. پس مسأله باید بر مطلب دوم باشد. این یک مطلب.
مطلب دوم: این که نماز فرع است، دین یا ولایت اصل است، همینطور است. امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«نحن الصلاه نحن الزکاه نحن الحج»
ما نماز حقیقی هستیم. ما حج هستیم. ما زکات هستیم. یعنی چه؟ انسان یک جسم دارد و یک روح. جسم انسان اگر روح از آن گرفته شد، راکب جسم است و دیگر آن ارزش و اهمیت را ندارد. زود باید به خاک سپرده شود. پس ارزشی که این بدن و جسم ما دارد، از روح است. همینطور عبادت ها، نماز، زکات، حج و دیگر عبادت ها یک جسمی دارد و یک روحی دارد. جسم نماز همین افعال ظاهری قیام، رکوع، سجود است که سنی ها هم انجام می دهند. داعشی ها هم انجام می دهند. دیگر فرقه ها هم انجام می دهند. اما روح نماز که ولایت است را ندارند. این یک مطلب دیگر.
مطلب سوم: این که ما از اصل دین که ولایت و امامت است، نمازمان، زکاتمان، حجمان را یاد می گیریم. این که روزه مان را چطور انجام بدهیم؟ نمازمان را دست بسته بخوانیم یا دست باز بخوانیم؟ آخر حمدمان آمین بگوییم یا نگوییم؟ این ها را از کجا باید یاد بگیریم؟ از اصل دین که امامت است. یعنی منش و قیام و سکوت و فریاد و امضا و تقریر امام معصوم علیه السلام حقیقت دین است. گویا امام هادی علیه السلام در زیارت غدیریه به ما این سرمشق مهم را می دهند که حضرت اینطور به امیرالمؤمنین علیه السلام سلام می دهند:
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ»
سلام بر تو امیرالمؤمنین علیه السلام که دیندار بودی. اگر اینطور معنا کنیم؛ اشتباه است. سلام بر تو امیرالمؤمنین علیه السلام که در صراط مستقیم بودی. نه! سلام بر تو امیرالمؤمنین علیه السلام که حقیقت دین چیزی جز تو و صراط مستقیم چیزی جز تو نیست.
در خطبه غدیر هم خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«أنَا صِراطُ اللهِ المُستَقیمُ اَلَّذِی أَمَرَکُم بِاتَّبَاعِهِ ثُمَّ علیُّ علیه السلام مِن بَعدِی»
آن صراط مستقیمی که روزی ۱۰ بار در نمازهایمان می گوییم، منِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هستم که خدا امر کرده متابعت کنید. بعد از من علی علیه السلام است. بعد از او فرزندان طاهر و اوصیای بر حق او هستند. پس از جنبه محتوای غدیر زیبا گفتند. بله آیه را معنا نکردند. در مورد همان «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ» می شد فریادهای دشمنانی مثل شیطان و لشکریان شیطان و … را گفت. چگونه؟ لشکریانش در روز غدیر گفتند ما تو را حمایت می کنیم، عمل می کنیم. اینها را نگفتند اما خود محتوای غدیری صحبت ایشان خوب بود. یا مثلا در مورد نوح علیه السلام ایشان ۹۵۰ سال عمر نکرده اند. رسالتشان ۹۵۰ سال بوده. وگرنه ۲۵۰۰ سال عمر نوح بوده.
اما مجموعاً سخنرانی خوبی بود. مصیبت هم داشت اما در جنبه آواز نخواندند. بنا نبوده که مثلا به اصطلاح مصیبتی داشته باشد. ما در پایان جلسه هستیم. از حاج آقای زهری میخواهم تقاضا کنم (فی البداهه به ذهنم رسید) دو بیت شعر برای آقا امام رضا علیه السلام بخوانند.
بسم الله الرحمن الرحیم
شهنشهی که غلامش امین حی مبین شد
فلک فری که شهانند بر درش بگدائی
ز نجمه در مه ذیقعده در مدینه اطهر
بصبح یازدهم او نمود جلوه نمایی
جمال احمدی و فر حیدریش هویداست
جلال فاطمیش دیدم و صفات خدایی
به خلق و خو حسنی و به بذل وجود حسینی
به زهد ساجدی و علم باقری تو سزایی
سخای جعفری و حلم موسی ات شده نائل
|ملقبی به رضا و تو خود رضا به رضایی
امام ثامن و مشگل گشا و حبل متینی
توئی که یار ضعیفان و مونس غربائی
غنی به کعبه ببالد، فقیر سوی تو آید
فدای خاک تو گردم که حجه الفقرائی
مولا جان
بعید نیست خراسان اگر به کعبه ببالد
تو هم صفات خدا، هم تو کعبه، هم تو منائی
خوش آن که جای حجر، خاک آستان تو بوسد
تو بندهای، نه خدائی، نه از خدا تو جدایی
یا غریب الغربا ادرکنی، یا معین الضعفا ادرکنی
یا غریب الغربا ادرکنی، یا معین الضعفا ادرکنی
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک، بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعزِ العَجِّلِ الَاکرَم، الهی بِحَقّ محمدٍ و علیٍ و فاطمهَ و الحسنِ و الحسین و تِسعهِ المعصومین من ذُریهِ الحُسین، اِستَجِب دَعواتِنا یا الله
اللهُمَ عَجِّل لِولیِکَ الفَرج و العافیه و النَّصر و اجعَلنا من خیر اَعوَانِهِ و اَنصارِهِ و صلِّ اللهُ علی مُحَمدٍ و آله
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید