دوره کارگاهی تربیت مبلغ غدیر – جلسه پنجم

صوت بخش اول
اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمّد وَ آلِهِ الطّاهِرین (اللّهُمّ صَلّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهُم) وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین مِنَ الآن اِلی قیامِ یَومِ الدّین
اِلهی و اَنطِقنی بِالهُدی وَ الهِمنِی التّقوی
خیلی خوشحال و خوش وقت هستم از اینکه دوباره بخت یار ما، توفیق شامل حال ما شد، هفته دیگری را در خدمت شما روز پنجشنبه در خدمتتان باشیم.
بحث هایی در رابطه با غدیر و بحث امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام داشته باشیم. موضوع کلی را که جلسه گذشته خدمتتان عرض کردم، اشاره ای کنم. موضوعاتی که خداوند متعال ان شاءالله به ما توفیق دهد در این جلسه در خدمت شما باشیم، مطالبی را عرض کنیم، بطور فهرست وار، بعد ان شاءالله وارد پیاده کردن مباحث باشیم. موضوع کلی رابطه بین غدیر و دیگر ادله امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام از آیات و روایات است. روایاتی که در کتب فریقین آمده، کتب حدیثی شیعه، علمای شیعه و عامه و اهل سنت آمده است. در جلسه گذشته موضوعاتی را بحث کردیم، از جمله حدیث منزلت و ارتباط این حدیث با حدیث غدیر را اشاره کردیم و همچنین اشاره ای کردیم به حدیث مدینه علم یا به تعبیر دیگر باید بگوییم حدیث باب مدینه علم. چون این حدیث برای امیرالمؤمنین علیه السلام صادر شده است که معروف به حدیث مدینه علم است. نه، باید بگوییم حدیث باب مدینه علم. چون این حدیث برای امیرالمؤمنین علیه السلام است. پیغمبر صلی الله علیه و آله برای او بیان کرده، باید به او اشاره داشته باشیم. به حول و قوه الهی و با توسل به اهل بیت علیهم السلام علی الخصوص مولای کائنات، آقا امیرمؤمنان علی علیه السلام و با تبرک به نام این بزرگوار که این ایام بعد از شهادت چند امامی که در پیش داریم، امام جواد علیه السلام که اگر به ما اجازه دهند، می خواهم یک جلسه، بحث مختصری در آخر، حداقل اگر فرصتی باشد که دسته بندی شده، به اسم و به یاد امام جواد علیه السلام داشته باشیم، اگر فرصت شد در جلسه آخر. شهادت امام باقر علیه السلام را در پیش داریم. از شهادت ها که بگذریم، ان شاءالله باید پیشواز غدیر داشته باشیم. هم فکری و معرفتی و عملاً عملیاتی کنیم. من معتقدم اگر ببینید سفارشاتی که شده، بیشتر به جنبه های عملی است که خیلی سفارش شده که در مسئله غدیر، اطعام دادن، به زیارت همدیگر رفتن، این بعد های عملی را نهادینه کنیم، ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام را در جامعه نهادینه کنیم.
بحث هایی که ان شاءالله مطرح خواهم کرد، یکی رابطه حدیث غدیر با وصایت است که بحث های بسیار گسترده ای دارد، به نظر من تا به حال کمتر کار شده. ما به لطف خدا یک موسوعه ای آماده کردیم و گزارش آن را بعداً عرض می کنم. مدت هاست روی آن کار کردیم. شاید ۷ یا ۸ جلد فقط بر محوریت وصایت است، مثل الغدیر. تمام بحث ها بر محوریت وصایت است. باز اشاره کنیم به حدیث غدیر و احادیث دوازده خلیفه إثنا عشَرَ امیراً، إثنا عشرَ خَلیفه. این احادیث در مصادر شیعه و سنی آمده. یک بیوگرافی مختصر؛ ما یک موقعی تألیف مختص و جداگانه ای راجع به احادیث دوازده خلیفه داشتیم. من نکته ای را عرض می کنم که جلسه اول معمولاً رجزخوانی و یک مقداری مانور دادن است. زمانی خدمت شخصی بودیم، سید مستبصر بود. برای یمن ایشان زیدی بود، شیعه شده، من او را نجف دیدم. الان از اساتید نجف است و همین چند روز پیش قم آمده بود. ما چند نکته از ایشان استفاده کردیم، ۲ نکته که الان یادم هست، این قصه شاید برای ۱۵ سال پیش است. یکی مربوط به همان دوازده خلیفه است. یکی از نکته ها را که من پیگیری هم کردم، ایشان گفت این آیه مودت: أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشّیطانِ الرّجیم قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی. این مودت را برخی اشتباه برای شما معنا می کنند. می گفت بروید مراجعه کنید، کتابی دارد گویا ابن حزم است به نام طوق الحمامه. این معشوقه ای داشته است و نامه هایی را برای او می نوشته، اعلام می کرده من مودت تو را دارم. من دیوانه تو شدم وَ قَلبی بِحُبّک مُتَیّما در دعای کمیل می خوانید مُتَیّم از یُتم است. یُتم آن محبتی است که به حد دیوانگی بالا برود. گویا از خود بی خود شدن و از حال رفتن در محبت و عشق محبوب می گویند وَ قَلبی بِحُبّک مُتَیّما. این محبت به حد یُتم است. مراتب محبت را ذکر کرده، از جمله مودت. ایشان نقل می کرد و من خودم پیدا نکردم. می گفت: در آنجا دارد، ابن رشد می گوید مودت یعنی محبت همراه با اطاعت. اجر رسالت فقط محبت نیست. محبت همراه با اطاعت است. حالا شما پیگیری کنید لغت را، ببینید به آن می رسید یا نه. این یک نکته ای که از ایشان شنیدم، از کتاب طوق الحمامه برای ابن رشد است.
نکته دیگر ایشان قصه ای را از یکی از یمنی ها نقل کرد. می گفت یک یمنی با یک آیه شیعه شد که ارتباط آن را با این مباحث می بینید. می گفت در قرآن است که فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ کسی که یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ باید بعد از ایمان به خدا به عُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ تمسک کند. گفت من در این رفتم در این عُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ چیست؟ حالا ما بعدا با آیه اعتصام آن را جمع می کنیم، وَ اعْتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرّقوا با حدیث ثقلین جمع می کنیم. عُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ که دو مود است. دو حبل است که به آن عُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ می گویند؛ کتاب و عترت. اما ایشان، این آقای یمنی می گفت من همین کلمه عُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ، حروف آن را یکی یکی شمارش کردم. دیدم العُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ ۱۲ حرف است. می دانید که یک نوع اعجاز است که مفصلا بحث آن را مطرح می کنند. یک نوع اعجاز علمی قرآن، اعجاز حروف قرآن است. اعجاز حرفی. اعجاز کلمه ای قرآن است. در جای خودش مفصل بحث آن را کرده اند. قرآن در خیلی موارد رمزی صحبت می کند. ببینید العُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ چند حرف است؟ ۱۲ حرف است. گفت: من گفتم باید متمسک شوم، این رمز است. باید تمسک کنید به عُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ و العُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ ۱۲ حرف است. پیغمبر صلی الله علیه و آله هم فرمود بعد از من ۱۲ امیر می آیند. پس به این افراد باید تمسک کرد. می گفت با همین آیه، با این سوژه، متحول شد و پیروی اهل بیت علیهم السلام شد. ان شاءالله یکی از بحث های ما، رابطه بین یک گزارش بیوگرافی در رابطه با احادیث ۱۲ خلیفه، نکاتی را عرض می کنیم. سعی می کنم این نکات جدید باشد.
یکی دیگر از احادیث، حدیث سفینه است. برای شما گزارشی از کتاب هایی که نوشته، عرض می کنم. آخرین کتابی که راجع به این موضوع نوشته شده است. بین غدیر و آیاتی که اشاره به علم اهل بیت علیهم السلام و علمی که به حقیقت قرآن ارتباط دارند، ارتباط وجود دارد. آیاتی در قرآن و بحث بسیار زیبایی است و انشاءالله با مقدمه ای که خود اهل بیت علیهم السلام فرمودند که بروید سراغ قرآن و حقیقت ما را در قرآن خواهید یافت و خواهید دید نام ما ذکر شده است. منظور از نام، یعنی نام نمادین، به طور کلی در قرآن اشاراتی دارد که هر کس پیگیری کند، مصداق آن را پیدا می کند. «فسئلوا اهل الذکر» منظور چه کسانی هستند؟ هشتاد روایت داریم که منظور اهل بیت علیهم السلام هستند. ما این مورد را با آیات قرآن ثابت می کنیم.
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» منظور چه کسانی هستند؟ این مورد هم طبق روایات و آیات قرآن ثابت می کنیم اهل بیت علیهم السلام هستند. «قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»
منظور چه کسانی هستند؟ ان شاءالله با آیات قرآن نشان می دهیم منظور اهل بیت علیهم السلام هستند.
«أُوتُوا الْعِلْمَ» منظور از این عبارت در قرآن چیست؟ «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» چه کسانی هستند؟
نمی خواهیم فقط با روایات ثابت کنیم. می خواهم ثابت کنم هر چه اهل بیت علیهم السلام می فرمایند، از قرآن است. حتی تفسیری هم که اهل بیت علیهم السلام انجام داده اند، از قرآن است. ان شاءالله راجع به این موضوع در یک جلسه مطالبی را خدمتتان عرض می کنم. یک بحث دیگر هم ان شاءالله در یک جلسه دیگر به نام حضرت جوادالائمه علیه السلام و امام رضا علیه السلام و مادرشان خواهیم داشت. بحث دیگری که خواهیم داشت، و ان شاءالله فرصت شود، خدمتتان عرض می کنم. رویکردهای مختلف راجع به غدیر می باشد. دیدگاه اهل سنت، دیدگاه شیعه و مسیحیت راجع به غدیر چگونه است؟ عده ای از مسیحیان متأخر و تندرو یک نوع دیدگاه دارند و عده ای از مسیحیان معتدل دیدگاه خود را دارند. در کل راجع به حدیث غدیر حرف هایی دارند. برخی از آن ها غدیر را به صورت شعر مطرح کرده اند. بوله سلامه قصه غدیر را به صورت شعر درآورده است. مستشرقان راجع به غدیر چه نظری دارند؟ مستشرقان راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام چه می گویند؟ مسیحیان در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام چه می گویند؟ مسیحیان درباره میراث علمی امیرالمؤمنین علیه السلام چه دیدگاهی دارند؟ هر چقدر فرصت باشد، ان شاءالله موارد دیگری از روایات که مربوط به حضرت علی علیه السلام می باشد را عرض خواهم کرد.
بعد از بیان مقدمه، بحث اصلی را آغاز می کنیم. جلسه اول اشاره ای سریع خواهیم داشت. زیرا بحث مختصر می باشد. تفسیر آن را به نوشته های خودمان ارجاع می دهم. حدیث غدیر و احادیث دوازده خلیفه را طی پانزده یا سی دقیقه برای شما بیان می کنم. سپس حدیث بعدی را عنوان می کنیم. یک، دو و یا حتی سه جلسه هم می توان در رابطه با حدیث وصایت در فازهای مختلف صحبت کنیم. اگر بخواهم فهرست آن را عرض کنم، زمان بسیار زیادی را می طلبد.
ما با تتبع عمیق در روایات اهل بیت علیهم السلام شصت ویژگی برای اوصیاء و انبیا پیدا کرده ایم. بدانید هر پیغمبری، وصی ای داشته است. ویژگی های امیرالمؤمنین علیه السلام که در روایات ذکر شده، چیست؟ بدانید مثلا چهار پیغمبر بودند که دوازده نفر وصی داشته اند. وصایت چیست؟ ظرف همین یک هفته که با خودم فکر می کردم، برای غدیر کم نگذارم، به این نتیجه رسیدم که در این برهه از زمان بعد از اهل بیت علیهم السلام بیش از وصایت باید روی موضوع غدیر کار کرد؛ همان طور که روایات وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام بیش از روایات غدیر در مصادیق ما آورده شده است. مسئله عجیب که جای تأمل و تفکر دارد، این است که روایات غدیر که در مصادر سنی ها ذکر شده، بیش از روایات وصایت می باشد. چرا؟ اهل سنت نسبت به حدیث غدیر چندان سندا و دلالتا تهاجمی عمل نکرده اند. چندان دست بر روی آن نگذاشته اند. سند آن را تثبیت هم کرده اند. اما تا توانسته اند، احادیث وصایت را خراب کرده اند. انواع تحریفات در حدیث وصایت وارد کرده اند؛ در حالی که حدیث غدیر را تحریف نکرده اند. چرا؟ از خود بپرسیم چرا؟ جای فکر دارد. پشت این قضیه چیست؟ آیا وظیفه ما این نیست که حداقل یک سرمایه گذاری انجام بدهیم، بفهمیم چه خبر است؟ خدا یکی از اساتید بزرگوار ما را حفظ کند. ده سال قبل، ما گروه سه نفره ای شدیم و ایشان به ما سفارش کردند در مورد پروژه وصایت تحقیق کنیم و ایشان ما را پشتیبانی می کردند. یکی از دوستان ما به تهران رفت. دیگری به قم رفت و من هم به تنهایی شروع به تحقیق کردم. به لطف خدا شعرای وصیت از زمان صدر اسلام تا کنون، هم در منابع و کتب شیعه و هم سنی، مثل شعرای غدیر، شعرای وصیت هم داشتیم. امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصی، لقب امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند و خیلی جای کار دارد. مباحث ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را گاهی صرفاً با استدلال خشک و خالی نمی شود پیش برد. باید با استدلال همراه با احساس و شور باشد.
نه شور صرف و نه استدلال خشک، اگر این دو با هم عجین شود، این مورد باقی می ماند. در اصل بقای اسلام بخاطر همین بوده است. بسیاری از مکاتب عقلی چون استدلال خشک بوده اند، ماندگار نبودند. باید برای اسلام جان داد. گاهی برای مذهب باید جان داد. زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت. چطور می توان به این هدف رسید؟ با استدلال نمی شود. مثل کدام قصه است؟ مثل قصه بوعلی و بهمن یار. بهمن یار به بوعلی گفت: با آن عقلی که داری، عقل کل بیا و ادعای نبوت کن! بوعلی در جواب گفت: این چه حرفی است؟ من کجا و نبوت کجا؟! گفت حالا یک زمانی در همدان، شب نزد استادم بودم. هوا بیست درجه زیر صفر بود. شب استاد به من گفت: بهمن یار برو برای من آب بیاور، می خواهم وضو بگیرم. گفتم: هوا سرد است! من بلند شوم از کجا آب بیاورم؟! استاد گفت: ببین من به تو می گویم برو برای من کمی آب بیاور، با اینکه تو شاگرد من هستی و من به گردن تو حق دارم، از تو می خواهم برای من آب بیاوری، برایت سخت است. اما ببین صدای مؤذن بالای مناره در این هوای سرد بیست درجه زیر صفر، در حال اذان گفتن است! ببین پیغمبر اسلام چکار کرده است! آن وقت من بیام و ادعای نبوت کنم؟ این چه نکته ای دارد؟! چرا مثل ابوسفیان قبل از فتح مکه، در ظاهر اسلام آورده، چطور ابوسفیان اسلام آورد؟ به این سیاست نکران می گویند. معاویه سیاست مدار بوده و از او به نکران تعریف می کنند. در روایات داریم، «الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ» گفت پس عقل معاویه چیست؟ نکراء یعنی شیطنت. یعنی این عقل، عقل شیطنتی است. عباس، ابوسفیان را آورد. لشکر مسلمانان که برای فتح آمده اند. او جلو جلو آمده تا لشکر را بررسی کند. عباس او را آورد. از وضعیت پیامبر صلی الله علیه و آله هم مطلع شود. ابوسفیان از دور نگاه کرد، دید پیامبر صلی الله علیه و آله در حال وضو گرفتن هستند. بقیه مسلمانان هم دست های خود را زیر آب برای وضو می گرفتند. با خود گفت: با این پیغمبر صلی الله علیه و آله نمی شود جنگید. او چنان نفوذ کرده. چطور پیامبر صلی الله علیه و آله نفوذ کرده؟ به صرف دو استدلال عقلی نیست. محبت پیامبر صلی الله علیه و آله در دل این مردم رفته. «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ، عَزیزُ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» این عملکرد او سبب شد.
ما باید با استدلال و منطق و چاشنی های خاص و بیان مؤثر کاری کنیم که مردم عاشق امیرالمؤمنین علیه السلام شوند. وقتی عاشقش کردی، کسی که عاشق خداست، دیگر از جای خود برای نماز می پرد. باید مردم را عاشق کنید. پس موضوع اول ما تحت این عنوان است: غدیر و احادیث دوازده خلیفه.
در ابتدا اشاره ای به حدیث غدیر و محتوای غدیر کنیم، بعد وارد بحث احادیث دوازده خلیفه شویم. چند نکته عرض می کنم که در این کتاب ذکر شده است، هم در مصادر سنی، هم در مصادر شیعه، متأسفانه شخصی پیدا شده، تشکیک کرده، مدعی شیعه بودن است. منتها می گوید من شیعه یازده امامی هستم.
یک آقایی است که شیعه یازده امامی است. کتابی نوشته، احادیث ۱۲ خلیفه را زیر سؤال برده و می گوید: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هنوز متولد نشده! نعوذ بالله! در آن کتاب یکسری ادله دارد که در این کتاب روح حرف هایش را مفصل نقد کردیم. این شخص به نام احمد الکافی که منکر ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم شده است و الان در لندن است. روح غدیر چه بود؟ روح غدیر ولایت است. از آثار ولایت، اطاعت، پیروی و تمسک است. امیرالمؤمنین علیه السلام اگر ولی خداست، ما باید به اطاعت او ملتزم شویم. اگر وجودش نیست تا امر و نهی ما کند، تا اطاعتش کنیم، اما تعالیم ایشان موجود است. ما اگر ولایت فیزیکی امیرالمؤمنین علیه السلام را نداریم، ولایت دستوری او را داریم. یا علی؛ ما تابع تو هستیم، تو مقتدا، اسوه و الگوی ما و رهروی ما هستی. هر چه بگویی، ما پشت سر تو هستیم. به یک بحثی اشاره ای کنم، می خواستم بحثی تحت عنوان اینکه آثار بحث از غدیر چیست را داشته باشم. چون سال گذشته عرض کردم، دوباره تکرار نمی کنم. فقط اشاره ای کنم، چرا بحث از غدیر؟ بحث از غدیر، بحث از الگوهاست. در جامعه الگوی ما در جامعه چه کسی باشد؟ الگوی ما مثل امیرالمؤمنین علیه السلام باشد که کرار غیر فرار است. الگوی ما مثل امیرالمؤمنین علیه السلام باشد که زره اش پشت ندارد، چون هیچگاه پشت به جبهه دشمن نمی کند. الگوی ما مثل حسین بن علی علیه السلام است. زمانی گروهی از جوانان دانشجو از پاکستان آمده بودند. این نکته را برایشان ذکر کردم. گفتم چند مقدمه می گویم که جایگاه امام حسین علیه السلام را ببینیم. قرآن می گوید:
۱- «لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» اکثر مردم نسبت به حق کراهت دارند.
۲- «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» با این دو نتیجه چه می شود؟ اکثر مردم با علی علیه السلام خوب نیستند. علی علیه السلام اهل عدالت و محور حق است. زیر بار حق نمی روند. می خواهند کسی باشد که سبیل آن ها را چرب کند. امیرالمؤمنین علیه السلام اینطور نیست. تبعیض نژادی را قائل نیست، بیاید به آن ها باج دهد. تبعیض نژادی، تبعیض پستی، مقامی، امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه نیست. لذا با او چه کار کردند؟ به شدت او را کشتند. این مقدمه دوم درست شد. ما پیروی امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم. پس ما پیروی حق هستیم، پس شیعه دشمن دارد.
۳- مقدمه سوم؛ چون اکثر مردم «لحق» ما شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم. همان طور که دشمنان نسبت به حق و محور حق دشمنی زیادی دارند، با پیروان حق هم دشمن هستند. شیعه در طول تاریخ دشمن داشته اما در طول تاریخ نه تنها نابود نشده، بلکه روبه تزاید است. چرا؟ نکته آن چیست؟ چرا شیعه با این که این همه دشمن دارد؟ از طرف استکبار، وهابیت، سنی ها، حالا اگر فرصتی شد، یک تاریخچه از شیعه هم برایتان عرض کنم. شیعه در راه است. از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله، بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله، از زمان امیرالمؤمنین علیه السلام، زمان خلفا … چه موقعیتی داشت؟ خودش یک سیر تاریخی و پرونده جدایی دارد. شیعیان چه زحماتی در این راه کشیدند؟ نکته آن چیست؟ چرا شیعه نابود نشده؟ خداوند متعال شخصیتی مثل حسین بن علی علیه السلام را به شیعه داد. خون حسین علیه السلام در رگ های شیعه در جریان است. لذا زنده مانده است. شیعه به نام حسین علیه السلام و به ولای امیرمؤمنان علیه السلام زنده است. ولای امیر مؤمنان علیه السلام را اگر با شیر و شکر قاطی کنیم که در شیر آن عقل، استدلال و شکر آن، معنویت آن روح، حماسه را وارد کنیم. لذا شما ببینید در این جلسات به عشق و یاد امام حسین علیه السلام جمع می شوند. تزریق کن! تعبیر من این است. می گویم آقا این به عشق امام حسین علیه السلام جمع می شوند. حالا که تنور را داغ کردی، نان را بچسبان. بگو امام حسین علیه السلام روز عاشورا چنین گفت. روز عاشورا آمد نمازش را خواند. می دانید خطبه ای که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا دارد، سخن از وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام کردند. خدا لعنتشان کند با اینکه حدیث را تحریف کردند، چون در خطبه امام حسین علیه السلام اسم وصایت بوده، بعضی هایشان حدیث راتحریف کردند. خدا لعنتشان کند.
یکی دیگر از آثار بحث از غدیر و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام این است که بحث از غدیر و امامت، بحثی اعتقادی و عقیدتی است. ما استدلال مفصلی هم داریم که در جلد یک امام شناسی آورده ایم. بحث از امامت، بحث از اصول دین است. نه حرف سنی ها که می گویند بحث امامت، بحث فروع دین است. «بالفروع الیق» نظر سنی ها این است. چرا؟ چون برداشت خاصی از امامت دارند. امامت یعنی رئیس جمهور. همین! ما یک برداشت دیگر و اختلاف مبنایی داریم. یک عده ای هم از متأخران پیدا شدند، می گویند: آقا امامت از اصول مذهب است. تا اینکه جایگاه سنی را مشخص کنند که این ها خروج پس از دین نداشته باشند، کفرشان ثابت نشود، ما ثابت کردیم و مفصل تحلیل کردیم. به این روایاتی هم که دلالت بر کفر دارد. حمل آن ها چیست؟ امامت از اصول دین است. نظر قُدَما همین بود. از آیات و روایات استفاده می شود امامت از اصول دین و بحثی اعتقادی است. بحث از غدیر، بحثی اعتقادی است. بحث از غدیر، مثل بحث از خدا و از نبوت است. این را باید اعتقاد داشته باشید. خب بگو آقا پیغمبر صلی الله علیه و آله که فوت کرده، چرا بحث از نبوت می کنید؟ به همان دلیل و فلسفه ای که بحث از نبوت لازم است، بحث از امامت هم لازم است. امامت ادامه خط نبوت است. نبوت بدون امامت نقص دارد. لذا باید بحث از امامت و بحث از غدیر باشد. برخی از کسانی که می گویند: «البحث عن الغدیر، بحث العقیم. ان البحث الامامه بحث العقیم» نگوییم دستمان می گیرند. عزیزان من! خدا بانیان این نوع مجالس را حفظ کند و بر تأییداتشان بیافزاید. عزیزان من سر این خان سفره امیرالمؤمنین علیه السلام بنشینید، پر رنگ کنید به یاد امیرالمؤمنین علیه السلام. من برکات آن را دیدم. کوتاهی کنیم، آهسته اهسته غدیر را از دست ما می گیرند، خالی می کنند. چه کسی؟ سنی؟ نه! بعضی از این خودی ها به اسم این که آقا بیشتر باید تمرکز کنیم روی حدیث ثقلین، الان بحث از غدیر یعنی حاکمیت سیاسی، گذشته حالا امیرالمؤمنین علیه السلام خلیفه بود یا آن یکی دیگر. گذشته ها گذشته، بر گذشته ها صلوات! نه! این ها را تصحیح کنید. جا بیاندازید. اگر جا نیاندازید، سفت نگیرید، عزیزان من سفت می خورید! با تشکیک می گیرند، جبهه دشمن مشخص، مخالف جبهه اش مشخص است. ما هم جبهه خودمان را مشخص کردیم، اما وقتی خودی با این تشکیکات می آید و می گوید چه فایده دارد، غیر از این که کینه ها را برانگیزد، چه فایده ای دارد؟ این آرام آرام با این تشکیکات دل من را خالی کند، این سنگر را از دست ما بگیرد، این خط قرمز و کیان تشیع را با همین تشکیک بگیرد، آن وقت در دست ما چه می ماند؟ پس حدیث غدیر اشاره به اطاعت، رهبری و اشاره به الگودهی دارد. بحثی اعتقادی پیروی، چنگ زدن است.
احادیث دوازده خلیفه چه می گوید؟ من بررسی مفصلی راجع به احادیث دوازده خلیفه کرده ام، گزارشی فقط روایات آن را عرض کنم. در مصادر شیعه و در مصادر سنی آمده. بخاری با یک سند نقل کرده، بابی که در کتاب الاحکام باب الاستخلاف با یک سند نقل کرده. مسلم شش مورد با تعبیرات مختلف نقل کرده. این هایی که می گویم، نکته هایی در آن هست. در مسند احمد تقریبا سی، سی و پنج مورد در ترجمه آن است. می دانید مسند احمد بر اساس «رُوات» است. مثلا مسند ابوبکر، مسند جابر، روایات هریک از صحابه را به ترتیب آورده. روایات دوازده خلیفه را در مسند جابر بن سمره سوائی نگاه کنید. قصه خیلی عجیبی دارد که حالا حقایقی را به حول و قوه الهی برایتان باز می کنم. در ترجمه جابر بن سمره سوائی، مسند احمد، جدیدا هم یک جلدی و هم پنجاه جلدی چاپ شده.
یک کتاب کوچک را بزرگ می کنند. این مسند پنجاه جلدی احمد، تک تک روایات را بررسی سندی کرده. جالب نیست که من تقریبا ٣۵ روایت را که در ترجمه جابر بن سمره سوائی در احادیث دوازده خلیفه دیدم، بیشتر روایات دوازده خلیفه صحیح السند است. تصحیح می کنم، تک تک روایات را بررسی سندی می کنم. لذا احادیث دوازده خلیفه در نزد سنی ها هیچ مشکل و شک و شبهه ای ندارد. تقریبا متواتر است. حالا اشکالاتی بر او می کنند و می خواهند از حَیّزِ انتفاع بیندازند، آن را لوث کنند و جهت دار است. الان روایت سنی ها و شیعه ها را می خوانم، بعد نکات آن را برایتان عرض کنم. بخاری به سند آن نقل می کند از جابر ابن سمره سوائی، چیزی که خیلی عجیب است، این است. پیغمبر صلی الله علیه و آله این احادیث را در مکانی به نام سرزمین منا یا عرفات ایراد کردند. مکانش آنجاست. خیلی عجیب است، خطبه قرائی خوانده، همه جمع هستند. همه ساکت؛ مابین خطبه در روایات سنی اشاره می کنند. روایات متعدد از طریق اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده، فقط می خواهم ببینید سیاست چه کرده! چه جنایاتی با این احادیث ولایت امیر المؤمنان علی علیه السلام کرده اما در عین حال این مدارک مثل شمع روشن، حجت را بر ما تمام کرده، در سرزمین منا جمعیت جمع هستند. جابر می گوید: تنها راوی احادیث دوازده خلیفه در صحاح اهل سنت، همین شخص جابر است. جابر کیست؟ ترجمه را نگاه کنید. جابر ابن سمره کسی است که هنگام وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله تقریبا به حد بلوغ نرسیده، این خیلی عجیب است. این هشت عظیم بنابر نقلی بیش از ده هزار نفر، صد و بیست و چهار هزار نفر، کمتر، بیشتر، حالا بگوییم هزاران نفر؛ همه خطبه را گوش می کنند. فقط گذاشتند از کانال یک بچه نقل شود. پی نمی برید پشت این سیاست چیست؟ بچه است. قول او که حجت نیست. جابر ابن سمره سوائی کیست؟ با پدرش به مکه آمده، حالا چه توطئه ای کردند و چه خیانتی شده، برایتان می گویم. تعبیری که دارد، در روایت این ها امیر دارد. «اِثْنی عَشَرَ اَمیراً» تعبیر بخاری این است. «یکونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً» جابر می گوید: «فَقالَ کلِمَهً لَمْ اَسْمَعْها» بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله یک کلمه ای گفت، من نشنیدم چه گفت! از پدرم پرسیدم که چه گفت؟ «کلُّهُم مِنْ قُرَیشٍ»
روایت دیگری شبیه این برایتان بخوانم، مسلم تعبیر دیگری اضافه دارد که مجدد از جابر نقل می کند. «إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ» این امر چیست؟ امر حکومت، حاکمیت، این امر بعثت، این امر زعامت و امر اسلام «لَا یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمِ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَهً» در بخاری «امیر» داشت، این «اثْنَا عَشَرَ» خلیفه دارد. تا بگذرد، یعنی تا روز قیامت باید، این دوازده نفر بیایند، بگذرد تا قیامت برپا شود. این امر اسلام منقضی نمی شود تا دوازده خلیفه بیایند «قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلاَمٍ خَفِیَ عَلَیَّ» می گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله یک چیزی گفت، بر من مخفی شد. نفهمیدم چه گفت! «قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ؟» پیغمبر صلی الله علیه و آله چه گفت؟ «قَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ» روایت بعدی که از مسلم نقل شده، جابر: «لاَ یَزالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیاً ما وَلیَهُمْ» این تعبیر ولایت و سرپرستی دارد. «ما وَلیَهُم اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاًثُمَّ تَکَلَّمَ اَلنَّبیُّ صلی الله علیه و آله بِکَلِمَهٍ خَفِیَتْ عَلَیَّ فَسَأَلْتُ أَبِی ما ذَا قالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ قَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ» یک تعبیرهایی دارد که می خوانم تا نکته های آن خارج شود. مجدد جابر نقل می کند؛ به روایت دیگر این روایت ها مربوط به مسلم است. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یزالُ الإِسلامُ عَزیزاً»
این عزت اسلام است، اسلام عزیز است. «إلَى اثنَی عَشَرَ خَلیفَهً. ثُمَّ قالَ کلِمَهً لَم أفهَمها» یک چیزی گفت، من نفهمیدم. می خواهم این سّر را باز کنم که چرا این حرف ها را می زند. می گوید: یک حرفی زد، نفهمیدم و بر من مخفی شد.
نکته اش را الان عرض می کنم. «فَقُلتُ لِأَبی: ما قالَ؟ فَقالَ: کلُّهُم مِن قُرَیشٍ» من معتقدم همین را تحریف کردند. در برخی روایات دارد: «کلُّهُم مِن بنی هاشم» پدر این برداشته این را تحریف کرده.
روایت بعدی، مجدد از جابر بن سمره و از مسلم می گوید: من با پدرم خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم، شنیدم که می فرمود: «لاَ یَزَالُ هَذَا اَلدِّینُ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَى اِثْنَیْ عَشَرَ خَلِیفَهً وَ قَالَ کَلِمَهً أَصَمَّنِیهَا اَلنَّاسُ» این «أَصَمَّنِیهَا اَلنَّاسُ» یعنی چه؟ «صَمَّنِ» از «أَصَمَّ» می آید یعنی «کَر، ناشنوا» می گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله یک حرفی زد، مردم گوشم را کر کردند، نفهمیدم چه گفت! چرا کَر کردند؟ «فَقُلْتُ لِأَبِی مَاذَا قَالَ؟» فَقالَ: «کلُّهُم مِن قُرَیشٍ» جابر بیشتر در سنی ها جایگاه دارد، ببینید لوثی که کردند، می دانید چیست؟ این حدیث عظیم را ظاهرا در مسند احمد است، در سرزمین عرفات که همه مردم جمع هستند، آمده اند فقط از کانال یک بچه منتقل می کنند که لوثش کنند. بچه است! او را نتوانستند انکار کنند.
نتوانستند حذف فیزیکی کنند، اما حذف ضمنی کردند. خود به خود از کار بیاید، مثل آن کاری که دومی وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله خواست وصیت نامه بنویسد، خب چه گفت؟ اتهامی به پیغمبر صلی الله علیه و آله زد، عملا از کار انداخت. لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت بلند شوید، بروید. بعضی ها گفتند چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله ننوشت؟ اتهامی به پیغمبر صلی الله علیه و آله زد که همه هستی پیغمبر صلی الله علیه و آله داشت از بین می رفت. «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ» معنای این چیست؟ حالا اگر رسیدیدم، در قسمت وصیت نامه پیغمبر صلی الله علیه و آله جلسه ای راجع به این صحبت کنیم. حدود سی و پنج توجیه بر این کار کردند، چگونه آن را حل کنند؟ خودشان هم نتوانستند. یکی از جوان ها دانشجوی اردنی بود، می گفت من با همین حدیث وصایت، شیعه شدم. عجب عمر چنین حرفی زده؟ لذا در آن مانده اند تا توانسته اند، تحریفش کردند. نقل به معنا کردند، در توجیه وا مصیبتا ماندند! این یک خیانت که آمدند از کانال یک بچه فقط نقل کردند یا در روایت دیگری دارد. «لا یزال الدین قائماً» دین پابرجا است. «حتى تقوم الساعه» تا روز قیامت «او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلّهم من قریش» در بعضی روایات دارد. «یکون لهذه الأمه اثناعشر قیّماً، لایضرّهم من خذلهم» این ها چه کسانی هستند؟ تقریبا پانزده، شانزده توجیه هست. یکی از توجیهات این است که ما نمی فهمیم این لُغُز است. پیامبر صلی الله علیه و آله لُغُز گفته؟ شما آن را لُغُز و مجمل کردید. از ابتدا تا انتها آن را مجمل کردید. ان شاءالله من برایتان تفسیر حدیث به حدیث می کنم. همین حدیث دوازده امیر را با احادیث صحیح السند، برایتان تفسیر می کنم. تطبیقش را مشخص می کنم که پیغمبر صلی الله علیه و آله هیچ موقع لُغُز نگفته، حجت را تمام کرده است.
می گوید: یکی از توجیهات این است: چهار مورد آمده، بقیه نیامده. تا روز قیامت وقت است، اولی، دومی، سومی، چهارمی. بعضی ها همین طور می شمارند تا بیست، سی، چهل نفر خلفای بنی امیه، بنی عباس. می گویند چه شد؟ نفهمیدیم یا حساب از دستشان در می رود، یا به آن دوازده نفر نمی رسانند. چون در آن مانده اند. چرا ماندید؟ چرا تعصب؟ بیا یک مقدار خودت را از این تعصب بیرون بیاور. همین حدیث بخاری کافی است. برای چیست؟ برای این که با احادیث دیگر جمع کنیم. حق را درک کنی، اجمالی نیست. روشن و شفاف است. روایت شیعه را هم برایتان بخوانم و وارد تحلیلات شویم. دقت کنید، تعبیر دیگری دارد. از مسند احمد این را هم بخوانیم، جالب است.
مجدد جابر می گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله برای ما در عرفات، بنابر نقلی در منا (حالا جا هم مشخص نیست) خطبه ای خواند و فرمود: «لا یزال هذا الامر عزیزاً ظاهراً حتى یملک اثناعشر، کلّهم. ثم لغط القوم و تکلّموا» یعنی چه؟ می دانید لُغُز یعنی چه؟ هو کردند. تا اینجا رسید، همه را گوش می کردند، وسط خطبه تا به اینجا رسید و گفت «اثنی عشر خلیفه» هو کردند، جلسه را به هم ریختند. دیگر نفهمیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله چه گفت. چرا؟ مگر خدا نفرموده:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» جا دارد به این ها بی شعور بگوییم. قرآن می گوید: ای بی شعورها! چرا نگذاشتید پیغمبر صلی الله علیه و آله ادامه دهد؟ این چه جمله ای بود؟ چرا ترسیدید؟ چرا تا حالا گوش می کردید، تا اسم ۱۲ خلیفه آمد، از چه چیز ترسیدید؟ ترسیدید نام امیرالمؤمنین علیه السلام اول آن برده شود؟ ترسیدید که یک یک نام اهل بیت علیهم السلام آورده شود؟ چرا هو کردید؟ جابر می گوید: گوشم را کر کردند. چرا؟ چه توطئه ای در کار بود؟ چه کسی در سرزمین منا طراح توطئه بود؟ بهترین موقعیت در حجه الوداع برای ابلاغ ولای امیرالمؤمنین علیه السلام عرفات است. بعضی ها می گویند چطور در مکه ابلاغ نشد؟ چرا در غدیر ابلاغ شد؟ چرا بعد از آن ابلاغ شد؟ چرا قبل از آن ابلاغ نشد؟ عقیده من این است با این روایات، پیغمبر صلی الله علیه و آله می خواست قصه غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام جانشینی را در سرزمین عرفات تبیین کند و روایت ما هم از بعضی جاها استفاده می شود. در عرفات به هم ریختند و جلسه را خراب کردند. این می گوید ۱۲ نفر، تا خواست بگوید نام اولی امیرالمؤمنین علیه السلام است، جلسه را به هم ریختند. یک روایت دیگر هم دارد، این را هم بخوانیم. این ها همه روایات صحیح السند سنی است. مجدد جابر از پیامبر صلی الله علیه و آله: «لا یزال هذا الدین عزیزاً منیعاً … إلى اثنى عشر خلیفه. قال: فجعل الناس یقومون و یقعدون» یک عده پا شدند و نشستند. حالا جمع آن چه هست؟ جمعش این است؛ من یک روایتی در مصادر اهل سنت پیدا کردم، آدرس آن را بعدا می گویم. احتمال می دهم معجم الکبیر طبرانی باشد. می گوید: دومی در همان جلسه از این طرف به آن طرف می رفت، پیغمبر صلی الله علیه و آله داشت سخنرانی می کرد، او از این طرف به آن طرف می رفت. چه کار می کردی؟ می دانستند حجه الوداع پیغمبر صلی الله علیه و آله است . توطئه را ببینید! پیغمبر صلی الله علیه و آله در این حجه الوداع می خواهد سنگ تمام را بگذارد، جانشین خودش را مشخص کند. یک عده را این طرف گذاشته بودند برای اینکه هو کنند، بعضی روایت داریم «فکبر الناس» در مسند احمد را نگاه کنید. می گوید تا پیغمبر صلی الله علیه و آله به اینجا رسید، «فکبر الناس» تکبیر گفتند. دیدید وقتی می خواهند جلسه کسی را به هم بریزند، یک عده این طرف یک عده آن طرف شلوغ می کنند که کل جلسه به هم بریزد؟ همین کار را کردند. یک عده بلند شدند و نشستند. یک عده تکبیر گفتند. یک عده هو کردند. می گوید: من نفهمیدم دیگر چه گفت! اصلا جلسه به هم خورد. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ» می گوید این بعد از آن آمد. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» گفتند ابلاغ کن. آمد در عرفات ابلاغ کند، صحنه درست شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله همانطور در آن مانده، از طرفی می ترسد اختلاف شود. این ها حاضر بودند برای رسیدن به مطامع و اهداف شوم خودشان، آن صحیفه های ملعونه که نوشته شده را پیاده کنند و نگذارند اهداف پیغمبر صلی الله علیه و آله در رابطه با امیرالمؤمنین علیه السلام پیاده شود، دست به هر کاری بزنند. به پیغمبر علیه السلام نسبت هذیان بدهند که اهداف ایشان مشخص نشود. خودش می گوید، من از خودم نمی گویم. حقایق تاریخی است، باید کشف شود. نگویید این بحث ها بیخود است. این بحث ها مصداق امر به معروف و نهی از منکر است. شما نباید این را نهی از منکر کنید؟ اگر تشخیص شما این است که خلاف می رود، به او بگویید و این بحث ها دارد پخش می شود. شما نهج البلاغه ابن ابی الحدید را نگاه کنید، جلد ۱۲ صفحه ۲۱ آدرس دقیق چاپ مصر. ابن عباس می گوید: در زمان دومی در کوچه او را دیدم. مناظره اش را نقل می کند. به من گفت: بگو ببینم هنوز علی علیه السلام حرفش این است که حق با من است؟ گفتم بله؛ پدرم عباس هم شاهد است که حق با علی بن ابیطالب علیه السلام است. گفت بگذار یک چیزی به تو بگویم. عین عبارت خودشان نگاه کنید، من روز وصیت نامه، روز پنج شنبه می دانستم که پیغمبر صلی الله علیه و آله چه می خواست بنویسد. «ما ولقد أراد ان یصرح باسمه فمنعت إشفاقا وحیطه على الاسلام» دیگر به این چه می شود گفت؟ می خواست نام امیرالمؤمنین علیه السلام را در وصیت نامه تصریح کند، من جلویش را گرفتم. خب چرا شما کتمان می کنید؟ من دیدم صلاح اسلام نیست! من دلسوز اسلام بودم، «إشفاقا» شفقت من، روی دلسوزی جلویش را گرفتم. دیدم به صلاح اسلام نیست! «وحیطه» احتیاط است، صلاح نیست. جلویش را گرفتم.
«وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ، عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ، ذُو مِرَّهٍ فَاسْتَوَىٰ، وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ» تو بهتر از پیغمبر صلی الله علیه و آله می فهمی؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله تا آن لحظات آخر عمرش، اگر حرف شیطانی بزند که او مشکل دارد. تا آن لحظات هم کلامش وحی است. ابن عباس چرا گریه می کند؟ «اَلمُصیبَه کُلُّ المُصیبَه الرَّزِیَّهُ کُلُّ الرَّزِیَّهِ یوم الخمیس» ابن عباس را قبول ندارد، می گرید. اوج مصیبت این که نگذاشتند پیغمبر صلی الله علیه و آله وصیت نامه اش را مکتوب کند. حالا نمونه دیگرش، همان صحرای عرفات است. جلویش را گرفتند، می خواهد تصریح کند. خب چرا؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله دارد صحبت می کند. لذا آمدند، نشستند. یک عده این طرف، یک آن طرف، همه جلسه را به هم ریختند. یکی دو روایت شیعه هم بخوانم، چند نکته دیگر هم راجع به این حدیث برایتان بگویم. چون که در این کتاب ما تقریبا آمده، حالا من ننوشته ام. در جلد دوم امام شناسی ما شرح و بست این ها را آوردیم. مثلا نگاه کنید. تَیَمُنَنَا وَ تَبَرُکا زراره از امام باقر علیه السلام نقل کرده، فرمود: «نَحْنُ اِثْنَا عَشَرَ إِماماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَحُسَیْنٌ ثُمَّ اَلْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ علیهم السلام» و روایات دیگری که «من الائمه» از حضرت زهرا سلام الله علیها نقل شده، از پدرم شنیدم، «الْأَئِمَّهُ بَعْدِی عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ» یا مثلا امام علی علیه السلام در حدیث طولانی اش نقل شده؛ «فَإِنَّ لِهَذِهِ الْأُمَّهِ اثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً هَادِینَ مَهْدِیِّینَ لَا یَضُرُّهُمْ خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُمْ» هر کس بخواهد آن ها را نابود و خوار کند، هرگز نمی تواند.
چراغی را که ایزد برفروزد، هر آن کس پف کند، ریشه اش بسوزد. (نه، ریشش) ریشه اش بسوزد. حالا من چند نکته خدمتتان عرض کنم و این بحث را قسمت اول تمام کنم؛
نکات:
تفسیر حدیث با روایات دیگر؛ عرض کردم این ها درصدد توجیه برآمدند. آخرین حرفشان این بود که این لُغُز است. ما نفهمیدیم این حدیث آخر چه می خواهد بگوید. شانزده مورد توجیه است. من این جا جواب هایش را آورده ام.
ما می گوییم این طور نیست. همین حدیث بخاری را ببینید، می گوید:
«یکونُ بَعدی اِثْنی عَشَرَ اَمیراً» جمع امیر چه می شود؟ دو جمع دارد. امراء و اولی الامر می شود. درست شد. یعنی در واقع آیه اولی الامر را هم می توانیم تفسیر کنیم، آیه اولی الامر «أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ» این اولی الامر چه کسانی هستند؟ این جا می گوید: دوازده نفر هستند. اگر بخواهیم تفسیر قرآن با روایت سنی را بگوییم، «أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ» در روایات شیعه و سنی دارد که مراد ما هستیم. اصلا روایت داریم، جالب است. «إِیَّانَا عَنَى خَاصَّهً» بر هیچ کسی نمی شود اطلاق کرد. چه قدر تأکید است. «إِیَّانَا» اولا فقط ما را «خَاصَّهً» یک تأکید دیگر «إِیَّانَا عَنَى خَاصَّهً» فقط مقصود از «أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ» ما هستیم. این چه هست؟ فخر رازی هم نکته دارد. می گوید: از این استفاده می شود که اولی الامر باید معصوم باشد. لکن به اهل حل و عقد می زند. لذا اشکالاتی به بیان شیعه دارد. حالا فرصتی شد، در جای خود عرض می کنم. خب «اولی الامر» اینجا می گوید امیر دوازده امیر، پس اولی الامر چه کسانی هستند؟ دوازده نفر هستند.
اولین آن چیست؟ حدیث غدیر که به ولایت اشاره دارد. کسی که ولی است، ولی چه دارد؟ صاحب امر است. کسی که ولایت دارد، صاحب امر است و باید او را اطاعت کرد. پس می توانیم بگوییم اولین این دوازده نفر، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. چون پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من کنت مولاهُ أو اولا بِهِ» «اولا به» یعنی صاحب امر. امور شما دست اوست. این حدیث پیش اهل سنت متواتر است. حالا این دوازده نفر از ذریه چه کسی هستند؟ حدیث ثقلین می گوید از ذریه چه کسی است؟ می گوید از ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله است. چرا؟ چون این ها دوازده امیر هستند. حدیث غدیر می گوید باید اطاعت کرد. اولین امیر مؤمنان علیه السلام است که ولایت دارد. حدیث ثقلین چه می گوید؟ «اِنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما آن تمسکتم بهما» تمسک یعنی اطاعت و پیروی. پس با این سه حدیث، ما آیه ولایت را مشخص کردیم و با این دو حدیث مصداق «اثنی عَشَرَ اَمیر» را مشخص کردیم که مقصود کیست. نکته دیگری هم جالب است تا با عنوان ختم جلسه عرض کنم. در کتب عهد قدیم مخصوصا تورات، اشاره به دوازده خلیفه شده و جالب است که خود ابن تیمیه به این مطلب پی برده و در جایی از کتاب منهاج السنته حرف خیلی عجیبی می زند. می گوید: این یهود اشتباه کرده اند و از عبارت تورات بد برداشت کرده اند. فکر کرده اند منظور از وصی، پیامبر جدید و دوازده وصی او هستند و شیعه و پیرو اهل بیت علیهم السلام شده اند! شما اشتباه رفته اید! منظور این ها نیستند که شما شیعه شده اید. یک جا ابن تیمیه این را تصریح می کند. یک صلوات به روح امیرالمؤمنین علیه السلام بفرستید. در فقره ۲۰ از اصحاح ۱۷، از صِفر تکوین در تورات چنین آمده است: این ترجمه عربی تورات است. «وَأَمَّا إِسْمَاعِیلُ فَقَدْ سَمِعْتُ لَکَ فِیهِ هَا أَنَا أنذا و أُبَارِکُه و أنمیه وَأُثْمِرُهُ وَأُکَثِّرُهُ کَثِیرًا جِدًّا. اِثْنَیْ عَشَرَ رَئِیسًا» خدایا قولت درباره اسماعیل را شنیدم. (که پیامبر ما از ذریه ایشان هستند.) که گفتی من او را برکت و نمو می دهم و او را تکثیر می کنم. از این نسل، دوازده شخص شریف قرار می دهم. (اینجا ابن تیمیه کاسه داغ تر از آش شده است. خود یهود معنی این اثنی عشر را فهمیده اند. مراد دوازده وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است که بعد از اسلام شیعه شده اند، ولی او می گوید شما اشتباه فهمیدید.) «ویلدو اِثْنَیْ عَشَرَ رَئِیسًا واجعله اُمَه عظیمه» این دوازده نفر امت عظیمی قرار می دهم. (امت عظیم پیامبر صلی الله علیه و آله، شیعیان امیرالمؤمنین علیهم السلام هستند.) در کتاب البدایه و النهایه از استادش ابن تیمیه درباره احادیث دوازده خلیفه این طور می گوید: «و هؤلاء المبشر بهم فی حدیث جابر بن سمره» این دوازده نفر را که در حدیث جابر بن سمره به آن اشاره شده، «و قرر انهم یکونون مفرقین فی الامه» متفرق در امت «ولا تقوم الساعه حتى یوجدوا» تا قیامت باید موجود باشند، و (قد) غلط اشتباه کردند، «کثیر ممن تشرف بالاسلام من الیهود فظنوا انهم الذین تدعوا إلیهم فرقه الرافضه» ولی یهودیان خیال کردند منظور همین فرقه رافضه هستند. همین دوازده نفر از فرقه رافضه هستند، به خاطر دوازده نفری که در اصحاحشان به آن اشاره شده بود. این ها غلط کردند که خودش غلط کرد. از روی عناد و تعصبی که دارد، این حرف را زده است.
این بخش اول عرضمان در رابطه با احادیث ١٢ خلیفه؛ مطالب دیگری هم ما در این احادیث آورده ایم که شبهات را و اشکالاتی که احمد الکتاب در کتاب تطور الفکر سیاسی بررسی شده است، می خواسته ولایت فقیه را خراب کند و نعوذ بالله اصل امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را زیر سؤال برده است. این کتاب در شبکه ها آمد، خباثت را ببینید. کسی که از در خانه اهل بیت علیهم السلام دور شود، مخالف هم او را راه نمی دهد. فیلمی از ایشان در لندن دیدم، با او شخصی به نام احمد منصور ناصبی فلسطینی مصاحبه کرده بود. این شخص به آن سنی گفت: من یازده امامی هستم و حرف شما سنی ها را قبول دارم که می گویید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هنوز متولد نشده است. او هم خوب حقش را کف دستش گذاشت. گفت هنوز اهل سنت شما را قبول نکرده اند؛ چون شما یازده امام را قبول کرده اید. خسر الدنیا و الآخره، از تشیع بیرون کرد و آن ها هم او را راه نمی دهند؛ تا این که دربست در اختیار آن ها برود. او خواسته شبهات و روایات شیعه را به هم بریزد که ما تواتر و صحت روایات را ثابت کرده ایم.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صوت بخش دوم
اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و بِه نَستَعین، اِنه خَیر ناصِر و مُعین وَصَلی الله علی محمد و آله طاهرین و لعنَتُ الله عَلی اَعدائِهم اَجمَعین مِن الان اِلی قیام یَوم الدین. اَللهُم وَ اَنطِقنی بِالهُدی، وَ اَلهِمنِی التقوی
جلسه ای دیگر را در موضوع دیگر از بحث غدیر و مقایسه آن با ادله دیگر امامت و ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام در خدمت شما برادران عزیز و همچنین بینندگان و مستمعین محترم در سرتا سر جهان هستیم.
موضوع بحث در قسمت دیگر:
چهار غدیر و احادیث وصایت است.
قبل از شروع بحث، دو نکته خدمت شما عرض می کنم بعد به حول و قوه الهی و با توسل به آقا امیرمؤمنان علی علیه السلام به بحث ورود می کنیم.
نکته اول: ضرورت و اهمیت بحث
نکته دوم: یک بیوگرافی و گزارش اجمالی از مجموعه بحث هایی که در این زمینه می توان مطرح کرد که اگر ما نرسیدیم ادامه دهیم، شما سلسله بحث هایی مربوط به وصایت را دنبال کنید.
اما نکته اول: ضرورت بحث، طرح بحث وصایت امیرمؤمنان علی علیه السلام از جهاتی ضرورت دارد. اصلاً بحث ما مربوط به بعد از وفات امیرالمؤمنین علیه السلام است که این بحث مطرح شود. گرچه طرح حدیث غدیر الان موقعیت دارد و طرح و واقعه غدیر باید زنده شود. اما من معتقدم طرح غدیر و واقعه غدیر، یکی از ابعاد مسئله وصایت امیرمؤمنان علی علیه السلام است. از معنای لغوی و اصطلاحی که ذکر می کنم، روشن می شود که بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله برای ما عهد است.
نکته و جهت دوم: همان طور که برای ضرورت بحث عرض کردم، این که اهل سنت تا توانستند با این احادیث مخالفت کردند، انواع مخالفت ها اعم از این که تمام سندها را تقریباً تضعیف کردند. چون فرصت کم است، فقط اشاره ای می کنم که از هر کدام از این ها یک پرونده ای آماده و کامل کرده ایم. گرچه یک فصل و یک فایل آوردیم، روایات اهل سنت در مورد احادیث وصایت است. یک سری از این روایات را روی مبانی خود سنت تصحیح سندی کردیم. کسانی که از صحابه نقل کردند، در مصادر سُنی آورده ایم. می دانید که در صحی اصلاً نیست بلکه معارضانش است، انکار آن را در صحیح بخاری و مسلم آورده؛ از چه کسانی؟ در قسمت دوم بحث عرض می کنم. تقریبا در مصادر دست چندم سُنی ها در کتاب موضوعات آوردند، ابن الجوزی در کتاب الموضوعاتش (نعوذ بالله تعالی) در موضوعات، روایات جعلی در فضایل خلفا فصلی دارد. جالب این است یک که باب روایات موضوع جعلی در فضایل ابوبکر، حرف خیلی عجیبی دارد. در باب ابوبکر که می رسد، می گوید: اهل سنت آمدند روایاتی را درباره اولی، «ابوبکر» جعل کردند. چرا؟ چون دیدند طرفداران علی ابن ابیطالب علیه السلام یک سری روایاتی راجع به امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارند. برای این که به قول معروف کم نیاورند، این ها هم آمدند یکسری وارد کردند. این تصریح دارد. اولین بحث درباره احادیث جعلی در باب ابوبکر، ایشان در فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام که می رسد، یک بخشی از فضایلی که جعلی می آورد، احادیث وصایت است.
تک تک احادیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را در اسناد سُنی آورده، تضعیف می کند. سیوطی کتابی به نام اللآلی المصنوعه دارد. لولوهای مصنوع یعنی ساختگی در فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام که می رسد، به احادیث جعلی وصایت اشاره کرده. ما چکار کردیم؟ حالا باز کتابی دارد (حالا این بحث های بیوگرافی باشد که نمی رسم)، قاضی شوکانی حنفی کتاب های زیادی دارد و مورد توجه زیدی ها هم زیاد هست. بعضی ها می گویند زیدی، حنفی هست. ایشان کتابی بنام «العقد الثمین فی إثبات وصایه أمیر المؤمنین» دارد. سُنی ها در صدد انکار آن هستند. ما شواهد زیادی داریم که برای خود شوکانی هست. چون شوکانی سَلَفی بود، سلفی ها خیلی به شوکانی نظر دارند. سُنی ها به او توجه دارند. ایشان روایاتی که در بابت وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام و از پیغمبر صلی الله علیه و آله تصریح دارد، به عنوان وصیت جمع کرده، تعبیرهای زیادی دارد. این لقب برای امیرالمؤمنین علیه السلام مشهور است. شما در لسان العرب و قاموس المحیط و کتب لغت را نگاه کنید. اصلاً می گوید: لقب الوصی بطور مطلق من القاب امیرالمؤمنین علیه السلام هست. لغوین تقریباً اتفاق دارند که این لقب از القاب امیرالمؤمنین علیه السلام هست. ایشان این کتاب را آورده.
شما اگر با اینترنت سر و کار دارید، شخصی هست بنام دکتر کواری، معاصر هست، ایشان الان در قطر هست. مقاله ای نوشته، چاپ شده، مستقل هست. اسم کتاب او «العقد الثمین فی تضعیف احادیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام» یعنی در رد کتاب عقد الثمین شوکانی است. تمام اسناد احادیث الوصایه را چه کسی نقل کرده؟ مُسندِ مثلاً چه کسی؟ مُسندِ چه فردی؟ از اول تا آخر، آمده همه را تضعیف کرده! ما مجدد چکار کردیم؟ ما آمدیم به حول و قوه الهی و با توسل با امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر تمام این کتاب یک نقدی نوشتیم، تمام اسناد را از اول تا آخر، بحث های سندی، بحث های دلالی، این که از چه راهی می توانیم بحث های کلی و تک تک این ها را مناقشه کردیم. این هم یک بخش دیگر.
پس به لحاظ سند آمدند و سعی کردند یک سند درست باقی نگذارند. یا در کتاب موضوعات آوردند یا تک تک سندها را تضعیف کردند. این از لحظ سند.
قسم دوم، کاری که برای لوث کردن آن انجام دادند، بعضی هایشان که نتوانستند این احادیث را به لحاظ سند چون که متواتر است، از بین ببرند، حتی بین سنی ها تصریع، بعضی ها اجماع، شهرت و تواتر است، آمدند بر دلالت آن خدشه وارد کردند. مثل طبرانی، مثل ابن ابی الحدید، آمدند گفتن این وصیت! یعنی وصیت در اهل. پیغمبر صلی الله علیه و آله سفارش کرده تو وصی در بین اهل بیت علیهم السلام هستی، نه در امت و خلافت و جانشینی. این هم یک دسته دیگر.
پس آن هایی که نتوانستند در سندی که متواتر هست، مناقشه کنند، در دلالت آن خدشه کردند و به اهل تعبیر کردند.
دسته سوم: از اقدامات و تهاجمی که بر این احادیث وارد شده که من معتقد هستم که بر هیچ کدام از احادیث، حتی غدیر نشده، انواعی از تحریفات نسبت به احادیث وصایت شده. از باب نمونه، آن هایی که در ذهن من هست، مثلاً این ها را که به چشم خودم دیدم، عرض می کنم و شما را راهنمایی می کنم که بروید ببینید. همین یک نمونه بس هست. طبری دو کتاب، یکی تاریخ و یکی تفسیر دارد. تفسیر طبری بنام جامع البیان سی جلد هست. طبری یک شخصیت مهم، مورخ و محدث و مفسر هست. در کتاب تاریخ قصه قطع عشیره، انذار عشریه را آورده. قصه اش معروف هست. نکته مهم می دانید اولین ابلاغ پیغمبر صلی الله علیه و آله، هنگامی که در سال سوم تبلیغ مأمور به تبلیغ شد، آیه آمد «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» اولین ابلاغ ایشان، وصایت بود. پس خیلی مهم هست.
بایستی روی آن کار کنیم. قصه معروف است. الان عرض می کنم آخرین ابلاغیه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که بعد آن پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در سانسور و محاصره رفت، بعد از قصه غدیر تا زمان شهادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حدود ۷۵ یا ۸۰، هشتاد و دو روز فاصله است.
یک موقعی من خدمت علامه جعفر مرتضی عاملی در قم بودیم، شاید حدود بیست سال پیش و قبل از اینکه ایشان به لبنان برود. رفیق مان از ایشان یک سؤال کرد: حاج آقا تعجب است بعد از غدیر تا زمان شهادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ما تاریخ کم داریم. سیره نویسان خیلی نپرداخته اند. چرا؟ گفت درست است. در تاریخ این فَطره بسیار بسیار بغرنج است. پیچیده و بسته است. چرا؟ ما به این نتیجه رسیدیم که طیف مدرسه خلفا، آن هایی که لبالمرصاد بودند که خلافت را منحرف کنند، همین که دیدند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقشه هایشان را بر باد داد، آمدند خانه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را محاصره کردند. افراد که می روند و می آیند را در محاصره قرار دادند و کسی حق رفت و آمد ندارد. این فَطره، چون پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از غدیر چه کرد؟ این خیلی مهم است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از غدیر چه اقداماتی در راه تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام انجام دادند، خیلی مهم است.
من معتقدم، من نه، خداوند مرحوم مظفر را رحمت کند. شیخ محمدرضا مظفر کتابی به نام «السقیفه» دارد. این کتاب را بخوانید، واقعا زیباست. سه برادر هستند، محمدحسین، محمدحسن صاحب کتاب «دلایل الصدق» که بهترین کتاب کلامی در شیعه است که از متاخرین ماست و یکی هم محمدرضا صاحب کتاب «المنطق و اصول فقه مظفر». محمدحسین هم کتابی دارد بنام «علم الامام» ایشان (محمدرضا) در کتاب السقیفه اش می گوید: یکی از اقداماتی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در راستای تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از غدیر انجام داد، این است: همان قصه بعث جیش الاُسامه است.
این نقشه ای از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود در تثبیت خلافت؛ چرا؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور داد همه باید از مدینه خارج بشوند و در لشکر اسامه! اصلا چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اصرار داشتند زید فرمانده باشد؟ زید حدودا نوزده ساله است. پیرمردهایی از صحابه بودند که آن ها را فرماندهی می کرد. اصرار و اعتراض کردند که یا رسول الله؛ این تازه وارد و جوان است. این همه فرمانده های پیشکسوت و نخبه داریم. چرا زید؟ فرمود: اگر بر این اعتراض می کنید، بر پدرش هم اعتراض کردید. چرا اصرار بر امارت او دارد؟ می گویند برای امیرالمؤمنین علیه السلام. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می داند که بعد از ایشان، یکی از اعتراضات که بر امامت حضرت دارند، این است که او جوان و نپخته است.
حضرت می گویند: لیاقت مهم است.
حضرت عملاً دارند قصه امیرالمؤمنین علیه السلام را تثبیت می کنند.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: همه بروند. حتی آن هایی که می دانست نقشه کشیده اند. به اولی و دومی خبر رسید که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در بستر مرگ هستند. آن ها برگشتند. صاحب کتاب «المِلَل و النِحَل» آقای شهرستانی نقل می کند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نفرین کردند. «لَعَنَ اَللَهُ مَنْ تَخَلَفَ عَنْ جَیْشِ أُسَامَهَ». گفتند: نه، پیغمبر صلی الله علیه و آله دارد از دار دنیا می رود و ما نمی توانیم و تحمل نداریم ببینیم. بروید، در این لشکر همه باید باشند.
اما ایشان می گوید (مظفر) می گوید: ما هیچ جا نداریم! در همین قصه بعث جیش الاسامه که علی علیه السلام گفته بروید. اگر علی علیه السلام در این بعث، لشکر رفته بود. فرمانده امیرالمؤمنین علیه السلام بود اما امیرالمؤمنین علیه السلام نرفتند.
ایشان می گوید: برخی از طرفداران امیرالمؤمنین علیه السلام را نگهداشتند. چرا؟ این ها را بیرون کرده بود که بروند. اواخر عمر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است تا ایشان تا از دنیا رفتند، این چند نفر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کنند و مسئله خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام تمام شود. و وقتی این ها برگشتند، با یک عمل تمام شده روبرو شوند. این ها فهمیدند و نقشه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را بهم زدند.
حالا چه توطئه و نقشه هایی؟ این ها جای بحث و بررسی دارد. پیغمبر صلی الله علیه و آله چه نقشه ها و چه اقداماتی داشتند؟ من معتقد هستم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حتی قبل از بعثت، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، قبل از بعثت امیرالمؤمنین علیه السلام را برای روز غدیر آماده کرد. حالا فرصتی باشد، عرض می کنم.
قبل از بعثت در طول این بیست و سه سال چه کرد؟
قصه وصایت هم همین بود اما نقشه را بر باد داد. پس این هم یک بُعد کار. این ها آمدند تحریف کردند. حالا قصه طبری را برایتان عرض کنم. طبری در تاریخش اینطور نقل می کند. می گوید سال سوم بعثت آیه آمد و وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین. راوی آن هم امام علی علیه السلام است که سُنی ها خواستند سند این را تضعیف کنند، ما آن را تصحیح کردیم. چون یک سند دیگری بر قصه شأن نزول آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین» دارند. که در بخاری نقل کرده، ما آن را به لحاظ دلالی مناقشه کردیم. گرچه آن ها سند آن را به لحاظ دلایل، مناقشه نمی کنند. اگر فرصت شد، می رسیم.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: این آیه که در سال سوم بعثت نازل شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: برو نزدیکان را دعوت کن. چهل نفر کمتر یا بیشتر، می گویند دعوت کردیم. وقتی همه خوردند، سیر شدند، پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فَأَیکُمْ یُؤَازِرُنِی عَلَى هَذَا الأَمْرِ عَلَى أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیی». اولین ابلاغیه، «یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیی وَخَلِیفَتِی فِیکُمْ».
حضرت دست بلند کرد، من هستم. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»
هم به خلافت در زمان حیات اشاره کرد و هم به وصایت! حالا شما نگاه کنید، ذیل همین آیه شریفه، ببینید طبری چه نقل می کند. تفسیر آن را نگاه کنید.
حالا این برای خودش است یا برای چاپ مطبعه هاست که چاپ کردند، نمی دانم. طبری این قصه را در تفسیرش اینطور نقل می کند، (عرض کردم یا از خودش.) می گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فأیُکم یوازرنی على هذا الأمر على أن یکون أخی و کذا و کذا؟».
حالا چرا می گوید و کذا و کذا …
آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید و کذا و کذا؟ مجمل حرف می زند؟ چطور طبری آنجا آن طور نقل کردی؟ اینجا می گویی و کذا و کذا.
بعد می گوید: علی علیه السلام دستش را بلند کرد، پیغمبر صلی الله علیه و آله هم فرمود: انت اخی و کذا و کذا …
این را من به چشم خودم دیدم.
منصفان بروند ببینند این حقایق را بفهمند و ببینند که از طرف همین متعصب ها چه کلاهی سر بعضی ها گذاشته شده، ما نمی دانیم کار کیست؟
ولی افراد دیگری که از این قصه ها، تحریف ها و انواع مختلفی نقل کرده، مثلاً از باب نمونه، قصه نامه محمد ابن ابی بکر به معاویه را برخی از مورخان نقل کردند. گویا طبری نقل کرده اما ابن کثیری که گویا از آن نقل می کند، بعد از آن تحریف می کند، می گوید من این نامه را نقل نمی کنم. می دانید تعبیر آن چیست؟
یک قسمت آن این است، در آن آمده لَک الویل، وای بر تو معاویه که خودت را با علی صلی الله علیه و آله که وصی رسول خداست، مقایسه می کنی؟
این قسمت را حذف کرد. چرا؟ می گوید ما این را نقل نمی کنیم «فیه نکاره»، حرف های تندی در آن دارد. وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام تند است. محمد ابن ابی بکر تند شده، به ما می گوید ما نقل نمی کنیم، مردم تحمل شنیدن آن را ندارند. باز شما نگاه کنید. نمونه های زیادی، حدود ده نمونه از تحریف ها در احادیث وصایت را علامه عسکری در کتاب «معالم المدرسه العین» خودش در جلد یک، همه این ها از انواع و اقسامش را یکی پس از دیگری آورده. قصه خطبه امام حسین علیه السلام روز عاشورا را بعضی ها نقل کردند که امام حسین علیه السلام فرمود: «اِسمعوا» تقریبا به این معنی گوش کنید. «انسبونی من أنا» به من بگویید من چه کسی هستم؟ «اَلَستُ اَلَستُ ابن بنت رسول الله» بعد این را دارد. «اَلَسْتُ ابنَ بِنتِ نَبِیکم وَ ابنَ وَصِیهِ» بعضی از متأخران در همین خطبه و با همین سند «وَ ابنَ وَصِیهِ» را حذف کردند و نقطه گذاشتند. چرا می ترسند؟ از غدیر نترسیدند، حذفش نکردند. این ها را این طوری حذف کردند. یکی از مورخان به نام دکتر طه حسین مصری، در چاپ اول کتاب خودش، همین ذیل آیه شریفه قصه انزار عشیره، همین قصه را آورده؛ «فَأَیکُمْ یُؤَازِرُنِی عَلَى هَذَا الأَمْرِ عَلَى أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیی» در چاپ دوم کتابش حذف کرده. در چاپ دوم به او دستور داده شده حذف کن. چرا؟ چرا تحریف؟ چرا حذف؟ می ترسند. ببینید از چیزی که آن ها می ترسند، ما باید آن را پخش کنیم. این ها را باید پخش کرد و باید گسترش داد. این یک بخش کار است.
پس ببینید در بخش های مختلف اهل سنت آمدند به این حدیث دست درازی کردند. ما چکار کردیم؟ آمدیم هم سندهای صحیح از سنی ها آوردیم، تواتری از سنی ها درست کردیم، بعد از آن شبهات و اشکالاتی که وارد کردند را جواب دادیم.
به مناسبت تحریفات آمده ایم به طور گسترده، بسیار کار ارزشمندی است، تحریفات کتب اهل سنت نسبت به فضائل اهل بیت علیهم السلام و نسبت به مطاعن خلفا شاهد آوردیم. گفتیم در این قسمت بخاری تحریف کرده، اینجا نقل معنا کرده، چون از مطاعن خلیفه است. همه را مقایسه کردیم. یکی از موارد آن همین نقل حدیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام است که پیغمبر صلی الله علیه و آله خواست وصیت نامه را بنویسد. این نقل به معنا کرده اند. «قَالَ إِن النبِى صلى الله علیه وسلم غَلَبَهُ الْوَجَعُ» این نقل به معنا است. وقتی که این عبارت. «إن الرَجُل لَیَهْجُر» را می خواهند بگویند، می گویند: «قال رَجُلُ إن الرَجُل لَیَهْجُر» این «رَجُل» چه کسی است؟ وقتی می گویند: «قَالَ عُمَرُ إِن النبِى صلی الله علیه و آله غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا» ما یک عبارتی از کتب سنی ها پیدا کردیم، می گوید: «فقال عمر: ان رسول الله قد غلب علیه الوجع» این اهل معنا می گوید عمر یک چیزی گفت که مضمون آن این است. پس یک بخش تحریفات را آورده ایم، بخش دیگر آمدیم شعرا الوصی، از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله از سنی و شیعه، بخش دیگری از بحث های تاریخی آوردیم. وصایت از آدم تا خاتم، وصی حضرت آدم علیه السلام که بود؟ لکل نبی وصی را ثابت کردیم، هر پیغمبری وصی ای داشته، می شود پیغمبر ما وصی نداشته باشد؟ این را بررسی تاریخی کردیم. آمدیم در فاز کتب شیعه، حالا بعضی از این بحث ها را برایتان باز کنم، ما یک تتبعی کردیم، مجموعه روایاتی که در باب وصایت از اهل بیت علیهم السلام در بحار آمده، در بخش های مختلف، اوصاف اوصیای پیغمبر صلی الله علیه و آله را جمع کرده ایم.
حدود شصت صفت و ویژگی برای اوصیای پیغمبر صلی الله علیه و آله جمع کرده ایم، ویژگی های و شرایط وصی پیغمبر ما چیست؟ همه از روایت شیعه است. ما یک بحثی تحت عنوان منکران وصایت مطرح کردیم: اول کسی که منکر وصایت شد، عایشه است. روایت آن در بخاری آمده و قصه خیلی عجیبی دارد.
به قول علامه عسکری می گوید: می دانید شروع این کار از چه زمانی شد؟ وقتی که می خواست به جنگ جمل برود، داشت به جنگ جمل می رفت، عده ای گفتند: عایشه با چه کسی می جنگی، کجا داری می روی؟ مگر نمی دانی علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است؟ گفت: چه کسی گفته؟ هنگام وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله، سر پیغمبر صلی الله علیه و آله در دامان من بود. به کسی وصیت نکرد! اول کسی که تخم انکار وصایت را کاشت، عایشه بود. این را در بخاری دارد. منکر شد. مواقف گوناگون: چرا؟ چون کلاه سر وجدان خودش بگذارد، او دارد به جنگ می رود. اگر او وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است، چگونه بتواند برود با او بجگند. نفر دوم که باز در صحیح بخاری به او اشاره شده، ابن ابی اوفا است، عبدالله ابن ابی اوفا یکی از صحابه است. در کتاب الوصایا ببینید. به او گفتند قرآن می گوید هر کسی باید وصی داشته باشد، وصیت کند. گفت: نه! پیغمبر صلی الله علیه و آله وصیت به کتاب کرده، اوصی به کتاب الله والسلام.
بعد این خط ادامه پیدا کرد. کسانی که این خط انکار وصایت را دنبال کردند و جواب به شیعه آوردند. شبهات وصایت؛ حدود سی اشکال، متأسفانه بعضی از این مدعیات روشن فکرمآب حدود سی اشکال و شبهه در باب وصایت بیان کرده اند، سنی و شیعه. همه را در یک جلد مستقل جمع کردیم. حالا در این جلسه فازی را شروع کنم که تیمناً و تبرکاً روایاتی از اهل بیت علیهم السلام خوانده باشیم. اما روش تحقیقی ذوقی خودمان را هم عرض می کنم. این کاری که من انجام دادم، آمدم المعجم المفهرس بحار در الفاظ مختلف را گرفتم.
روایاتی که در آن لفظ وصایت آمده، در بحار می دیدم که مربوط به چه عنوانی می شود. در فایل های مختلف می بردم. لذا این موضوعات در روایات شیعه جمع بندی شد. پس در واقع این جلسه و تتمه آن در جلسه بعد، احادیث وصایت را در مصادر اهل بیت علیهم السلام بررسی می کنیم.
عرض کردم من تتبع کردم، شاید بتوانیم بگوییم شما خودتان مقایسه کنید، حدیث غدیر در روایات شیعه را ببینید. یک مورد جالب برایتان تعریف کنم، بروید و روی این فکر کنید و جوابش را بیاورید. این قصه دوات و قلم که فاز مستقل شده، از جمله کسانی که منکر وصایت نشد و نگذاشت وصایت پیغمبر صلی الله علیه و آله نوشته شود، خلیفه دوم، یعنی عمر ابن خطاب است که قصه اش را عرض کردم. جالب این است که بخاری نقل کرده است، همه نقل کرده اند ولی در مصادر شیعه کمتر آمده. قصه نوشتن دوات و کَتِف قلم نیامده. سِرَش چیست؟ روی آن فکر کنید و جلسه دیگر به یک نتیجه گیری برسیم.
در منابع ما سُلیم نقل کرده. بله سلیم قصه دوات و قلم را نسبتا مفصل آورده. بعضی دیگر مثل شیخ مفید هم در کتاب هایش آورده و دیدید و شنیدید که یکی از آقایان هم آمد و انکار کرد. گفت: آقایان اهل سنت بیایید و جمعش کنید. یکی از حضار می پرسد: «آیا سلیم محتوای نامه را نوشته یا چیز دیگری از قول آقا امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده؟»
بگذارید من همین جا این نکته را عرض کنم. محتوای نامه چیست؟
من معتقدم یکی از تحریفات این است که می گوید خب چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله ننوشت؟ وقتی جمعیت را بیرون کرد، چرا ننوشت؟ ما معتقدیم نوشت.
هم از مصادر سنی و هم از مصادر شیعی استفاده می شود. پیغمبر صلی الله علیه و آله وقتی که دید این گروه مخالف هستند (لذا من معتقدم یکی از اقداماتی که شیعیان در راستای تثبیت ولایت و امامت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام انجام دادند، این بود.) در جلسه روز پنجشنبه، طرفداران امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت بودند. در مقابل طیف مدرسه خلفا و طرفداران اولی و دومی. این ها می گفتند بیاورید و آن ها می گفتند نیاورید، نزاع شد. «فتنازعوا» پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: بیرون بروید و همه را بیرون کرد. بنا بر نقل سلیم اما روز بعد امیرالمؤمنین علیه السلام و طرفدارانش را آورد، دعوت کرد، سفارش کرد، وصیت کرد بعد از من چه کسی وصی هست؟ بعد از وصی، دوازده نفر بعد وصی هستند و جالب این است که یک روایت صحیح بخاری دارد، در باب الوصایا ببینید.
ما معتقدیم از روایات تحریف شده، باز هم در باب وصایت است. بخاری نقل از ابن عباس نقل می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اوص النبی الی ثلاث. ابن عباسی که حافظه قوی داشته و مورد اتفاق فریقین در نقل احادیث و حفظ حدیث است، البته صحیح بخاری از ابن عباس نقل می کند:
۱- قافله هایی که وارد مکه می شوند، همانگونه که من دستور دادم، همان طور وارد شوند.
۲- ان تخرج المشرکین من جزیره العرب
صوت بخش سوم
اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و بِه نَستَعین، اِنه خَیر ناصِر و مُعین وَصَلی الله علی محمد و آله طاهرین و لعنَتُ الله عَلی اَعدائِهم اَجمَعین مِن الان اِلی قیام یَوم الدین. اَللهُم وَ اَنطِقنی بِالهُدی، وَ اَلهِمنِی التقوی
از روایات ما استفاده می شود که متأسفانه مستمسک بعضی از مدعیان قرار گرفته؛ بعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ۱۲ وصی خواهد آمد. متأسفانه احمد بن الحسن آمده و به این روایات استدلال کرده که من اولی هستم که به عنوان زمینه ساز ظهور حضرت، ظهور کردم وبعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف من وصی اول هستم و ۱۱ نفر دیگه هم می آیند. من یک ترم، تقریبا ۴ ماه در مرکز تخصصی مهدویت این بحث را مطرح کردم. ادعاها و ادله هایی که ایشان آورده، مفصل در نزد متخصصان بررسی کردم. تمام این روایات که به آن استدلال کرده، بررسی کردیم، تمام این روایات برای رجعت ائمه است. ۱۲ وصی بعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که اولین آن ها امام حسین علیه السلام است که حالا نظریات مختلف است. یکی پس از دیگری می آیند، حکومت ظاهریشان را انجام می دهند. این روایت وصایت، منظور اهل بیت علیهم السلام است و ایشان ادعا می کند و خود را اول وصی می داند. تمام ادله که ایشان آورده، در ابواب مختلف با ۱۴مقدمه و نقد ادله ایشان، به آن پرداختیم. اگر فرصتی شد، ایام خاصی به این بحث می پردازیم. خب احمد بن الحسن شخص خاصی است که گروه معروف که اتباع احمد الحسن که در سرتاسر جهان ادعاهایی دارند، ایشان غایب است! شخصی است مجهول القلب. می گویند بوده، کشته شده یا نشده، در سایت هایش یک عده مدعیانی دارند. تئوریسین هایی هستند که افکار ایشان را پخش می کنند. حالا روحانیون و طلبه ها و قشرهای مختلف در سر تا سر جهان. ایشان مدعی است من وصی اول امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستم و خبر می دهم که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می آید و از راه های مختلف، از راه خواب و استخاره … در عوام نفوذ کردند. در خواص هم روایات زیادی هست که باید پالایش شود. به روایات متشابهات زیادی از روایات خود ما استشهاد می کنند و آن را بر ایشان تطبیق می دهند و می گویند هنوز غایب هست. صوت هایی می گذارند که صدای او هست و خیلی ها را طرف خودشان جذب کرده اند که جای بحث دارد. احادیثی که دلالت دارد بعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ۱۲ وصی می آید که ایشان به آن استدلال کرده، تمام این ها قابل مناقصه و قابل حمل بر رجعت ۱۲ امام است. تمام قابل بر حمل است. خب بگذریم.
برویم سراغ بحث وصیت؛
مفهوم وصایت
مفهوم لغوی و اصطلاحی وصایت
خوب دقت کنید؛ در مفهوم وصایت، کتب لغت را که نگاه می کنیم، می بینیم ۳ معنا برای وصایت آورده شده:
الف) وصایت را به معنای عهدگرفتن
ب) وصایت را به معنای وصل گرفتن
ج) وصایت را به معنی عهد به وصل گرفتن
هر دو را با هم جمع کرده است.
الف) عهد
این منظور افریقی در کتاب لسان العرب خود می گوید: «اوسع الرجل ووصاه عهد الیه» عهد کرد این جا، یواش، یواش معنی وصایت کشف می شود. علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است. پیغمبر صلی الله علیه و آله وصیت کرده برای علی علیه السلام . جالب این است که عنوان وصایت را بر هیچ کس نیاورده اند. تصریح می کنند لقب امیرالمؤمنین، تعبیر وصایت را نیاوردند. برای ابوبکر و عمر و عثمان اصلا! خلافت را برده اند، امامت را شاید برده اند، اصلا در اتباع مدرسه خلفا که خودشان می گویند تعبیر خلافت را آورده اند. جانشینی اما وصایت را بر هیچ کس بکار نبرده اند. جای خیلی عجیب، فقط برای امیرالمؤمنین علیه السلام . لذا می گویند «لقب علی» مشهور به لقب برای امیرالمؤمنین است. لذا جا دارد ریشه یابی و باز کنیم، ببینیم معنای وصایت چیست؟ پس یک معنای وصایت، عهد است. ابن منظور می گوید عهد است. بعضی از فقهای ما هم همین معنا را می گویند. از بعضی روایات هم همین معنا استفاده می شود. وجه تناسب آن چیست؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله عهد کرد بر «علی علیه السلام»، علی علیه السلام کسی است که پیغمبر صلی الله علیه و آله با او بر سر امتش با او عهد کرده است. ما دقت کردیم در روایات، مصداق این عهد و وصایت چیست؟ عهد بر چه؟ عهد متعلق می خواهد. لذا علامه عسگری رحمت الله علیه در جلد اول معالم المدرستین خود می گوید: الوصیه یعنی عهد، یک موقع مقید و یک موقع مطلق می آید. اگر مقید بیاید، می گوییم آقا وصیت به اموالم، وصیت به اهل بیتم، این مقید است. محدود می شود. من به ثلث اموالم وصیت می کنم، این مقید است. من وصیت می کنم به چه؟ به اهل بیتم. این مقید می شود. اما وصیتی که پیغمبر صلی الله علیه و آله برای علی علیه السلام آورده، مطلق است. نقل لفظ «شیعه»، خود سنی ها هم می گویند شیعه وقتی به طور مطلق بیاید، به اتباع امیرالمؤمنین علیه السلام اطلاق می شود. اما وقتی به صورت مقید بیاید، با اضافه می آید. مثلا ببینید امام حسین علیه السلام چه می گوید: «یا شیعَهَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَکُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فِی دُنْیاکُمْ»
اضافه می آید، «یا شیعه آل ابی سفیان» اما خود سنی ها، حتی وهابی ها در تعریف شیعه و در کتاب مهاجم و المِلَل و النِحَل می آید نِحله ها را بیان می کند. می گوید: اَلشیعه نمی گوید: «شیعه عَلی» هم اتباع علی بن ابیطالب علیه السلام، شیعه مطلق یعنی پیرو علی بن ابیطالب علیه السلام و روایات هم که در مدح او از پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده، این جا همین طور می گوید: وصی به طور مطلق که آمد، یعنی وصی کسی است که از طرف پیغمبر صلی الله علیه و آله معهود است. به او عهد شده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام عهد کرد، بر امتش عهد کرد؛ ای امت، این جانشین من است. علی علیه السلام تو ادامه دهنده راه من بعد از من هستی. «وَ أَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلیفَتى و …» علی علیه السلام من بر تو عهد می کنم بر سر این رسالتم، بر سراین امامتم، بر سر این ولایتم، بر سر این حاکمیتم، بر سر این مرجعیتم، بر سر این تبین دینم، با تو عهد می کنم که تو باید ادامه دهنده راه من باشی. ای امت من! من با علی علیه السلام عهد کردم، با علی علیه السلام قرار داد بستیم که بعد من ادامه دهنده راه من و مکمل دین و تبین کننده سنت من باشد. این می شود عهد.
این یک معنی عهد. معنای دوم:
ب) وصل
ابن فارِس در کتاب «معجم مقاییس اللغه» ایشان به معنای وصل گرفته. استاد ما می گفت معنای وصل دقیق تر است.
حالا معنای سوم؛ ایشان می گوید: «وصی اصل یَدُلُ عَلَی وصل الشیء بشیء … » «وصی» اصلی است که به اتصال چیزی به چیزی دلالت می کند. شما به وصیت های معهود و عرفی نگاه کنید. من شما را وصیت می کنم به ثلث اموالم، یعنی شما به من متصل هستید. بعد از من به من وصلی. تصرفات تو، تصرفات من است. گویا من زنده ام و تو در اموالم تصرف می کنی. این معنای وصایت است. حالا ربط آن با وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام چیست؟ می خواهد چه بگوید؟ معنا دقیق تر است. علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است. یعنی ادامه دهنده راه رسول خداست. گویا رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده است. «الا انه لا نبی بعدی» فقط نبی نیست. پیغمبر صلی الله علیه و آله زمان حیات خود چه شئوناتی داشت؟ همان شئونات برای امیرالمؤمنین علیه السلام است. شئونات سیاسی، شئونات تربیتی، شئونات اجتماعی، در تمام شئونات، امیرالمؤمنین علیه السلام ادامه دهنده راه رسول خداست. رسول خدا صلی الله علیه و آله حَکَم بود. «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ» پیغمبر صلی الله علیه و آله هرچه می گوید، شما حق انتخاب ندارید. علی علیه السلام هم همین طور است. علی علیه السلام حَکَم است. علی علیه السلام مربی است، علی علیه السلام بعد از پیغمبر علیه السلام معلم است.
«اعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ.» مربی علی علیه السلام است، «وَیُزَکّیهِم» بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله به دلیل همین حدیث منزلت و حدیث وصایت که معنایش وصل و ادامه دهنده است. «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی» «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ» علی علیه السلام به دلیل حدیث وصایت بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله معلم است. «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»
این معنای وصایت است. وصل است. بگذارید یک چیزی بگویم؛ وصله ناباب به پیغمبر صلی الله علیه و آله نمی چسبد. وصایت یعنی وصله تناسب دار با پیغمبر صلی الله علیه و آله ، کیست غیر اصلی که یک وصله متناسب پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد که بتواند راه پیغمبر صلی الله علیه و آله را در تمام شئونات ادامه دهد؟ غیر از علی علیه السلام است؟ وصله است. در روایات خودمان هست. «وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ» یعنی او امام بعد امام است. ما وصل کردیم امامان را، به هم چسباندیم. زمین خالی از امام نیست. این وصایت است. لذا این ها نتوانستند بیاورند. می دانستند که این ها وصله نابابی برای پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند. لذا از خلافت استفاده کردند. جانشینی اش است، حالا در جایش نشسته است. اما وصایت یعنی وصله متناسب با پیغمبر صلی الله علیه و آله. وصله متناسب پیغمبر صلی الله علیه و آله ، همان کسی است که قرآن در باره او می گوید: «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»
«یا علی علیه السلام، لَحْمُکَ مِنْ لَحْمى، وَ دَمُکَ مِنْ دَمى، وَ حَرْبُکَ حَرْبى، وَالْإیمانُ مُخالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحْمى وَ دَمى» این وصله واقعی است. این یک معنای آن بود. برایتان خواندم. مصباح المنیر جوهری در کتاب لغت خود، زبیدی در کتاب لغت خود، طریحی در کتاب لغتش، این ها همگی به معنای وصل گرفتن بیش تر، به معنای وصل گرفتن و این درست است.
ج) معنای سوم، عهد به وصل
این معنا را مرحوم علامه مصطفوی در کتاب لغوی خود «التحقیق فی کلمات قرآن کریم» چه تعبیری دارد. ایشان این طور تفسیر می کند؛ هر دو را گرفته، به نظر من بد نیست. عهد کرده است با علی علیه السلام که تو ادامه دهنده راه من هستی. تو متصل کار تو کار من است. ما معتقد هستیم که نیاز است به این که بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله کسانی بیایند، مثل پیغمبر صلی الله علیه و آله ادامه دهنده راه او باشند. در تبین و توسعه و گسترش دین، لذا ما معتقد هستیم راهی که دیگران رفتند، راه ناقصی است. میان بر و نیمه کاره و ناتمام و ابتر است. چون دین نیاز به تبیین دارد. لذا شاهد آن این است. بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله در هر چیزی اختلاف شد، من یک نمونه برایتان می گویم. عزیزان قدر بدانید. باید شکر کنیم، روزی چند بار الحمدلله بگوییم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ … اگر ما هدایت بر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نباشیم، چه می شدیم؟ یک موقع در مکه دنبال این بودم یک سوژه پیدا کنم و نکته ای در بیاورم. «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ» زمانی که در مکه بودیم، بعد از ایام حج، دکه هایی برای پاسخ به سؤالات گذاشتند. صف می کشند و بلندگو هم گذاشتند. از دکه هم پخش می شد و من گوش می کردم. هرکس با هر مذهبی که دارد، از وهابی سؤال می پرسد. یکی سؤال کرد، من سؤالش را نفهمیدم ولی جوابش این بود: عبدالله العمر یک موقعی فلان جا بعد از حج چنین کرد، شما هم این کار را بکنید. آقا عبدالله العمر کیست؟ آیا او معصوم است؟ به روایت و به آیه استناد کنیم عبدالله العمر کیست؟ کسی یک کاری کرده، این شاهد بر استنباط شما شده؟ عبدالله العمر یک کاری کرده، حکم و جواب شما این است؟ این طور فتوا می دهند. اما ما چه می گوییم؟ قال الصادق علیه السلام : امام صادق چه فرمود؟ «حدیثی، حدیث ابی»، «حدیث ابی، حدیث جدی»، «حدیث الجدی، حدیث حسین»، «حدیث الحسین، حدیث علی»، «حدیث علی، حدیث رسول الله» و «حدیث رسول الله، حدیث الله، عن جبرئیل عن الله تعالی» سلسله سند ما این است.
من یک دوره خودم برای این که با بصیرت حرف بزنم، الان شاید مرا مؤاخذه کنید اما انسان خوب است اگر نقد هم می کند، نقد جانانه ای کند. یک دوره فقه حنفی را تدریس کردم. برای چه کسانی؟ برای یک عده از علمایی که از چین آمده بودند. از اول تا آخر که چطور استنباط می کنند و استنباط ما چیست؟ تا پی به حقایق ببریم. مثلا دو نمونه برایتان عرض کنم: در فقه ما می گوید کسی که مسافر است، تا ۳۰ روز اگر برای اقامتش متحیر باشد، نمازش شکسته است وگرنه باید نمازش را کامل بخواند.
او چه می گوید؟ در فقه او می گوید: نه تا هر چند وقت یکجا مسافر و مردد بودی، باید نماز را شکسته بخوانی. چرا؟ دلیل این است که عبدالله عمر رفت آذربایجان و تا شش ماه مردد بود و نمازش را شکسته خواند! خب این عبدالله العمر کیست؟ پیغمبر و معصوم است که شما به او استدلال می کنید؟ استنباط و مدرک استنباط نیست. به این و آن می چسبند.
حالا نمونه دیگر برایتان عرض کنم. قدر بدانیم افتخار کنیم که ما، روزه شک دار نمی گیریم. پشت مان به کوه هیمالیا وصل است. بلکه پشت ما به کسی وصل است که کوه هیمالیا به وجود او ثابت است. آمده، می گوید: فقه حنفی آب چاه را پاک نمی داند؛ مگر این که کر باشد. از آن طرف می گوید فضولات گاو و گوسفند و شتر نجس است. می گوید اگر در چاه افتادی، آب چاه کم است و نجس است.
حالا استنباط می کند: اقتضا می کند که نجس باشد. لکن استحسان می گوید که پاک است. چرا؟ چون که عسر و حرج است. می خواهند مرتب آب بکشید. قیاس مثل بقیه نجاسات، نجاست در آب قلیل بریزی، نجس می شود. قیاس اقتضا می کند نجس باشد. لکن استسحان می گوید: چون در عسر وحرج می افتد، پاک است. این طور می گوید اما ما چه می گوییم؟ روایت است از محمد بن اسماعیل بن بظی از اجلا اصحاب امام رضا علیه السلام ؛ عن الامام الرضا علیه السلام «ماالبئر واسع لا یفسده شئ» آب چاه منبع دارد. هیچ چیزی او را نجس نمی کند، مگر بو و رنگ و طمع آن. استناد از معصوم از امام رضا علیه السلام سند ایشان از پیامبر صلی الله علیه و آله و پیامبر صلی الله علیه و آله از خدا است.
این راه این است، آن راه اوست. کدام بهتر است؟ این راه بهتر است یا آن راه؟ یا مثلا در باب حج، طواف مستحبی در چند جا؟ کلی می گوید در پنج جا طواف مستحبی استحباب ندارد. چرا؟ چون عایشه می گوید: من جز در این پنج مورد، طواف کردن را دوست ندارم! همین عایشه دوست نداشته، فتوا می دهد. این کیفیت فتوا است.
عزیز من قدر بدان! این ها افتخار دارد و باید در برابر مخالفین ببالیم که چنین الگوهایی داریم که بگوییم: که «من مثل هم و من مثلی» کیست مثل این ها؟ و کیست مثل منی که به این بزرگواران اقتدا کردم. برو ببین مسیحیان چگونه بر امیرالمؤمنین علیه السلام می بالند، ای کاش مال ما بود.
ای کاش حسین علیه السلام مال ما بود، ای کاش علی علیه السلام مال ما بود. می خواهند از دست ما بگیرند، توسعه اش می دهد. می گوید علی علیه السلام مال همه است. فقط برای شما نیست، مال ما هم هست. آن وقت ما همین طور لنگ لنگان داریم بار خود را کم می کنیم و این بزرگان را از دست می دهیم. عبارت ایشان این است: «أن الأصل الواحد فی المادّه: هو عهد بإیصال أمر»
می گوید: وصایت یعنی عهدی به متصل بودن امور، «امر» پس این هر دو را گرفته، هم عهد و هم وصل، این را علامه مصطفوی می گوید:
«عهد بایصال امره» بعد می گوید: عبارت آن «و الوصی برنامج عهد بإیصال و هو ما اوصی به» به سراغ مفهوم اصلاحی برویم.
شیخ انصاری معنای عهد را گرفته، می گوید عهد خاص؛ لکن شیخ طوسی معنای وصل را گرفته، برای شما بخوانم: شیخ انصاری در کتاب وصایا و همچنین مظفر، معنای عهد را گرفته، می گوید وصاه توصیه ان عهد الیه. شیخ محمد مظفر هم همین را می گوید. به معنای عهد الیه شیخ طوسی و همچنین علامه حلی می گوید الوصیه ماخوذه من قولهم اوثا نفع الی تصل بعضهم من بعض. علامه حلی هم در کتاب تذکره اش، همین معنا را گرفته، در روایات هم هر دو آمده. لذا من معتقدم که بهترین مفهوم لغوی که بیان شده، همان معنای آقای مصطفوی است. چون در روایات به هر دو اشاره کرده، علامه حلی و شیخ طوسی معنای دوم را گرفته اند.
مفهوم وصیت در روایات
الف) عهد خاص
بحار جلد ۹۰، صفحه ۱۵ ان رسول الله صلی الله علیه و آله حضرت می فرمایند: «فانی قد اخذت لک العهد یوم غدیر خم لانک خلیفتی و وصیی و اولی الناس بالناس من بعدی». روز غدیر خم من عهد گرفتم و این عهد هم مشخص است. ای علی؛ بر تو عهد گرفتم به ولایت، به وصایت، به اولی الناس. بعدی تعبیر وصایت هم دارد. پس وصایت یعنی عهد. آدرس آن ۹۰، صفحه ۱۵
ب) به معنای وصل خاص هم آمده، کافی، جلد یک، صفحه ۴۱۵، حدیث ۱۸
عبدالله الجندق می گوید: سئلت ابی الحسن ان قول الله عز و جل و لقد و صلنا لهم القول لعلهم یتذکرون که در قرآن آمده «قال امام الی امام». امام یعنی وصل، متصل است. پس وصایت یعنی وصل، اگر وصایت به معنی وصل است، یعنی هیچ زمانی خالی از وصی و وصایت نبوده.
صوت بخش چهارم
صوت بخش پنجم
جهت دانلود صوت های این کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید