کارگاه آموزشی شماره ۱۹۶ – بلا؛ جلوه رحمت خدا

صوت کامل کارگاه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا و امامان وسیدنا امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب و اولاده المعصومین صلواه الله علیهم اجمعین
بسیار خرسند و خوشحالم که در این شامگاه و در شرایطی که کشور و دنیای ما اوضاع ناگواری را پشت سر می گذارد و ایام کرونا را سپری می کنیم، عده ای را می بینم که به آموزش دیدن و یادگیری توجه می کنند و با شنیدن جملاتی از بزرگان دین ما زندگی و دنیای خودشان و همینطور عاقبت و آخرت کارشان را می خواهند سامان ببخشند تا ان شاءالله از لحظاتشان بهترین و عالی ترین استفاده ها را ببرند. ان شاءالله خدمتتان هستیم با بحثی که فکر می کنم از آن بسیار استفاده خواهید کرد. اول از همه خودم مخاطب این بحث هستم و بعد از آن هر کسی که بتواند توشه هایی از این مبحث برای خودش بگیرد و ان شاءالله بهترین اتفاقات را در آینده رقم بزند.
نمی دانم چقدر برخورد داشتید و دیدید و تجربه کردید. برای خودم خیلی جالب بود که جایی می شنیدم وقتی اتفاقات و ناگواری های سونامی ایجاد می شود، کمترین تلفات را موجوداتی به اسم دلفین ها دارند! خب در مجموعه آبی، در رودخانه و دریاها حیوان های مختلفی زندگی می کنند اما کمترین تلفات برای دلفین هاست. نمی دانم علت آن را بررسی کردید یا نه؟ علت این امر سه چیز است. دلفین ها وقتی ناگواری پیش می آید و سونامی رخ می دهد، در وجود خودشان سه اتفاق را رقم می زنند و با این سه اتفاقی که خودشان ایجاد می کنند، باعث می شود که ناگواری ها و دردسرهایشان بسیار کمتر شود. این سه مورد را من برایتان نام می برم تا با هم یاد بگیریم و توجه به این آموزشی که از این حیوان می گیریم، ما هم در زندگی خودمان پیاده سازی کنیم و یک سری اتفاقات را بهتر مدیریت کنیم. آن سه اتفاقی که دلفین رقم می زند، این است:
اول از همه بازی و نشاط خودشان را آغاز می کنند. موج های خروشان وقتی آغاز می شود و سونامی های خروشانی وقتی که رخ می دهد، دلفین از بازی و نشاط دست برنمی دارد و قاعدتا این صحنه را در تلوزیون هم دیده اید که چطور با هم می پرند و بطور عامیانه رقص هماهنگ دارند تا این فضا را نه تنها بگذرانند؛ بلکه شیرین تر کنند و حتی رنج سونامی را لذت بخش کنند. هم برای خودشان هم برای دیگرانی که این صحنه را می بینند. پس اولین راهکار دلفین ها این است که بازی و نشاط خودشان را در مواقع ناهنجار، در مواقعی که طبق و بر وفق مراد او نمی گذرد، ترک نمی کند.
دومین ویژگی که دلفین دارد این است از حمایت اجتمایی بسیار بالایی برخوردار است. یعنی نسبت به دلفین های دیگر بی تفاوت نیست، نسبت به آنها حساس است و سرکشی دارد و به قول خودمان احوال او را می پرسد و با زبان دلفینی خودشان در کنار او قرار می گیرد. خود این ویژگی باعث اتفاقات خوبی می شود و باعث می شود آن ناگواری را بهتر پشت سر بگذارد، هم برای خودش و هم برای دیگران.
و سومین مورد این است که استراحت و تن آسایی های خودشان را از دست نمی دهند. اگر اتفاقی افتاد، می دانند که این اتفاق آمده و این شرایط بد ایجاد شده؛ من نباید از استراحت خودم بزنم و بجای اینکه غصه بیش از حد بخورم، همان زمان را استراحت می کنم و باقی ساعات هماهنگی های کارم را انجام می دهم و بهتر مدیریت می کنم.
در واقع دلفین ها سه کار را وقتی انجام می دهند، باعث می شود تلفاتشان در زمان هایی که ناهنجاری و اتفاقات بد برایشان رخ می دهد، کم شود و باعث می شود تا بهتر مدیریت کنند و این ایام را سپری کنند.
ما هم از دلفین ها درس بگیریم تا وقتی اتفاقی برایمان افتاد، بازی و نشاطمان را از دست ندهیم. مراوده های اجتمایی به این معنا که از دوستان و فامیل سرکشی داشته باشیم. نسبت به آنها مقید باشیم و احوال پرسی کنیم و باعث شود که بگوییم ما کنارتان هستیم و تنها نیستید. این امر می تواند هم برای خود ما بسیار مفید باشد و هم برای دیگران باعث خیری شود و همینطور، مراقب باشیم تن آسایی و استراحت خودمان خدشه دار نشود. آن استراحتی که می دانیم لازم است، انجام دهیم و با غصه خوردن های بیش از حد به بدن و جسم و جسد و کالبد خودمان فشارهای زیادی وارد نکنیم. این موضوع را به عنوان آغاز کار خواستم به شما بگویم که دلفین ها با این سه ویژگی می توانند اوضاع خود را مدیریت کنند. ما هم از آنها یاد بگیریم و در ابتدای بحث آن را در ذهن خود داشته باشیم.
اصل بحثم را از فایل بعدی آغاز کنم که در پایان این جلسه، به دو محور بحث می پردازیم. این که فرصت ها را در تهدیدها بیابیم. اگر خطری ایجاد می شود، روزنه های امید و افق های روشن را رصد کنیم. و دومین محور این که بدانیم چرا این بلا ایجاد شد؟ آیا بلا چیز خوبی بود یا نه، این بلا برای ما جز دردسر و به همان بلای خانمان سوزی که روی سر ما آمده و ایجاد شده، هیچ چیز دیگری ندارد؟ ان شاءالله به این موضوع می پردازم تا که را خواهد و میلش به چه باشد.
سال ۲۰۱۶ در آمریکا فیلمی ساخته شد به نام «مین» که در این فیلم سربازی بعد از مأموریت با رفیق خود وارد سرزمینی می شود که این سرزمین از مین پاکسازی نشده و متاسفانه هم پای رزمی که همراه این فرد هست، روی مین می رود و در جا کشته می شود و این فرد هم با مراقبت هایی که دارد، طول این مسیر را می پیماید و به تنهایی این سر زمین و بیابان را سپری می کند. با وجود مراقبت هایی که دارد، همینطور که گام بر می دارد، ناگهان پای چپ او روی یک مین قرار می گیرد. نمی توانسته کاری انجام دهد و هرکاری هم می کند، برای اینکه از شر این وسیله خلاص شود، صورت می دهد و نمی تواند. بیسم خود را می گیرد و به هم رزم هایش پیام می دهد که احتیاج به کمک دارد. اما آنها هم می گویند ما در مأموریت هستیم و تا حدود ۴٨ الی ۷۲ ساعت دیگر نمی توانیم به سمت تو بیاییم و برای تو کاری انجام دهیم. این فرد آنجا می ماند و شب ها درنده هایی حمله می کند و با نیزه ای که داشته، آنها را از خودش دور می کند. خلاصه شرایط بسیار رقت باری برای او ایجاد می شود. بعد از حدود شاید ۳۰ ساعت که از ابتدای این واقعه می گذرد، ناخودآگاه ذهن او شروع به مرور مشکلاتی که در طول زندگی داشته می کند. اتفاق های بدی که در زندگی اش افتاده، با همسرش دعوا کرده، با رفیقش گلاویز شده، اتفاقات بدی که در زندگی اش افتاده، شروع به مرور شدن می شود.
گویا این فیلم، اینگونه می خواهد به ما بگوید که این مین ها و مین هایی که در زندگی ما رخ می دهد، مینی که پای منِ سرباز رویش قرار گرفته، استعاره و متافوری از مشکلات زندگی است که همه ما با آن دست و پنجه نرم می کنیم. در واقع ما باید بدانیم مشکلاتی که برای ما ایجاد می شود، قبل از آنکه برای این سرباز پیش آمد که پای خود را روی مین گذاشته، اتفاق بیافتد، برای خودمان فکر کنیم اگر مشکلات ایجاد شد، نباید نسبت به آن شرایطی رقم بزنیم و واکنشی نشان دهیم که باعث شود زندگی ما تحت الشعاع قرار بگیرد.
متأسفانه بخاطر تربیت های اشتباهی که داشتیم، این اتفاق برایمان پیش می آید که زمانی که مشکلات پیش می آید، شروع به غر و نق زدن می کنیم. بجای اینکه در آن لحظه یک مکث مقدس داشته باشیم، کارهایی انجام می دهیم که هیچ سودی برایمان ندارد و حالا بخاطر تربیتمان است و یا بخاطر اتفاقی است که در مغزمان می افتد. در مغز ما یک سیستم داغ و یک سیستم سرد وجود دارد که سیستم سرد مسئولیت تعقل و برنامه ریزی را دارد و به آن کرتکس نئوکرتس می گویند. و قسمت داغ که این قسمت هیجانی ما است و زمانیکه در مشکلات قرار می گیریم، متاسفانه قسمت سرد مغز ما خاموش می شود و قسمت داغ فعالیت می کند که هیجانی است. لذا فحاشی می کنیم یا غر یا نق می زنیم. اگر اینجا متوجه باشیم که مغز ما چه پلنی را برای ما ایجاد می کند، باعث می شود که مکث کنیم و در دل آن مین و آن مشکل نگاه کنیم. آیا اینجا فرصت هایی هم هست؟ آیا احتمال دارد اتفاق های خوبی هم پیش بیاید؟
آیا در دل این اتفاق ناگوار، می شود در دل این مرداب، جایی که به ظاهر جز نکبت و جز بدی و پستی هیچی ندارد، یک گل را پرورش داد؟ یا از دل این اتفاقات بد، چیز خوبی را نتیجه بگیرم که هم زندگی خودم را بهتر کنم و هم زندگی اطرافیانم را یا خیر؟ در واقع می خواهم نکته ای را خدمت شما بگویم که متوجه باشیم اولین گام برای اینکه بتوانیم در بحران ها و اتفاقات بد، یک فعل خوب را از خودمان ساطع کنیم و بروز دهیم، این است که متوجه باشیم شاید الان مغز ما در شرایط خوبی نباشد و بجای اینکه غر و نق بزنیم، یک مکث مقدس داشته باشیم و تأمل کنیم. متوجه باشیم اگر بخواهیم کارهای روتین و کارهایی که به تجربه و یا در جامعه دیدیم، نسبت به مشکلات انجام دهیم، جز پشیمانی سودی ندارد و ممکن است تمام زندگی مان را متلاشی کند.
در این مواقع باید یک مکث مقدس داشت و توقف کرد و بعد جانانه و عالی ادامه بحث را پیش گرفت و ادامه مطلب و مشکل را دید. و در کران و توسعه این مشکل، چه فرصت های خوبی می توان ایجاد کرد و بعد بهتر قدم بگذاریم.
پس نکته اول: در مواقع مشکل یک مکث مقدس کنید، بعد جوانب کار را بسنجید. اولین نکته ای که عرض کردم، این شد که ما وقتی با مشکلات رویارویی می کنیم و در قبال سختی ها قرار می گیریم، باید مکث مقدس داشته باشیم. کاری که مغز ما بر خلاف آن فرمان می دهد و در واقع تربیت ما به گونه ای دیگر بوده و گاهی هم اطرافیانی که در کنار آنها زندگی می کنیم، جور دیگری به ما القا می کنند که برخورد کنیم. به جای این که غر بزنیم، نق بزنیم و فحش دهیم، ابتدا یک مکث مقدس داشته باشیم.
