کارگاه آموزشی شماره ۱۴۱ – ایده برای جشن نیمه شعبان

صوت کامل کارگاه
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشّیطانِ الرّجیم
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
وَ لا حَولَ وَ لا قُوّهَ اِلّا بِاللهِ العَلیِ العَظیم
عزیزان دوست داشتنی و بزرگواران و سروران خدمتگزار امام زمان علیه السلام سلام علیکم. شب زمستانی شما و شب های پایان سال با این همه شلوغی و گرفتاری ان شاءالله که بر همه شما خوش و خرم باشد و ان شاءالله دلتان سراسر از شادمانی و ساعات پایان سال، ساعاتی مملو از سلامتی، امید، توکّل و توسل باشد.
سالی که گذشت، سال سختی بود اما ما به شدت امیدوار هستیم که سال های آینده سال وسعت رزق، باز شدن و گشایش و ظهور امام زمان علیه السلام باشد ان شاء الله. دیر نیست و دور هم نیست که چنین آرزویی کنیم. همه باید همدل و یکدل و یکصدا باشیم، برای اینکه دعا کنیم بر فرج امام زمان که گشایش اصلی همین لحظه است و همین اتفاق خواهد بود.
از ابراز لطف شما صمیمانه سپاسگزارم. خیلی خیلی ممنون از محبت شما که در جلسه گذشته به عرایض من توجه کرده و محبت فرمودید و اظهار لطف داشتید. از کاستی و قصورم عذرخواه و شرمنده ام، از اینکه نتوانستم آنچه که باید و شاید و لایق شما باشد در خدمت باشم، اما نقدها و پیشنهادات شما را با جان و دل می خرم و امیدوارم که با هم و دوشادوش هم بتوانیم یک نیمه شعبان رنگین تر و زیباتری از سال های گذشته رقم بزنیم ان شاءالله.
عزیزان دلم امشب زیاد مزاحم شما نخواهم بود. چند طرح را دوستان عزیز و سروران گرانمایه من در کانال سفیران به من دستور دادند تا پرزنت کوتاهی داشته باشم. سرتیترها را هم برای شما می فرستم و ان شاء الله که به امید خدا بتوانیم با کمال میل در خدمت شما باشیم.
نکته خیلی اساسی و مهم این است که ما همواره اسم “جشن” را برای مراسم های خود می گذاریم اما حقیقتاً باید یک بازنگری کنیم. اصلاً جنس لاینفک جشن شادی و سرور و چراغانی و شیرینی و شربت و همه این موارد هست، هیچ شکی در آن نیست و واقعاً هم همینطور است. اما ما یک نگاه عمیق تر و ژرف تری را باید داشته باشیم. ببینید جشن ما، جشن تولد است؟ بله. جشن میلاد امام زمان علیه السلام است؟ بله. ولی ما اسم این جشن را یک کمی تغییر دادیم و گفتیم جشن تفکّر، جشن تدبّر، جشن تحوّل، جشن تقرّب.
این مراسم، مراسمِ خاصی خواهد بود و صرفاً یک جشن تولد ساده یا مراسم سرورآمیر نیست. بلکه یک بستر و سفره پر از معرفت و آگاهی است. این است که باید خودمان آن را لحاظ کنیم. یعنی سعی کنیم کسانی که سر این سفره می نشینند و خدا را شکر که توفیق دارند و ما هم سعادت نوکری و خدمتگزاری آنها را داریم، باید از اینجا چیزی یاد بگیرند. باید یک آگاهی بیشتری پیدا کنند. یک معرفتی کسب کنند. خدا حفظ کند استاد بزرگوار ما، آقای دکتر علیرضا هَزار که فرمودند:
که این کتاب “اَمالی” شیخ بزرگوار صدوق رحمه الله علیه، کتاب های سخنرانی ایام روضه شیخ صدوق است، یعنی ایشان سخنرانی کردند، همه جمع شده، حدیث شده و بعد تبدیل شده به کتاب! و چه کتاب عالی و مقدسی و چه کتاب کاربردی و زیبایی است. آقای دکتر هزار فرمودند: کتاب اَمالی برگرفته از مجالس روضه بوده و محل و مکتب آموزش، مکتب آگاهی دهی.
پس بنابراین جشن هم می تواند چنین چیزی باشد و باید هم باشد و هست. بنابراین خواهش میکنم مقداری به عمق، بُعد و به ارتقاء سطح معرفتی و آگاهی دهی جشن های خود بیشتر فکر کنیم. یعنی از هر یک سلام و علیکی، می توانیم یک پیام ساده و عامه فهم که مخاطب بفهمد و درک کند و بپذیرد و خوشش بیاید، به او منتقل کنیم.
حالا در قسمت پذیرایی فقط شربت و شیرینی می دهید، اشکالی ندارد بتوانید یک بروشور کوچکی هم کنار آن بدهید خیلی خوب است. می توانید یک کارت پستال زیبا هم بدهید و برای او بنویسید، دو جمله: عزیزم سلام. امیدوارم روز و حالت خوب باشد. روزهای خوب فرا خواهد رسید اگر ما بخواهیم و دعا کنیم. یا هر چیز دیگر.
حالا من همینطوری دارم بیان می کنم ولی می خواهم به شما بگویم پیام بدهید. می خواهم به شما بگویم مردم را آگاه کنید. در قدم اول خودمان آگاه شویم و معرفت ما بالاتر برود، خودمان مجهزتر و عمیق تر شویم تا شناخت ما بیشتر شود و مطالعه ما هم افزون تر شود و بعد مخاطب خود را سر سفره آگاهی مهمان کنیم. این مطلب اول بود.
مطلب دوم این است که ما طرحی را داریم و آن طرح ممکن است که برای شما بزرگواران قابل اجرا باشد. آن طرح این است که ما در آگاهی دهی و در سفره ای که باید معرفت و دانش مخاطبین و مهمانان عزیزمان را افزایش دهیم، فکر کردیم که چگونه این کار را انجام دهیم و دیدیم که بهترین محل ورود آن “کتاب“ است.
اینها همه طرح هایی است که لازم است شما بزرگواران راجع به آن نظر بدهید و آن را اصلاح کنید. اما طرح کلی، طرح آگاهی دهی ما در زمینه کتاب است. کتاب فی نفسه، موتور محرکی است برای اینکه ما بتوانیم راجع به حدیث، قرآن، پیام و مفهوم و محتوا صحبت کنیم.
من سعی می کنم درمورد تکنولوژی ساخت برنامه هم با یکدیگر گفتگو داشته باشیم. ما دنبال پل و بستری می گردیم که بتوانیم آگاهی و پیامی را بدهیم اما باید پل آن سفت و محکم باشد تا بتواند ما را از آنجا رد کند. در واقع ما می خواهیم “کتاب” را بستر و پلی کنیم برای اینکه بتوانیم به مخاطب آگاهی بدهیم. ما گاهی مثال هایی را می زنیم که آن مثال ها برای مخاطب خیلی جذابیت ندارد و لذا پیام پشت سر آن خراب می شود.
به عنوان نمونه مثلا من می گویم: چه لطافتی دارد باران بهار. ای کاش آن حقیقت باران بهار از راه برسد که همانا وجود نازنین امام زمان علیه السلام است. من از مثال باران استفاده کردم تا بگویم که ایام ظهور امام زمان علیه السلام هم، مانند باران و بهار است. اما من از مثال ترکیدن لوله آب و جاری شدنش در سطح شهر نمی توانم استفاده کنم چون راجع به ایام ظهور نیست. مثال ها، بسترها و پل ها باید پل های مستحکمی باشند تا به یک پیام خیلی قوی تر تبدیل شوند.
ما دیدیم کتاب می تواند ما را به یک محتوا و پیام و یک مفهوم برساند. پس خوب است که بروشوری را آماده کنیم. بروشور قشنگی از جشن بیمارستان ها پیدا کردم که اگر بتوانم اجازه اش را بگیرم، برایتان می فرستم تا بتوانیم از آن استفاده کنیم. یک بروشور کوتاهی هست که در آن یک گفت و شنودی انجام شده است.
با یک متن خودمانی شروع می کنیم؛ سلام. سلام و درود. امیدوارم روزهای خوبی برایتان باشد. بعد از مهمانان و مخاطبان عزیز می پرسیم که چه کسانی اهل کتاب و کتاب خوانی هستند؟ چه کسانی با ادبیات و کتاب مانوس هستند؟ بیایند بالا.
ما می خواهیم یک مسابقه کوچکی برگزار کنیم. شاید هم نشود مسابقه گفت، اما می خواهیم دعوت کنیم از کسانی که خیلی مسلط هستند و می توانند متن هایی را که به آنها می دهیم، بلافاصله خیلی روان و به صورت قصه برای همه بخوانند. هر گروهی که توانست این متن را زیباتر و جذاب تر بخواند به آن گروه جایزه خوبی می دهیم.
دو تا دو تا، تیمی دعوت می کنیم. دو نفر و دو نفر یک تیم دیگر. دعوتشان می کنیم و بروشورمان را می دهیم تا بخوانند و چون به صورت دیالوگ می باشد، جذاب است. می خوانند و ما داریم مفهوممان را به صورت خیلی خیلی غیر مستقیم به مخاطب می گوییم.
درواقع می خواستیم بروشورمان را بخوانیم و پیام اصلی مان را بدهیم که در بروشور است. هر بروشوری که شما دوست داشتید یا هر قسمت از کتابی که شما دوست داشتید، بخوانید ولی ممکن است بگویید این خیلی زمخت است که همین طوری کتاب را باز کنم و یک آیه و روایت بخوانم.
البته آیه و روایت که خیلی جذاب است ولی مثلا یک توضیحی از یک کتاب بخوانم که زیاد جذاب نباشد. لذا با این تکنیک می توانیم یک پیام را خیلی مستقیم و کتابی را به مردم معرفی کنیم. وقتی می خوانند، گروه یک، یک قسمت بروشور را می خواند و گروه دو یک قسمت دیگر را می خوانند و پایان.
هم ما انتقال مفهوم کردیم، هم جذاب بوده و هم اینکه خودشان برای خودشان خواندند و بعد تشویق می کنیم و به هر دو گروه جایزه می دهیم. هر دو گروه را می پسندیم و تشویق شان می کنیم و بعد آنها می نشینند. این یک طرح کوچکی هست با موضوع: کتاب خوانی در بستر موضوع کلی آگاهی دهی در جشن ها.
موضوع دیگری هست که ما اسم آن را “پنجره مهر” یا همان “دیوار خدمت” گذاشتیم. پنجره ای هست که ما آن را در قسمتی از جشن می آوریم و بعد آن را برمی داریم. این که در کدام قسمت جشن باشد، به طراحی پلان شما وابسته است. که اگر فرصتی شد حتما راجع به پلان بندی جشن ها می گوییم که اول چه برنامه ای و دوم چه برنامه ای باشد. نمی دانم فرصت بشود یا نه چون خیلی مفصل است.
ما معمولا برنامه ها را با یک شیب شروع می کنیم و وقتی جمعیت به اوج رسید، برنامه های موثر وجذابمان را برگزار می کنیم. اما اول برنامه که تعداد افراد کمتر است، نیز نباید برنامه سست و کم بهره ای بگذاریم، مثلا یک نفر که از اول آمده یک ساعت نشسته، برنامه مختصری می بیند. بعد که همه آمدند، یک دفعه برنامه اصلی شروع می شود.
نه، با یک شیب شروع می کنیم و حتما به مردم می گوییم که سر ساعت تشریف داشته باشند چون برنامه ما ادامه دارد. پس با یک شیب شروع می کنیم، یک سری برنامه اجرا می کنیم و بعد برنامه های دیگر.
معمولا کسانی که سر وقت می آیند، افراد خیلی مؤدب و اهل علم هستند. بالاخره یک پرستیژی دارند اما آن فرد بزرگوار مخاطب عزیز دلنشین و دوست داشتنی وقتی دیرتر تشریف می آورد، باید یک برنامه دیگری درخور ایشان بگذاریم. خب، حالا برنامه های فاخرتر، ادیبانه تر و … میگذاریم حالا کاری به پلان برنامه ندارم. ولی یک قسمتی از برنامه می تواند این پنجره مهر ما باشد.
ما یک پنجره بزرگ درست کردیم. یک پنجره چهار تا مربع دارد، درسته؟ پنجره مهر.
در پنجره مهر در مربع اولش کارهای فردی را می نویسیم. مثل وایت بردی که چرخ دارد یا یک همچنین چیزی. روی وایت بردتان بزنید یا این که خودتان یک پنجره درست کنید که پایینش چرخ داشته باشد. بعد می آورید روی سن.
«خب دوستان سلام، ارادت، ما پنجره مهر هستیم و می خواهیم این پنجره را برایتان بگشاییم به سمت آسمان آبی، آسمان سعادت. این پنجره، شما را به سمت آرامش و سعادت، به سمت اوج وکمال پرواز می برد، اسمش را گذاشتیم پنجره مهر. اگر این پنجره را در خانه و در دلت داشته باشی، می توانی پرواز کنی و به افق های روشن نگاه کنی. اینجا، پنجره ماست.
آن را نگاه کنید قسمت اولش چه هست؟ قسمت اولش یک سری کار و خدمت هست. منتها خدمت وکاری که دلی هست مثلا؛ از این پس به خاطر تو و به خاطر این که همرنگ تو باشم، صداقت خواهم داشت. صداقت، امانت داری، اخلاق خوب، با همسرم مهربان تر باشم، با فرزندانم مشفق تر باشم، با همکارانم دلسوزتر و ایثارگرتر باشم. این ها کارهای فردی است که هرکه می خواهد، می تواند بیاید از این پنجره مهر یک کار بردارد.
مثلا اگر کسی باهمسرش خیلی مهربان است، خب بیاید با پدر و مادر خود بردارد. اگر با پدر و مادر خیلی خوب هست، بیاید با همکار خود را بردارد. در واقع این چرخ در بین جمعیت می رود و هرکسی از هر مربعی دوست داشت، یک کاری را بر میدارد و می گذارد برای خودش. «حالا بگذار برای خودت یک کار را برای امام زمان ارواحنا فداه انجام بدهی. یک همرنگی، در واقع یک اوج و یک پرواز، یک همبال شدن و پرواز کردن در آسمان هم رنگی مولای ما امام زمان ارواحنا فداه با این کارها و قول و قرارها»
در پنجره اول کارهای فردی و اخلاقی را می نویسیم. من ایثار می کنم، من به پدر و مادرم کمک بیشتری می کنم، خوشنودی شان را لحاظ می کنم، برای همکارانم ایثارگری انجام می دهم، برای جامعه ام مفید می شوم. هرکاری که شما دوست دارید از چیز های اخلاقی فردی، قبول؟ این یک قسمت.
مربع دوم، موارد آداب اجتماعی را می نویسیم. مثلا از این به بعد من قوانین راهنمایی رانندگی را مراعات می کنم، من از این به بعد سر ساعت قول و قرارم می روم، من هیچ وقت آشغال را از ماشینم بیرون نمی اندازم، من زباله منزلم را سر ساعت ۹ بیرون میگذارم. اینها همه یعنی چی؟
یعنی؛ آهای مردم! اگر که شیعه ما هستید، زینت برای ما باشید نه مایه سرافکندگی ما. این حدیث شریف امام صادق علیه السلام در این مربع در نظر گرفته شده. یک کاری کنیم که مردم بگویند آفرین! این چه شیعه جعفری اثنی عشری امام زمانی خوبی است. نگویند چقدر بد، این ها همه شان این جوری هستند. پس این می شود آداب اجتماعی.
در پنجره سوم، آداب عبادی و اطاعتی خدا را می نویسیم. من چشمانم را مراقبت بیشتری می کنم، من از این پس نمازهایم را با حضور قلب بیشتری میخوانم، من از این به بعد، نمازهایم را اول وقت می خوانم. من فکرم را مراقبت بیشتری خواهم کرد. برای چه؟ برای همرنگ شدن و نصرت و یاری امام زمان ارواحنا فداه از بُعد خودمان.
و پنجره چهارم را هم اختصاص دادیم به فعالیت هایی که تبلیغی هستند. مثلا؛ از این پس از تو بیشتر خواهم گفت، از این پس از تو بهتر خواهم گفت، از این به بعد من در هر مهمانی که می نشینم، یک حدیث از شما می خوانم، از این پس برای از تو گفتن مطالعه بیشتری خواهم کرد، از این پس برای تبلیغ نام تو رفتار بهتری خواهم داشت، از این پس به روایات و آیات بیشتری توجه می کنم. مطالعه ام، پژوهشم، تحقیقم، علمم، دانشم و … .
پس همرنگ شدن با وجود نازنین امام زمان علیه السلام، با صفات جلیله و با فضیلت شان، می شود پنجره تبلیغ!
مردم می آیند و از این پنجره هرچه قدر می خواهند، انتخاب می کنند. یک کار، حتی چند تا کار. اصلا کل پنجره را می توانی انتخاب کنی. این پنجره در جمعیت بچرخد، مثل این گاری های دستفروشی! آی پنجره خدمت! آی … به عنوان یک فان، به عنوان یک لبخندآوری، میرود توی جمعیت. این پنجره می چرخد و می رود بیرون! ظرف ۶ الی۷ دقیقه، بیشتر هم نباید باشد.
طرح بعدی، طرح تبریک و شادباش گفتن در این روز بزرگ به همدیگر است. مردم که می آیند، می نشینند. در یک قسمتی از برنامه می تواند مجری ما بالا برود و یک سرود شادی را پخش بکنیم، یک شعر شادی بخوانند و بگویند این روز، روز بسیار بزرگی در کل عالم خلقت است و روزی است که منتقم و مصلح کل به دنیا آمده است، منجی عالم بشریت به دنیا آمده است، از این پس دیگر روزگار، روزگار خوشی خواهد بود، چون امام واپسین و امام خاتم هست.
بنابر این در این روز بزرگ، در این نیمه شعبان عزیز ما شیعیان باید به همدیگر تبریک و شادباش بگوییم و آرزو کنیم زودتر ظهورشان فرا برسد و انسان های یار و یاوری باشیم!
حالا الان بازی نقطه ها را نگاه کن، اگر با نقطه بار و نقطه ای که اضافه می شود یار، ما تا الان برای امام زمان علیه السلام بار بوده ایم یا یار؟ ما برای امام زمان علیه السلام بال بوده ایم یا وبال؟ ما برای امام زمان علیه السلام سربار بوده ایم یا سرباز؟ اگر که ما برایش یاریم، ما برایشان سربازیم، ما برایشان بال هستیم، ما می بالیم برای او؟ آیا وبال نیستیم برای ایشان؟ ان شاء الله که نباشیم.
حالا که اینقدر خوب و گل و عالی هستید، خواهش می کنم که به همدیگر تبریک بگویید که چقدر خوب است ما هم منتظر امام زمان علیه السلام هستیم، ما یار امام زمان علیه السلام هستیم نه بار! چقدر خوب است که ما در جشن شان دعوت شدیم، اینجا به همدیگر تبریک می گویند، یعنی بغل دستی ها همه به همدیگر دست میدهند، روبوسی می کنند، تبریک می گویند که یک ذرّه جوّ شادی را می آورد، حتی کارگزاران ما اینجا می توانند به مردم گل بدهند، تبریک بگویند، خیلی ممنون، به به! چه روز خوبی، تبریک عرض می کنم، مبارک تان باشد، شاد باشید و برقرار!
این می شود یک برنامه های فان و کمک کننده به اینکه جشن ما یک ذرّه رنگ و بوی شادی بگیرد. چون شاد نبودن برنامه ها اصولا یک مقدار مورد انتقاد دوستان هست.
مطلب دوم و مطلب بعدی اینکه ببینید ما وقتی که کیک را می بَریم که کیک بُری را انجام بدهیم، یک سری کارت در پاکت نامه کنار کیک قرار می دهیم. می گوییم کی می خواهد کیک را به نیابت از امام زمان علیه السلام بُرش بزند؟ یکی می گوید من می آیم! می آید بُرش می زند و یکی از این کارت هایی که کنار کیک گذاشته ایم را برمی دارد. حالا که شما لطف کردید و آمدید بُرش زدید، لطفا هدیه تان را هم بردارید.
این فرد کارت را بر می دارد. دیگری می گوید من هم دوست دارم بیایم و بُرش بزنم، بیایم؟ شما هم بیا کارت را بردار! ما این کارت های هدیه را به همه میهمانان مان تقدیم می کنیم به مناسبت تولد امام زمان علیه السلام. این کارتها در واقع قول و قراری است که می خواهیم به حضرت بدهیم، کارت ساده و معمولی نیست!
یعنی مردم بر می دارند، باز می کنند، نوشته از اینکه مرا به جشن تولدت دعوت کردی سپاسگزارم. یک جای دیگر زیرش نوشته ایم؛ اکنون که به جشن تولد تو آمدم، هر چند دستم خالی است و روحیه ام پر از شرمندگی، اما برای تو هدیه ای تهیه خواهم کرد. می نویسیم شماره ۱. در این ماه پدر و مادرم را احترام بیشتری خواهم گذاشت یا … .
سه نقطه را خودش مینویسد! توجه فرمودید! یعنی کارت را که می برد خانه شان، یا بر می دارد، ما برای دوازده ماه او، ۱۲ تا کار نوشته ایم .۱۲ تا کاری که حالا می تواند توی پنجره مهر ما باشد یا نباشد، توجه فرمودید! می نویسیم که آقا … یعنی جلوی آن هم یک خط چین گذاشته ایم تا خط چین را خودش پر کند برای خودش.
مثلا در ماه فروردین کارِ … . بعد می نویسیم که هدیه من به شما در ماه اردیبهشت اینکه به پدر و مادرم نیکی بیشتری خواهم کرد، یا در ماه خرداد این کار، در ماه تیر و مرداد و شهریور و مهر و آبان و … . همین جوری دوازده ماه را نوشتیم. دوازده تا کار خیلی ساده را گذاشتیم و جا هم گذاشتیم که خودش اضافه کند. بعد پایین آن می نویسیم که این هدیه من برای نیمه شعبان سال آینده شماست. آقا جان! این هدیه جشن تولد شماست. سال آینده در جشن تولدتان شرکت خواهم کرد و این هدیه را تقدیم تان خواهم کرد.
در واقع ما برای مخاطبین خواستیم یک کاری کنیم که تا یک سال در هر ماه فقط یک کار به کارهای خوب شان اضافه کنند و به آنها می گوییم لطفاً سال آینده در هر جشن نیمه شعبانی که شرکت کردید، این کارت را به عنوان هدیه ببرید تا ان شاالله سال دیگر، دست پر باشید. چون دوازده ماه، دوازده تا کار به خاطر حضرت انجام دادیم و دستان مان پر است.
نکته آخر برنامه “یک قدم پیشتر و یک قدم بیشتر برای نزدیک تر شدن به شما، برای تقرب به شما، برای همرنگ شدن با امام زمان“ است. به مخاطبمان بگوییم هر کسی هرجایی که هست، امسال یک قدم بیشتر بردارد. هرکسی هرجایی هست یک قدم پیشتر بیاید. این به عنوان گیفت (Gift) پایان جلسه یا به عنوان یک یادبودی است.
به عنوان یک پیام اصلی نیز می تواند لقب پیدا بکند. “هرجا که هستی یک قدم بیشتر و پیشتر” عنایت به این روایت شریف است: که هرکس دو روزش مساوی و برابر باشد، مغبون و بازنده و زیان دیده است. یا زیان دیده کسی است که دو روز او مساوی همدیگر باشد. در واقع اگر شما بخواهید بگویید که هر کسی هرجا هست، یک قدم بیاید جلو، یعنی چه؟ یعنی اگر مخاطب تان، مخاطب عام بیرونی و ناآشناست، خب یک قدم نزدیک تر.
اگر مخاطب مان می گوید: نه من خودم آخر این کارها هستم، نه! آخری وجود ندارد. این جشن پایان ناپذیر است، این مراسم اختتام ندارد. چرا؟ چون همه آن آغاز است. اصلا این جشن، جشن آغاز و پرواز است. یعنی چه؟ یعنی هرجایی هم که هستید باز یک قدم به پیش، بازهم یک قدم بیش. این پایان نیست، جشن تمام نمی شود، اختتام ندارد تازه این جشن شروع شده است و این ها می تواند به ما کمک کند. برای اینکه هرکسی هر کاری که می تواند انجام دهد.
مثلا: اگر مداحی، خب یک شور و حال بهتر، یک صمیمیت و معنویت بیشتر، افزون تر. اگر شما سخنران هستید، یک تکنیک های بهتر و گیراتر، مطالب جذاب تر. اگر شما درکانال خدمتگزاری هستید، حتما با یک پیشرفت بیشتر، با یک نوع آوری و خلاقیت افزون تر. هرکس هر جایی که هست یک قدم پیش و یک قدم بیش، این اختتامیه برنامه می شود و یک باکس پایانی باشد که در واقع برنامه ما هیچ پایانی ندارد و برنامه ما تازه آغاز می شود.
نکته پایانی اینکه هزاران طرح و برنامه وجود خواهد داشت که ما با خلاقیت و نوآوری در جشن هایمان می توانیم آنها را به پیش ببریم. خواهشی که من از شما بزرگواران و عزیزان دارم این است که حتما با دقت برنامه هایتان را بچینید. پلان بندی هایتان را انجام دهید. با کاری باید آغاز کنیم که جذاب و گیرا باشد. شروع برنامه های ما متأسفانه خیلی ناموزون است. و برای مخاطبمان خیلی جذاب و گیرا نیست. منظور جشن ها نیست، شروع برنامه ها، شروع سخنرانی ها، شروع تاکشو ها، شروع برنامه کیک و … .
ببینید باید ما با یک پلان بندی برویم، با یک سناریویی وارد شویم و بگوییم به ترتیب چه خواهیم گفت. اول چه می گوییم بعد چه می گوییم. قسمت اول مقدمه باید جذاب و گیرا باشد، قسمت دوم پیام اصلی و قسمت سوم اختتام.
پس شروع ها، گیرا و جذاب. نطق ها و پیام ها که بخش اصلی و میانی ماست، پرمحتوا و عمیق و زیبا. اختتام ها هم اختتام هایی باید باشد که به مخاطبمان یک راهکاری ارائه بدهیم. خب چه راهکاری؟ از این پس چه کاری انجام بدهیم؟
بعد ما می گوییم: ماه مهربانی به امام زمان ارواحنا فداه. می گوید من نمی دانم چطور به امام زمان ارواحنا فداه مهربانی کنم؟ شما باید به من یاد بدهید که چگونه می شود به امام زمان ارواحنا فداه کمک کرد و چگونه می شود به امام زمان ارواحنا فداه محبت کرد؟ آیا امام زمان ما ارواحنا فداه واقعاً به کمک ما احتیاجی دارد؟
هرگز، هیچ وقت. اصلا بی نیاز مطلق از کمک ما به خودش است. این لطف ایشان است که می گوید: فلانی بیا برای من کار کن، فلانی تو بیا به من خدمت کن. این یعنی شما دوست داشتنی هستید، شما عزیزان این خانه اید که به اندرون راهتان داده اند که کمک کنید. حالا که راهتان داده اند، پس جانانه، مشفقانه، آگاهانه و عاشقانه وارد کار شویم.
برای نیمه شعبان فرصت خوبی است در نوروز که ما بتوانیم بنشینیم کامل فکر کنیم. راجع به پلان برنامه، راجع به برنامه جشنمان و یک چیزی بسازیم که مخاطبمان وقتی بیرون رفت، بگوید فوق العاده بود. خواهش می کنم به این کلمه های “وای عالی بود، وای فوق العاده بود، وای چه شبی بود امشب” خیلی توجه کنید. وقتی مخاطب ما بیرون می آید، باید از این کلمات استفاده بکند وگرنه، نه خوب بود، بد نبود، این هم یک شبی بود، این هم برای خودش مدلی بود، نه نه نه!! این ها را نمی خواهیم. می خواهیم بگوید:
وااای عالی بود! ووااای فوق العاده بود! وای چقدر جذاب بود! ما این کلمات را می خواهیم، ما به این کلمات احتیاج داریم. لذا فکری بکنید و طرحی بریزید که مهمان تان در پایان این کلمه را استفاده کند. برقرار، پیروز، بهروز و قدرتمند باشید. باز هم با کمال میل در خدمتتان خواهم بود، راجع به هر برنامه ای که خواستید با هم گفتگو می کنیم و مخاطبان مان را باید بشناسیم و به حال و روز زبان مشترک با مخاطبینمان صحبت کنیم. جان کلام اینکه آقا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: فرزند زمانه خویش باش.
یعنی با ادبیات روز، با جذابیت های روز حرکت کن! البته در مسیر های حلال و پاک و مباح چون با ابزارهای ناموزون و نامتعارف و غیر شرعی هرگز نمی توانیم با مردم به مقصد برسیم، در این شک نکنید.
به قول معروف همین چارچوب خیلی تنگی که در زمینه موسیقی داریم، به قرآن، به خدا قسم ما می توانیم به جای موسیقی می توانیم برنامه های خیلی جذاب تری داشته باشم. که همه شما می دانید داشته ایم و نتیجه داده است لذا به این روایت شریف توجه فرمایید که فرزند زمانه خویشتن باش. یعنی با ادبیات به روز، با قالب های روز، با زبان مشترک جوان پسند و عامه فهم صحبت کنیم.
یک دنیا همه شما را دوست دارم. همیشه خدا موفق، پیروز و بهروز باشید.
یا علی
التماس دعا
دیدگاهتان را بنویسید