کارگاه آموزشی شماره ۱۶۴ – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه یازدهم

صوت کامل بخش اول
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم توکلت علی الحی الذی لا یموت و الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی حبیبک و حقیقه نورک و خاتم رسلک ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الاسماوات و الارضین و لعن الدائم علی اعدائهم و مخالفیهم و منکری فضائلهم و مناقبهم الی یوم الدین
برای تک تک کسانی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام و غدیر خدمت می کنند، یک دعای مستجاب هست. اللهم وآل من والاه، وانصر من نصره. این دعا، پرونده ای است که از ۱۸ ذی الحجه سال دهم تا الان باز است. خوش به حال کسانی که دنبال این استجابت و دعای پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند. لذا همه شما، سروران گرامی یک دعای مستجاب قطعی و یقینی از مبلغ اعظم غدیر نبی مکرم حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله و سلم دارید. در قبل از زمان بعثت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، هر که خدمت به ولایت کرده، مزد نقدی دادند. لذا اگر کسی می خواهد خوش صدا، خوش علم و حتی خوش رفتار شود، اخلاقیاتی دارد که می خواهد اصلاح شود، در باب غدیر خدمت کند.
یکی از بزرگان و مراجع می گفتند: زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام را در آتش انداختند؛ بر هرکسی بود به فریاد برسد و پیغمبرش را نصرت بدهد. مردم چه کردند را کاری نداریم. یکی از پرندگان در منقار خودش مقداری آب حمل کرد و به سهم خودش، نصرت پیغمبر خدا را کند. می فرمایند که آتش خیلی زیاد بود و هرم آتش می سوزاند و نمی شد نزدیک شد. این پرنده اندازه خودش چند قطره آبی را حمل کرده بود که آتش را خاموش کند. یک پرنده عادی بود، اما بعد از این خدمتش خوش صدا شد! همین قناری که می بینید، صدای قشنگی دارد و همه دوستش دارند. خیلی وقتها کسانی در زندگی و کارهایشان خوش صدا نیستند و اقبال به آنها نمی شود، در کارشان گره خورده، گرفتاری ها و پریشان احوال هایی دارند، اگر خدمتش را خالص برای امیرالمؤمنین علیه السلام قرار بدهند، حل می شود. بنده نمی خواهم تضمین کنم، من کی هستم که تضمین کنم؟ عرضم این است که در این حدود ۲۰ سالی که یک گام کوچک داشتم، این را متوجه شدم و لذا خواستم این حس را به شما انتقال بدهم که در باب خدمت به غدیر و ولایت هر چه قدم بیشتر بردارید، خوش صداترتان می کنند.
ما اعتقاد داریم که دو تا خدا نداریم و خدای ما یگانه است. در این جلسه کسی شک و تردیدی می کند؟ حتی از نوجوان ها این سؤال را بپرسید، پاسخ می دهند: خیر؛ خدا یکی است. اگر به او بگویید: خدا دوتاست، عصبانی می شود. پس یقینی برای ما هست که خدا یکی است. اگر کسی در راه خدمت به غدیر گام برمی دارد، باید این یقین را داشته باشد که یاری خداوند با اوست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روز غدیر فرمودند:
«وانصر من نصره»
هر که علی را یاری کند، خدا او را یاری می کند. همان اعتقادی که اگر من از شما سؤال کنم و سریع بگویید خدا یکی است، بدون تردید بدانید کسی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام خدمتی می کند، خودِ خدا او را کمک و یاری می کند. اگر یک کفه ترازو اعتقاد به این صراحت است که خدا یکی است، به همان صراحت هم باید یقین داشته باشید که اگر کسی یک درهم برای امیرالمؤمنین علیه السلام خرج کند، خداوند دویست هزار درهم به او برمی گرداند. شما مهندس تبلیغ غدیر قطعاً باید این اعتقاد را داشته باشید که این توازن در بحث اعتقادی باشد. نص صریح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام باید با آنچه که در قسمت توحیدی اعتقاد داریم، یکسان باشد.
یک کار مهندسی دقیق، عوامل و پارامترهایی دارد که اینها به هم گره خورده اند. نمی شود گفت من می خواهم یک کار تبلیغی قشنگ و دقیق انجام دهم، در حالیکه برایم زیاد مهم نیست که محتوا چه سطحی باشد. و بنا نیست خیلی این دقت و تأمل را داشته باشم.
عوامل مؤثر در تبلیغ: مخاطب، زمان، مکان، محتوا، قدرت مبلغ و بودجه. این موارد شش گانه کاربردی است که در فصل های آینده کتاب تبلیغ مهندسی غدیر، قطعاً به صورت یک فصل مجزا و موارد مهندسی شده بررسی خواهیم کرد.
مخاطبین: باید به رده های سنی و علمی نوع گروه ها و کسانی که بناست غدیر را به آنها برسانیم، دقت کنیم. چون بنا بر این شد ما غدیر را به همه حتی مخالف هم برسانیم. پس در بحث مخاطبین، این گروه ها باید لحاظ شود و دقت و تأمل شود. یک قسمتی در خطبه غدیر هست که پیامبراکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند که من شما را وکیل قرار می دهم، شما نیابتاً از طرف من بروید به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام امر کنید و از اینکه کسی دنباله رو غیر امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، نهی کنید. بحثی که بنابر هر دلیلی متأسفانه حذف شده و باید دقت کرد و ریشه یابی کرد. ما الان بنایی نداریم، کسانی که نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام مخالفند نهی کنیم. آنها سر جای خودشان. این خلاف خطبه غدیر است. حضرت می فرمایند. شما نیابت دارید که امر کنید و از طرف من نهی کنید. چرا خلاف انجام می دهی و خلاف امیرالمؤمنین علیه السلام هستی؟
مکان: ما باید چه مکان هایی را مدنظر بگیریم؟ حرم ها، مساجد، حسینیه ها، منزل و کانون گرم خانواده، مکان های برگزاری جشن ها و عزاداری ها، هتل و خوابگاه ها. هرکدام می توانند یک بستر تبلیغی برای ما باشند.
زمان: زمان ایام غدیر به نوبه خود بهترین ایام است. ایام زیارتی، اربعین، جشن های مذهبی، موعدهای خاص، عبادات خاصی که هست، ماه مبارک رمضان، حج، مجالسی که فامیلی هست؛ همه زمانهایی هستند که ما باید مدیریت کنیم.
محتوا: زمانی می توانید یک مهندس تبلیغ غدیر قوی باشید که صاحب نظر باشید و مهندسی ملکه ذهنتان شده باشد. وقتی به کسی می گویند مجتهد است، انصافاً این اجتهاد که بدست می آورد، اینطور نیست که هر کسی با ده یا بیست سال بدست بیاورد. یعنی خودش می فهمد که اشرافی روی روایات و اصول دارد. این فقه، مثل یک خمیر در دستش است. اکثر ما تصمیم می گیریم غدیر را تبلیغ کنیم. به ما می گویند کجا برو و چه تبلیغ کن. بعد از سه یا پنج سال تبلیغ، قدرت اراده و طرح دادن و اشرافی بر تصمیم نهایی ندارم. اما اگر به این محتوا و پارامترهای شش گانه کنار هم اشراف داشته باشم، بحثی به نام محتوا حل می شود. کتاب های مختلفی در باب غدیر نوشته شده است. یک کتاب مختصر و یک کتاب تخصصی است. ما همه اینها را محتوا و علم می گوییم و در موارد تاریخ غدیر، حدیث غدیر، اعتقادات غدیر هست. اگر بناست مبلغ یک کار تبلیغی و غدیری انجام دهد، این مهندسی نیست که دم دست یک جزوه را بردارد و هرچه شد! مهم است که بدانیم بناست کدام محتوا ارائه شود. آرشیتکتی را در نظر بگیرید که کارفرمایی به او رجوع می کند. ابعاد زمین مشخص است و بناست طرحی ارائه شود و پارتیشن ها را روی اجزای داخلی یک پلانی کار کنند. او فقط این لحظه را نمی بیند، بلکه ذهنش تا لحظه آخر که رنگ و نقاشی می شود را یک جا می بیند و بعد شروع می کند به اتود زدن. یک مبلغ اگر به همه اینها یک جا تسلط نداشته باشد، انتظار نمی رود یک خروجی عالی از آن بیرون آید.
قدرت مبلغ: من اگر یک هدف تبلیغی را انتخاب کرده ام، پس برای رسیدن به این هدف باید قد و اندازه خودم را هم بفهمم. اندازه من چقدر است؟ محتوا را پیدا کردم. آیا می توانم محتوا را پیاده کنم؟ آیا اینقدر اشراف دارم که بیانش کنم؟ لذا قدرت مبلغ و اشراف او به محتوا و تجربه او آیتم های بسیار مهمی است. کسی می تواند طرح و هدف خوبی را دنبال کند که ذهن تحلیلگر قوی داشته باشد. ذهن به خودی خود به آن مرحله نمی رسد. در حل مسائل هندسه و مثلثات و قضایا، دو صفحه این را باید حفظ کرد و از این به این نتیجه می رسیم، از این نتیجه به آن نتیجه می رسیم و بعد نهایتاً ثابت می کنیم. از ریاضی دو تا به دانشگاه برسیم. چرا این ریاضیات را باید بخواند؟ چرا باید کار کند؟ تا ذهنش تحلیلگر قوی شود. اگر مبلغین غدیر بخواهند مهندسین غدیر شوند و بعد دکترا بگیرند، ذهن باید قوی شود. باید کار کند. لذا این تجزیه و طراحی نتیجه یک کار مهندسی قوی خواهد بود.
سه گام مهم در مهندسی تبلیغ غدیر و در زندگی داریم. اگر کسی انگیزه ها را به کار بگیرد، به هدف و مقصد می رسد.
گام اول: انگیزه های اولیه
انگیزه هایی که باعث حرکت می شود. یک ماشین ایستاده است. استارت که می زنیم، ماشین روشن می شود. باید دنده سنگین حرکت کرد تا ماشین در جاده بیفتد، حالا دنده را سبک کرده و ادامه حرکت. اگر بنزین تمام شود، ماشین می ایستد. انگیزه های اولیه به این معنا است که در مسیر خدمت به غدیر عاشق کند، من را به خدمت کردن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشتاق کند.
گام دوم: انگیزه ثانویه
در بحث انتخاب رشته دقت کنید. شخصی در رشته ای ورود پیدا می کند و دو ترم می خواند. رفیقش که رشته دیگری است، با او صحبت می کند و این شخص فکر می کند عجب اشتباه کردم. شاید باید آن رشته می رفتم. شخصی هم که با انگیزه در وادی تبلیغ غدیر وارد می شود، چون انگیزه ثانویه ندارد، عقب می کشد. منفعل می شود و رکود پیدا می کند. لذا یک مهندس تبلیغ غدیر باید بداند اگر انگیزه هایی او را به حرکت واداشت؛ انگیزه های دیگری را فعال کند تا انگیزه های ثانویه او را در مسیر حرکت دهد و ثابت بماند. لذا اگر دقت بفرمایید، در همین قسمت ما خیلی این مطلب را دنبال خواهیم کرد.
گام سوم: ترسیم هدف
برای اینکه شخصی بتواند هدفی را دنبال کند، باید دو شاخصه خیلی مهم را داشته باشد. اهداف ما باید دست یافتنی و عاقلانه باشد. قطعاً برای ایام غدیر هدفی انتخاب کرده ایم. بررسی کنیم اگر دست یافتنی و عاقلانه نیست، مدلش را عوض کنیم. لذا ما خیلی به اهداف در بحث دست یافتنی و عاقلانه دقت و تأمل داریم.
ادامه بحث ما راجع به انگیزه های مهندسی تبلیغ غدیر است. در این باب مطالب را به دو صورت اجمالی و تفصیلی عرض می کنم. انگیزه هایی که اشاره می شود، اولاً :کار برای غدیر را برای ما جالبتر، واضحتر و هدفمندتر می کند. ثانیاً: علت حرکت ما، به سوی بحث علم مهندسی تبلیغ غدیر را مشخص می کند.
اجمال انگیزه های مهندسی تبلیغ غدیر:
اولین انگیزه: اهمیت غدیر در اعتقادات ما
غدیر، در اعتقادات ما جایگاه ریشه ای دارد. یک دور کلی اعقادات شیعه را در نظر بگیرید. توحید، نبوت، امامت،عدل و معاد را در هزاران کتاب بررسی می کند. اگر این غدیر را از آن بیرون بکشید، تمام آن فرو می ریزد. یعنی اعتقادات که به عنوان ریشه است و تشیع ما را شکل می دهد، اگر غدیر را از آن بگیرید؛ هیچ نمی ماند. نه نماز ما معنا پیدا می کند، نه محراب و حسینیه های ما. نه مستحبات و واجبات ما. اصلاً هیچ چیز ما معنا پیدا نمی کند. این خودش یک بخش مفصلی است. اگر اعتقادات من ریشه اش غدیر است. دنبال غدیر بودن، انگیزه می شود. وقتی غدیر اینقدر مهم است، مهندسی آن باید تبیین شود. اگر غدیر یک واقعه ای بود که بنا نبود خیلی از بزرگان تأکیدی برای آن کنند، برای ما هم خیلی قابل اهمیت نبود و دنبالش نمی رفتیم. خیلی از مستحبات ذکر شده و یا حتی مواردی که توصیه شده، خیلی به آن پرداخته نمی شود. آیا این هم از همان مدل است؟ خیر! صاحبان غدیر تأکید کرده اند.
دومین انگیزه: ظرافت در رساندن پیام غدیر
چه ظرافتی خداوند متعال در رساندن پیام ولایت به ما انجام داده است. یک بحث مفصلی در ادامه خواهد آمد، در یکی از بخش های کتاب هست. زیبایی های غدیر، دریچه هایی که وارد می شوید و نگاه می کنید. می بینید چه قدر زیبا به ما رسیده است. یک لحظه تفکر کنید. چقدر غدیر زیباست! چقدر تأکید صاحبان غدیر زیبا به من رسیده است. اگر این تفکر در من ایجاد شود، انگیزه برای تبلیغ غدیر بیشتر می شود. چرا جوان های ما ساعت ها بازی فوتبال را می ببینند؟ علاوه بر جذابیت نهفته آن، زیبایی عملکرد بازیکنان است. نمی خواهم تشبیه کنم، فقط برای تقریب به ذهن. یعنی این نوع اجرا و تحویل دادن یک گل قشنگ، آدم را به وجد می آورد. باعث می شود که جوانان شیفته شوند و از نوجوانی برای این ورزش ثبت نام کنند یا نگاه کنند. انصافاً حسن سلیقه خدا است. چقدر زیبا غدیر اجرا شد، این ما را به وجد می آورد و ایجاد انگیزه برای حرکت می کند.
تفصیل انگیزه های مهندسی تبلیغ غدیر:
یازده انگیزه را تقسیم بندی کردیم. در کتاب شاید یکی دوتا کمتر از این انگیزه ها را آوردیم. اینجا تکمیلش می کنم و شما می توانید اضافه کنید. من یک مرور کلی می کنم و بعد وارد اولین قسمتش می شویم:
۱. تبلیغ غدیر امری واجب است نه صرفاً مستحب
غدیر و تبلیغ غدیر، یک امر مستحب نیست که فقط ثواب داشته باشد. تبلیغ غدیر بر گردن ما است؛ همانطور که نماز بر گردن ما است. حتی در روایت امام صادق و امام باقر علیهم السلام فرمودند:
«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ»
بعد فرمودند: ولایت بالاتر است و مثل ولایت ندا داده نشده است. مردم می روند آن چهارتای دیگر را می گیرند، اما این را رها می کنند. لذا چرا ما در مقام بیان می گوییم تبلیغ غدیر مستحب است؟! نه؛ واجب است و وجوبش را از ادله و قرائنش ثابت می کنیم. یکی اینکه تخفیف بردار نیست از هیچ کسی. مریضی در حال مریضی.
۲. دومین مورد تبلیغ غدیر امر به معروف و نهی از منکر واجب است
امر به معروف و نهی از منکر واجب است. آیا می دانیم در خطبه غدیر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«أَلا وَ إِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ»
وقتی کسی بخواهد بدن را بشناسد، به سر می شناسد. رأس امر به معروف و نهی از منکر این است که شخصی را امر کنید به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و او را نهی کنید از مخالفت با امیرالمؤمنین علیه السلام. خب؛ اگر امر به معروف واجب است و در خود خطبه هم آمده است، پس چطور تبلیغ غدیر را یک نوع امر به معروف و نهی از منکر قلمداد نمی کنیم و وجوب را برایش قرار نمی دهیم؟
۳. حاکم بودن غدیر بر همه مسائل دین
وقتی سخن از فقه می شود، فقه جعفری و حرف اخلاق هست. اخلاقیات ائمه معصوم و سیره معصومین علیهم السلام را قبول داریم. همه این برنامه ها را که دقت می کنیم، می بینیم اعتقادات و اخلاقیات که با محوریت غدیر می شود، یعنی ما اخلاقیات را بنا نیست از غاصبین خلافت بگیریم. ما اخلاقیات و اعتقادات و احکام را از سیره نبوی و علوی می گیریم. محور همه شان غدیر است و ائمه علیهم السلام. پس غدیر بر همه مسائل دین حاکم است. آیا این انگیزه قوی برای من و شما نیست که به سمت غدیر حرکت کنیم؟ چرا انگیزه خواهد بود.
۴. غدیر کلید مصلحت همه انسان ها است
ما در بدن خودمان دستکاری نداشتیم، لذا وقتی خدا خلق کرده، اینکه جایگاه سر و دست ها کجا باشد، مفصل است. اصلاً آدم دیوانه می شود وقتی نظم خدا را در این بدن می بیند. این اسکلت چیست؟ مسائل و مشکلاتی هست که پس از قرن ها هنوز در باء بسم الله هستند. خدا وقتی این بدن را خلق می کند، همه چیز را دیده، خلق کرده. ما دخالتی نداریم. کِی می فهمیم؟ وقتی برای یکی از این قسمت ها عارضه ای پیش می آید. تازه می فهمیم خیلی قشنگ، اتوماتیک و برنامه ریزی شده کار می کند. کِی متوجه می شویم؟ وقتی خسارتی وارد شود. در عالم معنا، خداوند برای زندگی همه بشریت برنامه دقیق نوشته است. لذا ببینید مصلحت همه انسان ها به دست خدا رقم زده شده است. حالا با اختیاری که به مردم داده شده، خودت رقم بزن شقی باشی یا سعید باشی.
۵. غدیر برای همه اهل عالم است
اگر در یک علمی بخواهی دقت کنی، دایره علمی که می آموزی و تخصصش را پیدا می کنی، مهندسی صنایع باشد یا الکترونیک یا دیگر علم ها، دایره علمت یک گروه از علم مردم است یا یک قسمت از عضو بدن شخص است؛ همه نیست. دایره علم مهندسی تبلیغ، همه مردم و بشریت را در برمی گیرد. لذا بایست بدانیم غدیر، برای همه اهل عالم است. من هم که بنا است تبلیغ کنم، جوری مهندسی کنم و بنیادش را بچینم که همه را پوشش دهد.
۶. غدیر بالاترین سند شیعه بودن
اگر بخواهید، در بحث دفاع از تشیع اقدام کنید، اولین کاری که انجام می دهید، باید شیعه بودنتان را ثابت کنید. بچه شیعه ها! اگر این مهر شیعه بودن در شناسنامه هایتان را بخواهید در مقابل دشمن ثابت کنید از چه معارفی استفاده می کنید؟ بزرگترین و اولین و آخرین معرفتی که استفاده می کنید، غدیر است. آنها نمی توانند رد کنند. غدیر سندی زنده و پرونده ای باز است برای همه شیعیان و بخصوص برای ارائه درمقابل مخالفین. غدیر، حساسترین فراز برای مقابله با دشمن است. علاوه بر کسانی که مخالف تشیع هستند، افرادی در این جهان زندگی می کنند، فرقه های مختلفی هستند که نمی دانند شیعه و سنی کیست؟ آنها راهی را برای خودشان انتخاب کردهاند، راههای ضد خدا. شیطان پرست و بی خدا شده اند. امروز این ادعا هست و این واقعاً غنا در تشیع را نشان می دهد که غدیر راهی برای مقابله با راههای ضد خدا مشخص می کند. نه فقط در مقابل کسانی که گوینده لا اله الا الله هستند و به ظاهر نماز و روزه دارند. غدیر، می تواند سندی محکم در دست شما باشد؛ برای ارائه در مقابل راه های ضد خدا.
۷. دفاع از حق غدیر
اگر دلتان برای مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام می سوزد، واقعه کربلا را مرور می کنید، غیبت امام زمان ارواحنا فداه را مرور می کنید، وقتی روضه فاطمیه خوانده می شود، حسی به تو دست دهد که ای کاش من بودم و در مقابل آنها می ایستادم و نمی گذاشتم زهرای مرضیه سلام الله علیها کتک بخورند. اگر این حس نباشد، اصلاً شیعه بودن معنا ندارد. روضه های امام حسین علیه السلام را می خوانید، سریع باید آن لحظه بعد از گریه تداعی شود، ای کاش بودم و جانم را فدا می کردم.
یک سؤال: در هر پست و رتبه ای که هستید، به چه شکل احقاق حق مظلوم می کنید؟ به غیر از این است که اشراف به واقعه غدیر داشته باشید؟! پس معرفت به غدیر، این مقوله بسیار عظیم، سند بسیار بزرگ و معتبر شما را قوی می کند. غدیر، معدن علم برای همه بشریت است. ما در روایات زمان ظهور داریم. مفصل است که علم ۲۹ یا ۲۷ حرف دارد. می فرمایند تا قبل از زمان ظهور امام زمان علیه السلام یک حرف شکافته می شود. بدانید غربی ها زودتر به امام زمان علیه السلام می گروند. چون به علوم مختلفی دست پیدا کردند و تشنه هستند. وقتی بفهمند یک نفر حرفی می زند که پاسخ سؤالات هفتاد، صد سال و هفتاد قرن آنهاست، مشتاق می شوند که چه کسی این حرف را می زند و شاگردش می شوند. لذا در زمان ظهور امام زمان علیه السلام تمام علوم شکافته می شود. امروز غدیر را احاطه کرده اند، هاله ای از ظلم و ابهام دور غدیر و معارف غدیر و ائمه علیهم السلام هست. امروز در دنیا چند نفر با کلمه علی (ع ل ی) آشنا است؟ امام شما به عنوان برگزیده ترین شخصیت در عالم در بحث اخلاقیات، همه فنون، حتی سیاست، بزرگترین سیاستمدار عالم «ساسَهَ الْعِبَادِ». آیا دنیا بزرگترین سیاستمدار عالم، امیر المؤمنین علی علیه السلام را می شناسد؟ اصلاً گذاشتند بشناسد؟
«وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»
پیغمبر صلی الله علیه و آله در غدیر فرمودند: همه علوم را به اذن پروردگار در امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادند و تفویض کردند. بشریت اگر بخواهد گره های علمی و اخلاقی و اقتصادی باز شود، باید شاگرد مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام شود. تکلیف بر تک تک شما واقعاً بسیار زیاد است. یک مهندس شدن صرف این نیست که من بلدم چیزی را تبلیغ کنم. مهندسین تبلیغ غدیر در این دوره تصمیمات جدی دارند. نام امیرالمؤمنین علیه السلام در تمام شئونات و اوصاف حضرتش است. باید دانه به دانه شیوه اجرائیات حکومت حضرت امیر علیه السلام به کل بشریت رسانده شود. این یعنی تبلیغ غدیر و مهندسی غدیر. بنده عرض می کنم و ادعا می کنم که خیلی از مردم کره زمین، با نام حضرت علی علیه السلام حتی آشنا نیستند، شیعه را نمی شناسند. درست؛ تبلیغ می شود و ادعا می کنیم گروه گروه شیعه می شوند. اما دقت کنید، آنالیز و تحلیل کنید. اگر این آنالیزها شود، این انگیزه خوبی است برای حرکت من به سوی غدیر.
حالا هدف، خیلی بزرگ شد. آیا من عرضه و توانایی دارم که بتوانم غدیر را به همه برسانم؟ از شما می پرسم: کسی که آپولو را ساخت و ماه را تسخیر کرد، آیا بیش از دو دست و دو پا داشت؟ چه شد که توانست واقعاً این کار بزرگ را انجام دهد! چرا در دنیا اینقدر کارهای بزرگ می شود؟ از علم نانو و فنون هسته ای گرفته الی ماشاءالله. یک نفر گروه و دانشکده تشکیل می دهد، نخبه های دنیا را جمع می کند و متمرکز روی پروژه کار می کنند. اگر کسی می خواهد مهندس قوی تبلیغ شود، دیدگاهش را وسیع کند. انتظار بنده از جمع این نیست که محتوایی از غدیر را در روستایی تبلیغ کند و خیلی هم خوشحال باشد که یا امیرالمؤمنین علیه السلام ما تبلیغ کردیم و نزد تو خیلی محبوب شدیم. کار تو خوب اما کار تو را با کناریت می سنجند. ببین رفیقت چقدر اوج گرفت. رقابت در آموزه ها و تعالیم جزء اساس کار ما است. خدا و رسول و امامان پیشگامان غدیر هستند.
۸. الگو برداری از پیام رسانان غدیر
وقتی افرادی چیزی را می گویند، انتظار عمل هم می رود. می گوییم این درس که می دهی، خودت عمل میکنی؟ سرش را پایین می اندازد. وقتی عمل نمی کند، برای من انگیزه عمل کردن از بین می رود. اینها برای من الگو نیستند. خدا و رسول و امامان صلوات الله علیهم اجمعین پیشگامان در عرصه تبلیغ غدیر بودند. برای من انگیزه می شود که چرا من و شما نباشیم! چرا همسر و بچه های ما نباشند! این یکی از بزرگترین انگیزه هاست.
و قسمت آخر از بحث این جلسه:
خدا حفظ کند جناب استاد محمد باقر انصاری و استاد رضوانی عزیز را که مایه افتخار امام زمان علیه السلام هستند. کدامیک از شما حاضرید یک قدم برای غدیر بردارید؟ امروز اگر امام زمان علیه السلام به شما افتخار نکنند، به چه کسی افتخار کنند؟ به کسی که الان حواسش به مطالب روزمره عادی خودش است. غدیر می آید و می رود و در زندگی او اثری نمی گذارد. هر کس در هر رتبهای، اگر ایام غدیر بیاید و تأثیری در زندگی او ایجاد نکند، برنامه زندگی او را به هم نریزد و استثنایی با غدیر برخورد نکند، از ولای امیرالمؤمنین علیه السلام بوی حقیقی را نبرده است. غدیر باید اثری داشته باشد، تحولی ایجاد کند. امروز غدیر است، با دیروز باید فرق کند. نص صریح روایت امام رضا و امام صادق علیهم السلام است. فرمودند: امروز که غدیر است، غذایت با دیروز متفاوت باشد. هفته قبل مبلمان زندگیت چه جور بود، خانم مبلمان زندگی را عوض کن. امروز باید توسلت قوی باشد، امروز باید بگویی:
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی بن ابیطالب»
غدیر بر ما وارد می شود. ما باید عکس العملی غیر روزهای قبل داشته باشیم که همه بدانند امروز غدیر است. این عکس العمل در ارگان ها و مؤسسات و خانواده های شیعه، در خیابان ها باید باشد. میان تجار، جامعه پزشکان و مهندسین باشد. اینچنین نباشد فتیله معرفت امیرالمؤمنین علیه السلام، خیلی پایین است. مهندسین تبلیغ غدیر، این مسوولیت شماست. این شوک و تغییر باید بر خودتان وارد شده باشد، و بعد آن را انتقال بدهید. به هر اندازه قشنگ تبلیغ کنید، شما موفق شده اید و باعث افتخار امام زمان علیه السلام هستید.
جناب آقای محمد باقر انصاری و عزیزان مؤلفین خدمت های بزرگی کردند. کتاب غدیر با قرآن سه جلد است که ایشان تألیف کردهاند. من در دانشنامه بزرگ غدیر استفاده کردم. ان شاءالله توفیق یاری کند. ۲۶ جلد دانشنامه بزرگ غدیر که به ترتیب حروف الفبا است، برای اولین بار به جامعه تشیع عرضه شود. واقعاً قسمت قرآنی آن به ما خیلی کمک کرد. آیات را ببینید که چقدر قشنگ آورده اند. بیش از ۳۰۰ آیه قرآن را تحلیل اعتقادی، اخلاقی و تاریخی مفصل آورده اند. اگر اینگونه نگاه کنید، غدیر یک واقعه قرآنی است. آیا انگیزه برای دارالقرآن ها نیست؟ من خطابم به همه دارالقرآن های کشور و همه حافظان قرآن است. اگر غدیر واقعه قرآنی است، غدیر در قرآن و قرآن در غدیر از هم جدا نمی شود. سؤال من: چقدر امروز در این مؤسسات در بحث ایام غدیر، نزدیک به ایام غدیر اینجور جنب و جوش است؟ چقدر این انگیزه شده برای حافظان قرآن و دارالقرآن ها؟ آیا جواب «فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ» را دارند؟ حفظ قرآن وقتی ارزش پیدا می کند که آن حافظ قرآن بداند غدیر یک واقعه قرآنی است. با یک جمله که نمی شود. باید استادی در دارالقرآن شروع کند ۳۰۰ آیه را تحلیل هایش را بگوید که حافظ قرآن، حافظ غدیر باشد؛ نه حافظ الفاظ قرآن. ما دو تا، پنج تا، ده تا حافظ در کشور برایمان کافی است که این عبارات را نص به نص جلو برود، مکتوب کند تا مکتوب ها بماند و تحریفی در الفاظ پیش نیاید. خوب است حافظ غدیر شویم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صوت کامل بخش دوم
بِسمِ الله الرحمنِ الرّحیم وَ بِهِ نَستَعین
اِنَّهُ خَیرُ ناصِر وَ مُعین وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمّد وَ آلِهِ الطّاهِرین
اللّهُمّ صَلّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهُم. وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین مِنَ الآن اِلی قیامِ یَومِ الدّین
اِلهی و اَنطِقنی بِالهُدی وَ الهِمنِی التّقوی
رابطه غدیر با احادیث
بحثی در رابطه با غدیر و حدیث وصایت شروع کردیم. سال گذشته رابطه حدیث غدیر با احادیث دیگر امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام را شروع کردیم؛ رابطه حدیث غدیر با حدیث مدینه العلم؛ رابطه حدیث غدیر با حدیث منزلت و در آخر جلسه رابطه حدیث غدیر با حدیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود. مرحوم سید هاشم بحرانی دو جلد کتاب دارند در رابطه با احادیث وصایت. ایشان در چند مجلس کار کرده اند. در مجلسی ۱۰۰ روایت در رابطه با احادیث وصایت را آوردند. مجلس دوم ۱۰۰ روایت، اما این که بیایند در این روایات کار کنند، یک کار هنری، دسته بندی، چینش منطقی، من دیدم نشده است. ما در این باره پیگیری کردیم. بماند این که حجم کار خیلی گسترده است و ما اگر بخواهیم فهرست مطالب را با آدرس های آن بدهیم، شاید نتوانیم حجم بحث را در حد یک فهرست تمام کنیم. اما من سرفصل های بحث را خدمت شما عرض می کنم و می نویسم بعد یک به یک ورود پیدا می کنیم. پیاز داغ آن را کم می کنم، سعی می کنم که خیلی آن را پردازش نکنم. خودتان الحمدلله اهل فضل هستید و این مباحث را پیگیری می کنید.
پس موضوع بحث ما، رابطه حدیث غدیر با حدیث وصایت است. من موضوعات بحث را برای شما عرض کنم که خودتان با این آدرس هایی که برای شما عرض می کنم، می توانید پیگیر مسائل باشید و تحقیق کنید. ما در واقع نقشه مهندسی حدیث وصایت را تدوین کردیم. فلذا می توانید بر اساس این نقشه مهندسی پیگیر مباحث باشید.
این بحث را در ۳ بخش دنبال خواهیم کرد. یک بحث مقدماتی و دو بحث اصلی.
مبحث مقدماتی: مفهوم شناسی وصایت
دو بحث اصلی:
بحث اول: وصایت در مصادر شیعی
همانطور که در جلسه پیش عرض کردم، مباحث وصایت در مصادر شیعه بسیار به طور گسترده آمده و مباحث وصایت اوصیاء و وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام در مصادر اهل سنّت هم آمده؛ اولاً بسیار محدود، ثانیاً بیشتر جنبه منفی دارد و تا توانستند، کوبیده اند. ابطال اسناد، توجیه دلالات، تحریف و انواع و اقسام ضربه هایی که به احادیث وصایت خواستند بزنند. لذا اولاً نقل احادیث وصایت بسیار در مصادر اهل سنت محدود است. در مصادر دست اول اهل سنت صحاح سته به آن صورت نیامده، در مسانید نیامده، در سنن آنها نیامده و بردند در کتاب های دست چندم، دوم و سوم بیشتر یا در الموضوعات بردند. در احادیث موضوعه این احادیث را مطرح کردند. همانطور که عرض کردم، سیوطی و دیگران مثل ابن جوزی برده اند تمام احادیث را و بعضی ها کتاب مستقلی در جعل بودن و تضعیف این احادیث وصایت آوردند.
حجم بالای احادیث وصایت در مصادر شیعی است. جهتش چیست؟ حالا عرض می کنم که ما باید به این پروژه بپردازیم، به سه جهت باید بیاییم و ورود کنیم. متأسفانه عرض کنم اخیراً ملاقاتی با تولیت آستان مقدس حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام در کربلا داشتم که این طرح را مطرح کردم. یعنی با واسطه به ایشان رساندیم. ایشان گفتند: تا حالا در رابطه با وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام کاری انجام نشده که یک پروژه کلانی، مدون و مرتب مثل کاری که راجع به غدیر و احادیث دیگر شده، انجام نشده است. البته در مورد حدیث سفینه کتابی به تازگی نوشته شده اما اگر بخواهیم از مصادیر سنی وارد شویم، وصایت را تثبیت کنید، خیلی سخت است. تا توانستند، چیزی برایش باقی نگذاشتند که این مستمسکی برای شیعه از مصادر سنی نشود. لذا ببینید مرحوم علامه امینی رحمت الله علیه در همین الغدیرش با روایات دیگر به فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام پرداخته اند اما به اسم وصایت خیلی شفاف به آن پرداخته نشده است. در عبقات الانوار مرحوم میرحامد حسین هندی حدیث ثقلین چهار جلد شده، حدیث نور یک جلد شده، اینطور که حضرت آیت الله میلانی روی آن کار کرده و تحریرش کردند، حدیث مدینه العلم چند جلد شده، حدیث سفینه یکی، دو جلد شده، حدیث غدیرش چند جلد شده که اصلش ۱۰ جلد است از ایشان، اما یک جلد مستقل راجع به حدیث وصایت ما نداریم. با این که ایشان همه را روی مبانی اهل سنت کار کرده و روی کتب شیعه ورود نکرده. به نظر من خواسته ایشان ورود پیدا کند به احادیث وصایت از کتب سنی ها اما نمی شود کار را پیش برد و چیزی درآورد. حالا ما با رویکرد خاصی ورود پیدا کردیم به بحث های رجالی، بحث های سندی که سرفصل هایش را عرض می کنم.
وصایت در مصادر شیعی را ما در چند بخش دنبال کردیم.
بخش اول: وصایت عامه
می گویند امامت عامه، امامت خاصه. نبوت عامه، نبوت خاصه. مجموعه مباحثی که مربوط به امامت است، در امامت عامه مطرح می شود.
۱- امام باید برتر باشد.
۲- امام باید معصوم باشد.
۳- امام باید منصوص از جانب خداوند متعال باشد.
۴- امام باید علم لدنی داشته باشد.
۵- امام باید علم غیب داشته باشد.
ویژگی هایی باید داشته باشد، اخلاقی. زاهد ترین مردم، عابد ترین مردم و … . اینها در مباحث امامت عامه مطرح می شود.
مباحث امامت خاصه بر محوریت امامت اهل بیت علیهم السلام، اوصیاء بعد از پیغمبر صلی الله و علیه و آله است. امام بعد از پیغمبر صلی الله و علیه و آله و خلیفه او علی بن ابیطالب علیه السلام.
۱- دلیل و فضایل و ویژگی هایش چیست؟
۲- اوصیاء بعد از پیغمبر صلی الله و علیه و آله، امامان بعد از پیغمبر صلی الله و علیه و آله چند نفرند؟
اینها همه مربوط به مباحث امامت خاصه است.
ما آمدیم تورقی و تأملی نسبت به احادیث وصایت، عمدتا بر محوریت بحارالانوار و کتاب های دیگر در این قسمت داشتیم. موضوعاتی را که در رابطه با احادیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام در کتاب های ما آمده، دسته بندی کردیم. من سرفصل هایش را در این قسمت عرض می کنم.
شیعی که گفته می شود، اعم از فرق و مذاهب مختلف گفته می شود. که شامل اسماعیلیه، زیدیه و امامیه است.
بحث های امامت عامه:
ویژگی های اوصیاء به طور کلی، «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ» اوصیاء باید چه ویژگی داشته باشند؟ تأملی در مجموعه روایاتی که در بحار یا جای دیگر، در رابطه با اوصیاء انبیاء که اوصیاء چه ویژگی هایی باید داشته باشند؟ در جلسه گذشته این مورد را گفتیم، شصت و خورده ای ویژگی از روایات اهل بیت علیهم السلام استخراج شده است که جلسه گذشته، ۳۰ تا ۴۰ مورد آن گفته شده است. پس دیگر ورود پیدا نمی کنم که تکراری نشود.
۱- ویژگی های اوصیاء
۲- ویژگی های وصایت
که در هر مورد آن حداقل یک روایت آورده شده است. بعضی از ویژگی ها هم چندین روایت آورده شده است.
۳- شروط وصایت:
که حدود هجده ویژگی از روایات استخراج شده است.
۴- مشاکل اوصیاء:
چه مشکلاتی داشتند و در راستای این مشکلات انبیاء چه کردند.
وصایت خاصه:
۱- وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام:
روایاتی که اشاره به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
۲- فضائل و ویژگی های امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصی:
یعنی ویژگی های امیرالمؤمنین علیه السلام و فضائل او که بعنوان وصی است. عنوان وصی برای ایشان آمده است، نه این که علی علیه السلام چه ویژگی هایی دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام بعنوان اینکه وصی هستند، چه شروط و ویژگی هایی دارد. حدود شصت ویژگی در روایات به آن اشاره شده است.
۳- اوصیاء پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله و فضایل و ویژگی های آنان:
اوصیاء پیامبر صلی الله و علیه و آله و ویژگی های آنها به طور کلی که به بیش از ۶۰ روایت اشاره شده است.
مباحث امامت خاصه:
۱- وصایت دوازده امام در ادعیه:
ادعیه را ما مستقل بررسی کردیم. دعاهایی که نام اهل بیت علیهم السلام و در رأس آن نام امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و در دعاها امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصی معرفی شده اند.
۲- وصایت اهل بیت علیهم السلام در زیارت نامه ها:
کل زیاراتی که برای اهل بیت علیهم السلام بوده است، خیلی زیاد است. ده ها روایت و ده ها زیارت. زیارت ماثوره از اهل بیت علیهم السلام که ایشان در آن روایت ها، عنوان و ابن السید الوصیین و … به طورکلی عنوان وصیت در آن آمده، خیلی زیاد است. این همه ترتیب این همه تأکید با عنوان وصایت در حالی که ما شاید به آن صورت خیلی کار نکرده ایم که وصایت چیست. حالا ان شاءالله در مفهوم شناسی مقداری برایتان باز خواهم کرد که چه کردند با این مفهوم.
۳- وصایت در شعر فارسی و عربی:
یک جلد مستقل کسانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام، همین کاری که علامه امینی رحمت الله علیه و رضوان خدا بر او باد، در الغدیر دنبال کردند. الغدیر فی القرآن و الاثر و التاریخ و العدد. منظور از عدد شعر است. ما همین کار را دنبال کردیم، وصایت در شعر ادبی عرب و فارس از زمان پیغمبر صلی الله و علیه و آله، از صحابه بگیرید الی زماننا هذا. امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان وصی در بحث مفهوم شناسی عرض کردم، در بحث لغوی عرض می کنم. اصلا بعضی از لغویین دارند. ظاهرا زبیری است تاج العروس و دیگران، می گوید: «الوصی لقب علی» اصلا عنوان وصی به طور مطلق. یک چیزی که خیلی جای تعجب است، این است: استاد ما اشاره می کرد و واقعا جای تعجب است، عنوان وصی را هیچ کس یدک نکشیده برای خودش الا امام علی علیه السلام. چرا عنوان امیرالمؤمنین علیه السلام را گذاشتند روی آن کسانی که حقش را نداشتند. به خلفاء می گفتند امیرالمؤمنین، اولی و دومی و سومی حتی خلفاء بنی العباس. در زمان بنی امیه لقب امیرالمؤمنین رسم پیدا کرد؛ با این که به سرقت رفت. لقب خاص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را ما می نویسیم. لقب امام را، حالا امام را کمتر. خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را خیلی بردند روی دیگران، اما لقب وصی را هیچ کجا ما ندیدیم که اطلاق کنند بر غیر امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام. «لقب علی» این را خودشان می گویند لغویین «الوصی لقب علی». ان شاءالله در مفهوم شناسی، افق جدید و رویکرد جدیدی را باز و ارتباطش با غدیر را عرض خواهم کرد.
مادر گفت و گوهای مان با برخی از محققان، بحث داشته ایم که اصل آیا وصایت است و بقیه عناوین، من جمله ولایت از شئونات است و امامت و وزارت و خلافت اینها از شئونات وصی است یا نه. ولایت و امامت اصل است و وصایت از شئونات است؟ ببینید بنده که نظر خاصی دارم، من معتقدم وصایت اصل است. با این تعریفی که عرض خواهم کرد، مفهوم شناسی، لغوی، اصطلاحی توضیح خواهم داد. به نظر من می رسیم به این که اصل وصایت است و عناوین دیگر از شئونات وصایت است. آن بحثی که دیروز عرض کردم، یکی از آقایان یک تذکری دادند. گفتم یک بحثی را برایتان مطرح خواهم کرد. در این سلسله بحث ها هم ان شاءالله خواهد آمد تحت این عنوان: این که رویکرد جدیدی برای غدیر داشته باشیم و آن که ببینیم شئونات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چیست؟ من کنت مولاه فعلی مولاه. ببینیم شئونات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چیست. یکی از آقایان گفتند خب شأن را قبلا ذکر کرده اند. «الست اولی بکم من انفسکم» گفتم خب درست است همین «اولی بکم من انفسکم» اولی در چیست؟ در شئونات مختلف، در مسائل تربیتی، در مسائل اجتماعی، در مسائل سیاسی، در مسائل دینی باید بحث شود. حالا از اینجا می آییم بیرون و این بحث را می بریم در وصایت.
اگر قشنگ تبیین شود این وصایت، راهی نیست جز این که پیشنهاد یکی از بزرگان است که این پروژه را به ما پیشنهاد کردند، فرمودند به ما که شما بحثی را در سلسله کار وصایت دنبال کن تحت این عنوان: الوصایه دراسه الاجتماعیه و بررسی کنید ویژگی های پیغمبر صلی الله و علیه و آله را. چون اصلا وصایت یعنی حلقه وصل که الان با این مفهومی که عرض می کنیم، باید ما برویم سراغ شئونات پیغمبر صلی الله و علیه و آله. حدیث ولایت می خواهد این را بگوید. تمام شئوناتی که برای پیغمبر صلی الله و علیه و آله در مسائل اجتماعی، سیاسی، دینی، تربیتی، هرچه است، مال امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم هست. هرچه جامعه دارد، متعلق به امیرالمؤمنین علیه اسلام است. اصلا مفهوم وصایت این است. خیلی برد بلندی دارد، به قول امروزی ها پتانسیل احادیث وصایت خیلی بالاست. به همین دلیل است که اینها کوبیدند. سنی ها فهمیدند در طول تاریخ که این ویژگی بسیار ویژگی بلندی است. اولین سفارشی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد، مسئله وصایت است. معلوم می شود که خیلی مهم است.
مهندسی جانشینی اش را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امر الهی انجام می دهند، امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان جانشین خودشان معرفی می کنند. تعبیر ولایت در همان اولش ندارند، او به عنوان وصی «انت اخی و وصیی و خلیفتی» این که خلیفتی بعد آمد، گویا از شئونات اوست.
وصایت در مصادر اهل سنت:
۱- وصایت در احادیث:
ببینیم آیا حدیثی دارند؟ می توانیم حدیث را تصحیح کنیم؟ بحث های رجالی آن چیست؟ عرض کردم دانه دانه بخواهید اینها را تصحیح کنید، چندتا را تصحیح کردیم و آورده ایم. ما آمدیم در سطح کلان یکسری مبانی رجالی و حدیثی را دنبال کردیم که می توانیم از مبانی خود اهل سنت، احادیث وصایت را از کتب خودشان تصحیح کنیم. آن مبانی چیست؟ در اینجا اشاره کردیم.
۲- تحریفات در احادیث وصایت
۳- دفاع از وصی و نقد شبهات در باب وصایت:
یک پروژه بسیار کلان، یک جلد مستقل، از زمان پیغمبر صلی الله و علیه و آله یا از بعد از وفات پیغمبر صلی الله و علیه و آله شروع شد به کوباندن مسئله وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام الی زماننا هذا. انواع و اقسام شبهات و اشکالات که ما به همه اینها پرداختیم. کل این اشکالات تحت عنوان دفاع عن الوصی و الوصایه طبق نظر اهل سنت.
۴- وصیت نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر وصایت:
اولین سفارش پیغمبر صلی الله و علیه و آله در ابتدای تبلیغشان که از اقوام نزدیکانشان شروع شد، سفارش به وصایت امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام دارد. پیغمبر صلی الله و علیه و آله روز دوشنبه از دار دنیا رفتند، روز پنجشنبه فرمودند بیاورید «ائتونی بدواه وکتف، اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدی ابدا» این پروژه مستقلی است. ان شاءالله به آن ورود پیدا خواهیم کرد. چیزی که عزیزان خیلی جای تعجب دارد که ان شاءالله بگذارید جلو جلو نگویم، فقط یک اشاره می کنم که در بحث ها، ببینید جایی از آن که خیلی باز است، باید بحثش کرد، حدیث دوات و قلم در مصادر حدیث شیعی نیامده، عجب!! شیخ مفید نقل کرده در بعضی از کتاب های تاریخی اش، عمده فقط کتاب سُلیم آمده اما در کتاب های دیگر نمی توانیم ریز مصدر بدهیم برای حدیث دوات و قلم، عمدتا در کتب سنی ها آمده. در کتاب صحیح بخاری در ابواب مختلف آمده، «یوم الخمیس، و ما یوم الخمیس! الرزیه کل الرزیه!» خیلی جای تعجب است! چرا؟ ما نمی دانیم. العلم عندالله تعالی. تحلیل هایی داریم که در جای خودش. بلکه ورود بحث سندیت، اگر حرفی، مطلبی دارید، عرض کردم؛ آدرس متأخر آنهایی که نقل می کنند، از کتب سنی هاست. باید رویش فکر کنیم. سُلیم این قصه را نقل کرده، شیخ مفید هم در برخی از کتاب هایش آورده، دیگر در کتابهای حدیثی نیست، اگر از علماء شیعه نقل می کنند، در کتاب های تاریخی است و شما نگاه کنید بحار نقل می کند. عمدتا مصادر سنی است و این شاید حجت خداست که این بماند. گرچه برخی از آقایان؛ به نظر من سلیقه درستی نبود که این قصه را جمع کردند، آمدند گفتند در کتاب های ما نیامده. خطاب کردند که شما بیایید جمعش کنید. آقا چی را جمع کنیم؟ این سند مظلومیت است. یکی از دانشجویان اردن بود، رفیق ما بود. به نام آقای مروان خلیفان. ایشان مستبصر شد و می گفت من استبصارم با همین حدیث دوات و قلم بود. عجب، دومی این حرف را زد و این نسبت ناروا را به پیغمبر صلی الله و علیه و آله داده، این که الگوی ماست. این چه توهین بزرگی است به پیغمبر صلی الله و علیه و آله؟ برای چه جمعش کنیم؟ کتاب چاپ کرد و پخش شد و یک سر و صدایی شد در قم بر علیه ایشان که هرگز پیغمبر صلی الله و علیه و آله طلب نمی کند از مردم چیزی را که نسبت هذیان به ایشان بدهند. لکن می داند که جواب منفی است. چرا پیغمبر صلی الله و علیه و آله طلب کرد بیاورید، بنویسم و بعدش هذیان نسبت دهند؟ نه آقا این درست نیست، این روایات درست نیست، ما نداریم در مصادرمان شما بیایید جمعش کنید، پاکش کنید. خیلی سر و صدا کرد. یک اوضاعی شد، فوری کتابها را جمع کردند، بردند خمیر کنند که دست احدی نیفتد.
۵- حدیث وصایت:
در مصادر اهل سنت، این مهندسی مجموعه مباحث وصایت است که یکی پس از دیگری، هرکدام از اینها یک فایل مستقلی دارد به عنوان فهرست که ان شاءالله به ترتیب برایتان عرض می کنم.
تذکر اخلاقی:
عزیزان من، برخی خسته اند. به قول ترک ها می گویند: «یرولمیم». ان شاءالله خسته نباشید. سر سفره ای که ما بعد از سال ها چیزی برای امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته ایم، صله را از خود امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهیم. اهل بیت علیه السلام کریم هستند. «من اولاد الکرام» شکی نداشته باشید که اگر کاری برای امیرالمؤمنین علیه السلام انجام دهید، برای اهل بیت علیهم السلام انجام دهیم، قصه معروفی از امام صادق علیه الصلاه والسلام است که حاج عباس قمی آن را نقل می کند. برای تنوع می خواهم وقفه ای ایجاد کنم تا بروید تجدید قوایی کنید و برگردید و دوباره ادامه اش را بگوییم، اما قصه را برایتان بگویم، جالب است.
می گوید: منصور عباسی هر نوروزی جشن می گرفت. چون عده ای از وزرایش ایرانی بودند، جشن نوروزی گرفت و گفت که به جعفر ابن محمد صادق علیه السلام هم بگویید بیاید. به حضرت پیغام دادند. ایشان فرمودند: «من نمی آیم». من در آیین و دین جدم مراجعه کردم و از این آیین و عید، اثری ندیدم. پناه می برم به خدا که سنتی را که در آیین جدم نیست، احیا کنم. این را در منتهی الامال حاج عباس قمی درباره عید نوروز می گوید که این همه بهاء داده می شود. بعد مأمون گفت: حالا شما بیایید و بنشینید، کاری با شما نداریم. اصرار بود یا تهدید، امام علیه السلام پذیرفتند و آمدند و کنار منصور عباسی نشستند. دیدند هرکس آمد، برای پادشاه هدیه می آورد. آن هم هدایای بزرگ. دستور می داد، می گفت بگذارید اینجا تا این که منصور خسته شد و رفت. منصور به امام علیه السلام گفت: شما بنشینید اینجا، هرچه هدایا آوردند، این جا بگذارند به اسم شما که مال شما باشد. همه آمدند و رفتند. نفر آخری شخصی آمد خدمت امام علیه السلام و رو کرد به امام جعفر صادق علیه السلام. عرض کرد: یا بن الحسن، من مالی نداشتم برای شما و منصور هدیه بیاورم. اشعاری در مدح شما سروده ام. اگر اجازه می دهید، بخوانم. حضرت فرمودند: بخوان. از اول تا آخر شعر را خواند. آمد که برود، حضرت فرمودند: بنشین.
پیکی را فرستادند پیش منصور که با این هدایا چه کنم؟ گفت: «والامر الیک»، کل این هدایا که برای منصور عباسی بود را به این شاعر دادند. این است عزیزان من؛ یک قلم بزنید، غیر از این که فضائل اهل بیت علیهم السلام تا این اثر در این کتاب «تلک آثارنا تدل علینا فانظروا بعدنا إلى الآثار» تعبیری یکی از دانشمندان دارد، نمی دانم حدیث است یا تعبیر است. خیلی زیباست. تعبیرش این است که می گوید: «یادی که از انسان بعد از مرگش می شود،برای انسان زندگی دوباره ای است». برادر عزیز؛ الان من از شما سؤال می کنم، اسامی دو تا از جدتان را بلد هستید؟ نمی دانید. رفت. خاک شد و تمام شد. چه می ماند؟ بعد از هزاران سال، بعد از یک هزاره میگوییم چه؟ قال شیخ الطوسی رحم الله یک اثری ازش مانده «تلک آثارنا تدل علینا فانظروا بعدنا إلى الآثار» هم در جامعه و هم در عالم تکوین. شما نگاه کنید. روایت دارد. دیلمی نقل کرده: کسی که فضیلتی از فضائل اهل بیت علیهم السلام را بنویسد تا مادامی که این جوهرش هست، ماهیان در دریا برایش استغفار می کنند. پرندگان آسمان برایش استغفار می کنند. چه کار خوبی است. به قول یکی از آقایان حرف خوبی می زد. البته توهین به کسی نباشد، بهترین شغل، این است که انسان در خانه اهل بیت علیهم السلام باشد. چه روحانی باشد، چه غیر روحانی، از در خانه اهل بیت علیهم السلام جایی نرویم.
«کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَهِ وَ الْإِجَارَهِ»
یک نکته هم من از علامه امینی بگویم، شاید این قصه را نشنیده باشید. یک دفعه گفته ام. یکی از شاگردان علامه امینی می گوید من شبی از شبها خواب دیدم قیامت بر پا شده، حوض کوثر را دیدم. شیعیان دور حوض کوثر، هرکسی یک ظرف آب بر می دارد. امیر المؤمنین علیه السلام بالای یک بلندی ایستاده، فقط شیعیانش می آیند، ظرف آب برمی دارند و می نوشند و می روند. در این ازدحام، دیدم گوشه ای هرچه این جمعیت شلوغ است تا نوبت من بشود، ظرف آبی بردارم از این غدیر کوثر، کوثر ولایت بنوشم. یک مرتبه دیدم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نگاهش افتاد به آن دور، نگاه کردم دیدم علامه امینی از آن دور می آید، نزدیک که شد، دیدم خود امیرالمؤمنین علیه السلام ظرف آبی را برداشتند و از آب کوثر پر کردند و تعارف کردند به علامه. گفت به من برخورد. گفتم: «یا علی علیه السلام ما هم خطیب و ذاکرت هستیم» چرا امتیاز برای او قائل شدی؟ ما اینجا در صف هستیم تا برسیم. «حضرت علیه السلام ظاهرا این جمله را فرمودند: «الغدیر غدیره» این الغدیر آب به جای آن الغدیر که برای ما نوشته.
چه خوب است انسان در این دنیا کاری کند، سرمایه ای تحصیل کند که این سرمایه را با خودش ببرد. گوش کردید؟ این ارزش است. خب یک صلوات بفرستید. ادامه بحث ان شاءالله در جلسه بعدی
یا علی
صوت کامل بخش سوم
شرح اهمیت بحث:
۱- حجم بالای احادیث وصایت در کتب شیعه:
رَحِمَ اللهُ مَن اَحیاء امرَنا. این مصداق امر چیست؟ ان شاءالله بتوانیم امسال به نام غدیر آن را احیا کنیم.
۲- مخالفت شدید اهل سنت با احادیث وصایت:
دیروز هم من عرض کردم ما به آن صورت مخالفت هایی را نسبت به غدیر نمی بینیم. خودشان حدیث غدیر را تصدیق میکنند یا دلالات آن را تصحیح می کنند. مثلاً محمدناصر الدین البانی در کتاب سلسله الاحادیث الصحیحه وقتی که به حدیث ولایت میرسد، (وَ هُوَ وَلیُّ کُلّ مومِن بَعدی) می گوید سند تمام است و اشکال میکند بر ابن تیمیه که به سند آن اشکال کرده. بعد میگوید: لکن این را بدانید من این را طوری معنا می کنم که مستمسک شیعه نشود تا شیعه از علی علیه السلام به نقل خودش و برای اهدافش استفاده نکنند. یعنی اگر سند را درست می کند، نمی گذارد این تمام باشد و مستمسک برای شیعه در کتب باشد.
۳- دلالت قوی احادیث وصایت:
بسیار قوی است که حالا ان شاءالله در مفهوم شناسی عرض خواهم کرد.
مفهوم لغوی
در رابطه با مفهوم لغوی سه دیدگاه وجود دارد.
یک دیدگاه این است:
۱. عهد: یعنی قرارداد و پیمان.
۲. وصل: یعنی ادامه راه.
۳. عهد به وصل: یعنی قرارداد به ادامه راه.
توجه بفرمایید این یک مقداری ریشه کار است. اگر می خواهید جایگاه احادیث وصایت را در بین احادیث و فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام خوب بفهمید، باید ریشه لغوی را پاس بداریم. لذا ما یک کاری که تقریبا بیش از دو ماه در قم شروع کردیم، یک متن خوانی ویژه و خاصی در نهج البلاغه است به این ترتیب و با این سبک:
دیدگاه اول:
نهج البلاغه اوج بلاغت است. ما یک خطبه دیدیم شاید ۵۰۰ تا لغت دارد. هر جمله ای را ریشه یابی لغوی می کنیم. ریشه این لغت چیست؟ معنای آن چیست؟ حالا ببینیم با این تشبیه چه استفاده می شود؟ آنگاه یک افق جدیدی برای انسان در تفسیر و شرح نهج البلاغه پدید می آید. ریشه یابی لغوی کنیم برای وصایت. بعد می آیند می گویند وصایت به معنای عهد است.
مثلاً نگاه کنید ابن منظور انصاری در کتاب لسان العرب خود میگوید: «اوصی رجل وَ وصّاهُ عَهِدَ الیه». حالا در معنای اصطلاحی تطبیق می کنیم که معنای آن چیست. پس عهد به معنای قرارداد و پیمان است.
دیدگاه دوم:
به معنای وصل و وصال است. ابن فارس کتابی دارد به نام معجم مقاییس اللغه. ایشان ریشه یابی لغوی دارد. نظر ایشان این است که وصایت به معنای وصل است. ادامه یک راهی و اتصال یک چیزی به چیزی. خوب دقت کنید در لغت ببینید ابن فارس چه میگوید؟ «وَصّی اَصل یَدُل عَلی وَصلِ شَیء بشَیء وَ لَقَد وَصّینا». حالا لغت را باز کنیم. ابن علی الفیّومی در مصباح المنیر خود، رأی انصاری در لسان العرب خود، رأی زبیدی در تاج العروس خود، رأی طریحی در کتاب لغوی خود مجمع البحرین. نظر طریحی هم این است که وصایت به معنای وصل است.
دیدگاه سوم:
به نظر ما این دیدگاه موافق با روایات است. روایات هم تایید میکند این دیدگاه را و نظر ما هم تقریباً همین است. این که وصایت عهدی است به وصل. ببینید علامه مصطفوی کتابی دارد به نام التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. بنابراین که کلمه وصایت (و لَقَد وَصّینا) خیلی در قرآن آمده، لذا کلمه وصایت را ریشه یابی کرده. ایشان به چه صورت معنا میکند. می گوید: «اِنّ الاَصلَ الواحِد فی المادّه هُوَ عَهد بِایصال امر». ببینید هم عهد را گرفته هم ایصال را گرفته. عهد به ایصال، عهد به وصل است. پیمان و قرارداد به ادامه راه است. این معنای وصایت است.
در وصایت های اصطلاحی هم که در باب فقه همین معنا گنجانده شده، موصی وصیت میکند، پیمانی می بندد، عهدی می بندد، قراردادی دارد به ایصال امر الی امر. به این که گویا من در بعد خودم ادامه دارم. این راه من در این یک سوم مال من ادامه پیدا کند. گویا من هستم. فرزند وجود تنزیلی پدر است. ارث به او منتقل می شود با مرگ او. این گویا خود اوست. گویا مال برای اوست. فرزند وجود تنزیلی پدر است. پس در وصایت پیمانی است، قراردادی است که موصی دارد به ادامه. گویا من موجودم. شما این اموال من را اگر خودم بودم چه میکردم؟ شما یک سوم اموال مرا ادامه دهید. خرج کنید به اسم من. گویا من ادامه دارم. «اِذا ماتَ اِبنُ آدم اِنقَطُعُ عَنهُ عملُه اِلّا مِن ثَلاثه» انسان وقتی که مرد، عمل او قطع میشود؛ الا سه چیز:
«وَلَد صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ» بچه خوبی داشته باشد. همین آقازاده های خوب. یَدعو لَه، برای او دعا کند.
«وَ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ النّاس» یک علمی که مردم از آن انتفاع ببرند.
«وَ صَدَقَهٍ جَارِیَهٍ» صدقه جاریه که اگر این موارد باشد، انگار خود تو هستی. ادامه وجودی تو هست.
معنای اصطلاحی وصایت:
ما داریم در بین فقها در باب وصایت صحبت میکنیم. آمدند همین معنای اول را گرفتند. بعضی معنای دوم تا ببینیم روایت چه میگوید. بعضی آمدند به معنای عهد گرفتند.
۱- عهد
شیخ انصاری کتابی دارد به نام الوصایا و المواریث صفحه ۲۳ (از این مجموعه کتب او چاپ شده). ایشان می فرماید: «وصّاهُ تَوصیهً عَهِدَ الیه» پس روشن است که ایشان معنای عهد را گرفته، معنای اولی. باز مرحوم شیخ محمدحسن مظفر کتابی دارد که شاید بهترین کتاب کلامی باشد در رد قاضی روزبهان، کتاب ابطال الباطل. ایشان کتابی دارد به نام دلائل الصدق. ۸ جلدی چاپ شده، واقعاً کتاب بسیار جامعی است در باب امامت. بسیار کتاب قوی است. شیخ محمدحسن مظفر برادر شیخ محمدرضا مظفر، صاحب کتاب اصول فقه و المنطق است. یک شیخ حسین مظفر هم داریم که کتابی دارد به نام علم الامام. هر دو محقق بودند. ایشان هم همین معنا را گرفته. ببینید ایشان در دلائل الصدق خود در باب وصایت می گوید: «اَوصی اِلی فُلان بمعنی عَهد الیه». ایشان معنای عهد را گرفته. قرارداد و موصی وصیت کرد بر فلان و عهد و پیمان کرد بر او. تو وصی من، من با تو پیمان می بندم که ثلث مال مرا چنین و چنان کنی.
حالا ببینیم این وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم، این که وصی از جانب کی وصی است؟ این وصایت را کی تعیین می کند؟ در روایات گاهی نسبت به خدا می دهد. گاهی نسبت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم می دهد. گاهی نسبت به جبرئیل می گوید. همه را دسته بندی کردیم که ان شاءالله خواهیم رسید. پس این هم دیدگاه مظفر. (مظفر، دلائل الصدق، جلد ۶ صفحه ۴۹)
۲- وصل
برویم دیدگاه بعدی. دیدگاه دوم که دیدگاه وصل است، بعضی از علما قائل شدند از جمله شیخ طوسی.
شیخ طوسی در کتاب هایش از جمله تبیان و تذکره در باب وصایت به معنای وصل گرفته است. در کتاب التبیان که تفسیر قرآن است، می گوید: «الوصی النبت اذا اتصل بعضه ببعض» نبت یعنی گیاه است. «فاختلف نباته باذنه ربه» گاهی دیدید شاخه های درخت درهم می رود. عرب ها می گویند: اوصی یعنی شاخه ها به هم گره خورد و متصل شد. پس ایشان به معنی وصل گرفته است. معنای لغوی اش چیست؟ معنای لغوی و اصطلاحی بین فقها.
باز مرحوم علامه حلی در کتاب تذکره اش به معنای وصل گرفته است. ایشان می گوید: «هی مشتقه من قولهم وصی الیه بکذا یصیه صیه اذا وصل به» ربط این با وصایت چیست؟ وصی گویا متصل به موصی است. راه را ادامه می دهد. پس متصل به اوست. وصی را وصی می گویند، چون که کارش متصل به موصی است و ادامه دهنده راه موصی است. به وصی، وصی می گویند. به وصیت، وصیت می گویند. به معنای وصل و اتصال است. ایشان این معنا را گرفته است. بعد می گوید: «و ارض واصیه ای متصله النبات». «ارض واصیه» یعنی دیدید گیاهانی که روی زمین اند، مثل هندوانه یا پیاز و خیارهای زمینی یا گوجه فرنگی روی زمین شاخه هایشان گسترش پیدا می کند. می گوید: «ارض واصیه» یعنی گسترش پیدا کرده و به هم تنیده و پیچیده و متصل شده به هم از این شاخه های گیاه. آدرسش را عرض کنم. این دیدگاه شیخ طوسی، تبیان یک ۴۷۲. علامه حلی، تذکره جلد ۲۱. کتاب الوصایا، صفحه ۵، ۲۲ جلد چاپ شده است.
وصیت در روایات:
ببینیم این اختلافی که در مفهوم شناسی «وصیت» هست، از روایات چی استفاده می شود. حالا من روایات شیعی را برایتان عرض می کنم. ما مدت ها در روایات اهل سنت کار می کردیم. امام شناسی ایشان جلد ۱ و ۲ و امامت در قرآن و امامت در احادیث اهل سنت. ما گفتیم که این حق اهل بیت علیهم السلام را برویم سراغ روایات اهل بیت بیشتر. آن موقع که وارد روایات اهل بیت علیهم السلام شدم، یک نورانیت خاصی در خودم احساس می کنم. در روایات اهل بیت علیهم السلام نورانیت ویژه ای دارد. چون که کلامکم نور. ببینید من روایتش را می خوانم و شما ببینید چی از آن استفاده می شود. به نظر من از این روایت وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام معنایش روشن می شود. قراردادی است به ادامه راه. به معنای عهد به وصل است و حالا تطبیقش را بر امیرالمؤمنین علیه السلام همین جا برایتان باز خواهم کرد.
بحار جلد ۹۰، صفحه ۱۵. ببینید چه می گوید: از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. روایات گاهی خیلی مفصل است. برای همین تکه هایی را حذف می کنم و فقط شاهد مثال را برایتان عرض می کنم. ببینید حضرت به امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب می کند:
«فإنی قد أخذت لک العهد یوم غدیر خم بأنک وصیی و خلیفتی و أولى الناس بالناس من بعدی، فمثلک کمثل بیت الله الحرام یأتونک الناس و لا تأتیهم …»
شما از این چه استفاده ای می کنید؟ من برای تو عهد گرفتم. اولا اینجا عهد مشخص می شود. اگر وصایت عهد است، اینجا چه کسی عهد می گیرد؟ بر کی عهد می آید؟ مصداقش را مشخص می کند. می گویند: «فانی قد اخذت» منِ پیغمبر عهد گرفتم بر تو. پس این پیمان با مردم است. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم برای تو عهد گرفته از کی؟ از مردم. «یوم غدیرخم» که چه باشی؟ «بأنک وصیی و خلیفتی و اولی الناس بالناس من بعدی». این «من بعدی» به نظر من اشاره به وصلش دارد. «من عهد گرفتم» هم اشاره به عهد دارد. لذا بیان مرحوم علامه مصطفوی رضوان الله تعالی علیه به نظر من با این آیه و روایت قابل تطبیق است که ببینیم وصایت یعنی پیمان و عهد به ادامه راه.
حالا من این را باز کنم و تطبیقش بدهم برای اهل بیت علیهم السلام. در بعضی از روایت به نظر من هم اشاره به وصل داشته باشد. روایت برایتان بخوانم، ببینید از آن چه استفاده می کنید.
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ قَالَ إِمَامٌ إِلَى إِمَامٍ»
کافی جلد یک، ۴۱۵، حدیث ۱۸. به نظر من در این روایت اشاره به وصل داشته باشد. جمعش بکنی، لااقل عهد به وصل استفاده می شود. می گویند: برای مردم گفتارمان را به هم پیوند داده ایم. لعلهم یتذکرون. در تفسیر این آیه از امام حسن مجتبی علیه السلام سوال شد. حضرت فرمودند: «امام الی امام. وصلنا لهم القول امام الی امام». ما پیوند دادیم و وصل دادیم امامی را با امام دیگر. این وصل است. امامی بعد از امامی دیگر بیاید. بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم که راه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم را ادامه دهند. این هم به نظر من اشاره به وصل دارد. با آن روایت قبلی که اشاره به عهد و وصل دارد، جمعش کن. استفاده می شود در لسان روایات که سخن از وصایت امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه والسلام هست. پس معنای عهد به وصل است.
عهد به وصل یعنی چه؟
علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، یعنی چه؟
یعنی آی مردم! من پیمانی را از جانب خدا توسط جبرئیل می گویم. چون در روایات آمده است. پیمانی را با شما می بندم نسبت به علی بن ابیطالب علیه السلام و امامان بعد از او. این پیمان از جانب خداست. این پیمان و عهد و قرارداد از جانب خداست و توسط جبرئیل ابلاغ شده است به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و ایشان این را به شما ابلاغ می کند. در حق کی؟ در حق علی بن ابیطالب علیه السلام که او کارش کار من است. او ادامه دهنده راه من است. پس وصل یعنی ادامه دهنده راه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم.
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یک کاری کرد به نص قرآن که اگر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نبود، اگر کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام نبود، اگر ادامه خط امیرالمؤمنین علیه السلام نبود، کار پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ابتر می ماند. من نمی گویم. نص آیه قرآن است. «فان لم تفعل فما بلغت رسالته». اگر ادامه کار امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه خط رسالت نبود، (امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام) کار پیغمبر صلی الله علیه و آله هنوز لنگ بود.
دین نیاز به تبیین، توضیح و تشریح دارد. دین، سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و کتاب خدا نیاز به تطبیق دارد و این تطبیق در حیطه وظایف اوصیا است. کار انبیاء آوردن شریعت در یک محدوده خاصی هست. تبیین محدود. هر دو وظیفه دارند. وظیفه پیامبران و اوصیایشان در راستا و مکمل هم در تبیین آیات قرآن است. همان وظیفه ای که قرآن برای پیامبرش ذکر کرده است (تبیین قرآن)، «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» خود پیامبر صلی الله علیه و آله به نص خود اهل سنت (ابن عساکر شافعی) برای علی ابن ابیطالب علیه السلام ذکر می کند که؛ «یا علی أَنْتَ تُبَیِّنُ لِأُمَّتِی مَا اخْتَلَفُوا فِیهِ بَعْدِی». قرآن وظیفه تبیینی را در وقت اختلاف بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذکر می کند و همین وظیفه را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای علی ابن ابیطالب علیه السلام ذکر می کند.
ابو الدرداء می گوید: «وارد مدینه شدم و دیدم در هر مسئله ای اختلاف شده است، حتی نماز. فقط یک چیز است که اتفاق است که همه رو به قبله نماز می خوانند ولی در همه مسائل اختلاف شده است!»
آیا بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیاز به امام معصومی ندارند که حلال مشکلات باشد و حل اختلافات کند؟ او باید معصوم باشد و اگر خودش هم معصوم نباشد، آن هم «ذنب الحجر الی الحجر» است. پس باید یک معصومی باشد که حلال اختلافات باشد.
پس حیطه وظایف انبیاء آوردن یک شریعت است و در یک محدوده ای هم تبیین می کنند. این نیاز به یک مرحله دیگری و عصر دیگری دارد؛ عصر تبیین اولیا، عصر تبیین اوصیا. حیطه وظایف اوصیاء این است که بیایند آن وحی را که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم در محدوده خاص آورده و در مدت حکومت و عمرش تبیین کرده را باز کنند و جا بیندازند و به آن رسمیت دهند. شریعت نیاز به جا افتادن و پیاده شدن دارد. کار اوصیاء پیاده کردن شریعت است. «لکل نبی وصی» هر پیغمبری وصی داشته و حیطه وظایف اوصیاء است. این را باید بتوانیم ثابت کنیم. سنی ها قبولش ندارند.
پس ما این طور معنا کردیم «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته». فقط این تبلیغ است؟ «بلغ» بگو آن چیزی که همه هستی و رسالت تو به آن وابسته است. این نباشد، کل رسالت تو ناتمام است. بلا تشبیه، کسی که گله گوسفندی را تربیت کرده، می خواهد به شهر برود و کاری دارد. کل گله را رها می کند و می گوید فی امان الله؟! دست خدا سپردمش؟! گرگ که این را نمی فهمد. می خواهد شکمش را سیر کند و روزی اش در همین است. گرگ ها گوسفندان را بدرند و اینها به اطراف فرار کنند و چند تا نجات پیدا کنند یا نکنند. این گونه نمی شود. برای این آیین در صدر اسلام این همه خون ریخته شد و پیامبر صلی الله علیه و آله این همه زحمت کشید. دین خاتم است و پیامبرش خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلّم است. این نیاز به جا افتادن و توضیح دارد، مکمل می خواهد. «اکملت لکم دینکم» دینی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم آورد، نیاز به مکمل و متمم دارد که اگر نباشد، لنگ است. اینان شعار نیست. قرآن می فرماید: «الیوم اکملت لک دینکم». دینی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده و این یعنی کار اوصیاء مکمل است. شاهد برایش می آورم. اگر کمی این مطلب را توضیح می دهم، چون بزنگاه حلقه وصل است.
اهل سنت می گویند ما یک کتاب خدا داریم. پس سنت نبوی برای ایشان محدود می شود. در این محدودیت گیر می کنند. صاحب کتاب ملل و النحل (شهرستانی) کتابی در اصول دارد. آنجا می گوید قیاس حجت است به دلیل عقلی. چون در هر روزی مسائل مسدحدثه برای ما وارد می شود، از آن طرف ظرف و ادله ما محدود است و ما نمی توانیم با این ادله های محدود این همه فتواها و استفائات مسدحدثه را جواب گو باشیم، پس باید این ظرف را بزرگ کنیم. اگر بخواهیم اکتفا به قرآن و سنت کنیم، نمی شود. تو نسبت نقص به شریعت می دهی؟! یعنی خدا نمی فهمید که تا پایان تاریخ به این که یک مصدر تشریع کاملی باشد که بتواند جوابگو باشد؟ که می گویی نیست؟ پس بگوییم هر ظنی حجت قیاس است. این ظرف را از جانب خودمان بزرگ کنیم. می گوییم این نقصی است که تو نسبت می دهی. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم این خلاء را می دید. به همین دلیل دری بزرگ به سوی شما به عنوان مکمل شریعت باز کرد. در مصادر تشریع در خانه اهل بیت علیهم السلام را باز کرد که آنها معصومند.
دومی که می گوید: «حسبنا کتاب الله». قرآن ما را بس است! بعد از آن که با او کلی مناقشه کردند. گفت کتاب و سنت. بقیه اش چه؟ می گوید ظن مطلق. قیاس و مصالح مرسله و سد ذرایع و فتح ذرایع و استحسان و … . اگر فرصت بود نمونه هایی می گفتم که این ها چگونه فقه را به هم بافتند. من فقه اهل سنت را یک دوره تدریس کردم. برای مقایسه بین فقه شیعه و اهل سنت. مخصوصا فقه احناف که ذوقی و قیاسی است و با فقه ما چه قدر متفاوت است.
اهل بیت علیهم السلام افق گسترده ای را باز کردند. برای ما این که مدینه علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام است، این علم را گسترش دادند. ده ها هزار روایت از طرق اهل بیت علیهم السلام رسیده. تدوین کردند و راه را برای ما باز کردند. ما ظن مطلق را قبول نداریم که حجت باشد. روایات و ظن خاص برایمان کافی است. نیاز به حجیت مطلق ظن نیستیم که هر چیز را حجت بدانیم. ما می گوییم روایات کافی است؛ قرآن، سنت نبوی و روایات اهل بیت علیهم السلام. صاحب الوسایل چه قدر روایت آورده است؟ بیش از سی هزار روایت از طرق اهل بیت علیهم السلام آمده است که برخی از آنها قاعده کلی است. ما با اهل بیت علیهم السلام به این ظنیاتی که شما می گویید، نیازی نداریم.
من فقط یک نمونه برایتان عرض کنم و عرضم را در این قسمت تمام کنم که این وصل و وصایت حل شود. روح وصایت چیست؟ این که می گویم وصایت اصل است. وصایت می گوید این راه ادامه دارد. مکمل اگر نباشد، خودش نقص است. مثلا به شما دارو می دهند اما اگر این مکمل را نخورید، دارو اثرش لغو است. این است که آن را کامل می کند.
درست است. قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اصلی است و روایات اهل بیت علیهم السلام مکمل این هستند. شارح و مبین اند. سیره آن ها پیاده کننده سنت نبوی و قرآن کریم است. «اکملت» مکمل است. «اتممت» متمم است. پس وصایت یعنی عهد خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و واسطه جبرئیل بر این امت به این که راه ادامه دارد. راه تبیین شریعت در هدایت بشر ادامه دارد. این معنای حقیقت وصایت است. اگر راه ادامه دارد، همانطور که مؤسس شریعت معصوم بود، ولی بود، ولایت مطلقه داشت، آن کسی که می خواهد راه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را ادامه دهد نیز باید ولایت داشته باشد و معصوم باشد و برتر باشد و علم غیب داشته باشد. شئونات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را ما بررسی کردیم. می توانیم تطبیق کنیم. این حقیقت وصایت و جان وصایت است. برای این که از بحث علمی خارج شویم، یک مثال تطبیقی می زنم.
نمونه ای از فقه احناف را مثال می زنیم. احناف اعتقاد دارند به این که فضولات انعام ثلاثه نجس است. یعنی فضله گاو و گوسفند و شتر را نجس می دانند. اینها در بیابان ها و کنار چاه هستند. استدلال فقهی اش چیست؟ می گویند اگر بادی زد و این فضولات در چاه ریخت، چه کار کنیم؟ قیاس اقتضا می کند که نجس باشد. لکن استحسان می گوید که پاک است و استحسان حاکم است بر قیاس. پس می گوییم پاک است. یعنی چه می گوید؟ این قیاس است به بقیه نجاسات. اگر نجسی در ظرف پاکی ریخته شود، قیاس به آن نجس است اما استحسان حاکم بر قیاس است و استحسان بر اساس ضروریات است. این عسر و حرج است و برای نفی عسر و حرج، استحسان حاکم است. استحسان می گوید: نجس نباشد و پاک باشد. چرا؟ چون اگر بگوییم نجس است، می دانید چه می شود؟! خب بگویید این نجس است. این عسر و حرج است. این را هی بخواهی بریزید بالا، دوباره می ریزد. هی بخواهید بریزید بالا و پاک اش کنید، خیلی دردسر است. پس می گوییم پاک است. خب عسر و حرج پاک می کند واقعا؟ عسر و حرج لااقل بگوید حالا برای چه بخشیده شد، نه این که بگوید آب پاک است. استحسان می گوید پاک است. قیاس می گوید نجس است. استحسان حاکم است. این کیفیت استحسان است.
اما ما چه می گوییم؟ قربان اهل بیت علیهم السلام، قربان آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام یک صلوات به روح آقا بفرستید. ما چه می گوییم؟ روایت داریم محمد بن اسماعیل بن بزیع از بزرگان اصحاب امام رضا علیه السلام است. او وقتی متولد شد، پدرش می گوید: من شب در عالم رویا خواب دیدم چراغی، شمعی بالای خانه ام روشن شد. این از بزرگان اصحاب است. نقل می کند از امام رضا علیه السلام از کلام پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم که فرمودند: «ماء البئر واسع لا یفسده شیء». کلامش نور الحقیقت است. آب چاه واسع است. هیچ چیز آن را فاسد نمی کند. ما تابع نصیم اما او چون ندارد، به این و آن اقتضا می کند و حاکم می کند تا یک چیزی مسئله در بیاورد. این کجا و آن کجا؟
یا آمده می گوید طواف در ایام حج عمره مستحبی چند تا داریم؟ می گوید غیر از این پنج مورد طواف مستحبی نداریم. چرا؟ زیرا عایشه غیر از این پنج مورد دوست نداشت طواف انجام دهد. فتوا می دهد به کار عایشه. عایشه معصوم بوده است؟ ما می گوییم اگر کسی به شهری رفت که مردد است مسافر است، تا سی روز اگر نماز شکسته است و بعد نماز بقیه اش تمام است طبق روایات اهل بیت علیهم السلام. آنها چه می گویند: نه تو هر چقدر مردد بودی، نمازهایت شکسته است. چرا؟ زیرا عبدالله بن عمر یک بار رفت آذربایجان تا شش ماه آنجا بود. مردد بود و همه نمازهایش را شکسته خواند. خب عبدالله بن عمر معصوم بوده است؟ او رفته است آنجا و یک کاری کرده است. او پیغمبر نیست که می خواهی به او فتوا بدهی. صحابه که معصوم نیستند. حالا لااقل در مدینه بود، در منظر دیگران همه سکوت می کردند که این کاشف رأی معصوم نیست. حالا این را فتوا می دهند. چرا؟ می بیند قرآن ندارد. روایات نبوی کم دارد. می زند ماست دروازه، یا کل صحابه را یا می رود در تابعین یا سلف و عمل سلف در این سه قرن اول را می گوید همه اش حجت است. این فقه است!؟
این است که این نقص را ما می بینیم. وصایت یعنی این. روح وصایت این است. حالا ببینید چقدر اهل بیت علیهم السلام بر این جایگاه اهل بیت علیهم السلام تاکید دارند. باید بازش کنیم.
۱- حقیقت وصایت و آثار آن در روایات اهل بیت علیهم السلام:
روح وصایت چیست را عرض کردم. ویژگی ها و آثارش که در روایات آمده است، برایتان عرض می کنم.
پس ولایت از آثار این است. آدرسش امالی صدوق صفحه ۱۸۶، بحار جلد ۳۵ صفحه ۱۸۳، حدیث یک. اینها را دقت کنید. من تک تک روایات را دقت کردم و نکته درآوردم. روایاتی که در هر روایتش کلمه وصی است و وصایت.
«إِنَّ رَهْطاً مِنَ الْیَهُودِ أَسْلَمُوا مِنْهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ وَ أَسَدٌ وَ ثَعْلَبَهُ وَ ابْنُ یَامِینَ وَ ابْنُ صُورِیَا فَأَتَوُا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وسلم» عده ای از یهود اسلام آوردند. پیش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند.
«قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ إِنَّ مُوسَى أَوْصَى إِلَى یُوشَعَ بْنِ نُونٍ فَمَنْ وَصِیُّکَ یَا رَسُولَ اللَّه». گفتند یا نبی الله! موسی علیه السلام به یوشع وصیت کرد. وصی تو کیست؟
ببینید اصلا قصه وصایت یک چیز کاملا روشن است. دو دوتا، چهارتا است. برای همه انبیاء بوده است. متأسفانه بعد از پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم این منافقین تا توانستند این قصه را کتمان کردند. حالا ان شاءالله یک بحثی داریم که این شهرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به وصی پیش چه کسانی بوده است؟ پیش فرشتگان، حتی در عالم تکوین پیش انبیاء، پیش اهل کتاب و پیش مسلمین مشهور بوده. نص همه روایات اشاره دارد. می گوید: «مَن وصیک؟». موسی علیه السلام وصیت کرد به یوشع بن نون. وصی تو کیست؟
«فَمَنْ وَصِیُّکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ وَلِیُّنَا بَعْدَکَ» ببینید ولایت را بعد از وصی آورده است. از این چه استفاده می کنید؟ «فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون» پس از شئونات وصایت، ولایت است. سپس آیه ولایت نازل شد. می گوید: وصی تو کیست؟ آیه ولایت را می خواند.
پس معلوم می شود که ولایت، حقیقت وصایت است. دستور آمده که در روایات اهل درایه باشید نه اهل روایت. همینطور روایت نخوانید بروید جلو. بخوانید. تأمل کنید. تعمق کنید. دریایی از معارف را می توانید در بیاورید.
می گوید: «فنزلت». از این شاید استفاده شود که موارد مختلفی این آیه نازل شده است. یعنی شأن نزول های مختلفی برایش ذکر شده است. آیا اختلاف دارد با اینها؟ نه. در مواقع مختلف آیه نازل می شده. الان وقتش است همین را بگو. الان وقتش است، دوباره بگو. قصه ای است که خود سنی ها می گویند. به نظرم در مصادر الشیعه است. یک موقعی پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم خوابیده بودند. (آن قصه خاتم بخشی مشهورش این است. آن که در روایت دارد، روایت شیعه است). پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم یک زمانی خوابیده بودند. انس کنار در ایستاده بود. مواظب بود پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم را سر وقت بیدار کند. گفت: یک مرتبه دیدم یک ماری آمد نزدیک پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم و یک مرتبه پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم از جای خود پریدند. فرمودند: این آیه نازل شده است. یک مرتبه آمد بیرون، گفت چه اتفاقی افتاده؟ خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اینجا استفاده می شود. با این روایاتی که جمعش بخواهید کنید، مکرر نازل شده است.
برویم سراغ معنای دومی و شأن دوم
۲- جعل و قراردادی از جانب پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم بر وصی:
در بعضی از روایات عبارت از جعل دارد. بحار جلد ۳۶ صفحه ۳۲۳ حدیث ۱۷۹ روایت بخوانم برایتان که تعبیر جعل دارد. وصایت را می گوید: جعل. پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند:
«لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ» من وقتی که به آسمان ها رفتم معراج، «وَ بَلَغْتُ سِدْرَهَ الْمُنْتَهَى نَادَانِی جَلَّ جَلَالُهُ فقَالَ یَا مُحَمَّدُ قُلْتُ لَبَّیْکَ سَیِّدِی قَالَ إِنِّی مَا أَرْسَلْتُ نَبِیّاً فَانْقَضَتْ أَیَّامُهُ إِلَّا أَقَامَ بِالْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ وَصِیَّهُ». من هیچ پیغمبری نفرستادم به جز این که وقتی که ایامش به پایان رسید، نبوتش به پایان رسید، «اقام بالامر من بعده». نمی گوید ولیه؛ می گوید: وصیه. عمرش که به سر آمد، پرونده اش که به آخر رسید، وصی بعد از خودش را مشخص کرد. «فجعل عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ الْإِمَامَ وَ الْوَصِیَّ بَعْدَک». تعبیر جعل دارد. پس وصایت جعلی است از جانب خدا. این جعل به همان عهد است. در این جا تعبیر شده است از وصایت به جعل. «فجعل وصی» قرار بده او را به عنوان وصی. وصایت یک جعلی و یک عهدی از جانب خدا است.
۳- وصایت وسیله ای معنوی بین خدا و انسان در راه هدایت:
بحار ۳۵ جلد، صفحه ۴۳۲ حدیث ۱۲. روایت از امیرمؤمنان علی علیه السلام است. ببینید حقیقت وصایت را چگونه بیان می کنند. وصایت وسیله ای است معنوی. حلقه وصلی است بین خدا و انسان در راستای هدایت. این معنا را تأیید می کند که عهد و وصل بگیریم. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«انا هو الذی عنده علم الکتاب». من آن کسی هستم که دست اوست علم الکتاب. همینجا به یک چیز توجه کنیم. وصیت وسیله ای است معنوی. حلقه وصلی معنوی است بین خدا و خلق در راستای هدایت. این را ببینید. امام علی علیه السلام چه می فرمایند: «من آن کسی هستم که علم الکتاب پیش من است.» حالا این حقیقت علم الکتاب یا علم به خود کتاب یا علم به لوح محفوظ است یا علم به غیب است. هرچه می خواهد، باشد.
حالا ببینید قرآن چه می گوید. قصه آصف بن برخیا و قصه سلیمان علیه السلام را شنیدید. سلیمان نبی علیه السلام نامه هایی را توسط هدهد رد و بدل می کند با ملکه سبا و قرار ملاقات می گذارند. راه دور است. حضرت سلیمان علیه السلام در جلسه اش گفت: «قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ» قبل از آن که اینها دست بسته پیش من بیایند، چه کسی می تواند تاج و تخت بلقیس را (که در یمن بوده) از آنجا بردارد و در یک لحظه پیش من بیاورد؟ «قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ». گروهی از جنیان که مسخر حضرت سلیمان علیه السلام بودند، گفتند: قبل از این که از جایت بلند بشوی، ما می آوریم. «قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ» حالا این کیست؟ آصف بن برخیا. آصف ظاهرا وصی او است. «قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ» آن کسی که علمی از کتاب، یک کمی از کتاب الهی و علم مکتوم الهی می داند، گفت: «أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ». من قبل از آن که چشم بر هم بزنی، می آورم. «فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ» یک مرتبه دید تاج و تخت پیش او است. «قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ».
از امام جواد علیه السلام سؤال کردند که مگر خود سلیمان علیه السلام نمی توانست این کار را کند؟ اینطور که در ذهن من است، حضرت فرمودند: بله خودش می توانست بیاورد. اما می خواست این قرعه به نام وصیش باشد. چون مردم می دانستند هر پیغمبری وصی دارد و پیغمبران زمینه سازی می کردند قبل مرگشان.
نتیجه: این را می خواهم بگویم. این اصف بن برخیا می توانست در این نظام تکوین در یک چشم بر هم زدن تاج و تخت او را از یمن بیاورد. او که می گوید: «عنده علم من الکتاب». یک کمی از کتاب الهی آگاهی داشت، توانست در نظام تکوین تصرف کند. حالا علی مرتضی علیه السلام که علم کل کتاب را دارد، چه می تواند بکند!؟ خدا عالم است. «انا هو الذی عنده علم الکتاب». نمی گوید: «علم من الکتاب».
«وَ قَدْ صَدَّقَهُ اللَّهُ وَ أَعْطَاهُ الْوَسِیلَهَ فِی الْوَصِیَّهِ». و خدا او را تصدیقش کرده که من علی باشم و به او وسیله در وصیت داده. تا اینجا می رسد و می گوید: «وَ لَا تخلى أمه [یُخَلِّی أُمَّتَهُ] مِنْ وَسِیلَتِهِ إِلَیْهِ». هیچ امتی از وسیله بین خلق و خالق خالی نیست. پس حقیقت وصیت وسیله ای است و حلقه وصلی است بین خلق و خالق در راستای هدایت. «مِنْ وَسِیلَتِهِ إِلَیْهِ وَ إِلَى اللَّهِ». بعد حضرت می فرمایند: «قَالَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَه». این که مع الاسف مخالفان این آیه را «و ابتغوا الیه الوسیله» را می برند به عمل. نه! عمل نیست. شخص است. عمل را گفت. «اتقوا الله». عمل را هم قبلش می گوید هم بعدش. این وسط می گوید: «و ابتغوا الی الوسیله». این شخص است. می گوید وسیله ما هستیم. من علی هستم. وسیله، واسطه بین خلق و خالق است. آن ها وسیله هدایتند. وسیله راهنمایی در نظام تکوین و تشریع هستند. پس حقیقت وصایت چه شد؟ بنابراین وصی وسیله ای است بین خلق و خالق.
۴- حقیقت وصایت تفویض امر از جانب پیامبر به پیامبر یا وصی به وصی:
حقیقت وصایت چیست؟ در روایت می فرمایند: حقیقت وصایت، عهد و تفویض و وصل است. آن چه که من ویژگی هایم را تفویض کردم به تو. آثار نبوت نزد اوصیا است. بحار جلد ۴۶ صفحه ۱۷ حدیث ۱: عن الامام صادق علیه السلام: قسمتی از حدیث بدین شرح است: «إِنَّ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَوْصَى إِلَى اِبْنِهِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِما السَّلاَمُ وَ جَعَلَ خَاتَمَهُ فِی إِصْبَعِهِ». انگشترشان را کردند در انگشت امام سجاد علیه السلام. «اوصی الی ابنه» این اوصی یعنی چه؟ «وَ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَهُ کَمَا فَعَلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ». و کارش را به او تفویض کرد. همان کاری که رسول خدا صلی الله علیه و آله با امیرالمؤمنین علیه السلام کرد، امام حسین علیه السلام با امام سجاد علیه السلام کردند.
«وَ فَعَلَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ بِالْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ فَعَلَهُ اَلْحَسَنُ بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِما اَلسَّلاَمُ». حقیقت وصایت تفویض امور است. همان معنای عهد است. عهد امام سابق بر امام لاحق. عهد، پیمان، تفویض امور به او. تو ادامه دهنده راه من هستی. این حقیقت محض است و عهد.
جهت دانلود صوت و متن کامل کارگاه، از قسمت دانلود فایل استفاده نمایید.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید