دوره کارگاهی ۲۴ – بررسی و پاسخگویی شبهات فاطمیه – جلسه دوم

صوت کامل جلسه دوم
بسمه تعالی
۱-۷ مخالفین روایاتی را از کتب شیعه مطرح کرده اند و از آنها نتیجه گرفته اند که حضرت زهرا سلام الله علیها از ازدواج با امیرالمؤمنین علیه السلام ناراضی بوده است. متن روایات از یکی از کانال های تلگرامی وهابی، گریه کردن و ناراضی بودن فاطمه سلام الله علیها از ازدواج با سیدنا علی رضی الله عنه:
۱- عن أبی عبد الله قال: إن فاطمه قالت لرسول الله: زوجتنی بالمهر الخسیس، فقال لها رسول الله ما أنا زوجتک ولکن الله زوجک من السماء وجعل مهرک خمس الدنیا مادامت السماوات و الارض (الکافی۵/۳۷۸ – وسائل الشیعه ۱۲/۲۴۱ – بحار الأنوار۳۴/۱۴۴) رسول الله صلی الله علیه و آله به فاطمه سلام الله علیها فرمود: دخترم چه چیزى باعث گریه ات شده است؟ به خدا قسم اگر کسى در میان اهل بیت من بهتر از على علیه السلام بود، تو را به او تزویج می کردم. لکن تزویج تو به على علیه السلام، تزویج الهى است و به فرمان خدا این ازدواج صورت گرفته و مهر تو را یک پنجم دنیا قرار داده است.
تصحیح روایت: وفی القوی عن أبی عبد الله علیه السلام قال إن فاطمه علیها السلام قالت لرسول الله صلى الله علیه وآله وسلم زوجتنی بالمهر الخسیس فقال لها رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ما أنا زوجتک ولکن الله زوجک من السماء وجعل مهرک خمس الدنیا ما دامت السماوات والأرض. (روضه المتقین للمجلسی الاول، ج ۸، ص ۱۷۷) وفی الصحیح أو القوی کالصحیح عن یعقوب بن شعیب قال لما زوج رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم علیا علیه السلام فاطمه علیها السلام دخل علیها وهی تبکی فقال ما یبکیک ؟ فو الله لو کان فی أهلی خیر منه ما زوجتکه ولکن الله زوجک وأصدق عنک الخمس ما دامت السماوات والأرض (روضه المتقین للمجلسی الاول، ج ۸، ص ۱۷۷)
۲- فزوجه رسول الله ص فاطمه فلما بلغ ذلک فاطمه بکت، قال: فدخل علیها رسول الله ص فقال: مایبکیک یافاطمه؟ فوالله لقد أنکحت أکثرهم علما وأفضلهم حلما وأولهم سلما. (بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث المؤلف: العلامه المجلسی الجزء: ۴۳صفحه: ۱۳۶) خلاصه معنی می گوید: چرا گریه می کنی فاطمه سلام الله علیها؟! به خدا قسم تو را به ازدواج عالم ترین و فاضل ترین و بردبارترین و اولینشان که مسلمان شد، در آوردم!
نکته اول:
می گوییم کجای این روایت این گونه است؟!
علی بن محمد، عن عبد الله بن إسحاق، عن الحسن بن علی بن سلیمان، عمن حدثه، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إن فاطمه سلام الله علیها قالت لرسول الله صلی الله علیه و آله: زوجتنی بالمهر الخسیس، فقال لها رسول الله صلی الله علیه و آله: ما أنا زوجتک ولکن الله زوجک من السماء وجعل مهرک خمس الدنیا ما دامت السماوات والأرض (الکافی – الشیخ الکلینی – ج ۵، ص ۳۷۸ – ط دار الکتب الإسلامیه – طهران) اصل داستان اینگونه بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله بدین صورت پاسخ دادند.
به کلام امام توجه فرمایید: امام صادق علیه السلام می فرماید: حضرت زهرا سلام الله علیها به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشتند: مرا به مهریه کم ارزش به ازدواج درآورده اید؟! رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: من تورا به ازدواج در نیاوردم؛ بلکه خدا تو را از آسمان به ازدواج او درآورد و مهریه تو را خمس دنیا قرار داد تا زمانی که آسمان و زمین پابرجاست.
اصلا ترجمه مخالف ربطی به این روایت ندارد و در این روایت سخنی از گریه نیست! معنای روایت هم کاملا مشخص است، حضرت زهرا سلام الله علیها این سؤال را پرسیده اند تا پیامبر صلی الله علیه و آله جایگاه والای ایشان را برای همه مشخص کنند و این ازدواج آسمانی و مهریه ی آسمانی آن را که فرا زمینی است را برای زنان قریش که به حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد می گرفتند، مشخص نماید. این سؤال حضرت زهرا سلام الله علیها فقط و فقط برای این بوده که پیامبر صلی الله علیه و آله فضیلت والای ایشان و تمایز این ازدواج با سایر ازدواج ها را بر همگان آشکار و عیان سازند. پس روایت اصلا ربطی به آن چیزی که مخالف گفت، ندارد!
اما سند روایت کاملا ضعیف است. هرچند که مرحوم علامه محمد تقی مجلسی۸ این روایات را قوی و یا تصحیح کرده اند، اما از آنجایی که علم رجال علمی تقلیدی نیست، ما با بررسی سند این روایات، ضعف آن را بیان می کنیم. البته در ادامه مشخص خواهیم کرد که مرحوم مجلسی خودش هم در اعتبار این روایات شک داشته است. سند روایت دارای ضعفی آشکار است و فردی در سند هست که اصلا معلوم نیست که او کیست و با لفظ «عمن حدثه» از او نقل شده است و کاملا مجهول است و معلوم نیست که او کیست.
مرحوم علامه محمد باقر مجلسی، پسر مجلسی اول این روایت را مجهول می داند: الحدیث السابع: مجهول. (مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول ج ۲۰ ص ۱۰۴ ط دار الکتب الإسلامیه) اما ایراد سند روایت صرفا به این نکته ختم نمی شود و الحسن بن علی بن سلیمان نیز خودش مجهول است. جواهری در المفید می گوید: الحسن بن علی بن سلیمان: مجهول – روی جلسه روایتین فی الکافی. (المفید من معجم رجال الحدیث – محمد الجواهری – ص ۱۴۷ ط مکتبه المحلاتی – قم – ایران) الحسن بن علی بن سلیمان مجهول است و دو روایت در کتاب کافی روایت کرده است.
شیخ علی نمازی نیز در المستدرکات همین را می گوید: الحسن بن علی بن سلیمان:لم یذکروه. (مستدرکات علم رجال الحدیث – الشیخ علی النمازی الشاهرودی – ج ۲، ص ۴۵۵، ط ابن المؤلف) راوی دیگری نیز در سند روایت موجود است که مجهول است و روایت را از وضعیت کنونی اش بی اعتبار تر می کند و او عبدالله بن اسحاق است.
محقق کتاب غنائم الایام می گوید: و من المجاهیل عبد الله بن إسحاق العلوی (غنائم الأیام فی مسائل الحلال والحرام – المیرزا القمی – ج ۲، ص ۳۰۴، ط مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامی)
در تقریر دروس آیت الله بروجردی از اشتهاردی آمده است که: عبد الله بن إسحاق العلوی (مجهول) (تقریر بحث السید البروجردی (فی القبله، الستر والساتر، مکان المصلی) – تقریر بحث البروجردی للشیخ علی پناه الاشتهاردی – ج ۱، ص ۱۱۷ – ط مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه)
در دلیل تحریر الوسیله نیز آمده است: ولکنه ضعیف لوقوع عبد الله بن إسحاق العلوی ومحمد بن سلیمان الدیلمی فی طریقه و لم یرد فیهما توثیق. (دلیل تحریر الوسیله (الصید) – علی أکبر السیفی المازندرانی ص ۲۴۵، ط مؤسسه تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی)
آیت الله سیدصادق روحانی می گوید: مضافا إلى ضعف سنده لأن فی طریقه عبد الله بن إسحاق العلوی و هو مهمل فقه الصادق علیه السلام (السید محمد صادق الروحانی – ج ۴، ص ۱۴۰، ط مؤسسه دار الکتاب – قم)
سیدمحمد سعید حکیم نیز گفته است: مضافا إلى ضعف سنده بجهاله عبد الله بن إسحاق العلوی ومحمد بن سلیمان الدیلمی. (المحکم فی أصول الفقه – السید محمد سعید الحکیم – ج ۴ ص ۱۱۵ ط مؤسسه المنار)
جواهری نیز در المفید می گوید: عبد الله بن إسحاق العلوی: مجهول (المفید من معجم رجال الحدیث – محمد الجواهری – ص ۳۲۶ ط مکتبه المحلاتی – قم – ایران)
پس دیدیم که روایت نه از نظر سند و نه از نظر متن هیچ طعنی بر دردانه آفرینش، حضرت زهرا سلام الله علیها نمی تواند وارد کند.
