کارگاه آموزشی شماره ۹۴ – جایگاه خدمتگزاران نزد ائمه علیهم السلام

جایگاه خدمتگزاران نزد ائمه علیهم السلام
در کارگاه شماره ۹۴ با عنوان جایگاه خدمتگزاران نزد ائمه علیهم السلام شرح داده ایم که خدمتگزاری گوهری است که به هر کسی نمی دهند که این عنوان بسیار بالاتر وارزشمندتر از محب است.
صوت کارگاه جایگاه خدمتگزاران نزد ائمه علیهم السلام
متن کارگاه جایگاه خدمتگزاران نزد ائمه علیهم السلام
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
ان شاءالله خدای متعال در این ساعات و لحظاتِ مالامال از سُرور و شادی قلب مقدس ولیّ خود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را به انواری از بهترین خبرها و بهترین شادی ها، شاد و مسرور و منبسط بفرماید. صلواتی بفرستید.
ان شاءالله خداوند این مجلس سُرور و همه مجالس دوستان اهل بیت علیهم السلام در سرتاسر عالم را موجبات پایان زمان غیبت امام عصر علیهم السلام و آغاز زمان ظهور مبارک ایشان قرار بدهد.
بسیار خشنود و مسرور هستیم که در این شب مقدس، شب عید، شب ولادت امام عسکری علیه السلام در کنار بارگاه ملکوتی امام هشتم علیه السلام در محضر عزیزانِ خدمتگزاری هستیم که خدمتگزاری اهل بیت علیهم السلام را مایه فخر خود و بلکه برترین و بهترین مدال زندگی خود می دانند.
خدای متعال به همه شما بهترین توفیقات و بیشترین توفیقات را عنایت بفرماید. صدقه سر شما، به منِ روسیاه هم عنایتی بفرماید. صلوات دیگری هم مرحمت بفرمایید.
می خواهم برای شما قصه بگویم! قصه ای که در زندگی خودم سخت اثر کرد. ضمن قصه، به یک یا دو شبهه هم جواب داده می شود. شما می دانید که دوران مکه به مسلمانان خیلی سخت گذشت. حصر و اذیتی که در شعب ابیطالب کشیدند، منجر به از دست دادن دو نفر از بهترین یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شد که یک نفر حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند و یک نفر هم جناب ابوطالب علیه السلام. بعد از حصر، رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور دادند که عده ای از مسلمانان که می توانند، به حبشه هجرت کنند.
شخصیتی در تاریخ است به نام اسماء بنت عُمِیس. من این را به احترام خانم هایی می گویم که این ساعت شب، علاقه به خدمتگزاری آنها را به اینجا کشانده در واقع این هدیه ای است از طرف خانم ها به جمع عزیزانی که حاضر هستند و عزیزانی که هر جای دنیا توفیق داریم در خدمتشان باشیم. ممنونِ این خانم های بزرگوار باشم.
در حصر وقتی که لحظات آخر زندگی وجود مقدسه حضرت خدیجه سلام الله علیها فرا رسید، گریه شان گرفت. اسماء دوست بود. اسماء زن جعفر بن ابیطالب بود. زن جعفر طیار بود. با حضرت خدیجه سلام الله علیها دوست بود. علت را سؤال کرد که چرا گریه می کنید؟ حضرت فرمودند می دانم از این مریضی خلاصی ندارم. می دانم که عاقبتِ این مریضی از دنیا رفتن است. دلم برای تنها دخترم می سوزد. به نقل تاریخ آن موقع حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها باید حدود پنج ساله بوده باشند.
فرمودند دلم می سوزد بر تنهایی او، آن هنگام که ازدواج کند. جناب اسما به حضرت خدیجه سلام الله علیها قول داد که اگر من زنده باشم، در شب ازدواج دختر تو، فاطمه زهرا سلام الله علیها، همه وظایفی که یک مادر برای دخترش در شب ازدواجش انجام می دهد، من انجام خواهم داد. خب حضرت خدیجه سلام الله علیها به شهادت رسیدند و از دنیا رفتند.
از ماجرای شعب ابی طالب، عده ای از مسلمانان را که می توانستند، به بزرگتری و سرپرستی جناب جعفر این ابی طالب، جعفر طیار که اسما بنت عمیس زن جعفر طیار بود، به بزرگتری آن بزرگوار به حبشه فرستادند. عده ای از مسلمانان به حبشه رفتند. عده ای دیگر هم بعد از آن ماجراها که می دانید، در شب لیله المبیت به همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله از مکه خارج شدند. به مدینه رفتند، تشکیلاتی فراهم شد و بعد پیغام فرستادند که بقیه مسلمانان هجرت کنند. مسلمانان هم هجرت کردند.
آخرین دسته از مسلمانان که فاطمیات هستند، فاطمه بنت اسد سلام الله علیها، فاطمه زهرا سلام الله علیها، و یک فاطمه دیگر که الان نمی دانم کدام فاطمه است، این ها را امیرالمؤمنین علیه السلام، بر اساس داده های تاریخی چند روز بعد، مثلا دو هفته بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله از مکه به سلامت به مدینه آوردند. در مدینه حکومت تشکیل شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله برای مسلمانانی که در حبشه بودند، پیغام فرستادند که اگر می خواهید، به مدینه بیایید. بعضی ها آمدند، بعضی ها سال دوم آمدند. بعضی ها سال پنجم آمدند. از جمله کسانی که تا آخرین لحظه در امورات مسلمانان حبشه باقی ماندند، جناب جعفر ابن ابی طالب بود.
۲ – ۳ سال بعد از حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه، وقتی می گویم ۲-۳ سال یعنی تاریخ متفاوت نوشته ولی به هر حال ماجرای ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها پیش آمد. خبر به اسما رسید. اسما خبردار شد، از شوهرش اجازه گرفت، خودش را به شب عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها رساند.
آن شب وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانم ها گفتند که همه بروند، دیدند که خانمی ایستاده است. گفتند خانم ها همه بروند، ما دست عروس را به دست داماد بدهیم. دیدند یک خانم ایستاده است. و حضرت فرمودند که مگر من نگفتم همه خانم ها بروند. آن خانم عرضه داشت آقا من به خدیجه سلام الله علیها قول دادم. تا اسم خدیجه سلام الله علیها آمد، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله گریه شان گرفت. و بعد گفتند که من قول دادم امشب همان وظایفی را که در سنت عربی است، انجام دهم.
آن وقت بود که مادر برای دختر در شب عروسی انجام بدهد، انجام بدهم و لذا حضرت اجازه دادند که اسما بماند. ما تاریخ را همینطور می گوییم. کمی دقت کنید. الان که هواپیما هست، مسافرت هم راحت است، از حبشه به عربستان هم نه.
مثلا از اصفهان به مشهد، از تهران به مشهد، اگر خانمتان تنهای تنها بخواهد بروند، بخواهید همسرتان را تنها از تهران بفرستید مشهد. از اصفهان بفرستید مشهد، تازه آن هم با هواپیما. یک خانم، هواپیما که نبوده، بخشی از راه دریا بوده، بخشی از راه هم کویر و خشکی، با شتر باید می آمده. آن هم در چه وضعیتی؟! وضعیتی که دور تا دور مدینه پر است از کفار و مشرکینی که با اینها دشمن هستند.
مثل این می ماند که واقعا بخواهید همسرتان را با اتوبوس از ایران بفرستید، از دل داعش و … عبور کند که به زیارت حضرت زینب سلام الله علیها در دمشق برسد. به هر حال اسما آمد.
خودش را رساند در مراسم عروسی حضرت بود و بعد دوباره به حبشه برگشت. تا این که بلاخره تتمه مسلمان ها حرکت کردند، آمدند به مدینه. از جمله جناب جعفر طیار و همسرش، همین خانم اسما بنت عمیس. سال هشت و نیم به مدینه آمدند. یک سال و نیم، شاید هم اوایل سال هشتم، یکسال و نیم الی دو سال مانده به شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله درجنگ موته، جعفر ابن ابی طالب به شهادت رسید.
اسما ماند بی شوهر. همسرش به رحمت خدا رفت، شهید شد. از اینجا به بعد اسما زن ابوبکر می شود. از ابوبکر دو بچه دارد. یک پسر به نام محمد و یک دختر به نام ام کلثوم دارد. بعد که ابوبکر از دنیا رفت، این خانم زن علی ابن ابیطالب علیه السلام شد. فرزاندانش را هم در خانه علی علیه السلام بزرگ کرد. لذا همواره تاریخ گفته محمد ابن ابی بکرکه مادرش اسما بنت عمیس و پدرش ابوبکر است اما از سن تقریبا سه سالگی در خانه علی ابن ابیطالب علیه السلام بزرگ شده است. از جمله که بهترین یاران مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
از طرف امیرالمؤمنین علیه السلام در مصر والی شد. نرسیده به مصر، معاویه او را کشت. جسدش رادر پوست الاغ پیچید و آتش زد. او همواره می گفت: به من نگویید محمد ابن ابی بکر. بگویید محمد ابن علی علیه السلام. پسر ابو قحافه در هر نمازی که بخوانم، نفرینت می کنم. آبروریزی شد. اصلا اصل این داستان را بگویم.
یادتان باشد یک پرانتز باز کردم. چون خودم پرانتز را فراموش می کنم. درست بدانید کجا بوده، یعنی چون رسول خدا صلی الله علیه و آله آنقدر این مطلب را گفته بودند که حتی بزرگترین مورخ ها، دشمن ترین مورخ ها، مثل طبری؛ حالا طبری دشمن ترین ما، راجع به ابن هشام، واقعا نمی توانیم بگوییم دشمنی اش چقدر بوده و چه جوری بوده ولی بلاخره طبری که دشمن ترین دشمن هاست، بخاری در صحیحش، مسلم در صحیحش، ابن ماجه در مسندش، عرض می کنم طبری در تاریخش این عبارت را آورده اند که رسول خدا فرمود:
«فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی» «إنّ الله یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضب ها»
اینقدر پیغمبر صلی الله علیه و آله این را فرمودند که اگر مورخی این را نمی آورد، آبروی خودش می رفت.
فاطمه ای که اینجوری، وقتی حضرت بعد از ماجراهای در و دیوار مریض شدند، شش زن به گمانم که الان دقیق در خاطرم نیست (که بسیار از بزرگان ما از جمله استاد بنده که مطمئنم بارها به محضر مبارک امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شرفیاب شده است، ایشان می گفت گاهی وقت ها که گره به کارم می خورد و اوضاع بر من سخت می شود، نذر این خانم ها می کنم) که این خانم ها اولین عیادت کنندگان از حضرت زهرا سلام الله علیها در مدینه هستند.
این خانم ها کاری کارستان انجام دادند که به واسطه آن کار، یک شیعه کم سواد مثل من می تواند چنان استدلال کند تا کمر مولوی های اهل سنت را بشکند! این خانم ها به عیادت آمدند و عرضه داشتند که: «کیف اصبحتم» حالتان چطور است ای دختر رسول خدا؟
حضرت فرمودند: صبح کردم در حالی که بر مردهای شما غضبناکم. همین جمله سبب شد تا درونشان آتشی شعله ور شود. آنها به خانه هایشان رفتند و به شوهرانشان گفتند: خاک عالم بر سرتان! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود رضایت فاطمه سلام الله علیها، رضایت من و غضب فاطمه سلام الله علیها، غضب من است … حال دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله با صدای بلند به ما گفت که از شوهرانتان غضبناکم.
در مدینه ولوله ای پیچید. اوضاع خراب شد. عده ای از این ها اجازه گرفتند، آمدند به عذرخواهی و عیادت و این حرف ها، صدا پیچید که چه شده است که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از مردهای مدینه غضب ناک است؟ کم کم صدای اعتراض بلند شد. صدای اعتراض به خلیفه و رفیقش رسید.
این ها دیدند اگر از حضرت صدیقه سلام الله علیها دلجویی نکنند، اوضاع خیلی خراب می شود. شهر شوریده شده است. اگر نتوانند دلجویی کنند، کار خراب می شود. این جا بود که شنیده اید در تاریخ که خلیفه اول و دوم آمدند خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام و درخواست کردند که ما می خواهیم به عیادت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بیاییم. آنها هیچ علاقه ای به عیادت نداشتند، مجبور شدند. جو عمومی مدینه به هم ریخت.
چون جو به هم ریخت، مجبور شدند که راهکاری بیاندیشند، فکری کنند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که من باید از فاطمه سلام الله علیها اجازه بگیرم. خود این موضوع یک نکته دارد، نکته بسیار مهمی هم است. نزد عرب جاهلی آن روزگار، آن قدر زن بی ارزش بود که سه زن می دادند، یک عبا می گرفتند. نه زن می دادند، یک شتر می گرفتند. بالاترین ننگ برای مرد این بود که بگوید باید بروم از زنم اجازه بگیرم. اصلا زن به حساب نمی آمد.
امیرالمؤمنین سلام الله علیها این میخ را محکم کوبیدند و گفتند باید بروم از فاطمه سلام الله علیها اجازه بگیرم. آمد خدمت خانم، به همسرشان بیان داشتند که آنها می خواهند بیایند شما را عیادت کنند و من هم به آن ها گفتم که باید از شما اجازه بگیرم. آن جمله مشهور که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند این جاست، فرمودند که البَیتُ بَیتُک و أنا أمَتُک. این خانه، خانه توست و من هم کنیز تو هستم، هرچه شما امر کنید.
اینها آمدند. تاریخ ثبت کرده است. تمام اهل مدینه این را ثبت کرده اند. در بدبینانه ترین و مغرض ترین تاریخ اهل سنت هم این ثبت شده است که این ها آمده اند. خانم در بستر خوابیده بودند. این ها آمدند نشستند جلوی حضرت. سلام کردند. حضرت جواب ندادند. از آن جایی که به صراحت آیه تطهیر، وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عصمت دارند، سنی هم این را قبول دارد.
مدلول آیه تطهیر، عصمت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. فقط جواب غیر مسلمان است که می شود نداد. اگر مسلمانی به شما سلام کرد، شما جواب ندادید، شما مرتکب حرام شده اید. چون خانم جواب سلام آنها را ندادند و خانم معصوم هستند، پس اینها مسلمان نیستند. این از آن استدلال های کمرشکن است.
آمدند روبه روی خانم نشستند، حضرت با زحمت با پهلوی آزرده رویشان را برگرداند و پشت کردند به آنها. دوباره آنها آمدند از آن طرف رو به روی حضرت نشستند. حضرت دوباره با زحمت روی خودشان را برگرداند در حالت اول و پشت به آنها. دوباره آمدند این طرف، دوباره حضرت رویشان را برگرداند.
بعد آنها گفتند: «ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله چرا این کار را با ما می کنید؟» حضرت فرمودند: «به خدا جوابتان را نمی دهم تا جواب من را ندهید.»
خوشحال شدند. گفتند: «بپرسید. هرچه شما بپرسید، ما جواب می دهیم.» جمعی در مجلس نشسته اند. حضرت فرمودند: «خدا را شاهد می گیرم. آیا شما شنیدید که پیغمبر صلی الله علیه و آله، پدر من گفتند که غضب فاطمه سلام الله علیها، غضب من است و رضایت فاطمه سلام الله علیها، رضایت من است؟» گفتند: «بله، بله شنیده ایم.»
آنجا بود که حضرت دستشان را بلند کردند و فرمودند:خدایا تو شاهد باش. من از این دو غضبناکم و دیگر چیزی نفرمودند. این را تاریخ ثبت کرد و در تاریخ ماندگار شد. حتی در استدلال امام رضا علیه السلام که از شیخین سؤال کردند. جمع به گونه ای بود که مأمون نشسته بود. علمای سنی نشسته بودند تا آتو بگیرند. از حضرت پرسیدند که نظرتان درباره شیخین چه می باشد؟
حضرت فرمودند که مادر ما به حالت غضب از این دو از دنیا رفت. گزارشی نرسیده است که این غضب به رضایت تبدیل شده باشد. چون فاطمه سلام الله علیها جایگاه داشت. حتی آنجا که نشسته بودند که از حضرت آتو بگیرند، در کمین نشسته بودند چیزی بگیرند. چون حضرت فاطمه سلام الله علیها در نزد سنی ها هم جایگاه والایی دارند. حضرت رضا علیه السلام فرمودند گزارشی نرسیده است که مادرمان اعلام رضایت کرده باشند.
شش خانم که عرض کردم به عیادت آمدند و با عملشان بساط خلیفه را به این شکل برچیدند. (که عرض کردم بسیاری از بزرگان و اهل معنا می گفتند که وقتی کارمان گیر می کرد و مشکلمان حل نمی شد، نذر این خانم ها می کردیم، قرآن می خواندیم یا ثواب مجلس یا صلوات و از همه مهمتر لعن بر دشمن اهل بیت علیهم السلام می فرستادیم و ثواب آنها را به روح مطهر آنان هدیه می کردیم.)
خلیفه ای که این طور مفتضح شده، نقشه اش، نقش بر آب شده است. فکر می کنید این آقا به راحتی می گفت: خانم بفرمایید به فاطمه زهرا سلام الله علیها خدمت کنید. خدا همراهتان باشد؟ مطمئنا اسماء خون دل می خورده، اگر همسرش فردی معمولی بود، با داشتن یک بچه کوچک و یک بچه در شکم راحت تر بود. وای به این که همسرش ابوبکر است! می آمد خدمت می کرد تا خانم شهید شدند.
در سری ترین ماجرای زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها که به امیر مؤمنان علیه السلام گفتند مرا شبانه غسل دهید. شبانه کفن کنید. شبانه دفن کنید و احدی را با خبر نکنید.
در این ماجرا اسماء حضور داشت. این اسماء همان اسماء می باشد که درشعرهای مادحین می باشد. اسماء بریز آب روان … . خدمتگزاری، آدم را از آن لحظه ای که به حضرت خدیجه سلام الله علیها قول دادند تا وقتی که در ماجرای عروسی و ماجرای بیماری آمد. به قدری که وسعش می رسید ولی همین خدمت، اسماء را نجات داد. اسمائی که نان خور و همسر ابوبکر است و از ابوبکر دو فرزند دارد و پلیدترین انسان ممکن است، همین خدمتگزاری سبب نجات او شد.
من دوست داشتم ماجرای جناب اباصلت، باب امیرالمؤمنین علیه السلام جناب سلمان است. باب الحسین علیه السلام، حضرت عباس علیه السلام است. امامان غیر از باب، اوتاد دارند، اصحاب خاص دارند. آن روایت مشهور امیرالمؤمنین علیه السلام را فقط تذکر می دهم و کسانی که اهل دل و اهل تحقیقند، خودشان تحقیق کنند.
حضرت فرمودند: آن ۵ – ۶ نفر کسانی بودند که من امامشان بودم و بر فاطمه زهرا سلام الله علیها نماز خواندیم. به آنهاست که باران می بارد، به آنهاست که رزق تقسیم می شود و به آنهاست که گناهان بخشیده می شود.
جایگاه اسماء جایی قرار گرفته که در سرّی ترین ماجرای زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها حضور دارد. کسی که نان خور ابوبکر بود، بعد از ابوبکر، همسر حضرت علی علیه السلام شد.
برای یک زن شیعی، بالاترین افتخار این است که همسر امام معصوم شود. از این بالاتر جایگاهی وجود دارد؟ و هر دو فرزندش (ام کلثوم و محمد) فدایی امیرالمؤمنین علیه السلام شدند. با نوکری در خانه اهل بیت علیهم السلام یک شبه ره صد ساله رفتند. کنیز اهل بیت علیهم السلام حتی اگر شوهرش ابوبکر باشد، خودش به جایی می رسد که در حیاط خلوت خصوصی و در دامان فاطمه زهرا سلام الله علیها جای می گیرد.
خدمت به اهل بیت علیهم السلام و خدمتگزاری اینگونه است. جمع شما که جمع خدمتگزاران هستید، قدر بدانید. نعمت خوب، بزرگ و بی نظیری است.
مرحوم سید بن طاووس وصیتی برای فرزند بزرگش سیدمحمد دارد. مرحوم سید بن طاووس، آن قدر خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شرفیاب شده که طنین صدای حضرت را می شناسد. چند نوبت در حرم امام حسین علیه السلام و حضرت ابالفضل علیه السلام صدای حضرت را می شنود، می رود سمت ضریح و می بیند حضرت در حال خواندن قرآن هستند و یا در سرداب سامرا کنار اولین پله قرار می گیرد، صدایی می شنود که با حالت گریه به درگاه خدا التماس می کند.
متوجه می شود صدای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. پایین پله می رود و خدمت امام، شرفیاب می شود. سید بن طاووس، صدای حضرت را می شناخته است.این آقا سید بزرگوار، چند نکته جالب دارند که یک نکته را به عنوان هدیه ولادتی امام حسن عسکری علیه السلام عرض می کنم. ایشان به پسرش (آقا سید محمد) می گوید:
به تازگی مطلع شدم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، از خانواده شخصی از دوستان خودشان، از قبایل شمال غرب عراق که در حال حاضر ناحیه ای هم مرز با اردن و سوریه است که اجازه ندارم اسم آن خانواده را بر تو فاش کنم، دختری را برای یکی از پسرهایش خواستگاری کرده است. ما به این قرینه است که مطمئنیم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ازدواج کرده اند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دخترانی دارند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پسرانی دارند!
بچه شیعه ها! آقا پسرها، می توانند آرزو کنند، می توانند از امام!
دخترخانم ها همینطور! می توانند از امام رضا علیه السلام بخواهند که یا امام رضا علیه السلام! مقدر کن که ما عروس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شویم! ما داماد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شویم.
الزامی هم ندارد که این پسرها و دخترهایی که پسران و دختران امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند، حتما بشناسند که پدرشان حجت خداست.
اجمالا می دانند که پدرشان آدم خیلی خوبی است. اما اگر بخواهید آرزو کنید، دختر خوب می خواهید، از امام رضا علیه السلام بخواهید. بگید یکی از دخترهای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نصیب ما شود.
دخترخانم ها! دعا می خواهید بکنید، شوهر خوب می خواهید، دعا کنید که انشاءالله یکی از سادات مهدوی از بچه های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ان شاءالله شوهر شما شوند!
در واقع از مطالبی که مرحوم سید بعد به پسرش می گوید، می گوید: پسرم اسید محمد! اخیرا ساده دلی از اعراب اطراف نجف، سخت به درگاه خدا گریه و زاری می کند که ما نوکر خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم.
(امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نوکری دارند که جنسش از جنس خدمتگزاران است. از جنس مفسران و مورخان نیست. آنها هم محترم هستند ولی این شخص، جنسش از جنس نوکر است. این شخص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می شناسد. چه امام غایب و چه ظاهر باشند، او می داند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چه کسی است و یک نوکر هم بیشتر نیست.)
حضرت پیام فرستادند که بس است. اینقدر گریه نکن! زار زدن تو به درگاه خدا، دل ما را هم در واقع به درد (درد نه! به حالت ترحم) آورد. خداوند دعای تو را مستجاب کرد. اما نوکری که الان هست، هنوز به اندازه دو یا سه سال عمر دارد. عمر این شخص که تمام شود، مقدر شده است که ان شاءالله شما عهده دار این منصب شوید. قصد من از بیان این مطلب، این است که کسی که امام زمانش را می شناسد، می داند.
یعنی غیبت و ظهور، از این زاویه که اگر الان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور بفرمایند، متوجه می شویم که آقا چه کسی هستند. فرموده اند که حضرت تشریف می آورند، روی فرش های شما قدم می گذارند، در مجالس شما شرکت می کنند، شما یا نمی بینید و یا می بینید و نمی شناسید. اما آن شخص اینگونه نیست. جنس آن شخص از جنس خدمتگزاران و نوکرهاست.
البته قطع و یقینا تفسیر قرآن این شخص، از تمام مفسران موجود، کاملتر است. مسلما از همه مورخان موجود، تاریخ را بهتر می داند که از حجت خدا می آموزد. اما قدر خدمتگزاری را بدانید. خدای متعال نعمت خوبی را نصیب شما کرده است.
مثالی که همیشه می زنم: از دوازده امام معصوم، مادر هفت نفر از امامان، کنیز هستند. امام چهارم، امام ششم، امام هفتم، امام هشتم، امام نهم، امام دهم، امام یازدهم و امام دوازدهم. مادران ایشان یا در جنگ ها اسیر شده بودند که ائمه علیهم السلام آنان را خریده و نزد خود نگه می داشتند. آنها هزاران نفر را خریده و آزاد می کردند اما این خانم ها در خانه امامان می ماندند که کنیزان ایشان می شدند.
برای مثال مادر امام جواد علیه السلام و همسر امام رضا علیه السلام کنیز بودند. امام هشتم همسری سیده داشتند، همسری علویه داشتند. امام ششم همسر سیده داشتند، همسر علویه داشتند. بعضا بیش از یک زن علویه و هاشمیه هم داشتند اما خداوند مقدر کرده است که نه از آن همسر علویه و نه از آن همسر هاشمیه، که افتخار مادر امام بودن را نصیب یک کنیز نماید.
گاهی وقتها دخترخانم ها برای مشاوره می آیند و اظهار می دارند که آقاپسری خوشتیپ، پولدار، دارای تحصیلات و … برای خواستگاری آمده است ولی … . می گویم ولی ندارد دیگر! باید جواب بله بدهی. اینجور نیست که در خیابان ریخته باشد که این نشد، یکی دیگر! می گوید ولی آخر سید نیست. می گویم اشکال ندارد، جوان است. هنوز وقت دارد. تلاش می کند سید می شود! می خندد ولی من جدی می گویم.
باور کنید می شود به جایی رسید که بالاتر از سیادت در خانه اهل بیت علیهم السلام است. این هفت خانمی که اسم بردم، سیده نبودند. عرب هم نبودند. در جنگ ها اسیر شده و کنیز بودند ولی مادر امام معصوم شدند. البته اگر شخصی سیده، خادم و کنیز باشد، که نور علی نور! اما بدانید که خدمت کردن در خانه اهل بیت علیهم السلام بالاترین نشانه است. مادر هفت امام ما از جنس خدمتگزاران هستند. یک شبه ره هزار ساله رفته اند.
برای افتخار شما که در منطقه خراسان زندگی می کنید، خراسانی ها دو شاهکار در اصحاب ائمه علیهم السلام دارند که افغان هستند اما نزدیک به منطقه عمومی خراسان هستند. یکی ابوخالد کابلی، اهل کابل که صحابی خاص و باب امام سجاد علیه السلام است و یکی اباصلت هروی، اهل هرات که باب امام رضا علیه السلام می باشد. جنس این افراد، جنس خدمتگزار، جنس نوکر بود.
البته در رابطه با نوکری می دانید که مهمان های آقا می آیند. شما سفره می اندازید. مهمان ها می خورند، شما زحمت می کشید … بعد هم احتمالا پلوی داغ، کباب، سالاد و … ولی اینها برای مهمانان است. و آنها می روند و شمایی که در خانه آقا هستید، حتی اگر پلوی یخ کرده به شما برسد، حتی اگر کبابی نماند …
مثال این مورد شبیه به جنگ حنین است. در جنگ حنین غنائم فراوانی بدست آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله غنائم را به مکی ها دادند. صدای مدنی ها درآمد! گفتند: آقا سال های سال ما از شما دفاع کردیم. حالا که به پول و پله رسید، شما پول ها را به کسانی می دهید که تازه شش ماه است مسلمان شده اند؟
حضرت فرمودند: آنان غنائم را بردند، شما رسول خدا صلی الله علیه و آله را بردید. کدام بالاتر است؟ گفتند: راست می گویید آقا. راضی شدیم. غنائم را به مکی ها دادند. آنها رسول خدا صلی الله علیه و آله را انتخاب کردند. چلوکباب ها، دسرها، سالادها و … نوش جانشان! قدمشان روی چشم ما اما آنها می روند و تنها امامتان برای شما می ماند. باور کنید خدمتگزاری یک گوهر است. به هرکس نمی دهند.
دانه دانه را نشان می کنند. حضرت فرمودند که در دفتر نگاه کردم، اسم فلانی نبود. دفتر شیعیان نزد ماست. از ازل خدای متعال آنها را برای ما نگه داشته است. به خداوندی خدا قسم، به امام رضا علیه السلام قسم می خورم خدمتگزاری n مرتبه بالاتر از محب و شیعه بودن است که اسم شخصی در دفتر ثبت شده باشد، یک شبه ره هزار ساله رفته است. امامان معصوم علیهم السلام نسبت به اصحاب و شیعیان شان علاقه خاصی دارند اما خدمتگزارانشان را جور دیگری دوست می دارند که چند مثال هم برای شما عرض کردم. مانند اسما.
اسما چه کسی بود؟ کجا بود؟ چه کسی او را اسما کرد؟ حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها چه کسی بود؟ کجا بود؟ چه چیزی نرجس خاتون سلام الله علیها را نرجس خاتون سلام الله علیها کرد؟ جناب نجمه خاتون چطور؟ اینها کنیز بودند.
یاد گرفتند که بار بر زمین مانده را بلند کنند. نگاه کردند کجا کار امامشان لنگ است؟ اصلام مهم نیست که چه کاری باشد. الان کار آشپزخانه لنگ است؟ الان کار سیاهی زدن لنگ است؟ الان میز لنگ است تا کسی برود صحبت کند؟ الان کار چای آوردن لنگ است؟ … اصلا شأن من مهم نیست. نوکری کردن شأن ندارد. شأن نوکر، نوکری است. هرجا که لنگ باشد، هرجا که مشکلی باشد، نوکر اربابش را بدوش می کشد. نوکر برای خودش جایگاه تعریف نکرده است.
نکته جالبی را خدمتتون عرض کنم. یکی از دوستان (که خدا حفظشان کند) که بارها به هیأت ایشان رفته ام، دیده ام که پاچه های شلوار را تا زانو بالا زده، در حال برنج آبکش کردن بوده، شوره برنج هم روی شلوارشان است و البته ده دقیقه دیگر سخنرانی دارند! یعنی در همان مجلس سخنران است، دیگ آبکش را برمی دارد، جا به جا می کند … . اینگونه باید نوکری کرد. الان مجلس سخنران می خواهد؟ چشم! الان در آشپزخانه کار هست؟ چشم! الان باید سیب زمینی سرخ کنیم؟ چشم! و …
خدمتگزاری یک نعمت است و خدمتگزار باید در یاد داشته باشد که تنها جایگاهش (که جایگاهی بی نظیر است) همین است. یعنی اگر به او گفتند: خدمتگزاری را با سخنرانی عوض می کنی؟ ابدا! خدمتگزاری را با خوش آمد گویی دم در عوض می کنی؟ ابدا! خدمتگزاری را با هیچ چیزی عوض نمی کند. چه یاد داری؟ هر چیزی که بلد هستم. مثلا کفش جفت کردن، آشپزخانه و آشپزی، سخنرانی، مداحی، سیاهی زدن، میز چیدن، نمایش اجرا کردن، خوش آمد گویی، استقبال و …
کارهایی که همیشه سخت است. همیشه در همه مجالس لنگ می ماند. برای مثال اگر شصت نفر خدمتگزار باشند، پنجاه نفر می روند و ده نفر می مانند برای جمع کردن. که چه مصیبتی است این کار! نه؛ این انرژی است، شور و حال است. همه خورده و ریخته اند و حالا باید جمع کنید.
آن دوست عزیزی که عرض کردم، از اینگونه افراد است. بارها مجلس تمام شد و دیدم که ایشان ایستاده اند برای جارو زدن و مرتب کردن … . ان شاءالله خداوند به همه شما بهترین و بیشترین اجر در خدمتگزاری به ساحت مقدس ائمه هدی علیهم السلام عنایت کند. خاصه در ایام پیش رو که ایام فاطمیه است.
به عنوان سخن آخر خدمتتان عرض کنم: قرآن می فرماید: «لکم فی رسول الله اسوه حسنه». در بحار نگاه کنید، در توقیع شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، حضرت می فرمایند: «لی فی ابنت رسول الله اسوه حسنه». امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را اسوه خود گرفتند که از نکات جالب این موضوع این است که شأن خانم سلام الله علیها مخفی می باشد. «انّ ها سُمِیَّتْ فَاطِمَهُ لاِنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرفَتِهَا» قبرش مخفی است.
جالبتر از آن، این است که سالروز شهادت ایشان نیز مخفی است. این مخفی بودن را امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به ارث برده اند. چون الگوی ایشان هستند. امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مخفی هستند. جایشان مخفی و غایب هستند. به میزانی که در بزرگداشت فاطمیه اهتمام بورزید، شما را در جمع اصحاب خصوصی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف راه می دهند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شدت مادری هستند.
اگر می خواهید در جمع دوستان خاص و ویژه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف جای داشته باشید، اگر می خواهید در آغوش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جای داشته باشید، به فاطمیه اهتمام کنید. امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عزیز می دارند کسانی را که به فاطمیه اهتمام می ورزند.
نگاه کنید محرم تقریبا همه جای کشور به چه صورت در می آید. فاطمیه جایگاه خاصی دارد. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف احساس دین می کنند به کسانیکه برای فاطمیه زحمت می کشند و تقریبا بدون حساب به آنها معرفت، توفیقات و معارف عنایت می کنند. اگر می خواهید در آغوش امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف جای داشته باشید، به فاطمیه توجه زیادی کنید.
به خدمتگزاران عزیز و دوستان خودم هم عرض می کنم که اگر نمی توانید، اگر فقط یک توانایی دارید برای برگزاری محرم و فاطمیه، به فاطمیه اهتمام بگزارید. اگر توانایی هر دو را دارید که بهتر ولی اگر نمی توانید، اهتمام خود را روی فاطمیه بگذارید که در فاطمیه پرده هایی از معرفت به روی خدمتگزاران فاطمی گشوده می شود.
ان شاءالله خدای متعال و به برکت امام هشتم به شما بهترین و بیشترین توفیقات همه عمرتان را در پاسداشت و بزرگداشت فاطمیه عنایت بفرمایید و از صدقه سر شما به من روسیاه هم مرحمتی بفرماید.
دیدگاهتان را بنویسید