کارگاه آموزشی شماره ۱۶۹ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه پانزدهم

صوت کامل بخش اول
صوت کامل بخش دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
به نستعین أنه خیرا ناصر و معین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین الهی و انطقنی بالهدی والهمنی التقوا قو علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمه جوانحی و هب لی الجد فی خشیتک، و الدوام فی الاتصال بخدمتک.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین والائمه المعصومین علیهم السلام
سلسله مباحث وصایت عامه در مصادر شیعی
فعلا بحث ما، بررسی روایات اهل بیت علیهم السلام در مصادر شیعی در باب وصایت، آن هم بخش وصایت عامه، یعنی مجموعه مباحثی راجع به وصایت اوصیا و بعد ورود به وصایت خاصه و وصایت اوصیای پیامبر ما، ویژگی های اوصیای پیامبر ما و ویژگیهای امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصی اول رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد که آن فاز دوم بحث است؛ ان شاءالله اگر رسیدیم.
بحث هایی که امروز خواهیم داشت، بحث ویژگی های وصایت است. بحث وظایف انبیاء نسبت به اوصیاء است. بحث مشاکل اوصیاست. بحث آثار انکار وصایت اوصیاست که یکی پس از دیگری این ها را سلسله وار و دسته بندی شده برایتان عرض می کنم.
ویژگی های وصایت در اوصیا:
۱) وصایت در آل پیامبران:
آدرس: بحار، جلد ۳۳ صفحه ۱۳۷: این منطق قرآنی دارد، هر پیغمبری وصی داشته است و وصایت اوصیا در آل و خاندان پیامبران بوده، این سنت الهی است. برخی از سنی ها اشکال دارند و میگویند این چه فکری است که شیعه دارد؟ مثل کسری و قیصر، جانشینی پیغمبر صلی الله علیه و آله را شما وراثتی کردید و می گویید جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله از نسل پیغمبر و اولاد و ذریه پیغمبر است، اما ما می گوییم شورا بگذارید؛ هر کسی که قابلیت دارد را انتخاب کنید. اما شما چه کردید؟ حکومت پیغمبر صلی الله علیه و آله و حاکمیت او، ولایت و جانشینی او را بردید در محدوده جانشینانش. پس همان حکومت کسری و قیصر کردید! حکومت وراثتی کردید!
در جواب ما میگوییم:
اولا سنت همه انبیاء همین طور بوده؛ «لکل نبی وصی» و هر وصی از ذریه او بوده.
ثانیا ما شرایط و ویژگیهایی برای اوصیا ذکر می کنیم که این شرایط لا ینطبق است، الا برای ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله، همین دوازده معصوم علیهم السلام.
شرایطش را برایتان ذکر کردیم. نص، عصمت، اعجاز، اعلمیت، برتری. دوازده ویژگی ذکر کردیم. این دوازده ویژگی لاینطبق الا برای ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله است. وانگهی منطق قرآن را نگاه کنید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا
ما به آل ابراهیم ملک عظیم دادیم. آل او. خب یکی بیاید بگوید خدایا چرا قوم و خویش بازی کردی؟ چرا به آل ابراهیم ملک عظیم دادی؟ سلطنت و سلطه دادی؟ می گذاشتی مردم شورا می گذاشتند، هرکسی قابلیت داشت! این چیست؟
اما حقیقت این است که ذریه انبیاء پتانسیل بسیار بالایی برای این مقام دارند. همان اهلیت که در جلسه گذشته عرض کردم.
«و مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»
این شجره طیبه است که شاخ و برگ های خوب و محکم و برگ های با طراوت می دهد. این شجره طیبه، شجره پیامبران است. پس باید ادامه دهندگان راه پیامبران از این شجره در مسیر او و خلفایش ایجاد شود.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ»
مثل خانواده های پَست مثل «کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ» درخت اگر می خواهد در تلاطم بادهای روزگار شکست نخورد، شاخ و برگ هایش نشکند، باید ریشه داشته باشد. عریق و ریشه دار باشد. هرچه ریشه درخت بیشتر در زمین فرو رفته باشد و به قول عرب ها عریق باشد، مستحکم تر است. شاخ و برگ هایش را طوفان نمیتواند خم کند و شاخه هایش بشکند اما «وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ» درخت را همین ابتدای زمین بکارید و ریشه اش عریق نشود، یک باد که بیاید، از جا می کند و می برد «اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ» قرار ندارد، در بادها از این طرف و آن طرف اضطراب دارد.
آن ها که ثابت قدم هستند، مردان خدایی که در راه دین ثبات قدم دارند، کسانی هستند که شجره طیبه دارند. این است اهلیت «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ وَالْحِکْمَهَ و آتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا»
خب اگر شما به شیعه اشکال دارید، بروید اشکال به خدا کنید نعوذ بالله تعالی. برو به انبیاء اشکال کن دیگر، برو اشکال کن به موسی علیه السلام. تو در واقع به موسی علیه السلام اشکال داری، به پیامبران دیگر و به خدا اشکال دارید. همان آیه که قبلا خواندم. برو به موسی علیه السلام بگو: موسی چرا با قوم خویش بازی می کنی و می گویی: «وَ اجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی هارون و اخی» خدایا چرا خواسته این را به او دادی؟ بگو بروند شورا بگذارند و امر را با شورا تمام کنند. چرا گفتی «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى» ما به تو خواسته ات را دادیم. برادر تو را از اهل خودت وزیر قرار دادیم. وصایت در آل پیامبران نص قرآن است. هم به لحاظ تربیتی، هم به لحاظ روانشناسی هم به لحاظ قرآنی و سنت همه انبیاء این بوده.
نامه ای دارد امیرالمؤمنان علی علیه السلام به معاویه. ببینید در آن جا چه می گویند. یک قسمت آن را عرض می کنم، حضرت به معاویه می فرمایند:
«أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ إِبْرَاهِیمَ أَوْصَى ابْنَهُ یَعْقُوبَ وَ یَعْقُوبَ أَوْصَى بَنِیهِ إِذْ حَضَرَهُ الْمَوْتُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً أَوْصَى إِلَى آلِهِ سُنَّهَ إِبْرَاهِیمَ»
پیغمبر صلی الله علیه و آله هم سنت ابراهیم علیه السلام را احیا کرده است.
«وَ النَّبِیِّینَ اقْتِدَاءً بِهِمْ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ لَیْسَ لَکَ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْهُ سُنَّهٌ فِی النَّبِیِّین»
دستور خداست اما تو این سنت را نداری. این سنت مال تو نیست معاویه، این سنت مال آل پیغمبر صلی الله علیه و آله است. این خلافت مال آل پیغمبر صلی الله علیه و آله است و پیغمبر صلی الله علیه و آله بر وصیت بر آلش اقتدا کرده به چه کسی؟ اقتدا کرده به انبیاء.
یا یک عبارت دیگری برایتان بخوانم این هم از بحار است:
«ولکل نبی وصیه فی اله»
۲) کتمان در وصایت
بحار جلد ۱۱ صفحه ۲۴۰ حدیث ۲۹: از زمان حضرت آدم علیه السلام وصایت وصی حضرت آدم علیه السلام کتمان نشد. وصی اولی اش شهید شد و هابیل کشته شد. چون وصایتش پنهان نبود و موجب حسادت شد. از آن موقع امر آمد به کتمان در وصایت و هر پیغمبری وصی خودش را اول کتمان می کرد تا آرام، آرام به مرور زمان و در گذر زمان این وصایت مشخص شود.
عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ علیه السلام قَالَ: لمَّا أَوْصَى آدَمُ علیه السلام إِلى هَابِیلَ حَسَدَهُ قَابِیلُ فقتلهُ، فَوَهَبَ اللهُ تَعَالَى لآِدَمَ هِبَهَ اللهِ وَأَمَرَهُ أَنْ یُوصِیَ إلیْهِ وأَمَرَهُ أَنْ یَکتمَ ذَلِکَ قَالَ: فَجَرَتِ السُّنَّهُ بِالْکِتْمَانِ فِی الْوَصِیَّهِ فَقَالَ قَابِیلُ لِهِبَهِ اللهِ: قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَبَاکَ قَدْ أَوْصَى إِلَیْکَ فَإِنْ أَظْهَرْتَ ذَلِکَ أَوْ نَطَقْتَ بِشَیْءٍ مِنْهُ لأَقتلنّکَ کَمَا قتلتُ أَخَاکَ
در گذر زمان باید مردم قابلیت های وصی را ببینند، پیش او کوچکی کنند تا آرام آرام این وصایت پیش آنان جا بیافتد تا دیگر حسد نورزند، اما اگر استاد در گذر زمان، بدون این که قابلیت های ایشان بروز و ظهور کند، نمره اش را بیست دهد و بگوید آینده تو چه هست، معلوم است یک عده حسد می ورزند اما اگر خود قابلیت های خودش را در گذر زمان، در طول تاریخ درس ظهور و بروز دهد و بقیه ببینند این قابلیت ها را ندارند، این حسد کم تر می شود و شعله آن خاموش می شود و می گوید او دارد، من ندارم. دیگر تبعیض نیست. این جا هم همین طور؛ ببینید چه می گوید: «لَمَّا أَوْصَى آدَمُ علیه السلام إِلَى هَابِیلَ حَسَدَه قابیل فقتله» از ابتدا وصی اش را علنی کرد، حسد ورزید، قابیل را کشت «فَوَهَبَ اللهُ تَعَالَى لآِدَمَ هِبَهَ اللهِ» آدم وصی دومی داشت. وصی اول او هابیل بود. وصایتش را لو داد و او را کشتند. بعد هبه الله وصی او شد «و امره ان یوصی الیه» خدا امر کرد به آدم که به او وصیت کن «و امره ان یکتم ذالک» این دفعه باید کتمان کنی، لو نده. بعد حضرت می گوید «فجرت السنه بالکتمان فی الوصیه» از آن موقع دیگر سنت به کتمان وصیت شد. از ابتدا باید کتمان می شد به جز از اهلش و هر جایی علنی پخش نشود تا در گذر زمان.
۳) اخذ میثاق بر وصایت:
بحار جلد ۴۸ صفحه ۵۸ حدیث ۶۸:
عن الامام الکاظم علیه السلام:
ان الله اخذ میثاق الوصیین علی الوصایه
این عهد است. از این جا استفاده می شود وصایت عهد است. خدا عهد کرده و پیمانی بر وصیین بسته که ادامه دهنده راه انبیا باشند.
۴) نزول وصایت از آسمان:
آدرس: کافی جلد ۱ صفحه ۲۷۹ حدیث ۱: سنی ها نقل کردند و تاریخ طبری و ابن اثیر دارند که شخصیت هایی، نماینده هایی از مناطق مختلف و قبایل مختلف اعراب، مکرر پیش پیغمبر می آمدند و عرض می کردند: ای محمد! ما حاضر هستیم اسلام آوریم. به یک شرط و آن شرط این است که خلافت تو، جانشینی تو به ما منتقل شود. حضرت می فرمایند «ان الامر بیدالله» امر دست خدا است. «ان الملک بیدالله» امر این کار دست خدا است. روایات این در مصادر سنی ها است که امر جانشینی من به دست خداست. تعبیر آن در روایات ما این است که امر وصایت از آسمان می آید، جانشین و وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله مرد آسمانی است. تعیین وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله به امر الله است. داشتم فکر می کردم می توانیم به این تعبیر بگوییم یک دوره امام شناسی، یک دوره معارف امامت در محموله روایات وصایت آمده و معارف امامت با عنوان وصی در روایات اهل بیت علیهم السلام اشاره شده و ما با این بیانات یک دوره امام شناسی داریم.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
إِنَّ اَلْوَصِیَّهَ نَزَلَتْ مِنَ اَلسَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ کِتَاباً لَمْ یُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص کِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلاَّ اَلْوَصِیَّهُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِیَّتُکَ فِی أُمَّتِکَ عِنْدَ أَهْلِ بَیْتِکَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص أَیُّ أَهْلِ بَیْتِی یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ نَجِیبُ اَللَّهِ مِنْهُمْ وَ ذُرِّیَّتُهُ لِیَرِثَکَ عِلْمَ اَلنُّبُوَّهِ کَمَا وَرَّثَهُ إِبْرَاهِیمُ ع وَ مِیرَاثُهُ لِعَلِیٍّ ع وَ ذُرِّیَّتِکَ مِنْ صُلْبِهِ قَالَ وَ کَانَ عَلَیْهَا خَوَاتِیمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِیٌّ ع اَلْخَاتَمَ اَلْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِیهَا ثُمَّ فَتَحَ اَلْحَسَنُ ع اَلْخَاتَمَ اَلثَّانِیَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِیهَا فَلَمَّا تُوُفِّیَ اَلْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ اَلْحُسَیْنُ ع اَلْخَاتَمَ اَلثَّالِثَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اُخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَهِ لاَ شَهَادَهَ لَهُمْ إِلاَّ مَعَکَ قَالَ فَفَعَلَ ع فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ ع قَبْلَ ذَلِکَ فَفَتَحَ اَلْخَاتَمَ اَلرَّابِعَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنِ اُصْمُتْ وَ أَطْرِقْ لِمَا حُجِبَ اَلْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّیَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَفَتَحَ اَلْخَاتَمَ اَلْخَامِسَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنْ فَسِّرْ کِتَابَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ صَدِّقْ أَبَاکَ وَ وَرِّثِ اِبْنَکَ وَ اِصْطَنِعِ اَلْأُمَّهَ وَ قُمْ بِحَقِّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اَلْحَقَّ فِی اَلْخَوْفِ وَ اَلْأَمْنِ وَ لاَ تَخْشَ إِلاَّ اَللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى اَلَّذِی یَلِیهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِی إِلاَّ أَنْ تَذْهَبَ یَا مُعَاذُ فَتَرْوِیَ عَلَیَّ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اَللَّهَ اَلَّذِی رَزَقَکَ مِنْ آبَائِکَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَهَ أَنْ یَرْزُقَکَ مِنْ عَقِبِکَ مِثْلَهَا قَبْلَ اَلْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اَللَّهُ ذَلِکَ یَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ هَذَا اَلرَّاقِدُ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ.
معاذ بن کثیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: امر وصیت از آسمان در مکتوبی بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شد و مکتوب سر به مهر جز راجع به وصیت بر محمد صلی الله علیه و آله نازل نگشت. جبرئیل علیه السلام عرض کرد: یا محمد! این است وصیت تو درباره امتت نزد اهل بیتت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند ای جبرئیل! کدام اهل بیتم؟ گفت: برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او (علی علیه السلام و اولادش) و این وصیت برای این است که علی علیه السلام علم نبوت را از تو ارث ببرد، چنان که ابراهیم علیه السلام به ارث داد و میراث این علم برای علی علیه السلام و ذریه تو از پشت او است. آنگاه امام صادق علیه السلام فرمودند: آن مکتوب چند مهر داشت. علی علیه السلام مهر اول را گشود و به آنچه در آن بود، عمل کرد. سپس حسن علیه السلام مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مأمور شده بود، عمل کرد. چون حسن علیه السلام وفات کرد و درگذشت، حسین علیه السلام مهر سوم را گشود، دید در آن نوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مردمی را برای شهادت با خود ببر. برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست.» او هم عمل کرد و چون خواست درگذرد، پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسین علیه السلام داد. او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است: «سکوت کن و چون علم در پرده شده، سر بزیر انداز. نسبت به علمی که پوشیده شده، سر بزیر انداز.» چون او خواست وفات کند و درگذرد، آن را به محمد بن علی علیه السلام داد. او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما (مثل او خاموشی گزین) و ارث امامت را به پسرت بده، و امت را نیکو تربیت کن، و به حق خدای عز و جل قیام کن، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس» او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد. معاذ گوید: من عرض کردم: «قربانت گردم، آن شخص شمایید؟» فرمود: ای معاذ! من از چیزی باک ندارم جز این که بروی و علیه من روایت کنی (یعنی آری منم) اما این خبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو. عرض کردم: من از خدایی که این مقام را از پدرانت به شما رسانیده است، خواستارم که تا پیش از وفات شما، مانند آن را با ولادت عطا کند. فرمود: ای معاذ! چنین کرده است. عرض کردم: او کیست قربانت گردم؟ فرمود این شخص خوابیده و با دست خود اشاره به عبد الصالح (موسی بن جعفر علیه السلام)کرد که خوابیده بود.
«إِنَّ الْوَصِیَّهَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ» وصیت آسمانی است. «عَلَى مُحَمَّدٍ کِتَاباً لَمْ یُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص کِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِیَّهُ» تنها کتابی که مهر بر آن زده شد. معنی آن چیست؟ کتابی که مختوم است و مهر بر آن زده شده. هرکسی نباید ببینید. نامه را که مهر بر آن می زنند و می بندند، این اسرار است و هرکسی نباید اطلاع پیدا کند. حقیقت وصیت چیست؟ اسرار وصیت چیست؟ این اسرار وصایت را بقچه پیچ به امام حسین علیه السلام منتقل می کنند، با واسطه به دست امام سجاد علیه السلام. در بقچه چیست؟ اسراری دارد. تو باید قیام کنی، تو باید صلح کنی. تو باید چه کار کنی، سیاست های کلان تربیتی و هدایتی امام بعد از خودش در ادامه خط نبوت در این وصیت آمده؛ چون وصیت یعنی حلقه وصل، عهد به ادامه راه نبوت در کانال وصایت و امامت و جانشینی. حیطه وظایف تو چیست؟ تو چه شئوناتی داری؟ چه باید انجام دهی؟ این ها اسرار است. از آسمان آمده است. لذا است که به پیغمبر صلی الله علیه و آله خطاب شد!
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»
این خود تأیید می کند ولایت از جانب خداست.
۵) اسرار وصایت:
اشاره کردیم در وصایت اسراری نهفته است که غیر از اولیاء خدا کسی دیگر نمی داند.
بحار جلد ۴۱ صفحه ۳۴۳: اسرار وصایت را اصحاب السر، ابدال می دانند. هر امامی اصحاب سر دارد. از اصحاب سر امام باقر علیه السلام جابر بن یزید جعفی است. جابری که حدود سی هزار روایت از امام باقر علیه السلام دارد. این ها اسرار است. جابر می گوید: دلم گرفته است. حجم عظیم اسراری که بر من ریخته ای، دلم گرفته است. چه کنم با این ها؟ یعنی بروم پخش کنم؟ فرمودند نه برو سر را درون چاه کن و در بیابان بگو.
اسرار را نباید به هرکسی گفت. این اسرار وصایت را جز صاحبان سر از اولیاء ندارند. لذا اسرار وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را چه کسی دارد؟ من جمله میثم دارد، سلیم دارد که اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله را منتشر کرده. حالا ببینید چه می گوید: «وقد کان اطلعه علی علیه السلام» امیرالمؤمنین علی علیه السلام میثم را مطلع ساخت «علی علم الکثیر و اسرار الخفیه من اسرار الوصیه» وصی اسراری دارد و صاحبان سر می توانند این ها را نگه دارند. وصیت اسراری دارد. نکاتی در آن خوابیده است. باید تابع امام بود و تندروی نکرد «فلا تقدموهما فتهلکوا ولا تقصروا عنهما فتهلکوا» از امام جلو نزد. کاسه داغ تر از آش نباید شوی.
اگر امام حسن علیه السلام صلح کرد، ای حجر بن عدی، باید تسلیم امامت باشی. تو حرارت داری اما یک زمانی اوج شجاعت همان کسی است که به قول ابن ابی الحدید:
«یا قَالعَ البابِ الذی عن هَزَّها/ عَجَزَت أکفٌّ أربَعونَ وأربعُ»
کسی که درب قلعه خیبر را، در حالیکه ۴۴ نفر نمی توانستند آن را تکان دهند و از جایش بلند کنند، بلند کرد و انداخت. اما همین فرد مجبور است در جایی در خانه بنشیند و صبر کند. به عبارتی:
چو بیشه تهی ماند از شیر نر شغالان در آیند آن جا دلیر
این اوج شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام است. لذا آن هنگام که آن یهودی این وضعیت را دید و قبلاً هم که فتح خیبر را دیده بود، اسلام آورد و گفت این شخص کسی است که تسلیم خداوند است. این شخص میتواند کارهای زیادی بکند اما سکوت کرده و معلوم می شود هرچه که هست، از جانب خداوند برایش مقدر است و باید دانست که اسرار وصیه جز به صاحب سِر داده نمی شود.
«وَ قَدْ کَانَ أَطْلَعَهُ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَى عِلْمٍ کَثِیرٍ وَ أَسْرَارٍ خَفِیَّهٍ مِنْ أَسْرَارِ الْوَصِیَّهِ فَکَانَ مِیثَمٌ یُحَدِّثُ بِبَعْضِ ذَلِک»
میثم گاهی اوقات مردم را از این سر آگاه می ساخت و سلیم هم یک قسمت دیگر را بیان کرده است.
۶) سختی های وصایت:
بحار الانوار جلد ۱۰۲ صفحه ۶۵:
جلد ۱۰۲ زیارات است، در زیارت عسگریین می خوانیم:
«وَأَلْزَمْتَهُ حِفْظَ شَرِیعَتِهِ» یعنی برای او لازم کردی حفظ شریعت را «فَاسْتَقَلَّ بِأَعْبَاءِ الْوَصِیَّهِ ناهِضاً بِهَا وَمُضْطَلِعاً بِحَمْلِها، لَمْ یَعْثُرْ فِی مُشْکِلٍ» خدایا تو ملزم کردی حفظ شریعت را. از وظایف اوصیاء حفظ شریعت است. اعباء جمع عب است. یعنی سختی ها، خودش یک تنه سختی ها را به دوش می کشد. وصایت را به وصیت تعبیر کرده «فَاسْتَقَلَّ بِأَعْبَاءِ الْوَصِیَّهِ» وصیت چه سختی هایی دارد؟ کسی که ادامه دهنده راه پیامبر صلی الله علیه و آله است، سختی هایی در پیش رو دارد و تو لطف کردی که بتواند این سختی های وصایت را یک تنه تحمل کند. فاستقل یعنی استقلال.
اوصیا نهضتی داشتند به نام نهضت وصایت. دقت کنید اگر در این زیارات دقت کنیم، دریایی از معارف را کشف می کنیم. لذا استاد ما همیشه می گفت که در باب وصایت در زیارات ائمه علیهم السلام پیگیری کنیم. امامان ما نهضتی کردند تا شریعت پیغمبر صلی الله علیه و آله به بار بنشیند و سختی های وصایت را کشیدند تا ادامه دهنده خط نبوت و متمم رسالت باشند و این کار را به سرانجام برسانند. امامان ما در حمل بار وصایت جان فشانی کردند. لم یعثر از عثور است و عثور یعنی لغزش، در هیچ مشکلی هرگز لغزشی نداشتند. ما به چنین امامانی معتقد هستیم نه آن هایی که از خود تف و لعنت و مشکلات فراوان به جا گذاشتند.
۷) وجوب وصایت:
آدرس: بحارالنوار جلد ۱۵ صفحه ۱۸حدیث ۲۷: «ما قَبَضَ اللّهُ نَبِیّاً حَتّى امَرَهُ اللّهُ انْ یُوصِىَ الى أَفْضَلِ عَشیرَتِهِ مِنْ عُصْبَتِه…» خدا جان هیچ پیغمبری را نگرفت، مگر این که دستور داد باید وصی خود را مشخص کند. غدیر یعنی وصایت. آن نامه پیغمبر صلی الله علیه و آله نامه به وصایت است. دقت کنید خدا امر کرده که جان هیچ پیامبری را نمی گیرد. این وجوب وصایت است.
۸) عملکرد همه انبیا در عمل اوصیا:
آدرس: بحار جلد ۳۶ صفحه ۳۲۳ حدیث ۱۷۹: این مطلبی که عرض می کنم، در مفهوم شناسی وصایت بسیار مهم است.
عملکرد اوصیاء چیست؟
جایگاه اوصیا چیست؟
این حدیث، احتمالا حدیث قدسی است «إِنِّی مَا أَرْسَلْتُ نَبِیّاً فَانْقَضَتْ أَیَّامُهُ إِلَّا أَقَامَ بِالْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ وَصِیَّهُ» می گوید اقام نه قام. تو ادامه دهنده باش. این امر حکومت و خلافت است. تو ادامه دهنده امور مردم باش بعد از من. ادامه دهنده حکومت باش بعد از من. اقام بالأمر یعنی ادامه دهنده راه خودش در تمام امور مردم قرار داد. پس کار اوصیاء ادامه راه تربیتی و هدایتی بشریت است. ولی فقط در مورد پیامبر ما که خاتم النبیین است. الا انهم لا نبی بعدی نبوت نیست چون که وحی قطع شد. پس نبوت و وصایت به هم گره خوردند و مکمل یکدیگرند. وصایت یعنی گره خوردن و با هم یک شریعت را تمام میکند. وصایت یعنی ادامه دهنده کار پیغمبر صلی الله علیه و آله و این روح وصایت است. وصایت یعنی ادامه دهنده راه پیغمبر صلی الله علیه و آله. من نمیخواهم اجر و جایگاه ولایت و حدیث غدیر را پایین بیاورم. بعضی از سنی ها می گویند حدیث غدیر ظهور است اما حدیث وصایت نص است. لذا کتمان کردند. وظیفه داریم این حقیقت کتمان شده توسط مخالفان را شفاف سازی کنیم و آن را در بطن جامعه با قرآن مستند سازی کنیم.
۹) سنت دائمی بودن وصایت:
بحار جلد ۱۱ صفحه ۲۴۱ حدیث ۳۱: «فَحَدَّثَ هِبَهُ اللَّهِ وُلْدَهُ بِالْمِیثَاقِ سِرّاً فَجَرَتْ وَ اللَّهِ السُّنَّهُ بِالْوَصِیَّهِ مِنْ هِبَهِ اللَّهِ فِی وُلْدِهِ» وصایت سنتی از سنت های الهی است که لایتغیر است. «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلا» سنت های الهی تغییر و تحویل و جا به جا نمی شوند. این از سنت های الهی است و عقلایی هم هست و به لحاظ قانونی بهترین قانون تبیین شده این است که مرحله ای تبیین شود. اول قرآن، بعد سنت نبوی و بعد سنت ولدی در سه مرحله دین می شود. یک دین کامل «الیوم اکملت لکم دینکم» لذا مکتب تشیع، مکتب کامل است. مکتبی است که در سه مرحله تشریع شده اما مخالفان این را ندارند. یک مرتبه را لنگ می زنند. قرآن را قبول دارند که کلی است. سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله را هم پذیرفته اما خودش نقصی را احساس می کند. لذا با سنت صحابه غیر معصوم می خواهد آن تکمیل کند. با ظنیات مثل قیاس و استحسان و سد ذرایع و فتح ذرایع و مصالح مرسله و عرف و … می خواهد شریعت خود را تکمیل کند اما ما می گوییم: نه! در سه مرحله دین کامل شد.
«الیوم اکملت لکم دینکم»
۱۰) نشانه امامت:
از ویژگی های وصایت این است که وصایت نشانه امامت است. کافی جلد ۱ صفحه ۲۸۴ حدیث ۱:
«لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ» امام نشانه هایی دارد.
وَ یَکُونَ فِیهِ الْفَضْلُ وَ الْوَصِیَّهُ: از نشانه های امام، وصایت است.
۱۱) اعلان وصایت در بین مردم:
از ویژگی های وصایت این است که باید یک زمانی ولو در اواخر ایام پیامبر صلی الله علیه و آله اعلان عمومی شود، به عنوان غدیر مدتی قبل یا اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله.
آدرس: بحار جلد ۵۰ صفحه ۲۱۰: «وَ أَوْصَى إِلَیْهِ» بحث وظایف انبیا نسبت به اوصیا را باز خواهیم کرد که هر پیغمبری وصی خودش را در حضور مردم ابلاغ کرده به عنوان وصی «بِمَشْهَدِ ثِقَاتٍ مِنْ أَصْحَابِهِ» پیغمبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام وصیت کرد و مَشْهَدِ ثِقَاتٍ مِنْ أَصْحَابِهِ یعنی غدیر را علنی کرد. وصایت سر است و بردش مهمتر است. غدیر را گرچه خیلی ها تحمل نکردند و انکار کردند اما پیامبر صلی الله علیه و آله غدیر و ولایت را در مشهد عمومی ابلاغ کردند. در صحرای غدیر با جمعیتی انبوه اما وصایت را نه، مَشْهَدِ ثِقَاتٍ مِنْ أَصْحَابِهِ یعنی وصایت سر است. برد وصایت بالاتر است. ولایت نهایتاً سلطه دارد اما او ولایت دارد، امیرالمؤمنین علیه السلام ولایت دارد. حالا بگویید نص است یا ظهور؟ او سلطه دارد، اولی به تصرف است برای شما، اما در وصایت چه اسراری نهفته است؟ همه حقایق در آن نهفته است.
به عنوان نمونه روز پنجشنبه پیغمبر صلی الله علیه و آله می خواستند وصایت را بنویسند و مکتوب کنند اما عده ای نگذاشتند. بیرونشان کردند. سلیم نقل می کند و می گوید روز بعد عده ای افراد خاص از جمله سلمان، ابوذر، عمار، علی بن ابیطالب علیه السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و عده ای خواص بودند که وصایت را مکتوب کرد. چون از اسرار در آن نهفته است. لذا جا دارد باز شود که این اسرار چیست؟ بگردیم که اسرار وصایت چیست؟ این پروژه برای شما که تا یک سال دیگر بگردید و در این جا عرضه کنید. کتاب سلیم را ببینید. زبان میثم را ببینید. زبان عمار را ببینید. زبان اخصای یاران امیرالمؤمنین علیه السلام را ببینید و امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان این ها اسرار وصایت خودشان را گفته اند. همچنین امامان دیگر اسرار وصایت را به خواص گفتند. به مثل مفضل بن عمرها گفتند. به مثل جابر بن یزید جعفی ها گفتند. اسراری که حتی به زراره ها داده نشده، زراره یک فقیه است. اجلای اصحاب است اما این اسرار به یک سری افراد صاحب سر از اولیا الهی داده شده است. عده ای متهم می کنند مفضل از خط غلو است نه علو، اما این طور نیست. مفضل از علو است، مقامات عالی اولیا و اوصیا خدا پیش این ها و در سینه این ها است. جابر بن یزید جعفی از علو است. اسرار امامت به این ها داده شده است. بروید بصائر الدرجات را ببینید. این تکلیف شما که اسرار امامت و اسرار وصایت را کشف کنید. من همین الان با خودم عهد کردم که این پروژه را تحت عنوان اسرار وصایت دنبال کنم.
روز غدیر، روز اعلان وصایت نبود، اعلان ولایت بود. «من کنت مولا» اسرار وصایت در جلسه خصوصی بوده است.
۱۲) غیبی بودن وصایت:
وصایت سری است و غیبی.
بحار جلد ۲۲ صفحه ۴۷۸: این روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام است: «دَعَانِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عِنْدَ مَوْتِهِ» پیغمبر صلی الله علیه و آله هنگام مرگش مرا خواند. (با این که غدیر به صورت عمومی ابلاغ شده است اما این سر از پیغمبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام انتقال پیدا می کند.) «وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ عِنْدَهُ فِی الْبَیْتِ غَیْرِی» و همه را از خانه بیرون کردند. چه کسانی در خانه اند؟ «وَالْبَیْتُ فِیهِ جَبْرَئِیلُ وَ الْمَلَائِکَهُ أَسْمَعُ الْحِسَّ» امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «جبرئیل و ملائک را حس می کردم و صدای این ها را می شنیدم.» «وَ لَا أَرَى شَیْئاً» اما چیزی نمی دیدم. لذا می گویند فرق امام با نبی همین است. امام صدای فرشتگان را می شنود اما خود فرشته را نمی بیند. «فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کِتَابَ الْوَصِیَّهِ مِنْ یَدِ جَبْرَئِیلَ مَخْتُومَهً» در آن صحنه پیغمبر صلی الله علیه و آله کتاب وصایت، نامه مختومه وصایت را از جبرئیل گرفت. مختومه، مهر زده شده سر است. «فَدَفَعَهَا إِلَیَّ» به من داد. یعنی این پرونده بعد از من وظیفه توست یا علی. تکلیف تو در این سی سال چیست، در این آمده. «وَ أَمَرَنِی أَنْ أَفُضَّهَا» گفت آن را باز کن «فَفَعَلْتُ وَ أَمَرَنِی أَنْ أَقْرَأَهَا» گفت بخوان و من هم خواندم. امر غیبی است که توسط جبرئیل آمده.
صلواتی به روح امیرالمؤمنین علیه السلام بفرستید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صوت کامل بخش سوم
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
وَ بِه نَستَعین إنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعینٍ وَ صَلَی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ لَعنَهُ الله عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ مِنَ الْآنَ إِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّین اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی
بحث ما درباره موارد زیر می باشد:
- وظایف انبیاء نسبت به اوصیاء
- مشاکل اوصیاء
- آثار انکار وصایت
وظایف انبیاء نسبت به اوصیاء:
۱- نصب اوصیاء قبل از رحلت
بحار ج ۹ ص ۱۷۶: از امام عسکری علیه السلام در تفسیر فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ می فرمایند:
وَ إِنْ کُنْتُمْ مَعَاشِرَ قُرَّاءِ الْکُتُبِ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی فِی شَکٍّ مِمَّا جَاءَکُمْ بِهِ مُحَمَّدٌ مِنْ شَرَائِعِهِ وَ مِنْ نَصْبِهِ أَخَاهُ سَیِّدَّ الْوَصِیِّینَ وَصِیّاً
اگر در شرائع پیامبر صلی الله علیه و آله شک دارید، اگر در علی علیه السلام شک دارید، در آن کسی که نَصْبِهِ أَخَاهُ به عنوان برادر و به عنوان سَیِّدَّ الْوَصِیِّینَ. اگر در سَیِّدَّ الْوَصِیِّین بودن علی علیه السلام و وصی بودن او شک دارید.
مِنْ نَصْبِهِ از نصب استفاده کردیم. وظیفه انبیاء نسبت به اوصیاء این است که فرد بعد از خود را منصوب بفرمایند. یک موقع می گویید: اقامَهُ. یک موقع می گویید: نَصْبِهِ، نصب. این فرد بعد از من منصوب بشود و تمام. والسلام.
۲- برپائی مراسم برای نصب از جانب خدا
بعد از نصب جشن بگیرد و دستش را بالا بگیرد. این اقامه است. برپا داشتن یک مراسمی برای نصب یک فرد.
۳- اشهاد بر وصایت
عیون الاخبار امام رضا علیه السلام، ج ۲ ص ۱۲۱ حدیث ۱:
أَشْهَدُ لَهُمْ بِالْوَصِیَّهِ وَ الْإِمَامَهِ
خدا و مردم را شاهد گرفت. الّلهُمَّ أشْهَدُ خدایا شاهد باش. ای صحابه شاهد باشید. چرا که اینها بعداً در جاهای مختلف باید شهادت دهند. مثلا بیش از ۲۵ سال بعد از غدیر در قصه رُحْبَه (منطقه ای در کوفه است) امیرالمؤمنین علیه السلام دیدند صحابه جمع هستند و مشغول معامله و گفت و گو می باشند. همان جا به آن کسانی که شاهد بودند و پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را در غدیر شاهد گرفته بودند، فرمودند: هر کسی که در سرزمین غدیر بوده و از پیامبر صلی الله علیه و آله غدیر را شنیده است، بیاید شهادت بدهد. اشهاد پیامبر صلی الله علیه و آله یک عده را شاهد گرفت و خدا را بر آنها شاهد گرفت. این از وظایف انبیاء نسبت به اوصیاء می باشد. أَشْهَدُ لَهُمْ بِالْوَصِیَّهِ.
۴- تفویض ولایت بر وصی
کافی جلد یک صفحه ۴۳۲ حدیث ۹۱: آیات وصایت:
عن الامام موسی الکاظم علیه السلام: هُوَ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ بِالْوَلَایَهْ لِوَصِیِّهِ وَ الْوَلَایَهْ هِیَ دِینُ الْحَقِّ
به این سؤال مهم می رسیم که کدام اصل است؟ ولایت یا وصایت؟ اینجا از ولایت و وصایت صحبت شده است. ابلاغ ولایت برای وصی کن. بگو یکی از شئونات وصی، ولی است. پس حقیقت اصل، باید وصایت باشد.
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ
تعبیر این آیه روایت بالاست. هدی، ولایت وصی است و دین حق، همان ولایت است. ادامه دهنده راه اوست و دین حق بر این محوریت است. تفویض ولایت از وصی، از وظایف اوصیاء است. باید این تفویض را انجام بدهید. أَمَرَ رَسُولُهُ بِالْوَلَایَهْ علی ولایت خود را به وصی خود منتقل کن.
۵- اقامه وصایت بر وصی
امالی صدوق صفحه ۸۳ حدیث ۴۹: پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند:
مَعاشِرَ النّاسِ! إنَّ رَبَّکُم جَلَّ جَلالُهُ أمَرَنی أن اقیمَ لَکُم عَلِیاً عَلَماً وَ إِماماً وَ خَلِیفَهً و وَصِیّاً
علی علیه السلام را به عنوان وصی معرفی کنم. اقیم یعنی بر پا بدارم. این اقیمَ لَکُم با نصب فرق می کند. اقیمَ برای نصب یعنی در حشر عظیم مردم را جمع کنم. این نصب باید در یک برنامه ریزی دقیق انجام بگیرد. مخفیانه نباشد. در آخر امر اقیمَ لَکُم عَلَماً من بر شما برپا دارم، نماز باید اقامه شود. چند چیز است که اقامه می شود. أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ یکی نماز و دیگری ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است که باید اقامه شود. چون نماز حقیقی اوست. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ صراط مستقیم، عبودیت است. این عبودیت الصِّراطُ المُستَقیمُ أمیرُالمؤمنینَ عَلِیٌّ علیه السلام و صراط مستقیم علی علیه السلام است. عبودیت تنها از راه امام معصوم تحقق پیدا خواهد کرد.
بحار جلد ۱۰ صفحه ۵۴ حدیث ۲، سلمان از اهل کتاب نقل می کند که این هم تعبیر اقامه دارد.
وَ فِیمَا قَرَأْنَاهُ مِنْ کُتُبِنَا: أَنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ لاَ یَخْرُجُونَ مِنَ اَلدُّنْیَا إِلاَّ بَعْدَ إِقَامَهِ أَوْصِیَاءٍ لَهُمْ یَخْلُفُونَهُمْ فِی أُمَمِهِمْ تُقْبَسُ مِنْهُمْ اَلضِّیَاءُ فِیمَا أَشْکَلَ
۶- اعلان فضائل اوصیاء
بحار جلد ۳۸ صفحه ۱۴۳ حدیث ۱۰۵ امام محمدباقر علیه السلام از آیات تعبیری در باب وصایت در تفسیر آیه فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ می فرمایند:
یَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ نُبُوَّتِکَ فَانْصَبْ عَلِیّاً مِنْ بَعْدِکَ وَ عَلِیٌّ وَصِیُّکَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِیَهً
پس از وظایف انبیاء، اعلان فضیلت اوصیاء برای بعد از خودشان است. باید گفته شود تا همه فضیلت آنها را بدانند. ظاهراً روایت از امام جواد علیه السلام است. از ایشان پرسیدند چرا حضرت سلیمان علیه السلام سؤال می کند أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ؟ چرا حضرت سلیمان نبی علیه السلام سؤال می کند و در خواست می کند که کیست که تاج و تخت بلقیس را از یمن، قبل از رسیدن خودشان با طی الارض بیاورد؟ مگر خودشان نمی دانستند؟ از امام جواد علیه السلام سؤال می کنند که مگر خودشان پیغمبر نیستند؟ حضرت فرمودند:
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ
آصف بن برخیا وصی حضرت سلیمان علیه السلام است. قرار است جانشین شود. پس فضائل او باید پخش شود. همینطور صرف اینکه بگوید این وصی است، یک عده حسد می ورزند و او را می کشند. اما قابلیت ها باید ظهور و بروز پیدا کنند.
نگاه کنید آیه ولایت در یک موقعیت خاصی در شأن نزول خاصی (بر پیغمبر صلی الله علیه و آله انگشتری در نمازش داده شد) آمده است. اینجا هم همینطور است. سؤال می کند. می خواهد جایگاه و مقام وصی خود، عاصف بن برخیا مشخص شود. ببینند این است کسی که به عنوان وصی انتخاب کردم. او ولایت تکوینی و قابلیت دارد. من بر اساس قابلیت ها و اهلیت ها این مقام را به او دادم. پس پیامبران نسبت به اوصیاء شان وظیفه دارند که فضائل آنان را منتشر کنند. تعبیری که اینجا آمده است، چیست؟ فَانْصَبْ عَلِیّاً مِنْ بَعْدِکَ وَ عَلِیٌّ وَصِیُّکَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِیَهً در ملأ عام باید فضائل شان را بگویید.
۷- توصیه بر وصی به امت
وَ عَلَیْکَ یَا هَامُ اَلسَّلاَمُ وَ لَقَدْ حَفِظْتَ اَلْوَصِیَّهَ وَ أَدَّیْتَ اَلْأَمَانَهَ فَاسْأَلْ حَاجَتَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ حَاجَتِی أَنْ تَأْمُرَ أُمَّتَکَ أَنْ لاَ یُخَالِفُوا أَمْرَ اَلْوَصِیِّ فَإِنِّی رَأَیْتُ اَلْأُمَمَ اَلْمَاضِیَهَ إِنَّمَا هَلَکَتْ بِتَرْکِهَا أَمْرَ اَلْوَصِیِّ
بحار جلد ۳۸ صفحه ۵۴. پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: وَ عَلَیْکَ یَا هَامُ اَلسَّلاَمُ سلام بر تو باد. وَ لَقَدْ حَفِظْتَ اَلْوَصِیَّهَ وَ أَدَّیْتَ اَلْأَمَانَهَ فَاسْأَلْ حَاجَتَکَ حاجتت را بخواه. قَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ حَاجَتِی أَنْ تَأْمُرَ أُمَّتَکَ أَنْ لاَ یُخَالِفُوا أَمْرَ اَلْوَصِیِّ من از تو می خواهم به امتت سفارش کنی که با امر وصی تو مخالفت نکنند. چرا؟ فَإِنِّی رَأَیْتُ اَلْأُمَمَ اَلْمَاضِیَهَ إِنَّمَا هَلَکَتْ بِتَرْکِهَا أَمْرَ اَلْوَصِیِّ من دیدم امت های پیشین که هلاک شدند، بخاطر این که امر وصی را زمین گذاشتند و به امر وصی عمل نکردند. این یک یهودی دلسوز و منصف است. اما متأسفانه بعضی از یهودی های پست تر نه تنها امر وصایت را نرساندند بلکه تا جایی که توانستند، وصایت را بر زمین زدند. همین ها که قلم می نویسند و وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را در طول تاریخ انکار می کنند.
اگر ان شاءالله در کار سنی ها ورود کردیم، یک قسمت از مبحثی که داریم، «کتمان وصایت» است. که در کتمان وصایت چه کردند. انواع و اقسام خیانت که در طول تاریخ به مردم کردند. چگونه امر وصایت را کتمان کردند. اینها مشمول نفرین نیستند؟ آخر تابعین چه کسانی هستند؟ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِک آن اوایل عملاً بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله کتمان کردند. تا زمان ما که کتاب نوشته اند. تمام احادیث وصایت را می خواهند تضعیف کنند. سنی ها نباید ناراحت شوند. حاضرند به هر کاری دست بزنند تا آن ۳ نفر دست نخورند. باید همانجا بمانند. حتی بعضی هایشان حاضرند به پیغمبر صلی الله علیه و آله توهین شود، اما به این ۳ نفر نشود. چه کردند؟ در روایات اهل سنت که وارد شویم، در سه بخش بررسی می کنیم:
اول: احادیثی که از سنی ها رسیده است.
دوم: انواع تحریفاتی که کردند.
سوم: انواع شبهاتی که بر احادیث وصایت وارد کردند.
چه کردند که از وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام اثری نماند؟ با چه عنادهایی و چه دشمنی ها و چه خصومت هایی؟ بنا بر نص صحیح بخاری و احادیث الوصایه اولین کسی که با احادیث وصایت مخالفت کرد، کیست؟ اولین کسی که کید داشت، عایشه است. اشتهار امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصایت؛ پیش انبیاء، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، مسلمین، اهل کتاب، فرشتگان، کل جمادات شهرت داشت.
آقای عسکری رحمت الله علیه نقل می فرمایند: عایشه که به جنگ جمل می رفت، در راه جلوی شترش را گرفتند. یک عده گفتند کجا می روی؟ به وصایت علی علیه السلام تذکرش دادند. گفتند: مگر نمی دانی علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است؟ گفت: چه می گویی؟ چه کسی این حرف را گفته است؟ نه! من این را قبول ندارم. وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله از دار دنیا رفتند، سر حضرت در بغل من بود و به هیچ کس وصیت نکرد. (این را در بخاری نقل کرده است) ولی آن سعد را ندارد که در جنگ جمل حرفش را بزند. برای اینکه همه چیز را لوس کند و جنگ خودش را مشروع نشان دهد. اولین کاری که کرد، این بود که زیر آب همه را زد و گفت وصایت علی علیه السلام را قبول ندارم.
برای پی بردن به عظمت وصایت، همین برای شما کافی است که بدانید سنی ها تا توانستند، تکذیب کردند که پخش نشود. در ادامه ابن ابی قفقاز به تبع آن و این قضیه ادامه داشت تا عبدالله بن السبا. یکی از شبهاتی که دارند، این است که وصایت را به عبدالله بن السبا نسبت دادند و می گویند: اولین کسی که طرح وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام کرد، عبدالله بن السبا یهودی بود. این پتانسیل بسیار بالای پروژه پرونده وصایت را به یک یهودی نسبت دادند و می گویند ما اینها را قبول نداریم. وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را یک یهودی آورده است. خدا شاهده وظیفه بسیار سنگینی داریم. باید این توطئه را که اینطور در هاله ای از ابهام قرار می دهند، شفاف سازی کنیم و در جامعه پخش کنیم. شرح آن بماند تا در جای خود برای شما باز کنم.
واقعاً دل آدم می سوزد که فرد یهودی به پیامبر صلی الله علیه و آله التماس کند به امتت وصیت کن که در امر وصایت مخالفت نکنند. زیرا هیچ امتی هلاکت پیدا نکردند الا به مخالفت امر وصی. این نص غدیر است:
اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ
کنگره ای در مصر بود که عوامل انحطاط این امت در آن بحث شد. چرا امت با این مشکلات درگیر شدند؟ با اینکه ما می بینیم دین اسلام دین کاملی است، چه شد امت به این روز افتاد؟ چرا اسرائیل که یک اقلیت است، بر آنها مسلط شده است؟ یکی گفت پیامبر صلی الله علیه و آله علت را فرمودند:
اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
خوار شدید و نتوانستید در برابر یک اقلیت اسرائیل سر بلند کنید. حضرت علی امیرالمؤمنین علیه السلام را کنار زدید. علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام را خوار نمودید و خدا مبتلا کرد. اما عزت شیعه را نگاه کنید. چون امیرالمؤمنین علیه السلام را دارد، هیچ وقت زیر بار ظلم نمی رود. چون حسین علیه السلام را دارد، هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه زیر بار ظلم نمی رود. چون این بزرگان را دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام یک لحظه حاضر نشد تن به خواری مخالفان بدهد و زیر بار ذلت و خواری برود.
شما یک نمونه از جنگ بیاورید که اولی و دومی و سومی در یک جنگی تیر انداختند و یک نفر از دشمنان را کشتند. آنها که فرار، غیر کرار بودند و علی علیه السلام کرار، غیر فرار بود. حماسه نیست. خودشان تصریح کردند. می گویند در جنگ احد دومی و سومی فرار کردند و پیغمبر صلی الله علیه و آله را تنها گذاشتند. اما امیرالمؤمنین علیه السلام که ده ها زخم خورده بود، پروانه وار دور پیامبر صلی الله علیه و آله می چرخد. از هر طرف دشمن حمله می کند، آنها را عقب می زند. چنین الگویی که داشته باشید، شما هم کرار می شوید و هرگز زیر بار ظلم نمی روید. این شعار اهل بیت علیهم السلام است. این عزت حسینی را ما داریم. آن کسانی که زیر پرچم کفر آمدند و در برابر شیعه و مسلمین ایستادند و خودشان را به کفر چسباندند؛ برای مقابله با یک گروه مسلمین شیعه دیگر و برای کشتن آنها! چرا؟ این منطق بزرگان شان است. اما شیعه این عظمت، این قدرت، این عزت، این شوکت، همه را از امامان خود دارند؛ از اباعبدالله الحسین علیه السلام. امر وصی را ضایع کردند اما عزیزان ما سهیم نباشیم. مصداق بارز امر به معروف و نهی از منکر همین است.
دو سه روز پیش خطبه ای بسیار زیبا از نهج البلاغه دیدم. ظَهَرَ الْفَسَادُ فَلَا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ فساد گسترش یافته است. نه منکری است که انکار نهی از منکر کند و وضعیت را تغییر دهد. وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ بعد حضرت می فرمایند: شما امید دارید که در جوار رحمت الهی در محل قدسش باشید و از اعز اولیاء خدا باشید ولی نهی از منکر نکنید؟ بروید ریشه یابی کنید که عامل فساد جامعه در چیست.
۸- ابلاغ وصایت
بحار جلد ۳۲ صفحه ۲۹۸حدیث ۲۵۸: پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ . مَعَاشِرَ النَّاسِ یعنی ابلاغ. یک ابلاغ داریم، یک نصب داریم، یک اقامه داریم (اینها همه با هم فرق دارد). صحنه سازی کنیم، مراسم جشن برگزار کنیم، مردم را در مسجد جمع کنیم، ابلاغ کنیم و منصوب کنیم. انجام این سه مرحله از وظایف انبیاء است که پیغمبر صلی الله علیه و آله برای وصی خود انجام دادند.
تعبیر دیگری داریم که شاید تا حالا نشنیده باشید.
۹- ارهاصات وصی
در بحث نبوت خوانده اید. می گویند ارهاصات نبوت؛ یعنی پیشاپیش خداوند متعال اراده نموده کسانی که می خواهد نبی یا وصی باشند، معجزه هایی از آن ها نشان می دهد. اگر چه هنوز به نبوت نرسیده باشد. از جمله ارهاصات پیغمبر صلی الله علیه و آله چیست؟ پیش بینی ها، پیش درآمدها. پیغمبر صلی الله علیه و آله وقتی که در قافله حضرت خدیجه سلام الله علیها برای تجارت به شام می رود، آن راهب می بیند ابری بالای سر پیغمبر صلی الله علیه و آله حرکت می کند و سایه بر سر ایشان انداخته است. هر جا پیغمبر صلی الله علیه و آله حرکت می کند، این ابر هست و سایه هست و وقتی توقف می کند، ابر می ایستد. هنوز به پیغمبری نرسیده است ولی این زمینه ها باید فراهم شود تا مردم از ابتدا قابلیت هایی را از شخص ببینند که متوجه شوند این است که می خواهد پیغمبر شود. برای وصی هم این ارهاصات بوده است. ارهاصات نبوت و ارهاصات وصی.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إِنَّ لِی وَصِیّاً وَاحِداً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ وَفَاتِی
بحار جلد ۲۵ صفحه ۱۸۵ حدیث ۶. من یک وصی در زمان حیاتم دارم. قلت له راوی می گوید: من هو؟ این نکته عجیبی است و اگر به روایات دقت کنیم، می توانیم نکات در بیاوریم. پیغمبر صلی الله علیه و آله مستقیماً نفرمودند علی علیه السلام. برای آن زمینه سازی کردند. فَقَالَ اِیتینی بِحَصَاهٍ فرمودند: یک مشت سنگریزه بیاورید. یک مشت سنگریزه به پیغمبر صلی الله علیه و آله دادند. فَوَضَعَهَا بَیْنَ کَفَّیْه در دست هایش گذاشت. ثُمَّ فَرَکَهَا بِیَدِه دست هایش را بهم مالید.
پیغمبر صلی الله علیه و آله سنگ ها را داخل دستش ریخت و آنها را فشار داد. آرد شد. ثُمَّ فَرَکَهَا بِیَدِهِ کَسَحِیقِ الدَّقِیق همان طور که گندم را آرد می کنند و آردش هم آرد می کنند. ثم عجنها با گل مخلوط کرد. فَجَعَلَهَا یَاقُوتَهً حَمْرَاء تبدیل به یاقوت قرمز شد. سنگ را تبدیل به خاک کرد. آن را له کرد. سنگ که له نمی شود، معجزه است. این را با آب مخلوط کرد، تبدیل به یاقوت شد. این معجزه را انجام داد. فَجَعَلَهَا یَاقُوتَهً حَمْرَاءَ خَتَمَهَا بِخَاتَمِهِ فَبَدَا النَّقْشُ فِیهَا لِلنَّاظِرِینَ ثُمَّ أَعْطَانِیهَا آن را انگشتر کرد و نقشه اش برای بیننده ها آشکار شد و سپس فرمودند: بیا این انگشتری برای تو باشد.
حالا سؤال اینجاست: ام سلیم که یکی از اصحاب باوفای امیرالمؤمنین علیه السلام است، سؤال می کند. (روایت برای ام سلیم است) پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: إِنَّ لِی وَصِیّاً وَاحِداً ام سلیم گفت: کیست؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله این معجزه را انجام دادند و بعد فرمودند: یَا أُمَّ سُلَیْمٍ مَنِ اسْتَطَاعَ مِثْلَ هَذَا فَهُوَ وَصِیِّی هرکس که بتواند این کار را انجام بدهد، او وصی من است. این عمل ارهاصات است (معجزه). پس وظیفه انبیاء این است که به مردم نشانه دهند که جانشین و وصی کیست.
بد نیست برای تنوع مطلبی را بگویم که لبخند علمی و درس آموز به لب هایتان بیاید. من معتقدم اگر انسان لابه لای بحث می خواهد قصه ای بگوید، قصه علمی بگوید. فتوایی دیدم از مفتی سعودی ها، شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز که ۳۰ جلد از کتاب هایش به نام مجموعه الفتاوی بن باز چاپ شده است. فتوا را نگاه کنید. سؤال: منی پاک است یا خیر؟ می گوید: پاک است. دلیلش چیست؟ دلیل اول اینکه منی اصل انسان است. انسان پاک است، پس منی او هم پاک است. انسان نجس که نیست. پس باید منی اش هم پاک باشد. اگر منی نجس است، پس انسان هم باید نجس باشد. دلیل دوم که خنده دار و شرم آور است! زیرا عایشه می گفت: گاهی می دیدیم به عبای پیغمبر صلی الله علیه و آله منی چسبیده و خشک شده است. من به هم می سائیدم و از بین می رفت و عبا را روی دوش پیغمبر صلی الله علیه و آله می انداختم و می رفت نمازش را می خواند. پس معلوم می شود پاک است. چون پیامبر صلی الله علیه و آله نشستند. استدلال کسی که از اهل بیت علیهم السلام دور باشد، این می شود. یک اشکال نقضی به آن وارد کنیم. اگر اینطور باشد، پس شراب هم پاک است. چون اصل آن انگور است!!! پس انقلاب چه شد؟ این منی تبدیل به روح و جسم شد. انقلابی شد. تحولی پیش آمد. یکی از عوامل طهارت چیست؟ یکی از مطهرات، انقلاب و دگرگونی است. سگ مگر نجس نیست، در شوره زار می افتد و تبدیل به نمک می شود و پاک می شود. این تحول و انقلاب است. می گوید چون این نطفه تبدیل به پاک می شود، پس منی پاک است. آن با این چقدر فرق دارد؟ این فقه می شود.
۱۰- تفهیم وصایت
بحار جلد ۳۶ صفحه ۲۶۴. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: افهموا عنی به مرده می گویند: اسمع افهم. ما درس خوانده در مدرسه مدینه هم هستیم. در حوزه وهابیت درس خواندیم. اگر اینجا انتقادی به شما می کنم، خیلی جاها درس خوانده ایم. به حوزه اهل سنت و حوزه وهابیت رفتیم. من مدتی در مدینه شاگرد بودم. می رفتم ببینم از نزدیک چه مطالبی بیان می کنند. اگر می خواهید نقد کنید هم نقد منصفانه داشته باشید. من فقط کتاب های آنها را ندیدم. مثلاً یک نقد بر بن باز نوشتیم. ۷۰ عدد از کتاب هایش را من مطالعه نمودم. همین مجموعه الفتاوی که ۳۰ جلد می باشد، تمام آن را نگاه کردم. عزیزان ما همین جور هوایی حرفی نمی زنیم. ما درس شما را خواندیم و فقط به درس شما اکتفا نکردیم. در مسجد النبی در کلاس یک نفر از این آقایان نشسته بودیم که درس کلام یا فقه بود. به بحث تلقین میت رسیدیم. آیا تلقین میت مشروع است یا خیر؟ سنت است یا بدعت؟ بحث شد اینها تلقین را قبول ندارند. بعد قصه ای گفت. آقایی بچه ناقلایی داشت که مرد و بردند و خاکش کردند. بالای سر قبر که دفن کردند، ملقن آمد. گفت: اسْمَعْ افْهَمْ، إِذا أَتَاکَ پدرش گفت: به او چه می گویید؟ این وقتی زنده بود، هر چه می گفتیم، گوش نمی کرد! حالا به مرده اش می گویید اسمع افهم؟ از مرده اش توقع دارید گوش دهد.
مسئله تفهیم وصایت از وظایف انبیاء است که باید بفهمانند افهموا عنی. عزیزان من؛ ای علمای بزرگوار؛ این وظایف شماست که بفهمانید و داخل دانشگاه ها بروید. فهم یعنی چه؟ به زور که نمی شود مطلبی را به فردی یاد داد. مخصوصاً دانشجوها. باید بفهمانید؛ یعنی جا بندازید که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام چیست؟ اینطور نباشد که بگوییم این است. نخواستیم یک مشت توی دهان طرف مقابل بزنیم و بگوییم برو! نه. هیچ چیز مثل منطق و استدلال نیست. افهموا عنی این مطلب را بفهمید. وظیفه ما تفهیم مسائل است. وظیفه داریم جایگاه ولایت اوصیاء و جایگاه وصایت اولیاء را بفهمانیم و این وظیفه سنگینی است. اوج جهاد برای ما این است که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: افهموا عنی ان علی بن ابیطالب علیه السلام وصیی نمی گوید: اسمعوا. این حدیث ادامه دارد. بروید و ببینید. یک موقع می گوید اسمعوا. یک موقع می گوید انصتوا و یک موقع افهموا. بفهمید این وظیفه وصایت چیست.
۱۱- عهد بر وصی
عن الامام الصادق علیه السلام: أَتَرَوْنَ أَنَّ الْمُوصِیَ مِنَّا یُوصِی إِلَى مَنْ یُرِیدُ لَا وَ اللَّهِ وَ لَکِنَّهُ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَى رَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ کافی جلد ۱ صفحه ۲۷۹
شما خیال می کنید، که موصی از ما به هر کس که خواست وصیت می کند؟ لَا وَ اللَّهِ. امام که به این زودی قسم نمی خورد. نه به خدا قسم اینطور نیست. وَ لَکِنَّهُ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله. وصیت، عهدی است از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله. إِلَى رَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ باید پیغمبر صلی الله علیه و آله با مردم عهد کند، پیمان بندد که تو ادامه دهنده راه من باید باشی.
۱۲- تعیین وصی بعنوان خلیفه
امالی صدوق صفحه ۳۲۷
۱۳- تعیین وصی بعنوان وارث
که هر دو در یک حدیث نقل شده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَیَّ أَنَّهُ جَاعِلٌ لِی مِنْ أُمَّتِی أَخاً وَ وَارِثاً وَ خَلِیفَهً وَ وَصِیّاً
خدا به من وحی کرده به عنوان وصی، به عنوان وراثت علم او، به عنوان جانشینی خلافت او باید مشخص کنید. این امر را من از جانب خدا مأمورم.
ان شاءالله در فایل های بعد به بحث مشاکل اوصیا و بحث آثار انکار وصایت و مباحث دیگر وارد می شویم.
التماس دعا
یا علی
صوت کامل بخش چهارم
جهت دانلود صوت های این کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید