کارگاه آموزشی شماره ۱۶۲ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نهم

صوت کامل بخش اول
بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
وَ بِه نَستَعین إِنَّهُ خَیرُ ناصِرٍ وَ مُعین
اَلحَمدُلِلهِ الَّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِکینَ بِوِلایَهِ اَمیرِ المُؤمِنین وَ الاَئِمَهِ المَعصومین عَلَیهِمُ السَّلام
اَلحَمدُلِلهِ الُّذی هَدانا لِهذا وَ اَللّهُمَّ وَ اَنطِقنی بِالهُدی وَ اَلهِمنِی التَّقوی
– اهداف غدیر چه بود؟
– برای چه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را معرفی کرد؟
– آثار این بحث از غدیر چه هست؟
– پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه اهدافی را داشت؟
لابه لایش عرض کنم. نشستم فکر کردم. ایشان بیست تا هدف را دنبال می کردند. بیش از اینها اهدافی داشتند.
– پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چه گفت؟ چه کرد؟
– این نسل چه می گوید؟
– حقیقت ولایت چیست؟
– چه ضرورتی هست؟
– آیا ضرورتی هست بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی معصوم معرفی شود؟ شاهد این چیست؟
وظیفه دارید عزیزان من. این را می گویم چون که دیدگاه های را دیده ام. با افراد مختلفی سر و کار داشته ام. بعضی از خودی ها، به اسم خودی به اسم شیعه متأسفانه می بینم و می شنوم که درصدد کتمان غدیرند. درصدد حذف این پوئن مثبت شیعه و کیان شیعه و روح شیعه هستند تا خط قرمز شیعه را بگیرند. ما خط قرمزهای را داریم و تا پای جان برای این خط قرمزها ایستاده ایم. اما باید اینها را تحلیل کنیم. چرا اینها خط قرمز ما هستند؟ باید توضیح دهید. اگر توضیح ندهید، او حرفش حاکم می شود. چطور همینطور سفت و سخت در رابطه با عاشورا و قیام اَبی عبد الله الحسین علیه الصلاه و السلام با اقامه عزاداری سفت ایستادیم که مبادا این را از ما بگیرند.
اگر مراسم غدیر را هم کم و کم رنگش کنیم، با تشکیکات بیرونی ها یک طرف، اهل تسنن یک طرف دیگر. متأسفانه از بعضی از خودی ها نیز یک چیزهای ما می شنویم که واقعا ناراحت کننده است. خوف من از این طرف بیشتر است تا از آن طرف بیرون. ما درصدد ایجاد تفرقه نیستیم. این مرز را خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، این مرز را خود خدا با آیاتی قرار داده است. من در یک جلسه ای که از طیف های مختلفی بودند، صحبت می کردم. به من با حالت پرخاش گفتند: آقا اینجا کیا هستن. کیا هستن. گفتم: حالا هرکه. من حرفم را می زنم. اشکالی باشد، ما در خدمت هستیم. گفتم: خب شما نگاه کنید که در روز غدیر این خط قرمز را خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبیین کرد. خط قرمزها، حد و حدودها. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می دانستند که بعد از ایشان سر این مسئله غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اختلاف می شود. باز گفتتند. پس صرف این که اگر یک چیزی بگوییم، شاید اختلاف بشود و یکی ناراحت شود، نمی شود ما کتمان کنیم.
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
(بقره/١۵٩)
اگر ما حقایق قرآنی را (مانند ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام که به اعتراف همه، آیه ولایت و … ریشه در قرآن دارد) کتمان کنیم، مورد لعن خداوند خواهیم بود.
ما می بینیم مصاحبه آن آقا که می گوید: «البحث عن الغدیر، بحث العقیم». بحث از غدیر بی فایده و بی ثمر است. شما چرا دیگه این حرف را می زنید؟ خب وقتی که انسان خیلی خود باخته شود، هویت خودش را هم حاضر است از دست بدهد که فانی بشود در چیزی که طرف یک اهدافی را به دنبال دارد و می خواهد به او برسد. خب بابا بیاید درس بخوانید، تحلیل کنید تا ببینید سر این مسئله و پای این مسئله چه خون ها داده شده برای این خط مرز از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم. خود ایشان چه خون دلها خوردند برای تثبیت این مسئله. امیرالمؤمنین علیه السلام سرِ همین مسئله چه کردند؟ فاطمه زهرا سلام الله علیها جانش را فدای ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام کرد. خون جگرهای خوردند. اهل بیت علیهم السلام نیز همینطور. علمای اسلام. مرحوم علامه امینی، شهداء الفضیله نوشتند. صد و پنجاه نفر از علمای شیعه که توسط مخالفین کشته شدند. سر چه چیزی کشته شدند؟ اگر اینها هم دم بر نمی آوردند و راضی بودند به مخالفان، کاری به کار آنها نداشتند. آنها برای چه کشته شدند؟ چرا شهیدین سرهایشان بریده شد؟ توسط چه کسی بریده شد؟ ما عرض کردیم که نمی خواهیم تحریک کنیم اما میخواهیم بگوییم این خط قرمزها را تبیین کنیم و بگوییم حق با کیست!
وحدت بر محور امام معصوم علیه السلام. ما معتقد به وحدت هستیم به ادله ای که برایتان عرض خواهم کرد. طرح دراز مدت اهل بیت علیهم السلام، قرآن و سنت بر وحدت و اتحاد بر محور امام معصوم علیه السلام است. این طرح درازمدت که خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم داعی وحدت است، وحدت بر محور امامِ به حق. این طرح را خود اهل بیت علیهم السلام داده اند.
خب این مقدمه خطابی تا این که مقداری آقایان شورشان در این مسائل بیشتر شود و با انگیزه بیشتری وارد شوند.
خدا شاهد است من خیلی جاها و خیلی شهرها رفته ام. این چند روزه عرض کردم شاید پنج، شش شهر دعوت داشتم. حالا جای دیگر نرفتم. چون اصرار داشتند اینجا آمدم. اما شوری که در این جلسه از شما می بینم، خدا شاهد است، انگیزه و روحیه می گیرم. این جلسات را که به اسم آقا امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام برگزار می شود، غنیمت بشمارید.
من یک فهرستی را از بحث هایی که ان شاءالله می خواهیم امروز و فردا با شما داشته باشم، تهیه کردم. ان شاءالله سلسله بحث های علمی خدمتتان عرض می کنم.
جلسه اول را تحت این عنوان ان شاءالله خواهم داشت:
۱) اهداف غدیر چه بود؟
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از این غدیر و قصه غدیر چه اهدافی را دنبال می کرد؟ حالا اهدافی که در ذهن ما می آید، اگر بعضی از آقایان چیزی به ذهنشان می رسد، بفرمایند ما استفاده کنیم. درضمن اشاره ای هم به آثار بحث غدیر ان شاءالله خواهیم داشت. برای هر قسمت از اهداف ایشان شواهدی برایتان خواهم آورد.
۲) معنای حدیث غدیر و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام چیست؟
در بحث دوم یک رویکرد جدیدی را خواهم داشت. من این کلیات بحث را عرض می کنم که به بعضی از آقایان سرنخ بدهیم تا اگر برایشان یک چیز نو باشد، پیگیری کنند. این بحث ها ممکن است به نتایج خوبی برسند. می خواهم یک رویکرد جدیدی را از غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام داشته باشیم. در این که معنای حدیث غدیر و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام چیست. دیدگاه ها مطرح شده. علامه امینی رضوان الله تعالی علیه دارد. دیگران نیز بحث هایی دارند. ما از یک بُعد جدیدی می خواهیم وارد شویم که با ارشاد و راهنمای استادمان حفظه الله تعالی به ما گفتند. ما گفتیم که اگر می خواهید معنای «فَعَلی مولاه» مشخص شود، باید قبل از آن «من کنت مولاه» را معنا کنیم.
بیایم زوایای ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بررسی کنیم. شئونات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه بوده؟ کلش برای امیرالمؤمنین علیه السلام هست، همین. شئونات چه بود؟ «إلّا إنّه لا نبی بعدی». فقط وحی نبوت قطع شد. گرچه نمی گوید: «لا نبوت بعدی». می گوید: «لا نبی». قرار نیست نبی باشد. اگر قرار بود نبی باشد، امیرالمؤمنین علیه السلام قابلیتش را به دلیل «انفسنا وانفسکم» داشته.
شئونات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه بود؟
ویژگی های ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه بود؟ بحث بسیار بحث زیبایی است. معرکه آرا. حالا اگر بخواهی علمی وارد شوی، بروز و جهانی کنی این بحث غدیر را، حالا فقط یک اشاره ای می کنم که جای این بحث مطرح است. در مراکز علمی حتی الازهر مصر این بحث مطرح شد. درباره شئونات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم.
آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم حکومت داشت؟ حاکم بود؟ اختلاف الان است. پنج نظریه وجود دارد.
«من کنت مولاهُ» آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ولایت سیاسی داشت؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ولایت به معنای مرضیه علمی داشت. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ولایت و یکی از شئونات ولای او، ولایت اجتماعی داشت. شئونات اجتماعی داشت. شئونات تربیتی داشت. شئونات دینی داشت. یکی یکی از آیات قرآن می توانید قشنگ دربیاورید. بریم ریشه یابی کنیم این افق جدید را. عزیزان من این خیلی بحث قشنگی خواهد بود.
در همین مسئله که
– آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شئون سیاسی داشته است؟
– پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چه کرد؟ اصلا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در این بیست و سه سال چه کرد؟
– آیا حکومتی تشکیل داد یا فقط منذر بود؟ بیم دهنده و بشارت دهنده بود؟
– آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یک خطیب بود؟ آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط یک مصلح بود؟
– جایگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در این بیست و سه سال چه بود؟
الان شخصی است به نام علی عبدالرازق کتابی نوشته در مصر که کل جهان اسلام به حرکت درآمد. حتی مراکز وهابی ها. به نام «نظام سیاسی در اسلام» «الاسلام و الاصول الحکم». ایشان ثابت کرد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اصلا حکومت تشکیل نداد. اصلا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم حاکم نبود. خب اگر این ثابت نشود، این ولایت پس چیست؟ حدیث غدیر چه می خواهد بگوید؟ «من کنت مولاه» این ولایت مثل ولایت «المؤمنونَ والمؤمنات بَعضُهم اولیاء بعضٍ» است؟ خب مؤمنین نسبت به هم ولایت دارند. «یامرون بالمعروف» در حد امر به معروف! آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آمر به معروف و ناهی از منکر بود؟ حکومتی تشکیل داد یا مصلح بود؟ خطیب یا موعظه گر بود؟ برای چه آمد؟ به چه دلیل حاکم بود؟ اگر ما می خواهیم «فهذا علی مولاه» را به عنوان حاکم و خلیفه پیغمبر ثابت کنیم، خب خلیفه جانشین او در چه؟ در تمام ویژگی هایش.
پس اول به نظر من جا دارد کار مفصل انجام بدهیم در ویژگی های پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم. «من کنت مولاه» تمام شئونات را پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مرتفع کرد. دیگر جایی باقی نمی ماند که مخالفین بگویند: «من کنت مولاه» فقط دوستی است. درست است شأن صدور این حدیث را که اینها اشتباه هم می کنند، می زنند به دوستی به خاطر قصه یمن را که حالا چیزی به نام شبهه یمن که ان شاءالله باز خواهیم کرد. اما همان هم به نظر ما دلالت بر ولایت و حاکمیت و سلطه امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سلطه داشت؟ این سلطه چیست؟ حد ولایتش چیست؟
لذا هرچه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ثابت کنید؛ برای امیرالمؤنین علیه السلام هم هست. این را می خواهیم بگوییم و حدیث غدیر این را می گوید که تمام شئونات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بر امیر المؤمنین علیه السلام است. بله استثنا است «إلّا إنّه لا نبیّ بعدی» خاتم النبیین است. اینجا دارد بحث شود، باز شود و دیدگاه ها مطرح شود.
عرض کردم اشکالاتی که علی عبدالرازق، نویسنده مصری دارد که نفی حکومت از رسول خدا کرد. این تحلیل شود که آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سلطه نداشت؟ حکومت تشکیل نداد؟ چرا؟ به چه دلیل؟ اینها تبیین شود هرچه که ثابت کردید برنده اید. این بحث دوم.
۳) رابطه غدیر با مرجعیت علمی امیرالمؤمنین علیه السلام
به چه دلیل ما می توانیم از قرآن ثابت کنیم مرجعیت علمی؟ حالا عده ای از آقایان می گویند بحث. حالا اسم هم نمی آورم. فقط طرح نظر است. ما کاری به شخص نداریم. به فکر کار داریم. نقد فکر می کنیم. آزادی فکر و اندیشه است. نقد کنیم «لکم دینکم ولی الدین». «لکم فکرکم ولنا فکرنا». هرکسی در این میدان گوی مسابقه فکرش غالب شد، ما عرضه می کنیم «فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» دیگران بهتر بشناسند. مردم عاقل و فهیمند. ما متاعمان را عرضه می کنیم، دیگران هم عرضه کنند ببینیم چه می شود. اینها می گویند آقا بحث از غدیر و حکومت بی فایده است. بر مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام بحث کنیم. یعنی دین را می توانی از آنها بگیری. به چه حدی اش را می گویند کاش این را به عنوان تَعیُن قبول می کردند. ببینید عزیزان من؛ اینها را که عرض می کنم، برای تحریک شماست به این که در این مسائل کار کنید و تحقیق کنید تا هویت ما، هویت شیعه را از ما نگیرند. یک هویت سطحی از شیعه معرفی نشود. شیعه روح و مبنا دارد. پایه و ریشه دارد.
من شاید این جمله را یک بار دیگر گفته ام. اینها را خدا شاهد است برای این می گویم که حجت را به شما «بلغ ما انزل الیک من ربک» تمام کردم.
ما در همین داخل خیلی فکرها و اندیشه ها را دیده ایم. شخصی آمد. قصه مفصلی دارد. البته یک بار گفته ام اما تکه ای از حرفش را عرض می کنم. شخصی از گابن آمده بود. آدم فاضلی بود. گفت من یک دوره ای در کنیا دیده ام. سنی بود، بعد رفته بود به عربستان. یک دوره ای در عربستان دیدم. آمده بود اینجا، یک دوره شش ماهه برایش اینجا گذاشته بودند با سی نفر. اول آمده بود پرشور و تند. سر کلاس تند به شیعه حمله می کرد. ما گفتیم بگذار هرچه می خواهد از شیعه در دلش هست، بریزد بیرون. ما هم جوابش را می دهیم. حالا قصه ای دارد که بماند. آنها را به مشهد بردند و به برکت آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام متحول شد و برگشت. حالا نمی خواهم قصه اینها را عرض کنم که ثبت هم شد. این جمله را می گفت برای ما که برای من حجت است. رفیقمان می گفت من ایشان را سوار بر ماشین کردم که او را مطار (فرودگاه) ببرم که به کشور خودش برود. یک جمله ای را ذکر کرد. عزیزان من خوب گوش کنید. ببینید عزیزان من این یک کسی است که سنی بوده، بعد وهابی شده و وقتی که از مشهد برگشت، دیدم که نه حالش اصلا فرق می کند. شاید خیلی ها این را نشنیده باشند. می گویم قصه اش را. خودش نقل می کند. ثبت هم شده. در مجله ای که در رابطه با همین اشخاص است، در آن جا آمده. به نام مجله آفاق. در اینترنت هم هست.
میگوید: «مرا بردند. وقتی وارد مشهد شدیم، اول که ما وارد شدیم (حالا این سنی وهابی بوده)، گفت بیا برویم زیارت آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام. ما هم آمدیم، گفتیم ببینیم چه چیزی نشان میدهند. گفت: آمد من را برد بالای سر، یک ساعت من را نگه داشت. آن راهنما شروع کرد زیارت نامه خواندن. او می خواند و ما هم می خواندیم. خودش تعریف می کند که یک مرتبه دیدم عظمت این آقا دل من را گرفت و دل من را به طرف خود برد، بی اختیار. گفت همانطور یک ساعت ایستاده بودم، زیارت نامه خواندم و برگشتم هتل. شب بود، خسته بودم. خوابیدم. نصف های شب سر و صدای بچه ها در هتل مرا از خواب بیدار کرد. نگاه کردم، دیدم یک ساعت و نیم قبل از اذان است. گفتم یک نمازی بخوانم. قرآنی بخوانم. یک چند تا نماز و قرآن خواندم. گفتم خدایا این را هدیه می کنم به این آقا. اگر آن چه که شیعه درباره این آقا می گوید، درست است، یک چیزی نشانم بده. من حرف نمی خواهم. نشانم بده. نمازم صبحم را خواندم و خوابیدم. در عالم رویا خواب دیدم آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام با چهار نفر، دو نفر این طرفش و دو نفر آن طرف وارد اتاقم شدند. آمدند. من نشستم. آقا نشستند. بعد از سلام و احوالپرسی آقا دست دراز کردند. دست مبارکشان را به طرف من دراز کردند. (تعبیرش این است) من هم دست نا قابلم را در دست آقا گذاشتم. تکان دادیم. از خواب پریدم. دیدم حالم منقلب است. حالم دگرگون است. از خود بی خود هستم. و همان موقع این چیزی که در عالم رویا دیدم، من را کشاند به طرف تشیع.»
حالا این جمله را می خواستم عرض کنم. ایشان وقتی که بر میگشت، در راه گفت: این خبر من را به شیعیان و علمای شیعه برسانید. با این که شیعه در مبانی و اصولش قوی است، خیلی ها این را از بیرون می گویند. ما در داخل دریایم و متوجه نیستیم. ماهی که در دریاست احساس ماء طیبه را نمی کند. اما وقتی بیرون دریا افتاد، قدر آب را می داند. ما میراث بسیار ارزشمندی از اهل بیت علیهم السلام داریم. هر علمی در میراث اهل بیت علیهم السلام است. با اینکه امیرالمومنین علیه السلام ۳۰ سالی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند، تحت الشعاع ایشان بودند. ۲۵ سال خانه نشینش کردند. یک مقدار از میراثش که باقی مانده، چه کرده؟! الان موسوعه ای چاپ شده. ۳۰ جلد از کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام. ما چه کردیم؟ چه قدر آشنایم؟ بیایم خودباخته نشویم و این کلمات را عرضه کنیم.
حرف این آقا این است که من معتقدم شیعه در مبانی اش قوی است و فقط ناراحتی ام این است که شیعه نتواند حرف و منطقش را درست به جهان برساند. این وظیفه ما و شما علماست. من شاگرد و پابوس و دست بوس همه شما هستم.
رفیقی داشتیم که اصالتا اهل آمریکا بود و سیاه پوست. چند سالی پیش ما درس خواند و برگشت. خیلی حالات نفسانی خوشی داشت. یک دوره معالم برایش خواندم (دست کم ۲۰ سال پیش). در سه ماه تعطیلی تک نفر می آمد و یک دوره معالم برایش خواندم. خودش نقل کرد: من از مسیحیان یک منطقه ای از نیویورک هستم. تحقیق کردم و فهمیدم سابقه ما مسلمان بودن است. با خود گفتم چه شد که مسیحی شدیم؟ تحقیق کردم و از منطقه مان وارد نیویورک شدم و به مؤسسات اسلامی رفتم و وارد مؤسسه ای اسلامی متعلق به اهل تسنن شدم. گفتم کتاب به من بدهید که ببینم اسلام چه می گوید؟ عقایدش چیست؟ مبانی اش چیست؟ گفت بعد از این که خواندم، قانع نشدم که من را از مسیحیت به اسلام برگرداند. گفتم بپرسم که آیا در اسلام، مثل مسیحیت مذاهب مختلف وجود دارد؟ گفتند: بله. اسم بردند که یکی از مذاهب شیعه است. به یکی از مؤسساتش رفتم و کتاب گرفتم در باب عقاید شیعه و دیدم این می تواند من را قانع کند و روح مرا آرام کند و تجلی دهد. به قم آمد و چند سال آنجا درس خواند.
اینها سندهای زنده است. یکی دیگر هم به یادم افتاد که عرض کنم. اول بحث گفتم که یک مقدار با چاشنی احساسی باشد تا برخی از آقایان که از بیرون آمده اند، انگیزه شان بالاتر برود.
طلبه ای بود که اسمش را یادم رفته. الان دکترایش را گرفته و سخنران بسیار قهاری است. سنی بود و می گفت: من سنی بودم و در عربستان درس خواندم. به کلاس من آمد و یک دوره برایش اصول خواندم. بسیار خوش ذهن بود. اصول را که درس می دادم، کلش را فردا در کلاس از حفظ تقریر می کرد. گفتم چطور شد شما یک دفعه متحول شدید؟ گفت: «آنجا که بودم، احدی جرأت نداشت یک رادیویی که متعلق به شیعه و مال ایران است را در حوزه هایشان گوش دهد که مبادا یک چیزی از شیعه به گوششان بخورد و من برعکس حساس شدم. وقتی به کشورمان برگشتیم، رفتم سفارت جمهوری اسلامی ایران از رایزنی آنجا کتاب های شیعه را خواستم تا ببینم شیعه چه می گوید. چند تا کتاب دادند. دیدم عجب! این چیزی که ما را حساس کرده، واقعا جای تأمل دارد. برای تکمیل تحقیقاتم به ایران آمدم و به حوزه علمیه قم و جامعه المصطفی. یک سؤال از او پرسیدم. گفتم: وضعیت مالی شما الان چطور است؟ اون موقع می گفت برجی چه قدر که با آن خرجمان تامین نمی شود. گفتم در عربستان بودی چه قدر می گرفتید؟ گفت برجی ۲۰۰ دلار آن موقع. قصه مربوط به ده پانزده، بیست سال پیش است. گفتم اینجا چقدر می گیری؟ گفت بیست تومان. اینجا برجی بیست تومان و در آنجا برجی ۲۰۰ دلار. وقتی هم که ما برگردیم، هم شغل، هم محل زندگی، هم خرجمان، هم خرج زن و بچه تأمین است اما اینجا نه. با همه چیز می سازم. پرسیدم فرق حال الان با سابقت چه هست؟ گفت: الان به اطمینان قلبی رسیدم. دلم آرام است. آن موقع این حالت را نداشتم و این حالت را به آن حالت قبلم، گرچه از لحاظ مادی مشکل دارم ولی مقدم می دارم.»
گوش دادید عزیزان من؟ ممکن است به لحاظ مادی وضعیت مان محدود باشد اما به تعبیر یکی از بزرگان، حق در مشت ما است. «علی مع الحق والحق مع علی» ما برحق هستیم. چون پیرو و مطیع صاحب حق هستیم.
بگذریم ابن حجر که می گوید: شیعه علی علیه السلام ما هستیم، اشتباه می کند. تو لغت را نشناختی. در «السوائق المحرقه» می گوید: شیعه معتدل ما هستیم. نه غلات و نه نواصب. ما حد وسط هستیم. تو حد وسطی؟ اصلا شیعه یعنی چه؟ می گوید: روایاتی که در مدح شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام است را ما قبول داریم. میگوید: شیعه یعنی محب. کجا شیعه یعنی محب؟ شیعه یعنی پیرو. کجا پیرو هستید؟ شما چه حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کردید؟ در تعارض مسائل کجا امیرالمؤمنین علیه السلام را پیگیری کردید؟ شما همین قصه غسل الأرجل، أو مسح، پا را بشوییم یا مسح کنیم؟ روایات خلیفه سوم را مقدم میدارید. عثمان ابن عفوان را مقدم می دارید بر امیرالمؤمنین علیه السلام. روایات امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه والسلام می فرماید پا باید مسح شود اما چی؟ او می گوید: پا باید شسته شود. روایت او را مقدم می دارند. این چه پیروی از امیرالمؤمنین علیه السلام است. کجا و چند تا روایت از او نقل کردید؟ در صحیح بخاری چند تا روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده؟ امیرالمؤمنین علیه السلام که ۳۰ سال با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هست. می گوید: بله آقا امیرالمؤمنین علیه السلام قلیل الروایه است. امیرالمؤمنین علیه السلام قلیل الروایه است؟ یا شما درب خانه او را بستید؟ به عدد ده تا کمتر یا بیشتر روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
در باب فضائل هم که صحیح بخاری را چند بار تدریس کردم که ببینم آقا چه می خواهد بگوید. یک مقایسه ای کنیم بین صحیح بخاری و کافی. زمین تا آسمان فرق می کند. «کلامکُم نور و اَمرُکم رُشد». ولی عزیزانِ من باید اینها را آورد در میدان. ثابت کنی برایش، مقایسه کنید. ما در یک جلسه یک ترم بحث داشتیم؛ توحید از منظر اهل بیت علیهم السلام، از منظر امیرالمؤمنین علیه السلام با توحید در صحیح بخاری. بیاید مقایسه کنیم. همین کافیست. «تعرف الظلم بالنور، تعرف الاشیاء به اضدادها» درست است. مطاع خودت را بگو. گاهی در کنارش وقتی مطاع دیگر را مثل قصه، اشعاری که در عصر جاهلیت سروده می شد و معلقاتی که آویزان می شد به کعبه، وقتی که آیات قرآن آمده:
«وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»
این آیه که نازل شد، سی تا به قول تفتازانی از محسنات بدیعی در این آیه آمده. از خجالت شان معلقات شان را شبانه جمع کردند. اشعارشان را با این که اشعاری مثل قیس:
قِفا نَبکِ من ذکری حبیبٍ وَمَنزلِ بسِقطِ اللِّوی بَینَ الدَّخولِ فَحَوْمَلِ
اشعار چی؟ آیات قرآن که آمد جمع کردند. ما این را ثابت کنیم. کلامکم نور، این نورانیت کلام اهل بیت علیهم السلام را در تمام زوایا بیاییم اثبات کنیم. عزیزان من! ما مسئولیم.
چرا کلامکم نور؟ این را هم عرض کنم عرضم تمام.
«کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی وَ فِعلِکَم الخَیر وَ عَادَتِکُم الاِحسان وَ سَجیَّتِکُمُ الکَرَم»
«اِن ذُکِرَ الخَیرِ کُنتُم اَوَّلَهُ وَ اَصلَهُ وَ فَرعَهُ وَ مَعدِنَهُ وَ مَاوَاهُ وَ مُنتَهاه.»
اول و آخر شماید «بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»
چرا کلامکم نور؟ خدا می فرماید: «اللهُ نورُ السَّماواتِ وَ الارضِ». الله نور آسمآنها و زمین است.
این نور چیست؟ حقیقت وجود آسمانها، ایجاد کننده آسمانهاست. وجود عالم نور است. نور وجود و تشبیه به نور است. «ظاهر بالذات و مظهر للغیر». درست شد؟ حقیقت نور غیر از نور ساطع نمی شود. «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً».
قرآن نور است. چرا؟ چون از منبع الله، نور السموات و الارض، نور هدایت مطلقه است. درسته؟
«یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ»
این نور هدایت کجاست؟ «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ». می گویند: چرا گنبد و بارگاه درست می کنید؟ این خداوند متعال نور هدایتش را گذاشته «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ». یک عده ای از اولیاء خدا بیایند در کنار این قبور اولیاء خدا زیر این سقف بنشینند. «یُسَبّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ» بیایند آنجا نماز بخوانند و ذکر بگویند. سکوی پرتاب است. کنار خانه اهل بیت علیم السلام و کنار قبور ایشان سکوی پرواز است. همانطور که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم که می خواهد اوج بگیرد و به معراج رود «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ» از آنجا آمد تا مسجدالاقصی نماز خواند. در کنار بیت الحم و … بعد رفت به آسمانها. «شرف المکان بالمکین» اینها شرف دارد، اوج است.
پس قرآن نور است. «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً». این نور هدایت قرآن «فی بیوت …» است.
این بیوت کجاست؟ قرآن می گوید: «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». مَسح نمی کند حقیقت نوری الا المطهرون.
مطهرون چه کسانی هستند؟ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».
اللهم صل علی محمد و آل محمد
پس اینها مطهر هستند. پس حقیقت قرآن را مسح کردند. حقیقت قرآن نور است. پس کلامکم نور و کلامکم رشد. یک صلوات دیگری بفرستید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
صوت کامل بخش دوم
وَ بِهِ نَستَعین، اِنَّهُ خَیرُ ناصِر وَ مُعین وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمّد وَ آلِهِ الطّاهِرین وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین مِنَ الآن اِلی قیامِ یَومِ الدّین
الهی اَنطِقنی بِالهُدی وَ الهِمنِی التّقوی
سلسله بحثهایی که خدمتتان خواهیم داشت؛
عنوان اولین بحث: اهداف غدیر و آثار بحث از آن
این اولین بحثی است که برای شما عرض میکنم و بعد وارد بحث و توضیحی که دادم؛ نگرشی نو به غدیر و تحلیل جایگاه و ویژگی ها و شئونات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می شویم و ان شاءالله تعالی پروژه ای را به طور گسترده که جلسه سال گذشته در اواخر جلسه شروع کردیم اما خیلی از آقایان تشریف نداشتند، بحثی را شروع کردیم تحت عنوان غدیر و وصایت؛ رابطه حدیث غدیر، و غدیر و ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام.
به لطف خدا پروژه ای را یکی از اساتید برای ما تعریف کرد که راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام دنبال کنید. این قصه شاید برای ۱۰ یا ۱۵ سال پیش باشد. برای ما تعریف کردند که یک کاری مانند الغدیر حول احادیث وصایت انجام بگیرد. می دانید در رابطه با وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام، کار پروژه ای موسوعه وار انجام نشده. به ما گفتند که ما ناظر هستیم و نظارت میکنیم کار شما را، پیگیری کنید و ما ابتدا چند نفر شدیم و آنها پراکنده شدند و هرکدام جایی رفتند. یکی مشهد، یکی بوشهر و … تنهایی این پروژه را به لطف خدا و با توسل به آقا امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام دنبال کردیم. یک پروژه کلانی فقط بر محور وصایت. مفهوم شناسی وصایت خودش یک جلد شد، مفهوم وصایت. وصایت در احادیث شیعه. وصایت در احادیث شیعه را دو قسمت کردیم: وصایت عامه و وصایت خاصه. که جلسه پیش، یک جلسه گویا سال گذشته در رابطه با ویژگی های اوصیاء در باب وصایت عامه از روایات شیعه مفصل برای شما گفتیم. اینها را کل احادیث وصایت که شاید بتوانیم بگوییم هزار حدیث شود ان شاءالله. وقتی ورود پیدا کردم، برای شما کمی توضیح خواهم داد که جایگاه طرح این بحث چیست؟ بحث از وصایت که روایات ما خیلی روی آن سرمایه گذاری کرده اند و متأسفانه کمتر مطرح می شود که وصایت یعنی چه؟
سه نظریه وجود دارد. چه تحریفاتی شد برای تصرف در این مفهوم. پس بخش دوم در رابطه با وصایت در روایات اهل بیت علیهم السلام، روایات شیعه آن هم در دو قسمت وصایت عامه و وصایت خاصه یعنی وصایت اهل بیت علیهم السلام، وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام و وصایت به طور کلی، مباحث کلی وصایت، ویژگی های اوصیا چیست؟ اوصیای انبیاء چه بودند؟ در هر زمانی هر پیغمبری وصی داشته. ویژگی های وصایت چیست؟ ویژگی های وصی چیست بصورت کلی؟ و بعد بحث مصداقی. عرض کردم این خودش شاید دو جلد از این کتاب ما درآمد. مجموعه روایات اهل بیت علیهم السلام را دسته بندی کردیم. بحث تاریخی وصایت این که هر پیغمبری وصی داشته از حضرت آدم تا خاتم چه کسانی هستند؟ اوصیای این پیامبران چه کسانی بودند؟ این خودش بحث تحلیلی دارد.
بحث وصایت در قرآن، آیاتی که مربوط به وصایت است. آیات تأویلی بر وصایت. من عرض کردم کل بحارالانوار را در این قسمت. مروری که داشتیم در ماه ها، صدها آیه را سوره بقره و حمد تا النّاس که تأویل شده به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام از (می توانست یک کتابی تألیف شود). بحث تأویل چیست؟ معنای آیات تأویلی چیست؟ جایگاه آیات تأویلی چیست که بعضی افراد قبول نمیکنند؟ یک دیدگاهی است که حالا ان شاءالله بعد میگوییم. آیاتی که صدها آیه تأویل شده است به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام، نه تأویل ولایت، وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. کل روایاتی که در آن تعبیر وصایت آمده، جمع آوری کردیم. این هم یک پروژه.
دیگر وصایت در احادیث اهل سنّت. یک چیزی که برای ما خیلی جای تعجب بود، این که عزیزان من می طلبد که به مناسبت در ایام غدیر، جایگاه این بحث باز شود و شکوفا شود و بتوانیم حق آن را تا اندازه ای ادا کنیم. این است که اهل سنّت حدیث غدیر را نقل کردند. منکر حدیث غدیر نشدند، آورده اند، خودشان کتاب ها نوشته اند. طُرُق حدیث مَن کُنتُ مُولاه نوشتند. ذهبی کتابی نوشته طُرُق حدیثِ مَن کُنتُ مُولاه و ده ها سند را تصحیح کرده، تحسین کرده و توثیق کرده. خیلی از سنی ها سند آن را تشکیک نمیکنند.
محمد ناصرالدین البانی محدث وهابی که حدود ۱۵ سال پیش فوت کرد، محدثی بود. ایشان را بخاریِ دوم میدانستند. بخاری ثانی می شد. شاید ۱۰۰ کتاب حدیثی دارد. سوریه بود؛ بعد که رفت عربستان، متأثر از افکار وهابیت شد و کتاب هایی در تأیید وهابیت نوشت. مبانی حدیثی دارد، کتابی دارد به نام سلسله الاحادیث الصحیحه، شاید ۱۰ یا ۱۱ جلد است و هر جلدی قطور. این را ما در عربستان مطالعه کردیم، در کتابخانه همان جا که تحقیقات داشتیم. از اول تا آخر آن احادیثی است که نزد آنها صحیح است. من جمله احادیث غدیر. می گوید حدیث غدیر صحیح السند است نزد ما. چیزی که جای تعجب است، این است که ایشان با ارادتی که به وهابیت و محمد بن عبدالوهاب دارد و عنایتی که به ابن تیمیه دارد، در حدیث غدیر بر ابن تیمیه حمله میکند. می گوید من تعجب میکنم از ابن تیمیه! چگونه این حدیث را تضعیف کرده است. ذیل حدیث را تضعیف کردند. نه میگوید حدیث صحیح السند است. از راه متابعات الشواهد در کتابش از طرق مختلف شماره میدهد حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه تصحیح می کند و سندش را می گوید.
من در عربستان که بودم، با یکی از علمای وهابی بحث می کردم. گفتم البانی تصحیح کرده و گفته حدیث غدیر را قبول داریم. فقط در دلالت آن تزویر و تصرف میکنند و یک جای دیگر دیدم؛ جالب این است که ما یک حدیث غدیر داریم و یک حدیث ولایت. ما بین حدیث غدیر و حدیث ولایت فرق گذاشتیم، در مصادر شیعه و سنی آمده. حدیث ولایت میگوید فهُوَ ولیُ کُلّ مومِن بَعدی، سنی و شیعه این را نقل کردند و ما آن را جدا کردیم. در همان پروژه حدیثی که داریم، امامت در حدیث را دو تا کردیم: حدیث غدیر و حدیث ولایت. مَن کُنتُ مُولاه فَعَلی مَولاه. فهُوَ ولیُ کُلّ مومِن بَعدی. این قصه مفصلی دارد در جای خودش. ایشان باز خودش در همان کتاب سلسله الاحادیث الصحیحه خود، ذیل حدیث وَ هُوَ ولیُ کُلّ مومِن بَعدی می گوید: این حدیث صحیح السند است. بعد می گوید وَالعَجَب! من ابن تیمیه ضعف هذا الحدیث. نیست الا به خاطر مشکلی که با شیعه دارد. این خیلی سند خوبی است. می گوید: به خاطر خصومتی که با شیعه داشته، این حدیث را تضعیف کرده. این یک مورد کافی است برای این که بی اعتباری کلمات ابن تیمیه ثابت شود و این که نقد و بررسی آن مذهبی بوده، به خاطر دشمنی او با شیعه تا توانسته احادیث را تضعیف کرده. این اعتراف خودشان است. گوش کردید؟ اعتراف خودشان است. حالا چه می خواهم عرض کنم؟ عجب این است حدیث غدیر را کسی نیاورده به آن صورت، چرا فقط یک یا دو نفر هستند که ظاهرا سه نفر از سنی ها در سند آن اشکال درآورند. یکی ابن حزم اندلسی است که متعصب و عنید و معاند است. بعضی او را ناصبی میدانند. ابن حزم ایشان تضعیف میکند.
یکی خود ابن تیمیه است. ذیل حدیث را تضعیف میکند. یعنی کل حدیث را هم می گوید بله (تعبیر او این است که البانی از او نقل کرده). ابن تیمیه می گوید: معتقد است به این که بعضی از اهل علم این را تضعیف کردند. بعضی از اهل علم این را تضعیف کردند، همین. چه کسی و چگونه تضعیف شده، نمی گوید که البانی رد میکند. این جهت را و یکی دیگر از کسانی که حدیث غدیر را سنداً تضعیف کرده شخصی است به نام زیلری. حنفی است. کتابی دارد به نام نصب الرایه فی تخریج احادیث الهدایه.
کتاب هدایه مرغینانی کتاب فرقه اهل سنت است. احناف در حد شرح لمعه است. این در آنجا تخریج احادیث هدایه را دارد (نصب رایه) آنجا احادیث غدیر را تضعیف صنعتی می کند. اما دیگران سندش را اشکال نکردند. حتی محمد جلیل طبری دو جلد کتاب در طرق حدیث من کنت مولا دارد. ذهبی خود یک شخصیت رجالی است و تضعیفی روی این جهت ندارد اما نسبت به احادیث وصایت تا توانستند، تضعیف کردند. حالا ان شاءالله ما ورود پیدا کردیم، خواستیم یک سری روایات را ورود پیدا کنیم. احادیث وصایت چرا آنجا اینطور با او برخورد کردند و اینجا اینطور برخورد نکردند؟ آیا اینجا ندارد؟ حساسیت این حدیث را دیدند و ما حفظ می کنیم جایگاه بحث از غدیر را و اینها مکمل همدیگر است. و حالا بحث خواهیم کرد که وصایت از شئونات غدیر و ولایت است یا شئونات غدیر از وصایت است. این دیدگاه مختلف است.
ما معتقدیم که ولایت، خلافت، امامت، زعامت و تمام شئونات مال وصایت است. حالا ریشه یابی خواهیم کرد، مفهوم شناسی وصایت را ذکر خواهیم کرد، از روایات حتی استفاده خواهیم کرد. حقیقتش چیست؟ چرا حتی مفهوم وصایت را تحریف کردند؟ مثل ابن ابی الحدید، دیگران مثل طبرانی تا توانستند و آنهایی که نتوانستند حدیث وصایت را انکار بکنند، مفهومش را تحریف کردند. احادیثش را تضعیف کردند. عده ای مثل سیوطی دو جلد کتابی دارد به نام اللآلئ المصنوعه (لولوهای مصنوعه) یعنی من درآوردی، ساختگی و جعلی. یعنی احادیث جعلی که احادیث وصایتی را اینجا آورده و می گوید از جمله احادیثی که جعلی است، احادیث وصایتی می باشد که در این فاز برده اند تا از ریشه بزنند و مسئله وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطرح نشود.
ابن جوزی کتابی دارد به نام الموضوعات که احادیث وصایت را آورده و می گوید: اینها همه جعلی است. این را بررسی کردیم. احادیثی که در اهل سنت در رابطه با وصایت آمده، آیا می توانیم تصحیح بکنیم؟ چرا تحریف کردند؟ یه بحث کلامی داریم. دفاع از وصی و وصایت، خودش یک جلد است. دفاع عن الوصی و الوصایه کسانی که منکر وصایت شدند را از اول تا آخر آوردیم. اول کسی که منکر وصایت شد که در جلد سه بخاری کتاب الوصایا آورده، عایشه است. قصه اش هم این است که در جنگ جمل که برای مقابله با امیرالمؤمنین علی علیه السلام می رفت، (این را علامه عسگری رحمت الله علیه می گوید) هنگامی که می رفت، به او می گویند کجا می روی؟ با چه کسی می خواهی بجنگی؟ آیا تو نمی دانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام وصی خداست؟ گفت: کی؟ نه! (این روایت را بخاری در کتاب الوصایا نقل کرده. همچنین مسلم هم نقل کرده) چه کسی گفته امیرالمؤمنین علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگام وفاتش سرش در دامن من بود که از دار دنیا رفت. به کسی وصیت نکرد.
نفر دوم عبدالله بن ابی اوفی که همان روایت را نقل کرده.
این فکر ادامه پیدا کرد. عده ای این حرف ها را دنبال کردند. فکر کردند وصایت را زیر سؤال بردند تا این که من کتابی را اخیرا دیدم که چاپ شده. کسانی که با اینترنت سر و کار دارند، ببینند. کتابی است به نام العقد الثمین. شخصی هست به نام دکتر الکواری که زنده است و در قطر زندگی می کند. کتابی نوشته به نام العقد الثمین فی ابطال احادیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. که تمام اسناد احادیث وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در روایات سنمه تمامش را خواسته مناقشه کند، آورده که ما نقلی برای این نوشتیم و مبانی رجالی را آوردیم. این یک فاز است. بعد وصایت در کتب زیدیه. زیدیه اشاره دارند به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. به وصایت در کتب اسماعیلیه اشاره دارد. وصایت در زیارات اهل بیت علیهم السلام که می بینید، همه اشاره دارند به مسئله وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. «و ابن سید الوصیین» چرا این همه در دعاها و زیارت نامه ها سخن از وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام «و ابن سید الوصیین» است؟
یک بخش دیگر، یک جلد از کارمان تحریفات در احادیث وصایت است. تحریفات در کتب اهل سنت نسبت به فضایل اهل بیت علیهم السلام من جمله وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام تا توانستند، انواع و اقسام تحریفات نسبت به احادیث وصایت کردند، تحریف کردند یا نقل نکردند. تکه ای را آوردند و تکه ای را نه. چه کردند؟ چه جنایت هایی که خودشان تصریح می کنند که ما این کار را کردیم و افتخار می کنند به این کار. این چه کاری است؟ چه جنایتی است؟ من اخیرا روی روایتی که راجع به امام حسین علیه السلام است، کار می کنم. ملاحظه کردم محمد ابن سعد در کتاب الطبقاتش یک حرف عجیب دارد. می گوید که حسین بن علی سیدالشهداء علیه السلام با معاویه مناظره ای دارند، مفاخره دارد (حضرت افتخار می کند). سر موضوعی که حضرت ناراحت شدند که معاویه چنین گفته و چنان گفته، آمدند در یک مجلسی که معاویه بود و آبرو برایش نگذاشتند. گفتند: تو خودت را با ما مقایسه می کنی؟ (به این مضمون) ما چنینیم، ما چنینیم. ما از خاندان وحی ایم. جد من کیست؟ نسل ما چیست؟ مادرم کیست؟ پدرم کیست؟ ما کی هستیم و تو کی هستی؟ تو جدت کیست؟ مادرت کیست؟ در چه وضعیتی بودی؟ مادرت چه کرد؟ معروف به چه بود؟ پدرت چه کرد؟ سردمدار مشرکین بابای تو بود و تو هم اسلام آوردی.
می گوید: من این مفاخره را ذکر نمی کنم، چون مردم عوام تحمل این چیزها را ندارند که بشنوند. آن وقت عظمت و بزرگی معاویه در ذهنشان کم می شود. من این مفاخره را ذکر نمی کنم.
خب چرا ذکر نمی کنی؟ اگر این مفاخره بوده، چرا ذکر نمی کنی؟ چرا کلاه سر مردم خودتان می گذارید؟ برای چه؟ حقایق را بگو تا خودشان انتخاب کنند.
پس یک بُعد دیگر از بحث، بحث وصایت است که ان شاءالله در این قسمت خواهیم داشت. بحث وصایت در قرآن، بحث وصایت در تاریخ، روایت اهل سنت، روایت زیدیه، روایت اسماعیلیه، وصایت در شعر عربی از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله عهد صحابه تا امروز. همانطور که در چند جلد الغدیر علامه امینی شعرای غدیر را آورده، ما شعرای الوصی را آوردیم: اعم از سنی، شیعه. کسانی که آمدند در اشعارشان چه عربی و چه فارسی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان وصی معرفی کردند. پس یکی دفاع از وصی، دفاع از وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام.
یکی تحریفات؛ چه کردند خدا شاهده! آمدند تا توانستند فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را کتمان کردند و تحریف کردند. از آن طرف تا توانستند، مطاعن خلفا را کتمان کردند و تا توانستند احادیث را در مدح خلفایشان جعل کردند. از آن طرف تا توانستند احادیثی در مذمت اهل بیت علیهم السلام در مورد آنها جعل کردند. در عصر معاویه در چهار سمت اقداماتی انجام دادند تا بتوانند مکتب خودشان، مدرسه خلفا جا بیفتد. چهار قسمت جنایات تاریخی انجام شد که ما در یک جلد مستقلی به این پرداختیم و دنبالش کردیم. حالا هر چقدر فرصت شد، ان شاءالله در این سلسله بحثهایی که حالا امروز و یا فردا در خدمتتان هستیم، دنبال خواهیم کرد.
قسمت اول بحث را یک مقدار برایتان باز کنم. پس موضوع بحث امروز ما این شد:
اهداف غدیر و آثار بحث از آن:
۱- تعیین الگو برای جامعه و عرضه چهره شاخص برای دعوت به اسلام
شاید بعضی هایشان تداخل داشته باشند. حدود ۲۰ تا ۲۲ هدف و ویژگی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله در صحرای غدیر دنبال می کردند، در این مسئله پیگیری کردیم.
ببینید اسلام، ادیان، هر فکری، هر ایده ای و هر آئینی با الگوهایش زنده است. یکی از ویژگی هایی که در ادیان الهی و در دین اسلام مطرح بوده، این است که غیر از جنبه تعلیمی که در اسلام هست و در ادیان دیگر هم هست، در جامعه برای افرادی الگوسازی می کنند. این الگوها اگر نصب العین باشند، با آن عملکردی که از خودشان داشته اند، با آن سخنانی که از خودشان به یادگار گذاشته اند، می توانند تأثیرگذار باشند. هر چه این الگو شفاف تر، کامل تر باشد، تأثیرش در جامعه بیشتر است. انسان با الگوهایش زنده است، جامعه با الگوهای بلندش زنده است. شما نگاه کنید در هندوستان ماهاتما گاندی به عنوان یک الگو و چهره ضد استکبار و ضد استعمار مطرح است. به خاطر آن ویژگی و روشش، گرچه بنابر نقل معروف ایشان می گوید: «من اگر توانستم با استعمار پیر انگلیس مبارزه کنم، اقتدای به حسین بن علی علیه السلام کرده ام.» این جمله معروف است از ایشان. شما ببینید در پاکستان الگوهای مشخصی هست. در هر کشوری یک الگوهایی مشخص می کنند، درست است؟
خب در جامعه اسلامی الگوها چیست؟ چه الگوهایی مشخص کنیم؟ الان مذاهب مختلفی هستند، هرکسی برای خودش یک الگویی مشخص می کند. اهل سنت برای خودشان این الگوها را بزرگان مدرسه شان معرفی می کنند. این الگوها چه کسانی هستند؟ گاهی عایشه را به عنوان الگو در زن معرفی می کنند. گاهی اولی و دومی و سومی را به عنوان الگو معرفی می کنند. خُب اینها چه الگویی هستند؟ در جامعه چه داشته اند؟ چه عکس العملی داشته اند؟ چه اثری داشته اند؟ بروید خودتان ببینید. ما از جای جدیدی نقل نمی کنیم، چیز جدیدی نمی گوییم. خب اسلام دومی را شما نگاه کنید. در سیره ابن هشام چه نقل می کند؟ خودش می گوید؛ سیره ابن هشام را نگاه کنید. کیفیت اسلام دومی را نقل می کند. جالب این است حالا یک چیز جدید عرض کنم، اهل سنت گاهی کم می آورند و می خواهند با ما مقابله به مثل کنند. کتابی را دیدم اخیراً چاپ شده است، در اینترنت نگاه کنید می توانید بگیرید؛ به نام البلاغه العُمریه. او می گوید: ما دیدیم شیعه آمده است علی بن ابیطالب علیه السلام را با نهج البلاغه معرفی می کند، خطبه ها، نامه ها، کلمات قصار. آمده اند از عمر بن خطاب چیزی درست کرده اند به نام البلاغه العُمریه، خطبه های او و نامه های او و کلمات قصارش! این را عرضه کنید در کنار نهج البلاغه. آن وقت عظمت امیرالمؤمنین علیه السلام را می فهمید. اولین خطبه ای را که آورده است کلام خود عمر است. چه قدر هم تحریف کرده است. ای کاش همراه من بود و برایتان می خواندم. می گوید که من می خواستم اسلام بیاورم. کیفیت اسلامم چه بود. می گوید من خبردار شدم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارد اسلام را تبلیغ می کند. با بت پرستی مبارزه می کند. با بت های ما مبارزه می کند. قصد کشتن او را داشتم، – ببینید این بلاغت عمر است! – آمدم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بکشم (آدرس دقیقش هم سیره ابن هشام، اسلام عمر)، آمده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را بکشد، یک نفر را در راه دیده است. به او گفته است که کجا داری می روی؟ می گوید: بله او به خدایان ما توهین می کند. به بت های ما توهین می کند. من می خواهم بروم کار را ختم کنم. – این الگوی آقایان است! – گفت: چه می گویی؟ او یک عده مرید پیدا کرده است، هوایش را دارند. بنی هاشم هوای او را دارند. تو اگر راست می گویی، برو ببین داماد خودت مسلمان شده است. خواهرت مسلمان شده است. گفت: چه؟ گفت: بله مسلمان شده اند. به جوش آمد. در کوچه ها نعره می کشید. شاهد دارد، نعره کشید تا رفت به طرف خانه خواهرش. همین که آمد، از قضا یک شخصی مبلغ قرآن در خانه خواهرش در کنار دامادش بود. تعلیم قرآن می داد. صدای نعره اش را شنیدند. فهمیدند دارد می آید. مبلغ قرآن رفت پشت پستویی قایم شد. واویلا … چه می شود؟ این شخصیتی که به عنوان مبارزه با اسلام، مخالف سرسخت اسلام است که می خواسته پیغمبر صلی الله علیه و آله را بکشد، الگو می شود!
حالا بیایید مقایسه کنید با امیرالمؤمنین علیه السلام که در خانه کعبه متولد شده است. چشمش را باز نکرده است الا به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم. در خانه خدا هم به شهادت رسیده است. اوست که به تعبیر خود سنی ها کَرَّمَ اللهُ وَجهَه. می دانید معنی اش چیست؟ تکریم کرد خدا وجه او را، لأنّه لم یَسجُد لصنمٍ قطّ، زیرا علی علیه السلام بر هیچ بتی سجده نکرد. آن موقعی که دیگران، الگوهای آقایان بت می پرستیدند، امیرالمؤمنین علیه السلام از طفولیت همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند. وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ، قبل از بعثت زمانی که کودک بودند، می فرمایند من پیروی می کردم. به دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم قبل از بعثت. همانند پیروی یک بچه شتر به دنبال مادرش. فرق بچه شتر با الاغ این است دیگر. الاغ بچه اش جلو جلو می رود، اما بچه شتر پشت سرش می آید. کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ، هر روزی علمی از اخلاق را به من یاد می داد. این شخص شایسته خلافت است یا آن کسی که مدتی شرک می ورزیده است؟ «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»، «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» شرک ظلم عظیمی است، لا ینال عهدی الظالمین، آن کسانیکه به من ظلم کردند، با شرک، عهد خدا، عهد امامت به آنها نمی رسد.
عمر وارد شد. گفت: چیست؟ صدای چه بود که من شنیدم؟ گفتند: هیچ خبری نیست. گفت: من شنیدم، کلاه سر من می خواهید بگذارید؟ من صدایی شنیدم. خب معلم قرآن آمد بیرون. گفت دیگر نمی شود کتمان کرد. گفت: بله من بودم. گفت: آن چه بود؟ گفت: آیات قرآن بود. آمد یک چوب دستی را می خواست بزند بر سر دامادش، خورد بر سر خواهرش. خون بود که از سر خواهرش جاری می شد. گفت: چه می خوانی؟ گفت: سوره طه و قصه اش را نقل کرد. این الگوی آنهاست.
دیگر چه الگوهایی دارید؟ الگوهایی دارند که فرّار غیر کرّار است. یک نمونه برای ما بیاورید از کتابهای خودتان که اولی و دومی و سومی در جنگی حمله ای کرد، یک دشمن را کشت. غیر از این که فرار کردند. چه کار کردند؟ در جنگ احد چه کسانی فرار کردند؟ «لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار». چه کسانی الگو هستند؟ من نمی گویم عزیزان من، منصفان عالم می گویند.
شخصی آمد پیش ما، قصه شاید مال ده سال پیش است. در همین جامعه المصطفی، اسمش را نمی آورم. چون یک مقداری شخصیت سیاسی معروف آنجا است. خودش میگفت من از رهبران نهضتی بعد از فروپاشی شوروی سابق بودم در تاجیکستان. یکی از شورای پنج نفره آنجا بودم. خودش می گفت که من الان ۲۴ فرزند دارم. یک نفره آمده بود اینجا تشیع را انتخاب کرده بود. بعضی از پسرهایش در جامعه المصطفی و دخترانش در جامعه الزهرا درس می خواندند و عجب نیرویی داشت. می گفت من با برخی از شیوخ در عربستان بودم، در افغانستان بودم، با احمد شاه مسعود با هم، هم سنگر بودیم. آمده بود متحول شود، حرفش این بود؛ می گفت برای من اهل بیت علیهم السلام را معرفی کن. برای من کلام علی علیه السلام را بخوان. برای من از نهج البلاغه بگو، سخن اهل بیت علیهم السلام را بگو. ما چنین الگوهایی نداریم. ما باید این الگوها و این چهره ها را معرفی کنیم. یک شخصیت سیاسی سنی و عالم که می گفت شده است که چهار ساعت صحبت کرده ام. در روسیه تقریبا چند میلیون مرید دارد، الان هم احتمالاً زندان است. چنین شخصیتی آمده است، می گوید ما الگوهایی مثل اهل بیت علیهم السلام نداریم. التماس می کنم برای من اهل بیت علیهم السلام را معرفی کن. یک نفره، خصوصی برایش کلاس گذاشتم. ندارند، دستشان خالی است.
عزیزان من، شیعیان اهل بیت علیهم السلام کفی بنا فخرا، ما افتخار می کنیم که یک چنین بزرگانی داریم. حالا برایتان می خوانم این الگودهی چه تأثیری داشته. هدف پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چه بود؟ یکی از اهداف پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مشخص کردن الگو در جامعه برای بعد از خودشان بود. درست است «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ» اما یک الگو کافی نیست. ما الگوهایی لازم داریم. لذا ببینید قرآن می گوید: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ» مؤمنان واقعی به انبیاء الگوهای واقعی هستند. یا علی حُبُّکَ ایمان و بُغضُکَ نِفاق. این را مسلم نقل کرده است به این مضمون. بنابر نقل مسلم بن حجاج قشیری در کتابش می گوید: «إنه لعهد النبی صلى الله علیه وسلم إلیَّ أن لا یحبنی إلا مؤمن ولا یبغضنی إلا منافق»
ببینید چرا ما الگوهای مختلف می خواهیم؟ چرا؟ الگوهای کامل معصوم مختلف. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عصر خودشان با ویژگی های خاص آن دوره، الگو بود. درست است. اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند. اما بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اتفاقاتی افتاد. ویژگی های خاصی پیدا شد. امیرالمؤمنین علیه السلام الگو شدند. خیلی از شرایطی که در عصر امیرالمؤمنین علیه السلام بود، در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نبود. بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله در عصر امام حسین علیه السلام شرایط ویژه ای پیدا شد که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود. بعد از آن امام سجاد علیه السلام، امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام و امامان دیگر در شرایط ویژه ای قرار گرفتند که این شرایط ویژه برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نبود. شرایط خاصی برای امام حسن مجتبی علیه السلام پدیدار شد که این شرایط ویژه برای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نبود. ما در این شرایط نیاز به الگو داریم.
عزیزان من، تنها گفتار کافی نیست. معرفی الگوها در جامعه لازم است. الگو یک هدفی است که در افقی قرار می گیرد. علیٌ میزان الاعمال، علی علیه السلام میزان اعمال است. ما نگاه کنیم الگو را، الگو را معرفی کنیم. فضائلش را بگوییم. طرف مسابقه می گذارد برای این که خودش را به این الگو وصل کند. چرا کارهای هنری می کند؟ الگودهی و معرفی آنها در جامعه یک نوع کار هنری است. الان مسابقه در الگوهاست. تو معرفی کن، من هم معرفی می کنم. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» روز قیامت روزی است که هر گروهی با امامشان خوانده می شوند، «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» هر کسی با امام خودش می آید. حالا اینجا برای این که تنوعی هم بشود، قصه ای را برایتان عرض می کنم. حالا بحث خارج از علم باشد، تنوعی هم بشود.
حاج سید محمد علی روحانی نقل کرده است از عبدالهادی شیرازی که از علمای کربلا و نجف بود. صاحب رساله هم بود. نقل می کرد که آخر عمر ایشان در مجالس اباعبدالله علیه السلام که برگزار می کرد، خودش شرکت می کرد، خودش خدمت می کرد، حتی استکان جمع می کرد، کفش جفت می کرد. گفتند: آقا شما به مرجعیت رسیده اید، اینجوری خوب نیست. شما بفرمایید بنشینید، ما هستیم. گفت: کار نداشته باشید. فهمیدند یک چیزی دیده است. گفتند چه دیده اید؟ قصه چیست؟ گفت: اخیراً من خواب دیده ام صحرای قیامت بر پا شده است. همین یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ؛ صف ها کشیده شده است. به قول آن شاعر که می گوید:
سنی که روز حشر شفیعش عمر بود / کوری نگر که عصاکش کور دگر بود
خب به چه کسی می خواهی دستت را بدهی که روز قیامت دستت را بگیرد، تو را ببرد به بهشت؟ چرا روزه شک دار می گیری؟ بابا اجماع امت است بر اوج عظمت امیرالمؤمنین علیه السلام، چه کسی انکار کرده است الا نواصب؟ نواصب که کافر هستند. اوج عظمت امیرالمؤمنین علیه السلام را چه کسی انکار کرده است؟ اما درباره افراد دیگر اختلاف است. بعضی ها می گویند خوب است، بعضی ها می گویند خوب نیست. تازه آنهایی هم که می گویند خوب است، مطمئناً پیش خودشان هم خوبی امیرالمؤمنین علیه السلام بر آنها می چربد. چرا روزه شک دار می گیری؟ خب دستت را بده به دست کسی که قطعاً تو را به بهشت می رساند. یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ. ایشان می گوید: من روز قیامت را دیدم که صف ها کشیده شده است. بعد آمد در قسم صف های شیعه، دیدم دو تا صف است. یک صفش سر این صف امام جعفر صادق علیه السلام ایستاده اند. همه علما در این صف هستند. یک صف دیگر امام حسین علیه السلام ایستاده اند. نگاه کردم، دیدم یک صف طولانی است که همه جور آدم در آن هستند. گفتم خب من چه کار کنم؟ کدام صف بروم؟ گفتم خب من جزو علما هستم. دیگر باید بروم در صف امام جعفر صادق علیه السلام. نگاه کردم دیدم خیلی سخت می گیرند، می گویند تو عالمی؟ چه کرده ای؟ به وظیفه ات عمل کردی یا نه؟ مو را از ماست می کشند. چرا عمل نکردی؟ چرا درس نخواندی؟ اما وقتی رد می شوند، خیلی جایگاه خوبی دارند. گفتم من چه کار کنم؟ نکند رفوزه بشوم. گفتم بروم در صف امام حسین علیه السلام. نگاه کردم، دیدم تند و تند امام حسین علیه السلام رد می کنند. بفرما، بفرما، بفرما، … . کلنا سفن النجاه لکن سفینه جدی الحسین علیه السلام اوسع و فی لجج البحار اسرع. گفتم می رویم در صف امام حسین علیه السلام، لااقل رد بشویم، حالا درجاتش خیلی مهم نیست. گفت رفتم ته صف ایستادم. یک فرشته آمد گفت: کجا می روی آقا؟ گفتم در صف امام حسین علیه السلام، خب من هم شیعه امام حسین علیه السلام هستم. گفت تو برای امام حسین علیه السلام چه کرده ای؟ گفت از خواب پریدم. گفتم یک کاری برای امام حسین علیه السلام انجام داده باشم، ولو این که کفش کسانی که شرکت کرده اند در عزای ابی عبدالله الحسین علیه السلام را جفت کنم.
پس این آیه اشاره دارد بر الگوها. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قصه غدیر هدفشان چیست؟ تعیین یک الگوی شاخص در جامعه اسلامی برای بعد از خودش. ای مردم بعد از من تا پایان تاریخ. اینها که می گویند بحث از غدیر، بحث ناز است. ان البحث عن الغدیر ان البحث عن الامام و بحث عقیم. نفهمیدند حقیقتش چیست. با غدیر چه چیزی می خواهد بگوید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دست امیرالمؤمنین علیه السلام را برای چه بلند کرده است؟ غدیر را بردند در همان محدوده زمان امیرالمؤمنین علیه السلام، بعد می گویند: خب فوت کرده است. تمام شد. دیگر چه فایده ای دارد؟ آثاره ضغائن است، کینه ها را برمی انگیزاند. شما می گویید بحث از غدیر یعنی فقط این که چه کسی بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله حاکم بشود. ولایت را فقط به عنوان حکومت معنا کرده اند، زمامداری. خب چه کسی حاکم بشود؟ این زمام را دست بگیرد یا او؟ خب دیگر گذشته ها گذشته است! دیگر بحث درباره آن چه فایدهای دارد؟
من دیده ام. لذا عرض می کنم عزیزان من؛ بعضی از این خودی ها به این راضی نمی شوند که بحث از غدیر نشود. فقط بحث از مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام بشود. مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام را می برند در کنار مرجعیت علمی این چهار تا مذهب! اصلا امتیازی را برای مذهب فقهی اهل بیت علیهم السلام قائل نیستند. با این که مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمودند: «انا مدینه العلم و علی بابها.» من رفته ام در جلسات شان و دیده ام. رک می گویند. شرم نمی کنند. صریحاً می گویند راه ها مختلف است. آقا مخالف پلورالیسم دینی است اما پلورالیسم مذهبی را می پذیرد. می گوید راهها مختلف است. ما یک راهی داریم، سنی ها هم یک راهی دارند. الان هم می گویند. در جلسه ای که شیعه و سنی نشسته اند، می گویند راه ها مختلف است که دل او خوش شود. برای چه؟ یک چیزی برایتان بگویم از امیرالمؤمنین علی علیه السلام، هر چه بادا باد. دیگر ضمیر مرجع خودش را پیدا می کند.
عزیزان من خوب گوش کنید. ببینید امیرالمؤمنین علیه السلام چه می فرمایند. البته بعضی ها به من می گویند چرا شلوغش می کنی؟ چرا فریاد می زنی؟ چرا از خود بی خود می شوی؟ جا دارد از خود بی خود بشوم. ببینید امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه چه می فرمایند. حضرت می فرمایند: «لَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوب الْمَعَاصِی» خوب گوش کنید. خدا لعنت کرده است یا لعنت کند (یا اخبار است یا انشا)، خدا لعنت کند سفیهان را که یکه تازی می کنند با معصیت، از اینجا استفاده می شود که کسانی که معصیت می کنند، سفیه اند. کسی که مطیع امر خدا نیست، سفیه است. اما تعبیر دومش خیلی عجیب است. «وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْکِ التَّنَاهِی» خدا لعنت کرده است حلماء را. حلم همه جا خوب نیست. وقتی که منکری را دیدی، باید بسوزی، بگویی، داد بزنی. نهی از منکر نمی کند. اگر خلافی دیدی، بگو. حلم همه جا خوب نیست. اگر گناهی دیدی، اگر ترک تناهی بکنی، خدا لعنتت کرده است.
یک نمونه دیگر برایتان عرض کنم از نهج البلاغه در خطب. خطبه ای هست به نام خطبه غراء. ببینید این خطبه حدود نه، ده صفحه نهج البلاغه است. می دانید قصه اینها چیست؟ همه اش درس است. انسان اینها را بخواند درس بگیرد. امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه نشسته اند، شخصی آمد گفت: «یا علی صِفْ لِیَ رَبّک حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ» خوب گوش کن من کجا استفاده کردم. آدم باید غیرت داشته باشد. در مسائل دینی پای ولایت به کار می آید، پای حریم ها که در کار می آید، غیرت از خود نشان بدهیم. سفت بایستیم و محکم حرف بزنیم، منطق. ما اهل جدل و نزاع نیستیم. ما اهل بحث و گفتگو هستیم حرف خودمان را با منطق و استدلال می زنیم گفت: «یا علی صِفْ لِیَ رَبّک حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ» حضرت از کلام این، اینطور برداشت کردند که می گوید: «همانطور که شما به من، خورشید و ماه و زمین و آسمان را نشان می دهی و توصیف می کنی، خدا را هم اینطور نشان بده.» یعنی به نقل تشبیه، لذا حضرت شدیدا تشبیه را رد می کنند. می گوید: حضرت ناراحت شدند. غضبناک و خشمگین شدند. دعوت کردند به صلاه جماعه، بیایید نماز جماعت. آمدند و حضرت رفتند بالا. در حالی که خشم حضرت را گرفته و شروع کردند به صحبت کردن. حضرت خطبه ای را در دفاع از حریم خداوند ایراد کردند. شما از این خطبه چه استفاده ای می کنید؟ بابا حالا عوام الناس یک چیزی گفته. از اینجا استفاده می کنی، می دانی قصه چیست؟ خشم حضرت برای چیست؟ فغذب، پله ها را بالا می رفت، خشمگین بود. خشمش برای چیست؟ حالا این عوام الناسی که یک چیزی نفهمیده و از دهانش بیرون آمده. حالا یک چیزی گفته، حضرت به خاطر این خشمگین شدند؟ نه خشم حضرت از این است که بیست و پنج سال او را خانه نشین کردند و آمدند به جای این که تعلیمات دین به مردم بگویند، به یک سری احبار و رهبان اجازه دادند که بیایند و قصه های خرافی یهودیت و اسرائیلیات را منتقل کنند. نظریه تشبیه، نظریه رؤیت باری تعالی توسط این احبار و رهبان و اسرائیلیات در جامعه آمده. بدون این که اینها چیزی بفهمند. بدون این که این سه اجازه بدهند در مدت بیست و پنج ساله، علمای امت و بزرگانی مثل امیرالمؤمنین علیه السلام حق را به مردم برسانند، آنها را خانه نشین کردند و از آن طرف اسرائیلیات منتشر شد.
حضرت می دانند اینطور تأثیر دارد که این آقا آمده از من سؤال می کند و می گوید: خدا را مثل روز روشن به من نشان بده تا مثل خورشید و ماه من خدا را ببینم. حضرت جوش می کند، خروش می کند، غضب می کند. باید خشم کرد و به هم ریخت. لااقل اولین مرتبه نهی از منکر، نهی از منکر قلبی است. بسوزد نه این که بسازد، بسوزد و جامعه را بسازد. نه این که با سوختن بسازیم، در خانه بنشینیم و در را ببندیم. کار کنیم، بلند شویم راه بیفتیم و حق را بگوییم. به خدا قسم نگوییم، فرمالیته شده است. می گوید، می بینم دارم می گوید. در جلسه دیگر رفتم، قبل از من طرف آمده صحبت می کند و می گوید: آقا راه ها مختلف است. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بیشتر به اصل اسلام اشاره کردند نه به راهش. یعنی پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به راه اسلام که راه اهل بیت علیهم السلام است، اشاره نکرده و یعنی مذهب را کنار بگذار.
باز اسم نمی آورم. اخیرا به آقایانی که آمده بودند قم، عرض کردم. در جلسه ای بودم بعضی از بزرگان، علما و آقایان شیعه بودند، جمعیت سنی و شیعه. یکی از علما آمد یک چیزی نسبت به امام جعفر صادق علیه السلام گفت. من در این جلسه نشسته بودم. هیچی صم و بکم. بله آقای مولوی فلان در جلسه نشسته، بله امام جعفر صادق علیه السلام با امام ابوحنیفه با هم بحث داشتند، گفتگو کردند. بعدش امام جعفر صادق علیه السلام را ابوحنیفه قانع کرد. بعد امام جعفر صادق علیه السلام آمد دست ابوحنیفه را بوسید. قصه را نقل می کند. حالا آقایان نشسته اند. این نشسته، این نشسته، این معروف نشسته، این آقا نشسته، بابا یکی بگوید من این قصه را خواندم و دیدم در کتب سنی ها این طور نقل نکرده است. امام به ابوحنیفه تند می شود. تو قیاسی هستی. اگر بنا بر قیاس در شریعت باشد، چرا این حکم اینطور است؟ ابوحنیفه ساکت شد. این می گوید نه، ابوحنیفه امام جعفر صادق علیه السلام را قانع کرد و لذا امام… خب اینها را بگویید. من دیدم هیچ کس نگفت. بلند شدم رفتم نشستم شروع کردم، گفتم: آقا این که شما می گویید، آدرسش را به من بده. من را دید، ماند و صم و بکم شد. خوب چرا چیزی نمی گوییم؟ حلم تا چه اندازه ای؟ حلم تا کجا؟ نباید حقایق را گفت؟ من هم می سوزم. من خدا شاهد است می سوزم. عرق ولایی، باید بیایید، بدانید با دست پر بیایید. به او گفتم گفت شماره موبایلت را بده، من بعدا جواب می دهم. رفت که رفت.
اماممان است. به ایشان توهین می کنند. این توهین است. چرا ساکت هستید؟
سرفصل بعدی الگوها:
بشر تا پایان تاریخ نیاز به الگوهای بزرگی دارد، الگوهایی معصوم.
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است / که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی، نه زیر ظلم برو که این مرام حسین علیه السلام است و منطق دین است. گوش دادید؟ لذا من گفتم اگر بخواهم علمی قصه امام حسین علیه السلام را عرض کنم، قصه امام حسین علیه السلام چی بود؟ کمی بحث علمی داشته باشیم. قرآن می گوید: «ان أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» اکثر مردم نسبت به حق کراهت دارند. حالا حق چیست؟ «علی مع الحق و الحق مع العلی». ما شیعه علی علیه السلام هستیم، پس ما بر حقیم. ان اکثرهم، پس ما دشمنی داریم در طول تاریخ، اکثر مردم دشمن اند، اکثر اهل سنت، اصلا کل عالم دشمن حق است. دشمن امیرالمؤمنین علیه السلام است. لذا آنها تأیید می شوند و ما تأیید نمی شویم. درست شد. حالا ما می بینیم در طول تاریخ شیعه حفظ شده و نه تنها حفظ شده، بلکه گسترش پیدا کرده است. چرا؟ خداوند متعال حسین علیه السلام را داده به جامعه شیعی، این حسین علیه السلام است که باعث و ضمان حفظ شیعه است. «حسین منی و انا من حسین» دین پیغمبر صلی الله علیه و آله با آن کار حسین علیه السلام باقی می ماند. حفظ و بقای دین توسط پیغمبر صلی الله علیه و آله است. چنین الگویی مثل حسین علیه السلام در جامعه داریم. بزرگان خوبی داریم. امام جعفر صادق علیه السلام، چقدر اینها را معرفی کردیم. این الگوها تا پایان تاریخ برای ما الگودهی دارند و زنده اند.
بحث از غدیر یعنی الگوها، بحث از غدیر یعنی بحث از بهترین الگو کیست؟ عزیزان من بیایید سیره امیرالمؤمنین علیه السلام را ببینید. مردم عاشق خوبی ها هستند. فطرتا انسان عاشق و متمایل به خوبی هاست. فطرتا گرایش دارد به خوب ترها. انسان بین خوب و خوب تر، خوب را بر می گیرد. فطرتش اینطور است. غریزه و کشش است. بیایید این بزرگان را معرفی کنیم، میراث شان را. چقدر کلمات از اینها داریم و چقدر از این کلمات را در جامعه منتقل کردیم؟ وجود قرآن، وجود تنزیلی علم خداست. کلام اهل بیت علیهم السلام وجود تنزیلی اهل بیت علیهم السلام است. این نورانیت، علی علیه السلام نور است. تجلی کرده به کلمات نوریش، کلامکم. این نور را بیاوریم در جامعه. این الگوها را در بخش سیره خوب معرفی کنیم. این آن الگو را می گیرد و سعیش این است که دنبال آن الگو برود و مثل ان الگو بشود. علی وار بشویم. این فرع بر این است.
پس یکی از اهداف پیغمبر صلی الله علیه و آله این است، برای جامعه بشریت تا پایان تاریخ (عرض کردم عزیزان من) یک تبصره عرض کنم؛ بحث است که امیرالمؤمنین علیه السلام و غدیر برای چیست؟ بعضی ها هم می گویند: محدود برای شیعه است. می گویند: علی امیرالمؤمنین علیه السلام و غدیر برای شیعه است. پاسش ندهیم به این طرف و آن طرف و خرابش نکنیم. بعضی ها هم می گویند: نه دید جهانی داشته باشیم. افراط به نظر من، حالا یک خط وسط نظر خودم را عرض می کنم. بعضی ها هم مثل بعضی از مسیحی ها می گویند: علی علیه السلام برای همه است. علی علیه السلام ضمیر ادیان است. علی علیه السلام برای کل جامعه بشری آمده است. این هم یک دیدگاه. ما دیدگاه دوم را قبول نداریم. به یک معنا می پذیریم و به یک معنا نمی پذیریم. تفسیر قائلیم. بله علی علیه السلام برای کل بشریت است، همانطور که اسلام برای عالمیان است. پیامبر صلی الله علیه و آله نذیُرا للبشر است. «و ما ارسلناک الا رحمه العالمین» چطور می گویید پیغمبر صلی الله علیه و آله برای عالمیان است ولی علی علیه لسلام فقط برای شیعه است. نه؛ علی علیه السلام نفس پیامبر صلی الله علیه و آله است و ادامه دهنده راه پیامبر صلی الله علیه و آله است. مبین سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است. علی علیه السلام هم برای عالمیان است. ما علی علیه السلام را برای عالمیان فرستادیم. اما نه آن برداشتی که مسیحیت و عده ای از عالمیان می کنند و می گویند که حد و مرز اسلام را می شکنند و می گویند: «علی علیه السلام برای همه است. علی علیه السلام آمده که دعوت به همه ادیان بکند. یعنی مرز اسلام را نمی پذیرند.» حتی یک مسیحی حرف قشنگی دارد اما حرف باطلی است. می گوید: «من علی علیه السلام را قبول دارم و او را می پذیرم. اگر بدانم که علی علیه السلام دعوت به اسلام و دعوت به محمد صلی الله علیه و آله می کرده، من اسلام را می پذیرم. نه، علی ضمیر ادیان است. علی آزاد مردی است که مرزها را شکسته است و برای کل بشر آمده .» این را من قبول ندارم.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این چهارچوب های اسلام دعوت می کند. او الگوست در چهارچوب اسلام. دعوت تعالی به اسلام و دعوت به نبوت پیغمبر صلی الله علیه و آله دارد. حال اگر تو نمی خواهی دست از آن مکتب و دین باطلت برداری، این مطلب دیگری است. ما این را نمی پذیریم. ما از افراط به تفریط نمی افتیم. می گوییم علی علیه السلام برای عالمیان است. علی علیه السلام آمد همه عالم را مثل پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت به اسلام ناب کرد. اسلامی که مهیمن است. این اسلامی که مهیمن و سلطه بر کل ادیان دارد. این حرف قشنگی است، اما درست نیست بله؛ امیرالمؤمنین علیه السلام حتی سنی را دعوت می کند، دعوت به تشیع و دعوت به راه خودش. امام زمان علیه السلام که در عصر ظهور بیایند، این تشیع را بر کل جهان می گسترانند. دلیلش را با دو تا آیه و یک روایت می گویم. زمانی بحث بود که سنی می گوید در عصر ظهور، اسلام سنی رواج دارد. قبول داریم که هم شیعه و هم سنی مهدویت را قبول دارند. ما می گوییم نه؛ شیعه. به چه دلیل؟ دو تا آیه را کنار هم بگذار و ببین چه از آن استفاده می شود.
آیه اکمال: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» امروز قرار است که اسلام به عنوان دین مرضی خدا باشد. الیوم که روز غدیر است، خدا می فرماید: رضیت لکم الاسلام دینا.
و آیه دیگر در سوره نور:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ»
ما مکنت می دهیم به مؤمنین، کسانی که عمل صالح انجام دادند تا دین مورد رضای مرا در کل جامعه بشری پیاده کنند. ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم. کدام دینی را راضی شده؟ دینی که از کانال اهل بیت علیهم السلام باشد. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام. الیوم یعنی امروز، یعنی اسلامی که از کانال ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، مورد رضایت من است. این اسلام از این کانال در کل کره زمین توسط امام زمان علیه السلام گسترش می یابد. تفسیر قرآن با قرآن با بعضی روایات است که خودشان فرمودند.
می خواهم تعیین الگو را بگویم. پیامبر صلی الله علیه و آله چه هدفی را دنبال می کند؟ مطلبی را بگویم. مجله ای هست به نام الموسم که در کانادا چاپ می شود که گاهی در سوژه ها جلسات و سخنرانی ها افراد را شارژ می کند. در شماره ای از آن این مطلب را خواندم. شخصی هست که مقاله ای را راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته است. یک کار رمانتیک هنری انجام داده است. می گوید بعد از اشغال خیلی از کشورهای اسلامی توسط اسرائیل، من جمله لبنان که تا بیروت هم آمدند و قسمتی از بیروت، کرانه باختری، اردن، صحرای سیاه و مصر و لبنان پیشروی کردند. این خبرنگار لبنانی گفت که می خواهم سؤال کنم چرا یک عده یهودی که خدا خواسته اینها ذلیل باشند، اینطور بر سرزمین ها سلطه پیدا کردند و خرابی می کنند و جلو می روند؟ چه شد؟ ما که بر حقیم. اسلام و مسلمین بر حق است. سر این چیست که به این روز افتادیم؟! گفت: برویم مصاحبه کنیم. در این خانه و آن خانه را زدم. هرجا که رفتم، جوابی نشنیدم و گفتند: در این بحبوحه بمباران سؤال می کنی؟ در هر خانه را زدم، کسی جواب نداد. گفتم حال که اینطور شد، بروم در خانه علی ابن ابیطالب امیرالمؤمنین علیه السلام که او چه می گوید. او نیست اما اثرش که موجود است. ببینم امیرالمؤمنین علیه السلام چه جوابم را می دهد. یا علی! چه شد که امت مسلمین به این روز افتاده؟ می گوید علی علیه السلام به من اینطور جواب داد: دوری از حق. دوری از فلان و فلان. به صورت تکه تکه کنار هم گذاشته است. مقاله زیبایی است.
ما مشمول یک نفرینی از رسول خدا صلی الله علیه و آله شدیم. امت اسلام و غیر آن شیعه. نفرین حضرت چیست؟ در صحرای غدیر خم فرمود: «اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» به قول همان آقایی که خدمتتان عرض کردم؛ پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «مثل اهل بیتی فیکم کسفینه نوح» سفینه نوح ابداعی نیست. نگو محبت، نه؛ ابن حجر اشتباه می کند که محب اهل بیت علیهم السلام است. تویی که معاویه را تمجید می کنی و کتابی تطهیرالجنان نوشتی در تبرئه معاویه ابن ابی سفیان. همینی که ادعای محبت اهل بیت علیهم السلام دارد، رسم عاشق نیست در یک دل، دو دل بر داشتن. تو چطور می گویی من محبت علی علیه السلام را دارم و بعد محبت معاویه را در دل داری؟! در تبرئه او کتاب می نویسی؟! بعد می گویی شیعه و محب اهل بیت علیهم السلام هستم. این چه محبتی است؟!
پس بحث الگوهاست. این کار رسول خدا صلی الله علیه و آله در صحرای غدیر است. یک الگویی به جامعه داده که تا پایان تاریخ بشریت در تمام زمینه ها امیرالمؤمنین علیه السلام حرف دارد. ما چنین بزرگانی داریم. الگودهی در سیره عملی و کلماتش هست. آنها چه دارند و ما چه داریم؟ اصلا قابل مقایسه نیست و چه تأثیرهایی داشته؟ شواهدی را در این قسمت برایتان می آورم تا ان شاءالله کم کم جلسه را تمام کنیم.
تأثیری که امیرالمؤمنین در جامعه گذاشته:
اگر ما بیاییم امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان یک الگویی در جامعه برای دعوت به اسلام درست معرفی کنیم، شاید بگویید احساسی است. نه؛ این احساسی نیست، پشتوانه علمی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را معرفی کرد برای معرفی خوب اسلام. پیامبر صلی الله علیه و آله برای حقانیت اسلام چند معجزه دارد: یکی قرآن، حبل الله المتین که واسطه بین خلق و خالق است. اما این قرآن صامت است. پیامبر صلی الله علیه و آله تا پایان تاریخ قرآن را برای دعوت به اسلام آورد. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ» ظاهرش خیلی زیبا و باطنش عمق دارد. معجزه دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن ناطق است. ناطق به کتاب و تجسم اسلام است. این اوج معجزه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای معرفی به جامعه و الگودهی تا پایان تاریخ است. اگر ما علی علیه السلام را درست معرفی کنیم، خیلی ها با آن نقصی که دارند، می پذیرند. ما باید اصلاح کنیم. بعضا عده ای از مسیحیان منصف تعبیرهایی راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام دارند. فقط نقصی که دارند این است که مرزها را شکستند و می گوید علی علیه السلام برای همه است. البته علی علیه السلام برای همه است، به معنی که ما ذکر کردیم؛ نه آن برداشتی که تو می کنی. می گوید علی علیه السلام برای مسیحیان است. علی علیه السلام دعوت به همه ادیان دارد. این حرف اشتباه است. علی علیه السلام دعوت به آن اسلام نابی دارد که چون صد آمد، نود هم پیش ماست.
پس علی علیه السلام معجزه دوم رسول خداست. علی علیه السلام کتاب ناطق خداست. رسول خدا صلی الله علیه و آله از جانب خدا مأمور است که این معجزه خالده را هم معرفی کند. امیرالمؤمنین علیه السلام تا پایان تاریخ زنده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام کلامش زنده است، خودش زنده است، وجودش زنده است، معجزه خالده تاریخ است.
یک آقایی اهل الجزایر، خودش برای من نقل کرد. شاگرد ما بود. الان دکترای فلسفه اش در جامعه المصطفی را گرفته. بسیار آدم روشن فکر، فکر بازی بود. خودش نقل کرد؛ تعبیرخودش است. می گوید: که من (نمی خواهم توهین به قرآن شود) به نهج البلاغه بیشتر متأثر شده ام تا قرآن. جزئیاتی که امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گفته اند. خودش می گفت من نهج البلاغه را می گذارم تو گوشم، کلامات امیرالمؤمنین علیه السلام را گوش می دهم. به او گفتم خطبه ای از نهج البلاغه را بیاور، کل فیلسوفان عالم بیایند و بنشینند و جمع شوند. می فهمند امیرالمؤمنین علیه االسلام چه می خواهند بگویند؟ کجایش می فهمند بیایند کتاب هایی، صدها جلد تألیف کنند. چه می خواهند بگویند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام چه گفته اند؟ لذا حرف های خوبی دارند. حالا می گویم ان شاءالله بعدا. از خود مسیحی ها تعجب می کنند. مثل جرج جرداق است ظاهرا یا خلیل بن جبران است، می گوید: ما تعجب می کنیم چرا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خداوند یک هزاره جلو انداخت. کسانیکه حرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نمی فهمیدند، من معتقدم که جوابشان این باشد که بزرگان تاریخ یک هزاره قبل از وقتشان خلق می شوند تا در گذر زمان شناخته شوند. (این کلام احساسی را می پذیرید یا نه؟) شخصیت های بزرگ تاریخ در گذر زمان باید شناخته شوند. لذا یک هزاره قبل از موعدشان آمدند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام را آن موقع نشناختند. باید یک هزاره بگذرد تا ما اگر بتوانیم در گذر زمان اشعه ای از فیض وجود امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بشناسیم. ببینید این یک مسیحی است. می خواهم بگویم تأثیرگذاری امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان الگودهی را برای هرکسی که بخواند.
شما نگاه کنید انتوان بارا چه تأثیری دارد؟ شما نگاه کنید کاری که ما درباره امام حسین علیه السلام انجام داده ایم، یک فصلش تاثر مسیحیان از واقعه عاشورا است. یک نمونه بارزش همین آقای انتوان بارا است. هنوز زنده است و در لبنان زندگی می کند. یک ادیب بسیار قدرتمند لبنانی است که کتابی دارد به نام «الحسین فی الفکر المسیحی». بروید کتابش را نگاه کنید. قلم خیلی زیبایی دارد. خدا رحمتش کند یکی از بزرگان قلم ایشان را دید، خودش نقل می کند و می گوید که این آقا برای من کتاب هایی راجب امام حسین علیه السلام فرستاده است و گفت بخوان و نظر خودت را بنویس. گفت: من خوندم، حالم منقلب شد. یک حال و احساسی به من دست داد و لذا شروع کردم به نوشتن این کتاب. نمی دانستم آن قدر تأثیرگذار است در کل بشریت و فهمیدم یک دست غیبی پشت سر این کتاب من است و کتاب من را دارد معرفی می کند. ترجمه هم شد به نام امام حسین علیه السلام در اندیشه مسیحیت. ببینید چه تعبیری دارد. دو بیت شعر در آخرش دارد. این کتاب خیلی ادبیات سنگینی دارد. تیکه هایی از کتاب را در همین کتابی که از ما چاپ شده است به نام «واقعه عاشورا پاسخ به شبهات» آورده ام.
لاتطلبوا رأس الحسین بأرض شرق أو بغرب
ودعوا الجمیع وعرّجوا نحوی فمشهده بقلبی
دنبال سر امام حسین علیه السلام در شرق و غرب عالم نگردید، همه را رها کنید. پلکانی بزنید به طرف قلب من. سر امام حسین علیه السلام در قلب من است. امام حسین علیه السلام در دل من جا دارد. این باز همان حرف را دارد می زند. «امام حسین علیه السلام برای تمامی ادیان است»
بولس السلامه دیوانی دارد به نام الغدیر که کل قضایای اسلام را به شعر در آورده. ببینید ایشان چه می گویند. اول شعری که راجع به غدیر دارد را برایتان بخوانم. غدیر را به شعر در آورده است. در مقدمه کتاب نوشته بعضی ها به من گفته اند شما مسیحی هستی، چرا درباره شخصیت های اسلام و شخصیت های تشیع حرف می زنید؟ برای امام حسین علیه السلام می گویید. برای امیرالمؤمنین علیه السلام می گویید. برای پیغمبر صلی الله علیه و آله می گویید. می گوید: تشیع یعنی چه؟ مرا متهم می کنید که شیعه هستی؟ اگر تشیع یعنی حب اهل بیت علیهم السلام و گریه در مصائب اهل بیت علیهم السلام من شیعه هستم. من شیعه امام علی علیه السلام هستم. می گوید «گریه»، حالا این عبارت را از همین آقای بولس سلامه که در همین کتاب الغدیرش چاپ شده، بخوانم. ببینید ایشان درباره غدیر چه می گوید. شعرش را برایتان بخوانم.
می گوید: «عاد مِن حجّه الوداع الخَطیرِ» پیغمبر صلی الله علیه و آله برگشتند از حجه الوداع. یک موقعیت خطیر «و لفیفُ الحجیجِ موجُ البحور» حاجی های درهم پیچیده، درهم فشرده در صحرای غدیر موج می زد. «جاءُ جِبرئیلُ قائلاً: یانبیَّ اللهِ/ بَلّغ کلامَ ربِّ مُجیرِ» جبرئیل آمد. گفت: ای نبی خدا (او قبول دارد ولی نمی دانم حالا چرا مستقیم نمی گوید!)، خدایی که مجیر است و پناه دهنده اجرنا من نار یا مجیر، مجیر یعنی پناه دهنده. اجاره که می گویند چون انسان در خانه یکی دیگر پناه می گیرد. «انت فی عِصمهِ من الناس فانشُر» پخش کن «بیّناتِ السماءِ للجمهورِ» بینات آسمان را ابلاغ کن برای جمهور مردم «و أذِعها رسالهَ اللهِ وحیاً» رسالت خدا که وحی است را پخش کن. «سَرمدیاً و حجهُ للعصورِ» این رسالت سرمدی است. ولای امام علی علیه السلام سرمدی است.
تعجبم از این است؛ یک خودی می گوید تمام شد ولایت امام علی علیه السلام و بحث از غدیر بی فایده است اما این می گوید نه؛ ولایت امام علی علیه السلام سرمدی است. این همین است که می خواهم بگویم. الگودهی امام علی علیه السلام سرمدی است. امام علی علیه السلام ولایتش باید سرمدی معرفی شود. ولایتش محدود به آن عصر نیست که بگویی حالا بیست و پنج سال خانه نشین شد و پنج سال هم ولایتش بود و تمام شد. و «و أذِعها رسالهَ اللهِ وحیاً/ سَرمدیاً و حجهُ للعصورِ» و ولایت او حجت است برای تمام عصرها «یا أیُّها الناسُ، إنّما اللهُ مولاکُم/ و مَولایَ ناصری و مجُیری» ای مردم! خدا مولای شماست و مولای من است. ناصر من است. مجیر من است «ثُم إنی ولیُکم مُنذُ کان الدهرُ / طفلاً حتی زَوال الدُهور» یک چیزی بالاتر می گوید که شما شیعه ها، بعضی ها تا حالا شاید نگفته باشید. می دانید چه می گوید؟ می گوید: «ثم انی ولیکم» من ولی شما هستم از کِی؟ «مُنذُ کان الدهرُ طفلاً» از آن اول روزگار من ولی شما بودم. قبل از آن که عالم خلق بشود. قبل از این که آدم خلق بشود، من ولی شما بودم از ابدالدهر. از آن روزی که دهر و روزگار طفل بود. یعنی تازه خلق شده بود، من ولی شما بودم. عالم به طفیل پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام خلق شده است. اصلا ملائکه به طفیل نور اینها خلق شده اند و معلم شان. تا پایان تاریخ بشریت من ولی شما هستم. «یا الهی مَن کنتَ مَولاه حقاً/ فعلیُ مَولاه غیرَ نَکیر» یا ولایت امام علی علیه السلام را قبول دارند «یا الهی والِ الَّذینَ یُوالونَ / ابنَ عمّی وانصُر حَلیفَ نصیری» آن کسی که هم پیمان و هم ناصر من است یعنی امام علی علیه السلام، آن کسی که دست پیمان با او یعنی امام علی علیه السلام بسته است، خداوند او را یاری اش کند. «کُن عدُواً لمن یُعادیه و اخذُل / کلَّ نکسٍ و خاذلٍ شَریر» خدایا هر دشمنی که با امام علی علیه السلام دشمنی می ورزد، دشمنش باش، خارش کن هرکسی که عرش شکسته است، «نکس» و امام علی علیه السلام را خار کرده است. در اوج شر قرار دارد. هرکسی که امام علی علیه السلام را خار کرده است، شریر است. شریر صیغه مبالغه شر است. «لا تُضلّوا و استَمسکوا بِکتاب / اللهِ بعدی بِعترتی بالامیرِ» گمراه نشوید. در رأس عترت امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دارند. (آدرس این اشعار در کتاب عید الغدیر بولس سلامه، صفحه ۱۱۰ و ۱۱۱) باز در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «لا تقلْ شیعهٌ هواهُ علیٍّ/ إنّ فی کلّ منصفٍ شیعیّا» نگو فقط شیعه هوای علی علیه السلام را دارد، هر منصفی در طول تاریخ شیعه علی علیه السلام است. «هو فخرُ التاریخ لا فخرُ شعبٍ» او افتخار تاریخ بشریت است و فقط افتخار دسته ای نیست. «یدّعیه و یصطفیه ولیّا» تاریخ علی علیه السلام را ولی خود می داند. ما فقط باید بنشینیم با اینان گفتوگو کنیم. علی علیه السلام دعوت به پیامبر صلی الله علیه و آله داشته، علی دعوت به اسلام داشته. تعالیم اسلام این است. تعالیمی است، تعالیم پیغمبر صلی الله علیه و آله. رها کن، این مهیمن چیست؟ «جلجلَ الحقّ فی المسیحیّ حتّی/ عُدَّ مِن فرطِ حبّه علویّا» حق در مسیحیت روشن شد، ما مسیحیان از بس عاشق علی علیه السلام هستیم، به ما علوی می گویند. «یا سماءُ اشهدی و یا أرضُ قرّی /و اخشعِی إننی ذکرتُ علیّا» آسمان خاشع شو. زمین آرام بگیر، من نام علی علیه السلام را بردم.
این با مطالعه یک الگودهی است که میتوانیم داشته باشیم. چند نمونه دیگر عرض کنم. عبارتی برایتان بخوانم از یک مسیحی دیگر در رابطه با غدیر. واقعا کتاب هایی که اینها می نویسند، ادبیاتش در اوج است. من خیلی لذت بردم. یک مسیحی است به نام نصری سلهب. سرچ کنید اگر کتابش را پیدا کنید، دو کتاب دارد. واقعا کتابهایی زیبایی است. یکی به نام «فی خطی علی» همگام با علی علیه السلام. شاید معنایش این باشد: چند گامی با علی. فی ختا علیٍ. در رابطه با امیرالمؤمنین علیه السلام عباراتی دارد که خیلی زیبا است. من برخی از آنها را آورده ام. در رابطه با غدیر هم حرف دارد. یک کتاب دیگر هم دارد به نام «فی خطی محمد» (اللهم صل علی محمد و آل محمد) ببینید راجع به غدیر خم چه می گوید. او بعد از ذکر واقعه غدیر این حرف را میزند:
«کما رأه الکثیر من الصحابه و التابئین و العلما و ولنهو فی شأنه جدال و عون نکاش» فعلا راجع به سندش بحث نمیکنیم. «ذلک اننا مع احترامنا جمیعا الآرا» با این که احترام قائلیم به جمیع آرا «انا کانت مصادرها و دوافعها نعتبر ان هذا الحدیث صحیح.» ما معتقدیم این حدیث غدیر حدیث صحیحی است. «واقعا و تاریخیا». این واقعا چه میگوید؟ میگوید من کاری به بحث سندی ندارم. اما من میگویم واقعا این باید باشد. این قصه غدیر باید باشد. این شخص، پیغمبر صلی الله علیه و آله، باید علی علیه السلام را معرفی کند. این شخصیت باید از لحاظ تاریخی و واقعا علی علیه السلام معرفی شود به جامعه. نصری سلهب. «نعتبر ان هذا الحدیث صحیح». ببینید راه های صحت فرق میکند. راه هایی هست که وجدان من میگوید علی علیه السلام باید باشد. این حدیث باید باشد. کاری ندارم سندش چیست. تو می گویی محبت است. تو میگویی سندش فلان است. من به این حرف های شما کاری ندارم. میگوید سنی ها راجع به سند هرچه می خواهند بگویند برای خودشان. اما من می گویم باید غدیر باشد. باید این حدیث گفته شود. «واقعا و تاریخیاً» این حرف، حرف این مسیحی است. «شهد الانام بفضله حَتّى الجدّا والفضل ما شهدّث الاغدًاءً» جملهً و تفصیلا، واقعا صحیح است. جملهً و تاریخیاً و تفصیلاً. پیغمبر صلی الله علیه و آله برای اسبابی که ما بعضی هایش را گفتیم و نسبت به بعضی غفلت ورزیدیم، ما همه اسباب را نگفتیم اما پیغمبر صلی الله علیه و آله «صدع امر ربه» صدعت یعنی فریاد زد. میدانید معنای صدع چیست؟ گفتن با فریاد است. باید ولای امیرالمؤمنین علیه السلام را فریاد زد. همان کاری که پیامبر صلی الله علیه و آله کرد. صدع! نمیگوید قال. نمیگوید پیغمبر صلی الله علیه و آله قال من کنت مولا. صدع! و واقعا هم همینطور است. صدع به امر ربه. فریاد زد به امر پروردگارش. «فبلغ ما انزل علیه منه تعالی فی ان معه» در یک آن. «حقق امنیه راودده ضمنا طویلً» می دانید چه می خواهد بگوید؟ می گوید آن آرزویش را که پیغمبر صلی الله علیه و آله مدت ها نیتش این بود که آن را علنی کند، آن موقع در یک آن علنی کرد. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ» محقق ساخت پیغمبر صلی الله علیه و آله آن آرزوی خودش را در غدیر. «امنیه راودته ضمنا طویلا» مدت طولانی منتظر بود همچین صحنه ای فراهم شود که بگوید. آن چیست؟ «و هی ان یخلفه علی من بعده» علی را خلیفه و جانشین خودش برای بعدش قرار داد. چرا «لیقین پیغمبر ان علیً خیر …» زیرا میداند تنها کسی که متحمل این وظیفه بزرگ تا پایان تاریخ خواهد شد، علی علیه السلام است. این وظیفه خطیر جانشینی پیغمبر صلی الله علیه و آله. چه سنخیتی بین تو هست با پیغمبر صلی الله علیه و آله که جای او نشستی؟ چه سنخیتی است؟
نوریان مر نوریان را طالبند ناریان مر ناریان را جاذب اند
کبوتر با کبوتر، باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز
تو چه سنخیتی داشتی که خودت را جا زدی؟ علی علیه السلام نفس پیغمبر صلی الله علیه و آله است. خلیفه جای او باید بنشیند. عین او باید باشد که بتواند جانشین شود. تو چه سنخیتی با او داری؟ مسأله میدانستی؟ سیره ات با او موافق بود؟
این هنوز ادامه دارد. میخواهم ان شاءالله در جلسه بعد ادامه کلمات این شخصیتها را برایتان بخوانم. ببینید این الگودهی چه تأثیری داشت ولو تأثیر محدود.
و صل الله علی محمد و آل محمد
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید