کارگاه آموزشی شماره ۱۶۱ – وظیفه ماست ابلاغ کنیم پیام پیامبران را

وظیفه ماست ابلاغ کنیم پیام پیامبران را به نسل های بعد
در کارگاه آموزشی شماره ی ۱۶۱ با عنوان وظیفه ی ماست ابلاغ کنیم پیام پیامبران را یک بررسی اجمالی و مقدماتی در رابطه با بحث غدیر و نگاهی به بحث تبلیغاتی و تبلیغی عمل کردن داریم.
صوت کامل وظیفه ماست ابلاغ کنیم پیام پیامبران را :
متن کامل وظیفه ماست ابلاغ کنیم پیام پیامبران را :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین
عزیزان دلم؛ همه خدمتگزاران نازنین امام زمان علیه السلام و عاشقان اهل بیت علیهم السلام، پیروان راستین پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، سلام و عرض ادب و درود بی پایان به محضر مبارکتان دارم. از اینکه من را به جمع خودتان پذیرفتید، صمیمانه سپاسگزارم و امیدوارم با نقد و نظراتتان و گفتگوهای فیما بینمان، بتوانیم بهتر از گذشته این بار گران تبلیغ غدیر خم را به سرمنزل مقصود برسانیم.
امروز با همدیگر یک استارت بزنیم و یک بررسی اجمالی و مقدماتی در رابطه با بحث غدیر و نگاهی به بحث تبلیغاتی و تبلیغی عمل کردن داشته باشیم. حالا ببینیم خدا چه می خواهد و هفته آینده راجع به طرح ها شاید بیشتر و بهتر با هم گفتگو کردیم. از این که شما نظراتتان را برایم می فرستید، صمیمانه سپاسگزارم.
از اظهار لطفتان واقعاً ممنونم، لایق این همه محبت شما نیستم و اگر که با همدیگر خواستیم گفتگویی داشته باشیم، من از عزیزان خودم و سروران گرانمایه که ادمین های گروه هستند، مثل همیشه سپاسگزارم و خواهش می کنم از محضرشان که تلفن من را در اختیار دوستان بگذارید و هر مشاوره و مشورتی از دست من برمی آید، در خدمت باشم. ان شاءالله کارهایتان پر از خوبی، خیر و برکت باشد.
ما در هر حال و گیرداری که باشیم، یک وظیفه بیشتر نداریم و آن این است که بنده خوبی برای خدا باشیم. یعنی اگر الان حال افسردگی و پژمردگی دارید، اگر حال خیلی قوی و قدرتمند و پیروزمندانه و فتح الفتوح دارید، اگر خوشحال و خرسند هستید و یا بی حال و غصه دار هستید، می دانم که باید در هر حالی به خدای متعال فکر کنید و به او توکل کنید و بنده خدا باشید. ببینید چرخ روزگار هر روز یک بازی برای ما درمی آورد. یک روز گرفتاری مالی، یک روز گرفتاری اخلاقی، خانوادگی، حقوقی پیش میآید. بالاخره دار دنیا همین است.
اصلاً این دنیا در آلام و مصیبت ها و بلاها پیچیده شده است. ما هم استثناء نیستیم. ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که نه! ما زندگی هایی را می بینیم که زندگی هایشان خیلی خوب است و اتفاقاً دیندار هم نیستند. ما زندگی هایی را می بینیم که هیچ دغدغه ایی هم ندارند و اتفاقاً متدین و امام زمانی هم نیستند. چه جوری اینها آنقدر خوبند و ما که این قدر مؤمن و متدین هستیم، همش دچار گرفتاری هستیم؟
در یک جمله کوتاه عرض می کنم که همه این گرفتاری ها و مصیبت ها به دلیل نوع نگاه ما است و با تغییر نگرشمان، می توانیم موضوعات را یک جور دیگر تغییر بدهیم. وانگهی که زندگی دیگران هم که نگاه میکنید، خیلی بی دغدغه اند و هیچ مشکلی هم ندارند و وضع مالی خوب، خانه خوب، ماشین فلان … این دلیلی بر خوش بودن و بی مشکل بودن و بی مصیبت بار بودن زندگی آنها نیست. شما کافی است یک قدم وارد زندگی آنها بشوید تا بینید چقدر اینها مشکل دارند، چه مشکلات بزرگی دارند و ظاهر و ویترین زندگیشان ممکن است این را نشان ندهد.
صرفاً آن کسی که سوار ماشین خیلی خوشگل و شاسی بلند می شود، الزاماً آدم خوشبختی نیست. کسیکه فلان لباس و خانه را دارد، حتماً آدم خوشبخت و دل خوشی نیست. ممکن است حالا مشکلات ما را نداشته باشد ولی حتماً مشکلات بزرگتر و پیچیده تری را دارد.
من این را با قاطعیت می گویم، که هیچ کس در این دنیا نیست که فارغ البال، بی مشکل و گرفتاری باشد. چرا؟ چون خداوند گفته است من می خواهم شما را امتحان کنم. ما شما را می آزماییم به مال، جان، بچه، سلامتی و غیره که ببینیم شما چیکار می کنید. «وبشر الصابرین» و بشارت بده به صابرین. بشارت میدهیم به آنهایی که صبر می کنند. ما با کلید صبر، می توانیم تغییر نگرش ایجاد کنیم و زندگیمان را عوض کنیم.
ما با صبوری، شکیبایی و شکرگزاریِ همین چیزهایی که داریم و حتی نداریم و به همین داشته های اندک که به نظر من خیلی داشته های بزرگی است، می توانیم راه های بزرگ نجات را پیدا کنیم.
عزیزان دلم؛ غدیر امسال هنوز شروع نشده اما درصدد برنامه ریزی و طرح ریزی هستیم. با هزاران مشکل دست و پا می زنیم و درگیر هستیم. اما عزیزان من؛ اگر بخواهیم امسال کار بزرگی انجام بدهیم و کار درخور و شایسته ای ارائه بدهیم، حتماً و الزاماً باید خودمان آدم های قوی، مثبت و قدرتمندی باشیم تا بتوانیم تیم قدرتمند و قوی و پیروزمندی بسازیم و آن تیم ما جامعه مخاطب خودش، جامعه شاد خوب خدایی روحانی نورانی را بسازد.
اولین قدم این است: ما اول از خودمان شروع کنیم و دفتر خودمان را درست بنویسیم. باید اول واژه و کلمات خودمان را بسازیم تا بتوانیم بقیه را تغییر بدهیم. هیچ روح بزرگی نیست که بتواند روح های کوچک را در ننوردد و به آنها استیلاء پیدا نکند. ما با روح کوچک، با آدمهای پژمرده نمی توانیم دیگرانِ افسرده را به روی شادابی و دلخوشی ببریم. پس از اول ما باید خودمان، خودمان را بسازیم. خودمان، خودمان را از لحاظ روحی، فکری، روانی و معنوی قوی کنیم تا بتوانیمتأثیرگذار باشیم.
هیچ شمع خاموشی، شمع خاموش دیگر را روشن نمی کند. تا زمانیکه در درونمان شعله وجود نداشته باشد، نمی توانیم شمع خاموش وجود دیگری را شعله دار کنیم. بنابراین حالا که مقداری فرصت مانده، لطفاً از امشب مقداری درس های ریاضتیِ اخلاقی و ریاضتیِ عبادی و سمباده زدن روی دل های زنگار گرفته (خودم را عرض می کنم) داشته باشیم تا آیینه وجودمان، تلألویی داشته باشد. یک شمایل زیبایی را به نمایش بگذارد و به مردم منتقل کند. چون ما آیینه هستیم.
حقیقتاً خودمان که چیزی نداریم که از خودمان حرفی در غدیر، نیمه شعبان، فاطمیه و محرم بزنیم. ما هر چه می گوییم، همه آیینه است. آیینه از آنچه که وجود نازنین اهل بیت علیهم السلام، از پیامبر عظیم الشأن نازنین خودمان و از خدای متعال به ما رسیده و ما می خواهیم به رشته نمایش بگذاریم.
قدم دوم: این است که جامعه ما، جامعه پذیرنده تبلیغ دینی نیست. ما این نظرسنجی را یکی دو ماه پیش، در جاهای مختلف بین مبلغان خودمان انجام دادیم تا ببینیم که آیا جامعه پذیرش تبلیغ دینی دارد یا خیر؟ متأسفانه افراد بسیار زیادی به این سؤال پاسخ دادند که خیر ندارد و این برای ما خیلی گره بزرگی است. اگر اینطور فکر کنید که جامعه پذیرش تبلیغ دینی را ندارد و اشباع شده است، پس اولین قدم این است که ما یک قدم عقب تر می آییم، در حالیکه نباید عقب بیاییم. چرا؟
دلیل واضح و روشن آن این است که ما موارد بسیاری داریم که با روش ها و منش های مختلفی تبلیغ کردند و توانستند موفق شوند و دل های مخاطبینشان را فتح کنند.
اینکه جامعه پذیرش مباحث دینی را ندارد، ممکن است از یک نگاه درست باشد که بگوییم اشباع است. اما از یک نگاه دیگر و یک بعد دیگر که می نگریم اتفاقاً خیلی هم خالی هست! جامعه ای که می گوید مسلمانِ مؤمن متدینِ امام حسینی است که البته همه اینها اسم، لیبل و لقب است وگرنه اسم مان را از روی رفتارمان که انتخاب نکردند. مثلاً اگر اسم من حامد است، حتماً عابد و زاهد و حمد کننده زیاد که نیستم. این اسم است که ربطی به اخلاق و شخصیت و منش و رفتار من ندارد. بعضی ها می گویند اینها مسلمان، مؤمن و امام زمانی، محجبه یا هیأتی هستند.
اگر این اسم واقعاً رسم و این نام واقعاً مرام باشد که خیلی باید مراقبت کنیم. اساساً نام مسلمان و جامعه اسلامی به افراد جامعه ای که اسلامی نیستند، تعلق پیدا کرده است. ولی آیا واقعاً جامعه اسلامی است؟ خیر. آیا جامعه می تواند به سمت اسلام اهل بیتی سوق پیدا بکند؛ در همین جایی که فکر می کنیم اشباع است؟ بله. مثل وقتی که نوشابه را در لیوان می ریزید، اول کف زیادی دارد. خود نوشابه کم و کف زیاد هست.
بعد می بینیم لیوان خالی هست و آن کف روی لیوان است. شما گول لیوان پر را نخورید، بگویید اشباع است. چند دقیقه صبر کنید، ببینید از اسلام چه می بینید؟ کم یا متوسط. به این صدای بلند ما نمی شنویم. صدا خیلی بلند است؛ اما واقعاً رفتار و کردار خیلی بلند نمی بینیم. اما این خدعه شیطان نباشد.
ما می گوییم چون اهل ریا نیستیم، صدای خیلی بلند از ما نمی شنوید. این را صادقانه مرور کنیم. شیطان اینجا پیدا می شود. می گویند چادری ها اینطور هستند. حال ما یک لحظه خانم چادری دیدیم که غیبتی کرده است. اتفاقاً چادری ها تقوای گفتار هم دارند. همانطور که بی حجاب را هم نمی شود گفت شما همه بی حجاب ها اینطور هستید. اتفاقاً بی حجاب ها باحیا هم هستند. اما این شیطان است که برای ما یک چیز را به جای چیزی دیگر غالب می کند.
ضمن اینکه حتماً باید به این توجه کنیم که وقتی ما مبلغیم، در یک سیبلی قرار داریم که همه پیکان ها به سمت ما می آید. جامعه ما را به عنوان یک قهرمان و الگو می پذیرد. جامعه از یک قهرمان و الگو، حتی یک لغزش کوتاه را هم نمی پذیرد.
یک زمانی می گویید به من نگاه نکن که نماز می خوانم. تو به اسلام نگاه کن. خیر؛ چنین چیزی عقلی و منطقی نیست. این را ما می سازیم که اگر رفتارمان بد بود، به اسلام ربطی ندارد. حال آنکه اگر کسی مسلمان و مؤمن واقعی باشد، مگر گناه بزرگ غیبت از او سر می زند؟ نه؛ ممکن است لغزش پیش بیاید. مثلاً عصبانی شد و چیزی گفت. اینها را جامعه می پذیرد. اما رفتار و سنت شدن این رفتار را جامعه از ما نمی پذیرد. مثلاً یک خانم چادری محجبه، اگر همیشه اهل غیبت باشد، این نقض غرض می شود.
یک پسر هیأتی اگر به پدر و مادرش بدی بگوید، این سنت می شود. نباید اینطور باشد. پس این ما هستیم که این را به جامعه القاء می کنیم. ما باید رفتار و کردارمان را عوض کنیم و بعد زبان و گفتارمان مؤثر واقع می شود.
جامعه پذیرش دارد، البته با این روشی که تو داری کار می کنی، ممکن است پذیرش نداشته باشد. تبلیغ یعنی رساندن، شیوا رساندن، مؤثر بیان کردن. پس اگر جامعه ما، ظرفیت پذیرش تبلیغ دینی را ندارد، باید نگاهمان را عوض کنیم.
اگر مبلغیم، رفتارمان را عوض کنیم. اگر سخنران هستیم، لطفاً سخنمان را به گونه ای دیگر بیان کنیم. اگر مدافع و مبارز هستیم، باید ایثارگری را بیشتر یاد بگیریم و از خودگذشتگی را بیشتر سرلوحه اعمالمان قرار دهیم. باید با مردم، چه مؤمن و چه غیر مؤمن، با گذشت و اغماض بیشتری رفتار کنیم. همه اینها پل هستند و پازل هایی از یک تصویر بزرگ مبلغین و تبلیغ است. ما نمی توانیم سخنران باشیم، روی سن، تاک شو داشته باشیم. نمی توانیم جشن بگیریم و بعد بگوییم به جشن ما چه کاری دارید و ما اینگونه هستیم، اینطور نیست.
همه اینها به هم پیوسته است. همه اینها پالس هایی به محیط بیرونی ما می دهد. من نمی توانم هم بد باشم و هم مبلغ خوبی باشم. رفتارم، سکناتم، دست و پا و چشمم، فکرم، ذهنم، سخنم، استدلال و ایثارم، همه اینها من را به یک مبلغ تبدیل می کند. همه اینها به مردم و مخاطبین یک پالس را می رسانند. اینها تبلیغ میکنند و رسانه اند. اگر در دل شما چیزی بگذرد، به دل مخاطب می آید؟ آن سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
یک موج مخفی بین کارگزاران جشن و مراسمات و مخاطبین شان هست که به دلشان مینشیند.
بسیاری از برنامههای تلویزیونی را می بینید که به دلتان نمی نشیند، حال آنکه خیلی هم مذهبی صحبت میکند و حتی تصویرهای گوناگون از حرمهای مختلف نشان میدهد. اما گاهی یک عده جوان نازنین و رعنا در یک جایی یک صحبتی میکنند، کتابی معرفی می کنند، برای همه تأثیرگذار است. به خاطر اینکه او با تمام وجود خویش و موج مثبتی که در دلش دارد، با انرژی صحبت میکند و به دل مردم هم می نشیند.
پس همه اینها را در ذهن خودمان بپرورانیم که چگونه باید تبلیغ کرد.
باید آمار جامعه مان را کمتر از شیطان پرسید و بیشتر از شیطان به آن اعتراض کرد. به خاطر اینکه می گوید خیلی ها روزه خوار هستند. چون روزه دارها چیزی نمیخورند، ما نمی بینیم. فکر می کنیم، خیلی افراد روزه خوار هستند. خیلی افراد نماز نمی خوانند. اینطوری نیست. من نمی گویم، واقعیت آماری را دربیاوریم. مثلاً می گویند خیلی بی حجاب هست. خب، خانم های محجبه در خانه هستند و ما اصلاً آنها را نمی بینیم. پس ما در جامعه که راه می رویم، می بینیم اینقدر بی حجابی است.
پس همه شهر بی حجاب نیستند، همه کسانی که در شهر تردد می کنند، بی حجاب هستند. در حالی که خیلی از خانواده های محجبه در منزل هستند و از پوشیدگی، ستر، عفت، عفاف و حیا و وقارشان است که دیده نمی شوند. خانمی که خیلی وضعیت بد بی حجابی دارد و بیرون می آید، خیلی ها او را می بینند ولی یک نفر است. و افرادی که خیلی پوشیده و مرتب و منظم، باحیا و باوقار بیرون می آیند، اصلاً دیده نمی شوند. چون یا در خانه هستند یا کسی به آنها توجه نمی کند.
ما اگر نگرش، رفتار، منش و روش هایمان را تغییر دهیم، تبلیغ مان تغییر خواهد کرد.
در این جلسه، چند تا از زمینه و بسترهایی را که می خواستم کارگاههای دیگر را روی آن بنا کنم، مطرح کرده و ان شاءالله به امید خدا با همدیگر بتوانیم با انگیزه بیشتر و همت و غیرت بیشتر در این غدیر خم کار کنیم. غدیر جای خاموشی و فراموشی نیست. غدیر، جای این نیست که ما بگوییم امسال نمیرسیم، امکانات فراهم نیست. همه اینها راه حل دارد. این مسائل مهمی که می بینید، همه با فرمولهای خیلی ساده قابل حل است. فقط ما باید راهش را پیدا کنیم. جشن حتماً غذای مفصل و شیرینی و شکلات نیست. جشن واقعی وقتی است که ما اثرگذار باشیم.
جشن یعنی تأثیرگذاری. تأثیر، یک موقع قلبی و یک موقع ذهنی است. یک موقع قلبی و ذهنی است و یک موقع عملی است.
من با یک نفر صحبت میکنم، روسری خود را کمی جلوتر می کشد. او ممکن است چند دقیقه دیگر فرق کند. یا اصلاً روسری را بردارد. آیا آن تأثیری که ما میگذاریم، روی قلبش، روی ذهن و باورش است؟ اگر این تأثیر قلبی و باوری تبدیل به تأثیر عملی و تغییر رفتاری شود، خیلی عالی است. «الحمد لله رب العالمین». اللهم تقبل منا همین اندک و کم را. اما بعضی وقتها ما تبلیغ می کنیم، ذهن و باور طرف فرق میکند.
اما دیگر او را نمی بینیم که بدانیم چه تغییری کرد. می گوییم تأثیری نگذاشتیم. چرا؟ خب چه کردیم. آمدند یک سری شیرینی خوردند و رفتند. این کار شد؟ نه. ما تبلیغاتی که انجام می دهیم، تکیلفمان است و تربیت و تأثیر دست خدای متعال است. دست امام زمان علیه السلام است. پس شما فقط به تکلیفتان توجه کنید. آن را درست انجام بدهید. تبلیغ کار درستی است، اما همین کار درست را باید درست انجام بدهیم. هر کار درستی را اگر غلط انجام بدهید، کار درست نامفهوم میشود.
کار درست و درست انجام دادن کار، باید با همدیگر باشد تا خوب باشد و موفق شویم.
تبلیغ ما، وقتی که به عرصه ظهور می رسد، تأثیرش را نمی بینیم و شیطان به ما القاء می کند که تبلیغت هیچ تأثیری نداشت. حال آنکه به خانه می رود و می بینیم که اصلاً زمین تا آسمان تفاوت پیدا کرد، ولی من نتوانستم ببینم چند نفر را توانستم موفق کنم. پس باید با تمام وجود، با همه عشق و علاقه و همه امکاناتمان تبلیغ کنیم و تکلیفمان را درست انجام دهیم. ان شاءالله تأثیرگذار خواهد بود.
سروران و عزیزان من، خواهران و برادران من، نوکران امام زمان علیه السلام، روز به روز و لحظه به لحظه ما در عرصه تبلیغ و خدمتگزاری و مبارزه و دفاع از ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام باید پیشرفت کنیم. به پذیرش جامعه، اشباع بودن جامعه، به اینکه من امکاناتم چقدر است، توجه نکنید. ما باید اگر پارسال نقطه A بودیم، امسال نقطه B باشیم. وگرنه بازنده و شکست خوردهایم. مغبون و خسارت دیدهایم. هرجا پارسال در خدمتگزاری بودید، امسال باید بالاتر باشید.
امسال خالصانه، عاشقانه، آگاهانه، مردانه، جانانه تر و با قدرتمندی بیشتری باید وارد عرصه شویم. یک وقت خدای نکرده نکند کمبود امکاناتمان ما را از کار بیندازد یا افت درجات معنوی، رتبه ما را کمی پایین تر بیاورد. ما باید با هر امکاناتی که داریم و در هر جایی که هستیم، بهترین و بالاترین باشیم و می توانیم باشیم.
ختم کلام امشب، ماجرای حضرت قاسم علیه السلام فدایشان شوم، این جوان نازنین و دوست داشتنی باشد. چقدر دلم می سوزد و آتش می گیرم از مظلومیت حضرت قاسم علیه السلام. چون پدر نداشت، پدرش امام مجتبی علیه السلام شهید شده بودند. همیشه پیش امام حسین علیه السلام بزرگ شده بود. برای همین وقتی از امام حسین علیه السلام خواست اجازه میدان بگیرد، امام حسین علیه السلام گفتند: نه. خب، این ترحم است دیگر. به یتیم زیاد ترحم می کنند. ایشان فکر میکرد حتماً یک چیزی کم دارم که نمی گذارند بروم.
خیلی دردناک و سوزناک است. اصلاً نمی خواهم وارد شوم. فقط می خواهم توجه تان را به یک قسمت از زندگی حضرت قاسم علیه السلام جلب کنم. خدا وکیلی حضرت قاسم علیه السلام، چه امکاناتی داشت. وقتی می خواست به میدان دفاع از امام زمانش برود، زره اندازه او نبود. کفش جنگی نداشت. می گویند بندش هم پاره شده بود. خیلی شمشیر برانی هم نداشت. وقتی به میدان می رفت، شمشیر روی زمین کشیده میشد. قاسم با چه امکاناتی به میدان نصرت امام زمانش رفت؟
با همانی که داشت. همان لباس دشداشه سفید عربی، شمشیر بلندی که شاید نمی توانست بلند کند، بدون سپر و زره، با کفشی که بندش پاره بود اما محکم و با همه وجودش به میدان رفت. بچه ها در هر لباسی، با هر امکاناتی، با شمشیر بلندِ بزرگِ سنگین ولی با تمام وجود به میدان نصرت امام زمانتان بروید.
اگر در لباس فقرید، با لباس فقرتان؛ اگر در لباس غنایید، با لباس غنی بودنتان؛ با لباس معلمی، با لباس کارگری، مهندسی، دکتری، مادری، پدری؛ با هر لباسی و در هر لباسی که هستید به میدان نصرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بروید. فکر نکنید حالا که من امکانات ندارم، خدا نداده. اتفاقاً خیلی چیزها به ما داده. ایمان، باور، نماز، چشم، پا، دست. حالا، بالا و پایین. پول مهم نیست. اهل بیت علیهم السلام ما آنقدر کریمند که می رسد. پنل تان را جوری بچینید که بتوانید با همین امکاناتتان بجنگید؛ مثل قاسم علیه السلام.
قاسم جان! فدایت شوم، قربان شکل ماهت شوم، خاک پایت توتیای دیدگان ما. ما می خواهیم مثل تو به میدان برویم. هیچی نداریم اما می خواهیم به میدان برویم. ما به قاسم بن الحسن علیه السلام که بر خودش و پدرش و پدربزرگش سلام و درود ما باد، اقتدا کردیم. می خواهیم با تمام وجود و با دل مان به میدان برویم. یا صاحب الزمان علیه السلام! هرچه که داریم برایت در وسط گذاشتیم تا برویم از غدیر و امیرالمؤمنین علیه السلام سخن بگوییم، به بهترین شکل «فلیبلغ الحاضر الغائب». به هرکس که غایب بود، برسانیم و ابلاغ کنیم. تبلیغ یعنی رساندن نه فقط گفتن.
مثل همیشه با تمام وجود در خدمتتان هستم برای مشاوره و صحبت و گفت وگو راجع به برنامه ها و طرح هایتان.
التماس دعا
خدانگهدار
دیدگاهتان را بنویسید