در مرحله دوم؛ وقتی مکث انجام شد، از خودمان سؤال کنیم که این مشکلی که انجام شده و اتفاق افتاده، آیا من در آن نفوذ دارم؟ یعنی: من صد درصد روی آن تسلط دارم و تحت قدرت من هست یا نیست؟ برای مثال بیماری کرونا که آمده، من قدرتی ندارم که بگویم کرونا لطفا به سمت خانه ما نیا! یک سری از مشکلات تحت سلطه من نیست. اصلا اگر یک اتفاقی یا رفتاری یا فکری را اشتباهاً انجام دهم، می توانم آن تفکر را تصحیح کنم، رفتار و افکار من تحت تسلط من است. اما یکسری اتفاقات تحت تسلط من نیست. اگر مشکلاتی که ایجاد شده در تحت نفوذ من بود که سریع ترتیب اثر می دهم که آن کار جبران و آن مشکل حل شود. اما اگر تحت سلطه و تسلط من نیست، اینجا گام دوم معنا پیدا می کند. من باید نسبت به آن پذیرش داشته باشم. بپذیرم مشکلی اتفاق افتاده و دست من هم نبود. متاسفانه خیلی از ما کار اشتباهی را انجام می دهیم و انکار می کنیم. نمی دانم در خاطرتان هست؛ در ابتدا که بیماری کرونا آمده بود، یک عده انکار می کردند که کرونا اصلا وجود ندارد. بعد یک مواقعی انکار بالاتری پیش می آید.
می گویید کرونا هست اما نمی تواند کاری کند و اهمیتی ندارد. مثل سرما خوردگی، چه کسی گفته ما کرونا می گیریم؟ این ها تماما اتفاق هایی است که افراد بجای اینکه بپذیرند حادثه ای ایجاد شده، آن را انکار می کنند و از همان سوراخ گزیده می شوند. و بعد که دیدند نه، واقعا کرونایی هست و بالاتر از سرماخوردگی می باشد، بعضی از افراد وارد مرحله سومی هم می شوند. می گویند از دست ما کاری برنمی آید و بیچاره و بدبخت و فلک زده شدیم و خودشان را می بازند. تمام این سه راه اشتباه است. باید اول مکث مقدس کنیم. در مرتبه دوم باید آن را بپذیریم و بعد در مرحله سوم ببینیم که با این مشکل باید چکاری انجام دهیم و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
حالا در مرحله دوم هستیم. پس پذیرش پیدا کنیم که چنین اتفاقی افتاده است. (دنیا و خلقتی که داشتیم، این گونه نیست که گفت ما رنج نمی کشیم. این دنیا جوری است که تمام ما رنج را خواهیم کشید.) کسی نیست که بگوید اتفاق ناپسندی در زندگی من نیافتاده.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ می گوید انسان در سختی آفریده شده است. ما در این سختی هستیم. اگر زمانی بچه دار نشوید، یک سختی و ناراحتی دارید و اگر بچه دار شوید، سختی دیگری دارید. وقتی ازدواج نکردید، یک جور ناراحتی دارید و وقتی ازدواج کردید، جور دیگری ناراحتی به سراغت می آید. در هر صورت، در حالات مختلف سختی های گوناگونی را می چشیم.
مهم این است که وقتی سختی آمد و فهمیدیم چالش یک امر طبیعی در زندگی ماست، پذیرش داشته باشیم و این پذیرش را برای خودمان شیرین تر کنیم.
با خودمان تفکر کنیم که الان که چنین چیزی پیش آمده و دست من هم نبوده، چگونه می توانم اتفاق خوبی را رقم بزنم و آن اتفاق را مدیریت کنم؟
پس اینگونه شد که در ابتدا مکث مقدس داریم و در مرحله دوم باید این اتفاق را رقم بزنیم و بپذیریم و در صدد انکار آن بر نیاییم. مرحله سوم به خودمان اینگونه بگوییم: من چگونه می توانم از این اتفاق بد، موقعیت های خوب را رصد کنم؟ اگر یک سؤال با کلمه چگونه از خودمان بپرسیم، اتفاقات خوبی می افتد. متأسفانه از مغز خود راهکار نمی خواهیم و مدام همان نق زدن و غر زدن را دنبال می کنیم.
به جای اینکه این چیزها را دنبال کنیم، از مغز خود سؤال کنیم که مغز جان! الان که این اتفاق افتاده است، چگونه می توانی به من راه حل هایی بدهی که من بتوانم این شرایط را بهتر مدیریت کنم. اگر توانستم این کار را انجام بدهم، بعد شما می بینید چه اتفاقات خوبی می افتد. در واقع شما وقتی مشکل را دیدید، در مرحله سوم این دو سؤال را از خودتان بپرسید که سهم من در این موقعیت بد چیست؟ آیا مقدار آن دست من بوده که بتوانم دفعات بعد مراقبت کنم؟
سؤال دوم هم این است که از این اتفاق بد چه درسی می توانم بگیرم و این اتفاق چه موهبت هایی کنار خودش دارد و در دل این سختی چه اتفاق های قشنگی هم می تواند بوجود بیاید و رقم بخورد؟ نمی دانم برای شما اتفاق افتاده؟ ولی من با این موارد برخورد کرده ام که عجیب و از یک طرف هم شگفت انگیز بود. گاهی از مواقع می دیدم اتفاقی که مشترک هست، یعنی یک اتفاق ثابت و یکسان برای دو نفر پیش آمده و این دو نفر به خاطر واکنش های متفاوتی که داشتند، باعث شده چقدر زندگیشان زیر و رو شود.
یعنی چه؟ به عنوان مثال، پدر علی آقا فوت شده و پدر حسن آقا هم فوت شده. یعنی فوت پدر برای دو نفر به طور یکسان رخ داده. فرض کنید مثل هم فوت کردند. در یک سن هم هستند. یکی از آنها بعد از فوت پدر می آید در منزل، دیگر کسی را نمی شناسد. از مادرش فراموش می کند و دپرس و افسرده می شود. تو لاک خودش می رود که پدرش فوت شده و او حامی و یاورش بوده. حمایتش می کرده و حالا چون از دست داده، کلا افسرده می شود و پنج، شش سال رو می آورد به اعتیاد، به قرص های مضر، به اتفاقات بد و اینطور گذران عمر خودش را سپری می کند.
فرد دیگر پدرش فوت می شود و همانجا اتفاقی در ذهنش می افتد که عجب پدر من فوت شد اما من هنوز مادر دارم، زن و بچه دارم. می توانم خودم روی پای خودم بایستم. همانطور که پدرم توانست من را اداره کند، من هم می توانم روی پای خودم بایستم. فردا روزی دیگران را اداره کنم، به دیگران حمایت خودم را ارزانی بدهم و همین جرقه باعث می شود که جانانه تر پای در رکاب بگذارد و زندگی خود را متحول کند.
شما می بینید یک اتفاق مرگ افتاد اما دو نفر به خاطر اتخاذهای مختلفی که داشتند، توانستند اتفاق های گوناگونی را رقم بزنند. یک کسی مشکل جسمی پیدا می کند و اینقدر ناراحت و سرخورده می شود که به خانه اش می رود، می بینید چهار، پنج سال از خانه خارج نمی شود. کسی مشکل جسمی پیدا می کند و همان موقع باعث می شود که بگوید اگر چه دست و پای من به مشکلی برخورده و عارضه ای دچار شدم ولی الان بیایم از همین استفاده کنم و قوی شوم و از همین محدودیت و ناتوانی خود در روش و مسیری استفاده کنم که برای من اتفاقات قشنگی را رقم بزند. بعد می بینید همین فرد به دنبال ورزش می رود. همین که عارضه جسمی داشت، به جای این که در خانه قرار بگیرد، به دنبال ورزش می رود. بعد از دو، سه سال قهرمان پارا المپیک می شود. یک اتفاق و یک عارضه است، اما به خاطر واکنش متفاوت و واکنش بد، می بینید چقدر آینده آنها دگرگون و متفاوت ترسیم می شود. اینجا برایتان از قانون طلایی می گویم. اگر برایتان اتفاق بدی رخ می دهد، شرایط ناگواری ایجاد می شود، بدانید اتفاقات نیستند که عاقبت و نتیجه کار شما را رقم می زنند. بلکه اتفاقات به علاوه واکنش شما نتیجه ساز است و واکنش شما به اتفاقات نتیجه را ایجاد می کند. اگر الان کرونا آمده، کرونا عاقبت کار شما را در دست ندارد، شما چگونه با او برخورد می کنید؟ این بسیار مهم است.
مثالی برایتان بزنم که خیلی شیرین است: یکی از علمای ما فردی است به اسم شهید ثانی، ایشان در ۱۴ سالگی پدرش را از دست می دهد. کتابی دارد به اسم «مُسَکّنُ الفُؤاد عِنْدَ فَقْدِ الْأحبّه وَ الْأولاد». یعنی: تسکین دهنده دوستان؛ زمانیکه فرزندان ما مفقود می شوند.
این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است. به اسم آرامبخش دلها. در مقدمه مترجم زرنگی انجام داده و یک حسن انتخابی داشته، شما ببینید فرد نویسنده، یعنی همان شهید ثانی در چه شرایطی این کتاب را نوشته است و یا مترجم در چه شرایطی آن را ترجمه کرده است؟ این برای من بسیار لذت بخش است. خوب توجه کنید می خواهم نتیجه گیری کنم.
ای عزیزی که این کتاب را گشوده ای، می دانی که قلم در دستان چه کسی است؟
می دانی که چه قلب و دلی می خواهد با تو سخن بگوید؟ قلم در دستان پدریست که پنج فرزند خود را یکی پس از دیگری از دست داده است و هنگامی که فرزند پنجمش با علاقه وافری که به او داشت، از دنیا رفت، برای دستیابی به رفتاری خداپسندانه در خود و اطرافیان، دست به قلم برد و کتابی نوشت به نام «مُسَکّنُ الفُؤاد عِنْدَ فَقْدِ الْأحبّه وَ الْأولاد». این فرد، شهید ثانی، پنج فرزند خود را از دست داده و در آن شرایط بجای اینکه نق و غر بزند، آمده کتابی نوشته است که بعد از سه الی چهار قرن هنوز که هنوز است، وقتی این کتاب را نگاه می کنیم، باعث می شود که دل و جانمان تسکین پیدا کند. یعنی در آن رنج و غم فرصتی را دید که من می توانم یک کتاب بنویسم. هم باعث رشد خودم می شود و هم باعث رشد کسانی که خواننده این کتاب هستند. در دل رنج آن موهبت را دید و باعث شد این کتاب به زیور چاپ آراسته شود و برای آینده جامعه آن بماند. این یک قسمت قضیه است، و قسمت جالب این کتاب این است که مترجم آن هم قصه خاصی دارد:
او هم در ادامه این را می نویسد: ای عزیز! آیا می دانی این کتاب را که به زبان عربی، عالمی فرزانه از بزرگان شیعه بنام زین الدین عاملی، معروف به شهید ثانی نوشته است، چه کسی ترجمه کرده و در مقابل تو قرار داده است؟ پدری که دختر ۱۲ ساله خود را با لطافت زبانزدی که داشت، از دست داد و زخمی عمیق بر قلبش نشست. او با سوز دل و آه بر لب نوشت تا تو با درد بگشایی اما با صبری زیبا و دلی آرام ببندی. در واقع نویسنده و مترجم این کتاب، هر دو در زمانی که بالاترین رنج را دچار شده بودند، یک کار خوب انجام دادند و یک موهبت و فرصت را دیدند و بعد باعث شد که هم خودشان ارتقاع پیدا کنند و هم باعث ارتقاع دیگران شوند. پس اگر اتفاقی بدی پیش آید، این واکنش شما است که دنیای شما و آینده شما را برای خودتان و دیگران بهتر رقم بزند. از این قانون طلایی غفلت نکنید.
خیلی از مواقع این را عرض کرده ام که وقتی رنج به سراغ آدم می آید، شوکی به آدم وارد می شود و باعث می شود ما قوی تر بشویم. آهن را مشاهده کنید. وقتی در کوره می گذارند، قوی تر وجانانه تر می شود. یا گل را در کوره می گذارند، سفت تر و مقاوم تر می شود. رنج وقتی می آید، تکانی به ما می دهد که اگر مُتَرصدش باشیم که آن موهبت را ببینیم، گاهی از مواقع دنیای ما را کن فیکون می کند. همان مثالی که زدم. می بینید شخصی ناتوانی جسمی پیدا کرد اما همان ناتوانی نقطه عطفی در زندگی اش گذاشت و باعث شد همانجا ترقی کند و با همان اتفاق، دنیای بهتری را برای خودش ترسیم کند.
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش / بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
البته داخل پرانتز این را متذکر شوم که: ما طبق آموزه های خودمان طلب بلا از خدای خود نمی کنیم. من خواستم اغراق کنم که به شما بفهمانم در دل بلا چه فرصت هایی هست. ما همیشه از خدا عافیت می خواهیم. اما بدانیم اگر نگاهمان کلان شد و وسیع نگاه کردیم، می توانیم از دل این رنج و غم و غصه اتفاقات زیبایی رقم بزنیم.
ناز پروردِ تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست / عاشقی شیوه رندانِ بلاکُش باشد
همه این حرف ها و سه مرحله را گفتم، برای این که متوجه باشیم و این بینش را در خودمان ایجاد کنیم که بدانیم رنج جزء جدایی ناپذیر و لاینفک زندگی ماست. همه ما این رنج را می کشیم؛ منتها اگرپذیرش و مکث مقدس داشتیم و اگر سؤال خوب پرسیدیم، می توانیم مواهب را مشاهده کنیم. همه حرف من این بود که در دل رنج ها بجای فحاشی و غر زدن، موهبت های آن را رصد کنید. موهبت ها چگونه پیدا می شود؟ اینکه من یک سؤال خوب در هنگام رنج بپرسم و از مغزم راه حل بخواهم و چه جوری درست می شود. سرگذشت افرادی که ناتوانی داشتند را مطالعه و همان را به نقطه قوت تبدیل کنیم. این باعث می شود که بتوانم موهبت ها را ببینم. با کسانی نشست و برخواست کنم که نگاهشان نگاه خاصی است. و صرفا قسمت بد را نگاه نمی کنند و تحت تأثیر قسمت های بد قرار نمی گیرند. فرمایشی امام حسن عسکری علیه السلام دارند، خدا می داند چه فرمایشی نازنینی می باشد:
«هیچ نقمتی و زحمتی و رنجی نیست مگر این که خداوند متعال در آن نعمتی قرار داده است که آن نقمت و مصیبت را احاطه کرده است.» یعنی بدانیم در هر نقمت، یک نعمتی هم هست. یعنی بلافاصله بعد آن یا در دل آن و در ورای آن یک سری موهبت ها وجود دارد. منتها باید ببینیم و چشم دیگر بدهد که بتوانیم آن موهبت را تماشا کنیم. پس مراقب باشید و بدانید در دل هر سختی، موهبت هست و این اتفاقات در زندگی های افراد مختلف افتاده است و ثمرات آن را دیده اند و آزموده اند و توانستند زندگیشان را مدیریت کنند. ما هم باید چشمهایمان را بشوییم و جور دیگری ببینیم و در رنج ها بتوانیم آن اتفاق زیبا را رقم بزنیم. بهترین مثال برای کسی که در نقمت می تواند نعمت را ببیند، وجود پر برکت حضرت زینب سلام الله علیها می باشد. بعد از عاشورا و بعد آن اتفاقات جدید که ۱۸ نفر از عزیزانت جلوی تو پر پر شدند، حضرت وقتی در مقابل سپاه کفر قرار می گیرد، می گوید: «ما رایت الا جمیلا».
چرا این اتفاق می افتد؟ کشته شدن امام حسین علیه السلام و فعل یزید و یزیدیان اصلا زیبا نیست. حضرت زینب سلام الله علیها به این نگاه نمی کند، ایشان نگاهی کلان، وسیع دارد و نگاه می کند در عوض این شهادت که چه چیزهایی روزی خود این بزرگوار و بعد شیعیان و محبین این بزرگواران می شود. عاشورا وقتی اتفاق می افتد، ثمره آن چه می شود؟ رسوا شدن جبهه کفر میدان. عاشورا وقتی اتفاق می افتد، شفاعت را خدا روزی سیدالشهداء علیه السلام می کند. عاشورا وقتی اتفاق می افتد، چقدر هدایت ها فقط بخاطر خوانش جریان عاشورا می بینیم. بسیاری از افراد مستبصر و شیعه می شود. حضرت زینب سلام الله علیها در کلان مدت نگاه می کند و می بیند که این نقمت چه نعمت های متفاوتی را در دل خودش جای داده است. آنجا می گویند «ما رایت الا جمیلا». آن کاری که خدا در عوض این کارهای بدی که شما نسبت به ما انجام داده اید، می کند، بسیار شایان و زیباست. بهترین مثال که در نقمت، نعمت را ببینیم، زینب کبری سلام الله علیها است. ناراحت شده و به سر و صورت زده و گریه کرده و خمیده شده اما نگاه می کند، آن نعمت هم روزی او و روزی شیعیان شده و این خیلی مهم است.
ما هم باید حضرت زینب کبری سلام الله علیها را اسوه قرار دهیم و از آن درس بگیریم. رنج برکات زیادی دارد که فقط مقداری را برایتان باز کرده ام. گاهی از مواقع رنج باعث می شود که ما در خودمان فرو رویم و توجه کنیم که آیا زندگی و هدفی که من قرار دارم و برایش رنج می کشم. ارزش این سختی ها را داشت؟ شاید باید هدفم را تغییر دهم. آن رنج باعث می شود تکانی بخوری و هدفت را عوض کنی و راه بالاتر و بهتری را برای خودت ترسیم کنی. رنج ها باعث می شود انسان بتواند یکسری موهبت هایی را که انسان در حالت عادی نمی تواند ببیند، مشاهده کند.
من همیشه این مثال را زدم. بعضی از کاسب های ما، وقتی در شرایط کرونا قرار گرفتند، به فضای مجازی رو آوردند. بعضی ها سایت زدند. برای چه بود؟ اگر این کرونا ایجاد نمی شد، هیچ وقت به فکر سایت نمی افتاد یا به فکر فروش مجازی نمی افتاد. مثالی زدم که برای همه ملموس باشد. اما الان انجام می دهد و پس فردا هم که کرونا نیست، از آن سایت و از طریق مجازی هم می تواند اتفاقات قشنگی رقم بزند. موهبتی را ایجاد کرد و در شرایط عادی این فرد این نعمت را اصلا نمی دید. حالا که بلا آمد، توانست این موهبت و فرصت را ببیند. خیلی برکات دارد که یک مقدار آن را خدمتتان توضیح دادم. ان شاءالله وارد قسمت دوم می شوم و عرض می کنم که این بلا در نظام الهی چه جایگاهی دارد؟
خداوند متعال چرا این بلا را ایجاد می کند؟ برای اینکه این موضوع واضح شود، به این نکته توجه کنید که خداوند متعال هدفی را برای ما در زندگی قرار داده است که ما باید آن هدف را بدانیم و این است که: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» این هدف عبودیت است و از طرفی هم دلش نمی خواست که ما به اجبار به سمت او برویم و دوست داشته ما به او متمایل شویم که سعادت دنیا و آخرت ما در گرو آن است و این را خداوند اینگونه جمع کرده است. به تعبیر عامیانه که هم اجبار نباشد و هم رحمت خودش را شامل حال ما کند تا بتوانیم اوج بگیریم، خداوند شرایطی را فراهم کرده که با توجه به آن شرایط و اوضاع، من در مسیر عبودیت قرار بگیرم.
پس ما اول هدف را فهمیدیم. باید بدانیم هدف را که مشخص کردیم، خداوند متعال نظام خود را با توجه به همان هدف سامان می بخشد. چه کار می کند؟ یکی از چیز هایی که باعث می شود من به سمت او متمایل شوم و در جاده غایتی که او برای من در نظر گرفته، قدم بردارم این است که برای من ایجاد بلا می کند. چرا؟ به خاطر اینکه بشر یک دلبستگی و سرکار با این نظام اسباب دنیا سر و کار دارد. وقتی سر و کارش، با پول و پدر و مادر و مقام و جاه و این چیزها شد، ناخودآگاه به این ها دل بسته می شود و وقتی دل بسته شد از خدای خودش فاصله می گیرد و آن عبودیت که به معنای قرار گرفتن در جاده الهی است، فراموش می شود. ما عبودیت را اینگونه معنی می کنیم: تمایل به سمت خداوند و اعراض از غیر از خداوند.
چنانکه قبله نما سمت قبله جوید و بس / دلم به غیر حریم تو هیچ سو نرود
من فقط به سمت او تمایل پیدا کنم و در آن راه قدم بگذارم. خداوند متعال ابتلاعات را ایجاد می کند که من به خودم بیایم و متوجه باشم که به هیچ چیزی نمی توانم دل ببندم و روی هیچ کس و هیچ فرد و هیچ مقامی دل خوش نکنم و تمام توجهم به سمت خداوند باشد و نسبت به او تضرع و خشوع داشته باشم. همه وجودم وقف او باشد. خداوند متعال با توجه به آن هدف، این ابتلاعات را ایجاد می کند که من و شما از غیر او روی گردان شویم و به سمت او متمایل شویم و در گرو متمایل شدن به او باعث شود که سعادت دنیا و آخرت ما رقم بخورد. یعنی او از بس ما را دوست دارد، خیر ما را می خواهد و این اتفاقات را رقم می زند.
شما در قران آیه شریف را ببینید:
«وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»
این انبیاء را که ارسال کردیم و انزال پیامبرانی که به سمت قریه و شهر های مختلف که داشتیم، چکار کردیم؟ اهل آنها را دچار مصیبتی کردیم. باساء و ضرا در سختی ها قرار دادیم، بعد از این که نبی خودمان را ارسال کردیم تا آن ها تضرع کنند. خداوند متعال این تضرع را می خواهد. اینکه من نسبت به او خضوع و خشوع داشته باشم و متمایل به او باشم. این را در هدف خلقت ما قرار داده.
لذا شرایطی را ایجاد می کند که ما به سمت او برویم و اگر این کار را نکند، آنقدر درگیر اسباب دنیای و روزمره می شویم که غفلت می کنیم و هم خودمان و دیگران را بیچاره خواهیم کرد و روی سعادت دنیایی و آخرتی را نمی بینیم.
بلاها مختلف است و می توانیم بگوییم یک جنبه از بلاهای الهی که ما دچارش می شویم، از این باب است.
خداوند متعال برای اینکه ما متوجه و به سمت او متمایل شویم، این ابتلاعات را ایجاد می کند تا ما راه را بشناسیم و سعادت دنیا و آخرت خودمان را رقم بزنیم. مجدد تکرار می کنم بلاها انواع مختلف و گاهاً منشاء انسانی دارد. بلاهایی که خدا ایجاد می کند و قصدش هم تنبه است، می توانید جلوه رحمت خداوند را در آن ها بسیار شاهد باشید.
حتی در قسمت بلاهایی که در قسمت انسانی رخ می دهد و انسان ها سؤ مدیریت می کنند و بعد بلا گریبانگیر ما می شود، آنجا هم یکسری موهبت هایی برای ما نهفته است. مثلاً بشر حیوانی را قتل عام می کند یا در جایی که نباید، سدی بسازد یا جنگلی را احداث کند، یا نباید جنگلی را آتش بزند، می آید خلاف این کارها را انجام می دهد. بعد شما می بینید اکوسیستم عالم چقدر مورد تغییر و تحول قرار می گیرد و چه اتفاقات ناگواری ایجاد می شود. اینجا هم به عقیده من یک موهبت است. با این که بلا منشاء الهی ندارد. از ماست که بر ماست و باید اعتراض خودمان را به افراد بشریت کنیم اما به عقیده من آن موهبت این است که ما وقتی منشاء انسانی و سوء مدیریت انسانی را می بینیم، نکته ای در ذهن ما می آید که عجب! این دنیا با اداره کردن و مدیریت بشر به جایی نمی رسد. مشکلی را حل می کند، سه مشکل دیگر ایجاد می شود و بشر علم اداره عالم را ندارد. یعنی چی؟ یعنی باید دست به دامان خداوند بشوی تا او خلیفه خود را بفرستد و او جهان را اداره کند.
وقتی این سؤ مدیریت ها را می بینیم، با این که خودمان رقم زدیم اما یک موهبت قشنگ در دلش نهفته شده و آن این است که باید مراقب باشیم، همه ادعا داریم با این که عصر تکنولوژی هست اما بشر هنوز نمی تواند مشکلی که خودش ایجاد کرده است را حل کند و تازه مشکل از جای دیگری سر در می آورد. پس شما برای نظام عالم دنیایی خود مجبور و محتاج به خلیفه الله هستید و به نظام خلافت الهی نیاز دارید. وقتی ما با سؤ مدیریت انسانی بلاهایی را خودمان رقم می زنیم، اینجا هم اگر متذکر باشیم، باز باعث تضرع ما به سوی خدای تعالی می شود. اگر کروناها از قِبَلِ یک بشر ایجاد شده، این را باید در ذهن ما ایجاد کند بشری که این همه ادعا دارد، حتی با یک ویروسی که اندازه اش چند هزار یک اتم است، نمی توان از خود مراقبت کند و زمین گیر شده است. پس باید دست طلب بر بیاورم که او خلیفه خودش را نازل کند. حتی در منشاء های انسانی هم این لطافت نهفته شده است. عرض کردم بلاهایی که سوء مدیریت انسانی دارد، بلاهایی که از باب تنبه و تذکر است چه بسا موهبت هایی را در دل خودش جای می دهد.
شرح این هجران و این سوز جگر / این سخن بگذار تا وقت دگر
در اوضاع و وقت دیگری خدمتتان انجام وظیفه کنم اما این را بدانید و متوجه باشیم خیلی از روانشناس ها، روان پژوه ها و تحلیلگرهای ما وقتی یک بلایی ایجاد می شود، اوضاع نابسامان کشور را اشتباه تحلیل و معنا می کنند. چون این ها دنیا و این نشئه را خاتمه کار انسان می دانند و دید وسیع ندارند.
ما به برکت فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام انسان را از قبل این عالم یعنی عالم ازله و اشباح شروع می کنیم و تا رجعت و ظهور و قیامت مشاهده می کنیم و در این بازه می سنجیم که آیا این بلا باعث سعادت می شود؟ آیا این بلا موهبت دارد یا خیر؟ اما دیگران متأسفانه همین۶٠ – ۷۰ سال زندگی انسانی را می بینند و نگاه کلان ندارند و لذا تحلیل ها خیلی نمی توانند راهبرانه باشند. ما اگر این دید کلان را به دست آوردیم و تمام این عوالم را دیدیم، چون علم آن را نداریم، مجبوریم از خداوند سؤال کنیم. خدایا هدف تو از این بلاها چیست؟ این اتفاقات که در نظام تو ایجاد می شود، چه معنایی دارد؟ این در نظام الهی است و در نظام انسانی هم می توانیم باز بهترین چیزها را رصد کنیم و متوجه شویم که اداره این عالم و این جامعه کار ما نیست و باید خود خداوند متعال کسی را برگزیند و او سکان دار حیات زیستی ما بشود. ان شاءالله دو موضوع بعدی در مورد عقوبت بود و بلاهایی که از بابت عقوبت و بلاهایی که از باب امتحان است، در یک فرصت دیگر خدمتتان باشیم.
پس جمع بندی که می خواهم انجام دهم این است:
– در قسمت اول فهمیدیم در تهدیدهایی که در خطرات برای ما رخ می دهد، فرصت هایی نهفته شده است. و این فرصت ها را چگونه می توانیم پیدا کنیم.
– دوم متوجه شدیم بلاها برای چیست و جلوه جمال خداوند برای چیست؟
– بلا چگونه می تواند برای من رحمت باشد و چگونه می توانم از آن بهترین استفاده را ببرم؟
از آنجایی که دلم نمی خواهد بحثمان بدون این نکته سپری شود، چند نکته را خدمتتان عرض کردم. این را هم به عنوان نکته پایانی خدمتتان عرض می کنم. با توجه به همه اینها که گفتیم، چطور موهبتها را ببینیم و چگونه رصد کنیم و چطور بهترین استفاده را از بلاهایی که برایمان ایجاد شده ببریم؟
با توجه به همه این ها، تمام بلاها گفته نشد. آنچه تا الان گفتیم را به عنوان یک مصداق روی یک داستانی ببرم که قاعدتا همه با آن دست و پنجه نرم کرده اند و آن نیمه شعبان است. امسال که نیمه شعبان در ایام کرونایی قرار گرفته و امکان دارد تحت الشعاع قرار بگیرد، همین آموزش های امشب را می توانیم در قبال این قصه هم پیاده کنید. یعنی چه؟ یعنی اینکه این کرونا ایجاد شده است و دست من هم نبوده است. حالا وظیفه ام این است که هم خودم و دیگران را متذکر حضور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف کنم. شاید نمی توانم مجلسی بگیرم و یا اگر هم بگیرم، ممکن است کسی نیاید. چطور می توانم وظیفه خودم را به بهترین وجه انجام دهم؟
مکث مقدسی کنم و این کرونا را بپذیرم و با توجه به هدفی که خداوند متعال قرار داده که این بلاها تضرع مرا بیشتر کند، دست تضرع خود را بالا می آورم. حالا از ذهن و مغزم و از خود حضرات معصومین علیهم السلام کمک می خواهم که من چگونه می توانم این شرایط را مدیریت کنم و کار تذکری خودم را به نحو عالی سامان دهم؟
مطالبی را خدمتتان عرض می کنم که شاید بعضی قابل اجرا نباشد و صرفا فقط بارش فکری دارد. شما هم فکر کنید. بعضی از دوستان هستند که وقتی برایشان مشکل و اتفاق بدی ایجاد می شود، کلا از خیر ماجرا می گذرند و ما نباید این گونه باشیم و نباید بگوییم حالا که نیمه شعبان امسال تحت الشعاع قرار گرفت، دیگر ما برای حضرت خرج و کار نمی کنیم و کاری به این قصه نداریم و کارهای خودمان را سامان می دهیم. بلکه باید اینجا به بهترین نحو وظیفه خودمان را که آشنا کردن دیگران با حضرت صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، انجام گیرد اما طریق آن فرق کند. یعنی بگویم با این شرایط من چگونه می توانم این اتفاق را رقم بزنم؟ من با این شرایط چگونه می توانم جمعی را به سمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جذب کنم؟ چیزهایی که من نوشتم قبلا هم بوده ولی باید سرمایه گذاری روی آن انجام شود.
ما می توانیم این کارها را انجام دهیم:
۱- در فضای مجازی پویشی تخصصی راه بیندازیم، به اسم: تخصص من رایگان.
برای مثال: هر فردی در هر زمینه ای حرفه خودش را در ایام نیمه شعبان برای یک تا ده نفر به عشق امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف رایگان اعلام کنید. یک پویش راه بیندازید به اسم تخصص من رایگان. یا به محبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هر کدام از این ها را در فضای مجازی منتشر کنید و کمپین راه بیاندازید که سبب شود افراد مهارت خودشان را در راه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف استفاده کنند. خود این ها تبلیغ است. اگر امکان آن در فضای عمومی نیست، در فضای مجازی این کار را انجام دهیم.
۲- جشن های خیابانی را پرشورتر کنیم.
منظور کارناوال هایی هست که در خیابان ها وجود دارد. مثلا یک تریلی آذین بندی می کنند و نواری گذارند و در کوچه ها و خیابان های مختلف می چرخند. این می تواند برای افرادی که در کوچه و خیابان هستند، خیلی زیبا باشد. بالاخره عده ای بخاطر کار و شغلشان رفت و آمد می کنند و ما می توانیم همان عده را تحت الشعاع خودمان قرار دهیم.
۳- بیمارستان ها را جدی تر پیگیری کنیم.
کارهایی که برای بیمار یا همراه بیمار می توان ایجاد کرد. برای مثال: پک تهیه کنیم، ضد عفونی شده و مرتب تقدیم کنیم. در بیمارستان ممکن است جمعیت زیادی رفت و آمد کنند. باید بتوانیم نسبت به آنها کارهایی را انجام دهیم و اقداماتی را صورت دهیم تا بیمارستان ها، بیماران و همراهان بیمار بتوانند بهتر با فضای معارف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شوند.
۴- می توانیم ایستگاه صلواتی بزنیم و ماسک و مواد ضد عفونی کننده و هزاران چیز دیگر به مردم هدیه دهیم.
یک مورد دیگر که از تذکر آن غفلت نکنم:
اگر هرکدام از این کارها را انجام ندادیم، یک کار را حتما انجام دهیم و آن این است: در این چند ماهی که در این شرایط هستیم، سواد و علم خودتان را غنی کنید. کتاب ها و آموزه های مختلف را مطالعه کنید تا این ایام که سپری شد، بتوانیم بهتر کار کنیم و این فضای فوق العاده ای است که برای خودتان سرمایه گذاری کنید و معارف خودتان را بالاتر ببرید و بعد از گذر این چند ماه، بهتر و جانانه تر اسپانسر علمی دیگران باشیم.
لایوهای جذاب و اتفاقات مختلف، کارهای گوناگونی هم می شود رقم زد.
یک کار زیبای دیگر این که شما بیایید هزینه یک روز دکتری را بدهیم و رایگان به در منازل افراد رفته و تب سنجی ببریم و ویزیتی داشته باشند. افراد را به محبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف متذکر شویم. وقتی وارد یا خارج از منزل می شوید، به آن پزشک بگویید این جمله و این روایت را بگوید یا در زمان خروج این جمله را از حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بازگو کند. همین یکی دو جمله، خود یک تبلیغ است و بعد هم آنان را رایگان ویزیت کند. نکته ای اگر دارند، به آنها بگوید و از آنجا خارج شود. این ها اتفاقات جالبی است که می تواند در نیمه شعبان امسال رقم بخورد.
ممنونم از اینکه وقت و سرمایه بسیار غنی خودتان را در اختیار من قرار دادید و امشب را با من همراه من بودید. ان شاءالله هر جا هستید، در پناه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مستدام باشید.
یا علی مدد
خدا نگهدار
دیدگاهتان را بنویسید