کارگاه آموزشی شماره ۱۳۵ – شبهات فاطمیه – جلسه هفتم

صوت کامل کارگاه
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
الحَمدُلِله ربّ العالَمین و صَلّی اللهُ عَلی سَیّدِنا و نَبیّنا محمّد و آلِهِ الطّاهرین وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین
با عرض سلام و ادب خدمت حضار گرامی؛ خانم ها و آقایان محترم. با سلسله جلسات شبهات فاطمیه در خدمتتان هستم. در این جلسه که آخرین جلسه از این سلسله جلسات است، به مهمترین سؤالاتی که درباره اسناد و مدارک شهادت بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها است، اشاره خواهیم کرد.
قبل از شروع سخن جهت عرض تسلیت به محضر مقدس مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعای فرج و سلامتی آن حضرت را بخوانیم:
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
ان شاءالله در ایام شهادت بی بی بتوانیم بهتر عرض ادب کنیم و توفیق حضور در مجالس را بیش از گذشته داشته باشیم. در این جلسه با شبهات، اسناد و مدارک شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در خدمتتان هستیم.
اولین سؤالی که مطرح می کنند، این است که آیا شیعه برای اثبات شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها روایت معتبری دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال به چند روایت اشاره می کنیم.
ابتدا سراغ منابع معتبر شیعی می رویم و پس از آن به چند منبع از منابع اهل سنت اشاره خواهیم کرد. دقت بفرمایید که ما برای اثبات یک واقعیت، اگر می خواهیم برای خود مطلبی را ثابت کنیم، لازم نیست سراغ کتاب های غیر شیعه برویم. اگر ما راویان ثقه و معتبری را می شناسیم و کتاب های صحیح و قابل اتکائی را سراغ داریم، نویسنده گرچه شیعه باشد، سخن او می تواند برای ما اثبات یک واقعیت تاریخی کند. خصوصاً که در مسائل تاریخی به دنبال جمیع قرائن و شواهد هستیم تا اطمینان از وقوع یک حادثه پیش بیاید و در این اطمینان، دین و مذهب چندان دخالت ندارند. اما اگر قرار باشد دین و مذهب در نقل یک واقعیت جهت گیری های مغرضانه ایجاد کند، طبیعی است که برای ما اطمینان پیدا نشود اما با فرض اینکه جهت گیری ها، جهت گیری های مغرضانه ای نیست و افرادی که نقلی را برای ما حکایت یا گزارش می کنند، صادق و موثق هستند، آنگاه می توانیم اطمینان پیدا کنیم و به یک یقین قابل اتکا برسیم. با چینش نقل های متعدد و مختلف در زمینه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها برای هر محققی چنین اطمینانی پیدا می شود. ابتدا از کتب شیعه آغاز می کنیم.
به عنوان نمونه اول از کتاب شریف کامل الزیارات نوشته مرحوم ابن قولویه شروع می کنیم. می دانید که این محدّث بزرگوار کتابی به نام کامل الزیارات دارد. کتابی بسیار معتبر با سندهای بسیار قوی و محکم که استاد مرحوم کلینی و علما و فقهای شیعه به این کتاب بسیار اعتنا و توجه داشته اند و برخی از فقهای شیعه مثل آیت الله خویی کتاب کامل الزیارات را از معتبرترین و مستحکم ترین کتاب های حدیثی شیعه می دانسته است. در این کتاب روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که جبرئیل خطاب به پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به دخترت فاطمه زهرا سلام الله علیها ظلم خواهد شد. او را از حق خودش محروم می کنند و فدک که حق اوست را از او غصب می کنند. فاطمه سلام الله علیها را پس از تو خواهند زد. او را در حالی می زنند که حامله است. به خانه او وارد می شوند و بدون این که اجازه بگیرند، خانه او را تصرّف می کنند. پس از آن خواری و ذلت با فاطمه سلام الله علیها همراه خواهد شد و کسی را نمی یابد که از او دفاع کند . به واسطه ضرباتی که فاطمه سلام الله علیها دریافت خواهد کرد، از دنیا می رود.» عبارت عربی را خدمتتان می خوانم:
«أمّا ابْنَـتُکَ فَـتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یؤْخَذُ حَـقُّها غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَها وَ تُضْرَبُ (زده می شود، مضروب واقع می شود) وَ هِی حامِلٌ (در حالی که حامله است) وَ یدْخَلُ عَلی حَرِیمِها وَ مَنْزِلـِها بِغَیرِ إذْنٍ، ثُمَّ یمَسُّها هَوانٌ وَ ذُلٌّ، ثُمَّ لاتَجِدُ مانِعاً وَ تَطْرَحُ ما فِی بَـطْنِها مِنْ الضَرْبِ (از آن ضربه آن چه در شکم دارد سقط می کند) وَ تَمُوتُ مِنْ ذلِکَ الضَرْبِ (از آن ضربه از دنیا می رود)»
این عبارات، پیش بینی جبرئیل برای پیغمبر صلی الله علیه و آله است که مرحوم ابن قولویه در کتاب خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند. عبارات صریح هستند در این که بر فاطمه زهرا سلام الله علیها ظلم خواهد شد و مصیبت های آن حضرت یک به یک به صورت روشن و شفاف بیان شده است. اگر قرار است ما به اعتماد روایات معتبر شیعه ادعا کنیم، به راحتی می توانیم ادعایی داشته باشیم و دست مان هم پر است. این نمونه اول است. اجازه دهید آدرس کتاب کامل الزیارات را هم خدمتتان عرض کنم. در کتاب کامل الزیارات طبق چاپی که در اختیار هست، صفحه ۳۳۳.
اما نمونه دوم: نمونه دوم روایتی است که قاضی نعمان مغربی در کتاب دعائم الاسلام، جلد ۱، صفحه ۲۳۲ نقل کرده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا سلام الله علیها سری را بیان کرد. آن سر این بود که فاطمه جان؛ تو اولین کسی هستی از اهل بیت من که به من خواهد پیوست.» آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و گروهی به فاطمه زهرا سلام الله علیها مصیباتی وارد کردند که آن مصیبت ها، مصیبات جدی بود و ایشان زمین گیر شدند. جسم او پیوسته ذوب و گوشت او آب شد و آن قدر فرتوت و ضعیف شد که همچون شبهی لاغر گردید. عین عبارت عربی را هم خدمتتان عرض می کنم.
«ان رسول الله صلی الله علیه و آله اسر الی فاطمه سلام الله علیها انها اولی فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله (وقتی که پیامبر از دنیا رفتند) وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا (به حضرت مصیبت هایی رسید) لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا حَتَّى صَارت کَالْخَیَال»
این دومین روایتی است که هر محققی می تواند بر طبق این نتیجه گیری کند که مصیباتی که بر فاطمه زهرا سلام الله علیها رسیده است، موجب فرتوت شدن، زمین گیر شدن و بیماری سخت آن حضرت شده است به حدی که آن حضرت را ملازم بستر بیماری کرده است. «لَزِمَتِ الْفِرَاشَ» گر چه در این روایت، علت شهادت و بیماری منجر به فوت حضرت نیامده اما به صورت کلی امام صادق علیه السلام فرموده اند که: «نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا» به حضرت مصیبت هایی از گروهی رسید که مصیبت های بزرگی بود. این هم دومین مدرک برای پی بردن به اصل شهادت.
سومین مدرک برای اثبات شهادت بی بی دو عالم فاطمه زهرا صلی الله علیه و آله از کتب شیعه را بررسی می کنیم. طبری از علمای شیعه، عالمی فرزانه است. حتما می دانید که دو شخص با نام طبری داریم. یک طبری سنی است؛ محمد بن جریر طبری که در واقع مفسر و مورخ اهل سنت است. طبری دیگری داریم که نام او هم محمد بن جریر است و طبری هم هست و دلائل الامامه را نوشته است و کتاب های دیگری هم دارد. این مؤلف گرچه هم اسم خودش، هم اسم پدرش با آن مؤلف سنی مذهب یکی است اما اسم پدربزرگش متفاوت است. نام پدربزرگ طبری شیعی، رستم است. یعنی محمد بن جریر بن رستم طبری. بنابراین با اسم پدربزرگ می توانیم او را جدا کنیم و البته کتاب ها و آثار او نیز کاملاً متفاوت هستند و رنگ و بوی شیعی دارند. او که از محدثین و علمای بزرگ ماست، در کتاب دلائل الامامه، صفحه ۱۰۴ طبق این چاپی که در اختیار است، می نویسد «فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله» وقتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند، «جَری ما جَری فِی یوْمِ دُخُولِ الْقَوْمِ عَلَیها دارَها» در آن روزی که گروهی به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شدند، اتفاقاتی افتاد. «وَإخْراجِ ابْنِ عَمِّها أمیرِ الْمُؤمِنینَ علیه السلام» در آن روزی که پسر عموی فاطمه سلام الله علیها، یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را از خانه بیرون بردند، «وَ ما لَحِقَها مِنَ الرَّجُلِ» و آن چه که از مصیبات به امیرالمؤمنین علیه السلام اصابت کرد و به حضرت وارد شد. «أسْقَطَتْ بِهِ وَلَدًا تَمامًا» فاطمه سلام الله علیها فرزند تام و تمامش را سقط کرد؛ چون محسن علیه السلام شش ماهه بود، لذا خلقتش کامل شده بود و در این نقل می گوید که این فرزند، شش ماهه کامل سقط شد. «و کانَ ذلِکَ أصْلُ مَرَضِها و وَفاتِهَا» همین صدماتی که بی بی در آن روز دید و فرزندش را سقط کرد، موجب بیماری و منجر به فوت بی بی شد. «و کانَ ذلِکَ أصْلُ مَرَضِها و وَفاتِهَا»
ممکن است فقط سؤال شود که چرا طبری در کتاب دلایل الإمامه عبارت وفات را آورده؟ بزرگوارانی که در جلسه گذشته تشریف داشتند و کلیپ های آن جلسه را شنیدند، می دانند که به این شبهه پاسخ داده ایم. گفتند چگونه می شود که برای شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها از کلمه وفات استفاده کنند؟ ما امروزه می بینیم در کتب شیعه و سنی از کلمه وفات استفاده شده، پس شهادتی در کار نبوده. در کلیپ ها عرض کردیم که وفات به معنای عامی هست. یعنی جان سپردن. این که چگونه شخصی جان بسپارد، معلوم نیست. آیا با ضرب و شتمی که منجر به شهادت می شود؟ یا با مرگ عادی و طبیعی و بیماری؟ وفات عام است و هر چیزی را شامل می شود. مورّخین شیعه و سنی راجع به عمر همه معتقد بودند کشته شده است و اهل سنت او را شهید می دانند یا راجع به عثمان که همه معتقدند کشته شده و اهل سنت او را شهید می دانند، تعبیر وفات به کار برده اند. به نقل از شیعه و سنی عمر و عثمان وفات یافته اند و جالب این که همان طور که ذکر کردیم، سخاوی در کتاب الغایه که گفته است عمر ابن خطاب وفات یافته است. شهیداً یعنی به صورت شهادت وفات پیدا کرده پس مشخص می شود که وفات ارتباطی با نفی شهادت ندارد.
این روایت طبری هم که در دلایل الإمامه آورده، کاملاً نشان دهنده ظلم هایی است که نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها شده است و تصریح شده است که «و کانَ ذلِکَ أصْلُ مَرَضِها و وَفاتِهَا» همین جریان بود که موجب بیماری حضرت و از دنیا رفتن آن حضرت شد. مشخص است که چنین چیزی به روشنی ظلم و شهادت بی بی اثبات را می کند.
روایت بعدی باز عبارتی است از کتاب دلائل الإمامه مرحوم محمد ابن جریر طبری شیعی، در صفحه ١٣۴ روایت قبلی را در صفحه ١٠۴ خواندیم. این را در صفحه ۱۳۴:
از امام صادق علیه السلام روایت نقل می کند که حضرت فرمودند: «سبب شهادت مادر ما، حضرت فاطمه سلام الله علیها این بود که قنفذ غلام عمر، آن حضرت را با غلاف شمشیر زد. ضربه ای محکم که محسن سقط شد و آن حضرت بیمار و بر اثر آن بیماری از دنیا رفت.»
«وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَن ذلک مَرَضا شدیدا»
این نکته را اضافه کنم که در این روایت امام صادق علیه السلام می فرمایند که قُنفذ به دستور مولای خودش عمر این کار را کرد. قُنفذ غلام عمر بود، عمر هم مولای او بود و به دستور او این اتفاق افتاد «َلَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ» و مرحوم کفعمی در کتاب مصباح، صفحه ۵٠٢ می فرماید: «اِنَ سَبَب وَفاتِها هُوَاَنَها ضُرِبَتْ وَ اَسْقَطَت» همه این عبارات را که کنار هم می چینیم، به خوبی بر ظلم های فراوانی که بر حضرت شده، گواهی می دهد و بیانگر کیفیت شهادت و علل بیماری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. اسناد فراوان دیگری هم در دست است که هر یک به تنهایی اثبات شهادت می کند و البته چینش این ها در کنار هم اطمینانی بسیار محکم برای شیعه ایجاد می کند؛ اما محققین و بزرگوارانی که دوست دارند به منابع بیشتر مراجعه کنند را به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده، ارجاع می دهم. کتاب هجوم به خانه وحی یا الهجوم عَلی بَیتِ فاطمه سلام الله علیها، کتابی است بسیار محکم که در این زمینه به روایات فراوانی اشاره کرده است. همچنین کتاب دانشنامه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این زمینه روایات متعددی را نقل کرده. تنها به یک عبارت مهم و کلیدی اشاره می کنم و آن این که مرحوم کلینی در کتاب شریف اصول کافی که یکی از کتب اربعه شیعه هست، در جلد یک، صفحه ۴۵۸ از وجود مقدس امام کاظم علیه السلام چنین نقل کرده که فرمودند: «ان فاطمه صدیقه شهیده. همانا فاطمه سلام الله علیها صدیقه ای شهیده است.» عبارت شهیده در کلام امام کاظم علیه السلام به روشنی مشهود است. این نشان می دهد که هم وقایعی که اتفاق افتاده، منجر به شهادت شده، هم ائمه علیهم السلام لقب شهیده را برای مادرشان برگزیده اند و آن را استفاده کرده اند. بنابراین به نظرم دیگر جای شک و شبهه ای برای کسی باقی نمی ماند. اگر که آن شخص به دنبال جستجوی روایات شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد، با این توضیحات حالا دیگر این شبهه که برخی می گویند شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هیچ مدرک و سندی ندارد و ساخته برخی شیعیانی است، نشان می دهد که دنبال تفرقه افکنی هستند. اولا جستجوی حقیقت، تفرقه افکنی نیست. ثانیا دروغ پردازی، خیانت است به کسانی که دوست دارند حقیقت را کشف کنند. این شما هستید که با کتمان و دروغ پردازی ها اذهان مردم را مشوش می کنید و تخم کینه و نفاق را در بین جامعه اسلامی می پراکنید. تا به این جا شبهه اول را پاسخ دادیم.
بگذارید نکته ای اضافه کنم و آن این که در کتب اهل سنت هم قضیه شهادت بی بی قابل جستجوست. از میان اهل سنت به دو دسته از روایات برمی خوریم. روایاتی که به اصل شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره نکرده اند اما وقایع حمله به خانه وحی را گزارش کرده اند و ما می توانیم با چینش این گزارش ها در کنار یکدیگر، به اثبات شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها بپردازیم. این یک کار تخصصی است که در فرصت مناسب باید به آن پرداخت. روایات فراوانی به نقل از اهل تسنن است که در آن هجوم به خانه وحی را گزارش کرده اند. آتش آوردن خلیفه دوم و ورود مهاجمین را به خانه وحی گزارش کرده اند. دست بستن امیرالمؤمنین علیه السلام را گزارش کرده اند. ندامت خلیفه اول برای این که چرا خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را گشوده بود و عذرخواهی آن دو نفر از فاطمه سلام الله علیها که چرا ما این کار را با شما کردیم. همه این روایات که ده ها روایت معتبر سنی هاست را اگر کنار هم بچینیم، به خوبی ظلم هایی که بر حضرت فاطمه سلام الله علیها رفته است را می توانیم نتیجه گیری کنیم. این بحث البته جای دیگری می طلبد و فرصت مخصوص به خود که این نقل ها را کنار هم بچینیم و یک به یک همچون قطعات پازل اصل واقعه را به تصویر بکشیم. مشخص است که هر محدث یا مورخی از اهل سنت، قطعه ای از این پازل را گزارش کرده است. البته برخی از این قطعات پازل را تعداد زیادی از مورخین یا محدثینشان نقل کرده اند که با چینش همه اینها کنار هم می توانیم به نتیجه برسیم. دسته دوم از علمای اهل سنت کسانی هستند که به اصل شهادت اشاره کرده اند و روایاتی را در این زمینه نقل کرده اند که من به دو سه مورد اشاره می کنم. مورد اول جوینی شافعی است از علمای اهل سنت در قرن هشتم، که کتابی دارد به نام فرائد السمطین، در این کتاب جلد دوم، صفحه ۳۵ روایتی را از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموند: فاطمه سلام الله علیها دختر من، تقدم علی بر من وارد می شود. یعنی از دنیا می رود و به من ملحق می شود. «محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پنج صفت برای دخترشان ذکر می کنند. پنج صفت برای دختری که قرار است به زودی به آن حضرت برسد.
- محزون
- مصیبت کشیده
- غمگین
- کسی که حقش غصب شده
- کسی که به قتل رسیده است
«محزونه»، «مکروبه»، «مغمومه»، «مغصوبه» و پنجمین صفت «مقتوله»
ببینید که یک دانشمند بزرگ اهل سنت، چگونه به عبارت مقتوله اشاره کرده و این را وصف حضرت صدیقه سلام الله علیها قرار داده و بر طبق روایت پیامبر صلی الله علیه و آله این تصریحی است بر شهادت ایشان و این که آن حضرت به مرگ عادی از دنیا نرفته اند؛ اما اسناد دیگر روایتی است که می توانیم در کتاب الملل و النحل شهرستانی عالم بزرگ اهل سنت، در جلد ۱ صفحه ۵۷ مشاهده کنیم. او که از دانشمندان بزرگ اهل سنت است، وقتی به نظام معتزلی می رسد و می خواهد فرقه نظامیه را توضیح بدهد، می گوید که موسس فرقه نظامیه، ابراهیم بن سیار بن هانی مشهور به نظام معتزلی است. نظام معتزلی از دانشمندان بزرگ اهل سنت و از معتزله سنی ها بوده، فیلسوف و متکلم مشهور آن ها بوده و ظاهراً در بغداد می زیسته است. توضیحاتی راجع به او می دهد و در نهایت این عبارت را از او نقل می کند که ابراهیم بن سیار یا همان نظام معتزلی معتقد بود که:
«ان عمر ضرب بطن فاطمه سلام الله علیها یوم البیعه حتی القت الجنین من بطنها و کان یصیح احرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السلام»
عمر در روزی که می خواستند برای ابوبکر بیعت بگیرند، ضربه ای به شکم فاطمه زهرا سلام الله علیها زد که جنین او را سقط کرد و عمر فریاد می زد: بسوزانید خانه فاطمه سلام الله علیها را با هر کسی که در این خانه است، در حالی که در خانه، جز علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نبودند.
آخرین نمونه ای که خدمتتان عرض کنم، عبارتی است که در کتاب سیر الاعلام والنبلاء الذهبی می توانیم پیدا و جستجو کنیم. در این کتاب، جلد ۱۵، صفحه ۵۷۷ تا ۵۷۹ راجع به شخصی به نام ابوبکر احمد ابن ابی دارم سخن گفته شده است. ابوبکر احمد بن ابی دارم از بزرگان اهل سنت است و معتقدند که او امام، پیشوا، حافظ و دانشمند بزرگ عالَم اهل تسنن است. این اوصاف را ذهبی راجع به او آورده و حتما می دانید که ذهبی از بزرگترین رجالی های عامه است. وقتی این چنین توصیف می کند، در نهایت باز عبارتی می گوید راجع به همین ابوبکر احمد بن ابی دارم که در واقع می خواهد او را از اعتبار ساقط کند. می گوید درست است که امام، پیشوا، حافظ و دانشمند ماست اما گزارش رسیده است که این آقای ابوبکر احمد بن ابی دارم کسی بوده است که در پیش او روایات هجوم عمر به خانه فاطمه سلام الله علیها خوانده می شده است و او آنها را تایید می کرده است. محمد بن حماد می گوید: من پیش ابوبکر احمد بن ابی دارم بودم. دیدم کسی پیش او آمد و روایتی برای او خواند که می گفت عمر به فاطمه زهرا سلام الله علیها لگد زد و نتیجه اش این شد که محسن علیه السلام فرزند فاطمه سلام الله علیها سقط شد. این عبارات را که می آورد، ابوبکر احمد بن ابی دارم شروع می کند به اهانت کردن. آقای ذهبی می گوید که اگر چنین حرفی زده باشد، دیگر آدم درستی نیست و دروغ گفته است. می بینیم که ذهبی در ابتدا او را به صحت و صداقت و بزرگی می ستاید اما به خاطر نقل این روایت، این گونه او را متهم می کند. حالا آقای ذهبی هرچه می خواهد بگوید، مهم نیست. مهم این است که یکی از بزرگان اهل سنت به لیست ما اضافه شد که جریان هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را روایت کرده است و البته باز روشن است که با چیدن کنار روایات دیگر مشخص می شود که این اتفاقات منجر به بیماری و در نهایت شهادت بی بی شده است. با مجموع این روایاتی که گفتیم، به خوبی شبهه کسانی که می گویند فاطمه زهرا سلام الله علیها به شهادت نرسیده، آسیبی به او نرسیده است و اصلاً شیعیان روایتی در این زمینه ندارند و ساخته و بافته همین سال های اخیر است، کاملاً روشن می شود و مشخص می شود که این ادعا، ادعایی است گزاف، پوچ و بدون اعتبار.
شبهه بعدی که مطرح است، این است که آیا کتاب سلیم بن قیس، کتابی نامعتبر است یا معتبر؟ می دانید که در کتاب سلیم بن قیس وقایع هجوم به خانه وحی به خوبی با جزئیات نقل شده است. بنابراین کسانی که می خواهند در اصل شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شک کنند، به این شبهه پناه برده اند. در پاسخ به این شبهه دو گام برمی داریم. گام اول این که ما بدون کتاب سلیم بن قیس، می توانیم اصل شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها را اثبات کنیم. چه کتاب سلیم معتبر باشد، چه نباشد. چه نویسنده اش دروغگو باشد، چه راستگو باشد. اصل شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها اثبات می شود و نیازی به کتاب سلیم نداریم. کتاب سلیم با عنوان اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله هم چاپ شده است. علاقه مندان می توانند به این کتاب مراجعه کنند. در گام دوم، سراغ خود سلیم بن قیس می رویم و او را بررسی می کنیم. گفته اند سلیم بن قیس کتاب خود را به ابان تحویل داده و ابان شخصی دروغگو بوده است. باز برای این که به اعتبار ابان و اعتبار سلیم بیشتر پی ببریم، محققان را ارجاع می دهم به کتاب ارزشمند استخراج المرام نوشته مرحوم میرحامدحسین لکهنوی صاحب کتاب عبقات الانوار. در واقع اسم کتابشان استقصاء الافحام بوده است که آیت الله میلانی این کتاب استقصاء الافحام را بازگردانی، ویراستاری و مرتب کرده و سر و صورتی به آن داده اند و با ویرایش جدید و عبارات بهتر، کتاب استخراج المرام را تألیف فرموده اند. در جلد اول این کتاب، از صفحه ۳۸۵ بحث کتاب سلیم را آغاز می کنند و بسیار مفصل تا صفحه ۴۳۱ کتاب سلیم بن قیس را اعتبار سنجی کرده اند. دوستان و علاقه مندانی که علاقه دارند اعتبار کتاب سلیم را بیشتر بدانند، به کتاب استخراج المرام مراجعه کنند. عباراتی آمده است که من دیگر نمی خواهم معطلتان کنم و فرصت نیست؛ اما به خوبی می توانید اعتبار این کتاب را در این بخش از استخراج المرام ببینید. همچنین اعتبار ابان و سلیم را. فقط به جمله ای اشاره کنم و آن این که شخصی از بزرگان اهل سنت به نام فیض آبادی (عبارت بازگشتش از عربی این است) می گوید: «من گمان می کردم که مهم ترین کتاب شیعه، کتاب کافی باشد، اما بعدها به کتابی برخوردم به نام کتاب سلیم که این کتاب قدیمی تر بود. نویسنده اش شخصی است به نام سلیم بن قیس هلالی که از اصحاب علی بن ابیطالب علیه السلام است و در این کتاب خودش روایاتی را نقل کرده است و این کتاب نزد شیعه بسیار معتبر است و مشهور علمای شیعه این کتاب را ستوده اند و از آن تجلیل کرده اند.» بعد عبارتی را نقل می کند که می گوید شیعیان به نقل از مرحوم علامه مجلسی این گونه گفته اند که «إنَّ سُلیماً قَد إحتاطَ فی هذا الکتاب»، سلیم بسیار در این کتاب احتیاط می کرده است تا جایی که وقتی روایتی را از یک نفر می شنیده، به یک نفر اکتفا نمی کرده؛ بلکه از دیگران هم سؤال می کرده است. «لیسَ مِنها حَدیثٌ أسمَعُه مِن اَحَدِهم الّا سألتُ عَنهُ الآخَر حتّی أجتمع علیه جمیعاً» وقتی حدیثی را از کسی می شنیده، سراغ دیگران می رفته که آیا آنها هم این حدیث را می گویند و قبول دارند یا نه. اگر همگی اجتماع می کردند و هم نظر می شدند، آن گاه آن حدیث را نقل می کرده است. این عبارتی است که آقای فیض آبادی سنی از سلیم نقل کرده است، به نقل از مرحوم علامه مجلسی. علاوه بر این گفته است که شیعیان معتقدند که راوی این کتاب که ابان بن ابی عیاش باشد، کتاب خودش را که از سلیم بن قیس به ارث برده و از او گرفته و به امام سجاد علیه السلام عرضه می کند. امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «صَدَقَ سُلِیم»، سلیم راست نوشته است، درست نوشته است. «هذا حدیثنا کله نعرفه» این کتاب حاوی احادیث ما اهل بیت است. ما همه این احادیث را تأیید می کنیم. «کله و نعرفه». این هم باز عبارتی است که می تواند بر اعتبار این کتاب بیفزاید. عرض کردم، اگر خواستید تحقیق بیشتری داشته باشید، به همین کتاب استخراج المرام مراجعه بفرمایید.
سومین شبهه ای که امشب قصد داریم بررسی کنیم، شبهه ای است که دنبال این است تا اعتبار کتاب فرائد السمطین و نویسنده او یعنی جوینی شافعی را از بین ببرد. هم چنان که در شبهه اول خدمتتان عرض کردم، او تصریح می کند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مقتوله خوانده شده است.
مقتوله یعنی کسی که به قتل رسیده است و شهادت برای او اتفاق افتاده است. خب اگر این طور باشد، بنابراین کسانی که با شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مکتب، مذهب و آیینشان بر باد می رود، باید تلاش کنند که به هرصورتی که می توانند، دلائل اثبات شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را مخفی کنند یا از بین ببرند. چنین کاری را در مورد همه احادیث می کنند. گرچه این تلاش، تلاش نافرجامی است و حق هویداست؛ اما آبروی خودشان را می برند و برای ما زحمت درست می کنند. گفته اند که جوینی شافعی شخصی است که هر حدیثی که به دست او می رسیده است، نقل می کند و هیچ اعتباری به کتاب و سخنان او نیست. حال ببینیم آیا واقعا جوینی شافعی اینگونه است یا خیر؟
سراغ کتاب طبقات الشافعیه می رویم، نویسنده این کتاب که از علمای اهل سنت و از شافعی مذهب هاست. درباره کتاب فرائد السمطین جوینی این چنین گفته است: «من اجمل الکتب و اشهر المصنفات فی نقل الفضائل و المناقب» کتاب فرائد السمطین جوینی از زیباترین کتاب ها و مشهورترین مصنفاتی است که در فضائل و مناقب نوشته شده است. می دانید که موضوع کتاب فرائد السمطین احادیثی است که درباره اهل بیت علیهم السلام فضائل و مناقبی را نقل کرده است. طبقات الشافعیه این گونه کتاب را توصیف می کند و می گوید از زیباترین و مشهورترین کتاب هاست. سپس می گوید: «جمع الطرق و ضبطها باسلوب منحصرتن بین المشایخه من العامه و الخاصه» جوینی تلاش کرده است تا راه های مختلف احادیث که همان طرق احادیث می باشد، جمع و ثبت کند و با یک اسلوب منحصر به فرد بین اساتید شیعه و سنی خودش اجتماع و توافق برقرار کند. «مع اجناع الشدید بحفظ المراتب و شوون و الدقه فی ضبط المتون» او چنین شخصیت برگزیده و فرهیخته ای بوده است. توجه فراوانی داشته که رتبه اساتید خود را حفظ کند و هرکسی را در جای خود بنشاند و دقت فراوانی در ثبت و ضبط احادیث به خرج دهد. می بینید که تعابیری که در کتاب طبقات الشافعیه، جلد ۱ صفحه ۲۱۷ آمده است، چگونه نویسنده این کتاب را می ستاید و او را بزرگ، با دقت و با صلاحیت علمی معرفی می کند. این یک نمونه بود.
نمونه دوم که عرض کردم، ذهبی از بزرگترین علمای رجالی اهل سنت است. او هم درکتاب خودش در تذکره الحفاظ چنین می نویسد و می گوید: «سمعت من الامام المحدث الاوحد الاکمل فخر الاسلام صدرالدین ابراهیم بن محمد بن موید بن حمویه بن خراسانی الجوینی» من شنیدم از امام، محدث، یگانه دوران، کامل ترین انسان ها، مایه فخر اسلام صدرالدین ابراهیم حمویه خراسانی جوینی. اسم جوینی ابراهیم بوده است، سپس آقای ذهبی که بسیار متعصب است و نسبت به خلفا ارادت عجیب و غریبی دارد، این گونه می گوید: «قدم علینا وروی لنا عن رجلین من اصحاب الموید الطوسی و کان شدید الاعتنا به روایه و تحصیل الاجزاء» استاد ما جوینی کسی بود که هم خیلی دقت و توجه داشت به این که روایات را جمع کند و برای ما روایاتی از شاگردان و اصحاب مؤید طوسی نقل می کرد. دقتش فراوان بود که تحصیل اجزاء کند؛ یعنی بسیار تلاش می کرد تا احادیثی با کمترین واسطه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است را برای ما گزارش کند. مهم است که روایتی که نقل می شود، کمترین راوی، فاصله بین شما تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و یا شما تا امام را داشته باشد و باعث اعتبار حدیث می شود. می بینیم که چگونه او را می ستاید و دقت، بزرگی و ضبوط بودن او را گزارش می کند. این عبارت را می توانید در کتاب تذکره الحفاظ ذهبی جلد ۴، صفحه ۱۵۰۵ ملاحظه کنید.
برویم به سراغ آخرین شبهه ای که امشب باید در خدمت تان بررسی کنیم. شبهه از این قرار است که می گویند روایتی را که شما شیعیان بر ضد ما استفاده می کنید و می گویید بر طبق این روایت خلیفه اول ناراحت بوده است که چرا به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها هجوم برده، راوی این روایت الوان وجلی است. الوان وجلی شخصیتی منکر الحدیث است. بنابراین حدیث او اعتباری ندارد. مشخص است که این روایت، روایت سخت و سنگینی است. چرا که بر اساس آن، خود خلیفه اول اعتراف کرده که من حمله کردم به خانه فاطمه سلام الله علیها، خانه او را گشودم و کاش که این کار را نمی کردم. «وَدِدْت اَنّى لَمْ اَکشِفْ بَیتَ فاطِمَهَ سلام الله علیها وَ اِنْ غَلَّقُوهُ عَلَىَّ الْحَربَ» هرچند می خواستند با من بجنگند و به همین خاطر در خانه را به روی من بسته بودند اما کاش من این در را باز نمی کردم و خانه فاطمه سلام الله علیها را نمی گشودم. خب این روایت برای آنها بسیار سخت و سنگین است. خواسته اند با بهانه جویی های بچگانه روایت را تضعیف کنند. اولا که عرض کردیم ما با یک روایت ادعای خودمان را ثابت نکردیم که شما بخواهید با از بین بردن این روایت، ادعای ما را به زمین بزنید. نکته دوم این که آیا اصلا روایت پشیمانی ابوبکر از هجوم و بازگشایی خانه حضرت زهرا سلام الله علیها تنها و تنها از الوان وجلی روایت شده؟ واقعیت غیر از این است. مدارک فراوان اهل سنت نشان می دهد که افراد زیادی از اهل سنت بوده اند که این روایت را نقل و گزارش کرده اند و در هیچ یک از اسناد این روایات، اسمی از الوان وجلی نیست. شما گشته اید یک روایت که در آن الوان وجلی بوده است، پیدا کرده اید و بر طبق آن می خواهید اصل این روایت را انکار کنید. خیر این طور نیست. روایت دیگری هست که صالح ابن کیسان که راوی قضیه است، مستقیما خودش روایت می کند و به الوان وجلی هم کاری ندارد. بنابراین اگر می خواهیم با این روایات ادعای خودمان را اثبات کنیم، هم چنان راه برای ما باز است و می توانیم به روایاتی استناد کنیم که در سلسله سند او الوان نباشد. این جواب اول. جواب دوم آیا به راستی آقای الوان وجلی منکر الحدیث است؟ خیر واقعیت غیر از این است. اولا که فقط بخاری گفته است او منکر الحدیث است. در حالی که دیگران او را تمجید کرده و ستوده اند. گذشته از این که انتساب این تضعیف به بخاری هم ثابت نیست. معلوم نیست که بخاری چنین کاری کرده باشد. نکته پایانی این که که می بینیم کسانی از اهل سنت الوان را ستوده اند و او را شخصی موثق دانسته اند.
به تعدادی از مدارک اهل سنت اشاره می کنم. برای آن که روایاتی که درباره پشیمانی ابوبکر آمده، لزوما همه اش از الوان وجلی نقل نشده است. می توانیم به کتاب تاریخ طبری، جلد دو صفحه ۳۵۳، عقد الفرید ابن عبد ربه جلد ۴، صفحه ۲۵۴، معجم الکبیر طبرانی جلد ۱، صفحه ۶۲ مراجعه کنیم که در این کتاب ها اسمی از الوان وجلی نیست اما روایت به راحتی و روشنی ندامت ابوبکر را از حمله به خانه وحی گزارش کرده است. اگر خواستید توثیقاتی را که درباره الوان وجلی وجود دارد، بدانید، مراجعه کنید به توثیق ابن هبان که صاحب کتاب صحیح ابن هبان هست. او هم الوان وجلی را ستوده و روایت او را نقل کرده و کتاب خودش را هم صحیح دانسته. مشخص است که الوان را مورد اعتماد می دانسته. در نهایت به کتاب احادیث المختاره ضیا مقدسی مراجعه بفرمایید. در جلد ۱، صفحه ۹۰ کسی که او را امیرالمؤمنین فی الحدیث می دانند و برای او ارزش زیادی قائل هستند. این آقای ضیا مقدثی در کتاب خودش این روایت را آورده و سند او را ستوده و سندش را عاری از هرگونه عیب ایراد دانسته. با توجه به این نکات، به خوبی می توانیم بفهمیم که بهانه جویی هایی که منکرین حقیقت دارند، چیزی جز رسوایی آنها به دنبال ندارد.
ان شاءالله که این جلسات مفید بوده باشد. برای تحقیقات بیشتر طبیعی است که فرصت مناسب تری لازم است و منابع تحقیقی فراوانی که در این زمینه موجود است. هم کتاب ها و هم سایت های معتبر می توانید مراجعه بفرمایید و در مسأله شبهات فاطمیه دانش افزایی داشته باشید. ان شاءالله که به فرج مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، همه هم و غم ها از جامعه شیعه رفع گردد.
وَآخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
دیدگاهتان را بنویسید