نکته دوم:
مخالف در ادامه قولی دیگر از مرحوم مجلسی اول را آورده است. و فی الصحیح أو القوی کالصحیح عن یعقوب بن شعیب قال لما زوج رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم علیا علیه السلام فاطمه علیها السلام دخل علیها وهی تبکی فقال ما یبکیک ؟ فو الله لو کان فی أهلی خیر منه ما زوجتکه ولکن الله زوجک وأصدق عنک الخمس ما دامت السماوات والأرض. (روضه المتقین للمجلسی الاول، ج ۸، ص ۱۷۷)
ترجمه این مطلب شبیه به ترجمه بی ربطی است که در مورد عبارت قبلی نوشته بود و نمی داند که چه مطلبی برای کجاست!
در ادامه کلام، مرحوم مجلسی بعد از نقل دو روایت را نیز می آورد. مرحوم مجلسی در ادامه نقل این دو روایت گفته است: الظاهر أن بکاءها لو صح لکان لتعییر نساء قریش لها، ولا ینافی العصمه والرتبه العالیه التی لها، بل لم یحصل الخمس إلا لبکائها (روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه – محمد تقی المجلسی (الأول) – ج ۸، ص ۱۷۷ ط بنیاد فرهنگ اسلامی حاج محمد حسین کوشانپور)
ظاهر این است که حتی اگر گریه آن حضرت صحیح هم باشد، دلیلش تمسخر و ایراد گرفتن و ریشخند زنان قریش به حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است و منافاتی با عصمت و رتبه های عالی ایشان ندارد. بلکه خمس دنیا مهریه ایشان نمی شد؛ مگر به دلیل اشک های ایشان. کلام مرحوم مجلسی اول برای هرکسی که تعقل کند، واضح و آشکار است. ایشان در تصحیح روایات بطور کلی تساهل و تسامح داشته اند و در مورد همین روایت در خطوط پایین تر می گویند: اگر این مطلب صحیح باشد، دلیلش این است که زنان قریش به حضرت زهرا سلام الله علیها ریشخند و تمسخر و ایراد روا داشته اند و حضرت هم با این اشک ها و عرضه این اشک ها به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله، باعث شده اند تا عالم و آدم بفهمند که اولا فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام به چه میزان بالاست و افضل خلائق برای این ازدواج و بهترین فرد است و ثانیا همه بفهمند که حرمت اشک های بانو چه میزان بالاست و آنقدری رفیع است که خداوند به حرمت این اشک ها خمس دنیا را مهر ایشان کرده است و این گریه ها باعث آشکار شدن این فضائل الهی و آشکار شدن الهی بودن این ازدواج بر زنان قریش و ایرادگیران و منکرین فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است و این گریه ها به هیچ وجه از سر نارضایتی نبوده است و سبب آن کاملا مشخص است. حتی بقول خود مرحوم مجلسی اولا اگر صحیح باشد. یعنی صحت این مطلب برای خود مرحوم مجلسی اول نیز حتی محل شک و تردید است.
پس دیدیم این روایت نه متن آن به ضرر ماست و نه حتی خود مرحوم مجلسی در مورد سند آن قاطعیتی داشته است. اما وقتی به بررسی سندی آن بپردازیم، بر همگان واضح می شود که این روایت همانند روایت قبلی سندی غیر صحیح دارد.
مرحوم علامه مجلسی ثانی، پسر مرحوم مجلسی اول، در مورد روایت می فرمایند: الحدیث السادس: مجهول (مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول- العلامه المجلسی- ج ۲۰، ص ۱۰۴، ط دار الکتب الإسلامیه) روایت ششم مجهول است و اصلا یعقوب بن شعیب ماجرا را درک نکرده و اصلا در آن زمان نبوده و بین او و بین ماجرای ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام سال های زیادی فاصله بوده و روایت به معصوم هم نمی رسد که بگوییم حجت است و منقطع است! پس این روایت نیز نه از نظر متن و نه از نظر سند مشکلی ایجاد نمی کند و حضرت زهرا سلام الله علیها به دلیل توهین و تمسخر زنان قریش (این مطلب در روایات متعددی آمده از کتب شیعه آمده است) و دیگران بصورت طبیعی اشک های مبارکشان سرازیر شد تا این فضائل بر همگان آشکار شود و دلیل این اشک ها نارضایتی از ازدواج با امیرالمؤمنین علیه السلام نبوده است، بلکه توهین ها و تمسخر های دیگران بوده و فتح بابی برای فضائل بی شماری که ذکر شد نیز بوده است. پس در صورت صحت روایات از نظر سندی (که ثابت کردیم سندهای روایات ضعیف است) متون آنها نیز طعنی بر ما ندارد.
نکته سوم:
فزوجه رسول الله ص فاطمه فلما بلغ ذلک فاطمه بکت، قال: فدخل علیها رسول الله ص فقال: مایبکیک یافاطمه؟ فوالله لقد أنکحت أکثرهم علما وأفضلهم حلما وأولهم سلما. (بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث المؤلف: العلامه المجلسی، الجزء: ۴۳، صفحه: ۱۳۶) خلاصه معنی می گوید: چرا گریه میکنی فاطمه سلام الله علیها؟! به خدا قسم تو را به ازدواج عالم ترین و فاضل ترین و بردبارترین و اولی ایشان که مسلمان شد، در آوردم!
اما معنای اصلی این چنین است: مرحوم مجلسی در بحارالانوار روایت را بدین گونه نقل می کند و می گوید: کشف الغمه: و نقلت من کتاب الذریه الطاهره تصنیف أبی بشر محمد بن أحمد ابن حماد الأنصاری المعروف بالدولابی، من نسخه بخط الشیخ ابن وضاح الحنبلی الشهربانی (بحار الأنوار – العلامه المجلسی – ج ۴۳، ص ۱۳۵، ط مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان)
کشف الغمه: و نقل می کنم از کتاب الذریه الطاهره، نوشته شده توسط ابی بشر محمد بن احمد بن حماد انصاری که به دولابی مشهور است و از نسخه ای به خط شیخ ابن وضاح حنبلی شهربانی.
همانطور که مشخص شد، مرحوم مجلسی روایت را از کتاب کشف الغمه اربلی نقل کرده و مرحوم اربلی نیز روایت را از کتاب دولابی که از علمای اهل سنت است، نقل کرده و از نسخه ای که شیخ ابن وضاح حنبلی آن را کتابت کرده، روایت را آورده است. پس اصلا در کتب شیعه مبنایی برای این روایت نیست و مصدر و مبنای آن کتب اهل سنت است. و وقتی به اصل کتاب دولابی رجوع کنیم، مشخص می شود که این مطلب حقیقتا در کتاب وِی موجود است و مخالف روایت را با آدرس شیعی داده است؛ درحالی که روایت اصلا شیعی نیست و مبنای سنی دارد!
دولابی روایت مذکور را بدین شرح در کتاب مذکور آورده است:
حَدثَنَا أَحْمَد بْن یَحْیَى الصوفِی، حَدثَنَا إِسْمَاعِیل بْن أَبَانَ، حَدثَنَا أَبو مَرْیَمَ، عَنْ أَبِی إِسْحَاق،َ عَنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَلِی، قَال:َ ” خَطَبَ أَبو بَکْرٍ وَعمَر رَضِیَ الله عَنْهمَا إِلَى رَسولِ اللهِ صَلى الله عَلَیْهِ وَسَلمَ فَأَبَى رَسول اللهِ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ عمَر: أَنْتَ لَهَا یَا عَلِی فَقَالَ: مَا لِی مِنْ شَیْءٍ إِلا دِرْعِی أَرْهِنهَا فَزَوجَه رَسول اللهِ صَلى الله عَلَیْهِ وَسَلمَ فَاطِمَهَ فَلَما بَلَغَ ذَلِکَ فَاطِمَهَ بَکَتْ قَال:َ فَدَخَلَ عَلَیْهَا رَسول اللهِ صَلى الله عَلَیْهِ وَسَلمَ فَقَال:َ مَا لَکِ تَبْکِینَ یَا فَاطِمَه فَوَاللهِ لَقَدْ أَنْکَحْتکِ أَکْثَرَهمْ عِلْمًا وَأَفْضَلَهمْ حِلْمًا وَأَولَهمْ سِلْمًا (الذریه الطاهره النبویه، ص ۶۳، ط الدار السلفیه – الکویت)
آشکار شد که روایات نه از نظر متنی و نه از نظر سندی، هیچ دلالتی بر طعن بر این مقام های شامخ ندارند.
۱-۸ مخالفین با استناد به روایتی ادعا کردند: به حضرت فاطمه سلام الله علیها خبر دادند امام علی علیه السلام با دختر ابوجهل ازدواج! نموده و حضرت فاطمه سلام الله علیها از این خبر خشمگین شده است!
ابتدا اصل روایت را بخوانیم: إنه جَاءَ شَقِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ إِلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهَا أَ مَا عَلِمْتِ أَن عَلِیاً قَدْ خَطَبَ بِنْتَ أَبِی جَهْلٍ.
ترجمه: یک انسان پست و شقی از فاسقان به نزد فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به او گفت: آیا می دانى که على علیه السلام از دختر ابوجهل خواستگارى کرده است؟ فاطمه سلام الله علیها گفت: حقیقت را می گویى؟ آن مرد سه بار گفت: آنچه می گویم حقیقت است. پس غیرت فاطمه سلام الله علیها تحریک شد، به طورى که نتوانست مالک احساسات خود شود و این بدان جهت بود که خداوند براى زنان غیرت و براى مردان جهاد را نوشته است. براى زنانى که خویشتن دارى و صبر کنند، پاداش کسى را که نگهبان مرزها و مهاجر در راه خدا باشد، نوشته است. گفت: اندوه فاطمه از این جریان بیشتر شد و او در اندیشه بود، تا اینکه شب شد و او شبانه حسن علیه السلام را در شانه راست و حسین علیه السلام را در شانه چپ خود قرار داد و دست چپ ام کلثوم را به دست خود گرفت و به خانه پدرش رفت. پس على علیه السلام آمد و وارد خانه شد و فاطمه سلام الله علیها را ندید و از این جهت به شدت اندوهگین شد و بر او گران آمد، در حالى که نمی دانست قضیه از چه قرار است. او از اینکه فاطمه سلام الله علیها را از خانه پدرش صدا بزند، خجالت می کشید، پس به مسجد در آمد و به تعدادى که خدا می خواست نماز خواند و پس از آن مقدارى از ریگهاى مسجد را جمع کرد و بر آن تکیه داد. چون پیامبر صلی الله علیه و آله اندوه فاطمه سلام الله علیها را دید، قدرى آب به او داد. سپس لباسش را پوشید و وارد مسجد شد. او همچنان نماز می خواند و در حال رکوع و سجود بود و هر گاه که دو رکعت نماز می خواند، از خدا می خواست که اندوه فاطمه سلام الله علیها را برطرف کند. وقتى از پیش او بیرون آمد، او بسیار ناراحت بود. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه سلام الله علیها را دید که خواب به چشمش نمی رود و آرام و قرار ندارد. به او گفت: دخترم برخیز و او برخاست. پیامبر صلی الله علیه و آله حسن علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها حسین علیه السلام را برداشت و دست ام کلثوم را گرفت تا اینکه نزد على علیه السلام رسیدند. پیامبر صلی الله علیه و آله پاى خود را روى پاى على علیه السلام گذاشت و او را بیدار کرده و گفت: برخیز اى ابو تراب که دل آرامى را بی قرار ساخته اى. ابوبکر را از خانه اش و عمر را از مجلسش و نیز طلحه را صدا بزن. على علیه السلام بیرون رفت و آنها را از منزلهایشان صدا زد و همگى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله گرد آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: اى على! آیا نمی دانى که فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است و من از او هستم؟ هرکس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هرکس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده و هرکس او را پس از مرگ من اذیت کند، مانند این است که در حال حیات من اذیت کرده است و هرکس او را در حال حیات من اذیت کند، مانند این است که او را پس از مرگ من اذیت کرده است. گفت: آرى، اى پیامبر خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: پس چه چیزى باعث شد که آن کار را کردى؟ على علیه السلام گفت: سوگند به کسى که تو را به حق به پیامبرى برگزید، آنچه به او رسیده، هرگز از من واقع نشده است و حتى فکر آن را هم به خود راه نداده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: راست گفتى، راست گفتى.
پس فاطمه سلام الله علیها خوشحال شد و تبسمى کرد، به طورى که دندانهایش دیده شد. پس یکى از آن دو نفر (ابوبکر و عمر) به رفیقش گفت: جاى تعجب است، ما را در این وقت براى چه خواسته بود؟ (علل الشرایع، جلد، ۱صفحه ۱۸۵تا ۱۸۹)
شرح دروغ مخالفین:
برخلاف دروغِ مخالفین، حضرت ازدواج نکردند! بلکه موضوعِ روایت، خواستگاری است که آن هم توسط حضرت تکذیب شد.چرا این قسمتِ روایت را سانسور کردند؟ اندوه فاطمه سلام الله علیها به خاطر خبر شایعه و تهمت به همسرش بود! و اگر بگوییم که حضرت این تهمت را به صرف شنیدن باور کردند! روایت باطل است. چون مخالف بسیاری از روایات و آیاتی می شود که اشاره به عصمت حضرت فاطمه سلام الله علیها دارد.
ابتدای روایت آمده: فردی فاسق و دروغگو خبر را آورده (إِنه جَاءَ شَقِی…) اما در قرآن داریم: یا أَیهَا الذینَ آمَنوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینوا أَنْ تصیبوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتصْبِحوا عَلى ما فَعَلْتمْ نادِمین (حجرات ۶) ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد، بررسی و تحقیق کنید …
و اما سؤال: چرا پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام می گوید: عمر، ابوبکر و طلحه را صدا بزن؟ در بخشی از روایت آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه سلام الله علیها به نزد حضرت علی علیه السلام می روند. حال قبل از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله صحت و کذب قضیه را بپرسند، به امام علی علیه السلام می گوید: ادْع لِی أَبَابَکْرٍ مِنْ دَارِهِ وَ عمَرَ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ طَلْحَهَ فَخَرَجَ عَلِی فَاسْتَخْرَجَهمَا مِنْ مَنْزِلِهِمَا وَ اجْتَمَعوا عِنْدَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله
ابوبکر را از خانه اش و عمر را از مجلسش و نیز طلحه را صدا بزن. على علیه السلام بیرون رفت و آنها را از منزلهایشان صدا زد و همگى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله گرد آمدند.
سؤال: چرا پیامبر صلی الله علیه و آله خواست که عمر و ابوبکر و طلحه در آن مجلس حتماً حضور داشته باشند؟ تا بدین طریق حرمت آزار دخترش را در این جمع به آن دو نفر گوشزد کند. هرکس فاطمه سلام الله علیها را بیازارد، مرا آزرده است …
در بخشی از همین روایت، این مطلب را حضرت فاطمه سلام الله علیها زمانیکه در بستر بیماری بود، به ابوبکر و عمر یادآور شد: حضرت زهرا سلام الله علیها به امام علی علیه السلام فرمودند: من با این ها سخن نمی گویم اما تو از اینها سؤال کن. آیا آن شب نبودید که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است و من از او هستم. هرکس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.
امام صادق علیه السلام به طور کلی جریان خواستگاری از دختر ابوجهل را دروغین اعلام می کند: (که خود شامل همین روایت هم می شود) قالَ عَلْقَمَه فَقلْت لِلصادِقِ علیه السلام یَا ابْنَ رَسولِ اللهِ! إِن الناسَ یَنْسبونَنَا إِلَی عَظَائِمِ الْأمورِ وَقَدْ ضَاقَتْ بِذَلِکَ صدورنَا فَقَالَ علیه السلام: یَا عَلْقَمَه إِن رِضَا الناسِ لَا یمْلَک وَأَلْسِنَتَهمْ لَا تضْبَط وَکَیْفَ تَسْلَمونَ مِما لَمْ یَسْلَمْ مِنْه أَنْبِیَاء اللهِ وَرسله وَحجَج اللهِ علیهم السلام أَ لَمْ یَنْسبوه إِلَی أَنه علیه السلام أَرَادَ أَنْ یَتَزَوجَ ابْنَهَ أَبِی جَهْلٍ عَلَی فَاطِمَهَ علیها السلام وَأَن رَسولَ اللهِ صلی الله علیه وآله شَکَاه عَلَی الْمِنْبَرِ إِلَی الْمسْلِمِینَ فَقَالَ إِن عَلِیاً یرِید أَنْ یَتَزَوجَ ابْنَهَ عَدو اللهِ عَلَی ابْنَهِ نَبِی اللهِ أَلَا إِن فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَمَنْ سَرهَا فَقَدْ سَرنِی وَمَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی.
ترجمه: علقمه می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله! مردم به ما کارهای زشتی نسبت می دهند. به طوری که سینه ما تنگ شده و شدیداً ناراحت می شویم. امام صادق علیه السلام فرمود: ای علقمه انسان نمی تواند خشنودی مردم را جلب نموده و جلوی زبان آن ها را بگیرد. چگونه سالم می مانید از چیزی که انبیاء و پیامبران و اوصیاء علیهم السلام از او سالم نماندند … آیا نسبت (دروغین) ندادند که علی علیه السلام می خواهد با دختر ابوجهل با داشتن فاطمه زهرا سلام الله علیها ازدواج کند و اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور مسلمین بالای منبر از او شکایت کرد و فرمود: مردم! علی علیه السلام تصمیم گرفته دختر دشمن خدا را بر سر دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیاورد. آگاه باشید فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است. هرکه او را آزار دهد، مرا آزاد داده و هر که او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده و هر که او را بخشم آورد، مرا به خشم آورده است.
ثم قَالَ الصادِق علیه السلام یَا عَلْقَمَه مَا أَعْجَبَ أَقَاوِیلَ الناسِ فِی عَلِی علیه السلام. سپس حضرت صادق علیه السلام فرمود: ای علقمه! چه شگفت انگیز است گفتارهای متناقض مردم در باره علی علیه السلام (منبع: الأمالی، ج، ۱ص ۱۶۵)
امام علی علیه السلام می فرماید: هیچگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها را به خشم نیاورده ام. فَوَ اللهِ مَا أَغْضَبْتهَا وَ لَا أَکْرَهْتهَا عَلَی أَمْرٍ حَتی قَبَضَهَا الله عَز وَ جَل وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراً وَ لَقَدْ کنْت أَنْظر إِلَیْهَا فَتَنْکَشِف عَنی الْهموم وَ الْأَحْزَان.
به خداوند سوگند! من هیچگاه فاطمه سلام الله علیها را خشمگین و ناراحت نکردم تا از دنیا رحلت نمود. فاطمه سلام الله علیها هم مرا خشمناک نکرد و از من نافرمانی ننمود. هرگاه من محزون و اندوهناک می شدم، برای رفع غم و اندوه خود به چهره فاطمه نگاه می کردم. (کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج، ۱ص ۳۵۲)
منبعِ اصلی افسانه خواستگاری از دختر ابوجهل، روایاتی است که در کتاب های اهل سنت آمده است: این روایات را چه کسی نقل کرده است؟
امام علی علیه السلام: إِذَا حَدثْتمْ بِحَدِیث،ٍ فَأَسْنِدوه إِلَى الذِی حَدثَکم،ْ فَإِنْ کَانَ حَقاً فَلَکم،ْ وَإِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ
هنگامی که حدیثی را نقل می کنید، آن را به کسی که آن را روایت نموده، نسبت دهید که اگر درست باشد، به سود شماست و اگر دروغ باشد، به زیان راوی است. (روضه المتقین، ج، ۱ص ۲۷)
بررسی سند روایت:
حَدثَنَا عَلِی بْن أَحْمَدَ قَالَ حَدثَنَا أَبو الْعَباسِ أَحْمَد بْن محَمدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ وَ زِیَادِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالاَ …
آیت الله ذهنی، مترجم و شارح کتاب علل الشرایع، در مورد این روایت می گوید: قسمت اول این حدیث با این مضمون از احادیث اهل سنت است و آنها این جریان را در بسیاری از کتابهای حدیثی خود، حتی در بعضی صحاح آورده اند ولی در کتب حدیثی شیعه با جستجوی فراوانی که کردیم، در جای دیگری جز این کتاب آن را نیافتیم و حتی خود شیخ صدوق این حدیث را در کتابهای حدیثی دیگرش نقل نکرده است. البته این حدیث به نقل از همین کتاب (علل الشرائع) در کتاب بحار، جلد ۴۳، صفحه ۲۰۱ نیز آمده است. با توجه به شرح حال راویانی که شیخ صدوق این حدیث را از آنان نقل کرده، این حدیث ضعیف می باشد. چون أَحْمَد بْن محَمدِ بْنِ یَحْیَى که این حدیث را نقل کرده، مجهول است (معجم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۱۲۲) و از آن گذشته؛ در طریق شیخ صدوق به عمرو بن مقدام، شخصی به نام حکم بن مسکین قرار دارد که البته نام او در اینجا نیامده و او نیز توثیق نشده است. و طریق صدوق به عمرو بن مقدام ضعیف است. (معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۸۲)
و نام زِیَادِ بْنِ عَبْدِ الله که یکی از راویان حدیث است، در هیچ کتاب رجالی عنوان نشده است. حدیثی که سندش چنین باشد، از درجه اعتبار ساقط است. اما از نظر مضمون نیز این حدیث اعتباری ندارد و آن از شأن پیامبر و علی و فاطمه علیهم السلام به دور است و مرحوم سیدمرتضی آن را خبری باطل و مجهول دانسته و گفته است: کسانی که آن را جعل کرده اند، دشمنان علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام بوده اند، سپس به تفصیل به رد آن پرداخته است. (تنزیه الانبیاء ص ۲۱۸)
و نیز سید بحر العلوم طی اشعاری، این جریان را باطل دانسته و جاعلان آن را متهم کرده است. (مقدمه الفوائد الرجالیه ج ۱، ص ۸۸) (منبع: علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج ۱، ص ۶۰۵، ۶۰۷) با این حالی که در خودِ این روایت، بر خلاف انتظار ناباوران قضیه تهمت خواستگاری تکذیب و دروغشان بر ملا شد، طبق نظر علمای شیعه، اصلاً چنین موضوعی در زمان حیات حضرت فاطمه سلام الله علیها مطرح نشد و از جعلیات است.
علامه طباطبایی: روایت خواستگارى امیرالمؤمنین علیه السلام از دختر ابوجهل، در زمان حیات فاطمه سلام الله علیها قطعاً جعلی و دروغین است. (المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۰)
صرف وجود روایت در کتاب حدیثی دلیل بر صحت آن نیست و هدف ابتدایی از جمع آوری روایات، جلوگیری از محو و از بین رفتن منابع روایی است. سپس باید هر روایتی به لحاظ سند و محتوا اعتبارسنجی شود تا صحت و سقم آن معلوم گردد.
نکته مهم: نویسنده َهمین کتابِ علل الشرایع یعنی شیخ صدوق، پس از نقل روایتی مشابه از امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها وجود هرگونه اختلافی را از سوی ایشان نفی می کند: لیس هذا الخبر عندی بمعتمد و لا هو لی بمعتقد فی هذه … این روایت نزد من مورد اعتماد نیست و به آن اعتقادی ندارم … (علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۵۶)
حضرت فاطمه سلام الله علیها در روزهای پایانی عمرش به حضرت علی علیه السلام فرمود:
یَا ابْنَ عَم مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتکَ منْذ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ ع مَعَاذَ اللهِ أَنْتِ أَعْلَم بِاللهِ وَ أَبَر وَ أَتْقَى وَ أَکْرَم وَ أَشَد خَوْفاً مِنْ اللهِ مِنْ أَنْ أوَبخَکِ بِمخَالَفَتِی …
ای پسر عمو! در این مدتى که با من معاشرت داشتى، دروغ و خیانت و مخالفتى از من ندیدی؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: ابدا! به خداوند پناه می برم! تو به وجود خداوند داناتر و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامی تر و از خدا بیمناکتر از آنى که مخالفتی کرده باشی. (بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۹۱)
۱-۹ متن شبهه (عینا کپی شده): شیعیان مى گویند که هرکس فاطمه سلام الله علیها را به خشم آورد، رسول الله صلی الله علیه و آله را به خشم آورده و هرکس رسول الله صلی الله علیه و آله را به خشم آورد، الله تعالى را به خشم آورده و در ادامه ادعا مى کنند که ابوبکر الصدیق سیده فاطمه رضى الله عنها را به خشم آورده و به این دلیل خدا و رسولش بر ابوبکر غضب کرده اند. سؤال مى کنیم اگر خود حضرت فاطمه رضى الله تعالى عنها کارى کند که غضب رسول الله صلی الله علیه و آله را برآورد، آن وقت تکلیف چیست؟ آیا خداوند هم از سیده فاطمه سلام الله علیها به غضب مى آید؟ روایت از کتب شیعه: ۳۴۸/۷ – حدثنا الحسن بن محمد بن سعید الهاشمی الکوفی، قال: حدثنا جعفر بن محمد بن جعفر العلوی الحسنی، قال: حدثنا محمد بن علی بن خلف العطار، قال: حدثنا حسن بن صالح بن أبی الأسود، قال: حدثنا أبو معشر، عن محمد ابن قیس، قال: کان النبی علیهم السلام إذا قدم من سفر بدأ بفاطمه سلام الله علیها فدخل علیها، فأطال عندها المکث، فخرج مره فی سفر فصنعت فاطمه سلام الله علیها مسکتین من ورق (۲) وقلاده وقرطین وسترا لباب البیت لقدوم أبیها وزوجها علیهم السلام، فلما قدم رسول الله صلی الله علیه و آله دخل علیها فوقف أصحابه على الباب لا یدرون أیقفون أو ینصرفون لطول مکثه عندها، فخرج علیهم رسول الله صلی الله علیه و آله وقد عرف الغضب فی وجهه حتى جلس عند المنبر، فظنت فاطمه سلام الله علیها أنه إنما فعل ذلک رسول الله صلی الله علیه و آله لما رأى من المسکتین والقلاده والقرطین والستر، فنزعت قلادتها وقرطیها ومسکتیها، ونزعت الستر، فبعثت به إلى رسول الله صلی الله علیه و آله، وقالت للرسول: قل له صلی الله علیه و آله: تقرأ علیک ابنتک السلام، وتقول: اجعل هذا فی سبیل الله. فلما أتاه وخبره، قال صلی الله علیه و آله: فعلت فداها أبوها – ثلاث مرات – لیست الدنیا من محمد ولا من آل محمد، ولو کانت الدنیا تعدل عند الله من الخیر جناح بعوضه ما أسقى منها کافرا شربه ماء ثم قام فدخل علیها (الأمالی – الشیخ الصدوق – ص ۳۰۵) مى گوید رسول الله صلی الله علیه و آله وقتى از سفرى مى آمدند، ابتدا به خانه حضرت فاطمه رضى الله عنها مى رفتند و مدت طولانى نزد ایشان مى ماندند و روزى رسول الله صلی الله علیه و آله به سفر رفتند و حضرت فاطمه سلام الله علیها خود را تزیین کردند، خلخالى از طلا انداختند و همینطور گوشوارى طلا پوشیدند. وقتى رسول الله صلی الله علیه و آله از سفر آمدند، بر حضرت فاطمه سلام الله علیها وارد شدند و اصحاب هم بر در باب توقف کردند و نمى دانستند صبر کنند یا منصرف شوند. به دلیل مکث طولانى رسول الله صلی الله علیه و آله. رسول الله صلی الله علیه و آله از خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها خارج شدند؛ در حالى که از صورتشان غضب پدیدار بود تا اینکه به بالاى منبر رفتند. حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه شدند که غضب رسول الله صلی الله علیه و آله بخاطر فعل ایشان است. تمام طلا و جواهر را بیرون آوردند و به رسول الله صلی الله علیه و آله پیام فرستادند که دخترت بر شما سلام دارد و مى گوید تمام این جواهرات در راه الله باشد و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: دنیا از آن محمد و آل محمد علیهم السلام نمى باشد. پس از منبر بلند شده و دوباره وارد خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها شدند. حال سؤال اینکه آیا خداوند از حضرت فاطمه سلام الله علیها غضب ناک شد؟ وقتى که فعل حضرت فاطمه سلام الله علیها باعث خشم رسول الله صلی الله علیه و آله شد!
با توسل به سیده النساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهیم:
نکته اول (بررسی مبنایی):
عقیده قطعی و منصوص و مستند شیعه که برگرفته از عقل و نقل متواتر و آیات و روایات صحیح و صریح است، برای اهل بیت علیهم السلام مقام عصمت را قائل شده و این عقیده قطعی، هرگز با اخبار آحاد زیر سؤال نمی رود. خبر واحد هیچگاه نمی تواند برای ما در عقاید و احکام عقیده ساز شود و مدعی باید بداند که هرگاه این اخبار با مبانی قطعی و محکمات عقیدتی در تضاد باشد، به علت شاذ و مخالف مشهور بودن، رفض شده و هیچگاه مورد استناد قرار نمی گیرد. اما مخالفین ما به هر ریسمانی چنگ می زنند تا ظالمان به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را از اعمال سخیفشان تبرئه کنند. پس روایت فوق حتی در صورتی که منظور مدعی را برساند، باز هم ارزشی برای اثبات ادعای احمقانه اش ندارد.
نکته دوم (بررسی سندی):
سند روایت مطرح شده توسط مخالف، دارای اشکالات عدیده ایست که حجیت روایت را رد می کند. بصورت اجمالی به این ایرادات می پردازیم:
۱- راوی اول الحسن بن محمد بن سعید الهاشمی است که از مشایخ شیخ صدوق می باشد و توثیقی برایش یافت نشد و مجهول است. جواهری در المفید می گوید: الحسن بن محمد بن سعید: الهاشمی، الکوفی، من مشایخ الصدوق، حدثه فی العیون – مجهول – ولکن فی الوسائل عن کتاب فضائل شعبان للصدوق الحسن بن محمد بن سعید الهشامی. (المفید من معجم رجال الحدیث – محمد الجواهری – ص ۱۵۴ ط مکتبه المحلاتی – قم – ایران) حتی اگر بخواهیم از مجهول بودن او هم بنا بر برخی دلایل بگذریم، اشکالات سندی وارده بر روایت همچنان برقرار است.
۲- یکی دیگر از روات حاضر در سند که محمد بن علی بن خلف العطار نام دارد، مجهول است و برای او ترجمه و وثاقتی یافت نشد. مرحوم نمازی در مورد او می گوید: محمد بن علی بن خلف العطار البلخی أبو عبد الله: لم یذکروه (مستدرکات علم رجال الحدیث – الشیخ علی النمازی الشاهرودی – ج ۷، ص ۲۲۶ ط ابن المولف) و همینطور در شرح عروه نیز ذیل یک روایت، او را از ادله ضعف آن روایت دانسته اند: مضافاً إلى جهاله الراوی الذی قبله أعنی: محمد بن علی ابن خلف العطار فإنه لم یذکر فی کتبهم، ولیس له ظاهراً غیر هذه الروایه. (شرح العروه الوثقى- الزکاه (موسوعه الإمام الخوئی) – تقریر بحث السید الخوئی للبروجردی- ج ۲۴ص ۱۹۳ط مؤسسه إحیاء آثار الأمام الخویی قدس سره)
۳- برای راوی بعدی یعنی حسن بن صالح بن ابی الاسود نیز ترجمه ای یافت نشد که وثاقت او را ثابت نماید و او نیز مجهول است.
۴- راوی بعدی ابومعشر است که همان نجیح بن عبدالرحمن است و برای وی نیز توثیقی پیدا نکردیم و وی نیز مجهول است.
۵- برای محمد بن قیس المدنی نیست که راوی بعدی روایت است، ترجمه ای پیدا نشد و وی نیز مجهول است و بلا توثیق. روایتی که سندش چنین وضعی دارد و تعداد مجاهیل آن زیاد است، چطور می تواند برای شیعه ایجاد عقیده و یقین کند؟! روایتی با این سند ضعیف که متن آن هم بقولِ مخالف عقاید شیعه است، چطور می تواند مبانی اصیل که برگرفته از متون متواتر و قطعی و عقلی می باشند را کنار بزند؟!
نکته سوم (خیانت در ترجمه روایت):
در ترجمه روایت اوج یکسو نگری بکار رفته، یک بار دیگر متن اصلی و ترجمه ارائه شدهِ از سوی مخالف را می خوانیم:
متن روایت: حدثنا الحسن بن محمد بن سعید الهاشمی الکوفی، قال: حدثنا جعفر بن محمد بن جعفر العلوی الحسنی، قال: حدثنا محمد بن علی بن خلف العطار، قال: حدثنا حسن بن صالح بن أبی الأسود، قال: حدثنا أبو معشر، عن محمد ابن قیس، قال: کان النبی صلی الله علیه و آله إذا قدم من سفر بدأ بفاطمه سلام الله علیها فدخل علیها، فأطال عندها المکث، فخرج مره فی سفر فصنعت فاطمه سلام الله علیها مسکتین من ورق (۲) و قلاده وقرطین وسترا لباب البیت لقدوم أبیها و زوجها علیهم السلام، فلما قدم رسول الله صلی الله علیه و آله دخل علیها فوقف أصحابه على الباب لا یدرون أیقفون أو ینصرفون لطول مکثه عندها، فخرج علیهم رسول الله صلی الله علیه و آله وقد عرف الغضب فی وجهه حتى جلس عند المنبر، فظنت فاطمه سلام الله علیها أنه إنما فعل ذلک رسول الله صلی الله علیه و آله لما رأى من المسکتین والقلاده والقرطین والستر، فنزعت قلادتها وقرطیها ومسکتیها، و نزعت الستر، فبعثت به إلى رسول الله صلی الله علیه و آله وقالت للرسول: قل له: تقرأ علیک ابنتک السلام، وتقول: اجعل هذا فی سبیل الله. فلما أتاه وخبره قال: فعلت فداها أبوها – ثلاث مرات – لیست الدنیا من محمد ولا من آل محمد، ولو کانت الدنیا تعدل عند الله من الخیر جناح بعوضه ما أسقى منها کافرا شربه ماء ثم قام فدخل علیها ترجمه ای که مخالف آورده است: مى گوید رسول الله صلی الله علیه و آله وقتى از سفرى مى آمدند، ابتدا به خانه حضرت فاطمه رضى الله عنها مى رفتند و مدت طولانى نزد ایشان مى ماندند و روزى رسول الله صلی الله علیه و آله به سفر رفتند و حضرت فاطمه سلام الله علیها خود را تزیین کردند. خلخالى از طلا انداختند و همینطور گوشوارى طلا پوشیدند. وقتى رسول الله صلی الله علیه و آله از سفر آمدند، بر حضرت فاطمه سلام الله علیها وارد شدند و اصحاب هم بر در باب توقف کردند و نمى دانستند صبر کنند یا منصرف شوند. به دلیل مکث طولانى رسول الله صلی الله علیه و آله. رسول الله صلی الله علیه و آله از خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها خارج شدند؛ در حالى که از صورتشان غضب پدیدار بود تا اینکه به بالاى منبر رفتند. حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه شدند که غضب رسول الله صلی الله علیه و آله بخاطر فعل ایشان است. تمام طلا و جواهر را بیرون آوردند و به رسول الله صلی الله علیه و آله پیام فرستادند که دخترت بر شما سلام دارد و مى گوید تمام این جواهرات در راه الله باشد و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند دنیا از آن محمد وآل محمد صلی الله علیه و آله نمى باشد. پس از منبر بلند شده و دوباره وارد خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها شدند. همانطور که همگان می توانند تشخیص دهند، قسمت های در متن عربی، توسط مخالف ترجمه نشده است! چرا که ناصبی خوب می داند اگر این قسمت را برای خواننده ترجمه کند، همگان می فهمند که روایت کاملا معنایش عوض می شود. یک بار دیگر اصل روایت و ترجمه صحیح آن را نظاره گر باشیم:
حدثنا الحسن بن محمد بن سعید الهاشمی الکوفی، قال: حدثنا جعفر بن محمد بن جعفر العلوی الحسنی، قال: حدثنا محمد بن علی بن خلف العطار، قال: حدثنا حسن بن صالح بن أبی الأسود، قال: حدثنا أبو معشر، عن محمد ابن قیس، قال: کان النبی صلی الله علیه و آله إذا قدم من سفر بدأ بفاطمه سلام الله علیها فدخل علیها، فأطال عندها المکث، فخرج مره فی سفر فصنعت فاطمه سلام الله علیها مسکتین من ورق و قلاده وقرطین وسترا لباب البیت لقدوم أبیها و زوجها علیهم السلام، فلما قدم رسول الله صلی الله علیه و آله دخل علیها فوقف أصحابه على الباب لا یدرون أیقفون أو ینصرفون لطول مکثه عندها، فخرج علیهم رسول الله صلی الله علیه و آله وقد عرف الغضب فی وجهه حتى جلس عند المنبر، فظنت فاطمه سلام الله علیها أنه إنما فعل ذلک رسول الله صلی الله علیه و آله لما رأى من المسکتین والقلاده والقرطین والستر، فنزعت قلادتها وقرطیها ومسکتیها، ونزعت الستر، فبعثت به إلى رسول الله صلی الله علیه و آله، وقالت للرسول: قل له: تقرأ علیک ابنتک السلام، وتقول: اجعل هذا فی سبیل الله. فلما أتاه وخبره، قال: فعلت فداها أبوها – ثلاث مرات – لیست الدنیا من محمد ولا من آل محمد، ولو کانت الدنیا تعدل عند الله من الخیر جناح بعوضه ما أسقى منها کافرا شربه ماء ثم قام فدخل علیها (الأمالی – الشیخ الصدوق – ص ۳۰۵، ط مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه) محمد بن قیس گفت شیوه پیغمبر صلی الله علیه و آله بود که چون از سفرى باز می گشت، اول بفاطمه سلام الله علیها وارد می شد و مدید مدتى نزد او می ماند. بسفرى رفت و فاطمه سلام الله علیها در غیاب او دو دست بند نقره و گلوبند و دو گوشواره و پرده درى ساخت که پذیرائى پدر و شوهرش باشد. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله برگشت و داخل خانه فاطمه سلام الله علیها شد، یارانش در خانه ماندند و ندانستند بمانند یا بروند. چون بسیار مکث می کرد، از خانه فاطمه سلام الله علیها رسول خدا صلی الله علیه و آله فورا بیرون آمد و ناراحتی در روى او عیان بود و نزد منبر نشست و فاطمه سلام الله علیها حس کرد که این عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله بخاطر دستبند و گلوبند و گوشواره ها و پرده است. آنها را از خود برآورد و پرده را از در کند و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاده ای ارسال کرد و گفت: بگو دخترت بتو سلام می رساند و خواهش دارد اینها را در راه خدا صرف کنید. چون فرستاده نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد، گفت چنین کرد. سه بار فرمود پدرش فدایش شود. دنیا از محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نیست. اگر دنیا پیش خدا به اندازه بال پشه اى ارزش داشت، شربتى از آب آن بکافرى نمی داد. سپس برخاست و نزد فاطمه سلام الله علیها رفت. (الأمالی (فارسی) – الشیخ الصدوق (مترجم: کمره ای) – ص ۲۳۴ ط انتشارات کتابچى خیابان پامنار)
مخالف قسمت نهایی روایت را ترجمه نکرد تا مخاطبش را تحمیق کند و او را از حقیقت روایت با خبر نسازد. بعد از این اتفاق پیامبر صلی الله علیه و آله به زیبا ترین لحن و بیان و به زیباترین طرز ممکن فضیلت و دردانگی نازدانه دختر خود را بر همگان اعلام می نماید، فدایش می شود و محمد صلی الله علیه و آله و آل مطهرش را اهل زهد و پارسایی معرفی می کند. آیا حضرت زهرا سلام الله علیها مانند اسلاف نواصب حضرت رسول صلی الله علیه و آله را آزرد؟! آیا عمل حضرت زهرا سلام الله علیها حرام بود؟یا حتی مکروه بود؟! خیر! بلکه این واقعه برای این شکل گرفت تا مردم بفهمند که محمد و آل محمد علیهم السلام دارای چه فضائلی هستند و رسول خدا صلی الله علیه و آله امر به زهد و پارسایی را روی منبر و بین جمعیت انجام می دهد، در حالی که اگر حضرت زهرا سلام الله علیها مقصر بود و مردم مورد خطاب این واقعه نبودند، حضرت رسول صلی الله علیه و آله میبایستی نزد حضرت زهرا سلام الله علیها این سخن را می فرمود نه به میان مردم.
مثال قرآنی این موضوع: همانطور که حضرت موسی علیه السلام ابتدا حضرت هارون علیه السلام را بظاهر خطاب قرار داد و سر اورا محکم گرفت تا مردم را متوجه حقیقت سازد و حضرت هارون علیه السلام هرگز مرتکب منکری نشده بود، این ماجرا نیز در صورت قبول، دقیقا مانند ماجرای حضرات هارون و موسی خواهد بود و هیچ مخالف را به مقصودش نمی رساند. بزرگترین و مهمترین شاهد آن هم عبارت انتهایی روایت که مخالف در اوج وقاحت آن را حذف کرده است.زیرا به هیچ وجه منطقی نیست که پیامبر بخاطر عملی که منکر و حرام و مکروه نیست، جلوی مردم فردی را تادیب کند و سپس به قربان و صدقه و نقل فضائلش بپردازد و از ماجرای او، به مردم روی منبر پند دهد نه برای خود آن شخص!! به شباهت این ماجرا با آیات غضب حضرت موسی بر حضرت هارون توجه نمایید: وَلَما رَجَعَ موسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتمونِی مِنْ بَعْدِی أَعَجِلْتمْ أَمْرَ رَبکمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجره إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أم إِن الْقَوْمَ اسْتَضْعَفونِی وَکَادوا یَقْتلونَنِی فَلَا تشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظالِمِینَ(۱۵۰) قَالَ رَب اغْفِرْ لِی وَلِأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنْتَ أَرْحَم الراحِمِینَ(۱۵۱) (اعراف، آیات ۱۵۰ و ۱۵۱)
و چون موسى علیه السلام خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت، گفت پس از من چه بد جانشینى براى من بودید. آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید؟ و الواح را افکند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید. گفت اى فرزند مادرم؛ این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند. پس مرا دشمن شاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده. [موسى] گفت: پروردگارا من و برادرم را بیامرز و ما را در [پناه] رحمت خود درآور و تو مهربانترین مهربانانى.
۱-۱۰ لطفا به متن زیر که در کانالهای ضد دین و وهابیون طرح کرده اند، پاسخ دهید. در روایتی آمده: «کسی به حضرت علی علیه السلام کنیزی هدیه داد. روزی حضرت زهرا سلام الله علیها وارد منزل شد و مشاهده کرد علی علیه السلام سر بر پای کنیز گذاشته و خوابیده است. حضرت زهرا سلام الله علیها به نشانه اعتراض پیش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفتند که جبرئیل نازل شد و گفت: حضرت فاطمه سلام الله علیها حق ندارد اعتراض کند و باید برگردد» آیا چنین رفتاری از حضرت زهرا سلام الله علیها که دارای عصمت بوده صحیح است؟
روایتی است که شیخ صدوق در علل الشرایع نقل می کند، از ابوذر غفاری که می گوید: «همراه جعفر بن ابیطالب به حبشه مهاجرت کردیم. در آنجا کنیزى به ارزش چهارهزار دهم به جعفر هدیه داده شد که بعد از بازگشت به مدینه، او آن کنیز را به برادرش على علیه السلام هدیه داد تا در خدمت آن حضرت باشد. على علیه السلام کنیز را در خانه فاطمه سلام الله علیها گذاشت. روزى فاطمه سلام الله علیها وارد منزل شد و دید سر على علیه السلام در دامن آن کنیز است. پرسید: «یا ابا الحسن؛ با او تماس برقرار کرده اى؟» على علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند نه، اى دختر پیامبر … ؛ منظور تو از این سؤال چیست؟» فاطمه سلام الله علیها گفت: «اجازه می دهى به منزل پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله بروم؟» على علیه السلام فرمود: «می توانی بروی». فاطمه سلام الله علیها چادر به سر نمود، روبند و نقاب انداخت و به سمت منزل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفت. قبل از اینکه فاطمه سلام الله علیها به منزل پدرش برسد، جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد؛ خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «فاطمه سلام الله علیها نزدت خواهد آمد و از على علیه السلام شکایت خواهد کرد. از او درباره على علیه السلام چیزى قبول مکن». در این هنگام فاطمه سلام الله علیها داخل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «آمده اى از على علیه السلام شکایت کنى؟» فاطمه سلام الله علیها: به خداى کعبه قسم که برای چنین کاری آمده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله: «به سوى علی علیه السلام بازگرد و به او بگو: هر طور که تو بخواهی مطیعت خواهم بود». فاطمه سلام الله علیها بازگشت و به آن حضرت سه بار گفت: یا ابا الحسن رضایت و خشنودى تو را می خواهم. على علیه السلام فرمود: «شکایتم را نزد دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله بردى. آبرویم پیش ایشان رفت اى فاطمه. خدا را شاهد می گیرم که کنیز را در راه خدا آزاد کرده و چهارصد درهمى که از غنیمت نصیب من شده را به فقرای مدینه صدقه دهم». سپس لباس و کفش پوشیده به طرف پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد؛ خدا به تو سلام می رساند و می فرماید: «به علی بگو: در مقابل آزادی این کنیز و تحصیل رضایت فاطمه سلام الله علیها، بهشت را و در مقابل چهار صد درهم صدقه ات دوزخ را در اختیارت گذاردم. پس هرکس را که خواهى، به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور»، اینجا بود که على علیه السلام فرمود: «من به اذن خدا مردم را بین بهشت و دوزخ تقسیم می کنم» (علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۳)
این روایت از حیث سند ضعیف و مردود است و قابل اعتنا نیست. یکی از راویان حدیث حسن بن عرفه که مجهول است. (مستدرکات رجال ج ۲، ص ۴۳۰) و احتمال است که حسن بن عرفه العبدی باشد که سنی بوده و روایتش مردود است. (همان مدرک ج ۲، ص ۴۳۰) راوی دیگر وکیع و راوی دیگر ابوصالح و راوی دیگر محمد بن اسرائیل هستند که هر سه مجهول و ضعیفند. (مستدرکات رجال الحدیث ج ۶، ص 455) مرحوم طبری نیز این روایت را با سندی ضعیف در کتاب بشاره المصطفی خودش نقل کرده است. (بشاره المصطفی ص ۱۰۱) راوی دیگر این روایت یحیی بن عبدالحمید است که توثیقی ندارد. (رجال نجاشی ص ۴۴۶) راوی دیگر شریک بن لیث المرادی است که مجهول و ضعیف است (مستدرکات رجال الحدیث، ج ۴، ص ۲۱۱) راوی دیگر حمزه بن اسماعیل است که او نیز مجهول و ضعیف است. (همان مدرک ج ۳، ص ۲۷۰) و راوی دیگر احمد بن خلیل است که او نیز مجهول و ضعیف است. مرحوم ابن شهر آشوب نیز این روایت را بدون ذکر سند از کتاب الروح و الریحان نقل می کند که چون روایت بدون سند است، مردود و قابل قبول نیست. (مناقب آل ابی طالب ج ۳، ص ۳۴۲) سایر منابع نیز عموما این روایت را از این سه کتاب نقل کرده اند که روشن شد سند این روایت در این سه کتاب ضعیف است و این روایت مردود و غیر قابل توجه است.
۱-۱۱ آیا این داستان صحت دارد که روزی حضرت علی علیه السلام به خاطر فشار فقرا یکی از باغها یا زمینهای خود را فروخت و بین فقرا تقسیم کرد و چون حضرت زهرا سلام الله علیها از این امر مطلع و ناراحت شده که چرا حضرت علی علیه السلام چیزی برای خانواده برنداشتند. زیرا در مضیقه بودند و به حضرت علی علیه السلام فرمودند که ما را هم مانند یکی از فقرا حساب می کردید. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد که حضرت فاطمه سلام الله علیها را دریاب و به او بگو حق ندارد که با ولی ما اینگونه سخن بگوید. زیرا او برای ما آن کار را انجام داده.
شیخ صدوق نقل می کند: «علی علیه السلام عربی بادیه نشین را دید که به پرده های کعبه آویخته شده و از خدا درخواست کمک می کند. او چندین شب درخواست خود را مطرح می کرد و از خداوند چهار هزار درهم تقاضا می کرد. علی علیه السلام از او پرسید: چرا چهار هزار درهم طلب می کنی؟ گفت: هزار درهم برای کابین زنم، هزار درهم برای بازپرداخت وام، هزار درهم برای خرید خانه و هزار درهم برای سرمایه کار می خواهم. علی علیه السلام فرمود تمام این خرجها لازم است و چون از مکه خارج شدی، به خانه ام در مدینه بیا … پس از آن اعرابی نزد علی علیه السلام رفت و حضرت به سلمان امر کرد که باغی را که پیامبر صلی الله علیه و آله درختان آن را کاشته بودند، بفروشد. سلمان آن را به دوازده هزار درهم فروخت و حضرت چهار هزار درهم را به آن اعرابی داد. سایر فقرا نیز از این جریان آگاه شدند و از علی صلی الله علیه و آله تقاضای کمک کردند. حضرت تمام آن پول را بین فقرا تقسیم کرد. حضرت فاطمه سلام الله علیها از جریان آگاه شد و خطاب به علی علیه السلام عرضه داشت: من و دو پسرم گرسنه ایم و می دانیم شما هم مانند ما گرسنه هستید. آیا یک درهم سهم ما نمی شد؟ و به دنبال آن دامن علی علیه السلام را گرفت و گفت رها نمی کنم تا پدرم در میان ما داوری کند. در این هنگام جبرئیل به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت خدایت سلام می رساند و می فرماید: به فاطمه سلام الله علیها بگو سزاوار نیست دامن علی علیه السلام را بگیری. در این هنگام فاطمه سلام الله علیها گفت از خداوند آمرزش می خواهم و هرگز تکرار نخواهد شد …» (امالی صدوق، ص ۴۶۷)
این روایت گذشته از آنکه با زهد و تقوا و عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها منافات دارد و خلاف آیه تطهیر نیز تلقی می شود، از حیث سند نیز ضعیف و مردود است.
عمر بن سهل بن اسماعیل الدینوری: مجهول و ضعیف. (مستدرکات رجال الحدیث، ج ۶، ص ۹۳)
زید بن اسماعیل الصائغ: مجهول و ضعیف. (مستدرکات رجال الحدیث، ج ۳، ص ۴۶۱)
معاویه بن هشام: مجهول و ضعیف. (مستدرکات رجال الحدیث، ج ۷، ص ۴۵۰)
خالد بن ربعی: مجهول و ضعیف. (مستدرکات رجال الحدیث، ج ۳، ص۳۰)
۱-۱۲ آیا فدک در زمان حیات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به سیده النساء العالمین بخشیده شد یا خیر؟
قَرَأْت عَلَى الْحسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ الطحانِ فَقَالَ: هوَ مَا قَرَأْت عَلَى سَعِیدِ بْنِ خثَیْمٍ، عَنْ فضَیْل،ٍ عَنْ عَطِیهَ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: لَما نَزَلَتِ الآیَه: وَآتِ ذَا الْقرْبَى حَقه. دَعَى النبِی صلی الله علیه وسلم فَاطِمَهَ وَأَعْطَاهَا فَدَکَ. (مسند أبی یعلى، ج ۲، ص ۳۳۴، و ج ۲، ص ۵۳۴، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق)
«ابوسعید خدری (صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله) گفت: هنگامی که این آیه: «سهم ذوى القربى را به آنان بده» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه سلام الله علیها را خواست و فدک را به ایشان عطا کرد.»
بررسی سند روایت:
۱) الحسین بن یزید الأنصاری: صدوق حسن الحدیث.
۲) سعید بن خثیم الهلالی: صدوق حسن الحدیث.
۳) الفضیل بن مرزوق الأغر: صدوق حسن الحدیث.
۴) عطیه بن سعد العوفی: حاکم نیشابوری و ذهبی روایت عطیه را صحیح می دانند: أخبرنا عبد الله بن الحسین بمرو ثنا الحارث بن أبی أسامه ثنا هاشم بن القاسم ثنا أبو عقیل عبد الله بن عقیل الثقفی عن ربیعه بن یزید وعطیه بن قیس عَنْ عطِیهَ بْنِ سَعْدٍ.. هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه. ([التعلیق – من تلخیص الذهبی] – 7899 صحیح (و المستدرک على الصحیحین) ۳۵۵، ص ۴)
البانی وهابی نیز روایتی را که نام عطیه در سند آن ذکر شده، تصحیح می کند: ۴۰۱۱ – حدثنا القاسم بن زکریا بن دینار حدثنا عبد الرحمن بن مصعب ح وحدثنا محمد ابن عباده الواسطی حدثنا یزید بن هارون قالا حدثنا إسرائیل أنبأنا محمد بن جحاده عن عطیه العوفی … تحقیق الألبانی: صحیح، المشکاه (۳۷۰۵ – ۳۷۰۶)، الروض النضیر (۹۰۹)، الصحیحه (۴۹۱) صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه ج ۹، ص ۱۱.
جهت دانلود صوت و متن کامل این جلسه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید