کارگاه آموزشی شماره ۱۸۰ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه بیست و سوم

مهندسی تبلیغ غدیر و انگیزه های مهم تبلیغ
درکارگاه آموزشی شماره ۱۸۰ با موضوع مهندسی تبلیغ غدیر، جلسه بیست و سوم شامل سه بخش می باشد. بخش اول، پیرامون یکی از انگیزه های مهم تبلیغ غدیر بر مبنای وجوب تبلیغ می پردازد. بخش دوم، دومین انگیزه را بحث امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک واجب شرعی که شارع مقدس امضا کرده، مورد بررسی قرار می دهیم و بخش سوم، یکی دیگر از موارد و ثمرات و آثار مسئله سقیفه و تقابل آن با غدیر را بررسی می کنیم.
صوت کامل کارگاه مهندسی تبلیغ غدیر – بخش اول:
متن کارگاه مهندسی تبلیغ غدیر – بخش اول:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
توکلت علی حی الذی لا یموت و الحمدلله رب العالمین اللهم صلی علی حبیبک و حقیقت نورک و خاتم رسلک ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی السماوات و الأرضین و اللعن علی أعدائهم و مخالفیهم و منکر فضائلهم و مناقبهم الی یوم الدین
خیر مقدم به همه بزرگواران؛ در این جلسه ششم از مبحث مهندسی تبلیغ غدیر، بحث ما در فصل دوم کتاب مهندسی تبلیغ غدیر، به بحث انگیزه های مهندسی تبلیغ غدیر رسید. انگیزه ها را دو نوع دنبال کردیم: یک انگیزه های اولیه و دوم انگیزه های ثانویه.
خلاصه مباحث گذشته:
وقتی شخصی می خواهد بر بحث تبلیغ غدیر ورود پیدا کند، باید انگیزه هایی باشد که برای ورود در بحث تبلیغ غدیر یاری و تشویق کند. ورود به هر شغل و کاری و بخصوص ورود به تبلیغ غدیر، نیاز به انگیزه های ثانویه دارد که این انگیزه ها احتمالا باید به ما کمک زیادی کنند.
هر دوی این انگیزه ها به نحوی به هم درآمیخته هستند و تفکیک آنها به عهده خود شماست که چه می شود که شما را در مسیر مهندسی تبلیغ غدیر قرار داده و چطور شما باید انگیزه ها را در ذهن مبارکتان قرار دهید که در طول مسیر ثابت قدم بمانید.
همین طرز تفکر، یعنی ایجاد و تقویت انگیزه ها برای مخاطبین هم باید باشد. یعنی اگر شما بناست مهندس تبلیغی باشید که غدیر را تبلیغ کنید، باید در وجود مخاطبین خود هم همین کار را کنید. این یعنی انتقال تفکر غدیری با موضوع انگیزه ها.
آنچه در جلسه گذشته عرض کردیم، از بین انگیزه هایی که رتبه بندی کردیم و بحث را شروع کردیم، اولین انگیزه را بحث وجوب تبلیغ غدیر و مباحثی که گذشت تا قسمتی از فروعات و احکام مسائل وجوب تبلیغ را بیان کردیم. از ۲۶ فرعی که در کتاب مهندسی تبلیغ غدیر آمده است، هشت مسئله را منتخب کردیم. مروری می کنم، ان شاءالله بتوانم در طول حدود ۱۰ دقیقه ای این مباحث را بیان کنم. حدود سه الی چهار مورد آن را جلسه قبل بیان کردیم که بعد به این جلسه موکول شد.
اولین فرعی که در وجوب تبلیغ و در بحث مهندسی تبلیغ غدیر است، به چه معناست؟ تبلیغ غدیر بر تک تک ما واجب است. بعضی ها هنوز این مسئله برایشان واقعا مسلم نشده است و دقت و تأمل بر این امر مهم نمی کنند و تبلیغ غدیر را به عنوان عمل مستحب و کاری که ثواب دارد یا من خودم تبلیغ کنم یا دیگری را تشویق کن. نه، وجوبش برای تک تک افراد است و حتی وجوبش مسئله عینی است.
۱- تبلیغ غدیر واجب عینی بوده و فقط در شرایط خاص کفائی می شود.
دقت کنید. این خیلی مهم است. چند نفر شما با هم رفیق و دوست هستید. بناست چند کار تبلیغی را انجام بدهید. این کارهای تبلیغی را ما به عنوان هدف تبلیغی بیان می کنیم. چند تا هدف هست و چند نفر مبلغ هستند؟ مبلغ به این معنا است یک پروژه بزرگِ کارِ تبلیغی، کار یک نفر نیست. چند نفر دست به دست هم می دهند و یک کار تبلیغی را انجام می دهند.
حالا این چند تا کار تبلیغی و هدف که اسمش را گذاشتیم، اگر یک نفر از این چند نفر یکی از این کارها را به عهده گرفت، اگر پنج نفر باشند، ۴ نفر دیگر نگاه می کنند و می بینند آن یک نفر کارش را دقیق انجام می دهد.
در آن نوع کار تبلیغی غدیر، برای آن ۴ نفر بحث وجوب کفایی خواهد شد اما وقتی که شخصی بین این چهار و پنج نفر می داند بهتر از او انجام می دهد، برای آن شخص آن کار واجب عینی خواهد شد اما اگر یک نفر از همین چند نفر آن نوع کار را انجام داد، این بدین معنا نیست که تبلیغ غدیر بر آن ها واجب کفایی است بلکه در آن نوع خاص.
دقت کنید؛ تأکید می کنم برای مثال قرار است مجلسی گرفته شود. یک نفر سخنران می خواهید، یک نفر مداح می خواهید، یک نفر چیدمان مجلس را به عهده می گیرد، یک نفر دستگاه صوتی را تنظیم می کند و چند نفر باید کار تبلیغی را انجام بدهند.
این چند نفر وقتی مشغول هستند، اگر یک نفر از این ها بنا شد یکی از این اجزای کار را انجام بدهد و خوب هم انجام می دهد، آن نوع کار از آن ۴ نفر برداشته می شود. یعنی کفایی شد اما اگر همان تعداد متوجه شدند شخص نمی تواند آن کار را انجام دهد، بر آنها واجب عینی است و از گردنشان برداشته نمی شود.
۲- در بحث فروعات تبلیغ غدیر برای هرکس به اندازه نیرو و تبلیغات در نوع تبلیغ خود واجب خواهد بود.
شما در طول برنامه های تبلیغی خودتان قطعا به مواردی خواهید رسید که این موارد به چه صورت است؟ یک پروژه معمولا شاید چند مرحله داشته باشد.
مرحله اول این است که تا یک سطحی از این پروژه تبلیغی شما جلو می رود. گام دوم و گام سوم تا این کار به عنوان یک کار تکمیلی تبلیغی باشد. حالا یک نفر بناست کاری با گروهش انجام بدهد که یک قسمتی از این کار را به عهده بگیرد و جلو ببرد. وقتی این شخص کار را جلو می برد، نمی تواند کار تبلیغی قسمت دوم و سوم این پروژه را جلو ببرد.
حال اگر همین قسمت را می تواند جلو ببرد که این مقدمه باشد، ولو دو سال تأخیر بیفتد که مرحله دوم و سوم کار پیش برود، این بر او واجب می شود که همان یک مرحله را انجام بدهد و اگر بناست این یک مرحله را انجام بدهد، این مرحله می سوزد. یعنی فایده ندارد. چون نمی تواند مرحله دوم و سوم را انجام دهد، دو مرتبه از صفر باید شروع کند. لذا این موقع است که این تبلیغ غدیر در این مرحله اول از او برداشته خواهد شد.
۳- تغییر و تبدیل در اصل محتوای غدیر که باعث فهم غیر صحیح برای مخاطب شما شود، مسلما حرام است.
مهندسی تبلیغ غدیر به این معنا نیست که یک تعداد مهندسینی در گذشته و امروز و نسل آینده پا به عرصه بگذارند و این ها کار جدیدی انجام بدهند. کار جدید مهندسی تبلیغ غدیر بنایش بر عوض کردن محتوای غدیر نیست، بنابر آنچه که از طرف حضرت باری تعالی آمد و نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله آوردند، نیست. لذا روز غدیر خم در خطبه غدیر در بین ۱۲۰ هزار نفر حضرتش اینگونه بیان می کنند:
«وَ لا نَبْتَغی بِذلِکَ بَدَلاً وَلا یرَی اللّه مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً»
از همه اعتراف گرفتند! درس و بحثش گذشت که حضرتش در روز غدیر چند تا کار را به ترتیب انجام دادند. همه آنها بر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف کردند، بر ولای امیرالمؤمنین علیه السلام و قبولش قول دادند و سوم بیعت نمودند. لذا یکی از اعتراف هایشان این جمله بود؛ خطیب اعظم غدیر حضرتش که اشرف الانبیاء و المرسلین است، به امر باری تعالی اعتراف می گیرد، بگویید این که من می گویم.
ما در بحث هایمان با دوستانی که می آیند و می خواهم کاری راجع به غدیر عرض کنم، دقیقا همین کار را انجام می دهم. می گویم تکرار کن ببینم، اول تعجب می کند. می گویم بگو چه گفتم؟ یک بار دیگر تکرارش کن. یک وقت عالم هست، من این کار را می کنم. دانشجو و استاد دانشگاه است. می گویم این که گفتم را تکرار کن ببینم متوجه شدی؟ اول یک مقدار ناراحت می شود. آقا مگر ما نمی دانیم؟
می گویم این روش پیامبر صلی الله علیه و آله بر بحث امیرالمؤمنین علیه السلام است. اعتراف بگیرید که دقیقا متوجه باشید کلمات شما را شخص مقابل شنید. لذا ببینید این عبارت «وَلا نَبْتَغی بِذلِکَ بَدَلاً وَلا یرَی اللّه مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً» بنا نیست شما در تبلیغ غدیر و مهندسی تبلیغ غدیر تغییری در بحث محتوایی اصلی غدیر بوجود بیاورید. لذا اگر این اتفاق بیفتد، بدانید کار حرام و فعل بسیار بدی انجام شده است.
۴- فرع پیش زمینه ها و مقدمات برای اجرای فرمان واجب فلیبلغ نیز واجب است.
مقدمه واجب، واجب است!
ما در بحث وضو، وضو را به عنوان مقدمه یک واجب می بینیم. مقدمه یک واجب هم واجب است. بناست من کار تبلیغی راجع به غدیر انجام دهم. خیلی عالی است! شما ببینید یکی از چیز هایی که الان مطرح است، الحمدلله مهندسی تبلیغ غدیر است.
می دانید کسی که بحث وجوب بر او است، برای تبلیغ غدیر الا و لابد این که شخص اگر باید حرف بزند و دیگران به او رجوع کنند و به آن ها روش تبلیغ غدیر و طرح هایش را بدهد، قطعا برای این شخصی که باید به مردم طرح بدهد، مهندس شدنش، عالم شدنش، آگاه شدنش، مطالعه داشتنش بر او واجب می شود.
می گوید قرار است برای غدیر جشن بگیریم. خب تبلیغ غدیر بر ما واجب است! چشم، درست است. اما مقدمه واجب، واجب است. یعنی شما باید مطالعه کنید، تکالیف انجام بشود و رتبه بگیرید و بدانید و بر خودتان این مطلب ثابت شود که ما بر مباحث اشراف داریم. این یعنی مقدمه واجب، واجب است. اگر کسی این را لحاظ نکند، قطعا واجبی را ترک کرده است.
حالا بر فرض مثال بعضی ها بگویند ما در تخصص مهندسی و طرح قرار نیست پیش بیاییم. این را واگذار کردیم مثلا به یکی از جوان های خانواده که خیلی شایسته است که او دنبال این علم برود، بنابراین این که کسی به دنبال این علم و تخصص برود و فوق تخصص و دکترای غدیر واجب است اما بر گروهی که دیگران به عهده اینان گذاشته باشند.
نکته دیگری هم عرض کنم، این نکته بسیار مهم است. ما دستور داریم، نص داریم در این قسمت که نماز که واجب است «بُنِیَ اَلْإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ» متأسفانه «فَأَخَذَ اَلنَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ» ترک کردند. چرا؟ ۴ تا را گرفتند در بحث اهمیت یکی را ترک کردند. نماز، روزه، خمس و زکات و حج را گرفتند. بعد وقتی دقت می کنیم در ولایت و تبلیغ غدیر سستی شد. این کلام امام باقر علیه السلام است. مشابه این را امام صادق علیه السلام هم فرمودند.
پس ما که می بینیم امروز دستور و نص است که نماز را به بچه هایمان از نوجوانی یاد بدهیم، نگذاریم وقتی تکلیف شد به او بگوئیم خب بلند شو، وضو بگیر، نماز بخوان. چنین کاری را ندیدیم. بخصوص خانواده های مذهبی چکار می کنند؟ وقتی خودشان نماز می خوانند، می گویند پسرم، دخترم وضو گرفتن این است. کنار من باش، اینطور نماز بخوان. حتی احکام نماز را برای بچه خود می گویند .
اما حالا دقت کنید ما در عرصه تبلیغ غدیر، در بحث این که واجب است برسانیم، حتی به کودکانمان، یادمان رفته است. لذا بعضی وقت ها پیش می آید حالا که فرزندمان الان به رتبه ای نرسیده است، به تکلیف نرسیده است.
نه، ما چطور برای نماز قبل از تکلیف فرزندانمان به فکر هستیم که آداب نماز را آموزش دهیم، ولو تکلیف نشده باشد! بدانیم در بحث ولایت و تبلیغ غدیر هم برای کودکان و نوجوان خود باید همین کار را انجام دهیم. این هم یک پیش زمینه است. همین کار برای ما هم لازم است که انجام بدهیم.
۵- مطلب و فرع وجوب به مجرد سختی و ضرر و یا احتمال آن وجوب تبلیغ برداشته نمی شود.
ما در خیلی از احکام می بینیم تا ضرری هست، می گویند: برداشته می شود اما بعد اگر دقت کنید، فقها اینجا مطلبی دارند که می گویند: این ضرر تا چه اندازه است؟ نمی دانم چند نفر از شما حج تمتع مشرف شدید. حج تمتع سختی هایی دارد. خداوند حفظ نماید ان شاءالله همه کسانی که الان زائر هستند، به سلامت برگردند.
وقتی که مناسک حج انجام می شود، گوشه کنارش واقعا طرف می گوید خسته شدم، حالم بد است، نمی توانم. آیا به همین اندازه که حالم بد است، دیگر بگویند طواف نکن؟ خیر فقها این اجازه را نمی دهند. می گویند آن ضرر، ضرری است که خود شخص می داند در بحث حج، ضرر مسیر راه است یا خطر جانی است اما بعضی وقت ها طرف می گوید: آقا من بروم حج، یک، دو روز مریض می شوم. سه روز هم سرما می خورم، حالم بد می شود، می افتم این جا. حج از او ساقط نمی شود.
وسائل و روایات را ببینید. در این فرع فقهی دقت کنید و ببینید. در بحث غدیر و تبلیغ غدیر در این فرعش این گونه است: اگر قرار است شما کاری برای غدیر بکنید، به مجرد این که آقا ما الان این جا پای آبرویم است، خطر مالی پیش می آید. خداحافظ شما! غدیر را کنار بگذارم؟ خیر حد و اندازه این ضرر به اندازه ای باید باشد که شخص حس کند آن خطر، خطر جانی است. به اندازه ای که خسته شدم، بخواهد این را کنار بگذارد. وجوب برداشته نمی شود. به مجرد این که حس سختی و ضرر شخص بکند، این وجوب تبلیغ باقی خواهد ماند.
۶- رساندن به گروه های مختلف حتی عبد و کودک نیز واجب است.
نکته قابل تأمل:
مطالعه بفرمائید راجع به این عبارت:
«فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی المُهاجِرینَ وَ الأنصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُم بِإحسانٍ»
بعد در ادامه خطبه غدیر حضرت صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
«وَ عَلَی العَجَمِیِّ وَ العَرَبِیِّ وَالحُرِّ وَ المَملوکِ وَ الصَّغیرِ»
ما به کبیر و ما قبل آن کاری نداریم. سؤال من از شما مهندسین آینده این است، به من بگویید این عبارت صغیر در بحث فرض طاعته و اطاعت از امیرالمؤمنین علیه السلام و قبول ولایت حتی برای صغیر هست، چرا اینجا صغیر در کنار کبیر قرار گرفته؟ و حال آن که در مسائل فقهی ما بحث تکالیف کاملا واضح است، هیچ وقت صبی و صغیر مورد خطاب شارع مقدس ما نیست.
پس اینجا چگونه است؟ چه مقوله ای است که خود شارع مقدس نبی مکرم اسلام، خطیب اعظم غدیر، اشرف الانبیاء و المرسلین صلی الله علیه و آله شخصیتی که آنچه که حضرت باری تعالی دارد، به او عطا کرده است و او آمده است بر منبر غدیر قرار گرفته، صغیر را مخاطب قرار داده در بحث «فرض طاعته».
به این جهت است عزیزان بزرگوار؛ وقتی که پدر خانواده باید برای فرزند بیان کند «فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» این «الْوَالِدُ الْوَلَدَ» پدری باید باشد، بار تبلیغ به دوش او است. به چه کسی باید بگوید؟ به فرزندش. چه موقع گفتن پدر بر فرزند محقق می شود؟ وقتی وجوب و اهمیتی باید باشد برای این بچه که به پدر گوش دهد، پس باید اینها با هم باشد، «فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ» پدران باید به فرزندان بگویند.
یعنی حتی به فرزند صغیر خود هم موظف هستی در هر سنی هست، این ابلاغ را برسانید. صغیر اگر مستثنی شود، پس بفرمایید پدرها باید برای چه کسی بگویند؟ این خودش می شود تناقض، پس این جا به این معنا است که خود بچه ها حتی صغیر باشند، تبلیغ غدیر برای ایشان وجوب دارد.
روز اربعین همه شما رفتید، خدا قسمتتان کند و این نشستن هایتان را امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه سلام الله علیها ببینند و سیدالشهدا علیه السلام شب جمعه است، عنایت کنند به تمام شما و هرکس صدای ما را می شنود، سید الشهدا علیه السلام از سمت راست عرش نظری کنند به این جلسه و به هرکس زیارت اربعین بدهند، ان شاءالله. آن وقت این مطلبی که می گویم آنجا یادتان بیافتد و بگویید عجب! حالا متوجه شدم .
دیدید بچه ها روز اربعین یکی از کارهایی که فوق العاده اثر تبلیغی دارد و خودم اشکم در آمده درمسیر، این است که دخترهای دو ساله، یک ساله، سه ساله، حتی بعضی وقت ها دیدم شش ماهه روی شانه پدر نشسته یا نشسته کف خیابان روی خاک، یک جعبه دستمال کاغذی یا یک لیوان آب گرفته و شما دارید رد می شوید، شما به من بگویید این صغیر دارد چکار می کند؟ پذیرایی می کند. به چه معنا است؟
به معنای تعظیم شعائر حسینی است، یعنی یک طفل توانست مُبلغ سیدالشهدا علیه السلام و شعائر حسینی شود.
تا به حال خیلی دیده ایم اما متوجه این موضوع با این شکل که حالا عرض می کنم، نشده ایم. در تبیین شرح این قسمت از فراز خطبه غدیر، حالا فکرمان بر می گردد. عجب اگر این جا صغیر آمده است، یعنی صغیر کاری از دستش برای تبلیغ بر می آید. برگردیم امروز بچه ها کف خیابان در مسیر اربعین این ها کار خاص جدیدی نکردند.
لذا ببینید آیا کاری از صغیر بر می آید؟ نمی خواهم مثال بزنم و تشبیه بگویم و العیاذ باالله بخواهم علی اصغر علیه السلام و فرزندان سیدالشهدا علیه السلام را با کسی دیگری مقایسه کنم، اما نگاه کنید خود حضرت سیدالشهدا علیه السلام مکتب حسینی اش زیر بیرق همین طفل ۶ ماهه است، امروز در دنیا امام حسین علیه السلام را به این طفل می شناسند.
امام حسین علیه السلام را باور کنید به شمشیر حضرت ابوالفضل علیه السلام نمی شناسند، امام حسین علیه السلام را به لباس رزم امام حسین علیه السلام در دنیا نمی شناسند، سیدالشهدا علیه السلام اگر بر قلوب عالم نفوذ کرده است، بدانید از این طفل کاری بر آمد است.
لذا چند تا از این طفل بچه ها و خردسال ها بین ما هستند؟ پدری که باید به بچه هایت بگویی، آفرین. پسری هم باشد، دختری هم باشد، بچه های خانواده هم مؤظف هستند به پدر گوش دهند. پدر بگوید بلند شو برویم، پسر بگوید چشم و بلند شود بیاید که چکار باید بکنم؟ پسرم بر تو تبلیغ غدیر لازم است ها، نگویی الان طفل هستم. بلند شو بیا. همان کارهایی که در اربعین دیدیم، در روضه های امام حسین علیه السلام دیدیم. بچه ها باید برای تبلیغ غدیر انجام دهند.
۷- برای تبلیغ غدیر در صورت لزوم، واجب است از دیگران کمک بگیریم.
بعضی وقتها روضه هایش را در فاطمیه شنیده ایم، چه روضه هایی شنیده ایم؟ دقت کنید عرض می کنم، این حدیقه الشیعه مقدس اردبیلی، حق الیقین علامه مجلسی، کتب متعددی نوشته اند. شما هم گوش کردید، گریه هایش را کردید، دلتان برای غربت حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام سوخته، چه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟
بله ما شنیده ایم وقتی غصب خلافت کردند، کسانی که پای منبر غدیر بیعت کردند، بیعت شکستند حق امیر ما مولای ما امیرالمؤمنین علیه السلام غصب شد، حضرتش ماند بر توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضرت فرمودند: یار پیدا کردی به تعداد دست، به قبضه شمشیر دست ببر. والا سکوت کن. حضرت باید یارگیری کنند.
خود فعل امیرالمؤمنین علیه السلام برای من و شما در غدیر حجت باشد. بهتر از این حجت؟ ما کجای کار هستیم در بحث تبلیغ غدیر؟ در مهندسی تبلیغ غدیر شاخص ها، این ها است که فراموش شده.
چرا باید حضرت زهرا سلام الله علیها در بحث آن اتفاق، با آن جراحات که ضعف دارد، حضرتش با شکستگی پهلو، بلند شوند روی استری بنشینند و حرکت کنند؟ دیدند در می زنند، بعد حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند یا امیرالمؤمنین علیه السلام من در می زنم. اگر گفتند چه کسی پشت در است، من جواب می دهم. چون در را به روی تو باز نمی کنند.
شیعه باید بمیرد برای این جمله؛ منِ زهرا جواب می دهم. شاید به حرمت دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله در را باز کردند و جواب دادند.
درسته؟ من سؤالم از شما که اینجا نشستید و هرکس صدای مرا می شنود، این است: اگرحضرت زهرا سلام الله علیها بر استر سوار شد، تا به حال شده زن و بچه ات را سوار ماشین کنی، جاهایی که اقوام نسبتی با خانمت دارند، بگو خانم تو در بزن بگو غدیر مظلوم است. بلند شوید بیایید کمک کنید! رفتید؟ به خدا نکردید. قسم می خورم نکردید، ٩٩% شیعه ها این کار را نمی کنند.
اگر گریه کردی، سوختی، سوز غدیری پیدا کن. یعنی خودت هم بلند شو با ماشینت دویست کیلومتر، صد کیلومتر این طرف، آن طرف برو، در بزن. هر چه تو باید سخن بگویی، می توانی بلیط خرج کنید، به تو محل می گذارند. تو حرف بزن، تو کمک بگیر، اگر دلت سوخت که «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا» همینطور که نمی شود آدم آرزو کند.
خدایا کاش کربلا بودم، یا امیرالمؤمنین علیه السلام ای کاش همراه شما بودم، می آمدم کمک شما می کردم، نمیگذاشتم همسرتان کتک بخورد، این ها که همه اش حرف شد؟ یک جایی باید به میدان بیاییم.
برای تبلیغ غدیر درصورت لزوم واجب است شما بروید در خانه رفقایتان را بزنید و زنگ بزنید، از آنها کمک بگیرید. این وجوب به گردن شما است و برداشته نمی شود.
لذا یک بار برای خودم خیلی سخت شد. شاید در این دوره دو دهه، شما کار فرهنگی کردید، می دانید چقدر سخت است. خصوصا هرچه جلوتر برویم، به شخصی می گفتیم، شاید پنج بار تلفن جواب نمیداد. گفتیم آخر به ما چه؟ ما چرا شخصیت مان را خورد کنیم؟ آن وقت به یک بزرگی عرض کردم. آنها مهندسی شده و عالمانه عرض می کنند. بزرگی به من جواب داد؛ خوب دقت کنید! فرمودند شما بگویید. با لحن زیبا بگویید.
از آن ها کمک برای امیرالمؤمنین علیه السلام بگیرید. اگر امروز جواب نداد، فردا جواب نداد، شاید اینهایی که می روید با توجه، ادب می کنید، من بعضی وقت ها حرف می زنم با بعضی از رفقا، هم من اشک می ریزم، هم آنها اشک می ریزند. بعد بیرون می آیم یا آنها از دفتر بیرون می روند. بعد ایشان فرمودند نگران نباشی ها! اگر فردا، سال آینده، پنج سال آینده دیگر هم به تو جواب نداد تا بیست سال صبر داشته باش. چند سال؟ یعنی تو بگو، اثر خودت را بگذار.
یک روزی به فکر می افتد، حالا انگار حال پیدا کردم برای غدیر کار کنم تا که این اتفاق می افتد، می گوید چکار کنم؟ یادش می افتد یکی از اقوامش، رفقا فلان روز گفته ما یک کاری برای غدیر می کنیم. نمی خواهی کمکمان کنی؟ گوشی را بر می دارد و زنگ می زند.
یکی از شیوه هایی که شما بزرگواران را به سمت این مطلب می برد، در مهندسی اقتصاد دقت کنید. هی نگویید بودجه نیست. آقا کمک نمی کنند، من این حرف را اصلا قبول ندارم. سیره حضرت زهرا سلام الله علیها است. وقتی هیچکس کمکشان نمی کرد، خودشان به میدان آمدند. بلند شدند آمدند جلو، پشت در «انسیت یوم غدیر خم» حرف زدند، کتک خوردند، گفتند، خطبه خواندند.
خب حالا چه اتفاقی می افتد؟ پس به خاطر این که نیرو نبود؟ نه! این ها حجت است. فعل ایشان برای ما حجت است. لذا دقت کنید. با گفتن این که رفیقت می گوید بازار خراب است، بنده قرار نیست ناامید شوم. با گفتن این که آقا کار خیلی نیرو می خواهد، بنا نیست ناامید شوم. بنشین مهندسی شده، تمام برنامه ها را بریز. دعوت کن. بگو این را ببین، تلفن بزن. صبر داشته باش. دو مرتبه و بیشتر.
من یک سؤال دارم از آنهایی که هنوز ازدواج نکرده اند، خدا وکیلی به قول ما شیعه ها، حضرت عباسی؛ اگر تو عاشق یک دختر شدی، دختر محجبه ای است. خیلی هم مؤمنه است. پدر و مادرش هم شایسته است. تو به من بگو، خودت و خانواده ات اگر رفتی یک بار به این ها گفتی ما دختر شما را می خواهیم، خواستگاری آمدیم.
آنها به شما گفتند نه، باور کن این بی انصافی است که دفعه دوم نروی در بزنی، دفعه سوم نروی در بزنی. وقتی می بینی مورد خوب هست، برو تا ان شاءالله خدا کمکت کند به خواسته ات برسی. تو چرا برای غدیر اینطور نیستی؟
۸- در تبلیغ غدیر کسی معاف نیست!
مسئله ای که باید در ذهن ما محکم پیچ و مهره شود، در گوشت و پوست و استخوان ما فرو رود، این است: در تبلیغ غدیر هیچکس معاف نیست.
شخصی می گفت ما رفتیم از قبرستانی عبور کردیم. خدا همه گذشتگان را بیامرزد. یکی از دوستان می فرمودند که قصه این را خودم هم دیدم. می گفت از شهری اگر اشتباه نکنم یکی از شعرا، اسم نمی آورم، شاید از ذهن من رفته باشد. شعری راجع به این گفته. حالا شما اگر اسم شاعر را می دانید، بگویید.
من رفتم از شهری رد شدم، رسیدم به ورودی قبرستان. دیدم روی این قبرها نوشته شده دو سال، پنج سال، هفت سال، خیلی کم نوشته پانزده سال، بیست سال، روی سنگ یک نفر نوشته بودند هشتاد.
گفت: این طرف و آن طرف رفتم. خیلی برایم پرسش شد که چه اتفاقی افتاده. حالا در عالم شعر می گوید من به این فکر فرو رفتم که حتما یا زلزله ای، سیلی، آمده یا یک بیماری که همه کودکان و اطفال را گرفته. خیلی ناراحت شدم. آمدم جلو در فکر بودم تا رسیدم به یک بزرگی که در ورودی شهر بود. گفتم آقا اخیرا اینجا چه خبر شده؟ گفت چه شده؟ گفت هیچی من رفتم در ورودی، قبرستان را زیارت کردم. اموات این محله یا شهر را. نگاه کردم سن ها را دو، سه، پنج، هفت.
تبسمی کرد. گفت: نگران نباش. هیچ اتفاقی نیفتاده. اینجا از مناطقی است که عالم و دانشمند از در و دیوارش بیرون می آیند. گفتم چطور؟ گفت: زمانی اینجا اساس را بر این گذاشتند که هرکس که از اول عمرش تا آخر عمرش به اندازه سالی که درس خوانده، روی سنگ قبرش همان سال را می نویسند و می گویند آن موقع که درس نخواندی، عمرت دیگر فایده ای ندارد. یعنی کسی که نوشتند دو ساله، یعنی دو سال درس خوانده.
خوب بود. واقعا طراحی شده بود، شاید اصلا امکانش نیست. اما می شود که در ذهن یک مقدار مرور کنیم روی سنگ قبر ما بنویسند در طول عمرت چند سال برای امیرالمؤمنین علیه السلام نفس زدی؟ همینطور بنویسند. ننویسند چند سال چه خواندی، چه نخواندی، چکار کردی، مدرسه ساختی، فلان کردی.
نه آقا برای امیرالمؤمنین علیه السلام و ولای امیرالمؤمنین علیه السلام، چند سال اشک ریختی؟ چند سال حرص خوردی؟ التهاب تو را گرفت؟ ناراحت شدی؟ حرف شنیدی؟ بدهکار شدی برای امیرالمؤمنین علیه السلام؟ آن تعداد سال را روی سنگ قبرها می نوشتند.
ببینید درسته ندای «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» برای خود شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله است، بنا نیست این آیه برای کسی دیگری باشد که «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» مخاطبش رسول صلی الله علیه و آله است، من و شما نیست اما این «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» را چکار می توان کرد؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله اگر نگویی، اگر این تبلیغ را نگویی، اگر علی علیه السلام را معرفی نکنی، هیچ است.
خدا خیر بدهد به شما و هر کسی که در باب امیرالمؤمنین علیه السلام خدمت می کند. نگاهی بکنید هرکسی در این جامعه فعلی ما، اگر برای امیرالمؤمنین علیه السلام و غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام و ولای امیرالمؤمنین علیه السلام کاری نمی کند، بدانید که هر کاری می کند، خط بطلان به آن می کشند. می گویند ما آن را می خواستیم، این موارد فرع بود.
جوان ها به خدا روزی به عکس های خود که نگاه کنید، طفلی بودید، نوجوان شدید. بعد حالا خوشگل و زیبا شدید. خیلی رشید شدید، قوی شدید. بنا نبوده شما به این جا برسید، تمام شود. بنا بوده این زیبایی خود را خرج امیرالمؤمنین علیه السلام کنید. بنا بوده قوت خود را خرج امیرالمؤمنین علیه السلام کنید.
به خاطر همین بوده. ایده آل کار تو، تکامل کار تو همین بوده «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی» یعنی خدایا مرا برسان به جایی که رشد کنم. بالندگی پیدا کنم. عالم شوم، مرجع تقلید شوم، بزرگ شهر شوم، صاحب قلم شوم، صاحب امضاء شوم، خب شدی، شدی، شدی که چه بشود؟
برای اینکه خودم را خرج امیرالمؤمنین علیه السلام کنم. که مهندس راه و ساختمان شوم که بعد خودم را خرج امیرالمؤمنین علیه السلام کنم که دکتر و پزشک و دندانپزشک شوم که بتوانم با آن حال خودم و قدرت خودم، آبروی خودم را خرج امیرالمؤمنین علیه السلام کنم.
حالا یک کسی بگوید ما نیستیم، نمی دانم باید چه کرد. کسی بگوید من اصلاً کار ندارم به این مباحث. در تبلیغ غدیر کسی مستثنی نیست. برای همه وجوب هست که تبلیغ غدیر را انجام دهند و شما با حضور خود ثابت کردید. الان ۶ هفته است ساعت ها روی صندلی نشستید. تکالیف سختی گذاشته شد و انصافاً سخت است. جزوه نویسی، ادامه دادن پروژه ها، امتحان، کار کردن، مطالعه، نشستن، حضور و غیاب، همه شرایط سخت را پذیرفتید.
گفتید پای بیرق امیرالمؤمنین علیه السلام می ایستیم. لذا شما الگو هستید برای همه کسانی که در عرصه علم کار می کنند. ما دکترا داریم در کلاس، فوق لیسانس داریم، مهندس داریم، فاضل داریم، طلبه استاد حوزه داریم، دانشجو داریم. کسانی که شاید به لحاظ جایگاه در جامعه جایگاه خوبی دارند. این افراد آمدند پای بیرق امیرالمؤمنین علیه السلام بایستند. این یعنی وفاداری به امیرالمؤمنین علیه السلام.
جلسه آینده ان شاءالله بحث را دنبال خواهیم کرد با عنوان دومین انگیزه مهندسی تبلیغ غدیر در بحث امر به معروف و نهی از منکر.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صوت کامل کارگاه مهندسی تبلیغ غدیر – بخش دوم :
متن کارگاه مهندسی تبلیغ غدیر – بخش دوم :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
توکلت علی حی الذی لا یموت و الحمدلله رب العالمین اللهم صلی علی حبیبک و حقیقت نورک و خاتم رسلک ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی السماوات و الأرضین و اللعن علی أعدائهم و مخالفیهم و منکر فضائلهم و مناقبهم الی یوم الدین
بحثی که جلسه قبل داشتیم، پیرامون یکی از انگیزه های مهم تبلیغ غدیر بر مبنای وجوب تبلیغ بود. در این جلسه ان شاءالله بحث را به عنوان دومین انگیزه شروع می کنیم.
ما حدود یازده انگیزه در کتاب بیان کردیم. اینجا یکی دو انگیزه اضافه تر بیان می کنیم. برای ورود به بحث غدیر و تبلیغ غدیر و این که چرا ما را بر آن داشته دوره مهندسی تبلیغ بگیریم و پای غدیر تا این حد بایستیم و اینطور مایه بگذاریم، انگیزه هایی را بیان می کنیم و دومین انگیزه را بحث امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک واجب شرعی که شارع مقدس امضا کرده، مورد بررسی قرار می دهیم.
اینطور شروع می کنیم که تبلیغ غدیر از بزرگترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر بوده است. باید دلایلش را بیان کنیم، فروعاتش را بیان کنیم، همین که فقط ما صرفا بگوییم تبلیغ غدیر از بزرگترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است، کافی نیست. باید دلایلش را بیان کنیم.
به خاطر این که ان شاءالله شما در مقام بیان و تدریس قرار خواهید گرفت، تمام این نکات که ساعتها کار شده را خدمتتان عرض می کنم تا راه گشای شما در بیان خواهد شد. تا این جا ما جلو آمدیم. ان شاءالله شما با تفکر و مطالعه و تمرین و دقت بهتر از این را عرضه خواهید کرد.
رأس امر به معروف و نهی از منکر تبلیغ غدیر است.
اولین مطلب:
به عنوان این که یک بدن به سر شناخته می شود، رأس امر به معروف و نهی از منکر در بحث غدیر و ولایت است. پس دقت کنید اگر بناست روزی در مقام بیان از فرازی از خطبه غدیر سخن بگویید، به دو گونه سخن می گویید: یا بناست شرحی بدهید یا در مقام تدریس کتاب مهندسی تبلیغ قرار بگیرید. در هر دو صورت دقتتان در این قسمت بسیار لازم و کاربردی خواهد بود.
عبارتی در خطبه غدیر آمده:
«أَلا وَ إِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلَى قَوْلِی وَ تُبَلِّغُوهُ»
این فراز خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله چه می خواهد بگوید؟ درک سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و رساندن سخن ایشان، بالاترین امر به معروف و نهی از منکر است. فلذا آن چه من بیان کردم را بفهمید، بشنوید و منقاد باشید که حضرت فرمودند:
«انَّا سَامِعُونَ مُطِیعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ»
این که اطاعت کنید و بعد برسانید این خودش بالاترین رأس امر به معروف است.
دومین مطلب:
این که در قسمت دیگری از خطبه غدیر حضرت این روایت را می آورند:
«وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ، وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخَالَفَتِهِ»
هرکس که دارد برای غدیر کار می کند، این را بداند که به نیابت از حضرتش کار می کند و مأمور است از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله در اطاعت امر آن حضرت. مبلغ از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله در امر به معروف و نهی از منکر است. مأموریت دارید شما. «وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ» مردم بلند شوید، ای یکصد و بیست هزار نفر! به خانه هایتان در پیش مردم بروید و در شهر و دیارتان قرار بگیرید و آنها را امر کنید به قبول آن چه من از طرف خدا ابلاغ کردم.
این یعنی نیابت، این یعنی مأموریت، یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله به شما واگذار کرده، چه چیزی را؟ این که تبلیغ غدیر کنید. پس چرا پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند رأس امر به معروف؟ بخاطر این که در دل این مأموریت مطلب عظیمی است. چرا ما می گوییم تبلیغ غدیر از بزرگترین مصادیقش است؟ به خاطر این که حضرت به ما مأموریت ویژه دادند.
سومین مطلب:
تحقق امر به معروف و نهی از منکر واجب و بیان آن توسط معصوم است.
سه عبارت داریم این جا که در کتاب هم آمده:
۱- «أمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ»
این را در زیارات خوانده اید. یعنی ما به ائمه علیهم السلام می گوییم که شما امامان امر به معروف و از منکر نهی می کنید. پس تحقق امر به معروف و نهی از منکر توسط امام است؛ یعنی امام معروف و منکر را بیان می کند.
۲- «أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ مَعْصُومٍ»
یعنی هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی شود؛ مگر با امام معصوم علیهم السلام. بیان آن چیزهایی که خدا امر فرموده که ما به سمت آن باید برویم و یا باید دوری بجوییم، از طرف ایشان است.
این نکته در خطبه غدیر این چنین آمده است. این امرها و نهی ها را هرکسی نمی تواند چیدمان کند. آن چه که از امر و نهی در اسلام است، همه را امام بیان کرده است. ما بقی هم طبق روایات است. اگر مجتهدی حرفی می زند، همه قال الصادق و قال الباقر علیهم السلام است. اگر از اصول هم استفاده می کند، باز هم منشأ روایی دارند.
۳- «وَ الْمَعروفُ ما أمَرْتُم بِهِ»
معروف آن است که شما به آن امر می کنید. همه این عبارات چه در زیارات و ادعیه و هر چه که شما رجوع کردید که منابعش در روایات و ادعیه و زیارات است، ما را به این مطلب می رساند که تحقق امر به معروف واجب و نهی از منکر و بیان آن توسط معصومین علیهم السلام باید باشد.
امر تبلیغ غدیر و ولایت مقدم است.
شما جایی قرار می گیرید که شخصی خلافی می کند. مثلاً شخص جوان است و حواسش نیست و رعایت شئونات نمی کند یا حلال و حرام را متوجه نیست، این موارد را می خواهی امر کنی. از طرفی هم می بینی شخص در باب ولای امیرالمؤمنین علیه السلام هم نیاز به امر دارد.
این که شما باید الان به او بگویی: پسرم شما نگاه به نامحرم نکن، چرا این کار خلاف را انجام می دهی؟ این مشکل دارد یا این که دایرمدار شوی بین این دو امر و به او بگویی که من فکر می کنم الان راه تو، راه امیرالمؤمنین علیه السلام نیست و باید قبول ولایت حضرت کنی. کدام از این موارد مقدم می شود؟ بیان می کنند که امر به تبلیغ امیرالمؤمنین علیه السلام مقدم است و متأسفانه چه عرض کنیم که دقیقاً الان ۹۰ درصد جامعه عکس این است.
اگر برای من امری باشد که مسجد یا مدرسه بساز (خدا خیر دهد به کسانی که مسجد و مدرسه می سازند.)، یک امر هم هست که آقا مؤسسه ایجاد کن. مردم را با امیرالمؤمنین علیه السلام و غدیر آشنا کن.
اگر این دو تا امر کنار هم قرار گرفت و شما یک وقت بیشتر ندارید که فقط هم شما باید این کار را انجام دهی، دایرمدار دو تا امر باور کند؛ امروز مدرسه ساخته شود نه یک مؤسسه برای غدیر زده شود و این را کاملاً ضربدر می زنم که اشتباه است. می گویند: نظر شماست. می گویم: نه من طبق روایات جلو می روم.
بنا نیست ما کار غیرمهندسی کنیم. بنا نیست حرف غیرمهندسی و حساب شده هم بزنیم. شما اگر دایرمدار شدی و دیدی الان نیاز است یک جایی مسجد بسازی و نیاز است یک جایی بحث غدیر را بگویی و تبلیغ کنی برای امیرالمؤمنین علیه السلام، شما کدام یک را باید انتخاب کنید؟ کدام مقدم است؟ سکوت نکنید دیگر. قطعاً باید شما مؤسسه و مجموعه ای بزنی.
اگر شما مجموعه ای برای امیرالمؤمنین علیه السلام زدی، چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. وقتی خواستی از غدیر بگویی، نماز ظهر غدیر را می گویی. وقتی خواستی از غدیر و تبلیغ غدیر بگویی، نمی توانی نماز را نگویی. نمی توانی روزه را نگویی. وقتی پرچم و بیرق و چتر غدیر را در دنیا باز کردی و مقدم دانستی، قطعاً زیر این چتر اخلاقیات می آید، همه می آید.
فرع در تعارض بین نهی ها، نهی از مخالفت با ولایت.
این امر هم مشابه همین است در قسمت نهی. حالا من گیر کردم. شخصی را می خواهم از یک کاری باز دارم، دو کار انجام می دهد. کدام یک را اول به او تذکر دهم؟ برای مثال فردی تزلزلی در کار امیرالمؤمنین علیه السلام و اعتقادات شیعه انجام می دهد. مثلا تزلزلی هم در حجاب درست کند. از کدام یک باید اول او را نهی کنم و تأدیب کنم؟ بی شک ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام مقدم است.
در امر به قبول ولایت و تبلیغ غدیر، اثرگذاشتن بر مخاطب شرط نیست.
تبلیغ را شروع می کنید. یک موقع به شخصی می گویید: من می خواهم نماز را برای او بگویم. وقتی می خواهید نماز را بگویید، شرایط امر به معروف در آن لحاظ می شود. یکی از شرط ها این است که از شما قبول کند. اگر دیدید خیلی خوب از شما برداشته می شود، امر به معروف می کنید.
اما در بحث غدیر همین طور که جلسه قبل عرض کردم، اگر قبول نکرد، بنا نیست شما خسته شوید. شرط آن نیست که قبول کند. حالا که می خواهم شخص را امر کنم به غدیر و نهی کنم از مخالفت با امیرالمؤمنین علیه السلام، شرط پذیرش برداشته می شود. پس در بحث غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام این شرط را قبول نداریم. یعنی در بحث مهندسی، طبق روایات مهندسی شده نمی بینیم.
حاکم بودن غدیر بر همه مسائل دین.
اولین موردی که ان شاءالله به آن خواهیم پرداخت، این است که غدیر فرعی بر مسائل دین نیست؛ بلکه پایه ای است که همه مسائل دین بر آن استوار است.
عزیزان بزرگواری از دانشجویان دانشکده ای آمده بودند، گفتند بناست یک اردوی جهادی داشته باشیم. گفتم شما اینجا چکار می کنید؟ اردوی جهادی چه ربطی دارد به بحث غدیر؟ می خواستم ذهنش را بگیرم.
گفت ما یک جمعی بودیم حدودا ۱۰ یا ۱۵ نفر. بناست در اتوبوس ۱۰۰ نفر از دانشکده پزشکی را با لوازم پزشکی به منطقه ای محروم ببریم و معاینه کنیم و با کودکان صحبت کنیم و نبض آنها را بگیریم و دیگر می دانید که چکار می کنند؛ فشار خون بگیریم، برای آنها آداب بگوییم. گفتم خیلی خوب است.
گفت بین ۱۵ نفر فعال فرهنگی من یک لحظه در ذهنم یک جرقه خورد. گفت عجب بازه زمانی که ما می خواهیم برای این کار برویم مصادف با غدیر است. به تنهایی آمد و با هم صحبت کردیم. ۱ یا ۲ ساعت مطالبی عرض کردم. بعد که مطالب را عرض کردم، گفتم: چکار می خواهی انجام دهی؟ حالا که آمدی دغدغه تو چه چیزی است؟ گفت چند تا پوستر به ما بدهید که ما آن جا می رویم، پوستر هم بدهیم.
دقت کنید! من بدنم می لرزد وقتی این گونه حرف ها را می شنوم. در کشور شیعی، جوان شایسته فرهنگی شیعه.
بعد به او گفتم: عزیزم خیلی بزرگوار هستی. اجازه می دهی چند دقیقه با هم صحبت کنیم؟ گفت: بله. گفتم: ببین یک روشی بگویم که اتفاقا کتاب مهندسی آنجا جلوی او بود. گفتم در این کتاب من خواندم، اول نگفتم که حالا این تألیف ماست، گفتم یک چنین چیزی خواندم. می گویم اگر دوست داشتی، انجام دهید.
گفت: چکار کنم؟ گفتم اگر شما آمدی ظرف اصلی کار خود را غدیر قرار دادی، در این غدیر همه چیز پیدا می شود. همین که عرض می کنم، حاکم بودن غدیر بر همه مسائل دین و همه مسائل جامعه. گفت: چه؟ گفتم شما بیا یک قید بگذار، اردوی جهادی غدیر.
به قول شخصی می گفت با خودت مشخص کردی؟ خودت با خودت چند چندی؟ چه کاره ای؟ اول مشخص کن؛ ظرف اصلی را غدیر قرار بده. بعد به او گفتم شما بلند شوید رفقای خود را به منطقه ببرید. با آنها صحبت می کنی، فقط یک کار دارد که این را عرض می کنم.
وقتی می خواهی صحبت کنی و دست شخص یا کودک را بگیری، وقتی نبض می گیری، یک شکلات از جیب خود در بیاور و بگو امروز روز غدیر است. من به نیابت از صاحب امروز، امیرالمؤمنین علیه السلام به تو محبت می کنم. خیلی حرف شد؟ منبر می خواست؟ پله های منبر می خواست؟ چه می خواست؟ کاری نکرد. دست او را گرفت.
پزشک جامعه ما، مهندس جامعه ما، عزیزان و سروران عزیز که من کوچکتر از همه شما هستم، توصیه من این است همان کاری که انجام می دهید، شاید معونه آن یک عدد شکلات باشد که به دست مریض خود بدهید و به او تبریک بگویید. خیلی معونه نمی برد. این امر واجب بر شماست که انجام بدهید.
به او گفتم. گفت: خیلی خب. گفتم: می دانی که وقتی به ایشان این محبت را می کنی و این شکلات را می دهی، چه حسی دارد؟ چند سال دیگر شما را نمی بیند اما همین که رشد می کند، می گوید یادم می آید ۱۰ سال قبل پزشکی در روز غدیر یک شکلات به من داد و به محبت صاحب آن روز، به من کمک کرد و نبض مرا گرفت و به من آموزش داد.
خوب دقت کنید. ایشان شنید، بلند شد، زنگ زد با ۲ نفر دیگر آمد. گفت: ایشان معاون هستند و ایشان هم … . گفتیم خوش آمدید. گفتم می خواهم درس دوم مهندسی برای کار شما بدهم. در جلسه اول بنا شد اردوی جهادی غدیر باشد، در موسم غدیر.
گفتم می خواهی کاری کنی تا خیلی این بچه ها و خانم ها و آقایان را در آن منطقه محروم خوشحال کنی؟ یک ساک به هر یک از این ۱۰۰ نفر بدهید که این افراد هدیه دهند. گفت: آقا بودجه نیست، کمک نمی شود و … اصلاً مگر می شود ما چنین کاری کنیم؟ مثلا ۸۰ تا یا ۱۰۰ عدد ساک هدایا ببریم؟ گفتم: بله نمی شود. این چیزی که شما فکر می کنید، نمی شود اما آنچه که من می گویم، می شود. کلاس می خواهد.
بزرگی می گفت آقا حرف های مهم مهم خود را پشت تلفن نزنید. بیایید جلسه بگیرید، بنشینید، خستگی شما در برود، عرق شما خشک شود، بعد شروع کنید و حرف بزنید. بنا نیست پشت تلفن تمام تشیع را حفظ کند. جلسه می خواهد، دانشکده می خواهد، دوره و مهندس و تعلیم و آموزش می خواهد. کارگاه عملی آن را می خواهم بگویم.
سپس آنها نشستند. گفتم: گروه هدف شما چه بوده؟ می خواهی چکاری انجام دهی؟ گفت: هدف گروه ما آن بچه ها و آن افرادی هستند که در منطقه محروم هستند. گفتم ببین این اولین اشتباه است این ها هدف ۲ هستند. گروه هدف اول چه کسانی هستند؟ گروه هدف اول خود این ۱۰۰ نفر هستند.
گفتم کجای کار هستی؟ با ۱۰۰ نفر در ارتباط هستی. این افراد را رها کردی، رفتی به فکر آن تعداد؟ فکر می کنی همیشه این ۱۰۰ نفر در مُشت تو هستند؟ شاید در طول دانشگاه خود یک اردو با تو آمده، دیگر هم نمی آید. اما می دانی این اردوی ۵ روزه، اگر خوب به دلش چسبید و غدیر در وجودش پیچ و مهره شد، می رود مهندس می شود، دندانپزشک می شود، یک پزشک عالی رتبه و یک گوشه این کشور یک سکان دار می شود.
آنگاه می دانی چه می شود؟ وقتی غدیر می آید، ساعت که تیک تیک می کند، یادش می افتد و … . دیدید وقتی به سالگرد ازدواج می رسد، پریشان می شوند و هدیه ای می گیرند. دل افرادی که ازدواج نکردند، بسوزد ان شاء الله! زود بروند ازدواج کنند. امروز دل ما می سوزد. خصوصاً افرادی که تمتع رفتند، می گویند وقتی ایام موسم حج می شود، این افراد جوری می شوند، یادشان می افتد ۵ سال یا ۱۰ سال قبل این روز طواف می کردند.
گفتم: رفقا این ۱۰۰ نفر چند سال دیگر یادشان می افتد که بله ما را اردویی بردند از طرف دانشگاه. در این یک هفته رفتیم فلان کار را کردیم. گفت: آخر اینها که بلد نیستند. گفتم: آهان! ببین پس اشتباه در اشتباه. پس اولین مرحله از کار اردو این است که شما این ۱۰۰ نفر را جمع کنید، ۳ ساعت دوره ببینند. دوره آموزشی اردوی جهادی غدیر. گفت: همان جا که هستیم، آموزش هم می دهیم.
گفتم: من سال ۷۵ تا ۷۷ اردبیل و سیستان و بلوچستان و تهران آموزشی و خدمت سربازی بودم. بله رفتم، افتخار هم می کنم. هیچ موقع در مراحل اصلی، در وهله جنگ نمی گویند برنامه گذاشتیم شما را آموزش دهیم، این غلط است. قبل از حرکت باید نیرو آموزش ببیند. مُبلّغ گرامی غدیر، عزیز بزرگوار دانشجو، کسی که می خواهد حرف بزند، از کیان تشیع دفاع کند، قبل از آن دوره دیده است؟ نشستی ببینی با خودت چند چند هستی؟ چقدر بار علمی داری؟ فن بیان داری؟
گفت: چشم.این کارگاه عملی است که دارم عرض می کنم. جزء درس است. به او گفتم: همه باید یک ساک بیاورند. ساک چه چیزی است؟ هدیه ها است. گفت: هدیه؟ ما پول نداریم. یک ساک مثلا می شود ۵۰۰ هزار تومان هدیه. گفتم: نه یک ریال نمی خواهد. هزینه نمی برد. گفت: چطور؟ گفتم: کافی است نیم ساعت در دوره تخصصی برای این افراد بگویید عزیز من!
دانشجویی که الان شهریه می دهی و می خواهی برای اردوی جهادی بیایی! در طول سال شهریه می دهی یا نه؟ بر شما دانشجو غدیر واجب است که تبلیغ کنی، این را می دانی؟ بله فهمیدم. خب ما نمی خواهیم پدر و مادر خود را تحت فشار بگذاری. یک ساک از خانه خود بردار و گوشه و کنار خانه را بگرد. یک جفت جوراب، یک جلد کتاب داستان، دو تا خودکار اضافه و … .
در بعضی خانه ها یک کابینتی هست که همه بلد هستیم، خصوصا جوان ها. از دانشگاه که می آیند، آن را باز می کنند. می گویند بالاخره این جا یک چیزی خوردنی هست. یک مشت از اینها را بردار. پدر و مادر اجازه می دهید این را بدهم به آن کسی که می خواهد با این شکلات محبت امیرالمؤمنین علیه السلام در وجود او برود؟
فدای تو شوم پسرم! همه را ببر. من دوباره می خرم. باور کنید هر کدام از اینها می توانند یک ساک پر کنند؛ بدون این که به نظام اقتصاد کشور ضربه ای وارد شود که الان نمی شود از داخل همان خانه خرج های اضافه کرد.
پس ساک ها پر شد. اتوبوس هم آماده است. هرکسی که بنا بود برود همین طوری نبضی بگیرد، پوستری هم یک جا بزنند، بنا شده الان صد نفر بروند اردوی جهادی غدیر و با خودشان هم یک ساک بیاورند و همه هم متوجه شدند که آن موسم و آن زمان، بازه زمانی تبلیغ غدیر است.
غدیر که این اتفاقات می افتد، هم آن کسی که می گوید و هم آن کسی که می شنود، چقدر ثواب می کنند. حالا اگر فکر می کنید این یک شیوه خوب کارگاه عملی است، برای تبلیغ غدیر و آن چه من گفتم، شما هم به یک نفر بگویید.
شخصی از یکی از شرکت های بزرگی به دفترم آمده بود. مطلبی که من بهش عرض کردم، گفتم: غدیر دو قسم است؛ برای شما مهندس ها دیگر باید حرف من پیچ و مهره شده باشد: یک قسمتش این است که غدیر را برایت می گویند و شما فهمیدی و لذت می بری. قسمت دوم این است که لذتت را به دیگران برسانی.
باورکنید خدا شاهد است. همین الان شما و هرکسی، همین بچه مذهبی ها، همین شیعه ها، همین قدر که راجب غدیر می دانند، همین را فقط برای یک نفر دیگر بگویند. این کارگاه و این شیوه عملی را خودتان را موظف کنید که به یک نفر بگویید. برایش که گفتید، بگویید: لطف کنید همین که من گفتم، به یک نفر دیگر هم بگویید.
این شیوه همان کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله است. در روز غدیر حضرت فرمودند این که من گفتم شنیدید؟ بله شنیدیم! نفرمودند که جوان ها شنیدید، نفرمودند که محدثین شنیدید، یا اصحاب من شنیدید، نه؛ همه شنیدید؟
الان در جمع ما سنین مختلف است و نوع رتبه ها مختلف است؛ دانشگاهی، حوزوی، کاسب، تاجر، مختلف نشسته اند. من می گویم همه شنیدید؟ بله!
فقط نباید همه در کودکستان یا دوره ابتدایی تا که بیان می کردن آن بله ها را بگوییم. باور کنید پیامبر صلی الله علیه و آله طوری اعتراف گرفتند و راز غدیر را پیچ و مهره کردند، مردم این چه که من گفتم را فهمیدید؟ بله! باور کنید بعضی هایشان قشنگتر از شما بله گفتند. دور از جان شما خدا همه ایشان را لعنت کند. بله قشنگ گفتند اما وقتی که بنا شد برای غاصب خلافت بیعت گرفته بشود، همه شان آن بله را … .
پس ببینید حاکم بودن غدیر را بر همه مسائل دین. غدیر فرعی بر مسائل دین نیست؛ بلکه پایه ای است که همه مسائل دین بر آن استوار است.
اردوی جهادی فرع بر غدیر شد؟ بله. ما با این بیان فهمیدیم اردوی غدیر فرع بر غدیر است. نماز و منبر و سیاست همه فرع بر غدیر است. غدیر فرع بر سیاست نیست. غدیر فرع بر نماز و منبر نیست. غدیر فرع بر جهاد و جهادگری و اردو و سیاست گذاری ها نیست. تمام این ها فرعِ بر غدیر است. این جا است که مشخص می شود چه کسی غدیری است و چه کسی ریگی به کفشش است و چه کسی جاهل است.
محکم می گوییم غدیر فرع برمسائل دین نیست بلکه پایه ای است که همه مسائل دین بر آن استوار است. غدیر بنا است چه کار کند؟ مبین و بیان کننده است.
آیات اول قرآن تا آخر قرآن بیانگر سه موضوع است:
۱- اعتقادات
۲- احکام
۳- اخلاق
این سه مورد را چه کسی باید بیان کند؟ مبین این مسائل چه کسی است؟ در اعتقادات مسائل مختلفی داریم، در احکام مسائل مختلفی داریم، در اخلاقیات مسائل مختلفی داریم. حتی مدرسین دارد، کتاب ها دارد، شاگردها دارد، دانشگاه ها دارد، حوزه ها دارد. ما می خواهیم بگوییم مبین این مسائل چه کسی است؟ مگر غیر از غدیر مبینی هست؟ مگر شکی داریم؟ نه واقعا شکی داریم؟ نه!
حالا این را هم در پرانتز عرض کنم. این ها از چیزهایی است که اگر بشنوید، جالب است. به بنده خدایی گفتم می خواهم محکت بزنم راجع به غدیر و امامت. موضوعی می گویم خیلی دنبالش نگرد که در کتابی پیدا کنی. گفت چه چیز است؟ گفتم چون موحدی این مسئله را مطرح می کنم. (دو برابر گوش کنید که خیلی جالب و آموزنده است.)
یک سؤال می گویم: آیا خدا دوتاست؟ نه خدا یکی است. خدا شریک دارد؟ نه! یعنی اگر دو بار بگویم خدا دوتاست یقه ما را می گیری، درسته؟ چه یقینی داریم که خدا یکی است! حالا این را نگه داریم بیایم این طرف. آیا یقین داری که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: غدیر را برسان؟
بگو ببینم پیامبر صلی الله علیه و آله روز غدیر گفتند برسان، آیا رساندی؟ شما فهمیدی خدا یکی است، این را از چه کسی فهمیدی؟ چه کسی یادمان داد خدا یکی است؟ چه کسی گفت بت نپرستیم؟ اعتماد به دو لب چه کسی؟ اعتماد به سخن چه کسی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله. حال همان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان می دهد که غدیر را برسان. یعنی دکترین غدیر.
«وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِل عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ»
برویم جلوتر، کار کمی سخت تر می شود لذا در همین مهندسی فعلا بمانیم. تازه پایه ۳ است. ۱ و ۲ رد شد به سلامتی! وارد دکترین شوید. الان اعتقادات، احکام، اخلاق مبین چه کسی است؟ صاحبان غدیر. به چه استناد؟ به استناد خطبه غدیر.
غدیر معرفی بیمه نامه اسلام تا روز قیامت است. وقتی بناست تا قیامت یک بیمه نامه دست من داده شود این بیمه نامه را من باید به پسرم بدهم، پسرم به پسرش بدهد تا قیامت. این یعنی تبلیغ غدیر حاضران به غایب ها، پدرها به پسرها برسانند. چه چیزی را؟ یک بیمه نامه.
بعضی بیمه نامه ها وقتی شخصی فوت می کند، از کار می افتد. غدیر بیمه نامه ای است که بعد از فوت شخص از کار نمی افتد. دست پسرش است، باز اعتبار دارد. پسر به پسرش می گوید. چه بگوید؟ بگوید امامان غدیر آن چنان تضمین کننده مسائل دین تو و خوشبختی است که کفایت می کند. بیمه نامه دیگری نیاز نداری.
۱- غدیر یعنی گرفتن اعتقادات، احکام و اخلاقیات از صاحب:
بیان تفسیری غدیر در یک جمله همان مسائل دین می باشد که تفصیلش بخواهیم بدهیم، یعنی اعتقادات، یعنی احکام، یعنی اخلاقیات.
انگیزه چهارم غدیر بزرگترین کلید مصلحت همه انسان ها است. به چند بیان:
بیان اول: غدیر باید برای یک نفر بیمه نامه صادر کند. بیمه نامه اش بر اساس مصلحتی است که خدا قرار داده است؛ یعنی بندهای این بیمه نامه غدیر که الان در دست ماست، باید به بچه هایمان بدهیم و بچه هایمان بدهند به بچه هایشان الی یوم القیامه و این بیمه نامه تا قیامت اعتبار دارد که صاحبان غدیر با مصلحت های الهی امضا کرده اند.
این برای همه بشریت است و خداوندی که اصل این بیمه نامه را آماده کرده، ننوشته گروهی از بشریت؛ بلکه کل بشریت را در این بیمه نامه داخل کرده است.
بیان دوم: غدیر یعنی خدا محوری. خدا به ما گفته است بارِ این که تو بدوی و مصلحت خودت را پیدا کنی. این بار را از روی دوش تو برداشتم. نمی خواهد این طرف و آن طرف بگردی عزیز من. نمی خواهد زیاد زحمت بکشی. اصلا بنا نیست بشریت مصالح بشریت را تبیین کند، غدیر تبیین کننده تمام مسائل بشریت با شاخص خدا محوری است.
بیان سوم: مورد این است که راهی به نام صراط مستقیم که قرآن بیان کرده است و در نماز می گوییم (در هر وعده نماز ما دو مرتبه درخواست هدایت به سوی این صراط می کنیم)، دقت و تأمل داریم که این صراط چیست؟ در خطبه غدیر توضیحش داده شده است. راه را برای ما درست کرده است. یعنی خداوند باری تعالی مصلحت ها را در این صراط جاری کرده و به ما گفته است. به شما می گوید دوست داری بهترین مصالح را داشته باشی؟ لذا به این قسمت ورود پیدا کن.
۲- غدیر برای همه عالم است:
روایات بسیار است درباره غدیر و عرضه بر زمین و موجودات و آسمان. همچون بیان حضرت رضا علیه السلام در این مورد که حضرت می فرمایند: غدیر برای اهل آسمان ها است. باید به این نکته توجه کنیم که رتبه بندی همه موجودات بر اساس نحوه پذیرش ولایت را حضرت توضیح فرمودند. عرضه غدیر بر موجودات در بیان حضرت رضا علیه السلام در فصل دوم همین کتاب مکتوب است. همه این ها آمده است و ان شاءالله رجوع می فرمائید.
عرضه ولایت بر بقعه ها، شهرها و هم چنین تقدم کدام شهر بر شهر دیگری و به چه علت و فضیلت معادن به چه علت معادنی بر معادن دیگر فضیلت پیدا کردند و همچنین کوه ها و آب ها و حتی نباتات و پرندگان و گیاهان، همه این ها در بحث قبول ولایت و عرضه به آنها از طرف حضرت باری تعالی صورت گرفته است. ان شاءالله خداوند منان همه ما را توفیق اطاعت از فرامین الهی بدهد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صوت کامل کارگاه مهندسی تبلیغ غدیر – بخش سوم :
متن کارگاه مهندسی تبلیغ غدیر – بخش سوم :
بسم الله الرَّحمن الرّحیم
الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین علیهم السلام
در مورد تقابل سقیفه با غدیر، کلیات را در قسمت اول گفتیم و موارد این تقابل را شروع کردیم و در این جلسه نهایت مواردی است که ذکر می کنیم. دو بحث تکمیلی درباره این تقابل هست که با این جلسات، پرونده بحث تقابل سقیفه با غدیر بسته می شود البته پرونده اصلی و اصل آن نه بسته می شود و نه به این راحتی بسته شدنی است اما ما در حد همین چند جلسه ای که تنظیم کرده بودیم، تمام می کنیم.
۱۷- یکی دیگر از موارد و ثمرات و آثار مسئله سقیفه و تقابل آن با غدیر، مسئله رواج و ایجاد روح نفاق و دورویی در جامعه است. این هفدهمین موردی است که تا اینجا به آن رسیده ایم. باز با استناد به احادیث ائمه علیهم السلام و اینکه آثار سقیفه چطور موجب نفاق است، شروع می کنیم.
درباره ظلم و جهل سقیفه قبلاً صحبت شده و الان کاری به آنها نداریم. این مواردی که بیان می کنیم، گاهی خیلی به همدیگر شباهت دارند و من سعی می کنم این مدهایش را بردارم و آنها را کاملا از هم جدا کنم. یعنی روشن کنم که الکی ۱۷ مورد درست نکردم. هرکدامشان از یک زاویه و با یک عینک خاص است. در کارهای اجتماعی هم به همین صورت است.
مثلاً شب عید است و شما یک جعبه شیرینی برای اهالی منزل می خری و می آوری. ظاهراً این کار شیرینی خریدن است اما شما در انتخاب این شیرینی فکر می کنی که مناسب با ولادت باشد یا مثلاً مناسب با یک جشن خانوادگی باشد. هر کدام از این مناسبت ها یک جور شیرینی می خواهند.
اینجا اصل مطلب یک چیز بیشتر نیست و آن خوشحال کردن بچه های شماست. اما وقتی عینک می زنیم و زاویه دید را عوض می کنیم، می بینیم خود خریدن شیرینی حساب و کتاب هایی داشته و یا طرز ورود به خانه و آوردن شیرینی نزد بچه ها و حرف زدن اول ورود، با هم فرق می کند.
این ها را الان از هم جدا می کنیم ولی یک کار اتفاق افتاده و آن هم این است که سقیفه آمده به جنگ غدیر و زده و خرد کرده است و حالا که هست، نشسته آن بالا و حرف خودش را می زند؟ این یک مطلب یکپارچه است.
ما ابزار جراحی را برداشته ایم و این واقعه را جراحی کرده و باز می کنیم و تمام نتایج و ابعادی که این اتفاق باعث آن شده را از بطن ماجرا در می آوریم. اگر هرکسی در یکی از این موارد به عقب و کلیت بحث برگردد، فایده ندارد. اصل ارزش بحث این است که دقت کنید من کدام قسمت را موشکافی می کنم و از آن در می آورم و می گویم این ضرر را هم به ما زدی.
کسی که به کسی دیگر ضرر می زند، مثلاً پول او را می خورد، آن شخص فاکتور می کند. مثلاً می گوید: تو از من دزدی کردی و من پول نداشتم مریض من که در بیمارستان بود و داشت می مرد را جراحی کنم و تو باعث مرگ آن مریض شدی. می گوید: من که فقط پول را دزدیدم، چه کار به مرگ بیمار تو دارم.
می گوید: بله همین است دیگر؛ شما وقتی پول را می دزدی، نمی دانی چقدر آثار روی آن بار می شود یا می گوید: وقتی پول من را دزدیدی، من چند میلیون چک داشتم که برگشت خورد و آبروی من رفت. می گوید: من پولت را دزدیدم، چه می دانستم که چک داشتی. کار خلاف هزار تا اثر درست می کند؛ چه تو بخواهی و چه نخواهی.
چه سقیفه بخواهد و چه نخواهد، چه قصد کرده باشد چه نکرده باشد. این همه آثار از کاری که کرده، در آمده و در واقع این نکبت به جان همه مردم خورده. باید بدانید وقتی پایت را کج می گذاری، هرچه بشود، به پای تو می نویسند و نمی توانی بگویی من نمی دانستم. ولو که نمی دانستی.
قبول هم می کنیم که نمی دانی ولی چرا خلاف می کنی که هزار اثر بگذارد؟ چه کسی به شما اجازه داد دست از پا خطا کنی؟ اگر بنا باشد هرکسی که از راه می رسد، هر کاری که دلش می خواهد بکند، دنیا آتش می شود. چون همه به هم وصل هستند و یک چیزی را تغییر دهید، همه چیزها به هم می ریزد.
برگردیم به اصل بحث نفاق و دورویی. نفاق از نظر معنا و آثار در تقابل سقیفه با غدیر ۲ وجه داشت. یک وجه آن سوء استفاده از نام اسلام برای خودشان بود. یعنی این کسانی که آمدند، بر سر قدرت رسیدند و علی علیه السلام را از منبر رسول الله صلی الله علیه و آله پایین آوردند.
این ها اولاً چه کسانی بودند و از کجا آمده بودند؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: «لَمْ یُؤْمِنوا بِاللَّهِ طَرْفَهَ عَیْنٍ» یعنی کسی که لحظه ای به خدا و به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان نیاورده بود. به همین راحتی بیاید و این همه آدم خوب و مسلمان را له کند و خودش بالای منبر بنشیند. این کارها جز با نفاق انجام نشده که تمام کفر داخل دل خود را پنهان می کند و جلوی مردم دائماً تسبیح آب می کشد.
پس روی کار آمدنشان بر اساس نفاق بود. اگر نفاق نبود، هیچ کس آنها را حساب نمی کرد و نمی توانستند عرض اندام کنند. اگر به صورت علنی کفر می ورزیدند، خود پیامبر صلی الله علیه و آله همان موقع به حسابشان می رسید اما چون جا نماز آب کشیدند و ظاهر مسلمانی داشتند، خود پیامبر صلی الله علیه و آله بارها فرمودند: این ها از نظر ظاهر اصحاب من به حساب می آیند.
اگر من این ها را بکشم، مردم چه خواهند گفت؟ می فرمایند مردم چه می گویند؟ می گویند که اصحاب را دور خودش جمع کرد. با کمک این ها مقام و مرامش را بالا برد و موقعی که به قدرت رسید، همه اصحابش را کشت. حالا مرتب بگو این ها منافق بودند، این ها می خواستند ریشه دین را بزنند، به خرج کسی نمی رفت. در تاریخ اینگونه می نویسند.
این فرموده خود پیامبر صلی الله علیه و آله است. در ماجراهای غدیر و قبل از آن بارها گفتند یا رسول الله! شما که خِر این ها را چسبیده اید و از آن ها اقرار گرفته اید که الان داشتند بر ضد اسلام توطئه می کردند، خب آنها را بکشید دیگر.
حضرت فوراً اینطور می فرمایند: می ترسم از اینکه در آینده های تاریخ بنویسند و پیغمبر صلی الله علیه و آله را هم به یک ظالمی تشبیه کنند. چون ظالمین همیشه این خصلت را دارند که با عده ای خود را بالا می کشند و بعد از به قدرت رسیدن، آن ها را می کشند. آن موقع من دیگر پیغمبر صلی الله علیه و آله نمی شوم، بلکه من را مثل بقیه پادشاهان می بینند. برای اینکه اسلام ضربه نخورد، من این کار را نمی کنم.
پس نتیجه چه شد؟ این گروهی که جای علی علیه السلام مقام را غصب کردند، با کدام ابزار آمدند؟ با نفاق. اگر منافق نبودند و اگر آنچه درون سینه هایشان داشتند، بیرون می ریختند، چه کسانی جرأت می کردند بالای منبر پیامبر صلی الله علیه و آله بنشینند؟ چه کسی قبولشان می کرد؟ اما یک عمری خودشان را جا زدند.
در کتاب سلیم بن قیس امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: همه فضائلی که من دارم و آنها ندارند، یک طرف، من یک چیزی می پرسم: «ان الذی ذکرت ما کان ذو سابقهً» این ها یک سابقه خوب در اسلام که بگوییم این ها این کار را داشتند، نداشتند. این ها یک سابقه هم نداشتند تا جلوی مهمان بگذاریم و بگوییم این ها حداقل این یک دانه سابقه را در اسلام داشتند.
بعد آقا امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «اذا کان یوما نزال» روز جنگ که می شد، از همه جلوتر از میدان جنگ فرار می کردند. من بودم که وسط میدان می ایستادم. اما وقتی روز جنگ نبود، عمر بن خطاب لباس و اسلحه پوشیده، کلاه خود و شمشیر و سپر به دست می آمد جلوی پیغمبر صلی الله علیه و آله می ایستاد. پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرمودند: مگر خبری است؟ امروز روز لباس جنگ پوشیدن است؟ بعد حضرت داستان خاصی را تعریف می کنند.
می فرمایند: یادم نمی رود که ظاهراً در روز خندق بود. زمانی که کارها تمام شده بود، عمر خطاب با لباس جنگی کامل در آن قضیه داشت، می لرزید و حالا که همه چیز تمام شده است، جلوی پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده: «فتبسم رسول الله» آقا رسول الله صلی الله علیه و آله با دیدن او خنده شان گرفت و فرمودند: «ابا فلان الیوم یومک» امروز روز توست. آفرین خوب روزی لباس جنگ را پوشیده ای.
یعنی تا اینجا نفاق پیش رفته است که از یک دانه لباس جنگِ الکی پوشیدن هم، کم نگذاشته است که با این خودش را جلو بیندازد. یک موقعی پیامبر صلی الله علیه و آله یک حکمی را می فرمودند. همه می گفتند خب حکم خداست و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است و تمام شد.
اما به عنوان خود شیرینی می گوید: یا رسول الله، شما مطمئن هستید که خدا اینطوری گفته است؟؟؟ یعنی من آنقدر مقید به دین هستم که نکند شما اشتباهی می گویید. شاید خدا یک چیزی گفته است و شما گفته را اشتباهی بیان می کنید!! اما وقتی به ضررش تمام می شد، حرفی نمی زد. می خواست خود شیرینی کند و بگوید من از همه شما مقدس تر هستم.
نگاه کن تا پیغمبر صلی الله علیه و آله حرفی بزند، من به این راحتی قبول نمی کنم تا مطمئن شوم خود خدا گفته است!!! پیغمبر صلی الله علیه و آله خدای نکرده اشتباه نمی کند را قبول نمی کنم. بین این همه آدم همین یک نفر فقط اعتراض می نمود و برخورد می کرد.
یک عمری نفاق و آن روز هم که از منبر پیامبر صلی الله علیه و آله بالا رفتند. اگر نفاق را بردارید، نه کسی قبولشان می کرد و نه می توانستند چنین ادعایی کنند. این بُعد اول نفاقشان بود. بُعد دوم نفاقشان هم این بود که یک نفر با هزار حقه و کلک آنقدر نفاق به خرج داد که آمد جای پیغمبر صلی الله علیه و آله بالای منبر ایشان نشست.
خیلی خب؛ تا اینجا تمام. نامرد تو که تا اینجا آمدی، از اینجا به بعد دیگر مردانه نفاق را کنار بگذار. تا اینجا خیلی سخت بود، خیلی هنر کردی با نفاق در جای ایشان نشستی. از این به بعد صادقانه آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله می خواست بفرماید را بگو. ما هم چشم مان را می بندیم. قبولت کردیم. بنشین همین جا.
تا اینجا را با سنگ مفت، گنجشک مفت آمدی. نامردی نکن. از اینجا به بعد منافق نباش. اما از همان روز تا روز آخر عمرش که بمیرد، روزی نبود که این نفاق جدید به آن نفاق اصلی اضافه نشود. یعنی اگر برای مردم نماز می خواند، اگر برای مردم منبر می رفت، اگر مردم را به حج می فرستاد، اگر هزار و یک کار جنگی می کرد، همه این ها باز نفاق بود.
یعنی این نبود که حالا آن نفاق را کنار گذاشته باشد و بگوید ما که به مقصد رسیدیم و جای پیغمبر صلی الله علیه و آله هم نشستیم، تمام شد و دیگر بس است. دیگر از اینجا به بعد را مردانه باش. از اینجا به بعد را دلسوز اسلام باش. قرار بود علی علیه السلام دلسوز اسلام باشد، تو شدی. ما تو را همینطور ندیده قبول می کنیم و چشم هایمان را می بندیم ولی تو دیگر نامردی نکن. از اینجا به بعد را واقعاً دلسوز اسلام باش.
نه اینکه آن جنگی هم که می روی هزار تا کلک در ذهنت هست و اصلاً در فکر اسلام نیستی. آن نمازی که می خوانی خودت بهتر می دانی که به هیچ چیزش اعتقاد نداری. نماز را ایستادی تا نان این کار را بخوری، نان آن حج را بخوری.
این ها در مراحل بعد و خلفای بعدی کاملاً رو شد. یعنی مثلاً هارون الرشید گروه حج به اصطلاح کاروان حج سلطنتی راه می انداخت به سمت مکه. از همان آدم هایش هر چه باطل و هرچه شهوت پرست بود در کاروان هارون الرشید بودند و داشتند می رفتند به حج. این داد می زند که چه خبر است و کاملاً رو شده بود. اولی ها زرنگ بودند و یک مقدار ظاهر را حفظ می کردند که این عین همین نفاقی هست که عرض کردم.
خب حرفم را جمع کنم؛ نفاق در سردمداران سقیفه دو جلوه داشت در برابر غدیر:
۱- با گذشته ای پر از نفاق که قلبشان کافر و ظاهرشان ایمان بود، توانستند بر جای پیامبر صلی الله علیه و آله بنشینند و آن جایگاه را غصب کنند.
۲- در طول عمرشان تا مرگ، با همان نفاق بر مردم حاکم شدند و غدیر را نابود کردند.
هر کسی که این برنامه را می شنود و همه شما که اینجا نشسته اید، وقت محدودی دارید. ما فقط سرنخ ها را می گوییم. اینکه این ها در طول عمرشان با نفاق حکومت کردند. بروید سه جلد مطاعن بحار الانوار را مطالعه کنید. پر است از این نفاق ها. اصلاً اگر با یک دقت و نظری به همان تاریخ طبری هم نگاه کنید و نوع برخوردها را ببینید متوجه می شوید.
بروید در همان تاریخ طبری یک جلد از حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام را نگاه کنید. مدل برخورد با مسائل و حرف زدن با مردم با آن طرزی که سقیفه برخورد می کرد، کاملاً نشان می دهد که کسی که دلسوز اسلام نیست، چطوری برخورد می کند.
کسی که می خواست مغیره بن شعبه زناکار در بستر را از شلاق و اعدام و سنگسار نجات بدهد، با کمال نفاق جلوی این همه آدم که ۴ تا شاهد با چشم زنای این آدم را دیده بودند و از بصره آمده بودند به مدینه تا شهادت دهند، به زیاد بن ابیه به آرامی می گوید: گمان نمی کنم که تو اجازه دهی آبروی یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله برود.
یعنی چه؟ یعنی اینکه تو برو شهادت نده. از نفاق گذشته، کاملاً رو است. سه نفر به زناکاری مغیره شهادت دادند. نوبت زیاد که رسید، گفت من درست ندیدم. همین شد که گفت سه نفر را بخوابانید و شلاق بزنید.
این را به عنوان یک نمونه کوچک گفتم که نفاق تا اینجا آمد که مبادا مغیره گرفتار یک حکم اسلام شود اما علی بن ابیطالب علیه السلام چگونه رفتار می کردند.
نجاشی شاعری بود که شعرهای فی البداهه او در جنگ صفین موجود است و جنگ صفین را با رجزهایی که دست رزمنده ها داده، گردانده بود. نجاشی شاعر روز ماه رمضان در شهر کوفه شراب خورد و دستش رو شد. آوردنش نزد امیرالمؤمنین علیه السلام. یک سری از کسانی که من نام نمی برم، دم گوش امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند که این کار را نکنید. آبرویمان می رود. این شخص را شلاق نزنید. زیرا اگر این خبر به معاویه برسد، برایمان دست می گیرد و پدرمان را در می آورد.
نگویید که شراب خورده و می خواهم شلاقش بزنم. ظاهر بازی های سیاسی همین است. شما شاعر کل جنگ صفین را بخوابانید در خیابان و شلاق بزنید؟ حالا یک ذره شراب خورده.
حرف هایی است که در این مواقع زده می شود اما امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: این حرف ها چیست؟ دین خداست و راجع به همه یکسان است. این آدم شراب خورده و آنقدر مجازات او است و چند ضربه هم بابت اینکه در ماه رمضان خورده. نجاشی شاعر جنگ صفین را جلوی مردم خواباندند و شلاق هایشان را زدند. نجاشی بلند شد و رفت و گفت من می روم پیش معاویه. حضرت علی علیه السلام گفتند هر جا که دلت می خواهد برو. حکم خدا را ذره ای تغییر نمی دهم.
حالا شما ببینید این مدل کجا و مدل آن آدم کجا. اصلاٌ آدم منافق بی اختیار از کارهایش نفاق می ریزد اما آدمی که دلسوز اسلام هست، کارهایش متفاوت است. همین قصه را برای معاویه هم گفتند. سر خود را تکان داد و گفت این علی علیه السلام کیست که حتی به اصحاب خودش کم نگذاشت، آن دینی را که اعتقادش بود.
وقتی نجاشی می رفت، گفت: یا امیرالمؤمنین! من می دانم که با تو بودن بهشت است و با معاویه بودن جهنم. اما من طاقت با تو بودن را ندارم. به به! بگذار این تابلو بماند در تاریخ که اینجا و در محضر امیرالمؤمنین علیه السلام خبری از نفاق نیست. اینجا همه چیز رک و پوست کنده است. این کسی هم که می رود، می داند که از بهشت می رود جهنم.
حالا برو ببین آن طرف چه خبر است و چه کثافت کاری هایی است. زیاد بن ابیه ولد زنا را معاویه می آورد جلوی مردم و می گوید: مردم این برادر من است و خواهرم هم به او محرم است و برادر بودنش هم به این است که فلان کس شاهد این است که بابای من، ابوسفیان با مادر این زنا کرده! گفت: برو بالای منبر. گفتند: از این که داداش درست نمی شود. تو خودت داری شهادت می دهی زنا کرد. گفت: بله هر کسی هم که حرف اضافه بزند، گردنش را می زنیم.
ما تا اینجا هم به زور آوردیم. این بازی ها و این دورویی ها هم، این نفاقی که در آن بساط است، مشهود است و مطالعه اش را به عهده خودتان می گذارم و من فقط خواستم سر نخ مطالب را به شما بدهم.
فرمایشات حضرت زهرا سلام الله علیها
۱- فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاق
حرفی که قبل از توضیح کلام حضرت زهرا سلام الله علیها عرض می کنم، این است که وقتی آن ها با نفاق آمدند سر کار و مردم هم همه چیز را می دانستند، طبیعی است که مردم هم می شوند مردم منافق. یعنی همه می دانند که بزرگترین حرف خدا را کنار گذاشتند اما باز هم بدو بدو می آمدند اول سحر به مسجد برای نماز صبح.
خودشان می فهمیدند بازی می کنند ولی وقتی نفاق به جان آدم می افتد، از همین بازی هم لذت می برد. از همین بازی در آوردنِ سرِ عبادت لذت می برد. فرمودند: وقتی خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را از دنیا برد، «ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاق».
حسکه یعنی کینه و اثری که از نفاق در می آید. یعنی یک عمری این نفاق خیلی ضعیف در جان شما بود. پیغمبر صلی الله علیه و آله که رفت، ۴ نفر منافق آمدند که با شما تطبیق می کردند. آن کینه و دشمنی که ناشی از نفاق بود، از سینه های شما بیرون زد و نشان دادید که شما منافق هستید چون منافق را پذیرفتید.
وقتی دیدید یک نفر منافق است، نگفتید ما منافق نمی خواهیم، نگفتید حقه باز نمی خواهیم، نه. خودتان هم همان رگ حقه بازی در جانتان بود. پس از آمدن حقه باز کیف کردید. گفتید خوب است از این به بعد او به ما حقه می زند، ما هم به او حقه می زنیم. ما به هم حقه می زنیم. اصلاً از زندگیِ نفاق حقه بازی، ظاهر و باطن یکی نبودن، با کلک زندگی کردن می بارد. این یک کلام از حضرت زهرا سلام الله علیها.
۲- کلام دوم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها که فرمودند: «وَ تَشرَبونَ حَسوَاً فی ارتِغاء»
این یک کلام کاملاً کنایی است و از ضرب المثل های عربی حساب می شود. معنای آن این است که مثلاً کسی یک کاسه شیر در دست اوست که یک رویه خامه دارد. روی آن خامه بسته و زیر آن هم شیر است. وقتی شما می خواهی شیر را بخوری، خب معمولاً آن مایع را می خوری. خامه که به دهان آدم نمی رود. آن مایع سریع دهان آدم را پر می کند.
اول مثال را توضیح می دهم. حضرت عین آن ضرب المثل را در کلام خود آورده اند. یک کسی زرنگ است. می خواهد خامه ها را بخورد اما به مردم نشان می دهد که من دارم شیر را می خورم. آنقدر زرنگ و بلد است (البته بلدی می خواهد. من امتحان نکرده ام که چطوری می شود. حالا حضرت فرموده. نشستم این کلمات را به هم چیدم که حضرت اصلاً چه می خواهد بفرماید. فقط آن را شرح کردم.)
این کاسه را می گیرد جلوی دهان خود و یک طوری این کاسه را کج می کند که همه می گویند این اندازه که این کج کرد، خامه را که نمی شود اینگونه خورد. او شیر را دارد می خورد ولی بلد است دهان خود را طوری باز می کند که اول خامه ها در دهان او می رود. «وَ تَشرَبونَ حَسوَاً فی ارتِغاء» ارتغا آن روی شیر را می گویند و حسواً آن نوشیدن اصل شیر را می گویند.
حالا این دیگر مفصل است. خودتان بروید در لغت نگاه کنید. شارحین چقدر روی این زحمت کشیده اند که این کلمه کوچک حضرت چه معنا می دهد.
حضرت فرمودند: شما خیلی زرنگ هستید. در ظاهر یک طوری نشان می دهید که دارید شیر می خورید اما کاری می کنید که خامه ها به دهان شما برود. یعنی شما اینکه می آیید به اسم نماز، حج و … و این اندازه دست و پا می زنید. من خوب می دانم حتی آن نماز هم منظور شما نیست، نان در آن است.
دنبال این خلیفه غاصب بودند. فردا غنیمت ها را قسمت می کنند، فردا بیت المال را که قسمت می کنند، این اندازه می آورند و در خانه ها می دهند. فردا که بیت المال را قسمت می کنند، به درجات می دهند. به یک نفر زیاد می دهند و به یک نفر کم می دهند. فردا که جنگ پیش می آید، می گوید هرکسی برود غنیمت بردارد.
اگر امروز نماز را نخوانی، فردا نمی گذارد بروی ایران و عراق و شام را فتح کنی. این آقا که شما می بینید، می آید اول صبح وضو می گیرد و می پرد پشت سر عمر بن خطاب نماز می خواند، آنجا را نگاه می کند. او خامه ها را می خواهد و کاری به این شیر ندارد. کاری به این نماز اصلاً ندارد. حواس خود او هم هست که چکار می کند.
آدمی که ۱۴۰۰ سال بعد آمدی، سر تو کلاه نرود. اگر مکه هم رفتی، دیدی همینطوری هول می زنند و مغازه ها را می بندند می آیند برای نماز، بدان که یک نانی در آن است. بدان که از یک چیزی می ترسد و گرنه او اصلاً کاری به نماز ندارد. حالا دیگر آن روز چون چند نمونه گفتم، تکرار نمی کنم. «وَ تَشرَبونَ حَسوَاً فی ارتِغاء» حالا این مثال را گفتم. این را نمی شود آنگونه که گفتم، معنا کرد.
چون این کنایه ای است که از آن باید آن معنا که ما می خواهیم، در آید. معنای آن این است که به ظاهر طرفداری از دین می کنید؛ در حالیکه در باطن به فکر منافع خود هستید. این هم جمله دوم از کلمات حضرت زهرا سلام الله علیها.
۳- کلام سوم حضرت فرمودند: «ثُمّ وَ تَمشونَ لِاَهلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الخَمَرِ وَ الضَّرّاء»
یعنی نسبت به اهل بیت و فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله با نیرنگ رفتار می کنید.
حضرت زهرا سلام الله علیها می خواهند جلوه ای از این نفاق را نشان دهند. می فرمایند: شما راجع به همه جای دین که می رسد، چهار دست و پا حرکت می کنید. نمازها سر وقت، روزه ها سر وقت اما نوبت به اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله که می رسد، هر چه حقه و کلک دارید، سر این افراد خالی می کنید.
پس شما با پیغمبر صلی الله علیه و آله کاری ندارید. از این نماز هم سودی می برید که این کار را انجام می دهید. شما از این طرف با خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله، با آن همه سفارش، با آخرین ضدیت و آخرین حیله و کلک رفتار می کنید اما نسبت به احکام و ظاهر دین تعصب نشان می دهید.
۱۸- خونریزی و قتل:
یکی از آثار مسأله تقابل سقیفه با غدیر، این است که روزی اتفاقاتی در مدینه افتاد. در حدّ یک شهر کوچک و در حدّ خونی که از سینه حضرت زهرا سلام الله علیها بیرون آمد. از پهلوی فاطمه سلام الله علیها خون جاری شد و آن بچه ای که کشته شد. این چقدر خون بود؟ قیمت آن چقدر بود؟ سر از کجا در آورد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها خودشان فرمودند: صبر کنید.
حالا خون هایی بر سر همین آدم هایی که غدیر را کنار گذاشتند، بین خود شما مسلمانان ریخته شود و به قدری خون ریزی بین شما اتفاق بیفتد و تمام آن به پای همین کسی است که اول این پایه را کج کرد و خراب کرد.
حدیث (بحار الانوار): امام صادق علیه السلام فرمودند: «اِذا کُتِبَ الکِتاب قُتِلَ الحُسین»
آن روز یک گوشه خانه، زور شمشیر در کار نبود. با تازیانه از کتف زهرا سلام الله علیها خون آمد. با غلاف شمشیر پهلوی فاطمه سلام الله علیها شکاف برداشت و خون آمد. با یک میخ سینه زهرا سلام الله علیها سوراخ شد. بیا ببین در کربلا؛ فرمود آن روزی که آن نانجیب ها آن قرارداد صحیفه ملعونه را نوشتند، «اِذا کُتِبَ الکِتاب، قُتِلَ الحُسَین».
همان روز امام حسین علیه السلام با آن وضع فجیع در کربلا کشته شد. آنطور سرها از بدن جدا شد. تا آنجا رسید که بیاید مقابل یزید ملعون بایستد، بگوید: «نَحنُ رَضَضنا الصَّدر بَعدَ الظَّهرِ». ما به کشتن و سر بریدن حسین علیه السلام اکتفا نکردیم. اول روی سینه او اسب تاختیم. بعد از اسب پیاده شدیم، بدن را برگرداندیم و یک بار هم روی کمر حسین علیه السلام با اسب رفتیم.
آن روز، این روز را می آورد. نانجیبی که جای پیغمبر صلی الله علیه و آله نشستی، این روز به پای تو است. این روز را تو درست کردی. این مردمی که به اینجا برسند، از همان پای نفاق و دورویی تو و جهل تو آمدند، به چنین جایی رسیدند. حالا دیگر بعد از آن شما آمار بگیر. آنقدری که خود سنّی ها از خودشان کشتند، در طول تاریخ، چند برابر آن چیزی است که از شیعه ها کشتند.
ما که به آن ها کاری نداریم. ما به مظلومیت خودمان گریه می کنیم. به مظلومیت شیعیانی که به دست حجاج بن یوسف ثقفی ها کشته شدند، گریه می کنیم. اما این را بدانید که ما فقط نیستیم. چرا حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند؟ الان خدمتتان می گویم.
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: شما الان با بزن بزن و بکش بکش و قلدری و چماق داری و لات بازی رفتید جای منبر پیامبر صلی الله علیه و آله نشستید. مگر در طول تاریخ لات کم است؟ مگر قلدر کم است؟ هر کسی بیاید می گوید خب ما هم قلدری بلد هستیم. ۴ تا هم لات اطراف ما هست. سریع چوب و چماق را بردارید بر سر و کله مردم. عرض کردم این موارد هیچ کتابی نمی خواهد. همین تاریخ طبری کافی است.
بروید ببینید جنگ و خونریزی که بین خود سنی ها اتفاق افتاده در تاریخ چقدر است؟ هرکسی یک جایی بلند شده گفته: اگر بنا بر این است که ما هم بلد هستیم. ما هم زور داریم، ما هم ۴ تا آدم داریم. خود حجاج بن یوسف با چندین نفر از این کسانی که در ایران، بحرین، در چند جا قیام کردند، رفته لشکرکشی کرده، جنگ کرده. با دار و دسته خودشان، نه با شیعه ها. آن موقع شیعه ای نبوده که بخواهد لشکرکشی کند. خودشان هم خودشان را گرفتار خون ریزی کردند.
حالا بر می گردم به نکته ای که حضرت زهرا سلام الله علیها می خواهد بفرماید. ببینید جان آدمیزاد نزد خدا خیلی قیمت دارد که می فرماید اول چیزی که در اجتماع باید مراعات شود، جان مردم است. مبادا کسی به ناحق کشته شود یا خون او ریخته شود.
یک نفر کاری کند، پایه ای را بگذارد که تا روز قیامت پایه خون ریزی و بزن بزن و جنگ و کشتار بین خود مسلمانان مثل یک رسم عادی شود که هر چند سال که نگاه می کنی یک عده از مسلمانان یک عده را کشتند، یک عده دیگر را تار و مار کردند، غارت کردند. حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند این پایه گذار آن کسی است که آن روز این پایه را گذاشته. این کلام را هم بگویم:
سقیفه برای تقابل با غدیر با خون ریزی و قتل کار خود را آغاز کرد که حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت محسن علیه السلام اولین شهیده و شهید غدیر شدند. بعد از آن کربلا با آماده سازی سقیفه شکل گرفت که امام صادق علیه السلام فرمودند: «اِذا کُتِبَ الکِتاب، قُتِلَ الحُسَین علیه السلام».
اما کلام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در این باره؛ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
«لَقَد لَقِحَت فَنَظِرَه رَیثَما تُنتِجُ ثُمّ احتَلِبوا ملا القَعبِ دَمَاً عَبیطاً و ذُعافاً مُبیدا»
فرمودند: الان این فتنه باردار شده. مثل درختی که تلقیح می کنند، فَنَظِرَه رَیثَما تُنتِجُ، منتظر باشید تا زمانی که نتیجه بدهد. مثل یک درختی که تلقیح می کنند و منتظر هستند که چه موقع میوه می دهد. کی میوه می دهد؟ ثُمّ احتَلِبوا ملا القَعبِ دَمَاً عَبیطاً، بعداً ان شاءالله زمانی برسد کاسه پر، قَعب یعنی کاسه، ملا القَعب یعنی تا سر کاسه پُرِ پر، دَمَاً عَبیطاً خون تازه، اِحتَلَبوا از این لقاح خواهید دوشید. یعنی خون نتیجه می دهد. ذُعافاً مُبیدا سمّ کشنده تحویل شما خواهد داد.
این کلام حضرت زهرا سلام الله علیها درباره خون ریزی که در آینده در اثر کار سقیفه خواهد شد و اما جمله دوم:
«و ابشروا بسیف صارم، و سطوه معتد غاشم، و بهرج شامل، و استبداد من الظالمین»
حضرت فرمودند: من به شما بشارت می دهم، از آن بشارت های برعکس که خدا در قرآن می گوید به کافران بشارت جهنم بده. بشارت می دهم به شما، به یک شمشیر تیز بُرنده که در اثر سقیفه، در آینده روی سر همه مسلمانان بیاید.
وَ سَطْوَهِ مُعْتَد غاشِم، مسلّط شدن آدم معتد یعنی متجاوز و غاشم، یعنی آدم بی رحم؛ یعنی آدم های بی رحم به شما مسلط شوند. بهَرج شامل آدم های اینگونه وقتی مسلط شدند، هرج و مرج دائمی و فراگیر، وَ اسْتِبْداد مِنَ الظّالِمِینَ یک عده ظالم چوب و چماق را بر سر شما می گیرند. حرف بزنید، می زنند بر سر شما.
این کلام خبیث ملعون عبدالملک را برای شما بخوانم. کلام و حرف عبدالملک مروان که حجاج بن یوسف را مسلط کرد، این است. گفت: من دردهای این امت را به غیر از شمشیر با چیزی دوا نمی کنم.
آدمی است که تسلط او مثل هارون بوده، یعنی وسعت حکومت او خیلی زیاد است. در زمان او در اثر لشکرکشی هایی که داشت، خیلی هم آدم کشته شد. حرفی که شعار یک خلیفه است، آن چیزی است که حضرت زهرا سلام الله علیها خبر داده است. می گوید من دردهای این امت را فقط با شمشیر حل می کنم.
درد امت را با شمشیر حل می کنند؟ یعنی حرف حساب سر من نمی شود. هر کسی حرف اضافه بزند، یکی می زنم بر سر او خفه می شود و امت تمیز و راحت زندگی می کنند. حالا می خواهد این آدم شیعه باشد، می خواهد سنی باشد. به یک نفر حجاج را مسلط می کنم، به یک نفر یک فرمانده دیگر را مسلط می کنم. ولی با شمشیر همه را سر جای خود می نشانم. همه را خفه می کنم.
وقتی آقا امام حسین علیه السلام، نعمان در کوفه حاکم بود، این ماجرای مسلم بن عقیل پیش آمد. نعمان بشیر در مسجد کوفه بالای منبر رفت. صدا زد: مردم! من از طرف یزید اینجا حاکم هستم. شنیدم مسلم بن عقیل آمده. مواظب باشید از تحت فرمان من کسی خارج نشود وگرنه خبرهای او را برای یزید می دهم. آمد پایین، شمر آمد جلو.
گفت: «اَیُّها الاَمیر! اِنَّ هذا الاَمر لا یُکونُ اِلّا بِالقَتلِ وَ الغَشمِ وَ الظُلمِ وَ العُدوان» این طرزی که تو حرف زدی، کاری نمی شود انجام داد. اگر می خواهی کاری انجام دهی، باید شمشیر دست بگیری و باید سر ببُری. باید ظالمانه رفتار کنی.
شمر به یزید نامه نوشت: این شخصی که تو اینجا گذاشتی، ۲ روز دیگر امام حسین علیه السلام می آید، کوفه را می گیرد. با اطرافیانش مشورت کرد. گفتند: یک نفر فقط به درد این آدم ها می خورد که خون ریز است. او کیست؟ ابن زیاد. فوری نامه نوشت به ابن زیاد که خودت را برسان که کوفه دارد از دست می رود.
ابن زیاد آمد با مکافات و رفت داخل قصر شد. فردا صبح آمد بالای منبر صدا زد: ای مردم من با کسی شوخی ندارم. اگر کسی حرف من را گوش نکند، من فقط با شمشیر با او حرف می زنم.
چند نمونه خدمت شما گفتم. همینطور ورق بزنید، تاریخ اسلام پر است از این همه شمشیر. این هم کلام دوم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها. صلواتی مرحمت کنید.
اَللهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد و عجل فرجهم
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید